ازدواج مجدد موفق

چطور باید همسر اول رو برای پذیرش همسر دوم آماده کرد؟

سلام علیکم
فرض کنیم که مردی عادله و شرایط جوریه که می خواهد همسر دوم بگیره (مثلا واجبه) در مثال مناقشه نکنین فرض کنین همه انسان های عاقل و متدین ازدواج دومه این آقا رو تایید می کنن
دو راه هست
از همسر اولش ازدواجشو مخفی کنه
به همسر اولش بگه
اولا کدوم یکی از اینها بهتره و بعد اگر باید به همسرش بگه باید چه ظرافت های روانشاسی رو رعایت کنه با توجه به حساسیت های بیش از حد زنونه ای که درمورد ازدواج مجدد وجود داره؟ راهکار دین چیه؟

چرا پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) در زمان همسر اولشان ازدواج مجدد نکردند؟

انجمن: 

سلام
این شبهه ای است که در تاپیک های مختلفی ضمن موضوعات دیگر مطرح شده اما چون مستقلا به آن پرداخته نشده است و پاسخ های پراکنده ای داده شده این تاپیک را زدیم تا پاسخی به این شبهه داده شود و کارشناس محترم هم نظر خودش را ذکر کند:

طبق نظر مشهور فقها ازدواج مجدد مستحب است
( مسألة ) : الاستحباب لا يزول بالواحدة ، بل التعدد مستحب أيضا قال تعالى ( فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى وثلاث ورباع ) والظاهر عدم اختصاص الاستحباب بالنكاح الدائم أو المنقطع ، بل المستحب أعم منهما ومن التسري بالإماء .
العروه الوثقی،ج5،ص:457

شبهه ای که مطرح می کنند این است که اگر ازدواج مجدد مستحب است پس چرا حضرت محمد در زمان حضرت خدیجه و حضرت علی در زمان حضرت فاطمه به این مستحب عمل نکردند؟!

جوابی که بنده از منابع مختلف جمع اوری نمودم به این شرح است که اگر کارشناس محترم مطلبی اضافه بر این دارد بیان کند:

[HL]اولاً[/HL]،سایر ائمه به این مسئله عمل نکردند که در تاپیک http://www.askdin.com/thread47822.html#post662815 بررسی شد که این شیوه فقط در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) مشاهده می شود،آنهم به این صورت بوده است که با توجه به شخصیت و جایگاه ویژه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) تا زمان حیات حضرت خدیجه(سلام الله علیها)پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با زن دیگری ازدواج نکردند،همچنین با توجه به مقام عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) امام علی(علیه السلام) هم تا زمانی که آن بانوی دو سرا زنده بودند با زن دیگری ازدواج نکردند اما مثلا امام صادق با وجود همسری مثل حمیده ازدواج مجدد داشته اند حمیده کسی است که امام صادق زنان را به برای پاسخ به سوالات به او ارجاع می داد و همچنین امام صادق(ع) نیز درباره او می فرماید: حمیده، پاکیزه از پلیدی ها و مانند شِمش طلاست. ملائکه، همواره از وی مراقبت می کردند تا کرامتی از سوی خداوند برای من و حجت بعد از من به دستم رسید.(کلینی، ج 1، ص 477) پس اگر همه امامان ما با وجود همسر اوّل همسر ديگري اختيار نمي كردند مي شد فهميد كه امامان ما هم با اين امر موافقند ؛ ولي اگر يك امام بزرگوار همچون علي عليه السلام با وجود حضرت زهرا سلام الله عليها به ازدواج دوم مبادرت نكرد حتماً شرايطشان اقتضاء نمي كرد . ولي مي دانيم كه ساير امامان ما كه عمل آنها نيز براي ما حجّت است به ازدواج دوم و سوم و ... با وجود همسر اوّل مبادرت نموده اند همچون امام حسين عليه السلام و امام كاظم عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام ...

[HL]ثانیاً[/HL]، ممکن است آنان در آن زمان با وجود خدیجه و فاطمه‏ علیهما السلام نیازى به این مسئله نداشته‏ اند؛ زیرا اگر زن داراى تمام کمالات و محاسن باشد، نیاز به چندهمسرى به وجود نخواهد آمد.

[HL]ثالثاً،[/HL] شاید امکانات و شرایط چندهمسرى در آن زمان براى آنها وجود نداشته است؛ زیرا همان‏گونه که گفته شد، چندهمسرى داراى شرایطى است و یکى‏ از آن شرایط، ایجاد عدالت بین آنهاست و اگر نتوان بین چند همسر عدالت برقرار نمود، باید به یک زن اکتفا کرد؛ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً. در نتیجه، ممکن است ایجاد عدالت بین شخصى مثل خدیجه و حضرت زهرا علیها السلام با سایر زنان مشکل بوده باشد و حتى در نظام خانواده، ایجاد خلل نماید؛ زیرا اگر بین آنها به تساوى برخورد شود، ظلم است (تساوى با عدالت فرق دارد). عدالت آن است که با هر کس طبق شأن خود رفتار شود و اگر به عدالت واقعى و طبق مقامات و شئونات آنان عمل شود، چه بسا زنان دیگر، تحمل نداشته، شدت حسادت زنانگى و بشرى آنها، نظام خانواده پیامبر و على‏ علیه السلام را مختل مى‏کرد.

[HL]رابعاً[/HL]، هر حکم عامى، مى‏تواند داراى تخصیص باشد؛ یعنى با وجودى که چندهمسرى به خودى خود و فى نفسه مباح است، ولى گاهى برخى موارد، خصوصیت خاص دارد؛ به عنوان مثال، خدیجه کسى بود که پیامبر در شأن او فرمود:

خدیجه و اَینَ مثل خدیجه، صَدَّقَتْنى حینَ کَذَّبنى الناس و ازرتنى على دین‏اللَّه و اَعانَتْنى بمالها؛
خدیجه و کجا مانند خدیجه پیدا مى‏شود؟ او در زمانى که همه مرا تکذیب مى‏کردند، تصدیقم نمود و بر دین خدا یارى‏ام کرد و با همه مال خود کمکم نمود.

همچنین در روایت دیگرى رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم فرمودند: انّ جبرئیل‏ علیه السلام قال لىِ لیلةً اُسْرِىَ بى‏حین رَجَعتُ و قلت یا جبرئیل هل لک مِن حاجةٍ؟ قال حاجتى اَنْ تقرأ على خدیجه من اللَّه و مِنّى السلام؛
هنگامى که از معراج برمى‏گشتم، به جبرئیل گفتم: آیا درخواستى دارى؟ جبرئیل گفت: درخواست من از تو این است که از طرف من و خداوند به خدیجه سلام برسانى. در تاریخ نیز ثبت شده که پیامبر در روز دوشنبه به رسالت مبعوث گشت و نماز خواند و خدیجه در آخر همان روز به نماز ایستاد. و در مورد حضرت فاطمه؛ هم که قلم از توصیف فضایل و خصوصیات حضرت زهرا علیها السلام عاجز است. او کسى است که پیامبر او را «ام ابیها» خواند و در شأنش فرمود: او سیده نساء عالمین است و سوره انسان، در شأن او و شوهر و فرزندانش نازل شد. در نتیجه، نمى‏توان زن دیگرى را پیدا کرد که شرایط شراکت در زندگى با آن دو بزرگوار را داشته باشند.

[HL]
خامساً
[/HL] شیخ طوسی در امالی از امام صادق علیه السّلام نقل کرده:«تا زمانی که حضرت فاطمه علیها السّلام زنده بود خداوند متعال زنان دیگر را برای علی علیه السّلام حرام کرده بود.»
ابو بصیر اسدی که راوی این حدیث است، می گوید: پرسیدم: چگونه؟ امام علیه السّلام فرمود: «چون فاطمه علیها السّلام همیشه طاهر بود و هرگز حائض نمی شد»
علامه مجلسی در باره این حدیث دو احتمال داده است:
اوّل: چون حائض نمی شد؛ لذا علی علیه السّلام عذری برای ازدواج با زنان دیگر نداشته است.
دوم: جلالت و عظمت شأن فاطمه مانع از ازدواج مجدّد علی علیهما السّلام بوده است.(مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 153)

بنابر این با توجه به روایت می توان گفت:

1- حضرت زهرا علیها السّلام یک زن عادی نبود. بلکه به فرموده پیامبر صلّی الله علیه و آله ایشان حوریه انسیه،(طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج ‏2، ص 409.) برترین زن جهان،[مجلسی، بحارالأنوار، ج 25، ص 361] برترین زن بهشتی بودند؛[مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏43، ص 37.] از این رو علی علیه السّلام جهت احترام به حضرت فاطمه علیها السّلام با زن دیگری ازدواج نکردند. هم چنان که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله با وجود حضرت خدیجه علیها السّلام با زن دیگری ازدواج نکردند.

یا اینکه چون حضرت زهرا عادت زنانگی نداشتند؛ لذا حضرت علی با وجود ایشان، نیاز به همسر دیگری نداشت. و یا احتمال داشت، همسر دوم، نتواند حرمت حضرت فاطمه علیها السّلام را نگهدارد.


[HL]سادساً [/HL]روایت داریم که شیخ صدوق نقل کرده است هنگامی که خدیجه در بستر بیماری و وفات بود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بالین او فرمود: وقتی بر هووهایت وارد شدی سلام ما را به آنان برسان!
خدیجه گفت: هووهای من چه کسانی هستند ای رسول خدا!
پیامبر فرمود:
مریم دختر عمران، کلثم خواهر موسی و آسیه همسر فرعون
خدیجه گفت:
به خیر و خوشی ای رسول خدا!
متن روایت چنین است:
«دخل رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) علی خدیجة و هی لما بها، فقال لها: بالرغم منّا ما نری بک یا خدیجة، فاذا قدمت علی ضرائرک فأقرئیهنّ السلام فقالت: من هنّ یا رسول اللّه ؟ قال(ص): مریم بنت عمران، و کلثم أخت موسی، و آسیة امرأة فرعون، قالت:بالرفاء یا رسول اللّه
منبع:بحارالانوار، ج19، ص24. بیان شباهتها با استفاده از ساره، همسر ابراهیم خلیل الرحمن، احمد حیدری، پیام زن، شماره42 (سال چهارم)، ص24.

[HL]سابعاً [/HL] اگر پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله زندگي خود را با دو يا چند همسري آغاز مي كرد برخي دوستان نادان و دشمنان دانا او را انساني ( نعوذ بالله ) زن باره و هوسران معرفي مي كردند و با استفاده از اين نقطة ضعف ! علاقه مردم و مخصوصاً زنان جوامع مختلف را نسبت به دين مقدس اسلام ، كمرنگ كرده و يا از بين مي بردند . چون به خوبي از احساس ناخوشايند هوو داشتن زنان آگاهي داشتند .
[HL]
ثامناً
[/HL] اگر شرايط سالهاي آخر بعثت و سالهاي آغازين هجرت را ملاحظه كنيم خواهيم دانست كه كثرت اشتغالات علي عليه السلام در امر دفاع از اسلام اجازه و فرصتي به آن حضرت نمي داد تا به اين حكم عمل نمايد ؛ هر چند خوب مي دانيم كه تشريع حكم تعدّد زوجات در دو سال پاياني عمر حضرت زهرا سلام الله عليها بود كه آن دو سال نيز در اوج سختيها و دغدغه هاي علي عليه السلام بود ( زيرا موضوع فتح مكه و غدير خم و رحلت پيامبر اكرم پيش آمد ) . ولي وقتي آن حضرت در بيست و پنج سال سكوت تلخ ؛ فراغتي يافت با ازدواجهاي متعدد به اين حكم عملاً مبادرت فرمود و فرزندان زيادي ( مجموعاً 27 فرزند ) از خود به يادگار گذاشت .

[HL]عاشراً[/HL] مي دانيم كه حضرت خديجه سلام الله عليها در سال دهم بعثت رحلت كردند ولي آية تشريع تعدّد زوجات در اواخر سال هشتم هجري نازل شد يعني حدود يازده سال پس از رحلت حضرت خديجه سلام الله عليها . بنابراين وقتي تا زمان رحلت حضرت خديجه سلام الله عليها ، شريعت و قانوني از جانب خداوند در زمينة تعدّد زوجات بر پيامبر و مسلمانان نازل نشده بود ، پيامبر به چه چيزي مي بايست عمل مي كرد ؟
شايد بگوييد پس چرا پيامبر صلوات الله عليه و آله قبل از نزول آيه ، به چند همسري روي آوردند ؟
در جواب بايد گفت : هر چند آية تجويز و تشريع چند همسري در اواخر سال هشتم هجري نازل شد يعني در دو سال پاياني عمر پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله ، ولي از آنجا كه عمل پيامبر صلوات الله عليه و آله نيز به عنوان شارع مقدس براي مسلمانان حجّت است آنچنانكه خداوند مي فرمايد :
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ( حشر / 7 )

آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد ( و اجرا كنيد ) ، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد ؛

ايشان بعد از رحلت حضرت خديجه سلام الله عليها وقتي شرايط لازم به وجود آمد به چنين امري اقدام كردند و نزول اين آيه نيز به منزله تأييد عمل پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله و تشريع چنين حكمي براي همة مسلمانان بود .

[HL]عاشرا+1(شماره کم امد:Nishkhand:)[/HL]:خداوند تشريع يك حكم را معلّق بر شخصيت افراد نمي كند ، بلكه اگر حكمي به مصلحت جامعه باشد همه بايد در عمل به آن يا اعتقاد به آن پايبند باشند . بر فرض اگر آية تشريع تعدّد زوجات در زمان حيات حضرت خديجه سلام الله عليها نازل مي شد و اين حكم به مصلحت جامعه مسلمانان بود پيامبر صلوات الله عليه و آله خود را ملزم مي دانست تا با عمل به اين حكم ، راه را براي عمل ساير مسلمانان هموار سازد و در اين امر شخصيت والاي حضرت خديجه و ملاحظه ايشان ، ملاك عمل نبود . همچنانكه پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله از طرف خداوند مكلّف شد با همسر مطلّقة پسرخوانده خود ازدواج كند تا توهّم حرمت ازدواج با همسر پسر خوانده كه در ميان عرب همچون فرزند شمرده مي شد از بين برود . و اين امر هر چند بر رسول خدا صلوات الله عليه و آله سخت و دشوار بود ولي به خاطر مصلحت چنين حكمي به فرمان خداوند عمل كرد .

[HL]عاشرا+2: [/HL]اکثر قریب به اتفاق انبیا تعدد زوجات شیوه آنها بوده که سنت انبیا تعدد زوجات هست در روایت صحیح السندی آمده:
«ثلاث من سنن المرسلين العطر و اخذ الشعر و كثره الطروقه؛ محمر بن خلاد مي گويد شنيدم حضرت رضا(ع) مي فرمود: سه چيز از سنت پيامبران است: عطر زدن، زدودن موهاي زائد بدن و كثرت طروقه». طروقه در اين روايت به فتح طاء به معني همسران خواهد بود بنابراين مراد از آن كثرت همسران و ازدواج خواهد بود(بحار، ج 62، ص 5)

و دلایل دیگر ...

ازدواج با مرد متاهل، ازدواجی موفق؟

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
من یک دختر خانمی هستم که بالای 30 سال سن دارم،
در یک خانواده بسیار خوب و بافرهنگ،همه اعضا با هم خیلی خوب و مودب و صمیمی
از نظر مالی هم سطح متوسط ،به گونه ای که هیچ وقت در زندگیم به لطف خدا چیزی کم نداشتم،
از نظر محبت هم بهترین محبت ها را در خانه دیده ام،

اینها را گفتم که بدانید در خانه آرامش داشتم و خانه و خانواده ام را خیلی خیلی دوست دارم،
من به لطف خدا یک فرد کاملا محجبه و مذهبی هستم(انشاءالله)
و همه آرزوم رسیدن به خدا بوده و هست و خواهد بود،
از نظر موقعیت اجتماعی شکر خدا خیلی موقعیت خوبی دارم و در کل از زندگیم خیلی خیلی راضیم
من خواستگار زیاد داشتم و دارم،از همه قشری ،بامدارک تحصلی بالا و ثروتمندو ... ،
این را نمی گویم که بگویم خواستگارام زیاد بودند یا بخوام به این قضیه افتخار کنم ،نه،!چون گاهی یک خواستگار خوب و هم کفو ارزشش بیشتر از صدتا خواستگار غیر همفکر و هم کفو است که باید برای رد کردن تک تکشان اوضاع داشته باشی و حرص بخوری...
اما خب در محل زندگیم بین خواستگارایی که داشتم هیچکدام نبودند که ملاکهای اولیه مرا داشته یاشند یعنی هم متدین و هم ولایتمدار باشند! یعنی طرف نماز و روزه را داشت اماولایت را قبول نداشت،یکی ولایت را قبول داشت اما اهل ماهواره و غیره بود و...
در حالی که من اصلا ملاکهای سختی نداشتم و هرگز از طرفم خونه و ماشین و غیره نمیخواستم و معتقد بودم طرف فقیر باشد اما متدین باشد،

اما خب مورد اینچنینی نیامد تا اینکه کم کم خواستگارای متاهل من شروع شدند!!
به خاطر نوع فعالیتم مدتی است با آقایون خیلی متدین و ولایتمدار و متاهل زیاد سرو کار داشتم(البته همیشه به لطف خدا تمام شئونات را رعایت میکردم و سعی میکردم تا میشود جلوی دیدشان نباشم و حدود کلامی و غیره را کامل رعایت کنم )
خب بعضی از این آقایون از من برای ازدواج دائم خواستگاری نمودند!! اولش اصلا فکر هم نمیکردم و سریع میگفتم نه!!تا اینکه مواردی جدیدا آمدند که با این که متاهل هستند اما میتوانم بگویم تمام ملاکهای من حتی بیشتر از آن را دارند !و من واقعا الان نمیدانم چکار کنم ....

حقیقتش من جراتی که بخواهم حتی به اینها فکر هم بکنم ندارم چون میبینم چقدر دید مردم خصوصا خانمها به این قضیه بد است و هیچکس در خانواده و دوست و اقوام ما با این قضیه موافق نیست و اگر حتی حرفش را بزنم انگار میخواهم خلاف شرعی انجام دهم...

خب حتما شما هم استاد دیدید که چقدر در مورد ازدواج مجدد موضع گرفته میشود و قطعا از مشکلات آن شما که مشاورید بیشتر از بقیه خبر دارید اما استاد واقعا برایم سوال شده ازدواج مجددی که خداوند حلال نموده چرا یک ازدواج موفق نیست؟
چرا افراد میگویند هرکس ازدواج مجدد داشته ناراضی است؟
چرا میگویند هرکس ازدواج مجدد داشته آخرش یکی از این سه نفر این میان ناراضی هستند؟(آقا و دو خانم)
پس مصداق ازدواج مجدد کجاست؟
پس جایگاه ازدواج مجدد در کشور ما کجاست؟

از این طرف اگر خانمی بداند اگر زن دوم بشود ممکن است زندگی زن اول متزلزل شود می ترسد تن به ازدواج مجدد بدهد.
آیا اصلا از نظر اخلاقی زن دوم شدن جایز است؟
هرچند در شرع حلال و جایز است اما چه کسی دلش رضا میدهد زندگی یک نفر دیگر را به خاطر خودش بهم بزند حتی اگر حلال حلال باشد؟ حتی اگر زن اول یک مومن واقعی بود!و قلبا هم راضی بود همسرش زن دیگری بگیرد و با اینکه واقعا یک خانم مجرد با سن بالا به عنوان یک انسان هرچقدر هم مومن و متدین باشد مانند دیگران برای ادامه مسیر زندگیش به همراه و همسر نیاز دارد اما اگراین ازدواج را قبول کند مردم بعد از آن به مرد بچاره میگویند خیانتکار به زن دوم هم میگویند جنایتکار!!

من واقعا متاسفم که بعضی افراد حتی مذهبی های ما یک حلال الهی را خیانت و جنایت میدانند،این درد کمی نیست...
خب از آنطرف هم واقعا مجردی دارد بیداد میکند ،میدانید چقدر خانمهای مومنه و متدین بیوه داریم که امیدی به ازدواجشان نیست میدانید چقدر دحتران با سن های خیلی بالا هستند که هنوز مجردند؟ (سن من نسبت به آنها محشر است!)
این خانمها یا مجبورند تن به ازدواجهایی بدهند که در زندگیشان بویی از اسلام و دین نمی آید؟! یا تا آخر عمر مجرد بمانند!

خب شما به عنوان یک مشاور و مشاورین دیگر وقتی می آیند پیشتان میگویند ازدواج مجدد داشته باشیم یا نه ؟ ناچارید حقایقی را که از این زندگی ها میبینید بگویید و تصمیم را به خودشان واگذار کنید ،خب قطعا افراد هم وقتی مشکلات را میبینند منصرف میشوند،پس راه حل این مشکل کجاست؟ چگونه میشود این موضوع را فرهنگ سازی کرد که ازدواج مجدد و موقت برای افراد قابل پذیرش شود؟
یعنی هیچ ازدواج مجددی نبوده که موفق باشد؟! قطعا اینگونه نیست...
پس چرا تلویزیون نمی آید برنامه ای را بگذارد که افرادی که ازدواج مجدد داشتند و زندگی خوبی داشتند را نشان بدهد؟
چرا هیچ کجا به مردم نشان نمیدهند یک آقایی ازدواج مجدد داشته و دو خانمش با هم خوب هستند؟
واقعا جایگاه این احکام مقدس الهی کجاست؟!! ....
من هنوز ندیدم خانمی اینقدر ظرفیت داشته باشد که یک خانم دیگر را کنار خودش ببیند ! این ظرفیت را چه کسی باید در زنان ایجاد کند؟

حتی واقعا اگر زیاد در مورد ازدواج مجدد و موقت صحبت شود ممکن است خانمهابگویند داریم از دین هم زده میشویم،چرا ؟
مگر این یک احکام الهی نیست ؟مگر ما موظف نیستیم به دستورات الهی عمل کنیم؟پس مشکل این ازدواج کجاست ؟....

اصلا اگر یک خانمی بهترین و متدین ترین خواستگاران متاهل را داشته باشد اما به خاطر ترس از تمام چیزهایی که گفتم قبول نکند آیا به نظرتان تکلیفش مجرد ماندن است یا ازدواج با مرد متاهل؟
آیا اگر قبول نکند و در مجردی به سختی بیافتد خداوند در آخرت نمیگوید قسمت تو همان مردهای متاهلی بودند که رد کری؟
آیا اصلا متاهل بودن مرد دلیل عقلی و شرعی و عرفی محکمی برای رد خواستگار است ؟(دلیلی که در آخرت بشود برای خداوند آورد) ...

واقعا تکلیف چیست؟!
این میان مقصر کیست؟!

با تشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol: