جمع بندی برده داری در اسلام و شبهات مطرح شده

تب‌های اولیه

390 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مسلم;812889 نوشت:
جناب shsina عزیز که بر مدرک و سند خیلی پافشاری دارید، سند شما برای این حرف چیست؟ خواهش می کنم در مقام بحث منطقی بحث کنید، شما دائما به دنبال تحریک احساسات خوانندگان هستید. منظورتان از شیعه چیست؟ در کدام منابع شیعه چین چیزی آمده است؟ حتی اگر بپریریم که تمام زنان و بچه ها بایدبه اسارت گرفته شوند، باز امام قرار است برای آنها تصمیم بگیرد، چرا شما لزوما اسارت را به معنای بردگی می گیرید؟ خواهش می کنم مغالطه نکنید.

جناب مسلم شما کلا توهم توطئه پیدا کردید.
دوستمون گفت همه که امام نیستن منم این جمله رو در پاسخ به ایشون دادم که در شیعه برده گرفتن باید به دستور امام معصوم یعنی حالت ایده آل انجام بشود.

درباره مدارک اسیر کردن زنان و کودکانی که در چادرهایشان هستند مطالب را اگر با دقت بیشتر مطالعه میکردید میدید که من جنگ بنی المصطلق و جریان بنی قریظه (که خودتان فرمودید) و 1 حدیث دیگر ارائه دادم! و اینقدر دیگر مدرک مدرک نمیکردید.
فرقی نمیکند در این 2 جنگ شرایط چگونه بوده مهم اینه که اسلام از زنان و کودکان داخل چادر برده گرفته (که همه منکرش بودید). البته که کودکان داخل چادر قصد براندازی اسلام را در آن زمان نداشتند و به جرم نکرده مجازات شدند!
اگر پیش فرض ذهنمان را که پیامبر فردی معصوم بود را کنار بگذاریم متوجه میشویم که پیامبر در این دو واقعه ظلم کردند پس احتمال دارد سایر امامان هم این عمل را تکرار کنند. همانطور که متن زیر هم این عمل ظالمانه را تایید میکند.

نقل قول:

زنان و كودكان سرزمين فتح شده، غنيمت جنگي بوده به مجرد استيلاي فاتحان مسلمان بر آنان مملوك و برده به حساب مي‌آيند. از كلية غنايم منقول (اعم از اشياء و افراد) ابتدا قطايع الملوك و صفاياي اموال و آنچه را ولي‌امر به مقتضاي ولايت مطلقه‌اش صلاح بداند جدا كرده به عنوان فيء به امام تعلق مي‌گيرد، پس از برداشتن خمس آنها، باقي‌مانده بين مجاهدان يعني سربازان حاضر در جنگ تقسيم مي‌شود. به نحوي كه هر سرباز، مالك سهمي از غنايم از جمله غلامان و كنيزان مي‌شود. شرط اصلي بردگان در اين مورد كفر اصلي اسير است اعم از كافر حربي و اهل كتاب مادامي كه معاهد، مستأمن يا وفادار به ذمه نباشند. بنابراين مسلمان از اين طريق مملوك نمي‌شود. اما اگر اسير پس از اسارت مسلمان شد، اين تغيير دين باعث الغاي بردگي و رفع بندگی نمي‌شود و كماكان برده باقي مي‌ماند. (منهاج الصالحين 1 / 373، 379 و 380؛ جواهر 21 / 128 – 120)

درضمن یکی دو مورد نیست که من خودم را به آب و آتش میزنم حدودا 4-5 مورد است (که شما توجه نمیکنید و پاسخ نمیدهید) به هر حال این موارد را در تاپیک جدید مطرح کردم؛ چون شما علاقه ی زیادی به جواب ندادن و انحراف بحث دارید و ما هم وقت اضافه نداریم که تلف کنیم.

موفق باشید.

[="Blue"]

اسک;812647 نوشت:
راستش از قدیم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدن. یک لینکی از برده داری داعش رو براتون می زارم و می خوام مخصوصا کارشناس این بخش برام بگه این که گفته میشه اسلام با برده داری مخالف نیست ایا منظورشون این بوده؟؟ الان این فیلم رو همه در کل دنیا دیدند و واقعا ادم وقتی این فیلم رو میبینه یک احساس منزجر کننده ای به ادم دست میده.

عجب!!
پس داعش=اسلام؟؟؟؟!!!
این نظر کودکانه را از کجا آوردید؟
با این تفاسیر به زعم حضرت عالی خوارج که مولا علی علیه السلام با آنان جنگید هم جزء اسلام هستند؟![/]

مسلم;812889 نوشت:
[=113]

جواب کلی من به دغدغه دوستان گرامی
ببینید منشأ فساد در احکام دو چیز است، یکی نقص در خود حکم، و دیگری نقص در اجرا

دغدغه بنده حکم است و چون حکم ایراد دارد اگر اجرا شود نیز مشکل خواهد داشت.

پس دغدغه حکم است حتی اگر اجرا نشود ( دقت کنید)

یک سوال از ابتدای تاپیک از شما کردم شما ان را تایید کردید
الا اینکه در بعضی موارد ازاد کردن برده واجب است مثلا کفاره یا نذر و قسم ...

ابتدائا لطف کنید و جواب اختصاصی به بنده بدهید چون این بیست و شش صفحه عمدتا حاصل فعالیت دیگران بوده و به سوالات بنده ارتباطی ندارد.

اکنون بنده بعد از آن یک سوال، چند سوال دارم که برای پراکنده نشدن بحث شما فعلا به یک سوال جواب بدهید

همچنین این فرمایشاتی که درباره اجرا و امام عادل میزنید درست نیست.
خوشبختانه علما و فقها در کتابهای خویش احکام برده داری را بر اساس شیوه و سنت و فرمایشات ائمه ، مفصلا نگاشته اند و چیزی نیست که بتوان آنها را با توجیهات مخفی کرد.
خیلی راحت مسئله تحلیل کنیزان مسلمان زاده گفته شده
بهره جنسی از کنیزان مسلمان زاده جایز دانسته شده

اکنون سوال دوم را در این تاپیک از شما میپرسم

چرا کنیز مسلمان زاده، در طی چند نسل برده به دنیا می آید و برده می ماند ؟
و چرا میتوان بهره جنسی از انها برد و تحلیل کرد؟
( در حالی که میدانیم کنیز توانایی مالی کافی دارد و مسلمان و مسلمان زاده است و راضی به رابطه برقرار کردن با مالک خودش نیست)

منتظر جواب شما هستم

shsina;812895 نوشت:
هرکس شهادتین بر لبش باشد مسلمان است. (یک حدیث از امام صادق بود به این معنی که متاسفانه خاطرم نیست)
نمیتوانیم بگویید داعشیان مسلمان نیستند بهتر است بگوییم آنها مومن نیستند و اسلام را اجرا نمیکنند.

هر کس شهادتین بگوید مسلمان می شود و مسلمان است تا زمانیکه که از اسلام خارج نشده
برخی کارها سبب ارتداد از دین و خروج از اسلام می شوند

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لَآئِمٍ ذالِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَليمٌ (مائده-54)

ای کسانی که ایمان آورده اید ، هر کس از شما از دین خود برگردد ( زیانی به خدا نمی زند ) خداوند به زودی گروهی را خواهد آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند ، در برابر مؤمنان رام و خاضعند و در برابر کافران مقتدر و پیروز ، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند. این ( ایمان و محبت و شهامت ) فضل خداوند است که به هر کس بخواهد می دهد و خداوند ( از نظر وجود و توان و رحمت ) گسترده است و داناست.

از جمله مسائلی که سبب ارتداد می شود تکفیر مسلمان است آن کس که کافر است دیگر مسلمان نیست، آن کس که مولا علی ع را تکفیر کند دیگر مسلمان نیست

مسلم از عبدالله بن دینار روایت کرده که او از ابن عمر شنید، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «چون کسی به برادر [مسلمانش] بگوید: ای کافر! در حقیقت آن گفته به یکی از آنها باز می گردد، اگر چنان باشد که گفته است [بحثی نیست] در غیر این صورت به خود او بر می گردد».

shsina;812890 نوشت:
جناب مسلم شما کلا توهم توطئه پیدا کردید.

خدا می داند که اینطور نیست، اگر بد صحبت کردم عذرخواهی می کنم@};-

shsina;812890 نوشت:
درباره مدارک اسیر کردن زنان و کودکانی که در چادرهایشان هستند مطالب را اگر با دقت بیشتر مطالعه میکردید میدید که من جنگ بنی المصطلق و جریان بنی قریظه (که خودتان فرمودید) و 1 حدیث دیگر ارائه دادم! و اینقدر دیگر مدرک مدرک نمیکردید.

من کلیّت آن را عرض کردم؛ اینکه اسلام دستور داده باشد زنهای در خانه هم باید اسیر شوند را به طور کلی از چه سندی می گویید؟ به عبارت دیگر شما چرا ماجرای بنی قریضه یا ماجرای بنی مصطلق با آن همه حرف و حدیث را اینقدر پررنگ می بینید اما ماجرای فتح مکه که یکی از بزرگترین پیروزی های پیامبر(ص) است و اصلا قابل مقایسه با آن دو جنگ نه از نظر سند و نه از نظر اهمیت نیست و هیچ خانم در خانه یا چادری به بردگی گرفته نشد را نمی بینید؟ شما طوری صحبت می کنید که انگار ضرورت دارد زنهای در چادر هم اسیر شوند!!! منظور بنده حقیر از سند، سند این حرفاست، سند این حرفتان را می خواهم.

shsina;812890 نوشت:
البته که کودکان داخل چادر قصد براندازی اسلام را در آن زمان نداشتند و به جرم نکرده مجازات شدند!

البته که اگر بعد از جنگ این کودکان بدون تربیت در خانواده های اسلامی رها می شدند قصد براندازی اسلام را هم پیدا میکردند.


shsina;812890 نوشت:
اگر پیش فرض ذهنمان را که پیامبر فردی معصوم بود را کنار بگذاریم متوجه میشویم که پیامبر در این دو واقعه ظلم کردند پس احتمال دارد سایر امامان هم این عمل را تکرار کنند. همانطور که متن زیر هم این عمل ظالمانه را تایید میکند.

به نظرم به اندازه کافی در خصوص آن دو واقعه توضیح داده ام، بر فرض پذیرش سند این وقایع کافیست خودتان را در شرایط اسلام بگذارید، که از هر طرف تهدید می شود، باید چنین حکمی باشد، آنها را در برابر توطئه ای اسیر شدند که اگر موفق شده بودند مسلمانان قتل عام میشدند، شرایط آنها را هم درک کنید، با این حال پیامبر(ص) تدبیر درستی اندیشیدند، اشکالی وارد نیست.

shsina;812890 نوشت:
طبیعیه که خود را به آب و آتش بزنم چون تنها دینی که احتمال الهی بودن داشت همین اسلام بود.

احساسات شما در خور تحسین است اما اگر اولا ماجراهای احتمالی را در مقابل وقایع حتمی ملاک قرار ندهید، و ثانیا تاریخ را به طور کامل و با شرایط حساس آن و به صورت جامع بنگرید و ثالثا توجه داشه باشید عنان این حکم رها نیست، و رابعا بدانید این حکم چه نقش بازدارندگی دارد و برای چه کسانی قرار داده شده است، به حول و قوه الهی دیگر آب و آتشی بر شما مسلط نخواهد بود. خواهش می کنم اندکی تردید کنید که شاید شما بیش از اندازه به این حکم بدبین هستید و احساس پیشین شما نمی گذارد درست قضاوت کنید، خواهش می کنم، خواهش می کنم کمی در حس خودتان تردید کنید.

مسلم;812900 نوشت:
خدا می داند که اینطور نیست، اگر بد صحبت کردم عذرخواهی می کنم@};-


خواهش میکنم شما بزرگ تر ما و استاد ما هستید.

مسلم;812900 نوشت:

من کلیّت آن را عرض کردم؛ اینکه اسلام دستور داده باشد زنهای در خانه هم باید اسیر شوند را به طور کلی از چه سندی می گویید؟ به عبارت دیگر شما چرا ماجرای بنی قریضه یا ماجرای بنی مصطلق با آن همه حرف و حدیث را اینقدر پررنگ می بینید اما ماجرای فتح مکه که یکی از بزرگترین پیروزی های پیامبر(ص) است و اصلا قابل مقایسه با آن دو جنگ نه از نظر سند و نه از نظر اهمیت نیست و هیچ خانم در خانه یا چادری به بردگی گرفته نشد را نمی بینید؟ شما طوری صحبت می کنید که انگار ضرورت دارد زنهای در چادر هم اسیر شوند!!! منظور بنده حقیر از سند، سند این حرفاست، سند این حرفتان را می خواهم.

من که 2 جنگ از پیامبر و 1 حدیث برای شما آوردم که ما اجازه داریم از زنان داخل خانه کنیز بگیریم، شما دقیقا سند چه چیزی میخواهید؟
ببینید پیامبر در فتح مکه این کار را نکردند به هر دلیلی ولی در آن دو جنگ این کار را کردند و حدیث مطرح شده هم این کار را تایید میکند، پس اسلام بر خلاف حرف شما اجازه گرفتن کنیز از زنانی که داخل خانه هستند را داده.
من هر دو واقعه را میبینم و با حکم اسلام در این مورد مشکل دارم که "چرا" اجازه داده است.
کجای این جملات من مشکل دارد و مبهم است؟

مسلم;812900 نوشت:

البته که اگر بعد از جنگ این کودکان بدون تربیت در خانواده های اسلامی رها می شدند قصد براندازی اسلام را هم پیدا میکردند.

نمیشد آنها را به فرزندی بگیرند؟! چرا کودکان بی گناه به خاطر گناه نکرده به مجازاتی در حد بردگی محکوم شدند؟! آیا این ظلم نیست؟

مسلم;812900 نوشت:

به نظرم به اندازه کافی در خصوص آن دو واقعه توضیح داده ام، بر فرض پذیرش سند این وقایع کافیست خودتان را در شرایط اسلام بگذارید، که از هر طرف تهدید می شود، باید چنین حکمی باشد، آنها را در برابر توطئه ای اسیر شدند که اگر موفق شده بودند مسلمانان قتل عام میشدند، شرایط آنها را هم درک کنید، با این حال پیامبر(ص) تدبیر درستی اندیشیدند، اشکالی وارد نیست.

زنان و کودکان داخل چادر توطئه نکرده بودند که به بردگی کشیده شدند. پس درست بودن تصمیم پیامبر صرفا نظر شماست.
درضمن در صورت اشتباه بودن سند این وقایع هنوز حدیث مطرح شده در این مورد پاورجاست.

و طاها;812894 نوشت:
ابتدائا لطف کنید و جواب اختصاصی به بنده بدهید

به روی چشم جناب وطاهای عزیز@};-

خودم هم حس می کنم در این تاپیک اندکی در حق شما جفا شد، ولی باور کنید عمدی نبوده است، کثرت پست ها درست در زمانی که بنده محدودیت دسترسی به اینترنت دارم موجب این انر شده است که عذرخواهی میکنم.

و طاها;812894 نوشت:
دغدغه بنده حکم است و چون حکم ایراد دارد اگر اجرا شود نیز مشکل خواهد داشت.

پس دغدغه حکم است حتی اگر اجرا نشود ( دقت کنید)

ببینید بنده دغدغه شما را درک می کنم اما حرف من این است که گاهی اصلا یک حکم خصوصا در مواردی که تخییری باشد ممکن است تنها بودن آن مراد شارع است، یعنی همین جواز که موجب بازدارندگی است، اسلام که بردگی را لزوما به معنای کنیزی نمی داند، بلکه راه های مختلف جلوی پای امام می گذارد، لذا ممکن است تحقق یک حکم به صلاح نباشد اما جواز آن ضرورت داشته باشد. یعنی از جواز آن به دنبال هدفی باشند نه از اجرای آن.

و طاها;812894 نوشت:
همچنین این فرمایشاتی که درباره اجرا و امام عادل میزنید درست نیست.
خوشبختانه علما و فقها در کتابهای خویش احکام برده داری را بر اساس شیوه و سنت و فرمایشات ائمه ، مفصلا نگاشته اند و چیزی نیست که بتوان آنها را با توجیهات مخفی کرد.

اصل برده گیری را عرض کردم، اصل برده گیری تحت نظر امام عادل باید باشد، بقیه فروعات مبتنی بر این اجازه اصلی است. یعنی اگر امام عادلی بر فرض اجازه ندهد دیگر این فروعات کأن لم یکن خواهد بود.

و طاها;812894 نوشت:
چرا کنیز مسلمان زاده، در طی چند نسل برده به دنیا می آید و برده می ماند ؟
و چرا میتوان بهره جنسی از انها برد و تحلیل کرد؟

ببینید جناب وطاهای عزیز از روایات متعدد برداشت می شود که اسلام با چنین احکامی موافق نیست، یعنی به جریان اینها رضایت ندارد، اما اینکه آن را امضاء کرده دو جهت دارد، یکی این که با عُرفی روبرو بوده که توقعاتشان از برده خیلی بیشتر از این بوده، اصلا آن را آدم حسب نمی کرده اند که بخواهند به حقوق آن بیندیشند، لذا اسلام در خصوص حکم ، اصل بردگی در نسل را امضاء کرده چون نقض چنین حکمی شرائط اقتصادی و اجتماعی خودش را می طلبی که نه از نظر اجتماعی اعراب زیر بار آن می رفتند، و نه از نظر اقتصادی خود برده های کوچک توان استقلال داشتند؛ اما در عمل آن را منسوخ ساخته است؛ در مرحله اول از افزایش تعداد برده ها جلوگیری کرده و حکم برده گیری را به امام عادل می سپارد. در مرله دوم با دعوت و دستور واجب به مهربانی با بردگان امر نموده است تا زندگی سخت بده های موجود را آسان کند، و در مرحله سوم به آزاد سازی آنها اقدام نموده است، مثلا فرموده هر کسی که از کنیزش بچه دار شد دیگر حق فروش آن را ندارد و باید مثل همسر تا پایان عمر مالک در کنار او بماند و بعد از مرگ او آزاد شود، خب با این حکم خیلی از کنیزان آزاد می شوند چون مالک کمتر اتفاق می افتد که کنیز خودش را که بدون هیچ هزینه ای می تواند از آن بهره ببرد را به عقد یک برده دیگر در بیاورد!! چه انگیزه ای برای این کار وجود داشته اصلا؟ ار برای خدا بوده باشد که آن کنیز را ازاد می کرد. پس چنین ازدواجی شاید از باب بیان حکم باشد و به ندرت در تاریخ اتفاق افتاده باشد. (خواهش می کنم به این جزئیات توجه بفرمایید، جزئیاتی که در ریشه کن کردن برده داری خیلی نقش داشته اند) علاوه بر اینکه برای گناهان مختلف هم آزاد سازی این بردگان را شرط کرد. لذا در عمل برده داری نسخ شد.
جهت دوم این است که بنده بارها عرض کرده ام من اعتقاد دارم که این حکم می بایست تهدیدش باشد، که کسی گمان نکند ولو با مسلمان شدن می تواند از زیر بار چنین مجازاتی بگریزد. ولو این که در یک قرن فقط یک نفر لایق چنین مجازاتی شود، یا اصلا هیچ کسی لایق چنین مجازاتی نشود. پس اینکه بگویید چرا حکم نسخ نشده است میگویم باید این بردگی به عنوان یک احتمال در ذهن دشمنان باشد، اما این امام است که اگر تشخیص دهد این مجازات منجر به بازگشت نظام برده داری در عمل می شود هرگز آن را اختیار نمی کند.

shsina;812902 نوشت:
من هر دو واقعه را میبینم و با حکم اسلام در این مورد مشکل دارم که "چرا" اجازه داده است.

ببینید این دو واقعه خاص بوده، واقعه ای که با پذیرش سند، باید دقت کرد که همه مردان کشته یا اسیر شدند، پس هرگز نمی توان با چنین وقایعی حکم کرد که با هر کجا جنگیدیم می توان مردم آنجا را ولو در خانه هایشان به بردگی گرفت؛ اینها دو قبیله بودند؛ علاوه بر اینکه قطعا کنیز و بردگی گرفتن اسیر یکی از راه های پیشنهادی اسلام است، نه تنها راه؛ در این که شک ندارید؟ پس اسارت لزوما به معنای بردگی نیست، اما همانطور که عرض کردم این قسم از مجازات هم به خاطر جنبه بازدارندگی اش باید باشد، شما ببینید بنی قریضه و بنی مصطلق چه توطئه ای کردند؛ پیغمبر(ص) که آغاز گر جنگ و توطئه نبود. این مجازاتی بود تا سایر قبایل فکر توطئه به سرشان نزند، اما با این حال پیامبر(ص) با ازدواج با جویریه مقدمات آزادی سریع آن بردگان را فراهم کرد، تا هم حکم جدی گرفته شود و هم به کسی ظلم نشود.
می خواهم بگویم شما اگر به تاریخ نگاه کنید این حکم تا زمانی که امام عادلی در رأس وده زمینه سوء استفاده نشده است.

shsina;812902 نوشت:
نمیشد آنها را به فرزندی بگیرند؟! چرا کودکان بی گناه به خاطر گناه نکرده به مجازاتی در حد بردگی محکوم شدند؟! آیا این ظلم نیست؟

اسلام که در وهله اول اتفاقا مایل است اینها را به فرزندی بگیرند اما باید دید عرف آن زمان اسلام را همراهی می کرد یا خیر؟ لذا در روایتی که در یکی از پستها با سند عرض کردم پیامبر(ص) می فرمایند: به بردگان بگویید پسرم و دخترم؛ یعنی حس بردگی در میان نباشد تا زمینه نگاه به عنوان کمیز و برده کم کم کمرنگ شود؛ روشن است که کسی که به کنیزی بگوید دخترم دیگر شرم می کند که با او رابطه داشته باشد.
من باز هم عرض می کنم احساسات شما درست است، اسلام هم با این احساسات شما مخالف نیست ، اما عرف حاکم بر جامعه در زمان صدور حکم را هم باید لحاظ کرد؛ قسمت پایانی آخرین پست من در جواب جناب وطاها را مطالعه بفرمایید.

shsina;812902 نوشت:
هنوز حدیث مطرح شده در این مورد پاورجاست.

می توانم خواهش کنم یک بار دیگر حدیث را بگذارید، حدیث را یادم نمی آید، پست ها هم زیاد است که بنشینم دوباره بخوانم، البته ازاین بابت عذرخواهی میکنم

مسلم;812907 نوشت:
ببینید این دو واقعه خاص بوده، واقعه ای که با پذیرش سند، باید دقت کرد که همه مردان کشته یا اسیر شدند، پس هرگز نمی توان با چنین وقایعی حکم کرد که با هر کجا جنگیدیم می توان مردم آنجا را ولو در خانه هایشان به بردگی گرفت؛ اینها دو قبیله بودند؛ علاوه بر اینکه قطعا کنیز و بردگی گرفتن اسیر یکی از راه های پیشنهادی اسلام است، نه تنها راه؛ در این که شک ندارید؟ پس اسارت لزوما به معنای بردگی نیست، اما همانطور که عرض کردم این قسم از مجازات هم به خاطر جنبه بازدارندگی اش باید باشد، شما ببینید بنی قریضه و بنی مصطلق چه توطئه ای کردند؛ پیغمبر(ص) که آغاز گر جنگ و توطئه نبود. این مجازاتی بود تا سایر قبایل فکر توطئه به سرشان نزند، اما با این حال پیامبر(ص) با ازدواج با جویریه مقدمات آزادی سریع آن بردگان را فراهم کرد، تا هم حکم جدی گرفته شود و هم به کسی ظلم نشود.
می خواهم بگویم شما اگر به تاریخ نگاه کنید این حکم تا زمانی که امام عادلی در رأس وده زمینه سوء استفاده نشده است.

این قسمت قبوله
ولی طبق این تعریف ولی فقیه اجازه جهاد ابتدایی ندارن چون معصوم نیستند و ممکنه باعث ظلم بشن من نظرات امام خمینی را هم خواندم ایشان هم اینگونه فکر میکردند که جهاد ابتدایی و اجازه ی برده گیری تنها با مجوز و نظارت امام معصوم امکان دارد.

مسلم;812907 نوشت:

اسلام که در وهله اول اتفاقا مایل است اینها را به فرزندی بگیرند اما باید دید عرف آن زمان اسلام را همراهی می کرد یا خیر؟ لذا در روایتی که در یکی از پستها با سند عرض کردم پیامبر(ص) می فرمایند: به بردگان بگویید پسرم و دخترم؛ یعنی حس بردگی در میان نباشد تا زمینه نگاه به عنوان کمیز و برده کم کم کمرنگ شود؛ روشن است که کسی که به کنیزی بگوید دخترم دیگر شرم می کند که با او رابطه داشته باشد.
من باز هم عرض می کنم احساسات شما درست است، اسلام هم با این احساسات شما مخالف نیست ، اما عرف حاکم بر جامعه در زمان صدور حکم را هم باید لحاظ کرد؛ قسمت پایانی آخرین پست من در جواب جناب وطاها را مطالعه بفرمایید.

ببینید همه ی اینها را من هم قبول دارم ولی مشکل اینجاست که اگر امروز من برم و از اسرائیل کنیزی بخرم (اونجا فروشگاه کنیز فروشی دارن :|) باز هم میتوانم طبق احکام اسلام هر لذت جنسی ای که دلم خواست از اون برده ی بدبخت ببرم. بعد به عقد یک نفر دیگر درش بیارم هر وقت دلم خواست دوباره طلاق بدهم و خودم باهاش رابطه داشته باشم!!! اگر مالک پدر هم باشم فرزندشان هم بر من حلال است و باز هم اگر با فرزند هم رابطه داشته باشم گناهی نکردم.
این حکم فقط برای اون زمان نیست الان هم من میتوانم این کار را بکنم.
اون برده ی بدبختی که من خریدم چه گناهی کرده که من این بالاها را سرش بیاورم؟ کسی که حتی نمیشناسمش و معصومی هم در کار نیست

مسلم;812907 نوشت:

می توانم خواهش کنم یک بار دیگر حدیث را بگذارید، حدیث را یادم نمی آید، پست ها هم زیاد است که بنشینم دوباره بخوانم، البته ازاین بابت عذرخواهی میکنم

در این متن جمع بسته شده و نگفته که اگر همه ی مردان کشته یا اسیر شدند، ممنون میشم یه توضیح بدید.

نقل قول:

زنان و كودكان سرزمين فتح شده، غنيمت جنگي بوده به مجرد استيلاي فاتحان مسلمان بر آنان مملوك و برده به حساب مي‌آيند. از كلية غنايم منقول (اعم از اشياء و افراد) ابتدا قطايع الملوك و صفاياي اموال و آنچه را ولي‌امر به مقتضاي ولايت مطلقه‌اش صلاح بداند جدا كرده به عنوان فيء به امام تعلق مي‌گيرد، پس از برداشتن خمس آنها، باقي‌مانده بين مجاهدان يعني سربازان حاضر در جنگ تقسيم مي‌شود. به نحوي كه هر سرباز، مالك سهمي از غنايم از جمله غلامان و كنيزان مي‌شود. شرط اصلي بردگان در اين مورد كفر اصلي اسير است اعم از كافر حربي و اهل كتاب مادامي كه معاهد، مستأمن يا وفادار به ذمه نباشند. بنابراين مسلمان از اين طريق مملوك نمي‌شود. اما اگر اسير پس از اسارت مسلمان شد، اين تغيير دين باعث الغاي بردگي و رفع بندگی نمي‌شود و كماكان برده باقي مي‌ماند. (منهاج الصالحين 1 / 373، 379 و 380؛ جواهر 21 / 128 – 120)

بنده خلاصه نظرم را در این باره می گذارم. این نظر به خوبی پاسخگوی شبهات مطرح شده می باشد و منطقی معقول و عقلانی بنظر می رسد. بسیاری از بحث ها این پاسخ بی فایده می باشد.
مصطفی محقق داماد که مجتهد می باشد و همچنین دارای مدرک دکترا دانشگاهی می باشد، معتقد است احکام امضایی اسلام به دو دسته «مطلوب» و «تحمیلی» تقسیم می‌شوند. احکام تحمیلی نه به دلیل مطلوبیت و پسندیدگی بلکه به دلیل شیوع عرفی و محذورات اجتماعی در ممنوعیت آن‌ها، مورد تأیید اسلام قرار گرفته‌اند. این دسته احکام مقید به رواج عرفی هستند و اگر در طول زمان متروک شوند، حکم شرع تغییر می‌یابد. وی معتقد است این‌گونه احکام مصادیق زیادی دارند و برده‌داری یکی از آن‌هاست.

بعضی از احکام رسول تاسیسی بود مانند نماز، روزه. اما بعضی دیگر امضایی می باشد. یعنی هنجارهای محیط را با تغییرات و ارتقاهای کمی پذیرفته و آن را امضا کرده است. در زمان پیامبر محلی بنام زندان شناخته نمی شده است و وجود نداشته است. یا باید اسرای جنگی را می کشتند یا طبق هنجارهای محیط به بردگی می گرفتند. بواقع رسول بردگی را بعنوان یک فعل عکس العملی پذیرفت. یکی از معانی عدل تناسب عمل و عکس العمل می باشد. اگر در یک جامعه هنجاری و نرمی حاکم بود، عکس العمل نشان دادن تحت آن هنجار و نرم عدالت می باشد. پیامبر هنجار برده داری در زمان خود را امضا کرد و این منافاتی با عدالت ندارد. چون عکس العمل متناسب با عمل می باشد و لذا ظلمی به کسی صورت نگرفته است. بنابراین بطور خلاصه: وقتی زندان نبوده چاره ای جز امضا کردن برده داری نبوده و این با عدالت منافات ندارد.
اما اگر در جامعه ای برده داری منسوخ شد، اگر سعی کنیم آن را احیاء کنیم این با عدالت منافات دارد. خلاف کرامت انسانی می باشد و ظلم در حق انسان ها می باشد. چون متناسب با هنجارهای محیط عکس العمل نشان داده نشده است. به عقیده بنده احکام امضایی پیامبر قابل تغییر و ارتقا می باشند. بنده کنوانسیون ژنو را قانونی الهی می دانم. گفتم یک معنای عدل تناسب عمل و عکس العمل می باشد. تناسب عکس العمل با هنجارهای محیط و عرف محیط می باشد. اما امروزه زنده کردن برده داری در عصری که منسوخ شده یک برگشت به عقب محسوب می شود و عین ابتذال است نه عدل الهی کرامت انسانی والاتر از این چیزها است. ادیان الهی از جمله اسلام به کرامت انسانی معتقدند و احیا برده داری در این دوره مصداق بارز ظلم در حق انسان و عدم در نظر گرفتن رشد کرامت انسانی می باشد. واقعیت اسلام این است که بر برده داری در زمان صدر اسلام و رسول خطایی وارد نیست. اما الان خطاست و جزء اسلام نیست. فقها هم در این زمینه راه خطا را رفتند.
اما درباره مجوز برقراری رابطه جنسی با کنیز باید گفت:

ادامه:

در زمان رسول و قبل از رسول زن ها کمی حالت متاع و کالا داشته اند. اصلا زن ها در بحث ازدواج حق انتخاب نداشته اند. اگر به تاریخ قبل از پیامبر و زمان پیامبر مراجعه کنیم می بینیم که قیم دخترها آنها را به کسی که میخواسته است تزویج می کرده است. دقت کنید مثل الان نبوده است، برای زن ها حق انتخاب همسر قائل نبوده اند و این توسط خود زنان هم پذیرفته شده بوده است. ما می بینیم در طول تاریخ مثلا پدر یک دختر، دخترش را به فلان شخص شوهر می داده است. همچنین در اسلام شیعه طبق احکام فقهی، فاصله پیدا کردن زن از شوهر بگونه ای که امکان برقراری رابطه جنسی نباشد بعد از مدتی خود به خود حکم طلاق را جاری می کند. حالا زنان شوهر داری که اسیر شده بودند قیم آنها حاکم اسلامی می باشد. حالا قیم آنها یعنی حاکم اسلامی، حکم طلاق آنها از شوهران قبلی خود را صادر و حکم تزویج آنها را به ماکلین آنها صادر می کند. این عقیده جاری زمان رسول و زمان پیش از رسول بوده است که رسول با یک سری ارتقاها آن را امضا کرده است. چه ارتقاهایی؟ اولا تجاوز نیست. زن شوهر دار باید عده نگهدارد و در زمان عده مالک حق برقراری رابطه جنسی با زن را ندارد. دوما: در زمان پیش از رسول بعضی کنیزها برای زنا در اختیار دیگران می گذاشتند که در آیه ای که شما گذاشتید اینکار ممنوع شده است این هم یکی دیگر از ارتقاها می باشد. ما تا زمان حضرت رسول را قشنگ درک نکنیم نمی توانیم قضاوت منصفانه ای داشته باشیم.

چندین مطلب لازم به ذکر است:
اولا: در اسلام جهاد ابتدایی طبق نظر بعضی از علما نداریم اصلا فقط جهاد دفاعی داریم. خداوند در قران می فرماید لایحب المعتدین، ان الله لا یحب المتجاوزین. همین کافی است که نشان دهد ما در اسلام جهاد ابتدایی نداریم. شما اگه به سیره امیرالمومنین هم نگاه کنید، در جنگ ها ایشان هیجوقت شروع کننده نبود. اول آنها جنگ را شروع می کردند بعد امام علی یا امام حسین جنگ را آغاز کردند.
دوما: طبق این قرائت در احکام امضایی ارتقاها و استانداردهای جدید پذیرفته شده و اسلامی می باشند. یعنی کنوانسیون ژنو و قراردادهای منع برده داری جزء اسلام محسوب می شوند. چون در جهت رشد کرامت انسانی می باشند. هدف اسلام با ارتقاهایی که داده است منع برده داری بوده است اما در زمان رسول و ائمه این امر ممکن نبود. با گذشت زمان این امر ممکن شده و لذا قوانین منع برده داری اسلامی محسوب می شوند.
سوما: ممکن است بعضی به حدیث حرام محمد حرام الی یوم القیامه و ... توسل بجویند. من متن نامه امام خمینی به آقای خامنه ای را می گذارم. امام خمینی هم به چنین قرائتی معتقد نبوده است. این نامه تبیین ولایت مطلقه فقیه می باشد

مسلم;812905 نوشت:

اصل برده گیری را عرض کردم، اصل برده گیری تحت نظر امام عادل باید باشد، بقیه فروعات مبتنی بر این اجازه اصلی است. یعنی اگر امام عادلی بر فرض اجازه ندهد دیگر این فروعات کأن لم یکن خواهد بود.

در حدود 1400 سال امام عادلی بر امر برده داری نبود اما تمام فروعات را تایید فرمود و فقها همگی را جاری و ساری می دانستند و می دانند.
ضمنا اینها ربطی به سوال بنده ندارد
اینکه امامی باشد یا نباشد، علت ِبرده کردن کنیزان مسلمان ِمسلمان زاده نیست.
من از چرائی برده کردن کنیزان ِمسلمان ِمسلمان زاده و تحلیل آنها پرسیدم ؟

نقل قول:
ببینید جناب وطاهای عزیز از روایات متعدد برداشت می شود که اسلام با چنین احکامی موافق نیست، یعنی به جریان اینها رضایت ندارد،

اسلام به عنوان اخرین دین الهی انجا که رضایت نداشته باشد اعلام حرمت می کند و انجا که جایز می داند یعنی رضایت دارد.
هر چند انجا که استحباب مطرح است رضایت بیشتری دارد.
پس تا زمانی که حکم حرمت ارائه نکنید حرف شما پذیرفته نیست.
ضمانا اینها ربطی به سوال بنده ندارد
اینکه اسلام، رضایت نداشته باشد، بیان ِعلت و چرائی برده کردن کنیزان مسلمان ِمسلمان زاده نیست.

نقل قول:
اما اینکه آن را امضاء کرده دو جهت دارد،

امضای شارع به معنای رضایت شارع است. و برده داری نسخ نشده است.

حکم عبد و کنیز در اسلام منسوخ نشده است و در صورت وجود شرایط اسیران مرد به عنوان عبد و اسیران زن به عنوان کنیز به ملکیت مسلمانان در می آیند.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=54317

امضاء کردن شارع نیز ربطی به سوال بنده ندارد
شما باید علت و چرائی برده بودن کنیزان ِمسلمان ِمسلمان زاده و علت جواز بهره برداری جنسی و تحلیل را بفرمایید.
پس امضای شارع ، علت حکم نیست.

نقل قول:
اما اینکه آن را امضاء کرده دو جهت دارد،یکی این که با عُرفی روبرو بوده که توقعاتشان از برده خیلی بیشتر از این بوده، اصلا آن را آدم حسب نمی کرده اند که بخواهند به حقوق آن بیندیشند، لذا اسلام در خصوص حکم ، اصل بردگی در نسل را امضاء کرده چون نقض چنین حکمی شرائط اقتصادی و اجتماعی خودش را می طلبی که نه از نظر اجتماعی اعراب زیر بار آن می رفتند،

خداوند ِحکیم حکم ظالمانه را امضاء نمی کند. پس با چوب عرف نمی توانید ظلم بودن آنچه گفته شد را رفع و رجوع کنید.
تا زمانی که ثابت نکنید چنین کاری ظلم نیست، عرف ، دردی را دوا نمی کند.
این نیز جواب سوال نیست چرا که :
علت و چرائی برده کردن کنیزان مسلمان ِ مسلمان زاده و بهره جنسی بردن و تحلیل آنها، نمی تواند ظلم باشد.
خداوند ظالم نیست.

نقل قول:
و نه از نظر اقتصادی خود برده های کوچک توان استقلال داشتند؛

به سوال ربطی ندارد
اولا سوالم درباره کنیزان دارای توان مالی بود لطفا بیراهه نروید.
دوما توان استقلال نداشتن ربطی به برده بودن ندارد می توان احکام بردگی ( مثل تحلیل و بهره جنسی و دیه ) را نداشت اما کارگر بود و آزاد.

نقل قول:
اما در عمل آن را منسوخ ساخته است؛


حکم آن منسوخ نشده است.
تا زمانی که حکم باقی است ، در عمل نیز منسوخ نشده است.
شما تنها می توانید بگویید فعلا مصداقی ندارد.
اما در طول 1400 سال هم حکما و هم عینا مصداق داشته است و معصومین و فقها طبق همین ها عمل می کرده اند.
از تعبیرات شرعی و دوپهلو ( نسخ ) نباید استفاده کرد.
ضمنا این نسخ به سوال بنده ارتباطی ندارد
من از چرائی برده بودن کنیزان مسلمان ِمسلمان زاده و چرائی بهره برداری جنسی و تحلیل پرسیدم
اینکه در اینده نسخ بشود ربطی به علت برده شدن آنها ندارد

نقل قول:
در مرحله اول از افزایش تعداد برده ها جلوگیری کرده و حکم برده گیری را به امام عادل می سپارد.

ارتباطی با سوال ندارد
من سوال از چرائی برده بودن کنیزان مسلمان ِمسلمان زاده و چرائی بهره برداری جنسی و تحلیل داشتم
اینکه امام عادل باشد یا نباشد، حکم عوض نمی شود.
همه ی این احکام در کتب فقهی امده و در طول تاریخ اجرا می شده است.

نقل قول:
در مرله دوم با دعوت و دستور واجب به مهربانی با بردگان امر نموده است تا زندگی سخت بده های موجود را آسان کند،

این هم ربطی به سوال ندارد
وجوب مهربانی به برده ها، علت برده کردن کنیزان ِمسلمان ِمسلمان زاده نیست. وجوب مهربانی به برده ها، علت بهره برداری جنسی و تحلیل نیست.

نقل قول:
و در مرحله سوم به آزاد سازی آنها اقدام نموده است،

این هم به سوال ربطی ندارد چرا که
آزاد کردن برده ها ربطی به علت برده کردن آنها ندارد.
من می پرسم چرا برده شدند ؟ شما می گویید در نهایت این برده داری از بین می رود.
ضمنا این آزاد کردن مطلق نیست و به شکل مقید و محدود است. و امکان ادامه یافتن دارد.

نقل قول:
کسی گمان نکند ولو با مسلمان شدن می تواند از زیر بار چنین مجازاتی بگریزد.

این هم ربطی به سوال ندارد
من درباره کنیزان ِمسلمان ِمسلمان زاده می پرسم نه کسانی که تازه مسلمان شده باشند که فرض شما صادق باشد.
و این توجیهات درباره کفار صادق است نه مسلمانان.
ضمن اینکه خداوند می فرماید
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّـهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ ۚ كَذَٰلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّـهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
پس دلایل شما نه تنها عقلایی نیست بلکه خلاف منطق قرآن و سنت رسول خدا است.

نکته پایانی
لطفا به سوالم دقت کنید و به آن پاسخ بدهید.

و طاها;812962 نوشت:

من درباره کنیزان ِمسلمان ِمسلمان زاده می پرسم نه کسانی که تازه مسلمان شده باشند که فرض شما صادق باشد.

اگر اسلام میگفت مسلمان زادگان آزاد خواهند شد والدین بدون علاقه ی قلبی به خاطر آزادی فرزندشان مسلمان میشدند و این همان مثال ایمان آوردن با زوره یا بدون اختیار هست
کارشناس هم اشاره کردند اگر اسلام میگفت برده زادگان را آزاد کنید چه کسی قرار بود هزینه ی معاش این کودکان را تامیین کند؟
اگر هم برده توان مالی دارد که طبیعتا طبق قرآن باید مکاتبه انجام شود، نمیدونم نظر فقهای شیعه چیه ولی قرآن گفته مکاتبه کنید نگفته به مکاتبه سفارش میکنم یا بهتر است مکاتبه کنید فعل دستوریه حالا مشکل ترجمست یا مشکل از کجاست نمیدونم.
حتی اگر برده توانایی مالی نداشت ولی مولا در برده این توانایی را میدید که میتواند هزینه ی خودش را بپردازد باید مکاتبه را قبول کند. و اگر قبول نکند خلاف دستور خدا عمل کرده است.

و باید کسانی که وسیله نکاح نمی یابند، عفت بورزند تا زمانیکه خدا آنها را از فضل خود بی نیاز کند واز بردگان مملوکتان کسانی که خواستار آزادی خویش و پرداخت بهای خود از دسترنج خویش هستند، اگر خیری در آنها سراغ دارید، پیشنهاد آنها را بپذیرید و از مال خدا که به شما بخشیده به آنها بدهید و کنیزان خود را که می خواهند عفیف باشند به خاطر مال دنیا به زناکاری وادار نکنید و هر کس آنها را وادار نمود خداوند به واسطه اکراهشان نسبت به آنها آمرزنده و مهربان است. (نور 33)

به نظر من اگر از اجبار به طلاق و رابطه ی جنسی آزاد با کنیزان فاکتور بگیریم
برده داری اسلامی بسیار عقلانی تر از زندانه شما در زندان حق تشکیل خانواده ندارید، احتمال آزاد شدن شما هم در صورت شکست یا پیروزی در جنگ بسیار پایینه، تنها در یک محیط بسته و دور از اجتماع زندگی را تحمل میکنید. ولی در برده داری اسلامی شما میتوانید تشکیل خانواده بدهید و یک نفر کاملا محترمانه شما را تامین کند و اگر این توانایی را داشتید میتوانید هزینه آزادی خودتون رو بپردازید.

البته فراموش نکنیم اکثر مادران امامان ما کنیز بودند و کسی مشکلی نداشت.
در اسلام کنیز بودن تا جایی که من فهمیدم ذلت و خواری نیست، مادر پادشاهان بزرگ عثمانی هم کنیز بودند و باز کسی مشکلی نداشت.

جناب سینا ممنون از نظرات شما
اگر بخواهم جواب شما را بدهم بحث پراکنده میشود پس فعلا به صحبتهای شما پاسخ نمیدهم اگرچه جواب دارد.

shsina;812917 نوشت:
اگر امروز من برم و از اسرائیل کنیزی بخرم (اونجا فروشگاه کنیز فروشی دارن ) باز هم میتوانم طبق احکام اسلام هر لذت جنسی ای که دلم خواست از اون برده ی بدبخت ببرم. بعد به عقد یک نفر دیگر درش بیارم هر وقت دلم خواست دوباره طلاق بدهم و خودم باهاش رابطه داشته باشم!!! اگر مالک پدر هم باشم فرزندشان هم بر من حلال است و باز هم اگر با فرزند هم رابطه داشته باشم گناهی نکردم.
این حکم فقط برای اون زمان نیست الان هم من میتوانم این کار را بکنم.
اون برده ی بدبختی که من خریدم چه گناهی کرده که من این بالاها را سرش بیاورم؟ کسی که حتی نمیشناسمش و معصومی هم در کار نیست

این یک فرع فقهی است باید از مراجع سوال شود که آیا می شود امروزه انسانی که از غیر راه شرعی و بدون اذن امام به بردگی گرفته شده است را خرید و به بردگی گرفت. اجازه بدهید استفتاء کنم نتیجه را خدمت شما عرض خواهم کرد.

shsina;812917 نوشت:
در این متن جمع بسته شده و نگفته که اگر همه ی مردان کشته یا اسیر شدند، ممنون میشم یه توضیح بدید.

این متن ، حدیث نیست،حرف فقهاست، و آدرسی هم که داده شده آدرس دو کتاب فقهی است، که البته با فروع بیشتری در اصل این دو منبع آمده است اما در قالب این مطلبی که شما فرمودید در چند خط خلاصه شده است. اگر به منبع اصلی و فروعات آن مراجعه بفرمایید خواهید دید که اسارت لزوما به معنای بردگی نیست، بلکه یکی از سه شقی است که امام اختیار دارد، دو شق آن در آیه 4 سوره محمد آمده، و یک شق آن هم در روایات. یعنی هیچ کدام معتقد نیستند که اسرا حتما باید به بردگی گرفته شوند.

دلفین;812930 نوشت:
مصطفی محقق داماد که مجتهد می باشد و همچنین دارای مدرک دکترا دانشگاهی می باشد، معتقد است...

بنده پاسخ ایشان را خوانده ام اما مسئله به این راحتی ها هم نیست، باید این مسئله اثبات شود؛ اصل حرف ایشان که برخی احکام از باب مماشات مرحله به رحله پیش رفته اند درست است اما اینکه حکم برده داری به طور کامل متعلق به همان عُرف بوده و امروز منسوخ شده است را نمی توانیم بپذیریم، چرا که نمی توانیم این همه روایت را کنار بگذاریم؛ البته نسخ عملی را بنده قبول دارم، اما نسخ حکمی را بدون دلیل نمی توانیم بپذیریم؛ ملا در مقابل این همه روایت در خصوص کیفیت شرائط برده داری، حتی یک روایت هم نداریم که فرموده باشند برده داری منسوخ شده است.

دلفین;812931 نوشت:
ر اسلام جهاد ابتدایی طبق نظر بعضی از علما نداریم اصلا فقط جهاد دفاعی داریم. خداوند در قران می فرماید لایحب المعتدین، ان الله لا یحب المتجاوزین

این مسئله هم به این سادگی نیست، جهاد دفاعی در کتاب های فقهی مبسوط تر از جهاد دفاعی بحث شده است، آیات جهاد مثل آیه 5 سوره توبه را هم باید دید، جمع این آیات و آیه ای که شما ذکر کرده اید این می شود که خود شرک و کفر و ممانعت از آزادی دینداران تجاوز و تعدی محسوب می شود که راه را برای جهاد باز می کند.

به نظرم اگر ما به نظارت اما برا این حکم توجه داشته باشیم مشکلی پیش نمی آید و نباید نگران زنده شدن دوباره نظام برده داری باشیم.

مسلم;813183 نوشت:

این یک فرع فقهی است باید از مراجع سوال شود که آیا می شود امروزه انسانی که از غیر راه شرعی و بدون اذن امام به بردگی گرفته شده است را خرید و به بردگی گرفت. اجازه بدهید استفتاء کنم نتیجه را خدمت شما عرض خواهم کرد.

من که نمیتونم همینطوری نظرات فقها رو قبول کنم باید دلیلی باشه چون این ادعایی که من مطرح کردم رو معصومین مشکلی باهاش نداشتند و خودشون هم برده میخریدند.

مسلم;813183 نوشت:

این متن ، حدیث نیست،حرف فقهاست، و آدرسی هم که داده شده آدرس دو کتاب فقهی است، که البته با فروع بیشتری در اصل این دو منبع آمده است اما در قالب این مطلبی که شما فرمودید در چند خط خلاصه شده است. اگر به منبع اصلی و فروعات آن مراجعه بفرمایید خواهید دید که اسارت لزوما به معنای بردگی نیست، بلکه یکی از سه شقی است که امام اختیار دارد، دو شق آن در آیه 4 سوره محمد آمده، و یک شق آن هم در روایات. یعنی هیچ کدام معتقد نیستند که اسرا حتما باید به بردگی گرفته شوند.

به هر حال نظر فقها در این است که امام میتواند هر وقت دلش خواست دستور گرفتن کنیز بدهد و ربطی به اسیر شدن و کشته شدن مردان ندارد، غیر از اینه؟

shsina;813190 نوشت:
من که نمیتونم همینطوری نظرات فقها رو قبول کنم

shsina;813190 نوشت:
به هر حال نظر فقها در این است

بالاخره ملاک شما روایات هست یا نظر فقها؟ من طبق کدام مبنا باید با شما صحبت کنم و بحث را پیش ببریم؟ نظر فقهاء یا احادیث؟

مسلم;813194 نوشت:
بالاخره ملاک شما روایات هست یا نظر فقها؟ من طبق کدام مبنا باید با شما صحبت کنم و بحث را پیش ببریم؟ نظر فقهاء یا احادیث؟

خب واضح است، چرا یه بخش از صحبت های من رو انتخاب میکنید؟ من در ادامه عرض کردم بدون دلیل نمیتونم نظر فقیه رو قبول کنم
فقیه گفت بمیر به نظر شما من باید بمیرم؟ ولی اگه فقط گفت معصوم توی فلان حدیث گفته بمیر من میتونم بمیرم.
این متن هم که میگه از زنان و کودکان داخل چادر میتونید برده بگیرید اگر نظر معصومین موافقش نباشه معلومه که قبول نمیکنم ولی نظر پیامبر موافقش بود و ایشون هم حکم به گرفتن کنیز دادند.
خریدن کنیز هم تا جایی که من میدونم پیامبر و امام مشکلی باهاش نداشتن، پس وقتی پیامبر و امام اجازه دادن من چرا باید نظر فقیه رو قبول کنم؟

shsina;813197 نوشت:
بدون دلیل نمیتونم نظر فقیه رو قبول کنم

خیر حرفی نیست، منظورم این است که در این صورت اصلا ذکر اقوال فقهاء لزومی ندارد، بلکه باید آیه و روایات را بررسی کرد، اشکال بنده به این بود که شما به نظر فقهاء استناد کردید:

shsina;813190 نوشت:
به هر حال نظر فقها در این است که امام میتواند هر وقت دلش خواست دستور گرفتن کنیز بدهد و ربطی به اسیر شدن و کشته شدن مردان ندارد، غیر از اینه؟

خب طبق روایات و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) سه چیز روشن می شود: اولا این که اصل جهاد و اسیر گرفتن باید با اجازه امام عادل باشد(به دلیل روایات متعدد و روایت امام کاظم(ع) که قبلا عرض کرده ام)؛ ثانیا لزومی ندارد که انسان های در خانه به اسارت گرفته شوند، چرا که در فتح مکه اسیر نشدند؛ و ثالثا: لزومی ندارد که هر کسی به اسارت گرفته شد به بردگی گرفته شود، دلیل این هم علاوه بر آیه 4 سوره محمد، سیره پیامبر(ص) است که با اسرا به رفتارهای متفاوت رفتار می کرده، گاهی در برابر فدیه زاد می کرده گاهی اعدام می کرده، گاهی همین طوری آزاد می کرده است.

مسلم;813200 نوشت:

خب طبق روایات و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) سه چیز روشن می شود: اولا این که اصل جهاد و اسیر گرفتن باید با اجازه امام عادل باشد(به دلیل روایات متعدد و روایت امام کاظم(ع) که قبلا عرض کرده ام)؛ ثانیا لزومی ندارد که انسان های در خانه به اسارت گرفته شوند، چرا که در فتح مکه اسیر نشدند؛ و ثالثا: لزومی ندارد که هر کسی به اسارت گرفته شد به بردگی گرفته شود، دلیل این هم علاوه بر آیه 4 سوره محمد، سیره پیامبر(ص) است که با اسرا به رفتارهای متفاوت رفتار می کرده، گاهی در برابر فدیه زاد می کرده گاهی اعدام می کرده، گاهی همین طوری آزاد می کرده است.

بله من هم این هارو قبول دارم.

فقط مشکل اینجاست که چرا با توجه به عواقب این حکم من باز هم میتونم برم کنیز بخرم. همونطور که امامان ما میخریدند در صورتی که فرد به صورت مشروع به برده گی گرفته نشده بود.

و در مورد احکام دیگر هم توضیح ندادید.

چرا من میتوانم 2 برده زن و شوهر رو از هم جدا کنم و خودم از زن لذت ببرم؟! (البته در این مورد نظرات دیگ ای هست که میگه اگر برده با اجازا مولا ازدواج کرده باشه مولا اجازه فسخ نداره)
چرا/آیا من میتوانم هم از مادر و هم از فرزند استفاده جنسی بکنم؟
من اصلا نمیتونم قبول کنم که خدا همچین دستوری داده
اگر استفاده جنسی مشروط به رضایت زن بود همه چیز حل میشد. و این بردگی به نظر من بسیار بهتر از زندان بود.

درباره مکاتبه هم توضیح بدید آیا پذیرشش واجب است؟ اگر واجب نیست پس چرا خدا از فعل دستوری استفاده کرده و گفته بپذیرید و نگفته بهتر است بپذیرید و ...

ای کاش این احکامی که ما توش مشکل داریم رو یه بار کامل بیان میکردید.

shsina;813202 نوشت:
چرا/آیا من میتوانم هم از مادر و هم از فرزند استفاده جنسی بکنم؟

خیر این که نشدنی است در بررسی که می کردم با روایات متعددی در این خصوص برخورد کردم، از جمله اینکه:
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ يَحْرُمُ مِنَ الْإِمَاءِ عَشْرٌ لَا يُجْمَعْ بَيْنَ الْأُمِّ وَ الْبِنْتِ وَ لَا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ وَ لَا أَمَتَكَ وَ هِيَ حَامِلٌ مِنْ غَيْرِكَ حَتَّى تَضَعَ وَ لَا أَمَتَكَ وَ لَهَا زَوْجٌ وَ لَا أَمَتَكَ وَ هِيَ عَمَّتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ لَا أَمَتَكَ وَ هِيَ خَالَتُكَ مِنَ الرَّضَاعَةِ «3» وَ لَا أَمَتَكَ وَ لَكَ فِيهَا شَرِيكٌ.»؛ امام صادق(ع): ارتباط جنسی با ده دسته از کنیزان حرام است: بین مادر و دختر نمی توان جمع کرد، و بین دو خواهر، و کنیزی که از غیر تو آبستن شده تا زمانی که فارغ نشده است، و کنیز تو که شوهر دارد، و کنیزی که عمه یا خاله رضاعی تو باشد.(من لایحضره الفقیه، ج3، ص451)

shsina;813202 نوشت:
فقط مشکل اینجاست که چرا با توجه به عواقب این حکم من باز هم میتونم برم کنیز بخرم. همونطور که امامان ما میخریدند در صورتی که فرد به صورت مشروع به برده گی گرفته نشده بود.

قبلا هم عرض کرده ام خرید کنیز توسط ائمه(ع) به منظور نشان دادن عملی رفتار با بردگان، و همچنین تشویق به زادسازی آنها بوده است، رفتار ایشان با بردگان به گونه ای بوده است که بسیاری بعد از آزادی نمی رفته اند.

shsina;813202 نوشت:
درباره مکاتبه هم توضیح بدید آیا پذیرشش واجب است؟ اگر واجب نیست پس چرا خدا از فعل دستوری استفاده کرده و گفته بپذیرید و نگفته بهتر است بپذیرید و ...


ببینید اصل برده گیری در اسلام فقط از اسرای جنگی جایز است، یعنی یک هدف از ان پیشگیری است، خب اگر مکاتبه بر ارباب واجب باشد دیگر بازدارندگی نخواهد بود، طرف سریع درخوات مکاتبه می کنه و یبا یک تماس از منطقه خودش براش پول میفرستن و...

مسلم;813693 نوشت:

قبلا هم عرض کرده ام خرید کنیز توسط ائمه(ع) به منظور نشان دادن عملی رفتار با بردگان، و همچنین تشویق به زادسازی آنها بوده است، رفتار ایشان با بردگان به گونه ای بوده است که بسیاری بعد از آزادی نمی رفته اند.

این که جواب سوال من نیست، من نپرسیدم که چرا ائمه برده میگرفتند
من میگم امروز هم من میتونم برم کنیز بخرم و همه ی این احکام رو روی اون کنیز اجرا کنم.

مسلم;813693 نوشت:

ببینید اصل برده گیری در اسلام فقط از اسرای جنگی جایز است، یعنی یک هدف از ان پیشگیری است، خب اگر مکاتبه بر ارباب واجب باشد دیگر بازدارندگی نخواهد بود، طرف سریع درخوات مکاتبه می کنه و یبا یک تماس از منطقه خودش براش پول میفرستن و...

خب دیگ آیه ی قرآن هم میگه "اگر در آن خیری هست" خوب توی آزاد کردن اسیر جنگی خیر نیست، بلکه شر هم هست!
ولی بقیه برده ها چه؟!

و طاها;812962 نوشت:
لطفا به سوالم دقت کنید و به آن پاسخ بدهید.

shsina;813202 نوشت:
اگر استفاده جنسی مشروط به رضایت زن بود همه چیز حل میشد. و این بردگی به نظر من بسیار بهتر از زندان بود.


من روی این موضوع خیلی فکر کردم، و تمام روایات وسائل الشیعه را در خصوص ازدواج عبد و أمة دیدم، به نظر می رسد ریشه این اختلاف را در عرف زمانه باید جستجو کرد، عرفی که برای زن پذیرفته شده بود که زن در ازدواج حق انتخاب ندارد، و این را ظلمی در حق زن نمی دانستند، بنده بر این نظرم چند دلیل و قرینه دارم، اول اینکه هیچ کجا از این مسئله به عنوان یک ظلم در حق بردگان و چرایی آن از اهل بیت(ع) سوال نشده بود، و هیچ برده یا کنیزی اعتراضی نکرده است، دوم اینکه طبق روایات متعدد جواز این رابطه جنسی ارباب با کنیز از حقوق کنیز برشمرده شده است:

«عَلِيٌّ ع‏: مَنِ اتَّخَذَ مِنَ الْإِمَاءِ أَكْثَرَ مِمَّا يَنْكِحُ أَوْ يُنْكِحُ فَالْإِثْمُ عَلَيْهِ إِنْ بَغَيْن‏»؛ امام علی(ع)کسی که بیش از اندازه ای که نکاح می کند کنیز بگیرد، اگر آن کنیزها خطائی بکنند، گناهش بر اوست.(من لایحضره الفقیه، ج3، ص451)

«مَنِ اتَّخَذَ جَارِيَةً فَلَمْ يَأْتِهَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ‏ [يَوْماً] ثُمَّ أَتَتْ مُحَرَّماً كَانَ وِزْرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ»؛ هر کسی که کنیزی می‌گیرد، اگر هر چهل روز یکبار نزد او نرود و آن کنیز مرتکب حرامی بشود، گناهش بر اوست.(الخصال، ج2، ص539)

«مَنِ اتَّخَذَ جَارِيَةً وَ لَمْ يَأْتِهَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً كَانَ وِزْرُ ذَلِكَ عَلَيْه‏»؛ کسی که کنیزی بگیرد و تا چهل روز یکبار نزد او نرود، گناه کنیز بر اوست.(همان، ج2،

«رَسُولَ اللَّهِ ص: يَقُولُ‏ أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَتْ عِنْدَهُ جَارِيَةٌ فَلَمْ يَأْتِهَا أَوْ لَمْ يُزَوِّجْهَا مَنْ يَأْتِيهَا ثُمَّ فَجَرَتْ كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُ مِثْلِهَا» هر مردی که نزد او کنیزی است، پس اگر نزد او نرود یا او را شوهر ندهد سپس آن کنیز مرتکب فجور شود، مثل همان گناه بر اوست.(وسائل الشیعه، ج21، ص179)

سوم تشابهات شرائط ازدواج در اسلام با شرائط کنیزداری گویای همین است که عرف آن زمان خیلی تفاوتی قائل نمی شده و این را تجاوز به شمار نمی آورده؛ مثلا در ازدواج و در رابطه با کنیز بعد از جدایی عده وجود دارد اما در زنا ولو زن و مرد برده نباشند عده وجود ندارد؛ چند همسری یا مالکیت اشتراکی در هر دو(ازدواج و کنیزداری) ممنوع است؛ حتی گذشتن از حق خود و حلال کردن کنیز خود بر دیگری هم در نگاه ائمه(ع) همانند طلاق نامطلوب است:
عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُحِلُّ فَرْجَ جَارِيَتِهِ قَالَ لَا أُحِبُّ ذَلِك‏»؛ علی بن یقطین میگوید از امام (ع) در مورد حلال کردن کنیز برای دیگری سوال کردم، امام فرمود: من آن را دوست ندارم.
إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تُحِلُّ فَرْجَ جَارِيَتِهَا لِزَوْجِهَا فَقَالَ إِنِّي أَكْرَهُ هَذَا» اسحاق بن عمار نیز از امام کاظم(ع) سوال کردم از زنی که کنیزش را بر شوهرش حلال می کند، فرمود: از آن اکراه دارم.

تجسم این عُرف کمی برای ما سخت است، چرا که برخلاف تفکر امروزی ما نگاه اسلام به عبد و امه با این تلقی امروزی ما تفاوت داشته است، روایات فراوان از توصیه ارباب به رعایت بردگان که غذایتان یکی باشد و به آنها پسرم و دخترم بگویید و...؛ تا روایاتی که به عبد توصیه می کند خیرخواه اربابش باشد:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏«أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ شَهِيدٌ وَ عَبْدٌ مَمْلُوكٌ‏ أَحْسَنَ‏ عِبَادَةَ رَبِّهِ‏ وَ نَصَحَ لِسَيِّدِهِ»؛ اولین کسی که وارد بهشت می شود شهید است و بنده مملوکی که نیکو عبادت خدا کند و برای مولایش خیرخواه باشد.(عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص28)

گواه دیگر این تفاوت عرف این است که امروزه شما به راحتی می توانید تصور کنید اگر یکصد زن را به کنیزی بگیرند و بدون رضایت آنها و به زور با آنها رابطه جنسی داشته باشند اگر بگویم حداقل نیمی از آنها یا فرار کرده یا دست به خودکشی می زنند گزاف نگفته ام، همین کنیزکان اسیر شده به دست داعش، ایا اینها اگر آزاد باشند آنجا می مانند؟ این بدبخت ها به هر طریقی شده به دنبال راه فرار می گردند؛ اما ابدا ما چنین چیزی در مورد کنیزان صدر اسلام نمی بینیم، به راحتی به بیرون از منزل رفته و کارهای منزل را بر عهده می گرفتند و...؛ یعنی ظلم ویژه ای در حق خود تصور نمی کرده اند.

این قرائن متعدد نشان دهنده عرف متفاوت حاکم بر آن روز است، بنابراین این جواز هم متناسب با عرف در اختیار امام عادل قرار گرفته است، و اگر عرف زمانی این را منسوخ شده می دانست امام هم می تواند مانع آن شود.

همانطور که آیت الله مکارم در کتابشان می نویسند: چون جواز به بردگی گرفتن اسرا در صورتی است که راههای دیگر نگهداری اسرا بسته باشد، لذا امام عادل میتواند به طور کلی از آن چشم پوشی کند. (ایت الله مکارم شیرازی، اسلام و آزادی بردگان، ص 15)

لذا با این عینک امروزی نمی توان یک حکم کلی کرد، بنابراین با توجه به تغییر نگرش عرف، و همچنین تغییر شرایط نگهداری اسرا و به روز شدن امکانات در این زمینه و بسیاری از مسائل دیگر که در حال تغییر تبدّل است اسلام تصمیم گیری در این خصوص را بر عهده امام عادل گذارده است.

shsina;813696 نوشت:
من میگم امروز هم من میتونم برم کنیز بخرم و همه ی این احکام رو روی اون کنیز اجرا کنم.

پست بالا رو مطالعه بفرمایید، همچنین باید دقت کنید ائمه(ع) بردگان موجود رو که از راه غیر مشروع به بردگی گرفته شده بودند رو در سیاستی مدت دار آزاد کردند؛ مثلا در روایتداریم که کسی نمی تواند یک برده مومن را بیش از هفت سال در بردگی نگه دارد(الکافی، ج6، ص196) و روایات متعدد دیگر؛ یعنی به دنبال نابود کردن این سیستم بوده اند و موفق هم شده اند.

shsina;813696 نوشت:
خب دیگ آیه ی قرآن هم میگه "اگر در آن خیری هست" خوب توی آزاد کردن اسیر جنگی خیر نیست، بلکه شر هم هست!
ولی بقیه برده ها چه؟!

عرض کردم اگر پذیرفتن پیشنهاد عبد مکاتب واجب باشد بازدارندگی آن از بین خواهد رفت، خب طرف قبل از جنگ می داند اگر چند مدتی چهره خوشایند به خودش بگیرد مولایش از نظر دینی لازم است پیشنهاد مکاتبه او را بپذیرد، این چه بازداندگی شد؟!!! مسئله رو خب تصور کنید حرف بنده رو تصدیق خواهید کرد.

مسلم;813703 نوشت:

عرض کردم اگر پذیرفتن پیشنهاد عبد مکاتب واجب باشد بازدارندگی آن از بین خواهد رفت، خب طرف قبل از جنگ می داند اگر چند مدتی چهره خوشایند به خودش بگیرد مولایش از نظر دینی لازم است پیشنهاد مکاتبه او را بپذیرد، این چه بازداندگی شد؟!!! مسئله رو خب تصور کنید حرف بنده رو تصدیق خواهید کرد.

بله من متوجه شدم و حرف شمارو هم قبول دارم
ولی پذیرش مکاتبه طبق گفته خدا زمانی باید انجام بشود که خیری در آن باشد
خب با توجه به کلام خدا نمیتوان اسیر جنگی را که خیری در آن نیست آزاد کرد.
ولی برای بقیه ی برده ها، مثلا برده ای که من رفتن از اسرائیل خریده ام میتوان این کار را کرد.
من اصلا متوجه نمیشم دستور خدا اینه شما چرا تکذیب میکنید.

مسلم;813698 نوشت:

من روی این موضوع خیلی فکر کردم، و تمام روایات وسائل الشیعه را در خصوص ازدواج عبد و أمة دیدم، به نظر می رسد ریشه این اختلاف را در عرف زمانه باید جستجو کرد، عرفی که برای زن پذیرفته شده بود که زن در ازدواج حق انتخاب ندارد، و این را ظلمی در حق زن نمی دانستند، بنده بر این نظرم چند دلیل و قرینه دارم، اول اینکه هیچ کجا از این مسئله به عنوان یک ظلم در حق بردگان و چرایی آن از اهل بیت(ع) سوال نشده بود، و هیچ برده یا کنیزی اعتراضی نکرده است، دوم اینکه طبق روایات متعدد جواز این رابطه جنسی ارباب با کنیز از حقوق کنیز برشمرده شده است:

«عَلِيٌّ ع‏: مَنِ اتَّخَذَ مِنَ الْإِمَاءِ أَكْثَرَ مِمَّا يَنْكِحُ أَوْ يُنْكِحُ فَالْإِثْمُ عَلَيْهِ إِنْ بَغَيْن‏»؛ امام علی(ع)کسی که بیش از اندازه ای که نکاح می کند کنیز بگیرد، اگر آن کنیزها خطائی بکنند، گناهش بر اوست.(من لایحضره الفقیه، ج3، ص451)

«مَنِ اتَّخَذَ جَارِيَةً فَلَمْ يَأْتِهَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ‏ [يَوْماً] ثُمَّ أَتَتْ مُحَرَّماً كَانَ وِزْرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ»؛ هر کسی که کنیزی می‌گیرد، اگر هر چهل روز یکبار نزد او نرود و آن کنیز مرتکب حرامی بشود، گناهش بر اوست.(الخصال، ج2، ص539)

«مَنِ اتَّخَذَ جَارِيَةً وَ لَمْ يَأْتِهَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً كَانَ وِزْرُ ذَلِكَ عَلَيْه‏»؛ کسی که کنیزی بگیرد و تا چهل روز یکبار نزد او نرود، گناه کنیز بر اوست.(همان، ج2،

«رَسُولَ اللَّهِ ص: يَقُولُ‏ أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَتْ عِنْدَهُ جَارِيَةٌ فَلَمْ يَأْتِهَا أَوْ لَمْ يُزَوِّجْهَا مَنْ يَأْتِيهَا ثُمَّ فَجَرَتْ كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُ مِثْلِهَا» هر مردی که نزد او کنیزی است، پس اگر نزد او نرود یا او را شوهر ندهد سپس آن کنیز مرتکب فجور شود، مثل همان گناه بر اوست.(وسائل الشیعه، ج21، ص179)

سوم تشابهات شرائط ازدواج در اسلام با شرائط کنیزداری گویای همین است که عرف آن زمان خیلی تفاوتی قائل نمی شده و این را تجاوز به شمار نمی آورده؛ مثلا در ازدواج و در رابطه با کنیز بعد از جدایی عده وجود دارد اما در زنا ولو زن و مرد برده نباشند عده وجود ندارد؛ چند همسری یا مالکیت اشتراکی در هر دو(ازدواج و کنیزداری) ممنوع است؛ حتی گذشتن از حق خود و حلال کردن کنیز خود بر دیگری هم در نگاه ائمه(ع) همانند طلاق نامطلوب است:
عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُحِلُّ فَرْجَ جَارِيَتِهِ قَالَ لَا أُحِبُّ ذَلِك‏»؛ علی بن یقطین میگوید از امام (ع) در مورد حلال کردن کنیز برای دیگری سوال کردم، امام فرمود: من آن را دوست ندارم.
إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تُحِلُّ فَرْجَ جَارِيَتِهَا لِزَوْجِهَا فَقَالَ إِنِّي أَكْرَهُ هَذَا» اسحاق بن عمار نیز از امام کاظم(ع) سوال کردم از زنی که کنیزش را بر شوهرش حلال می کند، فرمود: از آن اکراه دارم.

تجسم این عُرف کمی برای ما سخت است، چرا که برخلاف تفکر امروزی ما نگاه اسلام به عبد و امه با این تلقی امروزی ما تفاوت داشته است، روایات فراوان از توصیه ارباب به رعایت بردگان که غذایتان یکی باشد و به آنها پسرم و دخترم بگویید و...؛ تا روایاتی که به عبد توصیه می کند خیرخواه اربابش باشد:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏«أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ شَهِيدٌ وَ عَبْدٌ مَمْلُوكٌ‏ أَحْسَنَ‏ عِبَادَةَ رَبِّهِ‏ وَ نَصَحَ لِسَيِّدِهِ»؛ اولین کسی که وارد بهشت می شود شهید است و بنده مملوکی که نیکو عبادت خدا کند و برای مولایش خیرخواه باشد.(عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص28)

گواه دیگر این تفاوت عرف این است که امروزه شما به راحتی می توانید تصور کنید اگر یکصد زن را به کنیزی بگیرند و بدون رضایت آنها و به زور با آنها رابطه جنسی داشته باشند اگر بگویم حداقل نیمی از آنها یا فرار کرده یا دست به خودکشی می زنند گزاف نگفته ام، همین کنیزکان اسیر شده به دست داعش، ایا اینها اگر آزاد باشند آنجا می مانند؟ این بدبخت ها به هر طریقی شده به دنبال راه فرار می گردند؛ اما ابدا ما چنین چیزی در مورد کنیزان صدر اسلام نمی بینیم، به راحتی به بیرون از منزل رفته و کارهای منزل را بر عهده می گرفتند و...؛ یعنی ظلم ویژه ای در حق خود تصور نمی کرده اند.

این قرائن متعدد نشان دهنده عرف متفاوت حاکم بر آن روز است، بنابراین این جواز هم متناسب با عرف در اختیار امام عادل قرار گرفته است، و اگر عرف زمانی این را منسوخ شده می دانست امام هم می تواند مانع آن شود.

همانطور که آیت الله مکارم در کتابشان می نویسند: چون جواز به بردگی گرفتن اسرا در صورتی است که راههای دیگر نگهداری اسرا بسته باشد، لذا امام عادل میتواند به طور کلی از آن چشم پوشی کند. (ایت الله مکارم شیرازی، اسلام و آزادی بردگان، ص 15)

لذا با این عینک امروزی نمی توان یک حکم کلی کرد، بنابراین با توجه به تغییر نگرش عرف، و همچنین تغییر شرایط نگهداری اسرا و به روز شدن امکانات در این زمینه و بسیاری از مسائل دیگر که در حال تغییر تبدّل است اسلام تصمیم گیری در این خصوص را بر عهده امام عادل گذارده است.

جناب مسلم از شما سپاسگزارم

اما دقت کنید چه سوالی از شما پرسیدم :

چرا کنیز مسلمان زاده، در طی چند نسل برده به دنیا می آید و برده می ماند ؟
و چرا میتوان بهره جنسی از انها برد و تحلیل کرد؟

شما هیچ پاسخی نسبت به بخش اول یا خط اول ِسوال ندادید. ( لطفا به قسمت ِاول ِسوال جواب بدهید )

نسبت به خط دوم، پاسخی دادید که
اشکالات اساسی به آن وارد است
که من به اصل آن اشکال می پردازم
ظلم کردن یک امر واقعی است نه نسبی
حسن و قبح افعال ذاتی و عقلی است
اخلاقیات نسبی نیست.
میتوانیم مثال های زیادی بزنیم که عرف، آنها را ظلم نمی دانسته و نمی داند اما واقعا ظلم بودند و هستند.
و اسلام همین عرف های ظالمانه را از میان برد.
پس لطفا دلیل معتبری ارائه کنید که با مبانی شیعه سازگار باشد.

( شما تصورتان این است که یک عمل در زمان حال، ظلم است و همان عمل در زمان گذشته ظلم نبوده و این یعنی نسبی بودن اخلاق و حسن و قبح افعال )

( ضمنا این جواب شما ربطی به سوالم نداشت چون سوال بنده درباره کنیزی است که از این رابطه ناراضی است و قدرت اقتصادی دارد اما مجبور است تن به رابطه با مولایش بدهد. آیا این ظلم است یا خیر ؟ اگر بله چرا ؟ و اگر خیر چرا ؟
شما نمی توانید رضایت عده ی زیادی از کنیزان را دلیل بر ظلم نبودن رابطه ی زوری بدانید.)

لطفا تا زمانی که به قسمت اول ِسوالم پاسخی ندادید به قسمت دوم ِسوال، پاسخ ندهید چون سالبه به انتفاع موضوع میشود.

منتظرم به قسمت اول ِ سوالم پاسخ بدهید ...

نقل قول:
یعنی جمیع فقها که عمرشان را در راه فراگیری ادبیات عرب و علوم قران و حدیث و منطق و اصول برداشت از متون دینی و... گذرانده اند هیچ کدام کلام خداوند را نفهمیده اند و ما که هیچ کدام از این دوره ها را نگذرانده ایم می فهمیم؟!!! یا اینکه قرآن در نگاه ایشان اهمیتی ندارد؟ نگذارید احساسات جای عقل بنشیند؛ برای اینکه غیر منطقی بودن این حرف بیشتر روشن شود مثالی میزنم، حرف شما مانند این است که بنده که دیپلم تجربی هم ندارم بگویم حرف پرفسور سمیعی در خصوص نقش نیم کره راست باطل است!! خودتان در خصوص این حرف من قضاوت کنید. چه برسد به این که بگویم: برداشت من این است که همه پزشکان بیسواد هستند.

ممکنه.کی گفته هر چیزی که فقیه گفته عینه اسلامه؟اونوقع فرق فقیه با امام در چیه؟فقیه هرچیزی که به نظرش درسته رو میگه دلیل نیست که حتما درست باشه.اگر فقها از احکامی که میگفتند مطمئن بودند هیچوقت احتیاط رو در احکام وار نمیکردند.اگر حکمی که فقها میدادند عین اسلام بود تقلید باید واجب میشد که نشد.
علما در حدی مطالعه کردهاند ممکنه گفتشون درست باشه ممکنه غلط باشه.

نقل قول:
انصافا این پاسخ شما را قانع میکند؟ این که پیامبر از آن هدفی برای آن مبعوث شده دست بردارد!!! این که انسان حق را زیر پا بگذارد تا جبهه باطل با آن وارد جنگ نشود؟ انفعالی تر از این موضع امکان دارد؟

مگر یکی از بزرگترین هدف های اسلام کرامت انسانی نیست؟آیا با رابطه ی جنسی اون هم به زور کرامت انسانی اجرا میشود؟اگر کنیزی راضی به مجامعت نباشد میشه با همین آیه با زور با اون رفتار کرد برای صاحبش هم مشکلی نیست.

نقل قول:
باز هم اشکالی به حکم نیست، ما کاری به اجرا نداریم، الان بر سر حکم بحث می کنیم، که آیا این حکم، حکم معقولی هست یا خیر؟ اینکه برخی در فهم آن یا در اجرای آن دچار اشتباه شده اند ربطی به حقانیت یا بطلان حکم ندارد.

این چه حکمیه که فساد آوره.حکم مگر برای اینه که سره تاخچه نگاهش کنیم.برای اینه که اجرا بشه وقتی درست اجرا نمیشه پس ایرادی هست.ایادش هم اینه که درست علما بیان نکردند همه ی دین شده حرام و حلالو طهارت و نجاست

نقل قول:
روایات متعددی در این خصوص وارد شده است، مثلا فقط در ذیل آیه شریفه «وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم‏»(نساء:124) سیوطی در درالمنثور بیش از پنج روایت آورده است که ارتباط با زن شوهردار حرام است مگر زنی که در جنگ اسیر شده باشد، من به دو روایت اشاره می کنم:
«كل امرأة لها زوج فهي عليك حرام الا أمة ملكتها و لها زوج بأرض الحرب»؛ هر زنی که دارای شوهر است پس بر تو حرام است مگر زن مملوکی که شوهرش در منطقه جنگ است،(سیوطی، جلال الدین، درالمنثور، ج2، ص138)
«كل ذات زوج إتيانها زنا الا ما سبيت‏»؛ ارتباط با هر زن دارای شوهری زنا است مگر زنی که اسیر شود.(همان)

شوهر خباثت کرده زن چه ایرادی داره.گیرم مرد زن رو با زور آورده.گیرم زن هم مسلمانه و با بی میلی اونجاست باز هم باید رابطه ی جنسی کرد.با یک حدیث و آیه حکم نسازید.همین روایات هست که اسلام رو خانه خراب کرده.اگر هم این روایت درست باشه برای 1400 سال پیشه نه الان.در موقعیتش باید معنا پیدا بکنه.
همین یک طرفه نگاه کردن هاست که جامعه رو به فساد میکشه.روایت هست وقتی امام زمان ظهور میکند مردم میگن گویی سنت جدیدی امام آورده.اگر اسلام همین اسلامه چرا مغایرط در گفته ی امام و فقها دیده میشه؟

نقل قول:
اولا در اینکه فقیه آیا می تواند فتوای به جهاد ابتدایی بدهد یا خیر اختلاف نظر وجود دارد. و ثانیا اگر هم چنین اختیاری داشته باشد بدون قاعده و ضابطه نیست، یعنی فقهی حق ندارد سلیقه ای عمل کند، بلکه فقیه به عنوان یک اسلام شناس در رأس حکومت، حکم اسلامی را در جواز جهاد یا عدم آن تشخیص می دهد.

شما با کدوم استدلال فقیه رو در راس حکومت قرار میدی؟

نقل قول:
نجس بودن کافر که در آن شکی نیست، احکام اسلام هم با یکدیگر تناقض ندارد، شما اگر خودتان هم بین دو قاعده اهم و مهم باشید، قاعده اهم را بر مهم ترجیح خواهید داد، توقع که ندارید چشممان را به روی محاسن این نظام برده داری از کاستن هزینه های حکومت، پیشگیری از وقوع جنگ، مسلمان شدن بخش عظیمی از بردگان با مصاحبت مسلمین و... ببندیم به خاطر نجس بودنشان؟ مردم برای میوه های چند تا درختشان در یک باغ، و یا برای حفاظت از چندتا گوشفندشان سگ نجسی را به خدمت می گیرند، آن موقع توقع دارید برده گیری از کفار با این همه محاسن به خاطر نجاست آن برده نادیده گرفته شود؟

یا برای شستن ظروف که اگر نجس بشود باید آب کشید.یا غذا که اگر کافر با دست خیس به اون دست بزنه نباید خرد.یا حتی رالطه ی زنا شویی که خیلی ببخشید حتما رابطه ی دهانی هم وجود داره که باید دم به دقیقه دهن آب کشیده بشه یا تمام خونه که اگر کنیزی با پای خیس در خونه راه بره باید کل خونه آب کشیده بشه.
برداشتتون اشتباهه.

سلام علیکم

بنده از کارشناس های دیگر پرسیدم مساله ی برده داری در اسلام را

نتایج بحث این بود وقتی بجای کشتن یک اسیر، یک زندگی درجه 2 فرض میشود برایش یعنی خیلی چیزهایی که یک زندگی عادی وطبیعی دارد زندگی درجه دو ندارد

و مهم ترین مورد در برده داری اخلاق حسنه هست.

اخلاق حسنه را که فاکتور بگیری دیگر چه میماند ...

زندگی درجه دو در کنار اخلاق شبیه یک زندگی میشود که آدم بگوید بله برده هم انسان هست.

نقل قول:
خدا به داد اعتقادم برسد!
هر روز شک و تردیدم به دینم بیشتر میشود!
انگار بخش هایی از آن را نه خدا ، که عده ای برای منافع شخصی نوشته و دست کاری کرده اند

در کلام خدا شک نکن ایراد در تفسیر و تبیینه.

سلام. بنده قانع شدم استاد. در این زمینه کلا تشخیص با امام عادل است.

سلام
تمام حرف من را شما خودتان گفتيد:

مسلم;813693 نوشت:
در بررسی که می کردم با روایات متعددی در این خصوص برخورد کردم
يعني قبلاً با بعضي از اين روايات برخورد نكرده بوديد ، درست است؟

من هم ميگويم مطمئن هستم چيزهايي درمورد كنيز هست كه حتي فقهاي ما نمي دانند. مشكل اينجاست كه ما فكر ميكنيم فقها معصوم هستند!!

مسلم;813693 نوشت:
امام صادق(ع): ارتباط جنسی با ده دسته از کنیزان حرام است: بین مادر و دختر نمی توان جمع کرد، و بین دو خواهر، و کنیزی که از غیر تو آبستن شده تا زمانی که فارغ نشده است، و کنیز تو که شوهر دارد، و کنیزی که عمه یا خاله رضاعی تو باشد.(من لایحضره الفقیه، ج3، ص451)
آيا اين روايت معتبر است؟

استاد عزيز ، در مورد اينكه اجازهء برده داري بايد دست امام معصوم باشد قانع شدم. مي ماند چند سوال:

1 - چرا ميشود بين كنيز و شوهرش كه بردهء ماست ، جدايي انداخت و با زن نزديكي كرد و دوباره به شوهرش پس داد؟

2 - چرا ميشود كنيز را به ديگران تحليل كرد؟

3 - چرا ميشود از فرزندان دختري كنيز و برده ، بهرهء جنسي برد؟

4 - فرض كنيم مردي مسلمان ،يك كنيز را انتخاب مي كند و به خانه ميبرد. اين كنيز اجازه نزديكي به آن مرد نميدهد (دليلش مهم نيست). اينجا حكمش چيست؟ آيا مرد اجازه دارد با كتك و به زور با كنيز نزديكي كند؟ آيا بايد زن را به شوهر بدهد؟ آيا بايد او را پس بدهد تا به كنيزيِ مرد ديگري برود؟ حكمش را بفرمائيد لطفاً

و طاها;813806 نوشت:
شما هیچ پاسخی نسبت به بخش اول یا خط اول ِسوال ندادید. ( لطفا به قسمت ِاول ِسوال جواب بدهید )

با سلام مجدد و عذرخواهی بابت تأخیر پیش آمده

صحبت های بنده هم در پاسخ به سوال شما بود، ببینید یک بار دیگر آنچه که در پاسخ میخواهم عرض کنم را طی چند نکته بیان میکنم:

نکته اول:
ببینید اگرچه قرآن کریم تنها به دو شق رفتار با اسرا اشاره فرموده، اما روایات گویای جواز برده گیری اسرا تحت نظر امام عادل است(تفسیر شریف لاهیجی، ج4، ص164) بنده به روایات و متون فقهاء مراجعات بسیاری داشته ام، اما به نسخ شدن چنین حکمی نه در روایات، و نه در کلام فقهاء نرسیدم، پس نمی توان بی دلیل حکم به نسخ آن داد.

نکته دوم:
این حکم ناظر به برده داری موجود در آن زمان، و عرف حاکم بر آن بوده است، بالاخره احکام که در خلأ وضع نمی شوند، یک شرائطی وجود دارد، باید از شرائط موجود گام به گام به سمت شرائط مطلوب پیش رفت، لازمه چنین استراتژی مماشات موقت با قواعد موجود است.

نکته سوم:
همان طور که در آیه 4 سوره محمد هم اشاره شده است، راه اصلی در برخورد با اسرا آزادی بلاعوض یا در ازای مال یا تبادل اسرا و... اینهاست، لذا آنچه که در روایات از باب جواز برده گیری آمده است راه حل مرتبه بعد است که اصالتا مورد نظر اسلام نیست و جواز آن تنها در صورتی است که دو راه اول مقدور یا به مصلحت نباشد(الفرقان، ج27، ص88و89) یعنی این حکم یک حکم تعیینی نیست، یک حکم تخییری است آن هم در اولئیت های پایین تر، به این مسئله باید خیلی دقت بفرمایید! و تشخیص آن هم با امام عادل است، نه هر کسی که از راه رسیده باشد؛ لذا اصلا برده گیری موضوعیت پیدا نمی کند، چون امروز دیگر شرایطی نمیشود که نتوان اسرا را در اردوگاه ها نگهداری کرد یا تبادل کرد یا ...؛ مگر در موارد فرضی و بسیار نادر و محدود؛ که اصلا به فرزند آوری منجر نمی شود؛ آن برده داری به فرزند آوری منجر می شد که به طور گسترده رایج و شایع باشد. و بر فرض هم که حتی در این شرائط نادر دو برده بچه دار شوند، توجه داشته باشید این امر در جایی است که چاره ای از برده گیری آنها نبوده،(راههای دیگر بسته بوده است) بالاخره باید اسلام بین بد و بدتر یکی را انتخاب می کرد، با چشم پوشی از تمام این حرف و حدیثها واحتمالات و فروض نادر، اسلام از برده بودن کنیز زاده هم اهدافی را دنبال می کرده که اشاره خواهد شد.

و طاها;813806 نوشت:
اخلاقیات نسبی نیست.

نکته چهارم: بنده معتقد به نسبی گرایی در اخلاق نیستم، عدالت همیشه نیکو و ظلم همیشه قبیح است، اما مصادیق ظلم و عدل ممکن است به خاطر تزاحم یا شرایط مختلف فرق کنند، مثلا دروغ در شرایط عادی قبیح است اما در جایی که جان کسی در خطر باشد دیگر قبیح نیست، لذا اگرچه برده داری ظلم است اما تلاش برای آزادی یکباره بردگان به خاطر شرائط و اقتضائات آن زمان موجب ظلم سنگین تری می‌شد، خصوصا با توجه به اینکه عدم حق انتخاب همسر توسط زنان در آن زمان ظلم سنگینی تلقی نمیشده و از سوی زنان پذیرفته شده بود، لذا اسلام باید به صورت منطقی و گام به گام آن را رفع میکرد.

حق طلاق مالک

خواهش می کنم دقت فرموده و دقیق مسئله را تصور کنید، این حکم در جایی است که عرب اصلا برده ها را جزء آدم نمی دانسته اند، خب باید طوری زمینه چینی برای رفع محدودیت ها و آزادی بردگان بشود که مالکان را جری نکند و از زیر بار آن شانه خالی نکنند، اگر مالکی که کنیزش را به عقد دیگری در می آورد حق طلاق نداشت و چنین اجازه ای به او داده نمیشد، طبیعتا کسی کنیزش را به ازدواج شخص دیگری در نمی آورد، و روشن است که ازدواج موقت برای این کنیز بهتر از ترک ازدواج است، آیا اینطور نیست؟ در پست پیشین با ذکر روایات اشاره کردم که اسلام توجه به نیازهای جنسی کنیزان داشته لذا یا خود مالک باید این نیاز را برطرف کند یا او را به ازدواج دیگری در بیاورد، اما مالکی که به هر دلیلی میلی به این کار ندارد و می داند که ازدواج درآوردن کنیز به عقد دیگری برای او به منزله خروج کنیز از مالکیت اوست طبیعتا در این صورت کسی که خودش آن نیازها را برآورده نمی کند، او را به ازدواج دیگری هم در نخواهد آورد. لذا چنین اجازه ای برای دفع بدتر به وسیله بد است.

آزادی کنیززادگان

همچنن در خصوص حکم به آزادسازی کنیز زادگان اگرچه در ظاهر به نفع بردگان است اما مفسده برای ایشان به دنبال می‌داشت:

یکی ممانعت از ازدواج بردگان:
روشن است که اگر بچه دو برده آزاد می بود کسی کنیزش را به ازدواج برده دیگری در نمی آورد، چرا که بارداری این کنیز جز از کار افتاده کردن کنیز در دوران باردهی و بچه داری، هیچ منفعتی برای مالکش نمی‌داشت، علاوه بر این که این امر موجب می‌شد که نیازهای جنسی بردگان مرد به طور کلی تعطیل و مورد بی اعتنایی واقع شود، و نیازهای جنسی کنیزان هم هرگز از طریق ازدواج نباشد بلکه از طریق تحلیل و بدون دخالت نظر ایشان باشد.

حمایت از کنیز زادگان:
از این که بگذریم اگر بچه دو برده آزاد می‌بود در حق خود این بچه هم ظلم بیشتری می‌شد، چرا که پدر و مادر او توان نگهداری او را نداشتند؛ عمده بردگان از نظر مالی توانی نداشته اند، چون فرصتی برای کار و پس انداز برایشان نمی مانده است، همان طور که در روایات متعدد این نگرانی از آزادسازی بردگان ابراز شده است:
«أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ أَعْتَقَ النَّسَمَةَ فَقَالَ أَعْتِقَ مَنْ أَغْنَى نَفْسَهُ»؛ از امام صادق(ع) در مورد آزاد سازی برده سول کردم، پس فرمود: کسی را آزاد کن که خودش غنی و بی نیاز از غیر باشد.(کلینی، محمد، الکافی، ج6، ص181؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج8، ص218)
«مَنْ أَعْتَقَ مَمْلُوكاً لَا حِيلَةَ لَهُ فَإِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَعُولَهُ حَتَّى‏ يَسْتَغْنِيَ‏ عَنْهُ‏ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَفْعَلُ إِذَا أَعْتَقَ الصِّغَارَ وَ مَنْ لَا حِيلَةَ لَهُ»؛ کسی که برده ای را آزاد می‌کند که قوه و قدرتی ندارد پس بر او (آزاد کنند) است که جور او را بکشد تا بی نیاز شود، و امیرالمومنین(ع) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد می‌کرد اینچنین می‌کرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(الکافی،ج6، ص181)
حتی اگر پدر و مادر او، جزء نوادر بردگان ثروتمند باشند باز هم نمی توان حکم به آزادی برده کرد، چون بچه داری فقط پول نیست، رسیدگی به بچه آزادی و فراغت میخواهد، طبیعتا اگر آن بچه آزاد باشد، مالک کنیز، بچه آزاد او را نخواهد پذیرفت و خرج او را نخواهد داد، و حتی ممکن است مادر او را از رسیدگی به امور بچه باز دارد، و نگهداری او را نپذیرد، بچه ای که در اوج نیاز به والدین هست، بچه شیرخواره را باید چه می کرد وقتی مالک آن را نمی پذیرد؟ نمی شود مادر یک فرد آزاد، کنیز دیگری باشد، خب او خودش متعلق به دیگری است چگونه می تواند به بچه اش برسد؟ لذا تنها راه تأمین بچه این است که آن بچه هم منفعتی برای مالک داشته باشد. چون جدا نشدن فرزند از مادر در نگاه اسلام مهم تر است، همان طور که برخی فقهاء آن را مکروه و برخی حرام می‌دانند.(حائری، سید علی بن محمد طباطبایی، ریاض المسائل، ج13، ص25) نتیجه حرف بنده این است که اسلام به دنبال آزادی مسلمان زاده است اما اگر از این طریق وارد می شد کار خراب تر می شد، و ظلم بیشتری در حق کنیزان جاری می شد، لذا اسلام اینجا منافع موقت فرزند را در نظر گرفته و از راه دیگری آزادی بردگان را پی می‌گیرد. اینجا هم اسلام به دنبال از بین بردن عرف های ظالمانه است، اما از بین بردن این ظلم ها به صورت یکباره، موجب ظلم بزرگتری در حق ایشان می‌شد.

نکته پایانی

طبق آنچه که بیان کردم تنها چیزی که طبق مدلول روایات و بررسی هایی که انجام دادم به آن رسیده ام این است که اسام در گام اول به دنبال ریشه کن کردن آن بوده و بر این امر موفق شده، و در گام دوم این حکم را به امام عادل سپرده و برای او اولویت تعیین کرده است، سپردن چنین حکمی به امام عادل آن هم در صورتی که سایر شقوق رفتار با اسرا ممکن نباشد، یعنی این که هرگز چنین حکمی موضوعیت پیدا نخواهد کرد، سپردن این حکم به امام عادل گامی در جهت پیشگیری از تکرار ظالمانه آن است، در عین این که با عدم نسخ آن، نقش بازدارندگی آن هم حفظ شود. حکم بازدارنده ای که ممکن است اضلا اجرا نشود یا در خصوص اسرای که جرائم خاص دارند اجرا شود و هرگز به جایی نخواهد رسید که اینها تکثر یافته و صاحب فرزند شوند.

نالان;814434 نوشت:
کی گفته هر چیزی که فقیه گفته عینه اسلامه؟اونوقع فرق فقیه با امام در چیه؟

در زمانی که امام معصوم نیست، فقیه عین اسلام هست، تفاوتش این است که امام، معصوم است و اصلا خطا نمیکند، ولی فقیه ممکن است دچار اشتباه شود، البته اشتباهات جزئی؛ اما با این حال فقیه اگرچه ممکن است خطا و اشتباه کند اما باز هم حرف او حجت است چون درصد خطا با پیروی از فقیه به حداقل می رسد، و وقتی دسترسی به امام معصوم نیست که درصد خطا را به صفر برسانیم، با پیروی از فقیه درصد خطا را به حداقل می رسانیم.
خود شما هم هرگز روی حرف یک پزشک حرف نمی زنید و حرف او را اجرا می کنید در حالی که می دانید ممکن است اشتباه کند، اما وقتی پزشک معصوم نیست، تنها ا ه عاقلانه پیروی از پزشک غیر معصوم است.

نالان;814436 نوشت:
مگر یکی از بزرگترین هدف های اسلام کرامت انسانی نیست؟

انسان به خودی خود کرامت دارد، اما اعمال در شدت و ضعف کرامت انسانی نقش دارند، لذا انسانی که مشروب بنوشد شلاق می خورد، دستی که دزد کند قطع می شود، و کسی که کسی را بکشد اعدام می شود، البته که انسانی که جرمی نکند کرامتی که خدا به او بخشیده را حفظ کرده است.

نالان;814439 نوشت:
شوهر خباثت کرده زن چه ایرادی داره

در پست های پیشین به صورت متعدد به این مسئله پاسخ داده شده است.

نالان;814442 نوشت:
یا برای شستن ظروف که اگر نجس بشود باید آب کشید.یا غذا که اگر کافر با دست خیس به اون دست بزنه نباید خرد.یا حتی رالطه ی زنا شویی که خیلی ببخشید حتما رابطه ی دهانی هم وجود داره که باید دم به دقیقه دهن آب کشیده بشه یا تمام خونه که اگر کنیزی با پای خیس در خونه راه بره باید کل خونه آب کشیده بشه.

نهایتش طرف خسته میشه برده اش را آزاد میکند! من نمیفهمم نجس بودن یک برده کافر چه الزامی بر این می آورد که بگوییم برده داری در اسلام نیست؟!! اصلا این دو چه ربطی به هم دارد؟ خب کسی که نمی تواند نجاست آن را مدیریت کند برده نمیگیرد، اجباری که در کار نیست.
رابطه دهانی هم من ندیدیم در روایتی از اهل بیت ع در این خصوص سوال شده باشد لذا روشن میشود که چنین رفتارهایی در قدیم نبوده، و
از صداق سر پیشرفت تمدن غربی پیدا شده، و از دستاوردهای تمدن حیوانی جدید است!! که به نظرم خیلی با کرامت انسانی که از ان دم می زنید سازگار نباشد! البته چون ربطی به تاپیک ندارد وارد نمیشوم.

Reza-D;814523 نوشت:
يعني قبلاً با بعضي از اين روايات برخورد نكرده بوديد ، درست است؟

من هم ميگويم مطمئن هستم چيزهايي درمورد كنيز هست كه حتي فقهاي ما نمي دانند. مشكل اينجاست كه ما فكر ميكنيم فقها معصوم هستند!!



ببینید آن روایتی را که بنده بعد از مراجعه دیدم خب مربوط به ابعاد فقهی مسئله بود و بنده اصلا در فقه و احکام متخصص نیستم چه برسد به فروعاتی چون کنیز داری و برده داری که امروزه معمولا تدریس نمی‌شود، بنابراین اولا نباید بنده را با فقهاء مقایسه بفرمایید، عدم آگاهی یک غیر متخصص چون بنده از یک روایت فقهی دلیل بر جهل فوق متخصصین این امر یعنی مراجع نیست؛ اما در هر صورت کسی اعتقاد به عصمت فقهاء ندارد، ولی ببینید این طور نیست که حدیثی وجود داشته باشد و هیچ یک از فقهاء ندیده باشند، من در طول این تاپیک بسیاری از روایات در خصوص کنیز و برده ها را مطالعه کردم، به کتاب های فقهی مراجعه داشتم، اما روایتی یا سخن فقیهی را ندیدم که به نسخ این حکم اشاره کرده باشند، خب شما توقع دارید ما چه بگوییم؟ بگوییم چون فقهاء معصوم نیستند این حکم نسخ شده است؟ اگر روز قیامت خدا به من و شما فرمود شما چه کاره بودید که حکم من را بدون هیچ دلیلی نسخ کردید در جواب چه بگوییم؟ حکمی که از جانب خدا آمده است تنها خود اوست که می‌تواند آن را نسخ کند، بنده دلیلی بر نسخ نیافتم؛ من می خواهم عرض کنم این حکم یک حکم تعیینی نیست، یک حکم تخییری است، آن هم در اولویت ثانویه، یعنی زمانی که راه های دیگر برخورد با اسیر ممکن نبوده یا به مصلحت نباشد(الفرقان، ج27، ص88و89)

Reza-D;814523 نوشت:
آيا اين روايت معتبر است؟

بله روایت صحیحه و معتبر است.

Reza-D;814523 نوشت:
1 - چرا ميشود بين كنيز و شوهرش كه بردهء ماست ، جدايي انداخت و با زن نزديكي كرد و دوباره به شوهرش پس داد؟


خواهش می کنم دقت فرموده و دقیق مسئله را تصور کنید، این حکم در جایی است که عرب اصلا برده ها را جزء آدم نمی دانسته اند، خب باید طوری زمینه چینی برای رفع محدودیت ها و آزادی بردگان بشود که مالکان را جری نکند و از زیر بار آن شانه خالی نکنند، اگر مالکی که کنیزش را به عقد دیگری در می آورد حق طلاق نداشت و چنین اجازه ای به او داده نمیشد، طبیعتا کسی کنیزش را به ازدواج شخص دیگری در نمی آورد، و روشن است که ازدواج موقت برای این کنیز بهتر از ترک ازدواج است، آیا اینطور نیست؟ در پست پیشین با ذکر روایات اشاره کردم که اسلام توجه به نیازهای جنسی کنیزان داشته لذا یا خود مالک باید این نیاز را برطرف کند یا او را به ازدواج دیگری در بیاورد، اما مالکی که به هر دلیلی میلی به این کار ندارد و می داند که ازدواج درآوردن کنیز به عقد دیگری برای او به منزله خروج کنیز از مالکیت اوست طبیعتا در این صورت کسی که خودش آن نیازها را برآورده نمی کند، او را به ازدواج دیگری هم در نخواهد آورد. لذا چنین اجازه ای برای دفع بدتر به وسیله بد است.

Reza-D;814523 نوشت:
2 - چرا ميشود كنيز را به ديگران تحليل كرد؟


به شرائط آن زمان باز می گردد، مالکیت بدون اجازه تحلیل معنا ندارد!! با این حال در روایات متعدد از آن نهی شده است که در پست های پیشین به آن اشاره کردم، یعنی نگاه اسلام به رابطه با کنیز هم مانند رابطه از طریق ازدواج است، ناپایداری آن را خوش ندارد، همان طور که از طلاق اکراه دارد، از این هم اکراه دارد.

Reza-D;814523 نوشت:
3 - چرا ميشود از فرزندان دختري كنيز و برده ، بهرهء جنسي برد؟


فرزند کنیز زاده یا باید مملوک میبود، یا آزاد، مملوکی که اجازه ارتباط با آن نباشد که معنا ندارد!! هیچ مالکی زیر بار آن نمیرود، لذا اسلام می بایست بین این دو یکی را انتخاب می کرد.حکم به آزادسازی کنیز زادگان اگرچه در ظاهر به نفع بردگان است اما مفسده برای ایشان به دنبال می‌داشت:

یکی ممانعت از ازدواج بردگان:
روشن است که اگر بچه دو برده آزاد می بود کسی کنیزش را به ازدواج برده دیگری در نمی آورد، چرا که بارداری این کنیز جز از کار افتاده کردن کنیز در دوران باردهی و بچه داری، هیچ منفعتی برای مالکش نمی‌داشت، علاوه بر این که این امر موجب می‌شد که نیازهای جنسی بردگان مرد به طور کلی تعطیل و مورد بی اعتنایی واقع شود، و نیازهای جنسی کنیزان هم هرگز از طریق ازدواج نباشد بلکه از طریق تحلیل و بدون دخالت نظر ایشان باشد.

حمایت از کنیز زادگان:
از این که بگذریم اگر بچه دو برده آزاد می‌بود در حق خود این بچه هم ظلم بیشتری می‌شد، چرا که پدر و مادر او توان نگهداری او را نداشتند؛ عمده بردگان از نظر مالی توانی نداشته اند، چون فرصتی برای کار و پس انداز برایشان نمی مانده است، همان طور که در روایات متعدد این نگرانی از آزادسازی بردگان ابراز شده است:
«أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ أَعْتَقَ النَّسَمَةَ فَقَالَ أَعْتِقَ مَنْ أَغْنَى نَفْسَهُ»؛ از امام صادق(ع) در مورد آزاد سازی برده سول کردم، پس فرمود: کسی را آزاد کن که خودش غنی و بی نیاز از غیر باشد.(کلینی، محمد، الکافی، ج6، ص181؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج8، ص218)
«مَنْ أَعْتَقَ مَمْلُوكاً لَا حِيلَةَ لَهُ فَإِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَعُولَهُ حَتَّى‏ يَسْتَغْنِيَ‏ عَنْهُ‏ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَفْعَلُ إِذَا أَعْتَقَ الصِّغَارَ وَ مَنْ لَا حِيلَةَ لَهُ»؛ کسی که برده ای را آزاد می‌کند که قوه و قدرتی ندارد پس بر او (آزاد کنند) است که جور او را بکشد تا بی نیاز شود، و امیرالمومنین(ع) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد می‌کرد اینچنین می‌کرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(الکافی،ج6، ص181)
حتی اگر پدر و مادر او، جزء نوادر بردگان ثروتمند باشند باز هم نمی توان حکم به آزادی برده کرد، چون بچه داری فقط پول نیست، رسیدگی به بچه آزادی و فراغت میخواهد، طبیعتا اگر آن بچه آزاد باشد، مالک کنیز، بچه آزاد او را نخواهد پذیرفت و خرج او را نخواهد داد، و حتی ممکن است مادر او را از رسیدگی به امور بچه باز دارد، و نگهداری او را نپذیرد، بچه ای که در اوج نیاز به والدین هست، بچه شیرخواره را باید چه می کرد وقتی مالک آن را نمی پذیرد؟ نمی شود مادر یک فرد آزاد، کنیز دیگری باشد، خب او خودش متعلق به دیگری است چگونه می تواند به بچه اش برسد؟ لذا تنها راه تأمین بچه این است که آن بچه هم منفعتی برای مالک داشته باشد. چون جدا نشدن فرزند از مادر در نگاه اسلام مهم تر است، همان طور که برخی فقهاء آن را مکروه و برخی حرام می‌دانند.(حائری، سید علی بن محمد طباطبایی، ریاض المسائل، ج13، ص25) نتیجه حرف بنده این است که اسلام به دنبال آزادی مسلمان زاده است اما اگر از این طریق وارد می شد کار خراب تر می شد، و ظلم بیشتری در حق کنیزان جاری می شد، لذا اسلام اینجا منافع موقت فرزند را در نظر گرفته و از راه دیگری آزادی بردگان را پی می‌گیرد. اینجا هم اسلام به دنبال از بین بردن عرف های ظالمانه است، اما از بین بردن این ظلم ها به صورت یکباره، موجب ظلم بزرگتری در حق ایشان می‌شد.

Reza-D;814523 نوشت:
فرض كنيم مردي مسلمان ،يك كنيز را انتخاب مي كند و به خانه ميبرد. اين كنيز اجازه نزديكي به آن مرد نميدهد (دليلش مهم نيست). اينجا حكمش چيست؟ آيا مرد اجازه دارد با كتك و به زور با كنيز نزديكي كند؟ آيا بايد زن را به شوهر بدهد؟ آيا بايد او را پس بدهد تا به كنيزيِ مرد ديگري برود؟ حكمش را بفرمائيد لطفاً

باید به دو نکته توجه بفرمایید:

اولا این روابط در آن زمان به این سنگینی که امروز شما آن را تصور می‌کنید نبوده است، اصلا زنان آزاد آن زمان هم نقشی در انتخاب همسر نداشته اند؛ اما اسلام به مهربانی با آنها حکم داده است و به پرهیز از ارتباط جنسی در صورت نارضایتی آنها سفارش کرده است، و حتی در روایت های متعددی که عرض کردم این رابطه جنسی را از حقوق کنیز می‌داند.

ثانیا ببینید این کنیز اگر اسیر جنگی که امام عادل به بردگی او حکم داده است نباشد خب طبیعتا این رابطه زوری از نظر اسلام ظلمی در حق اوست، اما اسلام در چنین شرائط اجتماعی نازل شده است، نمی‌توانسته یک باره این ظلم را ریشه کن کند، ورود و برخورد مستقیم با کسانی که اسلام هنوز در قلوبشان وارد نشده است یقینا تأثیر عکس داشت و اسلام را از رسیدن به اهدافش باز می‌گذاشت. لذا اگرچه اسلام برای ریشه کن کردن این ظلم‌ها آمده است اما خب باید شرائط را در نظر گرفت لذا اسلام به مرور زمان چنین رابطه هایی را ریشه کن کرد.

مسلم;815986 نوشت:

فرزند کنیز زاده یا باید مملوک میبود، یا آزاد، مملوکی که اجازه ارتباط با آن نباشد که معنا ندارد!! هیچ مالکی زیر بار آن نمیرود، لذا اسلام می بایست بین این دو یکی را انتخاب می کرد.حکم به آزادسازی کنیز زادگان اگرچه در ظاهر به نفع بردگان است اما مفسده برای ایشان به دنبال می‌داشت:

یکی ممانعت از ازدواج بردگان:
روشن است که اگر بچه دو برده آزاد می بود کسی کنیزش را به ازدواج برده دیگری در نمی آورد، چرا که بارداری این کنیز جز از کار افتاده کردن کنیز در دوران باردهی و بچه داری، هیچ منفعتی برای مالکش نمی‌داشت، علاوه بر این که این امر موجب می‌شد که نیازهای جنسی بردگان مرد به طور کلی تعطیل و مورد بی اعتنایی واقع شود، و نیازهای جنسی کنیزان هم هرگز از طریق ازدواج نباشد بلکه از طریق تحلیل و بدون دخالت نظر ایشان باشد.

حمایت از کنیز زادگان:
از این که بگذریم اگر بچه دو برده آزاد می‌بود در حق خود این بچه هم ظلم بیشتری می‌شد، چرا که پدر و مادر او توان نگهداری او را نداشتند؛ عمده بردگان از نظر مالی توانی نداشته اند، چون فرصتی برای کار و پس انداز برایشان نمی مانده است، همان طور که در روایات متعدد این نگرانی از آزادسازی بردگان ابراز شده است:
«أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّنْ أَعْتَقَ النَّسَمَةَ فَقَالَ أَعْتِقَ مَنْ أَغْنَى نَفْسَهُ»؛ از امام صادق(ع) در مورد آزاد سازی برده سول کردم، پس فرمود: کسی را آزاد کن که خودش غنی و بی نیاز از غیر باشد.(کلینی، محمد، الکافی، ج6، ص181؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج8، ص218)
«مَنْ أَعْتَقَ مَمْلُوكاً لَا حِيلَةَ لَهُ فَإِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَعُولَهُ حَتَّى‏ يَسْتَغْنِيَ‏ عَنْهُ‏ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَفْعَلُ إِذَا أَعْتَقَ الصِّغَارَ وَ مَنْ لَا حِيلَةَ لَهُ»؛ کسی که برده ای را آزاد می‌کند که قوه و قدرتی ندارد پس بر او (آزاد کنند) است که جور او را بکشد تا بی نیاز شود، و امیرالمومنین(ع) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد می‌کرد اینچنین می‌کرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(الکافی،ج6، ص181)
حتی اگر پدر و مادر او، جزء نوادر بردگان ثروتمند باشند باز هم نمی توان حکم به آزادی برده کرد، چون بچه داری فقط پول نیست، رسیدگی به بچه آزادی و فراغت میخواهد، طبیعتا اگر آن بچه آزاد باشد، مالک کنیز، بچه آزاد او را نخواهد پذیرفت و خرج او را نخواهد داد، و حتی ممکن است مادر او را از رسیدگی به امور بچه باز دارد، و نگهداری او را نپذیرد، بچه ای که در اوج نیاز به والدین هست، بچه شیرخواره را باید چه می کرد وقتی مالک آن را نمی پذیرد؟ نمی شود مادر یک فرد آزاد، کنیز دیگری باشد، خب او خودش متعلق به دیگری است چگونه می تواند به بچه اش برسد؟ لذا تنها راه تأمین بچه این است که آن بچه هم منفعتی برای مالک داشته باشد. چون جدا نشدن فرزند از مادر در نگاه اسلام مهم تر است، همان طور که برخی فقهاء آن را مکروه و برخی حرام می‌دانند.(حائری، سید علی بن محمد طباطبایی، ریاض المسائل، ج13، ص25) نتیجه حرف بنده این است که اسلام به دنبال آزادی مسلمان زاده است اما اگر از این طریق وارد می شد کار خراب تر می شد، و ظلم بیشتری در حق کنیزان جاری می شد، لذا اسلام اینجا منافع موقت فرزند را در نظر گرفته و از راه دیگری آزادی بردگان را پی می‌گیرد. اینجا هم اسلام به دنبال از بین بردن عرف های ظالمانه است، اما از بین بردن این ظلم ها به صورت یکباره، موجب ظلم بزرگتری در حق ایشان می‌شد.

سلام

جناب مسلم آقای رضا درباره "تجاوز" سوال کردند نه در مورد چرایی "آزاد نکرن برده زادگان".
ایشون پرسیدند چرا ما میتوانیم به برده زادگان "تجاوز" کنیم.

از اول هم مشکل ما بخش "تجاوز" در بحث برده داری بود.

درضمن توجه به نیاز جنسی کنیزان اصلا دلیل خوبی نیست، چرا؟ چون غلامان هم نیاز جنسی دارند (بسیار بیشتر از کنیزان) درصورتی که هیچ توجهی به آن نشده است.

مسلم;815984 نوشت:
با سلام مجدد و عذرخواهی بابت تأخیر پیش آمده

با سلام و احترام و تشکر

نقل قول:
نکته اول: ببینید اگرچه قرآن کریم تنها به دو شق رفتار با اسرا اشاره فرموده، اما روایات گویای جواز برده گیری اسرا تحت نظر امام عادل است(تفسیر شریف لاهیجی، ج4، ص164) بنده به روایات و متون فقهاء مراجعات بسیاری داشته ام، اما به نسخ شدن چنین حکمی نه در روایات، و نه در کلام فقهاء نرسیدم، پس نمی توان بی دلیل حکم به نسخ آن داد.
نقل قول:

این که تایید صحبت های بنده است.
اصلا بنده خودم یک موضوع ایجاد کرده بودم که نشان دهم نسخی در کار نیست.
به همین جهت ایرادم به شما این بود که نفرمایید برده داری نسخ شده است.


نقل قول:
لذا اصلا برده گیری موضوعیت پیدا نمی کند،

در طول 1400 سال، آن هم بدون امام موضوعیت پیدا کرده است و مورد تایید بوده است . و هم خود و هم پیروانشان از این احکام پیروی کرده اند.

پس امری به امام سپرده شده اما احکام برده گیری و برده داری در طول 1400 سال انجام شده و پیروان امام به آنها عمل کرده اند و از امامشان پیروی کرده اند.
حالا نمی دانم چرا اصرار دارید چیزی که هزاران مصداق دارد را نادیده بگیرید ؟

درباره آینده هم نمی توانید بگویید موضوعیت پیدا نمی کند چون شما امام نیستید و نمی توانید زبان امام باشید و چیزی را به امام نسبت بدهید که امام چنین و چنان نخواهند کرد.

پس اگر اکنون نیز چنین اتفاقی رخ دهد و برده فروشی راه بیفتد بنا به احکامی که در 1400 سال بدون اینکه امام ولی امر باشند به آن عمل شد، مسلمانان می توانند به آنها عمل کنند و برده بخرند و آزاد کنند و بهره ببرند.

پس در گذشته مصداق داشته و اکنون نیز میتواند مصداق داشته باشد و در آینده هم می تواند مصداق داشته باشد.

اکنون نمی دانم چرا می فرمایید اسلام قصد دارد برده داری را براندازد ؟ و موضوعیت نخواهد داشت ؟


نقل قول:
نکته چهارم: بنده معتقد به نسبی گرایی در اخلاق نیستم، عدالت همیشه نیکو و ظلم همیشه قبیح است،

غیر از اشکالات قبلی که به جای خود باقی است.

پاسخ های شما تا اندازه ای مشکل را رفع کرد

اما باز هم دو سوال باقی می ماند

سوال اول :

ما می دانیم مالک میتواند به زور از کنیز مسلمان ِ مسلمان زاده حتی صاحب مال و ثروت بهره ی جنسی ببرد
آیا این ظلم هست یا نه ؟
( دقت کنید ما با یک مسلمان و مسلمان زاده طرف هستیم که صاحبت ثروت و مال است و می تواند از عهده آزادی و زندگی خودش برآید و رضایت بر رابطه برقرار کردن با مالک ندارد = اینها نکاتی است که شما در سوال بنده دقت نمی کنید و بحث را روی چیزی هایی می برید که مورد سوال نیست )
( پس لطفا نگویید کافر بوده در جنگ بوده نگویید فقیر است و مجبور نگویید راضی بوده و کلا از این توجیهات... )

اگر ظلم است که اسلام به عنوان آخرین دین الهی باید رابطه ی زوری را حرام اعلام میکرد اما حرام نکرده است.
و اگر ظلم نیست چرا ظلم نیست ؟
اگر بگویید نمی دانم اما چون شرع گفته است عمل می کنیم که در این صورت بحثی نیست و شبهه با دلایل و حکمت های عقلی حل نمیشود. و شما باید شبهه داران را به شرع ارجاع دهید و این جستار نمی تواند به این مسئله کمکی کند.
اما اگر دلیل منطقی وجود دارد آن دلیل چیست ؟

سوال دوم :

میدانیم نسل بردگان حق دارند به مالک پیشنهاد بدهند تا با پرداخت پول یا انجام کاری آزاد شوند
مثلا پدر و مادر کنیز می توانند با پرداخت پول به مالک، دخترشان را آزاد کنند
اما مشکل این است که مالک مجبور نیست بین پول و آزادی، آزادی را انتخاب کند.
مالک حق دارد برده اش را تحت مالکیت خودش نگه دارد حتی اگر میلیاردها میلیارد پول به او بدهند.

اگر اسلام مخالف برده داری است چرا به مالک حق می دهد که کنیز مسلمان را با وجود پرداخت پول و هزینه، آزاد نکند ؟

نقل قول:
در زمانی که امام معصوم نیست، فقیه عین اسلام هست، تفاوتش این است که امام، معصوم است و اصلا خطا نمیکند، ولی فقیه ممکن است دچار اشتباه شود، البته اشتباهات جزئی؛ اما با این حال فقیه اگرچه ممکن است خطا و اشتباه کند اما باز هم حرف او حجت است چون درصد خطا با پیروی از فقیه به حداقل می رسد، و وقتی دسترسی به امام معصوم نیست که درصد خطا را به صفر برسانیم، با پیروی از فقیه درصد خطا را به حداقل می رسانیم.
خود شما هم هرگز روی حرف یک پزشک حرف نمی زنید و حرف او را اجرا می کنید در حالی که می دانید ممکن است اشتباه کند، اما وقتی پزشک معصوم نیست، تنها ا ه عاقلانه پیروی از پزشک غیر معصوم است.

اونچیزی که فقیه میگه ممکن است اسلام باشه ممکن است نباشه.فقیه بر اساس اونچیزی که برداشت خودش از آیات و روایات است وبه قولی به اجتهاد خودش فتوا میده.که این میتونه درست باشه میتونه نباشه پس لزومی نداره اسم فتوا رو عین اسلام بزاریم.همونطور که میدونید در قرن های گذشته چندین کتاب با ارزش روایی به دست معاندین سوزونده شده که پر بوده از روایاتی که الان ما در دست نداریم.کلی روایت هم از معصومین اصلا ظبط نشده.پس قرار نیست هر چیزی که از روایات به دست آمده و استدلال میشه کاملا درست باشه شاید روایتی باشد که کلا این فتوا رو رد بکنه.ثانیا ائمه ی معصومین مقام خودشون رو به صورت تکوینی از جابت خدا به دست آورده بودند در حالی که مقام مراجع یه مقامیه که عتباریه و میتونه از اون ثاقت بشه.حتی برخی این رو هم برای مراجع قائل نیستن.
آقای نویسنده جامعه ی امروز ما قعر در فحشا و جرم.در راس این حکومت یک فقیه عادل قرار داره اگر قرار بود این جامعه جامعه ی اسلامی باشه این وضع پیش نمیومد.در ثانی اگر این اسلام همون اسلامیه که پیامبر آورده دیگه چه نیازی به امام هست؟همین مراجع تا ابد فتوا میدادن و کار تموم میشد.پس امام چیزه دیگه ای میخاد بگه که مراجع نمیتونن بگن.در روایات هست که وقتی امام زمان ظهور میکنه مردم میگن که امام سنته جدیدی از پیامبر آورده.چرا؟ برای اینکه دین و شریعت به درستی بیان نشده و اصلا اینی که گفته شده اسلام نبوده بلکه برداشت یک نفر نسبت به آآیات و روایات بوده.شاید بگین مردم بودن که قبول نمیکردن.پس چرا وقتی امام میاد قبول میکنن؟چون با خودش اسلام رو میاره.
در ثانی حتی اگر به فقه شیعه یک نگاهی بیندازید میبینین در برخی موارد اختلاف شدیدی بین علما وجود داشته که برخی از اونها جزو علمای نامی بودن.در این میان حق با کیه؟
در بر خی موارد علما در رسائل میگن احتیاط واجب وجود داره.این یعنی چی.یعنی اینکه یا به این چیزی که من گفتم عمل کن یا عدول کن وبورو سرغ مرجع اعلم بعدی.خوده همین یعنی من مطمئن نیستم از یکی دیگه بپرس.

بنده روی حرف پزشک حرف نمیزنم چون اونیکه بهش مراجعه کردم متخصصه.اگر ازو اون بالاتر باشه به اون مراجعه میکنم و حرف اون قبلی رو پشم هم نمیگیرم.

نالان;816095 نوشت:
اونچیزی که فقیه میگه ممکن است اسلام باشه ممکن است نباشه.فقیه بر اساس اونچیزی که برداشت خودش از آیات و روایات است وبه قولی به اجتهاد خودش فتوا میده.که این میتونه درست باشه میتونه نباشه پس لزومی نداره اسم فتوا رو عین اسلام بزاریم.همونطور که میدونید در قرن های گذشته چندین کتاب با ارزش روایی به دست معاندین سوزونده شده که پر بوده از روایاتی که الان ما در دست نداریم.کلی روایت هم از معصومین اصلا ظبط نشده.پس قرار نیست هر چیزی که از روایات به دست آمده و استدلال میشه کاملا درست باشه شاید روایتی باشد که کلا این فتوا رو رد بکنه.ثانیا ائمه ی معصومین مقام خودشون رو به صورت تکوینی از جابت خدا به دست آورده بودند در حالی که مقام مراجع یه مقامیه که عتباریه و میتونه از اون ثاقت بشه.حتی برخی این رو هم برای مراجع قائل نیستن.
آقای نویسنده جامعه ی امروز ما قعر در فحشا و جرم.در راس این حکومت یک فقیه عادل قرار داره اگر قرار بود این جامعه جامعه ی اسلامی باشه این وضع پیش نمیومد.در ثانی اگر این اسلام همون اسلامیه که پیامبر آورده دیگه چه نیازی به امام هست؟همین مراجع تا ابد فتوا میدادن و کار تموم میشد.پس امام چیزه دیگه ای میخاد بگه که مراجع نمیتونن بگن.در روایات هست که وقتی امام زمان ظهور میکنه مردم میگن که امام سنته جدیدی از پیامبر آورده.چرا؟ برای اینکه دین و شریعت به درستی بیان نشده و اصلا اینی که گفته شده اسلام نبوده بلکه برداشت یک نفر نسبت به آآیات و روایات بوده.شاید بگین مردم بودن که قبول نمیکردن.پس چرا وقتی امام میاد قبول میکنن؟چون با خودش اسلام رو میاره.
در ثانی حتی اگر به فقه شیعه یک نگاهی بیندازید میبینین در برخی موارد اختلاف شدیدی بین علما وجود داشته که برخی از اونها جزو علمای نامی بودن.در این میان حق با کیه؟
در بر خی موارد علما در رسائل میگن احتیاط واجب وجود داره.این یعنی چی.یعنی اینکه یا به این چیزی که من گفتم عمل کن یا عدول کن وبورو سرغ مرجع اعلم بعدی.خوده همین یعنی من مطمئن نیستم از یکی دیگه بپرس.

بنده روی حرف پزشک حرف نمیزنم چون اونیکه بهش مراجعه کردم متخصصه.اگر ازو اون بالاتر باشه به اون مراجعه میکنم و حرف اون قبلی رو پشم هم نمیگیرم.

سلام علیکم
برادر گرامی مسئله این است که ما چاره دیگری به جز پیروی از نصوص موجود نداریم. هر چند روایات بسیاری به ما نرسیده باشد و اگر رسیده بود به قول شما فضای دین را به کلی متفاوت می یافتیم! بنده افرادی دیدم که آب میخوردن و میگفتن روزه با امساک از غذا خوردن مفید است اما روزه با امساک از آب ضرر دارد. از کجا معلوم خدا فرموده باشد با آب نخوردن به خود زیان برسانیم؟ یا کسانی این مسئله که اگر بیم ضرر بیماری داشتی که بیماری طولانی تر شود یا شدت آن بیشتر شود حرام است روزه بگیری، ضرر اقتصادی و کاری که بازده کاری ام کم میشود و ضرر اقتصادی دارد .... ضرر امتحانات درسی و کنکور و ... را هم به ان الحاق میکنند. فرد دیگری با دختری که بر او حرام است وارد رابطه میشود و عشق و نیاز فکری و ... را دلیل می آورد. و و و و .......
همه هم مسائل خود را توجیه عقلانی میکنند. اما شما که مطمئن نیستی و در دین به ما چنین تضمینی داده نشده که هر مسئله شرعی که فهمیدی و عقلانی یافتی عمل کن و هر مسئله ای که نفهمیی و عقلانی نیافتی عمل نکن و تحریف شده است! (در قران هم مویداتی هست مثل این که خداوند به ابراهیم فرمان میدهد که اسماعیل را قربانی کند و ابراهیم نمیدانسته که خدا از این مسئله میگذرد مگرنه برای او امتحان و ارزش تلقی نمیشد. یا در داستان موسی و خضر که موسی حکمت کارهای خضر را درک نمیکند و مدام اعتراض میکند.)

زراره;816169 نوشت:
سلام علیکم
برادر گرامی مسئله این است که ما چاره دیگری به جز پیروی از نصوص موجود نداریم. هر چند روایات بسیاری به ما نرسیده باشد و اگر رسیده بود به قول شما فضای دین را به کلی متفاوت می یافتیم! بنده افرادی دیدم که آب میخوردن و میگفتن روزه با امساک از غذا خوردن مفید است اما روزه با امساک از آب ضرر دارد. از کجا معلوم خدا فرموده باشد با آب نخوردن به خود زیان برسانیم؟ یا کسانی این مسئله که اگر بیم ضرر بیماری داشتی که بیماری طولانی تر شود یا شدت آن بیشتر شود حرام است روزه بگیری، ضرر اقتصادی و کاری که بازده کاری ام کم میشود و ضرر اقتصادی دارد .... ضرر امتحانات درسی و کنکور و ... را هم به ان الحاق میکنند. فرد دیگری با دختری که بر او حرام است وارد رابطه میشود و عشق و نیاز فکری و ... را دلیل می آورد. و و و و .......
همه هم مسائل خود را توجیه عقلانی میکنند. اما شما که مطمئن نیستی و در دین به ما چنین تضمینی داده نشده که هر مسئله شرعی که فهمیدی و عقلانی یافتی عمل کن و هر مسئله ای که نفهمیی و عقلانی نیافتی عمل نکن و تحریف شده است! (در قران هم مویداتی هست مثل این که خداوند به ابراهیم فرمان میدهد که اسماعیل را قربانی کند و ابراهیم نمیدانسته که خدا از این مسئله میگذرد مگرنه برای او امتحان و ارزش تلقی نمیشد. یا در داستان موسی و خضر که موسی حکمت کارهای خضر را درک نمیکند و مدام اعتراض میکند.)

با سلام

خب ببینید موضوع اینه که اصلا در قرآن به برده گیری در جنگها اشاره نشده !

همای رحمت;816170 نوشت:
با سلام

خب ببینید موضوع اینه که اصلا در قرآن به برده گیری در جنگها اشاره نشده !


سلام.به نظر می رسه برده گیری در جنگ یک چیز مطرح و معمولی بوده تا جایی که قرآن اصلا حکم دقیق و معینی براش تعیین نکرده.فکر کنم اون زمان برده گیری در جنگ ها اصلا یک چیز عادی ای بوده و اصلا قرآن نیاز ندیده روی اون کلیک کنه.فقط در این حد که زنان شوهر دار بر شما حرام هستند، جز زنانی که در جنگ ها به اسارت گرفتید، اکتفا کرده است.
-------------------------------
من به ماجرا اینطور نگاه می کنم.برده داری به خودی خود بده و قبیحه، همونطوری که کشتن یک انسان به خودی خود قبیحه.بعضی ها فقط نگاهشون روی همین ثضیه است و اعتراض می کنن که اسلام با برده داری موافقه و فلان و بهمان.ولی دقت نمی کنن که برده داری برای اسرای جنگی تعیین شده.همونطور که کشتن یک انسان یا اعدام برای یک قاتل مقرر شده.همون طور که اعدام یک جانی به نظر خالی از اشکاله، برده گیری یک انسان متجاوز هم به نظر خالی از اشکال باشه.....
البته شاید با یک دید مدرن به قضیه نگاه کنیم، برده داری در همین حدود هم مشکل دار باشه. Smile
جدیدا می گن مجازات یک جانی هم حتی انسانی نیست.می گن اصلا مجازات چیز صحیحی نیست.ما باید دست به تربیت بزنیم.حتی یک جانی رو نباید مجازات کرد باید اونو تحت تربیت و مداوا قرار داد.یعنی به یک جانی حتی به چشم یک بیمار نگاه می کنن.البته نقش حفاضت عموم مردم از ضربات و تجاوزات اون جانی هم در جای خود مطرحه.حالا آیا برده داری جنبه مجازات داره و یا جنبه تربیت و مداوا؟پاسخ به این سوال دشواره.یک متجاوز رو میتونه تحت تربیت و مداوای هر کس و ناکسی در بیاد و از نظر جنسی اون رو ارضا کنه، هرچند مسلمان باشه؟
اما چیزی که هنوز من اصلا قانع نشدم اینه که فرزند یک برده هم برده حساب می شه.توجیحات استاد مسلم به نظرم قانع کننده نیست.البته شاید من جایی رو ناقض خونده باشم.مثلا یک جا استاد گفتن که اگر فرزند رو رها کنیم ممکنه اون فرزند به مفسده ای کشیده بشه.خوب تا اینجا خوبه.ما فرزند برده رو هم به سرپرستی در می آریم.اما، اگر فرزند خواست آزاد بشه و کار و کاسبی ای برای خودش فراهم کنه چی؟یا دولت و حکومت اسلامی یک سازمان و یا مرکز برای نگه داری از این فرزندان قرار بده چی؟به هر حال یک فرزند برده دیگه، متجاوز نیست که بگیم برده هم شد یا کشته و اعدام شد، اشکالی نداره.دولت و یا حکومت باید به شکل های متعدد و با تمهیدات بسیار اون فرزند رو از برده شدن مصون نگه داره.

یک مشکل دیگه هم اینه که قرآن خیلی در این زمینه کلی گویی کرده و این شده که این حکم به شکل های مختلفی در مذاهب گوناگون تفسیر می شه...مثل داعش که....

پارسا مهر;816171 نوشت:
سلام.به نظر می رسه برده گیری در جنگ یک چیز مطرح و معمولی بوده تا جایی که قرآن اصلا حکم دقیق و معینی براش تعیین نکرده.فکر کنم اون زمان برده گیری در جنگ ها اصلا یک چیز عادی ای بوده و اصلا قرآن نیاز ندیده روی اون کلیک کنه.فقط در این حد که زنان شوهر دار بر شما حرام هستند، جز زنانی که در جنگ ها به اسارت گرفتید، اکتفا کرده است.

با سلام

خیر بزرگوار اصلا در قرآن به برده گیری اشاره نشده فقط اشاره ی کوتاهی به برده داری وکنیزداری شده

که اون هم میتونیم بگیم شاید این احکام مشمول کنیز دارها وبرده دارها بوده باشه !

پارسا مهر;816171 نوشت:
من به ماجرا اینطور نگاه می کنم.برده داری به خودی خود بده و قبیحه، همونطوری که کشتن یک انسان به خودی خود قبیحه.بعضی ها فقط نگاهشون روی همین ثضیه است و اعتراض می کنن که اسلام با برده داری موافقه و فلان و بهمان.ولی دقت نمی کنن که برده داری برای اسرای جنگی تعیین شده.همونطور که کشتن یک انسان یا اعدام برای یک قاتل مقرر شده.همون طور که اعدام یک جانی به نظر خالی از اشکاله، برده گیری یک انسان متجاوز هم به نظر خالی از اشکال باشه.....

از این نظر هم با شما هم عقیده م.

پارسا مهر;816171 نوشت:
اما چیزی که هنوز من اصلا قانع نشدم اینه که فرزند یک برده هم برده حساب می شه.توجیحات استاد مسلم به نظرم قانع کننده نیست.البته شاید من جایی رو ناقض خونده باشم.مثلا یک جا استاد گفتن که اگر فرزند رو رها کنیم ممکنه اون فرزند به مفسده ای کشیده بشه.خوب تا اینجا خوبه.ما فرزند برده رو هم به سرپرستی در می آریم.اما، اگر فرزند خواست آزاد بشه و کار و کاسبی ای برای خودش فراهم کنه چی؟یا دولت و حکومت اسلامی یک سازمان و یا مرکز برای نگه داری از این فرزندان قرار بده چی؟به هر حال یک فرزند برده دیگه، متجاوز نیست که بگیم برده هم شد یا کشته و اعدام شد، اشکالی نداره.دولت و یا حکومت باید به شکل های متعدد و با تمهیدات بسیار اون فرزند رو از برده شدن مصون نگه داره
من هم همینطور

اگه قبول کنیم که اسلام با برده گیری موافق بوده به نظرم صحبتهای استاد مسلم میتونه قانع کننده باشه !

منتها اگه ثابت بشه که اسلام با برده گیری موافق بوده!!!!!!!!

البته قرآن به خیلی چیزها اشاره نکرده من جمله معرفی امامانمون

بنده حرف شما رو رد نمیکنم اما این که حرف و فتاوای علما رو عین اسلام بدونیم به نظرم این اشتباهه.

shsina;815996 نوشت:
جناب مسلم آقای رضا درباره "تجاوز" سوال کردند نه در مورد چرایی "آزاد نکرن برده زادگان".
ایشون پرسیدند چرا ما میتوانیم به برده زادگان "تجاوز" کنیم.

از اول هم مشکل ما بخش "تجاوز" در بحث برده داری بود.

با سلام

خواهش می کنم فضا را درست ترسیم کنید، اولا بدون استفاده جنسی کسی بردگان را نگه داری نمی کرده است، و این مسئله که آنها حقی در انتخاب همسر ندارند برای آنان پذیرفته شده بوده است، اصلا زنان آزاد هم نقشی در انتخاب همسر نداشته اند، لذا شما اعتراضی در این خصوص در روایات و تاریخ نمی بینید، علاوه بر این که نفی چنین حکمی برای ایفای حقوق آنان همان طور که در گذشته اشاره نمودم موجب ظلم بزرگ تری در حق ایشان میشد.

shsina;815996 نوشت:
درضمن توجه به نیاز جنسی کنیزان اصلا دلیل خوبی نیست، چرا؟ چون غلامان هم نیاز جنسی دارند (بسیار بیشتر از کنیزان) درصورتی که هیچ توجهی به آن نشده است.


در مورد ازدواج غلامان هم اتفاقا همان طور که عرض کردم این احکام اسلام موجب میشد تا اربابان با خیال راحت تری کنیزشان را به ازدواج بردگان در بیاورند، یعنی اسلام می گوید اگر یکی از والدین بچه آزاد باشند بچه هم آزاد می شود، و اگر هر دو برده باشند بچه هم برده می شود، و همچنین به مالک حق طلاق داده است، لذا خود این موارد، عامل تشویقی میشد که کنیزشان را به عقد بردگان در بیاورند، والا هیچ اربابی حاضر نمیشد کنیزش را که می تواند از آن استفاده کند به عقد یک غلام در بیاورد.

و طاها;816065 نوشت:
به همین جهت ایرادم به شما این بود که نفرمایید برده داری نسخ شده است.

بنده از ابتدای تاپیک تا الان نگفته ام نسخ شده است، البته معتقد هستم عملا نسخ شده است.

و طاها;816065 نوشت:
در طول 1400 سال، آن هم بدون امام موضوعیت پیدا کرده است و مورد تایید بوده است . و هم خود و هم پیروانشان از این احکام پیروی کرده اند.

پیش از اسلام موضوعیت داشت، اما اسلام آمد تا آن را عملا از میان بردارد، و توانست، شما چطور میگویید 1400 سال است نتوانسته است؟ جهان اسلام را از صدر اسلام با امروز مقایسه کنید به راحتی تصدیق خواهید کرد.

و طاها;816065 نوشت:
پس در گذشته مصداق داشته و اکنون نیز میتواند مصداق داشته باشد و در آینده هم می تواند مصداق داشته باشد.
اکنون نمی دانم چرا می فرمایید اسلام قصد دارد برده داری را براندازد ؟ و موضوعیت نخواهد داشت ؟

منظور بنده این است که اسلام حکم را نسخ نکرده اما موضوعا آن را منتفی کرده است، بله می تواند در آینده مصداق داشته باشد، اما اولا این مصداق باید زیر نظر امام عادل باشد که از همه مردم به عدالت نزدیک تر است، و ثانیا همین مصداق را هم باید در مقیاس کلی دید، جزء نگری انسان را از قضاوت درست باز می دارد، باید دید کدامیک ظلم بزرگتری در حق بردگان به شمار می رود که در پست های متعدد به این مسئله اشاره کرده ام.

و طاها;816065 نوشت:
ما می دانیم مالک میتواند به زور از کنیز مسلمان ِ مسلمان زاده حتی صاحب مال و ثروت بهره ی جنسی ببرد
آیا این ظلم هست یا نه ؟
( دقت کنید ما با یک مسلمان و مسلمان زاده طرف هستیم که صاحبت ثروت و مال است و می تواند از عهده آزادی و زندگی خودش برآید و رضایت بر رابطه برقرار کردن با مالک ندارد = اینها نکاتی است که شما در سوال بنده دقت نمی کنید و بحث را روی چیزی هایی می برید که مورد سوال نیست )
( پس لطفا نگویید کافر بوده در جنگ بوده نگویید فقیر است و مجبور نگویید راضی بوده و کلا از این توجیهات... )

اگر ظلم است که اسلام به عنوان آخرین دین الهی باید رابطه ی زوری را حرام اعلام میکرد اما حرام نکرده است.

اولا برده ثروتمند هم ثروتش متعلق به مالکش است، برده ای که خودش ملک دیگری است خب طبیعتا دارایی اش هم ملک مالکش است، لذا می گویند: «العبد و ما فی یده لمولاه»؛ بنده و آنچه که در دست دارد برای مولایش است(الفوائد العلیّه، سید علی بهبهانی، ج1، ص133) معنا ندارد خودش مال دیگری باشد اما دارایی اش که متعلق به خودش است، از خودش تبعیت نکرده و متعلق به ان مالک نباشد، شما وقتی مالک یک ماشین باشید یعنی تمام آن ماشین مال شماست، وقتی یک شخصی متعلق به شما باشد دارایی اش هم متعلق به شماست.
پس پول بنده، وقت بنده، قدرت بازوی بنده، و... متعلق به مولایش است، این چطور می تواند برای فرزندش آزادی آورده و نیازهای مالی و عاطفی و امنیتی او را تأمین کند؟ من حرفی ندارم که مورد که شما می فرمایید ظلم است، من در حرف شما دقت میکنم اما عرض بنده که شما باید دقت کنید این است که حکمی برخلاف ححکم اسلامی موجب ظلم بزرگتری می شود، تفصیل آن را در پست های پیشین عرض کرده ام.

و طاها;816065 نوشت:
اگر اسلام مخالف برده داری است چرا به مالک حق می دهد که کنیز مسلمان را با وجود پرداخت پول و هزینه، آزاد نکند ؟


ببینید باید ماجرا و حقائق را کلی دید، اولا در پست های پیشین عرض کرده ام که یکی از حکمت های برده داری عنصر بازدارندگی آن است، اگر پذیرش پیشنهاد برده برای خرید بر مالک ضروری و واجب باشد خب کار برای دشمن اسلام که معمولا اغنیاء و ثروتمندان هستند باز می شود، و دیگر عملا بازدارندگی در میان نخواهد بود؛ و ثانیا اگر بر مالک پذیرش چنین پیشنهادی واجب باشد از همان ابتدا زیر بار بزرگ کردن بچه های بردگان نمی رود، همین که احتمال بدهد پدر و مادرش چنین نیتی دارند برای رها کردن آن بچه کافیست، و ثانیا اگر چنین پیشنهادی با رضایت خاطر مالک نباشد ظلم بر بردگان را به دنبال خواهد داشت، چرا که مالک برای فراهم نشدن آزادی تلاش می کند، بر آنها سخت می گیرد، اجازه دارا شدن به آنها نمی دهد، لذا اسلام رضایت مالک را شرط می داند چون این یک معامله دو طرفه است، و در این صورت است که با خوبی و خوشی انجام می شود، والا اگر یک طرفه باشد طبیعی است که طرف قوی تر ظلم کرده و در این مسیر سنگ اندازی می کند. و ابلاغ چنین حکمی به جای آوردن رفاه و آسایش برای بردگان باز مفسده بیشتری برای ایشان ایجاد خواهد کرد به گونه ای که خود داوطلبانه به مولا اعلام کرده و از این حقشان میگذرند.
موضوع قفل شده است