خواستگار

اطلاع دادن نتیجه خواستگاری به خانواده دختر (((حتی اگه جوابشون منفیه)))

سلام
به نظرتون درسته که وقتی یه خواستگار میاد خونه دختر.بعد اگر جوابش منفی باشه دیگه زنگ نزنه و جواب منفی شو اعلام نکنه؟
من یه خواستگار داشتم چند روزپیش .ایشون همراه با خانواده اومدند اما الان 3 روزه که حتی زنگ نزدند بگن جوابشون منفی هست و نمیخوان.
حالا درسته من میخواستم یه بار دیگه باهاش حرف بزنم تا اونموقع بهش فکرکنم و تصمیم بگیرم .
ولی خیلی بهم برخورده که زنگ نزدند.احساس میکنم خیلی تحقیر شدم.
خب اگه جوابشونم منفی زنگ بزنند بگند .بلاخره یا منفی هست یا مثبت...
به نظر من در هرصورت باید اطلاع بدند. اینجوری احساس میکنم خیلی تحقیرم کردند و بی احترامی کردند
حالا خودم هیچی ولی خانوادم چی...........
به نظر شما درسته کارشون؟
حالم از خودم بهم میخوره
تا حالا مرتب خواستگار داشتم ولی همیشه تلفنی مامانم رد میکرد .اولین باری بود که کسی رو راه دادیم خونه که اونم اینجوری تحقیرم کرد

آیا ریش نداشتن نشانه عدم تقید خواستگار به مسائل دینی است؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام،وقت بخیر
من در خانواده بسیار مذهبی و شهر مذهبی بزرگ شده ام با توجه به اینکه طبق فتوای مرجع تقلیدم امام خامنه ای تراشیدن ریش حرام است ، آیا خواستگاری که ریش خود را می تراشید همین عمل او می تواند باعث شود که برداشت شود که تقید زیادی به مسائل دینی ندارد که این عمل حرام را انجام می دهد؟



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

خواستگار بی نماز

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
من 25 سال دارم. یک خواستگاری دارم که زیاد اهل نماز نیست و گفت مرجع تقلید ندارد . می گفت تا من به چیزی نرسم قبولش نمی کنم.وگفت در همه مسائل باید تعادل باشد. چون وضع مالی خوبی دارد و ظاهرا جوان خوب و سر به راهی هست و فقط اهل کار است ( البته متوجه شدم روابط اجتماعی خیلی پایینی دارد پرسیدم دوستی دارید گفته تا حالا نداشتم) همه می گویند خوب است قبول کن نمازش هم درست می شود .ولی به نظر من کسی که به خاطر من نمازش درست شود هیچ ارزشی ندارد.من خودم خیلی دوست دارم همسری از لحاظ ایمانی قوی داشته باشم حتی اگر شرایط خانوداه اجازه می داد که نمی دهد دوست داشتم همسرم طلبه باشد .چه کنم ؟

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

فراموش کردن خواستگار قبلی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام

من خواستگاری داشتم که خیلی سخت تونست خانواده خودشون،من و خانوادم رو راضی کنه برای اینکه خواستگاری من بیان

طی این مدت، آشنایی از خودشون و خانوادشون پیدا کردم

یک سالی طول کشید و تلاشهای ایشون من رو به این باور رسوند که واقعا میخوان،حتی خانوادشون هم به این باور رسیدند

اما فامیل نزدیک این آقا با زیرکی تمام کاری میکنن که این وصلت جور نشه(((این مطلب رو مادر آقا پسر به بنده گفتن و توضیح های زیادی دادن)))

واسه همین مادرشون رضایت ندادن تا ما یک مدت محرم بشیم تا آقا پسر درسشون تموم بشه و خیال خانواده من هم برای شناخت بیشتر راحت بشه(و مشکلی در صحبت و در صورت لزوم رفت و آمد پیش نیاد)

حتی بعدش گفتن بدونه اینکه محرم باشیم یا حداقل نامزد بشیم : رفت و آمد بشه تا ببینیم خانواده ها به درد هم میخورن و همینطور پسر ایشون یک سال تمام کار کنن بعد ........ که آقا پسر هم مخالف این قضیه بود

من هم قبول نکردم و جواب رد دادم

اما دوتا بعد این آقا خواستگار داشتم ولی ایشون رو نتونستم از یاد ببرم

در یکی از جلسه های خواستگاری که ناچار بودم برم، فقط این آقا پسر جلوی چشم بنده بود

الان پنج ماه گذشته ولی هنوز نمیتونم فراموششون کنم

سعی نمیکنم هیچوقت یادشون بیفتم ولی واقعا در ذهن من موندن.


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

خانواده ام مخالف خواستگارم هستند ولی من ...

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام خسته نباشید.
من خواستگاری دارم که خیلی دوسش دارم و پدرومادرم با ازدواجمون مخالفن چون پدر و مادرش فوت کردن...
خواستگارای خیلی خیلی بهتر از اون هم داشتم که دکتر و وکیل و... بودن اما من دلم با اون خواستگارم بود و ردشون کردم...
بنظرتون بهش تا اخر امسال زمان بدم که نظر پدرو مادرمو جلب کنه و اگه نکرد من دیگه نمیتونم منتظرش باشم خوبه؟؟؟
من پدر و مادرم خیلی واسم عزیزن نمی خوام برنجونمشون

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

خواستگاری ندارم

سلام خدمت دوستای خوب ومشاوران
من یه سوال دارم که نمیتونم واسش جوابی پیدا کنم
من دختر خوب ومعتقد وخانواده داری هستم از هیچ لحاظی مشکل ندارم
قیافمم خوبه
ولی خواستگاری ندارم
در واقع من هفت سال پیش یه خواستگار داشتم که خیلی هم اومد رفتن ولی من بهشون جواب رد دادم از اون وقتع دیگه هیچ خواستگاری نداشتم فقط از پارسال میشنوم معرفی میشم ولی هیچ کی پاپیش نمیگذارد برای خواستگاری
این مشکل:Ghamgin: تمام فکر وذهنمو مشغول کرده
که ایا بخت من بسته شد
چه باید بکنم چه راهکارهایی پیشنهاد میکنین؟؟با تشکر
من 25 سال دارم

برچسب: 

دلبستگی ناشی از خواستگاری و تلاش برای رهایی از آن

انجمن: 


با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

سوال ایشون:


نقل قول:

سلام... مدتهاست که مطالب فوق العاده این انجمن پر خیر و برکت رو میخونم و استفاده میکنم...
اکنون، نیازمند راهنمایی هستم:
دو ماه اخیر، درگیر بررسی یکی از خواستگارانم بودم و داشتیم مراحل شناخت رو طی میکردیم...ایشان بسیار شوخ بودند و یکی از دلایل جذابیت ایشون هم برای من همین بود.
کلا همه چیز خیلی مناسب بود و من هم جواب ضمنی ام مثبت بود... تا اینکه حرفهایی از طرف ایشان زده شد که من را نسبت به صداقت ایشان مشکوک کرد... حرفهایی که میزدنند با حرفهایی که در ابتدا زده بودند منطبق نبود... شاید چون فکر میکردنند من جوابم مثبت است داشتند زیر قولهایشان میزدنند(مثلا درباره تحصیل من و...) از طرف دیگر رفتارهایشان شبیه قیمتگذاری روی من و چانه زدن بود... از طرفی احساس توهین و رنجش میکردم و از طرف دیگر نگران آینده بودم
...
به هر حال الان موضوع کات شده است و من خیلی اوقات سختی را میگذارنم...
از طرفی دائما به تشخیص درستم شک میکنم و فکر میکنم نکند اشتباه کرده باشم...
از طرف دیگر وابستگی ام خیلی زیاد شده بود... نمیتوانم دست از دوره وقایع و فکر کردن بردارم... احساس گناه میکنم... داشتم تاپیک درباره شوخی را میخواندم و از احساس گناه (این فکر که چون با ایشان خندیده ام، گناه کرده ام و الان دارم تاوان میدهم) دست از سرم بر نمیدارد...
همین هفته خواستگار دیگری داشتم ولی حتی فکر کردن به آن باعث احساس چندشم شد... احساسات متناقضی دارم... از طرف حوصله و انرژی روانی مواجه شدن با مرد دیگر را ندارم و از طرف دیگر احساس درونی تعهد نسبت به فرد قبلی را هنوز دارم!...
یکی از دیگر از مشکلاتم نگرانی از دیر شدن ازدواجم است...
دائما مینشینم به گناهانم فکر میکنم و این فکر که اگر پاکتر و باتقواتر بودم این بلاها سرم نمی آمد و همسر با ایمان و باتقوایی پیدا میکردم، رهایم نمیکند...
سعی میکنم با دعا و نماز و... خودم را آرامتر کنم و تا حدودی هم موثر است، اما...

دو سوال اصلی دارم:
1- آیا فکر کردن من به این آقا گناه است؟... چطور خودم را از این گناه رها کنم؟
2- آیا خندیدن و شوخی با خواستگار(در صورتی که من یا طرف مقابل آدم شوخی هستیم و در غیر اینصورت نمی توانیم شخصیت واقعی مان را به طرف مقابل بشناسانیم،) حرام است؟ محدوده آن چیست؟


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

راهنمایی برای مطرح کردن قضیه خواستگار

[=tahoma][="#000080"]سلام
بنده یه خواهر 35 ساله دارم دوستان تو اسک شاید در جریان باشن چون قبلا راجع به ازدواج ایشون صحبت کردم.
شاید بگید چرا تاحالا ازدواج نکردن.خوب خیلیا ازم پرسیدن و من گفتم قسمت نشده!... اما بیشتر سخت گیری پدرم بوده و الان که دیگه سن ایشون بالاتر رفته خوب طبیعیه که همه یه طورایی ناراحتن حتی خود پدر جان عزیز.

اما موضوع اصلی:
امروز به من یکی از دوستام خبر داد با دایی شون راجع به خواهر من صحبت کردن و آقای دایی گفتن که اگه میشه ما همو ببینیم...خالا من باید به ابجیم بگم منتظر جواب هستن
اما چطوری بگم به دختری که روحیش واقعا حساسه
قبلا هم همچین موضوعی پیش اومده بود که پسر نپسندید و آبجیم خیلی ناراحت شد و تا مدتی تو خودش بود.من میترسم بش بگم لج کنه بگه نه اینم مث اون یکیه نمی خوام بگو نه ...دفعه قبل من خیلی اصرار کردم که برن بیبینن طرفو.
واقعا الان نمیدونم چطور مطرح کنم؟[/][/]