جادو

از کجا بفهمم زندگی ام طلسم شده است؟

سلام خدمت همه ی عزیزان@};-
گره ای در زندگی ام افتاده مربوط به سلامت جسمی و روانی خودم هست و از راه خدا و قرآن نتوانسته ام نتیجه بگیرم،،،خب من خودمم می دانم که با قرآن و دعا میشود طلسم را برطرف کرد اما انگار از عهده ی من خارج هست چون تا الآن نتیجه ای نگرفته ام و از نظر جسمی فرسوده تر میشوم،،،از کجا میتوان فهمید زندگی ام طلسم هست یا نه؟!

خوابهای همسرم

با سلام و عرض خسته نباشید بنده سنم 32 جنسیت مونث شغلم کارمند متاهل هستم میزان تحصیلات بنده لیسانس حقوق و سابقه بیماری روحی و جسمی ندارم دینم اسلام و مذهب شیعه . میزان تقیید به اعتقادات مذهبی در حد نماز و روزه و انجام واجبات و ترک محرمات می باشد در حد متوسط رو به بالا است . میزان اختلاف سنی با همسرم 10 سال هست تحصیلات همسرم مهندس عمران . نحوه اشنایی ما به صورت سنتی ازطریق معرفی یکی از دوستان .
همسرم سابقه بیماری روحی و جسمی ندارن و داروی خاصی هم استفاده نمی کنن. در ضمن نه سیگار و نه هر نوع ماده مخدر مصرف نمی کنن. سابقه اضطراب ندارند این خوابها درست از آبان سال 93 شروع شده و ما حدود یک سالی می شه می خواستیم برای بچه اقدام کنیم و این خوابها بعد از نزدیکی اتفاق می افتد یعنی اگه نزدیکی نداشته باشیم حتی ماهها این خواب را نمی بینند . خواب می بینه یه نفر زن میاد کتکش می زنه و اثار سوختگی بعد از بیداری روی شونه چپش مشخص هست نمی دونیم چکا رکنیم
اگر منظور شما از مشاور مذهبی هست بله خودم صبحت کردم و من را با این سایت آشنا کردن . من تا الان صوت قران ، ختم قران ، آیه الکرسی ، چهار قل و هر کاری که شما فکرش را بکنید انجام دادیم حتی همسرم دو تا انگشتر عقیق و لعل اصل هم داشت که یه سری دعا حک شده بود از منزلمان مفقودشدن. تو را به خدا من و همسرم زندگیمان را دوست داریم تو رو خدا کمکمون کنید . ممنون از توجه شما

باطل کردن مهر و محبت!

سلام به شما دوستان عزیز
بنده چند وقت پیش با خانمی اشنا شدم به نیت ازدواج ولی هرچی زمان بیشتر گذشت بیشتر به این نتیجه رسیدم که این ازدواج سرانجامی نداره چون توی خیلی از زمینه ها با هم اختلاف نظر داریم و حالا مطمعن شدم که حتی خانواده ها هم مخالف خواهند بود و قصد دارم این رابطه رو بیش از این ادامه ندم ولی طرف مقابل خیلی اصرار داره که رابطمون ادامه داشته باشه حتی اگه به ازدواج ختم نشه و بارها باهاش بحث کردم که ما دراینده شانسی با هم نداریم گوشش بدهکار نیس و متاسفانه خیلی وابسته شده. حالا خواهشی که از شما دوستان دارم اینه که بفرمایید میشه برم پیش کسانی که دعا میکنن و توی کار علوم غریبه هستن و مهر اون خانم رو نسبت به خودم از بین ببرم؟ با توجه به اینکه علمای بزرگی هم شاگردانی رو برای مقابله با جادو و طلسم اموزش میدن که به مردم خدمت کنن شما کسی رو میشناسید که همچین کاری انجام بده ؟ چون نمیخوام به اون خانم ضربه روحی وارد بشه و از طرفی هم با یک دعای شرعی و نه جادو ازش جدا بشم
ممنون میشم جواب بدید
یاعلی

فکر می کنم طلسم شده ام

انجمن: 

با سلام
دختری 17 ساله هستم ک از شما طلب کمک میکم اگه میشه منو راهنمایی کنید
طی چند سال اخیر با مشکلات بسیار زیادی روبرو شدم ما ی فامیلی داریم ک زن عموم میشه و به شدت حسود و بخیل هستو طبق شنیده های من از اقوامشون دستی در طلسم و جادو دارن ک ی پسر هم سن من دارن ک نتونست تو ازمون ورودی مدارس خاص قبول شه و زن عموم خیلی حسودیش شد ک من قبول شدم و از همون موقع مشکلات شدیدی برام بوجود اومد من امسال ک کنکور دارم علارغم زیاد درس خوندن هییییچ نتیجه ای عملا دریافت نمیکنم و احساس میکنم یاد گرفتن درسهام خیییلی سخت هس و ذهنم جا نداره و قفل کرده
من عوارض طلسم شدن مثل گر گرفتگی یهوی سردردهای بی موقع نفخ شکم و مشکلات گوارشی مثل بوی خیلی بد دهان و زیاد خوردن و تنگی نفس به شدت و سنگینی قفسه سینه رو دارم
میخواستم بدونم چگونه ممکنه این طلسمو باطل کنم چون انگار زن عموم تو مهمترین سال زندگیم بدترین طلسم رو برام انجام داده اکثر اوقات خشمگینمو گاهی کفر میکنم
تروخدا کمکم کنین

اتفاقات عجیب خانه ی ما

انجمن: 

استاد;910786 نوشت:
این قبیل باورها (سحر و جادو) در اکثر مواقع پایه و اساس علمی و عقلی و دینی ندارند

استاد;910786 نوشت:
از نظر اسلامی وجود سحر و جادو و طلسم گرچه امری پذیرفتنی است، ولی در اکثر موارد با توهم آنها (بدون وجود کوچک ترین سحر و جادو و طلسمی) مواجه هستیم، به این معنا که فرد هر امر غیر عادی را به سحر و جادو و طلسم مرتبط می‌سازد ، در حالی که چیزی در کار نبوده

سلام و عرض ادب
صحبتی را که از جناب
"استاد" نقل قول کرده ام مربوط به تاپیک دیگری است که دیدنش باعث شد به فکر بیفتم پرسشم را جدی مطرح کنم
انشاالله کارشناسی که برایم تعیین خواهد شد ، بتواند کمکی به حل مشکلم کند

فرمایشی که از جناب "استاد" نقل کرده ام کاملاً درست است و اصلاً زندگی دنیوی پر است از فراز و نشیب و این طبیعت زندگی است
لذا صحیح نیست که هر گره ای در زندگی افتاد بگوئیم سِحر است

اما گاهی هم برعکس میشود. یعنی هر چه قسم و آیه بیاوری که احتمالِ سِحر میدهم
یا میگویند خرافاتی هستی یا میگویند خیالاتی دشده ای!
همین مسائل باعث میشود انسان خجالت بکشد و حتی بترسد اتفاقاتی که برایش رخ داده را تعریف کند
از جمله اتفاقاتی که برای من و خانواده ام رخ داده و بیشتر شبیه به قصه و داستان است و هم همیشه ترسیده ام برچسب توهم بخورم

در هر حال اتفاقات عجیب زندگیم را تعریف میکنم ممنون میشوم بنده را راهنمایی بفرمائید. فقط دقت داشته باشید تقریباً تمام اتفاقاتی که تعریف میکنم ، در یک خانه پیش آمده اند. خانه ای که بیشتر مشکلات زندگیمان ، حتی جدایی پدر و مادرم نیز در آن خانه اتفاق افتاد. البته منظورم این نیست که جدایی والدین الزاماً تحت تاثیر عواملی بوده ، شاید هم کوتاهی و سوء مدیریت خودشان بوده ، ولی به هر حال در خانهء مورد نظر اتفاقات بسیاری برای ما پیش آمد که تبعات سنگینی برایمان داشت

مورد اول:
سال ها پیش در همین خانه ای که عرض میکنم ، خواهرم ناگهان از جا میپرید و میگفت کسی در خانه نشسته و او را نگاه میکند. ما هم که چیزی نمی دیدیم باور نمی کردیم. کم کم این موارد زیادتر شد و خواهرم میگفت جدیداً با من حرف هم میزند و میگوید میخواهم تو را با خودم ببرم و مدام وحشت زده میشد و جیغ میکشید. کار به جایی رسید که جلوی چشم ما دست خواهرم را میکشید. البته ما کسی را نمی دیدیم ، فقط عکس العمل های خواهرم را شاهد بودیم. مدت ها با این موضوع درگیر بودیم تا اینکه یکی از پیرمردهای قامیل ، دعایی را بر پوست گرگ نوشت و به بازوی خواهرم بست. بعد از آن این اتفاقات بسیار کم شد و حالا میشود گفت کاملاً رفع شدن است

مورد دوم:
کمی بعد از اتفاقات بالا ، در زمان نوجوانی وقتی برای نماز صبح بیدار میشدم (قبل از اذان بیدار میشدم و وضو میگرفتم تا زمان اذان) ، صدای زمزمه ای را میشنیدم. چیزی شبیه به ناله کردن یا خواندن قرآن بود. از هر اتاقی آن را میشنیدم ، وقتی وارد اتاق میشدم صدا قطع میشد و در اتاق دیگری ادامه پیدا میکرد. این صدا از اذان صبح شروع میشد و با طلوع آفتاب تمام میشد. اما بعد از اینکه ماجرایش را برای خواهر و برادرم تعریف کردم ، از فردایش دیگر آن صدا را نشنیدم

مورد سوم:
یک روز با پدرم می خواستیم جلوی در خانه توی کوچه را موزائیک کاری کنیم. وقتی داشتیم زمین را می کندیم ، من کاغذی را از زیر خاک پیدا کردم که روی آن تصویر چند آدمک کشیده شده بود به علاوهء کلماتی که معنایشان را متوجه نمیشدم. فقط در انتهای آن کلمات چند کلمهء فارسی نوشته شده بود به این شکل:
"بستم زبانش ، بستم چشمش ، بستم گوشش ......"


مورد چهارم:
اواخر روزهایی که در آن خانه بودیم و داشتیم اساس کشی میکردیم ، برادرم که در حیاط خانه مشغول انجام کارهایش بود ، ناگهان به روی پشت بام خیره شد درحالیکه خشکش زده بود! چند لحظه نگاه کرد و بعد بیهوش شد. وقتی او را به هوش آوردیم ، گفت موجودی را روی پشت بام دیدم که رنگ سفید مایل به زرد داشت و انگار می درخشید ، با دندان های بلند و شاخ و ناخن های بلند که به من خیره شده بود و از ترس از هوش رفتم

مورد پنجم:
این مورد را دیگر شاید هیچکس باور نکند. در همان روزها ، کف پای برادرم نقشی آشکار شد که به هیچ شکلی پاک نمیشد! ابتدا فکر کردیم عارضه ای پوستی است ، اما خدا را شاهد میگیرم ، بعد از چند روز دقیقاً شبیه به چشم اسان شد! آنقدر شبیه که وقتی کسی به خانه ما میامد فکر میکرد کسی با وسائل نقاشی کف پای برادرم شکل چشم را کشیده است. البته بعد از مدتی خودبخود رفع شد

مورد ششم:
مدتی بعد از آنکه از آن خانه اسباب کشی کردیم ، زمانی که خواهرم به همراه خانواده به یک جشن عروسی رفته بود ، یکی از اقوامِ نامادریم

(که ما تا آن لحظه او را ندیده بودیم) که شخصی متدین است و میگفتند بعضی چیزها را در وجود افراد تشخیص میدهد ، بعد از دیدن خواهرم ناگهان حالتش عوض شد. نامادریم دلیلش را از او پرسید گفت (طبق اصطلاح محلی خودمان) دخترت را سیاه کرده اند ، جوری که مردم از او متنفر بشوند. درست خاطرم نیست از روی چه شواهدی ، اما در نهایت که از او خواستند اطلاعات دقیقتری بدهد ، گفت دخترت و برادر بزرگش (یعنی من) را سیاه کرده اند

مورد هفتم:
در نهایت از همان روزها تا الان ما با مشکلات بسیاری درگیر هستیم که قطعاً بعضی از آنها روال طبیعی زندگی است و ربطی به سحر و جادو ندارد. اما اتفاقاتی هم هست که کاملاً برای من واضح است که طبیعی نیستند. نمیگویم حتماً سحری در کار است ، فقط میگویم طبیعی نیستند. این مسائل جوری است که حتی برخی دوستان و آشنایان ، حتی آنهایی که با کم و کیف زندگی خانوادهء من آشنا نیستند ، بعد از مدتی برخورد با ما و دیدن اتفاقاتی که برایمان میفتد ، به شوخی میگویند آقا پیش ما نیاین میترسیم نحسی شما ما را هم بگیرد!

اینها مهمترین مواردی بود که در آن خانه برای ما پیش آمد. ولی اتفاقاتی که عرض کردم تعدادش خیلی بیشتر از اینها بود که بیان آنها به درازا میکشید. این را هم بگویم خارج از این خانه نیز مشکلاتی برایمان پیش آمده ، ولی تقریباً 80 درصد این اتفاقات در آن خانه رخ داده

اما نکتهء مهمتر از خودِ این اتفاقات ، این است که همچنان احساس میکنم آثارش دارد زندگیم را تحت تاثیر قرار میدهد
و دلیل طرح این موضوع نیز همین بوده است

منتظر پاسخ کارشناس محترم هستم @};-

تحقیقی کوتاه درمورد جادو و جادوگری

[h=2]تحقیقی کوتاه درمورد جادو و جادوگری- قسمت اول[/h]


هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي

تحقیقی کوتاه درمورد جادو و جادوگری- قسمت اول





بسم الله الرحمن الرحیم
رد پای جادوگران بابل در قاب جادویی!


از زمان دقیق ورود جادو به دنیای انسان ها، اطلاع چندانی در دست نیست، اما شاید بتوان زمان پیدایش آن را همزمان با رسالت انبیاء الهی دانست. طبق اسناد موجود در قرآن کریم، سابقه جادو و جادوگری به سال های بسیار دور باز می گردد.
البته قرآن کریم به وضوح به شیوع جادو و جادوگری در زمان حضرت سلیمان (ع) اشاره مستقیم دارد و در ادامه به رونق آن در دوره پیامبرانی همچون ابراهیم (ع) و موسی (ع) هم اشاره می کند، اما زمان دقیقی برای پیدایش آن ذکر نمی کند.
از شواهد موجود اینطور به نظر می رسد که پیدایش جادو و جادوگری قدمتی به اندازه حیات بشر داشته باشد و اوج رونق آن در دوران رسالت پیامبرانی چون سلیمان(ع)، ابراهیم (ع) و موسی (ع) باشد، از این رو قرآن کریم با هدف خاصی به توصیف این بخش از تاریخ پرداخته است.
اما جادو چیست و چگونه به وجود آمده است؟
راغب اصفهاني در کتاب "مفردات الفاظ القران"، سحر را به سه شکل معنی می کند:


1- فريب و پندارهاي بدون حقيقت و واقعيت، همانند شعبده بازي وتردستي؛ که به نظر علما، سحر جادوگران فرعون هم از همين نوع بوده است.
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى (طه-66)
"(موسي ) گفت: شما اول(شروع كنيد وآنچه داريد جلو) بيندازيد. (آن ها طناب ها و عصاهاي خود را انداختند) موسي چنان به نظر رسيدش كه بر اثرجادوي ايشان، به ناگاه طناب ها و عصاهاي آن ها (مار شده اند و مي خزند و) تند راه مي روند."
یا در جای دیگر می فرماید:
قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ (اعراف- 116)
"هنگاميكه (وسايل جادوگري خود را بينداختند، مردم را چشم بندي كردند وايشان را به هراس افكندند."

2- جلب شیاطین به روش هاي خاص وكمك گرفتن از آن ها برای انجام برخی امور که بشر عادی از انجام آن عاجز است.
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ (شعرا- 221)
"آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟!"
تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (شعرا- 222)
"آن ها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می‌گردند؛"
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ (شعرا-223)
"آنچه را می‌شنوند (به دیگران) القاء می‌کنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند!"


3- تغییر ماهیت دادن افراد و اشیاء به کمک وسایلی خاص.
ممكن است فردی با کمک وسايلي، ماهيت، شكل اشخاص و موجودات را تغير دهد. مثلا: انسانی را به کمک وسایل، به صورت انسانی دیگر درآورد. ولي اين نوع عمل، خيال و پنداري بيش نيست و واقعيت ندارد.
در کتاب لسان العرب درمورد سحر اینطور آمده است که:
"سحر عبارت است از هر آنچه كه ماخذ، منشاء و عوامل آن ظريف، مرموز، نامرئي و پنهانی باشد."
درباره معني اصطلاحي سحر هم اینطور آمده است که:
"سحر عملي است كه با انجام دادن آن ساحر به شيطان نزديك مي شود. یا گفته شده سحر عملي خارق العاده است كه توسط فردي شرير انجام مي گيرد."
از بحث های ارائه شده می توان به یک نتیجه کلی رسید که جادو (سحر) عملی غیرالهی است که توسط شیطان (شیاطین) در مقابله با معجزه (که امری مافوق بشری و الهی است) و برای انحراف و نابودی نوع بشر به وجود آمده و توسط آن ها در زمین نشر و بسط داده شده است.
درواقع می توان جادو را یکی از ابزارهای مهم شیطان برای اغفال بشر و انحطاط و نابودی وی دانست که در طول سال ها تلاش نموده با کمک آن مانع گسترش فرامین الهی در میان انسان ها شود.
منبع جادو و خواستگاه اصلی آن هنوز به صورت راز برای بشر باقی مانده، اما شواهد موجود حاکی از آن است که علم جادو به عالم ماوراء (جنیان و شاید فرشتگان، البته نه به معنای جادو به صورت عام) تعلق دارد. از این رو ورود آن به دنیای بشر و تلاقی آن با زندگی انسان ها بدون شک موجب نابودی بشر خواهد بود.


کما این که خداوند در یک مورد، داستان نابودی بشر از طریق جادو را در قرآن کریم یادآوری می کند:
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ. (بقره- 102)
"و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آن ها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آن ها قسمتهایی را فرامی‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!!"


خداوند در این آیه به صراحت به آثار منفی و مخرب جادو و رواج آن در میان انسان ها اشاره دارد و نوع بشر را حتی از نزدیک شدن به آن منع می کند.
طبق اسناد ارائه شده در قرآن کریم، از جادو برای چند منظور مشخص استفاده می شده است:
1- جدایی افکندن میان مرد و زن (زن و شوهر)
2- ترساندن مردم و وادار نمودن آن ها به اطاعت از جادوگر یا فرعون (حاکم زمان)
3- مقابله با پیامبران الهی

البته به نظر می رسد که دامنه کاربرد جادو بسیار گسترده تر از مثال های بالا باشد، اما از آنجا که قرآن کریم در پس هر روایت، مقصود و هدفی والا را دنبال می کند، باید این سه مورد را مهمترین و کاربردی ترین موارد استفاده از جادو دانست و روی آن ها تمرکز ویژه داشت. به این معنی که این سه کاربرد، مختص به دورانی خاص نبوده و کاربرد آن ها همچنان در عصر حاضر هم می تواند ادامه داشته باشد!
برای درک این موضوع، باید ابتدا ماهیت جادو در عصر حاضر را کشف نموده و سپس به نوع کاربردهایش در مقاطع مختلف توجه کرد.
همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد، در تعریف جادو آمده است:
"فريب و پندارهاي بدون حقيقت و واقعيت."


یعنی به عبارتی تغییر و تحریف واقعیت به آنچه باید واقعی و حقیقت پنداشته شود. خب، به نظر شما در عصر حاضر ردپای این جادو با چنین قابلیت هایی را در کجا می توان یافت؟
بله، درست حدس زده اید؛ رسانه، یکی از اصلی ترین مصداق های جادو است که متاسفانه امروزه درمیان جوامع بشری رواج بسیار یافته و با سرعت بالایی او را به سمت سقوط و انحطاط نهایی سوق می دهد. محتوای موجود در رسانه های غربی- شرقی (جادو و سحر)، با دقت و ظرافت بسیار هر سه مورد کاربرد جادو در جوامع بشری را در خود جای داده اند:
- آن ها با هدف قرار دادن بنیان خانواده، زنان و مردان را از یکدیگر جدا ساخته و جوامع بشری را غرق در فساد نموده اند.
- آن ها با ترساندن مردم از قدرت های کاذب دولت ها و حکومت های فاسد، سعی در تطمیع، تحمیق، تهدید و تحقیر جوامع و اجبار آن ها به اطاعت بی قید و شرط از این حکومت ها دارند.
- آن ها با تحریف ادیان الهی و ارئه چهره ای ناصحیح از آن ها، سعی در تخریب اصول الهی دارند و در این راه در مقابل پیامبران و ائمه قد علم کرده اند.
می بینید که جامعه امروز ما تا چه حد با جادو عجین شده و اوضاع بشر امروزی تا چه حد وخیم است. طبق روایات موجود در قرآن کریم، در چنین شرایطی بنا به درخواست مردم برای فرستادن منجی و رهایی از این شرایط (مضطر شدن) نهایتا یا خداوند به کمک فرشتگان خود (همانند هاروت و ماروت) به کمک بشر می آید، یا با فرستادن پیامبران، سحرها را نابود کرده و مردم را از بند آن ها می رهاند.
از آنجا که همواره قانون خداوند به همان صورت قبل است و در سنت وی تغییری حاصل نمی شود، بشر امروز هم برای حضور نماینده او و نابودی جادو و سحری که مردم را درخود گرفتار ساخته، نیاز به برقراری شرایطی ویژه و خاص دارد. شرایطی که در آن خود مردم نقشی پررنگ و اساسی ایفا می کنند.


قصد ندارم تا وارد مباحث مربوط به شرایط ظهور شوم و درمورد آن توضیح دهم، اما تا آن جا که به این بحث مربوط می شود، یکی از شرایط تحقق ظهور منجی، آگاهی یافتن مردم از شرایط موجود (میزان گرفتاری در منجلاب جادوی رسانه و قبول آن) و سپس درخواست برای رهایی و خلاصی از آن است (مضطر شدن).
به همین دلیل لازم است تا همه افراد درگیر با رسانه (که به جرات می توان همه مردم دنیا را در این دسته قرار داد) ابتدا با ماهیت وجودی رسانه، ابعاد تبلیغی مختلف موجود در آن، نوع استراتژی به کار رفته در گسترش آن و... به خوبی آشنا شوند و سپس برای مقابله با آن خود را آماده کنند.
البته پرداختن به ابعاد مختلف این موضوع و کالبدشکافی آن نیاز به ساعت ها قلم فرسایی و تحقیق دارد و از حوصله این مقاله خارج است. اما در ادامه این بحث، سعی می کنم تا شما خواننده عزیز را با بخش مهمی از این سحر رسانه ای که نام آن را می توان "عادی سازی جادو در میان بشر امروزی" نهاد، آشنا کنم. موضوع بسیار مهمی که عدم آگاهی از ابعاد مختلف آن باعث غفلت از خطر واقعی جادوی رسانه (و تاثیر مخرب آن بر جوامع بشری) شده و در نهایت سرنوشتی همانند مردم بابل را برای مردم گرفتار در آن در پی خواهد داشت.

ادامه دارد...
منبع
نوشته شده توسط محمود بلالی
http://vgpostmortem.ir



دعا -- جادو-- بستن بخت انسان

سلام میخواستم در جواب دوستمون که درمورد قفل ودعا وجادو گفته بودند بگم منم به این چیزا اعتقادی نداشتم ولی چند ساله که این موضوع برام اتفاق افتاده چند سال پیش من ازدواج کردم دوران عقد متوجه شدم همسرم تلفنی با یک دعانویس درارتباطه سرتونو درد نیارم شماره دعانویسو از تو موبایل همسرم پیداکردم بهش زنگ زدم و هرچی ازدهنم درومد بهش گفتم اونم به من گفت یه دعا برات مینویسم تا دیگه روی خوشی رو نبینی بعد از چند ماه کارمون به جدایی کشید وازاون موقع که 5 سال میگذره مدام تو کارام شکست میخورم دچار افسردگی شدم ودیگه نتونستم ازدواج کنم ومرگ برام یه آرزوی دست نیافتنی شده خدالعنت کنه اونایی که با جادوجمبل زندگیهارو نابود میکنن.:Ghamgin:

نوشتن دعای باطل السحر برای دیگری

انجمن: 

سلام و ادب.لطفا مرا راهنمایی فرمایید.
من و خانواده پدرم سالهاست همگی دچار مشکلات متعددی بودیم و هستیم.و با اینکه خوابهای عجیبی که می بینم اغلب در مکانهای خاصی از منزل پدرم بود و علائمی از سحر زدگی هم می دیدیم ،گاهی به ذهنم می رسید که ممکن است سحری در کار باشد اما در طول این سالها اقدام خاصی انجام نداده بودیم.یکی از آشنایان که برای استخاره به ایشان مراجعه می کردیم تاکید کردند به دعانویس مراجعه نکنیم.البته ما کسی را نمیشناختیم که قابل اعتماد باشه و خودمان هم به دعا نویسها اعتماد نداریم.بالاخره اینکه سال گذشته در نت توانستم شرایط و توضیحات باطل السحر نوشتن ،برای سحر نامعلوم در خانه را پیدا کنم. همه جزییات را مطالعه کردم و ساعت و بقیه چیزها مثل اصراف عمار هم همینطور.در دستور آمده بود باطل السحر با گلاب و زعفران نوشته شود و در بطری گلاب گذاشته شود و محلول گلاب اطراف خانه پاشیده شود.من هیچ کجا از مطالعاتم ندیدم که نوشته باشد فقط برای منزل خودتان.تنها موضوعی که رعایت نکردم همین بود.بنابراین بنام پدرومادرم که صاحبان خانه بودند نوشتم.(البته با اجازه آنها)به خیال اینکه من هم عضوی از اعضای آن خانه هستم.با اینکه بخاطر تاهل در خانه دیگری هستم.چون میدانم پدر و مادرم در توانشان نیست چنین کاری با رعایت همه شرایط ،انجام دهند خودم انجام دادم.به امید آنکه مشکلات موجود در آنجا به امید خدا برطرف شود.کابوسهای من هم درباره آن خانه تمام شود.از آنجا که منزل من آپارتمان است و امکان انداختن یا دفن دعا در آن نیست اما منزل پدرم هم کف و حیاط دار است فکر میکردم سحری قدیمی در منزل پدر، شاید مسبب مشکلات فعلی من هم هست! خلاصه اینکه طبق دستور انجام دادم ولی شبِ همانروز که به آنجا رفتم محلول گلاب را نبردم .آنجا سر یک موضوع پیش پا افتاده با مادرم مشاجره کردم که معمولا مشاجره نمی کنم! واقعا پشیمان و ناراحت شدم و نگران شدم که به باطل السحر نوشتن من مربوط باشد!
بنابراین وقتی برگشتم خانه و در وبلاگ از آن خانم (این خانم بنام ف.م مشاور حوزه خودشان را در وبلاگشان معرفی کرده بودند)پرسیدم.گفتند نباید برای دیگری دعا مینوشتی مشکل از آنها برداشته می شود و به تو می افتد.فرد دیگری هم در یکی از سایتهای علوم غریبه این موضوع را تایید کرد.من که نگران شده بودم محلول را نبردم آنجا بریزم.و الان چند ماه هست که شیشه محلول درمنزل من است.به دلیل مشکلات فنی وبلاگ آن خانم، من دیگر نمی توانم با ایشان تماس بگیرم و سوال بپرسم.
ناگفته نماند این اولین و آخرین بارم است که دعا می نویسم.پشیمان شدم و متوجه شدم که چنین کاری را نباید انجام می دادم. و هرگز انجام نخواهم داد.فقط می خواهم اگر شری را با این عمل متوجه خودم یا خانواده ام کردم برطرف شود.چون چند روز بعد برادرم تصادف کرد و مدتی بعد مادرم سکته کرد و چند روز بستری بودند و با این اتفاق خودم بشدت لطمه دیدم....البته اتفاقات خوبی هم افتاده و من واقعا نمی توانم برآورد کنم که چه نتیجه ای داشته.در طول این چند ماه تنها کاری که از من برمی آید صدقه و قرائت قرآن است.

حالا سوالم اینه : 1 - آیا محلول را ببرم و طبق دستور اطراف خانه بریزم؟
2-اگر نه چیکارش کنم؟
3-آیا مشکل به من می افتد؟ من عضو آن خانه بحساب نمیایم؟
4-چیکار کنم که کارم اگر نادرست بوده خنثی شود؟