لزوم

ضرورت مرجع تقلید

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام به شما و همگی

چندی پیش، در همین انجمن با شخصی محترم، بحثمون شد سر همین مسئله و ایشون گفتن که بدون داشتن مرجع تقلید تمامی اعمال شخص، باطل هست. از همین رو سوالی برام پیش اومد که باید مطرح کنم تا به جواب برسم.
در این انجمن هم مطرح کردم چون فتوا یا استفتا شرعی نمیخوام، بلکه یک بحث عقیدتی میخوام.

(پیش از شروع بحث باید نکته ای بگم: دوستان، اگر میبنین من اینجا از خودم دارم میگم، قصدم این نیست که بگم فقط منم که دارم اینکارو میکنم، بلکه صد در صد هستن بسیار بسیار افراد که منم مشابه اونائم اما خب من الان پرسشگرم و از احوالات خودم آگاهم نه از دیگران، برای همین خودم رو مثال میزنم - این نکته رو گفتم چون ممکنه بعضی ها * فکر کنن این "من" گفتنم از روی غرور و تکبره که در اشتباهن)

سوال اول: توجه بفرمایین، (اصلا منظورم خودم نیست، به طور کلی میپرسم) یک انسان که خوبی کنه، همنوعش رو دوست بداره،سعی کنه دروغ نگه، خدا رو به شیوه ی پیامبر حضرت محمد (ص) نماز بزاره، به طور کلی اعمال شرعی (مثل روزه، غسل و ...) رو انجام بده،سعی کنه متواضع باشه، و خلاصه صفات نیک رو سعی کنه داشته باشه اما، هم یک مرجع تقلید نداشته باشه و هم مجتهد نباشه. چطور ممکنه این شخص تمامی این اعمالش باطل بشه؟ صرفا بر همین مبنی که "چون مرجع تقلید ندارد" اعمالش باطله!؟ چطور میشود خداوند عادل و رحیمی که ما میشناسیم فقط به همین دلیل، تمامی خوبی ها و نیکی های شخص رو نادیده بگیره و بگه باطله؟ چه دلیل عقلانی و یا قرآنی ای بر این موضوع وجود داره؟

شما فرض بفرما، از نظر خداوند همه ی ما انسان هستیم و درجه ایمان و نیک بودنمونه که باعث میشه پیش خدا ارزشمند بشیم. حالا خداوندی که میگه براش ایمان و خوب بودن مهمه، چطور ممکنه خوب و با ایمان بودن یک شخص رو فقط به دلیل اینکه "مرجع تقلید ندارد" نادیده بگیره و بگه اعمالت باطله؟

سوال دوم: حالا شما فرض کنید، (این درباره خودمه) شخصی نخواد که "یک" مرجع تقلید داشته باشه. این شخص دوست داره برای مسائل شرعی و ...، نظر اکثر مراجع رو مطلع بشه (یا با خوندن رساله هاشون یا رفتن به سایتشون یا پرس و جو و خلاصه روش های مختلف) و بعد با تصمیم و عقل خودش بسنجه که کدوم میتونه مناسب باشه و بعد بگه فرض مثال آیت الله فلانی نظر خوبی داره و کاری که من میکنم شبیه گفته ایشونه یا دوست دارم که شبیه ایشون انجام بدم چون به نظرم به حقه.

خب چنین کسی چرا باید اعمالش باطل باشه؟ توجه بفرمایین، این شخص نمیگه "مراجع تقلید کشک تشریف دارن(بنابر تهمتی که شخص محترم به من زدن این جمله رو به کار بردم)" و خودش واسه خودش قرآن و روایات و ... رو تفسیر نمیکنه که بعد بخواد بهشون عمل کنه(تا یک شخصی از راه برسه و انگ گمراه بزنه و بره)، بلکه میگه من عقلا نمی پسندم که فقط به یک مرجع بسنده کنم. بلکه میخوام که نظر اکثریت تا اونجا که بتونم رو ببینم و بعد انتخاب کنم که کدوم بیشتر عقلانی به نظر میرسه.

آیا واقعا از نظر عقلی چنین مسئله ای اشتباهه؟

یک توضیحی و دفاعی درباره ی این نوع طرز تفکر برای شما دارم:

ببینین فرض مثال، نظر یک فیلسوف آلمانی بر یه چیزه، نظر یه فیلسوف فرانسوی بر یه چیز دیگه... و خب صراحتا مکاتب مختلف فلسفی-سیاسی حرف های متنوع و تفکرات مختلفی رو بیان میکنن. حالا شما فکر کن بیاین، با مطالعه ی اکثر آثار، جمع آوریشون و مقایسه ی بین مفاهیم و مطالب مذکور در هر مکتب و ریشه، به یک نتیجه که به نظر شما با جهان بینی و منطق شما یکسو هست برسین. آیا این روش مفید تر هست یا اینکه من بگم پیرو فرض مثال مارکس هستم و بس! هرچی او میگوید حق است.

من واقعا چنین کاری رو در حد محدود ترش انجام دادم و دیدم که با تجمع نظرات فیلسوفان (معاصر بیشتر) به نظراتی میرسیم که سخن حق دارن ! یعنی حتی میتونن در راستای اثبات خدا و مسائل دینی قرار بگیرن. خب چرا وقتی چنین کاری چنین نتیجه ی خوبی میده رو نباید انجام داد؟
برای همینه که من روی اوردم به روش تلفیق. درباره ی مراجع هم به همین شیوه. من فرض مثال مشکل دارم درباره ی فلان موضوع و فکر میکنم که خودم به تنهایی نمیتونم جواب مناسبی بدم یا اصلا برای اینکه بتونم به جواب برسم، نیازمندم که نظر مراجع رو مطلع بشم. در این حالت به جای اینکه بیام ببینم فقط مثلا آیت الله مکارم شیرازی چی گفته، میرم میبینم علاوه بر ایشون بقیه چی گفتن. و بعد نتیجه گیری میکنم از بین گفته هاشون که کدوم صحیحه.

نگاه کنین این دقیقا عین همون کار بقیه هست، بقیه هم حق انتخاب دارن که مرجعی که میخوان رو انتخاب کنن. منم همینکارو میکنم. اما بقیه (بقیه که میگم منظورم همه نیست، منظورم متدین هایی هست که از چنین روشی جلو میرن) به طور مطلق یک شخص رو انتخاب میکنن که همیشه ازش پیروی کنن. اما من برای هر موضوعی که برام علامت سواله، نظر اونی که میخوام رو انتخاب میکنم.

فرض مثال در موقع قنوت فارسی خوندن از نظر این مراجع جایزه:
آیت الله خامنه ای،آیت الله اراکی، آیت الله بهجت، و در همون تایپیک گفتن که آیت الله مظاهری.

و کسانی مثل آیت الله تبریزی، آیت الله خویی، آیت الله سیستانی گفتن که مشکلی نداره اما وظیفه قنوتی به غیر عربی اشکال داره یا ادا نمیشه. در صورتی که من دعاهایم که به فارسی بوده در زمان قنوت (مثال هم زده بودم سه تا که بیشتر از اون رخ داده) به تحقق رسیده. خب این نشون دهنده ی اینه که آیت الله خامنه ای و ایت الله اراکی و آیت الله مظاهری و آیت الله بهجت درست میگفتن.

بعد از طرفی فرض مثال درباره ی نشان دادن چهره ی پیامبر و ائمه در یک بازی رایانه ای از آیت الله خامنه ای استفتا میگیرم. و ایشون بنابر شرایطی میگه صحیحه و مانعی نداره. (درصورتی که ممکنه خیلی ها بگن نه، جایز نیست)

خب چه مانعی داره برای مسائل مختلف به نظرات مراجع مختلف نگاه کنم و اونی که به نظر عقلانی (منظور از عقل، عقلِ شخص هست) میرسه رو انتخاب کنم؟

ممنونم از شما و منتظر پاسختون می مونم.

پیامبران چه نیازی به عصمت از گناه داشتند؟

انجمن: 

با سلام
پیامبران چه نیازی به عصمت از گناه داشتند؟ برای پیامبران فقط داشتن عصمت در وحی کافیه و نیازی به عصمت از گناه نیست. اگر بپزیریم خدا بهترین شخص در یک قوم را برای پیامبری میگزینه دیگر نیازی به عصمت در گناه نیست مثلا اگر ایت الله خامنه ای عصمت ندارند ولی از بهترین انسان های این دوره هستند و اطاعت از ایشان هم واجب و اگر گناهی هم مرتکب بشوند بسیار کوچک خواهد بود و مردم انگ عالم بی عمل را به او نمیزنند
ممنون

خدا چرا احتیاج به خلیفه دارد؟

انجمن: 

وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ
وَاذكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ
سلام
مدتها تحقیق کردم تا مطمئن شدم با توجه به بعضی از ایات پیامبران و امامان خلیفه خدا بر روی زمینند
اما چندتا سئوال
1-اصلا خدا چرا احتیاج به خلیفه دارد
مگر ذات اقدس خدا قدرت اداره تمام امورات کائنات را ندارد
2-دوم اینکه ایات بالا معنی دیگه ای از خلیفه ارائه میدهند.یعنی بر میگردیم به شبهه همیشگی که انسان خلیفه خدا نیست بلکه خلیفه قوم قبل خودشه
یعنی همون حرف کسایی که میگن انسان جانشین همون موجودات خونریزیه که هیچ بهره ای از شعور و عقل نداشته و روح خدا هم درشون دمیده نبود