قران

دعاهاي ناب قرآني

انجمن: 

دعا دریچه نزول رحمت خداست؛ سرچشمه فیضان الطاف الهی است؛ آبشار باطراوت مهر پروردگار است؛ خالص ترین جلوه بندگی است؛ پاک ترین تجلی خضوع و خشوع است؛ زیباترین نوع عبادت است؛ روشن ترین جلوه اظهار تواضع و اطاعت بنده و مهربانی و لطافت معبود است؛ دعا غوطه ور شدن در زلال وصل است؛ نوشیدن از جام مهربانی حق است و لبریز شدن از حیات جاودانگی است.

سلام خدمت تمامي دوستان

در اين تايپيك ميخواستم از عزيزاني كه در حال خواندن قران به دعاهاي قراني برخورد ميكنند را در اين تايپيك قرار بدهند !!! تا در اين تاپيك كلكسيوني از بهترين دعاهاي قراني داشته باشيم تا بتوانيم هميشه دعا كنيم

ممنون

اولين دعا را خودم شروع ميكنم

دعاي حضرت سليمان !!! سوره نمل ايه 19

رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ
پروردگارا ! مرا بر ان دار تا نعمتي را كه به من و پدر و ماردم ارزاني داشتي شكر كنم و عمل صالحي كه ميپسندي انجام دهم , و مرا به رحمت خويش در جمع بندگان شايسته ات در اور.

""چشمها"" هم ذکر دارند ؟

انجمن: 

سلام :Gol:
آیه 101 سوره مبارکه کهف می فرماید :
"و عرضنا جهنم یومئذ للکافرین عرضا الذین کانت اعینهم فی غطاء عن ذکری"
و آنروز جهنم را بر کافران عرضه می کنیم آنانکه چشمانشان در پوششی از ذکر و یاد ما بود
از این آیه اینطور دانسته می شود که چشمان هم ذکری دارند که کافران بواسطه غطاء کفرشان عاجز از آن هستند .
پس چشمها هم ذکری دارند که بی باوری مانع از آن است .
به نظر شما این ذکر چه ذکری است و این بی باوری چیست ؟
والحمد لله

◊╠⋱شکوائیه قرآن کریم⋰╣◊

انجمن: 

شکوائيه قرآن کریم:Ghamgin:

و اما مردم عامی!

با قلب رئوف و روح آرامی، نیاز و آرزویشان را در الفاظم نشان گیرند، بدون آن که در

اعماق فرمانم پیامی از خدا گیرند و پای در راه بگذارند.

من از آنان گله دارم هزاران، صدهزاران گله دارم:Ghamgin:

یکی خواند مرا گنگ و غلط، با چهچهی گویی که آهنگ غنا هستم!

یکی بندد مرا بر بازویش، بی فهم و بی درک و تأمّل، برای آن که «خیر الحافظین» هستم!

یکی آویزدم بر گردنش، گویی صلیبی از طلا هستم،

یکی نالد مرا در بزم غم، گویی که شعر مرده‌ها هستم!

یکی هم بهر حفظ مال و جانش غافل از یاد خدایش، ببندد یک قطعه‌ام را بر خودش، بر خانه‌اش بر

جان و مال و بچه‌اش تا از بلا و درد و آتش در امان باشد.

من از آنان گله دارم:Ghamgin:

در آن دم که عزیزی از وطن عزم سفر دارد، مادری یا خواهری یا همسری در بدرقه از من، پلی بالا

سرش بندد، تا که از زیر آن اول قدم را پیش بگذارد. و دائم از خطرها در امان باشد، به دیوار مناره،

بر فراز گنبد و باره، به گرداگرد تکیه، مقبره، مدفن و قندیل مسجدها، با خط تزئینی و سردرهم

معمّاوار ناخوانا، مرا با صنعت تذهیب عرضه می‌دارند، برای نذر دنیا و ثواب آخرت، از باء تا سین

خواندنم را با شتابی ختم می‌گیرند.

من از آنان گله دارم:Ghamgin:

تنها ذکر الفاظم، تهی از معنی، چون وردی مقدس، بی تفهم، بی تعقل، بی تأمّل، بی تفکّر!

تنها برای رفع حاجت یا ثواب آن نثار رفتگان و بس!

فلانی در تمام زندگانی ندارد با من هیچ آشنایی ولی هنگام تردید و بلا تکلیفی‌اش در انتخاب مسکن

و یاری و آغاز هر کاری، به دامانم زند دست و گشاید لای اوراقم که یابد راه خود را خوب یا بد یا

میانه که بعد از آن تمام عذر و تقصیر و گناهش را به پای من بیاندازد!

من از آنان گله دارم:Ghamgin:

برای یمن هر مسکن مرا با آب و آئینه به آن جا می‌برند که شاید مبارک گردد آن خانه اگر چه هر

خلاف و هر گناه و هر تباهی و هلاکت‌ها در آن باشد!

کنار هفت سین سفره‌شان در صف سیر و سماق و سرکه و سکه و سنجد! به همراه صداق زن، به

پیش چشم داماد سیه پوش و عروس نقره‌ای دامن، کنار هزاران معصیت در پیش نامحرم، به دنبال

طبل و نی و آواز و رقص و پایکوبی‌شان! من حاضرم اما برای چه!

من از آنان گله دارم هزاران، صد هزاران گله دارم

قرآن برای خواندن و ثواب تا کی؟! و برای اندیشیدن و عمل از کی؟!

:Gol:

معجزات رسول الله

انجمن: 

قرآن کریم [=&quot][1][/]

( يَأَيهَُّا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ ءَامِنُواْ بمَِا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنرَُدَّهَا عَلىَ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنهَُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصحَْابَ السَّبْتِ وَ كاَنَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا)

اى اهل كتاب، پيش از آنكه چهره‏هايى را محو كنيم، آن گاه آنها را واپس گردانيم يا چنان كه «اهل شنبه» را لعنت كرديم، لعنتشان كنيم. به چيزى كه تصديق كننده آنچه [از كتابهاى آسمانى كه‏] با شماست، نازل كرده‏ايم، ايمان آوريد و اراده خدا انجام شدنى است‏

قرآن کریم یکی از معجزات اساسی و مهم پیامبر بوده است و این کتاب خلاصه ای از دانستنیهای کتب حضرات موسی و عیسی و ابراهیم و داوود و... (ع) است.
در این کتاب زندگی نامه ی دانشمندان و صالحان و حکیمان و پیامبران و حتی زندگی نامه ی حضرت محمد در آن نوشته شده است. این کتاب مقدس یکی از چهار اساس اتحاد مسلمان شیعی مذهب با سنی مذهبان است.
اولین سوره از آن کتاب آسمانی سوره فاتحه[=&quot][2][/] که 7 آیه و آخرین آن ناس[=&quot][3][/] که 5 آیه دارد.
اولین سوره ی نازل شده سوره ی علق است که در غار حرا نازل شده است.[=&quot][4][/]
این کتاب به انسان راه و رسم زندگی کردن و آدم و انسان بودن را یاد می دهد.

معراج و اسراء

معراج به معنای صعود رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه به آسمان هاست.[=&quot][5][/] این لفظ در قرآن نیامده ، بلکه با لفظ اسرا (سیر دادن شبانه) آمده است. مراد از اسرا _ که با معراج مترادف به کار رفته است_ سفر جسمانی و روحانی پیامبر است که در بیداری اتفاق افتاده است.به راهنمایی جبرئیل از مسجد الحرام تا الاقصی و سپس از آنجا به آسمان هفتم و مشاهده ی اسرار الهی و رحمت و مغفرت و قدرت الهی از جمله سدرة المنتهی و عرش و بهشت و جهنم.

آداب و سنن حضرت در قرائت قرآن

امیر المؤمنين عليه السّلام فرمود: چيزى جز حالت جنابت، مانع رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از تلاوت كردن قرآن نمى‏شد.[=&quot][6][/]
امّ سلمه گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در قرائت قرآن هر آيه را از آيه ديگر جدا مى‏نمود.[=&quot][7][/]

یک سخن لازم

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند عقل را آفريد و به او گفت: عقب برو، عقب رفت. سپس فرمود: پيش بيا، پيش آمد. آن‏گاه فرمود: مخلوقى را نيافريدم كه نزد من محبوبتر از تو باشد. پس نود و نه جزء از آن را به [من‏] محمّد بخشيد، و یك جزء ديگر را ميان همه
بندگان قسمت نمود[=&quot][8][/]


رسول الله (ص):

1. رِضَا الرَّبِّ فِی رِضَا الوَالِدَینِ وَ سُخطُهُ فِی سُخطِهِمَا [=&quot][9][/]

خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است و خشم خدا در خشم آنهاست.

2. اَعظَمُ الناسِ حَقَّاً عَلیَ الرَّجُلِ اُمُّهُ[=&quot][10][/]

مادر از همه کس بیشتر بر انسان حق دارد.

[=&quot][1][/] القرآن هو الدّوا. قرآن درمان (دردهاى بشر) است. نصایح سخنان حضرات معصومین. ص 13.

[=&quot][2][/] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(1)به نام خدای بخشایندة مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِينَ(2)سپاس و ستایش خدای راست که پروردگار جهانین است
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(3)آم بخشایندة مهربان
مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ(4)هداوند و فرمانروای روز پاداش
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ(5)تو را می پرستیم و از تو یاری می تلبیم
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ(6)ما را به راه راست هدایت فرما
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ(7)راه کسانی که به آن ها نعمت دادی نیکویی کردی نه راه خشم گرفتگان بر آنها و نه راه گمراهان.

[=&quot][3][/] قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ(1)بگو : پناه می برم به پروردگار مردمان
مَلِكِ النَّاسِ(2)پادشاه مردمان
إِلَهِ النَّاسِ(3)خدای مردمان
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) از شر وسوسه گران ، شیطان ، که به گناه وسوسه می کند و پنهان می گردد
الَّذِى يُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاسِ(5)آن که در سینه های – دلهای –مردمان وسوسه می کند
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6) از پزیان و آدمیان- شیطان ها انس و جن.

[=&quot][4][/] اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ(1) بخوان به نام پروردگارت كه بيافريد- همه آفريدگان را
خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ(2) آدمى را از خونى بسته آفريد.
اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ(3) بخوان، و پروردگار تو بزرگوارترين [بخشندگان‏] است‏
الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ(4) بخوان، و پروردگار تو بزرگوارترين [بخشندگان‏] است‏
عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ(5) آدمى را آنچه نمى‏دانست بياموخت‏.

[=&quot][5][/] دانش نامه قرآن

[=&quot][6][/] آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام ص158.

[=&quot][7][/] همان.

[=&quot][8][/] آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام . اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله . ص : 23.

[=&quot][9][/] نهج الفصاحه : نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ، ص 349

[=&quot][10][/] همان ص68

دلایل عدم تحریف قران چیست؟

1)اهتمام یک ملت
بی شک قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان در بین آنها از جایگاهی ویژه ای برخوردار است. مسلمانان همیشه برای قرآن احترام خاصی قائل بوده و سعی در ترویج آن می نموده اند. از طرفی دیگر قرآن مرجع اصلی مسلمانان در همه مسایل زندگی است (از فعالیت های دینی گرفته تا فعالیت های سیاسی و …). بنابراین انگیزه های زیادی برای نقل و حراست از قرآن در بین مسلمانان وجود دارد و مرجع و ملاک اصلی آنها قرآن بوده و هست. همیشه در کنار قرآن شاهد تعداد زیادی حافظ قرآن بوده ایم … مسلمانان آنقدر به ضبط آیه ها و حرف حرف قرآن اهمیت می داده اند که گمان هرگونه تحریفی در قرآن را از بین می برد.
با این توصیف مسلما هر گونه تحریف و تغییری در قرآن باید با اعتراض همه جانبهی مسلمانان همراه بوده باشد و غیر ممکن است که مسلمانان در برابر این امر سکوت کرده باشند.
باید در کنار این موضوع این را هم در نظر گرفت که دشمنان اسلام همواره به دنبال بهانه ای برای زیر سوال بردن قرآن بوده و هستند.
حال با توجه به این موارد اگر تغییر و تحریفی در قرآن رخ می داد بی ترید شاهد اخبار متواتریدر این زمینه می بودیم در حالی که چنین نشده.

2)تواتر قرآن
يـكـى از دلايـل مـهـم كه شبهه تحريف را ازبين مى برد اين است كه قرآن بايد متواتر باشد, يعنى مـجـمـوع و اجـزاى آن , هـم سـوره ها و هم آياتش و حتى جمله ها، كلمات، حروف، بلكه قرائت و حركات حروفش همگى بايد بطور متواتر رسيده باشد.
پيامبر (ص) قرآن را در ميان جمعيت فراوانى -كه به حد تواتر مى رسيدند- ايراد مـى فـرمـود، چـراكـه معجزه و نشانه راستگويى اوست و اگر به آن حد از جمعيت ابلاغ نمى كرد معجزه او محقق نمى گشت و حجتى بر نبوتش باقى نمى ماند (نهايةالوصول الى علم الاصول , به نقل بروجردى، البرهان، ص 111)
از این گذشته قرآن همواره به صورت متواتر در کتاب ها ضبط شده حتى تمام حروف، صداها، نحوه نگارش و مسائلى از اين قبيل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى كه انسان گمان قوى، بلكه يقين پيدا مى كند چيزى بر قرآن افزوده يا از آن كم نشده است.
بـه عـبـارت ديـگر -از ميان قرائتها- تنها قرائتى صحيح است كه مشهور بوده و توده مسلمانان بر طـبـق آن، قـرآن را تـلاوت مـى كـنـنـد و اين ملاك تنها بر قرائت عاصم به روايت حفص تطبيق دارد (براى آگاهى بيشتر ر .ك : التمهيد، ج2، ص 145 به بعد)

دانـشـمـند محقق سيدمحمدجواد عاملى مى نويسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگير در تمام اجزاء، بخشها، الفاظ، حركات، ساكنها و جايگاه هر لفظ، چون انگيزه ها بر نقل اين مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زيرا قـرآن اصل و ريشه تمام احكام و معجزه جاودان پيامبر (ص) مى باشد.
بـنـابـرايـن، وقـتـى كـلمه يا لفظ و حرفى مى تواند قرآن باشد كه به تواتر ثابت شود، آن هم تواترى سراسرى و در همه عصرها و نسلها از زمان پيامبر (ص) تاكنون.

حال اگر خبر واحدیدر زمینه تحریف قرآن وجود داشته باشد با توجه به تواتر قرآن به قطع می توان آن را مردود اعلام کرد.

3)معجزه بودن قرآن
قرآن معجزه ی جاوید پیامبر اسلام است.
تحدی: همه می دانیم قرآن مخالفان را به مبارزه طلبیده و از آنان دعوت کرده که اگر می توانند کتابی همانند این قرآن که دارای همه ی امتیازات آن باشد بیاورید، بلکه یک سوره که از هر جهت شبیه به یکی از سوره های قرآن باشد و ویژگی های آن را داشته باشد بیاورید یا حتی ده سوره بیاورند که این ده سوره بتوانند ویژگی های یک سوره را داشته باشند. (توضیح اینکه مشخص است که آوردن یک سوره همانند قرآن که از هر جهت شبیه به آن باشد، بسیار دشوار تر از آن است که بخواهند چندین سوره بیاورند که هر کدام یکی از ویژگی های قرآن را داشته باشد)
فصاحت و بلاغت قرآن بی نظیر است، و هیچ اختلافی در آن دیده نمی شود:
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا ﴿82﴾
آيا در [معانى] قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند (82) (نسا(4))

توجه شود که قرآن در مدت 23 سال نازل شده. متون بشری ای که در چنین مدت طولانی ای نوشته شوند به طور حتم نشان دهنده ی تغییرات تدریجی عقاید نویسنده ی آن بوده و خطا و تناقضات زیادی در آنها دیده می شود.
از طرفی قرآن شامل مسائل اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی و … است، بعید است که یک انسان بتواند در همه ی این زمینه ها نظریه ای داشته باشد.
منظور از فصاحتشیوایی کلمات و روانی تلفظ آنها و گوش نواز بودن سخن است.
منظور از بلاغترسایی و دقت تعابیر در فهماندن منظور است.
این وجه از اعجاز قرآن وقتی پررنگ تر می شود که می بینیم:
1-قرآن در میان اعرابی نزول یافته که خود به فصاحت و بلاغت شهرت دارند.
2-امی بودن پیامبر، یعنی پیامبر قبل از نازل شدن قرآن راهی برای یادگیریِ خواندن و نوشتن نداشته اند. ( این یک واقعیت انکار ناپذیر است،مثلا رجوع شود به ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج چهارم، کتاب دوم، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ص 207)
حتی اگر سخنانِ سخنورانِ بزرگی چون علی(ع) در نهج البلاغه را با قرآن مقایسه کنیم، برتری آیات الهی کاملا آشکار است.
تحريف منافى با معجزه بودن قرآن است . زيرا با تحريف، معانى قرآن ضايع مى گردد و مدار اعجاز فصاحت و بلاغت است كه دايرمدار معنى و لفظ هستند. مـعجزه بودن قرآن كه براى آن تحدى هم شده است و معارضان و مخالفان در اين تحدى شكست خـورده انـد، بـه شـرط حفظ كليت و تماميت آن و اينكه تمامى آن قابل استناد به حق تعالى باشد درست است، و اين امر جزو معتقدات مسلمانان است كه قرآن معجزه جاودانه الهى و نبوى است. ( براى تفصيل ـ التحقيق، ص 47؛ صيانة القرآن، 37 ـ 41)

4)آيات قرآنى و وعده هاى صريح الهى بر حفظ قرآن
مشهورترين اين آيات سه آيه است:
(این آیات برای کسانی قابل احتجاج است که قائل به تحریف به نقیصه باشند، و با توجه به اینکه تنها بعضی از مسلمانان گفته اند آیاتی از قرآن کم شده، ولی آیات موجود را تماما از جانب خدا می دانند، می توان از این برهان به راحتی در مقابل آنان استفاده کرد، و حتی برای دیگران هم کافیست وحیانی بودن این آیات ثابت شود، از طرفی این نکته را هم باید تذکر داد که وقتی یک “واو” را نتوانستند از قرآن حذف کنند، ناممکن می نماید که آیه ای کامل را بر آن بیافزایند و …)

-آیه ی حفظ:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)(الحجر(15))

مراد از الذكر قرآن است . چـنـانـكـه در چند آيه پيشتر در همين سوره مى فرمايد : و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون . ( حجر , 6 ) ( و گفتند اى كسى كه ذكر [ قرآن ] بر او نازل شده است , بيشك تو مجنونى)

شـبهه ديگرى هم در اطراف اين آيه هست داير بر اينكه له لحافظون را راجع به حضرت محمد (ص ) مى داند. ولى با وجود مرجع حاضر , ارجاع ضمير به مرجع غائب دليل و قرينه مى خواهد. ( نيز ـ صيانة القرآن، ص 31 ).

-آيه عدم اتيان باطل:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ﴿41﴾

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴿42﴾

كسانى كه به اين قرآن چون بديشان رسيد كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‏رسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است (41)

از پيش روى آن و از پشت‏سرش باطل به سويش نمى‏آيد وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده[صفات] (42)(فصلت(41))

-إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾

چرا كه جمع‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست (17) (قیامة(75))

-به غیر از این آیات می توان به سایر آیات موجود در قرآن که بیانگر اوصاف قرآن هستند نیز استدلال کرد. مثلا صفت هایی چون ذکر، هدایت، نور، فصاحت و بلاغت، حق، عدم اختلاف و …

5)احاديث (دلایل روایی)
-حـديـث مـشـهور ثقلينكه از طرق خاصه و عامه در حد استفاضه است:
“انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض”
یعنی: “من در ميان شما دو يادگار گرانبها باقى مى گذارم , كتاب الهى و عترتم كه اهل بيت من است و آن دو از همديگر جدايى ناپذيرند تا در آخرت در كنار حوض كوثر به نزد من بازآيند”
این حدیث جزو اخبار متواتر در منابع شیعه و اهل سنت است. (”بحرانی” در غایت المرام این حدیث را به 39 طریق از اهل سنت و به 81 طریق از شیعیان نقل کرده، “هندی” در عقبات الانوار این حدیث را از طرق زیادی از 35 صحابی پیامبر نقل کرده و … )
قـول به تحريف قرآن، كتاب را كه ثقل اكبر است از حجيت و اعتبار مى اندازد. زيرا اولا ) قول به تحريف مستلزم عدم وجوب تمسك به كتاب منزل است . زيـرا كه كتاب به سبب وقوع تحريف [ به قول مدعيان ] بر امت اسلام تباه مى گردد، ولى وجوب تـمـسـك به كتاب به خاطر صريح اخبار ثقلين تا روز قيامت باقى است، پس قول به تحريف جزما باطل است. ثانيا ) از آنجا كه قول به تحريف موجب سقوط كتاب از حجيت مى گردد، پس نمى توان به ظواهر آن تمسك كرد، پس قائلان به تحريف بايد به امضاى [ تاييد ] ائمه طاهرين براى اين كتاب موجود در دست ما مراجعه كنند. و مـعـنـى ايـن امـر اين است كه حجيت كتاب موجود، متوقف بر امضاى ائمه است تا بتوان به آن استدلال كرد. و ظـاهـر اين اخبار متواتره اين است كه قرآن يكى از دو مرجع براى امت است و از ميان دو حجت مـسـتـقـل كه تمسك به آنها واجب است، كتاب برتر است، چرا كه ثقل اكبر است، پس نمى تواند حجيت آن فرع بر حجيت ثقل اصغر ( عترت ) باشد … ( البيان، ص 229 ـ 231 )
پـيـداست كه تحريف، بارزترين مصداق اتيان باطل است كه خداوند ساحت قرآن را از آن منزه شمرده است.

منظور از كتاب اللّه -كه بايد روايات بر آن عرضه گردد- نمى تواند غير از اين قـرآن مـتـواتـر بـاشـد كـه در دسـتـرس هـمگان است وگرنه، لازم آيد خداوند ما را به برنامه اى مكلف سازد كه از طاقت و توانمان خارج است [وخداوند حكيم چنين تكليفى نمى كند]

-احاديث عرض ( عرضهداشتن ) حديث بر قرآن:
احـاديـث صحيحه اى داريم كه قائل به وجوب عرض خبرهاى متعارض، بلكه مطلق احاديث، بر قرآن كريم اند. آنـگاه بايد آنچه موافق قرآن است اخذ كرد و مخالف با قرآن را رها كرد، و در صورتى كه سوره ها و آيـات قـرآن مصون از تحريف و محفوظ از نقصان نبود، اين قاعده از سوى ائمه اهل بيت طاهرين (ع ) مقرر نمى گشت. ( نيز براى نصوص احاديثى كه در اين باره از منابع معتبر شيعه نقل شده است. ـ التحقيق فى نفى التحريف، ص 31 ـ 32؛ صيانة القرآن، ص 35 ـ 37 )
-روایات پرشماری که قرآن را ملاک شناسایی حق از باطل معرفی می کنند مثلا:
“اذا التبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم القرآن”
“آنگاه که فتنه ها چون پاره های شب بر شما مشتبه شدند، قرآن را دریابید” (مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 17)
مثلا از امام صادق(ع) نقل شده که پیامبر فرمود:
“برای هر سخن حقی، حقیقتی و برای هر سخن درستی، نوری. پس آنچه را که موافق کتاب خداست فرا گیرید و آنچه مخالف است رها کنید”
(کلینی، الکافی، ج1، ترجمه ی سید جواد مصطفوی. ص 88-89)
-احـاديـث وارده در ثـواب قـرائتسـوره هـا در نمازها و غير آن كه اگر سوره هاى قرآن كاملا مجموع و مدون و نزد مسلمانان محفوظ نبود، اين امر معنى پيدا نمى كرد. (براى نصوص اين احاديث ـ التحقيق، ص 35 ـ 37 )
-احاديث وارده از ائمه عليهم السلام در باب اينكه آنچه در دست مردم است، همان قرآن نازل شده از سوى خداوند است. ( براى نصوص اين احاديث ـ صيانة القرآن، ص 41 ـ 42؛ التحقيق، 41 ـ 43)

و روایات از این دست بسیارند، قسمت دیگری از این روایات همان روایاتی هستند که بیان می دارند چرا نام امامان شیعه در قرآن نیامده است، که در آینده به طور جداگانه به آن خواهم پرداخت.

6)اجماع
اجماع فريقين، و نيز اجماع علماى شيعه از عصر ائمه تا امروز است.
بـزرگـان شـيعه از شيخ صدوق (قرن چهارم) تا آيت اللّه خويى و امام خمينى و ساير مجتهدان و مراجع بزرگ شيعه قائل به تحريف ناپذيرفتن قرآن بوده اند. نام برخی از مشهورترین آنها به قرار زیر است:

برخی از بزرگان شیعه: محدث بزرگ شيخ ‌صدوق (متوفاى 381هـ .ق) – شـيـخ ‌مـفـيـد (متوفاى 413هـ .ق) – شیخ ‌طوسى (متوفاى 460هـ.ق ) – علامه طبرسى (متوفاى 548هـ .ق ) – علامه حـلى (متوفاى 726هـ .ق ) – شـيـخ ‌الـفـقـهـاء شـيـخ ‌جعفر كاشف الغطاء (متوفاى 1228 هـ .ق ) – شيخ محمدحسين كاشف الغطاء (متوفاى 1373هـ .ق) – شیخ ‌الاسـلام، مـحمدبن حسين حارثى عاملى – شيخ ‌بهائى (متولد بعلبك لبنان، 953هـ.ق و مـتـوفـاى اصـفـهـان، 1031هـ.ق ) – عارف و محقق نامدار محمدبن محسن، مشهور به فيض كاشانى (متوفاى 1090هـ.ق ) – خـاتـم مـحـدثـان متعهد، شيخ ‌حر عاملى – محقق تبريزى – عـلامـه بلاغى (متوفاى 1352هـ .ق ) – مـحـقـق بـغـدادى – سـيـدمحسن اعرجى (1227هـ .ق ) – قـاضـى الـقـضـاة محقق كركى – امام سـيـدشـرف الـديـن عاملى (متوفاى 1381هـ .ق ) – سـيـدمـحـسـن امـيـن عاملى (متوفاى 1371هـ .ق )علامه امينى – عـلامه طباطبائى (متوفاى 1402هـ .ق ) و …
از بزرگان اهل سنت: ابـوالـحـسـن على بن اسماعيل اشعرى سردسته اشاعره – اسـتـاد مـعـاصـر دكـتـر مـحـمدعبداللّه دراز – شيخ محمدمحمد مدنى – دكتر محمد تيجانى سماوى و …
که اکثر این بزرگان رساله یا کتابی درباره ی عدم تحریف قرآن دارند.

7)نماز شيعه اماميه
زيرا ائمه طاهرين (ع) و فقهاى اماميه قرائت سوره كامله اى را بعد از حمد در ركعت اول و دوم هر نماز از نمازهاى پنجگانه روزانه واجب مى دانند؛ و اين حاكى از اعتقاد اماميه به نيفتادن چيزى از قرآن است. تـوضيح بيشتر آنكه قائلان به تحريف نمى توانند قرائت سوره اى را كه محتمل تحريف است جايز و مجزى بدانند. زيرا اشتغال يقينى، برائت يقينى مى خواهد. پـس ايـن تـرخيص از سوى ائمه (ع) خود فى نفسه دليل عدم وقوع تحريف در قرآن است وگرنه مستلزم ضايع كردن نماز واجب هر مكلف مى شد. ( البيان، ص 233 ـ 234؛ التحقيق، 48 )

مجموع بودن قرآن را در عـهـد پـيامبر(ص) ( و لو آنكه مدون بين الدفتين نبود) كه يك واقعيت تاريخى است، و نیز تلاش هایی که پیامبر و یارانش در راه حفظ و جمع آوری قرآن کرده اند را جزو ادله اثبات عدم تحريف مى دانند. ( التحقيق , ص 49 ـ 50 ) 9 )

9)عدم اعتراض علی(ع)
بـه ايـن شـرح كه اگر قرآن امام [مصحف عثمانى] كه در دوران خلافت عثمان فراهم آمده، و هـمين است كه در دست ماست، محرف بود، هر آينه بر على (ع ) واجب بود كه [اعتراض كند ] و تصحيح آن را در صدر برنامه حكومت خويش قرار دهد. همچنانكه تغييراتى را كه عثمان در سنت پيغمبر داده بود، و زيان آنها كمتر از تحريف قرآن بود، در وقت اولين اعلام برنامه حكومت خويش يادآورى كرد؛ چنانكه فرمود تيولهايى را كه عثمان از بـيـت المال مسلمانان بخشيده است، پس خواهم گرفت، هر چند به مهريه زنان و خريد غلامان داده باشيد. ( قـانـون تـفـسير، ص 95 ) [و پيشتر احاديثى را كه بالصراحه حاكى از تاييد اميرالمؤمنين (ع) از عملكرد عثمان و صحت مصحف عثمانى است، نقل كرديم]

10)دلیل عقلی
شـيـواتـريـن دلـيل عقلى را در اين زمينه شادروان علامه طباطبايى عرضه داشته است: اما آن قرآنى را كه زيد بن ثابت در زمان عثمان گردآورى كرد، بدون شك حاوى جميع قرآن است و در آن يك كلمه كم و يا يك كلمه زياد نشده است. و قول به تحريف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. چون اخبار آحادى كه در تحريف وارد شده است، حجيت آنها متوقف بر حجيت قول امام است، كه آن را بـيان كرده است، و حجيت قول امام متوقف بر حجيت قول رسول اللّه (ص ) است كه امام را وصـى و خـلـيفه و معصوم معرفى فرموده است؛ و حجيت قول رسول اللّه متوقف بر حجيت قرآن است كه رسول اللّه را معصوم و امام و نبى و ولى معرفى كرده است؛ و اگر قائل به كم بودن يا زياد بـودن يـك حـرف در قرآن مجيد بشويم، تمام قرآن از حجيت ساقط مى شود و سقوط اين حجت حـجـيت اخبار تحريف را نيز ساقط مى كند … [ به تعبير ديگر ] اخبار تحريف كه قرآن را از حجيت سـقـوط مـى دهد، عمل به مفادش موجب اسقاط خود آنها مى شود، يعنى از ثبوتش عدمش لازم مى آيد و بنابراين عمل به آنها مستحيل [ غير ممكن ] است. ( مهر تابان، مجموعه مصاحبات آيت اللّه سيد محمد حسين حسينى طهرانى با علامه سيد محمد حسين طباطبايى، ص 206 ـ 207 )

11)دليل يا قرينه
مـؤيـده ديگر اين است كه هيات تهيه و تدوين محصف امام [عثمانى] بسم اللّه الرحمن الرحيم را بر سر 113 از 114 سوره قرآنى نوشته اند ولى به حق و به تبعيت از وحى، بر سر سوره توبه يا برائت ننوشته اند كه دلايل آن را مفسران ياد كرده اند. يـا حروف مقطعه [فواتح سور] يعنى حروف مرموز قرآنى نظير الر يا كهيعص را كه هنوز هم رمـز و مـعـناى آن بر قرآن پژوهان و مفسران و اسلامشناسان مسلمان و غير مسلمان كشف نشده اسـت و نـظـريـه مقبولى در توجيه آنها عرضه نگرديده است، عينا كتابت كرده اند؛ و هيچ گونه اصلاح قياسى و اجتهاد و تصرفى را روا نداشته اند. و ايـن اهـتـمام والا به بهترين وجه حاكى از صحت جمع و تدوين و مصونيت قرآن از هرگونه تغيير خودسرانه و افزايش و كاهش است.

(براى تفصيل و مشاهده فهرستى از 118 فقره از غرائب املايى در رسم عثمانى ـ التمهيد، محمد هادى معرفة، 315 ـ 348؛ حقائق هامة، سيد جعفر مرتضى عاملى، 189 ـ 221)

قرائت های مختلف قرآن

انجمن: 


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، مناظره قرائت های مختلف از قرآن با حضور دکتر جعفر نکونام و دکتر محمد محمد رضایی به عنوان دو طرف مناظره و دکتر عبدالهادی فقهی زاده به عنوان مدیر جلسه در نمایشگاه بین المللی قران برگزار شد.

دکتر محمد محمد رضایی در ابتدا قرآن را کتاب هدایت دانست، و گفت: قرآن معجزه جاودانگی پیامبر کتابی که سراسر نور و روشنایی است و نورانیتش در تمام اعصار تلألؤ می کند، امروزه دیدگاه های مختلفی درباره قرائت به معنای تفسیر قرآن مطرح است.

وی تفسیر را به معنای روشن کردن و روشنی بخشیدن معنا کرد و گفت: قرآن نور است، و خاصیت نور این است که نور روشن بوده و روشنی بخش چیزهای دیگر است، اما همین نور قول ثقیل نیز هست. قول ثقیل به تفسیر احتیاج دارد. چشم تیز بین می خواهد تا فهم صائبی از قرآن پیدا کند. برای نمونه خورشید روشن است؛ اما کسی که بیناییش کم است، آن چنان که باید نمی تواند از آن استفاده کند.

محمد رضایی با بیان این که انسان ها با فهم های مختلف، مخاطب قرآن هستند، اظهار کرد: زمانی که خالق انسان با انسان سخن می گوید، انسان ها بر اساس ظرفیت وجودیشان می توانند فهم هایی از قران داشته باشند، اما در نهایت این فهم ها متفاوت از هم نیستند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از منابع تفسیر قرآن خود قرآن است و امیرالمؤمنین در این باره می فرمایند: برخی از آیات با برخی دیگر به سخن در می آورند و معنای خود را می فهمانند.

وی منبع دیگر را سنت معصومین(ع) برشمرد و اضافه کرد: قرآن عهده دار تبیین تمامی مبانی دین است؛ اما توضیح این مبانی به دست پیامبر(ص) سپرده شده است و در این زمینه به آیه «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» (نحل، 44) اشاره کرد.

محمد رضایی در ادامه مثالی برای توضیح قران از سوی پیامبر و ائمه(ع) آورد که این چنین بود: در قران خوانده می شود: و اقیموا الصلاة...، یعنی نماز را به پا دارید؛ اما احکام جزئی این صلاة را معصومین(ع) بیان کردند.


این استاد دانشگاه منبع دیگر تفسیر را عقل برشمرد و گفت: منظور از عقل، عقل برهانی است که با آن خدا را ثابت می کنیم و از نظر دین این عقل حجیت دارد.

وی در ادامه به بیان مبانی قرائت های مختلف قرآن پرداخت و گفت: مراتب طولی و عرضی قران یکی از این مبانی بوده و ما در این زمینه روایات بسیاری داریم که قرآن دارای بطون است و در برخی روایات تا 70 بطن را برشمردند. در قران الفاظی به کاربرده شده که دارای مراتب مختلفی هستند. برای نمونه در قرآن واژه نهی از پرستش بتان را می خوانید. نهی خداوند می تواند مراتب مختلفی داشته باشد. یک مرتبه آن این است که بت های ظاهری را نپرستید. مرتبه بعدی این است که انسان نباید تسلیم خواسته های نفسانی خود شود و در مرتبه بالاتر این است که انسان به غیر از خدا نباید التفات داشته باشد. نهی از بت ها حتی به معنای غفلت از خدا هم به کار رفته است.

وی با ذکر مثالی دیگر ادامه داد: عبادت بطن های مختلفی دارد. یک باطن آن این است که انسان در دل و جانش در برابر خدا کرنش کند و از آن بالاتر این است که انسان خود را در برابر خداوند هیچ بشمرد.

این استاد دانشگاه تأکید کرد: قرآن فهم های مختلفی دارد که همه در طول هم است و همه آن ها از ظاهر قرآن می گذرد و ظاهر مجرایی برای باطن قران است و این همان مبنایی در زمینه تعدد قرائت هاست که قرآن و نیز عقل از آن دفاع می کنند.
وی در ادامه به عنوان مؤید قرآنی به آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه، 79) اشاره کرد و گفت: قرآن دارای مراتبی است و «مطهرون» که در این آیه اشاره به ائمه معصومین(ع) دارد، مراتب باطنی قرآن را درک می کنند.

وی افزود: مفاهیمی که خودشان درجه پذیر است، دارای بطن اند. مانند نور که یک مرتبه از نور، خورشید است و مرتبه دیگر از نور، نور شمع است. ایمان از دیگر مفاهیم درجه پذیر است. ایمان همه افراد یکسان نیست. درجه پذیری مفاهیم به حکم عقل است. نمی توان فهم امیر مؤمنان را با فهم عرب بیابانی یکی دانست.

محمد رضایی هم چنین مبنای دیگر قرائت های مختلف را مبنای هرمنوتیکی برشمرد و اضافه کرد: هرمنوتیک به معنای علم تفسیر یا هنر تفسیر است. در این علم دو دیدگاه شاخص است: یکی از این دیدگاه ها این است که مؤلف آن متن پروسه ای را طی می کند تا به نگارش متن دست یابد. این دیدگاه چالشی با فهم قرآن ندارد.

وی دیدگاه دیگری را در هرمنوتیک مطرح کرد و گفت: دیدگاه فلسفی هایدگر این است که تفسیر مستلزم پیش فرض است. هر کس با یک پیش فرض به سراغ فهم قرآن می رود.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: امروزه برخی از متفکران تحت تأثیر دیدگاه هرمنوتیک فلسفی هستند و اعتقاد دارند که همه چیز احتمالی و ظنی است و هیچ چیز قطعی وجود ندارد؛ اما باید گفت: دلایل محکمی برای این نظریه وجود ندارد.

وی مبنای زبانی، تجربی و تکامل معرفتی دینی را سه مبنای دیگر از قرائت های مختلف قرآن کریم دانست و به اشاره از آنها گذشت.

دکتر نکونام، طرف دیگر این مناظره، از تفسیر تعریفی ارائه داد و اظهار کرد: تفسیر به معنای کشف مراد الهی است و مراد الهی از آیات قرآن برای مخاطبان قران یعنی عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) مکشوف بوده است و لذا آنان نیاز به تفسیر نداشتند؛ اما بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی نیاز به تفسیر پدید آمد؛ بنابراین نیاز به تفسیر امری عارضی است؛ نه این که ذات آیات قرآن مبهم و نیازمند تفسیر باشد.

وی در ادامه بیان کرد: ادله ای که برای نیازمندی قرآن به تفسیر ائمه(ع) یاد شده، مخدوش است. استناد به آیه «إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلا» (مزمل، 5) مبنی بر این که فهم قرآن ثقیل است، صحیح نیست. در سیاق این آیه هیچ قرینه ای که این معنا را تأیید کند، به چشم نمی خورد.

ثقیل بودن در این آیه به قرینه سیاق که در آن پیامبر اسلام(ص) به صبر و شکیبایی در مقابل مشرکان مکه امر می شود، به معنای مسئولیت سنگینی است که بر عهده پیامبر(ص) گذاشته شده بود، مبنی بر این که قومش را انذار کند؛ چنان که در سوره مزمل که بعد از سوره مزمل نازل شده، آمده است: یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ (مدثر، 1-2).

وی درباره «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» گفت: هرگز این آیه دلالت ندارد، بر این که مراد آیات قرآن مبهم است و پیامبر(ع) وظیفه دارد، آن را بیان کند. تبیین در این آیه بر خلاف معنای امروزی اش که به معنای تفسیر است، به ابلاغ است، نه تفسیر؛ چنان در موارد دیگر قرآن به همین معنا به کار رفته است؛ نظیر: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ (بقره، 219). در این آیه چنین نیست که ابتدا یک عبارت مشکلی آمده و بعد توضیحش ذکر شده و آنگاه آن تبیین خوانده شده باشد؛ از این رو، عبارت «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ » در این آیه به این معناست که اینکونه خداوند آیاتش را به شما ابلاغ می کند.

بنابراین باید چنان که علامه طباطبایی اظهار داشته، بگوییم: قرآن در دلالتش بر مقاصد مستقل از بیان و توضیح پیامبر(ص) و ائمه(ع) است.

البته تردیدی نیست که عترت و سنت عدل قرآن به شمار می روند و حجیت دارند و باید آنچه را که در قرآن نیامده است، از پیامبر(ص) و ائمه(ع) گرفت. به تعبیر علامه طباطبایی جزئیات و تفاصیل احکام که در قرآن نیامده، باید از معصومین(ع) فرا گرفته شود.

وی تصریح کرد: در آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» نیز هیچ دلالتی بر ذو مراتب بودن معانی قرآن نیست. این آیه ناظر به اتهاماتی است که مشرکان مکه به پیامبر(ص) می زدند، مبنی بر این که شیاطین و اجنه قرآن را به او القا می کنند؛ نه فرشتگان. در این آیه گفته شده است که به وحی جز «مطهرون» یعنی فرشتگان دسترسی ندارند. چنان که در آیات دیگر آمده است، اگر اجنه و شیاطین بخواهند وحی و اخبار آسمان را استراق سمع کند، مورد اصابت شهاب ها قرار می گیرند. هرگز مراد از «مطهرون» در این آیه نمی تواند ائمه(ع) باشند؛ زیرا این آیه در سوره واقعه است و این سوره در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است و آنان از ائمه(ع) هرگز شناختی نداشتند و آنان را مطهر تلقی نمی کردند. در سیاق آیه نیز هیچ قرینه ای وجود ندارد که این معنا را تأیید کند.

نکونام افزود: خداوند به زبان بشر سخن گفته است و لذا برای کشف معنای الفاظ قرآن باید معنای متعارف میان اهل زبان مراجعه کرد. به علاوه در زبان طبیعی واژگان به تنهایی به کار نرفته اند؛ بلکه در جمله و خطاب به افرادی به کار رفته است؛ لذا باید برای فهم مراد کلام به سیاق جمله و فهم مخاطبان توجه کرد. «مطهرون» در این آیه به تنهایی به کار نرفته است که گفته شود، این لفظ مصداق های مختلفی دارد. یک مصداقش فرشتگان و مصداق دیگرش ائمه اند. مخاطبان آیه مشرکان مکه بودند و آنان فرشتگان را «مطهر» می دانستند و می پرستیدند و از ائمه هیچ شناختی نداشتند؛ به علاوه در سیاق آیه هرگز سخنی از فهم قرآن نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این که یکی از منابع تفسیر قرآن عقل برهانی برشمرده شد، اگر مراد عقل فلسفی و دستاوردهای فلاسفه باشد، هرگز قابل قبول نیست. قرآن خطاب به عرب عصر نزول که هیچ آگاهی از فلسفه و عقل برهانی نداشت، نازل شد؛ بنابراین باید او با همان عقل فطری اش، بتواند مراد آیات را بفهمد.
وی در زمینه این ادعا که قرآن دارای بطون است، اظهار کرد: روایات مورد استناد هیچ توضیحی راجع به چگونگی بطون نداده اند و لذا مجمل اند و دلیل مجمل نیز حجیت ندارد و بر اساس آن نمی توان برای قرآن بطونی قائل شد. تنها توجیه معقولی که برای بطون قرآن می توان پذیرفت، این است که آیات قرآن نظیر سایر کلام های بشر ملازمات عقلی داشته باشد.

وی درباره قرائت های قرآن اظهار داشت: قرائت در مباحث سنتی ما به معنای نوع خوانش قرآن است که بسا هیچ تأثیری هم در معنای آیات نداشته باشد؛ اما آنچه امروزه در مباحث جدید مطرح است، ظاهراً گرته برداری از واژه انگلیسی ریدینگ است که هم به معنای خواندن است و هم به معنای فهمیدن و تفسیر. قرائت به معنای فهمیدن و تفسیر ناظر به معنای دوم ریدینگ است. تعبیر قرائت ها به تفاسیر مختلف از یک آیه منصرف است. برخی معتقدند: آیات قران تفسیر های مختلف دارد؛ اما به نظر من این مردود است؛ زیرا آیات قرآن محفوف به قرائن کشف مراد است و لذا تحمل پذیرش تفاسیر مختلف را ندارد. آنان که آیات قرآن را دارای تفاسیر مختلف و در عین حال درست دانسته اند، به قرائن فهم آیات توجه نکردند. مهم ترین قرآن فهم آیات، سیاق آنها و معهودات مخاطبان آیات یعنی عرب حجاز عصر است؛ چرا که قرآن به زبان آنان نازل شده و باید ملاحظه کرد که آنان از الفاظ و تعابیر قرآن چه معنایی را درک می کردند. برای مثال، یکی از آیاتی که آن را دارای تفاسیر مختلف دانسته اند، آیه «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها» (یس، 37) است. گفته اند: حرکت خورشید معانی و مصادیق مختلفی دارد: یکی از آنها حرکت ظاهری از مشرق به مغرب است و دیگری حرکت خورشید در کهکشان راه شیری، و سومی حرکت خورشید به دور خودش و چهارمی حرکت خورشید به همراه کهکشان راه شیری در فضاست. اما اگر به سیاق آیه و فهم مخاطبان آیه یعنی عرب عصر نزول توجه می کردند، هرگز برای این آیه معانی مختلفی قائل نمی شدند. گفتنی است، در سیاق آیه، حرکت خورشید را از نشانه های قدرت الهی برای مشرکان مکه برشمرده (وَ آیَةٌ لَهُمُ) و نیز از پدید آمدن شب و روز سخن گفته شده (وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار). تردیدی نیست که اگر نشانه های قدرت الهی برای مشرکان مکه قابل فهم نبوده باشد، چنین ارجاعی از سوی خداوند بی وجه تلقی می شد و آن حوالت به مجهول به شمار می آید؛ حال آن که چنین چیزی از سوی خداوند قبیح است.

بی تردید، اگر از عرب عصر نزول می پرسیدند، مراد از حرکت خورشید در این آیه چیست، تنها یک معنا را برای این آیه یاد می کردند و آن هم همین حرکت ظاهری خورشید است. تنها حرکتی از خورشید نیز که منجر به پدیدآمدن شب و روز می شود، همین حرکت ظاهری از مشرق به مغرب است.

بنابراین ادعای این که قرآن قرائت های مختلف دارد، مردود است.


نويسنده: جعفر نکونام

(21/5/90



برچسب: 

آیا زبان قرآن سمبلیک است یا زبان عرفی عرب

انجمن: 

سلام خدمت کارشناسان محترم سایت

موضوعی تحت عنوان زبان عرفی قرآن توسط آقای دکتر جعفر نکو نام بیان شده است ، من در جستجوی سایت در این مورد مطلبی ندیدم ،جهت آشنایی دوستان مختصری از این نظریه را بیان می کنم ، امیدوارم دوستان با بررسی اصل مطلب در لینک مربوطه اظهار نظر کنند.

لینک موضوع http://nekoonam.parsiblog.com

یکی از بحث های مطرح در باب قرآن و علوم قرآنی که عرصه نظریات گوناگون در بین دانشمندان علوم قرآنی و مفسران قرار گرفته، بحث زبان قرآن، کیفیت و ماهیت زبان قرآن به خصوص در دوران معاصر بوده است، از نظر خود قرآن، این کتاب به زبان عربی است، اما اینکه این زبان عربی در چه سطحی از ادبیات قرار دارد و با چه سبک و اسلوبی چه کسانی را مخاطب قرار می‌دهد، قابل بحث است.

‌ در این خصوص دو دیدگاه مهم و مطرح در مقابل هم قرار دارند: یکی عرفی بودن زبان قرآن و اعتقاد به اینکه قرآن با زبانی نازل شد که عرف عرب زمان نزول را مورد توجه قرار دهد و دیگری فرا عرفی بودن زبان قرآن، مبنی بر اینکه از آنجا که قرآن کتابی جاودانه است و مخاطبانش تا قیامت باقی است و هدف از نزولش هدایت انسان است، به‌ناچار چنین کتابی باید فراتر از عرف عرب 1400 سال قبل باشد.
نظریه عرفی‌بودن زبان قرآن که دکتر جعفر نکو نام از آن دفاع می کند بر این اساس است که قرآن به زبان معیار عرب حجاز و عصر رسول اکرم(ص) نازل شد؛ یعنی زبانی که خطباء و شعراء در محافل رسمی و عمومی آن زمان مثل مواسم حج به آن زبان ایراد سخن می کردند. به موجب این نظریه نیز در قرآن هیچ آیه ای به هر عنوانی مثل متشابه، مجمل، عام، مطلق، غریب، حقیقت شرعی که مراد از آن برای عرب حجاز عصر نزول مشخص نبوده باشد، نیست. نیز در قرآن هیچ ویژگی زبان‌شناختی متمایز از زبان عرفی در قرآن نیست. بر پایه این نظریه، بهترین تفسیر قرآن تفسیر تاریخی آن است.
از دیرباز کمابیش تلقی دانشمندان علوم اسلامی بر عرفی بودن زبان قرآن بوده است. منتها با گسترش اندیشه‌های فقهی، کلامی و... موضوعاتی از جمله بطون، وجوه، متشابهات، مجملات، قرائن، اعجاز علمی و ... مطرح شد و ادعا گردید که پاره ای از ابهامات به طور ذاتی در قرآن کریم وجود دارد. پیدایش تفاسیر متفاوت برخی را به این باور رساند که در قرآن به زبان‌های گوناگون عرفانی، فلسفی، کلامی و علمی سخن گفته شده است که برخی آنها را در طول هم و برخی دیگر آنها را در عرض هم دانستند. یعنی یا گفتند که معانی عرفانی و مانند آن در طول معنای عرفی آیات است یا این که برخی از آیات به زبان عرفی و برخی به زبان عرفانی و برخی به زبان های دیگر است.

برچسب: 

کافران چرا درخواست فرشته می کردند؟

انجمن: 

با مراجعه به قران مشاهده می کنیم ، بارها کافران پیامبر خدا را بپذیرفته و به او گفته اند : چرا فرشته ا ی همراه تو نیامده ، یا چرا فرشته نفرستاده یا ... اگه اینها کارفر بودند فرشته را از کجا می شناختند؟