یقین منطقی

سیره‌ی عقلا و حجیت آن

سلام علیکم و عرض ادب،
چند وقت بود که با بزرگانی چون جناب صدیق (در تاپیک محکم ترین دلیل برای اثبات وحیانی بودن اسلام چیست؟) و جناب عامل (در تاپیک
آیا راهی برای تمایز معجزه از سحر وجود دارد؟) بر سر سیره‌ی عقلا و حجیت آن بحث داشتیم و اینکه چنین بحثی در حیطه‌ی یقین سوم‌شخص قرار می‌گیرد یا یقین سوم‌شخص خودش چیزی نیست جز همان یقین‌اول شخص که کمی بزک شده باشد (مثل بحث کلاه شرعی که با تغییر در ظاهر ادعا می‌شود که باطن هم عوض شده است) ...
آن بحث‌ها به علت آنکه خارج از موضوع تاپیک بودند رها شدند ولی من هنوز سؤالاتم باقی مانده‌اند ...

اهمیت این بحث از آنجاست که تا جایی که من فهمیدم، اگر درست فهمیده باشم، بزرگواران توجه کردن به احتمالات عقلانی (و نه عقلایی) غیرمعتنابه در شناخت راه حقیقت و انتخاب جهان‌بینی را وسواس فکری می‌شمرند که خلاف سیره‌ی عقلاست و در نتیجه یقین روان‌شناسی و مبتنی بر استدلال‌های عقلایی (و نه قطعی و صددرصدی) را برای این کار کافی می‌دانند حال آنکه من فکر می‌کنم یقین روان‌شناسی و رسیدن به اطمینان عقلایی کافی نیست تا بشود سر مسیر زندگی را به طور کامل به یک طرف چرخاند چون این اطمینان اگرچه از جنس اطمینان است ولی قابل اعتماد ۱۰۰٪ نیست و انسان می‌تواند در اشتباه باشد و با این حال نزد خودش به این اطمینان برسد که راهش درست است، چند بار که این تجربه را داشته باشد که «مطمئن» شود و بعداً بفهمد که در اشتباه بوده است باعث می‌شود دیگر نتواند به اطمینانش اعتماد صددرصدی کند و آن سیره‌ی عقلا اگر واقعاً سیره‌ی عقلا باشد خودش هم غیرقابل اعتماد گردد ... حالا بحث ما روی این نیست که این مطلب واقعاً سیره‌ی عقلا هست که برای انتخاب جهان‌بینی و شناخت راه حق و حقیقت احتمالات عقلانی غیرمعتنابه را کنار بگذارند یا خیر (که من می‌گویم نیست و ایشان می‌گویند که هست چون ظاهراً من کسانی که مثل خودم فکر کنند را عاقل می‌دانم و ایشان هم کسانی که مثل ایشان فکر کنند را عاقل می‌شمرند)، فعلاً در این تاپیک بحث ما روی خود حجیت سیره‌ی عقلاست ...

حال ما از کجا می‌دانیم که سیره‌ی عقلا برای شخص حجیت دارد و این حجیت همان حجیت عقل او برای خودش نیست (یعنی رجوع به ایشان موضوع یقین اول‌شخص نیست و موضوع یقین سوم‌شخص است)؟ ...
اصلاً سیره‌ی عقلا دقیقاً چه هست؟ عقلا را چگونه می‌توان تشخیص داد؟ ایشان مفاهیمی عقلی هستند یا مصادیق خارجی مشخص دارند؟ سیره‌ی ایشان به سبک تجربی شناخته می‌شود یا به نحو عقلی؟

... احتمالاً باید توسط کارشناسی که برای این تاپیک تعیین می‌شود مطلب بازتر گردد تا بتوان سؤال و جواب را مناسب‌تر پشت‌سر هم بچینیم که ان شاء الله ببینیم جواب نهایی چیست ...
با تشکر

آیا معرفت یقینی در عقاید ممکن است؟

انجمن: 

با سلام
بنده یک سوال دارم که ذهنم رو خیلی درگیر کرده چند تا مقدمه داره سوالم که من این مقدمات رو قبول دارم
اول شکی نیست لازم است در مسائل مربوط به عقاید انسان تحقیق کنه.
دوم شکی نیست که من در دنیا افرادی رو میبینم که این ها از نظر هوش و استعداد در علوم عقلی از من بسیار بهتر هستند.
سوم شکی نیست که من در دنیا افرادی را میبینم که اینها متخصص در علوم عقلی هستند و عمری مسیر فلسفه را طی کردند.
چهارم شکی نیست که اختلاف بسیار زیادی بین افراد متخصص در فلسفه و صاحبان ادیان وجود دارد و این اختلاف بسیار عمیقه.
پنجم شکی نیست که هر فردی با هر استعداد و توانایی در علوم عقلی و با هر سطح سوادی امکان خطا در نظراتش وجود دارد.
با توجه به مسائل بالا سوال من این هست که چطور انسان می تواند معرفت یقینی نسبت به افکار خود پیدا کند؟ به نظر من این امر ممکن نیست چون:
1- بنده توانایی درک عمق افکار فیلسوفان بزرگ و صاحبان ادیان رو ندارم. لذا قضاوت بین دیدگاه های فلسفی و دینی برای فردی معمولی مثل من ممکن نیست. به عنوان مثال بررسی افکار فیلسوفی مانند هگل و مقایسه آن با افکار ملاصدرا نیازمند درک صحیح حرف دو فیلسوف بوده که خودش نیازمند داشتن یک استعداد و توانایی بالا در زمینه های فلسفی هست که بنده این استعداد رو ندارم.
2- حتی با داشتن توانایی و استعداد، درک مسائل عمیق فلسفی و اعتقادی نیازمند صرف وقت فراوان هست مثلا یک فیلسوف یا یک روحانی از هر دینی سالیان درازی را صرف مطالعه متون علمی زیر نظر اساتید این علم میکند در حالی که برای بنده این میزان صرف وقت ممکن نیست زیرا مثل هر انسانی دارای شغل و حرفه هستم و نمیتونم بیش از یک حد معین مطالعه و تحقیق کنم.
برای درک بهتر سوالم یک مثال میزنم: در زمان فعلی یک عده از فیلسوفان قائل به وجود خدا و یک عده قائل به عدم وجود خدا هستند. کتاب های متعددی برای اثبات یا رد وجود خدا نوشته شده فردی مثل ابن سینا قائل به وجود خدا و فردی مثل هیوم قائل به عدم وجود خداست. فردی مثل من چطور می تواند بین نظرات این افراد قضاوت کند(با توجه به مطالب بالا)
نکته ای وجود داره اینه که من ناچارم روشی برای زندگی خودم انتخاب کنم این روش و منش من ریشه ای داره که یک ایدئولوژی خاص پشتش هست و این ایدئولوژی خاص هم ریشش یک نظام فلسفیه. من ناچارم راهی رو انتخاب کنم و ممکن در طول زندگیم چند بار این راه رو تغییر بدم(چون ممکنه به اشتباهم پی ببرم) پس من می تونم بگم ناچارم تحقیق کنم و به ی معرفت برسم منتهی یقینی برای معرفتم قائل نباشم بلکه بگم فعلا به این رسیدم و بهتر از این فعلا چیزی نمیفهمم و به درک خودم عمل کنم در واقع یک جوری عملگرا بشم. از طرفی با روش هایی مثل، مثال نقض و استفاده از بدیهیات بعضی تفکرات رو میتونم به طور کلی حذف کنم و کمی گزینه های جلوی روم کم بشه. مثلا رد افکاری مثل وهابیت، شیطان پرستی و بت پرستی حداقل فعلا کار چندان سختی به نظرم نیست.
منتهی در اسلام گویا نمیشه اینطور فکر کرد. مثلا یک مسلمان نمیتونه بگه من به وجود خدا ایمان دارم تا زمانی که پی ببرم خدا نیست. ی جوری خیلی مسخره میشه مثلا شما خدا رو عبادت کنی ولی یقین عقلیی نداشته باشی بلکه بگی فعلا به این رسیدم که خدا هست پس فعلا می پرستم. نمیشه آدم با کسی حرف بزنه که نمیدونه هست یا نیست به طور دقیق و یقینی.
سوالم همینه آیا معرفت یقینی طبق نظر اسلام ممکنه اگر هست پس پاسخ به مطالب بالا چیه؟ یک نکته هم اضافه کنم مراد از معرفت یقینی بدیهیات نیست مثل درک انسان نسبت به وجود خودش. بیشتر حرفم در مورد گزاره های فلسفی و دینیه مثلا اینکه گزاره که خدا هست. قرآن معجزه هست. عیسی پسر خداست و ...
با تشکر

قبول برهان نظم

سلام
ممنونم از سایت شما
واقعا قبول دارید که با نظم میشه خدا رو اثبات کرد؟؟ من خودم خدا رو قبول دارم. اما فکر نکنم با نظم بشه خدا رو اثبات کرد. فقط یک ناظم و معلم اثبات می شه که خیلی هنرمنده. همین.