جمع بندی نخستین وحی و احتمال ارسال آن از سوی غیر خدا

تب‌های اولیه

118 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نخستین وحی و احتمال ارسال آن از سوی غیر خدا

محمد بن عبدالله ناگهان صدایی در غار حراء شنیده است و مدعی است که آن صدا از جانب خداست . سئوال این است که او از کجا فهمیده است که صدایی را که برای اولین بار شنیده از جانب خدا است و نه غیر او ؟ محمد بن عبدالله از کجا و بر طبق چه منطقی اقراء باسم ربک الذی خلق را ندای خدایی شمرد ؟ آیا احتمال نداد که این صدا از غیر خدا باشد ؟

با نام و یاد دوست

کارشناسان بحث: استاد عمار و استاد رئوف

[=arial]با سلام و ادب
خدمت شما دوست عزیز عرض کنم که خداوند، بر اساس قاعده ي لطف، تمام راه ها و وسايل هدايت و اطاعت و سعادت بندگان را فراهم مي كند و اگر چنين نباشد نقض غرض لازم مي آيد؛ به همين جهت، خداوند، خود، زمينه ي علم پيامبران را فراهم مي كند. آيات ذيل به اين مطلب دلالت مي كنند:

[=arial](وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ)؛[انعام: 75] و اين چنين ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم، تا اهل يقين گردد.
[=arial](يا مُوسي إِنَّهُ أَنَا اللّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)؛[نمل: 9] اي موسي من خداوند عزيز و حكيم هستم.
[=arial](يا مُوسي لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ)؛[نمل: 10] اي موسي نترس كه رسولان نزد من نمي ترسند.
[=arial]امام صادق(عليه السلام) در پرسش زراره بن اعين نسبت به كيفيت علم پيامبر فرمود:
[=arial]وقتي خداوند متعال بنده اي را به پيامبري خود برگزيد، اطمينان و اعتدال را به انديشه ي او عطا مي كند، تا آنچه از جانب خدا به او وحي مي شود، مانند آن چيزي باشد كه آن را به چشم خود مي بيند. 1
[=arial]شايان ذكر است كه وحي زماني بر پيامبران نازل مي شود كه آنان به مقام علو و بالا صعود كرده و مراحل مادون را پشت سرگذاشته باشند؛ در اين صورت، انسان با علم حضوري مي يابد كه در كدام منزل جاي گرفته است.

[=arial]قبلا هم در این رابطه بحث کاملی شده که لینک آن رو در خدمتتون قرار میدم مطالعه کنید:
پیامبران از کجا متوجه نبی و پیامبر بودن خود میشدند ؟

1. العياشي، ج 2، ص 201.

با عرض سلام

شما از موضع درون دینی به سئوال پاسخ فرمودیید . برای بنده قاعده لطف و وحی و قرآن و حدیث صد در صد محرز نیست . اختلاف ما مبنایی است ولی هر دو عقل را معتبر میدانیم . من یک سئوال دیگر برای روشن شدن مبنای شما عرض میکنم و بعد اگر در جواب این سئوال توافق داشتیم آنگاه سراغ قاعده لطف و وحی و سایر امور درون دینی میرویم .
سئوال : روشن است که کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟


با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;485132 نوشت:
محمد بن عبدالله ناگهان صدایی در غار حراء شنیده است و مدعی است که آن صدا از جانب خداست . سئوال این است که او از کجا فهمیده است که صدایی را که برای اولین بار شنیده از جانب خدا است و نه غیر او ؟ محمد بن عبدالله از کجا و بر طبق چه منطقی اقراء باسم ربک الذی خلق را ندای خدایی شمرد ؟ آیا احتمال نداد که این صدا از غیر خدا باشد ؟

سلام
از سوال مشخص است که پرسشگر محترم از وحی تصور صحیحی ندارد
اول اینکه وحی نازل بر پیامبر اکرم ص صرف شنیدن صدا نبوده است بلکه همراه با شهود یقینی فرشته وحی بوده است
دیگر اینکه باید دانست وحی از جمله شهودات باطنی است که اگر برای کسی رخ دهد یقین بخش تر از دیدن خورشید در وسط روز است
علاوه بر این فرد دیگری یعنی امیر مومنان ع نیز شاهد و شنوای وحی بوده است چه اینکه در نهج آمده است :
انت یاعلی تسمع ما اسمع و تری ما اری
ای علی جان تو می شنوی آنچه من میشنوم و می بینی آنچه من میشنوم
باید توجه داشت که وحی از افق عالم مجردات است و در ارتباط مجردات یگانگی و به هم پیوستگی بین طرفین است لذا برای پیامبر اعظم شکی در ارتباط با حقیقت هستی و خدای عالم نیست
یا علیم

علیک سلام جناب محی الدین

من منکر مجرد بودن و شهودی بودن وحی نیستم و نکاتی را برای روشن شدن مطلب بیان میکنم .
_ پیامبر قبل از وحی انسانی مثل من و شما بوده و اصلا نمی دانسته که کتاب و ایمان چیست : ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان ؛ شوری/ 52
_ نکته ای هم راجع به خورشید در وسط روز و آن اینکه دانشمندان ناسا اعلام کردند که رنگ واقعی خورشید سیاه است
حرف من این است اولین بار محمد بن عبدالله که تا بحال نه جبرئیلی دیده و نه او را میشناسد چگونه میفهمد که او از جانب خداست ؟
در ضمن این سئوال در درجه دوم اهمیت است سئوال اصلی من این است که

کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟



غنی از فقر;485523 نوشت:
کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟

سلام.
یه مقدار توضیح میدید درباره این عبارت؟

غنی از فقر;485425 نوشت:
با عرض سلام

شما از موضع درون دینی به سئوال پاسخ فرمودیید . برای بنده قاعده لطف و وحی و قرآن و حدیث صد در صد محرز نیست . اختلاف ما مبنایی است ولی هر دو عقل را معتبر میدانیم . من یک سئوال دیگر برای روشن شدن مبنای شما عرض میکنم و بعد اگر در جواب این سئوال توافق داشتیم آنگاه سراغ قاعده لطف و وحی و سایر امور درون دینی میرویم .
سئوال : روشن است که کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟


با تشکر


سلام ...
من هم نظره خودم رو بگم ...

1- برایه اینکه ما مطمین بشیم مطلبی از سمته شخص بخصوصی اومده ... لزوما بر رویه آن شخص تسلط نداریم ... به عنوان مثال ما خیلی موقع ها به امضای یک نفر ... یا وجود یک وکالت نامه بسنده میکنیم ... مثلا کارمند بانک هیچگاه اکبر آقا رو نمیشناسه ... ولی از تطابق امضای قبلی او با امضای فعلی او پی میبرد اکبر آقا پشت میز نشسته ...

2- در سوره شوری آیه 52 خداوند در قسمتی از این آیه فرموده ... { روحی از امر خود را بر تو وحی کردیم } ...

3- در سوره حجر آیه 29 میخوانیم ... نفخت من روحی .... از روحم ( روحی که خلق کرده بودم ) در وجود انسان دمیدم ...

خداوند به حضرت محمد امضای خویش را نشان داد ... به بیان دیگر حضرت محمد و تمامی انسانها شکل و امضای خداوند را در وجودشان دارند ( چون انسان اشرف مخلوقات هست روح خداوند در وجود انسان هست و درک باطنی نسبت به روح الهی دارد ) پس بنابراین زمانی که امضایی دیگر از جانب خداوند در برابر ایشان ظاهر میشود { روحی از امر خداوند که بر حضرت محمد وحی نمود شوری 52 } آن امضا را میشناسد و پی میبرد که صاحب آن امضا همان کسی هست که او را خلق کرده است .

غنی از فقر;485425 نوشت:
شما از موضع درون دینی به سئوال پاسخ فرمودیید . برای بنده قاعده لطف و وحی و قرآن و حدیث صد در صد محرز نیست . اختلاف ما مبنایی است ولی هر دو عقل را معتبر میدانیم . من یک سئوال دیگر برای روشن شدن مبنای شما عرض میکنم و بعد اگر در جواب این سئوال توافق داشتیم آنگاه سراغ قاعده لطف و وحی و سایر امور درون دینی میرویم .
سئوال : روشن است که کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟

[=arial]با سلام و ادب
دوست عزیز برای حل این موضوع شما باید مقدمات رو حل کنید و بحث تا حل نشدن آنها و همان مبنا فایده ای ندارد.
هر چند سوال بعدی و بحث شما جنبه اعتقادی اش بیشتر و در ادامه هم مباحث اعتقادی آن مطرح باید شود به همکاران ارجاع اطلاع میدهم تا کارشناس اعتقادی وارد بحث شوند.
موفق باشید

غنی از فقر;485425 نوشت:
سئوال : روشن است که کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟

سلام

بزرگوار مشخص است که حضرت محمد هیچگاه با قاطعیت از خدا و او صافش خبر نداده و از پیش خود چیزی نگفته است
انچه محمد ص از خدا و اوصافش خبر داده
از طریق وحی و از جانب خود خدا بوده است

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

غنی از فقر;485132 نوشت:
محمد بن عبدالله ناگهان صدایی در غار حراء شنیده است و مدعی است که آن صدا از جانب خداست . سئوال این است که او از کجا فهمیده است که صدایی را که برای اولین بار شنیده از جانب خدا است و نه غیر او ؟ محمد بن عبدالله از کجا و بر طبق چه منطقی اقراء باسم ربک الذی خلق را ندای خدایی شمرد ؟ آیا احتمال نداد که این صدا از غیر خدا باشد ؟

اولاً برداشت شما از وحی همانطور که دوستان گفتند اشتباه است.وحی صرفاً به این شکل نیست که شما یک صدای معمولی را بشنوید.
ثانیاً خود قرآن پاسخ شما را داده است:
«وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ ايم شك داريد پس اگر راست مى ‏گوييد سوره ‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد.
«فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ »
پس اگر نكرديد و هرگز نمى ‏توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد.

سوره البقرة(سوره 2)،آیات 23 و 24
طبق این آیات کسی که شک دارد و احتمال می دهد آن چه که پیامبر گفته،از جانب خدا نبوده (مثلاً به قول شما یک صدایی در غار شنیده،شاید یک انسانی این ها را در غار به او گفته باشد) یک سوره مانند قرآن بیاورد.تحدی مبنایش کاملاً عقلانی است.

«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»
يا مى ‏گويند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى ‏گوييد سوره ‏اى مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا مى ‏توانيد فرا خوانید.
سوره یونس (سوره 10)،آیه 38
طبق این آیه برای تحدی شما چه بسا می توانید از رسول الله (ص) هم کمک بگیرید (هر چند ایشان چنین کاری نخواهند کرد).ولی باز هم نمی تواند کسی سوره ای مانند قرآن بیاورد.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

[="Navy"]

غنی از فقر;485425 نوشت:
شما از موضع درون دینی به سئوال پاسخ فرمودیید .

قاعده‌ی لطف یه قاعده‌ی درون دینی نیست دوست عزیز، یه قاعده‌ی صرفاً عقلانی است.[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

غنی از فقر;485523 نوشت:
کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟

حرف شما از چندین جهت غلط است.
نخست این که آیات قرآن،از خود خداوند هستند نه از پیامبر و خداوند به خودش علم دارد.پس آنچه که گفتید اصلاً پیش نمی آید.اصلاً پیامبر خدا را وصف نکرده،خدا خودش را وصف کرده.آیا خداوند خودش اوصاف خود را با توجه به علمش نمی داند؟
دوم این که من اگر از صفات دوستم آگاهی داشته باشم،آیا به معنی آن است که من به او احاطه کامل دارم؟مسلماً خیر.من فقط به برخی موارد او آگاهی دارم.پس خبر دادن از دیگری،چه بسا بدون احاطه کامل باشد.
سوم و از همه مهمتر این که همه مخلوقات از اوصاف خداوند خبر می دهند و ما نیازی نیست بر ذات خدا احاطه داشته باشیم (سبحان الله) تا از اوصاف او خبر دهیم.بلکه کافی است به برخی صفات مخلوقات احاطه داشته باشیم تا با صفات خداوند آشنا شویم.آن هم نه احاطه کامل بر این مخلوقات.همانطور که در بالا گفتیم.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

سلام بر اهل بصیرت

دوستی امر فرمودنند که بیشتر راجع به سئوال توضیح دهم برای همین از یک داستان معروف بهره میگیرم و آن داستان فیل در دفتر سوم «مثنوی معنوی» با عنوان «اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل» است. خلاصه داستان به این شرح است که: “فیلی بود و انسان : هر یک از آنان دست بر اندام پیل می­سود و چیزی تجسم می­کرد؛ مثلا آن که دست به خرطوم پیل می­کشید، پیل را به صورت یک ناودان تصور می­کرد، آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان می کشید، خیال می­کرد که پیل شبیه بادبزن است. همین طور کسی که دست به پای پیل می­کشید، آن را به صورت یک ستون تجسم می­کرد و بالاخره کسی که دست به کمر پیل می­کشید می­گفت: پیل مانند تخت است. حال آن که همه اینان در اشتباه بودند و در حد فهم خویش به توصیف فیل دست زدنند . در این داستان چون انسان به فیل احاطه نداشت هر کس آنچه را فهم کرده بود بیان نمود ولی هیچ یک تعریفی جامع از فیل ارائه نداند چون احاطه به فیل نداشتند .

به مطلب خود بازمیگردیم و میگوییم که هم نبوت و هم رسالت خاتمه یافته است و محمد بن عبدالله آخرین رسول و نبی بوده است . آیا محمد تعریف جامع از الله ارائه کرد ؟ لازمه ارائه تعریف جامع از الله احاطه محمد به الله است و گرنه اگر احاطه ای کامل نباشد داستان فیل پیش میاید . آیا محمد بن عبدالله احاطه کامل به الله و چگونگی و صفات الله پیدا کرد یا خیر ؟ اگر محمد محیط بر الله است پس مقام محمد از الله فراتر است و اگر الله محیط بر محمد است پس صفات و ویژگیهایی وجود دارد که محمد بدان احاطه و وقوف پیدا نکرده است ، اگر حالت سومی به نظر دوستان و مخصوصان کارشناسان محترم میرسد بفرمایند .

ما به عقل اعتماد داریم

غنی از فقر;485691 نوشت:
سلام بر اهل بصیرت

دوستی امر فرمودنند که بیشتر راجع به سئوال توضیح دهم برای همین از یک داستان معروف بهره میگیرم و آن داستان فیل در دفتر سوم «مثنوی معنوی» با عنوان «اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل» است. خلاصه داستان به این شرح است که: “فیلی بود و انسان : هر یک از آنان دست بر اندام پیل می­سود و چیزی تجسم می­کرد؛ مثلا آن که دست به خرطوم پیل می­کشید، پیل را به صورت یک ناودان تصور می­کرد، آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان می کشید، خیال می­کرد که پیل شبیه بادبزن است. همین طور کسی که دست به پای پیل می­کشید، آن را به صورت یک ستون تجسم می­کرد و بالاخره کسی که دست به کمر پیل می­کشید می­گفت: پیل مانند تخت است. حال آن که همه اینان در اشتباه بودند و در حد فهم خویش به توصیف فیل دست زدنند . در این داستان چون انسان به فیل احاطه نداشت هر کس آنچه را فهم کرده بود بیان نمود ولی هیچ یک تعریفی جامع از فیل ارائه نداند چون احاطه به فیل نداشتند .

به مطلب خود بازمیگردیم و میگوییم که هم نبوت و هم رسالت خاتمه یافته است و محمد بن عبدالله آخرین رسول و نبی بوده است . آیا محمد تعریف جامع از الله ارائه کرد ؟ لازمه ارائه تعریف جامع از الله احاطه محمد به الله است و گرنه اگر احاطه ای کامل نباشد داستان فیل پیش میاید . آیا محمد بن عبدالله احاطه کامل به الله و چگونگی و صفات الله پیدا کرد یا خیر ؟ اگر محمد محیط بر الله است پس مقام محمد از الله فراتر است و اگر الله محیط بر محمد است پس صفات و ویژگیهایی وجود دارد که محمد بدان احاطه و وقوف پیدا نکرده است ، اگر حالت سومی به نظر دوستان و مخصوصان کارشناسان محترم میرسد بفرمایند .

ما به عقل اعتماد داریم



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- هیچ کس بر خداوند احاطه تام ندارد زیرا خداوند اساسا موجود محدودی نیست و موجودی که محدود نباشد، نمی تواند محاط غیر محدود واقع شود. بنابراین نه پیامبر اکرم و نه هیچ فرد دیگری، نمی تواند احاطه تام به خداوند داشته باشد.

- آیا اخباری که در مورد خداوند در قرآن آمده است، از سوی پیامبر است؟ باید توجه کرد که اوصافی که در وحی آمده است، مطالبی است که خداوند به پیامبر وحی کرده است و مسائلی نیست که از سوی پیامبر باشد تا این اشکال مطرح شود که پیامبر احاطه کامل به خدا ندارد. بنابراین آنچه در قالب اوصاف برای خداوند ذکر شده است، نه صرف تجربه پیامبر بلکه وحی است که خداوند ابلاغ کرده است و مفاد آن نیز از سوی خداوند است بنابراین مانند آن است خداوند خود را توصیف می کند نه اینکه موجود دیگری، خداوند را توصیف کند.

- با توجه به مطلب فوق، مثال فیل در این بحث صادق نیست.

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

غنی از فقر;485691 نوشت:
آیا محمد تعریف جامع از الله ارائه کرد ؟

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اول باید پرسید، منظور از دین چیه؟
مگه منظور از دین غیر از هدایت انسان است؟

1- شما چطور این برداشت رو داشتید که: «لازمه هدایت انسان به معنی دانستن باید ها و نبایدها در افعال انسانی، شناخت و تعریف جامع از الله است؟»

2- آیا مفهومی برای انسان قابل تصور است که برای آن مفهوم حضرت محمد(ص) ویژگی ای از خدا را بیان نکرده است؟
اگر هست آن مفهوم چیه؟
اگر نیست، پس:
منظورم اینه که ویژگی هایی از خدا که در قالب منطق انسانی قابل درک نیست، لاجرم شناخته نخواهد شد و البته چون در قالب منطق انسانی قابل شناخت نیست، انسان که صاحب منطق باشد و از منطق و عقل در حل مشکلات کمک بگیرد به آنها نیازی نخواهد داشت

یعنی عقل ما میگه که انسان به چنین شناختی نیاز ندارد.

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;485523 نوشت:
علیک سلام جناب محی الدین

من منکر مجرد بودن و شهودی بودن وحی نیستم و نکاتی را برای روشن شدن مطلب بیان میکنم .
_ پیامبر قبل از وحی انسانی مثل من و شما بوده و اصلا نمی دانسته که کتاب و ایمان چیست : ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان ؛ شوری/ 52
_ نکته ای هم راجع به خورشید در وسط روز و آن اینکه دانشمندان ناسا اعلام کردند که رنگ واقعی خورشید سیاه است
حرف من این است اولین بار محمد بن عبدالله که تا بحال نه جبرئیلی دیده و نه او را میشناسد چگونه میفهمد که او از جانب خداست ؟
در ضمن این سئوال در درجه دوم اهمیت است سئوال اصلی من این است که

کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد ؛ حال سئوال اینجاست که محمد بن عبدالله بر خداوند احاطه کامل پیدا کرد یا خیر ؟




سلام
انبیاء الهی انسانهای ویژه ای هستند و ادعای اینکه ایشان پیش از دریافت وحی تشریعی هیچ نمی دانسته اند و فردی عادی مثل ما بوده اند پایه ای جز قراردادی بودن نبوت ندارد
یعنی همانطور که میگوییم : رییس جمهور تا قبل از تنفیذ حکمش فردی مانند سایر افراد است و تمام مقام او ناشی از قرارداد اجتماعی است
فکر می کنیم نبوت هم از این قبیل است
در حالیکه این معنا کاملا از واقعیتهای مساله نبوت دور است
در تعالیم دین بر این نکته تصریح شده که پیامبر هر امت برترین عقل ها را داراست و خاضعترین قلبها را حائز است
و اما مساله خورشید
بنده از رنگ خورشید صحبت نکردم بلکه از یقین به وجودش در آسمان برای مشاهده گر او سخن گفتم
و اما اخبار عن الله به اندازه سعه وجودی و تجلی حقایق او در جان مخبر با اصول عقلی و معرفتی مطابقت دارد لذا برای معرفت به حق تعالی نیاز به احاطه بر او نیست بلکه به آینگی برای تجلی اوصاف او در جان نیاز است رزقنا الله و جمیع من شاء من المومنین
یا علیم[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

غنی از فقر;485132 نوشت:
محمد بن عبدالله ناگهان صدایی در غار حراء شنیده است و مدعی است که آن صدا از جانب خداست . سئوال این است که او از کجا فهمیده است که صدایی را که برای اولین بار شنیده از جانب خدا است و نه غیر او ؟ محمد بن عبدالله از کجا و بر طبق چه منطقی اقراء باسم ربک الذی خلق را ندای خدایی شمرد ؟ آیا احتمال نداد که این صدا از غیر خدا باشد ؟

دوستان در مورد وحی و قاعده لطف صحبت کردند که عقلی است و شما هم پاسخی مناسب نفرمودین

اما یک موضوع دیگه،
فرض کنید که یک دانش آموز کلاس اول ابتدایی بخواد، اعداد موهومی رو ثابت کنه، میتونه؟
قضیه وحی به مراتب پیچیده تر از این است.

انسان در چیزی شک میکند که قابلیت شک داشته باشد، حالا وقتی یک موضوع برای شخصی کاملاً روشن باشد، که وحی است، چه میتوان گفت؟

به نظر حقیر نباید گفت که رسول اکرم(ص) و دیگران وحی را شنیدند، این منشا یک خطای ذهنی است
بلکه باید گفت خدا به نبی اکرم(ص) وحی کرد

خب آیا خدا نمیتواند وحی کند؟
آیا خدا نمیتواند در شما قطعیتی نسبت به یک مسئله ایجاد کند؟

اما اگر مسئله شما این است که ما از کجا بفهمیم این صدا همان صدا است
این یک قضیه دیگر است
این میشود: «انبیا صادق بوده اند و نعوذبالله دروغگو، نبوده اند»
در حقیقت میشه گفت که : انبیا صادقترین افراد دوران خود بوده اند.

به بیان دیگر:
اگر فردی صادقترین دوران خود باشد و ادعای نبوت کند و صداقتش قابل بطلان نباشد آنگاه (بنابر قاعده لطف) آن فرد نبی از سوی خدا است.

احتمالاً بدون قاعده لطف هم میشه این رابطه اگر و آنگاه رو برقرار کرد.
بر این اساس که انسان به راهنمایی نیاز دارد
و چنین شخصی اگر، نعوذبالله، دروغ بگوید، نیازمندی انسانی به راهنمایی را خدشه دار میکند
لذا چنین شخصی یا وجود ندراد یا اگر وجود داشته باشد، نمیتواند دروغ بگوید.

سلام بر دوستان و تشکر از نظرات

ابتدا قاعده لطف را تعیین تکلیف میکنیم ، البته خیلی مختصر .
سئوال : آیا خدا غیر از لطف به بنده اش میکند ؟ جواب نه است ؛ البته این نظر من نیست نظر دوستان است ، دوستان میگویند خدا جز لطف در حق بنده نمیکند ، حال اگر دوستی سرطان گرفت آیا این لطف خداست ؟ اگر لطف خداست نباید به پزشک مراجعه کند چون سرطان که لطف خداست ممکن است در اثر مراجعه به پزشک بر طرف شود ، آیا ما باید با سرطان که لطف خداست مبارزه کنیم ؟
دوستانی که معتقد به قاعده لطف هستند این سئوال را جواب دهند تا برسیم به اصل موضوع یعنی این سئوال که آیا محمد بر خداوند احاطه یافت که از او خبر داد یا نه ؟

شعار مسلمانان : عقل نزد ما معتبر است

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

غنی از فقر;486088 نوشت:
ابتدا قاعده لطف را تعیین تکلیف میکنیم ، البته خیلی مختصر .
سئوال : آیا خدا غیر از لطف به بنده اش میکند ؟ جواب نه است ؛ البته این نظر من نیست نظر دوستان است ، دوستان میگویند خدا جز لطف در حق بنده نمیکند ، حال اگر دوستی سرطان گرفت آیا این لطف خداست ؟ اگر لطف خداست نباید به پزشک مراجعه کند چون سرطان که لطف خداست ممکن است در اثر مراجعه به پزشک بر طرف شود ، آیا ما باید با سرطان که لطف خداست مبارزه کنیم ؟
دوستانی که معتقد به قاعده لطف هستند این سئوال را جواب دهند تا برسیم به اصل موضوع یعنی این سئوال که آیا محمد بر خداوند احاطه یافت که از او خبر داد یا نه ؟

پاسخ خیلی ساده و واضح است.فرض کردیم سرطان لطف است.خب عدم سرطان چه؟آن لطف نیست؟آن هم از جانب خدا به بنده می رسد.پس آن هم لطف است.پس منافاتی بین رفتن به پزشک و لطف خداوند نیست.شما وقتی نزد پزشک می روید،قصدتان در واقع فرار از لطف سرطان نیست.قصدتان رسیدن به یک لطف دیگر است که آن لطف عدم سرطان است و چه بسا لطف عدم سرطان،برتر از لطف سرطان باشد.
پس ما با لطف خدا مبارزه نمی کنیم،بلکه به سمت لطف دیگری می رویم.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

غنی از فقر;486088 نوشت:
سلام بر دوستان و تشکر از نظرات

ابتدا قاعده لطف را تعیین تکلیف میکنیم ، البته خیلی مختصر .
سئوال : آیا خدا غیر از لطف به بنده اش میکند ؟ جواب نه است ؛ البته این نظر من نیست نظر دوستان است ، دوستان میگویند خدا جز لطف در حق بنده نمیکند ، حال اگر دوستی سرطان گرفت آیا این لطف خداست ؟ اگر لطف خداست نباید به پزشک مراجعه کند چون سرطان که لطف خداست ممکن است در اثر مراجعه به پزشک بر طرف شود ، آیا ما باید با سرطان که لطف خداست مبارزه کنیم ؟
دوستانی که معتقد به قاعده لطف هستند این سئوال را جواب دهند تا برسیم به اصل موضوع یعنی این سئوال که آیا محمد بر خداوند احاطه یافت که از او خبر داد یا نه ؟

شعار مسلمانان : عقل نزد ما معتبر است

سلام ...
من هنوز خودم به این دید نرسیدم ... یعنی هنوز کاملا قبولش ندارم ..
.. ولی از لحاظ عقلانی میتونه داشتن سرطان و نداشتن سرطان هر دو لطف باشه ... مثلا خداوند برای بشر موهای زاید رو خلق کرده ... در عین حال هم دستور داده که پاک و پاکیزه باش ... اگر قرار بود که انسانها مانند فرشتگان منزه و پاک بودند ... دیگه رشد کردن و بالا رفتن معنی و مفهومی پیدا نمیکرد ...سرطان داشتن یا نداشتن ... پول داشتن یا نداشتن ... زیبا بودن یا نبودن ... زشت بودن یا نبودن ... همه اینها میتونه لطف خداوند باشه ... و به نظره من یک چیز هست که اگر نباشه قاعده لطف نیز مصداق پیدا نمیکنه ...

اگر من سرطان داشته باشم ... آدم خوبی باشم خداوند را از صمیم قلب عبادت کنم و ازش بخوام سرطانم رو خوب کنه ... و سرطان من رو خوب نکنه ... یا اینکه چیزه بهتری بهم نده . ( البته تو همین دنیا منظورمه ) چون اثباته قاعده لطف تو اون دنیا به درده من نمیخوره .
اگر من زشت باشم ... خداوند را از صمیم قلب عبادت کنم و ازش بخوام زیبا بشم ... و من رو زیبا نکنه ... یا اینکه چیزه بهتری بهم نده ... . ( البته تو همین دنیا منظورمه ) چون اثباته قاعده لطف تو اون دنیا به درده من نمیخوره .

راستش من هنوز قاعده لطف رو امتحانش نکردم ... ولی تصمیمش رو دارم که امتحانش کنم ...

غنی از فقر;485691 نوشت:
آیا محمد تعریف جامع از الله ارائه کرد ؟ لازمه ارائه تعریف جامع از الله احاطه محمد به الله است

با سلام.
فکر نمی کنم احدی اد0عای این را داشته باشد پیامبر گرامی اسلام تعریفی جامع از الله ارایه کرده باشد. اتفاقا در همین دین اسلام گفته از تفکر در ذات الهی بپرهیزید. لذا پیامبر اسلام تعریفی از الله ارایه کرده که به درد انسان بخورد. بالاتر از آن را نه می توانست ارایه کند نه لازم بود ارایه کند.
و من الله توفیق

غنی از فقر;486088 نوشت:
سلام بر دوستان و تشکر از نظرات

ابتدا قاعده لطف را تعیین تکلیف میکنیم ، البته خیلی مختصر .
سئوال : آیا خدا غیر از لطف به بنده اش میکند ؟ جواب نه است ؛ البته این نظر من نیست نظر دوستان است ، دوستان میگویند خدا جز لطف در حق بنده نمیکند ، حال اگر دوستی سرطان گرفت آیا این لطف خداست ؟ اگر لطف خداست نباید به پزشک مراجعه کند چون سرطان که لطف خداست ممکن است در اثر مراجعه به پزشک بر طرف شود ، آیا ما باید با سرطان که لطف خداست مبارزه کنیم ؟
دوستانی که معتقد به قاعده لطف هستند این سئوال را جواب دهند تا برسیم به اصل موضوع یعنی این سئوال که آیا محمد بر خداوند احاطه یافت که از او خبر داد یا نه ؟

شعار مسلمانان : عقل نزد ما معتبر است



با سلام خدمت شما دوست گرامی

اگرچه از نظر بنده در هر تاپیک باید تنها در مورد یک سوال بحث شود و بحث کردن در مورد موضوعات دیگر باعث انحراف بحث و به نتیجه نرسیدن آن می شود ولی با توجه به شرایط خاص این بحث عرض می شود که در بحث ما، لازم نیست که قاعده لطف را به صورت عام ثابت کنیم یعنی لازم نیست که ثابت کنیم که خداوند هرچه می کند، خیر است (که در نتیجه شما شبهه شرور را مطرح کنید و در پی بحث از آن، از موضوع اصلی دور شویم). در مورد قاعده لطف همین مقدار در بحث ما کافی است که خداوند از باب لطف خود، هیچگاه انسان ها را فریب نمی دهد. یعنی بر اساس لطف خداوند، آنچه از سوی او می رسد، صحیح است و او بشر را گمراه نمی کند. او هادی است و نه مضل.
قاعده لطف به همین میزان، در بحث ما کافی است و نیازی به بحث از شرور عالم و خیر محض بودن خداوند در این تاپیک نیست. همین مقدار از این بحث هم صرفا به جهت ارتباط با سوال اصلی، مطرح است. بنابراین بهتر است بیشتر در مورد سوال اصلی، بحث کنیم.

موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;486088 نوشت:
سلام بر دوستان و تشکر از نظرات

ابتدا قاعده لطف را تعیین تکلیف میکنیم ، البته خیلی مختصر .
سئوال : آیا خدا غیر از لطف به بنده اش میکند ؟ جواب نه است ؛ البته این نظر من نیست نظر دوستان است ، دوستان میگویند خدا جز لطف در حق بنده نمیکند ، حال اگر دوستی سرطان گرفت آیا این لطف خداست ؟ اگر لطف خداست نباید به پزشک مراجعه کند چون سرطان که لطف خداست ممکن است در اثر مراجعه به پزشک بر طرف شود ، آیا ما باید با سرطان که لطف خداست مبارزه کنیم ؟
دوستانی که معتقد به قاعده لطف هستند این سئوال را جواب دهند تا برسیم به اصل موضوع یعنی این سئوال که آیا محمد بر خداوند احاطه یافت که از او خبر داد یا نه ؟

شعار مسلمانان : عقل نزد ما معتبر است


سلام
عناوین وقایع ظاهری و مادی این جهان در مساله لطف موضوعیت ندارند بلکه شرایطی که در هر وضعیت هست و فرد با استفاده از آن می تواند کمالی را کسب کند موضوعیت دارد
به عبارت ساده تر در هر وضعیت به ظاهر خوب یا بد فرصتی الهی برای کمال انسان است و این همان سریان لطف الهی در زندگی ماست
یا علیم[/]

سلام مجدد خدمت دوستان
طبق فرموده کارشناس محترم بهتر است به سئوال اصلی بپردازیم هر چند که بنده انتقادات زیادی به فرمایشات ایشان دارم به هر حال سئوال اصلی را با شیوه و توضیحاتی بیشتر بیان میکنیم . ابتدا بگویم که قصد من توهین نیست بلکه قصد دارم که یک تلنگر و شوکی وارد کنم تا اینقدر به خود مطمئن نباشیم . درد ما این است که یک درصد هم احتمال نمیدهیم که شاید خطا میکنیم .
مطلب اصلی : شخصی ادعا نموده از جانب خدا خبری آورده است ، ما باید با او چگونه برخورد کنیم ؟ اولین سئوال به نظر من این است که از او بپرسیم آیا دقیقا و حقیقتا خدا را شناخته ای که از او خبر میدهی یا نه ؟ اگر واقعا او را شناخته ای و خدا معلوم تو شده پس تو از خدا برتری و اگر او را حقیقتا نشناخته ای چگونه از او خبر میدهی ؟ خبر از خدا که حاصل شناخت حقیقی نباشد چقدر معتبر است ؟ وقتی مثلا او میگوید که الله احد است باید کاملا الله و احد را شناخته باشد و بعد بگوید الله احد ، در صورتی که همگان متفق القولند که هیچ بشری حتی محمد بن عبدالله قادر نیست به الوهیت و احدیت علم حقیقی پیدا کند . برای توضیح بیشتر چاره ای نیست ابعاد دیگری هم بررسی کنیم و آن ختم نبوت و ختم رسالت است ، این حرف یعنی محمد هر چی که خدا داشت و نداشت بیان کرد . سئوال بسیار مهم دیگر ، مگر نمیگوییم که سیر تعالی انسان بی نهایت است اگر سیر انسان بی نهایت است چرا غیر ممکن است که من نوعی مقامم فراتر از محمد رود ، او استعدادی داشت و به مقامی رسید از کجا معلوم من استعدادم از او فراتر نباشد ؟ به هر حال بهتر است به سئوال اصلی و بنیادین بپردازیم و آن اینکه آیا محمد خدا را حقیقتا شناخت و از او خبر داد و یا با شناخت ناقص از خدا خبر داد ؟

عقل نزد ما معتبر است

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

غنی از فقر;486207 نوشت:
شخصی ادعا نموده از جانب خدا خبری آورده است ، ما باید با او چگونه برخورد کنیم ؟ اولین سئوال به نظر من این است که از او بپرسیم آیا دقیقا و حقیقتا خدا را شناخته ای که از او خبر میدهی یا نه ؟

خیر سوال شما باید این باشد که:
آیا دقیقاً و حقیقتاً به همان اندازه که بشر نیاز دارد تا خبری از سوی خدا بیاورد، خدا را شناخته است یا نه؟

ما بقی بحثتان یا ربط به این موضوع نداره، یا متوقف بر حل این اختلاف میان ما و شماست.

ضمن اینکه توجه داشته باشید، وقتی شما چنین سوالی میپرسید، یعنی در نزد شما این امکان هست که کسی از جانب خدا خبری بیارود، وقتی چنین امکانی هست، دیگه نمیتونید به شکلی بحث کنید که چنین امکانی نیست!

چرا که شما شناخت دقیق بر خدا را محال میدانید! و القا خبر از جانب خدا به شخص رو منوط به این شناخت دقیق میدانید(که از نظر حقیر نیازی نیست به این شرط)

امیدوارم تونسته باشم تناقض در پرسشتون رو نشون داده باشم.

غنی از فقر;486207 نوشت:
سلام مجدد خدمت دوستان
طبق فرموده کارشناس محترم بهتر است به سئوال اصلی بپردازیم هر چند که بنده انتقادات زیادی به فرمایشات ایشان دارم به هر حال سئوال اصلی را با شیوه و توضیحاتی بیشتر بیان میکنیم . ابتدا بگویم که قصد من توهین نیست بلکه قصد دارم که یک تلنگر و شوکی وارد کنم تا اینقدر به خود مطمئن نباشیم . درد ما این است که یک درصد هم احتمال نمیدهیم که شاید خطا میکنیم .
مطلب اصلی : شخصی ادعا نموده از جانب خدا خبری آورده است ، ما باید با او چگونه برخورد کنیم ؟ اولین سئوال به نظر من این است که از او بپرسیم آیا دقیقا و حقیقتا خدا را شناخته ای که از او خبر میدهی یا نه ؟ اگر واقعا او را شناخته ای و خدا معلوم تو شده پس تو از خدا برتری و اگر او را حقیقتا نشناخته ای چگونه از او خبر میدهی ؟ خبر از خدا که حاصل شناخت حقیقی نباشد چقدر معتبر است ؟ وقتی مثلا او میگوید که الله احد است باید کاملا الله و احد را شناخته باشد و بعد بگوید الله احد ، در صورتی که همگان متفق القولند که هیچ بشری حتی محمد بن عبدالله قادر نیست به الوهیت و احدیت علم حقیقی پیدا کند . برای توضیح بیشتر چاره ای نیست ابعاد دیگری هم بررسی کنیم و آن ختم نبوت و ختم رسالت است ، این حرف یعنی محمد هر چی که خدا داشت و نداشت بیان کرد . سئوال بسیار مهم دیگر ، مگر نمیگوییم که سیر تعالی انسان بی نهایت است اگر سیر انسان بی نهایت است چرا غیر ممکن است که من نوعی مقامم فراتر از محمد رود ، او استعدادی داشت و به مقامی رسید از کجا معلوم من استعدادم از او فراتر نباشد ؟ به هر حال بهتر است به سئوال اصلی و بنیادین بپردازیم و آن اینکه آیا محمد خدا را حقیقتا شناخت و از او خبر داد و یا با شناخت ناقص از خدا خبر داد ؟

عقل نزد ما معتبر است


با سلام خدمت شما دوست گرامی

از شما می خوام سوالات مهم خود را که غیر از سوال اصلی است، به صورت مجزا مطرح کنید. اینکه بحث خاتمیت را مطرح می کنید در حالیکه نمی توانیم در این تاپیک به آن بپردازیم، به بحث کمکی نمی کند و تنها اذهان را به موضوعات متشتی مشغول می کند و از تمرکز در بحث مانع می شود.

بنابراین تنها به این مسئله می پردازیم که آیا پیامبر خداوند را کاملا درک کرده است که او را توصیف کرده است؟

در پاسخ هم چنان که در پاسخ قبلی عرض شد، بیان می شود که این چنین نیست که پیامبر تصور خود از خداوند را بیان کند تا این اشکال مطرح شود که مگر پیامبر خدا را کاملا می شناسد که او را توصیف می کند. بلکه قرآن چیزی است که خداوند از خودش در باره خودش می گوید، بنابراین اساسا در این مقام، تصور پیامبر از خداوند مطرح نیست.
به این مثال توجه کنید: شما از بنده و شخصیت و روحیات من هیچ اطلاعی ندارید و اگر کسی از شما بپرسد، رئوف چگونه فردی است، خواهید گفت که نمی دانم. اما اگر من به شما پیام خصوصی بدهم و بگویم که من انسان مهربانی هستم یا اینکه شخص بخیلی هستم. شما می توانید به استناد این گواهی من (هرچند خود شما نسبت به من اطلاعی ندارید) مهربان بودن یا بخیل بودن را به من نسبت بدهید.
در بحث اوصاف خداوند نیز باید همین طور در نظر گرفت.
بنابراین این چنین نیست که پیامبر علم خودش را منتقل کند تا شما بگویید که خداوند معلوم او شده است یا خیر و اینکه او بر خداوند احاطه پیدا کرده است یا خیر.
خداوند در قرآن سوره حاقه می فرماید: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْض الاَقَاوِيلِ(44). لاَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ(45). ثمَّ لَقَطعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ(46). فَمَا مِنكم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَجِزِينَ(47)
پیامبر هیچگاه از خود سخنی نمی توان به خداوند استناد بدهد و آنچه که از سوی خدا نامیده می شود، مطمئنا از سوی خداوند و نه صرفا تصور پیامبر از خداوند.

موفق باشید

غنی از فقر;486207 نوشت:
اولین سئوال به نظر من این است که از او بپرسیم آیا دقیقا و حقیقتا خدا را شناخته ای که از او خبر میدهی یا نه ؟

در ادامه:
اولین سوال و مهمترین سوال این است که:
«آیا این شخص راستگو است یا نه»
اگر هست شما هیچ بهانه ای ندارید که نپذیرید

غنی از فقر;486207 نوشت:
اگر واقعا او را شناخته ای و خدا معلوم تو شده پس تو از خدا برتری و اگر او را حقیقتا نشناخته ای چگونه از او خبر میدهی ؟

وقتی شناخت خدا در حد «شناخت خودش از خودش» برای غیر از خودش ممکن نیست
و سطح شناخت از خدا متفاوت است
اگر سطح شناختی شما از خدا، نسبت به اون شخص پایینتر باشه این سوال فایده ای ندارد
و اگر سطح شناختی شما بالاتر باشه، که اون دیگه پیامبر نیست
و در این صورت شما باید بتونید مشخصاً نشون بدید که چه مفهومی از مفاهیم ارائه شده توسط وی اشتباه است
وقتی نتونید یعنی سطح شناختی شما از او بالاتر نیست

پس فرض ما این است که سطح شناختی شما پایینتر است
در این حالت سوال شما فایده ای نداره
لذا تنها راه شما این است که منتظر باشید، خدا اون فرد رو تایید یا رد کنه
اگر رد نکرد یعنی تایید شده
چون شما در حالت مردد باقی میمانید و عقل شما حجیتش را نزد شما از دست میدهد

پس بر خداست که صدق و کذب چنین فردی رو مشخص کنه و نه بر شما

اما گاهی خدا کذب ادعای کسی را با تصدیق ادعای دیگری مشخص میکنه
وقتی ادعای کسی را رد نکرد
یعنی او پیامبر است
و وقتی آن کس گفت که آخرین است
پس هر مدعی بعد از او کاذب است
و گرنه عقل حجیت خود را از دست میدهد

با عرض سلام مخصوصا خدمت آقای رئوف

با توجه به مطلب جناب رئوف : به این مثال توجه کنید: شما از بنده و شخصیت و روحیات من هیچ اطلاعی ندارید و اگر کسی از شما بپرسد، رئوف چگونه فردی است، خواهید گفت که نمی دانم. اما اگر من به شما پیام خصوصی بدهم و بگویم که من انسان مهربانی هستم یا اینکه شخص بخیلی هستم. شما می توانید به استناد این گواهی من (هرچند خود شما نسبت به من اطلاعی ندارید) مهربان بودن یا بخیل بودن را به من نسبت بدهید. در بحث اوصاف خداوند نیز باید همین طور در نظر گرفت .

سئوال پیش میاید که آیا محمد گفته است که خدا خود را اینگونه برای من توصیف کرد ولی مسئولیت توصیف خدا از خودش به عهده خود خداست ؟ آیا محمد مدعی است که خدا یه چیزهایی به من گفت ولی راست و دروغش بر عهده گوینده است ، آیا وحی و قرآن اینگونه است ؟ آیا محمد میگوید که درسته من میگویم الله احد است ولی نمیدانم واقعا خدا احد هست یا نیست ؟ آیا محمد گفت من یک حرفهای به اسم وحی میزنم ولی شما برید ببینید که این حرفا واقعا درسته یا نه ؟ آیا خود محمد خدا و وحی را حقیقتا درک نکرد ؟

عقل نزد ما معتبر است

غنی از فقر;486783 نوشت:
با عرض سلام مخصوصا خدمت آقای رئوف

با توجه به مطلب جناب رئوف : به این مثال توجه کنید: شما از بنده و شخصیت و روحیات من هیچ اطلاعی ندارید و اگر کسی از شما بپرسد، رئوف چگونه فردی است، خواهید گفت که نمی دانم. اما اگر من به شما پیام خصوصی بدهم و بگویم که من انسان مهربانی هستم یا اینکه شخص بخیلی هستم. شما می توانید به استناد این گواهی من (هرچند خود شما نسبت به من اطلاعی ندارید) مهربان بودن یا بخیل بودن را به من نسبت بدهید. در بحث اوصاف خداوند نیز باید همین طور در نظر گرفت .

سئوال پیش میاید که آیا محمد گفته است که خدا خود را اینگونه برای من توصیف کرد ولی مسئولیت توصیف خدا از خودش به عهده خود خداست ؟ آیا محمد مدعی است که خدا یه چیزهایی به من گفت ولی راست و دروغش بر عهده گوینده است ، آیا وحی و قرآن اینگونه است ؟ آیا محمد میگوید که درسته من میگویم الله احد است ولی نمیدانم واقعا خدا احد هست یا نیست ؟ آیا محمد گفت من یک حرفهای به اسم وحی میزنم ولی شما برید ببینید که این حرفا واقعا درسته یا نه ؟ آیا خود محمد خدا و وحی را حقیقتا درک نکرد ؟

عقل نزد ما معتبر است


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دو مطلب را نباید با هم خلط کرد:

1. آنچه در قرآن است، بیانات خداوند است و مفاد آن از سوی خداوند بیان شده است. بنابراین اگر در قرآن می فرماید که الله رحمان و رحیم است، در واقع این الله است که می گوید رحمان و رحیم است نه اینکه پیامبر در قرآن دست برده باشد. (به آیاتی که در پاسخ قبلی بیان کردم، مراجعه کنید)

2. علاوه بر معارفی که خداوند از خود در قرآن به پیامبر و تمام انسان ها می دهد، پیامبر نیز به عنوان یکی از بندگان خداوند، از خداوند شناختی دارد. این شناخت طبیعتا کاملا متاثر از قرآن که وحی الهی است، می باشد ولی نباید گفت که قرآن همان چیزی که پیامبر می داند. به عبارت دیگر، خداوند در قرآن خودش را معرفی می کند و پیامبر نیز معرفت خود نسبت به خدا را از طریق قرآن که وحی خداوند است، به دست می آورد.

بنابراین قرآن تابعی از معرفت پیامبر به خدا نیست بلکه این معرفت پیامبر است که تابعی از معارف وحیانی (قرآن) است.

با توجه به این مطالب، اشکال شما وارد نیست و لازمه اوصافی که در قرآن از خداوند آمده است، این نیست که پیامبر بر خداوند احاطه علمی داشته باشد.

بحث صدق محتوای وحی نیز بحث دیگری است که لطفا آن را با این بحث خلط نکنید. سوال اصلی شما این بود که آیا پیامبر که موجودی محدود است می تواند خداوند نامحدود را توصیف کند یا خیر، که به آن پرداخته شد. اینکه محتوای وحی صادق است یا نه، بحث دیگری است که باید به صورت مجزا طرح کنید.

موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;486207 نوشت:
سلام مجدد خدمت دوستان
طبق فرموده کارشناس محترم بهتر است به سئوال اصلی بپردازیم هر چند که بنده انتقادات زیادی به فرمایشات ایشان دارم به هر حال سئوال اصلی را با شیوه و توضیحاتی بیشتر بیان میکنیم . ابتدا بگویم که قصد من توهین نیست بلکه قصد دارم که یک تلنگر و شوکی وارد کنم تا اینقدر به خود مطمئن نباشیم . درد ما این است که یک درصد هم احتمال نمیدهیم که شاید خطا میکنیم .
مطلب اصلی : شخصی ادعا نموده از جانب خدا خبری آورده است ، ما باید با او چگونه برخورد کنیم ؟ اولین سئوال به نظر من این است که از او بپرسیم آیا دقیقا و حقیقتا خدا را شناخته ای که از او خبر میدهی یا نه ؟ اگر واقعا او را شناخته ای و خدا معلوم تو شده پس تو از خدا برتری و اگر او را حقیقتا نشناخته ای چگونه از او خبر میدهی ؟ خبر از خدا که حاصل شناخت حقیقی نباشد چقدر معتبر است ؟ وقتی مثلا او میگوید که الله احد است باید کاملا الله و احد را شناخته باشد و بعد بگوید الله احد ، در صورتی که همگان متفق القولند که هیچ بشری حتی محمد بن عبدالله قادر نیست به الوهیت و احدیت علم حقیقی پیدا کند . برای توضیح بیشتر چاره ای نیست ابعاد دیگری هم بررسی کنیم و آن ختم نبوت و ختم رسالت است ، این حرف یعنی محمد هر چی که خدا داشت و نداشت بیان کرد . سئوال بسیار مهم دیگر ، مگر نمیگوییم که سیر تعالی انسان بی نهایت است اگر سیر انسان بی نهایت است چرا غیر ممکن است که من نوعی مقامم فراتر از محمد رود ، او استعدادی داشت و به مقامی رسید از کجا معلوم من استعدادم از او فراتر نباشد ؟ به هر حال بهتر است به سئوال اصلی و بنیادین بپردازیم و آن اینکه آیا محمد خدا را حقیقتا شناخت و از او خبر داد و یا با شناخت ناقص از خدا خبر داد ؟

عقل نزد ما معتبر است



سلام
بر اساس اصل عقلانی فلسفی معلوم از علت به اندازه سعه وجودی خود شناخت دارد و مفهوم این کلام آن است که معرفت نبی اکرم ص به خدای متعال به اندازه سعه وجودی اوست و از مجموع تعالیم و اخبار اسلام چنین بر می آید که شناخت نبی اکرم ص از خدای متعال بی حد و حصر است و این در حقیقت بیانگر بی نهایت بودن ذات آدم است که در اخبار شرع مقدس تحت عنوان سعه بیکران قلب مومن مطرح شده است لذا اگر شما به این حد از شناخت ( و نه علم بلکه معرفت که با ذوق حقیقت همراه است ) خدای متعال رسیده اید به درجه نبی اکرم ص نائل شده اید
به تبع آنچه گفته شد شناخت خدای متعال بعنوان حقیقت واحده ساری در تمام حقایق هستی نتیجه وصول نبی اکرم به این غایت قصوی از نفس ناطقه قدسی خود اوست
یا علیم[/]

با سلام خدمت دوستان و مخصوصا کارشناس محترم جناب رئوف

حرف من بسیار ساده است بنده عرض میکنم آیا محمد که از جانب خدا بیش از هزار بار در قرآن کلمه الله را بکار برده ، خودش الله را حقیقتا شناخته یا خیر ؟ خود محمد معترف است که الله را حقیقتا نشناخته است . بنده میگویم آیا عقلا درست است که ما از کسی تبعیت کنیم که به جهل خود به مهمترین مسئله یعنی الله معترف است ؟؟آیا تبعیت جاهل ( مثلا من ) از جاهل ( محمد بن عبدالله ) درست است؟ بنده خدا را حقیقتا نشناختم و محمد هم به اعتراف خودش اینگونه بود .



انما یتذکر الواالالباب

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

غنی از فقر;487122 نوشت:
حرف من بسیار ساده است بنده عرض میکنم آیا محمد که از جانب خدا بیش از هزار بار در قرآن کلمه الله را بکار برده ، خودش الله را حقیقتا شناخته یا خیر ؟ خود محمد معترف است که الله را حقیقتا نشناخته است . بنده میگویم آیا عقلا درست است که ما از کسی تبعیت کنیم که به جهل خود به مهمترین مسئله یعنی الله معترف است ؟؟آیا تبعیت جاهل ( مثلا من ) از جاهل ( محمد بن عبدالله ) درست است؟ بنده خدا را حقیقتا نشناختم و محمد هم به اعتراف خودش اینگونه بود .

اولاً ما در درجه اول از خداوند تبعیت می کنیم که نسبت به خودش جهلی ندارد.ثانیاً در خصوص جهل هم سخن شما صحیح نیست.ابتدا مثالی زنیم.شما نزد یک پزشک می روید.این پزشک تاحدودی اطلاعاتی دارد.ولی نمی تواند ادعا کند کل علم پزشکی نزد من است و چیزی نیست که آن را در کاملترین حد ندانم.خب پس او هم به پزشکی تا حدودی جاهل است.شما هم به پزشکی تا حدودی جاهل هستید،بنده هم همینطور.حال ما باید بگوییم چون این می شود تبعیت جاهل از جاهل،نباید این کار را انجام دهیم و نزد پزشک نرویم؟
بحث این است که جهل مراتبی دارد (در واقع علم مراتبی دارد،و الا جهل نه) ما وقتی از کسی در موضوعی جاهلتر هستیم،تبعیت از او لزومی ندارد اشکال داشته باشد.
علاوه بر این این جهلی که شما از آن حرف می زنید،جهل به چیست؟به ذات خداوند؟
و الا می توانیم حضرت محمد (ص) نسبت به خیلی از مسائل مربوط به خداوند جهل ندارد و در واقع ایشان،بالاترین علم ممکن برای انسان به خداوند را دارند.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بسم الله الرحمن الرحیم

پیروی از قرآن، پیروی از خدا است
زیرا
قرآن کلام خداست
حتی پیامبر(ص) هم از قران پیروی میکند
.

با سلام مجدد خدمت دوستان مخصوصا جناب بن موسی

در مورد پزشکی باید گفت این یک علم تجربی است و از آزمون و خطا حاصل میشود و تا حد زیادی مورد اطمینان است . حرف بنده این است که بنیاد و بنیان اسلام و همه ادیان ابراهیمی بر الله است ولی وقتی ما از محمد و عیسی و موسی و غیره میپرسیم که این خدایی که مبنا و اساس است ، حقا و حقیقتا چیست ؟ همه آنها میگویند نمیدانیم ، همه انبیاء حقا و حقیقتا به خداوند جاهل هستند و نوای ماعرفناک حق معرفتک از آنها صبح و شب بر آسمان بلند است . من میگویم این چه دینی است که بر پایه جهل استوار گشته است ؟ این چه دینی است که بر پایه الله استوار گشته ولی هیچکس حقا و حقیقتا بدان ستون و پایه علم ندارد ؟ آیا ما مجبور هستیم از خدایی تبعیت کنیم که حقیقتا او را نمیشناسیم ؟



عقل نزد ما معتبر است

سم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب

غنی از فقر;485132 نوشت:
آیا احتمال نداد که این صدا از غیر خدا باشد ؟

ابتدا این شما هستید که باید ثابت کنید این صدا از جانب خدا نبوده است و از جانب کسی دیگر بوده است.

غنی از فقر;485523 نوشت:
کسی میتواند با قاطعیت از خدا و اوصافش خبر دهد که بر خدا احاطه کامل داشته باشد

خبر دادن از صفت شخصی ملزم بر احاطه داشتن نیست.
زمانی که شخصی به بنده بگوید من این صفتها را دارم. دیگر نیازی نیست بر او احاطه داشته باشم.
و یا شما با دوست خود به سفر میروید و نسبت به نظر میدهید ، آیا زمانی که شما نظری میدهید بر او احاطه دارید؟؟/ خیر.

در کل این شبهه باطل است زیرا پیغمبر از جانب خود اوصاف خداوند را بیان نکرده است ، بلکه این خدا بود اوصافش را به پیغمبر اعلام کرد و پیغمبر بر امتش اعلام کرد.

غنی از فقر;487199 نوشت:
ا سلام مجدد خدمت دوستان مخصوصا جناب بن موسی

در مورد پزشکی باید گفت این یک علم تجربی است و از آزمون و خطا حاصل میشود و تا حد زیادی مورد اطمینان است . حرف بنده این است که بنیاد و بنیان اسلام و همه ادیان ابراهیمی بر الله است ولی وقتی ما از محمد و عیسی و موسی و غیره میپرسیم که این خدایی که مبنا و اساس است ، حقا و حقیقتا چیست ؟ همه آنها میگویند نمیدانیم ، همه انبیاء حقا و حقیقتا به خداوند جاهل هستند و نوای ماعرفناک حق معرفتک از آنها صبح و شب بر آسمان بلند است . من میگویم این چه دینی است که بر پایه جهل استوار گشته است ؟ این چه دینی است که بر پایه الله استوار گشته ولی هیچکس حقا و حقیقتا بدان ستون و پایه علم ندارد ؟ آیا ما مجبور هستیم از خدایی تبعیت کنیم که حقیقتا او را نمیشناسیم ؟

عقل نزد ما معتبر است

پیرامون بحث پزشکی ، قطعا شما میخواهید به پزشکی مراجعه کنید نسبت به دیگر پزشکان علم و آگاهی بیشتری به علوم تجربی و پزشکی داشته باشد.

شما در بعضی از بیماریها به پزشک عمومی مراجعه میکنید ، اما در بعضی از بیماریها به متخصصین و یا فوق متخصصین مراجعه میکنید.

-

در بحث دین هم همین است. شما در بعضی از موارد به شخصیتهای مراجعه میکنید که به شما راهکاری را نشان دهند.مثلا همین سوال خود را در این تاپیک مطرح کرده اید تا یکی از کارشناسان محرام سایت پاسخی بدهد.
در مواقع ای این کارشناسان گرامی نمی توانند پاسخ شما را بدهند. شما به علما رجوع میکنید، ممکن است در بعضی از مسائل علما نیز نتوانند راهکاری به شما بدهند شما باید به سراغ شخصی بالاتر بروید و آن معصوم(ع) است.

[=arial black]

[=arial black]سلام و وقت بخیر
[=arial black]
[=arial black]

بنده در مورد وحی نظرم این است که ممکن است وحی از جانب خدا باشد و ممکن است از طرف غیر خدا باشد . شما مدعی هستید که این قرآن حتما از جانب خداست و لا غیر و طبق احکام اسلام : البینه للمدعی یعنی مدعی باید بینه و دلیل آورد ؛ شما و پیامبرتان مدعی هستید که این قرآن از جانب خداست پس باید شما این امر را اثبات کنید .

[=arial black]
[=arial black]شما فرمودیید اگر سئوال دارید باید در نهایت از معصوم بپرسید من هم از معصوم درباره معرفت حق و حقیقی راجع به خدا که مهمترین مسئله بود پرسیدم آنها فرمودنند : ما عرفناک حق معرفتک .
[=arial black]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خدا قوت

غنی از فقر;487199 نوشت:
من میگویم این چه دینی است که بر پایه جهل استوار گشته است ؟

خیر بر پایه آن قسمتهایی است که میدانیم، یعن علم
و البته چیزهایی از خدا که نمیشناسیم در منطق انسانی تعریفی ندارند
بنابراین اصلاً جزو زیرمجموعه علم انسانی محسوب نمیشن تا بگیم، بخشی هم جهل است

غنی از فقر;487199 نوشت:
این چه دینی است که بر پایه الله استوار گشته ولی هیچکس حقا و حقیقتا بدان ستون و پایه علم ندارد ؟

چرا، خدا خودش بدان پایه علم دارد
و خودش توضیح داده است:khaneh:

غنی از فقر;487199 نوشت:
آیا ما مجبور هستیم از خدایی تبعیت کنیم که حقیقتا او را نمیشناسیم ؟

مجبور هستیم بله
چون عقل حکم میده اطاعت از او واجب است

غنی از فقر;487225 نوشت:
بنده در مورد وحی نظرم این است که ممکن است وحی از جانب خدا باشد و ممکن است از طرف غیر خدا باشد . شما مدعی هستید که این قرآن حتما از جانب خداست و لا غیر و طبق احکام اسلام : البینه للمدعی یعنی مدعی باید بینه و دلیل آورد ؛ شما و پیامبرتان مدعی هستید که این قرآن از جانب خداست پس باید شما این امر را اثبات کنید .

وقتی امکان وحی از سوی خدا هست
فقط خود خداست که میتونه وحی ای که منتسب به او هست رو رد یا تایید کنه
لذا خدا اگر سکوت کنه، منطق انسانی با مسئله ای روبرو خواهد شد که امکان جل آن وجود نخواهد داشت
در نتیجه حجیت خودش رو از دست میده
پس وحی منتسب به خدا، حتماً توسط خود خدا رد یا تایید میشود.

غنی از فقر;487225 نوشت:
شما فرمودیید اگر سئوال دارید باید در نهایت از معصوم بپرسید من هم از معصوم درباره معرفت حق و حقیقی راجع به خدا که مهمترین مسئله بود پرسیدم آنها فرمودنند : ما عرفناک حق معرفتک .

سوال شما این بوده که: «آیا خدا را حقیقتاً شناختید»
آنها گفته اند: «شما چه نیازی به این شناخت کامل دارید؟، آنقدر که لازم دارید در قرآن و احادیث بیان شده، بیشتر از آن نیازی نیست»
البته اگر کلمه بیشتر معنا داشته باشد
چون بیشتر به معنی این است که چیزی هست تا بیشتر شود
ولی اگر وصفی از خدا در منطق و عقل انسان معادلی نداشته باشد، آنگاه امکان شناختش برای انسان نیست آنگاه لفظ بیشتر در مورد آن بی معنی است.

غنی از فقر;487225 نوشت:
[=arial black]شما و پیامبرتان مدعی هستید که این قرآن از جانب خداست پس باید شما این امر را اثبات کنید .


سلام.
این مورد برای ما مثبِت است. شما اگر آنرا از جانب خداوند نمیدانید، به تحدی قرآن پاسخ دهید ان کنت من الصادقین.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مجدد

غنی از فقر;487199 نوشت:
در مورد پزشکی باید گفت این یک علم تجربی است و از آزمون و خطا حاصل میشود و تا حد زیادی مورد اطمینان است . حرف بنده این است که بنیاد و بنیان اسلام و همه ادیان ابراهیمی بر الله است ولی وقتی ما از محمد و عیسی و موسی و غیره میپرسیم که این خدایی که مبنا و اساس است ، حقا و حقیقتا چیست ؟ همه آنها میگویند نمیدانیم ، همه انبیاء حقا و حقیقتا به خداوند جاهل هستند و نوای ماعرفناک حق معرفتک از آنها صبح و شب بر آسمان بلند است . من میگویم این چه دینی است که بر پایه جهل استوار گشته است ؟ این چه دینی است که بر پایه الله استوار گشته ولی هیچکس حقا و حقیقتا بدان ستون و پایه علم ندارد ؟ آیا ما مجبور هستیم از خدایی تبعیت کنیم که حقیقتا او را نمیشناسیم ؟

درست است که یقین و علم ما در پزشکی با این مسئله فرق می کند.ولی مثال ما از جهت نسبی بودن جهل است.
در مورد محمد (ص) و عیسی (ع) و موسی (ع)،همه این بزرگواران نقش واسطه را بازی کرده اند.در واقع ایشان در رساندن فرامین الهی به انسان ها واسطه بودند.نه این که فرامین از خودشان باشد.فرمان ها از خداوند است.پس همانطور که عرض کردیم پیروی ما در اصل از خداوند است که خداوند هم به هیچ وجه جاهل نیست (سبحان الله).
پیامبران تا حدی که برایشان امکان داشته باشد می دانند.ولی خداوند کامل می داند.پس وحی که از جانب خود خداست،جهلی در آن نیست و با شناخت کامل به ما رسیده است.
درباره شناخت خدا هم ما نه اینطور هستیم که خدا را کامل بشناسیم،نه این که او را اصلاً نشناسیم.ما در حد فهم و درک خودمان می توانیم خدا را بشناسیم.

به طور خلاصه مبنای شناخت خداوند وحی و عقل است.اگر بپذیریم نقش پیامبران واسطه بوده،در وحی جهل و نقصی نیست چون مستقیماً از سوی خود خداوند می آید و استوارترین راه است.پس در این مبنا نقصی و خطا و جهلی نیست.اما عقل هم اگر خطایی داشته باشد به کمک این وحی حل می شود و در حد خود ما را به آنچه که لازم است می رساند.پس جهل انسان ها به دین،به دلیل آن که دین از سوی خداست نه از سوی انسان های عادی،حل می شود.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

سلام

استوار;487277 نوشت:
این مورد برای ما مثبِت است. شما اگر آنرا از جانب خداوند نمیدانید، به تحدی قرآن پاسخ دهید ان کنت من الصادقین.

هر چند شاید بی ربط باشه، ولی فکر کنم
بالاخره جواب یکی از سوالاتم رو گرفتم
چرا خدا گفته: «من دون الله»؟
بارها با خودم فکر میکردم چرا قرآن گفته: أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
يا مى‏گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گوييد ده سوره برساخته‏شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خوانيد - هود - 13

فقط خدا میتواند از سوی خودش، حرف بزند
و فقط خدا میتواند راستی یا درستی چنین ادعایی رو مطرح کند
لذا هر کس چنین ادعایی بکند، خدا دروغگویی او را برملا میسازد
اگر نکند، او را تایید کرده است.:Labkhand:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

سلمان14;487284 نوشت:
هر چند شاید بی ربط باشه، ولی فکر کنم
بالاخره جواب یکی از سوالاتم رو گرفتم
چرا خدا گفته: «من دون الله»؟
بارها با خودم فکر میکردم چرا قرآن گفته: أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
يا مى‏گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گوييد ده سوره برساخته‏شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خوانيد - هود - 13

فقط خدا میتواند از سوی خودش، حرف بزند
و فقط خدا میتواند راستی یا درستی چنین ادعایی رو مطرح کند
لذا هر کس چنین ادعایی بکند، خدا دروغگویی او را برملا میسازد
اگر نکند، او را تایید کرده است.


بله حرف شما درست است.در واقع برخلاف آن چه که خیلی ها فکر کرده اند،تحدی مبنای عقلانی دارد.یعنی فقط در مقام جدل مطرح نمی شود.اگر قرآن کتاب خداوند یکتا باشد،در اینصورت از آنجا که توحید برقرار است،کلام خالق هم باید غیر از کلام مخلوق باشد.
حال اگر کسی بتواند ثابت کند کلام خالق غیر از کلام مخلوق نیست،طبق رفع تالی الهی نبودن قرآن را نشان داده است.
در پایان دو روایت ذکر کنیم درباره شناخت خداوند:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي نَاظَرْتُ قَوْماً فَقُلْتُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْعِبَادُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ
1. منصوربن حازم مى‏ گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: من با گروهى مناظره مى ‏كنم و به آنها مى ‏گويم: خداوند بزرگ‏تر و برتر از آن است كه به وسيله مخلوقش شناخته شود، بلكه بندگان با خداوند شناخته مى ‏شوند. آن حضرت فرمودند: خداوند تو را رحمت كند.

حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ السَّكَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ
فضل بن سكن از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه امير مؤمنان على (عليه السلام) فرموده است: خدا را به وسيله خدا و پيامبر را به وسيله پيامبرى و صاحبان امر (امامان) را با عدالت و نيكى بشناسيد.

توحید شیخ صدوق (ره)،باب أنه - عزوجل - لا يعرف الا به‏ (باب 41)،روایت اول و سوم.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب

بن موسی;487292 نوشت:
بله حرف شما درست است.در واقع برخلاف آن چه که خیلی ها فکر کرده اند،تحدی مبنای عقلانی دارد.یعنی فقط در مقام جدل مطرح نمی شود.اگر قرآن کتاب خداوند یکتا باشد،در اینصورت از آنجا که توحید برقرار است،کلام خالق هم باید غیر از کلام مخلوق باشد.
حال اگر کسی بتواند ثابت کند کلام خالق غیر از کلام مخلوق نیست،طبق رفع تالی الهی نبودن قرآن را نشان داده است.

حرف شما هم درسته و تا الان از این منظر بهش نگاه نکرده بودم، این هم جالب بود و خیلی ارزشمند.
راستش رو بخواهید استدلال حقیر در این حد نبود

حقیر گفتم، اگر کسی بگه از طرف خدا حامل پیغام برای هدایت مردم هستم و خدا اون پیغام رو رد نکنه، و خود اون پیغام هم حاوی دروغی نباشه، حتماً از سوی خداست.

خب حالا که خدا احتجاج کرده، در حقیقت منظورش این بوده که:
جرأت داری بگو این کلام(مورد ادعا)از سوی خداست برای شما تا دروغگو شناخته بشی!!!!!! (به شرطی که خود خدا کمکت نکنه)

یعنی چون خدا سکوت نمیکنه
هر حرفی غیر از حرف خدا یا در خود دروغی دارد
یا توسط حرفی که خدا تاییدش کرده رد میشه
یا بالاخره خدا یه کاری میکنه که شخص مورد نظر خودش بگه دروغ گفتم
یا مردم اون رو به کذاب میشناسن یا .....

منظورم اینه که خدا خودش از کلامش محافظت میکنه
پس کسی نمیتونه کلامی غیرخدایی رو به خدا نسبت بده

اما حرف شما که چون خدا واحد است و کلامش هم واحد است، جای تامل بسیاری دارد

غنی از فقر;487122 نوشت:
با سلام خدمت دوستان و مخصوصا کارشناس محترم جناب رئوف

حرف من بسیار ساده است بنده عرض میکنم آیا محمد که از جانب خدا بیش از هزار بار در قرآن کلمه الله را بکار برده ، خودش الله را حقیقتا شناخته یا خیر ؟ خود محمد معترف است که الله را حقیقتا نشناخته است . بنده میگویم آیا عقلا درست است که ما از کسی تبعیت کنیم که به جهل خود به مهمترین مسئله یعنی الله معترف است ؟؟آیا تبعیت جاهل ( مثلا من ) از جاهل ( محمد بن عبدالله ) درست است؟ بنده خدا را حقیقتا نشناختم و محمد هم به اعتراف خودش اینگونه بود .



انما یتذکر الواالالباب



با سلام خدمت شما دوست گرامی

سه مطلب:

- اولا به نظر بحث روشن است و شما تکرار مکرر می کنید، اشکال شما این بود که پیامبری که خود به خداوند احاطه کامل ندارد، چگونه متبَع است؟ پاسخ هم این بود که توصیف پیامبر از خدا، از دانش خودش نیست بلکه از علم نامحدود الهی است. فلذا اشکالی پیش نمی آید. بحث به نظر کاملا روشن است.

- مسئله دیگر این است که پیامبر اگرچه احاطه تام بر خدا ندارد ولی علم او به خداوند بسیار کامل تر از دیگران است و این نیز نتیجه ی دریافت وحی و ارتباط با عالم والاست. پس نمی توان پیامبر اسلام و دیگر پیامبران را جاهل محض معرفی کرد. اتفاقا عجز از شناخت حقیقی و تام خداوند، خود مرتبه ای از علم است. (مجددا تکرار می کنم که منشا تعریف خداوند در قرآن، علم پیامبر نیست)

- بحث در مورد اینکه وحی آیا واقعا از سوی خداوند است یا نه ... موضوعی خارج از بحث ماست و لطفا به این مسئله و موضوعات دیگری که خارج از بحث هستند، نپردازید.

موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;487225 نوشت:
[=arial black]سلام و وقت بخیر

[=arial black]

بنده در مورد وحی نظرم این است که ممکن است وحی از جانب خدا باشد و ممکن است از طرف غیر خدا باشد . شما مدعی هستید که این قرآن حتما از جانب خداست و لا غیر و طبق احکام اسلام : البینه للمدعی یعنی مدعی باید بینه و دلیل آورد ؛ شما و پیامبرتان مدعی هستید که این قرآن از جانب خداست پس باید شما این امر را اثبات کنید .


شما فرمودیید اگر سئوال دارید باید در نهایت از معصوم بپرسید من هم از معصوم درباره معرفت حق و حقیقی راجع به خدا که مهمترین مسئله بود پرسیدم آنها فرمودنند : ما عرفناک حق معرفتک .

سلام
خدای قادر متعالی که تمام هستی در ید قدرت اوست نمی نشیند که کسی ادعای رسالت از سوی او کند و او بنشیند و هیچ کاری نکند . ببینید مدعیان دروغین رسالت چگونه رسوا شده اند ؟
از سوی دیگر اعجاز بودن قرآن دلیل بر الهی بودن آن است
یا علیم

[=arial]سلام بر دوستان و تشکر از وقتی که صرف میکنید

[=arial]
[=arial]جواب مختصر و مفیدی به آقایان رئوف و محی الدین عرضه میکنم .

[=arial]
[=arial]جناب رئوف میفرمایند که توصیف پیامبر از خدا ، از خودش نیست بلکه از علم نا محدود الهی است
رئوف;487339 نوشت:
پاسخ هم این بود که توصیف پیامبر از خدا، از دانش خودش نیست بلکه از علم نامحدود الهی است.
. سئوال من این است که آیا علم محمد به علم نا محدود الهی رسید که اگر رسید پس هم شان خداست و اگر هم نرسید پس از کجا صحبت میکند ؟

[=arial]
[=arial]و اما جواب محی الدین عزیز که فرمودنند
محی الدین;487340 نوشت:
خدای قادر متعالی که تمام هستی در ید قدرت اوست نمی نشیند که کسی ادعای رسالت از سوی او کند و او بنشیند و هیچ کاری نکند .
سئوال من این است چرا خدا نشسته و دست روی دست گذاشته بودایی ها بیشتر از مسلمانها شدند ؟ چرا خدا دین بودایی رو رسوا نمیکنه ؟ چرا دنیا دست صهیونیست هاست و خدا نشسته ؟ چرا تکفیری ها هر روزه مسلمانها رو میکشن و خدا دست رو دست گذاشته ؟ و ...

[=arial]
عقل نزد ما معتبر است

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

غنی از فقر;487364 نوشت:
سئوال من این است که آیا علم محمد به علم نا محدود الهی رسید که اگر رسید پس هم شان خداست و اگر هم نرسید پس از کجا صحبت میکند ؟

دوست گرامی به این سوال هزاربار توسط همه ی دوستان پاسخ داده شده است.

کسی ادعا نکرده است علم پیغمبر(ص) نامحدود است و علمش با خدا برابری میکند.

و اینکه پیغمبر(ص) از صفات خداوند سخن گفت. دلیل بر احاطه داشتن بر خدا نیست. زیرا خدا به پیغمبر(ص) گفت این صفات من است. و پیغمبر(ص) عین سخن خداوند را برای امتش بازگو کرد.

غنی از فقر;487364 نوشت:
سئوال من این است چرا خدا نشسته و دست روی دست گذاشته بودایی ها بیشتر از مسلمانها شدند ؟ چرا خدا دین بودایی رو رسوا نمیکنه ؟ چرا دنیا دست صهیونیست هاست و خدا نشسته ؟ چرا تکفیری ها هر روزه مسلمانها رو میکشن و خدا دست رو دست گذاشته ؟ و ...

عقل نزد ما معتبر است

قرار نیست که خداوند از صفت قهریه استفاده کند و مردم را مجبور به تبعیت از یک دین و آیین کند. اگر قرار بود خداوند همچین کاری کند آنوقت دیگر آزمایش مردم یک بحث واهی بود. و این امر از حکمت خدا به دور است.
کجا دنیا در دست صهیونیست هاست؟ کجا دنیا در دست تکفیری هاست؟

به حول قوه الهی تکفیری ها و صهیونیست ها به زودی زود از بین خواهند رفت.

خداوند به تمام انسانها عقل و شعور داده است که خودشان راهشان را انتخاب کنند.نه اینکه بیاید با صفت قهریه یک امری را انجام دهد.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;487364 نوشت:
[=arial]سلام بر دوستان و تشکر از وقتی که صرف میکنید

[=arial]جواب مختصر و مفیدی به آقایان رئوف و محی الدین عرضه میکنم .
[=arial]جناب رئوف میفرمایند که توصیف پیامبر از خدا ، از خودش نیست بلکه از علم نا محدود الهی است . سئوال من این است که آیا علم محمد به علم نا محدود الهی رسید که اگر رسید پس هم شان خداست و اگر هم نرسید پس از کجا صحبت میکند ؟

[=arial]و اما جواب محی الدین عزیز که فرمودنند سئوال من این است چرا خدا نشسته و دست روی دست گذاشته بودایی ها بیشتر از مسلمانها شدند ؟ چرا خدا دین بودایی رو رسوا نمیکنه ؟ چرا دنیا دست صهیونیست هاست و خدا نشسته ؟ چرا تکفیری ها هر روزه مسلمانها رو میکشن و خدا دست رو دست گذاشته ؟ و ...


عقل نزد ما معتبر است

سلام
بحث ما ادعای رسالت از سوی خدای متعال بود و مثالهای شما هیچکدام ربطی به بحث ما ندارد آن موضوعات در حوزه بحث از شرور است
یا علیم

غنی از فقر;487364 نوشت:
[=arial]سلام بر دوستان و تشکر از وقتی که صرف میکنید

[=arial]جواب مختصر و مفیدی به آقایان رئوف و محی الدین عرضه میکنم .
[=arial]جناب رئوف میفرمایند که توصیف پیامبر از خدا ، از خودش نیست بلکه از علم نا محدود الهی است . سئوال من این است که آیا علم محمد به علم نا محدود الهی رسید که اگر رسید پس هم شان خداست و اگر هم نرسید پس از کجا صحبت میکند ؟

....[=arial]


با سلام خدمت شما دوست گرامی

مجددا باید عرض کنم که بحث کاملا روشن است ولی با این حال مجددا توضیح می دهم:

اینکه شما از سوی فردی دانا اطلاعاتی به دست بیاورید و به دیگران بگویید، آیا لازمه اش این است که علم شما لزوما هم شان علم آن دانا باشد؟
اگر یک فقیه به شما بگوید که خون نجس است و شما این خبر را برای گروهی از دوستان خود بازگو کنید، آیا لازمه ی انجام دادن این اِخبار، این است که شما فقیه باشید؟

مسئله ساده است، خداوند از علم بیکران خود، مطلبی را با پیامبرش بازگو کرده و ایشان نیز برای بشر به ارمغان آورده است. لازمه ی این مسئله این نیست که پیامبر هم شان خداوند در علم باشد.

موفق باشید

موضوع قفل شده است