✿ من، چادرم و خاطره ها✿... ღمن چادرم را دوست دارم ღ

تب‌های اولیه

741 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یه کم قد ..لجباز ..یه دنده و کلی خصوصیات خوب دیگه بودم
دوست نداشتم سوال های تو ذهنم و از کسی که اشناس بپرسم ........دوست داشتم یه غربیه و بی طرف که عالم و دانا هست سوال هام و جواب بده
اما به خاطر نوع پوششم خیلی محدود بودم ...واسه بیرون رفتن از خونه
کم پیش میومد که مثل بچه ی ادمیزاد از خونه بیرون بیام
هر موقع میخواستم برم بیرون نگاه مامان و بحث و داد و بعضی وقت ها هم با کتک و بزن بزن با داداش بزرگتر از خونه بیرون میرفتم
این نگاه ها و کتک ها جری ترم میکرد
لج میکردم ....اگه به خاطر یه روسری کتک میخوردم .....وقتی میرفتم بیرون از لج استین های مانتو رو تا ارنج تا میزدم
اینم تلافی کتکی که خوردم ...تلافی نگاه بدی که بهم حواله شد از طرف مامان
اما بابام .................فقط کافی بود سوال بپرسه میخوای با این لباس بیای؟
چون ازم سوال پرسیده میشد ...یه سوالی که خودم میدونستم پشت اش یه خواهشه
که دختر عزیزم این پوشش صحیح نیست عوضش کن
میرفتم لباسم و عوض میکردم ...چادر نمیپوشیدم ....اما یه مانتوی ساده میپوشیدم و موهام و کامل به داخل شال میفرستادم
یه روز از روزای که چادر پوشیده بودم
اونم از روی تفریح
برام خاستگار اومد
یکی که شرایط اش مناسب بود .......منم با وجود سن کم قبول کردم .............10درصدش به خاطر همون لج بازیه بود

نامزد کردم ....(نامزدی شرعی )

بعد از نامزدی به طور کامل چادر و کنار گذاشته بودم ...هم به خاطر درسم ..هم به خاطر بیماری بابام افسرده و ناراحت بودم ....
نامزدم از پوششم ناراضی بود ....تو بل بشوی زندگی که یه سر درم و هزار سودا ...این گیر دادن به نوع پوشش و کجای دلم بزارم ؟
فشار روحی سختی رو با سن کمم تحمل میکردم ...چرا یه خط در میون چادر میپوشی ...؟
براش جای سوال بود ؟
چرا گاهی مثل محجبه ها لباس میپوشم و گاهی مثل .........؟
جواب منم این بود که من اصلا چادری نیستم ؟چادر و گاها میپوشم
اما شوهرم خواست که چادر بپوشم ...
اولین بحث و دعوای زن و شوهری شروع شد
نمی تونستم توجیه اش کنم
دلایل اش این بود که من بدون چادر نگاه ها رو جذب میکنم و اون اصلا راضی نیست
و من میگفتم خب نیگا کنه ...من نمیتونم به خاطر اینکه بغیه مرد ها به گناه نیوفتن خودم و مثل کرم ابریشم تو چادر بپیچم
اولش یه بحث ساده بود که با شوخی و خنده و قهر و دو قطه اشک منحرف اش میکردم
اما تا کی؟
بالاخره بحث جدی شد ....

نامزدم پرسید :چرا دیگه چادر نمیپوشی؟
گفتم :خب من که چادری نیستم ....از اول هم مانتویی بودم ..گاها ..اونم الکی چادر میپوشیدم
نامزدم هم جواب میداد :وقتی که دیدمت ..و حس کردم همسر ایندمی ...یکی از خصوصیت هایی که جذبم کرد ...چادری بودنت بوده ...مانتو هایی که میپوشیدی ..نوع لباست افتضاحه ...وقتی که باهام تو خیابون قدم میزنی خجالت میکشم ...همه نگات میکنن ...اونم نه نگاه عادی ..یه نگاه کشدار و میکروسکپی

توی اون همه ناراحتی ...نامزدم هم مدام غر میزد ..اخم میکرد ...بحث میکرد که باید چادر بپوشی
باید باید باید
منم اینقدر ذهنم اشفته بود ...که دلم یه زره ارامش میخواست ..هر چند این ارامش موقتی باشه
برای اینکه از بابت درسم و نامزدم یه کم استرسم کم بشه تصمیم گرفتم بازم چادر بپوشم
چادر بپوشم ..تا از غر غرا کم بشه ...از قهر کردنا کم بشه ...بعدا سر فرصت مفصل راجع بهش حرف میزنم و دلایلم و میگم
نه چادری محجبه ..نه .چادری ..اونم لنگه ی مامانم ....
دوست داشتم نامزدم اشاره کنه تا چادرم و از سرم در بیارم ....و بندازمش گوشه ای ...
از اون چادری ها که از سی کیلومتری داد میزد به نوع پوششی که دارم اعتقادی ندارم

ادامه دارد ..........................

مشکل ام دو تا شد
موضوع بیماری بابام جدی شد ..............
اینقدر جدی که با فکر کردن بهش قلبم میگرفت
هر روز گریه میکرد م و از ته دل ...از ته دل ..از خدا سلامتی بابام و میخواستم ....شرط و شروط میزاشتم ..اگه بابام خوب بشه اینکار و انجام میدم ..اگه بابام خوب بشه اون کار و انجام میدم
اما نشد
نشد و موقعی که اصلا انتظار رفتنش و نداشتم ..روح اش از توی خونه ی بی روحمون پر کشید
رفتن بابام چیز کمی نبود
سوالای خاک خورده ی تو ذهنم بیشتر شد
مگه من به خدا قول ندادم ...مگه از ته دل التماس نکردم ..مگه اوضاع ام و ندید ....مگه دل شکسته ام و ندید ....پس چی شد ؟ چرا بابام و ازم گرفت ؟
http://www.askdin.com/thread27127-7.html(داشتن پدر نعمته )
یه کم با خدا قهر کردم
یه کم ....یه کم شاکی بودم ....
و میریم سر بحث خودمون
قرار بود سر فرصت با شوهرم راجع به پوشش چادرم حرف بزنم ؟
اما این فرصت مناسب تا دو سال بعد از ازدواج پیش نیومد
یعنی من درگیر درسم ..بعد غم رفتن بابا بودم ..........کنار اومدن با این مساله سخت بود ....
وقتی یه کم دل مشغولی هام کم شد
خواستم و گفتم که من این پوشش و دوست ندارم ..دوست ندارم چادر بپوشم ....
اگه دو سال پیش هم قبول کردم به خاطر ناچاری بود
بحث خیلی جدی شد ............خیلی ...تا جایی که دلم میخواست طلاق بگیرم ولی زیر بار حرف زور نرم
یعنی چی ؟باید یعنی چی ؟داد میزدم
بایدی وجود نداره ...حداقل واسه من وجود نداره
اما اوضاع واسه جدایی خیلی بد بود ...........یعنی نمیتونستم طلاق بگیرم ...به قول معروف گفتنی ....باید میسوختم و میساختم ....مجبور بودم (یه شرایطی بود که نمیشد )
شوهرم بیشتر مواقع منو درک میکرد ...
اما هنوزم نمیدونم چرا در مورد پوششم ..منو قانع نمیکرد ..جواب چراهای ذهنم و نمیداد
به جاش یه باید محکم اول جمله اش اضافه میکرد ....
بایدی که به من حس بدی میداد ...حس میکردم جمله ی ابلاغ شده دستوریه ؟ دستور یه ارباب به نوکر
از چادر نفرت پیدا کردم
یه نفرت عجیب ..........دوست داشتم اتیشش بزنم ...از کنار بوته ها رد میشدم تا چادرم پاره بشه و دیگه نپوشمش ...لای در ماشین میزاشتمش ...از قصد یا روی زمین میکشیدمش ..یا مثل عقب مونده ها جمع اش میکردم و زیر بغلم میزاشتمش
چادر پوشیدنم افتضاح بود .....
همیشه وقتی چادر میپوشیدم کلافه بودم ..دوست نداشتم به خاطر پوششم از خونه بیرون برم ....ولی به خاطر درسم مجبور بودم
درس خوندن با اعمال شاقه
همیشه وقتی مقنعه یا روسری میپوشیدم ....موهام به طور نا مرتبی بیرون میریخت ...کیفم و نمینونستم حمل کنم ....زیر پام گیر میکرد و زمین میخوردم
....شهر ما یه شهر خلوته ....
گاها توی خیابون ..از کلافگی زیاد گریه میکردم ....
وقتی میرسیدم خونه ...کیفم و با عصبانیت پرت میکردم و با نفرت زیاد چادرم و روی زمین مینداختم ..دلم میخواست قیچی رو بردارم و ریز ریزش کنم ....
گریه ام میگرفت ....نمیتونستم چادر بپوشم ....همیشه به طرز فجیحی موهام بیرون میریخت ...کیفم از دستم میافتاد.......خلاصه ..چادر پوشیدن کلافه ام میکرد ..گریه میکردم
گریه از اینکه تکلیفم مشخص نبود ....حداقل با دل خودم مشخص نبود
میدونستم حجابم بده ..میدونم گناهه ....اما از بایدی که بهم گفته شده بود ...و از حاجتی که نگرفته بودم ............بد جور دلخور و دلشکسته بودم
لج بازی ام بیشتر شد ..............موقع هایی که شوهرم حضور نداشت چادر نمیپوشیدم
البته من دیگه مهر گذشته نبودم
دیگه از مانتو های رنگ جیغ و تنگ و کوتاه خبری نبود ..دیگه شال و روسری های سر و کوتاه نمیپوشیدم ...
اما شوهرم حجاب کامل و توی چادر میدید و محکم میگفت همینی که هست ..باید چادر بپوشی ...........این باید منو تا مرز جنون میبرد

ادامه دارد

یه موقعیتی پیش اومد ....که بدجور سرم به سنگ خورد .............
اخه مگه ادم هم تو کار خدا شک میکنه ؟ مگه ادم با خالق خودش قهر میکنه ؟
چه معنی میده ؟
[=arial]خدا هر چه می ده رحمته و هر چه نمی دهه مصلحت
با خدا اشتی کردم
شیرینی اشتی کنون ...حجابم شد ....
باید و ندید گرفتم و سعی کردم ...فلسفه ی حجاب ....باید ها ..دستورات و بشناسم
کتاب های زیادی خوندم
مثل حریم عفاف .....مساله ی حجاب از استاد مطهری ..دختران میپرسند چرا ....حجاب دختران ....زنگ خطر ..حیا .. و خیلی کتاب های دیگه
که کم و بیش به حجاب ربطی دارن .....سخنرانی ها ..مقالات و خیلی چیزای دیگه
از اینکه فراموش کردم با نوع پوششم دل اقام خون میشه
از اینکه به لباس حضرت زهرا اهانت کردم ...از اینکه فراموش کردم ....حضرت زینب تو سخت ترین شرایط هم حجابش و داشت .....شرمنده شدم ...و سخت پشیمون
وقتی که تصمیمم برام پوشیدن چادر قطعی شد
به شوهرم گفتم نمیدونم چی بگم ؟تشکر کنم بابت باید اول جمله ات ..یا گله کنم ازت ...نمیدونم ؟
ولی دیگه هرگز ..هرگز ....به دخترت این باید و نگو
دلایلم و کامل توضیح دادم ...دلایلی که هشت سال پیش قرار بود تو یه فرصت مناسب بگم و هیچ وقت اون فرصت پیش نیومد ...
شوهرم گفت میتونی دیگه چادر نپوشی ....
اما
................
من چادرم رو دوست دارم
:Gol:
چه حس بدیه ...حس گناهکار بودن ..خطا کار بودن ...تو ریز ریز کارهام که دقت میکردم ..از عذاب وجدان خفه میشدم

نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ و مـــن . . .
هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم :
" بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهــــربانم ! "

حرف اخر
کسانی که مذهبی هستند ..مسئول هستن ....رفتار هایی که ادم های مذهبی دارن ...ممکنه اطرافیان و جذب و ممکنه دیگران رو از دین زده بکنه
با اون که اقوام پدری همه مذهبی بودن ........
اما رفتار خشک شون .....که اخم میکردن ...به زور جواب سلامت و میدادن ...زیاد تو مهمونی هاشرکت نمیکردند ....
یه جورایی وقتی یادشون میافتادم قیافه ام اینجوری میشد
اه ادم های از خود راضی
از بغیه هم هر چی بود ............چیزای خوبی واسه الگو برداری نبود
و
باید
این بایده خیلی باعث ناراحتیم شد ............
الان که این باید نیست ...........احساس ازادی میکنم ..............چون خودم انتخاب کردم

:Gol: زیبا بود. ممنون

سلام
شما میگید آدم چادر بپوشه متلک نمیشنوه تو خیابون اذیت نمیشه نگاش نمیکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اینطوریه باید بگم سخت دراشتباهید دوستان ؟!؟!؟!؟!؟!؟!
من خودم قبلا که چادر میپوشیدم تا دلتون بخواد متلک میشنیدم...باورتون نمیشه؟؟؟
نشه چیکار کنم اگه منم از کسی شنیده بودم شاید اینطوری بود ولی خودم تجربش کردم نمیگم حالا که با مانتو البته کاملا پوشیده ها میرم بیرون اذیت نمیشم چرا !!!میخوام بگم اون زمانا گذشت که حرمت دختر چادری رو نگه میداشتن ...

[="Black"]

ساحل 1375;387849 نوشت:
من خودم قبلا که چادر میپوشیدم تا دلتون بخواد متلک میشنیدم...باورتون نمیشه؟؟؟

سلام و عرض ادب.چرا باورمون نشه؟!

اما متلک گفتن های بقیه دلیل عقلی و محکمی برای کنار گذاشتن چادره؟!

ساحل 1375;387849 نوشت:
میخوام بگم اون زمانا گذشت که حرمت دختر چادری رو نگه میداشتن ...

چادر همیشه حرمت داشته و داره هر چند همیشه آدم های نادان و... بوده اند حالا شاید تعدادشون بیشتر شده باشه ![/]

ساحل 1375;387849 نوشت:
سلام
شما میگید آدم چادر بپوشه متلک نمیشنوه تو خیابون اذیت نمیشه نگاش نمیکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اینطوریه باید بگم سخت دراشتباهید دوستان ؟!؟!؟!؟!؟!؟!
من خودم قبلا که چادر میپوشیدم تا دلتون بخواد متلک میشنیدم...باورتون نمیشه؟؟؟
نشه چیکار کنم اگه منم از کسی شنیده بودم شاید اینطوری بود ولی خودم تجربش کردم نمیگم حالا که با مانتو البته کاملا پوشیده ها میرم بیرون اذیت نمیشم چرا !!!میخوام بگم اون زمانا گذشت که حرمت دختر چادری رو نگه میداشتن ...

متلک میگن که شما چادرو کنار بذاری

واسه یه پسر الاف تو خیابون چه فرقی میکنه که من چادر بپوشم یا نه که متلک میگن که من چادر نپوشم !!!

افلاکیان;387889 نوشت:

سلام و عرض ادب.چرا باورمون نشه؟!

اما متلک گفتن های بقیه دلیل عقلی و محکمی برای کنار گذاشتن چادره؟!

من نگفتم به خاطر متلک چادرمو گذاشتم کنار دوستان گفتن چادر آدمو از متلک حفظ میکنه منم گفتم تجربه داشتم نکرده,قطعا نیس!!!

چادر همیشه حرمت داشته و داره هر چند همیشه آدم های نادان و... بوده اند حالا شاید تعدادشون بیشتر شده باشه !

بله 100% چادر حرمت داره بر منکرش لعنت...قبول کنید که بعضیا حرمتشو نگه نمیدارن!!!

[="Black"]

ساحل 1375;388146 نوشت:
واسه یه پسر الاف تو خیابون چه فرقی میکنه که من چادر بپوشم یا نه که متلک میگن که من چادر نپوشم !!!

پس اگر اینطور نیست شما چرا الان دیگه چادر نمیپوشید؟![/]

سلام بر دوستان

پریروز اولین روز چادری شدنم بود.هر چند حجابم بدون چادر خیلی کامل تر از (بعضی از چادری ها) بود.اما از در همین مدت کم (2 روز) چیزی نصیبم شد که برام تعجب بر انگیز بود.(قابل بیان نیست)

فکرشم نمیکردم که جریمه و نتیجه ی یک گناه ، چادر باشه.(دوستان خواهشا باز پست نزنن و به این جمله گیر ندن و به حاشیه نرن که با اجبار و نمی دونم نذر و نمی دونم جریمه چادری شده ! همین جا واضح و شیوا دارم میگم من چادر رو به میل خودم انتخاب کردم.اما اینکه چطور شد و تقدیر چه بود و سرنوشت چه چیزی را برایم نوشته بود و ... که چادری شدم ، برایم جالب بود !)

[="Black"]

حق تعالی;388278 نوشت:
پریروز اولین روز چادری شدنم بود

سلام و عرض ادب
تبریک میگم خدمتتون.:Gol:
انشاالله که همیشه چادر را به عنوان حجاب برتر انتخاب کنید:ok:
اگر هم تمایل داشتید از اینکه چطور چادری شدید برامون بنویسید:ok::Gol:[/]

ساحل 1375;387849 نوشت:
سلام
شما میگید آدم چادر بپوشه متلک نمیشنوه تو خیابون اذیت نمیشه نگاش نمیکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اینطوریه باید بگم سخت دراشتباهید دوستان ؟!؟!؟!؟!؟!؟!
من خودم قبلا که چادر میپوشیدم تا دلتون بخواد متلک میشنیدم...باورتون نمیشه؟؟؟
نشه چیکار کنم اگه منم از کسی شنیده بودم شاید اینطوری بود ولی خودم تجربش کردم نمیگم حالا که با مانتو البته کاملا پوشیده ها میرم بیرون اذیت نمیشم چرا !!!میخوام بگم اون زمانا گذشت که حرمت دختر چادری رو نگه میداشتن ...

دوست عزیز
منم یه دورانی مانتویی بودم
خیلی مزاحم داشتم وحشتناک!!!!!تاجایی که گاهی اوقات حتی گریه هم میکردم ول کن نبودن
شکرخدا الان سه ساله چادر میپوشم
خیلی هم مواظب حجابم هستم
به نظرم مزاحمتام کمتر شده
مثلا وقتی وارد یک مغازه میشدم برای خرید مثل کفش یا مانتو
معمولا هم فروشنده ها پسرن
خیلی بد نگاه میکردن
همش دوست داشتن کلکل کن
اما الان وقتی میرم خرید همیشه پسرا میگن فلان جنسو بردارین چون شما چادری هستین براتون بهتره,قشنگتره
خیلی بهم احترام میزارن
معمولا پسرا دو دستن
یه عده فقط قصدشون خراب کردن خانومای بی حجابه ینی فقط به اونایی که بی حجابن گیر میدن
دسته دیگم براشون شهرام بهرام نداره کلا گیر میدن
اکثراهم جز دسته اولا(تجربه شخصی)
مورد بعدی به نظرم ادم باید مطمئن بشه که میتونه چادرو نگه داره دیگه نزاره کنار بعد اون موقع سرش کنه
هیچ وقت اجبار کارساز نیس

افلاکیان;388166 نوشت:

پس اگر اینطور نیست شما چرا الان دیگه چادر نمیپوشید؟!

حقیقتش خودمم نمیدونم احساس میکنم نمیتونم جمعش کنم من با مانتو حجاب کامل دارم.خب حجاب دارم,دیگه چادر واسه چی؟؟؟؟

[="Black"]

ساحل 1375;389179 نوشت:
دیگه چادر واسه چی؟؟؟؟

چادر حجاب برتره و از مانتو کاملتره.البته فرض ما مانتوی نسبتا گشاد و بلند هست نه مانتوهای کوتاه و... موجود در بازار

البته اگر شما واقعا نمیتونید چادر را جمع کنید فکر کنم همون مانتوی مناسب بهتر باشه[/]

سلام

بنده هم قبلا فکر می کردم نمی تونم قداست چادر رو حفظ کنم.و هم اینکه در ظاهر هم نگه داشتنش رو فکر می کردم نمی تونم حفظ کنم.
اما...
با مانتوی گشاد و حجاب سر کامل (حتی زیر چانه) و پوشش ساق دست و شلوار مناسب هم انطور که باید نمی شد از چشم مردم حفظ ماند.بیشتر بهت نگاه می کنند .(هرچند چیزی دست گیرشون نمیشه)
اما...
یک روز به دلایلی تصمیم گرفتم چادر رو استفاده کنم.در حالی که منتظر بودم تا یک چادر معمولی سنتی برام دوخته بشه ، اما بخاطر دلایلی از چادر ملی که موجود بود استفاده کردم.فوق العاده عالی بود.فکر کنم اون مقدار مسایلی رو هم که منتظر بودم تا رفع کنم و بعد پوشش چادر رو استفاده کنم ، تا با توجه به فرمایش امام صادق (ع) ننگ دین نباشم هم با وجود خود چادر رعایت و رفع شده الحمدلله.
اما...
واکنش مردم ، جلب توجه بیشتر شده !نمی دونم چرا واقعا !
اما...
اکثرا بیش از پیش رعایت می کنند.(مثلا اگه قبلا نیم متر فاصله میگرفتن حرفشون رو بگن ، الان یه متر فاصله میگیرن.یا مثلا اگر قبلا مستقیم نگاه میکردن ، الان زیر چشمی ، طوری که من متوجه نشم نگاه می کنند.)اینا برام جای سوال داره !دیگه کم کم دارم به فکر نقاب میفتم !:khandeh!:

یه موضوعی رو هم میخواستم برای چادری های عزیز در تاپیک گرمت نمیشه با چادر؟ بگم.اما اینجا میگم.در همین مدت کم تجربه فهمیدم اگر جای دوری نمیریم و یا اگر چادرمون ضخیم هست ، میتونیم مانتو نپوشیم ! اینجوری گرما تا حدی اذیت نمی کنه !(البته لباس مناسب زیر چادر باید باشه .نه اینکه دیگه خیلی راحت باشم. و چادر هم حتما ملی باشه و جلوش مثل مانتو پوشیده باشه و همچنین ساق دست رو هم حتما بپوشونیم.اینجوری خیلی عالی میشه.امتحان کنید! من وقتی چند روز مانتو و چادر رو باهم استفاده کردم ، احساس کردم یه لحاف روم انداختم :Nishkhand::Ghamgin:)

فقط ارزوم این شده که احترام صاحب این چادر رو نگه دارم (مایه ی ننگ دین نباشم ) و هیچ وقت این پوشش رو از خودم دور نکنم انشا الله.:Doaa:


با مانتوی گشاد و حجاب سر کامل (حتی زیر چانه) و پوشش ساق دست و شلوار مناسب هم انطور که باید نمی شد از چشم مردم حفظ ماند.بیشتر بهت نگاه می کنند .(هرچند چیزی دست گیرشون نمیشه)

دیگه اون طوری هم که شما داری شلوغش میکنید نیس به خدا !!!!!!!!!کی گفته آخه نمیشه؟؟؟ من الان همین طوری دارم بیرون میرم پس چرا مشکلی ندارم خانم محترم!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
بعضی اوقات پوشیدن یه مانتو ی مناسب ارزشش 10 برابر چادری که بعضی دوستان میپوشن !!!
خدا گفته حجاب نه چادر ...
چادر فقط فقط فقط یه ابزار واسه حجابه ن خود حجاب !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدایا کمکم کن تا بتونم برات همیشه بهترینو انتخاب کنم.بهترین یعنی چادر.اما بعضیا به من میگن چادر که واجب نیست!ولی جوابم به همه خواهرای خودم اینه که خدایی که این همه لطف به ماکرده حقش نیست کاری رو انجام بدیم که گفته بهترینه؟؟؟؟؟

یادمه 12 سالم که بود نمیتونستم با مانتو برم بیرون چون احساس میکردم نگاه های مردها اذیت میکنه ،به پدرو مادرم گفتم که من چادر میخوام برام چادر بخرید، من به این موضوع یقین دارم که خالق هستی که رحمان و رحیم است، بهترین ها رو برای مخلوقش می خواد.

ساحل 1375;389420 نوشت:

با مانتوی گشاد و حجاب سر کامل (حتی زیر چانه) و پوشش ساق دست و شلوار مناسب هم انطور که باید نمی شد از چشم مردم حفظ ماند.بیشتر بهت نگاه می کنند .(هرچند چیزی دست گیرشون نمیشه)

دیگه اون طوری هم که شما داری شلوغش میکنید نیس به خدا !!!!!!!!!کی گفته آخه نمیشه؟؟؟ من الان همین طوری دارم بیرون میرم پس چرا مشکلی ندارم خانم محترم!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
بعضی اوقات پوشیدن یه مانتو ی مناسب ارزشش 10 برابر چادری که بعضی دوستان میپوشن !!!
خدا گفته حجاب نه چادر ...
چادر فقط فقط فقط یه ابزار واسه حجابه ن خود حجاب !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام

خواهر عزیز کی گفته حجاب فقط چادره؟؟؟؟؟؟؟مگر بنده گفتم با این اوصاف(مانتویی بودن) مردم به غرض و منظور دیگه ای نگاهت می کنند؟؟؟؟؟؟؟؟اگر دقت کنید نوشتم که هرچند چیزی دست گیرشون نمیشه!

در ثانی؛مگر بنده دروغ دارم؟؟؟؟؟خب من 11 ماه و خورده ای با این پوشش بودم.(البته قبلا فقط ساق دست و و زیر چانه پوشش نداشت .وگرنه بقیه ی پوشش ها رو رعایت میکردم.) اما مردم خیلی نگاه میکردند.این تجربه ی من هست..سر خود که حرفی نمی زنم.

در ضمن ، این پست رو برای دوستان اسک دینی زدم ، نه تنها برای شما ! شلوغ کردن یعنی چه؟! هرکس عقاید و نظرات و سلیقه ای داره که در جای خودش محترمه!
بنده هم نظرات و تجاربم رو در تاپیک مرتبط قرار دادم!

یا حق

سلام

امروز رفتم امتحان شهری رانندگی.
افسر یه خانوم مسن بود.
مربی ام زنگ زد نکات لازم رو که این افسر زیاد روش حساس بود رو بهم گفت.
در اخر گفت:این افسر با چادری ها رابطه اش خوب نیست.وقتی میری امتحان چادرت رو دربیار.
نمی دونم مربی ام منو چطور دیده بود که فکر می کرد که حاضرم من این چادر دوست داشتنی ام رو دربیارم.
جواب دادم : اگر قراره بخاطر چادر قبولی نده ، همون بهتر که کلا نده.
گفت : چی؟
گفتم :هیچی.
دوست بغل دستی ام که متوجه قضیه شد ، بهش گفتم فکر کنم امروز چادرم میخواد رانندگی کنه.نه من !(بر اساس حرف مربی ام این حرف رو گفتم)
افسر خیلی ها رو رد می کرد.قبولی کم می داد.
با کمال تعجب(خودم) قبول شدم.

نه اینکه الان قبول شدم این حرف رو بزنم.نه . ولی اگر قرار بود با در اوردن چادرم بهم قبولی بدن ، صد سال سیاهم اینکارو نمی کردم.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

جدیدا وارد دانشگاه شدم امسال.
برخلاف تصورم که بخاطر برخی تفاوت ها ، الان باید طوری دیگری رفتار می کردند ، اما اقایان در دانشگاه رفتارشون خیلی بهتره.(البته فقط با شخص بنده.مثال می زنم سوء تفاهم نشه)
مثلا وقتی جای خالی تو کلاس پیدا نمیشه و آقایی مجبور شد کنار من بشینه صندلیش رو خیلی با صندلی من فاصله داد و خواست بشینه.اما بازم از پشت گفتن بازم فاصله بده.یواش اشاره کردن به من .به نظرم هر دختر دیگه ای به غیر پوشش من (منظور چادر) به جای من بود ، صندلی رو نمی کشید تا فاصله بده.همانطور که شده این اتفاق بیفته و اقا همونطور بره بشینه در حالی که جا برای کشیدن صندلی باشه یا پشت جا باشه ولی بازم بیاد همونجا کنار خانوم بشینه و دیگران هم تذکر ندن.
یه بارم کنارم صندلی خالی بود اما اقا رفتن یه صندلی اوردن جلوی ردیف اول گذاشتن نشستن.
یه بارم استاد به اقایی گفت بیا جلو بشین.جلو فقط کنار دستی من صندلی خالی بود اما نیومد بشینه.استادم متوجه شد.
یه استادی هم هست که صدا میزنه پای تخته.با توجه به اینکه اکثر کلاس ها رو اقایون تشکیل میدن و دانشجوی دختر خیلی خیلی کم هست ، و میدونه که من با این پوشش نمیرم جلوی تخته که 100 تا چشم (50 نفرن) بر اندازش کنن (هرچند چیزی دستگیرشون نمیشه) ، پس صدام نمیزنه .:Nishkhand:
به نظرم همه ی اینها بخاطر پوششم هست.و خودمم خیلی راضیم.(هرچن به چشم بعضی ها خیلی افراطی به نظر بیاد)

یاعلی

[="DarkRed"]


[/]

[="DarkRed"]


[/]

[="DarkRed"]

خنده داریم تا خنده


[/]

[="DarkRed"]

چــــآدُرَمـــ....

تــــو

روحَــــــم رآ مـــی آرایـــی

نــــه تَـטּ ِ نَحیــــفَ و خــــاکی ام رآ

بَـر سَـرَم که مـــــــی گُــذآرَمـَـت

رهــــآ می شـَوَم

از تمـــآم ِبـَنــــدهــآی

اســــآرت ـ دُنـــیآ

و

کـَنـــده می شَـوَمــ

از این زَمـــینِ خـــــــآکی

و سَـبُـــک مــی شَـوَم

از تَـمــــآم وابَـستگـــــی هــــآیِ تَـــטּ

و اوج می گیـــرَم

تــــــآ خُــــــــدآیی شُـــدَטּ

[/]

[=Times New Roman]

محبوب...;437555 نوشت:
خنده داریم تا خنده



غلط کردن بخندن..منم چادر شما رو دوست دارم و ازش حمایت میکنم..:Gol::Gol:

محبوب...;437555 نوشت:
خنده داریم تا خنده



بیخیال به منم میخندن
خودت مهمی که انتخابت درس بوده
:ok:

سلام

دوستان کسی تا حالا جن دیده؟؟؟؟؟؟

چون دانشجو های دانشگاه ما دیدن.چون یه بار بهم گفتن بچه ی جن .(بخاطر سیاهی چادر)

هه.

یاعلی

حواست باشد...

داریم جایی "زنـدگـــی" میکنیم کـه:

هَرزگی "مـُـــــد" اســت

بی آبرویــی "کلاس" اســـت

مَســـــتی و دود "تَفـــریــح" اســـت

رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت

گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت

بی فرهنگی "تمــــــدن" است

پشت به ارزش ها و اعتقادات کردن نشانه "رشد و نبوغ" است

و تو ای همسنگر...

مواظب باش !!




حجاب ؛ خون بهای شهیدان...

بوی زهــــــــرا و مــــریـــم و هــاجــــــر

از پَــر چادرت سرازیر است ....

!بشکند آن قلم که بنویسد :"

دِ مُده گشت و دست و پا گیر است "

ای کاش وقتی خداوند در {کافه ی محشر} بگوید چه داشتی .... ؟

زهـــــرا (س) سر بلند کند و بگوید :حســــــــاب شد ! مهمان من .... !

چـــآدرم... منو ببخش! :hey:

ببخش که این چندوقتی که زیاد حالم خوب نبود دوستت نداشتم...

ببخش که برای اولین بار حس کردم توی دست و پامی و با کیف سنگینم راه رفتن رو برام سخت تر میکنی...

میدونم حتی اگر تو رو کنار بگذارم ذره ای از حجابم کاسته نمیشه اما ، تـــو 1چیز دیگه ای............

چادر زیبای من... باور کن این "خودم" بودم که با لذّت واقعی و از صمیم قلب تــــو رو انتخاب کردم...

پس واسم همیشه دلنشینی... همیشه لذّت بخش و بهترینی...

بهم میگفتن نوع چادر رو عوض کن که راحت تر باشی: ملّی یا دانشجویی یا غیره!

اما باور کن تـــو رو همینطور ساده دوست دارم، همینطور صاف و یکدست و بی ریا...

میدونم شاید بعضی ها بگن فرقی نداره ، اما واسه من فقط تویی که منو دربر میگیری و دوستت دارم...

خدایآ شُکرت... بابت تمامی لذت های ابدی و دلنشین... بابت تمام سختی های لذت بخش:Mohabbat:

:makhfi:

n@rcis;438166 نوشت:
بهم میگفتن نوع چادر رو عوض کن که راحت تر باشی: ملّی یا دانشجویی یا غیره!

علیه ما علیه، کسی که این فتنه اکبر رو به جون دانشجوهای باحجاب انداخت.

[="DarkRed"]

[=times new roman,times,serif][=times new roman]روزي در هواي گرم مدينه ،زني جوان و زيبا در حالي که طبق معمول روسري خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوشش پيدا بود، از کوچه عبور مي کرد.مردي از اصحاب رسول خدا(ص) از طرف مقابل مي آمد. آن منظره زيبا سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشاي آن زيبا شد که از خودش و اطرافيانش غافل گشت و جلو خودش را نگاه نمي کرد.آن زن وارد کوچه اي شد و جوان با چشم خود او را دنبال مي کرد. همانطور که مي رفت
، ناگهان استخوان يا شيشه اي که از ديوار بيرون آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت ، وقتي به خود آمد که خون از سر و صورتش جاري شده بود. با همين حال به حضور رسول اکرم رفت و ماجرا را به عرض [=times new roman]او
رساند. اينجا بود که آيه مبارکه نازل شد:
«اي پيامبر! به مو منان بگو که ديده هاشان را فرو گيرند و عورتهاشان را نگاه دارند زيرا که آن براي ايشان پاکيزه تر است .به درستي که خدا - به آنچه مي کنند - آگاه است . و به زنان باايمان نيز بگو که ديده هاشان را فرو گيرند و عورتهاشان را نگاه دارند و زيور و زينت خود را - مگر آنچه از آن آشکار آمد- ظاهر نسازند و بايد که روسريها و مقنعه هاشان را بر گريبانهاشان فرو گذارند و پيرايه هاي خود را ظاهر نسازندمگر براي شوهرانشان ، يا پدرانشان ، يا پدران شوهرانشان، يا پسران خواهرانشان ، يا زنانشان ، يا مملوکان ، يا ديوانگان و افراد ابله ، يا کودکان غير مميّز»

[="DarkRed"]


[/]

[="DarkRed"][/]


دختر سرزمین من!

احساس مےکنم این روزها معناے زیبایے را گم کرده اےباور کن زیبایے در چشمهاے رنگ روشن و لبهاے برجسته کرده سرخ نیست باور کن هر چه قدر هم دماغت را کوچک و سر بالایش کنے زیبا نخواهے شد


دختر سرزمین من...


معیارهاے زیبایے ات را تغییر بده زیبایے ظاهرے هر فرد،همانیست که خداوند در وجودش قرار داده و این زیبایے ظاهر زمانے به چشم خواهد آمد که تو قلب پاکے داشته باشےآنوقت همه تو را زیبا خواهند دید!!


از صمیم قلب برایت آرزو مےکنم زیبایے حقیقے گم شده ات را دوباره پیدا کنے...



n@rcis;438166 نوشت:
چـــآدرم... منو ببخش! :hey:

ببخش که این چندوقتی که زیاد حالم خوب نبود دوستت نداشتم...

ببخش که برای اولین بار حس کردم توی دست و پامی و با کیف سنگینم راه رفتن رو برام سخت تر میکنی...

میدونم حتی اگر تو رو کنار بگذارم ذره ای از حجابم کاسته نمیشه اما ،

تـــو 1چیز دیگه ای............

چادر زیبای من... باور کن این "خودم" بودم که با لذّت واقعی و از صمیم قلب تــــو رو انتخاب کردم...

پس واسم همیشه دلنشینی... همیشه لذّت بخش و بهترینی...

بهم میگفتن نوع چادر رو عوض کن که راحت تر باشی: ملّی یا دانشجویی یا غیره!

اما باور کن تـــو رو همینطور ساده دوست دارم، همینطور صاف و یکدست و بی ریا...

میدونم شاید بعضی ها بگن فرقی نداره ، اما واسه من فقط تویی که منو دربر میگیری و دوستت دارم...

خدایآ شُکرت... بابت تمامی لذت های ابدی و دلنشین... بابت تمام سختی های لذت بخش:Mohabbat:

:makhfi:


الان کسیکه چادر غیر ساده داره در صف افراد بی ریا و مخلص قرار نمیگیره؟:Moteajeb!:
والا بنده حجابم از صدتای اونایی که چادر ساده دارن بهترن
نمیخوام بگم چنین و چنانه
ولی شاید کسی نتونه چادرساده رو درست بگیره اون موقع حیثیت چادر میره زیر سوال
یه جوری شدم گفتید چادر دانشجویی و غیره نمیدونم شایدم من متوجه نشدم
:Ghamgin:
امروز توی مدرسه بخاطر چادرم تشویق شدم شدم حجاب برتر مدرسه
نمردیمو یه بارم یکی ارزش چادرو توی مدرسه فهمید:ok:

[=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]دخترم دختر نيکو سيرمقوّت قلبم و نور بصرم

دختر اي جان پدر، سرو روانهم‌عنان باد تو را، بخت جوان

اي گل گلشن اقبال و صفاي همه عاطفه و مهر و وفا

در ادب کوش و فضيلت جو باشراستي پيشه کن و خوش خو باش

لطف حق باد تو را روز افزونپا منه از ره عفت بيرون

اي همه حُسن و جمال و فر و هوشروي چون ماه ز اغيار بپوش


[=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]راه شيطان لعين هيچ مپونزد بيگانه سخن، نرم مگو

جلوه در کوچه و بازار مکنفتنه سان خلق، گرفتار مکن

تا تواني ز خَسان، پنهان باشادب آموزِ به فرزندان باش

زيور زن نه برليان و طلاستزيورش عفت و آزرم و حياست

شوهر خويش گرامي مي‌دارخاطرش خواه و عزيزش بشمار

بانوان راست به حق، اجر جهادگر نمايند دل شوهر شاد

خدمت مام به نيکویي کنزو پذيرایي و دلجویي کن

مام را حرمت بسيار بودقلبش از عاطفه سرشار بود

حقّ‌ مادر نتوان کرد اداکه بود شعبه‌اي از حقّ‌ خدا

مادران راست بس اين قدر و مقامکه بهشت است به زير اقدام

پيش از اسلام زنان خوار بُدندسخت، محروم و گرفتار بُدند

زندگي‌شان نه چو يک انسان بودکه کم از زندگي حيوان بود

همه در قيد اسارت بودندمانده در تيه جهالت بودند

بهر شوهر نه چو همسر بودندبلکه چون کلفت و کمتر بودند


[=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]دختران را پدران بي باکمي نمودند نهان در دل خاک

پور خطّاب در آن دوره دورکرد شش دختر خود زنده به گور

نور اسلام چو شد عالمتابکرد بيدار، زنان را از خواب


[=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]صبح کردند در آفاق جديدبا حقوقي که بر آن نيست مزيد

يافت زن از برکات اسلامحرمت و حشمت و اعزاز تمام

احمد آن شمع سبل ختم رسلمقتداي همگان هادي کلّ

بهر زن عزت و اکرام آوردمژده‌ها دادش و پيغام آورد

کرد اعلام که زن انسان استگوهرش گوهر عاليشان است

اي بسا زن که ز مليون‌ها مردگشت در معرفت و بينش فرد

دارم اميد ز حيّ سبحانگوي سبقت بربایي ز اقران

خواهي ار فوز به جنات و قصوردر عبادت منما هيچ قصور

پدرت را ز وفا ياد نماروحش از خير و دعا شاد نما


[=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]چنگ بر حبّ پيمبر زن و آلکه فلاح است و نجات از اهوال

نرگس الزهرا;438292 نوشت:
الان کسیکه چادر غیر ساده داره در صف افراد بی ریا و مخلص قرار نمیگیره؟:Moteajeb!:
والا بنده حجابم از صدتای اونایی که چادر ساده دارن بهترن
نمیخوام بگم چنین و چنانه
ولی شاید کسی نتونه چادرساده رو درست بگیره اون موقع حیثیت چادر میره زیر سوال
یه جوری شدم گفتید چادر دانشجویی و غیره نمیدونم شایدم من متوجه نشدم
:Ghamgin:
امروز توی مدرسه بخاطر چادرم تشویق شدم شدم حجاب برتر مدرسه
نمردیمو یه بارم یکی ارزش چادرو توی مدرسه فهمید:ok:

سلام بانو:Mohabbat:

عزیزم درست حدس زدی: شما اشتباه متوجه شدید!

بنده خدارو شکر خودم انقدر برای همه افراد ارزش قائلم که به خودم اجازه جسارت رو ندم، دیگه چه رسد به بانوان محترمی که برای چادر ارزش قائلن!

این تاپیک ِ خاطره های چادره، نه بحث روی نوع پوشش و زیرسوال بردن ِ پوشش ها یا انواع چادر !

+ من فقط با دیدن این تاپیک احساسات شخصی ِ خودم رو در قالب درد دل با چادرم بیان کردم.

+ هرکس به هر میزان که فکر میکنه خدا و دینش راضی هستن پوشش خودش رو تنظیم میکنه.

+ مخالفتی با انواع چادر به هیچ وجه وجود نداشت!

+ کاملاً موافقم با این موضوع که گاهی حتی پوشش بانوان محترم مانتویی هم میتونه از بعضی چادری ها کامل تر باشه.

+ منظور از چادر دانشجویی و "غیره" هم انواع دیگر چادر بود: مثل لبنانی و اسم های دیگر.

+ و در آخر: منظور از صاف و بی ریا بودن : هیچ چیز خاصی نبود! جز اینکه خودم به شخصه یکدست و ساده بودن چادر رو دوست دارم، همین !

++ تصور نمیشد با نوشتن چندخط احساسات شخصی و ساده کسی رنجیده خاطر بشه! اگر اینطور بوده: ببخشید که بد بیان شد یا بد برداشت شد !

با آرزوی موفقیت و سعادتمندی برای همگی دوستان خوب :Gol:

[=arial]
خواهر بدحجابم
[=arial]



[=arial]پشت ویترین فروشندگی زیارت عاشورا می خوندی

[=arial]برادرم گناه زنجیر و اتگشتر طلا را به جون می خری و سینه می زنی و دعا می کنی

[=arial]تَقَـبّل الله[=arial]

[=arial]اما شرطی داره

[=arial]کاش قبل از هر دعا و زیارتی مفهوم این قسمت از دعای کمیل را هم می دونستیم

[=arial]اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبسُ الدُّعاَّءَ (خدایا درگذر از گناهانی که دعاهامو حبس می کنن)

[=arial]شاید خیلی از چیزهایی را که برامون عادی شده؛ گناه نمی دونیم

[=arial]
به او حمله کردند تا حجابش را بردارند ..

[=arial] عجیب است .. آن زن مردانه ایستاد و معجرش را نداد ...


[="DarkRed"]


[/]


:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

باسلام خاطرات بياد ماندني درباره حجاب
مسيحى كه مسلمان شد
يكى از علماء اسلام مى نويسد:
روزى يك زن مسيحى با شوهرش پيش من آمد و گفت : من از اسلام مسائلى را فهميده ام و از دستورات و قوانين آن كه مترقى است در شگفت و حيرتم و به آن علاقه مندم ، ولى بخاطر يكى از دستورات آن ، من هنوز به اسلام گرايش پيدا نكرده ام ، و درباره آن با شوهرم و عدّه اى از مسلمانان بحث و گفتگو نموده ام كه متأسفانه پاسخ قانع كننده اى نشنيده ام، اگر شما بتوانيد مرا قانع كنيد من به دين اسلام مشرف شده و مسلمان خواهم شد.
من گفتم : آن دستور كدام است ؟!
زن مسيحى گفت : دستور حجاب است. چرا اسلام حجاب را براى زن لازم دانسته ؟ و چرا به او اجازه نمى دهد كه مثل مرد بدون حجاب از خانه بيرون بيايد؟ سپس بنا كرد به ايراد و انتقاد كردن، كه حجاب مانع رشد و ترقى زنان، و سبب عقب ماندگى در جامعه است.
من پس از شنيدن ايرادها و انتقادهاى آن زن، چنين پاسخ دادم : آيا شما تا بحال به بازار جواهر فروشى رفته ايد؟
گفت : آرى، گفتم : چرا جواهر فروشان، طلا و سایر جواهرات گرانبهاى خود را در ويترين شيشه اى قرار داده و درب آنرا قفل مي كنند؟
گفت : بخاطر اينكه دست دزدان و خيانتكاران و سارقان به آنها نرسد.
در اينجا آن عالم دينى رو كرد به زن مسيحى و اظهار داشت فلسفه حجاب نزد ما مسلمانها همين است كه : زن گُلى خوشبو است ... زن گوهر و ياقوت گرانبهاست و چون جنس لطيف زن هم مانند طلا و جواهرات است، و بايد از دست خيانتكاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت كرد، و از چشم تبهكاران و اهل فساد حفظ نمود، زيرا زن همانند مرواريد است كه در صندوقچه صدف بايد پنهان گردد تا طعمه آنان نشود و تنها ساتر و نگهدارنده زن حجاب است و حجاب براى زنان مانند محفظه اى بر جواهرات است و اگر زنان نيز در پوشش نباشند. هميشه در معرض خطرات و تجاوزات قرار مى گيرند و به خاطر نشان دادن زيبایی ها پيوسته مورد آزار و تعدى مفسدين مى شوند.
آرى دخترم ... دستور حجاب در اسلام به این جهت است كه زن از دست خيانتكاران در امان باشد. زيرا بدنش پوشيده و زينتهايش مستور است و مردم از او چيزى نمى بينند و در او طمع نمى كنند و از او دورى مى جويند و نظرشان را جلب نمى كند، بلكه از او حساب مى برند و حيا مى كنند، همه اينها به خاطر حجاب است. و شما مطمئن باش كه اگر زن در پوشش ‍ حجاب نباشد، پيوسته در معرض آزار مفسدين است، بنا براين حجاب شرافت و بزرگوارى توست، آرى دخترم اين گوشه اى از فلفسه حجاب بوده كه تذكر دادم.
پس از شنيدن اين مطلب ، آن خانم مسيحى فكرى كرد... و سپس با چهره اى درخشان گفت: من تا بحال اين گونه نشنيده بودم ... شما بسيار جالب بيان كردى ، و اكنون اسلام را مي پذيرم.
دوشيزه مسيحى در همان جلسه ، شهادتين را بر زبان جارى كرد، و اسلام را پذيرفت.
از اين گفتگوى مذهبى آشكار شد كه اسلام مى خواهد شخصيت و پاكى زن را حفظ نمايد، و به دنبال آن از اجتماع حمايت كند، از اين رو حجاب را به عنوان شرط اساسى براى هدف مزبور لازم دانسته است. همچنين از اين گفتگو روشن مى شود كه اغلب بانواني كه بى حجاب هستند از فلفسه حكيمانه حجاب اطلاع ندارند و به آثار پرسودش توجه ندارند و از مفاسد بى حجابى غافلند، تنها بوسيله حجاب، عفت و شخصيت زن حفاظت مى شود، و از خطرات ناشى از بى حجابى در امان مي مانند.
سئوال پيغمبر (ص)
حضرت على (ع ) مى فرمايند:
با جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ع) نشسته بوديم ، پيامبر(ص) به ما رو كرد و فرمودند:
به من خبر دهيد كه براى زن چه چيز خوب است و خير و سعادت او در چيست ؟
همه ما از پاسخ به اين سؤال، در مانده شديم ، تا اينكه متفرق گشتيم، و به خانه آمدم و به حضرت زهرا (عليهاالسلام) گفتم : پيامبر (ص) چنين سؤالى از ما نموده و ما از پاسخ به اين سئوال درمانده ايم.
حضرت فاطمه (عليهاالسلام) فرمود: من پاسخ اين سئوال را مى دانم.
خَيْرٌ لِلنّساءِ اَنْ لا يَرينَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُنَّ الرِّجال
بهترين دستور براى زنان آن است كه نه آنها مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم آنها را ببينند.
به محضر مقدس رسول خدا (ص) بازگشتم و عرض كردم : سئوالى كه فرموديد: كه چه چيز براى زنان بهتر است، براى آن بهترين چيز آن است كه نه مردان نامحرم آنها را بنگرند و نه آنها مردان نامحرم را ببينند.
پيغمبر اسلام (ص ) فرمودند: تو وقتى كه نزد من بودى، پاسخ به اين سئوال را نتوانستى بدهى، چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت؟
عرض كردم : حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) به من آموخت.
پيغمبر (ص ) خوشحال شدند و فرمودند: اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى فاطمه (عليهاالسلام) پاره تن من است.
سخن امام باقر(ع)
امام باقر (ع ) فرمودند: روزى پيغمبر اسلام (ص ) همراه جابر به طرف خانه حضرت زهرا (عليهاالسلام) حركت كردند، وقتى كه كنار در رسيدند، پيغمبر (ص ) دستش ‍ را روى در گذاشت و با صداى بلند فرمودند: سلام عليكم.
حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: و عليكم السّلام
حضرت رسول (ص ) فرمودند: آيا اجازه هست وارد خانه بشويم ؟ حضرت فاطمه (عليهاالسلام) فرمودند:آرى اى رسول خدا.
حضرت رسول (ص ) فرمودند: آيا اجازه هست همراه شخصى كه با من است وارد گردم؟
حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمودند: سر برهنه هستم .
حضرت پيغمبر (ص ) فرمودند: با رو انداز، خود را بپوشان. حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) خود را پوشانيد.
بار ديگر حضرت پيغمبر براى خود و جابر طلب اجازه كرد، حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اجازه دادند، آنگاه آن دو وارد خانه شدند. التماس دعا یاعلی باتشکر

بسم الله

من کودکم ولی حجابم را دوست دارم،
چرا که هرگاه میایستم و آن را با افتخار به سر میکنم،
به یاد هزاران شهیدی میافتم که بر خاک افتادند
تا دختران و زنان ایران زمین با وقار بایستند!