انبیا

مقام پیامبران الهی و حضرت عباس و حضرت زینب کبری علیهما السلام

با سلام و عرض ادب

میخواستم بپرسم بعد از خداوند ، به جز 14 معصوم علیهم السلام ، آیا مقام شخص یا اشخاص دیگری از انبیاء الهی بالاتر هست ؟؟

یا اینکه فقط معصومین سلام الله علیهم اجمعین از انبیاء علیهم السلام برترند و دیگر هیچ کس از پیامبران برتر و والاتر نیست ؟؟؟

مثلا : مقام حضرت ابالفضل العباس و حضرت زینب علیهما السلام بالاتر است یا پیامبران ؟

با تشکر ...:Gol:

کشف حجاب از روح القدس و روح الامین و الروح

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام خدمت کاربران عزیز

در این موضوع مطالبی در خصوص ماهیت واقعی روح القدس و الروح و روح الامین که در قرآن آمده و ارتباط آن با انبیاء و اولیاء الهی ارائه خواهیم کرد

موارد اطلاق و استعمال كلمه "روح" در آيات قرآن مجيد

از كلام خداى سبحان چنين بر مى‏آيد كه اين روح گاهى با ملائكه است هم چنان كه آيات زير بدان دلالت دارد كه مى‏فرمايد:
" مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ" «1» و" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ" «2» و" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ" «3» و" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا" «4».

و گاهى آن حقيقتى است كه در عموم آدميان نفخ و دميده مى‏شود و در اين باره فرموده است:
" ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ" «5» و نيز فرموده:" فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" «6».

و گاهى ديگر آن حقيقتى كه با مؤمنين است ناميده شده است و در اين باره فرموده:
" أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ"

و گاهى ديگر آن حقيقتى ناميده شده است كه انبياء با وى در تماسند و در اين باره فرموده:

" يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا ..." «9» و نيز فرموده" وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ" «10» و نيز فرموده:" وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا" «11» و آياتى ديگر.

" وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا".

از سوى ديگر مى‏بينيم يك جا آورنده قرآن را به نام جبرئيل معرفى نموده و مى‏فرمايد:
" قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ" «2» و در جاى ديگر همين جبرئيل را روح الامين خوانده و آورنده قرآنش ناميده و فرموده:" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ" «3» و نيز فرموده:" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ" «4» و روح را كه به وجهى غير ملائكه است به جاى جبرئيل كه خود از ملائكه است آورنده قرآن دانسته است،

پس معلوم مى‏شود جبرئيل آورنده روح است و روح، حامل اين قرآن خواندنى است.
امر خدا عبارت از كلمه ايجاد او است و كلمه ايجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اينكه اسباب وجودى و مادى در آن دخالت داشته و با تاثيرات تدريجى خود در آن اثر بگذارند اين همان وجود ما فوق نشاه مادى و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همين باب است يعنى از سنخ امر و ملكوت است.

منبع: المیزان

یوم یقوم الروح و الملائکة صفا» نبأ/38
آن روزی که روح و ملائکه در یک صف بایستند
.

ظاهر تعبیر این است که روح از نوع ملائکه هم نیست، چون آن را در عرض ملائکه قرار می دهد

«ینزل الملائکة بالروح من امره» (نحل/2) ملائکه را به روح به امر خود فرود می آورد. اینکه باء " بالروح " آیا باء استعانت و استمداد است و در واقع این طور است که ملائکه با استمداد روح فرود می آیند، یا باء ملابست و مصاحبت است یعنی ملائکه با روح فرود می آیند، در مدعای ما که قرآن ملائکه و روح را در کنار یکدیگر ذکر می کند تغییری نمی دهد و در این جهت دلالت آیه کافی است و در همین جاست که حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده و ایشان گفته اند روح غیر از ملائکه است و به همین آیه استدلال کرده اند که قرآن روح را با ملائکه یک چیز نمی گیرد.

همچنین شاید بعضی گفته باشند که در آن آیه: «یوم یقوم الروح و الملائکة»؛ روزی که آن روح و فرشتگان به صف ایستند (نبأ/ 38)؛ مقصود خصوص جبرئیل است که به طور جداگانه ذکر شده که این حرف بعید است

ولی علامه طباطبائی (ره) این حرف را قبول ندارند که حتی مقصود از روح الامین و روح القدس جبرئیل باشد، بلکه می گویند از آیات قرآن اینچنین فهمیده می شود:

ملائکه که وحی را نازل می کنند، همراه آن، حقیقتی هست که قرآن نام آن را روح گذاشته است و حامل وحی در واقع آن روح (همان روح الامین و روح القدس) است، نه اینکه جبرئیل حامل وحی باشد، جبرئیل حامل وحی نیست. این عقیده ای است که ایشان در اینجا اظهار می دارند
.

مسلما آیات قرآن وقتی بر قلب پیغمبر نازل می شود، به صورت یک حقیقت نازل می شود و بعد صورت لفظی پیدا می کند و به هر حال: " ما روحی از امر خودمان به تو وحی کردیم ".

پس به قول این آقایان یکی از موارد اطلاق کلمه روح، خود آیات قرآن است ولی علامه طباطبائی مدعی هستند که در اینجا هم مقصود از کلمه روح، خود آیات قرآن نیست، همان حقیقتی است که در جاهای دیگر روح الامین و روح القدس گفته است.

به اعتبار اینکه خود او هم کلمه الله است و قرآن این چیزها را کلمات الهی می نامد، وقتی که می فرماید: «اوحینا الیک روحا من امرنا» معنایش این است که روح الامین را که از امر ما و از جنس امر ماست، بر تو فرو فرستادیم. اصلا معنای «اوحینا الیک روحا من امرنا» تقریبا " نزلنا روح القدس من امرنا " می شود، ما روح القدس را از امر خودمان بر تو نازل کردیم.

مقصود از روح در اینجا به عقیده ایشان خود آیات قرآن نیست، بلکه همان حقیقت حامل وحی است، و مقصود از " اوحینا " هم در اینجا یعنی " فرود آوردیم " که روی این جهت مقداری بحث می کنند، می گویند همان طوری که به عیسای مسیح روح گفته شده است که یکی از تعبیرات قرآن است به آن حقیقت هم که روح گفته شده است، مقصود این است

إِنَّمَا
الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِّنْهُ
هر آينه عيسی پسر مريم پيامبر خدا و کلمه او بود که به مريم القا شد و روحی از او بود

منبع: معاد شهید مطهری، صفحه 132-129

در تفسير برهان از سعد بن عبد اللَّه روايت كرده كه به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت:
با امام صادق (ع) بودم كه سخن از پاره‏ اى خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد، فرمود:
وقتى شب قدر میشود امام مستوجب روح بيشترى مى‏ گردد

عرضه داشتم فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل نيست؟ فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است، و جبرئيل از سنخ ملائكه است، و روح از آن سنخ نيست، مگر نمى‏ بينى خداى تعالى فرموده:
"
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ" پس معلوم مى‏شود روح غير از ملائكه است

جبرئيل من الملائكة ، و الروح اعظم من الملائكة ، ا ليس ان الله عز و جل يقول : تنزل الملائكة و الروح ؟

منبع: تفسير برهان، ج 4، ص 481، ح 1

سرگذشت زندگی حضرت ذوالکفل (ع)

با سلام

ذوالکفل (به معنی صاحب حصار) در قرآن و روایات اسلامی از پیامبران بنی اسرائیل دانسته شده است.

اکثر مورخین لقب ان حضرت را ذو الکفل و نام او را حزقیل نوشته اند.

نام پدروی ادریم نام داشت.

زمان ظهور او ۴۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم بوده است.

مدت عمر ایشان را ۷۵ سال نوشته اند.

نسب حضرت ذوالکفل را برخی الیاس بعضی یسع و دسته ای زکریا دانسته اند در هر حال پیغمبری بود، پس از سلیمان که کفالت امور هفتاد پیغمبر را به عهده داشت.

محمد بن جریر طبری ذوالکفل را مرد نیکی دانسته است که پیامبری نداشته است.

بیدوی، ذوالکفل را با حزقیال پیامبر برابر دانسته است.

از عبدالعظیم حسنی روایت شده که امام جواد نام او را عویدیاء دانسته است. از قصص انبیا نقل شده است که ذوالکفل پسر داوود و برادر سلیمان بوده است.

در قرآن او مردی شکیبا و نیک سیرت دانسته شده است.
مقبره منسوب به ذوالکفل در عراق، در نزدیکی نجف در روستایی به نام کفل قرار دارد که یهودیان و مسلمانان آن را زیارت می کنند.

ذوالکفل در قرآن کریم

نام ذوالکفل نیز در دو سوره از سوره هاى قرآن کریم ذکر شده است.
یکى در سوره انبیا آیه 85 و دیگرى سوره ص آیه 48.
خداوند در سوره انبیاء می فرماید: «و إسمعیل و إدریس و ذا الکفل کل من الصبرین» ترجمه: و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را [یاد کن] که همه از صابران بودند.
" ذا الکفل" مشهور این است که از پیامبران بوده است.

هر چند بعضى معتقدند که او یکى از صالحان بود، ظاهر آیات قرآن که او را در ردیف پیامبران بزرگ مى شمرد نیز این است که او از انبیاء است و بیشتر به نظر مى رسد که او از پیامبران بنى اسرائیل بوده است.

در علت نامگذارى او به این نام با توجه به اینکه" کفل" (بر وزن فکر) هم به معنى نصیب و هم به معنى کفالت و عهده دارى آمده است، احتمالات متعددى داده اند، بعضى گفته اند چون خداوند نصیب وافرى از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانى که انجام مى داد به او مرحمت فرمود ذا الکفل نامیده شد (یعنى صاحب بهره وافى) و بعضى گفته اند چون تعهد کرده بود شبها را به عبادت برخیزد و روزها روزه بدارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و تا آخر به وعده خود وفا کرد،" ذا الکفل" نامیده شد.

بعضى نیز معتقدند که ذا الکفل لقب " الیاس" است، همانگونه که " اسرائیل" لقب " یعقوب"، و " مسیح" لقب " عیسى"، و " ذا النون" لقب " یونس" مى باشد.

همچنین در سوره ص درباره این پیامبر خداوند می فرماید: «و اذکر إسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الأخیار» ترجمه: و یاد کن اسماعیل و یسع و ذو الکفل را [که] همه از نیکان بودند (ص، 48).
" ذا الکفل" همانطور که گفته شد، مشهور این است که از پیامبران بوده، و ذکر نام او در ردیف نام پیامبران در سوره انبیاء آیه 85 بعد از نام اسماعیل و ادریس گواه بر این معنى است.
بعضى معتقدند که او از پیامبران بنى اسرائیل است، وى را فرزند ایوب مى دانند که اسم اصلیش" بشر" یا" بشیر" یا" شرف" بوده است و بعضى او را همان" حزقیل" مى دانند که ذا الکفل به عنوان لقب او انتخاب شده است.

چرا قران می گوید بین پیامبران تفاوت است؟

انجمن: 

خداوند در بعضی از آیات می فرماید بین پیامبران تفاوتی نگذاشتیم و در آیات دیگری خلاف این را می فرماید. این را چگونه می توانید توجیه کنید. یکجا می فرماید هیچ فرقی بین ایشان قائل نشدیم و در جای دیگر می فرماید بعضی را بر دیگران فضیلت بخشیدیم . این تناقض پاسخش چیست؟
ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ( بقره136)
لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ (285بقره)
النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (آل عمران84)
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ (253بقره)
اگر برتری پیامبری بر پیامبر دیگری از این راه ثابت می شود که با بعضی خداوند خود سخن گفته و بعضی را مانند حضرت عیسی با روح القدس تایید کرده، پس پیامبر اسلام که هیچ یک از این دو ویژه گی را ندارد و به ظاهر قران چنین ویژه گی مربوط به حضرت موسی و حضرت عیسی است چرا می گوییم حضرت محمد از همه پیامبران افضل است. خداوند نه مانند حضرت موسی خودش با او صحبت کرد و نه مانند حضرت عیسی با روح القدس تاییدش کرد. که اگر این بود در این آیه اشاره می شد. از سوی دیگر می فرماید شما بین همه پیامبران فرق نگذارید. بالاخره چکار کنیم خود خداوند فرق می گذارد بعد می فرماید شما فرق نگذارید؟ چه باید کرد؟