جمع بندی خانه تكاني دل! (در بخش هايي از دين شك كرده ام)

تب‌های اولیه

361 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام وعرض ادب

استاد گرامی به نظر من که این مورد (اگه مالکی کنیزش رو شوهر داده باشه وباز هر موقع که خواست بطلبش باز

پسش بده به شوهرش . این واقعا ظلم فاحشیه وبه فرمایش شما عقل ستیز ه نه عقل گریز.)
لطفا در مورد این موضوع شفاف نظرتون رو بفرمایید .

واقعا همچین چیزی بوده ؟؟!!

اگه حقیقت داشته واقعا اون مرد وزن دلشون خوش شده .شدن زن وشوهر

وحشتناکه !!!!

مسلم;944969 نوشت:
.............

اللیل والنهار;946951 نوشت:
..............

سرکار خانم "اللیل و النهار" ، مثالی برای شما می زنم امیدوارم ایراد ما (کسانی که به حکم کنیز ایراد دارند) برایتان واضح بشود
ما در اسلام حکمی داریم به اسم قصاص که شما بهتر از من با این حکم آشنا هستید
یعنی اگر کسی مرتکب قتل بشود خانواده مقتول حق دارند او را قصاص کنند
جناب "مسلم" هم چند بار به آن اشاره کردند و در مثال هایشان از آن استفاده کردند پس قابل توجه ایشان هم باشد happy

من می خواهم بجای حکم قصاص ، احکام زیر را وضع کنم. لطفاً نظرتان را درمورد این احکام که من ایجاد کرده ام بفرمائید:

اگر زنی به عمد مرتکب قتل شد ، قصاص نشود ، بلکه مردی از خانواده مقتول حق دارد مالک زن شده و از او استفاده جنسی کند
همچنین اگر این زن ، شوهر داشته باشد ، مردی که عضو خانواده مقتول است حق دارد زن را از شوهر جدا کرده و زن را به تملک در آورده و از او استفاده جنسی کند

و اگر این زنِ قاتل ، صاحب دختر باشد ، آن مرد حق دارد با دختر او هم به زور رابطه جنسی برقرار کند
در ضمن مالک می تواند این زن را به سایر مردهای خانواده مقتول تحلیل کند
و اینکه اگر چند مرد و زن در این قتل همدست بوده اند و در زمانی که یکی از این زنان در تملک مالک است با یکی از این مردهای قاتل ازدواج کند
مالک می تواند هر وقت دلش خواست زن را از شوهر جدا کرده و با او نزدیکی کند و بعد مجدد او را به شوهر پس بدهد

البته در کنار قوانین بالا ، توصیه میکنم که با این زن قاتل و دختران او مهربان باشید و بهتر است آنها را ببخشید
و در ضمن یک سری قوانین هم برای این رابطه تعیین میکنم از جمله اینکه مالک وظیفه دارد نیاز جنسی زن را برطرف کند

خب ، نظرتان چیست؟
آیا این احکام بهتر از قصاص نیست؟

Reza-D;946983 نوشت:
سرکار خانم "اللیل و النهار" ، مثالی برای شما می زنم امیدوارم ایراد ما (کسانی که به حکم کنیز ایراد دارند) برایتان واضح بشود
ما در اسلام حکمی داریم به اسم قصاص که شما بهتر از من با این حکم آشنا هستید
یعنی اگر کسی مرتکب قتل بشود خانواده مقتول حق دارند او را قصاص کنند
جناب "مسلم" هم چند بار به آن اشاره کردند و در مثال هایشان از آن استفاده کردند پس قابل توجه ایشان هم باشد happy

من می خواهم بجای حکم قصاص ، احکام زیر را وضع کنم. لطفاً نظرتان را درمورد این احکام که من ایجاد کرده ام بفرمائید:

اگر زنی به عمد مرتکب قتل شد ، قصاص نشود ، بلکه مردی از خانواده مقتول حق دارد مالک زن شده و از او استفاده جنسی کند
همچنین اگر این زن ، شوهر داشته باشد ، مردی که عضو خانواده مقتول است حق دارد زن را از شوهر جدا کرده و زن را به تمکل در آورده و از او استفاده جنسی کند

و اگر این زنِ قاتل ، صاحب دختر باشد ، آن مرد حق دارد با دختر او هم به زور رابطه جنسی برقرار کند
در ضمن مالک می تواند این زن را به سایر مردهای خانواده مقتول تحلیل کند
و اینکه اگر چند مرد و زن در این قتل همدست بوده اند و در زمانی که یکی از این زنان در تملک مالک است با یکی از این مردهای قاتل ازدواج کند
مالک می تواند هر وقت دلش خواست زن را از شوهر جدا کرده و با او نزدیکی کند و بعد مجدد او را به شوهر ÷س بدهد

البته در کنار قوانین بالا ، توصیه میکنم که با این زن قاتل و دختران او مهربان باشید
و در ضمن یک سری قوانین هم برای این رابطه تعیین میکنم
از جمله اینکه مالک وظیفه دارد نیاز جنسی زن را برطرف کند

خب ، نظرتان چیست؟
آیا این احکام بهتر از قصاص نیست؟

با سلام وعرض ادب

ببینید برادر بزگوار موضوع قتل وقصاص نیست

به این دلیل کهدخداوند خودش هم دستور داده کسی

که قتل کرده همون شخص هم باید به قتل برسه

وهیچکی جای هیچکس به نباید مجازات بشه .

من که موافق برده گرفتن .کنیزی نیستم

ولی کسی که مالک همه چیز شخصی بشه به نظرم

آنچه که در توان اون برده ست میتونه ازش سود

ببره .به هرحال باید قبول کرد توانایی وقدرت خانمها

در کار کردن کمتره و اگه صرف همین باشه واسشون

سودی نداره .خب به نظرم این استفاده جنسی هم

عقل پذیر میشه در اون صورت .نباید اینقدر خرده گرفت

دیگه .

Reza-D;946983 نوشت:
خب ، نظرتان چیست؟

باسلام
باید دید این قوانین که شما میفرمایید قبل از وضع شما بوده یا نه
اگر شرایط قبل از این قوانین شما بهتر از اینی که شما وضع کرده اید بوده این احکام شما مورد قبول اون فردی که تمایلی به این موضوع نداشته باشد خوشایند و مورد قبول نخواهد بود
اما اگر شرایطی بدتر از شرایطی که شما وضع کرده اید قبلا بوده و الان با این قوانین شما شرایط بهتر شده مطمئنا برای آن فرد قابل قبول تر از شرایط بد تر خواهد بود

هر چند علت این که شما این شرایط رو در نظر میگیرید با توجه به این که اصل و هدف شما این قوانین هم نیست بلکه اگر به شما بود که کلا این فرد رو میبخشیدید

موفق باشید
این آخرین پست بنده در این تایپک

همای رحمت;947003 نوشت:
به نظرم این استفاده جنسی هم عقل پذیر میشه در اون صورت
نباید اینقدر خرده گرفت دیگه

سلام خواهر گرامی
ببخشید اما اصلاً متوجه منظور شما نشدم
من صرفاً نمونه ای آوردم برای مقایسهء این دو موصوع و تمام ابعاد مثال و موضوع هم با یکدیگر سازگاری دارد
ضمن اینکه شما در چند پست به این حکم شدیداً اعتراض کرده اید و حالا میگوئید عقل پذیر است و نباید خرده گرفت!!

همای رحمت;947003 نوشت:
خب به نظرم این استفاده جنسی هم

عقل پذیر میشه در اون صورت

سلام
بر فرض حقِ مالکیت، استفاده جنسی را خرده نگیریم،
بر روح و روان کنیز هم خرده نگیریم چون مملوک است،

ولی از اینکه کنیز برای یک مالک ثابت نیست و میتوان اورا حتی از شوهرش هم قرض گرفت،یا درواقع بصورت عاریتی به شوهرش سپرده شود! دخترش را نیز میتوان در همین راستا استفاده کرد چطور؟ به این ها نمی شود اشکال وارد کرد؟!

اللیل والنهار;947013 نوشت:
اگر به شما بود که کلا این فرد رو میبخشیدید

؟!!

اللیل والنهار;947013 نوشت:
اگر شرایطی بدتر از شرایطی که شما وضع کرده اید قبلا بوده و الان با این قوانین شما شرایط بهتر شده مطمئنا برای آن فرد قابل قبول تر از شرایط بد تر خواهد بود

زمانی که خداوند می خواست شراب را حرام کند در چند مرحله این کار را کرد اما بر خلاف گفتهء شما در مرحلهء اول (با این دلیل که از قبل بهتر است) متوقف نشد
خواهر گرامی ، نمرهء 10 از نمرهء 5 قابل قبول تر است اما کافی نیست چون هنوز تا 20 فاصله دارد. مگر آنکه اثبات کنیم که نمرهء 10 بالاترین نمره است

اللیل والنهار;947013 نوشت:
موفق باشید
این آخرین پست بنده در این تایپک

حضور شما همیشه برای من ارزشمند بوده
شما هم موفق باشید گل

Reza-D;947023 نوشت:
سلام خواهر گرامی
ببخشید اما اصلاً متوجه منظور شما نشدم
من صرفاً نمونه ای آوردم برای مقایسهء این دو موصوع و تمام ابعاد مثال و موضوع هم با یکدیگر سازگاری دارد
ضمن اینکه شما در چند پست به این حکم شدیداً اعتراض کرده اید و حالا میگوئید عقل پذیر است و نباید خرده گرفت!!

برادرم شما در پستهای قبلی این فرمایشتون بود .
اینکه پذیرفتید که کار خوبیه مرد رو به کار کردن

وادار کرد و هر چی که در توانشه باید ازش بهره برد

خب یه زن که در توانش نیست به اندازه یه مرد کار کنه

خب این نابرابریه .میگم بر فرض پذیرفتن برده گیری

چه بپذیریم چه نپذیریم این گونه مسائل رو هم راجع

به زنها باید پذیرفت .

به نظرم اگه شما برده گیری رو پذیرفتید نباید در این موارد

هم اعتراض کنید .

Reza-D;946983 نوشت:
من می خواهم بجای حکم قصاص ، احکام زیر را وضع کنم. لطفاً نظرتان را درمورد این احکام که من ایجاد کرده ام بفرمائید:

اگر زنی به عمد مرتکب قتل شد ، قصاص نشود ، بلکه مردی از خانواده مقتول حق دارد مالک زن شده و از او استفاده جنسی کند
همچنین اگر این زن ، شوهر داشته باشد ، مردی که عضو خانواده مقتول است حق دارد زن را از شوهر جدا کرده و زن را به تملک در آورده و از او استفاده جنسی کند
و اگر این زنِ قاتل ، صاحب دختر باشد ، آن مرد حق دارد با دختر او هم به زور رابطه جنسی برقرار کند
در ضمن مالک می تواند این زن را به سایر مردهای خانواده مقتول تحلیل کند
و اینکه اگر چند مرد و زن در این قتل همدست بوده اند و در زمانی که یکی از این زنان در تملک مالک است با یکی از این مردهای قاتل ازدواج کند
مالک می تواند هر وقت دلش خواست زن را از شوهر جدا کرده و با او نزدیکی کند و بعد مجدد او را به شوهر پس بدهد

البته در کنار قوانین بالا ، توصیه میکنم که با این زن قاتل و دختران او مهربان باشید و بهتر است آنها را ببخشید
و در ضمن یک سری قوانین هم برای این رابطه تعیین میکنم از جمله اینکه مالک وظیفه دارد نیاز جنسی زن را برطرف کند

خب ، نظرتان چیست؟
آیا این احکام بهتر از قصاص نیست؟

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما

چرا شما زن مسلمان را با یک زن کافر محارب دارید مقایسه میکنید؟!

زن مسلمان حرمت دارد،اما یک زن کافر محارب حرمتی ندارد،باید کشته میشد،اسلام به او رحم میکند او را کنیز میگیرد و شرایطی برایش میگذارد که شاید مسلمان شود،

خیلی از مساِیل هم در آن زمان یک امر عادی بوده است،

از طرفی اگر کنیز مسلمان میشد میتوانست آزاد شود و مانند دیگر زنان مسمان دارای ارزش وحرمت میشد

اما ایقدر رفتار مسمانان با کنیزان متفاوت از رفتار همکیشان کنیزان بوده است ،که بعضا کنیزان بد از مسمان شدن هم دوست داشتند همچنان پیش مولای مسلمان خود که آنا را به کنیزی گرفته بود بمانند

اتفاقا به نظرم این یکی از ظرافت های اسلام است،اینکه باید تفاوتی بین یک زن مسلمان با یک زن محارب جنگی که در آن زمان دوشادوش مردانشان بودند و در جنگ علیه مسلمنان نقش داشتند ،باشد

فکر کنید فرض یک زن کافر محارب،با بی رحمی بچه های یک تادو ساله مسلمانان را در جنگ بگیرد و زنده زنده تکه تکه اشان کند،حالا چنین زنی به اسارت در آید! این زن چه حرمتی دارد؟!!

اما اسلام نهایت ترحم را به خرج داده .و یک فرصت به این زنان میدهد ،تا وارد زندگی و جامعه مسلمانان شوندو جایگاه یک زن مسلمان ،حرمت یک زن مسلمان را ببیند و به اسلام روی بیاورند(حتی حجاب برای زنان مسلمان واجب بوده است نه کنیزان! زیرا حجاب هم حرمت و ارزش یک زن مسلمان را نشان میدهد و او را از غیر مسلمانان متمایز میکند )

از طرفی هم باید به نوعی نیاز غریزی کنیزان هم تامین میشد تا باعث فساد نشوند و همین ارتباط جنسی کیزان با مسلمان باعث ایجاد علاقه کنیز به یک فرد مسمان و نهایت اسلام بوده است

یازهراسلام الله علیها

ریحــانه الــنبی;947028 نوشت:
سلام
بر فرض حقِ مالکیت، استفاده جنسی را خرده نگیریم،
بر روح و روان کنیز هم خرده نگیریم چون مملوک است،

ولی از اینکه کنیز برای یک مالک ثابت نیست و میتوان اورا حتی از شوهرش هم قرض گرفت،یا درواقع بصورت عاریتی به شوهرش سپرده شود! دخترش را نیز میتوان در همین راستا استفاده کرد چطور؟ به این ها نمی شود اشکال وارد کرد؟!

سلام خواهر خوبم

به نظر من که باید با اصل برده داری مخالفت کرد

پس روح وروان اون مرد بیچاره(شده برده)بهم نمیریزه؟

خب اون مرد خوشحاله از صبح تا شب واسه ی یه

بیگانه باید جون بکنه وخودش هیچ ؟؟

یارب;947045 نوشت:

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما

چرا شما زن مسلمان را با یک زن کافر محارب دارید مقایسه میکنید؟!

زن مسلمان حرمت دارد،اما یک زن کافر محارب حرمتی ندارد،باید کشته میشد،اسلام به او رحم میکند او را کنیز میگیرد و شرایطی برایش میگذارد که شاید مسلمان شود،

خیلی از مساِیل هم در آن زمان یک امر عادی بوده است،

از طرفی اگر کنیز مسلمان میشد میتوانست آزاد شود و مانند دیگر زنان مسمان دارای ارزش وحرمت میشد

اما ایقدر رفتار مسمانان با کنیزان متفاوت از رفتار همکیشان کنیزان بوده است ،که بعضا کنیزان بد از مسمان شدن هم دوست داشتند همچنان پیش مولای مسلمان خود که آنا را به کنیزی گرفته بود بمانند

اتفاقا به نظرم این یکی از ظرافت های اسلام است،اینکه باید تفاوتی بین یک زن مسلمان با یک زن محارب جنگی که در آن زمان دوشادوش مردانشان بودند و در جنگ علیه مسلمنان نقش داشتند ،باشد

فکر کنید فرض یک زن کافر محارب،با بی رحمی بچه های یک تادو ساله مسلمانان را در جنگ بگیرد و زنده زنده تکه تکه اشان کند،حالا چنین زنی به اسارت در آید! این زن چه حرمتی دارد؟!!

اما اسلام نهایت ترحم را به خرج داده .و یک فرصت به این زنان میدهد ،تا وارد زندگی و جامعه مسلمانان شوندو جایگاه یک زن مسلمان ،حرمت یک زن مسلمان را ببیند و به اسلام روی بیاورند(حتی حجاب برای زنان مسلمان واجب بوده است نه کنیزان! زیرا حجاب هم حرمت و ارزش یک زن مسلمان را نشان میدهد و او را از غیر مسلمانان متمایز میکند )

از طرفی هم باید به نوعی نیاز غریزی کنیزان هم تامین میشد تا باعث فساد نشوند و همین ارتباط جنسی کیزان با مسلمان باعث ایجاد علاقه کنیز به یک فرد مسمان و نهایت اسلام بوده است

یازهراسلام الله علیها

[/quot

سلام خواهر خوبم

خب خواهرم بچه هاشون چی ؟!
به کامین گناه باید برده بشن

من یکی که مرگ رو ترجیح میدم به همچین زندگی

همای رحمت;947050 نوشت:
خب خواهرم بچه هاشون چی ؟!
به کامین گناه باید برده بشن

سلام علیکم خواهر بزرگوارم

بچه ها هم خوی خانواده راداشتند و در یک خانواده کافر و محارب بزرگ شده بودند ،آنها هم باید بعد از اسارت هراه خانواده وارد محیط زندگی مسلمانان میشدند و تفاوت اسلام و یک زندگی اسلامی را با زندگی قبلیشان میدیدند و مسلمان میشدند،این به نفع بچه ها است،

یازهراسلام سلام الله علیها

یارب;947063 نوشت:

سلام علیکم خواهر بزرگوارم

بچه ها هم خوی خانواده راداشتند و در یک خانواده کافر و محارب بزرگ شده بودند ،آنها هم باید بعد از اسارت هراه خانواده وارد محیط زندگی مسلمانان میشدند و تفاوت اسلام و یک زندگی اسلامی را با زندگی قبلیشان میدیدند و مسلمان میشدند،این به نفع بچه ها است،

یازهراسلام سلام الله علیها

خیر خواهر خوبم

اینطور نبوده .بچه هایی که بعد از مسلمان شدن این

کنیز باز به دنیا اومدن باز اونا هم به بردگی گرفته شدن

همای رحمت;947051 نوشت:
من یکی که مرگ رو ترجیح میدم به همچین زندگی

خداوند به فکر آخرت بندگانش است نه فقط این دنیا!

اگر این کنیز و بردگان را میکشتند بعد از مرگ جایگاه این بردگان وکنیزان دوزخ بود!! اما اسلام فرصتی به آنها میدهد تا اسلام را بشناسند و مسلمان شوند و در آخرت جایگاهشان بهشت الهی شود!

یازهراسلام الله علیها

یارب;947065 نوشت:

خداوند به فکر آخرت بندگانش است نه فقط این دنیا!

اگر این کنیز و بردگان را میکشتند بعد از مرگ جایگاه این بردگان وکنیزان دوزخ بود!! اما اسلام فرصتی به آنها میدهد تا اسلام را بشناسند و مسلمان شوند و در آخرت جایگاهشان بهشت الهی شود!

یازهراسلام الله علیها


حرف قشنگی زدید تا بحال از این منظر نگاه نکرده بودم خخخ

خب یه کار دیگه میکردم از کارم توبه میکردم وبعد ترجیح میدادم کشته بشم .

والا این نوع زندگی خفته نه زندگی کردن

همای رحمت;947064 نوشت:
خیر خواهر خوبم

اینطور نبوده .بچه هایی که بعد از مسلمان شدن این

کنیز باز به دنیا اومدن باز اونا هم به بردگی گرفته شدن

فرزنداني كه نتيجه رابطه جنسي مولا و كنيزش بودند، غلام يا كنيزه نبوده، بلكه آزاد و حر تلقي مي شوند و همانند ديگر فرزندان مولا محسوب مي شوند كه از همه حقوق فرزندي همانند ديگران برخور دارند كه حق ارث يكي از اين حقوق است.
اتفاقا به خاطر بهره مندي از همين حق، كنيزي كه از مولاي خود صاحب فرزند مي شود با ديگر كنيزان فرق كرده و به درجه "ام ولد " ارتقا مي يابد؛ يعني خريد و فروش او ديگر بر مولا جائز نيست و به محض مرگ مولا چون اين كنيز در زمره مايملك ميت به ورثه او - از جمله فرزند خود كنيز- مي رسد و از آنجا كه فرزند نمي تواند مالك والدين خود شود، اين كنيز خود بخود آزاد مي گردد.(1)

1-سيد حسن نجفى، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت- لبنان‏، بي تا، ج۳۴، ص۳۷۷.(مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)

یازهراسلام الله علیها

به پیامبرس گله میکردم

میپرسیدم این حقمه

خداوند واسه ی هیچکسی همچین سرنوشتی رو رقم نزنه
انشاءالله

ولی حقم کنیزی نیست .کشتنمه البته با توبه

یارب;947045 نوشت:
چرا شما زن مسلمان را با یک زن کافر محارب دارید مقایسه میکنید؟!

سلام و عرض ادب و احترام فراوان
خب شما یک کلمهء "کافر" به انتهای کلمهء "زن" در متن من اضافه کنید
الان اگر یک زن کافر مرتکب قتل یک مسلمان شود ، میتوان او را بجای قصاص به کنیزی گرفت؟

یارب;947045 نوشت:
خیلی از مساِیل هم در آن زمان یک امر عادی بوده است

عذرخواهی میکنم بزرگوار ، اما مسائلی مانند ازدواج با زن پدر ، ازدواج خواهر و برادر ، باردار کردن همسر از مرد غریبه ، و لواط مرد با مرد نیزدر برخی جوامع قبل از اسلام عادی بوده

یارب;947045 نوشت:
زن مسلمن حرمت دارد،اما یک زن کافر مخارب حرمتی ندارد

بنده هم قبول دارم که زن "مسلمان" حرمت دارد و زن "کافر" حرمتی ندارد. منتهی من مسلمان بودن و کافر بودن را از روی عنوان افراد تعریف نمیکنم
عقل من نمی تواند بپذیرد کسی مثل شمر یا معاویه یا امثال اینها چون اسمشان مسلمان است از آن کافری که دارد بچه های یتیم را بزرگ میکند برتر باشد
لطفاً نفرمائید آن افراد مسلمان واقعی نبودند چون در هیچ جای حکم برده داری نداریم که ابتدا حقیقت مسلمانی افراد را کشف کنید بعد به آنها کنیز بدهید
همین که کسی اسمش مسلمان باشد برای آنکه بتواند کنیز داشته باشد کافی است

یارب;947045 نوشت:
فکر کنید فرض یک زن کافر محراب،با بی رحمی بچه های یک تادو ساله مسلمانان را در جنگ بگیرد و زنده زنده تکه تکه اشان کند،حالا چنین زنی به اسارت در آید! این زن چه حرمتی دارد؟!!

اولاً هیچ جای این حکم گفته نشده که برای کنیز شدن لازم است آن زن کودکان مسلمان را تکه تکه کند. صرف شرکت در جنگ کافی است ، ولو اینکه میخواسته با مردان مسلمان بجنگد
ثانیاً ممکن است یک زن اهل کتاب یا حتی مسلمان نیز با گروه دیگری از مسلمانان وارد جنگ شده و کودکان آنها راتکه تکه کند. اما این زنها را به کنیزی نمی برند

موضوع اینجاست که شما زنان کافر محارب را یک مشت وحشی مطلق فرض گرفته اید ، درحالیکه ممکن است برخی از آنها خیلی هم عاقل و فهمیده باشند
مثالی برای شما میزنم. می دانیم که حملهء عمر به ایران ابداً مورد تایید اسلام نبود و مسائلی هم پیش آمدکه با دین اسلام سازگار نبوده
حال اگر زنانی (فرضاً کافر) در ایران بودند که می خواستند با این سپاه اسلامی بجنگند ، محارب به حساب آمده و در صورت اسارت می توان آنها را به کنیزی گرفت!!

یارب;947045 نوشت:
از طرفی هم باید به نوعی نیاز غریزی کنیزان هم تامین یشد تا باعث فساد نشوند

به گفتهء خیلی از افراد از جمله خود شما خانمها ، نیاز جنسی در وجود زن غیرفعال و وابسته به یک سری عوامل بیرونی است. درست برعکس مرد
زن مفعول و وابسته به مرد است و تازه با بالا و پایین شدن شرایط روحیش نیاز جنسی او خاموش میشود. بخصوص در شرایطی مانند اسارت!
از آن طرف این مرد است که نیاز فعال دارد ، مرد است که در عمل جنسی فاعل است ، مرد است که می تواند به زن تجاوز کند

آن وقت اسلام نگران نیاز نیاز جنسی زنان اسیر بوده است اما نگران نیاز جنسی بردگان مرد نبوده است!!
نگران بوده که یک مرد

مسلمان با وجود یک زن غریبه در خانه اش ، ممکن است به او میل پیدا کند
اما نگران نبوده که یک مرد
کافر (برده) با وجود یک زن مسلمان (زن و دختر مالک) تحریک شده و به آنها میل پیدا کند!!

یارب;947045 نوشت:
همین ارتباط جنسی کیزان با مسلمان باعث ایجاد علاقه کنیز به یک فرد مسمان و نهایت اسلام بوده است

عجب! یعنی اگر زنان توسط مردی اسیر بشوند ، بعد از برقراری ارتباط جنسی ، به او علاقه مند میشوند و شوهرشان را فراموش میکنند؟!
آن وقت هی در تاپیک ها ما مردها را به دنبال شهوت بودن متهم میکنید!
:-w

یارب;947073 نوشت:

فرزنداني كه نتيجه رابطه جنسي مولا و كنيزش بودند، غلام يا كنيزه نبوده، بلكه آزاد و حر تلقي مي شوند و همانند ديگر فرزندان مولا محسوب مي شوند كه از همه حقوق فرزندي همانند ديگران برخور دارند كه حق ارث يكي از اين حقوق است.
اتفاقا به خاطر بهره مندي از همين حق، كنيزي كه از مولاي خود صاحب فرزند مي شود با ديگر كنيزان فرق كرده و به درجه "ام ولد " ارتقا مي يابد؛ يعني خريد و فروش او ديگر بر مولا جائز نيست و به محض مرگ مولا چون اين كنيز در زمره مايملك ميت به ورثه او - از جمله فرزند خود كنيز- مي رسد و از آنجا كه فرزند نمي تواند مالك والدين خود شود، اين كنيز خود بخود آزاد مي گردد.(1)

1-سيد حسن نجفى، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت- لبنان‏، بي تا، ج۳۴، ص۳۷۷.(مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)

یازهراسلام الله علیها

خی خواهرم باز قبول ندارم

پس شانس بدبخت وبیچاره هایی که از مردای دیگه

نه مالک ,بچه دارن شدن چی؟اونها گناه نداشتن

گناه اونا چیه ؟

هر چند قبول دارم معامله کردن با خدا یه چیز دیگست

لابد خداوند اونا را هم تو اون دنیا بی اجر نمیذاره .

منتها زنهایی که با ظلم وجور به کنیزی گرفته شدن چی؟

تکلیف اونا چی میشه؟

Reza-D;947077 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام فراوان
خب شما یک کلمهء "کافر" به انتهای کلمهء "زن" در متن من اضافه کنید
الان اگر یک زن کافر مرتکب قتل یک مسلمان شود ، میتوان او را بجای قصاص به کنیزی گرفت؟

بزرگوار،اینها کافر محارب بودند!!

این نکته رادقت بفرمایید که این ها با «شخص » نمیجنگیدند،با «اسلام» میجنگیدند!

والا فرض یک فرد کافری که کاری هم به مسلمانی طرف ندارد،خودش کافر است اما مخالفتی هم ندارد که دیگران مسلمانند، فرض با یک مسلمان سر یک موضوعی دعوایش میشود و طرف را میکشد که قرار نیست حکم کافر محارب را برایش قرار دهند

Reza-D;947077 نوشت:
اولاً هیچ جای این حکم گفته نشده که برای کنیز شدن لازم است آن زن کودکان مسلمان را تکه تکه کند. صرف شرکت در جنگ کافی است ، ولو اینکه میخواسته با مردان مسلمان بجنگد
ثانیاً ممکن است یک زن اهل کتاب یا حتی مسلمان نیز با گروه دیگری از مسلمانان وارد جنگ شده و کودکان آنها راتکه تکه کند. اما این زنها را به کنیزی نمی برند

موضوع اینجاست که شما زنان کافر محارب را یک مشت وحشی مطلق فرض گرفته اید ، درحالیکه ممکن است برخی از آنها خیلی هم عاقل و فهمیده باشند
مثالی برای شما میزنم. می دانیم که حملهء عمر به ایران ابداً مورد تایید اسلام نبود و مسائلی هم پیش آمدکه با دین اسلام سازگار نبوده
حال اگر زنانی (فرضاً کافر) در ایران بودند که می خواستند با این سپاه اسلامی بجنگند ، محارب به حساب آمده و در صورت اسارت می توان آنها را به کنیزی گرفت!!

خداوندی که انسانها را خلق نموده است برای زن کافر محارب حرمت قرار نداده است و این افراد نباید هم حرمت داشته باشند تا متوجه تفاوت زن مسلمان با یک کافر محارب بشوند،

کافر محارب هرکجا باشد کافر محارب است و شامل حکم میشود

زنان شرکت کننده در چنگ به اندازه مردان سهیم بودند

یازهراسلام الله علیها

یارب;947065 نوشت:
اسلام فرصتی به آنها میدهد تا اسلام را بشناسند

همراه با تجاوز اسلام را بشناسند؟!
این دیگر چه نوع فرصت دادنی است؟

یارب;947063 نوشت:
بچه ها هم خوی خانواده راداشتند و در یک خانواده کافر و محارب بزرگ شده بودند

آن وقت پسر حضرت نوح(ع) خوی چه کسی را داشته؟ خوی پدرش را؟!

بعد مگر خود شما نفرمودید با به بردگی و کنیزی گرفتن این افراد ، فرصتی پیدا میشود تا با اسلام آشنا بشوند
خواهر گرامی ، فرزند دختر برده و کنیزی که در زمان بردگی و

"در محیط اسلامی" نیز به دنیا آمده باشد هم به مالک حلال است

اگر این مالک می تواند بر این دختر تاثیر مثبت بگذارد ، دیگر چطور میفرمائید او هم خوی والدینش را دارد؟
و اگر مالک نمی تواند خوی یک دختر که زیر نظر خودش به دنیا آمده و بزرگ شده را تغییر بدهد ، چطور انتظار داشته باشیم ÷در و مادر بالغ را تغییر بدهد؟!

همای رحمت;947081 نوشت:
منتها زنهایی که با ظلم وجور به کنیزی گرفته شدن چی؟

چنان دلسوزانه در مورد این اسیران در این تاپیک صحبت میشود و دفاع میشود که گویا اینها یک عده انسان خوب و بیگناه بوده اند!!

نه تنها به این کافران محارب ظلمی نشده ،بلکه بزرگترین لطف در حقشان بوده و خودشان هم از این حکم و لطف اسلام خیلی خوشحال و راضی بودند،چونکه میدانستند نهایت لطف و رحم در حقشان شده است!! و خیلی از همین برده ها و کنیزها بعد از مدتی با دلایل متعددی آزاد میشدند و مسلمان میشدند و هرگز دیگر حاضر نمیشدند به قوم محارب خود برگردند

یازهراسلام الله علیها

یارب;947088 نوشت:

چنان دلسوزانه در مورد این اسیران در این تاپیک صحبت میشود و دفاع میشود که گویا اینها یک عده انسان خوب و بیگناه بوده اند!!

نه تنها به این کافران محارب ظلمی نشده ،بلکه بزرگترین لطف در حقشان بوده و خودشان هم از این حکم و لطف اسلام خیلی خوشحال و راضی بودند،چونکه میدانستند نهایت لطف و رحم در حقشان شده است!! و خیلی از همین برده ها و کنیزها بعد از مدتی با دلایل متعددی آزاد میشدند و مسلمان میشدند و هرگز دیگر حاضر نمیشدند به قوم محارب خود برگردند

یازهراسلام الله علیها

خیر خواهرم اشتباه متوجه شدید منظورم بچه های

همین کنیز ها که بعد از اسلام آوردن متولد شدن وهمینطور

زنهای بیچاره ای که در منزلشون به کنیزی گرفته شدن
توسط خلفای بعد از پیامبر ص

Reza-D;947086 نوشت:
همراه با تجاوز اسلام را بشناسند؟!
این دیگر چه نوع فرصت دادنی است؟

به یک امر حلال تجاوز نگویید!

روابط جنسي تنها در مورد همسران (ازدواج) و يا كنيزان (مالكيت) مورد تأييد شريعت است؛ اما در حوزه ملكيت و رابطه با كنيز نيز همانند ازدواج قواعد و شرائط مختلفي مطرح است يعني رابطه با او بعد از طي شرايطي خاص حلال بود؛ ضوابطي مانند:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّه‏ طلاق از شوهر قبلى‏اش) يا ايام استبرا (در آن جا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلًا پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد. و....
در نتيجه اسلام با هر نوع رابطه جنسي بي ضابطه و خلاف عفت فردي و اجتماعي و رواج بي بندو باري جنسي به شدت مخالف بوده و حتي در مورد كنيزان كه در قبل از اسلام ابزاري عام براي بهره مندي جنسي گسترده و بي ضابطه مردان بودند نيز ضوابط دقيق و روشني تعريف نموده است.
در شرائط رابطه جنسي مولا و كنيز ذكر شد كه اين رابطه منوط به عدم تزويج كنيز با فردي ديگر به دست مولا يا بخشش او به ديگري است و مولا در اين مدت حق رابطه جنسي با كنيز خود را ندارد، مگر آنكه مدت زمان بخشش و عده بعد از آن و يا عده طلاق يا وفات شوهر كنيز به پايان برسد.
در روايت صحيحي از محمد بن مسلم نقل شده:
« سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ قَالَ هُوَ أَنْ يَأْمُرَ الرَّجُلُ عَبْدَهُ وَ تَحْتَهُ أَمَتُهُ فَيَقُولَ لَهُ اعْتَزِلِ امْرَأَتَكَ وَ لَا تَقْرَبْهَا ثُمَّ يَحْبِسَهَا عَنْهُ حَتَّى تَحِيضَ ثُمَّ يَمَسَّهَا فَإِذَا حَاضَتْ بَعْدَ مَسِّهِ إِيَّاهَا رَدَّهَا عَلَيْهِ ...
از امام باقر (ع) پرسيدم در توضيح آيه "وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ " حضرت فرمودند: مراد اين آيه ان است كه مردي عبدي دارد كه كنيزش را به همسري آن عبد در آورده، آن گاه مولا به عبدش مي گويد از كنيز فاصله بگير و با او نزديكي نداشته باش؛ سپس كنيز را از عبد جدا مي كند تا اين كه حائض گردد (عده خود را بگذراند ) آن گاه مولا با كنيزش رابطه برقرار مي كند؛ سپس مي تواند بعد از حائض شدن مجدد كنيز ( طي كردن عده جديد ) دوباره او را به عبد برگرداند.»
پس اين رابطه جنسي نيز بر اساس ضوابط خاص خود بوده و در آن رعايت عده مورد لحاظ قرار گرفته و در مجموع اين حق در مورد ملك يمين خود فرد و در افراد تحت تصرفش صورت گرفته است.(1)

1- مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

یازهراسلام الله علیها

وَ لا تُكـرِهوا فَـتَـياتِـكُم عَـلَى الـبِـغاءِ

به این فراز از آیه دقت کنید
میدانیم که از حیث فقهی تقریبا همه متفقند که رابطه با کنیز جایز است و کنیز اختیاری ندارد...
این برداشت پشتوانه روایی و تاریخی دارد آن طور که معلوم است...
اقتضای مالکیت نیز همین است ( اگر چه ان قلت زیاد دارد مثلا اینکه مالک هر غلطی نمیتواند با مایملکش بکند که بحث به این راحتی نیست و اگر احساس را کنار بگذاریم و فکر کنیم داستان پیچیده تر از این حرف ها است )

اما احتمالا بتوان از همین فراز از قرآن که در بالا آوردم چنین نتیجه ای که فقها از روایات گرفته اند را گرفت...
زیرا قرآن می فرماید
اجبار کنیز بر زنا کردن ممنوع است
پس میفهمیم اکراه کنیز بر غیر زنا ممنوع نخواهد بود. ( اگر چه این مفهوم گیری تابع شرایطی است )
پس اشکالی ندارد کنیز را مجبور کنیم با فلانی ازدواج کن یا با فلانی رابطه برقرار کن... خود مالک که به طریق اولی چنین اجازه ای را برای خودش محفوظ میداند و میتواند کنیز را مجبور به رابطه با خودش بکند...

مگر اینکه بگوییم خداوند در این آیه، اصل اکراه را حرام کرده نه اکراه بر زنا را...
در این صورت هر نوع اکراهی در امر زناشویی حرام خواهد بود...
اما این برداشت خلاف نظر فقها می باشد...

این آیه میتواند به نکات جالب دیگری نیز اشاره کند...
مثلا اینکه برخی مالکان از کنیزان استفاده تجاری و روسپی گری میکردند به اکراه
مثلا اینکه برخی کنیزان به انتخاب خودشان نه با اکراه به دنبال روسپیگری و کسب درامد شخصی بودند.... شاید برای آزادی و مکاتبه ... خدا میداند...

Reza-D;947086 نوشت:
همراه با تجاوز اسلام را بشناسند؟!
این دیگر چه نوع فرصت دادنی است؟

آن وقت پسر حضرت نوح(ع) خوی چه کسی را داشته؟ خوی پدرش را؟!

بعد مگر خود شما نفرمودید با به بردگی و کنیزی گرفتن این افراد ، فرصتی پیدا میشود تا با اسلام آشنا بشوند
خواهر گرامی ، فرزند دختر برده و کنیزی که در زمان بردگی و "در محیط اسلامی" نیز به دنیا آمده باشد هم به مالک حلال است

اگر این مالک می تواند بر این دختر تاثیر مثبت بگذارد ، دیگر چطور میفرمائید او هم خوی والدینش را دارد؟
و اگر مالک نمی تواند خوی یک دختر که زیر نظر خودش به دنیا آمده و بزرگ شده را تغییر بدهد ، چطور انتظار داشته باشیم ÷در و مادر بالغ را تغییر بدهد؟!

فرزنداني كه نتيجه رابطه جنسي مولا و كنيزش بودند، غلام يا كنيزه نبوده، بلكه آزاد و حر تلقي مي شوند و همانند ديگر فرزندان مولا محسوب میشدند

(مگر اینکه کسی خودش نمیخواسته آزاده باشد)

یازهراسلام الله علیها

یارب;947090 نوشت:
به یک امر حلال تجاوز نگویید

از شما بعید است بزرگوار ؛ با اسم که مشکل نداریم
وقتی حق داشته باشی با یک زن بدون رضایت او نزدیکی کنی نامش میشود تجاوز

یارب;947088 نوشت:
چنان دلسوزانه در مورد این اسیران در این تاپیک صحبت میشود و دفاع میشود که گویا اینها یک عده انسان خوب و بیگناه بوده اند!!

من در صحبت چند نفر از دوستان از جمله شما تناقضی را بارها دارم می بینم
از یک طرف میگوئید زن کافر حربی هیچ حرمتی ندارد و از طرفی دیگر میگوئید اسلام توصیه به مهربانی کرده
آیا جای تعجب نیست که اسلام بگوید با کسی که به قول خودتان تا چند دقیقه پیش داشته مسلمانان را میکشته ، مهربانی کنید؟

این داستان رفتار با کنیزان در اسلام مرا یاد جمله ای میندازد (خدا میداند قصد تمسخر ندارم)
یک فرمانده به زیردستش گفت: تمام اسرا را بکش ، فقط سعی کن آنها را یواش بکشی!!

[SPOILER]خواهر گرامی ، چرا بعضی از پرسش های مرا پاسخ نمی دهید؟[/SPOILER]

یارب;947096 نوشت:
فرزنداني كه نتيجه رابطه جنسي مولا و كنيزش بودند، غلام يا كنيزه نبوده، بلكه آزاد و حر تلقي مي شوند و همانند ديگر فرزندان مولا محسوب میشدند


بزرگوار من واضح نوشتم:

Reza-D;947086 نوشت:
آن وقت پسر حضرت نوح(ع) خوی چه کسی را داشته؟ خوی پدرش را؟!

بعد مگر خود شما نفرمودید با به بردگی و کنیزی گرفتن این افراد ، فرصتی پیدا میشود تا با اسلام آشنا بشوند
خواهر گرامی ، فرزند دختر برده و کنیزی که در زمان بردگی و "در محیط اسلامی" نیز به دنیا آمده باشد هم به مالک حلال است

اگر این مالک می تواند بر این دختر تاثیر مثبت بگذارد ، دیگر چطور میفرمائید او هم خوی والدینش را دارد؟
و اگر مالک نمی تواند خوی یک دختر که زیر نظر خودش به دنیا آمده و بزرگ شده را تغییر بدهد ، چطور انتظار داشته باشیم ÷در و مادر بالغ را تغییر بدهد؟!

Reza-D;947100 نوشت:
از شما بعید است بزرگوار ؛ با اسم که مشکل نداریم
وقتی حق داشته باشی با یک زن بدون رضایت او نزدیکی کنی نامش میشود تجاوز

چه کسی گفته به این امر راضی نبودند؟!

Reza-D;947100 نوشت:
ز یک طرف میگوئید زن کافر حربی هیچ حرمتی ندارد و از طرفی دیگر میگوئید اسلام توصیه به مهربانی کرده
آیا جای تعجب نیست که اسلام بگوید با کسی که به قول خودتان تا چند دقیقه پیش داشته مسلمانان را میکشته ، مهربانی کنید؟

نه تنافضی وجود ندارد

آنها باید به اشد مجازات میرسیدند!! اسلام به آنها رجم کرده اقل مجازات را برایشان اجرا کرده است!! و به آنها فرصت داده است

[SPOILER]

Reza-D;947100 نوشت:
خواهر گرامی ، چرا بعضی از پرسش های مرا پاسخ نمی دهید؟

یا اطلاعات کافی و مستند ندارم
یا قبلا در آن مورد مطالعه کردم اما چونکه الان به صورت کامل و مستند در خاطرم نیست باید بروم نگاه کنم و متاسفانه به دلیل مشغله و کسالت باید بگذارم برای فرصت دیگری
یا احساس میکنم اگر اصل حل شود خود به خود فروعات هم حل میشود [/SPOILER]

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;947104 نوشت:
فرزند دختر برده و کنیزی که در زمان بردگی و "در محیط اسلامی" نیز به دنیا آمده باشد هم به مالک حلال است

این حکمی است از اجکام های الهی

مانند اینکه مرد میتواند با فرزند خوانده خود ازدواج کند

یازهراسلام الله علیها

یارب;947107 نوشت:
چه کسی گفته به این امر راضی نبودند؟!

قانون اسلام است بزرگوار

یارب;947107 نوشت:
آنها باید به اشد مجازات میرسیدند!! اسلام به آنها رجم کرده اقل مجازات را برایشان اجرا کرده است!! و به آنها فرصت داده است

اقل مجازات همراه با مهربانی و عطوفت و مواردی از این دست همخوانی ندارد

یارب;947108 نوشت:
مانند اینکه مرد میتواند با فرزند خوانده خود ازدواج کند

شما که مرا می شناسید عوامانه به موضوعات نگاه نمیکنم
فرزندخوانده کاملاً غریبه است و نسبتی با پدرخوانده اش ندارد
و مهمتر اینکه بحث بر روی عدم رضایت در ازدواج است

Reza-D;947100 نوشت:
وقتی حق داشته باشی با یک زن بدون رضایت او نزدیکی کنی نامش میشود تجاوز

این نکنه را نیز مد نظر داشته باشید اگر مردی (مسلمان) از همسر مسلمان و شرعیش هم تقاضای رابطه کند و زن مخالفت کند و راضی نباشد ،و مرد برخلاف رضایت زن با او رابطه برقرار کند،هیچکس نمیگوید این مرد به زنش خدایی نکرده تجاوز کرده است!!! یعنی تا زمانی که اینها زن و شوهرند و طلاق نگرفتند به همدیگر حلالند،هرچند اخلاقا کار مرد صحیح نباشد اما اسمش تجاوز نیست!!

ما حق نداریم حلال الهی را تجاوز بنامیم!! کنیزان با شرایط گفته شده بر آن مردان حلال بودند

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;947110 نوشت:
شما که مرا می شناسید عوامانه به موضوعات نگاه نمیکنم
فرزندخوانده کاملاً غریبه است و نسبتی با پدرخوانده اش ندارد

این را مثال زدم بگویم احکام ها را خداوند وضع میکند،و ما قرار نیست علت تامه همه اجکام ها را بفهمیم!! همه این مواردی همه که بیان میشود علتهای غیر تامه هستند
و قرار هم نیست اگر حکمی را متوجه نشدیم آن جکم اشتباه باشد!

یازهراسلام الله علیها

Reza-D;947110 نوشت:
و مهمتر اینکه بحث بر روی عدم رضایت در ازدواج است

آنها ،هم مجازات میشدند هم فرصتی پیدا میکردند برای مسلمان شدند ،در اصل اینجا رضایت آنها نباید اصلا مهم باشد ،اما در عین حال رفتار اسلام به گونه ای بوده که
انها جذب میشدند و به این امر راضی بودند و حتی بعضا بعد از آزاد شدن هم نمیرفتند!

یارب;947065 نوشت:
خداوند به فکر آخرت بندگانش است نه فقط این دنیا!

سلام
یارب عزیز،
نگاه شما به این حکم از این منظر است که اسلام حکم صادر کرده است باید سمعا و طاعتا پذیرفت چون اسلام دینی است از همه نظر سعادت بندگانش را می خواهد،
و این تاپیک از همان منظر شما می پرسد که اسلامی که ویژگی های خاص خود را در بین ادیان دارد و انسان را از ابعاد مادی و غیر مادی مورد عنایت قرار داده است، و از لطافت خاصی برخوردار است چرا برای کنیزان در رابطه با مسائل جنسی احکام خشن که با روحیه زنانه سازگاری ندارد، صادر کرده است؟!

یارب;947088 نوشت:
چنان دلسوزانه در مورد این اسیران در این تاپیک صحبت میشود و دفاع میشود که گویا اینها یک عده انسان خوب و بیگناه بوده اند!!

نه تنها به این کافران محارب ظلمی نشده ،بلکه بزرگترین لطف در حقشان بوده و خودشان هم از این حکم و لطف اسلام خیلی خوشحال و راضی بودند،چونکه میدانستند نهایت لطف و رحم در حقشان شده است!! و خیلی از همین برده ها و کنیزها بعد از مدتی با دلایل متعددی آزاد میشدند و مسلمان میشدند و هرگز دیگر حاضر نمیشدند به قوم محارب خود برگردند

یارب;947107 نوشت:
آنها باید به اشد مجازات میرسیدند!! اسلام به آنها رجم کرده اقل مجازات را برایشان اجرا کرده است!! و به آنها فرصت داده است

یعنی کنیزان باید بروند کلاهشان را به هوا بیندازن که نه تنها کشته نشدند، بلکه مردانی مجانی برای ارضای نیاز جنسی شان را هم به دست آورده اند!!! تازه متنوع هم هستند!
یارب;947090 نوشت:
س اين رابطه جنسي نيز بر اساس ضوابط خاص خود بوده و در آن رعايت عده مورد لحاظ قرار گرفته و در مجموع اين حق در مورد ملك يمين خود فرد و در افراد تحت تصرفش صورت گرفته است.

ضوابط آن چیست؟! بطور همزمان دو مرد نمی توانند مالک یک زن باشند ولی بعد از اتمام عده که یکماهه است (گاهی کمتر) طبق میل مالک فعلی و درخواست جدید می تواند برای دیگری باشد.
هیچ ضوابطی مبنی بر رضایت یا عدم رضایت کنیز وجود ندارد!

یارب;947107 نوشت:
چه کسی گفته به این امر راضی نبودند؟!

آمار و ارقامی مبنی بر رضایت وجود دارد؟! افرادی که رضایت داشته اند کنیز چه کسانی بودند؟

یارب;947107 نوشت:
آنها باید به اشد مجازات میرسیدند!! اسلام به آنها رجم کرده اقل مجازات را برایشان اجرا کرده است!! و به آنها فرصت داده است

یارب;947084 نوشت:
خداوندی که انسانها را خلق نموده است برای زن کافر محارب حرمت قرار نداده است و این افراد نباید هم حرمت داشته باشند تا متوجه تفاوت زن مسلمان با یک کافر محارب بشوند،

یا رب عزیز،
با تمام خباثتی که کنیز داشت، فرض می کنیم اقل مجازات برای یک کنیز در نظر گرفته شد

ولی چطور یک مرد مسلمان می تواند با یک زن که از نظر اسلام منفور است و هیچ هویت و حرمت انسانی ندارد، رابطه جنسی برقرار کند؟!
کمبود زن مسلمان بود؟
قلیان شهوت زیاد و غیر قابل کنترل برای مردان؟
مردان عاطفه و عرق به وطن و خاک نداشتند که با محارب همخواب می شدند؟
یا فقط از روی لطف با اکراه فقط میل جنسی زنان را ارضاء می کردند!

یارب;947111 نوشت:

این نکنه را نیز مد نظر داشته باشید اگر مردی (مسلمان) از همسر مسلمان و شرعیش هم تقاضای رابطه کند و زن مخالفت کند و راضی نباشد ،و مرد برخلاف رضایت زن با او رابطه برقرار کند،هیچکس نمیگوید این مرد به زنش خدایی نکرده تجاوز کرده است!!! یعنی تا زمانی که اینها زن و شوهرند و طلاق نگرفتند به همدیگر حلالند،هرچند اخلاقا کار مرد صحیح نباشد اما اسمش تجاوز نیست!!

ما حق نداریم حلال الهی را تجاوز بنامیم!! کنیزان با شرایط گفته شده بر آن مردان حلال بودند

یازهراسلام الله علیها



ابتدا این پست بنده را ببینید: شماره 150
باور کنید خیلی از مسائل دینی را بررسی کرده ام ، تمام راه ها به همین بحث ارتباط اخلاق و احکام ختم میشود
با توجه به این نکته ، اگر زنی بدون دلیل از رابطهء جنسی شوهرش جلوگیری کند بدون شک مرتکب گناه عظیمی شده

اولاً گر چه همیشه از یک خانم انتظار می رود نیاز مرد را درک کند و تا جای ممکن تلاش کند برای لذت شوهر آماده باشد ، اما ممکن است گاهی زن دلیلی عقلانی داشته باشد
در این صورت از مرد نیز انتظار هست که شرایط روحی زنش را درک کند. فرضاً زنی یکی از والدینش از دنیا رفته ، آن وقت مرد در همان روز درخواست رابطه میکند! خب این غیر معقول است

ثانیاً حتی اگر زن بدون دلیل هم از رابطهء جنسی امتناع کند ، باز هم تصور اقدام به رابطهء جنسی همراه با اکراه چندان زیبنده به نظر نمی رسد
حتی از دید خود مرد هم که نگاه کنیم (و نه از دید زن) کمتر مردی حتی از نوع غیر مسلمانش پیدا میشود که از چنین رابطه ای لذت ببرد


این دو نکته ، همان مطلبی است که من سعی میکنم با عنوان رابطه اخلاق و احکام بیان کنم
و از جمله اینکه دستور تمکین مطلق از شوهر ، دستوری است خطاب به زن ، نه یک حق مطلق و بی چون و چرا برای مرد!

(( به عبارتی این نوع احکام در ذیل اخلاق تعریف میشوند ؛ نه مُشرف بر اخلاق ))

مطلب بعد اینکه قیاس شما مع الفارق است بزرگوار. زنی که می خواهد به همسری مردی در بیاید در ابتدای ازدواج به اختیار خودش شوهرش را انتخاب میکند
در واقع دو خصوصیت مهم در بحث ازدواج هست که در بحث کنیز نیست

1 - زن مسلمان قوانین اسلام را می داند و پذیرفته است
2 - زن مسلمان شوهری که قرار است از او تمکین کند را با میل و رضایت خودش انتخاب میکند

اما هیچکدام از اینها در مورد کنیز وجود ندارد ÷س قیاسش با زن آزاد صحیح نیست

یارب;947113 نوشت:
قرار هم نیست اگر حکمی را متوجه نشدیم آن جکم اشتباه باشد

قبول دارم. اما فرق است بین این دو حالت:

1 - برای این حکم دلیل عقلی پیدا نمیکنم
2 - این حکم برخلاف عقل است

می دانید که خداوند برای ما دو رسول قرار داده. پیامبران و عقل
اگر منظور از عقل ، عقلی بود که بر اساس دستورات اسلام بنا شده باشد دلیلی نداشت به عنوان رسول ثانی معرفی شود و همان امر به پذیرش تعبدی کافی بود
اما وقتی عقل بطور مجزا به عنوان یک رهبر معرفی میشود یعنی عقل توانایی تشخیص دارد. البته عقلی که عناد نداشته باشد

لذا اگر حکمی از اسلام خصوصیت شماره 1 را داشت (دلیل عقلی برایش پیدا نشود) می توان گفت اینجا را تعبداً بپذیر. مثل تعداد رکعت های نماز
ولی آنجا که حکمی خصوصیت شماره 2 را داراست (برخلاف عقل است) بر اساس حجیت عقل ، یا باید با دلیل صحت آن را ثابت کرد یا باید در درستی آن شک کرد

یارب;947114 نوشت:
انها جذب میشدند و به این امر راضی بودند و حتی بعضا بعد از آزاد شدن هم نمیرفتند

بله درست است
اما عامل جذب آنها اخلاق اسلامی بود ، نه احکام اسلامی

یارب;947114 نوشت:
آنها ، هم مجازات میشدند هم فرصتی پیدا میکردند برای مسلمان شدن

این حرف زمانی برای من قابل پذیرش است که تنبیه در ابتدا صورت بگیرد و بعد از آن با اخلاق و محبت اسلامی طرف را به سمت دین جذب کنیم
برای مثال مردی مرتکب گناه خود ارضایی شد و او را نزد امام علی(ع) آوردند
امام(ع) ابتدا محکم بر روی دستش کوبیدند (تنبیه)
بعد به او زن دادند و لوازم زندگیش را فراهم کردند (تشویق برای تغییر)

البته این مثال چندان با موضوع بحث ما منطبق نیست ، فقط می خواهم بگویم معنی ندارد تنبیه و محبت همراه باشند
درست مثل اینکه بگوئیم کسی را شلاق بزنید اما در همان حال به او شربت خنک بدهید. نمیشود بزرگوار ، نمیشود!

تکلیف ما لایطاق

خوب زیاد شنیده اید که خداوند تکلیف ما لایطاق نمیکند....

برخی میگویند برخی احکام خدا فوق طاقت است
و در جواب گفته میشود آنچه خداوند حکم داده فوق طاقت نیست...
به عبارت بهتر ما دو دیدگاه داریم :
برخی ها برای اینکه محک بزنند که آیا این حکم، حکم خدا است؟ میگویند بیایید بررسی کنیم فوق طاقت است یا نه؟
اگر فوق طاقت بود متوجه میشویم از ناحیه خدا نیست...

از آن طرف
برخی میگویند چون حکم خدا است پس متوجه میشویم شما اشتباه کرده اید... بله شمایی که میگویید این حکم فوق طاقت است اشتباه میکنید زیرا فوق طاقت نیست چرا که خداوند به آن امر کرده و میدانیم که خدا به فوق طاقت امر نمیکند...

خوب حالا که با این دو دیدگاه آشنا شدید
به این بخش از رساله حقوق امام سجاد بنگرید :

حقّ برده و غلام

وَ اَمَّا حقّ رَعِیَّتِک بمِلکِ الیَمین فأَن تَعلَمَ أَنَّه خَلقُ ربِّکَ و لَحمُکَ و دَمُکَ و أَنَّک تَملِکُهُ لا أَنتَ صَنَعتَهُ دونَ اللَّه و لا خَلَقتَ له سمعا و لا بَصَرا و لا اَجرَیتَ له رِزقا و لکنَّ اللَّه کَفَاکَ ذلِکَ بمَن سخَّرَهُ لَکَ وائتَمَنَکَ علیه واستَودَعَکَ ایَّاهُ لِتَحفَظَه فیه و تَسیرَ فیه بسیرَتِهِ فتُطعِمَهُ ممَّا تأکُلّ و تَلبِسُهُ ممَّا تَلبس و لا تُکلِّفِهُ ما لا یُطیقُ فاءِن کَرِهتَ خَرَجتَ الی اللَّه منه واستَبدَلتَ به و لَم تُعَذِّب خَلقَ اللَّه و لا قوَّةَ الا باللَّه.
((حقّ برده و غلام تو آن است که بدانی او هم مخلوق خدای توست و گوشت و خون تو. و بدانی که تو مالک او هستی نه خالق او. نه گوش و چشمش را خلق کرده ای و نه روزیش داده ای. همه اینها کار خداست و او را ملک تو قرار داده و به امانت به دست تو سپرده و ودیعه ای است که باید از او محافظت کنی و با او روشی نیکو و موردقبول خداوند داشته باشی و از آنچه می خوری به او بخورانی و از آنچه می پوشی به او بپوشانی و کار بیش از طاقت او نخواهی و اگر او را نخواستی برای خدا خود را از مسوولیت او فارغ کنی و مخلوق خداوند را آزار ندهی)).
http://www.ghadeer.org/Book/223/29961همین دو دیدگاه را راجع به تمام تعابیری که در این فراز از رساله آمده میتوانید پیاده کنید...

البته اگر به عرف رجوع کنیم مسئله راحت تر میشود...

حالا میتوان گفت
فقها میگویند رابطه زوری جایز است زیرا خداوند جایز دانسته پس نه ظلم است و نه فوق طاقت

خیلی ها میگویند رابطه زوری فوق طاقت کنیز و ظلم است پس خداوند ان را جایز نمیداند

دقت کنید که
تکلیف ما لایطاق از دو زاویه قابل تفسیر است
وقتی در متون دینی باشد ( مثل همین رساله حقوق یا آیات و روایات )معیار طاقت بیشتر ناظر به عرف است
وقتی از زاویه حسن و قبح عقلی دیده شود به عقل گریز بودن یا عقل ستیز بودنش نگاه میکنند
( اگرچه این تقسیم عقل گریز و عقل ستیز خودش دچار اشکالات و ابهاماتی است که قبلا بحث کرده ام)

و طاها;947367 نوشت:
فقها میگویند رابطه زوری جایز است زیرا خداوند جایز دانسته پس نه ظلم است و نه فوق طاقت
خیلی ها میگویند رابطه زوری فوق طاقت کنیز و ظلم است پس خداوند ان را جایز نمیداند

لطفاً پست شماره 189 را مطالعه کنید و همچنین پستی که در آن لینک داده ام
به نظرم همین صحبت شما هم به موضوع رابطهء اخلاق و احکام بازمیگردد

Reza-D;947360 نوشت:
قبول دارم. اما فرق است بین این دو حالت:

1 - برای این حکم دلیل عقلی پیدا نمیکنم
2 - این حکم برخلاف عقل است

می دانید که خداوند برای ما دو رسول قرار داده. پیامبران و عقل
اگر منظور از عقل ، عقلی بود که بر اساس دستورات اسلام بنا شده باشد دلیلی نداشت به عنوان رسول ثانی معرفی شود و همان امر به پذیرش تعبدی کافی بود
اما وقتی عقل بطور مجزا به عنوان یک رهبر معرفی میشود یعنی عقل توانایی تشخیص دارد. البته عقلی که عناد نداشته باشد

لذا اگر حکمی از اسلام خصوصیت شماره 1 را داشت (دلیل عقلی برایش پیدا نشود) می توان گفت اینجا را تعبداً بپذیر. مثل تعداد رکعت های نماز
ولی آنجا که حکمی خصوصیت شماره 2 را داراست (برخلاف عقل است) بر اساس حجیت عقل ، یا باید با دلیل صحت آن را ثابت کرد یا باید در درستی آن شک کرد

دقیقا اشتباهی که اکثر افراد دارند همین است که فکر میکنند هرکجای دین اسلام با عقلشان جور در نیامد پس آن قسمت اسلام مشکل دارد در حالی که کاملا برعکس است!!

منظور از عقل ،« عقل سلیم» است بزرگوار ،نه فرض عقل من نوعی!

محال است و‌غیر ممکن است عقل سلیم با دین در تضاد باشد

بنده هزار درصد یقیین دارم که دین اسلام صد درصد حق است و خداوند حکمی را صادر نمیکند که سر سوزنی به بنده اش ظلم شود یا اینکه سعادت بنده اش را به خطر اندازد

پس هر کجا متوجه حکمی نشدم یا احساس کردم با عقلم در تضاد است یقیین دارم مشکل از یافته های من و درک من است نه آن حکم!! زیرا من نوعی نه عقل سلیم دارم نه اشراف به تمام ابعاد آن قضیه !

پس محال است خداوند حکمی صادر کندد که سرسوزنی بی عدالتی یا ظلم درآن باشد

بندن واقعا تعجب میکنم،یعنی خدا دلش کمتر از منتقدان این حکم برای بندگانش میسوخته است؟

حکایت شده حکایت دایه مهربان تر از مادر!

بنده یک سوالی از محضرتان دارم،شما بیشتر دلتان برای بندگان میسوزد یا خدا؟ شما بیشترنگران برپایی عدالتید یا خدا؟ شما بیشتر نگران سعادت و سلامت روح‌و روان انسانها هستید یا خدا؟!!

وقتی خداوند چنین حکمی را صادر میکند یقیین بدانید براساس عدالت و‌حکمت بوده است و لو اینکه من به دلیل نداشتن عقل سلیم و نداشتن اشراف کامل به تمام ابعاد آن موضوع احساس کنم با عقلم جور در نمی آید !

برای این حکم نیز دلایل قابل قبولی تا کنون توسط بزرگان دین بیان شده است که به موار متعددی از آن نیز در تاپیک توسط استاد گرامی و‌کاربران محترم اشاره شده است
یازهراسلام الله علیها

یارب;947374 نوشت:
منظور از عقل ،« عقل سلیم» است بزرگوار ،نه فرض عقل من نوعی!

مگر شما (شمای نوعی) همین اسلام را با همین عقل معمولی انتخاب نکرده اید؟!
مگر نه اینکه اصول دین غیرتقلیدی است؟
شما چطور فهمیدید که خداوند واحدی هست که عادل است و رسولانی دارد و قیامتی در راه است و..... (اصول دین)
جز این است که با عقلتان اینها را فهمیده اید؟

آنطور که شما می خواهید عقل سلیم را تعریف کنید ، فقط معصومین حق دارند فکر کنند!
مجدداً به این بخش از عرایض بنده توجه بفرمائید:

اگر منظور از عقل ، عقلی بود که بر اساس دستورات اسلام بنا شده باشد دلیلی نداشت به عنوان رسول ثانی معرفی شود و همان امر به پذیرش تعبدی کافی بود
اما وقتی عقل
بطور مجزا به عنوان یک رهبر معرفی میشود یعنی عقل توانایی تشخیص دارد. البته عقلی که عناد نداشته باشد

یارب;947374 نوشت:
پس محال است خداوند حکمی صادر کندد که سرسوزنی بی عدالتی یا ظلم درآن باشد

فرض کنید یک داعشی به شما حکمی از احکام سلفی ها را میگوید و شما به او میگوئید این حکم خلاف عقل است
او نیز در پاسخ به شما میگوید یعنی از نظر شما دستور الهی خلاف عقل است؟!

شما چه پاسخی به او میدهید؟

Reza-D;947373 نوشت:
لطفاً پست شماره 189 را مطالعه کنید و همچنین پستی که در آن لینک داده ام
به نظرم همین صحبت شما هم به موضوع رابطهء اخلاق و احکام بازمیگردد

بله آن دو را خواندم
اگر یادتان باشد در تاپیک هایی که در این باره ایجاد کردید نظرات من و دیگران داده شده است

و طاها;947377 نوشت:
بله آن دو را خواندم
اگر یادتان باشد در تاپیک هایی که در این باره ایجاد کردید نظرات من و دیگران داده شده است

بله اما منظورم ارتباطش با متن شما بود

و طاها;947367 نوشت:
فقها میگویند رابطه زوری جایز است زیرا خداوند جایز دانسته پس نه ظلم است و نه فوق طاقت
خیلی ها میگویند رابطه زوری فوق طاقت کنیز و ظلم است پس خداوند ان را جایز نمیداند

چون فقها از جنبهء فقهی و احکام به موضوع نگاه میکنند اما آنها که میگویند جایز نیست از جنبهء اخلاق نگاه میکنند

Reza-D;947378 نوشت:
بله اما منظورم ارتباطش با متن شما بود

چون فقها از جنبهء فقهی و احکام به موضوع نگاه میکنند اما آنها که میگویند جایز نیست از جنبهء اخلاق نگاه میکنند

من تعریف جناب رحمت را به حق میدانم
تعریف اخلاق و فقه باید روشن باشد و الا با ذهنیت های مختلف نمیتوان یکدیگر را درک کرد...

اما عرض بنده این است که آنچه شما میگویید اخلاق در واقع همان فقه است

آن تضادی که بنده ایجاد کردم
در واقع با دو نوع تفسیری که گفتم
یا تضاد بین عقل و ادله ظنی شریعت است ( حسن و قبح عقلی)
یا تضاد بین تفقه مردم و فقها در شناخت احکام شریعت از حیث فهمیدن حکم و مصداق است...
مثل اینکه شرع میگوید به بردگان خود تکلیف ما لایطاق نکنید
فقها این را به بحث حسن و قبح عقلی ربط میدهند و تفقهشان این است
و مردم این را به عرف ارجاع میدهند
باز اگر هر دو گروه معیار طاقت را عرف بدانند
فقها میگویند عرف که تجاوز را فوق طاقت نمیداند
و مردم میگویند کجای کارید تجاوز فوق طاقت کنیز است
مردم به فقها میگویند شاید شما عرف هزار سال پیش را ملاک قرار دادید که این طور قضاوت میکنید...

موضوع قفل شده است