✿ من، چادرم و خاطره ها✿... ღمن چادرم را دوست دارم ღ

تب‌های اولیه

741 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
✿ من، چادرم و خاطره ها✿... ღمن چادرم را دوست دارم ღ

با سلام و احترام به همه ي كاربران و ميهمانان گرامي:Gol:

يه سلام مخصوص هم خدمت بانوان عزيز و محترم

خيلي خوش اومدين به تاپيك خودتون

اميدوارم حال تون خوب باشه و هميشه در راه رضاي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف گام بردارين.



وقت تون رو نگيرم بريم سر اصل مطلب:

چند وقت پيش با وبلاگ بسيار زيباي زير آشنا شدم:
من و چادرم ، خاطره ها

در اين وبلاگ خاطرات افرادي كه چادري نبودند و به مرور زمان به دلايل مختلف و لطف الهي حجاب برتر «چادر» رو انتخاب كردند جمع آوري شده.
(تا الان 82 خاطره جمع آوري شده، اگر شما هم در اين مورد خاطره اي دارين براشون ارسال كنيد.)

تصميم گرفتم يك تاپيك تو سايت بزنم مخصوص خانم ها كه خاطرات جالب و به ياد موندني از چادري شدن و چادر پوشيدن مون رو بنويسيم.


لینک خاطرات شيرين و جذاب كاربران:


با كليك كردن روي خاطرات به پست منظور هدايت مي شويد.


:1: خاطره ي اول «از طرف آذر بانو »




:2: خاطره دوم «از طرف سركار قاصدك»





:3: خاطره سوم«از طرف سركارآرام بذكرالله»



:4: خاطره چهارم «از طرف جناب علــي»



:5: خاطره پنجم «از طرف سركار مشكاة»



:6: خاطره ششم «از طرف جناب حامي»





:7: خاطره هفتم «از طرف جناب حامي»





:8: خاطره هشتم «از طرف سركارسها»





:9: خاطره نهم «از طرف جناب حامي»



:0::1: خاطره دهم «از طرف سركارسها»


:1::1: خاطره يازدهم «از طرف سركارسها»





:2::1:خاطره دوازدهم «از طرف سركارسها»





:3::1: خاطره سيزدهم «از طرف سركار سها»





:4::1: خاطره چهاردهم «از طرف جناب حامي»




:5::1: خاطره پانزدهم «از طرف جناب حامي»



:6::1: خاطره شانزدهم «از طرف جناب حامي»



:7::1: خاطره هفدهم «از طرف جناب حامي»


:8::1: خاطره هجدهم «از طرف جناب حامي»


:9::1: خاطره نوزدهم «از طرف سركارسها»


:0::2: خاطره بيستم «از طرف سركار عندليب»

:1::2: خاطره بيست و يكم «از طرف سركارسها»

:2::2: خاطره بيست و دوم «از طرف سركارسها»

:3::2: خاطره بيست و سوم «از طرف سركارfotros»

:4::2: خاطره بيست و چهارم «از طرف سركارrahiil»


:5::2: خاطره بيست و پنجم«از طرف سركارسها»


:6::2: خاطره بيست و ششم «از طرف جناب حامي»

:7::2: خاطره بيست و هفتم «از طرف سركارسها»

:8::2: خاطره بيست و هشتم «از طرف جناب حامي»

:9::2: خاطره بيست و نهم «از طرف آذر بانو »

:0::3: خاطره سي ام «از طرف آذر بانو »

ادامه ي خاطرات در پست بعدي:




با كليك كردن روي خاطرات به پست منظور هدايت مي شويد.

:1::3: خاطره سي و يكم «از طرف سركارسها»


:2::3: خاطره سي و دوم «از طرف سركار فاطمةالزهراء»

:3::3: خاطره سي و سوم «از طرف سركارسها»

:4::3: خاطره سي و چهارم «از طرف سركارسها»

:5::3: خاطره سي و پنجم «از طرف سركار هست هستي»

:6::3: خاطره سي و ششم «از طرف سركار maryam»

:7::3: خاطره سي و هفتم «از طرف جناب حامي»

:8::3: خاطره سي و هشتم «از طرف سركار maryam»

:9::3: خاطره سي و نهم «از طرف آذر بانو »

:0::4: خاطره چهلم «از طرف آذر بانو »

:1::4: خاطره چهل و يكم «از طرف جناب حامي »

:2::4: خاطره چهل و دوم «از طرف سركار TAHOOR»

:3::4: خاطره چهل و سوم «از طرف آذر بانو »

:4::4: خاطره چهل و چهارم «از طرف سركار صبا313 »

:5::4: خاطره چهل و پنجم «از طرف سركار سلیلة الزهراء »


:6::4:خاطره چهل و ششم «از طرف سركار « نرگس » »



:7::4:خاطره چهل و هفتم «از طرف سركار آرام بذکر الله »



:8::4:خاطره چهل و هشتم«از طرف سركار شیرین سادات »



:9::4:خاطره چهل و نهم «از طرف سركار آرام بذکر الله »

:0::5: خاطره پنجاه «از طرف سركار nazanin27 »

خاطرات

:1::5: تا :4::6:

پيشاپيش از تمامي عزيزاني كه با خاطرات زيباشون زينت بخش اين تاپيك هستند تشكر مي كنم. :Gol:





مصاحبه با خانم سهیلا آرین، مسلمان آمریکایی (برنامه كوله پشتي)

دانلود فايل صوتي برنامه

دانلود فايل تصويري برنامه





چقدر حجاب زیباس
زمانی که دخترکی متوجه میشه که سالهاس تو خواب غفلت بوده
زمانی که متوجه میشه که چرا هیشکی برای انتخاب حجاب کمکش نکرد
زمانی که متوجه میشه چقدر دل خدا و ازرده کرد
و زمانی که دخترک انتخاب میکنه
چقدر زیباس چهره معصومش در مقابل اینه
با چادری که بر سرشه
با صورتی که دیگه عاری از هر گونه ارایشه
و چه زیباس اون عزت نفسی که پیدا کرده
و چه زیباس اون حسش ، اون حالش ، اون راز و نیاز هاش با خدا

و علیک السلام

یک نکته بسیار بسیار بسیار مهم!!!!

اصل مطلب -نقل خاطرات دختران آن هم فقط برای دختران- خیلی کار بجایی است اما ایکاش قبل از پرداختن به موضوعات بجایی چون این موضوع ابتدائا حجاب احسن و اکمل از دیدگاه اسلام را بطور دقیق!!! معرفی می شد-منطورم مباحث دفاع از حجاب نیست-

یکی از فوق بدبختی های آخرالزمانی ما این است که دین را دجالان به عموم دنیا انتقال می دهند لذاست که مطالبی اسلامی به خود می گیرد که اگر از دیدگاه نبوی بدان بنگریم دیگر اسلامی نیست و ضررش از وجهی طبیعتا صدها برابر مطالبی است که در ظاهر امر نیز اسلامی نیستند مثلا همین حجابی که حکومت فعلی ایران مثلا مدافعش می باشد خود از فیلتر نبوی از فیلتر اسلامی بد حجابی است

ای بسا کسی بخواهد از کسانی مصاحبه بگذارد یا پوسترهایی نشان دهد که اگر فیلتر الگوی زهرایی و زینبی بدان گذاشته شود حجاب حقیقی نیست.

مراقب باشیم که مای نوعی دیگر به عنوان مروجین حجاب برای مردم چاه جدید اما با لعاب دینی!!! نسازیم و مثلا آنها را در سراب حجاب(!) نگه نداریم.

این به مراتب ضررش بیشتر از ضرر رسانه هایی است که عملا بی حجابی را تبلیغ و ترویج می کنند. چرا که تکلیف مردم عام با آنها معلوم است و می دانند طرف مقابل کیست یا اقلا می دانند طرف مقابل آخوند اسلامی نیست اما آیا مردم عام تکلیفشان با مای اسک دینی نیز معلوم است؟! آیا آنها ما را به عنوان کسی که ادعای اسلامیت و حجاب داریم نمی بینند؟! حال حساب کنید اگر در چنین حالتی خود ما امر غلطی را صحیح جلوه بدهیم چه خواهد شد؟! پناه بر خدا!!!

امیدوارم توانسته باشم منطورم را برسانم ان شاا...الرحمن.

mehrdad_123;168615 نوشت:
مراقب باشیم که مای نوعی دیگر به عنوان مروجین حجاب برای مردم چاه جدید اما با لعاب دینی!!! نسازیم و مثلا آنها را در سراب حجاب(!) نگه نداریم.

ببخشید اگر مقداری بحث منحرف میشه،
داستان واقعی:
شیخ بسیار فاضلی در دهی که مردم آن نماز خوان نبودند مشغول به تبلیغ شد و پس از مدتی توانست مردم آنجا را نماز خوان کند شیخ از آن ده رفت و شیخ دیگری وارد آن ده شد با کمال تعجب دید مردم ده هنگام وضو گرفتن کفش خود را از پا خارج نمی کنند وقتی که با شیخ سابق برخورد کرد با تندی از او پرسید این چه جور دینی است که به مردم یاد داده ای چرا با کفش وضو می گیرند؟ شیخ پاسخ داد من با زحمت زیاد آنها را نماز خوان کردم تو کفش از پایشان درآور.
نتیجه گیری از داستان با خودتان....

mehrdad_123;168615 نوشت:

و علیک السلام یک نکته بسیار بسیار بسیار مهم!!!!
اصل مطلب -نقل خاطرات دختران آن هم فقط برای دختران- خیلی کار بجایی است اما ایکاش قبل از پرداختن به موضوعات بجایی چون این موضوع ابتدائا حجاب احسن و اکمل از دیدگاه اسلام را بطور دقیق!!! معرفی می شد-منطورم مباحث دفاع از حجاب نیست-
یکی از فوق بدبختی های آخرالزمانی ما این است که دین را دجالان به عموم دنیا انتقال می دهند لذاست که مطالبی اسلامی به خود می گیرد که اگر از دیدگاه نبوی بدان بنگریم دیگر اسلامی نیست و ضررش از وجهی طبیعتا صدها برابر مطالبی است که در ظاهر امر نیز اسلامی نیستند مثلا همین حجابی که حکومت فعلی ایران مثلا مدافعش می باشد خود از فیلتر نبوی از فیلتر اسلامی بد حجابی است
ای بسا کسی بخواهد از کسانی مصاحبه بگذارد یا پوسترهایی نشان دهد که اگر فیلتر الگوی زهرایی و زینبی بدان گذاشته شود حجاب حقیقی نیست.
مراقب باشیم که مای نوعی دیگر به عنوان مروجین حجاب برای مردم چاه جدید اما با لعاب دینی!!! نسازیم و مثلا آنها را در سراب حجاب(!) نگه نداریم.
این به مراتب ضررش بیشتر از ضرر رسانه هایی است که عملا بی حجابی را تبلیغ و ترویج می کنند. چرا که تکلیف مردم عام با آنها معلوم است و می دانند طرف مقابل کیست یا اقلا می دانند طرف مقابل آخوند اسلامی نیست اما آیا مردم عام تکلیفشان با مای اسک دینی نیز معلوم است؟! آیا آنها ما را به عنوان کسی که ادعای اسلامیت و حجاب داریم نمی بینند؟! حال حساب کنید اگر در چنین حالتی خود ما امر غلطی را صحیح جلوه بدهیم چه خواهد شد؟! پناه بر خدا!!! امیدوارم توانسته باشم منطورم را برسانم ان شاا...الرحمن.


با سلام و احترام

ممنونم از تذكر بجا و مهم تون

مسلماً گذاشتن مصاحبه خانم آرين به معناي تاييد حجاب ظاهري ايشون، با عنوان "حجاب كامل اسلامي" نيست، و نوع پوشش و برخوردهاي ايشون

از ديدگاه اسلام قابل بررسي و نقد مي باشد

گذاشتن برنامه مصاحبه ايشون صرفاً خاطره ي گزينش حجاب "چادر" يك زن آمريكايي تازه مسلمان بود.

ضمن اينكه نميشه يك نوع حجاب خاص و محدود رو به بانوان جامعه ي امروزي ارائه داد و هر كسي طبق نظر مرجع تقليد خودش رعايت ميكنه.

منتهي با عرض پوزش اينجا اصلا جاي ادامه ي اين بحث نيست! اگر متمايل بوديد لطفا در يك تاپيك ديگه بحث رو ادامه بدين.

با تشكر


سلام

خب اولين خاطره رو خودم تعريف مي كنم:

از همون كلاس اول دوره ابتدايي با چادر مي رفتم مدرسه و چون با قوانين و محيط مدرسه آشنا نبودم با چادر رفتم سركلاس و نشستم.

تو يكي از همون روزهاي اول معلم مون گفت بيا پاي تخته، منم چادر به سر بدو بدو رفتم پاي تخته ايستادم!

يكدفعه معلم مون يك نگاهي بهم كرد و گفت چرا چادرت رو درنياوردي! سركلاس بايد چادرت رو دربياري!

با اكراه چادرم رو درآوردم، و وقتي رفتم خونه كلي ابراز ناراحتي كردم و حق به جانب گفتم كه معلم مون اينجور گفته!

انتظار داشتم خانواده حرفم رو تاييد كنند و ازم دفاع كنند ولي در كمال ناباوري پدرم گفتند: خب راست ميگه عزيزم چادر فقط براي مسير مدرسه تا خونه هست نه تو كلاس!

از اون به بعد از ديگه قبل از اينكه برسم به مدرسه، از سر كوچه ي مدرسه (با فاصله ي حدوداً بيست تا سي متر) چادرم رو درمي آوردم و بعد وارد مدرسه ميشدم!!

الان كه فكر مي كنم خندم ميگيره چه تفاوتي بين دو تا رفتارم بوده!

خانمهای سایت تشریف بیارید خاطراتتون رو از چادر بگید برامون :Gol:ما سر تا پا به گوشیم

سلام خدمت دوستان:Gol:
تا دوران راهنمایی از چادر خوشم نمیومد یه جورایی فقط تو مقطع راهنمایی به خاطر قانون مدرسه می پوشیدم و دیگه نمیپوشیدم :no:تا اینکه بعد از 14 سالگی یه دفعه مسیر زندگیم تغییر کرد خیلی ناخواسته تغییر کرد(بابت ایت تغییر از خداوند شاکرم )و تا دوسال اول مسیر جدید زندگی بازم این چادره یه چیز اضافه بود برام تا اینکه یه روز وقت تعطیل شدن یکی از اساتید عزیزبهم تذکر داد که اخه دختر خوب این چه طرز چادر پوشیدنه و منم انچنان با دل پری گفتم منکه هرکار میکنم درست نمیشه ونمیتونم مثل شماها چادر بگیرم و ایشونم توی چهارچوب در کلاس به من اموزش چادر پوشیدن رو داد و بعد از اون منم شدم دختر خوب و چادری:dokhtar::dohkhtar: وهیچ وقت دوست نداشتم چادرم حتی ذره ای بازبشه حتی به واسطه ی باد یعنی غیرتی شدم:Cheshmak: نسبت به خودم.
:ok:

در پناه خدا سبز باشید و خدایی یاحق

به نام خدا
عرض سلام ودرود
با تشکر از همکار بزرگوار انجمن بابت این طرح
واقعیتش چنین طرح هایی هم در تشویق و ترغیب کاربران هم غیرکاربران اثرات زیادی دارد
این طرح را قبلا در وبلاگی دیدم
که سر از پا نشناخته همه خاطراتشان از حجاب را در یک کتاب همراه جا دادم

تبلیغی جالب برای حجاب
http://www.askdin.com/showpost.php?p=155719&postcount=239
انشاءالله خواهران بزرگوار به همراهی سرکار آذربانو به صورت گسترده (البته همراه با تبلیغات گسترده)
در پروفایل یا خصوصی کاربران خواهر آن ها را به شرکت در این طرح تشویق کنند

حاصل این تاپیک به صورت کتاب و نرم افزار (با همکاری گل لیلای انجمن) به عنوان خروجی سایت در اختیار همگان قرار خواهد گرفت.
به امید موفقیت شما در این طرح

البته بنده چادری نیستم! تا خاطراتم رو بگم! :Nishkhand:

فقط این تصویر :

باسمه تعالی، سلام بر همه دوستان:Gol:

با تشکر از تاپیک بسیار خوبتون، ان شاالله به دخترام( هشت ساله و دوازده ساله) می گم، حتما این تاپیکو ببینن.

[="blue"]سلامممممممممم
خاطره که من خیلی ندارم
آخه به جرات میتونم بگم تو شهر ما دختران و بانوان12،13سال به بالاتر همشون چادرین و یه نفر هم بدون چادر نیست.
90درصد دختران مقطع سوم تا پنجم ابتدایی هم چادریند.[/]

سلام به به چه موضوع زیبایی رو انتخاب کردید

من اوایل از چادر خوشم نمیومد گاهگاهی چادر سر میکردم توی دلم میگفتم واقعا دست و با گیره این چادر.وقتی هم سر میکردم منتظر یه فرصت بودم که چادر رو از سرم بردارم:khaneh: جالب بود که اطرافیان هم تشویقم میکردند به بی حجابی و بی چادری.خب یه مدت این جوری گذشت برام
اما وقتی میرفتم بیرون میدیدم اگه میخاستم کاملترین حجاب رو بگیرم واقعا برام میسر نبود احساس میکردم بوشیده نیستم اون مصونیتی که در قالب چادر آدم میتونه داشته باشه فک نمیکنم بغیر از چادر میتوان داشت(البته برا من اینجور بود موجب اعتراض بعضی ها نشه)
کم کم این اندیشه موجب شد که گرایش شدید به چادر بیدا کنم طوریکه هرگز دیگه چادر رو کنار نگذاشتم و افتخارم میکنم به چادری بودنم:ok:

در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود / كاين شاهد بازاري و آن پرده نشين باشد :Gol:

بنام خدا.
سلام علیکم.
بنده تا جایی که یادمه با هر دختری همکلام شدم ایشون چادری شدند:ok:.البته خودم تا حالا چادر سرم نکردم ببینم چطوریه:khandeh!:.
خاطرات:
یه بار مساله کاری بود و دختر خانمی چادری نبود.البته از دوستان اهل سنت هم بود.به ایشون گفتم چرا چادر سر نمیکنید. گفتند خاطره خوبی از چادر ندارند.جویا شدم و فرمودند که هنگام حرکت با موتور پدر چادرشان را جمع نکرده و چادر به داخل چرخ موتور رفته و ایشون از پشت سر به زمین کشیده شده و از اون خاطره هرگز کسی نتوانست ایشان راچادری کند.
ما هم از اون آدمایی که خدا همیشه یه چیزایی به ما یاد میدهد بگوییم.خلاصه بماند که چه گفتیم.فقط بدانید این خانم بعد از سخن ما چادر سرشان کرده و دیگر از سرشان بر نداشته اند الحمدالله.اینطور که گفته اند اگر بازم هم اتفاق بدتر از این هم بیوفتد چادرشان را رها نمیکنند.

یه خانم دیگری بودند که ایشون اولین خانمی بودند که به دست خدا و به وسیله بنده چادری و نماز خوان شده بودند.
یه خانمی هم بودند که به قول معروف هرزه بوده اند.ما هم که نترس هستیم و عاشق نهی از منکر و امر به معروف.
بماند که چطور این فرد توبه کرده و محجبه شده اند.
فقط بدانید ما از زیبایی چادر به این افراد چیزی نگفته ایم.فقط از زیبایی خدا گفته ایم.
یا علی:Gol:

عــــلی;168997 نوشت:
یه خانم دیگری بودند که ایشون اولین خانمی بودند که به دست خدا و به وسیله بنده چادری و نماز خوان شده بودند. یه خانمی هم بودند که به قول معروف هرزه بوده اند.ما هم که نترس هستیم و عاشق نهی از منکر و امر به معروف. بماند که چطور این فرد توبه کرده و محجبه شده اند.

چه اعتماد به نفسی !!!!:tashvigh!:
بپا ریا نشه برادر ...:khandeh!:

سلام
من هم واقعا نه از چادر خوشم مياد نه از مانتو.
بايد آزاد بود :eyes:
اصلاً چه معني اي داره مرد چادر يا مانتو بپوشه:pir::sibil::Esteghfar:

تاپيك خوبي است ان اشا الله كه خاطرات خوبي بشه و بشه يه نرم افزار ازش درس كنيم



رییس مجتمع عالی بنت‌الهدی:
تاثیر مثبت بانوان مبلغه غیرایرانی در ترویج فرهنگ حجاب و عفاف ملموس است

خبرگزاری رسا ـ رییس مجتمع عالی آموزشی بنت‌الهدی گفت: حضور بانوان مبلغه غیر ایرانی تاثیر به سزایی در ترویج فرهنگ حجاب و عفاف دانشجویان گذاشته است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام مهدی صفورایی، رییس مجتمع عالی بنت‌الهدی، در نخستین گردهمایی بانوان مبلغه جامعة المصطفی العالمیه که پیش از ظهر امروز در موسسه آموزشی عالی بنت الهدی قم برگزار شد، به گزارش عملکرد اعزام مبلغه این مجموعه پرداخت و گفت: در زمینه اعزام مبلغه به نقاط مختلف کارهای در خور توجهی صورت گرفته است.

حجت‌الاسلام صفورایی، اعزام مبلغه به نهادها و مراکز داخل کشور را مثبت ارزیابی کرد و ابراز داشت: در برخی از دانشگاه‌ها که بانوان مبلغه در آن حضور پیدا می‌کنند و از حجاب صحبت می‌کنند تاثیر به سزایی بر دانشجویان گذاشته و اینکه کسانی در کشورهای غیر مسلمان این چنین حجاب را مورد توجه قرار می‌دهند برای دانشجو بسیار آموزنده است.

رییس مجتمع عالی آموزشی بنت‌الهدی با اشاره به اینکه 2 هزار طلبه خواهر غیر ایرانی در جامعة المصطفی(ص)، جامعة الزهرا(س) و مکتب النرجس مشهد مشغول به تحصیل علوم دینی هستند، خاطرنشان کرد: این آمار باید بیشتر شود زیرا ظرفیت بانوان برای فعالیت و ترویج آموزه‌های دینی بسیار بالا است.

حجت‌الاسلام صفورایی اعزام مبلغه در فصول تبلیغی سال را از دیگر اقدامات صورت گرفته دانست و عنوان کرد: علاوه بر این از اعزام گروه‌های تبلیغی به صورت بلند مدت در داخل و خارج کشور نیز در دستور کار قرار دارد.

رییس مجتمع عالی آموزشی بنت‌الهدی در ادامه اهداف تبلیغ در داخل کشور را مورد تبیین قرار داد و اظهار کرد: یکی از اهداف ما استفاده از ظرفیت حضور طلاب غیر ایرانی و بحث نهادینه نمودن مبانی دینی و اعتقادی در بین جوانان است.

حجت‌الاسلام صفورایی، آشنایی جوانان ایرانی با شرایط و تحولات محیطی خارج از کشور را از دیگر اهداف این مجموعه برشمرد و خاطرنشان کرد: در مراوداتی که توسط بانوان مبلغه با جوانان صورت می‌گیرد نکات مهمی از شرایط آن منطقه در اختیار آنها قرار می‌گیرد.

رییس مجتمع عالی آموزشی بنت‌الهدی در ادامه با اشاره به اینکه بیشترین دعوت از بانوان مبلغه در دانشگاه‌ها صورت گرفته است، افزود: کارگاه‌های تبلیغی برای افزایش سطح کیفی و مهارت تبلیغی مبلغان در نظر گرفته شده که در بهبود نحوه تبلیغ آنها موثر خواهد بود.

حجت‌الاسلام صفورایی در پایان خاطرنشان کرد: سیصد و نوزده نفر از بانوان مبلغه تشکیل پرونده داده‌اند و از آنها برای تبلیغ معارف دینی در مناسبات و ایام تبلیغی سال استفاده می‌شود.
شایان ذکر است، در پایان این مراسم، بیست و سه نفر از بانوان مبلغه برتر از جامعة المصطفی(ص)، جامعة الزهرا(س) و مکتب النرجس مشهد تقدیر به عمل آمد و جوایزی به آنها اهدا شد./927 /پ202/ع

مبلغان مخصوص كودكان

برخي از دوستانم فقط در زمينه كودك كار مي كنند
مثل يحيي علوي فرد
مرتضي دانشمند
آقاي اسماعيلي

نوشته هاي آقاي دانشمند را مي تونيد توي مجله پوپك و سلام بچه ها و....ببينيد
عموي علوي را هم مي تونيد به سايت و انتشارتش سر بزنيد
http://alavifard.blogfa.com/
اما آقاي اسماعيلي هم سابقه زيادي در تدريس به مربيان كودك و نوشتن دارد
آقاي اسماعيلي كتابي داره به نام
جذاب سازي كلا‌س هاي ديني كودكان و نوجوانان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم

حكايت هاي زيبايي داره
(مقايسه لباس روحانيون به چادر)

خودشون مي‌گفت با دختر كوچلوها كار مي كردم بهشون گفتم چادر داشتن سخته مگه نه همه مي‌گفتن بله. باهاشون با زبون خودش حرف مي زدم تو بازي توي پارك روي چمن ها نگهداري و كار كردن را مقايسه كردم با عبا و قباي خودم.
و نتيجه گرفتيم ميشه راحت هم بود و از فوايد زياد اون هم بهره برد.
طبيعتا جذابيت اين روحاني براي كودك سبب همانند سازي در صفات مثبت او مي شود.




جذاب سازی کلاس های دینی کودکان و نوجوانان

خبرگزاری رسا ـ در کتاب «جذاب سازی کلاس های دینی کودکان و نوجوانان» راهکارها و سبک‌های نو برای جذابیت بخشی به کلاس‌های دینی کودکان و نوجوانان بیان شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب جذاب سازی کلاس های دینی کودکان ونوجوانان، نوشته واحد نوجوان و جوان معاونت تبلیغ و آموزش های کاربردی، منبعی مناسب برای آشنایی با شیوه های تبلیغ در گروه سنی کودک و نوجوان است.

بر اساس این گزارش، نویسندگان کتاب، در این کتاب به بیان راهکارها و سبکهای نو برای جذابیت کلاسهای دینی کودکان و نوجوانان پرداخته اند.

روش تنظیم محتوا، چگونگی آغاز کلاسهای آموزشی، شیوه‏های ارائه آیات و روایات، شیوه های رفع خستگی، شیوه های نوین بیان احکام، تکالیف و دعا ها و توصیه هایی برای مربیان بخش های اصلی این کتاب را تشکیل می دهد.

در فصل شروع ها، شیوه و چگونگی شروع کلاس ها همچون شیوه شروع با نام خدا، شروع با پرسش ها، شروع با نکات اخلاقی، شروع با تشبیهات، شروع با همخوانی سوره، شروع با سلام و احوال پرسی، شروع با بیان نعمت ها و پیام اعضاء و شروع با خواندن شعر و شرایط آن توضیح داده شده است.

در فصل دوم کتاب، پیام اصلی ارائه شده است،در این بخش شیوه های متنوعی را که می توان آیات و روایات را با آنها بیان کرد تا تنوع حاصل شود، بیان شده است.

در بخش سوم کتاب، فرض بر این قرار گرفته است که مخاطبین خسته شده اند و باید خستگی آنان را زدود، در این مرحله قالب های متنوع رفع خستگی مانند مسابقات، متن های ادبی، میان پرده ها و اشعار بیان شده است.

در فصل چهارم کتاب، قالب های ارائه احکام مانند قالب های هوشی، داستان، عمل به احکام، سؤال و جشن تکلیف توضیح داده شده است.

در مرحله پنجم فرض بر این قرار گرفته است که کلاس تمام شده و باید برای روز بعد تکلیف داد و دعا کرد. شیوه های ارائه تکلیف، مثل توزیع برگه ها، حدیث با تصاویر مناسب، تهیه مسابقات، عمل به احکام و انجام تکالیف ابتکاری، و نیز شیوه های دعا متناسب با هر قشر و گروه از مخاطبین بیان شده است.

در بخش توصیه هایی برای مربیان مسائلی همچون معنویت، محبوبیت، آمادگی روحی، کیفیت آموزش، اخلاق، وقار مربی، تواضع، رعایت شخصیت شاگردان، نکات ویژه، شیوه های استفاده از تخته، بیان و شیوه انتقال مطالب، حفظ تعادل، نظم و رعایت زمان، مکان تدریس، خصوصیات فردی، خصوصیات اجتماعی و شیوه های برخورد با شاگردان بیان شده است.

کتاب جذاب سازی کلاس های دینی کودکان و نوجوانان از سوی واحدنوجوان و جوان معاونت تبلیغ و آموزش های کاربردی حوزه علمیه قم در انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم منتشر شده است.

علاقه مندان به تهیه کتاب می توانند به نشانی، قم ـ ابتدای بلوار امین ـ ابتدای بلوار جمهوری اسلامی ـ‌ معاونت تبلیغ و آموزش های کاربردی حوزه علمیه قم مراجعه یا با شماره 2935924 پیش شماره 0251 تماس بگیرند./ ن 601

يكي از ويرواس هايي كه سبب مي شود برخي از چادري هاي يا افراد باحجاب به طور كلي نسبت به حجاب شون سست شوند مغالطه است. كه نياز به آنتي ويروس و آبديت كردن دارد.

مغالطه محدوديت
1-مي گويند حجاب سبب محدوديت مي شود
2- هر محدوديتي مخل به احساس آزادي و راحتي است
3- پس حجاب مخل به احساس آزادي و راحتي است

اين مغالطه ها يادآور مغالطه هاي با مزه زير است

مغالطه اول
1- منوچهر فيل است(يعني چاق)
2- هر فيلي عاج دارد.
3- پس منوچهر عاج دارد

مغالطه دوم

1- در باز است. ــــــــــــــــ (صغري)
2- باز پرنده است. ـــــــــــــــ (كبراي كلي)
3- پس در پرنده است. ـــــــــــــــــــــ (نتيجه)

مغالطه سوم

1- دينداران تقليد مي كنند
2- تقليد كار ميمون است.
3- پس دينداران ميمون اند

مغالطه چهارم
مردم ديندار ولي(فقيه) دارند.
هر مجنون يا صغيري ولي دارد.
پس مردم مجنون يا صغير اند

در اين مقالطه ها دقت كنيد. در ظاهر ايرادي ندارند مگر براي افرادي كه اهل دقت اند. خيلي ها هم مي دانند اشتباه است ولي نمي دانند كجاي كار درست است

يادتون برنامه كودك را
در حالي كه دو دست خود را بالا آورده بود و انگشتان را نشان مي داد مي گفت: هر آدمي تو درستاش يازده تا انگشت داره.
بعد از يك دست برعكس مي شمرد و تمام انگشتان آن دست را مي شمرد. مي گفت: ده و نه و هشت و هفت و شش با پنج تا (انگشت اون دست ميشه يازده تا)
حالا واقعا چه جوري 6 تا با 5 تا = 11 شد؟

oh

با این مغالطه ها یاد منطق دبیرستان افتادیم که سخت بود:khandeh!:

سلام
چه جالب! اسم تاپیک هست من چادرم را دوست دارم ، چادرم و خاطره ها توقع میرفت خانم ها حضور فعالی داشته باشن ولی ظاهرا آقایون خاطرات بیشتری با چادر دارن:Nishkhand:
مطالب جناب حامی بسیار زیبا بود و کلی استفاده کردم خیلی ممنون ازشون
ولی باید بگم که میشه چادر سر نکرد ولی حجاب کاملی داشت یعنی چادر حجاب برتره وگرنه مانتو و شلوار هم مصداق بی حجابی نیست
ماجرای منو که همه خوندین دیگه البته فعلا هنوز در خم کوچه اش موندما! ایشالله که سربلند بشم

با سلام و احترام

و خير مقدم! به مدير محترم سايت :Gol:

كم پيدا شدين مدير بزرگوار، خوشحال ميشيم بهمون بيشتر سر بزنيد. :ok:

گل مینا;169262 نوشت:

چه جالب! اسم تاپیک هست من چادرم را دوست دارم ، چادرم و خاطره ها توقع میرفت خانم ها حضور فعالی داشته باشن ولی ظاهرا آقایون خاطرات بیشتری با چادر دارن

اتفاقا براي منم جالبه!

گل مینا;169262 نوشت:

ماجرای منو که همه خوندین دیگه البته فعلا هنوز در خم کوچه اش موندما! ایشالله که سربلند بشم


گل ميناجان اتفاقا ميخواستم از شما هم خصوصا دعوت كنم كه بياين خاطره تون رو اينجا هم بنويسيد. :ok:

منتظريما.

:Kaf:
ان شاءالله كه موفق و سربلند باشيد.:Gol:

حامی;169225 نوشت:
يكي از ويرواس هايي كه سبب مي شود برخي از چادري هاي يا افراد باحجاب به طور كلي نسبت به حجاب شون سست شوند مغالطه است. كه نياز به آنتي ويروس و آبديت كردن دارد. مغالطه محدوديت 1-مي گويند حجاب سبب محدوديت مي شود 2- هر محدوديتي مخل به احساس آزادي و راحتي است 3- پس حجاب مخل به احساس آزادي و راحتي است

به اين مغالطه دقت كنيد:

مغالطه اول محدوديت

افراد بيمار دل مي گويند

1-حجاب سبب محدوديت مي شود
2- هر محدوديتي مخل به احساس آزادي و راحتي است
3- پس حجاب مخل به احساس آزادي و راحتي است

مي‌گويند حجاب سبب محدوديت مي‌شود اين درست

مي گويند هر محدوديتي مخل به احساس آزادي و راحتي است.
مي گوييم: غلطِ آي غلطِ شايد بهتر باشد بگويم غلط كرديد يعني همون اشتباه .چرا به دل مي گيريد چه فرقي مي كنه اشتباه و غلط يك معني دارد. شما كه بدون محدوديت از الفاظ استفاده كرديد پس شايد من هم حق داشته باشم
هر محدوديتي مخل به آرامش و راحتي نيست. قوانين راهنمايي و رانندگي چراغ ها و پليس گاهي محدود كننده اند اما مخل آرامش و راحتي نيستند اگر اين قوانين نباشد كه مي شه: هگدي پگلدي
( higgledy- piggledy) يا اختلط الحابل بالنابل يا همون خر تو خر.
-موقع بارون رفتن زير چتر و سقف محدوديته ولي آزار دهنده نيستند
-هنگام سفر تو كشتي يا ماشين محدود مي رويم ولي آزار دهنده و مخل آرامش نيست و اين محدوديت را براي خواسته خود قبول مي كنم

مغالطه دوم بي من چه؟!

افراد مغرض مي‌گويند

به من چه كه حجابم را سرم كنم تا مرد گناه نكند او گناه نكند.
اين يه مغالطه است كي گفته كه زن حجابش را انتخاب مي‌كنه تا مرد گناه نكند؟!
قرآن كه چيز ديگري مي فرمايد:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ یُدْنِينَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» (سوره احزاب ،آيه 59)

« اي پيامبر ! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو جلباب هاي( روسري هاي بلند ) خودرابر خويش فرو افكنند . اين كار براي اين كه ( از كنيزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است.»

پس حجاب در درجه اول براي حفظ خود زن است.

زن نبايد بگويد من خودم را حفظ كنم تا مرد گناه نكند؟ بايد بگويد با حجاب، خودم را در درجه اول از شر افراد هوسران و بيماران رواني ساديسمي و.... حفظ مي كنم. اين با زندگي روز مره ما هم هماهنگي دارد:
تمثيل عالي
هيچ كسي نمي گويد به من چه من چرا من بروم كنار اون راننده كه سرعت نامجاز دارد و گيج گيجي مي رود به من زند. ما براي حفظ امنيت خودمون كاري به اون نداريم از تيررس اين راننده خلاف كار فرار مي‌كنيم

بنابراين بايد بگوييم :
حجاب براي مردان بالهوس محدوديت است و براي زن مصونيت

اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .

قرآن : حجاب و امنيت

یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین
(سوره احزاب آیه 59)

اي پيامبربه زنان و دخترانت وبه زنان مؤمنان بگو دو طرف چادرهايشان رابه هم بگيرندو گيسوان وگريبان خود رابا چادرهايشان بپوشانند اين شيوه نزديكتروآشكارتراست كه زنان مومنه وآزاده شناخته شوند وموردتعرض واذيت وآزارجسمي ، روحي وعرضي قرارنگيرند وامنيت كامل داشته باشند

در یک گزارش از وضع امنیتی زنان آمریکا آمده است:
در آمریکا در زمستان که مردم مجبورند به جهت سردی هوا خود را پوشانده و پوشش بیشتری داشته باشند، تجاوز به عنف کمتر میشود؛ ولی در تابستان تجاوز به عنف نسبت به زنان و حتی پیرزنان افزایش پیدا میکند و حتی راهبهها هم مصون نمی‌مانند.
http://www.hawzah.net/hawzah/magazin...=7117&id=86571


[=times new roman]بسم الله الرحمن الرحیم


[=times new roman]با عرض سلام و سپاس فراوان از سرکار آذربانو ؛

[=times new roman]به نقل از سایت تازه مسلمانان، اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.
[=times new roman]او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
[=times new roman]

[=times new roman]من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم...

براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران، من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.
به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت...

یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.
سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم...

من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام "عبا" که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.
به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشه ای علیه حجاب فروتنانه اسلامی را می پذیرید، می گویم که: شما نمی دانید که چه چیزی را دارید از دست می دهید.
منبع

[=Times New Roman]استاد ببخشید پست های بنده وسط حرفهای شما اومد.

IMAGE(<a href="http://hadithezendegi.persiangig.ir/image/valeh%20" rel="nofollow">http://hadithezendegi.persiangig.ir/image/valeh%20</a>(%202%20)/klajen.jpg)

اغلب نياز به جراحي جهان بيني داريم نه بيني



لازمه درباره يك تحقيق عالي از دكتر يونسي براتون حرف بزنم
مقايسه زنان با حجاب تهران و زنان بي حجاب انگليس

بنام خدا.
سلام.
جناب حامی این پست آخر شما را یادم باشد تابلو کنم در اتاق خود بزنم.
چقدر وحشتناک:Sham:

عــــلی;169304 نوشت:
بنام خدا. سلام. جناب حامی این پست آخر شما را یادم باشد تابلو کنم در اتاق خود بزنم. چقدر وحشتناک

سلام
قابل شما را نداره:Khandidan!:

سلام.
چقدر وحشتناک
البته قبلا هم یک بخش هایی از روایت را شنیده بودم اما هیچ موقع کاملشا نشنیده بودم.

ممنونم استاد
فکر کنم بهتره با همکاری انجمن فرهنگی و دوستان روابط عمومی تبلیغات گسترده در جهت دعوت بانوان به این تاپیک انجام بدیم.خیلییییییییییی مفیده
:ok:

سلام
از همكارم سركار خانم آذر بانو پوزش مي طلبم كه پاي برهنه پريدم وسط تاپيك ايشون.
چند تا نكته بود لازم بود بنويسم
شايد به برخي از مغالطه ها اشاره كنم
اما به نظرم مديريت بر تاپيك تون را بيشتر كنيد بهتر است بحث هاي عقيدتي و استدلالي در تاپيك جداگانه اي بايد بحث شود. بنابراين بحثي در اين تاپيك بيايد كه با عنوان هم خواني داشته باشد.
اميدوارم نرم افزار خوبي از اين كار ارائه دهيم

از كاربران و همكاران خانم هم تقاضا دارم براي جامع و جذاب شدن تاپيك از تجارب خود دوستان، همكلاسي ها و خويشاوندان خود هم بنويسيد.
البته هميشه اثباتي بحث نشه
ميشه خاطره اي از بي حجابي نوشته كه چه ضرري داشته.
اگر كاربري از بد حجابي خود ضرر يا آسيب يا مزاحمتي ديده مي تونه براي همكارم آذربانو ارسال كند تا بدون نام ايشان درج شود
حق يارتون

حامی;169307 نوشت:
سلام قابل شما را نداره

علي آقا
ببخشيد حديث را گفتيد يا عكس اون خانم هزار آمپول ؟:Cheshmak:


حامی;169311 نوشت:
سلام
از همكارم سركار خانم آذر بانو پوزش مي طلبم كه پاي برهنه پريدم وسط تاپيك ايشون.

با سلام و احترام

خواهش مي كنم،
از مطالب بسيار خوب تون كه زينت بخش تاپيك بود ت
شكر و قدرداني مي كنم. :Gol:

منتهي انتظار داشتم خانم ها بيشتر همكاري كنند و خاطرات خودشون رو بنويسند! :Gig:

ولي ظاهرا خاطرات آقايون بيشتر از خانم هاست :Nishkhand:

كاربران گرامي خواهشا‍، لطفاً استدعا مي كنم در اين تاپيك بحث و مناظره پيرامون حجاب راه نندازين!!

با تشكر
موفق باشيد

بنام خدا.
سلام علیکم جمیعاً.

حامی;169312 نوشت:
علي آقا ببخشيد حديث را گفتيد يا عكس اون خانم هزار آمپول ؟

حدیث را گفتیم برادر:khandeh!:.
چاپش میکنم میزنم دیوار خانه ام.
دیدید همه پوستر بازیگر میزنند؟
ما از اینجور چیزا میچسبانیم به دیوار خانه:khandeh!:.از این چسب های آلفا هم جدیداً در آمده میزنیم که اگر خواست کنده شود دیوار را خراب کند:khandeh!:

حامی;169288 نوشت:
زن نبايد بگويد من خودم را حفظ كنم تا مرد گناه نكند؟ بايد بگويد با حجاب، خودم را در درجه اول از شر افراد هوسران و بيماران رواني ساديسمي و.... حفظ مي كنم. اين با زندگي روز مره ما هم هماهنگي دارد: تمثيل عالي هيچ كسي نمي گويد به من چه من چرا من بروم كنار اون راننده كه سرعت نامجاز دارد و گيج گيجي مي رود به من زند. ما براي حفظ امنيت خودمون كاري به اون نداريم از تيررس اين راننده خلاف كار فرار مي‌كنيم


يه روزي از كلاس بر مي‌گشتم از دور ديدم يه موتور سوار كه يه نفر ديگه را سوار كرده بود جلوي دو تا خانم با حجاب كه در ايستگاه اتوبوس واحد منتظر اتوبوس واحد نسشته بودند آمد و چيزي گفتم كه خانم ها آشفته شدند خانمي كه بعدا متوجه شدم مادر آن خانم ديگر بود مثل يك شير زن جلو رفت و شروع كرد به او بد و بيراه گفتن. آن دو كه ديدند مسجد جاي بي ادبي نيست گاز را گرفتند و فرار كردند. البته من داشتم مي رفتم كمك كه انگاري خدا مي خواسته ما را از شر اراذل نگه داره:Nishkhand:. اين روزها كه سنگ ها بسته اند و سگ ها بازند. (حكايتش را شنيده ايد يانه اگر شنيده ايد كه هيچ اگر نشنيده ايد بپرسيد)
بله واقعا حجاب براي محدوديت نيست برخي سگ همه گيرند براشون خودي و بيگانه نداره.
وقتي مرد بيماري به دختر و مادر و خواهر خود رحم نمي كند و تجاوز به عنف مي كند ناموس ديگران هم معلومه براي او چه معنايي مي دهند.
در تحقيقي كه نيروي انتظامي انجام داده بود به اين نتيجه رسيده بودند كه اغلب مزاحمان نواميس بيماري رواني دارند و افرادي كه پوشش محركي دارند طعمه اين افرادند

حجابي بر حجاب

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

البته اين طور هم نيست كه هر با حجابي دينداري باشد همان گونه كه هر ريش داري ديندار نيست.
در مشاوره ها زياد داشته‌ايم افرادي كه قبلا بي حجاب بودند و بعد از ازدواج سفت و سخت مقيد به حجاب شدند و نيز داشته ام دختران با حجابي كه بعد از ازدواج از خانواده شوهرشان نيز ول انگارتر شده اند.
برخي از افراد با حجاب آبروي خانم‌هاي محجبه را مي برند افرادي كه به دليل ترس از خانواده يا نفوذ در دل پرسان متدين حجاب به سر مي كنند
اين دختران مصداق اين شعرند

سميرا از ترس مادر مي كند چادر به سر
نامه را از زير چادر مي دهد دست پسر

بنابراين دختران با حجاب بايد در گزينش دوست بسيار دقت كنند چون برخي قارچ ها، زيبا هستند ولي بسيار كشنده اند.
خانم هايي كه حجاب دارند. قبل از حجاب شان دو هاله معنوي و ديني زيبا دارند
اولاً پذيرش عقلي دين
ثانياً تعبد به دين پذيرفته شده.

يعني حجاب را براي دلخوشي يا از ترس كسي قبول نمي كنند بلكه قلعه محكم استدلال دور او را گرفته است.
برخي هم حجاب شان خيلي سست و آبكي است و با اندكي چيزي مثل بنزين مي پرد اين ها هاله اي از جهل دور حجاب شان است(حجابي بر حجاب)

داستان واقعي
خانمي نذر كرده بود كه حجاب به سر مي كند تا پدرش از بيماري خوب شود اتفاقا پدر او بدتر هم شد او هم لج كرد و حجاب را كنار گذاشت.
اين خانم دينداري اش آميخته با خرافات است و ناب نيست.

خطري در مهد كودك‌ها
برخي از مربيان مهد كودك براي اين كه دختران كوچك را به حجاب تشويق كنند به جاي اين كه جذابيت هاي دين را در قالب قصه( گويي، خواني، نويسي)، بازي و دوستي هاي صميمانه، فيلم ، و نشان دادن الگوهاي سالم و جذاب نشان دهند به دليل اطلاعات كم شان رو‌ش هايي به والدين آموزش مي دهند كه بسيار خطرناك است.
مثلا مي گويند به آنها هديه و جايزه بدهيد
جايزه و هديه در كنار روش هاي بالا مفيد است به شرطي كه حجاب مشروط به گرفتن جايزه نشود. و مرتب نخواهيد جايزه بدهيم تا او به خاطر جايزه حجاب داشته باشد. حجاب را براي خودش بايد بپذيرد.
اشتباه ديگري كه مرتكب مي شوند اين است كه توصيه مي‌كنند در سجاده او هديه يا شكلات بگذارند و بگويند اين را فرشته ها به خاطر نماز خواندن و با حجاب بودنت آورد.
بعد از مدتي او كه مي بيند اين هديه نيست يا اين كه متوجه كلك مي شود با رو شدن دست شما يا رشد عقلي از اين كار بيزار مي شود. از سويي ديگر اين شيوه سبب شرطي شدن او مي شود اگر چند بار كار خوب نكرد و جايزه در سجاده نبود از فرشتگان هم بيزار مي شود. و در آخر اين كه شما بايد مرتب جايزه روي جايزه بخريد و هر چه او بزرگ تر مي شود نوع جايزه ها را گران تر و دلخواه تر او كنيد.
او حجابش شكولاتي مي شود كه دوام نخواهد داشت نه خدايي

سلام بر همه همراهان شب زنده دار
(الان اين وقت شب چرا بيداريد؟)
خب تا اين جا سه مطلب طلب شما
مشاوره: خانم بدحجاب تيروني و بچه مثبت مشدي
دوم تحقيق: دكتر يونسي( مقايسه زنان بي حجاب انگليس و زنان با حجاب تهران)
سوم: خاطره كارشناسان قرآن پژوه با خانم بدحجاب
چهارم ....اِ ببخشيد گفته بودم سه مطلب


قصاباني به نام آمر به معروف1

خاطره دخترم من
يكي از دوستان مي‌گفت:
وقتي دخترم حدود سه سالش بود. خانمي در حرم حضرت معصومه -ع- به سمت او و مادرش حمله كرد. و بعد داد و فرياد بر سر مادرش زده بود كه چرا دخترت پوشش كامل ندارد. مادر دختر كه خانم باحجاب و متديني بود به خاطر جسارتي كه به او شده بود گريه كنان گفت بود خانم تابستان است و هواي گرم قم. اين كودك سه سال را بايد چادر و مقنعه به سرش مي‌كردم؟

چند سال پیش، حدودا 13-14 ساله بودم که رفتیم شهرستان خونه عموم اینا. تو اون شهرستان غیر از عموم چند خانواده دیگه از فامیل هم زندگی می کردن. یه روز بعد از ظهر با 4 تا از دخترهای فامیل که تقریبا هم سن و سال بودیم می خواستیم بریم خونه یکی از همین فامیلها.
از بین ما 5 تا دختر، 4 تا سر و وضع نسبتا ساده ای داشتیم، اما یکیمون تیپ زده بود و آرایش و ..(هیچ کدوم اون زمان چادری نبودیم)
توی راه که داشتیم می رفتیم یه موتوری که یک یا دو پسر سوارش بودن دنبالمون کردن. اما بعد از چند دقیقه رفتن و اینبار دو موتوره برگشتن.. 4 تا پسر.
ما هم ترسیده...! توی کوچه پس کوچه های خلوت هم بودیم..
دنبالمون می کردن. می ترسوندمون. یکی که اومد زد به بدن یکی از دخترها.(بازترش نمی کنم، امیدوارم منظورم رو رسونده باشم!!!)
توی اون کوچه ها بابای همین دختر همراهمون که تیپش بد بود هم دیدیم ولی میترسید باباش با اون وضعیت ببینش، پس کمک هم نمی شد ازش گرفت!
خلاصه ما بودیم و اون موتوری ها تا اینکه توی یه کوچه دو تا موتور رو یه وری گذاشتن و راهمونو بستن.
خییییلی ترسیده بودم.
حرفشون هم این بود که اگر اون دختر بد تیپه به درخواستشون عمل کنه ول می کنن.
روم هم نمیشه بگم درخواستشون چی بود.. ولی خب نمی خواستن ببرنش جای دیگه.(البته شاید هم می خواستن و امکانات نداشتن!!!!!!)
راه رو که بستن دخترا دویدن. چند نفر جلوتر از من رسیدن اون طرف موتورها. من هنوز چهره وحشت زده یکیشون رو یادمه که دستش رو جلوی دهنش گرفته بود از ترس.
نفهمیدم، فقط دویدم و دویدم... وسط راه یکی از پسرا پخ کرد دم گوشم.. جیغی کشیدم اون سرش ناپیدا!
فکر کنم اون دختر بد تیپه بعد از من بود. سر راهشو گرفته بودن. اونو می خواستن. درخواستشون هم همونجا گفتن که قبول نکرد و..
خدا کمکش کرد و از روی چرخ موتور پرید و اومد این طرف. (البته اینها رو بعدا برام تعریف کردن.. اون موقع به شدت عصبی و ترسیده بودم)
دویدیم تا خونه. رفتیم بالا زنگ زدیم صد و ده. به پلیسه گفتیم دنبالمون کردن.. گفت شما چرا رفتین بیرون..؟
توی خونه هم آخه خودمون بودیم و یه زن دیگه که در دسترس نبود. اگه می اومدن بالا..
نکته اش هم اینجاست که از بین ما 5 تا دختر، فقط اون بد حجابه رو می خواستن. نه ما که ساده بودیم. با اینکه توی ما بزرگتر از بدحجابه هم بود.

قصاباني به نام آمر به معروف2
راه دور نروم خاطره اي از دختر خودم بگويم.
دينداري ذوقي و كشكي و زوركي كه نمي شه عزيز من. من براي تربيت دخترم برنامه دارم ولي اون خادم قسمتي از برنامه من را خراب كرد.
دخترم 4 ساله بود از قم شادي كنان تو پوست خودش نمي گنجيد مي گفت مي خوام بروم زيارت امام رضا(ع). تا مشهد پدرم را در آورد: بابا پس امام رضا كجاست؟ كي مي بينيمش؟ دوباره بعد از لحظاتي، بابا خيلي مونده برسيو.
خلاصه خسته تون نكنم.
رسيديم مشهد بعد از كمي استراحت آماده شديم برويم زيارت دخترم مي‌گفت دستم را رها كنيد مي خوام بدوم به سمت حرم. با عجله مي رويد و من مهارش مي كردم كه نخورد زمين.
وقتي دم در رسيديم متوجه شدم حرمله اي در لباس خادم با پري كه اون موقع براي دخترم از شمشير بدتر جلوه مي كرد جلوي دخترم را گرفت برگرد يا لا ببينم برگرد.
گفتم آقاي محترم اين چه طرز برخورد با يك كودك است؟
چرا بايد برگردد؟ با من حرف بزن من باباش هستم.
دربان( دربان بگويم بهتره چون حرمت خادم بايد حفظ بشه) گفت: اين دختر حجاب ندارد.
گفتم بابا من خودم آگاه به مسائل ديني هستم شما كاسه از آش داغ تر و يا كاتوليك تر از پاپ شده ايد؟
خلاصه آقا و خانم بد نديده. اون روز نه زيارت به من و همسرم چسبيد و نه به دخترم. هر كار كردم كه از دلش اين خاطره بد برود نمي شد.
روزهاي بعد با هزار ترفند غير مستقيم با او كار مي كردم ولي دم در ورودي كه مي رسيد چپ چپ به خادم ها نگاه مي كرد. انگاري كه گرگ ديده.
خدا رو شكر خدا رو شكر يه روز مادرش مي‌گفت يه خانمي كه دو در ورودي خادم بود با او خيلي برخورد شيريني داشته بود و باهاش شوخي كرده بود. اين برخورد گرم و توضيحات ما، پادزهري براي آن رفتار خادم اولي شد.

نكته: مراقب باشيم به جاي خادم، پيش نماز، آمر به معروف، واعظ، مداح و.....به دين ضربه نزيم.

دردم از يار است و درمان نيز هم

یه سوال:
اینجا فقط باید از خوبی های حجابمون بگیم؟
البته نه اینکه حجاب بدی هم داشته باشه، نه..
ولی توهین داره، تمسخر داره، یه موقع هایی هم حسابی دلمون رو می سوزونن.
نمونه اش توی دبیرستان که من تنها شاگردی بودم که توی کلاس چادر می زدم سر کلاس معلمای آقا.
چقدر هم بهم توهین شد تا بالاخره با یکیشون دعوا کردم و گفتم حجاب (یا عقاید، یادم نیست) من به شما هیییییچ ربطی نداره!!!
البته اولین بار نبود که تیکه می انداخت و مسخره ام می کرد. ولی باز آخر دیگه طاقتم سر اومد.
اونم دیگه محلم نمی ذاشت! حتی توی مسائل درسی.. انگار اصلا نبودم.

قصاباني به نام آمر به معروف3
مسافر بوديم.....(خانم متديني در نمايندگي بيمه)

به زوردي...........

اول که می خواستم چادری بشم مامانم می گفت چادر چیزی نیست که الان بگی می خوام پس فردا بزاریش کنار. همین الان تصمیم بگیر. اگر برای همیشه می خوای سرت کن.
تا یه مدت هم برام چادر نخرید تا تصمیم کبری ام رو بگیرم.
منم گرفتم.
برای داشتن چادر باید خیلی چیزها رو گذاشت کنار. باید عاشق باشی وگرنه یا کم میاری یا به چادر بی احترامی می کنی.دویدن، خنده بلند، اسکیت بازی و دوچرخه سواری،(به طور کلی ورزشهایی که با چادر خیلی زشته توی ملا عام)حتی توی رفتار با محارم آقا هم باید رعایت کرد. آخه همه که نمی دونن اونی که همراهه دایی یا برادر آدمه که!

حامی;169354 نوشت:
قصاباني به نام آمر به معروف

خیلی وقتا آدم ممکنه با بدی دیدن از یه نفر از یه قشر خاص، از کل آدمای اون قشر بدش بیاد.
مثلا من خودم به مشاورها آلرژی داشتم..!!
در حد ... ازشون فراری بودم و ببخشیدها، بدم می اومد!
الان یکمی بهتر شدم.
ریشه اش هم فکر کنم برمیگرده به مشاور سال اول دبیرستانمون.
البته دقیقا نمی دونم بنده خدا چی کار کرد که من اینطور زده شدم، ولی یادمه تا حالا خیلی کم از موجود زنده ای به این اندازه بدم اومده!!! شاید هم تقصیر من بود. نمی دونم!
یه نکته: ظاهر توی امر به معروف خیلی تاثیر داره. در کنار لحن مناسب، ظاهر هم باید آراسته باشه.
در راستای همین مشکلم با مشاوران عرض کنم:
یک روز همین طوری سر راه رفتم توی یه دفتر مشاوره. اون طرفتر یه آقایی توی یه اتاقی نشسته بود که فکر کنم مشاوره اون بود. ظاهرش یه جوری بود که کلا بی خیال مشاوره و این حرفا شدم! منظورم فقط تیپ نیست. قیافه و حالت چهره هم خیلی مهمه.
آخه وقتی ادم قیافه اش شبیه قوی ترین مردان جهانه که نباید بشه مربی مهد کودک!! یا مثلا مشاور!
نه؟
خییییلی ببخشید. به خدا قصد توهین ندارم.
شاید مشاور گریزی من هم یه جور مشکل روانی باشه:Gig:
البته این نکته هم اضافه کنم که خوندن نوشته های جناب حامی توی برگشتن نظرم یه مقدار تاثیراتی داشت!:ok:

برگردیم به بحث حجاب
چند وقت پیش با بعضی از همکلاسی هام رفتیم سوریه و کربلا. با توجه به اینکه بدحجابهای ایرانی توی عراق و به خصوص سوریه بد رفتار کرده بودن و بین اون همه سنی و معاند شیعه، چهره خوبی از یک زن شیعه نشون نداده بودن، قرار گذاشتیم که همه خانمها با حجاب عالی بریم و نشون بدیم که شیعه ای که دم از حضرت فاطمه زهرا(س) می زنه اون طور رفتار نمی کنه.
ماها چادری بودیم، ولی قرار شد پوشیه بزنیم، به اضافه اون مسائل دیگه هم که مربوط به حجابه رعایت کنیم. نپوشیدن رنگهای تابلو زیر چادر، کیفهایی که جلب توجه کنن، خنده ها بلند، بگو بخند و حرف زدن زیاد با نامحرما و مغازه داراشون و خلاصه..
رفتیم.
شاید باورتون نشه، ولی خیلی ها اصلا فکر نمی کردن ایرانی باشیم. فکر نمی کردن شیعه باشیم..
چرا ؟ چون حجابمون چیزی بیشتر از چادر بود..!
وقتی دسته جمعی راه می رفتیم می شنیدم می گن لبنانی ان؟
توی حرم می گفتن: سعودی؟
و انواع و اقسام حدس ها درباره مون زده میشد.. اما شیعه ایرانی...
احتمالا اگر با مانتو شلوار بــوق بودیم فوری می گفتن: ایرانی؟
یکی از دوستان تعریف کرد توی مغازه ای وارد شدن. فروشنده سرش پایین بود.. شروع کرد به توضیح دادن. وقتی سرش رو بالا اورد از تعجب حرفشو خورد. ایرانی و این حجاب؟
وقتی من واقعا لذت بردم. اونجا یکی از مواقعی بود که عاااااشق حجابم شدم.
احترام به یه زن محجبه رو حس کردم.
توی گرما منتظر اتوبوس ایستاده بودیم. وقتی اتوبوس اومد اول خانمها رو کامل سوار کردن چون گرمشونه با حجابشون.. مردا می تونن منتظر بمونن. جالب اینکه این پیشنهاد یه آقا بود و آقایون دیگه هم اجرا کردن.
یا توی بازار و جاهای شلوغ برای اینکه مردی بهمون نخوره آقایون دستها رو زنجیر کردن و خانمها رو وسط گذاشتن تا محفوظ بمونن.
واااااااای!!! احساس گل بودن بهم دست داده! اون خاطرات واقعا برام شیرینن.
خلاصه اونقدر بهمون احترام گذاشتن که.. این یکی از بهترین خاطراتمه از حجابم.