اطاعت والدین

پدر و مادرم می گویند روزه نگیر!

سلام وقتتون بخیر یه سوالی داشتم من روزه کاملا و بدون مشکل میتونم بگیرم ولی پدر و مادرم میگن نگیر از اول ماه رمضان روزه گرفتم تا الان.ولی اونا میگن بسه دیگه نگیر. چی کار کنم؟؟

محدوده ی اطاعت از پدر

با سلام و تشکر از سایت خوب تون میخواستم بپرسم از خدمت تون که من بین یک تصمیم مردد هستم اینکه پدرم از من خواسته تا وارد بازار بورس بشم و در مقابل اش من نمیدونم ایا از این خواسته پدرم اطاعت بکنم یا خیر چون با وارد شدن من به این کار ، پدرم در طول روز که کارمند دولت هستند قراره برای راهنمایی به من برای خرید و فروش با من ارتباط برقرار کنند و به طبع این به وجود بیاد که پدرم از ساعت کاری ای اشون در اداره که مربوط به بیت المال هستش برای کار شخصی استفاده کنند . ضمن اینکه پدرم در حال حاضر در اداره دولتی شون که حضور دارند در بورس هم فعالیت میکنند و من به این فکر میکردم تا با شرکت کردن خودم هم در بورس احتمالا زمان بیشتری رو پدرم در استفاده از زمان اداری شون و کاره بیت المال در کاره شخصی استفاده کنند و روی حلال بودن حقوقی که پدرم دریافت میکنه و در حال حاضرم من هم همراه پدرم از این حقوق شون استفاده میکنم تاثیر بگذاره

اطاعت والدين مادامی كه مخالف دين نباشد

انجمن: 

با سلام
آيا اطاعت از والدين مادامي كه برخلاف دين نباشد واجب است و يا تنها اذيت كردن انها حرام است ؟(مرجع : ايت الله سيستاني )

با حفظ احترام، مخالفم... ( واجب یا حرام ؟ )

سلام علیکم چندی پیش در موضوعی سوالی پرسیدم که پاسخی داده نشد پس تصمیم به ایجاد موضوع جداگانه ای گرفتم تا به صورت خاص جوابش را بگیریم. خداوند می فرماید از خدا و رسول اطاعت کنید. اما هیچ گاه نفرموده است از والدین اطاعت کنید. خداوند می فرماید به والدین احسان کنید ( بالوالدین احسانا ) قسمت اول سوال : نسبت میان اطاعت و احسان چیست ؟ سوال را توضیح می دهم وقتی والدین، دستور به انجام حرام یا ترک واجب می دهند، اطاعت از آنها واجب نیست و ترک احسان یا بی احترامی محسوب نمیشود حتی اگر والدین و جامعه این کار را بی احترامی یا ترک احسان بدانند. اینها که واضح است ... اما والدینی را فرض کنید که در یک موضوعی که نه واجب است و نه حرام، به فرزندشان امری می کنند ( مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا ازدواج کردن یا انتخاب دانشگاه یا دوست یا طلب قرض کردن یا انتخاب زن ) فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما تلاشی برای راضی کردن آنها نمی کند مگر در حد اینکه آنها را به حکم خدا مبنی بر حلال بودن آن فعل ارجاع دهد یا در حد همین توضیحات سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟ اگر بله یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی، خودش ترک احسان محسوب میشود پس چند اشکال مطرح میشود اولا چرا خداوند اطاعت از والدین را واجب نکرده است ؟ ( شاید واجب کرده و ما بی اطلاعیم ) ( مثلا چرا نفرموده است : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و اطیعوا آبائکم و امهاتکم یا ایها الذین آمنوا الرسول و اولی الامر منکم اولی بکم من آبائکم و امهاتکم ) شواهد روایی معتبر نیز آورده شود. دوما آیا اطاعت از والدین در امور مباح با این آیه منافات ندارد ؟ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ سوما طبق آیه ی زیر وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا احسان کردن به والدین و ذی القربی و یتیمان و مساکین و همسایگان و ... ، لازم است اما منافاتی با اطاعت نکردن از آنها ندارد. می توان از اینها اطاعت نکرد اما احسان کرد و حتی لازم نیست اول سعی کنیم آنها را نسبت به انتخاب های مان راضی کنیم تا بعد بتوانیم به آنها عمل کنیم. می توانیم بدون جلب رضایت آنها به انتخاب های مباح خود عمل کنیم. مثلا اگر همسایه ی شما بگوید فلان کار را نکنید و از طرفی آن کار مباح باشد، شما لازم نیست به انتخاب او عمل کنید و همسایه نمی تواند بگوید تو با این انجام این کارت، ترک احسان کرده ای و مرتکب فعل حرام شده ای و باید به دستور من عمل می کردی. ( هم چنین طبق بخش دوم سوال : همسایه نمی تواند بگوید تو ترک احسان کرده ای چون ابتدا باید من را راضی می کردی و لا اقل باید تلاش می کردی اما نکردی پس مرتکب فعل حرام شده ای ) و اگر خیر یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی ، خودش ترک احسان محسوب نمیشود پس می توان در هر کاری ( که طبق فرض مسئله نه ترک واجب است و نه انجام حرام ) به تشخیص خودمان عمل کنیم بدون اینکه ترک احسان حساب شود. بخش دوم سوال عین بخش اول است با این تفاوت که فرزند تلاش کرده تا والدین را مثل خودش کند یا رضایت انها را کسب کند یا به تعبیر عامیانه مخشان را بزند اما موفق نشده و بعد اقدام به اطاعت نکردن گرفته است. و سوال این گونه می شود : فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما برای راضی کردن والدین تلاش می کند اما تلاشی فراتر از ارجاع به قول خداوند مبنی بر حلال بودن این کارش یا فراتر از گفتگوهای کوتاه بلکه ساعت ها وقت می گذارد و حتی مشاوره می روند و ... سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟

**دل شکستن**

[="navy"]با سلام به بزرگان و زحمت کشان و کاربران عزیز اسک دین
سوالی داشتم که انگار تاپیکش بسته شده، یه موضوع جدید همینجا براش میسازم.
در مورد دل شکستن

خب سوالم این بود:
آیا دل شکستن دوستانی که بهمون درخواست انجام گناهانی که خدا فرموده و نهی کرده و احساس کنیم با قبولی درخواست دوستمون، ذره ای از خدا فاصله می گیریم، و رد کردن پیشنهاد دوستمون هم به قیمت دل شکستن و ناراحتیش تموم میشه، اضافه کنم که طرف مقابل هم فکر میکنه که آن چیز از گناهان شمرده نمی شود، و قبول هم نمی کند که گناه هست با اینکه شیعه هست و می گوید که مورد ما اشکال ندارد. خب با رد درخواست ایشون و دل شکستنش، گناه مرتکب می شیم؟

خواهشا عنایتی فرمایید و زود جواب بدید، ممنون از بزرگان
یا علی[/]

داستان جالب جریح عابد بنی اسراییل

در کتاب شریف "سفینة البحار" نوشته شیخ عباس قمی، از امام باقر(ع) روایت است که در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود. روزی مادرش در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، وی را بخواند، و او مادر را پاسخ نداد ـ (در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می بود می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل بود) ـ مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخ نداد، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد و یاریت نکند.
روز بعد زن بدکاره ای به کنار صومعه او آمده و فرزندی را که در رحم داشت در آنجا وضع حمل کرد، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد که آن کس که مردمان را از زنا نهی می نمود خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را بدار کشند، مادر بر سر و روی زنان به پای چوبه دار آمد. جریح گفت ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است. مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک بیاوردند، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس از خدمت مادر جدا نگردد.