اعجاز قران

اعجاز قرآن و کف دست

انجمن: 

باسلام .من اهل سنت هستم و امیدوارم مطالبی که میزارم ما مسلمین رو به الله تعالی نزدیک تر بکنه و واقعا به خودمون بیاییم.
درباره اعجاز عددی قران درحال تحقیق هستم و اکنون کامل نیست اما قسمتی از اعجاز قران رو مینویسم باشد که خدمتی به خلق کرده باشم.
ایا دقت کرده اید که خداوند درقران با دست چپ و راست و اصولا با سمت چپ و راست ما زیاد ایه گفته و اینکه فرموده یمین شمال و اینکه برای هرطرف از سمت ماانسانها یک محافظ (قعید ) گزاشته تا اعمال ما ثبت بشه. خب به نظر شما جای تامل نداره؟ چرا چپ و راست چرا قعید اصلا چرا دست چپ دست راست. ایا الله نمیتونست اصلا ازطریق چشم یا جای دیگه نامه اعمال رونشون میداد و اصلا چه نیازی به دادن نامه اعمال به دست ها هست. با تفکراتی که من کردم به نتیجه شگفت انگیزی رسیدم توجه شماروجلب میکنم
ایا عدد 18 دردست راست و عدد 81 دردست چم فقط یک خطوط اتفاقی و بدون معناهستند؟ایاپرواضح نیست که اینها اعداد هستند و ماباید به افرینش خودتوجه کنیم تا به حقیقت برسیم؟شنیده بودید که گفته بودن اگر اعداد 81و هجده تفریق بشوند نتیجه میشود 63 . گفتند 63 عمر پیامبرهست.بله درسته عمرپیامبر و اکثرصحابی . دراین عدد رمزی نهفته است به نام 9. چون جمع عددی 63 میشه 6 بعلاوه 9 .و این 9 رمزالود ترین عدد قرانیست.حتی تعداد همسران پیامبر 9 هست .ثابت میکنم
توجه کنید به دست چپ عدد 81 ضریب 9 دارد یعنی 9ضربدر9
توجه کنید به دست چپ عدد 18 ضریب 9 دارد یعنی 9 ضربدر 2
خب اگرضریب تکراری یعنی 9 رو از هردودست کسر کنی حاصل میشه 92 یعنی یک نه دردست چپ و یک دو دردست راست
این عدد یعنی 92 عدد ابجد کلمه مبارک محمد هست جدول ابجد رو نگاه کنید و حساب کنید
خب اگرعدد 92 که مشتق دست چپ و راست هست رو با عدد دست راست یعنی 18 جمع ببندید حاصل میشه 110 و عدد 110 عدد ابجد کلمه یمین هست .حالا اگر عدد 92 رو با عدد دست چپ جمع کنیم حاصل میشه 173 .خب عدد ابجد کلمه شمال میشود 371 یعنی شما عدد دست چپ رو اگر ازچپ به راست بخونید میشه 371 درقران دقیقا اشاره شده اصحاب شمال نامه اعمال رو از چپ دریافت میکنند و این عدد هم ازچپ به راست میشه شمال.
علاوه براون در ایه ای ازقران به قعید اشاره شده یعنی قعید محافظ دست چپ و یک محافظ دست راست .عدد ابجد کلمه قعید میشود 184 که یعنی 92 ضربدر دو . یعنی یک نودودو برای دست راست و یک نودودو برای دست چپ .دقیقا همان محاسبه ای که کردیم و به یمین و شمال رسیدیم.
ادامه دارد....

جلوه های اعجاز قرآن

انجمن: 

ولید بن‌ مغیره‌ مردی‌ توانگر بود و در بین‌ کفار قریش‌ به‌ دانایی‌ و تجربه‌ شهرت‌ داشت‌ و اعراب‌ عموماً برای‌ حل‌ مشکلات‌ خود به‌ وی‌ مراجعه‌ می‌کردند. یکی‌ از مشکلاتی‌ که‌ - به‌ زعم‌ اعراب‌ مشرک‌ و صاحب‌ قدرت‌ - در مکه‌ رخ‌ نموده‌ بود، نفوذ و گسترش‌ اسلام‌ بود. روزی‌ قریش‌ و کفار از ولید درباره‌ حضرت‌ محمد (ص‌) داوری‌ خواستند. ولید از آنان‌ مهلت‌ خواست‌. سپس‌ از جای‌ خود برخاست‌ و به سوی‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) که‌ در (حجر اسماعیل) نشسته‌ بود رفت‌ و گفت‌ : پاره‌ای‌ از اشعارت‌ را برای‌ من‌ بخوان‌. پیامبر (ص‌) فرمود: آنچه‌ من‌ می‌گویم‌ و می‌خوانم‌ شعر نیست‌ بلکه‌ کلام‌ خداست‌ که‌ برای‌ هدایت‌ شما نازل‌ شده‌ است‌. سپس‌ ولید تقاضا کرد مقداری‌ از آیات‌ را تلاوت‌ کند. پیامبر(ص‌) سیزده‌ آیه‌ از آغاز سوره‌ فصلت‌ را خواند. هنگامی‌ که‌ به‌ این‌ آیه‌ رسید: «فان‌ اعرضوا فقل‌ انذرتکم‌ صاعقة‌ مثل‌ صاعقة‌ عاد و ثمود. » «هرگاه‌ روی‌ برگردانند، پس‌ بگو شما را از صاعقه‌ای‌ مانند صاعقه‌ عاد و ثمود؛ بر حذر می‌دارم‌.» ولید سخت‌ به‌ خود لرزید و موهایش‌ بر بدنش‌ راست‌ شد. همچون‌ بهت‌ زده‌ای‌ راه‌ خانه‌ در پیش‌ گرفت‌ و چند روزی‌ بیرون‌ نیامد؛ تا بدان‌ جا که‌ قریش‌ پنداشتند از دین‌ نیاکان‌ دست‌ برداشته‌ و راه‌ «محمد(ص‌)» را پیش‌ گرفته‌ است‌.
و نیز نوشته‌اند: روزی‌ که‌ سوره‌ غافر بر پیامبر مکرم‌ (ص‌) نازل‌ شد، پیامبر با صدایی‌ جذاب‌ به‌ منظور ابلاغ‌ آیات‌ الهی‌ آن‌ را می‌خواند. از اتفاق‌، ولید نزدیک‌ پیامبر (ص‌) نشسته‌ بود آیات‌ را استماع‌ کرد: «حم‌، تنزیل‌ الکتاب‌ من‌ الله‌ العزیز العلیم‌ غافر الذنب‌ و قابل‌ التوب‌...» «این‌ کتاب‌ از سوی‌ خداوند قادر دانا فرو فرستاده‌ شده‌ است‌، خدایی‌ که‌ بخشاینده‌ گناهان‌ و پذیرنده‌ توبه‌هاست‌ . خدایی‌ که‌ کیفرش‌ سنگین‌ و نعمتش‌ فراوان‌ است‌ . جز او خدایی‌ نیست‌ . سرانجام‌ هر چیزی‌ به‌ سوی‌ اوست‌. درباره‌ آیات‌ الهی‌ جز کافران‌ مجادله‌ نمی‌کنند. [ ای‌ پیامبر (ص‌) ] فعالیت‌ و رفت‌ و آمد آنان‌ در شهرها تو را نفریبد.»
این‌ آیات‌ ولید را سخت‌ تحت‌ تأثیر قرار داد. وقتی‌ افراد قبیله‌ بنی‌ مخزوم‌ دور او را گرفتند و از وی‌ خواستند که‌ درباره‌ قرآن‌ محمد(ص‌) داوری‌ کند، او قرآن‌ را چنین‌ ستود:«و ان‌ له‌ لحلاوة‌ و ان‌ علیه‌ لطلاوة‌ و ان‌ اعلاه‌ المثمر و ان‌ اسفله‌ لمغدق‌ و انه‌ یعلو و ما یعلی‌ علیه‌.» «یعنی‌ کلامی‌ که‌ محمد آورده‌ است‌، شیرینی‌ خاصی‌ دارد و زیبایی‌ ویژه‌ای‌، شاخسار آن‌ پر میوه‌ است‌ و ریشه‌های‌ آن‌ پر برکت‌ . سخنی‌ است‌ برجسته‌ و هیچ‌ سخنی‌ از آن‌ برجسته‌تر نیست‌.»
ولید این‌ جمله‌ها را گفت‌ و راه‌ خود را در پیش‌ گرفت‌ . کفار قریش‌ چنان‌ پنداشتند که‌ تحت‌ تأثیر آیات‌ قرآنی‌ قرار گرفته‌ و به‌ آیین‌ محمد گرویده‌ است‌.
برخی‌ از دانشمندان‌ سخنان‌ ولید را نخستین‌ تقریظی‌ می‌دانند که‌ بر زبان‌ فردی‌ رفته‌ است‌.
در یکی‌ از متون‌ نثر فارسی‌ به‌ نام‌ مجمع‌ النوادر معروف‌ به‌ چهار مقاله‌ نظامی‌ عروضی‌ داستان‌ ولیدبن‌ مغیره‌ بدین‌ صورت‌ نقل‌ شده‌ است‌: (...آورده‌اند که‌ یکی‌ از اهل‌ اسلام‌، پیش‌ ولیدبن‌ المغیره‌ این‌ آیت‌ همی‌ خواند:«قیل‌ یا ارض‌ ابلعی‌ مائک‌ و یا سماء اقلعی‌ و غیض‌ الماء و قضی‌ الامر واستوت‌ علی‌ الجودی‌ و گفته‌ شد ای‌ زمین‌! فرو بر. آب‌ خود را وای‌ آسمان‌! باز گیر [ آب‌ خویش‌ را ] و کم‌ کرده‌ شد آب‌، و کار گزارده‌ شد و [ کشتی‌ ] بر کوه‌ جودی‌ قرار گرفت‌» (سوره‌ هود/46) فقال‌ الولید بن‌ المغیره‌: و الله‌ ان‌ علیه‌ لطلاوة‌ و ان‌ له‌ لحلاوة‌ و ان‌ اعلاه‌ لمثمر و ان‌ اسفله‌ لمغدق‌ و ما هو قول‌ البشر. » چون‌ دشمنان‌ در فصاحت‌ قرآن‌ و اعجاز او در میادین‌ انصاف‌ بدین‌ مقام‌ رسیدند، دوستان‌ بنگر تا خود به‌ کجا برسند والسلام‌».



اعجاز عددی قرآن


تساوی عددی و هماهنگی رقمی و تناسب در موضوعات قرآن، موضوعی است که قدرت بشری از دریافت دقیق آن ناتوان بوده و از توضیح کامل وبیان آن در می ماند. به عنوان نمونه تعدادی از تناسبهای عددی آیات قرآن را بیان می نمائیم.

اجر
واژه(اجر: مزد): 108 بار در قرآن آمده و به همین اندازه واژه (فعل: کار) آمده است.

جزاء
کلمه(جزاء: پاداش- کیفر) 117 بار در قرآن به کار رفته و (مغفرت)334 بار. پس آمرزش دو برابر کیفر به کار رفته است!

ابلیس
در قرآن لفظ ابلیس 11 بار آمده و عیناً به همین تعداد، یعنی 11 بار، فرمان به استعاذه (پناه بردن به خدا) تکرار شده است.

آیات
واژه ( آیات: نشانه ها) 382 بار در قران آمده وبا توجه به اینکه واژه ( الناس:مردم) 241 بار و (الملائکة: فرشتگان)86 بار و (عالمین: جهانیان) 73 بار در قرآن بکار رفته، کلمه(آیات) به اندازه مجموع واژه های (ناس- ملائکه و عالمین) به کار رفته است.

ایمان
(ایمان) و مشتقات آن 811 بار در قرآن به کار رفته و لفظ (علم) و مشتقات آن 782 بار و مترادف (علم) یعنی(معرفت) با مشتقاتش 29 مرتبه در قرآن آمده است. در نتیجه (علم ) و(معرفت) و مشتقات آن دو، مجموعاً 811 بار تکرار شده اند که مساوی با لفظ (ایمان) به کار رفته اند.

بِرّ
لفظ برّ( نیکی) و تمام مشتقاتش 20 بار در قرآن آمده که با واژه (ثواب) و مشتقاتش برابر است.

جحیم
کلمه جحیم( دوزخ) 26 بار در قرآن تکرار شده که برابر با لفظ عقاب (کیفر) می باشد.

حرث
واژه حرث( کشت)14 بار در قرآن آمده، و به همین اندازه واژه زراعت ( کشاورزی) به کار رفته است.

دنیا و آخرت
کلمه (دنیا) در قرآن 115 بار به کار رفته و واژه (آخرت) نیز عیناً 15 بار در قرآن آمده است.

رسل
واژه (رسل) 368 بار تکرار شده و واژه نبی 75 بار ، بشیر18 بار و نذیر 57 بار که مجموع ارقام مذکور 518 مرتبه است. جای شگفتی است که این عدد با تعداد مواردی که اسامی پیامبران آمده برابراست. یعنی اسامی پیامبرن الهی ( آدم- نوح – موسی و...) نیز 518 بار در قرآن به کار رفته است.

صیام
واژه (صیام: روزه) و (صبر: شکیبایی) و (درجات: بیمناکی) و (شفقت: مهربانی) هر کدام 14 بار در قرآن آمده است.

عقل
کلمه (عقل) و مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده و با موارد به کار رفته واژه (نور) در قرآن برابر است .

محبت
واژه (محبت ) و مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده که به همین تعداد واژه ( طاعت : فرمانبرداری ) در آیات وجود دارد .

لسان
کلمه ( لسان: زبان) 25 بار در قرآن آمده است که با تعداد ( موعظه: پند و اندرز) برابر است.
مطالب فوق برگرفته از کتاب (اعجازعددی قرآن) متعلق به عبدالرزاق نوفل می باشد.




معجزه اعجاز ( قسمت اول )
تعریف اعجاز
اعجاز در لغت، یعنی عاجز کردن و ناتوان ساختن و در اصطلاح، یعنی انجام دادن کار یا ارائه کردن کلامی که کسی نتواند نظیر آن کار را انجام دهد یا همانند آن کلام را بیان کند. پس، به آیات و عجایبی که پیغمبران برای اثبات نبوت خویش می آورند، معجزه می گویند. مانند: اژدها شدن عصای حضرت موسی «علیه السلام» - زنده شدن اموات از دم عیسی «علیه السلام» و نازل شدن قرآن بر قلب مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و آله.
منتهی تفاوت اساسی معجزه ی پیامبر اسلام « صلی الله علیه و آله» با دیگر انبیاء عظام، جاودانه ماندن و قابل طرح بودن آن در همه ی مکانها و زمانهاست، که ان شاء الله در قسمتهای بعد، این مطلب توضیح داده می شود.
شرایط معجزه
هر معجزه باید دارای شرائط و امتیازات زیر باشد:
1. معجزه باید از نظر عقل و علم، امر معقول و ممکنی باشد.
2. باید یک عمل خارق العاده باشد که هیچ انسانی، حتی نوابغ جهان، و همچنین مُرتاضان قادر به انجام آن، با اتکای نیروی بشری نباشند.
3. آورنده معجزه باید با کمال اطمینان خاطر از تمام انسانها و متفکران و نوابغ جهان دعوت برای « مقابله به مثل» بکند و همه را از انجام آن عاجز بداند.
4. معجزه باید از نظر زمان، مکان، کیفیت، نوع و سایر شرایط محدود به هیچ حدّی نباشد؛ یعنی در هرگونه شرائط و در هر وضع و کیفیت امکان پذیرباشد؛ زیرا از نیروی لایزال و نامحدود خداوند سرچشمه می گیرد، و از همین جا یکی از فرقهای اساسی میان (معجزات) و ( سایر خارق عادات) که از مرتاضان و امثال آنها سر می زند، روشن می شود؛ زیرا هر مرتاضی عمل خارق العاده ی خود را در شرایط خاصی و به کیفیت معینی انجام می دهد، چون از نیروی محدودِ بشری سرچشمه می گیرد.
5. آورنده معجزه هرگز در برابر رقیب شکست نمی خورد.
6. معجزه یک معلول بدون علت نیست، زیرا معلول بدون علّت، عقلاً محال است؛ بلکه معجزه به نوبه ی خود معلول علّتی است، منتها یک علت غیر عادی و مافوق طبیعی که تسلّط بر آن از قدرت انسانِ عادی بیرون است.
7. معجزه حتماً دارای هدف خاص تربیتی است و به عنوان سند زنده ای برای اثبات ارتباطِ آورنده ی معجزه، با جهان ماورای طبیعت و مبداء هستی می باشد.
وجوهِ مختلفِ معجزه بودن قرآن
علمای سده های پیشین، غالباً به اعجاز قرآن از جنبه ی فصاحت و بلاغت و اسلوب عالی آن می نگریستند و نیز برخی از آنان معتقد بودند که : عجزِ عرب از آوردن سخنانی نظیر قرآن، بدان جهت است که خدا اراده و تصمیم بر معارضه را از آنان گرفته است.
در اینجا برای مشخص کردنِ اینکه چه چیزی از قرآن معجزه می باشد، نظر علامه ی طباطبایی «رحمة الله علیه» را بیان می نمائیم. ایشان می فرمایند:
« قرآن کریم تنها از راه فصاحت و بلاغت، افراد را دعوت به مبارزه نمی کند، بلکه از جهت معنی نیز پیشنهاد معارضه می نماید.» 1
آنگاه استاد علامه با استفاده از آیه ی شریفه ی [ افلا یتدبرون القران و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً] 2
( آیا در قرآن تدّبر و تأمل نمی کنند؟ در حالیکه اگر از جانب غیر خدا بود، در آن [از جهت لفظ و معنا] اختلاف فراوان می یافتند.)
به یک نکته ی ظریف که هم بر اعجاز قرآن دلالت دارد و هم بر عدم تناقض و تضادّ و تحریفِ آیاتِ آن در طول تاریخ، اشاره کرده و فرموده اند:
« قرآن کریم از راه دیگر نیز تحدّی3 می کند، و آن این است که این کتاب ، تدریجاً با شرایطی کاملاً مختلف و گوناگون از گرفتاری و آسودگی و جنگ و صلح و قدرت و ضعف و ... در مدت 23 سال نازل شده است،
اگر از جانب خدا نبود، و ساخته و پرداخته ی بشربود، تناقض و تضادّ بسیاری در آن پدید می آمد و ناگزیر، آخر آن از اولش بهتر و مترقّی تر بود؛ چنانکه لازمه ی تکامل تدریجی بشر همین است؛ و حال آنکه آیات مکّی آن با آیات مدنی، یکنواخت می باشد؛ و آخرش از اولش متفاوت نیست. » 4
آیات تحدی به اشکال متفاوت آمده که در آنها تحّدی به همه ی قرآن ، به 10 سوره و ... صورت پذیرفته مانند: « کافران می گویند محمد قرآن را از پیش خود آورده است، بگو اگر راست می گوئید، شما هم هر کس جز خدا را که می توانید، به یاری طلبید و ده سوره مانند قرآن بیاورید.» 5
که علامه طباطبایی می فرمانید: « آنچه در تحّدی ها از دشمن خواسته شده این است که کلامی همانند قرآن، با تمامی ویژگیهای موجود در آن، بیاورد؛ یعنی کلامی که صفات برجسته ی معنوی قرآن را به انضمام فصاحت و بلاغت لفظی آن دارا باشد." 6 و در ادامه می فرمایند: « کسانیکه آشنایی به زبان عربی دارند هرگز نمی توانند تردید کنند که لهجه ی قرآن، لهجه ی شیوا و شیرینی است که درک انسان را از زیبایی خود مبهوت و زبان را از وصف آن الکن و زبون می سازد. نه شعر است و نه نثر، بلکه اسلوبی است وَرای هر دو که جذبه و کششی مافوق شعر و روانی مافوق نثر را دارد ... سازمان وسیع معارف اعتقادی و اخلاقی و قوانین فردی و اجتماعی اسلام که اصول وکلیات آن در قرآن است، تنظیم غیر قابل خدشه، و تضاد و تناقض ناپذیر آن، از عهده ی بشر بیرون است، خاصّه به دست کسی که در شرایطی همانند شرایط زندگی پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله» قرار گرفته باشد. » 7
وجه تمایز قرآن نسبت به سایر معجزات
به طور کلی این کتاب 3 امتیاز بر تمام معجزات پیامبران پیشین و حتی سایر معجزات خود پیامبر اسلام دارد:
1. قرآن مرز (زمان) و (مکان) را در هم شکسته.
کارهای اعجاز آمیزی که از پیامبران پیشین نقل شده عموماً در دایره ی معینی از زمان و مکان قرار دارد، مثلاً اگر حضرت عیسی علیه السلام در گاهواره سخن می گوید یا اینکه موسی علیه السلام از دریا می گذرد این امور خارق العاده در مدار معینی از زمان و در برابر عده ی خاصی صورت گرفته، بنابراین برای کسانی که شاهد و ناظر این جریانات نبوده اند، جنبه ( حسی ) نداشته است.
اما قرآن این دو اشکال [ دایره ی محدود زمانی و مکانی] را نداشته، ما از قرآن همانطور استفاده می کنیم که یاران پیغمبر استفاده می کردند؛ بلکه گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش به ما امکاناتی داده که بتوانیم استفاده ی بیشتری از آن نسبت به مردم اعصار گذشته بنمائیم.
همچنین فاصله های مکانی نمی توانند تأثیری در وضع اعجاز قرآن داشته باشند، کسانیکه در حجاز زندگی می کردند به قرآن نزدیکتر از کسانی که در ایران و روم زندگی می کردند، نبودند.
2. یک معجزه روحانی
امور خارق العاده ای که از پیامبران گذشته دیده شده، معمولاً جنبه ی جسمانی داشته است. زنده کردن مرده -شفای بیماران غیر قابل علاج و ... و همه جنبه جسمی دارند. و در حقیقت چشم و گوش انسان را تسخیر می کنند. ولی الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمول ترکیب یافته آنچنان معانی بزرگ در بر دارد که در اعماق دل و جان انسان نفوذ می کند. این معجزه ای است که تنها با مغزها و اندیشه ها و ارواح انسانها سر و کار دارد.
3. یک معجزه ی گویا
پیامبران پیشین همیشه همراه معجزات خود بودند و برای اثبات اعجاز آنها مخالفان را دعوت به مقابله به مثل می کردند؛ در حقیقت معجزات آنها خود زبان نداشت و گفتار ایشان آن را تکمیل می کرد؛ ولی قرآن یک معجزه گویاست. خودش به سوی خود دعوت می کند. لذا پس از وفات پیامبر « صلی الله علیه و آله» همچون زمان حیات او به دعوت خود ادامه می دهد.
چرا و چگونه قرآن ساخته ی فکر بشر نیست؟
این مسائل برای هیچ کس جای تردید نیست که:
الف) پیامبر اسلام از یک محیط عقب افتاده در تمام جهات که آن را یک محیط لااقل نیمه وحشی باید محسوب نمود، قیام کرد.
ب) سرزمین حجاز حق داشت یک محیط عقب مانده و فراموش شده باشد زیرا چیزی که مایه ی پیشرفت و ترقی بود در آن یافت نمی شد، قسمت اعظم آن را ریگستان خشک و سوزانی تشکیل می داد که نه آب داشت و نه قابل کشت بود. این محیط به قدری متروک بود که حتی جهانگشایان بزرگ دنیا مانند، رامسیس دوم و اسکندر مقدونی از تصویر آن چشم پوشیدند چون به مشکلاتش نمی ارزید. 8
اسلام از چنین محیطی طلوع کرد و همین محیط مهد پرورش قرآن بود.
ج) پیغمبر اسلام درس نخوانده بود، یعنی اصولاً در آن محیط، درسی وجود نداشت که بخواند . اگر کسی تنها خواندن و نوشتن می دانست دانشمند آن محیط محسوب می شد! و به فرض اینکه پیامبر اسلام خواندن و نوشتن را فرا می گرفت؛ کتابی در آن محیط پیدا نمی شد تا مطالعه کند، جز اساطیر و افسانه ها.
سفرهای محدود پیامبر به خارج از حجاز هم، به قدری کوتاه و پرزحمت بود که جائی برای این احتمال باقی نمی گذارد که ایشان در (خارج) تحصیل کرده باشند.
به علاوه چگونه ممکن است کسی در چنان محیطی که شخص با سواد در آن خیلی کمیاب است درسی خوانده باشد و انگشت نما نشود؟! و چگونه تصور می شود چنین کسی با کمال صراحت در برابر تمام مردم بگوید: من درس نخوانده ام و (اُمی ) هستم و کسی به او اعتراض نکند؟!
قرآن روی کلمه (امی) یعنی (درس نخوانده) در مورد پیامبر به طور مکرر تکیه کرده است. 9
چنین پیامبری از چنان محیطی برخاست و کتابی آورد که وضع آن محیطِ تاریک، آشفته و پرهرج و مرج را بکلّی دگرگون کرد.
کتابی که در بسیاری از موارد مبارزان را به مقابله به مثل دعوت کرده 10 و همه در این مبارزه شکست خورده اند.
از کجا که نیاوردند؟
در اینجا ممکن است کسی بگوید: ما از کجا بدانیم کسانی به معارضه با قرآن برنخاستند و مانند آن را نیاوردند؟ شاید برخاسته اند و آیاتی آورده اند، ولی در لا به لای تاریخ گذشتگان مانند بسیاری از حوادث دیگر، مدفون شده و یا مسلمانان متعصب در محو آن کوشیده اند؟
پاسخ
1. هم در زمان پیغمبر اسلام «صلی الله علیه و آله» و هم بعد از رحلت آن حضرت، در داخل کشوهای اسلامی ، حتی در خود مکه و مدینه، مسیحیان و یهودیان سرسخت و متعصبی می زیستند که برای تضعیف مسلمانان از هر فرصتی استفاده می کردند.
2. اگر کسانی به معارضه با قرآن برخاسته بودند و کتابی همانند قرآن آورده بودند آنها به هر قیمتی بود آن را حفظ می کردند و به خارج نیز می فرستادند وغیر مسلمانان در تواریخ خود نام و مشخصات آورنده آن را ضبط می نمودند.
3. مسلماً احتمال چنین چیزی در زمانهای بعد از پیامبرکه اسلام توسعه یافته و رفت و آمد بیگانگان در ممالک اسلامی زیادتر شده بود بسیار بعید تر به نظر می رسد.
مبارزه کنندگان ناشی
اینکه گفته شد کسی نتوانسته با قرآن به ( معارضه) برخیزد، به این معنی نیست که تاکنون کسی به میدان قرآن نرفته، بلکه منظور این است کسانی هم که در این میدان قدم گذارده اند با شکست روبرو شده اند.
در این قسمت بیوگرافی چند تن از این افراد و شمه ایی از سخنان آنها را که در مقام معارضه با قرآن گفته اند، می آوریم تا با مطالعه ی آنها و مقایسه با قرآن، پی به عظمت این کتاب آسمانی ببریم:
نمونه اول
« مسیلمه» و سخنان او
از طلوع اسلام مدت زیادی نگذشته بود که شخصی به نام « مسیلمه بن حبیب» برخاست و دعوی نبوت کرد که بعداً به « مسیلمه کذاب» مشهور شد.
او مردی حادثه جو و مادی بود و تصور می کرد، موفقیتهای خیره کننده پیامبر اسلام « صلی الله علیه و آله » تنها بواسطه ی ادعای نبوت بوده است و اگراو هم ادعائی کند می تواند کسب شهرت کند؛ لذا مردم را دور خود جمع کرد و گفت: فرشته ایی به نام (رحمان) بر من نازل شده و قرآنی بنام من آورده است و کلمات بی معنی ای را برای مردم می خواند.
او همچنین از پیامبر اسلام « صلی الله علیه و آله » درخواست نمود که او را در پیامبری شریک سازد.
نمونه دوم
مسیلمه با (سجاح) ازدواج می کند!
مقارن ظهور مسیلمه، زنی از طایفه تغلب بنام « سجاح» نیز دعوت نبوت کرد. « رافعی» دانشمندِ اسلامی در کتاب (اعجاز قرآن) می نویسد، او در آغاز مسیحی بود، در زمان خلافت ابوبکر آیین مسیحیت را ترک گفت و ادعای نبوت کرد و بعضی از مسیحیان آن نواحی به او گرویدند.
او با بعضی از قبائل اطراف خود جنگ کرد و با بعضی طرح مسالمت آمیز ریخت و همچنین تصمیم گرفت با مسیلمه بجنگند.
مسیلمه از این جریان بیمناک شد و پیشنهاد کرد با او ملاقات کند، در این ملاقات هم پیشنهاد صلح و هم ازدواج با او را نمود تا به کمک همدیگر، با مسلمین بجنگند.
چون ادامه این وضع ممکن بود فتنه بزرگی بر پا کند، سرانجام ارتش اسلام، دستگاه هر دو را در هم پیچید.
نمونه سوم
قرآن انگلیسها و آمریکائیها!
در سال 1913 میلادی رساله ای در مصر انتشار یافت که نویسنده آن معلوم نبود، ولی از محتویات و روی جلد آن استفاده می شد که این رساله از طرف (انگلیس و آمریکا) انتشار یافته است.
در این رساله دانشمندان آنها به اصطلاح خواسته بودند با دو سوره ی (حمد) و ( کوثر) معارضه کنند.
1. الحمد اللرحمن، رب الاکون، الملک الدیان، لک العبادة و بک المستعان، اهدنا صراط الایمان...!
2. انا اعطیناک الجواهر، فصل لربک و جاهر، و لا تعتمد قول ساحر!... نقائص معنوی و ناموزون بودن تعبیرات و الفاظ این دو عبارت بر تمام کسانی که با زبان عربی آشنایی دارند روشن است و ما به چند نمونه آن اشاره می کنیم و کسانی که مشتاقِ توضیح بیشتری هستند به مقدمه تفسیر «البیان» صفحه ی 74-70 مراجعه کنند.
الف) تبدیل کلمه ی (الله) به (الرحمن) در جمله (الحمد الرحمن) تناسب جمله را بکلی بر هم زده است، زیرا (ال) در (الحمد) به معنی جنس و برای عمومیت است و این، تناسب با کلمه ی (الله) دارد که ناظر به تمام صفات خداوند می باشد. زیرا (الله) به معنی ذات مقدسی است که دارای تمام صفات کمالیه است، ولی (رحمن) فقط اشاره دارد به یکی از صفات او که صفت رحمت است و این با عمومیت (حمد) سازگار نیست.
ب) (اکوان) به معنی (حوادث) است و آن تناسب با (خلقت) دارد [ یعنی گفته شود: خالق الاکوان] نه با کلمه (رب) که به معنی ( مالک) است. به علاوه از کلمه ی (اکوان) بیشترغیر صاحبان عقل به نظر می آید، در حالیکه از کلمه (عالمین) در درجه اول صاحبان عقل مفهوم می گردد.
ج) ( لک العبادة و بک المستعان) هیچگونه دلالتی بر عبودیت گوینده و استعانت او از درگاه خداوند ندارد، و آن مفهوم پر ا رزشی که از (ایاک نعبد و ایاک نستعین) استفاده می شود، در این تعبیر ابداً وجود ندارد.
*****
نکته قابل توجه این است که تهیه کنندگان چنین عباراتی، جز به قافیه و سجع پردازی، توجهی نداشته اند و تصور می کردند که اگر عبارتی بر وزن آیات قرآن درست کنند، مانند قرآن را آورده اند، خواه این عبارات از نظر معنی و الفاظ صحیح باشد یا نه؟
این کار درست مانند این است که یک آدم بی اطلاعِ از فن شعر بخواهد با شاعری همچون سعدی رقابت کند و برای این منظور بعضی از کلمات سعیدی را از میان اشعار نابش بر دارد و بجای آن کلماتی هموزن آنها بگذارد. مثلاً بگوید:
بنی آدم افراد یک ملّتند که در آفرینش زیک علّتند
چو چشمت بدرد آورد روزگار برو دکترِ حاذقی را بیار!
آیا براستی این کار را رقابت با سعدی می توان گفت؟!!
نمونه چهارم
در اینجا نمونه ایی را بیان می کنیم که علاوه بر آوردن آیات، پیروان خود را دعوت به معارضه هم کرده اند! این بار قرآنِ نازل شده بر یک پیرو مذهب « باب» ! را مرور می کنیم
در سوره ی 52 از کتاب (احسن القصص)، تألیف سید باب می گوید:
و ان کنتم فی ریب مما قد انزل الله علی عبدنا هذا فأتوا (به حرف)! من مثله یعنی: اگر در درستی آنچه خدا بر بنده ما نازل کرده شک دارید، چند حرف ! مانند آن بیاورید!
همانطور که ملاحظه می کنید این آقا آیه ی 23 سوره ی بقره از قرآن را تحریف کرده و به این صورت در آورده است.
ضمناً برای اینکه شاهکاری نشان داده باشد تحدی به آوردن ده سوره و یا یک سوره نکرده بلکه دعوت به آوردن « چند حرف»! نموده است، در حالیکه کودکان کلاس اول ابتدایی که الفبا را می دانند، می توانند چند حرف مانند آن بیاورند!!
فضیلت خط شکسته!
در کتاب « بیان عربی» صفحه ی 26 می گوید:
و لتستقرن الصبایا علی سریر او عرش او کرسی فان ذلک لم یحسب من عمرهم و لتأذن لهم بما یفرحون و لتعلـّمن « خط الشکسته»! فان ذلک ما یحبه الله! یعنی : دختران خود را حتماً باید روی تخت و کرسی جای دهید، زیرا روی تخت و کرسی نشستن از عمر آنها حساب نمی شود! و به آنها اجازه بدهید هر نوع می خواهند تفریح کنند! و خط شکسته را حتماً یاد بگیرند زیرا خدا خط شکسته را دوست دارد!
البته توجه دارید (شکسته) که از الفاظ فارسی خالص است در متن این عبارت عربی خود را جا زده است. اما به چه مجوز قانونی؟
از این گذشته (صبایا) جمع (صبیه) و مؤنث است، با این حال معلوم نیست چرا ضمیر (لهم) و (عمرهم) و (یفرحون) همه، مذکر آورده شده است؟
وانگهی کلمه (الشکسته) با تمام اشکالاتی که دارد، به عنوان صفت برای (خط) آورده شده و بنابراین باید (خط) هم (ال) داشته باشد و گفته شود (الخط الشکسته) نه (خط الشکسته)
اما نکته اصلی کجاست؟ چرا بابْ این همه اهمیت به خط شکسته با همان تعبیر فارسی دارد؟
برای اینکه تنها هنر او خط شکسته بود نمونه های موجود گواهی می دهد که خط شکسته خوبی داشته است.
عذر بدتر از گناه
از همه جالبتر عذری است که برای این عباراتِ غلط آورده اند، آنها می گویند: ما این الفاظ را از قید و بندِ قواعد خشک رها ساخته ایم!، یعنی آنها را از چنگال قواعد بی رحم دستور زبان و ادبیات آزاد نموده اند. حتی بعضی از پیروان او غلط نویسی را جزو کرامات او دانسته اند.
اگر غلط نویسی افتخار یا کرامت باشد باید سر کم یسوادها از بابت غلط نویسی به آسمان سائیده شود!
اعجاز قرآن از نظر موزون بودن کلمات و رسا بودن عبارات
زیبایی ظاهر و عمق معنی
یک مطالعه کوتاه در آثار ادبا و نویسندگان نشان می دهد که آنها به دو دسته متمایز تقسیم می شوند: جمعی بیشتر به زیبایی الفاظ اهمیت می دهند و زیاد دربند عمقِ معنی نیستند، اما عده ی دیگر، به الفاظ اهمیت نمی دهند و تمام قدرت و نبوغ خود را متوجه معانی می سازند. البته در این میان نویسندگانی نیز هستند که به هر دو قسمت اهمیت می دهند، اما بسیار محدود و انگشت شمارند، زیرا یک نبوغ فوق العاده می خواهد که کسی بتواند این دو را [ زیبایی لفظ و زیبایی معنی] با هم در یکجا جمع کند.
قرآن این امتیاز بزرگ را در حد اعجاز دارد. الفاظ آن در نهایتِ شیرینی و زیبایی و کلمات آهنگ دار و موزون، و با اینهمه کاملاً با معانی منطبق است.
منظره ای از زیبایی لفظ و معنا
در قرآن سوره ی رعد آیه ی 17 برای مجسم ساختن صحنه ی مبارزه حق و باطل و سرانجام این مبارزه ی دائمی، مثال جالبی زده شده است:
انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها فاحتمل السیل زبداً رابیاً و مما یوقدن علیه فی النار ابتغاء حلیة او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینعف الناس فیمکث فی الارض « خداوند آبی از آسمان نازل نمود و از هر سرزمینی رودهایی به اندازه ی گنجایش آن به راه افتاد. سیلاب کفهائی بر روی خود حمل کرد [ نه تنها بر روی سیلاب کف ظاهر می گردد، بلکه ] در روی فلزاتی که برای زینت یا وسایل زندگی زیر فشار آتش، ذوب می شوند، اینگونه کفها آشکار می گردد اینچنین خداوند، حق و باطل را مجسم می سازد، اما کف بزودی از بین می رود، ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین باقی می ماند.»
در همین یک مثالِ کوتاه که با الفاظ موزونی ادا شده نکات جالبی نهفته که ذیلاً به قسمتی از آن اشاره می گردد:
1. طرفدارانِ باطل همیشه مانند کفهای روی آب پر هیاهو هستند، ظاهری فریبنده و درونی تهی و خالی دارند و ضمناً همیشه خود پرستند و بلندی طلبند (زبداً رابیاً ) بعکسِ طرفدارانِ حق.
2. باطل، بی دوام، بی فایده و بی خاصیت است؛ ولی حق، منبع انواع برکات است. همانطور که کفهای روی آب، نه رفع تشنگی می کنند و نه گل و گیاهی می رویانند، ولی آب همه جا رمز حیات است
3. باطل ممکن است به شکلهای گوناگون ودر هر لباس و هر صحنه ای خودنمایی کند. همانطور که کفها بر روی آب و فلزات ذوب شده، هر دو آشکار می گردند. ( و مما یوقدون علیه فی النار...)
4. هر کسی به اندازه استعداد و وسعت روح خود می تواند از مواهب این جهان استفاده کند، همانطور که هر زمینی به اندازه وسعت خود قطرات باران را به خود می پذیرد.
همچنین آثار وجود هر کس به مقدار ظرفیت وجود اوست، چنانکه رودهایی که از هر زمینی جریان می یابد، چنین است. (فسالت اودیة بقدرها)
5. مبارزه حق و باطل یک مبارزه ی دائمی است و سرانجام این مبازه در همه جا یکسان است، یعنی پیروزی حق. همانطور که منظره ی سیلاب و کف در همه جا به چشم می خورد.
6. بقاء و دوام هر موجودی در سایه سود رسانیدن به اجتماع و مردم است. (و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض)
پی نوشتها:
1. شیعه در اسلام، ص 95.
2. سوره ی نساء – آیه ی 82.
3. به مبارزه طلبیدن
4. شیعه در اسلام ص 97
5. سوره هود، آیه ی 13.
6. اعجاز قرآن ، ص 16.
7. قرآن در اسلام، ص 171-170
8. رجوع شود به تاریخ تمدن جرجی زیدان ، ج 1
9. اعراف ، آیات 158-157
10. مراجعه شود به: بقره، آیه 23 – اسرا آیه 88 – هود آیه 13
اعجاز (قسمت 2)
صراحت و قاطعیت قرآن
نمونه ای از صراحت قرآن
اعجاز قرآن از نظر علوم روز
اعجاز قرآن از نظر پیشگویی های صریح
اعجاز قرآن از نظر هماهنگی ایات

صراحت و قاطعیت قرآن
همه از صراحت لهجه یک گوینده لذت می برند زیرا حقایق را بدون هر گونه تحریف و پیرایه بیان می کند. صراحت لهجه غالباً از یکنوع شهامت آمیخته با ایمان حکایت می کند که گوینده در سایه آن حقایق را آنچنان که هست تشریح می نماید.
یکی از امتیازات بزرگ قرآن، همین صراحت و قاطیعت است که به شکلهای مختلف در لابلای آن خودنمائی می کند.
نمونه ایی از صراحت قرآن
قرآن گاهی برای مجسم ساختن ضعف و ناتوانی بتها با آنهمه شکوه و جلال قلابی که داشتند می گوید:
« تمام خدایان شما اگر اجتماع کنند حتی از آفریدن یک مگس عاجزند و اگر مگس چیزی از آنها برباید قدرت بازگرفتن آن را ندارند.» حج، 73
البته شاید، این نمونه در نظر بعضی ساده جلوه کند، اما اگر عظمت و شکوه خاصی را که بتها به عنوان خدایان مقدس در افکار عمومی آن محیط داشتند، در نظر مجسم کنیم، خواهیم دانست که این صراحت چقدر ارزنده بوده است.
اعجاز قرآن از نظر علوم روز
1.جاذبه ی زمین
قرآن، هزار و اندی سال قبل از نیوتن از جاذبه ی زمین خبرداده است:
« زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25
در دهها تفسیر که پیش از ولادت نیوتن نوشته شده، تصریح گردیده، که (کِفات) به معنای جذب کردن است.
2.حرکت انتقالی زمین [ گردش زمین به دور خورشید]
قرآن در حدود هزار سال پیش از گالیله که با نظر خود زمین را از مرکزیت جهان هستی در آورد به صراحت گفته است: « به کوهها نگاه می کنی، خیال می کنی که در یک جا ایستاده اند، د رحالیکه مانند ابرها درحرکتند.» نمل/ 88
قرآن کریم در این مورد اشارات فراوانی دارد و از زمین با تعبیراتی مثلِ گهواره (طه / 53) و شتر راهوار ( ملک/15) یاد کرده است.
3.انبساط عالم
قرآن، 13 قرن پیش از ولادت 0لومتر)، از انبساط عالم خبر داده است: « آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم.» ( ذاریات/ 47)
4.ستونهای نامرئی ( جوّ کره ی زمین)
قرآن در مورد این ستونها می فرماید: « خداوند آسمان را بدون ستونی که آن را ببینید، برافراشت.» رعد/ 2 - لقمان / 10
هنگامی که از امام رضا « علیه السلام» پرسیدند: مگر آسمان ستون دارد؟ فرمود: بله، در آنجا ستونهایی است که شما نمی بینید. شیخ طوسی هزار سال پیش در تفسیر خود فرموده است:
قرآن نگفته ( بدون ستون)، بلکه فرموده است: (بدون ستون مرئی)
تفسیر تبیان؛ ج 6، ص 213
5.حرکت ستارگان
زمانی که دانشمندان به پیروی از هیئت بطلمیوس، همه ی ستاره ها و سیاره ها را ثابت می دانستند، قرآن، با تعبیر « حرکت در مداری شناور» از آنها یاد کرده است. انبیاء/33
6.حرکت خورشید
درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند، قرآن فرموده است:
« خورشید به سوی آرامگاه خودش د رحرکت است.» یس / 38
7.زوجیت گیاهان
« (لینه) گیاه شناسِ سوئدی، در اواسط قرن18 میلادی کشف کرد که در گیاهان نیز جنس نر و ماده وجود دارد، اما این موضوع، محافل کلیسا را خشمگین ساخت و کتابهای او را به عنوان کتب ضلال معرفی کردند.» دانستیهای جهان علم ص 241 .
اما قرآن، در بیش از ده آیه از زوجیت گیاهان بحث کرده است. مثلاً : شعرا/ 7 – لقمان/10 « و از آسمان آبی فرو فرستادیم و به وسیله ی آن جفتهایی از گیاهان گوناگون رویاندیم.»
8.تسخیر فضا
قرآن کریم، 14 قرن پیش از آنکه ( یوری گاگارین) هوس سفر فضایی را در سر بپروراند، از سفر فضایی بحث کرده و نوید موفقیت داده است.
9.موجودات زنده در جهان بالا
بشر امروز در کُرّاتِ دیگر به جستجوی موجود زنده می پردازد و تاکنون اطلاعات قانع کننده ایی بدست نیاورده است، در صورتی که قرآن 15 قرن قبل، به صراحت از وجود موجودات زنده در آنجا، خبر داده است: « از نشانه های قدرت خدا، آفرینش آسمان و زمین و پراکندن جنبده در آن دو می باشد.» شوری 29
10.همبستگی آسمان و زمین
ساختمان آفرینش از (گاز) تشکیل شده و سپس به (سدیم) تقسیم گردید و یکی از نتایج این تقسیم منظومه شمسی ما می باشد.
یکی از بهترین دلائلی که می رساند این کرات همبستگی داشته اند، این است که در خورشید بیش از 67 عنصر وجود دارد که عین آن عناصر در زمین نیز دیده می شود.
همچنین، عناصر سنگهای آسمانی که از آسمان داخل زمین می شوند، همان عناصری است که ساختمان زمین را در بر گرفته است.
خداوند این همبستگی را در قرآن کریم بیان فرموده است:
« آسمان و زمین قبلاً به هم متصل بودند و ما آنها را از همدیگر جدا کردیم.» انبیاء / 30
11.توده های گاز
دکتر ونول لاتیمار، آسمان شناس معروف می گوید:
« زمین و ستارگانِ دیگر، از توده های ابری، تکوین یافته اند و این ابر از ذرات سختی پدید آمده که حجمش 10 هزار برابر از حجم کره ی زمین بزرگتر بود.»
قرآن این حقیقت را به این صورت بیان فرموده است:
«خداوند اراده کرد خلق کند آسمان را، حال آن که آسمان، توده ی گاز و دود بود.» فصلت / 11
12.برخورد الکتریسیته
(فرانکلین) ثابت کرد که ابرها دارای بار الکتریسیته هستند و همان طوری که منفی و مثبت همدیگر را جذب می کنند، منفی با منفی و مثبت با مثبت، همدیگر را دفع می کنند و این دفع کردن باعث می شود ابرها از هم دور شوند، لکن خداوند، بوسیله ی بادها، ابرها را به هم نزدیک می سازد تا منفی و مثبت همدیگر را جذب کرده و تولد باران نمایند.
این مطلب در قرآن کریم بیان شده است:
« آیا نمی بینی خداوند، ابرها را به آسانی حرکت می دهد، بعد آنها را به هم ترکیب می نماید، سپس بر روی هم انباشته می کند، آنگاه باران را از لابلای آنها خارج می سازد.»
نور/ 43
13.نبودن اکسیژن در بالای جو
از جمله روشهای تربیتی قرآن این است که، با بیان « مثل » زمینه را برای تعلیم اصول عقاید، آماده می کند.
امروز ثابت شده که هر اندازه انسان به سمت آسمان برود، هوا رقیق تر شده و در اثر نبودن اکسیژن، تنفس مشکل می گردد.
قرآن این مطلب را در قالب مثال بیان فرموده است:
« پس خداوند، کسی را که می خواهد هدایت نماید، سینه ی او را برای پذیرفتن اسلام باز می کند و کسی را که گمراه می نماید، سینه ی او را تنگ می کند و در فشارقرار می دهد، مانند کسی که به آسمان می رود. » انعام 125
15.کروی بودن زمین
در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند، از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند، مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137
این تعبیر تنها با کروی بودن زمین می سازد، زیرا اگر فرض بگیریم که زمین مسطح است، در این صورت یک مشرق و یک مغرب بیشتر نخواهد داشت ؛ اما اگر زمین را کروی فرض نمائیم، هر نقطه ایی از زمین برای نقاط شرقی آن، (غرب) خواهد بود و برای نقاط غربی آن، (شرق) خواهد بود.
اعجاز قرآن از نظر پیشگوئیهای صریح
قرآن در موارد متعدد، خبرهایی را از آینده بیان کرده که به چند نمونه اشاره می کنیم:
1.شکست رومیان و پیروزی مجدد آنها
« رومیها، در نزدیکترین سرزمین [به جزیرة العرب] مغلوب شدند، ولی بزودی پیروز خواهند شد، چند سال بیشتر طول نمی کشد... در آن روز مؤمنان از نصرت الهی [و پیروزی که نصیب خودشان نیز خواهد شد] خوشحال می شوند... وعده ی الهی هیچگاه تخلف نمی پذیرد.» روم/ 6 تا1
در این آیات چند موضوع پیشگویی شده است:
الف) خبر از پیروزی قطعی رومیان (وهم من بعد غلبهم سیغلبون)
ب) خبر از پیروزی مسلمانان بر کفار، در همان زمان (و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله)
ج) این حادثه ضمن چند سال آینده بوقوع خواهد پیوست (فی بضع سنین)
هنوز نُه سال نگذشته بود که این حوادث اتفاق افتاد، رومیان در نبرد دیگری بر ایرانیان پیروز شدند و همزمان با آن، در روز جنگ بدر پیروزی مسلمانان بر دشمنان آشکار گردید.
2.پیش بینی فتح مکه و پیروزی دیگر همزمان با آن
« ... قطعاً داخل مسجد الحرام، در حالِ امنیت و آرامش خواهید شد... و غیر از آن پیروزی نزدیک [دیگری] نصیب شما خواهد گردید.» فتح / 27
لازم به ذکر است، منظور از « پیروزی نزدیک»، فتح قلعه های خیبر است.
3.پیش بینی پیروزی در جنگ با وجود مشکلاتِ فراوان
« به خاطر بیاورید زمانی را که خداوند به شما وعده می داد که بر یکی از دو طایفه پیروز خواهید شد و شما دوست می داشتید طایفه ی غیر مسلح برای شما باشد...» انفال – 8
نکته: آیا این پیروزی قابل پیش بینی بود؟
با توجه به وضع ظاهری، این موضوع قابل پیش بینی نبود، زیرا:
الف) مسلمانان به قصد جنگ حرکت نکرده بودند و تجهیزات کافی نداشتند.
ب) تعداد سربازان دشمن را 950 نفر با 100 اسب و 700 شتر نوشته اند، در حالی که سربازان اسلام 313 نفر بودند با 2 اسب و 70 شتر.
4. این مرد هرگز مسلمان نخواهد شد!
« نابود باد دستهای ابولهب و خود او، هرگز مال او، او را نجات نخواهد داد، به زودی در آتشی سوزان وارد خواهد شد.» لهب / آیات 3-1
قرآن بیان می کند که (ابولهب) هرگز ایمان نخواهد آورد، زیرا می فرماید: ( او به زودی در آتش داخل می شود ) و این معنی گواه بر عدم ایمان او در آینده است و همچنین همه مورخان نوشتند سرانجام چنین شد و پیش از آنکه ایمان بیاورد، از دنیا رفت.
اعجاز قرآن از نظر هماهنگی آیات
کتابی که در طول 23 سال، در شرایط و حالات گوناگون و متفاوت شکل گرفته، کتابی که یک زمان [همچون زمان پیامبر در مکه] زبان یک ملت اقلیت محروم و تحت فشار بوده، و زمان دیگری [همچون زمان پیامبر د رمدینه] نماینده افکار یک اکثریت پیروز محسوب می شده، کتابی که آورنده آن مردی درس نخوانده بوده که در یک محیط عقب افتاده و تاریک پرورش یافت، و از همه بالاتر کتابی که درباره موضوعات کاملاً متنوع سخن می گوید، و مانند کتابهای معمولی که تنها یک بحث اجتماعی یا سیاسی، یا فلسفی و ... را تعقیب می کنند، نیست؛ بلکه گاهی در مورد توحید و صفات خدا، و گاهی درباره ی امتهای پیشین و ... بحث می کند.
به گفته ی دکتر گوستاو لوبون، « قرآن کتاب آسمانی مسلمانان منحصر به تعالیم و دستورهای مذهبی تنها نیست، بلکه دستورهای اجتماعی وسیاسی مسلمانان نیز در آن درج است.»
چنین کتابی با این مشخصات، عادتاً ممکن نیست، خالی از تضاد و تناقض باشد.
خود قرآن نیز به این حقیقت اشاره می نماید:
« آیا در قرآن نمی اندیشند، اگر از ناحیه ی غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می یافتید.» نساء/ 82
*****
مطالب فوق بر گرفته از کتب زیر می باشد:
1.قرآن و آخرین پیامبر خدا، آیت الله مکارم شیرازی « حفظه الله تعالی علیه»
2. اعجاز قرآن ، علامه طباطبایی « رحمة الله علیه»
3.رسالت قرآن در عصر فضا، سید عبدالکریم حجازی

قرآن و روزه از نگاه مهاتما گاندی»
" موهنداس کرمچند گاندهی " ، مشهور به " مهاتما گاندی " (1948-1869) رهبر بزرگ استقلال هند از یوغ استعمار انگلیس، از معدود رهبرانی بود که از روشهای معمول در مبارزات آزادیبخش استفاده نکرد، بلکه با سلاح عشق و ایمان و اهرم مبارزه منفی توانست به سلطه بی چون و چرای استعمار در کشورش پایان بخشد.
مطالعه قرآن
یکی از منابع آگاهی بخش برای گاندی در مسیر این مبارزه منفی، قرآن کریم بود. او می گفت : من عقیده دارم که تورات و انجیل و قرآن به میزان وداها (کتاب مقدس هندوان) الهامات الهی دارند و مقدس هستند.(1) وی می افزاید: " من همان خدا را که در کتاب مقدس هندوان می شناسم، در قرآن هم می بینم."(2)
شایان ذکر است ، گاندی مطالعه جدی پیرامون اسلام و قرآن را از سالهای جوانی، در دوران اقامت خویش در آفریقای جنوبی آغاز نمود و این کار تا اواخر عمر او به ویژه در خلوت زندانهای مکرری که داشت ، ادامه یافت .
" جودیت براون " در شرح روزگار اقامت گاندی در آفریقای جنوبی می نویسد: «معاشران جدید و مسلمان به او اصرار کردند اسلام را مطالعه کند. می دانیم او ترجمه قرآن را خریده و خوانده و در آن زمان کتب دیگری هم درباره اسلام مطالعه کرده بود ».(3)
" ویلیام شایرر" ، خبرنگار مشهور آمریکایی که مدتی با گاندی محشور بوده است ، می نویسد: « در جلسات نیایش غروب، گاندی و حضار، دست جمعی آیاتی از کتاب مقدس را زمزمه می کردند . ادعیه آنها تنها از کتاب مقدس هندو نبود ، بلکه قطعاتی از انجیل و آیاتی از قرآن نیز قرائت می شد. او نه تنها خود قرآن را به دقت مطالعه می نمود، بلکه دیگران را نیز تشویق می کرد این کتاب آسمانی را نیک بخوانند».
" ویلیام " همچنین می نویسد:
"من به گاندی واقعاً مدیون هستم، زیرا روح و فکر مرا آماده ساخت تا نسبت به زیبایی، درایت بودیسم و تا حدی در مورد قرآن توجه و درک عمیق تری پیدا کنم."(4)
روزی که گاندی توسط یک هندوی افراطی ترور شد، دارایی اش تنها :
« یک عینک، دو جفت کفش چرمی، یک قاشق چوبی، یک لنگ (که دور خود می بست)، دو کاسه چوبی، یک ساعت جیبی، یک نمکدان و کتب مقدس کلیه ادیان از جمله ، قرآن بود . » (5)
" اصرار بر روزه "
گاندی در زمان اقامت در آفریقای جنوبی، با دوستان جدیدی رو به رو شد که او را با اسلام آشنا کردند و در مبارزه و شکل دادن به زندگی اجتماعی جدیدش، نقش بسیار داشتند. وی در زندگینامه اش به روزگاری اشاره می کند که مدرسه ای داشت و کودکان و جوانانی از ادیان مختلف در آن تحصیل می کردند. در ادامه می نویسد: در ماه رمضان به مسلمانها گفتم حتما روزه بگیرند. خودم قصد روزه از صبح تا غروب را داشتم، و به مسلمانها، مسیحی ها ، هندوان و پارسی ها (زردتشتی های هند) گفتم در این امر با من همکاری کنند. برای آنها شرح دادم انسان باید در هر کاری که فردی به منظور خودداری و نگهداری نفس، انجام می دهد، شرکت کند. بسیاری از دوستان، از این پیشنهاد من حسن استقبال کردند.
مسلمانان برای صرف افطار تا غروب آفتاب و چند لحظه بعد از آن صبر می کردند، ولی دیگران که چنین نمی کردند، فرصت داشتند برای دوستان مسلمان غذاهای خوب تهیه کنند و سفره بچینند. نتیجه این تجربیات آن شد که عموم مردم به ارزش روزه گرفتن پی بردند و روحیه جدیدی به وجود آمد.(6)
گاندی به این حد بسنده نکرد و حتی کار را به آنجا کشاند که در احترام به ماه رمضان، اعضای غیر مسلمان را نیز وادار نمود روزانه به خوردن یک وعده غذا، آن هم هنگام افطار در کنار مسلمانان، اکتفا نمایند."(7)
گاندی روزه را به مثابه ابزار مهمی در مبارزه منفی می دانست. او روزه را با مراسم عبادی خاص همچون قرائت آیاتی از قرآن و انجیل و کتاب مقدس هندوان افطار می کرد.(8)
مهاتما می گفت: از سیره شخص پیامبر اسلام آموخته که روزه انسان را به خدا متوکل می کند و راه را به سوی مکاشفه الهی می گشاید.(9)
پانوشت ها:
1- مجموعه ای درباره گاندی، پدر ملت هند، ترجمه محمود تفضلی ، ص 48.
2- همان، ص 59.
3- مهاتما گاندی ، سرگشت من، ترجمه مسعود برزین، ص 130.
4- ویلیام شایرر، خاطره گاندی، ترجمه دکتر سید جوادی و گودرز شیدایی، ص 356.
5- مهاتما گاندی ،همان، ص دوازده
6- همان ، ص 344 و 345
7- جودیت براون، گاندی، زندانی امید، ترجمه محمد حسین آریا، ص 82 و 83.
8- همان ، ص 569
9- همان ، ص 319.

یاد قرآن در اشعار شاعران فارسی زبان


قرآن‌، این‌ چشمه‌ سار زلال‌، در سیر زمان‌ منشا پیدایش‌ علوم‌ بسیاری‌ در تمدن‌ با شکوه‌ اسلام‌ شده‌ و از آن‌ جمله‌ در آثار ادبی‌ فارسی‌ - شعر و نثر - انعکاسی‌ گسترده‌ داشته‌ است‌. گاه‌ شاعران‌ فارسی‌ زبان‌ از «قرآن‌» در اشعار خود یاد می‌کنند. چنان‌ که‌ «ناصر خسرو قبادیانی‌» بارها بدین‌ نام‌ مبارک‌ اشاره‌ کرده‌ و به‌ «حافظ‌» بودن‌ خود نیز اشارتی‌ دارد و گوید:

تا در دلم‌ قرآن‌ مبارک‌ قرار یافت‌
منت‌ خدای‌ را که‌ نکرده‌ است‌ منتی‌
پر برکت‌ است‌ و خیر، دل‌ از خیر و برکتش‌
پشتم‌ به‌ زیر بار مگر فضل‌ و منتش‌


و نیز می‌گوید:

قرآن‌ را به‌ پیغمبرت‌ ناورید
مقرم‌ به‌ مرگ‌ و به‌ حشر و حساب‌
مگر جبرئیل‌ آن‌ مبارک‌ سفیر
کتابت‌ ز بر دارم‌ اندر ضمیر


سنائی‌ غزنوی‌ نیز در بسیار جاها از قرآن‌ گفته‌ است‌ که‌ کوتاهتر و جامعتر از همه‌ بیت‌ معروف‌ اوست‌:

اول‌ و آخر قرآن‌ ز چه‌ «با» آمد و «سین‌»
یعنی‌ اندر ره‌ دین‌، رهبر تو قرآن‌ بس‌


از کمال‌ الدین‌ اسماعیل‌ شاعر بزرگ‌ قرن‌ هفتم‌ هجری‌ نیز به‌ یک‌ بیت‌ بسنده‌ می‌کنیم‌:

رسنی‌ محکم‌ است‌ قرآنت‌
خویشتن‌ را بدان‌ رسن‌ در بند


از سر خیل‌ عارفان‌ و حافظان‌ قرآن‌، شمس‌ الدین‌ محمد حافظ‌ شاعر بزرگ‌ قرن‌ هشتم‌ هجری‌ نیز سخنی‌ نقل‌ کنیم‌:

عشقت‌ رسد به‌ فریاد ار خود به‌ سان‌ حافظ‌
قرآن‌ ز بر بخوانی‌ در چارده‌ روایت‌


سخنی‌ هم‌ از محمد بن‌ حسام‌ خوسفی‌ شاعر شیعی‌ قرن‌ هشتم‌ و اوایل‌ قرن‌ نهم‌ هجری‌ که‌ با قرآن‌ انس‌ فراوان‌ داشته‌ و قرآنهای‌ زیادی‌ را با خط‌ خوش‌ نوشته‌ است‌، می‌آوریم‌:

تطهیر اهل‌ بیت‌ به‌ قرآن‌ مبین‌ است‌
آخر ببین‌ که‌ پایه‌ این‌ منزلت‌ کراست‌


و از سخن‌ دلنشین‌ اقبال‌ لاهوری‌ که‌ نیز مانند ابن‌ حسام‌ و بسیاری‌ از شاعران‌ دیگر با قرآن‌ مؤانست‌ زیاد داشته‌ است‌ یاد کنیم‌ که‌ گوید:

فاش‌ گویم‌ آنچه‌ در دل‌ مضمر است‌
چون‌ که‌ در جان‌ رفت‌، جان‌ دیگر شود
از یک‌ آیینی‌ مسلمان‌ زنده‌ است‌
این‌ کتابی‌ نیست‌ چیزی‌ دیگر است‌
جان‌ چو دیگر شد، جهان‌ دیگر شود
پیکر ملت‌ ز قرآن‌ زنده‌ است‌




زمانی‌ نیز شاعران‌، آیات‌ مبارکات‌ قرآن‌ را در اشعار خود درج‌ و اشارات‌ و تلمیحاتی‌ را که‌ مورد نظر آنان‌ است‌ بیان‌ می‌کنند. این‌ نوع‌ بهره‌ وری‌ از قرآن‌ کریم‌ از اندازه‌ فزون‌ است‌ و مصححان‌ دواوین‌ شاعران‌ و استادان‌ رنج‌ فهرست‌ کردن‌ آیات‌ را بر خود هموار کرده‌ و در تعلیقات‌ دیوانها آورده‌اند.
در این‌ جا به‌ نقل‌ مواردی‌ اندک‌ - به‌ جهت‌ نمونه‌ - اکتفا می‌کنیم‌:
عثمان‌ مختاری‌ غزنوی‌ از قصیده‌ سرایان‌ فصیح‌ قرن‌ پنجم‌ و ششم‌ هجری‌، در دیوان‌ خود به‌ مناسبتهایی‌ از آیات‌ قرآن‌ سود جسته‌ است‌؛ از جمله‌ در وصف‌ ممدوح‌ خود می‌گوید:

نشان‌ رفقش‌ یحی‌ العظام‌ و هی‌ رمیم‌
مبشران‌ فلک‌ بانگ‌ بر زمان‌ زدند
نتیجة‌ سخطش‌ کل‌ من‌ علیها فان‌
که‌ بر ملوک‌ بخوان‌ کل‌ من‌ علیها فان‌


امیر معزی‌ هم‌ در دیوان‌ خود آورده‌ است‌:

بر آن‌ زمین‌ که‌ قرار است‌ دشمنان‌ تو را
نوشت‌ دست‌ اجل‌ کل‌ من‌ علیها فان‌



دلایل عدم تحریف قران چیست؟

1)اهتمام یک ملت
بی شک قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان در بین آنها از جایگاهی ویژه ای برخوردار است. مسلمانان همیشه برای قرآن احترام خاصی قائل بوده و سعی در ترویج آن می نموده اند. از طرفی دیگر قرآن مرجع اصلی مسلمانان در همه مسایل زندگی است (از فعالیت های دینی گرفته تا فعالیت های سیاسی و …). بنابراین انگیزه های زیادی برای نقل و حراست از قرآن در بین مسلمانان وجود دارد و مرجع و ملاک اصلی آنها قرآن بوده و هست. همیشه در کنار قرآن شاهد تعداد زیادی حافظ قرآن بوده ایم … مسلمانان آنقدر به ضبط آیه ها و حرف حرف قرآن اهمیت می داده اند که گمان هرگونه تحریفی در قرآن را از بین می برد.
با این توصیف مسلما هر گونه تحریف و تغییری در قرآن باید با اعتراض همه جانبهی مسلمانان همراه بوده باشد و غیر ممکن است که مسلمانان در برابر این امر سکوت کرده باشند.
باید در کنار این موضوع این را هم در نظر گرفت که دشمنان اسلام همواره به دنبال بهانه ای برای زیر سوال بردن قرآن بوده و هستند.
حال با توجه به این موارد اگر تغییر و تحریفی در قرآن رخ می داد بی ترید شاهد اخبار متواتریدر این زمینه می بودیم در حالی که چنین نشده.

2)تواتر قرآن
يـكـى از دلايـل مـهـم كه شبهه تحريف را ازبين مى برد اين است كه قرآن بايد متواتر باشد, يعنى مـجـمـوع و اجـزاى آن , هـم سـوره ها و هم آياتش و حتى جمله ها، كلمات، حروف، بلكه قرائت و حركات حروفش همگى بايد بطور متواتر رسيده باشد.
پيامبر (ص) قرآن را در ميان جمعيت فراوانى -كه به حد تواتر مى رسيدند- ايراد مـى فـرمـود، چـراكـه معجزه و نشانه راستگويى اوست و اگر به آن حد از جمعيت ابلاغ نمى كرد معجزه او محقق نمى گشت و حجتى بر نبوتش باقى نمى ماند (نهايةالوصول الى علم الاصول , به نقل بروجردى، البرهان، ص 111)
از این گذشته قرآن همواره به صورت متواتر در کتاب ها ضبط شده حتى تمام حروف، صداها، نحوه نگارش و مسائلى از اين قبيل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى كه انسان گمان قوى، بلكه يقين پيدا مى كند چيزى بر قرآن افزوده يا از آن كم نشده است.
بـه عـبـارت ديـگر -از ميان قرائتها- تنها قرائتى صحيح است كه مشهور بوده و توده مسلمانان بر طـبـق آن، قـرآن را تـلاوت مـى كـنـنـد و اين ملاك تنها بر قرائت عاصم به روايت حفص تطبيق دارد (براى آگاهى بيشتر ر .ك : التمهيد، ج2، ص 145 به بعد)

دانـشـمـند محقق سيدمحمدجواد عاملى مى نويسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگير در تمام اجزاء، بخشها، الفاظ، حركات، ساكنها و جايگاه هر لفظ، چون انگيزه ها بر نقل اين مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زيرا قـرآن اصل و ريشه تمام احكام و معجزه جاودان پيامبر (ص) مى باشد.
بـنـابـرايـن، وقـتـى كـلمه يا لفظ و حرفى مى تواند قرآن باشد كه به تواتر ثابت شود، آن هم تواترى سراسرى و در همه عصرها و نسلها از زمان پيامبر (ص) تاكنون.

حال اگر خبر واحدیدر زمینه تحریف قرآن وجود داشته باشد با توجه به تواتر قرآن به قطع می توان آن را مردود اعلام کرد.

3)معجزه بودن قرآن
قرآن معجزه ی جاوید پیامبر اسلام است.
تحدی: همه می دانیم قرآن مخالفان را به مبارزه طلبیده و از آنان دعوت کرده که اگر می توانند کتابی همانند این قرآن که دارای همه ی امتیازات آن باشد بیاورید، بلکه یک سوره که از هر جهت شبیه به یکی از سوره های قرآن باشد و ویژگی های آن را داشته باشد بیاورید یا حتی ده سوره بیاورند که این ده سوره بتوانند ویژگی های یک سوره را داشته باشند. (توضیح اینکه مشخص است که آوردن یک سوره همانند قرآن که از هر جهت شبیه به آن باشد، بسیار دشوار تر از آن است که بخواهند چندین سوره بیاورند که هر کدام یکی از ویژگی های قرآن را داشته باشد)
فصاحت و بلاغت قرآن بی نظیر است، و هیچ اختلافی در آن دیده نمی شود:
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا ﴿82﴾
آيا در [معانى] قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند (82) (نسا(4))

توجه شود که قرآن در مدت 23 سال نازل شده. متون بشری ای که در چنین مدت طولانی ای نوشته شوند به طور حتم نشان دهنده ی تغییرات تدریجی عقاید نویسنده ی آن بوده و خطا و تناقضات زیادی در آنها دیده می شود.
از طرفی قرآن شامل مسائل اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی و … است، بعید است که یک انسان بتواند در همه ی این زمینه ها نظریه ای داشته باشد.
منظور از فصاحتشیوایی کلمات و روانی تلفظ آنها و گوش نواز بودن سخن است.
منظور از بلاغترسایی و دقت تعابیر در فهماندن منظور است.
این وجه از اعجاز قرآن وقتی پررنگ تر می شود که می بینیم:
1-قرآن در میان اعرابی نزول یافته که خود به فصاحت و بلاغت شهرت دارند.
2-امی بودن پیامبر، یعنی پیامبر قبل از نازل شدن قرآن راهی برای یادگیریِ خواندن و نوشتن نداشته اند. ( این یک واقعیت انکار ناپذیر است،مثلا رجوع شود به ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج چهارم، کتاب دوم، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ص 207)
حتی اگر سخنانِ سخنورانِ بزرگی چون علی(ع) در نهج البلاغه را با قرآن مقایسه کنیم، برتری آیات الهی کاملا آشکار است.
تحريف منافى با معجزه بودن قرآن است . زيرا با تحريف، معانى قرآن ضايع مى گردد و مدار اعجاز فصاحت و بلاغت است كه دايرمدار معنى و لفظ هستند. مـعجزه بودن قرآن كه براى آن تحدى هم شده است و معارضان و مخالفان در اين تحدى شكست خـورده انـد، بـه شـرط حفظ كليت و تماميت آن و اينكه تمامى آن قابل استناد به حق تعالى باشد درست است، و اين امر جزو معتقدات مسلمانان است كه قرآن معجزه جاودانه الهى و نبوى است. ( براى تفصيل ـ التحقيق، ص 47؛ صيانة القرآن، 37 ـ 41)

4)آيات قرآنى و وعده هاى صريح الهى بر حفظ قرآن
مشهورترين اين آيات سه آيه است:
(این آیات برای کسانی قابل احتجاج است که قائل به تحریف به نقیصه باشند، و با توجه به اینکه تنها بعضی از مسلمانان گفته اند آیاتی از قرآن کم شده، ولی آیات موجود را تماما از جانب خدا می دانند، می توان از این برهان به راحتی در مقابل آنان استفاده کرد، و حتی برای دیگران هم کافیست وحیانی بودن این آیات ثابت شود، از طرفی این نکته را هم باید تذکر داد که وقتی یک “واو” را نتوانستند از قرآن حذف کنند، ناممکن می نماید که آیه ای کامل را بر آن بیافزایند و …)

-آیه ی حفظ:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)(الحجر(15))

مراد از الذكر قرآن است . چـنـانـكـه در چند آيه پيشتر در همين سوره مى فرمايد : و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون . ( حجر , 6 ) ( و گفتند اى كسى كه ذكر [ قرآن ] بر او نازل شده است , بيشك تو مجنونى)

شـبهه ديگرى هم در اطراف اين آيه هست داير بر اينكه له لحافظون را راجع به حضرت محمد (ص ) مى داند. ولى با وجود مرجع حاضر , ارجاع ضمير به مرجع غائب دليل و قرينه مى خواهد. ( نيز ـ صيانة القرآن، ص 31 ).

-آيه عدم اتيان باطل:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ﴿41﴾

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴿42﴾

كسانى كه به اين قرآن چون بديشان رسيد كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‏رسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است (41)

از پيش روى آن و از پشت‏سرش باطل به سويش نمى‏آيد وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده[صفات] (42)(فصلت(41))

-إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿17﴾

چرا كه جمع‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست (17) (قیامة(75))

-به غیر از این آیات می توان به سایر آیات موجود در قرآن که بیانگر اوصاف قرآن هستند نیز استدلال کرد. مثلا صفت هایی چون ذکر، هدایت، نور، فصاحت و بلاغت، حق، عدم اختلاف و …

5)احاديث (دلایل روایی)
-حـديـث مـشـهور ثقلينكه از طرق خاصه و عامه در حد استفاضه است:
“انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض”
یعنی: “من در ميان شما دو يادگار گرانبها باقى مى گذارم , كتاب الهى و عترتم كه اهل بيت من است و آن دو از همديگر جدايى ناپذيرند تا در آخرت در كنار حوض كوثر به نزد من بازآيند”
این حدیث جزو اخبار متواتر در منابع شیعه و اهل سنت است. (”بحرانی” در غایت المرام این حدیث را به 39 طریق از اهل سنت و به 81 طریق از شیعیان نقل کرده، “هندی” در عقبات الانوار این حدیث را از طرق زیادی از 35 صحابی پیامبر نقل کرده و … )
قـول به تحريف قرآن، كتاب را كه ثقل اكبر است از حجيت و اعتبار مى اندازد. زيرا اولا ) قول به تحريف مستلزم عدم وجوب تمسك به كتاب منزل است . زيـرا كه كتاب به سبب وقوع تحريف [ به قول مدعيان ] بر امت اسلام تباه مى گردد، ولى وجوب تـمـسـك به كتاب به خاطر صريح اخبار ثقلين تا روز قيامت باقى است، پس قول به تحريف جزما باطل است. ثانيا ) از آنجا كه قول به تحريف موجب سقوط كتاب از حجيت مى گردد، پس نمى توان به ظواهر آن تمسك كرد، پس قائلان به تحريف بايد به امضاى [ تاييد ] ائمه طاهرين براى اين كتاب موجود در دست ما مراجعه كنند. و مـعـنـى ايـن امـر اين است كه حجيت كتاب موجود، متوقف بر امضاى ائمه است تا بتوان به آن استدلال كرد. و ظـاهـر اين اخبار متواتره اين است كه قرآن يكى از دو مرجع براى امت است و از ميان دو حجت مـسـتـقـل كه تمسك به آنها واجب است، كتاب برتر است، چرا كه ثقل اكبر است، پس نمى تواند حجيت آن فرع بر حجيت ثقل اصغر ( عترت ) باشد … ( البيان، ص 229 ـ 231 )
پـيـداست كه تحريف، بارزترين مصداق اتيان باطل است كه خداوند ساحت قرآن را از آن منزه شمرده است.

منظور از كتاب اللّه -كه بايد روايات بر آن عرضه گردد- نمى تواند غير از اين قـرآن مـتـواتـر بـاشـد كـه در دسـتـرس هـمگان است وگرنه، لازم آيد خداوند ما را به برنامه اى مكلف سازد كه از طاقت و توانمان خارج است [وخداوند حكيم چنين تكليفى نمى كند]

-احاديث عرض ( عرضهداشتن ) حديث بر قرآن:
احـاديـث صحيحه اى داريم كه قائل به وجوب عرض خبرهاى متعارض، بلكه مطلق احاديث، بر قرآن كريم اند. آنـگاه بايد آنچه موافق قرآن است اخذ كرد و مخالف با قرآن را رها كرد، و در صورتى كه سوره ها و آيـات قـرآن مصون از تحريف و محفوظ از نقصان نبود، اين قاعده از سوى ائمه اهل بيت طاهرين (ع ) مقرر نمى گشت. ( نيز براى نصوص احاديثى كه در اين باره از منابع معتبر شيعه نقل شده است. ـ التحقيق فى نفى التحريف، ص 31 ـ 32؛ صيانة القرآن، ص 35 ـ 37 )
-روایات پرشماری که قرآن را ملاک شناسایی حق از باطل معرفی می کنند مثلا:
“اذا التبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم القرآن”
“آنگاه که فتنه ها چون پاره های شب بر شما مشتبه شدند، قرآن را دریابید” (مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 17)
مثلا از امام صادق(ع) نقل شده که پیامبر فرمود:
“برای هر سخن حقی، حقیقتی و برای هر سخن درستی، نوری. پس آنچه را که موافق کتاب خداست فرا گیرید و آنچه مخالف است رها کنید”
(کلینی، الکافی، ج1، ترجمه ی سید جواد مصطفوی. ص 88-89)
-احـاديـث وارده در ثـواب قـرائتسـوره هـا در نمازها و غير آن كه اگر سوره هاى قرآن كاملا مجموع و مدون و نزد مسلمانان محفوظ نبود، اين امر معنى پيدا نمى كرد. (براى نصوص اين احاديث ـ التحقيق، ص 35 ـ 37 )
-احاديث وارده از ائمه عليهم السلام در باب اينكه آنچه در دست مردم است، همان قرآن نازل شده از سوى خداوند است. ( براى نصوص اين احاديث ـ صيانة القرآن، ص 41 ـ 42؛ التحقيق، 41 ـ 43)

و روایات از این دست بسیارند، قسمت دیگری از این روایات همان روایاتی هستند که بیان می دارند چرا نام امامان شیعه در قرآن نیامده است، که در آینده به طور جداگانه به آن خواهم پرداخت.

6)اجماع
اجماع فريقين، و نيز اجماع علماى شيعه از عصر ائمه تا امروز است.
بـزرگـان شـيعه از شيخ صدوق (قرن چهارم) تا آيت اللّه خويى و امام خمينى و ساير مجتهدان و مراجع بزرگ شيعه قائل به تحريف ناپذيرفتن قرآن بوده اند. نام برخی از مشهورترین آنها به قرار زیر است:

برخی از بزرگان شیعه: محدث بزرگ شيخ ‌صدوق (متوفاى 381هـ .ق) – شـيـخ ‌مـفـيـد (متوفاى 413هـ .ق) – شیخ ‌طوسى (متوفاى 460هـ.ق ) – علامه طبرسى (متوفاى 548هـ .ق ) – علامه حـلى (متوفاى 726هـ .ق ) – شـيـخ ‌الـفـقـهـاء شـيـخ ‌جعفر كاشف الغطاء (متوفاى 1228 هـ .ق ) – شيخ محمدحسين كاشف الغطاء (متوفاى 1373هـ .ق) – شیخ ‌الاسـلام، مـحمدبن حسين حارثى عاملى – شيخ ‌بهائى (متولد بعلبك لبنان، 953هـ.ق و مـتـوفـاى اصـفـهـان، 1031هـ.ق ) – عارف و محقق نامدار محمدبن محسن، مشهور به فيض كاشانى (متوفاى 1090هـ.ق ) – خـاتـم مـحـدثـان متعهد، شيخ ‌حر عاملى – محقق تبريزى – عـلامـه بلاغى (متوفاى 1352هـ .ق ) – مـحـقـق بـغـدادى – سـيـدمحسن اعرجى (1227هـ .ق ) – قـاضـى الـقـضـاة محقق كركى – امام سـيـدشـرف الـديـن عاملى (متوفاى 1381هـ .ق ) – سـيـدمـحـسـن امـيـن عاملى (متوفاى 1371هـ .ق )علامه امينى – عـلامه طباطبائى (متوفاى 1402هـ .ق ) و …
از بزرگان اهل سنت: ابـوالـحـسـن على بن اسماعيل اشعرى سردسته اشاعره – اسـتـاد مـعـاصـر دكـتـر مـحـمدعبداللّه دراز – شيخ محمدمحمد مدنى – دكتر محمد تيجانى سماوى و …
که اکثر این بزرگان رساله یا کتابی درباره ی عدم تحریف قرآن دارند.

7)نماز شيعه اماميه
زيرا ائمه طاهرين (ع) و فقهاى اماميه قرائت سوره كامله اى را بعد از حمد در ركعت اول و دوم هر نماز از نمازهاى پنجگانه روزانه واجب مى دانند؛ و اين حاكى از اعتقاد اماميه به نيفتادن چيزى از قرآن است. تـوضيح بيشتر آنكه قائلان به تحريف نمى توانند قرائت سوره اى را كه محتمل تحريف است جايز و مجزى بدانند. زيرا اشتغال يقينى، برائت يقينى مى خواهد. پـس ايـن تـرخيص از سوى ائمه (ع) خود فى نفسه دليل عدم وقوع تحريف در قرآن است وگرنه مستلزم ضايع كردن نماز واجب هر مكلف مى شد. ( البيان، ص 233 ـ 234؛ التحقيق، 48 )

مجموع بودن قرآن را در عـهـد پـيامبر(ص) ( و لو آنكه مدون بين الدفتين نبود) كه يك واقعيت تاريخى است، و نیز تلاش هایی که پیامبر و یارانش در راه حفظ و جمع آوری قرآن کرده اند را جزو ادله اثبات عدم تحريف مى دانند. ( التحقيق , ص 49 ـ 50 ) 9 )

9)عدم اعتراض علی(ع)
بـه ايـن شـرح كه اگر قرآن امام [مصحف عثمانى] كه در دوران خلافت عثمان فراهم آمده، و هـمين است كه در دست ماست، محرف بود، هر آينه بر على (ع ) واجب بود كه [اعتراض كند ] و تصحيح آن را در صدر برنامه حكومت خويش قرار دهد. همچنانكه تغييراتى را كه عثمان در سنت پيغمبر داده بود، و زيان آنها كمتر از تحريف قرآن بود، در وقت اولين اعلام برنامه حكومت خويش يادآورى كرد؛ چنانكه فرمود تيولهايى را كه عثمان از بـيـت المال مسلمانان بخشيده است، پس خواهم گرفت، هر چند به مهريه زنان و خريد غلامان داده باشيد. ( قـانـون تـفـسير، ص 95 ) [و پيشتر احاديثى را كه بالصراحه حاكى از تاييد اميرالمؤمنين (ع) از عملكرد عثمان و صحت مصحف عثمانى است، نقل كرديم]

10)دلیل عقلی
شـيـواتـريـن دلـيل عقلى را در اين زمينه شادروان علامه طباطبايى عرضه داشته است: اما آن قرآنى را كه زيد بن ثابت در زمان عثمان گردآورى كرد، بدون شك حاوى جميع قرآن است و در آن يك كلمه كم و يا يك كلمه زياد نشده است. و قول به تحريف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. چون اخبار آحادى كه در تحريف وارد شده است، حجيت آنها متوقف بر حجيت قول امام است، كه آن را بـيان كرده است، و حجيت قول امام متوقف بر حجيت قول رسول اللّه (ص ) است كه امام را وصـى و خـلـيفه و معصوم معرفى فرموده است؛ و حجيت قول رسول اللّه متوقف بر حجيت قرآن است كه رسول اللّه را معصوم و امام و نبى و ولى معرفى كرده است؛ و اگر قائل به كم بودن يا زياد بـودن يـك حـرف در قرآن مجيد بشويم، تمام قرآن از حجيت ساقط مى شود و سقوط اين حجت حـجـيت اخبار تحريف را نيز ساقط مى كند … [ به تعبير ديگر ] اخبار تحريف كه قرآن را از حجيت سـقـوط مـى دهد، عمل به مفادش موجب اسقاط خود آنها مى شود، يعنى از ثبوتش عدمش لازم مى آيد و بنابراين عمل به آنها مستحيل [ غير ممكن ] است. ( مهر تابان، مجموعه مصاحبات آيت اللّه سيد محمد حسين حسينى طهرانى با علامه سيد محمد حسين طباطبايى، ص 206 ـ 207 )

11)دليل يا قرينه
مـؤيـده ديگر اين است كه هيات تهيه و تدوين محصف امام [عثمانى] بسم اللّه الرحمن الرحيم را بر سر 113 از 114 سوره قرآنى نوشته اند ولى به حق و به تبعيت از وحى، بر سر سوره توبه يا برائت ننوشته اند كه دلايل آن را مفسران ياد كرده اند. يـا حروف مقطعه [فواتح سور] يعنى حروف مرموز قرآنى نظير الر يا كهيعص را كه هنوز هم رمـز و مـعـناى آن بر قرآن پژوهان و مفسران و اسلامشناسان مسلمان و غير مسلمان كشف نشده اسـت و نـظـريـه مقبولى در توجيه آنها عرضه نگرديده است، عينا كتابت كرده اند؛ و هيچ گونه اصلاح قياسى و اجتهاد و تصرفى را روا نداشته اند. و ايـن اهـتـمام والا به بهترين وجه حاكى از صحت جمع و تدوين و مصونيت قرآن از هرگونه تغيير خودسرانه و افزايش و كاهش است.

(براى تفصيل و مشاهده فهرستى از 118 فقره از غرائب املايى در رسم عثمانى ـ التمهيد، محمد هادى معرفة، 315 ـ 348؛ حقائق هامة، سيد جعفر مرتضى عاملى، 189 ـ 221)

بعضی وقتا معجزه های قران آدمو میخکوب میکنه

انجمن: 

بی باک: هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۱ میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرنسه منتقل کند.

جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم حسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام پروفسور موریس بوکای بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.

تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر حسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

برچسب: