چند شوهری

آیا با ازدواج مجدد آقایون خانواده ها متلاشی نمی شود؟

آیا با ازدواج مجدد آقایون خانواده ها متلاشی نمی شود؟

اصلا چرا آقایون می توانند بیش از یک همسر اختیار کنند ؛ ولی این امر برای خانمها حرام است؟

قطعا حکمتی در این حکم نهفته است ، سوال من برای یافتن حکمت این امر است.

چرا بعضی ها چند شوهری را برخلاف فطرت زن ها میدانند؟؟

انجمن: 

سلام تاپیک حور العین رو خواندم و دیدم یک جایی نوشته بود که برای اقایون مومن ودیدندار 800 تا حور العین می فرستند و برای خانم مومن یا شوهر خودش ( حالا فرض کن شوهرش رو نخواد حالا به هر دلیلی ) یا یه حورالعین مرد میفرستند چون بر خلاف فطرت زن هست چند تا شوهر داشته باشه !!!! من کاری به این دنیا ندارم باشه توی این دنیای زن ها به یه دونه بسنده کنند اقایون به 4 تا عقد n تا صیغه ای اما اون دنیا چی چرا توی اون دنیا هم باید تبعیض باشه ؟؟؟

کی گفته چند شوهری برخلاف فطرت زن هست ؟؟؟ کیه که از تنوع بدش بیاد ؟؟!!! دیگه اون دنیا مسئله بچه و پدر بچه مطرح نیست که بگویند اونوقت پدر بچه معلوم نیست و.... از این حرف ها

واقعا من متعجبم چرا اینقدر تبعیض وجود داره و واسه همه ما هم عادی شده!!!!

در ضمن دوستان اینا فقط سواله فکر نکنید حالا بنده خیلی علاقه منده به چند شوهری هستم و.... ما توی یه دونه اش هم موندیم!!!:ok:

حکم استحباب تعدد زوجات!

[="Tahoma"]سلام
مطلبی در مورد استحباب تعدد زوجات شنیده بودم می خواستم از صحت آن آگاهی پیدا کنم ، آیا از نظر فقهی تعدد زوجات مستحب است؟
نظر مرحوم امام و آیت الله سیستانی
[/]

چرا پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) در زمان همسر اولشان ازدواج مجدد نکردند؟

انجمن: 

سلام
این شبهه ای است که در تاپیک های مختلفی ضمن موضوعات دیگر مطرح شده اما چون مستقلا به آن پرداخته نشده است و پاسخ های پراکنده ای داده شده این تاپیک را زدیم تا پاسخی به این شبهه داده شود و کارشناس محترم هم نظر خودش را ذکر کند:

طبق نظر مشهور فقها ازدواج مجدد مستحب است
( مسألة ) : الاستحباب لا يزول بالواحدة ، بل التعدد مستحب أيضا قال تعالى ( فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى وثلاث ورباع ) والظاهر عدم اختصاص الاستحباب بالنكاح الدائم أو المنقطع ، بل المستحب أعم منهما ومن التسري بالإماء .
العروه الوثقی،ج5،ص:457

شبهه ای که مطرح می کنند این است که اگر ازدواج مجدد مستحب است پس چرا حضرت محمد در زمان حضرت خدیجه و حضرت علی در زمان حضرت فاطمه به این مستحب عمل نکردند؟!

جوابی که بنده از منابع مختلف جمع اوری نمودم به این شرح است که اگر کارشناس محترم مطلبی اضافه بر این دارد بیان کند:

[HL]اولاً[/HL]،سایر ائمه به این مسئله عمل نکردند که در تاپیک http://www.askdin.com/thread47822.html#post662815 بررسی شد که این شیوه فقط در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) مشاهده می شود،آنهم به این صورت بوده است که با توجه به شخصیت و جایگاه ویژه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) تا زمان حیات حضرت خدیجه(سلام الله علیها)پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با زن دیگری ازدواج نکردند،همچنین با توجه به مقام عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) امام علی(علیه السلام) هم تا زمانی که آن بانوی دو سرا زنده بودند با زن دیگری ازدواج نکردند اما مثلا امام صادق با وجود همسری مثل حمیده ازدواج مجدد داشته اند حمیده کسی است که امام صادق زنان را به برای پاسخ به سوالات به او ارجاع می داد و همچنین امام صادق(ع) نیز درباره او می فرماید: حمیده، پاکیزه از پلیدی ها و مانند شِمش طلاست. ملائکه، همواره از وی مراقبت می کردند تا کرامتی از سوی خداوند برای من و حجت بعد از من به دستم رسید.(کلینی، ج 1، ص 477) پس اگر همه امامان ما با وجود همسر اوّل همسر ديگري اختيار نمي كردند مي شد فهميد كه امامان ما هم با اين امر موافقند ؛ ولي اگر يك امام بزرگوار همچون علي عليه السلام با وجود حضرت زهرا سلام الله عليها به ازدواج دوم مبادرت نكرد حتماً شرايطشان اقتضاء نمي كرد . ولي مي دانيم كه ساير امامان ما كه عمل آنها نيز براي ما حجّت است به ازدواج دوم و سوم و ... با وجود همسر اوّل مبادرت نموده اند همچون امام حسين عليه السلام و امام كاظم عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام ...

[HL]ثانیاً[/HL]، ممکن است آنان در آن زمان با وجود خدیجه و فاطمه‏ علیهما السلام نیازى به این مسئله نداشته‏ اند؛ زیرا اگر زن داراى تمام کمالات و محاسن باشد، نیاز به چندهمسرى به وجود نخواهد آمد.

[HL]ثالثاً،[/HL] شاید امکانات و شرایط چندهمسرى در آن زمان براى آنها وجود نداشته است؛ زیرا همان‏گونه که گفته شد، چندهمسرى داراى شرایطى است و یکى‏ از آن شرایط، ایجاد عدالت بین آنهاست و اگر نتوان بین چند همسر عدالت برقرار نمود، باید به یک زن اکتفا کرد؛ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً. در نتیجه، ممکن است ایجاد عدالت بین شخصى مثل خدیجه و حضرت زهرا علیها السلام با سایر زنان مشکل بوده باشد و حتى در نظام خانواده، ایجاد خلل نماید؛ زیرا اگر بین آنها به تساوى برخورد شود، ظلم است (تساوى با عدالت فرق دارد). عدالت آن است که با هر کس طبق شأن خود رفتار شود و اگر به عدالت واقعى و طبق مقامات و شئونات آنان عمل شود، چه بسا زنان دیگر، تحمل نداشته، شدت حسادت زنانگى و بشرى آنها، نظام خانواده پیامبر و على‏ علیه السلام را مختل مى‏کرد.

[HL]رابعاً[/HL]، هر حکم عامى، مى‏تواند داراى تخصیص باشد؛ یعنى با وجودى که چندهمسرى به خودى خود و فى نفسه مباح است، ولى گاهى برخى موارد، خصوصیت خاص دارد؛ به عنوان مثال، خدیجه کسى بود که پیامبر در شأن او فرمود:

خدیجه و اَینَ مثل خدیجه، صَدَّقَتْنى حینَ کَذَّبنى الناس و ازرتنى على دین‏اللَّه و اَعانَتْنى بمالها؛
خدیجه و کجا مانند خدیجه پیدا مى‏شود؟ او در زمانى که همه مرا تکذیب مى‏کردند، تصدیقم نمود و بر دین خدا یارى‏ام کرد و با همه مال خود کمکم نمود.

همچنین در روایت دیگرى رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم فرمودند: انّ جبرئیل‏ علیه السلام قال لىِ لیلةً اُسْرِىَ بى‏حین رَجَعتُ و قلت یا جبرئیل هل لک مِن حاجةٍ؟ قال حاجتى اَنْ تقرأ على خدیجه من اللَّه و مِنّى السلام؛
هنگامى که از معراج برمى‏گشتم، به جبرئیل گفتم: آیا درخواستى دارى؟ جبرئیل گفت: درخواست من از تو این است که از طرف من و خداوند به خدیجه سلام برسانى. در تاریخ نیز ثبت شده که پیامبر در روز دوشنبه به رسالت مبعوث گشت و نماز خواند و خدیجه در آخر همان روز به نماز ایستاد. و در مورد حضرت فاطمه؛ هم که قلم از توصیف فضایل و خصوصیات حضرت زهرا علیها السلام عاجز است. او کسى است که پیامبر او را «ام ابیها» خواند و در شأنش فرمود: او سیده نساء عالمین است و سوره انسان، در شأن او و شوهر و فرزندانش نازل شد. در نتیجه، نمى‏توان زن دیگرى را پیدا کرد که شرایط شراکت در زندگى با آن دو بزرگوار را داشته باشند.

[HL]
خامساً
[/HL] شیخ طوسی در امالی از امام صادق علیه السّلام نقل کرده:«تا زمانی که حضرت فاطمه علیها السّلام زنده بود خداوند متعال زنان دیگر را برای علی علیه السّلام حرام کرده بود.»
ابو بصیر اسدی که راوی این حدیث است، می گوید: پرسیدم: چگونه؟ امام علیه السّلام فرمود: «چون فاطمه علیها السّلام همیشه طاهر بود و هرگز حائض نمی شد»
علامه مجلسی در باره این حدیث دو احتمال داده است:
اوّل: چون حائض نمی شد؛ لذا علی علیه السّلام عذری برای ازدواج با زنان دیگر نداشته است.
دوم: جلالت و عظمت شأن فاطمه مانع از ازدواج مجدّد علی علیهما السّلام بوده است.(مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 153)

بنابر این با توجه به روایت می توان گفت:

1- حضرت زهرا علیها السّلام یک زن عادی نبود. بلکه به فرموده پیامبر صلّی الله علیه و آله ایشان حوریه انسیه،(طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج ‏2، ص 409.) برترین زن جهان،[مجلسی، بحارالأنوار، ج 25، ص 361] برترین زن بهشتی بودند؛[مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 37.] از این رو علی علیه السّلام جهت احترام به حضرت فاطمه علیها السّلام با زن دیگری ازدواج نکردند. هم چنان که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله با وجود حضرت خدیجه علیها السّلام با زن دیگری ازدواج نکردند.

یا اینکه چون حضرت زهرا عادت زنانگی نداشتند؛ لذا حضرت علی با وجود ایشان، نیاز به همسر دیگری نداشت. و یا احتمال داشت، همسر دوم، نتواند حرمت حضرت فاطمه علیها السّلام را نگهدارد.


[HL]سادساً [/HL]روایت داریم که شیخ صدوق نقل کرده است هنگامی که خدیجه در بستر بیماری و وفات بود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بالین او فرمود: وقتی بر هووهایت وارد شدی سلام ما را به آنان برسان!
خدیجه گفت: هووهای من چه کسانی هستند ای رسول خدا!
پیامبر فرمود:
مریم دختر عمران، کلثم خواهر موسی و آسیه همسر فرعون
خدیجه گفت:
به خیر و خوشی ای رسول خدا!
متن روایت چنین است:
«دخل رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) علی خدیجة و هی لما بها، فقال لها: بالرغم منّا ما نری بک یا خدیجة، فاذا قدمت علی ضرائرک فأقرئیهنّ السلام فقالت: من هنّ یا رسول اللّه ؟ قال(ص): مریم بنت عمران، و کلثم أخت موسی، و آسیة امرأة فرعون، قالت:بالرفاء یا رسول اللّه
منبع:بحارالانوار، ج19، ص24. بیان شباهتها با استفاده از ساره، همسر ابراهیم خلیل الرحمن، احمد حیدری، پیام زن، شماره42 (سال چهارم)، ص24.

[HL]سابعاً [/HL] اگر پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله زندگي خود را با دو يا چند همسري آغاز مي كرد برخي دوستان نادان و دشمنان دانا او را انساني ( نعوذ بالله ) زن باره و هوسران معرفي مي كردند و با استفاده از اين نقطة ضعف ! علاقه مردم و مخصوصاً زنان جوامع مختلف را نسبت به دين مقدس اسلام ، كمرنگ كرده و يا از بين مي بردند . چون به خوبي از احساس ناخوشايند هوو داشتن زنان آگاهي داشتند .
[HL]
ثامناً
[/HL] اگر شرايط سالهاي آخر بعثت و سالهاي آغازين هجرت را ملاحظه كنيم خواهيم دانست كه كثرت اشتغالات علي عليه السلام در امر دفاع از اسلام اجازه و فرصتي به آن حضرت نمي داد تا به اين حكم عمل نمايد ؛ هر چند خوب مي دانيم كه تشريع حكم تعدّد زوجات در دو سال پاياني عمر حضرت زهرا سلام الله عليها بود كه آن دو سال نيز در اوج سختيها و دغدغه هاي علي عليه السلام بود ( زيرا موضوع فتح مكه و غدير خم و رحلت پيامبر اكرم پيش آمد ) . ولي وقتي آن حضرت در بيست و پنج سال سكوت تلخ ؛ فراغتي يافت با ازدواجهاي متعدد به اين حكم عملاً مبادرت فرمود و فرزندان زيادي ( مجموعاً 27 فرزند ) از خود به يادگار گذاشت .

[HL]عاشراً[/HL] مي دانيم كه حضرت خديجه سلام الله عليها در سال دهم بعثت رحلت كردند ولي آية تشريع تعدّد زوجات در اواخر سال هشتم هجري نازل شد يعني حدود يازده سال پس از رحلت حضرت خديجه سلام الله عليها . بنابراين وقتي تا زمان رحلت حضرت خديجه سلام الله عليها ، شريعت و قانوني از جانب خداوند در زمينة تعدّد زوجات بر پيامبر و مسلمانان نازل نشده بود ، پيامبر به چه چيزي مي بايست عمل مي كرد ؟
شايد بگوييد پس چرا پيامبر صلوات الله عليه و آله قبل از نزول آيه ، به چند همسري روي آوردند ؟
در جواب بايد گفت : هر چند آية تجويز و تشريع چند همسري در اواخر سال هشتم هجري نازل شد يعني در دو سال پاياني عمر پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله ، ولي از آنجا كه عمل پيامبر صلوات الله عليه و آله نيز به عنوان شارع مقدس براي مسلمانان حجّت است آنچنانكه خداوند مي فرمايد :
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ( حشر / 7 )

آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد ( و اجرا كنيد ) ، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد ؛

ايشان بعد از رحلت حضرت خديجه سلام الله عليها وقتي شرايط لازم به وجود آمد به چنين امري اقدام كردند و نزول اين آيه نيز به منزله تأييد عمل پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله و تشريع چنين حكمي براي همة مسلمانان بود .

[HL]عاشرا+1(شماره کم امد:Nishkhand:)[/HL]:خداوند تشريع يك حكم را معلّق بر شخصيت افراد نمي كند ، بلكه اگر حكمي به مصلحت جامعه باشد همه بايد در عمل به آن يا اعتقاد به آن پايبند باشند . بر فرض اگر آية تشريع تعدّد زوجات در زمان حيات حضرت خديجه سلام الله عليها نازل مي شد و اين حكم به مصلحت جامعه مسلمانان بود پيامبر صلوات الله عليه و آله خود را ملزم مي دانست تا با عمل به اين حكم ، راه را براي عمل ساير مسلمانان هموار سازد و در اين امر شخصيت والاي حضرت خديجه و ملاحظه ايشان ، ملاك عمل نبود . همچنانكه پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله از طرف خداوند مكلّف شد با همسر مطلّقة پسرخوانده خود ازدواج كند تا توهّم حرمت ازدواج با همسر پسر خوانده كه در ميان عرب همچون فرزند شمرده مي شد از بين برود . و اين امر هر چند بر رسول خدا صلوات الله عليه و آله سخت و دشوار بود ولي به خاطر مصلحت چنين حكمي به فرمان خداوند عمل كرد .

[HL]عاشرا+2: [/HL]اکثر قریب به اتفاق انبیا تعدد زوجات شیوه آنها بوده که سنت انبیا تعدد زوجات هست در روایت صحیح السندی آمده:
«ثلاث من سنن المرسلين العطر و اخذ الشعر و كثره الطروقه؛ محمر بن خلاد مي گويد شنيدم حضرت رضا(ع) مي فرمود: سه چيز از سنت پيامبران است: عطر زدن، زدودن موهاي زائد بدن و كثرت طروقه». طروقه در اين روايت به فتح طاء به معني همسران خواهد بود بنابراين مراد از آن كثرت همسران و ازدواج خواهد بود(بحار، ج 62، ص 5)

و دلایل دیگر ...

علت شکست چند شوهری

چرا چند شوهرى مجاز نيست؟

ا- چند شوهری خلاف طبيعت و روحيات زن مى‏باشد.

2- بدين وسيله بهداشت و سلامت نسل به خطر مى‏افتد.

3- شناخت انساب و تميز آنها از بين خواهد رفت.

براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر . ك : 1- نظام حقوق زن در اسلام شهيد مطهرى 2- زن در آيينه جلال و جمال آيت‏اللّه‏ جوادى آملى 3- تفسير الميزان، ج 4 علامه طباطبايى 4- Why Polygamy is Allowed In Islam W.O.F.I.S.P.BO× 2205; Tehran, Iran
چرا تعدد زوجات در موارد خاص اشکال ندارد؟

شكى نيست كه جواز چند همسرى با رعايت شرايط آن، يكى از ضروريات فقه اسلام است و شيعه و سنى بر آن اتفاق نظر دارند. اين امر، پيش از اسلام به طور نامحدود در ميان قبايل مختلف، امر عادى بوده و حتى برخى از بت پرستان به هنگام مسلمان شدن، بيش از ده زن و يا كمتر داشته اند. اسلام در مواجه با آن، به هيچ وجه راه مخالفت و منع را پيش نگرفت، بلكه در صدد اصلاح و تعديل آن برآمد. چه اينكه الزاماتى طبيعى و تكوينى در متن خلقت موجود است؛ كه تشريع و قانون نمى‏تواند صد در صد آنها را به ميل خود تغيير دهد. خداوند متعال مى فرمايد:

A}«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»نساء(4)، آيه 3. {V؛ «و اگر مى‏ترسيد كه [به هنگام ازدواج با دختران يتيم ]عدالت را رعايت نكنيد [از ازدواج با آنان چشم پوشى كنيد و] با زنان پاك [ديگر] ازدواج كنيد دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى‏ترسيد عدالت را [در باره همسران متعدد] رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد و يا از زنانى كه مالك آنهاييد، استفاده كنيد. اين كار از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى‏كند». بنابراين اسلام نه تعدد را آغاز نمود و نه واجب كرد و نه مستحسن شمرد؛ ولى آن را با شرايط خاصى، مباح ساخت. اين امر حكمت ها و عللى دارد؛ كه با توجه به متون دينى و سيره معصومان‏عليهم السلام و منطق عقل، مى‏توان به مهم‏ترين آن‏ها اشاره نمود: 1. فزونى تعداد زنان آماده ازدواج بر مردان؛ 2. طولانى تر بودن عمر زندگى جنسى مردان در مقايسه با زنان؛ 3. طولانى‏تر بودن عمر توليد نسل در مردان در مقايسه با زنان؛ 4. تمايل شديد مردان به چند همسرى در شرايطى مانند عقيم بودن زن اول، علاقه شديد به داشتن فرزند و تمايلات شديد جنسى؛ 5. سرپرستى و در پناه قرار دادن زنان بيوه و تأمين نيازهاى عاطفى و جنسى زنان. بايد دانست كه گسترده چند همسرى در مورد مردان هيچ گونه مشكل اجتماعى و حقوقى ايجاد نمى كند، در حالى كه اين امر درباره زنان مشكلات فراوانى را به وجود مى آورد. مهم ترين آنان مسأله مجهول بودن نسب فرزند است؛ كه معلوم نيست مربوط به كدام يك از همسران مى باشد.ل الشرايع، ج‏2، ص 504. {Vترديد نيست كه چنين فرزندى مورد حمايت هيچ يك از مردان قرار نخواهد گرفت و توسل به وسايل پيشگيرى از انعقاد نطفه به وسيله قرص و مانند آن هيچ‏گاه اطمينان بخش نيست و نمى تواند دليل قاطعى بر نياوردن فرزند بوده باشد.V}ر.ك: تفسير نمونه، ج‏1، ص‏291؛ تفسير الميزان، ج‏4، ص‏195؛ پرسش ها و پاسخ‏ها دفتر هفتم، ص‏334 و سيد على، كمالى، قرآن و مقام زن، ص 246.{V
بـر فـرض صحت اين بررسى ها, نهايت چيزى كه مى توان گفت اين است كه عمل كردمسلمانان نادرست و نامتناسب بوده است. يعنى آنها شرايطى را كه اسلام براى تعدد زوجات در نظر گرفته است مثلا , رعايت عدالت , وضع اقتصادى مناسب... رعايت نكرده اند. روشن است بهترين قوانين اگر درست اجرا نشود , تأثير نادرست خواهند داشت. اما نمى توان گفت كه قانون بد است . بـلكه بررسى هاى عقلى و تاريخى وجامعه شناختى و انسان شناختى اصل حكم جواز تعدد زوجات را تاييد مى كند. اجراى درست يا نادرست آن مسأله ديگرى است. تفسير الميزان ج 4 ص 190، طباطبائى - سيد محمد حسين به نقل از سايت تبيان