تحریف ناپذیری قرآن

دلایل عدم تحریف قران چیست؟

1)اهتمام یک ملت
بی شک قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان در بین آنها از جایگاهی ویژه ای برخوردار است. مسلمانان همیشه برای قرآن احترام خاصی قائل بوده و سعی در ترویج آن می نموده اند. از طرفی دیگر قرآن مرجع اصلی مسلمانان در همه مسایل زندگی است (از فعالیت های دینی گرفته تا فعالیت های سیاسی و …). بنابراین انگیزه های زیادی برای نقل و حراست از قرآن در بین مسلمانان وجود دارد و مرجع و ملاک اصلی آنها قرآن بوده و هست. همیشه در کنار قرآن شاهد تعداد زیادی حافظ قرآن بوده ایم … مسلمانان آنقدر به ضبط آیه ها و حرف حرف قرآن اهمیت می داده اند که گمان هرگونه تحریفی در قرآن را از بین می برد.
با این توصیف مسلما هر گونه تحریف و تغییری در قرآن باید با اعتراض همه جانبهی مسلمانان همراه بوده باشد و غیر ممکن است که مسلمانان در برابر این امر سکوت کرده باشند.
باید در کنار این موضوع این را هم در نظر گرفت که دشمنان اسلام همواره به دنبال بهانه ای برای زیر سوال بردن قرآن بوده و هستند.
حال با توجه به این موارد اگر تغییر و تحریفی در قرآن رخ می داد بی ترید شاهد اخبار متواتریدر این زمینه می بودیم در حالی که چنین نشده.

2)تواتر قرآن
يـكـى از دلايـل مـهـم كه شبهه تحريف را ازبين مى برد اين است كه قرآن بايد متواتر باشد, يعنى مـجـمـوع و اجـزاى آن , هـم سـوره ها و هم آياتش و حتى جمله ها، كلمات، حروف، بلكه قرائت و حركات حروفش همگى بايد بطور متواتر رسيده باشد.
پيامبر (ص) قرآن را در ميان جمعيت فراوانى -كه به حد تواتر مى رسيدند- ايراد مـى فـرمـود، چـراكـه معجزه و نشانه راستگويى اوست و اگر به آن حد از جمعيت ابلاغ نمى كرد معجزه او محقق نمى گشت و حجتى بر نبوتش باقى نمى ماند (نهايةالوصول الى علم الاصول , به نقل بروجردى، البرهان، ص 111)
از این گذشته قرآن همواره به صورت متواتر در کتاب ها ضبط شده حتى تمام حروف، صداها، نحوه نگارش و مسائلى از اين قبيل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى كه انسان گمان قوى، بلكه يقين پيدا مى كند چيزى بر قرآن افزوده يا از آن كم نشده است.
بـه عـبـارت ديـگر -از ميان قرائتها- تنها قرائتى صحيح است كه مشهور بوده و توده مسلمانان بر طـبـق آن، قـرآن را تـلاوت مـى كـنـنـد و اين ملاك تنها بر قرائت عاصم به روايت حفص تطبيق دارد (براى آگاهى بيشتر ر .ك : التمهيد، ج2، ص 145 به بعد)

دانـشـمـند محقق سيدمحمدجواد عاملى مى نويسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگير در تمام اجزاء، بخشها، الفاظ، حركات، ساكنها و جايگاه هر لفظ، چون انگيزه ها بر نقل اين مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زيرا قـرآن اصل و ريشه تمام احكام و معجزه جاودان پيامبر (ص) مى باشد.
بـنـابـرايـن، وقـتـى كـلمه يا لفظ و حرفى مى تواند قرآن باشد كه به تواتر ثابت شود، آن هم تواترى سراسرى و در همه عصرها و نسلها از زمان پيامبر (ص) تاكنون.

حال اگر خبر واحدیدر زمینه تحریف قرآن وجود داشته باشد با توجه به تواتر قرآن به قطع می توان آن را مردود اعلام کرد.

3)معجزه بودن قرآن
قرآن معجزه ی جاوید پیامبر اسلام است.
تحدی: همه می دانیم قرآن مخالفان را به مبارزه طلبیده و از آنان دعوت کرده که اگر می توانند کتابی همانند این قرآن که دارای همه ی امتیازات آن باشد بیاورید، بلکه یک سوره که از هر جهت شبیه به یکی از سوره های قرآن باشد و ویژگی های آن را داشته باشد بیاورید یا حتی ده سوره بیاورند که این ده سوره بتوانند ویژگی های یک سوره را داشته باشند. (توضیح اینکه مشخص است که آوردن یک سوره همانند قرآن که از هر جهت شبیه به آن باشد، بسیار دشوار تر از آن است که بخواهند چندین سوره بیاورند که هر کدام یکی از ویژگی های قرآن را داشته باشد)
فصاحت و بلاغت قرآن بی نظیر است، و هیچ اختلافی در آن دیده نمی شود:
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا ﴿82﴾
آيا در [معانى] قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند (82) (نسا(4))

توجه شود که قرآن در مدت 23 سال نازل شده. متون بشری ای که در چنین مدت طولانی ای نوشته شوند به طور حتم نشان دهنده ی تغییرات تدریجی عقاید نویسنده ی آن بوده و خطا و تناقضات زیادی در آنها دیده می شود.
از طرفی قرآن شامل مسائل اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی و … است، بعید است که یک انسان بتواند در همه ی این زمینه ها نظریه ای داشته باشد.
منظور از فصاحتشیوایی کلمات و روانی تلفظ آنها و گوش نواز بودن سخن است.
منظور از بلاغترسایی و دقت تعابیر در فهماندن منظور است.
این وجه از اعجاز قرآن وقتی پررنگ تر می شود که می بینیم:
1-قرآن در میان اعرابی نزول یافته که خود به فصاحت و بلاغت شهرت دارند.
2-امی بودن پیامبر، یعنی پیامبر قبل از نازل شدن قرآن راهی برای یادگیریِ خواندن و نوشتن نداشته اند. ( این یک واقعیت انکار ناپذیر است،مثلا رجوع شود به ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج چهارم، کتاب دوم، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ص 207)
حتی اگر سخنانِ سخنورانِ بزرگی چون علی(ع) در نهج البلاغه را با قرآن مقایسه کنیم، برتری آیات الهی کاملا آشکار است.
تحريف منافى با معجزه بودن قرآن است . زيرا با تحريف، معانى قرآن ضايع مى گردد و مدار اعجاز فصاحت و بلاغت است كه دايرمدار معنى و لفظ هستند. مـعجزه بودن قرآن كه براى آن تحدى هم شده است و معارضان و مخالفان در اين تحدى شكست خـورده انـد، بـه شـرط حفظ كليت و تماميت آن و اينكه تمامى آن قابل استناد به حق تعالى باشد درست است، و اين امر جزو معتقدات مسلمانان است كه قرآن معجزه جاودانه الهى و نبوى است. ( براى تفصيل ـ التحقيق، ص 47؛ صيانة القرآن، 37 ـ 41)

4)آيات قرآنى و وعده هاى صريح الهى بر حفظ قرآن
مشهورترين اين آيات سه آيه است:
(این آیات برای کسانی قابل احتجاج است که قائل به تحریف به نقیصه باشند، و با توجه به اینکه تنها بعضی از مسلمانان گفته اند آیاتی از قرآن کم شده، ولی آیات موجود را تماما از جانب خدا می دانند، می توان از این برهان به راحتی در مقابل آنان استفاده کرد، و حتی برای دیگران هم کافیست وحیانی بودن این آیات ثابت شود، از طرفی این نکته را هم باید تذکر داد که وقتی یک “واو” را نتوانستند از قرآن حذف کنند، ناممکن می نماید که آیه ای کامل را بر آن بیافزایند و …)

-آیه ی حفظ:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)(الحجر(15))

مراد از الذكر قرآن است . چـنـانـكـه در چند آيه پيشتر در همين سوره مى فرمايد : و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون . ( حجر , 6 ) ( و گفتند اى كسى كه ذكر [ قرآن ] بر او نازل شده است , بيشك تو مجنونى)

شـبهه ديگرى هم در اطراف اين آيه هست داير بر اينكه له لحافظون را راجع به حضرت محمد (ص ) مى داند. ولى با وجود مرجع حاضر , ارجاع ضمير به مرجع غائب دليل و قرينه مى خواهد. ( نيز ـ صيانة القرآن، ص 31 ).

-آيه عدم اتيان باطل:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ﴿41﴾

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴿42﴾

كسانى كه به اين قرآن چون بديشان رسيد كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‏رسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است (41)

از پيش روى آن و از پشت‏سرش باطل به سويش نمى‏آيد وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده[صفات] (42)(فصلت(41))

-إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾

چرا كه جمع‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست (17) (قیامة(75))

-به غیر از این آیات می توان به سایر آیات موجود در قرآن که بیانگر اوصاف قرآن هستند نیز استدلال کرد. مثلا صفت هایی چون ذکر، هدایت، نور، فصاحت و بلاغت، حق، عدم اختلاف و …

5)احاديث (دلایل روایی)
-حـديـث مـشـهور ثقلينكه از طرق خاصه و عامه در حد استفاضه است:
“انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض”
یعنی: “من در ميان شما دو يادگار گرانبها باقى مى گذارم , كتاب الهى و عترتم كه اهل بيت من است و آن دو از همديگر جدايى ناپذيرند تا در آخرت در كنار حوض كوثر به نزد من بازآيند”
این حدیث جزو اخبار متواتر در منابع شیعه و اهل سنت است. (”بحرانی” در غایت المرام این حدیث را به 39 طریق از اهل سنت و به 81 طریق از شیعیان نقل کرده، “هندی” در عقبات الانوار این حدیث را از طرق زیادی از 35 صحابی پیامبر نقل کرده و … )
قـول به تحريف قرآن، كتاب را كه ثقل اكبر است از حجيت و اعتبار مى اندازد. زيرا اولا ) قول به تحريف مستلزم عدم وجوب تمسك به كتاب منزل است . زيـرا كه كتاب به سبب وقوع تحريف [ به قول مدعيان ] بر امت اسلام تباه مى گردد، ولى وجوب تـمـسـك به كتاب به خاطر صريح اخبار ثقلين تا روز قيامت باقى است، پس قول به تحريف جزما باطل است. ثانيا ) از آنجا كه قول به تحريف موجب سقوط كتاب از حجيت مى گردد، پس نمى توان به ظواهر آن تمسك كرد، پس قائلان به تحريف بايد به امضاى [ تاييد ] ائمه طاهرين براى اين كتاب موجود در دست ما مراجعه كنند. و مـعـنـى ايـن امـر اين است كه حجيت كتاب موجود، متوقف بر امضاى ائمه است تا بتوان به آن استدلال كرد. و ظـاهـر اين اخبار متواتره اين است كه قرآن يكى از دو مرجع براى امت است و از ميان دو حجت مـسـتـقـل كه تمسك به آنها واجب است، كتاب برتر است، چرا كه ثقل اكبر است، پس نمى تواند حجيت آن فرع بر حجيت ثقل اصغر ( عترت ) باشد … ( البيان، ص 229 ـ 231 )
پـيـداست كه تحريف، بارزترين مصداق اتيان باطل است كه خداوند ساحت قرآن را از آن منزه شمرده است.

منظور از كتاب اللّه -كه بايد روايات بر آن عرضه گردد- نمى تواند غير از اين قـرآن مـتـواتـر بـاشـد كـه در دسـتـرس هـمگان است وگرنه، لازم آيد خداوند ما را به برنامه اى مكلف سازد كه از طاقت و توانمان خارج است [وخداوند حكيم چنين تكليفى نمى كند]

-احاديث عرض ( عرضهداشتن ) حديث بر قرآن:
احـاديـث صحيحه اى داريم كه قائل به وجوب عرض خبرهاى متعارض، بلكه مطلق احاديث، بر قرآن كريم اند. آنـگاه بايد آنچه موافق قرآن است اخذ كرد و مخالف با قرآن را رها كرد، و در صورتى كه سوره ها و آيـات قـرآن مصون از تحريف و محفوظ از نقصان نبود، اين قاعده از سوى ائمه اهل بيت طاهرين (ع ) مقرر نمى گشت. ( نيز براى نصوص احاديثى كه در اين باره از منابع معتبر شيعه نقل شده است. ـ التحقيق فى نفى التحريف، ص 31 ـ 32؛ صيانة القرآن، ص 35 ـ 37 )
-روایات پرشماری که قرآن را ملاک شناسایی حق از باطل معرفی می کنند مثلا:
“اذا التبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم القرآن”
“آنگاه که فتنه ها چون پاره های شب بر شما مشتبه شدند، قرآن را دریابید” (مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 17)
مثلا از امام صادق(ع) نقل شده که پیامبر فرمود:
“برای هر سخن حقی، حقیقتی و برای هر سخن درستی، نوری. پس آنچه را که موافق کتاب خداست فرا گیرید و آنچه مخالف است رها کنید”
(کلینی، الکافی، ج1، ترجمه ی سید جواد مصطفوی. ص 88-89)
-احـاديـث وارده در ثـواب قـرائتسـوره هـا در نمازها و غير آن كه اگر سوره هاى قرآن كاملا مجموع و مدون و نزد مسلمانان محفوظ نبود، اين امر معنى پيدا نمى كرد. (براى نصوص اين احاديث ـ التحقيق، ص 35 ـ 37 )
-احاديث وارده از ائمه عليهم السلام در باب اينكه آنچه در دست مردم است، همان قرآن نازل شده از سوى خداوند است. ( براى نصوص اين احاديث ـ صيانة القرآن، ص 41 ـ 42؛ التحقيق، 41 ـ 43)

و روایات از این دست بسیارند، قسمت دیگری از این روایات همان روایاتی هستند که بیان می دارند چرا نام امامان شیعه در قرآن نیامده است، که در آینده به طور جداگانه به آن خواهم پرداخت.

6)اجماع
اجماع فريقين، و نيز اجماع علماى شيعه از عصر ائمه تا امروز است.
بـزرگـان شـيعه از شيخ صدوق (قرن چهارم) تا آيت اللّه خويى و امام خمينى و ساير مجتهدان و مراجع بزرگ شيعه قائل به تحريف ناپذيرفتن قرآن بوده اند. نام برخی از مشهورترین آنها به قرار زیر است:

برخی از بزرگان شیعه: محدث بزرگ شيخ ‌صدوق (متوفاى 381هـ .ق) – شـيـخ ‌مـفـيـد (متوفاى 413هـ .ق) – شیخ ‌طوسى (متوفاى 460هـ.ق ) – علامه طبرسى (متوفاى 548هـ .ق ) – علامه حـلى (متوفاى 726هـ .ق ) – شـيـخ ‌الـفـقـهـاء شـيـخ ‌جعفر كاشف الغطاء (متوفاى 1228 هـ .ق ) – شيخ محمدحسين كاشف الغطاء (متوفاى 1373هـ .ق) – شیخ ‌الاسـلام، مـحمدبن حسين حارثى عاملى – شيخ ‌بهائى (متولد بعلبك لبنان، 953هـ.ق و مـتـوفـاى اصـفـهـان، 1031هـ.ق ) – عارف و محقق نامدار محمدبن محسن، مشهور به فيض كاشانى (متوفاى 1090هـ.ق ) – خـاتـم مـحـدثـان متعهد، شيخ ‌حر عاملى – محقق تبريزى – عـلامـه بلاغى (متوفاى 1352هـ .ق ) – مـحـقـق بـغـدادى – سـيـدمحسن اعرجى (1227هـ .ق ) – قـاضـى الـقـضـاة محقق كركى – امام سـيـدشـرف الـديـن عاملى (متوفاى 1381هـ .ق ) – سـيـدمـحـسـن امـيـن عاملى (متوفاى 1371هـ .ق )علامه امينى – عـلامه طباطبائى (متوفاى 1402هـ .ق ) و …
از بزرگان اهل سنت: ابـوالـحـسـن على بن اسماعيل اشعرى سردسته اشاعره – اسـتـاد مـعـاصـر دكـتـر مـحـمدعبداللّه دراز – شيخ محمدمحمد مدنى – دكتر محمد تيجانى سماوى و …
که اکثر این بزرگان رساله یا کتابی درباره ی عدم تحریف قرآن دارند.

7)نماز شيعه اماميه
زيرا ائمه طاهرين (ع) و فقهاى اماميه قرائت سوره كامله اى را بعد از حمد در ركعت اول و دوم هر نماز از نمازهاى پنجگانه روزانه واجب مى دانند؛ و اين حاكى از اعتقاد اماميه به نيفتادن چيزى از قرآن است. تـوضيح بيشتر آنكه قائلان به تحريف نمى توانند قرائت سوره اى را كه محتمل تحريف است جايز و مجزى بدانند. زيرا اشتغال يقينى، برائت يقينى مى خواهد. پـس ايـن تـرخيص از سوى ائمه (ع) خود فى نفسه دليل عدم وقوع تحريف در قرآن است وگرنه مستلزم ضايع كردن نماز واجب هر مكلف مى شد. ( البيان، ص 233 ـ 234؛ التحقيق، 48 )

مجموع بودن قرآن را در عـهـد پـيامبر(ص) ( و لو آنكه مدون بين الدفتين نبود) كه يك واقعيت تاريخى است، و نیز تلاش هایی که پیامبر و یارانش در راه حفظ و جمع آوری قرآن کرده اند را جزو ادله اثبات عدم تحريف مى دانند. ( التحقيق , ص 49 ـ 50 ) 9 )

9)عدم اعتراض علی(ع)
بـه ايـن شـرح كه اگر قرآن امام [مصحف عثمانى] كه در دوران خلافت عثمان فراهم آمده، و هـمين است كه در دست ماست، محرف بود، هر آينه بر على (ع ) واجب بود كه [اعتراض كند ] و تصحيح آن را در صدر برنامه حكومت خويش قرار دهد. همچنانكه تغييراتى را كه عثمان در سنت پيغمبر داده بود، و زيان آنها كمتر از تحريف قرآن بود، در وقت اولين اعلام برنامه حكومت خويش يادآورى كرد؛ چنانكه فرمود تيولهايى را كه عثمان از بـيـت المال مسلمانان بخشيده است، پس خواهم گرفت، هر چند به مهريه زنان و خريد غلامان داده باشيد. ( قـانـون تـفـسير، ص 95 ) [و پيشتر احاديثى را كه بالصراحه حاكى از تاييد اميرالمؤمنين (ع) از عملكرد عثمان و صحت مصحف عثمانى است، نقل كرديم]

10)دلیل عقلی
شـيـواتـريـن دلـيل عقلى را در اين زمينه شادروان علامه طباطبايى عرضه داشته است: اما آن قرآنى را كه زيد بن ثابت در زمان عثمان گردآورى كرد، بدون شك حاوى جميع قرآن است و در آن يك كلمه كم و يا يك كلمه زياد نشده است. و قول به تحريف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. چون اخبار آحادى كه در تحريف وارد شده است، حجيت آنها متوقف بر حجيت قول امام است، كه آن را بـيان كرده است، و حجيت قول امام متوقف بر حجيت قول رسول اللّه (ص ) است كه امام را وصـى و خـلـيفه و معصوم معرفى فرموده است؛ و حجيت قول رسول اللّه متوقف بر حجيت قرآن است كه رسول اللّه را معصوم و امام و نبى و ولى معرفى كرده است؛ و اگر قائل به كم بودن يا زياد بـودن يـك حـرف در قرآن مجيد بشويم، تمام قرآن از حجيت ساقط مى شود و سقوط اين حجت حـجـيت اخبار تحريف را نيز ساقط مى كند … [ به تعبير ديگر ] اخبار تحريف كه قرآن را از حجيت سـقـوط مـى دهد، عمل به مفادش موجب اسقاط خود آنها مى شود، يعنى از ثبوتش عدمش لازم مى آيد و بنابراين عمل به آنها مستحيل [ غير ممكن ] است. ( مهر تابان، مجموعه مصاحبات آيت اللّه سيد محمد حسين حسينى طهرانى با علامه سيد محمد حسين طباطبايى، ص 206 ـ 207 )

11)دليل يا قرينه
مـؤيـده ديگر اين است كه هيات تهيه و تدوين محصف امام [عثمانى] بسم اللّه الرحمن الرحيم را بر سر 113 از 114 سوره قرآنى نوشته اند ولى به حق و به تبعيت از وحى، بر سر سوره توبه يا برائت ننوشته اند كه دلايل آن را مفسران ياد كرده اند. يـا حروف مقطعه [فواتح سور] يعنى حروف مرموز قرآنى نظير الر يا كهيعص را كه هنوز هم رمـز و مـعـناى آن بر قرآن پژوهان و مفسران و اسلامشناسان مسلمان و غير مسلمان كشف نشده اسـت و نـظـريـه مقبولى در توجيه آنها عرضه نگرديده است، عينا كتابت كرده اند؛ و هيچ گونه اصلاح قياسى و اجتهاد و تصرفى را روا نداشته اند. و ايـن اهـتـمام والا به بهترين وجه حاكى از صحت جمع و تدوين و مصونيت قرآن از هرگونه تغيير خودسرانه و افزايش و كاهش است.

(براى تفصيل و مشاهده فهرستى از 118 فقره از غرائب املايى در رسم عثمانى ـ التمهيد، محمد هادى معرفة، 315 ـ 348؛ حقائق هامة، سيد جعفر مرتضى عاملى، 189 ـ 221)