داستان های عارفانه با کمی دقت در این حکایات کوتاه ولی پر معنا لذت فهمیدن حقائق به انسان دست می دهد نتیجه حرص 1-روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد.
این تجربه باعث شد که بقیه روزهاهم با چشمهای بازسرش را به سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج).او در مدت زندگیش 296 سکه 1سنتی 48 سکه 5 سنتی 19 سکه 10 سنتی 16 سکه 25 سنتی 2 سکه نیم دلاری ویک اسکناس مچاله شده 1دلاری پیدا کرد.در مجموع 13 دلار و26 سنت.
در برابر به دست آوردن این 13 دلار و26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش157رنگین کمان و منظره ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد .
او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ندید. پرندگان در حال پرواز درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگر جزئی از خاطرات او نشد...
یكی از پیامبران حضرت زكریا ـ علیه السلام ـ است، كه نام مباركش در قرآن هفت بار در سه سوره آمده است، زكریا بن برخیا ـ علیه السلام ـ از پیامبران بنی اسرائیل بود، كه سلسله نسبش به حضرت داود ـ علیه السلام ـ میرسد، او رییس راهبان و خدّام بیت المقدس بود و مردم را به شریعت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ دعوت میكرد. ازدواج زكریا
در میان بنی اسرائیل دو خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند، یكی به نام «حَنّه» و دیگری به نام «اَشْیاع»،[1] زكریا ـ علیه السلام ـ از اَشْیاع خواستگاری كرد، و عمران كه یكی از راهبان و بزرگ بنی اسرائیل بود (و طبق نقلی از پیامبران بنی اسرائیل بود) از «حَنّه» خواستگاری نمود، سرانجام اشیاع همسر زكریا ـ علیه السلام ـ گردید، و حَنّه همسر عمران[2] شد.
به این ترتیب زكریا و عمران، دو شخصیت بزرگ بنی اسرائیل، باجناق همدیگر شدند، و علاوه بر رابطه مكتبی، رابطه خویشاوندی نیز پیدا كردند.
چند سال از این ماجرا گذشت، عمران صاحب دختری به نام مریم شد، ولی زكریا ـ علیه السلام ـ دارای فرزند نشد، زیرا همسرش نازا بود. سرپرستی زكریا ـ علیه السلام ـ از مریم ـ سلام الله علیها ـ
سالها از زندگی عمران و همسرش حَنّه گذشت آنها دارای فرزند نشدند، حَنّه همچون زنان دیگر آرزو داشت كه دارای فرزند شود، و با دیدن كودكی احساساتش برای داشتن فرزند به جوش میآمد.
تا این كه روزی در زیر درختی نشسته بود، پرندهای را دید كه به جوجههای خود غذا میدهد، مشاهده این محبّت مادرانه آتش عشق به فرزند را در دل او شعلهور ساخت، و از صمیم دل از خدا تقاضای فرزند كرد، چیزی نگذشت كه دعای خالصانه او اجابت شد و او باردار گردید.
طبق بعضی از روایات، از سوی خدا به عمران وحی شد كه به زودی خداوند پسر پربركتی كه میتواند بیماران غیرقابل درمان را درمان كند و مردگان را به فرمان خدا زنده نماید به تو عنایت خواهد كرد، عمران این مطلب را به همسرش حَنّه خبر داد.
حَنّه وقتی كه باردار شد، تصور میكرد كه فرزند مذكور، همان است كه در رحم دارد (غافل از آن كه منظور از آن پسری كه خداوند به عمران وحی نمود، نوه عمران به نام عیسی ـ علیه السلام ـ است، كه حَنّه برای مادر او (مریم) باردار میباشد.)
به همین دلیل حَنّه نذر كرد كه كودك پسر خود را وقتی كه بزرگ شد خدمتگذار مسجد بیت المقدس قرار دهد.
ولی وقتی كه فرزندش متولد شد دید دختر است، نگران شد كه چه كند، زیرا خدمتگذاران مسجد را از میان پسران انتخاب میكردند، از این رو گفت: «پسر همانند دختر نیست.»
سپس افزود: خدایا من نام دختر را مریم میگذارم، و او و فرزندانش را از وسوسههای شیطان رجیم، در پناه درگاه تو قرار میدهم.[3] مریم ـ علیها السلام ـ به معنی عبادت كننده و خدمتگذار است.
از آن جا كه حَنّه میخواست او را خدمتگذار مسجد و عبادت كننده در مسجد بیت المقدس قرار دهد، نام او را مریم نهاد.
كم كم مریم ـ علیها السلام ـ بزرگ شد و با این كه دختر بود، خداوند او را به عنوان خدمتگذار مسجد بیت المقدس پذیرفت.
مطابق تواریخ، عمران پدر مریم ـ علیها السلام ـ ، قبل از تولد مریم ـ علیها السلام ـ از دنیا رفت، از این رو وقتی كه مریم ـ علیها السلام ـ خدمتگذار مسجد شد، نیاز به سرپرست داشت، حَنّه مریم را كه كودك بود به بیت المقدس نزد علما و دانشمندان یهود آورد و گفت: «این كودك هدیه به بیت المقدس است، سرپرستی او را یك نفر از شما برعهده بگیرد.»
چون آثار عظمت از چهره مریم ـ علیها السلام ـ دیده میشد،
گفتگو در میان دانشمندان بنی اسرائیل در گرفت، هر كدام از آنها میخواست این افتخار نصیب او شود.
سرانجام تصمیم گرفتند قرعه كشی كنند، به كنار نهری آمدند. حضرت زكریا ـ علیها السلام ـ نیز جزء آنها بود. قلمها و چوبهایی را كه به وسیله آنها قرعه میزدند حاضر كردند، نام هر یك از داوطلبان سرپرستی مریم ـ علیها السلام ـ را روی آن چوبها نوشتند و آن قلمها را در میان آب انداختند،
هر قلمی كه در میان فرو میرفت، بازنده بود و تنها قلمی كه روی آب ماند، قلمی بود كه نام زكریا روی آن نوشته شده بود. به این ترتیب سرپرستی زكریا ـ علیه السلام ـ نسبت به مریم ـ علیها السلام ـ قطعی شد، و در واقع حضرت زكریا ـ علیه السلام ـ از همه شایستهتر به سرپرستی مریم ـ علیها السلام ـ بود، زیرا علاوه بر مقام نبوت، شوهر خاله مریم ـ علیها السلام ـ نیز بود.[4]
حضرت زكریا ـ علیه السلام ـ هم چنان سرپرستی حضرت مریم ـ علیها السلام ـ را بر عهده گرفت تا مریم ـ علیها السلام ـ بزرگ شد. غذاهای بهشتی
حضرت مریم ـ علیها السلام ـ به خدمتگذاری مسجد بیت المقدس مشغول شد و خداوند او را برای این مقام پذیرفت.
به گفته بعضی نشانه پذیرش خداوند این بود كه مریم ـ علیها السلام ـ بعد از بلوغ و دوران خدمتگذاری بیت المقدس، هرگز عادت ماهانه ندید تا به دور شدن از آن مركز روحانی مجبور نگردد.
مریم ـ علیها السلام ـ آن چنان به عبادت خدا مشغول بود كه روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت، او آن چنان در پرهیزكاری و معرفت و شناسایی پروردگار پیش رفت، كه از احبار و دانشمندان پارسای آن زمان نیز پیشی گرفت.[5]
هنگامی كه زكریا ـ علیه السلام ـ كنار محراب او قرار میگرفت و برای دیدار او میآمد، غذاهای مخصوصی در كنار محراب او مشاهده میكرد، كه شگفت زده میشد، روزی به او گفت:
«یا مَرْیمُ أَنَّى لَكِ هذا؛ ای مریم! این غذاها (و میوههای غیر فصل) را از كجا آوردی؟»
مریم ـ علیها السلام ـ در جواب گفت:
«هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ؛ این از طرف خدا است، و او است كه هركس را بخواهد، بیحساب روزی میدهد.»[6]
آری به این ترتیب خداوند غذاهای بهشتی غیر فصل را به مریم میرسانید.
[1]. در بعضی از روایات او با نام «حنّانه» خوانده شده كه مادر حضرت یحیی ـ علیه السلام ـ بود. (بحار، ج 14، ص 202). [2]. منظور از این عمران غیر از عمران پدر موسی ـ علیه السلام ـ است، و میان آنها 180 سال فاصله وجود داشت. (بحار، ج 14، ص 194). [3]. آل عمران، 35 و 36. [4]. مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 436 (ذیل آیه 37 آل عمران). [5]. همان مدرك. [6]. آل عمران، 37.
اکثر مورخین لقب ان حضرت را ذو الکفل و نام او را حزقیل نوشته اند.
نام پدروی ادریم نام داشت.
زمان ظهور او ۴۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم بوده است.
مدت عمر ایشان را ۷۵ سال نوشته اند.
نسب حضرت ذوالکفل را برخی الیاس بعضی یسع و دسته ای زکریا دانسته اند در هر حال پیغمبری بود، پس از سلیمان که کفالت امور هفتاد پیغمبر را به عهده داشت.
محمد بن جریر طبری ذوالکفل را مرد نیکی دانسته است که پیامبری نداشته است.
بیدوی، ذوالکفل را با حزقیال پیامبر برابر دانسته است.
از عبدالعظیم حسنی روایت شده که امام جواد نام او را عویدیاء دانسته است. از قصص انبیا نقل شده است که ذوالکفل پسر داوود و برادر سلیمان بوده است.
در قرآن او مردی شکیبا و نیک سیرت دانسته شده است.
مقبره منسوب به ذوالکفل در عراق، در نزدیکی نجف در روستایی به نام کفل قرار دارد که یهودیان و مسلمانان آن را زیارت می کنند.
ذوالکفل در قرآن کریم
نام ذوالکفل نیز در دو سوره از سوره هاى قرآن کریم ذکر شده است.
یکى در سوره انبیا آیه 85 و دیگرى سوره ص آیه 48. خداوند در سوره انبیاء می فرماید: «و إسمعیل و إدریس و ذا الکفل کل من الصبرین» ترجمه: و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را [یاد کن] که همه از صابران بودند. " ذا الکفل" مشهور این است که از پیامبران بوده است.
هر چند بعضى معتقدند که او یکى از صالحان بود، ظاهر آیات قرآن که او را در ردیف پیامبران بزرگ مى شمرد نیز این است که او از انبیاء است و بیشتر به نظر مى رسد که او از پیامبران بنى اسرائیل بوده است.
در علت نامگذارى او به این نام با توجه به اینکه" کفل" (بر وزن فکر) هم به معنى نصیب و هم به معنى کفالت و عهده دارى آمده است، احتمالات متعددى داده اند، بعضى گفته اند چون خداوند نصیب وافرى از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانى که انجام مى داد به او مرحمت فرمود ذا الکفل نامیده شد (یعنى صاحب بهره وافى) و بعضى گفته اند چون تعهد کرده بود شبها را به عبادت برخیزد و روزها روزه بدارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و تا آخر به وعده خود وفا کرد،" ذا الکفل" نامیده شد.
بعضى نیز معتقدند که ذا الکفل لقب " الیاس" است، همانگونه که " اسرائیل" لقب " یعقوب"، و " مسیح" لقب " عیسى"، و " ذا النون" لقب " یونس" مى باشد.
همچنین در سوره ص درباره این پیامبر خداوند می فرماید: «و اذکر إسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الأخیار» ترجمه: و یاد کن اسماعیل و یسع و ذو الکفل را [که] همه از نیکان بودند (ص، 48).
" ذا الکفل" همانطور که گفته شد، مشهور این است که از پیامبران بوده، و ذکر نام او در ردیف نام پیامبران در سوره انبیاء آیه 85 بعد از نام اسماعیل و ادریس گواه بر این معنى است.
بعضى معتقدند که او از پیامبران بنى اسرائیل است، وى را فرزند ایوب مى دانند که اسم اصلیش" بشر" یا" بشیر" یا" شرف" بوده است و بعضى او را همان" حزقیل" مى دانند که ذا الکفل به عنوان لقب او انتخاب شده است.