طلسم

نامزدم اصرار به جدایی دارد!

سلام خسته نباشین.ب مدت 6 ماهی میشه ک نامزد هستم نامزدم خیلی پسر خوبی بود هیچ مشکل خاصی باهم نداشتیم اگر بحثو ناراحتیم بود چیز مهمی نبوده مسائل عادی بوده .محل کارش یه شهر دیگس هفته گذشته اومد و چن روز رفت خونشون ولی بعدش خیلی غیرمنتظره بنا کرد ب نساختن ک ب درد هم نمیخوریم خانواده ها راضی نیستن ک اللته ما از اول واسه ازدواج مشکلی نداشتیم همه راضی بودن ولی همون روز آشتی کردیم گفت ک بدون من نمیتونه و خبری نبود تا دو روز بعدش ک دوباره باز یهو همون حرفارو زد خودشم گریه میکرد کلافه بود هرچیم میگفتم اخه چرا چی شده واسه چی یه کلام فقط میگفت ب درد هم نمیخوریم خانواده ها راضی نیستن دوس دادی از هم جدا شیم شیش ماه دیگه دوس داریم اردواج کنیم طلاق بگیریم و از این حرفا ولی هیچ دلیل قانع کننده ای نداشت فقط اصرار ب جدایی داشت مطمئنم وای هیچکسم در میون نیست ولی نمیدونم چرا همش حس میکنم کسی دعا براش کرده ک اینجوری کلافه وو عصبی بود گریه میکرد در عین دوس داشتنم الانم رفته سر کار گوشیشم خاموشه خبری ازش ندارم .حتی زنگ زدم ب کسی ک خیلی تعریفش میدادن بدون اینکه از چیزی ازم بپرسه فقط گفت دعاش کردن .حالا میخواستم بدونم دعایی کاری ک بتونم انجام بدم ک باطل بشه هیت? چون اینجا نیست راهی ک بتونم ازش استفاده کنم از راه دور .دسترسی ب نامزدم ندارم.توروخدا کمکم کنین .یک هفتس حال خوبی ندارم

آیا من طلسم و جادو شده ام؟

سلام دوستان
من اخیرا نامزد کردم و بین من و نامزدم هر هفته یک بحثی پش میاد و حتی من هر کاری میکنم باز هم این یک هفته اتفاق میفته . خودم هم تعجب میکنم چون من با خانواده ام با دوستانم معمولا بحث نمیکنم یا خیلی کم پیش میاد ولی نمیدونم با ایشون کنترل احساساتم رو از دست میدم در حالی که با دیگران اصلا اینطور نیستم و هر قدر هم سعی میکنم خودم رو کنترل کنم باز هم دوباره این هر هفته اتفاق میفته تا حدی که نامزدم این دو هفته اخیر میخواست ارتباطش رو با من قطع کنه ؟!!!نمیدونم ممکن هست طلسم و جادو شده باشم ؟و به علاوه قبلا خواستگار های دختر چند تایی داشته داشته!!!!

دعا نویسی و خلاص شدن از طلسم

سلام وقتتون بخیر، من و خانمی باهم آشنا بودیم برای ازدواج و خانواده ی من در جریان بوند و خلاصه مشکلاتی پیش اومد و ایشون به شدت از من سرد شد و قطع ارتباط کرد،من یه جای معروف که سايتاي زیادی هم داره سرکتاب گرفتم،بهم گفتن هم خودت هم اون خانم طلسم دارید و یه سری مشخصات دادن که درست دراومد ، برای باطل کردن طلسم جفتمون گفتن 600 تومن....
الان نمیدونم چکار کنم هم این قضیه فکرمو مشغول کرده هم واقعا 600 تومن زیاده برای این کار مبلغ زياديه واسه دانشجو ، و این دلایل رو آوردن که ایشون نفر اول ايرانه و بخوراتي که می خریم با دلاره و وارداتين،کاره حاج آقا از بقیه بهتره و خلاصه این موارد ،
من باید چکار کنم حالا ? این چیزا رو رد نکنید چون واقعا وجود دارن ...

فکر می کنم طلسم شده ام

انجمن: 

با سلام
دختری 17 ساله هستم ک از شما طلب کمک میکم اگه میشه منو راهنمایی کنید
طی چند سال اخیر با مشکلات بسیار زیادی روبرو شدم ما ی فامیلی داریم ک زن عموم میشه و به شدت حسود و بخیل هستو طبق شنیده های من از اقوامشون دستی در طلسم و جادو دارن ک ی پسر هم سن من دارن ک نتونست تو ازمون ورودی مدارس خاص قبول شه و زن عموم خیلی حسودیش شد ک من قبول شدم و از همون موقع مشکلات شدیدی برام بوجود اومد من امسال ک کنکور دارم علارغم زیاد درس خوندن هییییچ نتیجه ای عملا دریافت نمیکنم و احساس میکنم یاد گرفتن درسهام خیییلی سخت هس و ذهنم جا نداره و قفل کرده
من عوارض طلسم شدن مثل گر گرفتگی یهوی سردردهای بی موقع نفخ شکم و مشکلات گوارشی مثل بوی خیلی بد دهان و زیاد خوردن و تنگی نفس به شدت و سنگینی قفسه سینه رو دارم
میخواستم بدونم چگونه ممکنه این طلسمو باطل کنم چون انگار زن عموم تو مهمترین سال زندگیم بدترین طلسم رو برام انجام داده اکثر اوقات خشمگینمو گاهی کفر میکنم
تروخدا کمکم کنین

حیطه ی اثر گذاری طلسم و سحر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
سوال بنده اینه که آیا طلسم ها ممکن است روی انسان های مومن هم تاثیر بگذارند؟ تا اونجا که بنده می دونم تاثیزات اجنه، و مخصوصا منظورم اجنه های شیطانیه نه جن های مومن، تاثیزات اجنه ی شیطانی فقط بر کسانیه که سراغشون رفته باشن و قبولشون کرده باشن و به قول خودمون تحت ولایتشون قرار گرفته باشن، آیا طلسم و سحر هم این طوریه وضعشون؟
ممنون بابت وقتتون
یا علی

خوابهای همسرم

با سلام و عرض خسته نباشید بنده سنم 32 جنسیت مونث شغلم کارمند متاهل هستم میزان تحصیلات بنده لیسانس حقوق و سابقه بیماری روحی و جسمی ندارم دینم اسلام و مذهب شیعه . میزان تقیید به اعتقادات مذهبی در حد نماز و روزه و انجام واجبات و ترک محرمات می باشد در حد متوسط رو به بالا است . میزان اختلاف سنی با همسرم 10 سال هست تحصیلات همسرم مهندس عمران . نحوه اشنایی ما به صورت سنتی ازطریق معرفی یکی از دوستان .
همسرم سابقه بیماری روحی و جسمی ندارن و داروی خاصی هم استفاده نمی کنن. در ضمن نه سیگار و نه هر نوع ماده مخدر مصرف نمی کنن. سابقه اضطراب ندارند این خوابها درست از آبان سال 93 شروع شده و ما حدود یک سالی می شه می خواستیم برای بچه اقدام کنیم و این خوابها بعد از نزدیکی اتفاق می افتد یعنی اگه نزدیکی نداشته باشیم حتی ماهها این خواب را نمی بینند . خواب می بینه یه نفر زن میاد کتکش می زنه و اثار سوختگی بعد از بیداری روی شونه چپش مشخص هست نمی دونیم چکا رکنیم
اگر منظور شما از مشاور مذهبی هست بله خودم صبحت کردم و من را با این سایت آشنا کردن . من تا الان صوت قران ، ختم قران ، آیه الکرسی ، چهار قل و هر کاری که شما فکرش را بکنید انجام دادیم حتی همسرم دو تا انگشتر عقیق و لعل اصل هم داشت که یه سری دعا حک شده بود از منزلمان مفقودشدن. تو را به خدا من و همسرم زندگیمان را دوست داریم تو رو خدا کمکمون کنید . ممنون از توجه شما

چطور طلسمم رو باطل کنم؟

سلام
نماز روزه هاتون قبول
14 سالمه انشاالله امسال میرم هشتم.ولی فکرنکنید چیزی از طلسم نمیدونم و الکی مشکلات روز مره رو به طلسم نسبت میدم.بنده از لحاظ عقلی کاملا بالغ ام میفهمم مشکلات من مشکلات طبیعی نیست.پس لطفا بعد از خوندن پست من از گفتن جملاتی مثل به مامان بابات بگو،توهم زدی،طلسمی وجود نداره و باور های خود ته و...خود داری کنید!و لطفا برای باطل کردن طلسمم نگید فلان سوره و بسم الله و...بگو.چون که شاید روزی هزار بار صلوات و بسم الله و اعوذ و باالله دارم میگم!اهان راستی نماز هم نمیخونم.خیلی سعی کردم اما هر دفعه ی چیزی مانع میشه که بتونم یاد بگیرم.اینم دلیل دیگه ای که طلسم شدم.

بنده دو سه سالی در زمینه جن و علوم غریبه تحقیق داشتم.جن زده های زیادی رو مشکلشون رو از طریق دونسته هام حل کردم.چند تا روحانی هم بهم گفتن کمک به جن زده و جن گیری کردن نیاز مند طلبه بودنه.ولی خب چون من تاحالا همه جن زده هارو با اطلاعاتم خوب کردم،توجهی نکردم.همین هم باعث شد که دست اخر چند وقت پیش طلسم شم.
انقد اتفاقای بد برام افتاد که دست اخر رفتم پیش یکی از این دعا نویس های مجازی که تاحالا همه ازش نتیجه گرفتن.اسم خودم و مادرم رو پرسید (لطفا نگید دیگه به دعا نویس ها اسم پدر و مادرت رو نگو.خودم میدونم.میتونند از این طریق طلسمم کنند) بعدش بهم گفت درست میگی طلسم شدی.مشکلاتی که دارم رو گفت.(لطفا نگید دروغ گفته و با توجه به دونستن اسم خودت و مادرت و از طریق حروف ابجد مشکلاتت رو گفته.چون مطمئنم دعا نویسه کار درسته)
وقتی ازش نوع طلسم و راه باطل کردنش رو پرسیدم از اون موقع غیب شد و دیگه هیچ کس ازش خبری نداره.میترسم طلسمی که رومه موکل دار بوده باشه و موکل طلسم ی بلایی سر دعا نویس اورده باشه.
خلاصه اگه میشه ی راهی واسه باطل کردن طلسمم بگید.تشکر
اهان راستی چند وقت پیش هم با ی جادوگر بحثم شده بود.شاسد اون طلسمم کرده

برچسب: 

اتفاقات عجیب خانه ی ما

انجمن: 

استاد;910786 نوشت:
این قبیل باورها (سحر و جادو) در اکثر مواقع پایه و اساس علمی و عقلی و دینی ندارند

استاد;910786 نوشت:
از نظر اسلامی وجود سحر و جادو و طلسم گرچه امری پذیرفتنی است، ولی در اکثر موارد با توهم آنها (بدون وجود کوچک ترین سحر و جادو و طلسمی) مواجه هستیم، به این معنا که فرد هر امر غیر عادی را به سحر و جادو و طلسم مرتبط می‌سازد ، در حالی که چیزی در کار نبوده

سلام و عرض ادب
صحبتی را که از جناب
"استاد" نقل قول کرده ام مربوط به تاپیک دیگری است که دیدنش باعث شد به فکر بیفتم پرسشم را جدی مطرح کنم
انشاالله کارشناسی که برایم تعیین خواهد شد ، بتواند کمکی به حل مشکلم کند

فرمایشی که از جناب "استاد" نقل کرده ام کاملاً درست است و اصلاً زندگی دنیوی پر است از فراز و نشیب و این طبیعت زندگی است
لذا صحیح نیست که هر گره ای در زندگی افتاد بگوئیم سِحر است

اما گاهی هم برعکس میشود. یعنی هر چه قسم و آیه بیاوری که احتمالِ سِحر میدهم
یا میگویند خرافاتی هستی یا میگویند خیالاتی دشده ای!
همین مسائل باعث میشود انسان خجالت بکشد و حتی بترسد اتفاقاتی که برایش رخ داده را تعریف کند
از جمله اتفاقاتی که برای من و خانواده ام رخ داده و بیشتر شبیه به قصه و داستان است و هم همیشه ترسیده ام برچسب توهم بخورم

در هر حال اتفاقات عجیب زندگیم را تعریف میکنم ممنون میشوم بنده را راهنمایی بفرمائید. فقط دقت داشته باشید تقریباً تمام اتفاقاتی که تعریف میکنم ، در یک خانه پیش آمده اند. خانه ای که بیشتر مشکلات زندگیمان ، حتی جدایی پدر و مادرم نیز در آن خانه اتفاق افتاد. البته منظورم این نیست که جدایی والدین الزاماً تحت تاثیر عواملی بوده ، شاید هم کوتاهی و سوء مدیریت خودشان بوده ، ولی به هر حال در خانهء مورد نظر اتفاقات بسیاری برای ما پیش آمد که تبعات سنگینی برایمان داشت

مورد اول:
سال ها پیش در همین خانه ای که عرض میکنم ، خواهرم ناگهان از جا میپرید و میگفت کسی در خانه نشسته و او را نگاه میکند. ما هم که چیزی نمی دیدیم باور نمی کردیم. کم کم این موارد زیادتر شد و خواهرم میگفت جدیداً با من حرف هم میزند و میگوید میخواهم تو را با خودم ببرم و مدام وحشت زده میشد و جیغ میکشید. کار به جایی رسید که جلوی چشم ما دست خواهرم را میکشید. البته ما کسی را نمی دیدیم ، فقط عکس العمل های خواهرم را شاهد بودیم. مدت ها با این موضوع درگیر بودیم تا اینکه یکی از پیرمردهای قامیل ، دعایی را بر پوست گرگ نوشت و به بازوی خواهرم بست. بعد از آن این اتفاقات بسیار کم شد و حالا میشود گفت کاملاً رفع شدن است

مورد دوم:
کمی بعد از اتفاقات بالا ، در زمان نوجوانی وقتی برای نماز صبح بیدار میشدم (قبل از اذان بیدار میشدم و وضو میگرفتم تا زمان اذان) ، صدای زمزمه ای را میشنیدم. چیزی شبیه به ناله کردن یا خواندن قرآن بود. از هر اتاقی آن را میشنیدم ، وقتی وارد اتاق میشدم صدا قطع میشد و در اتاق دیگری ادامه پیدا میکرد. این صدا از اذان صبح شروع میشد و با طلوع آفتاب تمام میشد. اما بعد از اینکه ماجرایش را برای خواهر و برادرم تعریف کردم ، از فردایش دیگر آن صدا را نشنیدم

مورد سوم:
یک روز با پدرم می خواستیم جلوی در خانه توی کوچه را موزائیک کاری کنیم. وقتی داشتیم زمین را می کندیم ، من کاغذی را از زیر خاک پیدا کردم که روی آن تصویر چند آدمک کشیده شده بود به علاوهء کلماتی که معنایشان را متوجه نمیشدم. فقط در انتهای آن کلمات چند کلمهء فارسی نوشته شده بود به این شکل:
"بستم زبانش ، بستم چشمش ، بستم گوشش ......"


مورد چهارم:
اواخر روزهایی که در آن خانه بودیم و داشتیم اساس کشی میکردیم ، برادرم که در حیاط خانه مشغول انجام کارهایش بود ، ناگهان به روی پشت بام خیره شد درحالیکه خشکش زده بود! چند لحظه نگاه کرد و بعد بیهوش شد. وقتی او را به هوش آوردیم ، گفت موجودی را روی پشت بام دیدم که رنگ سفید مایل به زرد داشت و انگار می درخشید ، با دندان های بلند و شاخ و ناخن های بلند که به من خیره شده بود و از ترس از هوش رفتم

مورد پنجم:
این مورد را دیگر شاید هیچکس باور نکند. در همان روزها ، کف پای برادرم نقشی آشکار شد که به هیچ شکلی پاک نمیشد! ابتدا فکر کردیم عارضه ای پوستی است ، اما خدا را شاهد میگیرم ، بعد از چند روز دقیقاً شبیه به چشم اسان شد! آنقدر شبیه که وقتی کسی به خانه ما میامد فکر میکرد کسی با وسائل نقاشی کف پای برادرم شکل چشم را کشیده است. البته بعد از مدتی خودبخود رفع شد

مورد ششم:
مدتی بعد از آنکه از آن خانه اسباب کشی کردیم ، زمانی که خواهرم به همراه خانواده به یک جشن عروسی رفته بود ، یکی از اقوامِ نامادریم

(که ما تا آن لحظه او را ندیده بودیم) که شخصی متدین است و میگفتند بعضی چیزها را در وجود افراد تشخیص میدهد ، بعد از دیدن خواهرم ناگهان حالتش عوض شد. نامادریم دلیلش را از او پرسید گفت (طبق اصطلاح محلی خودمان) دخترت را سیاه کرده اند ، جوری که مردم از او متنفر بشوند. درست خاطرم نیست از روی چه شواهدی ، اما در نهایت که از او خواستند اطلاعات دقیقتری بدهد ، گفت دخترت و برادر بزرگش (یعنی من) را سیاه کرده اند

مورد هفتم:
در نهایت از همان روزها تا الان ما با مشکلات بسیاری درگیر هستیم که قطعاً بعضی از آنها روال طبیعی زندگی است و ربطی به سحر و جادو ندارد. اما اتفاقاتی هم هست که کاملاً برای من واضح است که طبیعی نیستند. نمیگویم حتماً سحری در کار است ، فقط میگویم طبیعی نیستند. این مسائل جوری است که حتی برخی دوستان و آشنایان ، حتی آنهایی که با کم و کیف زندگی خانوادهء من آشنا نیستند ، بعد از مدتی برخورد با ما و دیدن اتفاقاتی که برایمان میفتد ، به شوخی میگویند آقا پیش ما نیاین میترسیم نحسی شما ما را هم بگیرد!

اینها مهمترین مواردی بود که در آن خانه برای ما پیش آمد. ولی اتفاقاتی که عرض کردم تعدادش خیلی بیشتر از اینها بود که بیان آنها به درازا میکشید. این را هم بگویم خارج از این خانه نیز مشکلاتی برایمان پیش آمده ، ولی تقریباً 80 درصد این اتفاقات در آن خانه رخ داده

اما نکتهء مهمتر از خودِ این اتفاقات ، این است که همچنان احساس میکنم آثارش دارد زندگیم را تحت تاثیر قرار میدهد
و دلیل طرح این موضوع نیز همین بوده است

منتظر پاسخ کارشناس محترم هستم @};-

از یه دعانویس دعا گرفتم اما مشکلم حل نشد!

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سالها پیش مشغول به تحصیل بودم که یهویی به نقطه ای رسیدم که حس کردم قادر به خوندن کتابهای درسیم نیستم کتابام برام گنگ شدن همین جوری ورق میزدم از درس خوندن متنفر شده بودم اونم منی که بقیه رو درس میدادم و اشکال رفع میکردم. درسم رو رها کردم ازش فرار میکردم بدون اینکه علت رو بفهمم .من در گذشته جا موندم با یه دنیا حسرت با زمان پیش رفتم بدون اینکه هدفی رو دنبال کنم. وقتی به گذشته فکر میکنم نمیدونم چم بود و چرا زمان و عمرم بیهوده گذشت چندین سال خواستگار نداشتم بعدش خواستگاریام سرانجامی توشون نبود یا من نمی خواستم یا خانواده طرف مقابل یام اینکه میگفتن تماس میگیریم ولی خبری نمی شد یا حرفی می اومد توش همین جوری موقعیتهام رو از دست میدادم بدون اینکه سرانجامی درشون باشه.. تا اینکه یه نفر بدون اینکه به مشکلم اشاره کنم بهم گفت انرژی منفیت خیلی زیاده خواستگارات ازت دور میشن باید بری دعانویس... قبل از اینکه برم دعانویس فقط خود خدا میدونه چقدر نذر و نیاز فقط و فقط برای آرامشم انجام دادم ختم صلواتی برداشتم که 6 ماه طول کشید تا بتونم تمومش کنم چقدر سوره های مختلف رو چله برمیداشتم چقدر نمازهای سفارش شده .... تلفنی یه دعانویس در شهر دیگه برام سرکتاب باز کرد که مشخصات ظاهری زنی رو داد که برام طلسم گرفته و گفت بختت رو بسته و اشاره کرد به یه شکستی که در زندگیم داشتم رها کردن درسم تنها شکست زندگیمه گفت این طلسم پشتته هر جا بری پشتته ... تنم یخ کرد خیلی ترسیدم بهم گفت هر جا هستی برو برات باطلش کنن شنیده بودم طلسم رو تنها از طریق خودش باید باطل کرد یک ماه بود از اون روزی که سرکتاب باز کردم گذشت کسی رو نداشتم ازش کمک بگیرم تماس گرفتم از خود دعا نویس خواستم بهم دعا بده دیگه بماند سر انجام دادن دعاهاش چقدر مصیبت کشیدم از بس زیاد بود کاراش هر دعایی روز و نحوه ی انجامش روش نوشته شده بود چند تایی غسل بعضیا با اسپند و ریشه بابا آدم سوزوندم بعضیا دیگه هم شستم و جلو درب خونه ریختم دریغ از یه ذره تغییر در اوضاع و احوالاتم بازم مث سابق(قبل از اینکه دعا بگیرم) سرانجامی تو خواستگاریام نیست خیلی نگرانم میترسم بدتر به مشکل بربخورم و دعاها برام سنگینی داشته باشه واقعاً اثری برام نداشت اون کاغذها رو سوزوندم بقیه رو پیشم دارم با اونا چیکار کنم؟؟؟ راستش گول خوردم یه نفر گفت دعاهاش ردخور نداره من تضمینش میکنم ولی با این وجود اون حس آرامش رو که دنبالش بودم ندارم.
الان که به گذشته دقیق میشم بعد از جر و بحث فامیلی سر یه موضوعی یه سال بعدش به اون نقطه رسیدم که قادر به درس خوندن نیستم دیگه نمیدونم اون جرو بحث چقدر به این موضوع ربط داره
ازتون ملتمسانه خواهش میکنم هر جوری میدونین راهنماییم کنین که چه کنم؟


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: