احترام به والدین

پنهان کردن مشکلات همسر از پدر و مادر

با سلام بنده دختری ۱۵ ساله هستم کهبکه نامزدم مشکلاتی داشته ایم.ولی هیچ یک از این مشکلات را به پدرم اطلاع نداده ام،چون که پدرم بسیار انسان عجول و حساسی است و اگر میفهمید،نامزدی ما را به هم میزد.ایا بنده کار اشتباهی کردم که به پدرم چیزی نگفتم؟و حق الناسی هم به گردنم هست یا نه؟ مشکلات ما بیشتر به خاطر عدم تجربه و عدم آگاهی و دانش خانواده های ما بود.نامزد بنده،پسر خاله ی من هستش.و در بین خانواده ی مادری بنده،همه یه جورایی دارای مشکل با همسر هستند. از اول هم کسی نبود که درست ما را راهنمایی کند.نامزد بنده هم به دلیل جو نادرست خوابگاههای دانشجویی،چند ماهی سیگار و قلیان استفاده میکرده،ولی با راستگویی این موضوع را با من در میان گذاشت و ما هم این مشکل را حل کردیم.مشکلات دیگر ما هم به دلیل تربیت نادرست خانواده ها،مشکلات اخلاقی بوده.ولی اکنون همه چیز خیلی خوب شده است.

تبعیض در میان من و برادرانم

  سلام من یه دختر ۱۷ ساله ام که دو تا برادر دارم. مشکل من اینه که از بچگی همیشه شاهد تبعیض بین خودمو برادرام بودم، من همیشه به مادرم کمک میکنم خیلی به پدر مادرم احترام میذارم اما اونا همیشه برادرامو میبینن. مادرم همیشه از بچگی تا الان سر کوچکترین کار اشتباهی خیلی کتکم میزنن اما اگه همون کارو برادرام کنن کارشون ندارن. من حتی اگه نمره ۱۹ و نیم میگرفتم از همون کلاس اول کلی مادرم کتکم میزد ولی برادرام ۱۵ هم اگه میشدن هیچی نمیگفتن بهشون. من اگه کوچکترین مخالفتی با مادرم میکردم که ناراحت میشد به بابام میگفت تا کتکم بزنه یکی از دلایل دیگه هم که همیشه مشکل دارم باهاشون اینه که اجبارم میکنن چادر سر کنم و اگه بدون چادر بخوام برم کلی کتک میخورم مخصوصا الان بیشترم شده این گیرا از وقتی که یه عروس خیلی با حجاب و چادری گرفتیم.  نمیدونم از دست مادر پدرم چی کار کنم کوچکترین حرفو بی احترامی میدونن همشم برادرامو میزنن تو سرم که اونا فقط چشم میگن و حرف گوش میکنن اما من نه با اینکه من همیشه از صبح کلی کمک مادرم میکنم و دست و پاهاشونو میبوسم اما مادرم اینقد مغروره که اصلا انگار نه انگار ولی برادرم اگه دستشو ببوسه کلی ذوق میکنه و دست به سرش میکشه اما من کف پاهاشو میبوسم و ماساژ میدمم انگار نه انگار و وظیفه میدونه حتی من تصمیم گرفتم دیگه دست و پاهای پدرمو نبوسم که یه بار این کارو نکردم وقتی پدرم خونه اومدن مامانم سریع چایی دستم داد گفت زود برو دست بوس پدرت خب وقتی اونا اهمیت نمیدن به احترامی که من میذارم چرا باید انجام بدم. میشه راهنماییم کنید چی کار کنم که منو ببینن و اینکه پدر من بزرگ فامیله همیشه همه بهش احترام گذاشتن اصلا تو نمیتونه هضم کنه من با حرفش مخالفت کنم مادرمم چون سید هستن همیشه فامیل بهش احترام ویژه ای گذاشته و واسع همین مغروره خیلی 

تلخی زبان والدین

سلام و عرض ادب خدمت کارشناسان سایت اسک دین. پدرم به اصطلاح زبان تلخی دارد، و اکثر مواقع سعی می کند بدترین کلمات را در مکالمات انتخاب نماید. در بیشتر مواقع حتی بحث یا دعوایی در کار نیست و این حرف های تلخ در مکالمات عادی روزانه به پیش کشیده می شود.  من با این مشکل کنار آمدم و سعی کردم این طور حرف زدن او را راجب من نادیده بگیرم.  اما مشکل اصلی من مادرم است. او عذاب می بیند و با شنیدن این حرف ها در سالهای زندگی مشترک افسرده سرخورده شده. من سعی کردم با پدرم حرف بزنم اما شاید طرز بیان من نامناسب بوده که او به همان رفتار قبلی ادامه داده. او از هیچ کس هیچ نصیحتی قبول نمی کند و از نظر تقوا دچار غرور شده. او من 21 ساله را شخصی قابل صلاحیت برای نصحیت او نمی بیند. دخالت دیگر اعضای خانواده اوضاع را بدتر می کند. مشاوره هم که اصلا فکرش را نکنید.  راهنمایی شما بسیار ارزشمند است.  پیشاپیش ممنون از پاسخگویی شما. 

زندگی مستقل از خانواده

سلام
من دختری ۲۲ساله و مجرد و شاغل هستم و بنا به اذیت های پدرم تصمیم بر زندگی مستقل از خانواده دارم
اما میدانم این کار باعث آزرده خاطر شدن مادرم می شود
سوال من این است که ایا شرعا این کار من گناه هست و اگر منزل را ترک کنم در حق آن ها ناحقی و اجحافی کرده ام؟؟؟

با حفظ احترام، مخالفم... ( واجب یا حرام ؟ )

سلام علیکم چندی پیش در موضوعی سوالی پرسیدم که پاسخی داده نشد پس تصمیم به ایجاد موضوع جداگانه ای گرفتم تا به صورت خاص جوابش را بگیریم. خداوند می فرماید از خدا و رسول اطاعت کنید. اما هیچ گاه نفرموده است از والدین اطاعت کنید. خداوند می فرماید به والدین احسان کنید ( بالوالدین احسانا ) قسمت اول سوال : نسبت میان اطاعت و احسان چیست ؟ سوال را توضیح می دهم وقتی والدین، دستور به انجام حرام یا ترک واجب می دهند، اطاعت از آنها واجب نیست و ترک احسان یا بی احترامی محسوب نمیشود حتی اگر والدین و جامعه این کار را بی احترامی یا ترک احسان بدانند. اینها که واضح است ... اما والدینی را فرض کنید که در یک موضوعی که نه واجب است و نه حرام، به فرزندشان امری می کنند ( مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا ازدواج کردن یا انتخاب دانشگاه یا دوست یا طلب قرض کردن یا انتخاب زن ) فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما تلاشی برای راضی کردن آنها نمی کند مگر در حد اینکه آنها را به حکم خدا مبنی بر حلال بودن آن فعل ارجاع دهد یا در حد همین توضیحات سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟ اگر بله یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی، خودش ترک احسان محسوب میشود پس چند اشکال مطرح میشود اولا چرا خداوند اطاعت از والدین را واجب نکرده است ؟ ( شاید واجب کرده و ما بی اطلاعیم ) ( مثلا چرا نفرموده است : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و اطیعوا آبائکم و امهاتکم یا ایها الذین آمنوا الرسول و اولی الامر منکم اولی بکم من آبائکم و امهاتکم ) شواهد روایی معتبر نیز آورده شود. دوما آیا اطاعت از والدین در امور مباح با این آیه منافات ندارد ؟ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ سوما طبق آیه ی زیر وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا احسان کردن به والدین و ذی القربی و یتیمان و مساکین و همسایگان و ... ، لازم است اما منافاتی با اطاعت نکردن از آنها ندارد. می توان از اینها اطاعت نکرد اما احسان کرد و حتی لازم نیست اول سعی کنیم آنها را نسبت به انتخاب های مان راضی کنیم تا بعد بتوانیم به آنها عمل کنیم. می توانیم بدون جلب رضایت آنها به انتخاب های مباح خود عمل کنیم. مثلا اگر همسایه ی شما بگوید فلان کار را نکنید و از طرفی آن کار مباح باشد، شما لازم نیست به انتخاب او عمل کنید و همسایه نمی تواند بگوید تو با این انجام این کارت، ترک احسان کرده ای و مرتکب فعل حرام شده ای و باید به دستور من عمل می کردی. ( هم چنین طبق بخش دوم سوال : همسایه نمی تواند بگوید تو ترک احسان کرده ای چون ابتدا باید من را راضی می کردی و لا اقل باید تلاش می کردی اما نکردی پس مرتکب فعل حرام شده ای ) و اگر خیر یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی ، خودش ترک احسان محسوب نمیشود پس می توان در هر کاری ( که طبق فرض مسئله نه ترک واجب است و نه انجام حرام ) به تشخیص خودمان عمل کنیم بدون اینکه ترک احسان حساب شود. بخش دوم سوال عین بخش اول است با این تفاوت که فرزند تلاش کرده تا والدین را مثل خودش کند یا رضایت انها را کسب کند یا به تعبیر عامیانه مخشان را بزند اما موفق نشده و بعد اقدام به اطاعت نکردن گرفته است. و سوال این گونه می شود : فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما برای راضی کردن والدین تلاش می کند اما تلاشی فراتر از ارجاع به قول خداوند مبنی بر حلال بودن این کارش یا فراتر از گفتگوهای کوتاه بلکه ساعت ها وقت می گذارد و حتی مشاوره می روند و ... سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟

چگونگی کسب رضایت همزمان پدر و مادری که باهم اختلاف دارند

[="Indigo"]سلام
من ، پدر و مادرم معمولا با هم اختلافات زیادی دارن

واسه همین راضی کردن هر دوشون خیلی سخت میشه برام.به خصوص که یک وقتهایی یار کشی هم میکنن از ماها (بچه ها) .
باید چی کار کنم در مواقعی که هر کدوم یه چیز رو میخوان که ضد هم است؟
سوالم فقهی نیست
چون به فرض حالا من یکی از دو خواست متضادشونم انجام دادم و گناه هم نکردم مثلا. به هر حال دل یکیشون ازم چرکین میشه. این منو خیلی میترسونه
به خصوص که یک موردم شنیدم چند وقت پیش از یکی از منبری های معروف که میگفتن جوانی بود از اطرافیانشون که در حد هم رزمای شهیدشون تو جبهه ادم فوق العاده خوبی بود اما یه تصادف ناگهانی کرد و از دنیا رفت ما همه تعجب کردیم که چرا عمرش اینطور کوتاه شد. تحقیق کردیم دیدیم بله پدرشون ناراضی بوه ازشون. و همین مشکل من رو داشته. پدر و مادر اختلاف داشتن و پسر طرف مادر رو گرفته و پدر ازش ناراحت شده.... تازه اون پسر رفته بوده پیش پدرش و با کلی گریه و التماس دلشو راضی کرده ولی اون روحانی میگفت این کارش فقط به درد اخرتش خورد تو عملش تاثیرشو گذاشت..

اکثر اوقات هم توی درخواستهای متضاد من کاری رو کردم که فکر میکردم به مصلحت است (یعنی این مصلحت که زندگیشون از هم نپاشه ) و نه کاری که حق است. یعنی بین درخواستهای متضادشون اونی رو انجام دادم که فکر میکردم اگر انجام ندم به زندگیشون (مون) ضربه ای شاید در حد از هم پاشیدن وارد میشه.
اگرم میگین دخالت نکن. اولا خیلی وقتها اصلا خودشون نمیذارن. دوما یک وقتهایی که میبینم کار اره به جای باریک میکشه که نمیتونم وایسم نگا کنم...نمیدونم متوجه میشین منظورمو..

توی این طور وقتها چی کار کنم؟
من از پسش بر نمیام
الانم میدونم دلشون سر همین ازم راضی نیست. و هر دو هم واسه اینکه فکر میکنن من طرف ون یکی رو گرفتم.بهم گفتن هر دوشون[/]

چگونه بیشتر با والدین خود صمیمی شویم و به آنها نیکی کنیم؟!

انجمن: 

السلام علیکم و رحمةالله

مسلماً و بدون شک، یکی از راه های قطعی و حتمی سعادت دنیوی و اخروی، "نیکی به والدین" است...
و قطعاً و یقیناً هم یکی از راه های نشستن بر خاک سیاه، "بدی به والدین " است....
و به عبارت دیگر، احسان به پدر و مادر، راه میانبُر سیر و سلوک و صعود و معراج معنوی است...
به همین سبب، شیطان رجیم ملعون، روی ممانعت از این کار، خیلی مانور می دهد...

بسیاری از جوانان، متأسفانه به دلیل مشکلات فرهنگی یا تربیتی یا غرور و ... رابطه ی صحیحی با والدین خود ندارند.

حال سوال من این است که...
کسانی که رابطه ی صحیح با پدرومادر خود ندارند، و واقعاً هم دوست ندارند اینگونه باشد و می خواهند صمیمی تر شوند و بیشتر محبت کنند باید چگونه عمل کنند؟!
می دانم که باید تدریجی عمل کنند، و نه ناگهانی تا موجب حیرت و گارد گرفتن نشود...
اما لطفا با ذکر جزئیات و مثال، در مورد کسب تدریجی صمیمیت، توضیح دهید...طبق چه مراحلی عمل کنند بهتر است؟!

عدم صمیمیت جوانان هم دارای اشکال مختلف است...
برخی والدین ممکن است بسیار بداخلاق و خشن باشند(البته این به هیچ عنوان نمی تواند توجیهی برای بی احترامی به آنان باشد!)
بعضی از والدین، فرزند بزرگسال خود را همچنان "کودک"می پندارند و واقعاً عین بچه با او رفتار می کنند...
برخی دیگر به ویژه پدران، اصلاً با فرزند خود حرف نمی زنند!
یکی از دوستانم می گوید انقدر پدرش با او حرف نزده که وقتی پدرش وارد خانه می شود، خجالت می کشد به او سلام دهد!!! اصلاً این کار در خانه ی آنها رایج نیست! و اگر کسی انجام دهد موجب بسی حیرت است!
یا شخصی می گفت که اصلاً روم نمیشه تو صورت پدرم نگاه کنم!!! چون شنیدم که لبخند به صورت والدین هم صدقه است، چندبار خواستم انجام بدم نتونستم!!!
یکی هم می گفت که ارتباطش با پدرش فقط و فقط در حد پول گرفتن است! یعنی هرروز پدرش میاد تو اتاقش بهش پول میده و میره! اگر هم خونه نباشه میذاره رو میز اتاقش!
واقعاً هم اینها نمی خواهند که ارتباطشان اینگونه باشد و دوست دارند که بیشتر به والدین خود نزدیک شوند...اما تصور می کنند که نشدنی است...

لطقاً راهنمایی بفرمایید...
احتمالاً سوال خیلی از کاربران سایت هم هست...
تشکر

نجات یافتن از رفتارهای گناه نسبت به والدین

انجمن: 

سلام علیکم.
این اولین تاپیکی هست که دارم توی این انجمن ایجاد میکنم.
ببینید عمده ترین مشکل و گناه من، رفتارم با والدین هست و یکی از بدترین گناه هاست چون یکی از معیارهای عاقبت به خیری خوش رفتاری با والدینه. برای همین خب خیلی برام مهمه.
اونها یه رفتارهایی میکنند، یه دستوراتی بهم میدن، که موجب ناراحتی من میشه چون باید اونها رو گوش بدم. ( البته بحث دستور حرام جداست ها )
مخصوصا پدرم؛ یه تفکرات ، یه بحث ها ، یه صحبت ها ، یه بد بینی ها .... واقعا سخته.
مثلا در شام واسه اینکه صبح پاشم هی اصرار میکنم غذا کم بخورم ، شب ها زود بخوابم ، مامانم اونطوری درک نمیکنه شبا . هی میگه بخور و فلان و اینها .
سرشون داد نمیزنم اما بعضی مواقع که پدرم صحبت میکنه ( چون مخلوط به اون رفتارها و حرکاتی هست که اصلا خوشم نمیاد ) سرمو برمیگردونم .
مادرم هم با حرفاش ....
حتی شده دندون هام رو به هم ساییدم . کمکم کنید . ( البته شما که وسیله اید قطعا ان شاء الله )
توی دعواها هم که مخصوصا مادرم میخواد ازش حمایت کنم ، به تازکی تصمیم گرفتم کلا دخالت نکنم ( هرچند باعث دلگیری و ناراحتی شدید اونها بشه ) و همچنین بد نمی بینم اگه پدرم داشت یه حرف بدبینانه میزد یا غیبت میکرد توی صورتش نگاه نکنم تا مشوق حرف زدنش باشم.
کمک کنید . من به نظرم به خاطر اینکه رفتارهای پدرم رو داشتم یه مدت و شاید بعدا باز بهش مبتلا شم بدم میاد. واقعا دوست ندارم .
اولا یه معیاری واسه بی احترامی و ناراحت کردن والدین بدید .
آیا دیر پاسخ دادن یا ندادن به حرف های اونها بی احترامیه ؟
آیا پا دراز کردن در جلوی اونها بی احترامیه ؟
دوما کمکم کنید از این چاه بیام بیرون .
یا علی

کارشناس بحث : مصباح