احترام به پدر و مادر

رابطه سرد با مادرم

سلام و خسته نباشيد خدمت شما
من دختري ٢٣ساله هستم .از اينكه رابطه نزديك و صميمي با مادرم ندارم خيلي اذيت ميشم .هيچ موضوع مشتركي بين من و مادرم وجود نداره.مادرم با مشكل خونوادگي كه داريم خيلي افسردست و تنها شده و من از اينكه نميتونم حداقل حرفاشو بشنوم خيلي اذيت ميشم .از بچگي من هيچ وقت نتونستم از لحاظ عاطفي به مادرم تكيه كنم و الان خيلي كمبود توجه و محبت دارم ولي تنهايي مادرم بيشتر اذيتم ميكنه .چطوري ميتونم بهش نزديك بشم و حرفاشو بشنوم و يه رابطه صميمي باهاش داشته باشم ؟؟؟

چگونگی کسب رضایت همزمان پدر و مادری که باهم اختلاف دارند

[="Indigo"]سلام
من ، پدر و مادرم معمولا با هم اختلافات زیادی دارن

واسه همین راضی کردن هر دوشون خیلی سخت میشه برام.به خصوص که یک وقتهایی یار کشی هم میکنن از ماها (بچه ها) .
باید چی کار کنم در مواقعی که هر کدوم یه چیز رو میخوان که ضد هم است؟
سوالم فقهی نیست
چون به فرض حالا من یکی از دو خواست متضادشونم انجام دادم و گناه هم نکردم مثلا. به هر حال دل یکیشون ازم چرکین میشه. این منو خیلی میترسونه
به خصوص که یک موردم شنیدم چند وقت پیش از یکی از منبری های معروف که میگفتن جوانی بود از اطرافیانشون که در حد هم رزمای شهیدشون تو جبهه ادم فوق العاده خوبی بود اما یه تصادف ناگهانی کرد و از دنیا رفت ما همه تعجب کردیم که چرا عمرش اینطور کوتاه شد. تحقیق کردیم دیدیم بله پدرشون ناراضی بوه ازشون. و همین مشکل من رو داشته. پدر و مادر اختلاف داشتن و پسر طرف مادر رو گرفته و پدر ازش ناراحت شده.... تازه اون پسر رفته بوده پیش پدرش و با کلی گریه و التماس دلشو راضی کرده ولی اون روحانی میگفت این کارش فقط به درد اخرتش خورد تو عملش تاثیرشو گذاشت..

اکثر اوقات هم توی درخواستهای متضاد من کاری رو کردم که فکر میکردم به مصلحت است (یعنی این مصلحت که زندگیشون از هم نپاشه ) و نه کاری که حق است. یعنی بین درخواستهای متضادشون اونی رو انجام دادم که فکر میکردم اگر انجام ندم به زندگیشون (مون) ضربه ای شاید در حد از هم پاشیدن وارد میشه.
اگرم میگین دخالت نکن. اولا خیلی وقتها اصلا خودشون نمیذارن. دوما یک وقتهایی که میبینم کار اره به جای باریک میکشه که نمیتونم وایسم نگا کنم...نمیدونم متوجه میشین منظورمو..

توی این طور وقتها چی کار کنم؟
من از پسش بر نمیام
الانم میدونم دلشون سر همین ازم راضی نیست. و هر دو هم واسه اینکه فکر میکنن من طرف ون یکی رو گرفتم.بهم گفتن هر دوشون[/]

چگونه بیشتر با والدین خود صمیمی شویم و به آنها نیکی کنیم؟!

انجمن: 

السلام علیکم و رحمةالله

مسلماً و بدون شک، یکی از راه های قطعی و حتمی سعادت دنیوی و اخروی، "نیکی به والدین" است...
و قطعاً و یقیناً هم یکی از راه های نشستن بر خاک سیاه، "بدی به والدین " است....
و به عبارت دیگر، احسان به پدر و مادر، راه میانبُر سیر و سلوک و صعود و معراج معنوی است...
به همین سبب، شیطان رجیم ملعون، روی ممانعت از این کار، خیلی مانور می دهد...

بسیاری از جوانان، متأسفانه به دلیل مشکلات فرهنگی یا تربیتی یا غرور و ... رابطه ی صحیحی با والدین خود ندارند.

حال سوال من این است که...
کسانی که رابطه ی صحیح با پدرومادر خود ندارند، و واقعاً هم دوست ندارند اینگونه باشد و می خواهند صمیمی تر شوند و بیشتر محبت کنند باید چگونه عمل کنند؟!
می دانم که باید تدریجی عمل کنند، و نه ناگهانی تا موجب حیرت و گارد گرفتن نشود...
اما لطفا با ذکر جزئیات و مثال، در مورد کسب تدریجی صمیمیت، توضیح دهید...طبق چه مراحلی عمل کنند بهتر است؟!

عدم صمیمیت جوانان هم دارای اشکال مختلف است...
برخی والدین ممکن است بسیار بداخلاق و خشن باشند(البته این به هیچ عنوان نمی تواند توجیهی برای بی احترامی به آنان باشد!)
بعضی از والدین، فرزند بزرگسال خود را همچنان "کودک"می پندارند و واقعاً عین بچه با او رفتار می کنند...
برخی دیگر به ویژه پدران، اصلاً با فرزند خود حرف نمی زنند!
یکی از دوستانم می گوید انقدر پدرش با او حرف نزده که وقتی پدرش وارد خانه می شود، خجالت می کشد به او سلام دهد!!! اصلاً این کار در خانه ی آنها رایج نیست! و اگر کسی انجام دهد موجب بسی حیرت است!
یا شخصی می گفت که اصلاً روم نمیشه تو صورت پدرم نگاه کنم!!! چون شنیدم که لبخند به صورت والدین هم صدقه است، چندبار خواستم انجام بدم نتونستم!!!
یکی هم می گفت که ارتباطش با پدرش فقط و فقط در حد پول گرفتن است! یعنی هرروز پدرش میاد تو اتاقش بهش پول میده و میره! اگر هم خونه نباشه میذاره رو میز اتاقش!
واقعاً هم اینها نمی خواهند که ارتباطشان اینگونه باشد و دوست دارند که بیشتر به والدین خود نزدیک شوند...اما تصور می کنند که نشدنی است...

لطقاً راهنمایی بفرمایید...
احتمالاً سوال خیلی از کاربران سایت هم هست...
تشکر