خب شد آیت الله مشکینی از دنیا رفت
چرا
چون اگر زنده بود برنامه جامعه القرآن و...سبب سکته ایشان می شد
یاد ایشان بخیر
با غم و غصه می گفتند: من شرم می کنم هنوز یه جوان می خواهد قرآن بخواند باید بخرد و گاهی ندارد این کتاب مقدس را بخرد. به مدیر چاپ خانه الهادی نامه ای نوشت که قرآن های تان را با قیمت کاغذتان دست مردم برسانید الان هم اول قرآن های چاپ الهادی نامه ایشان هست.
و قیمت (هدیه) ان خیلی کمتر از قرآن های دیگر شد.
الان تابستان است یک نفر دو یا سه فرزند داشته باشد بخواهد کلاس جامعه القرآن و....بنویسید هر نفر برای هر کلاس 30 هزار تومان می نویسند مثلا اگر این دو فرزند بخواهند کلاس حفظ و قصه شرکت کنند باید 120 هزار تومان بدهند
و این خجالت آور است برای مسئولان ذیربط
لو کانوا تدرکون و ما انا الا طلاب حوزوی و اعتذر منکم ایها القراء الکرام الاعزاء
البته جامعه القرآن و کانون های قرآنی و حومه حق دارند پول بگیرند خب مسئولان ذی یا دو ربط بهشون این حکم فقهی را نشون داده اند مسئولان خدا رو شکر احکام فقهی سرشون میشه من نادونی کردم
العذر عند کرام الناس مقبول الان این چند تا استفتا را دیدم
خب حالا مرد و مردونه از مسئولان معذرت می خواهم دندش نرم هرکی قرآن می خواد یاد بگیره مثل کسی که کلاس موسیقی میره بره پول بده اصل فکر کنه تو یه کشور لائیک و کف فرش موزائیک زندگی میکنه
همه جا خصوصی سازی شده قرآن نشه نعذم بالله پنهتُ بخدا بی احترامیه [="]گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن[="] [="]سؤال:[="] [="]گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمى دارد؟
[="]آیت الله بهجت و آیت الله فاضل لنکرانی:[=Calibri] [="]اشكال ندارد.[="][1]
[="]آيت اللَّه مکارم شیرازی:[="] جايز است، ولى كراهت دارد.[="][2]
برا آدم اخلاق نمذارن
کمی رو اخلاقم بایه کار کنم: این یه کتاب توپ اخلاقی
من حالم خیلی بد بود ایرانیش بهم نمیسازه باید خارجیش را بخونم به همین خاطر متنش عربیه
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است كه ملائكه در روز بدر عمامه هاى سفيد در سر داشته و علاقه ها انداخته بودند.
از حضرت صادق نقل شده است كه حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بر سرحضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عمامه بدست مبارك خود پيچيدند و يك سر عمامه را از پيش رو آويختند و طرف ديگر را بقدر چهار انگشت كوتاه از عقب سر آويختند پس فرمودند كه برو، رفت و فرمودند كه بيا، آمد آنگاه فرمودند كه چنين است واللّه تاجهاى ملائكه .
در فقه رضوى عليه السلام مذكور است كه هرگاه عمامه بر سر گذارى اين دعا بخوان بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ اَرْفَعْ ذِكْرى وَ اَعْلِ شَاءْنى وَ اَعِزَّنى بِعزَّتِكَ وَ اَكْرِمْنى بِكَرَمِكَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَبَيْنَ خَلْفِكَ اَللّهُمَّ تَوِّجْنى بِتاجِ الْكَرامَةِ وَ الْعِزّ وَالْقَبُولِ.
خب شد آیت الله مشکینی از دنیا رفت
چرا
چون اگر زنده بود برنامه جامعه القرآن و...سبب سکته ایشان می شد
یاد ایشان بخیر
با غم و غصه می گفتند: من شرم می کنم هنوز یه جوان می خواهد قرآن بخواند باید بخرد و گاهی ندارد این کتاب مقدس را بخرد. به مدیر چاپ خانه الهادی نامه ای نوشت که قرآن های تان را با قیمت کاغذتان دست مردم برسانید الان هم اول قرآن های چاپ الهادی نامه ایشان هست.
و قیمت (هدیه) ان خیلی کمتر از قرآن های دیگر شد.
الان تابستان است یک نفر دو یا سه فرزند داشته باشد بخواهد کلاس جامعه القرآن و....بنویسید هر نفر برای هر کلاس 30 هزار تومان می نویسند مثلا اگر این دو فرزند بخواهند کلاس حفظ و قصه شرکت کنند باید 120 هزار تومان بدهند
و این خجالت آور است برای مسئولان ذیربط
لو کانوا تدرکون و ما انا الا طلاب حوزوی و اعتذر منکم ایها القراء الکرام الاعزاء
سلام بر استاد بزرگ ان شاءالله که حالتون خوب باشه
البته تو پست بعد جوا ب دادید ؛
تا حدودی ایرادتون وارده اما اما عرضم به حضورتون که ارگان دولتی از موسسه هایی مثل جامعه القران و مهد القران و... پشتیبانی نمیکنه!
این موسسه ها مکانهایی برای تربیت مربی دارن بعد از دوره های مخصوص وقتی مربی رو بکار گرفتن هر چند اندک ولی بهش حقوق میدن، خیلی جالبه ما برای همه چیز پول داریم بدیم اما نوبت یه مقدار خرج کردن برای یادگیری قران که رسید واویلا ...........
من شخصا مربی کودکان جامعه القران هستم البته به لطف خداوند......
بابت چهارماه و نیم دوره حفظ جزء سی بعلاوه کتابهای بهار 1 و دو ، پنجاه هزار تومن دریافت میکنه که مادرهایی هم که درخواست قسط بندی یا بعدا دادن و.. میکنن باهاشون کنار میان.
خودم هم حفظ دست و پا شکسته ای میرم که ماهانه دوازده هزار تومن میدم ؛
استاد بحث شرعی و غیر شرعی نیست بحث اینه که واسه همه امور مملکت از فوتبال و غیره گرفته تا عمران و ابادی پول هست اما نوبت یادگیری قران که رسید باید فی سبیل الله باشه اصلا کسی پول میگیره واسه قران :Gig:................... :Esteghfar:
اونوقت مسئولین گرانقدر نمیگن هزینه تبلیغ و اینهمه اموزش مربی و خرید وسایل کمک اموزشی و هزار هزار دنگ و فنگ دیگه چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
یه چیز جالبم بگم با این هزینه خدا رو شکر حتی زنان روستایی هم میان جامعه واسه ثبت نام، و جامعه القران بیشترین حافظ ها رو داده.
البته نگفتم واسه نقد خدای نکرده بلکه صرفا جهت اطلاع:ok:
البته جامعه القرآن و کانون های قرآنی و حومه حق دارند پول بگیرند خب مسئولان ذی یا دو ربط بهشون این حکم فقهی را نشون داده اند مسئولان خدا رو شکر احکام فقهی سرشون میشه من نادونی کردم
العذر عند کرام الناس مقبول الان این چند تا استفتا را دیدم
خب حالا مرد و مردونه از مسئولان معذرت می خواهم دندش نرم هرکی قرآن می خواد یاد بگیره مثل کسی که کلاس موسیقی میره بره پول بده اصل فکر کنه تو یه کشور لائیک و کف فرش موزائیک زندگی میکنه
همه جا خصوصی سازی شده قرآن نشه نعذم بالله پنهتُ بخدا بی احترامیه
گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن سؤال:گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمى دارد؟
آیت الله بهجت و آیت الله فاضل لنکرانی:اشكال ندارد.[1]
آيت اللَّه مکارم شیرازی: جايز است، ولى كراهت دارد.[2]
هر باری تو جمع یا خصوصی یه جوک درباره آخوندها می گفت.
به هر روحانی هم برچسب می زد یه روز داغ داغ بود و به رهبری هم برچسب زد و گفت اختلاس امسال با هماهنگی رهبری بوده
چایی ام را تا ته سر کشیدم و او همچنان صحبت می کرد و می گفت و می خندید و می خنداند
وسط بحثش گفتم ببنیم
این زمین های اطراف امام زاده وقفی نیست که شما در آن ویلا ساخته اید؟ وضع مالی شما و فامیل تون هم که بد نیست گنج زیر امام زاده را کی شبانه در آورده بود تا حالا هم معلوم نشده کار چه کسی بود ای ناقلاها....
با تندی داد زد حرف دهنت را بفهم و بزن نگاهی به دیگران کرد که منتظر بودن من چی دارم می گویم و تعجب کردن
مثل اسفند روی آتیش شده بود. گفت هر کس می گوید بیجا می کند اشک در چشمانش جمع شده بود
به آرومی گفتم تلخ بود؟ نیش بود؟ دردت اومد؟
حالا بفهم یه طلبه و یه روحانی و خانواده اش به خصوص زن و بچه اش که دستش به هیچ جا بند نیست و این دری وی ها را از در قالب جوک و گوشه کنایه می شنود چه می کشد.
بفهم که توی کشور وقتی افرادی سخنان ضدانقلاب ها را که از ماهواره ها و سایت ها درباره رهبری نشخوار می کنند چه قدر برایش تلخ است.
بله هر چه انسان پاک باشد (مثل خود شما که واقعا اعتقاد دارم انسان های شریفی هستید) برچسب بدی که بهش می زنن زجر آورتر است
بعدا برخی گفتند بهتر از این نمی توانی بهش بگی؟
گفتم یه شوک را نیاز داشت
یکی از اقوام قم خونه من که کلنگی و کوچیک و در ته کوچه دومتری بود اومده بود خونه ای که با قرض و کمک پدر و پول جهیزیه همسر و...خریده بود و با لوازم در حد یک حجره زندگی مشترک را شروع کردیم. بازم درباره وضع اقتصادی طلاب که فلان است و بمان است می گفت گفتم می برمت خونه طلاب ایرانی یا غیرایرانی اگر زیر پاشون موکت بود اگر لوازم ابتدایی زندگی را خیلی هاشون نداشتن و.. چه می کنی حاضری دست کنی به جیب و براش فرش بخری
بیچاره وقتی بین نگاه های دیگران گیرافتادی بود با او همه ادعایی که داشت زد گاراژ.
همانطور كه در ورزش كشتى به خاك ماليدن پشت رقيب مطرح است، در كشتى درونى نيز به خاك ماليدن بينى رقيب مطرح است و چون ما خود، رقيب خود هستيم و ديگرى با ما دشمن نيست، در اسلام به ما گفتهاند: بهترين حالات نمازگزار، سجده است و مستحب استسجده، طولانيتر از ركوع باشد و نيز گفتهاند: گذاشتن هفت عضو بر روى زمين، واجب و گذاشتن عضو هشتم يعنى بينى، مستحب است و اين همان «رغم الانف» يعنى بينى را در مقابل خدا به خاك ماليدن است.
[h=1]توهین دوستان علما [/h]
سلام بر همگی
گاهی برای عالمان و عرفای بزرگ عرفان و اخلاق که به رحمت خدا رفته اند. در مجله ها، پوسترها و بنرها و رساله ها تصاویری استفاده می شود که مناسب نیست.
به یکی از دوستان سردبیر گفتم: اگر به ما بگویند یک عکس بده می خواهیم در مجله ای چاپ کنیم چه کار می کنیم؟
همه عکس هامون را زیر و رو نمی کنیم تا بهترین را گزینش کنیم
هزارتا ژست نمی گیریم و تا عکس خوب دربیاد؟
خودم من که صفرم در مقام این بزرگان یه روز دیدم یه آقای با چندتا دوربین به گردن اومد گفتم می خواهم عکسی از شما برای فلان مجله عکس بگیریم. بعد از ابعاد مختلفی عکس گرفت تا مثلا بگه این همون آقای بزرگی است که در مجله از روی نوشته های علما برای شما مطلب می نویسه....
بابا علما عمرشان را برای روشنگری ما صرف کرده اند
زمان قدیم عکاسی با این تجهیزات هم نبوده چی می شده که عالمی رضایت بدهد عکسی از او گرفته بشه
اگر از عالم تصاویر خوب داریم بهترین ها را انتخاب کنیم
اگر تصویر کیفیت ندارد با کمک وسایل و نرم افزارهای گرافیکی و طراحی از هنرمندان و نقاشان کمک بگیریم
وقتی جوان ما عکس عالمای را ببیند که شبیه تصاویر منتشر شده درباره اجنه است اون وقت رغبت می کنه کتب آنها را بخواند.
واقعا جای تأسف داره که می بینیم بزرگداشتی می گیرن و در شهر با بنرها و پوسترهای مقام یک عارف یا مرجع را با بدترین تصویر نزد جوانان( نه نزد خدا) پایین می آوردند
با خدایا ما را به راه راست کج بفرما
مدتی قبل در تاپیکی بیان شده بود که به زن در جامعه ما ظلم شده و...
اگر دستورات اسلامی رعایت شود مشکلات رفع می شود ظلم جایی است که هوا و هوس وجود داره نه جایی که خدا پس خدایی زندگی کنیم
بخوانیم
خب این هم نظر کارشناسان مذهبی در نشریه مأوا: مرکز مشاوره مؤسسه آموزشی و پژوهشی قم
[h=1]داشتن ریش صورت موجب کاهش خطر ابتلا به سرطان پوست می شود [/h]
پژوهشگران علوم پزشکی در کشور استرالیا می گویند طی یک بررسی جدید دریافته اند که ریش و موهای صورت در کاهش خطر بروز سرطان پوست مفید هستند. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، سرطان پوست، بیماریی است که سلولهای سرطانی (بدخیم) در لایه های بیرونی پوست بوجود میآیند. سرطان پوست میتواند در هر جایی از بدن ایجاد شود، اما در مکانهایی که بیشتر در معرض نور خورشید است مانند صورت، گردن، دستها و بازوها رایجتر است. متخصصان دانشگاه کویینزلند جنوبی در استرالیا با استفاده از تکنیک های ارزیابی پوست به لحاظ میزان جذب تشعشعات متوجه شده اند که وجود موهای صورت تا حدود یک سوم از تماس مستقیم نور خورشید با سطح پوست جلوگیری می کند و در نتیجه خطر ابتلا به سرطان پوست را کاهش می دهد. نتایج این آزمایش تایید می کند که هرچه موهای صورت بلندتر باشد در حفاظت از پوست در برابر تشعشعات خورشیدی موثرتر خواهد بود. سرطان پوست یکی از مشکلات پوستی است که متاسفانه در سالهای اخیر روند رو به گسترشی داشته است. در سرطان پوست سلولهای بدخیم که از بافت پوست نشأت میگیرند به طور نامنظم و فزایندهای تکثیر و به طریقی از سیستم ایمنی و دفاعی بدن عبور میکنند بدون اینکه موجب عکسالعمل تدافعی و تهاجمی در سیستم ایمنی بدن شوند. مهمترین عامل ایجاد سرطان پوست، جهش در سلول براثر اشعه ماورای بنفش خورشید است با توجه به نوع سلول پوستی که دچار جهش ژنی شده است اشکال مختلفی از سرطان پوست بهوجود میآید که هر کدام نشانهها و عوارض خاص خود را دارند. انواع مختلفی از سرطانها در پوست شما میتواند ایجاد شود. عمومی ترین سرطانها، سرطان سلولهای پایه یا سرطان سلولهای فلسی است.
خب شد آیت الله مشکینی از دنیا رفت
چرا
چون اگر زنده بود برنامه جامعه القرآن و...سبب سکته ایشان می شد
یاد ایشان بخیر
با غم و غصه می گفتند: من شرم می کنم هنوز یه جوان می خواهد قرآن بخواند باید بخرد و گاهی ندارد این کتاب مقدس را بخرد. به مدیر چاپ خانه الهادی نامه ای نوشت که قرآن های تان را با قیمت کاغذتان دست مردم برسانید الان هم اول قرآن های چاپ الهادی نامه ایشان هست.
و قیمت (هدیه) ان خیلی کمتر از قرآن های دیگر شد.
الان تابستان است یک نفر دو یا سه فرزند داشته باشد بخواهد کلاس جامعه القرآن و....بنویسید هر نفر برای هر کلاس 30 هزار تومان می نویسند مثلا اگر این دو فرزند بخواهند کلاس حفظ و قصه شرکت کنند باید 120 هزار تومان بدهند
و این خجالت آور است برای مسئولان ذیربط
لو کانوا تدرکون و ما انا الا طلاب حوزوی و اعتذر منکم ایها القراء الکرام الاعزاء
شاید ربطی به این موضوع نداشته باشه ولی یه جوری مربوطه به نظرم
غیر از هزینه ه که مانع اند واقعاً تا حالا دقت کردیم به جرأت میگم اکثر مراکز دینی(مساجد،حسینیه ها،مهدقرآن و...)واقعاً از نظر زیبایی،نظافت وشیک بودن ذره ای جذابیت ندارن.
چند وقت پیش برای یه کاری رفتم یه مهدقرآن خیییلییی فضاش زشت وغیر جذاب بود اونم برای بچه های کمتراز7سال.
مساجد که واقعاً وضع اسفباری دارن؛یه بار داشتیم از سفر برمیگشتیم وقت نماز رفتیم یه مسجدی که کلی حرص خورم،خدایا یعنی وضعیت مساجدشیعه باید این باشه!!!هم از نظر بهداشت ونظافتش وهم از نظر وضعیت کلی.
چسبیدن به ظواهر در امور معنوی درست نیست اماایجاد جذابیت محیطی(ظاهری-محتوای)لازمه.اونم توی دنیای جورواجور. حضور مردم توی مساجد هم اونجور که شایسته ی یک شیعه است نیست،میگم شیعه چون واقعاً اهل سنت به مساجدشون میرسن وحضور گرمی هم دارن.
مساجدمهجورن
قرآن مهجوره
اهل بیت(ع) مهجورند:Motehayer::Motehayer::geryeh::geryeh:
هنوز دقت کرده اید که
فصاحت یعنی چه؟
بلاغت یعنی چه؟
فصاحت به معنی وضوح و روشنی است : فصاحت کلمه+ فصاحت کلام+ فصاحت سخنگو
بلاغت: رسا و شیوا: بلاغت کلام و متکلم (بلاغت کلمه نداریم یعنی با کلمه نمی توان مقصود رسایی را متناسب با مقتضای حال بیان کرد
متکلم بلیغ کسی است که آوردن کلام بلیغ ملکة او شده باشد، یعنی علاوه بر آوردن کلمه و کلام فصیح بتواند بی رنج و تکلفی، کلمه و کلام فصیح را مطابق مقتضای حال بیاورد.یعنی اگر مقتضای حال کوتاه سخن گفتن است کوتاه و اگر طولانی سخن گفتن است طولانی سخن بگوید و اگر (شنونده منکر کلام ماست و) نیاز به تأکید است، با تأکید و اگر نیاز به تأکید نیست بدون تأکید سخن بگوید. به همین جهت گفته اند: «لِکُلِّ مقامٍ مقالٌ» هر مقامی گفتار خاص خودش را می طلبد.
بنابراین ممکن است کلمه و کلامی فصیح باشد ولی مطابق با مقتضای حال نباشد بنابراین این کلام بلاغت ندارد.
نهج البلاغه همه خصوصیات فصاحتی و بلاغتی را دارد.
در نماز جماعت مساجد ما، به خاطر احترام به افراد مسن در صفوف اول آنها می ایستند.
یکی از جوانان خطاط و خوش ذوق در هنر خطاطی، ذوق بلاغتی نداشت. جلمه ای با خط زیبا نوشته بود و به دیوار دقیقا مقابل صف اول جماعت زده بود:
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است
ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
راستی ما در سخنان خود هنگام معاشرت و ارتباط با والدین، فرزندان، خواستگار، و....فصاحت و بلاغت را رعایت می کنیم؟
برخی از مشکلات ارتباطی ما به خاطر ضعف در فصاحت و بلاغت است که باید با مطالعه، شنیدن سخنرانی، دقت به ظرافت ها، مطالعه و تمرین و تمرین برطرف کنیم.
ممکن است کسی با فصاحت چیزی بگوید ولی بلاغت نداشته باشد
مولوی میگه
مردی رفت دستشویی آن جا به جای خواندن دعای مخصوص آنجا. اشتباهی دعای هنگام وضو گرفتن را می خواند:
خدایا بوی بهشت را به مشامم برسان
یا پیرمردی هنگام دیدن آیت الله بروجردی در مقام تعریف و تمجید می خواست بگوید چه چهره نورانی ای داریدو آیه ای را خواند که روزی که مجرمان به سیمای خود شناخته شوند.
اشک از چشمان آیت الله بروجردی جاری شد گفت: شاید کلام خدا بوده که بر زبان این پیرمرد جاری شده و بیان حال و روز من باشد
(( زمانی که من در سال 1993 پاسخگویی به سوالات دینی را در اینترنت آغاز کردم، با توجه به محدودیتهای اینترنتی که در آن زمان وجود داشت، چون هیچکس این کار را انجام نمیداد، و روزی بیش از 100 نامه از سراسر دنیا برای من ارسال میشد، کمکم امکان پاسخگویی به آنها از من سلب شد. و آن زمان اینترنت به معنایی که امروز شما میبینید نبود، بلکه در فضای داس (dos) کار میشد و صرفا متن بود و هیچ نوع گرافیکی هم نداشت و کار انتقال پیامها از طریق پیامهای داس اجرا میشد. و در آن زمان در ایران نمیدانستند اینترنت چیست؛ نه تنها مردم عادی بلکه حتی اساتید دانشگاهها هم نمیدانستند. و گاهی اوقات که من حرف از ایمیل میزدم برایشان نامانوس بود، و میگفتند این نامهای که ارسال میکنید چند روز طول میکشد تا برسد؟ این رفتارها باور نکردنی بود.
ولی الان ما در سال 2010 هستیم، دیگر بچههای کوچک هم میدانند ایمیل چیست و از اینترنت به اشکال متفاوت استفاده میکنند. و امروز سطح اگاهی مردم به گونهای افزایش پیدا کرده که اینترنت جزیی از زندگیشان شده. و باید به این دید به اینترنت نگاه کنیم که دیگر اینترنت از حد یک رسانه گذشته و دیگر در حد یک ابزار ارتباط با دیگران نیست و به سمتی میرویم که مردم در زندگیشان به اینترنت کاملا وابسته خواهند شد))
جملات بالا بخشی از صحبتهای آیتالله مهدی هادوی تهرانی در گفتگوی اختصاصی با ((طلبه بلاگ)) است. او را زمانی لقب «آیتالله اینترنت» داده بودند که هنوز اساتید دانشگاه نیز کار با آن را فرا نگرفته بودند. گفتگو با آیتالله در حالی انجام شد که وی بسیار صریح و در عین حال به راحتی سخن میگفت. با هر سوالی که میپرسیدم پاسخ سه سوال بعدی نیز همراهش بود؛ همین شد که ترجیح دادم از اساس، سوالات را حذف کنم! آنقدر جوابها کامل است که هیچ لطمهای به اصل گفتگو وارد نشود. این مصاحبه که توسط طلبه بلاگ با آیت الله هادوی انجام گرفته است، شاهد مثال هایش می تواند برای افراد غیر طلبه هم باشد...
::: قدرتی که اینترنت دارد، حتی رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی هم ندارند
اینترنت در واقع یک رسانه است، ولی دارای ویژگیهایی است که باعث شده از سایر رسانههای دیگر متمایز شود. اولا از یک طرف این رسانه میتواند به صورت فردی، در قالب یک وبلاگ یا یک سایت تحقق پیدا کند و در آنجا فعالیت کند. در حالی که معمولا یک نفر نمیتواند یک روزنامه، یا رادیو، و یا یک شبکه تلویزیونی داشته باشد. در ثانی شما میتوانید با استفاده از اینترنت با مجموعه گستردهای از مخاطبین در سطح دنیا ارتباط برقرار کنید که بیشتر رسانهها چنین تواناییهایی ندارند و به وسعت اینترنت نمیتوانند فعالیت کنند. همچنین میتوانیم فضای اینترنت را مثل یک بازار مکاره بدانیم که هر کسی وارد آن بشود میتواند کالای مورد نظر خود را پیدا کند. و عرضهکنندگان زیادی به دلیل ویژگی اول در اینترنت وجود دارند. در نتیجه اگر کسی بدون شناخت وارد اینترنت بشود و بخواهد فقط پرسه بزند، احیانا توسط این عرضهکنندگان متعددی که در اینترنت هستند و به اشکال مختلف سعی میکنند افراد را شکار کنند، جذب خواهد شد. اینترنت فرصتی برای ارتباط دو سویه ایجاد میکند که در رادیو و تلویزیون، و یا روزنامهها این امکان ارتباط دوسویه با محدودیت زیادی مواجه است. ولی در اینجا شخص میتواند با هویت حقیقی یا جعلی خود با طرف مقابل ارتباط برقرار کند. پس اینترنت فضایی است که میتواند خیلی از چیزها در آن مخفی شود و یا خیلی از چیزها غیر از آن چیزی که هست نشان داده شود و همه چیز فرصت عرضه پیدا میکند. این ویژگیها، اینترنت را تبدیل کرده است به رسانهای که روز به روز حضورش در زندگی انسان افزایش پیدا خواهد کرد.
::: در زمینهی اینترنت، حوزه پیشگام بوده است
وقتی اینترنت آمد. اولین جایی که حوزه پیشگام بود همین فضای اینترنت بود. وقتی اینترنت کمکم شناخته شد، به سرعت وارد حوزه شد و پایگاههای اینترنتی به سرعت در حوزه راهاندازی شد و شروع به کار کردند و امروز در حوزه به معنای وسیع کلمه حضور بسیار گستردهای دارد. و هیچ سایتی ما نداریم که از لحاظ کارایی در حد و اندازهی سایتهای حوزوی باشد. بنابراین من فکر میکنم در زمینه اینترنت، حوزه به یک معنا پیشگام بوده، یعنی در همان روزهای آغازین شکلگیری اینترنت در ایران حوزه حضور داشته و خواهد داشت. ::: طلبهها نباید به اینترنت به عنوان یک وسیلهی ارتباط نگاه کنند یک بُعد دیگری هم اینترنت دارد که متاسفانه خیلی در بین ما مغفول واقع شده، اینکه اینترنت از یک طرف رسانه است و وسیلهی ارتباط است و از طرف دیگر هم فضایی است برای تحقیق؛ اینکه شما امکان دسترسی به اطلاعات وسیعی را در اینترنت دارید؛ و راجع به، موسسات، کتابها، افراد و خیلی چیزهای دیگر میتوانید تحقیق کنید و طلبهها هم نباید به اینترنت به عنوان یک وسیله ارتباط و پیام رساندن نگاه کنند. بلکه یک وسیلهی تحقیق است. میتواند به بسیاری از کتابها و مقالات دسترسی پیدا کند و با شخصیتهایش ارتباط برقرار کند. و این یک امر مغفول بین مردم نه تنها در ایران بلکه در کل جهان است و آمارها نشان میدهد که استفاده علمی از اینترنت خیلی کمتر از استفادههای دیگری است که از اینترنت میشود. و حجم استفادههای تفریحی از اینترنت بسیار بسیار بیشتر از استفاده علمی است. ::: اگر طلبهای بلد نیست، وظیفهاش این است که جواب ندهد فضای فعالیت طلبه بستگی دارد به آن فضایی که در آن قرار میگیرد، و به آن موضوعی که در موردش کار میکند. مثلا طلبهای تواناییهای علمیاش خوب است و طلبهای دیگر تواناییهای اجتماعیاش خوب است. بالاخره باید در زمینهای وارد شوند که در آن زمینه تخصص کافی و اطلاعات کافی و فهم درستی دارند. و صرف اینکه من احساس وظیفه میکنم و باید جواب بدهم نباید اکتفا کرد بلکه وقتی دیدیم بلد نیستیم وظیفهام این است که جواب ندهم ولو اینکه احساس نیاز است و باید یکی پاسخگو باشد. ::: بزرگترین آفتی که طلبهها در این فضا به آن مبتلا میشوند این است که بنابر احساس مسئولیتی که حس میکنند، دست به هر کاری میزنند
طلبه هم مانند هر انسانی ممکن است وقتی وارد این محیط شود، صیادهای اینترنت آن را صید کنند. ولی با این تفاوت که، اگر یک جوان عادی جذب اینترنت شود بیشتر از لحاظ اخلاقی دچار انحراف میشود ولی طلبهها در زمینههای اعتقادی گرفتار میشوند. به این صورت که فکر میکند مثلا الان یک جمعی است و سوال میپرسند و من بنابر احساس مسئولیتم باید پاسخگو باشم ولی میبینیم که از آن طرف طرح این سوالات کاملا کارشناسی شده است و میدانند چطور باید با فرد برخورد کنند که ذهنش را کمکم تغییر دهند و صیدش کنند.
همین احساس مسئولیت طلبهها گاهی اوقات باعث میشود، کاری را انجام دهند که از توانشان خارج است و یا صلاحیت انجام آن کار را ندارند و همین باعث ضربه به او میشود. میخواهد سوالی را جواب دهد ولی چون بلد نیست و نمیداند چگونه باید پاسخگو باشد و یا اطلاعات علمیاش کم است و یا مخاطبینش را نمیشناسد و نمیداند چه سوءاستفادههایی ممکن است از مطالبش بکنند، احیانا یا خودشان منحرف میشوند و یا باعث انحراف دیگران؛ و این بزرگترین آفت است. با این حال به نظر من اگر طلبه اطلاعات دینیاش درست باشد، و فهم درستی از اینترنت داشته باشد و مخاطبانی که در اینترنت دارد را بشناسد و اینکه روحیهی اینترنتی که یک روحیه خاصی است را داشته باشد و همچنین روانشناسی آدمهایی را که در اینترنت کار میکنند را بداند، مسلما خیلی خوب میتواند از اینترنت استفاده کند و باید هم استفاده کند، چون با روندی که در پیش رو داریم اینترنت جزء غیر قابل تفکیک از زندگی انسانها خواهد شد و در این فضا یک طلبه و یک روحانی باید با اینترنت آشنا باشد و قهرا به تبع آن ابزارهایش را به دست میآورد که همان دانش دینی بالا، شناخت صحیح از اینترنت، و روانشناسی آدمهایی که با اینترنت کار میکنند.
::: دنیا در زمینه اینترنت با بحران مواجه شده است
چون اینترنت یک پدیده نو پیداست، در ایران هم حداکثر 12 تا 13 سال است که به این معنای وسیع و گستردهاش وارد شده و به سرعت در حال پیشروی و شکلگیری است، با این وجود نهایت اتفاقی که افتاده این بوده که ما این را یاد بگیریم و استفاده از این ابزار را یاد بگیریم، به همین دلیل قطعا اصلا شناخت درستی ندارند، حتی مسئولین اصلی سایتهای اینترنتی، سایتهای خیلی مهم کشوری، خودشان هنوز نمیدانند اینترنت دقیقا چیست! بیشتر به اینترنت به شکل یک ابزار نگاه میکنند. آن بعد نرمافزاری اینترنت را در واقع کمتر به آن اطلاع دارند و کمتر به آن توجه دارند. به همین دلیل این آمادگی اصلا نیست و وجود ندارد. این مشکل اصلا مربوط به ما نیست، و نه تنها ما با این مشکل مواجهایم بلکه خود غرب هم به شکل جدی با این مشکل اینترنت مواجه است. دقیق یادم نیست ولی سال 2000 که با خبرنگار یو اس ای تودی مصاحبهای داشتم، همین بحث مطرح شد و ایشان اینترنت را به عنوان یک خطر برای نسل جوان برای کشور خودش تلقی کرد. یعنی آنها هم به شدت به همین بحران دچار هستند و دارند، نه اینکه حل کرده باشند. قبلا فضای اینترنت خیلی فضای باز و رهایی بود، بعد در دنیا روز به روز این فضا را بستند و الان هم دائم محدودیت ایجاد میکنند و در سطح دنیا در حال افزایش است. چون دنیا در زمینه اینترنت با بحران مواجه شده و این مربوط به ما نیست و به خاطر همین ما در حوزه نمیتوانیم توقع داشته باشیم که حالا اینترنت را دادیم دست طلبه که تمام آن زمینهها و اطلاعات را یادش بدهیم. و امکانش نیست الان، و در دنیا هم نمیتوانند این کار را بکنند. کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که فقط آگاهی دهیم به این صورت که مثلا این فضایی که داخلش میشوی خطراتی وجود دارد و مشکلی ممکن است پیدا شود، ما هم همان کاری که دنیا دارد انجام میدهد مجبوریم انجام دهیم. یعنی همان بحث محدود کردن، و فیلترینگ اینترنت؛ به خاطر همین اصلا نمیشود کاربران را آموزش داد، حتی ما آموزش هم بدهیم، تضمینی هم نداریم که باز دچار آسیب نشود، در این جهت به نظر من کاستی هست ولی این کاستی اختصاص به حوزه ندارد، و مربوط به کل کشور بلکه مربوط به کل دنیاست. ادامه دارد
[="]::: در کشور فیلرینگهایی داریم که در دنیا کمنظیر است
[="]همانطور که میدانید اینترنت امکانی است و هر کسی میتواند از آن به نفع خودش استفاده کند. یکی از اینها هم همان جنگهای روانی است. در قبال این هجوم، یکی از کارهایی که میکنیم، فیلترینگ است. ما فیلرینگهایی شاید در کشور داشته باشیم که در دنیا کمنظیر است، مثل فیلترینگ تصویری که در چندین سال پیش در یک طرح رسانه ملی در کشور، گروهی از برجستهترین کارشناسان نرمافزاری و سختافزاری کشور مشغول کار بودند که این فیلترینگ تصویری را ایجاد کنند. قبلا ما فیلترینگ لفظی داشتیم که معمولترین فیلترینگ در جهان است که آن سیستم به الفاظی که برایش تعریف شده حساس است.[="] [="]کار دیگری که میشود کرد، جنگهای مستقیم رسانهای است مثل هکرها. در این قسمت هم ایران به شدت فعال است و البته به سرعت بدنام می شود که هر جایی ممکن است این تبلیغات بیاید.[="] [="]از همه اینها مهمتر، توسعه و روان کردن اطلاعات صحیحتر در سطح کشور و به خصوص در سطح اینترنت است. به این صورت که وقتی شما دسترسی به اخبار صحیح را پیدا بکنید عملا آن اخبار ناصحیح از بین میرود. مثلا شما وقتی یک موضوع را جستجو میکنید، بیست تا خبر میآید، که پنج تایش اشتباه و مابقی درست است، قطعا آن پنج تا تاثیری نخواهد داشت.[="] [="]::: در اعتمادسازی در رسانههای عمومی از جمله اینترنت ضعیف هستیم [="]یکی از مشکلاتی که داریم و باید روی این قسمت بیشتر کار کنیم، همین سیال کردن فضای اطلاعات است که بیاییم فضای اطلاعات را طوری سیال و شفاف کنیم که دیگر کسی تحتتاثیر قرار نگیرد. وقتی ما بیایبم اطلاعات درست و شفاف بدهیم دیگر آنها نمیتوانند دستآویزش کنند، وقتی مدارک و اسنادش هست دیگر نمیتوانند سوءاسفتاده کنند. ولی چون گاهی اوقات، ما به دلایلی بخشی از اطلاعات را میدهیم و بخش دیگر را نمیدهیم، آنها میآیند بخشهای نگفته ما را میگویند و اعتماد مخاطب را جلب میکنند. و بعد که این اعتماد را جلب کردند، چیزهایی را که وجود ندارد هم به آن اضافه میکنند. و روش رسانه غربی هم همین است که اول اعتماد مخاطب را به وسیلهی نشان دادن مطالب و اخباری که شما یقین پیدا میکنید که او راست میگوید جلب میکنند و بعد که شما یقین پیدا کردید راست میگوید حالا میتواند دروغش را هم به شما بگوید.[="]
[="]ما در این قسمت ضعیف هستیم. یعنی ما در اعتمادسازی در رسانههای عمومی از جمله اینترنت ضعیف هستیم. در نتیجه دشمن خیلی از این استفاده میکند و آنها خیلی روی این قضایا کار کردند و پشتوانه متعارف انها، کارشناسی بسیار قوی است که در مراکز علمی پژوهشیشان صورت میگیرد و آنها دائم روی این اعتمادسازی کار میکنند.[="] [="] [="]::: سال 2000 پروژهای برای رسانههای غربی اجرا کردند با عنوان «پروژه اسلام» و هدفشان هم معرفی اسلام به صورت صادقانه بود[="] [="]سال 2000 [="]پروژهای برای رسانههای غربی اجرا کردند با عنوان «پروژه اسلام» و هدفشان هم معرفی اسلام به صورت صادقانه بود. آنها آمدند در این برنامه به مدت سه روز، از زندگی من فیلمبرداری و مصاحبه کردند و دو تا برنامه نیم ساعته تولید کردند. این برنامه در شبکهی نایتلاین، شبکهای که تولدش به خاطر مبارزه با انقلاب اسلامی ایران بود پخش شد، و برای من اکانتی درست کردند که بینندگان بتوانند به وسیله آن با من ارتباط برقرار کنند. بعد از پخش برنامه دیدم چقدر نامه از سراسر امریکا آمده که چرا بیش از دو دهه پیش از انقلاب ایران گذشته و این اطلاعات را در رابطه با ایران به ما ندادند! چرا تا به حال اینها را نگفته بودند و چرا تا به حال این حقایق را پوشانده بودند. این ریسک بزرگی است که یک رسانه خودش را به خطر میاندازد و میگوید ما بیست سال است داریم به شما دروغ میگوییم. ولی آمدند این کار را کردند. و این مثبتترین برنامهای بود که بعد از انقلاب رفت روی آنتن امریکا، و بعد این برنامه در سراسر دنیا نشان داده شد و اسم برنامه را گذاشته بودند ((مومنین)) [="] آنها میآیند یک چنین ریسکی میکنند تا اعتمادسازی کنند اما ما متاسفانه همیشه میخواهیم بیخطر کار کنیم ولی بزرگترین خطرات برای ما پیدا میشود. میخواهیم ضرر نکنیم اما گاهی وقتها همهاش را میبازیم. ما برای این که ضرر نکنیم کاری میکنیم که اعتماد مردم به رسانه ما از بین میرود. وقتی این اعتماد از بین رفت، دیگر هیچ کاریش نمیشود کرد و ما هر چه بگوییم دیگر فایدهای ندارد.[="]
[="]::: در جنگهای روانی، امن کردن فضا برای مخاطبین بسیار مهم است که ما در این زمینه ضعیف هستیم
[="]این در جنگ روانی بسیار مهم است که ما میآییم فضا را برای مخاطب ناامن میکنیم و اعتماد او از بین میرود و شفافسازی اطلاعات در اینترنت فوقالعاده مهم است و این قسمتی است که ما در آن خیلی ضعیف هستیم. ما در هک و فیلتر و اینطور چیزها خیلی هم سرمایهگذاری کردیم و خیلی هم قوی شدیم ولی در این قسمتها که نیاز دارد به تخصصها و تواناییهای مختلف و ابزارهای مختلف و از همه مهمتر شجاعت و ریسک کردن، ما در این قسمت خیلی ضعیف هستیم در حالی که غرب در آن قوی است.
[="]::: اگر ما در برخورد با رسانههای بیگانه، ضعیف باشیم چاره ای نداریم جز اینکه فیلترشان کنیم [="]اگر ما در برخورد با رسانههای بیگانه، ضعیف باشیم چاره ای نداریم جز اینکه فیلترشان کنیم. مثلا همین شبکه بیبیسی طوری نیست که بخواهیم ما با او تعاملی داشته باشم چون اصلا توانش را نداریم که بخواهیم تاثیرگذار باشیم. متاسفانه روش ما این است که وقتی میخواهیم بر روی همچه رسانههایی تاثیرگذار باشیم میرویم میگوییم آقا ما میخواهیم بر روی شما تاثیر بگذاریم. در حالی که این اصلا درست نیست، بلکه ما باید برویم آنجا و بگوییم ما آمدیم اینجا از شما تبعیت کنیم و از شما خط بگیریم و این دقیقا روشی است که آنها در پیش گرفتهاند، آنها اصلا نمیگویند ما آمدهایم بر روی شما تاثیر بگذاریم بلکه میگویند ما آمدیم از شما تاثیر بگیریم ولی در باطن هر کاری که خودشان دلشان میخواهند انجام میدهند. ولی در کل الان تعامل به این صورت اصلا معنایی ندارد.[="] [="]::: خوبی کار ما این است که خودمان نمیدانیم پرستیوی دقیقا دارد چه میکند. اصلا نمیدانیم توسط چه کسی دارد اداره میشود و یا مسئولش کیست[="] [="]الان تعامل به این صورت اصلا معنایی ندارد ولی بعضی جاها میشود؛ مثلا الان بیبیسی اصلا یک جور نیست. بیبیسی فارسی با بیبیسی انگلیسی که برای خود انگلستان پخش میشود با بیبیسی ورلد سرویس که برای کل دنیا پخش میشود، سه تا روش متفاوت دارند چون سیاستگذاریهایشان متفاوت است. آنها یک خبر را سه روش متفاوت پخش میکنند و سه طور متفاوت با مخاطبانش برخورد میکنند.[="]
[="]و الان داریم ما تازه یاد میگیریم. مثلا پرستیوی مال ماست، العالم هم مال ماست، شبکهی جام جم هم مال ماست، الکوثر هم مال ماست و همه اینها هم ماهوارهای هستند و هر کدام هم دارد یک کاری میکند. خوبی کار ما این است که خودمان نمیدانیم پرستیوی دقیقا دارد چه میکند. اصلا نمیدانیم توسط چه کسی دارد اداره میشود و یا مسئولش کیست، و اصلا نمیدانند سیاستگذاریهای این کارها از سوی کیست؛ که مثلا چه کسی دارد سیاستگذاری میکند که العالم دارد با عربستان اعلام جنگ میکند. ما خودمان آگاهانه این کار را میکنیم یا نه اصلا از سوی کسان دیگری است؟!
:: در مصاحبه با بیبيسی، آقای تیم سباستین مکرر زبانش بند میآمد و گیر میکرد من سال 2000 سال یک مصاحبهای داشتم با بیبیسی ورد سرویس، که آن موقع مسئول اداره آن تیم سباستین بود، و این شخص کسی بود که با خیلی از شخصیتهای معروف دنیا مصاحبه کرده بود و به اینکه خیلی از شخصیتها را گیر میاندازد معروف بود، و ایشان در دفتر من به قم تشریف آوردند تا مصاحبهای را هماهنگ کنند و به لطف خدا در این مصاحبه به جای اینکه من زبانم بند بیاید و گیر بیفتم، آقای تیم سباستین مکرر زبانش بند میآمد و گیر میکرد. وقتی این برنامه پخش شد، در خیلی از جاهای دنیا، مسلمانهای ایرانی با من تماس میگرفتند و من را در جاهای مختلف دنیا میدیدند، به من میگفتند که این باعث سربلندی ماست که شما اینطوری با ایشان برخورد کردید، حتی آنهایی که تحلیلگر رسانه بودند و کارشان تحلیل سیاسی بود. پس تعامل به این معنا که بتوان از فرصتهایی که در آنجا پیدا میشود و میتوانیم پیام را برسانیم استفاده کنیم و اینکه ما بیاییم با آنها قطع رابطه کنیم معنادار نیست و اثری ندارد. به هر حال ما باید وارد این صحنهها شویم و از این فرصتها استفاده کنیم.
::: اوایل انقلاب اصلا کسی بیبیسی گوش نمیداد. همه میگفتند این شبکه دروغ میگوید نکتهی مهمتر این است که ما باید طوری اعتمادسازی کنیم که اصلا کسی وقتی مطلب ما را شنید احساس نیاز نکند که برود و بیبیسی را گوش بدهد و احساس کند که اگر جایی با مال ما متفاوت بود آنها دارند دروغ میگویند. و ما باید روی این قسمت کار کنیم و چیزی است که دست خودمان است و نه به بیبیسی ربطی دارد و نه به ارتباط ما با بیبیسی.
اوایل انقلاب اصلا کسی بیبیسی گوش نمیداد. همه میگفتند این شبکه دروغ میگوید و هیچکس حرفشان را باور نمیکرد. چرا؟ چون احساس این بود که تمام حقیقت دارد همین جا بیان میشود. اگر ما این احساس را میتوانستیم حفظ کنیم، قطعا بیبیسی مثل اوایل انقلاب هیچ مشتری نداشت و آنها مجبور میشدند عقبنشینی کنند. مثلا در یکی از سالگردهای انقلاب، بیبیسی برنامهای پخش کرده بود که در آن برنامه تجلیلهای بسیار عجیب و اغراقآمیزی از امام پخش کرده بود. اینجا بیبیسی مجبور شد عقبنشینی کند و بیاید برنامهای پخش کند به قیمتی که بگوید من دارم بیست سال به شما دروغ میگویم، که بگوید ما از این به بعد راست میگوییم و توبه کردیم.
و ما هم باید جرات کنیم و بیاییم جایی که دروغ گفتیم و یا تمام واقعیت را نگفتیم را بگوییم؛ تا مردم توجه کنند که ما میخواهیم راست باشیم، علت همین که مردم ما جذب بیبیسی و اینچنین رسانههایی شدهاند همین است که فکر میکنند رسانهی خودش دروغ میگوید.
نرم افزار جنگ نرم و فضای مجازی به نقل از منبع: طلبه بلاگ
داشتن ریش صورت موجب کاهش خطر ابتلا به سرطان پوست می شود
پژوهشگران علوم پزشکی در کشور استرالیا می گویند طی یک بررسی جدید دریافته اند که ریش و موهای صورت در کاهش خطر بروز سرطان پوست مفید هستند. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، سرطان پوست، بیماریی است که سلولهای سرطانی (بدخیم) در لایه های بیرونی پوست بوجود میآیند. سرطان پوست میتواند در هر جایی از بدن ایجاد شود، اما در مکانهایی که بیشتر در معرض نور خورشید است مانند صورت، گردن، دستها و بازوها رایجتر است. متخصصان دانشگاه کویینزلند جنوبی در استرالیا با استفاده از تکنیک های ارزیابی پوست به لحاظ میزان جذب تشعشعات متوجه شده اند که وجود موهای صورت تا حدود یک سوم از تماس مستقیم نور خورشید با سطح پوست جلوگیری می کند و در نتیجه خطر ابتلا به سرطان پوست را کاهش می دهد. نتایج این آزمایش تایید می کند که هرچه موهای صورت بلندتر باشد در حفاظت از پوست در برابر تشعشعات خورشیدی موثرتر خواهد بود. سرطان پوست یکی از مشکلات پوستی است که متاسفانه در سالهای اخیر روند رو به گسترشی داشته است. در سرطان پوست سلولهای بدخیم که از بافت پوست نشأت میگیرند به طور نامنظم و فزایندهای تکثیر و به طریقی از سیستم ایمنی و دفاعی بدن عبور میکنند بدون اینکه موجب عکسالعمل تدافعی و تهاجمی در سیستم ایمنی بدن شوند. مهمترین عامل ایجاد سرطان پوست، جهش در سلول براثر اشعه ماورای بنفش خورشید است با توجه به نوع سلول پوستی که دچار جهش ژنی شده است اشکال مختلفی از سرطان پوست بهوجود میآید که هر کدام نشانهها و عوارض خاص خود را دارند. انواع مختلفی از سرطانها در پوست شما میتواند ایجاد شود. عمومی ترین سرطانها، سرطان سلولهای پایه یا سرطان سلولهای فلسی است.
با سلام
مدتها پیش کتابی دیدم به نام اولین دانشگاه و آخرین پیامبر که در این کتاب به بعد علمی برخی از احکام شرعی پرداخته بود .نمیدونم که آیا هنوز این کتاب چاپ میشه یا نه اما اونواینجا پیدا کردم .
امیدوارم برای دوستان مفید باشه .
گر کسی بدنام است، با او ننشین.خدا آقای فلسفی را رحمت کند. به طلبهها میگفت دکان تاجرها نشینید. ولو شما مینشینی یک چای میخوری. ولی هرکس میرود میگوید: این آخوندها با تاجرها هستند. با مستضعفین نیستند. مگر اینکه تاجر پدرت باشد، یا دکان کتابفروشی بنشین. آخوند دکان کتاب فروشی بنشیند، برایش حرف در نمیآید.
به امیر المؤمنین گفتند: چرا به زن ها سلام نمیکنید؟ پیغمبر سلام میکرد. گفت: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. سلام پیغمبر طوری نیست، اما من جوان هستم.
من تا ریشهایم مشکی بود، اگر یک دختری میگفت: حاج آقا عکس بگیریم؟ میگفتم: نه! دیگر حالا که ریشهایم سفید شده اول میپرسم شوهر داری یا نه؟ اگر میگوید شوهر دارم، میگویم: خوب حالا اگر شوهر داری، من هم ریشهایم سفید است، میخواهی عکس بگیری، بگیر. دیگر حالا طوری نیست. ولی اگر یک جوان باشد، یعنی فرق میکند.
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد.در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند.
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد.
در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند.
این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. منهم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیائید اینجا و همین کارها را بکنید.» بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند.
تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی ۱۰۰ تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟
بچه ها گفتند: «۱۰۰ تومن؟ اگه فکر می کنی ما به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کورخوندی. ما نیستیم.» و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه دا
اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فکر می کنند و می نویسند: «کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود. مردم آن را با مریضی مرتبط می دانند.
این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است. این اصطلاح به معنای این است که: ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد. این اصطلاح هیچ نسبتی با مریضی ندارد!
[h=1]عمامه من كفن من است[/h]
وی كه بارها در جبهههای نبرد مجروح شده بود و اغلب تا سرحد شهادت نیز پیش رفته بود، در حقیقت شهید زندهای بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش میكرد.
بارها در جبهههای نبرد مجروح شده و اغلب تا سرحد شهادت پیش رفته بود، در حقیقت شهید زندهای بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش میكرد، این جمله از اولین وصیتنامهاش برای شاگردان و رهروانش به یادگار ماند:
[h=3] "عمامه من كفن من است. "[/h] فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1337 در یكی از خانههای قدیمی منطقه مستضعفنشین (پشت مسجد امام) درشهر " اصفهان " متولد شد. پدرش از راه كارگری و مادرش از طریق قالیبافی مخارج زندگی خود را تأمین و آبرومندانه زندگی میكردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمهی اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا كه با همان درآمد ناچیز جلسات روضهخوانی ماهانه در منزلشان برگزار میشد.
سختكوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود، به طوری كه در شش سالگی (قبل از آنكه به مدرسه راه یابد) به مغازهی كفاشی میرفت و در ایام تحصیل نیز نیمی از روز را به كار مشغول بود.
او كه از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی، خانوادهای مقید ومتدین داشت، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نكرد و از محیط آن كناره گرفت و با مشورت یكی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت. شهید ردانیپور سال اول طلبگی را در حوزهی علمیهی اصفهان سپری كرد. پس از آن برای ادامهی تحصیل و بهرهمندی از محضر فضلا و بزرگان راهی شهر قم شد و در مدرسهی حقانی به درس خود ادامه داد. مدرسهی حقانی در آن زمان بنا به فرمودهی شهید بهشتی (ره) پذیرای طلابی بود كه از جهت اخلاقی، ایمانی و تلاش علمی نمونه بودند. او نیز كه از تدین، اخلاق حسنه، بینش و همت والایی برخوردار بود، به عنوان محصل در این حوزه پذیرفته شد.
با سختكوشی و تحمل مشقتها آشنایی دیرینهای داشت، حتی در ایام تعطیل از كار و كوشش غافل نبود. ایشان حدود شش سال مشغول كسب علوم دینی بود. با درس گرفتن از انقلاب اسلامی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصتها برای تبلیغ به مناطق محروم كهكیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر كرد و در سازماندهی و هدایت حركت خروشان مردم مسلمان آن خطه، تلاش فراوانی را از خود نشان داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وتشكیل سپاه، شهید " ردانیپور " با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیتهای همه جانبهی خود را آغاز كرد. او با بهرهگیری از ارتباط با حوزهی علمیهی قم در جهت ارایهی خدمات فرهنگی به آن منطقهی محروم، حداكثر تلاش خود را به كار بست و در مدت مسؤولیت یك سالهاش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج، به سهم خود، اقدامات مؤثری را به انجام رساند. درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با افرادی كه به كشت تریاك مبادرت میورزیدند از جمله كارهای اساسی بود كه نقش تعیین كنندهای در سرنوشت آیندهی این مردم مستضعف به جا گذاشت.
این شهید بزرگوار كه با درك شرایط حساس انقلاب اسلامی، دو سال از حوزه و درس جدا شده بود، با واگذاری مسؤولیت به یكی از برادران، به دامان حوزهی علمیه بازگشت تا بر بنیهی علمی خود بیفزاید.
هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود كه حركتهی ضدانقلاب در كردستان و بعضی از مناطق كشور شروع شد. او كه از آگاهی و شناخت بالایی برخوردار بود و نمیتوانست زمزمههای شوم تجزیهطلبی مزدوران استكبار جهانی و جنایات آنان را در به شهادت رساندن و سر بریدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نماید ـ با وجود اینكه در دروس حوزوی به پیشرفتهای چشمگیری نایل آمده بود ـ به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهیبخشی به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات كردستان، به سوی این خطه شتافت. یك سال تمام به همراه نیروهای جان بر كف و رزمنده برای سركوبی اشرار و نابودی ضدانقلاب و برملا كردن چهرهی كثیف آنان تلاش و فعالیت كرد.
در جلسهای كه به اتفاق نمایندهی حضرت امام (ره) و امام جمعهی اصفهان، خدمت حضرت امام (ره) مشرف شده بودند، ایشان از معظمله در مورد رفتن به كردستان كسب تكلیف كردند. حضرت امام (ره) به شهید ردانیپور امر فرمودند: "شما باید به كردستان بروید وكار كنید. "
در آنجا، هم به كار تبلیغ و ترویج احكام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد فی سبیل الله در جنگ با ضدانقلاب شركت میكرد. علاوه بر این، در بالا بردن روحیهی رزمندگان اسلام در آن شرایط حساس و بحرانی نقش به سزایی داشت و در شرایطی كه رزمندگان اسلام تمایل بیشتری به حضور در جبهههای جنوب را داشتند، این شهید بزرگوار سهم زیادی در نگهداشتن برادران رزمنده در منطقه كردستان داشت و در ترویج اسلام زحمات طاقتفرسایی را متحمل گردید.
ایشان با تجربهای كه از كار در جبهههای كردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان میپرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا مینمود و در واقع وی را میتوان یكی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبههها نامید. به دلیل اخلاص و تعهدی كه داشت به تدریج مسؤولیت های خطیری را به عهده گرفت و در اولین عملیات بزرگی كه توسط سپاه اسلام انجام شد (عملیات فرمانده كل قوا)، نقش به سزایی داشت. در عملیات شكست محاصرهی آبادان و طریقالقدس ـ كه مناطق وسیعی از سرزمین اسلامی از چنگال غاصبان رهایی یافت ـ با سمت فرماندهی گردان فعالانه انجام وظیفه كرد و در هر دو عملیات یاد شده مجروح شد. اما پس از مداوای اولیه، بلافاصله در حالی كه هنوز بهبودی كامل نیافته بود به جبهه بازگشت.
خاطرهی جانفشانی او در كنار برادر همرزمش، فرماندهی دلاور جبهههای نبرد، شهید حسن باقری در "چزابه " در اذهان رزمندگان اسلام فراموش نشدنی است و لحظه لحظهی ایثار و فداكاری او زبانزد خاص و عام است. سردار رشید اسلام شهید ردانیپور همواره در عملیاتها حضوری فعال داشت. صحنههای فداكارانه نبرد "عینخوش " یادآور دلاوریهای این سرباز گمنام اسلام و همرزمانش در عملیات فتحالمبین است، كه در كنار شهید خرازی ـ فرماندهی تیپ امام حسین (ع) ـ رزمندگان اسلام را هدایت و فرماندهی میكردند. در همین عملیات برادر كوچكترش به درجهی رفیع شهادت نایل آمد و خود او نیز بشدت مجروح و در اثر همین جراحت نیز یك دستش معلول شد. او در همان حالی كه دستش مجروح و در گچ بود برای شركت در عملیات بیتالمقدس به جبهه شتافت. پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت، كه چند یگان رزمی سپاه را اداره میكرد، به طوری كه شگفتی فرماندهان نظامی ـ اعم از ارتش و سپاهی ـ را از اینكه یك روحانی فرماندهی سه لشكر را عهدهدار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی میشود و به طرح و توجیه نقشهها میپردازد را برمیانگیخت.
او در عملیات محرم، والفجر 1 و والفجر 2 شركت داشت و تا لحظهی شهادت هرگز جبهه را ترك نكرد و فرمان امام عظیمالشأن (ره) را در هر حال بر هر چیزی مقدم میدانست.
ایشان در كمتر از 3 سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی كرد، كه این مهم، ناشی از همت، تلاش، پشتكار و اخلاص در عمل این شهید عزیز بود.
او كه تا این مدت همسری اختیار نكرده بود، در اجرای سنت پیامبر گرامی اسلام (ص) پیمان زندگی مشترك خود را با همسر یكی از شهدای بزرگوار، پس از تشرف به محضر امام امت (ره) منعقد كرد و سه روز پس از ازدواج، به جبهه بازگشت.
مسلح به سلاح تقوی بود و در توصیه دیگران به تقوی و خصایل والای اسلامی تلاش زیادی داشت. خصوصاً به كسانی كه مسؤولیت داشتند همواره یادآوری میكرد كه:
"كسانی كه با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام، عنوانی پیدا كردهاند، مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت كنند و بدانند كه هر كه بامش بیش برفش بیشتر. "
او معتقد بود كه باید در راه خدا نسبت به برادران رفتاری محبتآمیز داشت و همانگونه كه از خدا انتظار بخشش میرود، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحهی برنامهها قرار گیرد.
ایشان با یاد امام زمان (عج) انس و الفتی خاص داشت، در مناجاتها و دعاها سوز و گدازش به خوبی مشهود بود، لذا همواره سفارش میكرد:
[h=3]"آقا امام زمان (عج) را فراموش نكنید و دست از دامن امام و روحانیت نكشید. "[/h] از خصوصیات بارز آن شهید در طول خدمتش، توجه به دعا و مناجات با خدا بود و كمتر وقتی پیش میآمد كه از تعقیبات و نوافل نمازها غفلت كند.
او به قدری به دعا و زیارات اهمیت میداد كه حتی در وصیتنامهاش نیز سفارش میكند كه به هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضهی حضرت زهرا (س) را بخوانید.
چشم به مقام و موقعیت و مال و منال دنیا ندوخت و برای احیای آیین پاك خداوندی و یاری و دستگیری مظلومان، سختیها را به جان خرید و در این راه از جان عزیزش گذشت.
شهید ردانیپور همواره نزدیكان خود را در بعد تربیتی افراد خانواده مورد سفارش قرار میداد و در وصیتنامهی خود برای آنان تأكید كرده است:
[h=3]"همواره آنها را علیگونه و زهراگونه تربیت نمایید تا سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند. "[/h] او همیشه اعمال خود را ناچیز میشمرد و بر این مطلب تأكید داشت كه میخواهد رفتنش به جبههها و گام برداشتن در این مسیر، صرفاً برای خدا باشد. به لطف و كرم عمیم خداوند امیدوار بود و همیشه دعا میكرد تا مجاهدهاش كفاره گناهانش شود.
دو هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش این روحانی عارف و فرماندهی شجاع در عملیات والفجر 2 به نقطهی اوج رسید و عاشقانه ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد. بدینسان در تاریخ 15/5/62 بر پروندهی افتخارآفرین دنیوی یكی دیگر از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج)، با شكوهی هر چه تمامتر، مهر تأیید نهاده شد و جسم پاكش در منطقهی حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح باعظمتش به معراج پركشید؛ گэه تا این تاریخ نیز ایشان در زمرهی شهدای مفقودالجسد است.
وی كه بارها در جبهههای نبرد مجروح شده بود و اغلب تا سرحد شهادت نیز پیش رفته بود، در حقیقت شهید زندهای بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش میكرد. این جمله از اولین وصیتنامهاش برای شاگردان و رهروانش به یادگار ماند:
[h=3]"عمامهی من كفن من است. " [/h]
نرمافزار «مشکات»، مجموعهآثار آيتالله مصباح يزدي رونمايي شد
تاریخ : شنبه 1392/05/05 اين نرمافزار كه در آن مجموعه آثار مكتوب و غير مكتوب علامه مصباح يزدي ارايه شده، در 4 بخش: آثار نوشتاري، آثار گفتاري، نگارخانه و امکانات پژوهشي و در قالبي بديع، زيبا و جذاب سامان يافته است.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني آثار حضرت آيت الله مصباح يزدي مراسم رونمايی از نرمافزار «مشکات»، مجموعهآثار آيتالله مصباح يزدي عصر روز جمعه 4 مردادماه در بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللی قرآن كريم با حضور محمد حسينی، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجتالاسلام والمسلمين حميد محمدی، معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ساير مسئولان قرآنی كشور، حجتالاسلام والمسلمين سقاي بيريا، معاون پژوهشي و مهندس رمزي، معاون فناوري اطلاعات مؤسسه امام خميني(ره) و نيز دستاندرکاران و طراحان اين نرمافزار در شبستان اصلی مصلای امام خمينی(ره) برگزار شد.
در اين مراسم، حجتالاسلام والمسلمين سقاي بیريا، معاون پژوهشی مؤسسه امام خمينی(ره) درباره شخصيت و جايگاه علمي، اخلاقي حضرت استاد مصباح يزدي سخن گفت و در ادامه از امکانات و ويژگيهاي نرمافزار «مشكات» گزارشي کوتاه ارايه كرد. اين نرمافزار كه در آن مجموعه آثار مكتوب و غير مكتوب علامه مصباح يزدي ارايه شده، در 4 بخش: آثار نوشتاري، آثار گفتاري، نگارخانه و امکانات پژوهشي و در قالبي بديع، زيبا و جذاب سامان يافته است. علاقمندان ميتوانند در اين نرمافزار از طريق درخت موضوعات يا فهرست الفبايي به متن کامل 68 جلد از کتابهاي حضرت استاد در موضوعات تفسير و علوم قرآن، شرح روايات و سيره معصومان، فلسفه و منطق، كلام و فلسفه دين، اخلاق و عرفان، مديريت، علوم سياسي، حقوق و مسايل اجتماعي و فرهنگي است، كه پيش از اين منتشر شده دسترسي داشته باشند. بيش از شش گيگابايت از آثار گفتاري اين استاد حوزه علميه قم بخش ديگري از محتواي اين نرمافزار است كه در بخشهاي سخنراني، مصاحبه، مناظره، پرسش و پاسخ، ميزگرد و دروس ارايه شده است. زندگينامه، مجموعهاي از تصاوير و 8 قطعه فيلم از برنامههاي حضرت استاد از بخشهاي ديگر اين نرمافزار است. آشنايي با ساختار درختي موضوعات کتابها، مطالعه همزمان 5 کتاب، جستوجوي ساده و پيشرفته در محدودههاي تمام کتب، کتاب خاص و يا يک فصل از يک کتاب، امکان ثبت نشانه، حاشيه و يادداشت، امکان کپي و چاپ متن و نيز امکان ارسال يادداشتهاي شخصي به NotePad و Word از جمله امکانات پژوهشي اين نرمافزار است. دوستداران فرهنگ و معارف اسلامي ميتوانند اين نرمافزار را از انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) از طريق تماس با تلفن: 37742326 – 025 و آدرس: قم، خيابان شهدا، کوي 24 ، پلاک 38 و نمايندگيهاي معتبر تهيه كنند.
رفتار عجیب در برخورد با روحانیت توهین به روحانیت در صداوسیما آزاد می شود؟ سوال اینجاست که آیا صداوسیما با تولید و پخش سریال هایی مانند "دودکش"، راه را برای توهین به روحانیت باز کرده است؟
" در میان سریال های ماه مبارک رمضان، سریال دودکش با یک هنجارشکنی ویژه، از برخی خطوط قرمز متعارف در جامعه عبور کرد. پیش از این ایفای نقش یک روحانی در سریال های صداوسیما با احتیاط فراوانی همراه بود. این احتیاط، از انتخاب بازیگر نقش مذکور گرفته تا نوشتن دیالوگ ها و حساسیت در حرکات و کنترل بازی بازیگران به وضوح دیده می شد. دلیل آن نیز واضح است. احترام به قشر روحانیت و جایگاه ویژه این قشر موضوعی است که در میان همه افراد جامعه نهادینه شده است. با این حال، این موضوع و این حساسیت ها هرگز در سریال دودکش به چشم نمی خورد. انتخاب بازیگری که در سال های اخیر به عنوان یک بازیگر طنز شناخته شده و مخاطب بیش از هر چیز دیگری از او انتظار خنداندن دارد، شروع این اتفاقات بود. جالب اینجاست که ظاهرا از ابتدا قرار نبوده است جواد عزتی در نقش روحانی بازی کند و گویا این نقش در میانه راه به سریال اضافه شده است. خود جواد عزتی در این باره گفته است "ابتدا قرار بود در نقش یک پسر جوان زودتر وارد قصه «دودکش» شوم که نویسنده و کارگردان سریال ترجیح دادند نقشم را حذف کنند؛ این در حالی بود که خودم از همان ابتدا در جریان ماجرا بودم و بیخبر نبودم تا اینکه به این نتیجه رسیدند که بهتر است در نقش روحانی در سریال ظاهر شوم و من هم چون این نقش را دوست داشتم پذیرفتم." اگرچه این بازیگر پیش از این نیز در نقش یک روحانی در فیلم سینمایی طلا و مس ایفای نقش کرده و اتفاقا نقش او در فیلم مذکور نیز تا حدودی با طنز همراه بوده است اما به وضوح نمی توان نقش او در فیلم مذکور را با نقشی که در دودکش ایفا کرد یکی دانست. در سریال دودکش از نوع صحبت کردن و لحن روحانی سریال گرفته تا برخی عادت های رفتاری و کلامی او و از همه بدتر نوع راه رفتن او که گاهی به صورت اغراق شده شکل طنز به خود می گرفت، همه و همه برای اولین بار در صداوسیمای ایران به نمایش گذاشته شد. این موضوع البته با واکنش هایی در جامعه نیز همراه بوده است. حجت الاسلام شهاب مرادی یکی از این منتقدان بوده است. او در یکی از قسمت های برنامه ماه ترین ماه به نقد صریحی نسبت به سریال های تلویزیونی پرداخت و آن را بی تأثیر در فرهنگ روزه داری دانست. او گفت "قرار بر این بوده است که این سریال ها مناسبتی باشد و کمک به فرهنگ سازی روزه داری کند. ایشان می گفتند سالهای گذشته باز رنگی از فرهنگ عامه معنوی مثل جلسات مذهبی، نماز، سفره افطار و … دیده می شد. اما امثال همان ها هم رنگ باخته اند.” او درباره سریال دودکش اظهار داشت ”پسرم مرا صدا زده و می گوید: بابا بیا ببین بابا اتی نقش آخوند را بازی می کند. خب اینها کمکی به دینداری نمی کند. مردم در ایامی که پذیرش معنویت و اخلاق را بیش از پیش دارند می توانند درس های زیادی را از این برنامه ها دریافت نمایند. در حالیکه سریال های تلویزیونی رقیب جدی فعالیت های مساجد شده است." همچنین امام جمعه کاشان نیز به شدت از این موضوع انتقاد کرده است. به گفته او، "هنرپیشه ای که از الفاظ سبک و رفتاری که در شأن روحانیت نیست استفاده می کند نباید از لباس روحانیت در فیلم ها و سریال ها استفاده کند." آیت الله عبدالنبی نمازی، استفاده از لباس مقدس روحانیت در فیلم و سریال های رسانه ملی را خطرناک خواند و یاد آور شد "رژیم گذشته با وجود این که مخالف اسلام و روحانیت بود، اما یک بار جرأت نکرد، از لباس مقدس روحانیت به عنوان سوژه در سریال ها و فیلم ها استفاده کند." او با اشاره به این که پیش از این نیز در رابطه با برخی از مسائل همچون حجاب و عفاف و اختلاط زن و مرد نامحرم در صدا و سیما تذکراتی داده شده اما رعایت نشده است، اظهار امیدواری کرد رسانه ملی در این زمینه توجه بیشتری داشته باشد. پیش از این "مارمولک" مهم ترین فیلم سینمایی چالش برانگیز در ارتباط با روحانیت بوده است. اما جالب است که حتی در فیلم مذکور، شخصیت روحانی فیلم در واقع خلافکاری است که خود را در لباس روحانیت پنهان کرده اما در دودکش هیچ خبری از این موضوع نیست و معلوم نیست مسئولان صداوسیما از نمایش روحانی سریال چه هدفی را دنبال می کنند. گفتنی است صداوسیما تا کنون از پخش فیلم های سینمایی مانند "مارمولک" به دلیل حساسیت برانگیز بودن آنها خودداری کرده است! حال سوال اینجاست که با وجود این رفتارهای متناقض –عدم پخش تولیدات سینمایی شبهه دار و در عین حال ساخت سریال های موهن - آیا صداوسیما با تولید و پخش چنین سریال هایی، راه را برای توهین به روحانیت باز کرده است؟ منبع:صراط
واقعا باید یه فکری بحال صداوسیما بشه، تحت نظارت خود آیت الله خامنه ای هست و این توقع رو بالا میبره...
فیلمهای مستهجنی مثل پایتخت(توهین به نام مقدس امام علی النقی علیه السلام) و دودکش(به بازی گرفتن مقام روحانیت) و...
فرض کنید در هالیوود فیلمی میساختند که یه نفر هی تیکه کلامش بود بگه "نقی" و همه رو بخندونه یا در لباس روحانیت کمدی بازی کنه، چی میشد؟ هی فحش میدادن به آمریکا که اله هس بله هس...
واقعا باید یه فکری بحال صداوسیما بشه، تحت نظارت خود آیت الله خامنه ای هست و این توقع رو بالا میبره... خدا ما و بزرگان مملکت رو هدایت کنه ان شا الله
جناب cellar فک میکنم خیلی تند رفتین! یه خورده مراقب حرف زدنتون باشید بد نیست!
پایتخت و دودکش و بگید مستهجن بقیه ی فیلما چین؟ معنی مستهجن میدونید چیه جناب؟! از فیلم هایی که تو سینما پخش میشن خبر دارید چه خبره؟
فیلم پایتخت اتفاقا جزو تنها فیلم هایی بود که برعکس خیلی از فیلمای دیگه که مانورشون رو چهره بازیگرا و آرایش خانوما میچرخه خیلی صاف و ساده یه موضوع جالب رو بررسی میکرد. یه خانواده ساده و مومن ایرانی انتظار داشتین اسم بچه هاشو چی بزاره مثلا؟!
و اما دودکش نمیدونم چه توهینی مثلا؟ به کی توهین شده؟ عذرخواهی میکنم از روحانیون محترم ولی اتفاقا به نظر من و خانواده م روحانیون رو تو این فیلم خیلی هم خوب نشون داد !بغیر از این بود که جای یه روحانی رو تو خونه خدا نشون میداد. بغیر این بود که روحانی رو صاف و صادق نشون میداد! کمکشون میکرد! نشون دادن یه نفر تو لباس روحانی تو این فیلم که طناز هم بوده چه اشکالی داره؟ مثلا به روحانیون محترم برخورده؟ چی برخورده؟ بنده خدا همش نگاش که پایین بود. لطیفه تعریف میکرد اگه طنازی برای روحانی عیبه و کلمه ی مستهجن رو میشه به کاربرد پس زبونم لال برنامه های آقای قرائتی آخر طنز و ... ! همش در حال خندوندن ملته. وقتی تو دانشگاه ما هستن خنده همیشه تو مسجد دانشگاه هست!
نمیدونم کسی که تو سایت صراط این متن رو نوشته با چه دیدی فیلم رو دیده. امیدوارم دوستان روحانی اسک دین که فک میکنم معقولانه این فیلم رو دیده باشن اقلا نظرشون این نباشه. فیلم نقدهای دیگه ای داره که میشه بهش پرداخت نه گذاشتن یه روحانی طناز تو فیلم!
خیلی سخت نگیرید برادرا. جامعه مون خراب تر ازین حرفاست!!!!!!!!!
ببخشید اگه تند حرفامو زدم.
یاعلی
سیده رقیه خانم، من آگاهم بنوشته ام، شما مطمئنید که اون بزرگان احتیاجی به هدایت خداوند ندارن؟ سبحان الله
ضمنا آرایش چیه؟ دقت کنید بحث وحشتناک تر از آرایشه:
شما مستحضرید:
که پایتخت اسم امام شمارو مسخره کرده؟
که اسم فیلمی در ایران است مارمولک که نقش اولش در لباس آخونده؟
پدر من یک روحانیست... امیدوارم درک کنید...
CELLAR;381291 نوشت:
فرض کنید در هالیوود فیلمی میساختند که یه نفر هی تیکه کلامش بود بگه "نقی" و همه رو بخندونه یا در لباس روحانیت کمدی بازی کنه، چی میشد؟ هی فحش میدادن به آمریکا که اله هس بله هس...
جناب نمیخوام خیلی بحث رو کش بدم چون احتیاجی به بحث نیست!
همه ی موجودات عالم احتیاج به هدایت دارن ولی من تعجب میکنم پدر بزرگوارتون که از روحانیون هستند به شما نفرمودن درمورد رهبری شما درجایگاهی نیستی که بخوای نظر بدی؟!
درمورد فیلم مارمولک نمیدونم چرا کسی ندید لباس فقط یه لباس روحانی یه آدم خلافکار رو هدایت کرد!فقط حرفای اولیه فیلم که اون آدم تو لباس روحانی میزد یاد همه مونده! امیدوارم فیلم رو تا آخر دیده باشین!
یه چیز دیگه با عذر خواهی از تمام روحانیون محترم مگه همه ی روحانیون خوب هستن و الگو و نمونه هستند که نشون دادن یه روحانی تو یه فیلم طنز اجتماعی انقد به شما برخورده! چرا کسانی که متاسفانه از لباس روحانیت استفاده کردن و صاف تو چشم مردم نگاه میکنن دروغ میگن به شما بر نمیخوره؟! نمیدونم چی بگم واقعا!
یعنی چی؟ فیلم هالیوودی به فیلم ساخته شده تو اینجا چه ربطی داره؟ نمیخوام همچین چیزی رو فرض کنم چون قیاس شما اشتباهه!:khandeh!:
دودکش بغیر از مساله کاراکتر نا مانوسی که از یک روحانی ارائه میکند نقش روحانی در این سریال یک نقش کلیدی بحساب نمی آید.
دغدغه اصلی نویسنده و کارگردان طرح مشکلات یک خانواده در قالب طنز بود مثل سریال های طنز دیگر که در سالهای قبل در ماه رمضان پخس می شد و لزومی نداشت با حضور یک روحانی به یک طنز اجتماعی رنگ و لعاب مذهبی بدهد.
سریال خروس نیز یک طنز بود و سومین سریال با عنوان مادرانه تنها سریال غیر طنز امسال بود
نقطه مشرک هر سه سریال این بود که هیچ کدام حتی یک آموزه دینی و اخلاقی را در خود نداشتند که پر رنگ به مخاطب رائه دهند .
اما در مورد سریالهای غیر طنز هم
اگر قیاسی بکنیم بین سریالهای رمضانی ای همچون کمکم کن - آخرین گناه - اغماء و... که درونمایه جدی و مذهبی داشتند و میتوانستند تا حدودی تاثیر خوبی بر مخاطب در این ماه بگذارند
با سریالهای جدی اخیر سیما
باز شاهد یک افت در حداقل آن یعنی بیان یک مساله اعتقادی اسلامی مناسب بر می خوریم.
نقطه مشرک هر سه سریال این بود که هیچ کدام حتی یک آموزه دینی و اخلاقی را در خود نداشتند
با عرض سلام
جناب فاتح گرامی، ما اصلا توقع یک آموزه دینی و اخلاقی رو از سریال ها و فیلمهامون نداریم، توقع ما اینه که لااقل توهین نکنن به شریعت، فساد رو ترویج ندن، تبلیغ اسلام پیشکششون.
سلام-دو سریال شبکه دو و سه که بنظر من چیز مثبتی نداشت هیچ خیلی مواقع جز لودگی و گرفتن وقت بیننده نبود-اما راجع به سریال دودکش بی انصافی نفرمایید- حداقل خیلی جاها نشون داد که می شه چقدر با وجود نداری ، خدا رو داشت و خوشبخت بود -خود من بعضی قسمتهای فیلم رو که می دیدم به این فکر می کردم که چقدر ناشکرم -همین خوب نیست؟؟
حداقل خیلی جاها نشون داد که می شه چقدر با وجود نداری ، خدا رو داشت و خوشبخت بود -خود من بعضی قسمتهای فیلم رو که می دیدم به این فکر می کردم که چقدر ناشکرم -همین خوب نیست؟؟
سلام علیکم .
بله ساده زیستی و قناعت نقطه مثبت بود تبلیغ و تشویق تلاش و کار و امیدواری و توکل نقطه مثبت بود و ...
و البته در کنار آن نقاط ضعف زیادی هم داشت که طرح آنها معنای ناشکری نمی دهد .
بازیگر نقش بهروز ( رستمی ) از ضعف فیلمنامه انتقاد کرده بود . این نقص بزرگی است و طرح آن ناشکری نیست
مثلا اگر از نقاط قوت بیشتر بخواهیم بگوئیم
در این فیلمنامه ببینید موضوع حول چه محوری میچرخد و چه چیزی را به بیننده میخواهد برساند. تلاش امیدواری ساده زیستی توکل دوست داشتن خانواده نکاتی هستند که در موسیقی سریال هم هست
این نکات خوبی که در این سریال هست . این هم برای عده ای با شنیدن آن خوشحال و راضی میشوند درست برعکس انتقاد .
ولی این نکته را عرض کنم که بدون نقد پیشرفتی هم وجود نخواهد داشت.
سلام
با همه احترامی که به همه شما بزرگواران و نظرات شما قائل هستم باید بگویم که موضوع هر تاپیک مشخص است اگر این طوری جلو برویم از بحث این تاپیک خارج می شویم. نقد سریال های ماه مبارک یک تاپیک مجزا می طلبد.
موفق باشید
در سریال دودکش به چشم نمی خورد. انتخاب بازیگری که در سال های اخیر به عنوان یک بازیگر طنز شناخته شده و مخاطب بیش از هر چیز دیگری از او انتظار خنداندن دارد،
استاد حامی بزرگوار
جای تاسف خیلی زیاد داره که :
یا اینکه بعضی بازگران شناخته شده همچون حسام نواب صفوی رو باید جای روحانی شهید نواب صفوب بذارن:
خب شد آیت الله مشکینی از دنیا رفت
چرا
چون اگر زنده بود برنامه جامعه القرآن و...سبب سکته ایشان می شد
یاد ایشان بخیر
با غم و غصه می گفتند: من شرم می کنم هنوز یه جوان می خواهد قرآن بخواند باید بخرد و گاهی ندارد این کتاب مقدس را بخرد. به مدیر چاپ خانه الهادی نامه ای نوشت که قرآن های تان را با قیمت کاغذتان دست مردم برسانید الان هم اول قرآن های چاپ الهادی نامه ایشان هست.
و قیمت (هدیه) ان خیلی کمتر از قرآن های دیگر شد.
الان تابستان است یک نفر دو یا سه فرزند داشته باشد بخواهد کلاس جامعه القرآن و....بنویسید هر نفر برای هر کلاس 30 هزار تومان می نویسند مثلا اگر این دو فرزند بخواهند کلاس حفظ و قصه شرکت کنند باید 120 هزار تومان بدهند
و این خجالت آور است برای مسئولان ذیربط
البته جامعه القرآن و کانون های قرآنی و حومه حق دارند پول بگیرند خب مسئولان ذی یا دو ربط بهشون این حکم فقهی را نشون داده اند مسئولان خدا رو شکر احکام فقهی سرشون میشه من نادونی کردم
العذر عند کرام الناس مقبول الان این چند تا استفتا را دیدم
خب حالا مرد و مردونه از مسئولان معذرت می خواهم دندش نرم هرکی قرآن می خواد یاد بگیره مثل کسی که کلاس موسیقی میره بره پول بده اصل فکر کنه تو یه کشور لائیک و کف فرش موزائیک زندگی میکنه
همه جا خصوصی سازی شده قرآن نشه نعذم بالله پنهتُ بخدا بی احترامیه
[="]گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن[="] [="]سؤال:[="] [="]گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمى دارد؟
[="]آیت الله بهجت و آیت الله فاضل لنکرانی:[=Calibri] [="]اشكال ندارد.[="][1]
[="]آيت اللَّه مکارم شیرازی:[="] جايز است، ولى كراهت دارد.[="][2]
[/HR] [="][="][1][="] . آیت الله بهجت، استفتائات، ج1، س1417؛ آیت الله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج1، س2211.
[="][2][="] .[="] آیت الله مکارم شیرازی، سایت ایشان.
کمی رو اخلاقم بایه کار کنم: این یه کتاب توپ اخلاقی
من حالم خیلی بد بود ایرانیش بهم نمیسازه باید خارجیش را بخونم به همین خاطر متنش عربیه
اول كسيكه نعلين پوشيد حضرت ابراهيم عليه السلام بود.
حلیه المتقین
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است كه ملائكه در روز بدر عمامه هاى سفيد در سر داشته و علاقه ها انداخته بودند.
از حضرت صادق نقل شده است كه حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بر سرحضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عمامه بدست مبارك خود پيچيدند و يك سر عمامه را از پيش رو آويختند و طرف ديگر را بقدر چهار انگشت كوتاه از عقب سر آويختند پس فرمودند كه برو، رفت و فرمودند كه بيا، آمد آنگاه فرمودند كه چنين است واللّه تاجهاى ملائكه .
در فقه رضوى عليه السلام مذكور است كه هرگاه عمامه بر سر گذارى اين دعا بخوان بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ اَرْفَعْ ذِكْرى وَ اَعْلِ شَاءْنى وَ اَعِزَّنى بِعزَّتِكَ وَ اَكْرِمْنى بِكَرَمِكَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَبَيْنَ خَلْفِكَ اَللّهُمَّ تَوِّجْنى بِتاجِ الْكَرامَةِ وَ الْعِزّ وَالْقَبُولِ.
سلام بر استاد بزرگ ان شاءالله که حالتون خوب باشه
البته تو پست بعد جوا ب دادید ؛
تا حدودی ایرادتون وارده اما اما عرضم به حضورتون که ارگان دولتی از موسسه هایی مثل جامعه القران و مهد القران و... پشتیبانی نمیکنه!
این موسسه ها مکانهایی برای تربیت مربی دارن بعد از دوره های مخصوص وقتی مربی رو بکار گرفتن هر چند اندک ولی بهش حقوق میدن، خیلی جالبه ما برای همه چیز پول داریم بدیم اما نوبت یه مقدار خرج کردن برای یادگیری قران که رسید واویلا ...........
من شخصا مربی کودکان جامعه القران هستم البته به لطف خداوند......
بابت چهارماه و نیم دوره حفظ جزء سی بعلاوه کتابهای بهار 1 و دو ، پنجاه هزار تومن دریافت میکنه که مادرهایی هم که درخواست قسط بندی یا بعدا دادن و.. میکنن باهاشون کنار میان.
خودم هم حفظ دست و پا شکسته ای میرم که ماهانه دوازده هزار تومن میدم ؛
استاد بحث شرعی و غیر شرعی نیست بحث اینه که واسه همه امور مملکت از فوتبال و غیره گرفته تا عمران و ابادی پول هست اما نوبت یادگیری قران که رسید باید فی سبیل الله باشه اصلا کسی پول میگیره واسه قران :Gig:................... :Esteghfar:
اونوقت مسئولین گرانقدر نمیگن هزینه تبلیغ و اینهمه اموزش مربی و خرید وسایل کمک اموزشی و هزار هزار دنگ و فنگ دیگه چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
یه چیز جالبم بگم با این هزینه خدا رو شکر حتی زنان روستایی هم میان جامعه واسه ثبت نام، و جامعه القران بیشترین حافظ ها رو داده.
البته نگفتم واسه نقد خدای نکرده بلکه صرفا جهت اطلاع:ok:
سلام
به قول طلبه ها الکنایه ابلغ من التصریح
کنایه ای که به مسئولان زدم و گرنه یک مربی جامعه القرآن حقوقش نباید از یک دبیر یا معلم کمتر باشد.
معطر هر سه از عطر گل یاس
سه نور تابناک آسمانی
حسین بن علی ، سجاد و عباس
اعیاد شعبانیه مبارک
:Gol:هر باری تو جمع یا خصوصی یه جوک درباره آخوندها می گفت.
به هر روحانی هم برچسب می زد یه روز داغ داغ بود و به رهبری هم برچسب زد و گفت اختلاس امسال با هماهنگی رهبری بوده
چایی ام را تا ته سر کشیدم و او همچنان صحبت می کرد و می گفت و می خندید و می خنداند
وسط بحثش گفتم ببنیم
این زمین های اطراف امام زاده وقفی نیست که شما در آن ویلا ساخته اید؟ وضع مالی شما و فامیل تون هم که بد نیست گنج زیر امام زاده را کی شبانه در آورده بود تا حالا هم معلوم نشده کار چه کسی بود ای ناقلاها....
با تندی داد زد حرف دهنت را بفهم و بزن نگاهی به دیگران کرد که منتظر بودن من چی دارم می گویم و تعجب کردن
مثل اسفند روی آتیش شده بود. گفت هر کس می گوید بیجا می کند اشک در چشمانش جمع شده بود
به آرومی گفتم تلخ بود؟ نیش بود؟ دردت اومد؟
حالا بفهم یه طلبه و یه روحانی و خانواده اش به خصوص زن و بچه اش که دستش به هیچ جا بند نیست و این دری وی ها را از در قالب جوک و گوشه کنایه می شنود چه می کشد.
بفهم که توی کشور وقتی افرادی سخنان ضدانقلاب ها را که از ماهواره ها و سایت ها درباره رهبری نشخوار می کنند چه قدر برایش تلخ است.
بله هر چه انسان پاک باشد (مثل خود شما که واقعا اعتقاد دارم انسان های شریفی هستید) برچسب بدی که بهش می زنن زجر آورتر است
بعدا برخی گفتند بهتر از این نمی توانی بهش بگی؟
گفتم یه شوک را نیاز داشت
یکی از اقوام قم خونه من که کلنگی و کوچیک و در ته کوچه دومتری بود اومده بود خونه ای که با قرض و کمک پدر و پول جهیزیه همسر و...خریده بود و با لوازم در حد یک حجره زندگی مشترک را شروع کردیم. بازم درباره وضع اقتصادی طلاب که فلان است و بمان است می گفت گفتم می برمت خونه طلاب ایرانی یا غیرایرانی اگر زیر پاشون موکت بود اگر لوازم ابتدایی زندگی را خیلی هاشون نداشتن و.. چه می کنی حاضری دست کنی به جیب و براش فرش بخری
بیچاره وقتی بین نگاه های دیگران گیرافتادی بود با او همه ادعایی که داشت زد گاراژ.
مجموعه اخلاق تبليغ
]
همانطور كه در ورزش كشتى به خاك ماليدن پشت رقيب مطرح است، در كشتى درونى نيز به خاك ماليدن بينى رقيب مطرح است و چون ما خود، رقيب خود هستيم و ديگرى با ما دشمن نيست، در اسلام به ما گفتهاند: بهترين حالات نمازگزار، سجده است و مستحب استسجده، طولانيتر از ركوع باشد و نيز گفتهاند: گذاشتن هفت عضو بر روى زمين، واجب و گذاشتن عضو هشتم يعنى بينى، مستحب است و اين همان «رغم الانف» يعنى بينى را در مقابل خدا به خاك ماليدن است.
[h=1]توهین دوستان علما
[/h]
سلام بر همگی
گاهی برای عالمان و عرفای بزرگ عرفان و اخلاق که به رحمت خدا رفته اند. در مجله ها، پوسترها و بنرها و رساله ها تصاویری استفاده می شود که مناسب نیست.
به یکی از دوستان سردبیر گفتم: اگر به ما بگویند یک عکس بده می خواهیم در مجله ای چاپ کنیم چه کار می کنیم؟
همه عکس هامون را زیر و رو نمی کنیم تا بهترین را گزینش کنیم
هزارتا ژست نمی گیریم و تا عکس خوب دربیاد؟
خودم من که صفرم در مقام این بزرگان یه روز دیدم یه آقای با چندتا دوربین به گردن اومد گفتم می خواهم عکسی از شما برای فلان مجله عکس بگیریم. بعد از ابعاد مختلفی عکس گرفت تا مثلا بگه این همون آقای بزرگی است که در مجله از روی نوشته های علما برای شما مطلب می نویسه....
بابا علما عمرشان را برای روشنگری ما صرف کرده اند
زمان قدیم عکاسی با این تجهیزات هم نبوده چی می شده که عالمی رضایت بدهد عکسی از او گرفته بشه
اگر از عالم تصاویر خوب داریم بهترین ها را انتخاب کنیم
اگر تصویر کیفیت ندارد با کمک وسایل و نرم افزارهای گرافیکی و طراحی از هنرمندان و نقاشان کمک بگیریم
وقتی جوان ما عکس عالمای را ببیند که شبیه تصاویر منتشر شده درباره اجنه است اون وقت رغبت می کنه کتب آنها را بخواند.
واقعا جای تأسف داره که می بینیم بزرگداشتی می گیرن و در شهر با بنرها و پوسترهای مقام یک عارف یا مرجع را با بدترین تصویر نزد جوانان( نه نزد خدا) پایین می آوردند
با خدایا ما را به راه راست کج بفرما
مدتی قبل در تاپیکی بیان شده بود که به زن در جامعه ما ظلم شده و...
اگر دستورات اسلامی رعایت شود مشکلات رفع می شود ظلم جایی است که هوا و هوس وجود داره نه جایی که خدا پس خدایی زندگی کنیم
بخوانیم
خب این هم نظر کارشناسان مذهبی در نشریه مأوا: مرکز مشاوره مؤسسه آموزشی و پژوهشی قم
[h=1]داشتن ریش صورت موجب کاهش خطر ابتلا به سرطان پوست می شود
[/h]
پژوهشگران علوم پزشکی در کشور استرالیا می گویند طی یک بررسی جدید دریافته اند که ریش و موهای صورت در کاهش خطر بروز سرطان پوست مفید هستند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، سرطان پوست، بیماریی است که سلولهای سرطانی (بدخیم) در لایه های بیرونی پوست بوجود میآیند. سرطان پوست میتواند در هر جایی از بدن ایجاد شود، اما در مکانهایی که بیشتر در معرض نور خورشید است مانند صورت، گردن، دستها و بازوها رایجتر است.
متخصصان دانشگاه کویینزلند جنوبی در استرالیا با استفاده از تکنیک های ارزیابی پوست به لحاظ میزان جذب تشعشعات متوجه شده اند که وجود موهای صورت تا حدود یک سوم از تماس مستقیم نور خورشید با سطح پوست جلوگیری می کند و در نتیجه خطر ابتلا به سرطان پوست را کاهش می دهد.
نتایج این آزمایش تایید می کند که هرچه موهای صورت بلندتر باشد در حفاظت از پوست در برابر تشعشعات خورشیدی موثرتر خواهد بود.
سرطان پوست یکی از مشکلات پوستی است که متاسفانه در سالهای اخیر روند رو به گسترشی داشته است.
در سرطان پوست سلولهای بدخیم که از بافت پوست نشأت میگیرند به طور نامنظم و فزایندهای تکثیر و به طریقی از سیستم ایمنی و دفاعی بدن عبور میکنند بدون اینکه موجب عکسالعمل تدافعی و تهاجمی در سیستم ایمنی بدن شوند.
مهمترین عامل ایجاد سرطان پوست، جهش در سلول براثر اشعه ماورای بنفش خورشید است با توجه به نوع سلول پوستی که دچار جهش ژنی شده است اشکال مختلفی از سرطان پوست بهوجود میآید که هر کدام نشانهها و عوارض خاص خود را دارند.
انواع مختلفی از سرطانها در پوست شما میتواند ایجاد شود. عمومی ترین سرطانها، سرطان سلولهای پایه یا سرطان سلولهای فلسی است.
دعای ماه رجب می خوندن یه نفر ریش نداشت گفت حاج آقا من ریش ندارم چه کار کنم
گفت فلان از ریش کنار دستی استفاده کن تا ریش بلند بشه:Nishkhand:
شاید ربطی به این موضوع نداشته باشه ولی یه جوری مربوطه به نظرم
غیر از هزینه ه که مانع اند واقعاً تا حالا دقت کردیم به جرأت میگم اکثر مراکز دینی(مساجد،حسینیه ها،مهدقرآن و...)واقعاً از نظر زیبایی،نظافت وشیک بودن ذره ای جذابیت ندارن.
چند وقت پیش برای یه کاری رفتم یه مهدقرآن خیییلییی فضاش زشت وغیر جذاب بود اونم برای بچه های کمتراز7سال.
مساجد که واقعاً وضع اسفباری دارن؛یه بار داشتیم از سفر برمیگشتیم وقت نماز رفتیم یه مسجدی که کلی حرص خورم،خدایا یعنی وضعیت مساجدشیعه باید این باشه!!!هم از نظر بهداشت ونظافتش وهم از نظر وضعیت کلی.
چسبیدن به ظواهر در امور معنوی درست نیست اماایجاد جذابیت محیطی(ظاهری-محتوای)لازمه.اونم توی دنیای جورواجور.
حضور مردم توی مساجد هم اونجور که شایسته ی یک شیعه است نیست،میگم شیعه چون واقعاً اهل سنت به مساجدشون میرسن وحضور گرمی هم دارن.
مساجدمهجورن
قرآن مهجوره
اهل بیت(ع) مهجورند:Motehayer::Motehayer::geryeh::geryeh:
هنوز دقت کرده اید که
فصاحت یعنی چه؟
بلاغت یعنی چه؟
فصاحت به معنی وضوح و روشنی است : فصاحت کلمه+ فصاحت کلام+ فصاحت سخنگو
بلاغت: رسا و شیوا: بلاغت کلام و متکلم (بلاغت کلمه نداریم یعنی با کلمه نمی توان مقصود رسایی را متناسب با مقتضای حال بیان کرد
متکلم بلیغ کسی است که آوردن کلام بلیغ ملکة او شده باشد، یعنی علاوه بر آوردن کلمه و کلام فصیح بتواند بی رنج و تکلفی، کلمه و کلام فصیح را مطابق مقتضای حال بیاورد.یعنی اگر مقتضای حال کوتاه سخن گفتن است کوتاه و اگر طولانی سخن گفتن است طولانی سخن بگوید و اگر (شنونده منکر کلام ماست و) نیاز به تأکید است، با تأکید و اگر نیاز به تأکید نیست بدون تأکید سخن بگوید. به همین جهت گفته اند: «لِکُلِّ مقامٍ مقالٌ» هر مقامی گفتار خاص خودش را می طلبد.
بنابراین ممکن است کلمه و کلامی فصیح باشد ولی مطابق با مقتضای حال نباشد بنابراین این کلام بلاغت ندارد.
نهج البلاغه همه خصوصیات فصاحتی و بلاغتی را دارد.
در نماز جماعت مساجد ما، به خاطر احترام به افراد مسن در صفوف اول آنها می ایستند.
یکی از جوانان خطاط و خوش ذوق در هنر خطاطی، ذوق بلاغتی نداشت. جلمه ای با خط زیبا نوشته بود و به دیوار دقیقا مقابل صف اول جماعت زده بود:
ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
راستی ما در سخنان خود هنگام معاشرت و ارتباط با والدین، فرزندان، خواستگار، و....فصاحت و بلاغت را رعایت می کنیم؟
برخی از مشکلات ارتباطی ما به خاطر ضعف در فصاحت و بلاغت است که باید با مطالعه، شنیدن سخنرانی، دقت به ظرافت ها، مطالعه و تمرین و تمرین برطرف کنیم.
ممکن است کسی با فصاحت چیزی بگوید ولی بلاغت نداشته باشد
مولوی میگه
مردی رفت دستشویی آن جا به جای خواندن دعای مخصوص آنجا. اشتباهی دعای هنگام وضو گرفتن را می خواند:
خدایا بوی بهشت را به مشامم برسان
یا پیرمردی هنگام دیدن آیت الله بروجردی در مقام تعریف و تمجید می خواست بگوید چه چهره نورانی ای داریدو آیه ای را خواند که روزی که مجرمان به سیمای خود شناخته شوند.
اشک از چشمان آیت الله بروجردی جاری شد گفت: شاید کلام خدا بوده که بر زبان این پیرمرد جاری شده و بیان حال و روز من باشد
آیت الله هادوی بین طلاب وبلاگ نویس سال 2010
(( زمانی که من در سال 1993 پاسخگویی به سوالات دینی را در اینترنت آغاز کردم، با توجه به محدودیتهای اینترنتی که در آن زمان وجود داشت، چون هیچکس این کار را انجام نمیداد، و روزی بیش از 100 نامه از سراسر دنیا برای من ارسال میشد، کمکم امکان پاسخگویی به آنها از من سلب شد. و آن زمان اینترنت به معنایی که امروز شما میبینید نبود، بلکه در فضای داس (dos) کار میشد و صرفا متن بود و هیچ نوع گرافیکی هم نداشت و کار انتقال پیامها از طریق پیامهای داس اجرا میشد. و در آن زمان در ایران نمیدانستند اینترنت چیست؛ نه تنها مردم عادی بلکه حتی اساتید دانشگاهها هم نمیدانستند. و گاهی اوقات که من حرف از ایمیل میزدم برایشان نامانوس بود، و میگفتند این نامهای که ارسال میکنید چند روز طول میکشد تا برسد؟ این رفتارها باور نکردنی بود.
ولی الان ما در سال 2010 هستیم، دیگر بچههای کوچک هم میدانند ایمیل چیست و از اینترنت به اشکال متفاوت استفاده میکنند. و امروز سطح اگاهی مردم به گونهای افزایش پیدا کرده که اینترنت جزیی از زندگیشان شده. و باید به این دید به اینترنت نگاه کنیم که دیگر اینترنت از حد یک رسانه گذشته و دیگر در حد یک ابزار ارتباط با دیگران نیست و به سمتی میرویم که مردم در زندگیشان به اینترنت کاملا وابسته خواهند شد))
جملات بالا بخشی از صحبتهای آیتالله مهدی هادوی تهرانی در گفتگوی اختصاصی با ((طلبه بلاگ)) است. او را زمانی لقب «آیتالله اینترنت» داده بودند که هنوز اساتید دانشگاه نیز کار با آن را فرا نگرفته بودند. گفتگو با آیتالله در حالی انجام شد که وی بسیار صریح و در عین حال به راحتی سخن میگفت. با هر سوالی که میپرسیدم پاسخ سه سوال بعدی نیز همراهش بود؛ همین شد که ترجیح دادم از اساس، سوالات را حذف کنم! آنقدر جوابها کامل است که هیچ لطمهای به اصل گفتگو وارد نشود. این مصاحبه که توسط طلبه بلاگ با آیت الله هادوی انجام گرفته است، شاهد مثال هایش می تواند برای افراد غیر طلبه هم باشد...
::: قدرتی که اینترنت دارد، حتی رادیوها و تلویزیونهای بینالمللی هم ندارند
اینترنت در واقع یک رسانه است، ولی دارای ویژگیهایی است که باعث شده از سایر رسانههای دیگر متمایز شود. اولا از یک طرف این رسانه میتواند به صورت فردی، در قالب یک وبلاگ یا یک سایت تحقق پیدا کند و در آنجا فعالیت کند. در حالی که معمولا یک نفر نمیتواند یک روزنامه، یا رادیو، و یا یک شبکه تلویزیونی داشته باشد. در ثانی شما میتوانید با استفاده از اینترنت با مجموعه گستردهای از مخاطبین در سطح دنیا ارتباط برقرار کنید که بیشتر رسانهها چنین تواناییهایی ندارند و به وسعت اینترنت نمیتوانند فعالیت کنند.
همچنین میتوانیم فضای اینترنت را مثل یک بازار مکاره بدانیم که هر کسی وارد آن بشود میتواند کالای مورد نظر خود را پیدا کند. و عرضهکنندگان زیادی به دلیل ویژگی اول در اینترنت وجود دارند. در نتیجه اگر کسی بدون شناخت وارد اینترنت بشود و بخواهد فقط پرسه بزند، احیانا توسط این عرضهکنندگان متعددی که در اینترنت هستند و به اشکال مختلف سعی میکنند افراد را شکار کنند، جذب خواهد شد.
اینترنت فرصتی برای ارتباط دو سویه ایجاد میکند که در رادیو و تلویزیون، و یا روزنامهها این امکان ارتباط دوسویه با محدودیت زیادی مواجه است. ولی در اینجا شخص میتواند با هویت حقیقی یا جعلی خود با طرف مقابل ارتباط برقرار کند. پس اینترنت فضایی است که میتواند خیلی از چیزها در آن مخفی شود و یا خیلی از چیزها غیر از آن چیزی که هست نشان داده شود و همه چیز فرصت عرضه پیدا میکند. این ویژگیها، اینترنت را تبدیل کرده است به رسانهای که روز به روز حضورش در زندگی انسان افزایش پیدا خواهد کرد.
وقتی اینترنت آمد. اولین جایی که حوزه پیشگام بود همین فضای اینترنت بود. وقتی اینترنت کمکم شناخته شد، به سرعت وارد حوزه شد و پایگاههای اینترنتی به سرعت در حوزه راهاندازی شد و شروع به کار کردند و امروز در حوزه به معنای وسیع کلمه حضور بسیار گستردهای دارد. و هیچ سایتی ما نداریم که از لحاظ کارایی در حد و اندازهی سایتهای حوزوی باشد. بنابراین من فکر میکنم در زمینه اینترنت، حوزه به یک معنا پیشگام بوده، یعنی در همان روزهای آغازین شکلگیری اینترنت در ایران حوزه حضور داشته و خواهد داشت.
::: طلبهها نباید به اینترنت به عنوان یک وسیلهی ارتباط نگاه کنند
یک بُعد دیگری هم اینترنت دارد که متاسفانه خیلی در بین ما مغفول واقع شده، اینکه اینترنت از یک طرف رسانه است و وسیلهی ارتباط است و از طرف دیگر هم فضایی است برای تحقیق؛ اینکه شما امکان دسترسی به اطلاعات وسیعی را در اینترنت دارید؛ و راجع به، موسسات، کتابها، افراد و خیلی چیزهای دیگر میتوانید تحقیق کنید و طلبهها هم نباید به اینترنت به عنوان یک وسیله ارتباط و پیام رساندن نگاه کنند. بلکه یک وسیلهی تحقیق است. میتواند به بسیاری از کتابها و مقالات دسترسی پیدا کند و با شخصیتهایش ارتباط برقرار کند. و این یک امر مغفول بین مردم نه تنها در ایران بلکه در کل جهان است و آمارها نشان میدهد که استفاده علمی از اینترنت خیلی کمتر از استفادههای دیگری است که از اینترنت میشود. و حجم استفادههای تفریحی از اینترنت بسیار بسیار بیشتر از استفاده علمی است.
::: اگر طلبهای بلد نیست، وظیفهاش این است که جواب ندهد
فضای فعالیت طلبه بستگی دارد به آن فضایی که در آن قرار میگیرد، و به آن موضوعی که در موردش کار میکند. مثلا طلبهای تواناییهای علمیاش خوب است و طلبهای دیگر تواناییهای اجتماعیاش خوب است. بالاخره باید در زمینهای وارد شوند که در آن زمینه تخصص کافی و اطلاعات کافی و فهم درستی دارند. و صرف اینکه من احساس وظیفه میکنم و باید جواب بدهم نباید اکتفا کرد بلکه وقتی دیدیم بلد نیستیم وظیفهام این است که جواب ندهم ولو اینکه احساس نیاز است و باید یکی پاسخگو باشد.
::: بزرگترین آفتی که طلبهها در این فضا به آن مبتلا میشوند این است که بنابر احساس مسئولیتی که حس میکنند، دست به هر کاری میزنند
طلبه هم مانند هر انسانی ممکن است وقتی وارد این محیط شود، صیادهای اینترنت آن را صید کنند. ولی با این تفاوت که، اگر یک جوان عادی جذب اینترنت شود بیشتر از لحاظ اخلاقی دچار انحراف میشود ولی طلبهها در زمینههای اعتقادی گرفتار میشوند. به این صورت که فکر میکند مثلا الان یک جمعی است و سوال میپرسند و من بنابر احساس مسئولیتم باید پاسخگو باشم ولی میبینیم که از آن طرف طرح این سوالات کاملا کارشناسی شده است و میدانند چطور باید با فرد برخورد کنند که ذهنش را کمکم تغییر دهند و صیدش کنند.
همین احساس مسئولیت طلبهها گاهی اوقات باعث میشود، کاری را انجام دهند که از توانشان خارج است و یا صلاحیت انجام آن کار را ندارند و همین باعث ضربه به او میشود. میخواهد سوالی را جواب دهد ولی چون بلد نیست و نمیداند چگونه باید پاسخگو باشد و یا اطلاعات علمیاش کم است و یا مخاطبینش را نمیشناسد و نمیداند چه سوءاستفادههایی ممکن است از مطالبش بکنند، احیانا یا خودشان منحرف میشوند و یا باعث انحراف دیگران؛ و این بزرگترین آفت است.
با این حال به نظر من اگر طلبه اطلاعات دینیاش درست باشد، و فهم درستی از اینترنت داشته باشد و مخاطبانی که در اینترنت دارد را بشناسد و اینکه روحیهی اینترنتی که یک روحیه خاصی است را داشته باشد و همچنین روانشناسی آدمهایی را که در اینترنت کار میکنند را بداند، مسلما خیلی خوب میتواند از اینترنت استفاده کند و باید هم استفاده کند، چون با روندی که در پیش رو داریم اینترنت جزء غیر قابل تفکیک از زندگی انسانها خواهد شد و در این فضا یک طلبه و یک روحانی باید با اینترنت آشنا باشد و قهرا به تبع آن ابزارهایش را به دست میآورد که همان دانش دینی بالا، شناخت صحیح از اینترنت، و روانشناسی آدمهایی که با اینترنت کار میکنند.
چون اینترنت یک پدیده نو پیداست، در ایران هم حداکثر 12 تا 13 سال است که به این معنای وسیع و گستردهاش وارد شده و به سرعت در حال پیشروی و شکلگیری است، با این وجود نهایت اتفاقی که افتاده این بوده که ما این را یاد بگیریم و استفاده از این ابزار را یاد بگیریم، به همین دلیل قطعا اصلا شناخت درستی ندارند، حتی مسئولین اصلی سایتهای اینترنتی، سایتهای خیلی مهم کشوری، خودشان هنوز نمیدانند اینترنت دقیقا چیست! بیشتر به اینترنت به شکل یک ابزار نگاه میکنند. آن بعد نرمافزاری اینترنت را در واقع کمتر به آن اطلاع دارند و کمتر به آن توجه دارند. به همین دلیل این آمادگی اصلا نیست و وجود ندارد. این مشکل اصلا مربوط به ما نیست، و نه تنها ما با این مشکل مواجهایم بلکه خود غرب هم به شکل جدی با این مشکل اینترنت مواجه است.
دقیق یادم نیست ولی سال 2000 که با خبرنگار یو اس ای تودی مصاحبهای داشتم، همین بحث مطرح شد و ایشان اینترنت را به عنوان یک خطر برای نسل جوان برای کشور خودش تلقی کرد. یعنی آنها هم به شدت به همین بحران دچار هستند و دارند، نه اینکه حل کرده باشند. قبلا فضای اینترنت خیلی فضای باز و رهایی بود، بعد در دنیا روز به روز این فضا را بستند و الان هم دائم محدودیت ایجاد میکنند و در سطح دنیا در حال افزایش است. چون دنیا در زمینه اینترنت با بحران مواجه شده و این مربوط به ما نیست و به خاطر همین ما در حوزه نمیتوانیم توقع داشته باشیم که حالا اینترنت را دادیم دست طلبه که تمام آن زمینهها و اطلاعات را یادش بدهیم. و امکانش نیست الان، و در دنیا هم نمیتوانند این کار را بکنند. کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که فقط آگاهی دهیم به این صورت که مثلا این فضایی که داخلش میشوی خطراتی وجود دارد و مشکلی ممکن است پیدا شود، ما هم همان کاری که دنیا دارد انجام میدهد مجبوریم انجام دهیم. یعنی همان بحث محدود کردن، و فیلترینگ اینترنت؛ به خاطر همین اصلا نمیشود کاربران را آموزش داد، حتی ما آموزش هم بدهیم، تضمینی هم نداریم که باز دچار آسیب نشود، در این جهت به نظر من کاستی هست ولی این کاستی اختصاص به حوزه ندارد، و مربوط به کل کشور بلکه مربوط به کل دنیاست.
ادامه دارد
[="]::: در کشور فیلرینگهایی داریم که در دنیا کمنظیر است
[="]همانطور که میدانید اینترنت امکانی است و هر کسی میتواند از آن به نفع خودش استفاده کند. یکی از اینها هم همان جنگهای روانی است. در قبال این هجوم، یکی از کارهایی که میکنیم، فیلترینگ است. ما فیلرینگهایی شاید در کشور داشته باشیم که در دنیا کمنظیر است، مثل فیلترینگ تصویری که در چندین سال پیش در یک طرح رسانه ملی در کشور، گروهی از برجستهترین کارشناسان نرمافزاری و سختافزاری کشور مشغول کار بودند که این فیلترینگ تصویری را ایجاد کنند. قبلا ما فیلترینگ لفظی داشتیم که معمولترین فیلترینگ در جهان است که آن سیستم به الفاظی که برایش تعریف شده حساس است.[="]
[="]کار دیگری که میشود کرد، جنگهای مستقیم رسانهای است مثل هکرها. در این قسمت هم ایران به شدت فعال است و البته به سرعت بدنام می شود که هر جایی ممکن است این تبلیغات بیاید.[="]
[="]از همه اینها مهمتر، توسعه و روان کردن اطلاعات صحیحتر در سطح کشور و به خصوص در سطح اینترنت است. به این صورت که وقتی شما دسترسی به اخبار صحیح را پیدا بکنید عملا آن اخبار ناصحیح از بین میرود. مثلا شما وقتی یک موضوع را جستجو میکنید، بیست تا خبر میآید، که پنج تایش اشتباه و مابقی درست است، قطعا آن پنج تا تاثیری نخواهد داشت.[="]
[="]::: در اعتمادسازی در رسانههای عمومی از جمله اینترنت ضعیف هستیم
[="]یکی از مشکلاتی که داریم و باید روی این قسمت بیشتر کار کنیم، همین سیال کردن فضای اطلاعات است که بیاییم فضای اطلاعات را طوری سیال و شفاف کنیم که دیگر کسی تحتتاثیر قرار نگیرد. وقتی ما بیایبم اطلاعات درست و شفاف بدهیم دیگر آنها نمیتوانند دستآویزش کنند، وقتی مدارک و اسنادش هست دیگر نمیتوانند سوءاسفتاده کنند. ولی چون گاهی اوقات، ما به دلایلی بخشی از اطلاعات را میدهیم و بخش دیگر را نمیدهیم، آنها میآیند بخشهای نگفته ما را میگویند و اعتماد مخاطب را جلب میکنند. و بعد که این اعتماد را جلب کردند، چیزهایی را که وجود ندارد هم به آن اضافه میکنند. و روش رسانه غربی هم همین است که اول اعتماد مخاطب را به وسیلهی نشان دادن مطالب و اخباری که شما یقین پیدا میکنید که او راست میگوید جلب میکنند و بعد که شما یقین پیدا کردید راست میگوید حالا میتواند دروغش را هم به شما بگوید.[="]
[="]ما در این قسمت ضعیف هستیم. یعنی ما در اعتمادسازی در رسانههای عمومی از جمله اینترنت ضعیف هستیم. در نتیجه دشمن خیلی از این استفاده میکند و آنها خیلی روی این قضایا کار کردند و پشتوانه متعارف انها، کارشناسی بسیار قوی است که در مراکز علمی پژوهشیشان صورت میگیرد و آنها دائم روی این اعتمادسازی کار میکنند.[="]
[="]
[="]::: سال 2000 پروژهای برای رسانههای غربی اجرا کردند با عنوان «پروژه اسلام» و هدفشان هم معرفی اسلام به صورت صادقانه بود [="]
[="]سال 2000 [="]پروژهای برای رسانههای غربی اجرا کردند با عنوان «پروژه اسلام» و هدفشان هم معرفی اسلام به صورت صادقانه بود. آنها آمدند در این برنامه به مدت سه روز، از زندگی من فیلمبرداری و مصاحبه کردند و دو تا برنامه نیم ساعته تولید کردند. این برنامه در شبکهی نایتلاین، شبکهای که تولدش به خاطر مبارزه با انقلاب اسلامی ایران بود پخش شد، و برای من اکانتی درست کردند که بینندگان بتوانند به وسیله آن با من ارتباط برقرار کنند. بعد از پخش برنامه دیدم چقدر نامه از سراسر امریکا آمده که چرا بیش از دو دهه پیش از انقلاب ایران گذشته و این اطلاعات را در رابطه با ایران به ما ندادند! چرا تا به حال اینها را نگفته بودند و چرا تا به حال این حقایق را پوشانده بودند. این ریسک بزرگی است که یک رسانه خودش را به خطر میاندازد و میگوید ما بیست سال است داریم به شما دروغ میگوییم. ولی آمدند این کار را کردند. و این مثبتترین برنامهای بود که بعد از انقلاب رفت روی آنتن امریکا، و بعد این برنامه در سراسر دنیا نشان داده شد و اسم برنامه را گذاشته بودند ((مومنین))
[="] آنها میآیند یک چنین ریسکی میکنند تا اعتمادسازی کنند اما ما متاسفانه همیشه میخواهیم بیخطر کار کنیم ولی بزرگترین خطرات برای ما پیدا میشود. میخواهیم ضرر نکنیم اما گاهی وقتها همهاش را میبازیم. ما برای این که ضرر نکنیم کاری میکنیم که اعتماد مردم به رسانه ما از بین میرود. وقتی این اعتماد از بین رفت، دیگر هیچ کاریش نمیشود کرد و ما هر چه بگوییم دیگر فایدهای ندارد.[="]
[="]::: در جنگهای روانی، امن کردن فضا برای مخاطبین بسیار مهم است که ما در این زمینه ضعیف هستیم
[="]این در جنگ روانی بسیار مهم است که ما میآییم فضا را برای مخاطب ناامن میکنیم و اعتماد او از بین میرود و شفافسازی اطلاعات در اینترنت فوقالعاده مهم است و این قسمتی است که ما در آن خیلی ضعیف هستیم. ما در هک و فیلتر و اینطور چیزها خیلی هم سرمایهگذاری کردیم و خیلی هم قوی شدیم ولی در این قسمتها که نیاز دارد به تخصصها و تواناییهای مختلف و ابزارهای مختلف و از همه مهمتر شجاعت و ریسک کردن، ما در این قسمت خیلی ضعیف هستیم در حالی که غرب در آن قوی است.
[="]::: اگر ما در برخورد با رسانههای بیگانه، ضعیف باشیم چاره ای نداریم جز اینکه فیلترشان کنیم
[="]اگر ما در برخورد با رسانههای بیگانه، ضعیف باشیم چاره ای نداریم جز اینکه فیلترشان کنیم. مثلا همین شبکه بیبیسی طوری نیست که بخواهیم ما با او تعاملی داشته باشم چون اصلا توانش را نداریم که بخواهیم تاثیرگذار باشیم. متاسفانه روش ما این است که وقتی میخواهیم بر روی همچه رسانههایی تاثیرگذار باشیم میرویم میگوییم آقا ما میخواهیم بر روی شما تاثیر بگذاریم. در حالی که این اصلا درست نیست، بلکه ما باید برویم آنجا و بگوییم ما آمدیم اینجا از شما تبعیت کنیم و از شما خط بگیریم و این دقیقا روشی است که آنها در پیش گرفتهاند، آنها اصلا نمیگویند ما آمدهایم بر روی شما تاثیر بگذاریم بلکه میگویند ما آمدیم از شما تاثیر بگیریم ولی در باطن هر کاری که خودشان دلشان میخواهند انجام میدهند. ولی در کل الان تعامل به این صورت اصلا معنایی ندارد.[="]
[="]::: خوبی کار ما این است که خودمان نمیدانیم پرستیوی دقیقا دارد چه میکند. اصلا نمیدانیم توسط چه کسی دارد اداره میشود و یا مسئولش کیست[="]
[="]الان تعامل به این صورت اصلا معنایی ندارد ولی بعضی جاها میشود؛ مثلا الان بیبیسی اصلا یک جور نیست. بیبیسی فارسی با بیبیسی انگلیسی که برای خود انگلستان پخش میشود با بیبیسی ورلد سرویس که برای کل دنیا پخش میشود، سه تا روش متفاوت دارند چون سیاستگذاریهایشان متفاوت است. آنها یک خبر را سه روش متفاوت پخش میکنند و سه طور متفاوت با مخاطبانش برخورد میکنند.[="]
[="]و الان داریم ما تازه یاد میگیریم. مثلا پرستیوی مال ماست، العالم هم مال ماست، شبکهی جام جم هم مال ماست، الکوثر هم مال ماست و همه اینها هم ماهوارهای هستند و هر کدام هم دارد یک کاری میکند. خوبی کار ما این است که خودمان نمیدانیم پرستیوی دقیقا دارد چه میکند. اصلا نمیدانیم توسط چه کسی دارد اداره میشود و یا مسئولش کیست، و اصلا نمیدانند سیاستگذاریهای این کارها از سوی کیست؛ که مثلا چه کسی دارد سیاستگذاری میکند که العالم دارد با عربستان اعلام جنگ میکند. ما خودمان آگاهانه این کار را میکنیم یا نه اصلا از سوی کسان دیگری است؟!
[="]:
:: در مصاحبه با بیبيسی، آقای تیم سباستین مکرر زبانش بند میآمد و گیر میکرد
من سال 2000 سال یک مصاحبهای داشتم با بیبیسی ورد سرویس، که آن موقع مسئول اداره آن تیم سباستین بود، و این شخص کسی بود که با خیلی از شخصیتهای معروف دنیا مصاحبه کرده بود و به اینکه خیلی از شخصیتها را گیر میاندازد معروف بود، و ایشان در دفتر من به قم تشریف آوردند تا مصاحبهای را هماهنگ کنند و به لطف خدا در این مصاحبه به جای اینکه من زبانم بند بیاید و گیر بیفتم، آقای تیم سباستین مکرر زبانش بند میآمد و گیر میکرد. وقتی این برنامه پخش شد، در خیلی از جاهای دنیا، مسلمانهای ایرانی با من تماس میگرفتند و من را در جاهای مختلف دنیا میدیدند، به من میگفتند که این باعث سربلندی ماست که شما اینطوری با ایشان برخورد کردید، حتی آنهایی که تحلیلگر رسانه بودند و کارشان تحلیل سیاسی بود. پس تعامل به این معنا که بتوان از فرصتهایی که در آنجا پیدا میشود و میتوانیم پیام را برسانیم استفاده کنیم و اینکه ما بیاییم با آنها قطع رابطه کنیم معنادار نیست و اثری ندارد. به هر حال ما باید وارد این صحنهها شویم و از این فرصتها استفاده کنیم.
::: اوایل انقلاب اصلا کسی بیبیسی گوش نمیداد. همه میگفتند این شبکه دروغ میگوید
نکتهی مهمتر این است که ما باید طوری اعتمادسازی کنیم که اصلا کسی وقتی مطلب ما را شنید احساس نیاز نکند که برود و بیبیسی را گوش بدهد و احساس کند که اگر جایی با مال ما متفاوت بود آنها دارند دروغ میگویند. و ما باید روی این قسمت کار کنیم و چیزی است که دست خودمان است و نه به بیبیسی ربطی دارد و نه به ارتباط ما با بیبیسی.
اوایل انقلاب اصلا کسی بیبیسی گوش نمیداد. همه میگفتند این شبکه دروغ میگوید و هیچکس حرفشان را باور نمیکرد. چرا؟ چون احساس این بود که تمام حقیقت دارد همین جا بیان میشود. اگر ما این احساس را میتوانستیم حفظ کنیم، قطعا بیبیسی مثل اوایل انقلاب هیچ مشتری نداشت و آنها مجبور میشدند عقبنشینی کنند. مثلا در یکی از سالگردهای انقلاب، بیبیسی برنامهای پخش کرده بود که در آن برنامه تجلیلهای بسیار عجیب و اغراقآمیزی از امام پخش کرده بود. اینجا بیبیسی مجبور شد عقبنشینی کند و بیاید برنامهای پخش کند به قیمتی که بگوید من دارم بیست سال به شما دروغ میگویم، که بگوید ما از این به بعد راست میگوییم و توبه کردیم.
و ما هم باید جرات کنیم و بیاییم جایی که دروغ گفتیم و یا تمام واقعیت را نگفتیم را بگوییم؛ تا مردم توجه کنند که ما میخواهیم راست باشیم، علت همین که مردم ما جذب بیبیسی و اینچنین رسانههایی شدهاند همین است که فکر میکنند رسانهی خودش دروغ میگوید.
با سلام
مدتها پیش کتابی دیدم به نام اولین دانشگاه و آخرین پیامبر که در این کتاب به بعد علمی برخی از احکام شرعی پرداخته بود .نمیدونم که آیا هنوز این کتاب چاپ میشه یا نه اما اونو اینجا پیدا کردم .
امیدوارم برای دوستان مفید باشه .
گر کسی بدنام است، با او ننشین.خدا آقای فلسفی را رحمت کند. به طلبهها میگفت دکان تاجرها نشینید. ولو شما مینشینی یک چای میخوری. ولی هرکس میرود میگوید: این آخوندها با تاجرها هستند. با مستضعفین نیستند. مگر اینکه تاجر پدرت باشد، یا دکان کتابفروشی بنشین. آخوند دکان کتاب فروشی بنشیند، برایش حرف در نمیآید.
به امیر المؤمنین گفتند: چرا به زن ها سلام نمیکنید؟ پیغمبر سلام میکرد. گفت: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. سلام پیغمبر طوری نیست، اما من جوان هستم.
من تا ریشهایم مشکی بود، اگر یک دختری میگفت: حاج آقا عکس بگیریم؟ میگفتم: نه! دیگر حالا که ریشهایم سفید شده اول میپرسم شوهر داری یا نه؟ اگر میگوید شوهر دارم، میگویم: خوب حالا اگر شوهر داری، من هم ریشهایم سفید است، میخواهی عکس بگیری، بگیر. دیگر حالا طوری نیست. ولی اگر یک جوان باشد، یعنی فرق میکند.
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد.در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند.
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد.
در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند.
این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. منهم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیائید اینجا و همین کارها را بکنید.» بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند.
تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی ۱۰۰ تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟
بچه ها گفتند: «۱۰۰ تومن؟ اگه فکر می کنی ما به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کورخوندی. ما نیستیم.» و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه دا
اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فکر می کنند و می نویسند: «کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود. مردم آن را با مریضی مرتبط می دانند.
این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است. این اصطلاح به معنای این است که: ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد. این اصطلاح هیچ نسبتی با مریضی ندارد!
شاعر در این خصوص می گوید:
هر یک به زبان حال با من می گفت //// جامی که به دست توست کج دار و مریز
کاج = نمایندگی انتشارات گاج در دوبی
ژنتیک = ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد
خورشت بامیه = مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است
وایمکس = درنگ چرا؟
البرز = عربها به « پُرز » گویند!
هردمبیل = جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود
غیرتی = هر نوع نوشیدنی به جز چای
قرتی = نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود
پنهانی = قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد
مختلف = مرگ مغزی
مورچه خوار = خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم میدهند
جدول = کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند
کره حیوانی = بیچاره ناشنواست
توله سگ = حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن
کته ماست = آن گربه مال ماست
Saturday = روز جهانی ساطور
کراچی = پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟
سهپایه = ۳ تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی هستند
یک کلاغ چهل کلاغ = نبردی ناجوانمردانه بین کلاغها
وانت = اینترنت آزاد و بدون فیلتر
اسلوواکی = نرم و خرامان گام برداشتن
نیکوتین = نوجوانی خوش سیرت
نلسون ماندلا = نلسون اون وسط گیر کرده
تهرانی = تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه
خراب = نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر
شیردان = آنکه شیر خوب را از بد تمیز می دهد
گشتاور = همسایهاي که به هنگام برگزاری مهمانیهای خاص شبانه پلیس را خبر می کند.
قمقمه = پَ ن پَ... قم هالیووده
[h=1]عمامه من كفن من است[/h]
وی كه بارها در جبهههای نبرد مجروح شده بود و اغلب تا سرحد شهادت نیز پیش رفته بود، در حقیقت شهید زندهای بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش میكرد.
بارها در جبهههای نبرد مجروح شده و اغلب تا سرحد شهادت پیش رفته بود، در حقیقت شهید زندهای بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش میكرد، این جمله از اولین وصیتنامهاش برای شاگردان و رهروانش به یادگار ماند:
[h=3] "عمامه من كفن من است. "[/h] فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1337 در یكی از خانههای قدیمی منطقه مستضعفنشین (پشت مسجد امام) درشهر " اصفهان " متولد شد. پدرش از راه كارگری و مادرش از طریق قالیبافی مخارج زندگی خود را تأمین و آبرومندانه زندگی میكردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمهی اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا كه با همان درآمد ناچیز جلسات روضهخوانی ماهانه در منزلشان برگزار میشد.
سختكوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود، به طوری كه در شش سالگی (قبل از آنكه به مدرسه راه یابد) به مغازهی كفاشی میرفت و در ایام تحصیل نیز نیمی از روز را به كار مشغول بود.
او كه از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی، خانوادهای مقید ومتدین داشت، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نكرد و از محیط آن كناره گرفت و با مشورت یكی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت.
شهید ردانیپور سال اول طلبگی را در حوزهی علمیهی اصفهان سپری كرد. پس از آن برای ادامهی تحصیل و بهرهمندی از محضر فضلا و بزرگان راهی شهر قم شد و در مدرسهی حقانی به درس خود ادامه داد. مدرسهی حقانی در آن زمان بنا به فرمودهی شهید بهشتی (ره) پذیرای طلابی بود كه از جهت اخلاقی، ایمانی و تلاش علمی نمونه بودند. او نیز كه از تدین، اخلاق حسنه، بینش و همت والایی برخوردار بود، به عنوان محصل در این حوزه پذیرفته شد.
با سختكوشی و تحمل مشقتها آشنایی دیرینهای داشت، حتی در ایام تعطیل از كار و كوشش غافل نبود.
ایشان حدود شش سال مشغول كسب علوم دینی بود. با درس گرفتن از انقلاب اسلامی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصتها برای تبلیغ به مناطق محروم كهكیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر كرد و در سازماندهی و هدایت حركت خروشان مردم مسلمان آن خطه، تلاش فراوانی را از خود نشان داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وتشكیل سپاه، شهید " ردانیپور " با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیتهای همه جانبهی خود را آغاز كرد. او با بهرهگیری از ارتباط با حوزهی علمیهی قم در جهت ارایهی خدمات فرهنگی به آن منطقهی محروم، حداكثر تلاش خود را به كار بست و در مدت مسؤولیت یك سالهاش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج، به سهم خود، اقدامات مؤثری را به انجام رساند. درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با افرادی كه به كشت تریاك مبادرت میورزیدند از جمله كارهای اساسی بود كه نقش تعیین كنندهای در سرنوشت آیندهی این مردم مستضعف به جا گذاشت.
این شهید بزرگوار كه با درك شرایط حساس انقلاب اسلامی، دو سال از حوزه و درس جدا شده بود، با واگذاری مسؤولیت به یكی از برادران، به دامان حوزهی علمیه بازگشت تا بر بنیهی علمی خود بیفزاید.
هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود كه حركتهی ضدانقلاب در كردستان و بعضی از مناطق كشور شروع شد. او كه از آگاهی و شناخت بالایی برخوردار بود و نمیتوانست زمزمههای شوم تجزیهطلبی مزدوران استكبار جهانی و جنایات آنان را در به شهادت رساندن و سر بریدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نماید ـ با وجود اینكه در دروس حوزوی به پیشرفتهای چشمگیری نایل آمده بود ـ به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهیبخشی به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات كردستان، به سوی این خطه شتافت. یك سال تمام به همراه نیروهای جان بر كف و رزمنده برای سركوبی اشرار و نابودی ضدانقلاب و برملا كردن چهرهی كثیف آنان تلاش و فعالیت كرد.
در جلسهای كه به اتفاق نمایندهی حضرت امام (ره) و امام جمعهی اصفهان، خدمت حضرت امام (ره) مشرف شده بودند، ایشان از معظمله در مورد رفتن به كردستان كسب تكلیف كردند. حضرت امام (ره) به شهید ردانیپور امر فرمودند: "شما باید به كردستان بروید وكار كنید. "
در آنجا، هم به كار تبلیغ و ترویج احكام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد فی سبیل الله در جنگ با ضدانقلاب شركت میكرد. علاوه بر این، در بالا بردن روحیهی رزمندگان اسلام در آن شرایط حساس و بحرانی نقش به سزایی داشت و در شرایطی كه رزمندگان اسلام تمایل بیشتری به حضور در جبهههای جنوب را داشتند، این شهید بزرگوار سهم زیادی در نگهداشتن برادران رزمنده در منطقه كردستان داشت و در ترویج اسلام زحمات طاقتفرسایی را متحمل گردید.
ایشان با تجربهای كه از كار در جبهههای كردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان میپرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا مینمود و در واقع وی را میتوان یكی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبههها نامید.
به دلیل اخلاص و تعهدی كه داشت به تدریج مسؤولیت های خطیری را به عهده گرفت و در اولین عملیات بزرگی كه توسط سپاه اسلام انجام شد (عملیات فرمانده كل قوا)، نقش به سزایی داشت. در عملیات شكست محاصرهی آبادان و طریقالقدس ـ كه مناطق وسیعی از سرزمین اسلامی از چنگال غاصبان رهایی یافت ـ با سمت فرماندهی گردان فعالانه انجام وظیفه كرد و در هر دو عملیات یاد شده مجروح شد. اما پس از مداوای اولیه، بلافاصله در حالی كه هنوز بهبودی كامل نیافته بود به جبهه بازگشت.
خاطرهی جانفشانی او در كنار برادر همرزمش، فرماندهی دلاور جبهههای نبرد، شهید حسن باقری در "چزابه " در اذهان رزمندگان اسلام فراموش نشدنی است و لحظه لحظهی ایثار و فداكاری او زبانزد خاص و عام است.
سردار رشید اسلام شهید ردانیپور همواره در عملیاتها حضوری فعال داشت. صحنههای فداكارانه نبرد "عینخوش " یادآور دلاوریهای این سرباز گمنام اسلام و همرزمانش در عملیات فتحالمبین است، كه در كنار شهید خرازی ـ فرماندهی تیپ امام حسین (ع) ـ رزمندگان اسلام را هدایت و فرماندهی میكردند. در همین عملیات برادر كوچكترش به درجهی رفیع شهادت نایل آمد و خود او نیز بشدت مجروح و در اثر همین جراحت نیز یك دستش معلول شد. او در همان حالی كه دستش مجروح و در گچ بود برای شركت در عملیات بیتالمقدس به جبهه شتافت. پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت، كه چند یگان رزمی سپاه را اداره میكرد، به طوری كه شگفتی فرماندهان نظامی ـ اعم از ارتش و سپاهی ـ را از اینكه یك روحانی فرماندهی سه لشكر را عهدهدار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی میشود و به طرح و توجیه نقشهها میپردازد را برمیانگیخت.
او در عملیات محرم، والفجر 1 و والفجر 2 شركت داشت و تا لحظهی شهادت هرگز جبهه را ترك نكرد و فرمان امام عظیمالشأن (ره) را در هر حال بر هر چیزی مقدم میدانست.
ایشان در كمتر از 3 سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی كرد، كه این مهم، ناشی از همت، تلاش، پشتكار و اخلاص در عمل این شهید عزیز بود.
او كه تا این مدت همسری اختیار نكرده بود، در اجرای سنت پیامبر گرامی اسلام (ص) پیمان زندگی مشترك خود را با همسر یكی از شهدای بزرگوار، پس از تشرف به محضر امام امت (ره) منعقد كرد و سه روز پس از ازدواج، به جبهه بازگشت.
مسلح به سلاح تقوی بود و در توصیه دیگران به تقوی و خصایل والای اسلامی تلاش زیادی داشت. خصوصاً به كسانی كه مسؤولیت داشتند همواره یادآوری میكرد كه:
"كسانی كه با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام، عنوانی پیدا كردهاند، مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت كنند و بدانند كه هر كه بامش بیش برفش بیشتر. "
او معتقد بود كه باید در راه خدا نسبت به برادران رفتاری محبتآمیز داشت و همانگونه كه از خدا انتظار بخشش میرود، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحهی برنامهها قرار گیرد.
ایشان با یاد امام زمان (عج) انس و الفتی خاص داشت، در مناجاتها و دعاها سوز و گدازش به خوبی مشهود بود، لذا همواره سفارش میكرد:
[h=3]"آقا امام زمان (عج) را فراموش نكنید و دست از دامن امام و روحانیت نكشید. "[/h] از خصوصیات بارز آن شهید در طول خدمتش، توجه به دعا و مناجات با خدا بود و كمتر وقتی پیش میآمد كه از تعقیبات و نوافل نمازها غفلت كند.
او به قدری به دعا و زیارات اهمیت میداد كه حتی در وصیتنامهاش نیز سفارش میكند كه به هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضهی حضرت زهرا (س) را بخوانید.
چشم به مقام و موقعیت و مال و منال دنیا ندوخت و برای احیای آیین پاك خداوندی و یاری و دستگیری مظلومان، سختیها را به جان خرید و در این راه از جان عزیزش گذشت.
شهید ردانیپور همواره نزدیكان خود را در بعد تربیتی افراد خانواده مورد سفارش قرار میداد و در وصیتنامهی خود برای آنان تأكید كرده است:
[h=3]"همواره آنها را علیگونه و زهراگونه تربیت نمایید تا سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند. "[/h] او همیشه اعمال خود را ناچیز میشمرد و بر این مطلب تأكید داشت كه میخواهد رفتنش به جبههها و گام برداشتن در این مسیر، صرفاً برای خدا باشد. به لطف و كرم عمیم خداوند امیدوار بود و همیشه دعا میكرد تا مجاهدهاش كفاره گناهانش شود.
دو هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش این روحانی عارف و فرماندهی شجاع در عملیات والفجر 2 به نقطهی اوج رسید و عاشقانه ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد. بدینسان در تاریخ 15/5/62 بر پروندهی افتخارآفرین دنیوی یكی دیگر از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج)، با شكوهی هر چه تمامتر، مهر تأیید نهاده شد و جسم پاكش در منطقهی حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح باعظمتش به معراج پركشید؛ گэه تا این تاریخ نیز ایشان در زمرهی شهدای مفقودالجسد است.
وی كه بارها در جبهههای نبرد مجروح شده بود و اغلب تا سرحد شهادت نیز پیش رفته بود، در حقیقت شهید زندهای بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش میكرد.
این جمله از اولین وصیتنامهاش برای شاگردان و رهروانش به یادگار ماند:
[h=3]"عمامهی من كفن من است. " [/h]
مقنعه و عمامه لباس آخرت
توضیح المسائل امام(ره)، مسئله 571.
[h=3]خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی[/h] خاطرات سال ۱۳۶۰
خاطرات سال ۱۳۶۱
خاطرات سال ۱۳۶۲
خاطرات سال ۱۳۶۳
نرمافزار «مشکات»، مجموعهآثار آيتالله مصباح يزدي رونمايي شد
تاریخ : شنبه 1392/05/05 اين نرمافزار كه در آن مجموعه آثار مكتوب و غير مكتوب علامه مصباح يزدي ارايه شده، در 4 بخش: آثار نوشتاري، آثار گفتاري، نگارخانه و امکانات پژوهشي و در قالبي بديع، زيبا و جذاب سامان يافته است.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني آثار حضرت آيت الله مصباح يزدي مراسم رونمايی از نرمافزار «مشکات»، مجموعهآثار آيتالله مصباح يزدي عصر روز جمعه 4 مردادماه در بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللی قرآن كريم با حضور محمد حسينی، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجتالاسلام والمسلمين حميد محمدی، معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ساير مسئولان قرآنی كشور، حجتالاسلام والمسلمين سقاي بيريا، معاون پژوهشي و مهندس رمزي، معاون فناوري اطلاعات مؤسسه امام خميني(ره) و نيز دستاندرکاران و طراحان اين نرمافزار در شبستان اصلی مصلای امام خمينی(ره) برگزار شد.
در اين مراسم، حجتالاسلام والمسلمين سقاي بیريا، معاون پژوهشی مؤسسه امام خمينی(ره) درباره شخصيت و جايگاه علمي، اخلاقي حضرت استاد مصباح يزدي سخن گفت و در ادامه از امکانات و ويژگيهاي نرمافزار «مشكات» گزارشي کوتاه ارايه كرد.
اين نرمافزار كه در آن مجموعه آثار مكتوب و غير مكتوب علامه مصباح يزدي ارايه شده، در 4 بخش: آثار نوشتاري، آثار گفتاري، نگارخانه و امکانات پژوهشي و در قالبي بديع، زيبا و جذاب سامان يافته است.
علاقمندان ميتوانند در اين نرمافزار از طريق درخت موضوعات يا فهرست الفبايي به متن کامل 68 جلد از کتابهاي حضرت استاد در موضوعات تفسير و علوم قرآن، شرح روايات و سيره معصومان، فلسفه و منطق، كلام و فلسفه دين، اخلاق و عرفان، مديريت، علوم سياسي، حقوق و مسايل اجتماعي و فرهنگي است، كه پيش از اين منتشر شده دسترسي داشته باشند.
بيش از شش گيگابايت از آثار گفتاري اين استاد حوزه علميه قم بخش ديگري از محتواي اين نرمافزار است كه در بخشهاي سخنراني، مصاحبه، مناظره، پرسش و پاسخ، ميزگرد و دروس ارايه شده است. زندگينامه، مجموعهاي از تصاوير و 8 قطعه فيلم از برنامههاي حضرت استاد از بخشهاي ديگر اين نرمافزار است.
آشنايي با ساختار درختي موضوعات کتابها، مطالعه همزمان 5 کتاب، جستوجوي ساده و پيشرفته در محدودههاي تمام کتب، کتاب خاص و يا يک فصل از يک کتاب، امکان ثبت نشانه، حاشيه و يادداشت، امکان کپي و چاپ متن و نيز امکان ارسال يادداشتهاي شخصي به NotePad و Word از جمله امکانات پژوهشي اين نرمافزار است.
دوستداران فرهنگ و معارف اسلامي ميتوانند اين نرمافزار را از انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) از طريق تماس با تلفن: 37742326 – 025 و آدرس: قم، خيابان شهدا، کوي 24 ، پلاک 38 و نمايندگيهاي معتبر تهيه كنند.
دوستی طلبه ای دارم که دائم الوصل به اینترنت است بهش میگم:
یا من حضورک دائم فی الدنیا المجازی
ای کسی که دام در دنیای مجازی حاضری.
ا
رفتار عجیب در برخورد با روحانیت
رفتار عجیب در برخورد با روحانیت توهین به روحانیت در صداوسیما آزاد می شود؟ سوال اینجاست که آیا صداوسیما با تولید و پخش سریال هایی مانند "دودکش"، راه را برای توهین به روحانیت باز کرده است؟
" در میان سریال های ماه مبارک رمضان، سریال دودکش با یک هنجارشکنی ویژه، از برخی خطوط قرمز متعارف در جامعه عبور کرد. پیش از این ایفای نقش یک روحانی در سریال های صداوسیما با احتیاط فراوانی همراه بود. این احتیاط، از انتخاب بازیگر نقش مذکور گرفته تا نوشتن دیالوگ ها و حساسیت در حرکات و کنترل بازی بازیگران به وضوح دیده می شد. دلیل آن نیز واضح است. احترام به قشر روحانیت و جایگاه ویژه این قشر موضوعی است که در میان همه افراد جامعه نهادینه شده است. با این حال، این موضوع و این حساسیت ها هرگز در سریال دودکش به چشم نمی خورد. انتخاب بازیگری که در سال های اخیر به عنوان یک بازیگر طنز شناخته شده و مخاطب بیش از هر چیز دیگری از او انتظار خنداندن دارد، شروع این اتفاقات بود. جالب اینجاست که ظاهرا از ابتدا قرار نبوده است جواد عزتی در نقش روحانی بازی کند و گویا این نقش در میانه راه به سریال اضافه شده است. خود جواد عزتی در این باره گفته است "ابتدا قرار بود در نقش یک پسر جوان زودتر وارد قصه «دودکش» شوم که نویسنده و کارگردان سریال ترجیح دادند نقشم را حذف کنند؛ این در حالی بود که خودم از همان ابتدا در جریان ماجرا بودم و بیخبر نبودم تا اینکه به این نتیجه رسیدند که بهتر است در نقش روحانی در سریال ظاهر شوم و من هم چون این نقش را دوست داشتم پذیرفتم." اگرچه این بازیگر پیش از این نیز در نقش یک روحانی در فیلم سینمایی طلا و مس ایفای نقش کرده و اتفاقا نقش او در فیلم مذکور نیز تا حدودی با طنز همراه بوده است اما به وضوح نمی توان نقش او در فیلم مذکور را با نقشی که در دودکش ایفا کرد یکی دانست. در سریال دودکش از نوع صحبت کردن و لحن روحانی سریال گرفته تا برخی عادت های رفتاری و کلامی او و از همه بدتر نوع راه رفتن او که گاهی به صورت اغراق شده شکل طنز به خود می گرفت، همه و همه برای اولین بار در صداوسیمای ایران به نمایش گذاشته شد. این موضوع البته با واکنش هایی در جامعه نیز همراه بوده است. حجت الاسلام شهاب مرادی یکی از این منتقدان بوده است. او در یکی از قسمت های برنامه ماه ترین ماه به نقد صریحی نسبت به سریال های تلویزیونی پرداخت و آن را بی تأثیر در فرهنگ روزه داری دانست. او گفت "قرار بر این بوده است که این سریال ها مناسبتی باشد و کمک به فرهنگ سازی روزه داری کند. ایشان می گفتند سالهای گذشته باز رنگی از فرهنگ عامه معنوی مثل جلسات مذهبی، نماز، سفره افطار و … دیده می شد. اما امثال همان ها هم رنگ باخته اند.” او درباره سریال دودکش اظهار داشت ”پسرم مرا صدا زده و می گوید: بابا بیا ببین بابا اتی نقش آخوند را بازی می کند. خب اینها کمکی به دینداری نمی کند. مردم در ایامی که پذیرش معنویت و اخلاق را بیش از پیش دارند می توانند درس های زیادی را از این برنامه ها دریافت نمایند. در حالیکه سریال های تلویزیونی رقیب جدی فعالیت های مساجد شده است." همچنین امام جمعه کاشان نیز به شدت از این موضوع انتقاد کرده است. به گفته او، "هنرپیشه ای که از الفاظ سبک و رفتاری که در شأن روحانیت نیست استفاده می کند نباید از لباس روحانیت در فیلم ها و سریال ها استفاده کند." آیت الله عبدالنبی نمازی، استفاده از لباس مقدس روحانیت در فیلم و سریال های رسانه ملی را خطرناک خواند و یاد آور شد "رژیم گذشته با وجود این که مخالف اسلام و روحانیت بود، اما یک بار جرأت نکرد، از لباس مقدس روحانیت به عنوان سوژه در سریال ها و فیلم ها استفاده کند." او با اشاره به این که پیش از این نیز در رابطه با برخی از مسائل همچون حجاب و عفاف و اختلاط زن و مرد نامحرم در صدا و سیما تذکراتی داده شده اما رعایت نشده است، اظهار امیدواری کرد رسانه ملی در این زمینه توجه بیشتری داشته باشد. پیش از این "مارمولک" مهم ترین فیلم سینمایی چالش برانگیز در ارتباط با روحانیت بوده است. اما جالب است که حتی در فیلم مذکور، شخصیت روحانی فیلم در واقع خلافکاری است که خود را در لباس روحانیت پنهان کرده اما در دودکش هیچ خبری از این موضوع نیست و معلوم نیست مسئولان صداوسیما از نمایش روحانی سریال چه هدفی را دنبال می کنند. گفتنی است صداوسیما تا کنون از پخش فیلم های سینمایی مانند "مارمولک" به دلیل حساسیت برانگیز بودن آنها خودداری کرده است! حال سوال اینجاست که با وجود این رفتارهای متناقض –عدم پخش تولیدات سینمایی شبهه دار و در عین حال ساخت سریال های موهن - آیا صداوسیما با تولید و پخش چنین سریال هایی، راه را برای توهین به روحانیت باز کرده است؟ منبع:صراط
واقعا باید یه فکری بحال صداوسیما بشه، تحت نظارت خود آیت الله خامنه ای هست و این توقع رو بالا میبره...
فیلمهای مستهجنی مثل پایتخت(توهین به نام مقدس امام علی النقی علیه السلام) و دودکش(به بازی گرفتن مقام روحانیت) و...
فرض کنید در هالیوود فیلمی میساختند که یه نفر هی تیکه کلامش بود بگه "نقی" و همه رو بخندونه یا در لباس روحانیت کمدی بازی کنه، چی میشد؟ هی فحش میدادن به آمریکا که اله هس بله هس...
خدا ما و بزرگان مملکت رو هدایت کنه ان شا الله
سلام
جناب cellar فک میکنم خیلی تند رفتین! یه خورده مراقب حرف زدنتون باشید بد نیست!
پایتخت و دودکش و بگید مستهجن بقیه ی فیلما چین؟ معنی مستهجن میدونید چیه جناب؟! از فیلم هایی که تو سینما پخش میشن خبر دارید چه خبره؟
فیلم پایتخت اتفاقا جزو تنها فیلم هایی بود که برعکس خیلی از فیلمای دیگه که مانورشون رو چهره بازیگرا و آرایش خانوما میچرخه خیلی صاف و ساده یه موضوع جالب رو بررسی میکرد. یه خانواده ساده و مومن ایرانی انتظار داشتین اسم بچه هاشو چی بزاره مثلا؟!
و اما دودکش نمیدونم چه توهینی مثلا؟ به کی توهین شده؟ عذرخواهی میکنم از روحانیون محترم ولی اتفاقا به نظر من و خانواده م روحانیون رو تو این فیلم خیلی هم خوب نشون داد !بغیر از این بود که جای یه روحانی رو تو خونه خدا نشون میداد. بغیر این بود که روحانی رو صاف و صادق نشون میداد! کمکشون میکرد! نشون دادن یه نفر تو لباس روحانی تو این فیلم که طناز هم بوده چه اشکالی داره؟ مثلا به روحانیون محترم برخورده؟ چی برخورده؟ بنده خدا همش نگاش که پایین بود. لطیفه تعریف میکرد اگه طنازی برای روحانی عیبه و کلمه ی مستهجن رو میشه به کاربرد پس زبونم لال برنامه های آقای قرائتی آخر طنز و ... ! همش در حال خندوندن ملته. وقتی تو دانشگاه ما هستن خنده همیشه تو مسجد دانشگاه هست!
نمیدونم کسی که تو سایت صراط این متن رو نوشته با چه دیدی فیلم رو دیده. امیدوارم دوستان روحانی اسک دین که فک میکنم معقولانه این فیلم رو دیده باشن اقلا نظرشون این نباشه. فیلم نقدهای دیگه ای داره که میشه بهش پرداخت نه گذاشتن یه روحانی طناز تو فیلم!
خیلی سخت نگیرید برادرا. جامعه مون خراب تر ازین حرفاست!!!!!!!!!
ببخشید اگه تند حرفامو زدم.
یاعلی
سیده رقیه خانم، من آگاهم بنوشته ام، شما مطمئنید که اون بزرگان احتیاجی به هدایت خداوند ندارن؟ سبحان الله
ضمنا آرایش چیه؟ دقت کنید بحث وحشتناک تر از آرایشه:
شما مستحضرید:
که پایتخت اسم امام شمارو مسخره کرده؟
که اسم فیلمی در ایران است مارمولک که نقش اولش در لباس آخونده؟
پدر من یک روحانیست... امیدوارم درک کنید...
جناب نمیخوام خیلی بحث رو کش بدم چون احتیاجی به بحث نیست!
همه ی موجودات عالم احتیاج به هدایت دارن ولی من تعجب میکنم پدر بزرگوارتون که از روحانیون هستند به شما نفرمودن درمورد رهبری شما درجایگاهی نیستی که بخوای نظر بدی؟!
درمورد فیلم مارمولک نمیدونم چرا کسی ندید لباس فقط یه لباس روحانی یه آدم خلافکار رو هدایت کرد!فقط حرفای اولیه فیلم که اون آدم تو لباس روحانی میزد یاد همه مونده! امیدوارم فیلم رو تا آخر دیده باشین!
یه چیز دیگه با عذر خواهی از تمام روحانیون محترم مگه همه ی روحانیون خوب هستن و الگو و نمونه هستند که نشون دادن یه روحانی تو یه فیلم طنز اجتماعی انقد به شما برخورده! چرا کسانی که متاسفانه از لباس روحانیت استفاده کردن و صاف تو چشم مردم نگاه میکنن دروغ میگن به شما بر نمیخوره؟! نمیدونم چی بگم واقعا!
یعنی چی؟ فیلم هالیوودی به فیلم ساخته شده تو اینجا چه ربطی داره؟ نمیخوام همچین چیزی رو فرض کنم چون قیاس شما اشتباهه!:khandeh!:
شمام همینطور:khandeh!:
سلام علیکم و رحمه الله
دودکش بغیر از مساله کاراکتر نا مانوسی که از یک روحانی ارائه میکند نقش روحانی در این سریال یک نقش کلیدی بحساب نمی آید.
دغدغه اصلی نویسنده و کارگردان طرح مشکلات یک خانواده در قالب طنز بود مثل سریال های طنز دیگر که در سالهای قبل در ماه رمضان پخس می شد و لزومی نداشت با حضور یک روحانی به یک طنز اجتماعی رنگ و لعاب مذهبی بدهد.
سریال خروس نیز یک طنز بود و سومین سریال با عنوان مادرانه تنها سریال غیر طنز امسال بود
نقطه مشرک هر سه سریال این بود که هیچ کدام حتی یک آموزه دینی و اخلاقی را در خود نداشتند که پر رنگ به مخاطب رائه دهند .
اما در مورد سریالهای غیر طنز هم
اگر قیاسی بکنیم بین سریالهای رمضانی ای همچون کمکم کن - آخرین گناه - اغماء و... که درونمایه جدی و مذهبی داشتند و میتوانستند تا حدودی تاثیر خوبی بر مخاطب در این ماه بگذارند
با سریالهای جدی اخیر سیما
باز شاهد یک افت در حداقل آن یعنی بیان یک مساله اعتقادی اسلامی مناسب بر می خوریم.
انتقاد بکنیم یا نکنیم فکر نکنم تفاوتی بکند.
یاحق
جناب فاتح گرامی، ما اصلا توقع یک آموزه دینی و اخلاقی رو از سریال ها و فیلمهامون نداریم، توقع ما اینه که لااقل توهین نکنن به شریعت، فساد رو ترویج ندن، تبلیغ اسلام پیشکششون.
سلام-دو سریال شبکه دو و سه که بنظر من چیز مثبتی نداشت هیچ خیلی مواقع جز لودگی و گرفتن وقت بیننده نبود-اما راجع به سریال دودکش بی انصافی نفرمایید- حداقل خیلی جاها نشون داد که می شه چقدر با وجود نداری ، خدا رو داشت و خوشبخت بود -خود من بعضی قسمتهای فیلم رو که می دیدم به این فکر می کردم که چقدر ناشکرم -همین خوب نیست؟؟
سلام علیکم .
بله ساده زیستی و قناعت نقطه مثبت بود تبلیغ و تشویق تلاش و کار و امیدواری و توکل نقطه مثبت بود و ...
و البته در کنار آن نقاط ضعف زیادی هم داشت که طرح آنها معنای ناشکری نمی دهد .
بازیگر نقش بهروز ( رستمی ) از ضعف فیلمنامه انتقاد کرده بود . این نقص بزرگی است و طرح آن ناشکری نیست
مثلا اگر از نقاط قوت بیشتر بخواهیم بگوئیم
در این فیلمنامه ببینید موضوع حول چه محوری میچرخد و چه چیزی را به بیننده میخواهد برساند. تلاش امیدواری ساده زیستی توکل دوست داشتن خانواده نکاتی هستند که در موسیقی سریال هم هست
این نکات خوبی که در این سریال هست . این هم برای عده ای با شنیدن آن خوشحال و راضی میشوند درست برعکس انتقاد .
ولی این نکته را عرض کنم که بدون نقد پیشرفتی هم وجود نخواهد داشت.
یاحق
چقدر بعضی ها به روحانیون کم لطفی دارند-آدم واقعا خجالت میکشه ، چطور اون بنده خدا به خودش اجازه داد چنین کاری کنه! :hey:
سلام
با همه احترامی که به همه شما بزرگواران و نظرات شما قائل هستم باید بگویم که موضوع هر تاپیک مشخص است اگر این طوری جلو برویم از بحث این تاپیک خارج می شویم. نقد سریال های ماه مبارک یک تاپیک مجزا می طلبد.
موفق باشید
استاد حامی بزرگوار
جای تاسف خیلی زیاد داره که :
یا اینکه بعضی بازگران شناخته شده همچون حسام نواب صفوی رو باید جای روحانی شهید نواب صفوب بذارن: