جمع بندی خانه تكاني دل! (در بخش هايي از دين شك كرده ام)

تب‌های اولیه

361 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مثلا سرکار یا رب
جواب هایشان ناظر به بحث حسن و قبح عقلی و عقل ستیز نبودن است
و ممکن است شما بگویید عقل ستیز است

اما میتوان از این زاویه نگریست که بحث اصلا فقهی است
ادله فقهی میگویند فوق طاقت کنیز تکلیف نکنید
حالا رابطه زوری فوق طاقتش هست یا نه ؟

و طاها;947379 نوشت:
من تعریف جناب رحمت را به حق میدانم
تعریف اخلاق و فقه باید روشن باشد و الا با ذهنیت های مختلف نمیتوان یکدیگر را درک کرد...

اما عرض بنده این است که آنچه شما میگویید اخلاق در واقع همان فقه است

بله حق با شماست. آنجا که بحث حلال و حرام پیش میاید (که مد نظر من است) وارد حیطهء فقه شده ایم
اما میدانید مشکل کجاست؟ اینکه درست مشخص نیست در حالت دوم ، باید از لفظ حلال و حرام استفاده کنیم که وارد حیطهء فقه بشویم
یا از لفظ مستحب و مکروه و مباح که وارد حیطهء اخلاق شویم

در واقع همان اختلاف نظری که شما گفتید به همین موضوع برمیگردد
گروه اول میگویند: "خدا گفته حلال است و چون این حکم فقهی را داریم که استفادهء جنسی از کنیز حق مالک است ، پس ترحم به او صرفاً یک عمل اخلاقی و مستحب است"
و گروه دوم میگویند: "خدا گفته است حلال است اما باز هم خدا گفته اذیت و آزار یک انسان هم حرام است ، پس حکم دوم بر حکم اول تاثیر میگذارد و آن را حرام میکند"

لذا روی سخن من با گروه اول است که مدارا با کنیز را اخلاق میدانند
میخواهم به آنها بگویم این اخلاق که شما میگوئید توانایی نقض حکم قبلی را دارد
منتهی من سواد امثال شما برادر عزیز را ندارم و ممکن است در بیان درست عنوان ها اشتباه کنم

در مورد خود عقل ستیز و عقل گریز حرف بسیار است

الان عده ای هستند که این تقسیم را ارائه میدهند و دایره عقل ستیز بسیار کم است
و موارد خاص و محدودی دارد
پس طبعا دایره عقل گریز زیاد است
و مردم نیز با همین عقل گریزها مشکل دارند...

از آن طرف دیدگاه دیگری مطرح میشود که
مشهورات ملاک عقل ستیز بودن است ....

Reza-D;947384 نوشت:
بله حق با شماست. آنجا که بحث حلال و حرام پیش میاید (که مد نظر من است) وارد حیطهء فقه شده ایم
اما میدانید مشکل کجاست؟ اینکه درست مشخص نیست در حالت دوم ، باید از لفظ حلال و حرام استفاده کنیم که وارد حیطهء فقه بشویم
یا از لفظ مستحب و مکروه و مباح که وارد حیطهء اخلاق شویم

در واقع همان اختلاف نظری که شما گفتید به همین موضوع برمیگردد
گروه اول میگویند:

"خدا گفته حلال است و چون این حکم فقهی را داریم که استفادهء جنسی از کنیز حق مالک است ، پس ترحم به او صرفاً یک عمل اخلاقی و مستحب است"
و گروه دوم میگویند: "خدا گفته است حلال است اما باز هم خدا گفته اذیت و آزار یک انسان هم حرام است ، پس حکم دوم بر حکم اول تاثیر میگذارد و آن را حرام میکند"

لذا روی سخن من با گروه اول است که مدارا با کنیز را اخلاق میدانند
میخواهم به آنها بگویم این اخلاق که شما میگوئید توانایی نقض حکم قبلی را دارد
منتهی من سواد امثال شما برادر عزیز را ندارم و ممکن است در بیان درست عنوان ها اشتباه کنم

بله درست میفرمایید
اما همان اذیت و آزار نیز باید بررسی شود
آیا ملاکش عرف است یا شریعت
مثلا ممکن است همسر اول به واسطه اینکه مرد زن دوم بگیرد اذیت شود
آیا ازدواج دوم حرام میشود؟
یکی میگوید اینکه زن اول اذیت میشود خلاف اخلاق و یا حرام است و نشان دهنده رذایل اخلاقی زن است...
پس ازدواج دوم حرام نیست...
یکی میگوید عرف این کار مرد را اذیت و آزار زن میداند پس حرام است

و طاها;947387 نوشت:
بله درست میفرمایید
اما همان اذیت و آزار نیز باید بررسی شود
آیا ملاکش عرف است یا شریعت
مثلا ممکن است همسر اول به واسطه اینکه مرد زن دوم بگیرد اذیت شود
آیا ازدواج دوم حرام میشود؟
یکی میگوید اینکه زن اول اذیت میشود خلاف اخلاق و یا حرام است و نشان دهنده رذایل اخلاقی او است...
پس ازدواج دوم حرام نیست...
یکی میگوید عرف این کار را اذیت و آزار میداند پس حرام است

نکاتی که در لابلای مباحث مطرح میکنید خیلی راهگشا هستند گل

میشود گفت تمرکز بحث را باید بگذاریم بر روی این موارد:

1 - تعیین حدود شرع و اخلاق (تعریف دقیق از فقه)
2 - تعیین حدود شرع و عرف و میزان تاثیر این دو بر یکدیگر
3 - تعیین حدود قدرت تشخیص عقل و رابطه اش با پذیرش تعبدی احکام

به نظرم فهم اینها مقدم بر اصل موضوع مورد بحث من باشد

Reza-D;947388 نوشت:
نکاتی که در لابلای مباحث مطرح میکنید خیلی راهگشا هستند گل

میشود گفت تمرکز بحث را باید بگذاریم بر روی این موارد:

1 - تعیین حدود شرع و اخلاق (تعریف دقیق از فقه)
2 - تعیین حدود شرع و عرف و میزان تاثیر این دو بر یکدیگر
3 - تعیین حدود قدرت تشخیص عقل و رابطه اش با پذیرش تعبدی احکام

به نظرم فهم اینها مقدم بر اصل موضوع مورد بحث من باشد


سپاس از لطف و توجهتان

به شخصه در این موارد ترجیح میدهم
روی مباحث کلیدی و سوالات کلیدی پیش بروم
سوالاتی که قفل باز کن هستند
یا میتوانند ابهامات بحث را روشن کنند

یعنی میخواهم بگویم بحث وقتی از کلیات شروع شود و ذهن شما آن را هدایت نکند
بحث احتمالا آن طور که میخواهید پیش نخواهد رفت... و طبعا نتیجه مشخصی هم به دست نمی آورید...

خیلی اوقات خیلی مقدمات را جا میگذارم یا پیش فرض ذهنی من هستند و کسی خبر ندارد
لازم هم نیست مطرح کنم.. یک راست میروم روی نقطه کور یا مهم
و تمرکزم را روی آن میگذارم ... شبیه پازل ...

البته هر کس با شیوه خودش راحت تر است... امیدوارم به پاسخ سوالات و اشکالات خودتان برسید و من استفاده کنم Smile

یارب;947374 نوشت:
قیقا اشتباهی که اکثر افراد دارند همین است که فکر میکنند هرکجای دین اسلام با عقلشان جور در نیامد پس آن قسمت اسلام مشکل دارد در حالی که کاملا برعکس است!!

منظور از عقل ،« عقل سلیم» است بزرگوار ،نه فرض عقل من نوعی!


فرض کنید من مسلمان نیستم. تحقیق کردم و رسیدم به قسمت برده داری و دیدم مخالف عقل من هست و میگم به خاطر این نقص که مطابق عقل من نیست دین اسلام دین کاملی نیست و من نمی پذیرمش. اگر عقل من نوعی انقدر کافی نیست و به قول شما سلیم نیست چطوری به دین اسلام ایمان بیارم؟ اگر من نتونم پس چطوری به کامل بودنش برسم؟ به حق بودنش؟ من با عقل ناقصم نمی تونم به این مورد برسم و حالا بیام چشم بسته بگم خوب حالا که تو نتونستی پس مشکل از تو هست. عقل تو ناقصه خدا رو قبول کن و حق بودن دین اسلام رو بپذیر و از این موارد بگذر چون تو نمی فهمی. منظورم اینه که بیایید از دید یک غیر مسلمان به قضیه نگاه کنیم. کسی که تحقیق کرده و حالا می خواد مسلمان بشه و به اشکال برخورده. شما بهش میگید قبول کن چون تو عقلت سلیم نیست؟ من همین حرفای شما رو همیشه می گفتم. می گفتم اگر نقصی هست مشکل از خود منه من نمی فهمم ولی بعضی جاها دیدم نمیشه و این حرفم برای خیلی ها قابل قبول نبود.

[="Arial"]

اللیل والنهار;946789 نوشت:
توجه نکردید برده داری قبل از اسلام بوده

[=arial]سلام
معذرت میخوام بابت تاخیر

اینکه برده داری قبل اسلام بوده ادامش توسط اسلام رو توجیه نمیکنه
بلکه باعث مسئولیت بیشتر اسلام میشه
که اگه دین مکارم اخلاقیه باید باعث ریشه کنی این موارد بشه نه تداومش.

اللیل والنهار;946789 نوشت:
از کجا معلوم که این کنیزان به مالک خود همچین احساسی نداشتند

والا دیگه نمیدونم چطوری توضضیح بدم این کنیز و مالک دشمن خونی همدیگه بودن و الان از سر جبر جنگ تو یه خونه هستن
و اصولا تا جایی که من میدونم هیچکس نسبت به دشمن خونیش نمیتونه احساس مهر داشته باشه
اونم دشمنی که فرد رو مجبور به رابطه میکنه

اللیل والنهار;946789 نوشت:
مگر این همه اسیر که به بهانه های خیلی کوچک آزاد شده اند نمی تواند ما رو به این برساند که آنها هم حامی آزادی بوده اند.

چرا لقمه رو دورسرتون میچرخونین؟
من میگم حکم کنیز با آزادگی امامم در تضاده
شما میگی خیلیا به بهونه های کوچک آزاد شدن؟
یعنی چی دقیقا؟؟؟

رهگذر آسمان;947776 نوشت:
اینکه برده داری قبل اسلام بوده ادامش توسط اسلام رو توجیه نمیکنه
بلکه باعث مسئولیت بیشتر اسلام میشه
که اگه دین مکارم اخلاقیه باید باعث ریشه کنی این موارد بشه نه تداومش.

باسلام اصلا علاقه ای به ادامه این بحث ندارد
چون مباحث داره تکرار میشه و همچنان تو موضوعاتی که تو پستهای قبلی اشاره شده بی توجه هستیم
ولی با اینحال سوال کردید دوباره جواب میدم
دقت کنیم کنیز و غلام به دلایل مختلف وجود داره و هنوز خبری از اسلام نیست

یکی فقیره کنیز شده تا بتونه خورد و خوراک زندگی داشته باشه یکی قرض داره یکی اسیر گرفته شده و....
و هر طور که دوست داشتند با این کنیز برخورد میکردند چهارچوبی براش نبوده

اگر بعد از اسلام آوردند به یکباره میگن برده داری تمام همه اینها رو آزاد کنید برن آیا جو و شرایط آن زمان کشش قبول این موضوع رو داشته یا نه باتوجه به شرایط زمانی اگه نگاه کنید رهایی یکباره کنیزان و غلامان تبعاتی داشته یک مالک سالها به این رویه زندگی کرده که یکی کارهاش رو انجام بده و.... کنیز هم منبع درآمدی نداره
پس حذف این موضوع به مرور کاملا عاقلانه به نظر میرسه
پس دقت کنیم قبل از اسلام از این کنیز هر نوع بهره برداری میشده

پس با چهار چوبهایی که به این رابطه داده شده و این کنیز رو به گونه ای نزدیک به سطح همسر این ملاک در آوردن هم قابل تامل هست

رهگذر آسمان;947776 نوشت:
والا دیگه نمیدونم چطوری توضضیح بدم این کنیز و مالک دشمن خونی همدیگه بودن و الان از سر جبر جنگ تو یه خونه هستن

همه این کنیزها که اسیر جنگی نبودند

و اینکه گفتم چرا این کنیزهای اسیر رو خواستند به عنوان کنیز نگهداری کنند باید دلایل رو دید یا خود این فرد از سر نااگاهی سر جنگ داشته چون گفته شده اگر خیری در او میبینید شرایط برای هدایت این فرد فراهم بشه

و...

تو پستهای قبلی هم گفتم این خشونت با جذب منافات داره پس مطمئنا باید ملاحظاتی صورت بگیره

پس اسلام نگفته برید کنیز بگیرید هر کاری خواستید بکنید این موضوع قبلا از اسلام بوده و با توجه به شرایط اون زمان بهش پرداخته شده

سلام

خواهرم مگه قدیم خونه های آنچنانی قرار بوده داشته باشی .

دو رور چوپونی میکردی .دروغه دیگه نتونی یه سیاه چادر

تهیه کنی .مابقیش هم باز میرفتی چوپونی .دو تا بز

میخریدی وزندگیت رو میچرخوند .ضمنا غلام وکنیز ها

همه از لحاظ جسمی در صحت کامل بودن .منظورم اینه

میتونستن با کار کردن واسه ی خودشون گلیم خودشون

رو از آب بکشن .

والا دلایلی که تا حالا اوردیم .هیچکدوم قانع کننده نبوده ونیست .

همای رحمت;947784 نوشت:
دو تا بز میخریدی وزندگیت رو میچرخوند .

این حرفتون بنده رو یاد یه موضوعی انداخت تو یه جلسه امتحان مراقب بودم دیدم یکی از دانشجوها نشسته دانشجوی حسابداری بود دوستش به سوالها جواب داد بعد موقع رفتن ماشین حسابش رو داد به اونی که نشسته بود و چیزی نمی نمینوشت شروع کرد به سرعت به سوالها جواب دادن

زمان پاسخگویی تموم شد خواستم برگه رو بگیرم گفت خواهش میکنم من ماشین حساب ندارم منتظر بودم دوستم بده بنویسم چند دقیقه بهم فرصت بدید سوالاتی که میتونم این درس رو پاس کنم رو جواب بدم زیاد طول نمیکشه

به مسئول امتحان گفتم گفتند نه بگیرید مگه میشه آدم نتونه یه ماشین حساب بگیره از بقیه میگرفت گفتم غیر بومی هستش همه دوستاش هم امتحان دارند شاید واقعا نداشته براش قابل هضم نبود که مگه میشه آدم نتونه یدون ماشین حساب داشته باشه

ولی بنده به چشم خودم دیده بودم خانواده ای که حتی نمی تونست یدونه خودکار برای بچش بخره و برای همین درک میکردم شرایط اون دانشجو رو در هر صورت براش وقت گرفتم که امتحانش رو بده

الانم دیدم شما گفتید یه بز چیه خندم گرفت
یاد این افتادم

امام علی(علیه السلام): «مَنْ کانَ فِی النِّعْمَةِ جَهِلَ قَدْرَ الْبَلیَّةِ؛ کسی که در نعمت باشد، اندازه گرفتاری را نمی‌داند».

خواهرم این میدونید چی باعث میشه که نتونی یه خودکار بخری ؟

یکی بیماری وعلیل بودنه حالا چه جسمیش باشه .چه روحیش ویکی هم اعتیاد .

وگرنوگرنه اون موقع گفتم معمولا افراد سالم وکاری رو به بردهگی میگرفتن .حالا شما هی بهانه بیار .

والا مگه امام زمان ع ظهور کنه که پاسخ این سوالات داده

بشه وگرنه اینها هیچکدوم مجوز بردهگی نیست .

همای رحمت;947791 نوشت:
وگرنوگرنه اون موقع گفتم معمولا افراد سالم وکاری رو به بردهگی میگرفتن .حالا شما هی بهانه بیار .

والا من نمیتوم دیگه عوض اونی که برده داشت بحث کنم دوست داشته برده داری هم بوده

و این مثالی هم که زدم اتفاقا آدم سالمی بوده ولی خب دیگه دست آدم ظالم افتاده بوده حقوقش رو نداده بوده تا برای خانواده خرید کنه

خب خواهرم اونیکه سالمه درسته امروز نتونسته یه خودکار تهیه کنه .بره کار کنه نمیتونه فردا تهیه کنه ؟!

اما برده چی ؟میتونه بذا خودش چیزی که میخواد تهیه کنه

ولی اجازه نداره؟

جوونهای سالم وقوی وکاری رو بردن واسه ی برده داری !

متوجه اید؟

خداوند ی که خودش کنیزی رو خفت دونسته .سوره ی

بقره موقعی که قوم بنی اسرائل رو سرزنش کرده .

وبه روشون آورده که شما قومی بودید که فراعنه شما رو

به بردگی گرفته بودو.....

خب چطور نباید برده شدن رو خفت وخواری ندونست .

خداوند کی راضی بوده بنده ای ,بنده ی یه هم نوع خودش بشه ؟

همای رحمت;947797 نوشت:
خداوند کی راضی بوده بنده ای ,بنده ی یه هم نوع خودش بشه ؟

بنده جای همچین چیزی یادم نمیاد گفتم گفته باشم
در حالی که خیر برده داری بوده قبل از اسلام و اسلام باتوجه به شرایط اون زمان برای حذفش تلاش کرده چرا به یکباره حذف نشده که اونم تو پستهای قبلی توضیح دادند کارشناس محترم

خواهرم من نگفتم شما گفتید گفتم خداوند هم دوست نداره

یکی برده ی کس دیگه ای بشه .

دلایلتون هم قانع کننده نبوده ونیست .


دوستان اجازه بدهید از این بحث عبور کنیم، به نظرم نتیجه روشن شده باشد، برای جمع بندی یک بار دیگر عرض می کنم اگر از جزئی نگری پرهیز کرده، و نظام برده داری در اسلام را یک جا ببینید، قطعا تصدیق خواهید کرد که این نظام ظالمانه نیست:

1- برده گیری فقط از اسرای جنگی است که برای کشتن و خونریزی مسلمانان به میدان آمده اند.
2- پس نه هر جنگی! بلکه جنگی که با اذن امام باشد
3- نه هر اسیری، بلکه باز هم حکم امام را می خواهد.
4- این راهکار یک راهکار ثانویه است، همانطور که در آیه 4 سوره محمد اشاره شده راهکار اولیه اسلام در مورد اسرا مبادله یا آزادسازی آنان است، اما اگر امام عادل تشخیص داد مبادله یا آزادسازی به مصلحت نیست میتواند به بردگی آنها حکم کند.

این نکته خیلی مهم است که اسلام برده داری جاهلیت را امضاء نکرده، بلکه هم حکم را اصلاح کرده، و هم زمام آن را به امام سپرده است.
امام را هم نه به نام، بلکه به وصف «عدالت» معرفی کرده است، اینکه اسلام وصف تعیین نموده، وصف «امام عادل»، یعنی یا معصوم یا جانشین حقیقی او، یعنی اگر پس فردا معاویه و یزید و امروز داعشیانی آمدند و حکم برده داری دادند از نظر اسلام پشیزی ارزش ندارد! ابتدا باید وصف «عدالت» حاکم محرز شود سپس حکم او در خصوص برده داری پذیرفته شود!
کسی که زمام این حکم را اسلام به دست او داده است بعد از امام معصوم امام عادلی است مثل امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است که بسیار بیشتر و دقیق تر از من وشما نسبت به این مسئله آگاه هستند و حکم به بردگی گرفتن به این سادگی از ایشان صادر نمیشود!(بعید بودن آن را به خوبی درک میکنیم)

پس اشکالی متوجه نظر اسلام نیست، اما اینکه بگویید ممکن است معاویه حاکم شود خب این نقص در حکم نیست، اگر این اشکال وارد باشد به همه احکام اسلامی وارد است، فقط در برده داری نیست، حکم اعدام و قطع دست و تازیانه و مانند آن هم اگر در دست یک انسان جاهل باشد به ظلم منجر می شود لذا اسلام اجتهاد را از شرائط قاضی می داند.
اسلام چون میداند احکام اگر بد اجرا شوند ممکن است ظالمانه باشند، مجری آن را هم تعین کرده است تا به ظلم منجر نشود.

هر امام عادلی متناسب با شرائط زمان خود تصمیم میگیرد، در صدر اسلام پیامبر(ص) گاهی اسرا را در برابر سواد آموزی آزاد می کردند، یا برخی اسرا را به خاطر جرائم خاص اعدام می کرده اند و برخی را هم بدون تبادل آزاد می کرده اند، این امام عادل است که تصمیم میگیرد.

و از آن طرف هم مسعودی در اثبات الوصیه آورده است که وقتی دختران یزدگرد سوم برای کنیزی آورده شده بودند امام علی(ع) مخالفت کرده و اجازه نداد که به کنیزی گرفته شوند و برای انتخاب همسر آزاد گذارده شدند. خب ما در این ماجراها به روشنی نقش امام عادل را می بینیم.

با این اوصاف اگر اشکالی نیست به سراغ موضوع بعدی برویم:

Reza-D;944679 نوشت:
روش و شيوه ازدواج اسلامي

مسلم;947810 نوشت:
اگر اشکالی نیست به سراغ موضوع بعدی برویم

سلام و عرض ادب استاد
اشکال که هست ولی اگر اجازه بدهید بطور جداگانه در خصوصی با شما صحبت خواهم کرد. البته بعد از به سرانجام رسیدن سایر مباحث

برویم سراغ موضوع بعدی happy

Reza-D;944679 نوشت:
روش و شيوهء ازدواج اسلامي كه از نظر من اشكالاتي مثل عدم شناخت دقيق رفتار و بي اطلاعي از زيبايي هاي دو طرف و ازدواج هاي از روي اكراه را در پي دارد

Reza-D;947823 نوشت:
برویم سراغ موضوع بعدی

Reza-D;947823 نوشت:
روش و شيوهء ازدواج اسلامي كه از نظر من اشكالاتي مثل عدم شناخت دقيق رفتار و بي اطلاعي از زيبايي هاي دو طرف و ازدواج هاي از روي اكراه را در پي دارد

شما در مورد پاسخ ابتدایی بنده فرودید:

Reza-D;945068 نوشت:
دليل اساسي من بخش بولد شده است. بحث شرطي سازي را حتماً خيلي بهتر از من مي دانيد
مجموع قوانين اسلام به گونه اي هستند كه خروجي آن اينگونه ميشود كه دختر و پسر مذهبي (بخصوص دخترها) و خانواده هاي آنها در مقابل رفت و آمد بسيار حساس بشوند

اين رفتار نسل به نسل در افراد شكل ميگيرد و به فرزندان منتقل ميشود و فرزند نيز حدود 20 سال با همين رفتارها بزرگ ميشود
بعد انتظار داريم به يك باره بنشينند و سير تا پياز زندگي را با يك نامحرم مطرح كرده و تبادل نظر كنند و نه خودشان و نه خانواده هايشان هم برايشان دشوار نباشد

شما بفرمائيد يك تحقيقي كنيد ، تقريباً تمام خانواده هايي كه در آنها دختر و پسر تمايل به معاشرت و شناخت كامل و دقيق دارند
يا غيرمذهبي هستند يا مسائل شرعي را به آن شدتي كه اسلام گفته انجام نمي دهند
وقتي ذهن يك انسان به نوعي از رفتار خو بگيرد ، نميشود از او انتظار داشت به يك باره به گونه اي كاملاً متفاوت رفتار كند

و بنده هم در پاسخ عرض کردم که:

مسلم;945116 نوشت:
ببینید هدف از شناخت برای ازدواج این نیست که جزئیات سلایق دو شخص برای هم کاملا آشکار شود، این که دختر و پسر می نشینند و به همی می گویند تو به چه رنگی علاقه داریو او می گوید تو به چه گلی علاقه داری و اگر یکسان بود می گویند چه تفاهمی!! این که شناخت نیست!
شناخت یعنی شناخت شخص از نظر اخلاقی، از نظر اعتقادی، و....
برای تشخیص این خصوصیات کلی لازم نیست مدتی را با شخص زندگی کرد! تا ببینند به همی می خورند یا نه! دو انسان خوش اخلاق و با ایمان که از نظر دارایی، تحصیلات و سن هم کفو هم باشند به هم میخورند! حتی اگر در عمرشان یک روز هم یکدیگر را ندیده باشند.
به همین خاطر می بینید آنچه در اسلام به عنوان ملاک برای ازدواج تعیین شده است همین امور است، اخلاق و ایمان و هم کفو بودن که همگی قابل شناخت است، لازم نیست خود این دختر و پسر با هم باشند.

مسلم;948364 نوشت:
هدف از شناخت برای ازدواج این نیست که جزئیات سلایق دو شخص برای هم کاملا آشکار شود، این که دختر و پسر می نشینند و به همی می گویند تو به چه رنگی علاقه داریو او می گوید تو به چه گلی علاقه داری و اگر یکسان بود می گویند چه تفاهمی!! این که شناخت نیست!

استاد یعنی بعد از این همه مدت که مرا می‌شناسید ، فکر میکنید منظور من از شناخت ، اینها بوده؟!

مسلم;948364 نوشت:
شناخت یعنی شناخت شخص از نظر اخلاقی، از نظر اعتقادی، و....
برای تشخیص این خصوصیات کلی لازم نیست مدتی را با شخص زندگی کرد! تا ببینند به هم می خورند یا نه! دو انسان خوش اخلاق و با ایمان که از نظر دارایی، تحصیلات و سن هم کفو هم باشند به هم میخورند! حتی اگر در عمرشان یک روز هم یکدیگر را ندیده باشند. به همین خاطر می بینید آنچه در اسلام به عنوان ملاک برای ازدواج تعیین شده است همین امور است، اخلاق و ایمان و هم کفو بودن که همگی قابل شناخت است، لازم نیست خود این دختر و پسر با هم باشند

با احترام ، مخالفم
تعریف شما کلی است اما دلیل نمیشود که خود این خصوصیات هم کلی باشند
اخلاق دقیقاً یعنی چه؟ آیا با برسی چند بُعد از اخلاق یک شخص ، می‌توان فهمید که تمام ابعاد اخلاقش چگونه است؟ و مهمتر اینکه با دیگری تناسب دارد یا نه؟
اعتقاد چطور؟ آیا با فهمیدن اینکه کسی نماز می‌خواند ، روزه می‌گیرد و...... می‌توان به عمق اعتقادات او پی برد؟

مضاف بر آن ، آیا فهمیدن همین نکاتی که گفتید برای شناخت و ازدواج کافی است؟ (در این مورد بعداً بیشتر توضیح خواهم داد)
ضمناً بنده جایی نگفتم باید دختر و پسر با هم زندگی کنند! فعلاً در مقام تعیین جایگزین حرف نمی‌زنم و بحثم متمرکز روی ایرادهای خودم است

با سلام و احترام

Reza-D;948391 نوشت:
استاد یعنی بعد از این همه مدت که مرا می‌شناسید ، فکر میکنید منظور من از شناخت ، اینها بوده؟!

نه آقارضای عزیز، ما پاسخمان در انجمن را باید برای همه نوع سلیقه و خوانندگان بنویسیم، نه فقط سوال کننده! شما که می دانید سوال برخی از هم قبل از ازدواجشان همین ها است.

Reza-D;948391 نوشت:
تعریف شما کلی است اما دلیل نمیشود که خود این خصوصیات هم کلی باشند
اخلاق دقیقاً یعنی چه؟ آیا با برسی چند بُعد از اخلاق یک شخص ، می‌توان فهمید که تمام ابعاد اخلاقش چگونه است؟ و مهمتر اینکه با دیگری تناسب دارد یا نه؟
اعتقاد چطور؟ آیا با فهمیدن اینکه کسی نماز می‌خواند ، روزه می‌گیرد و...... می‌توان به عمق اعتقادات او پی برد؟

مضاف بر آن ، آیا فهمیدن همین نکاتی که گفتید برای شناخت و ازدواج کافی است؟ (در این مورد بعداً بیشتر توضیح خواهم داد)
ضمناً بنده جایی نگفتم باید دختر و پسر با هم زندگی کنند! فعلاً در مقام تعیین جایگزین حرف نمی‌زنم و بحثم متمرکز روی ایرادهای خودم است


سه نکته عرض می کنم، خواهش می کنم مدتی تمرکز کرده و این نکتات را تجسم کنید، مطمئنا آن را تأیید خواهید ککرد

نکته اول: اتفاقا تشخیص در ازدواج، تشخیص همان ارکان اخلاق و اعتقادات است. همین که در عُرف جامعه به یک انسان خوش اخلاق گفته میشود برای ازدواج کفایت میکند، لازم نیست تک تک اوصاف اخلاقی چون سخاوت و کذشت و مانند آن را در شخص کشف کرد! شما می بینید اگر برای شخصی مسجّل شود که شخص مورد نظرش از نظر اخلاقی یک انسان خوش اخلاق محسوب میشود زندگی موفقی از نظر اخلاقی خواهند داشت.

اعتقادات هم همینطور، ما اعتقاد در مورد دین و دیانت طرف را می خواهیم، و این با آشنایی کلی از خوش و خانواده و دوستانش به دست می آید.

نکته دوم: انسان ها اگر دو سال هم با هم باشند تا زمانی که عنوان "کیس برای ازدواج" روی آنها هست جزئیات اخلاقی خود را بروز نمیدهند! آمار شهرهایی که روابط دختر و پسر قبل از ازدواج بیشتر است آمار طلاق بالاتر است، یعنی این شناخت و صمیمیت قبل از ازدواج مطلقا نتوانسته نقش یک شناخت را ایفا کند! از کارشناسان مشاوره جویا شوید خیلی ها موقع طلاق می گویند ما پیش از ازدواج این همه با همسرمان بودیم اما نشناخته بودیمش!

یعنی بنده معتقدم قوانینی فراتر از چارچوب و قوانین اسلام شناخت بیشتری برای انسان به ارمغان نخواهد آورد.

نکته سوم: بر فرض که یک مسئله آثار مثبتی هم داشته باشد، باید معایب و مفاسد یک رفتار با هم سنجیده شود تا ببینیم مفاسدش بر مصالحش غالب است، یا بالعکس!
یعنی حتی بر فرض که بپذیریم که روابط نزدیک تر بین دختر وپسر موجب شناخت بیشتر میشود، باز هم به خاطر مفاسد آن نمی توان زیر بار آن رفت، چرا که دو حالت دارد:

اگر اسلام در جریان گذاشتن پدر و مادرها را شرط نداند، خب وضع می شود همین وضعی که امروز می بینیم، روابط دختر و پسر و عواقب آن که عمدتا در آن دختر لطمه میخورد! بنده به عنوان یک مبلّغ دین برخورد داشته ام با دخترانی که می گفتند پسری با آنها دوست شده و با فریب آنها عکس های خصوصی را به چنگ آورده و آنها را وادار به ادامه رابطه، و حتی روابط خاص می کند! علاوه بر اینکه موجب بی اعتمادی پس از ازدواج میشود و ده ها معایب دیگر که مشاورین اسلامی در جای خود بحث کرده اند.

اگر شرط شود که خانواده ها باید در جریان باشند خب اسلام هم ممانعت نکرده، می فرماید اگر پدر راضی هست به میزان زمانی که برای آشنایی لازم دارند عقد موقت مشروط بخوانند.

سلام مجدد و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخ گل

مسلم;948469 نوشت:
نکته اول: اتفاقا تشخیص در ازدواج، تشخیص همان ارکان اخلاق و اعتقادات است. همین که در عُرف جامعه به یک انسان خوش اخلاق گفته میشود برای ازدواج کفایت میکند، لازم نیست تک تک اوصاف اخلاقی چون سخاوت و کذشت و مانند آن را در شخص کشف کرد! شما می بینید اگر برای شخصی مسجّل شود که شخص مورد نظرش از نظر اخلاقی یک انسان خوش اخلاق محسوب میشود زندگی موفقی از نظر اخلاقی خواهند داشت. اعتقادات هم همینطور، ما اعتقاد در مورد دین و دیانت طرف را می خواهیم، و این با آشنایی کلی از خوش و خانواده و دوستانش به دست می آید

شاید این فرمول در 40 سال پیش که افراد از نظر ابعاد شخصیتی معمولاً محدود بودند ، کارایی داشت. اما امروز دیگر کارایی ندارد
هرچند اعتقاد دارم همان 40 سال پیش هم لزوماً این فرمول کارایی صددرصدی نداشت و دلایلی هم دارم که در جای خودش مطرح خواهم کرد

1 - تعریف خوش اخلاقی و یا اعتقاد می تواند از نظر افراد مختلف ، متفاوت باشد
مثلاً افرادی هستند که اعتقاد را در مسجد و نماز می‌بینند اما افراد دیگری هستند که اعتقاد را در رسیدگی به محرومان می‌بینند (به عناون اصل)
به شخصه افراد مذهبی زیادی را می‌شناسم که هیچ تناسبی با هم ندارند اما با همان معیارهای عمومی که شما فرمودید ، همگی در گروه "مذهبی ها" طبقه بندی می‌شوند

2 - اتفاقاً شناخت تک تک خصوصیات اخلاقی و اعتقادی لازم است!
فرض کنید خانمی می‌خواهد با آقایی ازدواج کند و در تحقیق می‌فهمد که مردی است راستگو ، چشم پاک و دست پاک. اما خبر ندارد که این مرد بسیار خسیس است
کاملاً واضح است که همین یک خصوصیت بد می‌تواند تمام آن خصوصیات خوب دیگر را تحت الشعاع قرار بدهد

3 - خصوصیات رفتاری و اعتقادی ، همیشه با خصوصیاتی مانند رسم و رسومات قومی ، عرف جامعه ، تاثیر خانواده ها و فرهنگ آنها و..... همراه خواهد بود (مگر در موارد نادر)
لذا ممکن است فرضاً دو نفر به مهمانی رفتن علاقه داشته باشند ، اما چگونگی این مهمانی در خانوادهء هر کدام ، زمین تا آسمان با دیگری متفاوت باشد
فرضاً یکی اینطور تربیت شده باشد که در مهمانی باید شاد و خنده رو بود و با یکدیگر شوخی کرد ولی دیگری اینطور بار آمده باشد که باید آرام و متین رفتار کرد
دقت بفرمائید هیچکدام از این دو رفتار بد نیست و هر دو هم خوش اخلاقی نام دارند ، اما کاملاً متفاوت هستند

مسلم;948469 نوشت:
انسان ها اگر دو سال هم با هم باشند تا زمانی که عنوان "کیس برای ازدواج" روی آنها هست جزئیات اخلاقی خود را بروز نمیدهند!

و دقیقاً همین عاملی است تا مجاب بشویم که دقیق تر باید طرف مقابل را بررسی کنیم
اگر بپذیریم که افراد به این راحتی خصوصیات خود را بروز نمی‌دهند پس همان شناخت کلی که شما فرمودید هم فایدهء چندانی نخواهد داشت
چرا که در آن شرایط هم میشود به قول معروف فیلم بازی کرد ، بلکه چون شناخت کم است ، خیلی راحت تر می‌شود پنهان کاری کرد

مسلم;948469 نوشت:
آمار شهرهایی که روابط دختر و پسر قبل از ازدواج بیشتر است آمار طلاق بالاتر است

بارها و بارها درمورد این مطلب گفته ام و باز هم عرض میکنم که طلاق نگرفتن به معنای خوشبخت بودن نیست!
در شهرهای کوچک آمار طلاق پاین تر است چون ترس از طلاق و حیایی که نسبت به آن احساس میشود و حرف و حدیث مردم و....... بیشتر است
از طرفی اینکه در شهرهای با روابط آزاد آمار طلاق بیشتر است هیچ ربطی به آزاد بودن روابط ندارد! دلیلش را عرض میکنم

الان صحبت من و شما بر سر چیست؟ بر روی شناخت است. درست است؟
شما میگوئید شناختی مثلاً 30 درصدی کافی است اما من میگویم شناخت 70 درصدی باید باشد (اعداد مثال هستند)
حال شما میگوئید در شهرهایی که روابط بیشتر است طلاق هم بیشتر است
که اگر بخواهیم مجموع این سخن ها را کنار هم بگذاریم حاصلش این جمله میشود:

"هر چه شناخت بیشتر و دقیق‌تر باشد احتمال طلاق بیشتر خواهد بود!!!!!"

کاملاً مشخص است که شما چنین منظوری ندارید و آمار بالای طلاق در بین آنهایی که روابط قبل از ازدواج دارند ربطی به شناخت بیشترشان ندارد
در واقع باید گفت این روابط اصلاً برای شناخت نیست و بیشتر جنبهء عاشقانه و احساسی و یا حتی خوش گذرانی دارد
لذا با عرض معذرت شما نمی‌توانید نمونه ای که اصولاً چهارچوبش با گفته های من در تضاد است را به عنوان نمونه ای ناموفق از گفته های من مثال بزنید

نکتهء کلیدی:
شما مدام از حرفهای من روابط آزاد دختر و پسر را برداشت می‌کنید در حالی که من ابداً چنین چیزی نگفته ام!
شما دارید دوستی قبل از ازدواج را نفی می‌کنید درحالی که حرف من شناخت قبل از ازدواج است
(که معلوم نیست منظورم دوستی باشد یا نباشد)
حرف من شناخت بیشتر قبل از ازدواج است. شناختی بیشتر و دقیق تر از آنچه اسلام گفته. اما هنوز الگویی ارائه نداده ام و فعلاً فقط دارم تحلیل می‌کنم

[="Arial"]

Reza-D;949429 نوشت:
حرف من شناخت بیشتر قبل از ازدواج است. شناختی بیشتر و دقیق تر از آنچه اسلام گفته.

[=arial]سلام
یا شناخت اسلامی قبل از ازدواجی که من میشناسم با شناخت شما تفاوت داره
یا من متوجه منظور شما در مورد شناخت نشدم
والا ازدواج خودم دقیقا اسلامی بود
ولی
تا حالا هیچکدوم به نتیجه نرسیدیم شناختمون ناقص بوده
مثلا هممون میدونیم اسلام ازدواج براساس فقط زیبایی طرف رو تائید نمیکنه
ولی حتی برای همین مدل ازدواج هم راهکار داره
پس چطوری میگین شناخت اسلامی برای ازدواج کافی نیست و ناقصه؟

Reza-D;949429 نوشت:
تعریف خوش اخلاقی و یا اعتقاد می تواند از نظر افراد مختلف ، متفاوت باشد

خب شخصی که انتخاب می کند خوش اخلاقی را طبیعتا با ملاک خودش تعریف می کند از این جهت اشکالی ندارد؛ البته اصول خوش اخلاقی از نظر اسلام تعریف شده است، یعنی یک مسلمان میداند خوش اخلاق چه اخلاقی باید داشته باشد.

Reza-D;949429 نوشت:
2 - اتفاقاً شناخت تک تک خصوصیات اخلاقی و اعتقادی لازم است!
فرض کنید خانمی می‌خواهد با آقایی ازدواج کند و در تحقیق می‌فهمد که مردی است راستگو ، چشم پاک و دست پاک. اما خبر ندارد که این مرد بسیار خسیس است
کاملاً واضح است که همین یک خصوصیت بد می‌تواند تمام آن خصوصیات خوب دیگر را تحت الشعاع قرار بدهد

بله درست می فرمایید، منظور بنده هم عنوان خوش اخلاقی به صورت کلی نبود، مجموع اخلاق های خوب منظورم بود، وگرنه در عُرف هم می گوییم فلانی اخلاقش خوب است فقط خسیس است؛ یا میگوییم یه اخلاق بد دارداین که خسیس است.
یعنی بنده این خساست را هم در خوش اخلاقی جستجو میکنم، باید تک تک اخلاقیاتی که در زندگی مشترک نقش دارند راز جستجو کرد، عرضم این است که اسلام دعوت به تحقیق و شناخت کرده اما راهکار که دیگر وظیفه اسلام نیست! مثلا اسلام می آید فاکتورهای مهم مد نظرش در باب اقتصاد را بیان می کند اما ترسیم نظام بانکداری و ساختار آن که بر عهده اسلام نیست.

Reza-D;949429 نوشت:
لذا ممکن است فرضاً دو نفر به مهمانی رفتن علاقه داشته باشند ، اما چگونگی این مهمانی در خانوادهء هر کدام ، زمین تا آسمان با دیگری متفاوت باشد
فرضاً یکی اینطور تربیت شده باشد که در مهمانی باید شاد و خنده رو بود و با یکدیگر شوخی کرد ولی دیگری اینطور بار آمده باشد که باید آرام و متین رفتار کرد
دقت بفرمائید هیچکدام از این دو رفتار بد نیست و هر دو هم خوش اخلاقی نام دارند ، اما کاملاً متفاوت هستند

شناخت در این حد به نظرم نه تنها معمولا اتفاق نمی افتد(چه اسلامی و چه غیر اسلامی) بلکه لزومی هم ندارد، چون قرار نیست زن و شوهر کاملا مثل هم باشند که!! زن وشوهر مکمل یکدیگرند، با علایق و سلایق متفاوت، اگر دو نفر عین هم باشند که نقش ریاضت، گذشت و ایثار و اینها در خانواده معنا پیدا نمی کند! یکی از فلسفه های ازدواج بر امثال همجنس بازی و سگ بازی و گربه بازی و مجرد ماندن این است که در اینها انسان فقط مطابق میلش رفتار می کند و رفتار میشود، باب رشد بسته و تکامل تعطیل میشود! ما باید یک انسانی به عنوان تعدیل کننده شخصیتمان در کنار خود داشته باشیم، اراده های متعدد و گاه متضاد است که موجب رشد میشود!

Reza-D;949429 نوشت:
شما میگوئید شناختی مثلاً 30 درصدی کافی است اما من میگویم شناخت 70 درصدی باید باشد (اعداد مثال هستند)

من این را قبول ندارم، من نمیگویم شناخت مهم نیست، و یا شناخت حداقلی کفایت می کند، میخواهم بگویم اسلام بر شناخت حداکثری تأکید کرده، و قوانین اسلامی مانع شناخت نیست!

Reza-D;949429 نوشت:
شما میگوئید در شهرهایی که روابط بیشتر است طلاق هم بیشتر است
که اگر بخواهیم مجموع این سخن ها را کنار هم بگذاریم حاصلش این جمله میشود:
"هر چه شناخت بیشتر و دقیق‌تر باشد احتمال طلاق بیشتر خواهد بود!!!!!"

خیر، من اینطور نتیجه میگیرم که روابط دوستانه قبل از ازدواج هیچ شناخت کارآمدی برای انسان نمی آورد، لذا دخترو پسر دو سال بدون قهر با هم دوست هستند اما پس از ازدواج شش ماه هم نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند! این اگرچه یک طرفش یعنی چون شناختشان بالا رفته احتمال طاقشن هم بالا رفته، اما طرف دیگرش این است که شناخت های غیر اسلامی شناخت نمی آورد.

Reza-D;949429 نوشت:
شما مدام از حرفهای من روابط آزاد دختر و پسر را برداشت می‌کنید در حالی که من ابداً چنین چیزی نگفته ام!

عذرخواهی می کنم، منظورم این نیست.happy@};-
من نمیگویم شناختی که شما از آن دم میزنید همین شناخت است، خیر، چون شما هنوز الگویی را ارائه نکرده اید، من میان دو الگوی موجود، میگویم الگوی غیر اسلامی رایج در شناخت ناکارآمد است، برعکس الگوی اسلامی اگر درست اجرا شود قطعا نتیجه بخش است.

Reza-D;949429 نوشت:
حرف من شناخت بیشتر قبل از ازدواج است. شناختی بیشتر و دقیق تر از آنچه اسلام گفته. اما هنوز الگویی ارائه نداده ام و فعلاً فقط دارم تحلیل می‌کنم

من الان که گاهی خواستگاری برای اقوام ما می آید و با بنده مشورت می کنند، خودم هم مستقیم با پسر صحبت نمی کنم اما از سخنانی که آنها از زبان پسر برایم نقل می کنند البته با دقت با شنیدن جملات خواستگار در برخی موارد به راحتی می فهمم که به درد می خورد یا خیر!
به نظر من تحقیق گسترده بین دوستان، کلمات خود خواستگار، بین محل کار، خصوصا خصوصا خانواده و نوع تربیت رایجشان، و بسیاری از گزینه های دیگر کشف را تا حدی آسان کرده است.

از نظر من آنچه که امروز مشکل دارد و موجب بالا رفتن آمار طلاق شده باور کنید این نیست که باب تحقیق بسته است یا تحقیق سخت و غیر قابل اعتماد باشد، بلکه اشکال از ملاک هاست، کمی اطرافتان را نگاه کنید. خودم بارها دیده ام کسی که دخترش دو یا چند خواستگار داشته یکی فقط پولدار، خیلی پولدار، و بقیه با وضع مالی متوسط اما به مراتب مودب تر و با شخصیت تر! اما دخترش را به پولدار داده است!!

یا خودم دیده ام که خانمی دانشجوی سال آخر پزشکی است و خواستگارانی مثل ماه، از خانواده سید، مودب، حتی پولدار، تحصیل کرده، مدرک دکترا، را رد کرده است با این دلیل که می خواهم همسرم مثل خودم پزشک باشد!!

خلاصه آقا رضای عزیز من این مشکلات خانوادگی در جامعه مان را نه از باب بسته بودن باب تحقیق، یا ناکارآمدی برنامه اسلام برای تحقیق، بلکه به خاطر دوری از اسلام، و جایگزین نمودن ملاک های تماما دنیوی می دانم.

رهگذر آسمان;949486 نوشت:
والا ازدواج خودم دقیقا اسلامی بود
ولی
تا حالا هیچکدوم به نتیجه نرسیدیم شناختمون ناقص بوده

سلام و عرض ادب
عده ای هم به این نتیجه رسیده اند که شناختشان ناقص بوده happy

شما اگر تمام دختران و پسران مجرد را بصورت رَندوم به ازدواج هم در آورید باز هم تعدادی از آنها خوشبخت خواهند شد
چه رسد به اینکه بالاخره شناختی هم در ابتدای ازداج باشد (حالا با هر کیفیتی)
نمی‌گویم شما شانسی ازدواج موفق داشتید ، بلکه میگویم نمی‌شود در این موضوع از جزء به کل رسید

ضمن اینکه باید عقاید و توقعات افراد را هم در نظر گرفت
یک سری نکات برای برخی مهم است و برای برخی دیگر مهم نیست
اینکه دو نفر ممکن است شناخت قبلی (شخصی یا خانوادگی) از یکدیگر داشته باشند و دو نفر دیگر نداشته باشند
و ده ها دلیل دیگر که می‌تواند در شناخت موثر باشد

Reza-D;949511 نوشت:
عده ای هم به این نتیجه رسیده اند که شناختشان ناقص بوده

باسلام

چطور در مورد یک انسان که در گذر زمان امکان تغییر رفتار ازش دیده میشه میتوان گفت که شناخت کامل صورت خواهد گرفت

نمیگم شناخت نباشه ولی علت بخشی از نارضایتی ها مربوط به عدم شناخت اولیه نیست بلکه تغییر در رفتار و دیدگاه افراد در گذر زمان هم می تونه باشه

اللیل والنهار;949513 نوشت:
چطور در مورد یک انسان که در گذر زمان امکان تغییر رفتار ازش دیده میشه میتوان گفت که شناخت کامل صورت خواهد گرفت

سلام خواهر گرامی
من نگفتم شناخت کامل ، گفتم شناخت بهتر و دقیق‌تر

اللیل والنهار;949513 نوشت:
نمیگم شناخت نباشه ولی علت بخشی از نارضایتی ها مربوط به عدم شناخت اولیه نیست بلکه تغییر در رفتار و دیدگاه افراد در گذر زمان هم می تونه باشه

کاملاً درست می‌فرمائید و بخشی از این تغییر دیدگاه هم نادرست است. مثل آنچه استاد "مسلم" فرمودند یعنی پولدار بودن
اما بخش دیگری از این تغییر معیارها و دیدگاه ها را نمی‌توان گفت نادرست است ، بلکه اقتضای امروز است
در پست شماره 224 (اگر خوانده باشید) عرض کردم که این میزان از شناخت برای 40 سال پیش کارایی داشت ، نه الان

از طرفی شک نکنید که برخی از این نارضایتی ها دقیقاً به همین عدم شناخت کافی برمی‌گردد
دقت بفرمائید که خیلی از اختلاف ها را ما نمی‌بینیم و اطلاعی هم از وجودشان نداریم
ما زندگی ها را از بیرون می‌بینیم و همین که دو نفر دارند با هم زندگی می‌کنند می‌گوئیم لابد خوشبخت هستند دیگر!

و نکتهء مهمی که خدمت استاد مسلم هم عرض کردم
این که مدام گفته می‌شود در گذشته ازدواج ها موفق بوده ، حرف درستی نیست
چون تعریف ما از موفقیت و خوشبختی اشتباه است. ما فقط طلاق نگرفتن را ملام خوشبختی گرفته ایم


در حالیکه دو عامل مهم را که باعث با هم ماندن زوجین می2شود نادیده می‌گیریم: 1-عادت ؛ 2-اجبار

Reza-D;949522 نوشت:
این که مدام گفته می‌شود در گذشته ازدواج ها موفق بوده ، حرف درستی نیست

باسلام

اگر بگیم در گذشته ازدواجهای تحمیلی وجود داشته بله قابل قبول هست

ولی اینکه شناختها نسبت به امروزه بهتر بوده یا بدتر به نظر بنده وقتی همسایه انقدر نزدیک و آگاه بودن از مسائل هم دیگه که مثلا دری برای دسترسی راحت تر بین دو خونه از حیاط وجود داشته یا چند خانواد در یک خانه بزرگ زندگی میکردند و از هم وغم یک دیگر آشنا بودند

الان و امروزه این نوع روابط وجود نداره یا خیلی کمرنگ شده همسایه از حال همسایه خبری نداره فامیل لطفی کنند با یک زنگ زدن ازحال هم دیگر با خبر میشوند

ذر کدام شرایط شناخت راحتر و بهتر خواهد بود

بحث انتخاب که از طرف خانواده تایید شده با شناخت و عدم شنا خت متفاوت هست

بله امروزه شاید به جوانان اختیار بیشتری در انتخاب داده شده ولی این موضوع دلیل بر آگاهی بهتر جوانان و شناخت نیست

به نظر این دو موضوع رو از هم تفکیک کنید بهتره

اللیل والنهار;949523 نوشت:
امروزه شاید به جوانان اختیار بیشتری در انتخاب داده شده ولی این موضوع دلیل بر آگاهی بهتر جوانان و شناخت نیست

منظور من هم اختیار همراه با آموزش و آگاهی است happy

اللیل والنهار;949523 نوشت:
اینکه شناختها نسبت به امروزه بهتر بوده یا بدتر به نظر بنده وقتی همسایه انقدر نزدیک و آگاه بودن از مسائل هم دیگه که مثلا دری برای دسترسی راحت تر بین دو خونه از حیاط وجود داشته
یا چند خانواد در یک خانه بزرگ زندگی میکردند و از هم وغم یک دیگر آشنا بودند
الان و امروزه این نوع روابط وجود نداره یا خیلی کمرنگ شده همسایه از حال همسایه خبری نداره فامیل لطفی کنند با یک زنگ زدن ازحال هم دیگر با خبر میشوند

این هم حرف درستی است. اما همین صحبت شما به نوعی تایید نظر من است
اینکه الان نیاز به شناخت بیشتر و دقیق‌تر وجود دارد و نمی‌شود مثل گذشته با چهارتا سوال از در و همسایه و یکی دو تا جلسه خواستگاری به آن دست پیدا کرد

مسلم;949500 نوشت:
قوانین اسلامی مانع شناخت نیست

به نظر من هست happy
در ادامه دلایلم را عرض خواهم کرد

مسلم;949500 نوشت:
من میان دو الگوی موجود، میگویم الگوی غیر اسلامی رایج در شناخت ناکارآمد است، برعکس الگوی اسلامی اگر درست اجرا شود قطعا نتیجه بخش است

البته به نظر من فقط دو الگو وجود ندارد و تعدادش خیلی بیشتر است
ضمن اینکه الگوی من ترکیبی از آن دو الگو است که مد نظر شماست. الگوی اسلامی و الگوی دوستی دختر و پسر

مسلم;949500 نوشت:
از نظر من آنچه که امروز مشکل دارد و موجب بالا رفتن آمار طلاق شده....

استاد عزیز من باید چه کنم که شما و سایر دوستان ملاک خوشبختی را "طلاق نگرفتن" ندانید؟!
باور بفرمائید خیلی ها تا لحظهء مرگ هم در کنار هم زندگی می‌کنند اما لزوماً خوشبخت نبوده اند
بعضی به دلیل اجبارهای مختلف کنار یکدیگر باقی مانده اند. دلایلی مثل آیندهء فرزندان ، ترس از طلاق ، حرف مردم و....
بعضی هم به هم عادت کرده اند درست مثل دو هم اطاقی

اما خیلی از آنها دچار مشکلات فراوانی هستند مانند سردی عاطفی یا جنسی ، عدم درک متقابل ، افسردگی و حتی طلاق خاموش
البته همانطور که شما هم در بخشی از صحبتتان اشاره کردید بالاخره مقداری گذشت و تعدیل خواسته ها نیز باید باشد ، اما

"در کنار عشق و علاقه و درک متقابل"
مشکل اینجاست که خیلی از زندگی ها
"صرفاً" بر اساس "گذشت و تعدیل خواسته ها" تداوم یافته ، نه بخاطر وجود عشق بین دو طرف

مسلم;949500 نوشت:
زن وشوهر مکمل یکدیگرند، با علایق و سلایق متفاوت، اگر دو نفر عین هم باشند که نقش ریاضت، گذشت و ایثار و اینها در خانواده معنا پیدا نمی کند!

بله فرمایش صحیح و معقولی است. اما همانطور که در چند سطر قبل عرض کردم ، اینها باید کنار یکدیگر باشد
عشق و علاقه و درک متقابل
+ گذشت و ایثار و تعدیل خواسته ها

پس نکتهء اول اینکه زندگی که صرفاً با ایثار و گذشت شکل گرفته باشد را نمی‌توان یک زندگی موفق دانست
نه تنها در نظر بگیریم بلکه اولویت بدهیم. ابتدا باید علائق و اشتراکات مناسبی باشد تا بعد کسی حاضر بشود بخاطر طرف مقابل گذشت و فداکاری کند

نکتهء دوم اینکه آن گذشت و ایثاری که شما فرمودید ، بخش اعظمی از آن برمیگردد به اختلاف دو جنس مرد و زن
یعنی این اختلاف جنسیت به اندازهء کافی زمینه را برای گذشت و ایثار فراهم می‌کند که دیگر نخواهیم این موضوع را در اختلاف سلائق و علائق جستجو کنیم

نکتهء سوم اینکه قبول دارم حتی با وجود دو نکتهء قبلی که عرض کردم ، باز هم بالاخره اختلاف هایی بین دو نفر وجود دارد و شناخت و تطبیق صددرصدی غیرممکن است
اما بزرگوار اینکه فلسفهء ازدواج این است که ما از خود گذشتگی را یاد بگیریم ، دلیل نمی‌شود که خود زمینهء آن را فراهم کنیم!
اسلام میگوید اگر فقیر شدید دزدی نکنید (صبر در حال فقر برای رشد شخصیت)
اما هرگز نمیگوید برای کسب درآمد تلاش نکنید! یا مثلاً مقداری تلاش کافی است! بلکه میگوید برای دنیایت جوری کار کن که انگار تا ابد زنده هستی (روایت امام علی ع)
به عبارتی صبر و تلاش برای زمانی است که ما تمام تلاش خود را برای شناخت کرده ایم و دیگر شناخت بیش از این از دست ما خارج است
ولی تا رسیدن به این مرحله باید تمام تلاش خود را برای شناخت به کار ببریم


مسلم;949500 نوشت:
شناخت در این حد به نظرم نه تنها معمولا اتفاق نمی افتد(چه اسلامی و چه غیر اسلامی) بلکه لزومی هم ندارد

این قسمت را در پستی جدا نقل قول کردم چون اساس بحثم از اینجا شروع می‌شود
ابتدا توضیحی عرض می‌کنم در باب اینکه چنین شناختی لازم است یا خیر

من بیشتر علاقه دارم مصداقی بحث را پیش ببریم
شما فرمودید که:

مسلم;949500 نوشت:
به نظر من تحقیق گسترده بین دوستان، کلمات خود خواستگار، بین محل کار، خصوصا خصوصا خانواده و نوع تربیت رایجشان، و بسیاری از گزینه های دیگر کشف را تا حدی آسان کرده است

خب این می‌شود همان شناخت کلی که شما کافی می‌دانید ولی من کافی نمی‌دانم و دلیلش را عرض می‌کنم
مشکل اصلی که مد نظر من است خود خصوصیات نیست بلکه چگونگی آن است
همانطور که قبلاً هم گفتم بحث من
"تعریف" خصوصیات است. تعریفی که افراد مختلف دارند

اگر بخواهم واژه ای برای این تعریف به کار ببرم که منظورم را بهتر برسانم خواهم گفت: "سبک زندگی"
خصوصیاتی مانند دینداری ، خوش اخلاقی ، راستگویی ، چشم پاکی و..... میشوند خصوصیات
اما سبک زندگی میشود
"چگونگی استفاده" از این خصوصیات
استاد عزیز ، سبک زندگی را فقط با معاشرت می‌توان فهمید ، نه با تحقیق و بررسی هایی که شما می‌فرمائید

دو مثال برای شما می‌زنم استاد
البته اینها صرفاً مثال هستند ، خواهشاً نگوئید یک مورد اختلاف که چیز مهمی نیست یا اینکه بیائید درمورد درست و غلط بودن این خصوصیات بحث بفرمائید

مثلاً من علاقهء بسیار زیادی به سیستم های صوتی تصویری ، اینترنت ، الکترونیک و..... دارم ، به عبارتی سبک زندگی من دیجیتالی است
ولی همسرم درست نقطهء مقابل من هستند. یعنی نه تنها به این موارد علاقه ای ندارند بلکه متنفر هستند

خب این دو خصوصیت به خودی خود نه خوب است و نه بد
نه خلاف دین هستند و نه خلاف اخلاق. صرفاً علاقهء شخصی و سبک و روش زندگی هر فرد است
اما نکته اینجاست که ما این اختلاف را زمانی فهمیدیم که وارد زندگی شدیم و مدتی با هم زندگی کردیم و جالب اینکه در زندگی ما تاثیر منفی فراوانی داشته است
دقت بفرمائید در زمان آشنایی قبل از ازدواج ، چنین اختلافی نه تنها بصورت تئوری قابل بررسی نیست ، بلکه اصلاً کسی به آن فکر نمی‌کند که بخواهد درموردش تحقیق کند

یا مثال دیگری که به ذهنم می‌رسد بحث بهداشت است
فرضاً زن و مردی را می‌بینید که در ظاهر هر دو بهداشت و نظافت را رعایت می‌کنند حتی روی آن تاکید دارند
اما بعداً مشخص می‌شود که مرد فرضاً مسواک نمی‌زند و دهانش بوی بد می‌دهد یا اینکه بهداشت آن قسمت از بدن...! را رعایت نمی‌کند
خب زن که تا قبل از ازدواج نمی‌تواند اینها را از نزدیک بررسی کند. در زندگی و معاشرت است که اینها را می‌فهمد

اگر دقت بفرمائید در این مثال عرض کردم مرد هم به بهداشت تاکید داشته و در ظاهر مقید هم بوده است. پس چرا در عمل خلافش ثابت شده؟
خب مرد دروغ نگفته ، اما موضوع همان است که عرض کردم ؛ یعنی "تعریف" این مرد از نظافت ، با تعریف زن متفاوت است
مرد به اینکه مثلاً شلخته نباشی می‌گوید نظافت ولی زن نظافت را بسیار گسترده تر می‌بیند و عمل می‌کند
به عبارتی سبک زندگی مرد در باب نظافت متفاوت از سبک زندگی زن بوده. اما این چیزی نبوده که با گفتگو قابل کشف باشد و فقط در زندگی قابل کشف است

نکته:
من عقیده دارم تفاوت سبک زندگی بین دختر و پسر ، آسیبش حتی از تفاوت اعتقادی هم بیشتر است
دو نفر از دو دین مختلف که سبک زندگیشان شبیه به هم باشد خیلی بهتر می‌توانند در کنار هم شاد باشند تا دو نفر هم دین که سبک زندگی متفاوتی دارند
و ایرادم به شناخت اسلامی دقیقاً همین است که اسلام بیشتر بر روی کفویت عقیدتی و آن هم تئوری تاکید دارد ، تا کفویت عملی از نظر سبک زندگی

امیدوارم توانسته باشم منظورم را به درستی بیان کنم @};-

Reza-D;949627 نوشت:
استاد عزیز من باید چه کنم که شما و سایر دوستان ملاک خوشبختی را "طلاق نگرفتن" ندانید؟!

ببینید قطعا یکی از عوامل طلاق عدم شناخت است، من اگر بحث طلاق را پیش می کشم به این خاطر نیست بگویم کسانی که طلاق نگرفته اند چون پیش از ازدواج یکدیگر را شناخته اند، خیر، می خواهم بگویم کسانی که طلاق گرفته اند یکدیگر را نشناخته بودند!
به عبارت دیگر من با آمار طلاق نمی خواهم کارآمدی قوانین اسلام در شناخت را اثبات کنم، بلکه می خواهم نظریه رقیب را ابطال کنم.
ولی باز هم چشم

Reza-D;949627 نوشت:
باور بفرمائید خیلی ها تا لحظهء مرگ هم در کنار هم زندگی می‌کنند اما لزوماً خوشبخت نبوده اند
بعضی به دلیل اجبارهای مختلف کنار یکدیگر باقی مانده اند. دلایلی مثل آیندهء فرزندان ، ترس از طلاق ، حرف مردم و....

بله من حرف شما را قبول دارم.
البته یک نکته میخواهم عرض کنم که ربطی به موضوع بحث یعنی شناخت ندارد، و آن اینکه تاکید دارم که ماندن در کنار هم حتی به خاطر بعضی از همین امور مثل آینده فرزندان ارزش دارد.

Reza-D;949627 نوشت:
قبول دارم حتی با وجود دو نکتهء قبلی که عرض کردم ، باز هم بالاخره اختلاف هایی بین دو نفر وجود دارد و شناخت و تطبیق صددرصدی غیرممکن است
اما بزرگوار اینکه فلسفهء ازدواج این است که ما از خود گذشتگی را یاد بگیریم ، دلیل نمی‌شود که خود زمینهء آن را فراهم کنیم!

بنده هم نمی گویم خودمان زمینه این اختلافات و سپس ایثار و گذشت را فراهم کنیم! اسلام که منکر تحقیق دقیق تر و عمیق تر نیست! در ادامه منظورم را با تفصیل بیشتری عرض خواهم کرد

Reza-D;949645 نوشت:
من عقیده دارم تفاوت سبک زندگی بین دختر و پسر ، آسیبش حتی از تفاوت اعتقادی هم بیشتر است

بنده با اجازتون این را قبول ندارم، چون رفتارهای انسان بریده از اعتقادات او نیستند، هست ها و نیست های درونی انسان است که تا حدی زیادی بایدها و نباید های او را ترسیم میکند.
مگر آنکه این تفاوت در اعتقادات بنیادین نباشد، یا با ماله هایی چون لیبرالیسم و آزادی؛ یا پلورالیسم و کثرت گرایی پوشانده شده باشند!!
در هر صورت اسلام برای اعتقادات بنیادین بشر علاوه بر نقش سازگاری زن و شوهر، نقش تکوینی نیز قائل است، کفر و شرک تکوینا بر زندگی و اولاد و اینها تأثیر می گذارند(بحثش مفصل است فقط خواستم نگاه اسلام را عرض کرده باشم)

Reza-D;949645 نوشت:
ایرادم به شناخت اسلامی دقیقاً همین است که اسلام بیشتر بر روی کفویت عقیدتی و آن هم تئوری تاکید دارد ، تا کفویت عملی از نظر سبک زندگی

چنین نسبتی به اسلام نسبت دلیلی ندارد!
ببینید ملاک های اسلام دسته بندی شده است، درست است که مهمترین ملاک از نظر اسلام ایمان و اخلاق است، اما اینطور نیست که نسبت به بقیه بی تفاوت باشد! ما چقدر روایت داریم در خصوص خصوصیات جسمانی زنی که انتخاب میکنید، یا در خصوص اینکه زنی را که دوست دارید انتخاب کنید، نه آن کسی که پدر و مادر برای شما می پسندند و خلاف رضایت شماست، خب این رضایت که فقط رضایت زیبایی نیست، یعنی من خودم را با او هم سنخ میدانم، از چهره اش راضی ام، از تحصیلاتش راضی ام، از سبک زندگی اش راضی ام، و از این دست روایات که کم هم نیستند.

من در اینکه اولویت شناخت در اسلام ایمان و اخلاق است حرفی ندارم، اما انحصار آن در اخلاق و ایمان، و اینکه اسلام نسبت به سبک زندگی بی تفاوت بوده باشد پذیرفتنی نیست.

نکته مهمی که میخواهم عرض کنم سوال از مدل شماست؟ آیا اصلا می توان مدلی طراحی کرد که جامع تر و کامل تر از اسلام باشد؟ اگر می گویید باید تحقیق خیلی عمیق و دقیق باشد که اسلام مخالف آن نیست، اگر می گویید این دو باید حتما مدتی با هم باشند خب اسلام هم مانع آن نیست، می گوید با اجازه پدر عقد موقت مشروط بر عدم رابطه جنسی کنند و شش ماه با هم باشند، خلاصه سوالم این است که شما چه راهکار و چه مدلی دارید که اسلام از آن فغلت کرده باشد؟

هروقت بدون شهوت رفتین ازدواج بدونید ازدواجتون موفق میشه

Reza-D;949627 نوشت:
باور بفرمائید خیلی ها تا لحظهء مرگ هم در کنار هم زندگی می‌کنند اما لزوماً خوشبخت نبوده اند

باسلام

خب این خوشبخت نبودند هم نمی شود گفت به علت راهکار و روش اسلامی برای ازدواج کردن بوده باشه

کجایی اسلام گفته عقد دختر عمو پسر عمو در آسمان

یا حتما باید فامیلها باهم ازدواج کنند تا مال و دارایی دست کسی دیگه بجز آشنایان نیفته

و...

روشهای غلط رو که نباید به پای اسلام نوشت که

Reza-D;949627 نوشت:
بعضی به دلیل اجبارهای مختلف کنار یکدیگر باقی مانده اند. دلایلی مثل آیندهء فرزندان ، ترس از طلاق ، حرف مردم و....

حتی همین مواردی که فرمودید رو هم شامل میشه

مگه اینکه شما بفرمایید توصیه هایی که شده اینها رو مجبور کرده در کنار هم باشند

Reza-D;949627 نوشت:
مشکل اینجاست که خیلی از زندگی ها "صرفاً" بر اساس "گذشت و تعدیل خواسته ها" تداوم یافته ، نه بخاطر وجود عشق بین دو طرف

Reza-D;949627 نوشت:
عشق و علاقه و درک متقابل + گذشت و ایثار و تعدیل خواسته ها

یعنی شما میفرمایید اسلام همچین چیزی نخواسته که باشه

Reza-D;949627 نوشت:
پس نکتهء اول اینکه زندگی که صرفاً با ایثار و گذشت شکل گرفته باشد را نمی‌توان یک زندگی موفق دانست

مطمئنا هر کسی نمی تونه ایثار و گذشت داشته باشه کسی که ملاکهاش وراء چش و ابرو اینها باشد همینطور که اشاره کردید

Reza-D;949627 نوشت:
نه تنها در نظر بگیریم بلکه اولویت بدهیم. ابتدا باید علائق و اشتراکات مناسبی باشد تا بعد کسی حاضر بشود بخاطر طرف مقابل گذشت و فداکاری کند

منظورتون از اشتراکات چی هستش؟

خیلی ببخشید که این مثال رو میزنم

وقتی گربه ای داره میفته تو چاه وجه اشتراک ما با گربه چیه که کمکش میکنیم

شاید اولین بار هم باشه این گربه رو دیدیم شاید داشته میرفته جوجه همسایه رو بخوره

احتمالش هم هست اگه ما کمکش کنیم خودمون هم به خطر بیفتیم

Reza-D;949645 نوشت:
و ایرادم به شناخت اسلامی دقیقاً همین است که اسلام بیشتر بر روی کفویت عقیدتی و آن هم تئوری تاکید دارد ، تا کفویت عملی از نظر سبک زندگی

این بخش از فرمایش شما قابل درک نیست

یعنی اسلام گفته نظافت نداشته باشید و...

!!!!

Reza-D;949645 نوشت:
دو نفر از دو دین مختلف که سبک زندگیشان شبیه به هم باشد خیلی بهتر می‌توانند در کنار هم شاد باشند تا دو نفر هم دین که سبک زندگی متفاوتی دارند

اختلاف اختلاف است
و اگر راه درست برخورد کردن رو ندونه مشکل ساز خواهد بود
مگر اینکه شما اولویت اختلاف رو در موارد خاص ببنید

با سلام وعرض ادب

برادر بزرگوار یه دختر جوون 18 ساله خودش رو هنوز کامل

نمیتونه بشناسه ,چه برسه جنس مخالفش رو .
به نظر م ممکنه با مشورت از بزرگترها وبا کمک مشاور

وبا خوندن کتاب بتونیم یه شناخت نسبتا قابل قبولی رو بدست آورد ولی تا زیر یه سقف نرن اونطور که باید نمیشه شناخت بدست آورد .

اون شناخت 70 درصدی رو من فقط تو سریال پزشک
دهکده دیدم که چند سال با هم نامزد موندن تا بتونن

آیا میتونن عاشقانه با هم زندگی کنن یا نه.علاوه براون

زن هم تجربه ازدواج دیگه ای داشت .(منظورم اینه تو اوج احساسات هم نبود)جوونای ما چی ؟

دو بار با هم حرف بزنن ببینن به دل هم نشستن فورا

وابسته میشن . فک نمیکنم دو جوون به تنهایی بتونن تا این حد پیش برن و وابسته نشن .

به گفته ی استاد دینانی بشر موجود پیچیده ایه نمیشه اونو فورا شناخت

واقعا اگه میشد همو بشناسیم چرا خداوند میخواد امتحانمون کنه؟!

اللیل والنهار;949693 نوشت:
این خوشبخت نبودند هم نمی شود گفت به علت راهکار و روش اسلامی برای ازدواج کردن بوده باشه

سلام
بله فرمایش شما درست است
البته استاد "مسلم" فرمودند هدفشان از طرح بحث طلاق ، ابطال نظریه رقیب بوده
با این حال در پاسخ به این صحبت شما عرض کنم که خب خواهر گرامی ، مشکل اینجاست که شما (منظورم مذهبی‌هاست) سعی در مصادره به مطلوب دارید
شما هر هر خوشبخت بودنی را به شناخت اسلامی نسبت ندهید و هر طلاقی را هم بخاطر شناخت غیراسلامی ندانید
چشم ، بنده هم هر عدم خوشبختی را به ناکارآمدی روش اسلامی نسبت نمی‌دهم

اللیل والنهار;949693 نوشت:
مگه اینکه شما بفرمایید توصیه هایی که شده اینها رو مجبور کرده در کنار هم باشند

نه منظورم این نبود که اسلام زن و مرد را مجبور کرده به دلایلی مثل حرف مردم کنار هم بمانند
عرضم این است که اتفاقاً خیلی از افراد وقتی وارد زندگی می‌شوند ، می‌فهمند که شناختشان کافی نبوده
اما به دلایلی که عرض کردم کنار هم می‌مانند و امر بر ما مشتبه می‌شود که شناختشان کامل بوده که کنار هم باقی مانده اند

اللیل والنهار;949693 نوشت:
خیلی ببخشید که این مثال رو میزنم
وقتی گربه ای داره میفته تو چاه وجه اشتراک ما با گربه چیه که کمکش میکنیم

بله ما ممکن است به قول شما حتی به یک گربه هم بدون وجود اشتراک و علاقه کمک کنیم. اما ما با گربه ازدواج نمی‌کنیم!
موضوع بر سر این است که ما حاضر بشویم کسی را به عنوان شریک زندگی بپذیریم و تقبل کنیم که بخاطرش ایثار و فداکاری کنیم
طبیعتاً زمانی حاضر به این پذیرش هستیم که ارزش های مورد نظر خود را در آن شخص ببینیم و حرف بنده از این باب بود

باسلام

به نظر بنده کارشناس محترم این موضوع ایمان و اخلاقی که اسلام معیار برای انتخاب قرار داده رو ریز تر و دقیقا تر توضیح دهند به بخش زیادی از سوالات پاسخ داده میشه

باتشکر
یاحق

سلام علیکم

فقط در اسلام بردگی زنان و مردان نبوده است بلکه این در امت های پیشن و در بین تمام ملتها رواج داشته است در ضمن اسلام راه های این امر را محدود کرد و تنها یک مصدر را باز گذاشت و آن جنگ و جهاد با کفاراست درحالی که ادیان و ملت های پیشین راه های دیگر را به کار می گرفتند چنانچه علاوه بر اسیرانی که در یورش ها و غارتها بدست می آوردند وام‌دارانی که نمی‌توانستند وام خود را بپردازند، به بردگی فروخته می‌شدند.

همچنین گاهی اشخاص آزاد(زنان)، در جریان یک قمار! خود را می‌باختند و به دام بزرگی می‌افتادند،به گزارش ابوجعفر طبری : «در روزگار جاهلیت (برده‌داران) کنیزان خود را به روسپیگری وامی‌داشتند و مزدشان را برای خود می‌گرفتند». و آیه 33 از سوره نور که می‌فرماید :« وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ» (نور: 33). «کنیزان را به زناکاری وامدارید». ناظر به همین فاجعه است. و یا کسانی که فرزندان خود را می فروختند و برده می شدند، و یا «مجرمان» را به بردگی می‌گرفتند، و یا انسانهای آزاد – از مرد و زن و کودک – را می‌دزدیدند و آنان را به بردگی می‌فروختند، تمامی این راهها در اسلام ممنوع شد.

دوم اینکه بدانیم اسارت گرفتن زن و مردان در اسلام تنها بمجرد کافر بودن آنها نیست، بلکه جنگجویان آنها که در حال جنگ و پیکار با مسلمانان هستند اسیر می شوند، و بدون تردید اسیر شدن آنها بهتر از کشته شدنشان در میدان جنگ است.
- میدانیم که مقابلین اسلام یا کشته می شوند یا اینکه به بردگی گرفته می شوند و این اخلاق جنگ است چون همه می دانیم که در جنگ گل و ریحان پخش نمی کنند و کسی هم که برای جنگ می آید از قبل می داند یا پیروز شده سربلند بر میگردد یا اینکه کشته می شود و یا اسیر می شود . پس ای کفار بدانید که چه خطری را تقبل می کنید
این سیاست اسلام موجب رعب و وحشت در میان سربازان کفار می شود و یا لااقل موجب می گردد تا کفار از نیروی زنان در جنگ استفاده نکنند، و این حکم نوعی سیاست جهاد و جنگ است که از سویی موجب می شود تا نیروی کفار تعدادشان تقلیل یابد و سرانجام نفع آن برای مسلمین برسد

از سوی دیگر: خداوند متعال دوست دارد تا همه ی انسانها ایمان بیاورند تا از عذاب سخت و بسیار شدید جهنم رهایی یابند، حال برای هدایت انسانها اسباب زیادی قرار داده است. یکی از این اسباب همین به اسارت گرفتن کفار در جنگ است تا بعد از اسارت بعنوان برده و کنیز به مسلمین خدمت کنند، این همراهی با مسلمین موجب خواهد شد تا به مرور به طرف اسلام و آیین ارباب خود متمایل شوند زیرا بدون شک کسی نمی تواند تاثیر همراهی و رفاقت را بر انسان منکر گردد، حال اگر آن برده و کنیز مسلمان شد، پس آنوقت است که به بزرگترین نعمت – حتی از نعمت آزادی- برخوردار شده است آن نعمت هدایت و رهایی از جهنم.. شما خود تصور کنید که سرباز کافری را در میدان جنگ که اسیر شده را آزاد کنند تا به کفریات خود ادامه دهد و بر کفر بمیرد و یا آنکه در اثر مصاحبت با مسلمین به طرف اسلام سوق بیابد و بالاخره هدایت شود؟!

همچنین اگر در جنگ افرادی از کفار به اسارت مسلمین در آمدند در آنصورت کسی حق ندارد که یکی از آن اسیران زن یا مرد را به خود اختصاص دهد یا مثلا با زن اسیر همبستر شود بلکه امیر یا حاکم وقت سپرده می شود و او با اجتهاد و در نظر گرفتن مصلحت برایش حکمی صادر می کند

که یا او را بکشند یا اینکه با اسیران مسلمان معاوضه شود یا اینکه بعنوان برده یا کنیز گرفته شود و در قبال ازادی اش از او فدیه بگیرند.

- این را بدانیم که فقط در اسلام بوده که اگر زنی به همراه شوهرش اسیر شود در اینحالت عقد نکاح بین آن زن کافر با شوهرش فسخ نمی شود، و همچنان زوج باقی می مانند، و لذا مالک آن دو نمی تواند با آن زن جماع کند.

- همچنین برای یک مسلمان جایز نیست که بلافاصله پس از تملک زن اسیر شده با او جماع کند، باید منتظر بماند تا رحم او پاک می شود؛ و پاک شدن رحم او با وضع حمل است – اگر حامله باشد، در غیر اینصورت با یک حیض پاکی حاصل می شود.

اسلام دین کاملی است و مفهوم حدیث است که نیکی چند نیکی می آورد و یک گناه چندین گناه

یعنی یک عمل در اسلام سبب باز شدن چند دروازه برای اعمال دیگر است و بستن و عمل نکردن به یک قسمت از اسلام سبب دست نیافتن به بخش های دیگر می شود و از طرفی خداوند سبحان می فرماید بطور کامل وارد اسلام شوید.

در حقیقت عمل کردن به اسلام آسان است به شرطی که از راه و مسیرش برویم . همه می دانیم اگر از روی پل از دریا بگذریم خیلی راحت و آسان است اما اگر هر کس از عقل خود راهی را بگیرد دشوار است.

اسلام دینی جامع و کامل و آسان برای تمام زمان هاست.

یک موتور قطار را در نظر بگیرید اگر سر مسیر و آیینی که برایش تعیین شده (ریل ها ) حرکت کند این موتور می تواند 100 واگن را هم براحتی با خود ببرد اما اگر با استفاده از فلسفه و عقل خود از راهی دیگر برود حتی دو واگن را نمی تواند حمل کند.

[="Arial"]

Reza-D;949645 نوشت:
ما این اختلاف را زمانی فهمیدیم که وارد زندگی شدیم و مدتی با هم زندگی کردیم و جالب اینکه در زندگی ما تاثیر منفی فراوانی داشته است
دقت بفرمائید در زمان آشنایی قبل از ازدواج ، چنین اختلافی نه تنها بصورت تئوری قابل بررسی نیست ، بلکه اصلاً کسی به آن فکر نمی‌کند که بخواهد درموردش تحقیق کند

[=arial]سلام
ولی من بازهم این نقص رو متوجه اسلام و روش شناختش در ازدواج نمیدونم
اینکه من و شمای نوعی نمیدونیم تو تحقیق و شناخت قبل ازدواج دقیقا باید چکار کنیم
مربوط به خیلی چیزهاست :
عدم شناخت کافی از خودمون و علایقمون
آموزه های اسلامی و اخلاقی که حاصل تربیت خونواده هاست و البته در نود درصد مواقع غلطه
که اولا هرچیزی از نگاه بزرگترها حرامه تا زمانی که خلافش ثابت بشه اونم براساس وحی منزل
ثانیا این آموزه ها به اندازه ای پست و حقیره که هرجوونی رو برای خوشبخت شدن تربیت میکنه نه خوشبخت کردن
عرف های غلط و نابجای جامعه ای که یک عمر یادگرفتیم برای مقبولیت درجهت موافقش شنا کنیم
و ترس از شکستنشون باعث شده حقیقت اسلام و زندگی اسلامی رو تجربه نکنیم
ولی همین عرف و جامعه خوب یادمون دادن هر شکستی رو به اسلام نسبت بدیم
مدرسه و دانشگاهی که انتگرال و هندسه و دیفرانسیل اولویت اولش بود به امیدی که زندگی رو توی زندگی یادخواهم گرفت
و اینطور شد که من شیعه مسلمون نیوتون و انشتین و دانته و ... رو خیلی بیشتر از سلمان و ابوذر و مقداد میشناسم
چه برسه به علی و اولادش
تربیت غلط مادرانی که دخترانشون رو برای مادربودن تربیت میکنن نه همسر بودن
و هزاران دلیل دیگه که البته همه این شرایط تازه مربوط به قشر اسلام شناس و خداپرست و مذهبی جامعه است
ولی پیامد همه این دلایل که شکست در ازدواجه هیچ کدوم هیچ ربطی به اسلام نداره .

شما این ملاک ها را در نظر بگیرید :
دین
اخلاق
سبک و روش زندگی و سلایق
زیبایی
سلامت جسمی
طبع و سردی و گرمی

به نظر میرسد اسلام به دین و اخلاق تاکید دارد و حتی توصیه میکند موارد دیگر را نادیده بگیرید

البته توصیه که چه عرض کنم ... اوضاع خیلی خراب میشود...

مثلا
1) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

وقتی كسی كه به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید كه اگر چنین نكنید ، فتنه و فساد زمین را پر خواهد كرد

(نهج الفصاحه ، ح247)
http://www.ahadise-shia.blogfa.com/post-44.aspx

و طاها;950054 نوشت:
شما این ملاک ها را در نظر بگیرید :
دین
اخلاق
سبک و روش زندگی و سلایق
زیبایی
سلامت جسمی
طبع و سردی و گرمی

به نظر میرسد اسلام به دین و اخلاق تاکید دارد و حتی توصیه میکند موارد دیگر را نادیده بگیرید

جناب وطاهای عزیز هرگز اینطور نیست، منظورتان از سبک زندگی چیست که میگیید اسلام نسبت به آن تأکید که ندارد، هیچ، حتی توصیه به بی اعتنایی دارد؟!
مگر ما سبک زندگی را اسلامی و غیر اسلامی نمیدانیم، پس چطور می شود اسلام نسبت به این ملاک در انتخاب همسر بی تفاوت باشد؟!

کتاب تحکیم خانواده در اسلام نوشته آقای ری شهری را دیده اید؟ روایت متعدد در مورد خصوصیات جسمانی که در روایات برای انتخاب همسر آمده پس چیست؟ هم کفو بودنی که در روایات آمده پس به چه معناست؟ آیا کفو فقط در حیطه مادیات است؟ از نظر طبع مهم نیست؟ چطور چنین تخصیصی می زنید؟

مسلم;950307 نوشت:
جناب وطاهای عزیز هرگز اینطور نیست، منظورتان از سبک زندگی چیست که میگیید اسلام نسبت به آن تأکید که ندارد، هیچ، حتی توصیه به بی اعتنایی دارد؟!
مگر ما سبک زندگی را اسلامی و غیر اسلامی نمیدانیم، پس چطور می شود اسلام نسبت به این ملاک در انتخاب همسر بی تفاوت باشد؟!

کتاب تحکیم خانواده در اسلام نوشته آقای ری شهری را دیده اید؟ روایت متعدد در مورد خصوصیات جسمانی که در روایات برای انتخاب همسر آمده پس چیست؟ هم کفو بودنی که در روایات آمده پس به چه معناست؟ آیا کفو فقط در حیطه مادیات است؟ از نظر طبع مهم نیست؟ چطور چنین تخصیصی می زنید؟

بزرگوار نگفتم اسلامی یا غیر اسلامی
سبک اسلامی خودش دربرگیرنده سلایق و سبک های مختلف است
سبک غیر اسلامی هم لزوما حرام نیست و از مسلمان صادر میشود..

مسلم;950307 نوشت:
جناب وطاهای عزیز هرگز اینطور نیست، منظورتان از سبک زندگی چیست که میگیید اسلام نسبت به آن تأکید که ندارد، هیچ، حتی توصیه به بی اعتنایی دارد؟!
مگر ما سبک زندگی را اسلامی و غیر اسلامی نمیدانیم، پس چطور می شود اسلام نسبت به این ملاک در انتخاب همسر بی تفاوت باشد؟!

کتاب تحکیم خانواده در اسلام نوشته آقای ری شهری را دیده اید؟ روایت متعدد در مورد خصوصیات جسمانی که در روایات برای انتخاب همسر آمده پس چیست؟ هم کفو بودنی که در روایات آمده پس به چه معناست؟ آیا کفو فقط در حیطه مادیات است؟ از نظر طبع مهم نیست؟ چطور چنین تخصیصی می زنید؟

من نظرم را گفتم اگر اشتباه است شما با دلیل و مدرک ردش کنید...

اما درباره کفویت ، روایات این باب را به خاطر ندارم
اما در ذهنم هست که بنا به روایتی کفویت ایمانی در حد همین شهادتین و التزام عملی به دستورات دین است...
البته انسان ممکن است خطا و اشتباه کند
و ما فقط چهارده معصوم داریم...

با سلام و احترام

و طاها;950310 نوشت:
بزرگوار نگفتم اسلامی یا غیر اسلامی
سبک اسلامی خودش دربرگیرنده سلایق و سبک های مختلف است

ببینید جناب وطاهای عزیز
اگر سبک زندگی منظورتان اصول بنیادین در زندگی است خب اسلام در این حیطه نظر داده است، اما اگر منظورتان از سبک زندگی امور جزئی مثل چینش وسائل خانه و مانند آن است خب تفاهم در اینها که اصلا ضرورتی ندارد!
باز اگر می بینید درست متوجه منظورتان نشده ام مثال بزنید که بفهمم منظورتان از سبک زندگی چیست، آن وقت بهتر می توانم ابراز نظر کنم.

و طاها;950054 نوشت:
به نظر میرسد اسلام به دین و اخلاق تاکید دارد و حتی توصیه میکند موارد دیگر را نادیده بگیرید


نکته اول
ما علاوه بر روایات دین و اخلاق، روایاتی در خصوص ملاک های جسمانی انتخاب همسر هم داریم، مانند سفید پوست بودن(الکافی، ج5، ص335) چشم رنگی و کبود(همان، ج5، ص335)؛ میان تنه بزرگ(همان، ص334)؛ زیبایی(الکافی، ج5، ص336) و خنداننده(همان، ج5، ص336) که در روایت آمده این دو ویژگی آخر (زیبایی، و خنداننده) موجب رفع بلغم می شود.
پس اگر در بیشتر روایات تأکید بر دین و اخلاق شده، یعنی در جایی که زیبایی با دین و اخلاق) تعارض داشت بین زن زیبا و بد اخلاق، یا زن خوش اخلاق اما متوسط؛ اولویت با دین و اخلاق است، نه اینکه زیبایی ملاک نباشد!

در روایت هم نیامده که اگر زنی زیبا بود از او پرهیز کنید، بلکه فرموده اند ملاکتان فقط زیبایی نباشد، بلکه به خاطر سایر ملاک ها با او ازدوج کنید، نه زیبایی؛ یعنی زیبایی نهی ای ندارد:
مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَا يَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لِجَمَالِهَا لَمْ يَرَ فِيهَا مَا يُحِبُّ»؛ (وسائل، ج20، ص 50)
ببینید در این روایت از جمله منفی، چیزی استثناء شده است، این یعنی انحصار، یعنی «فقط»؛ می فرماید: کسی که با زنی ازدواج نمی کند مگر برای زیبایی اش! آنچه را که دوست دارد نمی بیند!(ملاک فقط زیبایی است)
پس نهی ای در مورد زیبایی در کار نیست، می گوید ملاکتان منحصر در زیبایی نباشد.

نکته دوم:
ملاک رضایت خود انتخاب کننده است، به متن روایتی که به ترجمه ی آن اشاره فرمودید دقت کنید:

«إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ‏ خُلُقَهُ‏ وَ دِينَهُ‏ فَزَوِّجُوهُ‏ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِير؛ با کسى که اخلاق و دینش مورد پسند شماست، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد»(الکافی، ج5، ص347)



فاعل «من ترضون» چه کسی است؟ چه کسی باید از اخلاق و دینداری خواستگار راضی باشد؟ می فرماید هر جوانی که شما از دین و اخلاقش راضی هستید!! نفرموده هر جوانی که خدا از دین و اخلاقش راضی است.(خیلی دقیق است)
یعنی هر خانواده ای طبیعتا دینداری را در یک سطح خاص می بیند، بالاتر از آن را افراطی گری و پایین تر را بی دینی می داند؛ طبیعتا در چنین صورتی برای ازدواج تشخیص باید بر عهده خود خانواده باشد تا هر کسی را که از نظر دیانت و اخلاق می پسندند در سطح خودشان باشد، تا در آینده چالشی پیش نیاید.

Reza-D;949708 نوشت:
سلام


با سلام
فکر میکنم نکته دومی که به آقای وطاها عرض کردم تا حدّی در بحث شما هم گره گشا باشد، یه نگاهی بیندازید.
ملاک رضایت از اخلاق و دینداری خود انتخاب کننده است، انتخاب کننده با ملاک های خودش انتخاب شونده را رصد می کند.
در مطالعه روایات متوجه این نکته شدم، به نظرم نکته جالبی است.

مسلم;950437 نوشت:
با سلام و احترام

ببینید جناب وطاهای عزیز
اگر سبک زندگی منظورتان اصول بنیادین در زندگی است خب اسلام در این حیطه نظر داده است، اما اگر منظورتان از سبک زندگی امور جزئی مثل چینش وسائل خانه و مانند آن است خب تفاهم در اینها که اصلا ضرورتی ندارد!
باز اگر می بینید درست متوجه منظورتان نشده ام مثال بزنید که بفهمم منظورتان از سبک زندگی چیست، آن وقت بهتر می توانم ابراز نظر کنم.


نکته اول
ما علاوه بر روایات دین و اخلاق، روایاتی در خصوص ملاک های جسمانی انتخاب همسر هم داریم، مانند سفید پوست بودن(الکافی، ج5، ص335) چشم رنگی و کبود(همان، ج5، ص335)؛ میان تنه بزرگ(همان، ص334)؛ زیبایی(الکافی، ج5، ص336) و خنداننده(همان، ج5، ص336) که در روایت آمده این دو ویژگی آخر (زیبایی، و خنداننده) موجب رفع بلغم می شود.
پس اگر در بیشتر روایات تأکید بر دین و اخلاق شده، یعنی در جایی که زیبایی با دین و اخلاق) تعارض داشت بین زن زیبا و بد اخلاق، یا زن خوش اخلاق اما متوسط؛ اولویت با دین و اخلاق است، نه اینکه زیبایی ملاک نباشد!

در روایت هم نیامده که اگر زنی زیبا بود از او پرهیز کنید، بلکه فرموده اند ملاکتان فقط زیبایی نباشد، بلکه به خاطر سایر ملاک ها با او ازدوج کنید، نه زیبایی؛ یعنی زیبایی نهی ای ندارد:
مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَا يَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لِجَمَالِهَا لَمْ يَرَ فِيهَا مَا يُحِبُّ»؛ (وسائل، ج20، ص 50)
ببینید در این روایت از جمله منفی، چیزی استثناء شده است، این یعنی انحصار، یعنی «فقط»؛ می فرماید: کسی که با زنی ازدواج نمی کند مگر برای زیبایی اش! آنچه را که دوست دارد نمی بیند!(ملاک فقط زیبایی است)
پس نهی ای در مورد زیبایی در کار نیست، می گوید ملاکتان منحصر در زیبایی نباشد.

نکته دوم:
ملاک رضایت خود انتخاب کننده است، به متن روایتی که به ترجمه ی آن اشاره فرمودید دقت کنید:

«إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ‏ خُلُقَهُ‏ وَ دِينَهُ‏ فَزَوِّجُوهُ‏ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِير؛ با کسى که اخلاق و دینش مورد پسند شماست، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد»(الکافی، ج5، ص347)

فاعل «من ترضون» چه کسی است؟ چه کسی باید از اخلاق و دینداری خواستگار راضی باشد؟ می فرماید هر جوانی که شما از دین و اخلاقش راضی هستید!! نفرموده هر جوانی که خدا از دین و اخلاقش راضی است.(خیلی دقیق است)
یعنی هر خانواده ای طبیعتا دینداری را در یک سطح خاص می بیند، بالاتر از آن را افراطی گری و پایین تر را بی دینی می داند؛ طبیعتا در چنین صورتی برای ازدواج تشخیص باید بر عهده خود خانواده باشد تا هر کسی را که از نظر دیانت و اخلاق می پسندند در سطح خودشان باشد، تا در آینده چالشی پیش نیاید.



با سلام
فکر میکنم نکته دومی که به آقای وطاها عرض کردم تا حدّی در بحث شما هم گره گشا باشد، یه نگاهی بیندازید.
ملاک رضایت از اخلاق و دینداری خود انتخاب کننده است، انتخاب کننده با ملاک های خودش انتخاب شونده را رصد می کند.
در مطالعه روایات متوجه این نکته شدم، به نظرم نکته جالبی است.


با سلام مجدد
چند نکته را قبل از شروع بیان میدارم
بزرگوار دست و بال من بسته است چرا که خودتان بهتر میدانید با گوشی پاسخ دادن سخت است و کمتر میتوانم خط به خط بررسی و پاسخ بدهم
از طرفی دست و بال شما در بررسی روایات باز است و من بسته.. چرا که نمیتوانم به راحتی به منابع دست یابم... از طرفی اگر روایتی ببینم نمیتوانم بدون لینک دادن به منبع برای شما ذکر کنم و باز گذاشتن لینک چنین سایتهایی ممنوع است...
این نکته را هم بگویم بحث من در این باره در واقع دفاع از یک عقیده نیست و نوعی تفکر گفتگو محور است چیزی که کاربر محترم نقطه نیز چنین روشی دارند...
اکنون شروع کنم
بله من مقداری از روایات را نگاه کردم اجمالا و نمیتوانم منکر نظر شما باشم...
اما میتوان از زوایای دیگری به این روایات نظر کرد
مثلا شما داستان جویبر را نگاه کنید ... خوب حداقل بداهتا با گفته های شما همخوانی ندارد..
البته دوست داشتم اصلش را بیاورم اما گفتم نمیشود...
یا در مواردی که روی خصوصیات زن صحبت میشود مسئله تناسب زن با شوهر نیست
بلکه مسئله فرزند است... مثلا ممکن است زنی پایش قطع شده باشد اما خصوصیات بسیار خوبی برای انتقال به فرزند دارد...
از برخی روایات ایمان همان التزام به حرام و حلال معنا میشود.. اینکه طرف نماز بخواند شراب نخورد دروغ نگوید و امثال آن...
کفویت همین است....
حالا اینکه دو طرف بروند با هم بنشینند و رفت و آمد کنند تا ببینند چه قدر به هم میخورند خیر...
برخی روایات هم از خوبی بعضی زن ها میگوید اما شاید نه از باب انتخاب باشد بلکه از باب شکر نعمت باشد...
از طرفی روایات برای انتخابگری مرد دایره بازتری قائل اند اما انتخاب گری دختر را محدود میکنند..
اینکه دختر وقتی دین و ایمان فرد را سنجید، فکر مال و چیزهای دیگر باشد همگی خلاف منش فکری اسلام است...
چیزی که الان میگویند خانواده در یک تراز مالی باشند یا سطح تحصیلات چه باشد....اینها منشا اسلامی ندارد بله البته کم بودن سطح علم زن شاید...
از طرفی برخی روایات ناظر به تفاوت اعتقادی گسترده تری است نه آنچه ما فکر میکنیم..
مثلا یکی از یاران امام میخواست یک زن هم عقیده خود شیعه پیدا کند امام گفت فلانی ها هم خوبند... اما طرف خیلی متعصبانه به این موضوع نگاه میکرد....
و...

مسلم;944969 نوشت:
اما در خصوص کسانی که از اسلام و ضرورت نماز آگاه نیستند و مستضعف فکری به شمار می روند خب خداوند متناسب با درکشان توقع خواهد داشت.

با سلام
گاهی اوقات می شود که شخص خودش نخواسته تحقیق کند و ضرورتش را بفهمد
ولی کسی جز افرادی که از نظر عقلی مشکل دارند (منظورم از عقب ماندگی و اینهاست)،همه افراد بشر چه کافر و ملحد همه میتوانند از نظر عقلی باتحقیق و تفکر بفهمند مسائل رو، و خدا درسته میگه لا یکلف نفسا الا وسعها، ولی عذر پذیرفته ای نیست، بالاخره ضرر رو شخص میکنه

و در مورد اهمیت نماز

نماز یکی از ارکان دین هست، چون واجبات باعث میشن نفس و روح شخص کمی سیلی بخوره و از تنبلی و اینها در آد تا بتونه از حرام ها دوری کنه
جنبه تربیتی داره واجبات، شخص تربیت میشه تا بتونه جلوی گناهان و انحرافات دور بمونه
به طبع وقتی این نماز نباشه آدم طغیان میکنه، دست به گناه میزنه براشم راحت میشه گناه کردن و جَری میشه این شخص و عنان و اختیار از دست عقلش میره دست دلش و خواسته های نفسانی

بیشتر این واجبات جنبه تربیتی داره، روزه هم همینطوره تقریبا، حالا اینکه خدا گفته میتونید برید مسافرت و روزه نگیرید ، این به ضرر شخصه دیگه، از تربیت های الهی دور میکنه خودشو، برا خودش بد تموم میشه، وگرنه گناهی ام نکرده که رفته مسافرت

اکثرا افرادی که دیدم زیاد قید و بند ندارند و سمت گناه میرن، میبینیم نمازشونم ول میشه کم کم

شنیدم مثلا فلانی بد حجاب شده با بد ها گشته و دوست شده، بعد نمازش مثلا از اول وقت رفته آخر وقت، بعدشم دیگه نمیخونه براشم عادی میشه و نمیفهمه چی داره به سرش میاد

بله دیگه، واجباتی از جمله نماز از محبت های خداست به ما که گفته این کارو بکنید تا برای خودتون خوب تموم شه
الحمدلله الرب العالمین

یامولا علی (علیه السلام)

نظام اخلاقی اسلام تنها وعظ و چند تا دستور و حکم نیست که احکام اخلاقی غیر از نظام اخلاقی است.این نظام با شناخت ها شروع می شود و به عشق ها گره می خورد....عظمت این نظام اخلاقی این است که دستور نمی دهد،بلکه تبدیل می کند.

اخلاق در لغت به معنای طبیعت و سرشت است . دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین می فرماید: «اخلاق، مجموعه ای از معانی و ویژگی های مستقر و ثابت در نهان انسان است که در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده می شود و از این رو، فرد یا به انجام آن اقدام می نماید یا از انجام آن خودداری می ورزد.» ( غزالی امام محمد، ۱۹۹۵م،ج۳،ص۴۶)

هم چنین قرآن کریم اساسنامه اخلاقی برای هر فرد مسلم مقرر نموده تا در تمامی مراحل زندگی شخصی عملا تطبیق گردد، مسائلی که در ظاهر بسیار شخصی و خاص فرد است ولی در ساختار سلوکی و رفتاری او بسیار مؤثر و بیانگرو تکوین دهنده ی شخصیت اسلامی و انسانی او می باشند، مواردی از قبیل:اجازه گرفتن قبل از دخول بر حوزه دیگران: (النور / ۲۷ ـ ۲۹. النور / ۵۸ ـ ۵۹.)، آرام سخن گفتن: (الحجرات / ۲ ـ ۴.)، سلام قبل از داخل شدن: (النور / ۶۱.)، جواب سلام با عباراتی بهتر از سلام: (النساء / ۸۶.)، احترام مجلس: (المجادلة / ۱۱.)، سخن شیرین و مؤدبانه: (الإسراء / ۵۳.)، اجازه گرفتن قبل از انصراف: (النور : ۶۲.).از بین سوره های بزرگ قرآن کریم که حقایق عقیده،برنامه شریعت، راه و رسم انسانیت،مرام ادب و الفبای اخلاق را در لابلای محتوای خود دارد سورة «حجرات» می باشد.خداوند در این سورة مبارکه در کمال صراحت و وضوح به مسلمانان ارشاد می فرماید:« شیوة زندگی شما با سائر انسانها فرق دارد، یعنی مسلمانان باید در جامعه بشری اسوه و نمونه اخلاق الهی و قرانی باشند، و جامعه اسلامی باید نمادی از عدالت اجتماعی، و درنهایت احترام و ادب با پروردگار عالم، و رسول برگزیده او(ص) و در مقابل سایر انسانها باشد.از این رو می توانیم این سورۀ مبارک را «سورۀ اخلاق» نامید و این حقیقت را دریافت که درجات ایمان به درجات اخلاق نیک وابسته است چنانچه رسول الله (ص) فرموده اند:«أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا» (سنن الترمذی) «کامل ترین مؤمنان در ایمان خوش اخلاق ترین شان میباشند».اخلاق نیکوپیرایه ای نیست که بی نیازی از آن ممکن باشد، بلکه جزو اصول زندگی است که دین آن را می پسندد و صاحبان آن را محترم می شمارد .

مسلم;950437 نوشت:
ملاک رضایت از اخلاق و دینداری خود انتخاب کننده است، انتخاب کننده با ملاک های خودش انتخاب شونده را رصد می کند.

باسلام
بیشتر میشه توضیح بدید در این باره

و طاها;950461 نوشت:
بزرگوار دست و بال من بسته است چرا که خودتان بهتر میدانید با گوشی پاسخ دادن سخت است و کمتر میتوانم خط به خط بررسی و پاسخ بدهم
از طرفی دست و بال شما در بررسی روایات باز است و من بسته.. چرا که نمیتوانم به راحتی به منابع دست یابم

قبول دارم، نیازی به سند نیست، اگر روایتی فرمودید که تا به حال نشنیده بودم و نیاز به بررسی داشت خودم عرض می کنم تا سندش را حتی از سایت ها بفرستید متنش را با نرم افزار پیدا میکنم.

و طاها;950461 نوشت:
مثلا شما داستان جویبر را نگاه کنید ... خوب حداقل بداهتا با گفته های شما همخوانی ندارد.

عرض کردم، ملک های دیگر بر زیبایی ترجیح دارند، اگر انسان مومن و با اخلاقی بود که زیبا نبود هم عقل و هم شرع دین و ایمانش را برطرف کننده نقص در زیبایی اش می دانند.

و طاها;950461 نوشت:
یا در مواردی که روی خصوصیات زن صحبت میشود مسئله تناسب زن با شوهر نیست
بلکه مسئله فرزند است.

بله مسئله فرزند آوری هم به عنوان یکی از ملاک ها مطرح شده است، اما همه اینها در اولویت های بعدی است.

و طاها;950461 نوشت:
حالا اینکه دو طرف بروند با هم بنشینند و رفت و آمد کنند تا ببینند چه قدر به هم میخورند خیر...

من به آقا رضا هم عرض کردم، اسلام ملاک می دهد، نه روش تحقیق! می گوید این ملاک ها را باید داشته باشد، اگر می تواند از طریق تحقیق در محل کار و محل سکونت و پرس و جو بفهمید که خب حل است، اگر نشد و اصرار بر نشت و برخاست بود، باز هم اسلام درب را نبسته است، می تواند با اجازه پدر دختر عقد موقت مشروط بر عدم ارتباط جنسی جاری کنند تا با هم بیشتر رفت و آمد داشته باشند.

و طاها;950461 نوشت:
مثلا یکی از یاران امام میخواست یک زن هم عقیده خود شیعه پیدا کند امام گفت فلانی ها هم خوبند... اما طرف خیلی متعصبانه به این موضوع نگاه میکرد

این روایت را نشنیده ام، اگر می شود یا متن عربی اش را بدون آدرس بگذارید، یا لینک سایتش را در خصوصی برایم بفرستید، ممنون میشوم
موضوع قفل شده است