متن «نهج الفصاحه» : فرهنگ سخنان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم

تب‌های اولیه

681 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


100


[=Times New Roman]احفظ لسانك.



زبان خويش را نگهدار.

101

احفظ ما بين لحييك و ما بين رجليك.

دهان و فرج خويش را نگهدار.

102

احفظ ودّ أبيك لا تقطعه فيطفي اللَّه نورك.

دوستى پدر خويش را حفظ كن و رشته آن را مبر كه خداوند نور تو را خاموش ميكند.

103

احفظ عورتك إلّا من زوجتك أو ما ملكت يمينك. قيل إذا كان القوم بعضهم من بعض قال إن استطعت أن لا يرينّها أحد فلا يرينّها قيل إذا كان أحدنا خاليا قال اللَّه أحقّ أن يستحيى منه من النّاس.

عورت خويش را جز از همسر و كنيز خود مستور دار گفتند اگر كسان خويشاوندان يك ديگر باشند؟ گفت اگر توانستى كه هيچ كس آن را نبيند بهتر است كه نه بينند گفتند اگر يكى از ما تنها باشد گفت از خداوند بيش از مردم بايد شرم كنند.

104

أحلّ الذّهب و الحرير لاناث أمّتي و حرّم على ذكورها.

طلا و ابريشم بر زنان امت من حلال است و بر مردانشان حرام

105

أخاف على أمّتي من بعدي ثلاثا: ضلالة الأهواء و اتّباع الشّهوات في البطون و الفروج و الغفلة بعد المعرفة.

پس از خودم بر امتم از سه چيز بيم دارم، گمراهى هوسها و پيروى خواهشهاى شكمها و فرجها و غفلت پس از معرفت.

106

اختبروا النّاس بأخدانهم فإنّ الرّجل يخادن من يعجبه.

مردم را از معاشرانشان بشناسيد زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز.

107

أخذ الأمير الهديّة سحت و قبول القاضي الرّشوة كفر.

هديه گرفتن امير نارواست و رشوه گرفتن قاضى كفر است

108

أخسر النّاس صفقة رجل أخلق يديه في آماله و لم يساعده الأيّام على أمنيّته فخرج من الدّنيا بغير زاد و قدم على اللَّه تعالى بغير حجّة.

زيانكارترين مردم آن كس است كه كه عمرى بآرزو گذارند و روزگار وى را بمنظور نرساند و از دنيا بى توشه برون رود و در پيشگاه خداوند دليلى نداشته باشد.

109

أخشى ما خشيت على أمّتي كبر البطن و مداومة النّوم و الكسل و ضعف اليقين.

بر امت خويش، بيشتر از هر چيز، از شكم پرستى و پر خوابى و بيكارگى و بى ايمانى بيمناكم.

110

أخلص دينك يكفك القليل من العمل.

ايمان خويش را خالص كن كه اندكى عبادت ترا كفايت كند.

111

أخلصوا أعمالكم للَّه فإنّ اللَّه لا يقبل إلّا ما خلص له.

اعمال خويش را براى خداوند از روى اخلاص انجام دهيد، زيرا خدا فقط كارهائى را ميپذيرد كه از روى اخلاص براى او انجام گرفته باشد

112

أخوف ما أخاف على أمّتي كلّ منافق عليم الّلسان.

بيش از هر چيز از منافقان دانا بر امت خود بيم دارم.

113

إخوانكم خولكم جعلهم اللَّه فنية تحت أيديكم فمن كان أخوه تحت يده فليطعمه من طعامه و ليلبسه من لباسه و لا يكلّفه ما يغبه فإن كلّفه ما يغلبه فليعنه.

بندگان شما برادران شما هستند كه خداوند آنها را زير دست شما قرار داده هر كسى برادر وى زير دستش باشد بايد از غذاى خود بدو بخوراند و از لباس خويش بر او بپوشاند و كارى كه بيش از طاقت وى باشد بدو رجوع نكند و اگر كار سختى بدو رجوع كرد ياريش كند

114

أخوف ما أخاف على أمّتي الهوى و طول الأمل.

بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوى دراز بيم دارم.

115

أدّ ما افترض اللَّه تعالى عليك تكن من أعبد النّاس و اجتنب ما حرّم اللَّه عليك تكن من أورع النّاس و ارض بما قسمه اللَّه لك تكن من أغنى النّاس

واجبات خدا را بجاى آر تا عابدترين مردم باشى، و از محرمات خدا بپرهيز تا پارساترين مردم باشى به قسمتى كه خدا براى تو تعيين كرده راضى باش تا بى نيازترين مردم باشى.

116

أدعوا اللَّه و أنتم مؤمنون بالإجابة و اعلموا أنّ اللَّه لا يستجيب دعاء

خدا را بخوانيد و باجابت دعاى خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعا را از قلب غافل بيخبر نميپذيرد.

117

أدّ الأمانة إلى من ائتمنك و لا تخن من خانك.

با كسى كه تو را امين ميداند به امانت رفتار كن و با كسى كه بتو خيانت كرده است خيانت مكن

118

أدّبني ربّي فأحسن تأديبي.

خداوند مرا ادب آموخت و نيك آموخت.

119

إدرءوا الحدود عن المسلمين ما استطعتم فإنّ الإمام لأن يخطى في العفو خير من أن يخطى في العقوبة.

تا آنجا كه مى توانيد مجازات ها را از مسلمانان باز داريد زيرا اگر پيشوائى در بخشش خطا كند بهتر از آن است كه در مجازات خطا كند.

120

إدرءوا الحدود بالشّبهات و أقيلوا الكرام عثراتهم إلّا في حدّ من حدود اللَّه.

وقتى ترديد پيش آمد مجازاتها را باز داريد و لغزشهاى بزرگان را ببخشيد مگر در كار حد و مجازات

[=Times New Roman]121
أدنى أهل النّار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه.


از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغز وى از حرارت كفشهايش بجوش مى آيد.

122

[=Times New Roman]أدنى جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسّيف.
آسانترين كششهاى مرگ مانند صد ضربت شمشير است.

123

[=Times New Roman]إذا أبردتم إلىّ بريدا فابعثوه حسن الوجه حسن الاسم
وقتى قاصدى پيش من ميفرستيد نيك صورت و نيك اسم بفرستيد.

124

[=Times New Roman]إذا ابتغيتم المعروف فاطلبوه عند حسان الوجوه.
اگر نيكى ميخواهيد آن را پيش نيكصورتان بجوئيد.

125

[=Times New Roman]إذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلمين فلا يقض و هو غضبان و ليسوّ بينهم في النّظر و المجلس و الإشارة.
اگر يكى از شما بكار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب از قضاوت خوددارى كند و ميان ارباب دعوى در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتى نگذارد

126

[=Times New Roman]إذا أتى علىّ يوم لا أزداد فيه علما يقرّبني إلى اللَّه تعالى فلا بورك لي في طلوع الشّمس ذلك اليوم.
اگر روزى بر من بگذرد و در آن روز دانشى نياموزم كه مرا بخداوند نزديك كند، طلوع آفتاب آن روز بر من مبارك مباد.

127

[=Times New Roman]إذا أتى أحدكم خادمه بطعامه قد كفاه علاجه و دخانه فليجلسه معه فإن لم يجلسه معه فليناوله أكلة أو أكلتين.
وقتى خادم شما غذائى مى آورد كه آن را تهيه كرده و دود آن را خورده بايد وى را با خويشتن بنشاند و اگر او را ننشاند يك يا دو لقمه باو بدهد.

128

[=Times New Roman]إذا أتى أحدكم أهله فليستتر و لا يتجرّدان تجرّد العيرين.
وقتى يكى از شما پيش كسان خود ميرود خود را بپوشاند و مانند شتران برهنه نباشند.

129

[=Times New Roman]إذا آتاك اللَّه مالا فلير أثر نعمة اللَّه عليك و كرامته.
اگر خداوند چيزى بتو داد بايد نشان نعمت و كرم وى در تو پديدار شود.


130

[=Times New Roman]إذا أتاكم من ترضون خلقه و دينه فزّوّجوه إن لا تفعلوا تكن فتنة في الأرض و فساد عريض.
وقتى كسى كه خلق و دين وى مايه رضايت است بخواستگارى مى آيد بوى زن بدهيد و اگر چنين نكنيد فتنه و فساد در زمين فراوان خواهد شد.

131

إذا أتاكم السّائل فضعوا في يده و لو ظلفا محرقا.

وقتى سائلى پيش شما آمد چيزى بدو بدهيد اگر چه يك قطعه سم سوخته باشد.

132

إذا أتاكم كريم قوم فأكرموه.

وقتى بزرگ طايفه اى پيش شما آمد او را بزرگ شماريد.

133

إذا أثنى عليك جيرانك أنّك محسن فأنت محسن و إذا أثنى عليك جيرانك أنّك مسي ء فأنت مسي ء.

اگر همسايگانت ترا نيكوكار دانستند نيكوكارى و اگر همسايه گانت ترا بدكار شمردند بد كارى

134

إذا اجتمع العالم و العابد على الصّراط قيل للعابد أدخل الجنّة و تنعّم بعبادتك و قيل للعالم قف هنا فاشفع لمن أحببت فإنّك لا تشفع لأحد إلّا شفّعت فقام مقام الأنبياء.

وقتى عالم و عابد بر صراط اجتماع كنند بعابد گويند ببهشت درآى و از عبادت خويش بهرمند شو و بعالم گويند اينجا بايست و براى هر كه ميخواهى شفاعت كن زيرا هر كه را شفاعت كنى شفاعت تو پذيرفته خواهد شد آنگاه عالم در صف پيغمبران ميايستد.

135

إذا اجتمع الدّاعيان فأجب أقربهما بابا فإنّ أقربهما بابا أقربهما جوارا و إن سبق أحدهما فأجب الذي سبق.

وقتى دو كس ترا با هم دعوت كردند دعوت كسيرا كه خانه اش نزديكتر است بپذير زيرا آنكه خانه اش نزديكتر است در همسايگى مقدم است و اگر يكى زودتر دعوت كرده است دعوت او را بپذير.

136

إذا أحبّ اللَّه عبدا ابتلاه و إذا أحبّه الحبّ البالغ اقتناه قالوا ما اقتناؤه قال لا يترك له مالا و لا ولدا.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد وى را مبتلا سازد و وقتى ويرا كاملا دوست دارد او را خاص خود سازد گفتند چگونه او را خاص خود ميسازد گفت مال و فرزندى براى او باقى نميگذارد

137

إذا أحبّ اللَّه عبدا حماه الدّنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد دنيا را از او منع ميكند چنان كه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد.

138

إذا أحبّ اللَّه عبدا ابتلاه ليسمع تضرّعه.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد ويرا مبتلا سازد تا تضرع او را بشنود.

139

إذا أحبّ اللَّه عبدا قذف حبّه في قلوب الملائكة و إذا أبغض اللَّه عبدا قذف بغضه في قلوب الملائكة ثمّ يقذفه في قلوب الآدميّين.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد دوستى ويرا در دل فرشتگان جاى ميدهد و وقتى بنده اى را دشمن دارد دشمنى او را در دل فرشتگان اندازد سپس آن را در دل آدميان جاى دهد،

140

إذا أحبّ أحدكم أخاه فليعلمه فإنّه أبقى في الالفة و أثبت في المودّة.

وقتى كسى آشناى خود را دوست دارد بدو خبر دهد كه اين كار موجب بقاى الفت و دوام مودت است.

[=Times New Roman]141

إذا أحببت رجلا فلا تماره و لا تجاره و لا تشارّه و لا تسئل عنه أحدا فعسى أن توافي له عدوّا فيخبرك بما ليس فيه فيفرّق ما بينك و بينه.

وقتى با كسى دوست شدى با او مجادله و رقابت مكن و بر او برترى مجو و از هيچ كس در باره او چيزى مپرس چه ممكن است به يكى از دشمنان او بر خورى و در باره وى سخن بخطا گويد و ميان شما را تفرقه اندازد.

142

[=Times New Roman]
إذا أحببتم أن تعلموا ما للعبد عند ربّه فانظروا ما يتبعه من الثّناء.

وقتى بخواهيد مقام بنده را در نظر خدا بدانيد بنگريد كه پشت سر او چه ميگويند.

143

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بعبد خيرا فقّهه في الدّين و زهّده في الدّنيا و بصّره عيوبه.


وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد ويرا در كار دين دانا و بدنيا بى اعتنا سازد و عيوب ويرا بدو بنماياند.

144

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بعبد خيرا صيّر حوايج النّاس إليه.


وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد حاجت هاى مردم را در دست او قرار ميدهد.

145

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بعبده الخير عجّل له العقوبة في الدّنيا و إذا أراد اللَّه بعبده الشّرّ أمسك عنه بذنبه حتّى يوافي به يوم القيامة.


وقتى خداوند براى بنده خويش نيكى خواهد كيفر او را در دنيا ميدهد و وقتى براى او بد خواهد گناه وى را ميگذارد كه در روز رستاخيز كيفر دهد.

146

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بعبد خيرا فتح له قفل قلبه و جعل فيه اليقين و الصّدق و جعل قلبه واعيا لما سلك فيه و جعل قلبه سليما و لسانه صادقا و خليقته مستقيمة و جعل أذنه سميعة و عينه بصيرة.


وقتى خداوند براى بنده اى خوبى خواهد قفل دل ويرا ميگشايد و در آن ايمان و راستى قرار ميدهد و قلب وى را نسبت برفتار او هوشيار ميسازد دل وى را سليم و زبانش را راستگو و اخلاقش را مستقيم و گوش ويرا شنوا و چشمش را بينا ميسازد.

147

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بأهل بيت خيرا فقّههم في الدّين و وقّر صغيرهم كبيرهم و رزقهم الرّفق في معيشتهم و القصد في نفقاتهم و بصّرهم عيوبهم فيتوبوا منها و إذا أراد بهم غير ذلك تركهم هملا.


وقتى خداوند براى مردم خانه اى نيكى خواهد آنان را در كار دين دانا سازد و خوردسالانشان سال- خوردگانشان را محترم دارند.
مدارا در معيشت و اعتدال در خرج را نصيب آنها سازد و عيوبشان را بآنها بنماياند تا از آن باز گردند و اگر براى آنها جز اين خواهد بخودشان واگذارشان كند.

148

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بقوم خيرا أمدّ لهم في العمر و ألهمهم الشّكر.


وقتى خداوند براى قومى نيكى خواهد عمرشان را دراز و زبانشان را بشكر باز كند.

149

[=Times New Roman]
إذا أراد اللَّه بقوم نماء رزقهم السّماحة و العفاف و إذا أراد بقوم انقطاعا فتح عليهم باب الخيانة.


وقتى خدا بخواهد قومى را بزرگ كند آنها را صاحب عفت و گذشت ميكند و وقتى بخواهد قومي را منقرض سازد در خيانت را برويشان ميگشايد.