عقل

وجدان چیست؟؟؟

با سلام و عرض ادب و احترام
وجدان از منظر فلسفه اخلاق دقیقا چیست و به چه مفهومی گفته می شود؟

کارکرد وجدان یا عذاب وجدان چیست؟

مکتب وجدان گرائی در غرب چیست؟

ممنون از جوابهای خوبتان.

کارشناس بحث : بصیر

ساحت عقل و عشق!!!!

با سلام و عرض ادب محضر اساتید گرامی

در باب عقل و عشق سخنها بسیار گفته اند،در تعاریف آنها نیز بیانهای متفاوتی آمده است،تا جائی که گاهی آنها را در تعارض با یکدیگر و گاهی همسو دانسته اند.
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی/عشق داند که در این دایره سرگردانند.
سوال من اینست که اولا تعریف کاملی از این دو مفهوم ارائه فرموده و بعد بیان کنید که آیا واقعا ساحت این دو از هم جداست یا در طول یکدیگرند؟
در واقع راه رسیدن به عشق حتما از عقل می گذرد یا لزومی در این باره نیست؟:Gol:

کارشناس بحث : سمیع

' ٠•●♥ مسابقه هفتگی سایت ♥●•٠·˙ 'طرح پرسمانی اسک دین✎





این تاپیک در راستای طرح ایجاد فضایی پرسمانی در سایت(انجمن فرهنگی) است

مسابقه هفته دوم ارديبهشت 91
در اينجا ببينيد

ویژگی های طرح
همکاران ما از متون محتوایی سایت (انجمن فرهنگی)سوالهایی استخراج می کنند
لینک سوالات که از هر تاپیک برای شما سوال بیرون آورده اند
برای تمرکز بهتر واطلاع شما در این تاپیک می گذارند


لطفا به هیچ وجه جواب سوال را در اینجا یا تاپیک مربوطه (که سوال را درج کرده اند)نزنید

مدت جواب دادن به سوالات یک هفته از تاریخ درج سوال است

جواب ها را به اطلاع ارزیاب(افلاکیان)برسد


مزیت: جوابهای شما علاوه بر مشارکت علمی -به عنوان امتیاز (((کاربر برتر))) هم لحاظ می شود.
موفق باشید



آیا لازم است قرآن با علوم بشری همسویی و همخوانی داشته باشد؟

انجمن: 

پرسش:
آیا لازم است قرآن با علوم بشری همسویی و همخوانی داشته باشد؟
در این مبحث از سخنان استاد مكرم: آقای ملكیان استفاده شد.
پاسخ:
برای پاسخ به این پرسش لازم است از یك طرف روشن سازیم كه مقصود از علوم بشری چیست؟
علوم بشری از نظر روش شامل چهار دسته است:
الف. علوم عقلی مثل منطق، ریاضیات و فلسفه و ...
ب. علوم نقلی مثل تاریخ و ...
ج. علوم شهودی مثل عرفان و ...
د. علوم تجربی كه به دو شاخه تقسیم می‌شود:
1. علوم طبیعی، مثل فیزیك و شیمی و ...
2. علوم انسانی، مثل روانشناسی، جامعه‌شناسی و ...
و علوم بشری از نظر میزان اعتبار و یقین آور بودن به دو سطح تقسیم می‌شوند:
اول: علوم قطعی، مثل برهان‌های عقلی كه در ریاضیات و منطق مطرح است و نیز مانند نقل‌های متواتر تاریخی و قضایای علوم تجربی كه به حد بداهت حسی رسیده و یقین آور شده است.
دوم: علوم ظنی، مثل اكثریت نظریه‌های علوم تجربی و نقل‌های تاریخی و ...
و نیز لازم است كه از طرف دیگر روشن شود كه قرآن كریم وحی الهی است كه از طریق نقل متواتر به ما رسیده است و متن آن بدون تحریف و معجزه آسا است. ولی همین متن الهی شامل آیات مختلف است:
الف: آیات محكم كه شامل دو قسم است:
1. نصوص كه دلالت آنها صد در صد و قطعی است مثل: قل هو الله احمد ـ لا اله الاّ الله و ...
2. ظواهر كه دلالت آنها بین 51% تا 99% یعنی ظنی است.
ب: آیات متشابه: كه دلالت آنها در ابتدای امر روشن نیست و نیاز به ارجاع به محكمات دارد تا تأویل شود.
و نیز برخی آیات قرآن مجمل است كه لازم است با كمك آیات و روایات مبیّن شود.
و از طرف سوم لازم است روشن شود كه تناقض محال است یعنی جمع بین دو گزاره وجودی و عدمی ممكن نیست، مثل اینكه: «الف ب باشد.» و در همان شرایط «الف ب نباشد.» و این مطلب برای همه افراد بشر بدیهی بلكه مبنای علوم بشری است.
بنابراین محال است كه دو مطلب قطعی متناقض، هر دو با همدیگر درست و مطابق واقع باشند. چون مستلزم تناقض است.
نتیجه‌گیری: با توجه به سه مقدمه فوق نتایج زیر به دست می‌آید:
1. هر گاه مطلب علمی از علوم بشری قطعی باشد نمی‌تواند با مطلب علمی قطعی قرآنی تعارض داشته باشد چون مستلزم تناقض است.
پس لازم است كه علوم بشری قطعی با مطالب قطعی قرآن همخوانی داشته باشد.
2. همه مطالب قرآن و علوم بشری قطع آور نیست پس ممكن است در مواردی به ظاهر با همدیگر تعارض داشته باشند كه در این موارد یكی از گزاره‌های ظنی (نظریه علمی یا فهم ما از ظاهر آیه) مطابق واقع نیست و لازم است در مقدمات آنها تجدید نظر شود، تا حقیقت كشف شود و سازگاری علم و قرآن آشكار گردد.
3. تأكیدات و تشویق مكرر قرآن نسبت به علم نشان دهنده همسوئی آنهاست. و اگر قرآن با علوم بشری مشكل داشت، انسان را به تدبر و تفكر و تعقل و علم فرا نمی‌خواند.
پاسخی دیگر:
رابطه قرآن و علم از چند حالت (به صورت حصر عقلی) ‌خارج نیست، كه هر كدام نتیجه‌ای خاص دارد، كه آنها را از كتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن خدمت شما تقدیم می‌كنیم: هر چند بحث ما در مورد قرآن و علوم تجربی است، اما ناچاریم بحث را به طور عام كه شامل همة مباحث دینی شود (رابطة علم و دین) مطرح كنیم و مطلب را محدود به دین، یا كتاب خاص نكنیم، ولی در پایان به نتیجه‌ای مطابق با رابطة قرآن با علم، دست پیدا خواهیم كرد.
هر چند این یك بحث گسترده است و خود می‌تواند موضوع یك كتاب، قرار گیرد، ولی ما به طور اختصار، در حدی كه بتواند در این بحث راه گشا باشد به آن می‌پردازیم.
مقدمه، در طول اعصار و قرون متمادی، دانشمندان دینی و عالمان از هم جدا نبودند و گاه یك نفر، فیلسوف، متكلم، شاعر، ادیب، فقیه و پزشك بود؛ پس نتیجة عملی این شیوه، اختلاط علوم و موضوعات آنها و گاهی اظهار نظر هر كدام، به جای دیگر بود.
كم كم با گذشت زمان، علوم و فلسفه، از دین جدا شدند، ولی حوزه‌های مشترك و مختص هر كدام، معین نشد و رابطة دقیق آنها در هاله‌ای از ابهام، قرار گرفت و این بود كه دانشمندان مختلف (فلاسفه، متكلمان، مفسران و دانشمندان علوم تجربی) سعی كردند تا مرزبندی دقیق علوم تجربی، با دین را روشن كنند و در این راه، زحمات فراوان كشیده شد و نظرات گوناگون داده شد و بعضی با دلسوزی و داعیه نجات فلسفه یا دین یا علوم تجربی وارد میدان شدند. ما به طور اختصار نظریات آنها را بررسی خواهیم كرد. در رابطة علم و دین باید دو مبحث از همدیگر مجزا شود:
اول. بحث از اصل ارتباط و نوع ارتباط (بحث نظری)
دوم. بحث از تاثیر و تاثرات علم و دین در یكدیگر (بحث عملی)
و ما اكنون در مقام اول بحث، هستیم و تاثیر و تاثرات علم و دین را، در ادامة همین فصل بررسی می‌كنیم.
اگر بخواهیم براساس یك تقسیم صحیح (براساس حصر عقلی) سخن برانیم باید این طور گفته شود كه:
احتمالاتی كه در مورد رابطة علم و دین می‌تواند گفته شود عبارتند از:
رابطه‌ای ندارند = جدایی مطلق علم و دین
رابطة خصمانه است = تعارض علم و دین
رابطه‌ای دارند
رابطة غیرخصمانه است
پس ما از چهارنوع رابطه بین علم و دین، می‌توانیم سخن بگوییم:
الف. تداخل علم و دین (نظریة متكلمان و مفسران قدیمی مسلمان و مسیحی).
ب. تعارض علم و دین (نظریة حاكم در اروپا از اواخر قرون وسطی تاكنون).
ج. جدایی مطلق علم و دین (نظریه‌ای كه با كانت شروع شد و هنوز ادامه دارد).
د. سازگاری علم و دین (نظریة مطلوب كه به نظر ما صحیح است).
اكنون به بررسی تفصیلی نظریه‌های چهارگانه، در رابطة علم و دین می‌پردازیم.
الف. تداخل علم و دین:
بعضی بر این باورند كه موضوع علوم تجربی (طبیعت) بخشی از موضوع دین است، چون دین از طرف خداست و حق اظهار نظر در مور همه چیز، حتی مسائل علوم تجربی را دارد. پس دانشمندان علوم تجربی باید، تبعیت كامل از دین داشته باشند و در حقیقت، موضوع تحقیق خود را از دین اخذ كنند و در چهارچوب آن آزمایش و پیشرفت نمایند و اگر تحقیقات آنان، نتایج مخالفی با دین داشت آن را قبول نكنند؛ زیرا تجربة بشری ظنی و خطاپذیر است اما وحی الهی خطاناپذیر است.
مثال: اگر زیست‌شناسان، تصمیم به تحقیق در باب انسان و مراحل تكامل او دارند، اول باید نظردین را بررسی كنند و اگردین به آنها گفت: كه انسان بدون مقدمه و مراحل تكامل، خلق شده است، نباید دیگر به دنبال تحقیق تكامل انسان از حیوانات قبلی باشند، بلكه در دایرة ثبات انواع (فیكسیسم) بررسی و تحقیق كنند.
این نظریه در جهان مسیحیت، در دوران قرون وسطی خود را نشان داد و عملاً طبق آن عمل می‌كردند و اگر یكی از دانشمندان، بر خلاف معارف كتاب مقدس، نظریه یا تئوری یا قانون علمی ابراز می‌كرد، او را محاكمه می‌كردند و می‌بینیم كه گالیله را به جرم این كه قائل به حركت زمین است، محاكمه كردند؛ زیرا این نظریه مخالف نصوص كتاب مقدس است.1
در بین مسلمانان كسانی كه معتقدند، همة علوم بشری از ظواهر آیات قرآن قابل استخراج است، نظرشان در نهایت به همین مسئله منتهی می‌شود؛ از آنجا كه دانشمند علوم تجربی، می‌تواند به جای تجربه و تحقیق مسائل علمی، آنها را از قرآن برداشت كند، چون همه چیز در قرآن هست و این قرآن است كه معین می‌كند نتیجة مسائل طبیعی به كجا منتهی می‌شود.
بررسی: ما مبنای این سخن را در مباحث گذشته رد كردیم و اثبات نمودیم كه ظواهر قرآن، اصول علوم و معارف دینی مربوط به هدایت بشر را شامل است.
و هر چند اشاراتی به علوم طبیعی دارد، اما علوم طبیعی را با تمام جزئیات، بیان نمی‌كند و درصدد بیان آن هم نیست.
اما در جهان مسیحیت، با گذشت زمان به این نتیجه رسیدند كه كتاب مقدس، وحی الهی نیست كه ادعا كنند تحریف نشده است، بلكه نتیجة افكار نویسندگان و برداشت‌های آنان است.
و از طرف دیگر، نمی‌توان علوم تجربی را در چهارچوب موضوعات و احكام دینی محدود و منحصر كرد، اگر نه پیشرفت علوم متوقف و یا كند می‌شود.
به این جمله از ایان بار بور توجه كنید: «پیشرفت پژوهش‌های مربوط به كتاب مقدس، رهیافت‌های تازه‌ای نسبت به وحی پدید آورد. در آلمان و سپس در انگلستان در دانشگاه ها و سپس در حوزه‌های علمیه، روش‌های عینی تحقیقات تاریخی و ادبی نظیر آنچه در بررسی اسناد كهن، معمول می‌باشد؛ برای تحلیل نص كتاب مقدس به كار گرفته شد. در پرتو پژوهش‌های پنج كتاب اول عهد عتیق كه سنتاً منسوب به خود موسی است، نشانه‌هایی از چند مولفی بودن به دست داد. بررسی دقیق داستان‌های مكرر و تفاوت سبك‌ها، واژگان و فكر، دلالت بر این داشت كه این كتاب‌ها (اسفار خمسه) در هیأت كنونی‌شان، مجموعه‌ای از چندین روایت و متعلق به زمان‌های مختلف است.
در نگرش نوین به كتاب مقدس، توجه به نظرگاهها و علایق فردی نویسندگان باستان و هدفهایی كه در نگارش این گونه متون داشته‌اند و نیز محیط و مقتضیات تاریخی عصر زندگی آنها، معطوف شده است...»2
ب. تعارض كامل بین علم و دین:
طبق این نظر، علم و دین سرسازگاری ندارند و هر كس باید یكی را انتخاب كند؛ زیرا هر چه كه علوم تجربی پیشرفت بیشتری می‌كند، تضاد بیشتری با كتاب‌های مقدس پیدا نموده و قضایای یقینی دینی را باطل می‌سازد. پس تعارض واقعی بین علم و دین وجود دارد.
برای مثال: نظریات گالیله ثابت بودن زمین را كه در نظر مسیحیان مسلم بود، باطل كرد و نظریة تكامل داروین، داستان خلقت آدم را بی‌اعتبار ساخت و به همین ترتیب تحقیقات تاریخی، موجب شد در وحی بودن كتاب مقدس شك ایجاد شود و یا غلط بودن تواریخ آنها را ثابت كند.3
و این نظریه تا آنجا پیشرفت كرد كه دین را افیون بشر دانستند و حتی مكتب‌هایی مانند ماركسیسم در روسیه (شوروی سابق) مسلط شدند و سعی در براندازی دین كردند.
نمونه‌ای از این تعارض، در قرون وسطای اروپا و دادگاه‌های تفتیش عقاید تبلور یافت.
انواع تعارض علم و دین:
1. گاهی تعارض بین گزاره‌های موجود در كتب مقدس دینی، با گزاره‌های علمی است.
مثال: قرآن می‌فرماید خداوند هفت عدد آسمان خلق كرد،4 ولی یافته‌های علوم تجربی، یك آسمان اثبات كرده است و این دو گزاره، با هم متعارض است.
2. گاهی تعارض بین پیش فرض‌های علم، با پیش فرض‌های دین واقع می‌شود.
مثال: علوم تجربی برای هر پدیده‌ای، یك علت مادی فرض می‌كند، اما دین می‌گوید لازم نیست هر پدیده‌ای، علم مادی داشته باشد، بلكه ممكن است علت مادی یا غیرمادی داشته باشد.
3. گاهی تعارض بین لوازم روانشناختی، یا منطقی دین با لوازم روانشناختی یا منطقی علم است.
مثال: تعارض روحیة دینی، با روحیة علمی كه برای مثال می‌گویند: زهد و توكل دینی، موجب تنبلی و سستی و عدم پیشرفت علوم می‌شود.5
بررسی:
1. این تعارض، ریشه در اروپا و برخوردهای مسیحیان بادانشمندان علوم تجربی دارد. بهتر بگوییم این مسئله، ریشه در تحریفاتی دارد كه در كتاب مقدس، صورت گرفته است و مطالبی خلاف علم و حكمت، در تورات و انجیل داخل شده است و یا داستان‌های ساختگی، به عنوان وحی قلمداد شده و بعد از گذشت چند قرن و كشفیات جدید، بطلان آنها اثبات شد و لذا دانشمندان مسیحی، برای حفظ هویت و اعتبار خود و كلیسا سعی كردند هر مطلب علمی را كه با محتویات كتاب مقدس مطابقت ندارد طرد كنند و یا گویندة آن را محاكمه و مجازات كنند.
و این مسئله ربطی به قرآن و اسلام ندارد؛ زیرا اسلام نه تنها با مطالب و كشفیات علمی تضادی ندارد، بلكه هر چه علوم بشری پیشرفت می‌كند، حقایق قرآن آشكارتر می‌شود.
اقسام تعارض علم و دین:
تعارض واقعی علم و دین
تعارض علم و دین به دو معنا می‌آید
تعارض ظاهری علم و دین
اول. تعارض واقعی علم و دین:
این تعارض بدین معنا است كه گوهر و ذات علم، با دین ناسازگار است و حتی علم و دین در كنار هم جمع نمی‌شوند؛ پس یك انسان نمی‌تواند، هم متدین و هم دانشمند باشد و ناچار است، یكی از این دو راه را انتخاب كند (این نظریه از برتراند راسل نقل شده است). و به عبارت دیگرتعارض واقعی به این معناست كه دو گزارة‌دینی و علمی، هر دو قطعی باشند؛ یعنی دلیل دینی یك نص قرآنی باشد و دلیل علمی یك مطلب اثبات شده، همراه با دلیل عقلی و با هم تعارض كامل داشته، به طوری كه قابل برطرف شدن نباشد.
در این مورد، اعتقاد ما بر این است كه تعارض واقعی بین علم و دین وجود ندارد، بلكه این نوع تعارض محال است، زیرا به تعارض عقل و دین منتهی می‌شود كه محال است. (ما در ادامة بحث به این مطلب باز می‌گردیم).
دوم. تعارض ظاهری بین علم و دین:
این قسم از تعارض بدین معناست كه اگر چه گوهر علم و دین تعارض واقعی و حقیقی ندارند، اما گاهی ظواهر دینی، با نظریات علوم، متعارض به نظرمی‌رسد؛ زیرا بعضی از دانشمندان علوم تجربی، نظریه‌های اثبات نشدة علوم را قطعی می‌انگارند و هنگامی كه مثلاً ملاحظه كردند یك نظریة علمی، با آیات قرآن ناسازگاراست فكر می‌كنند كه علم و دین متعارض هستند.
از طرف دیگر، بعضی مفسران یا متكلمان دینی،‌ در فهم مطالب دین خطا می‌كنند و فهم خود را قطعی و صحیح می‌انگارند و گاهی این برداشت دینی، با نظریات و مطالب علوم تجربی، در تعارض قرار می‌گیرد و علم و دین را متعارض می‌پندارند (البته دلایل زیادی برای تعارض علم و دین، هست كه در ادامه آنها را بر می‌شماریم) این نوع از تعارض علم و دین پذیرفته است و در ادیان الهی، نمونه‌های بسیار دارد در اینجا به طور اختصار راه حل‌های آن را بررسی می‌كنیم.6
در اینجا برای توضیح بیشتر مطلب، به بررسی احتمالات دررابطة علم و دین می‌پردازیم زیرا بررسی احتمالات رابطة احكام دینی، با نتایج علوم تجربی برای رفع توهم تعارض علم و دین مفید است.
دراین مورد سه احتمال قابل تصور است:
الف. احكام دینی علم پذیر: یعنی مطالبی كه در قرآن یا روایات وجود دارد و علوم هم آنها را اثبات كرده است.
برای مثال: نجاساتی كه در اسلام نجس و حرام شمرده شده است. عموماً از لحاظ بهداشتی، برای انسان مضر شناخته می‌شود و پزشكان و متخصصان بهداشت ما را به دوری از آنها توصیه می‌كنند.7
پس در این مورد تطابق كامل، بین احكام دینی و علمی وجود دارد و شاید بیشتر موارد احكام اسلام، از این نوع است.
ب. احكام دینی علم ستیز: یعنی مطالبی كه در قرآن وارد شده باشد و با نظریات یا قطعیات علمی، ناسازگار بوده و بلكه در تضاد باشد.
برای مثال: قرآن می‌فرماید ما هفت آسمان داریم،8 ولی فرض كنید علوم كیهان‌شناسی ثابت می‌كنند كه صدها كهكشان، در جهان وجود دارد كه یكی از آنها، كهكشان راه شیری است و در این كهكشان هم، صدها منظومه وجود دارد كه یكی از آنها، منظومة شمسی ماست؛ پس ظاهر آیات با این مطلب علمی ناسازگار است؛ زیرا اگر آسمان را به معنای یك كهكشان بگیریم، تعداد آسمان‌ها زیادتر از هفت عدد است و اگر همة كهكشان‌ها را یك آسمان فرض كنیم، از هفت عدد كمتر است.
این موارد، چند نوع قابل طرح و پاسخ‌گویی است و به عبارتی، چند احتمال به این شرح وجود دارد:
اولاً ما در مبحث قرآن و علم، ثابت كردیم كه علوم تجربی، قطع مطابق واقع به ما نمی‌دهد و چنین ادعایی هم ندارد، بلكه خطاپذیر است و به قول برخی از دانشمندان افسانه‌های مفید است.
بنابراین عقل به ما حكم می‌كند كه دلیل قطعی (ظاهر قرآن) را بر دلیل ظنّی (قانون علمی) ترجیح دهیم و تجربة تاریخی هم ثابت كرده است كه همین راه صحیح است؛ زیرا در موارد متعدد، نظریات علمی كه قرن‌ها بر جهان علم و افكار دانشمندان حاكم بود، با ظهور وسایل تازه و كشفیات جدید باطل شد كه نمونة آن را در هیئت بطلمیوسی و یا نظریة ثابت بودن خورشید، می‌بینیم كه پس از قرن‌ها از اعتبار افتاد ولی قرآن بر خلاف هر دو نظریه قرن‌ها ایستاد و با صراحت حركت خورشید و زمین را خبر داد.9
ثانیاً اگر یك نظریة علمی، با ضمیمه شدن به دلیلی دیگر (مانند حكم عقل) به مرحلة قطع و یقین رسید. این مسئله به تعارض عقل و دین برگشت می‌كند (و از مسئلة تعارض علم و دین خارج می‌شود) و احكام عقلی، با احكام دینی تعارض ندارد؛ بلكه اگر تعارضی بین یك حكم عقلی و یك حكم دینی به نظر آید، دارای یكی از دو احتمال است:
نخست احتمال دارد در مقدمات دلیل عقلی، خطایی صورت گرفته باشد كه با ظاهر آیات معارض شده است.
احتمال دوم اینكه ظاهر آیه یا حكم شرعی مراد نباشد؛ بنابراین با قرینة حكم عقل در ظاهر آیه تصرف می‌كنیم.
مثال: در آیاتی كه می‌فرماید آسمان‌ها هفت گانه است؛ اگر ما یك دلیل علمی قطعی (استقرآء تجربی همراه با ضمیمة دلیل عقلی) پیدا كردیم كه صدها آسمان داریم یا یك آسمان بیشتر نداریم، تعارض دلیل عقلی و شرع شده است، از این رو در ظاهر دلیل شرعی، با كمك قرینة عقلی تصرف می‌كنیم و می‌گوییم مراد از هفت، در آیات شریفه تعیین عدد آسمان‌ها نبوده، بلكه بیان كثرت بوده است، چنان كه در محاورات عرفی مردم هم هفت، صد و هزار ... برای بیان كثرت به كار می‌رود و این بر مبانی روش تفسیر عقلی است كه در بحث روش‌های تفسیری، آن را بیان كردیم.
به عبارت دیگر تعارض علم و دین به تعارض عقل و دین بر می‌گردد و تعارض عقل و دین محال است، به سه دلیل كه به طور خلاصه عبارتند از:
1. خداوند حكیم و عاقل است و حكم خلاف عقل، صادر نمی‌كند.
2. عقل حجت باطنی انسان است و با حجت ظاهری (پیامبر«ص») تعارض ندارد.
3. اصل دین به وسیلة عقل ثابت می‌شود و اگر حكم عقل، به وسیلة نقل باطل شود، اصل دین باطل می‌گردد.10
به عبارت بهتر، ما در اینجا چند نوع حكم علمی و شرعی داریم:
در هنگام تعارض دو احتمال وجود دارد:
1. مقدمات دلیل عقل خطا باشد.
2. (خطا در فهم دین) ظاهر دین مراد نیست.
سخنان بزرگان: در این مورد به عنوان شاهد، كلام بعضی از بزرگان و اساتید حوزة علمیه را می‌آوریم:
آیت الله مشكینی می‌فرماید: «در قرآن هرگز چیزی كه مخالف عقل و منطق و قطعیت علمی (از طریق مشاهده و تجربه) باشد، وجود ندارد و اگر موضوعی بدین روش و به طور قطع به اثبات رسید مسلماً قرآن، موافق آن است نه متضاد و مغایر آن، ولی اگر بر خلاف واقعیت موضوع گام برداشته باشیم، نهایت امر كه نادرست بودن نتیجة تحقیق و اشتباه بودن نظریه معلوم خواهد شد، به خطای خود در اینگونه برداشت و استفاده از قرآن، نیز پی خواهیم برد (مانند هیئت قدیم و جدید در علم نجوم)».11
آیت الله صافی گلپایگانی می‌فرمایند: «آری اگر دلیل قاطع عقلی، بر خلاف ظاهر دلیل نقلی باشد، آن دلیل قطعی به منزلة قرینة عقلیه است بر اینكه ظاهر آن مراد نیست و آنچه ابتدا و بدون توجه به این قرینه از كلام استفاده می‌شود مقصود نمی‌باشد.»12
استاد جعفر سبحانی می‌فرماید: «مسئلة تعارض علم و دین، ‌اگر بی‌پاسخ بماند دین و دینداری را، زیر سوال برده و آن را متزلزل می‌سازد. متكلمان مسیحی كه ناچارند از كتاب مقدس خود و آیین تثلیث دفاع كنند، این تعارض را پذیرفته و حل آن را، اختلاف قلمروها می‌دانند.
در حالی كه از نظر متكلمان اسلامی، جریان بر خلاف آن است و هرگز (تعارض علم و دین) ممكن نیست و یكی از دو طرف قضیه سست و بی‌پایه است، یا آنچه را كه دین نامیده‌ایم دین نیست، یا اینكه علم حالت قطعی ندارد.»13
ج. احكام دینی علم گریز: یعنی مطالب و احكام تعبدی دینی كه در آیات و روایات وارد شده، ولی فراتر از علم است، یعنی علوم تجربی، دلیلی برای اثبات یا نفی آن ندارد. در این موارد، ناچاریم كه ظاهر احكام شرعی را بپذیریم و به آن متعبد شویم؛ زیرا معارف و علوم بشری، در حال رشد و كمال است و هنوز به انتهای كمال خود نرسیده است، بنابراین نمی‌توان با صرف نبودن دلیل مساعد علمی، یك حكم شرعی را تخطئه كرد.
و در این مورد در طول تاریخ ادیان الهی، نمونه‌های بسیاری داشته است كه یك حكم شرعی صادر می‌شد و بسیاری از دانشمندان، از فهم آن قاصر بودند و بعد از قرن‌ها حكمت و دلیل آن مطلب علمی، آشكار و كشف می‌گردید.
برای مثال: حرام كردن شراب در اسلام و یا احكام بهداشتی دیگر اسلام كه تا قرن‌ها علت آن مجهول بود، ولی امروزه همة دانشمندان، به مضر بودن آن اعتراف دارند و بشریت را از نوشیدن شراب بر حذر می‌دارند.
در این زمینه، هنوز هم احكام تعبدی بسیاری در اسلام، وجود دارد كه هر روز علت یكی از آنها كشف می‌شود و جهانیان به حقانیت اسلام و قرآن پی می‌برند.ٍ14
راه حل‌های تعارض علم و دین در شرق و غرب:
در اینجا به صورت مختصر، به راه حلها اشاره می‌كنیم و بررسی تفصیلی راه حل‌های دانشمندان غرب را، به مبحث حوزه‌های علم و دین وامی‌گذاریم، چنانكه راه حل‌های دانشمندان مسلمان را در بخش سوم تفسیر علمی و تعارض علم و دین بررسی تفصیلی خواهیم كرد.
الف. راه حل‌های دانشمندان غرب:
1. راه حل كانت این است كه علم، متعلق به حوزه پدیدارها و دین متعلق به حوزه اخلاق است.
2. راه حل مكتب اگزیستانسیالیسم این است كه علم، متعلق به حوزه خارج از انسان و دین متعلق به حوزة داخل وجود انسان است.
3. طرفداران تحلیل زبان، سعی می‌كنند بین زبان دین و علم تفاوت قائل شوند و زبان دین را، زبان عامل و زبان علم را زبان ناظر می‌دانند.
4. پوزیتیویستها قائل شدند كه گزاره‌های علمی، قابل تجربه و معنادار و گزاره‌های دینی، غیرقابل تجربه و بی‌معناست.
5. ابزار انگاری در علم: یعنی علم افسانة مفید است و حكایت از خارج ندارد، در حالی كه دین از واقع و خارج می‌گوید (فیزیكدانان اخیر).
6. ابزارانگاری دردین: یعنی دین وسیله صعود و معنویت انسان است، بنابراین دین افسانه مفید است و گزارشی از واقع نمی‌دهد، تا با علم معارض باشد.
7. اختلاف درتجربه و تعبیر پیامبران از آیات الهی، موجب می‌شود كه پیامبران تحت تاثیر فرهنگ زمان خود، وحی را بیان می‌كنند، اگر چه آن را خالص دریافت كرده‌اند، اما ناچارند فهم مردم و سطح فرهنگی آنان را، رعایت كنند و تعارضات علم و دین از همین مسئله ناشی می‌شود.
ب. راه حل‌های دانشمندان مسلمان:
1. صبر و سكوت در مقابل تعارضات علم و دین، ‌بهترین راه حل است زیرا با گذشت زمان، نظریه‌های علمی ظنی، تغییر می‌كند و در نهایت ظواهر دینی اثبات می‌شود.
2. تصرف در ظواهر آیات، راه حل نهایی تعارض علم و دین است، البته این عمل وقتی صحیح است كه مطالب علمی، به صورت قطعی ثابت شده باشد.
3. ظواهر آیات، منبع اخذ واقعیات است و می‌تواند حكم واقعی را، صادر كند و به عنوان دلیل در مسائل علمی مطرح شود (پس ظواهر دین بر علم مقدم است).
4. تفصیل بین علوم، در هنگام تعارض گزاره‌های دینی با گزاره‌های علمی: یعنی اگر گزاره و نظریة علمی، به صورت ظنی بود ظواهر آیات، مقدم است و اگر نظریة علمی، به وسیلة دلیل عقلی یا حسی، به مرحلة یقین مطابق واقع رسید، خود قرینه‌ای برای تصرف در ظواهر آیات (گزاره‌های دینی) می‌شود و گاهی فهم ما، از آیه به وسیلة یك قرینة علمی قطعی تغییر می‌كند.
5. تفكیك دین از معرفت دینی، یكی از راه حل‌های ارائه شده، برای رفع تعارض علم و دین است، بدین معنا كه تعارض ظاهری بین فهم ما، از دین با گزاره‌های علمی، واقع می‌شود و با توجه به اینكه ممكن است فهم ما خطا باشد و یا تغییر كند، بنابراین تعارض مستقر و حقیقی بین علم و دین وجود ندارد.
جمع بندی و نتیجه:
پس بین احكام شرعی (در اینجا قرآن به طورخاص منظور است) و مطالب علوم تجربی، تعارض و تضادی وجود ندارد و اگر تضاد ظاهری، بین بعضی احكام شرعی و علم در ابتدا به نظر برسد با تأمل و دقت رفع می‌شود و در نهایت، بیان شد كه تعارض علم و دین، به تعارض عقل و دین منجر می‌گردد و ثابت شد كه این تعارض محال است.15
ج. جدایی مطلق علم و دین:
كسانی بر این باورند كه دین و علم دو روش، هدف، حوزه و موضوع جدای از هم دارند، بنابراین هیچ گونه اصطكاكی با یكدیگر ندارند.
طرفداران این نظر (مانند كانت، اگزیستانسیالیست‌ها و طرفداران نظریة تحلیل زبانی) اگر چه هر كدام سخن خاص خود را می‌گویند، اما همه در یك موضوع اشتراك دارند كه حوزة دین با حوزة علم، جداست و تداخل یا تعارض ندارد.
این نظریه بعد از جنجال‌های قرون وسطی و در اثر پیشرفت علوم تجربی، از قرن هفده میلادی به بعد، در اروپا پیدا شد و در حقیقت، این نظر پاسخی بود به تعارض علم و دین، در اواخر قرون وسطی كه به ستیز عالمان دینی، با دانشمندان علوم تجربی منتهی شد.16
د. توافق و سازگاری علم و دین (بدون تعارض یا تداخل آنها):
این نظریه كه از روح تعالیم و معارف اسلامی، استنباط می‌شود، شواهد زیادی از قرآن و روایات دارد و ما با چند مقدمه، به اثبات آن می‌پردازیم.
1. اسلام در موارد زیادی، به علم و عالمان توجه كرده و آنان را، تشویق نموده است و حتی آیات زیادی در قرآن است كه مطالب علمی را بیان می‌كند و هر چه علوم تجربی، پیشرفت بیشتری یابد حقایق آن مطالب، بیشتر كشف می‌شود.
پس اسلام مؤید علم قطعی (علوم تجربی همراه با دلیل عقلی) و مشوق آن می‌باشد و علوم قطعی هم، مؤید و شاهد اعجاز قرآن است.17
2. از طرف دیگر اثبات كردیم كه تداخل علوم با دین (اتحاد موضوع آنها) صحیح نیست و اینكه گفته شده ظواهر قرآن، همة علوم بشری را دربردارد، صحیح به نظر نمی‌رسد.
3. و نیز ثابت كردیم كه تعارض علوم تجربی محض، با مطالب علمی قرآن وجود ندارد، بلكه همة موارد قابل جمع است.18
نتیجه: پس علوم تجربی، با قرآن سازگاری دارد، ولی موضوعات آنها تداخل ندارد و موارد تعارض كه در ابتدا به نظر می‌رسد به راحتی قابل رفع است.
شواهد و دلایل سازگاری علم و دین:
1. برهان:
حصر این چهار حالت عقلی است؛ پس وقتی ما تداخل و جدایی مطلق و تعارض را باطل كردیم، خود به خود طریق چهارم، برای رابطة علم و دین باقی می‌ماند.19
2. قرآن به علم اهمیت می‌دهد و آن را تشویق می‌كند20 و از طرف دیگر، در بعضی روایات، علم تجربی را در عرض علم دین، قرار می‌دهند.
چنانكه از پیامبر(ص) نقل می‌كنند كه فرمود: العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان. «دو نوع علم وجود دارد، معرفت دین‌ها و معرفت بدن‌ها.»21
یا اینكه در روایات دیگری علم فقه را از طب و نحو و نجوم جدا می‌كند.22
از این تقسیم علوم، استفاده می‌شود كه فی الجمله قلمرو علم تجربی، از علوم دینی جداست، ولی درعین حال، اسلام هر دو را تشویق می‌كند؛ پس علم و دین با هم سازگارند.
3. مثال‌ها و مطالب علمی قرآن، در مورد ستارگان، زمین، گیاهان و ... كه با جدیدترین نظریات اثبات شدة علمی هماهنگ است، به ما می‌فهماند كه علم و دین با هم، سازگارند و تعارضی ندارند (به خلاف بعضی كتاب‌های مقدس تحریف شده، درادیان دیگر كه با اثبات هر نظریة علمی، یك قدم عقب‌نشینی می‌كنند).
تاثیرات علم و دین در یكدیگر:
در ابتدای بحث رابطة علم و دین بیان شد كه دو مبحث نظری (اصل ارتباط علم و دین) و مبحث عملی (تاثیر و تاثرعلم و دین) از هم جداست و اكنون مبحث دوم را در دو قسمت پی می‌گیریم: الف. تاثیرات دین در علم. ب. تاثیرات علم در دین.
الف. تاثیرات دین در علم:
به طور كلی مهمترین تاثیر دین، در علم ایجاد شتاب، در پیشرفت علم است و این تاثیر از راه‌های متفاوت، انجام می‌گیرد.
1. گزاره‌های دینی (جنبة نظری دین) موجب پیشرفت علوم می‌شود.
برای مثال: اگر در آیه قرآن آمده است «وجعلنا من الماء كل شی حی»23 «حیات هر چیزی را از آب قرار دادیم» پس انسان مومن، در پی اثبات این گزاره می‌رود و تلاش او منتهی به پیشرفت علم شیمی می‌شود.
2. جنبة عملی دین موجب پیشرفت علوم تجربی می‌شود، زیرا دین نیازهای جدید و خاصی ایجاد می‌كند كه منجر به فراگیری و رشد علوم می‌شود.
برای مثال: اٍٍَدای نماز احتیاج به وقت شناسی و قبله شناسی دارد، از این رو مسلمانان در علم نجوم و جغرافی پیشرفت چشمگیری كردند.
3. در بطن دین حقیقت جویی، تعقیب و تشویق آن وجود دارد، از این جهت دینداران افرادی حقیقت جو هستند و به دنبال كشف آن می‌روند و همین مطلب، زیر بنای پیشرفت علوم بشری است به عبارت دیگر، دید مثبت ادیان الهی، به علوم و حقیقت؛ موجب اقبال مردم به دانش شده است.
نكته: بعضی خواسته‌اند بگویند همة علوم، از قرآن یا ادیان الهی، سرچشمه گرفته است ولی اثبات آن، مشكل است و حتی در مورد قرآن، ما خلاف آن را اثبات كردیم.
ب. تاثیرات علم در دین:
در این مورد از چند نوع تاثیر مهم می‌توان نام برد:
1. تاثیر علم در فهم انسان از دین:
گاهی فهم ما، از گزاره‌های دینی در اثر پیشرفت علوم، تغییر می‌كند و این هنگامی است كه تعارضی بین ظاهر یك گزارة دینی، با گزارة علمی پیدا شود و از طرف دیگر آن گزارة علمی، قطعی باشد (به وسیلة شواهد حسی یا عقلی تایید شود) در این صورت گزارة علمی، یك قرینة علمی قطعی برای تفسیر ظاهر گزارة دینی (آیه یا روایت و...) می‌شود.
برای مثال: حركت خورشید كه در آیات قرآن مطرح شده است «الشمس تجری»24 این گزاره را در صدر اسلام، به یك نوع فهم می‌كردند و امروز با پیشرفت علوم، فهم ما از آن تغییر كرده است، آنان حركت كاذب خورشید از مشرق به مغرب را، از آیه می‌فهمیدند و زمین را ثابت می‌دانستند ولی امروزه ما، زمین را متحرك و حركت روزانة خورشید را كاذب می‌دانیم و به جای آن حركت وضعی و انتقال خورشید، به دور محور كهكشان راه شیری را درك كرده‌ایم.
2. تاثیرعلم در شناخت خداوند و آیات او:
طبیعت و نظم آن، از آیات الهی، نشانه‌های حكمت و صنع خداست و مطالعه در آیات آفاقی، شناخت طبیعت و قوانین آن، یكی از راه‌های خداشناسی است، از این رو هر كس طبیعت را بهتر بشناسد، خداوند را بهتر می‌شناسد و از اینجاست كه علوم تجربی در خدمت خداشناسی قرار می‌گیرد. البته این مطلب به برهان نظم بر می‌گردد كه خود احتیاج، به كتاب مستقلی دارد و ما به همین مقدار اكتفا می‌كنیم.
3. تاثیر علم، درعمل به دین كه از دو طریق انجام می‌پذیرد:
اول علوم تجربی، روش رسیدن انسان به غایات دینی را، در اختیار افراد متدین و با ایمان قرار می‌دهد. علم داوری ارزشی ندارد پس مثل اخلاق، حقوق، زیباشناختی و دین، نمی‌تواند اهداف و غایات را برای انسان، ترسیم كند؛ بلكه علم آلات و وسایل و روش‌ها را به انسان می‌آموزد.
برای مثال: علم روانشناسی، در مورد حسد، قضاوت ارزشی ندارد و نمی‌گوید حسد بد است، بلكه دین و اخلاق تعیین می‌كند كه حسد، بد است و روانشناسی راه رفع حسد را می‌آموزد و با ارائة روش‌های تربیت كودك، یك صفت را ایجاد می‌كند یا از بروز آن جلوگیری می‌كند.
دومین تاثیر علم در عمل به دین، ایجاد انگیزه است زیرا علم با فن و صنعت سر و كار دارد و آنها میل برانگیز است، بنابراین علم می‌تواند امیالی را در انسان ایجاد كند یا رشد دهد كه در جهت غایات و اهداف دینی، تاثیر مثبت داشته باشد، همانطور كه اگر این امیال در جهت مخالف اهداف دینی قرار گیرد، موجب تاثیرات منفی می‌گردد.
مثال: استفاده از ماهواره، وسایل جدید نمایشی و هنرها كه می‌تواند برای نسل جوان، جذاب باشد و در آنان انگیزه ایجاد كند و ما می‌توانیم از این وسایل، در راه اهداف دینی یا بر خلاف آنها، استفاده كنیم و در هر دو صورت موثر است.25
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، دكتر محمدعلی رضایی‌اصفهانی، مبحث رابطه علم و دین و قلمرو و تعارض آنها.
2. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، از همان نویسنده.
1 . علم و دین، عباسعلی سرفرازی، ص 17 به بعد.
2 . علم و دین، ایان باربور، ترجمة بهاء الدین خرمشاهی، ص 130 ـ 131 (چاپ نشر دانشگاهی).
3 . تورات، انجیل، قرآن و علم، نوشتة دكتر بوكای، ص 39 به بعد، با تصرف و تلخیص.
4 . سوره بقره / 29.
5 . در این مباحث از افاضات جناب استاد ملكیان، استفاده كرده‌ایم.
6 . بررسی تفصیلی دلایل و راه حل‌ها را به بخش سوم واگذار می‌كنیم.
7 . در این مورد به كتاب ارزندة فلسفة احكام، نوشته آقای احمد اهتمام مراجعه شود.
8 . بقره / 29.
9 . آیه «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا»، یس / 38.
10 . علم قطعی (دلیل علمی همراه با دلیل عقلی) و وحی دو راه معرفت بشری هستند كه هر دو انسان را به حقیقت رهنمون می‌شوند؛ پس اگر متعارض شدند نمی‌توانند هر دو صادق باشند چون دو واقعیت متناقض از یك چیز در یك زمان وجود ندارد.
11 . تكامل در قرآن، تألیف آیت الله مشكینی، ص 25.
12 . به سوی آفریدگار، تالیف لطف الله صافی گلپایگانی، ص 74 (چاپ اول دفتر انتشارات اسلامی).
13 . مجلة كلام، شمارة 1 (بهار 1371)، ص 7، وابسته به موسسه امام صادق(ع) قم.
14 . در این مورد به كتاب ارزشمند اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، نوشته دانشمند شهید دكتر پاك‌نژاد، مراجعه كنید.
15 . ما در مبحث آینده (حوزه‌های اختصاصی علم و دین) در مورد عدم تعارض علم و دین، شواهد و دلایل دیگری اقامه می‌كنیم.
16 . ما دلایل و اشكالات نحله‌های خاص این نظریه را، در بحث آینده (حوزه‌های اختصاصی مشترك علم و دین) بررسی خواهیم كرد.
17 . ما در فصل پایانی این كتاب، به مثال‌های علمی زیادی از قرآن و تطبیق آنها. با مسلمات علوم تجربی، اشاره خواهیم كرد.
18 . در مبحث حوزه‌های اختصاصی علم و دین، شواهد دیگری بر این نظریه خواهیم آورد.
19 . این همان دلیل دوران و تردید یا سبر و تقسیم است كه در منطق آورده شده است.
20 . برای اطلاع بیشتر به فصل «قرآن و علم» مراجعه كنید.
21 . میزان الحكمه، ج 6، ص 57، حدیث 13823 (چاپ دفتر تبلیغات اسلامی).
22 . همان منبع، حدیث 13822.
23 . انبیاء / 30.
24 . یس / 38.

برچسب: 

گلایه رهبری از برپایی جشن تولد برای ایشان: از این افراد متشکر نیستم


رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از شنیدن خبر جشن گرفتن برای ایشان در یکی از استانها، به شدت از این اقدام و صرف بودجه و وقت برای آن گلایه کردند.

چند سال پیش وقتی برای اولین بار سبدهای گل و نامه های تبریک میلاد به ایشان رسید، در چند کلمه خطاب به یکی از نزدیکان خویش نوشته بودند «اولاً، مولود این حقیر در تیرماه نیست و ثانیاً؛ من و روز تولدم ارزش این محبت ها را نداریم و اینها موجب شرمندگی من است، در عین حال لازم است از همه آنها تشکر شود.»

در اقدامی بی‌سابقه، امسال در یکی از استان ها به مناسبت سالروز تولد رهبر انقلاب جشنی برپا و از برخی مسوولان برای حضور در این مراسم دعوت کرده بودند.

پس از رسیدن این خبر به آیت‌الله خامنه‌ای، ایشان در حاشیه برگه‌ای که حاوی آن خبر بود نوشته‌اند: «این کار غلط است، این تولد و امثال آن هیچ جشنی ندارد، برگزارکنندگان مسئول وقت و عمر و اموالی هستند که در این کار صرف و ضایع می شود. من از کسی که برای تولد من جشن می گیرد به هیچ وجه متشکر نمی شوم و او را مسئول زیان های این کار هم می شناسم».

برچسب: 

توصیه امام رضا به اباصلت در خصوص روزهای آخر شعبان

آیت الله مجتبی تهرانی در سخنرانی خود به بررسی توصیه امام رضا(ع) به اباصلت در خصوص روزهای آخر شعبان و ذکر این ایام پرداخته است.

متن گفتار ایشان در خصوص روزهای آخر شعبان و اهمیت این ایام به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مجتبی تهرانی در پی می‌آید:

..از حضرت علی بن موسی ‏الرضا(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: پیغمبر اکرم(صلّی ‏الله‏ علیه ‏وآله ‏وسلّم) فرموده است ماه رجب ماه خداوند است که رحمت الهی در آن ریزش می‌کند؛ و ماه شعبان ماهی است که در آن خیرات منشعب و پراکنده می‌شود و شیوع می‌یابد؛ و در روز اوّل ماه رمضان شیاطین در غل و زنجیر کشیده می‌شوند و در هر شب ماه مبارک رمضان هفتاد هزار نفر از بندگان (گناهکار) خدا آمرزیده می‌شوند.

شرح حدیث: امام هشتم (علیه السلام) از رسول خدا نقل کردند که آن حضرت فرمودند: ماه رجب ماه خدا است، که در آن رحمت الهی بر بندگانش ریزش می‌کند. و ماه شعبان ماهی است که خیرات در آن پراکنده می‏شود. و در اوّلین روز ماه مبارک رمضان، گمراه‏ کنندگان از شیاطین ‌به غل و زنجیر بسته می شوند. مغلول کردن یعنی قفل زدن. خداوند گمراه‏کنندگان از شیاطین را مهار می‌کند. یعنی خداوند جلوی مانع ایجاد کردن شیاطین را در ماه مبارک رمضان می‌گیرد. این برای روز بود. در شب چه‏ طور؟ خداوند هر شب هفتاد هزار نفر را مورد آمرزش قرار می­دهد.
این سه ماه رجب، ‌شعبان و ‌رمضان مورد عنایت الهی هستند. به حسب ظاهر ما در آخرین لحظات ماه شعبان هستیم. روایت معروف دیگری از امام هشتم(علیه‏ السلام) است[2] که دارد اباصلت در آخرین جمعه ماه شعبان، می‌رود خدمت حضرت امام رضا(علیه السلام). حضرت ابتدا به او می‌فرماید: اى اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه آخر آن است، پس آنچه از اعمال خیر که در این ماه در انجام آن کوتاهى کرده‏اى در این چند روزى که باقى مانده تدارک کن، و بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است و ترک آنچه براى تو فائده‏ اى ندارد،

و دعا و استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن، و از گناهان و نافرمانی‌هایت به‏ سوى خدا بازگرد و توبه نما، تا این ماه خدا به تو رو کرده باشد در حالى که تو با خدایت- عزّوجلّ- اخلاص ورزیده باشى، و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر آنکه آن را ادا کنى، و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنى، و هیچ گناهى را که مرتکب بوده‏ اى وامگذار مگر آنکه آن را رها کرده و از آن دورى گزینى، و از خداوند پروا داشته باش، و در امور نهان و آشکارت بر او توکّل و اعتماد کن، و هر کس بر خدا توکّل کند همانا خداوند او را کافى است، زیرا خداوند کار خود را به انجام می­رساند، و براى هر چیز اندازه‏اى قرار داده است، و در باقی‏مانده این ماه زیاد این ذکر را بگو: «اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه». (یعنى: پروردگارا! اگر تاکنون در این ماه ما را نبخشیده‏اى، پس از تو می‌خواهیم که در باقیمانده این ماه ما را ببخشى و بیامرزى). زیرا خداوند تبارک و تعالى در این ماه مردم بسیارى را به جهت احترام ماه مبارک رمضان از آتش آزاد مى‏ کند.
حضرت به او گوش‏زد می‌کند که این ماه شعبان این همه برکات داشت، و چه بسا تو از آن غفلت کرده باشی. بیا از بقیه‏ ای که از ماه شعبان مانده است استفاده کن. در مابقی ماه شعبان کوتاهی‏ ات را جبران کن. بعد هم فرموده: «وَ أَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ». دعا، استغفار و تلاوت قرآن را زیاد انجام بده. این همانی است که پیغمبر اکرم فرمود: «وَ شَهْرُ شَعْبَانَ تَتَشَعَّبُ فِیهِ الْخَیْرَاتُ»؛ خدا خیرات را در ماه شعبان برای امتش پراکنده می‌کند. بیا فکر کن ببین در این ماه چه‏ قدر از این خیرات نصیب تو شده است؟ من حرفم این است. امام هشتم(علیه‏السلام) می‌گوید خیلی از خیرات را از دست دادی؛ پس بیا در این بقیه ماه شعبان جبران کن.

دست آخر هم ‌می‌فرماید زیاد این دعا را در مابقی ماه شعبان زیاد بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ»؛ خدایا اگر در آنچه از ماه شعبان گذشت من را مورد مغفرتت قرار ندادی، ‌در این مابقی‏اش من را مورد آمرزش قرار بده. چرا باید این کار را بکنی؟ برای اینکه خودت را خالص کنی، ‌پاک کنی، ‌تر و تمیز کنی؛ چون می خواهی وارد بشوی در ماه رمضان. ماه رمضان ماه ضیافت الهی است. خدا تو را دعوتت کرده، ‌می‌خواهی بروی سر سفره‏ اش بنشینی، ‌پس خودت را تطهیر کن.

انسان وقتی می‌خواهد برود مهمانی چه‏ کار می‌کند؟ خودش را تر و تمیز می‌کند. اینجا میزبان خداست،‌ میهمان عبد است. باید عبد تطهیر و تزکیه کند. و آن تزکیه هم، ‌تزکیه نفس و درونی است. در این روایت هم امام هشتم (علیه السلام) فرمود که اگر عداوتی از کسی در دلت هست بیرون کن. همه اینها جنبه‌های درونی دارد. لذا می‌خواستم به دوستان سفارش کنم، این چند لحظه‏ ای که از ماه شعبان باقی مانده این دعا را زیاد تکرار کنید. همین‏طور که داری از اینجا می‌روی بر این ذکر مداومت کن و بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ». تا شب نشده این را پشت سر هم بگو. شاید ان‏شاءالله خدا عنایتی کند و با یک روح باصفا و تطهیر شده و تزکیه شده، وارد ماه مبارک رمضان شوی.[3]

منابع:

[1]. وسائل الشیعة، جلد10، صفحه 315.
[2]. متن کامل این روایت بدین شرح است: عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِی آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِی یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَکْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَکْ فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ تَقْصِیرَکَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا یَعْنِیکَ وَ تَرْکِ مَا لَا یَعْنِیکَ وَ أَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکَ لِیُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِی عُنُقِکَ إِلَّا أَدَّیْتَهَا وَ لَا فِی قَلْبِکَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَکِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِکَ وَ عَلَانِیَتِکَ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً وَ أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُعْتِقُ فِی هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان‏. «عیون اخبار الرضا، جلد2، صفحه 51».

آیت‌الله جوادی آملی: بدحجابی با بگیر و ببند حل نمی‌شود

انجمن: 

آیت‌الله جوادی آملی با بیان اینکه در کشور حضرت ولی عصر(عج) وضع حجاب رضایت بخش نیست، گفت: دلیل این وضع این است كه لذت عفت را هنوز به خوبی نچشیده‌ایم.

آیت‌الله جوادی آملی، در جمع روحانیان و جمعی از بانوان محجبه در مسجد روستای احمد آباد دماوند، با اشاره به آیات و روایات در خصوص مساله عفاف و حجاب، گفت: در این روایات دینی شباهت انسان عفیف همانند یک فرشته بیان شده است.

وی با ابراز تاسف از وضعیت پوشش برخی آقایان در جامعه دینی، گفت: عفت تنها برای زنان نیست و مردان نیز وظیفه دارند این مساله مهم دینی را رعایت کنند.

آیت‌الله جوادی آملی همچنین با تقدیر از زحمات نیروی انتظامی در راستای برخورد با مظاهر بدحجابی در جامعه دینی، متذکر شد: مساله بدحجابی در جامعه با بگیر و ببند حل نخواهد شد.

برچسب: 

آیا خدا وجود دارد؟ پنج دلیل محکم برای اثبات وجود خداوند ...

آیا
تاکنون به این فکر کرده اید کسی شواهدی برای اثبات وجود خداوند به شما نشان دهد؟ بدون
هیچ حکم و اجباری مبنی بر اینکه، "شما باید ایمان داشته باشید،" در این مطلب سعی
نموده ایم با ارائه چند دلیل وجود خدا را اثبات کنیم.

اما
قبل از شروع به این نکته توجه کنید. وقتی در مورد امکان وجود خدا صحبت می کنیم، کتب
آسمانی می گویند افرادی وجود دارند که شواهد محکمی برای اثبات وجود خدا دیده اند
اما حقیقت خدا را انکار کرده اند. از سوی دیگر او به کسانی که می خواهند بدانند آیا
خدایی وجود دارد، می گوید "اگر مرا جستجو کنید خواهید یافت؛ وقتی که مرا با تمام
قلبتان جستجو کنید مرا پیدا می کنید." قبل از پرداختن به حقایقی در مورد وجود خدا
از خودتان بپرسید، اگر خدا وجود داشته باشد، آیا می خواهم او را بشناسم؟ در اینجا
چند دلیل برای اثبات وجود خداوند ارائه شده است...

1. آیا
خدا وجود دارد؟ پیچیدگی سیاره ما وجود یک خالق توانا را نشان می دهد که نه تنها
جهان ما را خلق کرده بلکه آن را تا به امروز پا برجا نگه داشته
است.

نمونه
های بسیاری از مخلوقات خدا می توان ذکر کرد. اما ما به چند نمونه اکتفا می
کنیم:

زمین...
اندازه آن دقیق است. اندازه زمین و جاذبه آن باعث ایجاد لایه نازکی اطراف آن می شود
که بیشتر آن نیتروژن و اکسیژن است و فقط تا 50 مایل بالاتر از سطح زمین را تحت پوشش
قرار می دهد. اگر زمین کوچکتر بود امکان وجود اتمسفر غیرممکن بود مانند سیاره تیر.
اگر زمین بزرگتر بود، اتمسفر فاقد هیدروژن می شد مانند سیاره مشتری. زمین تنها
سیاره ای است که اتمسفری با ترکیب درست گازها دارد که حیات را برای انسان ها،
حیوانات و گیاهان ممکن می سازد.

زمین
در فاصله مناسبی از خورشید قرار گرفته است. به نوسانات دمایی که بدن ما به سختی می
تواند تحمل کند توجه کنید منفی 30 درجه تا مثبت 120 درجه. اگر زمین کمی دورتر از
خورشید بود همه ما یخ می زدیم. اگر کمی جلوتر بود می سوختیم. حتی انحراف کوچکی در
موقعیت زمین نسبت به خورشید زندگی روی زمین را غیرممکن می سازد. زمین این فاصله با
خورشید را زمانی که با سرعت 67000 مایل در ساعت دور آن می چرخد حفظ می کند. همچنین
همزمان دور محور خود نیز می گردد و باعث می شود سطح زمین هر روز به درستی گرم و سرد
شود.

ماه
به دلیل کشش گرانشی آن اندازه و فاصله مناسبی از زمین دارد. ماه باعث جزر ومد و
حرکت اقیانوس ها می شود بنابراین آب اقیانوس ها راکد نمی ماند، اما در عین حال آب
اقیانوس های بزرگ بر روی قاره ها سرازیر نمی شود.

آب...
بی رنگ، بی بو و بدون طعم و مزه است، و هیچ موجود زنده ای نمی تواند بدون آن زندگی
کند. بیشتر بدن انسان ها، گیاهان و حیوانات از آب تشکیل شده است (تقریبا دو سوم بدن
انسان آب است). در ادامه به این موضوع می پردازیم که چرا ویژگی های آب آن را برای
حیات ما مناسب کرده است:

آب
نقطه جوش و انجماد بالایی دارد. آب به ما اجازه می دهد که در محیطی که نوسان درجه
حرارت وجود دارد زندگی کنیم، و دمای بدن ما روی 98.6 درجه ثابت نگه می
دارد.

آب
یک حلال عمومی است. خاصیت آب این است که می تواند صدها ماده شیمیایی، معدنی و مغذی
را در سراسر بدن و در کوچکترین رگ های خونی به جریان بیندازد.

آب
از نظر شیمیایی خنثی است. آب تاثیری بر ساختار موادی که منتقل می کند ندارد، و این
امکان را برای بدن فراهم می کند که مواد غذایی، دارویی و معدنی را جذب و استفاده
کند.

آب
کشش سطحی بی نظیری دارد. بنابراین می تواند در گیاهان بر خلاف جاذبه بالا برود و
این ماده حیات بخش و همچنین مواد مغذی به نوک بلندترین درختان
برسند.

آب
از بالا به پایین یخ می زند و یخ روی آب شناور می ماند، بنابراین ماهی ها می توانند
در زمستان زنده بمانند.

نود
و هفت درصد آب جهان در اقیانوس ها قرار دارد. اما در کره زمین، سیستمی طراحی شده که
نمک را از آب جدا می کند و سپس آن آب را در سراسر سیاره زمین پراکنده می
سازد.

فرآیند
تبخیر آب اقیانوس ها را می گیرد و نمک را بر جای می گذارد، ابرهایی را ایجاد می کند
که به آسانی بوسیله باد جابه جا می شوند و آب را برای انسان ها، گیاهان و جانوران
در سراسر سیاره به ارمغان می آورند. این سیستم پالایش است که امکان زندگی روی زمین
را فراهم می کند، سیستمی که آب را احیا و قابل استفاده مجدد می کند.

مغز
انسان... همزمان اطلاعات بسیار زیادی را پردازش می کند. مغز شما تمام رنگ ها و
چیزهایی که می بینید را درک می کند، دمای اطراف شما، فشار گام های شما بر زمین،
صداهای اطراف، خشکی دهانتان، حتی بافت و جنس کیبوردتان. مغز احساسات شما، افکار و
خاطرات شما را نگهداری و پردازش می کند. همزمان مغز فعالیت های مداوم بدن شما مانند
الگوی تنفس، حرکت پلک، گرسنگی و حرکات ماهیچه ها را کنترل می
کند.

مغز
انسان بیش از یک میلیون پیام را در ثانیه منتقل می کند. مغز اهمیت این اطلاعات را
می سنجد و اطلاعات غیرضروری را جدا می کند. عملکرد مغز متفاوت از سایر اندام ها
است. هوش شما، توانایی در استدلال، احساسات، رویا پرازی و تدبیر، عمل کردن، و
ارتباط با دیگران توسط مغزتان انجام می شود.

چشم
ها... هفت میلیون رنگ را تشخیص می دهند. به صورت خودکار متمرکز می شوند و همزمان
1.5 میلیون پیام را ارسال می کنند. فرضیه تکامل روی تغییر و تحولات در موجودات زنده
موجود تمرکز می کند. هنوز فرضیه تکامل به تنهایی نمی تواند مبدا اولیه مغز یا چشم و
یا بوجود آمدن موجودات زنده از ماده بی جان را به صورت کامل توضیح دهد.

2. آیا
خدا وجود دارد؟ جهان مبدأی دارد- علت آن چیست؟

دانشمندان
معتقدند که جهان در نتیجه یک انفجار عظیم نور و انرژی بوجود آمده است، که آن را بیگ
بنگ می نامند. این انفجار مبدا هر چیزی است که اکنون وجود دارد: آغاز جهان، مبدا
فضا، و حتی مبدا اولیه خود زمان.

رابرت
جاسترو متخصص فیزیک نجومی، که خود را منکر وجود خدا معرفی می کند، می گوید، "اساس
هر چیزی که در جهان اتفاق می افتد در آن لحظه نخستین بنیان نهاده شده است؛ هر
ستاره، هر گیاه و هر مخلوق زنده ای در جهان در نتیجه وقایعی که در لحظه انفجار
کیهانی اتفاق افتاده بوجود آمده است... جهان ناگهان بوجود آمد و ما نمی توانیم
بفهمیم علت آن چیست."

استیون
وینبرگ، برنده جایزه نوبل فیزیک، می گوید در زمان این انفجار، "جهان صدها هزار درجه
سانتی گراد حرارت داشت... و جهان با نور و روشنایی پر شده
بود."

جهان
همیشه وجود نداشته است. جهان آغازی دارد... چه چیز باعث آن شد؟ دانشمندان هیچ
توضیحی برای انفجار ناگهانی نور و ماده ندارند.

3. آیا
خدا وجود دارد؟ جهان با قانون های طبیعی یکسانی در جریان است.
چرا؟

ممکن
است بیشتر چیزهای زندگی در تغییر باشد، اما به چیزهایی توجه کنید که هیچگاه تغییر
نمی کنند:

جاذبه
زمین همیشه وجود دارد، فنجان داغ چای روی میز سرد می شود، زمین طی 24 ساعت دور خود
می گردد، و سرعت نور تغییری نمی کند چه روی زمین و چه در کهکشان های دور.

چه
چیز باعث می شود قوانین طبیعت هیچگاه تغییر نکنند؟ چرا جهان این چنین منظم و پایا
است؟

"بزرگترین
دانشمندان تحت تاثیر اعجاب آن قرار گرفته اند. هیچ ضرورت منطقی برای جهان وجود
ندارد که از قوانین پیروی کند، چه رسد به پیروی از قوانین ریاضیات. این شگفتی نشات
گرفته از این حقیقت است که جهان مجبور به حرکت در این مسیر نیست. آسان است جهانی را
تصور کنیم که در آن شرایط به صورت غیرقابل پیش بینی لحظه به لحظه تغییر می کنند یا
حتی جهانی که چیزها ناگهان به وجود می آیند و ناگهان از بین می روند."

ریچارد
فینمن، برنامه جایزه نوبل الکتروداینامیک کوانتوم، می گوید، " اینکه چرا طبیعت بر
پایه ریاضیات است یک معما است... این حقیقت که قوانینی وجود دارند نوعی معجزه
است."

4. آیا
خدا وجود دارد؟ کد DNA عملکرد سلول ها را برنامه ریزی می
کند.

تمام
دستورالعمل ها، آموزش ها، تعلیمات از روی قصد و نیت هستند. کسی که دستورالعملی می
نویسد هدفی دارد. آیا می دانستید که در هر سلول بدن ما یک کد دستورالعمل با جزئیات
کامل وجود دارد، مانند یک برنامه کامپیوتری کوچک؟ احتمالا می دانید یک برنامه
کامپیوتری از صفر و یک ایجاد شده است مانند این 110010101011000. روشی که آنها کنار
هم گذاشته می شوند به کامپیوتر می گوید چه کند. کد DNA در هر یک از سلول های ما
خیلی شبیه به هم هستند. این کد از چهار ماده شیمیایی ساخته شده است که دانشمندان به
صورت مختصر A، T ،G ،C می نامند. آنها به این صورت در سلول ها کنار هم چیده شده
اندCGTGATCGCATGC . سه میلیارد از این حروف در هر سلول انسان وجود
دارد!

درست
مانند وقتی که شما تلفن خود را برنامه ریزی می کنید، DNA نیز سلول را راهنمایی می
کند. DNA یک برنامه سه میلیارد کلمه ای است که به سلول می گوید چگونه عمل کند. DNA
یک دفترچه راهنمای کامل است.

چرا
این موضوع اینقدر شگفت انگیز است؟ شاید یک نفر بپرسد...چگونه این برنامه اطلاعاتی
در هر سلول انسان وجود دارد؟ باید گفت که اینها صرفاً مواد شیمیایی نیستند. این ها
موادی هستند که عملکرد سلول را هدایت می کنند، و به تفضیل مشخص می کنند که بدن شخص
دقیقاً چگونه باید عمل کند.

دلایل
طبیعی و بیولوژیکی هیچ توضیحی ندارند که چه زمانی اطلاعات برنامه ریزی شده ایجاد
شده اند. شما نمی توانید دستورالعملی را پیدا کنید که چنین اطلاعات جامعی داشته
باشد بدون اینکه کسی بدون دانش آن را نوشته باشد.

5. آیا
خداوند وجود دارد؟ می دانیم که خدا وجود دارد زیرا او در طلب ماست. او به صورت
مداوم به دنبال این است که ما به سوی او
بازگردیم.

من
زمانی منکر خدا بودم. و مانند بسیاری از بی دینان، اعتقاد مردم به خدا مرا بسیار
آزار می داد. چرا یک ملحد باید وقت و توجه و انرژی زیادی را صرف انکار موضوعی کند
که خودش اعتقادی به وجود آن ندارد؟

چه
چیز باعث می شد اینگونه رفتار کنم؟ وقتی یک بی دین بودم، می خواستم به این افراد
بیچاره و فریب خورده کمک کنم تا بفهمند امیدشان بی پایه و اساس بود. اگر بخواهم
صادقانه بگویم، من هدف دیگری نیز داشتم. وقتی آنهایی را که به وجود خدا اعتقاد
داشتند به چالش می کشیدم، خیلی کنجکاو بودم که ببینم آیا آنها هم می توانند مرا
قانع کنند. بخشی از تلاش من برای این بود که از تردید در مورد وجود خداوند آزاد
شوم. اگر سرانجام می توانستم به افراد معتقد ثابت کنم که اشتباه می کنند، این مسئله
در ذهنم حل می شد و من آزاد بودم که در زندگی ام تغییر ایجاد
کنم.

اما
من نفهمیدم دلیل اینکه موضوع خدا این قدر ذهن مرا درگیر کرده، این است که خدا این
چنین می خواهد. سرانجام فهمیدم که خدا می خواهد شناخته شود. او ما را با این هدف
خلق کرده که او را بشناسیم. او در اطراف ما شواهد زیادی برای اثبات وجودش قرار داده
و پرسش و جستجو در مورد وجودش را قبل از ما بوجود آورده است. مانند وقتی که من
نمیتوانستم از تفکر در مورد امکان وجود خدا بگریزم. در حقیقت روزی که تصمیم گرفتم
وجود خدا را قبول کنم، معبود من با این جمله شروع کرد که، "بسیار خوب، تو برنده
شدی..." ممکن است دلیل اصلی این که کافران توسط مومنین آزرده می شوند این باشد که
خدا به طور جدی به دنبال آنها است.

من
تنها کسی نیستم که چنین تجربه ای داشته است. مالکوم موگردیج، نویسنده موضوعات
اجتماعی و فلسفی، می نویسد،" حسی داشتم که انگار این منم که در خلال کاوشم، دنبال
شده ام. " سی اس لویس می گوید که به یاد دارم، "هر شب وقتی ذهنم برای یک لحظه از
کارم فارق می شد او بی امان و محکم به من نزدیک می شد، او کسی بود که جداً نمی
خواستم با او روبرو شوم. سرانجام تسلیم شدم و قبول کردم که خدا خداست، و زانو زدم و
راز و نیاز کردم: شاید، آن شب، در سراسر سرزمینم من دلشکسته ترین و مرددترین کسی
بودم که تازه ایمان آورده بود."

لویس
در نتیجه شناخت خدا کتابی نوشت با عنوان،" شگفت زده از شعف." من هم انتظار دیگری
نداشتم جز اینکه وجود خدا را حقیقتاً قبول کنم. هنوز بعد از ماه ها، من هنوز از
عشقش نسبت به خودم شگفت زده ام.

اگر می
خواهید با خدا ارتباط برقرار کنید، همین حالا اقدام
کنید.

تصمیم
با شماست، هیچ اجباری وجود ندارد. اما اگر می خواهید مورد مغفرت خدا قرار گیرید و
با او ارتباط برقرار کنید، می توانید همین حالا از او بخواهید که شما را ببخشد و به
زندگی تان وارد شود.

آیا
خدا وجود دارد؟ به تمام این حقایق توجه کنید، یک نفر ممکن است نتیجه گیری کند که
خدای مهربان وجود دارد و می تواند شخصاً او را بشناسد. اگر اطلاعات بیشتری در مورد
وجود خدا می خواهید بدانید می توانید به کتب گوناگونی که در این زمینه نوشته شده
مراجعه کنید.

برچسب: 

حضرت آیت الله! من یک دختر بدحجاب ۲۱ساله هستم

انجمن: 

پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله صافی گلپایگانی متن نامه یک دختر21 ساله به ایشان و پاسخ این مرجع تقلید را در باره حجاب منتشر کرد.

متن نامه به این مرجع تقلید و پاسخ وی به این شرح است:

مرجع عزیز و عالیقدر آیت الله صافی گلپایگانی
سلام علیکم؛

من فاطمه 21 ساله هستم. شما را بارها در مشهد دیده‌ام، و به شما به چشم یک پدر معنوی نگاه می‌کنم. آقا من یک دختر بدحجاب هستم، راستش نمی‌دانم حجاب چیست؟ چرا حجاب بر ما واجب است؟ چرا حجاب ارزش است؟ آیا چادر یک تکه پارچه با ارزش و مقدس است؟ دختر 9 ساله از چادر چه می‌داند؟ چرا فقط در دین ما چادر و حجاب وجود دارد، یعنی پیامبران دیگر نمی‌دانستند؟!

آیا معنای پوشش، نبودن من در جامعه نیست؟ پس چگونه باید برای جامعه مفید باشم؟چرا ما زنان باید تاوان دل‌های مریض بعضی مردان را بدهیم؟ آیا بهتر نیست حجاب در کشور اختیاری باشد؟ لطفاً مرا نصیحت کنید و به سؤالاتم جواب دهید که من پی‌جوی حقیقتم. منتظر پاسخ شما هستم.

آیت‌الله صافی گلپایگانی در پاسخ این نامه بیان داشته است:

بسم الله الرحمن الرحیم

علیکم السلام و رحمه الله
دخترم! انشاءالله تعالی تندرست و سعادتمند باشید و اندیشه‌های نیک و درست را در خود پرورش دهید.

نامه شما را خواندم. از بیداری باطن و معنویت پاک و اصالت فطرت شما امیدوار شدم.

نوشته‌اید پی‌جوی حقیقت هستید و نصیحت می‌خواهید. حقیقت ظاهر و آشکار است به هرچه نگاه کنید از ذره تا مجرّه، از زمین تا آسمان و کهکشان‌ها و جنبندگان بزرگ و کوچکی که با چشم غیر مسلح به زحمت رؤیت می‌شوند، آب و هوا، باغ و سبزه‌زارها و درخت‌ها، حیوانات برّی و بحری و این انسان، این من و تو و این همه دستگاه‌ها و تأسیساتی که در بدن ما برقرار است و علی الدوام بی‌آن‌که ما نقشی داشته باشیم به طور خودکار عمل می‌کنند، این همه گل‌ها، این همه میوه‌ها و این همه ... و این همه ...، همه انسان را نصیحت می‌کنند؛ همه حقیقت و حق را نشان می‌دهند که غافل نباشید، بیدار و هشیار باشید، از این کتاب آفرینش که میلیون‌ها و میلیون‌ها و میلیاردها و بیش از حساب و شمار درس بصیرت و بینش دارد بخوانید، و پند بگیرید.

بدانید که شما در برابر این معانی ژرف و این وجود پر از حکمت نباید آرام بنشینید. باید پرده‌های جهالت را هرچه می‌توانید پاره کنید، و به سوی روشنایی بیشتر گام بردارید.

مسئله حجاب و مسائل جنسی و جنسیتی را تحت احساسات جوانی دختر یا پسر نمی‌شود بررسی کرد، و نگاه غیر احساساتی باید به آن داشت.

این برنامه و روابط مرد و زن و حجاب، همه باید با دید عقل و مصلحت بررسی شود. مفاسد و مصالح بسیار در اینجا ملاحظه می‌شود. کرامت و شخصیّت زن بیشترین مصلحتی است که باید حفظ شود.

حجاب و پوشش و چادر و جدایی‌هایی که بین دو جنس به حکم عقل و شرع مقدس اسلام رعایت می‌شود همه، جامعه را از فساد، و خانواده را از ویرانی نجات می‌دهد. حجاب برای زن حصاری حصین و قلعه‌ای‌ محکم است.

در جامعه کاری که برحسب وضع طبیعی بین زن و مرد توزیع شده است هر دو کار است، هر دو شریف است، هر دو باید رعایت شود تا جامعه بر نظام درست برقرار باشد.

خانه‌داری زن از اشرف کارها است. زن خانه‌دار بیکار نیست. مرد هم که مشاغل بسا سخت بیرون را عهده‌دار است جهاد فی سبیل الله است. کارهای پر زحمت و سخت به عهده مرد است.

بعض افراد بی‌اطلاع، نگاه ظاهری به غرب و اروپا و آمریکا می‌کنند، و یک زن را می‌بینند که مثلاً وزیر یا وکیل شده است امّا هزاران زن را که در نهایت محرومیت‌های اقتصادی گوناگون هستند نمی‌بینند.

امروز در غرب، کار فساد بی‌حجابی و اختلاط زن و مرد به جایی رسیده است که از جلوگیری مفاسد آن عاجز شده و به مفاسد بسیار مخرب آن تن در داده‌اند.

در غرب طبق اخباری که خبرگزاری‌ها منتشر می‌کنند زن‌ها در هر نهاد و مخصوصاً نهادهای ارتشی مورد اذیت و آزار مردهای مافوق هستند. زندگی راحت و آرام و انسانی ندارند. موالید تا حد چهل و هشت درصد در شناسنامه بی پدر معرفی می‌شوند.

ما باید به تعالیم اسلام افتخار کنیم. سالم‌ترین مجتمعات و جوامع، مجتمعات اسلامی است. تفکیک جنسیتی برای سلامت جامعه شرط اساسی است. چادر و رعایت محرم و نامحرمی و اختصاص‌یافتن بعض مشاغل به زن، و بعض مشاغل به مرد بر اساس همین تفکیک لازم جنسیتی و ترتیبات و ضوابط آن است.

در احکام شرع جنبه‌های جسمانی و روحی مرد و زن ملاحظه شده است، و بر اساس صرف برتری‌دادن یک جنس بر جنس دیگر دستور و برنامه‌ای نیست. پیامبران همه به حجاب دستور داده‌اند، و اختصاص به اسلام ندارد، و حکم ملازم زن و مرد است.

همین روزها به یکی از وزراء در ایتالیا پیشنهاد کرده بودند که زنان مسلمان را از روبند ممنوع سازد، جواب داده بود که از کار و برنامه‌ای که حضرت مریم داشت کسی را منع نمی‌کنم! یعنی حضرت مریم هم حجاب کامل داشته‌اند.

دخترم راجع به حجاب، راجع به توانایی‌های زن و مرد و نقش این دو جنس در ساختن یک جامعه عقل‌پسند با کرامت، کتاب‌های بسیار شیعه و سنی، و مسلمان و کافر نوشته‌اند.

من به شما توصیه می‌کنم به تمام وجود اگر سعادت حقیقی خود را می‌خواهید، حجاب و تعلیمات عالیه اسلام را در همه برنامه‌ها رعایت کنید.

خداوند متعال شما را حفظ و به همه آرزوها و آمال مشروع و عقل‌پسند برساند، والسلام.

برچسب: