احسان به والدین

همسرم برای مراقبت از مادرم اجازه نمی دهد، تکلیف چیست؟

سلام من و  بردارهام هر شب یکی مون پیش مادرمون می مانیم ولی همسر من ناراحت میشه  دوست نداره برم بمونم  حالا اولویت بامادره یا همسر ؟ مادرم ضعیفه و نیاز به مراقبت داره ، خب منم وظیفه مراقبت از والدینم را دارم  اگر خانواده ام بفهمند که شوهرم راضی نیست بحث بیش میاد  لطفا بفرمایید تکلیف من چیست ؟ مرجع: مکارم‌شیرازی

با حفظ احترام، مخالفم... ( واجب یا حرام ؟ )

سلام علیکم چندی پیش در موضوعی سوالی پرسیدم که پاسخی داده نشد پس تصمیم به ایجاد موضوع جداگانه ای گرفتم تا به صورت خاص جوابش را بگیریم. خداوند می فرماید از خدا و رسول اطاعت کنید. اما هیچ گاه نفرموده است از والدین اطاعت کنید. خداوند می فرماید به والدین احسان کنید ( بالوالدین احسانا ) قسمت اول سوال : نسبت میان اطاعت و احسان چیست ؟ سوال را توضیح می دهم وقتی والدین، دستور به انجام حرام یا ترک واجب می دهند، اطاعت از آنها واجب نیست و ترک احسان یا بی احترامی محسوب نمیشود حتی اگر والدین و جامعه این کار را بی احترامی یا ترک احسان بدانند. اینها که واضح است ... اما والدینی را فرض کنید که در یک موضوعی که نه واجب است و نه حرام، به فرزندشان امری می کنند ( مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا ازدواج کردن یا انتخاب دانشگاه یا دوست یا طلب قرض کردن یا انتخاب زن ) فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما تلاشی برای راضی کردن آنها نمی کند مگر در حد اینکه آنها را به حکم خدا مبنی بر حلال بودن آن فعل ارجاع دهد یا در حد همین توضیحات سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟ اگر بله یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی، خودش ترک احسان محسوب میشود پس چند اشکال مطرح میشود اولا چرا خداوند اطاعت از والدین را واجب نکرده است ؟ ( شاید واجب کرده و ما بی اطلاعیم ) ( مثلا چرا نفرموده است : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و اطیعوا آبائکم و امهاتکم یا ایها الذین آمنوا الرسول و اولی الامر منکم اولی بکم من آبائکم و امهاتکم ) شواهد روایی معتبر نیز آورده شود. دوما آیا اطاعت از والدین در امور مباح با این آیه منافات ندارد ؟ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ سوما طبق آیه ی زیر وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا احسان کردن به والدین و ذی القربی و یتیمان و مساکین و همسایگان و ... ، لازم است اما منافاتی با اطاعت نکردن از آنها ندارد. می توان از اینها اطاعت نکرد اما احسان کرد و حتی لازم نیست اول سعی کنیم آنها را نسبت به انتخاب های مان راضی کنیم تا بعد بتوانیم به آنها عمل کنیم. می توانیم بدون جلب رضایت آنها به انتخاب های مباح خود عمل کنیم. مثلا اگر همسایه ی شما بگوید فلان کار را نکنید و از طرفی آن کار مباح باشد، شما لازم نیست به انتخاب او عمل کنید و همسایه نمی تواند بگوید تو با این انجام این کارت، ترک احسان کرده ای و مرتکب فعل حرام شده ای و باید به دستور من عمل می کردی. ( هم چنین طبق بخش دوم سوال : همسایه نمی تواند بگوید تو ترک احسان کرده ای چون ابتدا باید من را راضی می کردی و لا اقل باید تلاش می کردی اما نکردی پس مرتکب فعل حرام شده ای ) و اگر خیر یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی ، خودش ترک احسان محسوب نمیشود پس می توان در هر کاری ( که طبق فرض مسئله نه ترک واجب است و نه انجام حرام ) به تشخیص خودمان عمل کنیم بدون اینکه ترک احسان حساب شود. بخش دوم سوال عین بخش اول است با این تفاوت که فرزند تلاش کرده تا والدین را مثل خودش کند یا رضایت انها را کسب کند یا به تعبیر عامیانه مخشان را بزند اما موفق نشده و بعد اقدام به اطاعت نکردن گرفته است. و سوال این گونه می شود : فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما برای راضی کردن والدین تلاش می کند اما تلاشی فراتر از ارجاع به قول خداوند مبنی بر حلال بودن این کارش یا فراتر از گفتگوهای کوتاه بلکه ساعت ها وقت می گذارد و حتی مشاوره می روند و ... سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟

چگونه بیشتر با والدین خود صمیمی شویم و به آنها نیکی کنیم؟!

انجمن: 

السلام علیکم و رحمةالله

مسلماً و بدون شک، یکی از راه های قطعی و حتمی سعادت دنیوی و اخروی، "نیکی به والدین" است...
و قطعاً و یقیناً هم یکی از راه های نشستن بر خاک سیاه، "بدی به والدین " است....
و به عبارت دیگر، احسان به پدر و مادر، راه میانبُر سیر و سلوک و صعود و معراج معنوی است...
به همین سبب، شیطان رجیم ملعون، روی ممانعت از این کار، خیلی مانور می دهد...

بسیاری از جوانان، متأسفانه به دلیل مشکلات فرهنگی یا تربیتی یا غرور و ... رابطه ی صحیحی با والدین خود ندارند.

حال سوال من این است که...
کسانی که رابطه ی صحیح با پدرومادر خود ندارند، و واقعاً هم دوست ندارند اینگونه باشد و می خواهند صمیمی تر شوند و بیشتر محبت کنند باید چگونه عمل کنند؟!
می دانم که باید تدریجی عمل کنند، و نه ناگهانی تا موجب حیرت و گارد گرفتن نشود...
اما لطفا با ذکر جزئیات و مثال، در مورد کسب تدریجی صمیمیت، توضیح دهید...طبق چه مراحلی عمل کنند بهتر است؟!

عدم صمیمیت جوانان هم دارای اشکال مختلف است...
برخی والدین ممکن است بسیار بداخلاق و خشن باشند(البته این به هیچ عنوان نمی تواند توجیهی برای بی احترامی به آنان باشد!)
بعضی از والدین، فرزند بزرگسال خود را همچنان "کودک"می پندارند و واقعاً عین بچه با او رفتار می کنند...
برخی دیگر به ویژه پدران، اصلاً با فرزند خود حرف نمی زنند!
یکی از دوستانم می گوید انقدر پدرش با او حرف نزده که وقتی پدرش وارد خانه می شود، خجالت می کشد به او سلام دهد!!! اصلاً این کار در خانه ی آنها رایج نیست! و اگر کسی انجام دهد موجب بسی حیرت است!
یا شخصی می گفت که اصلاً روم نمیشه تو صورت پدرم نگاه کنم!!! چون شنیدم که لبخند به صورت والدین هم صدقه است، چندبار خواستم انجام بدم نتونستم!!!
یکی هم می گفت که ارتباطش با پدرش فقط و فقط در حد پول گرفتن است! یعنی هرروز پدرش میاد تو اتاقش بهش پول میده و میره! اگر هم خونه نباشه میذاره رو میز اتاقش!
واقعاً هم اینها نمی خواهند که ارتباطشان اینگونه باشد و دوست دارند که بیشتر به والدین خود نزدیک شوند...اما تصور می کنند که نشدنی است...

لطقاً راهنمایی بفرمایید...
احتمالاً سوال خیلی از کاربران سایت هم هست...
تشکر