شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اصطلاح طلبگی
طلاب موقع بحث و مناظره های علمی وقتی می خواهند بگویند که این حرف تان آبکی بود با شوخی می گویند
از کرامات شیخ ما چه عجب
مشتش رو باز کرد و گفت یه وجب

یا
از کرامات شیخ ما این است
حلوا را خورد و گفت شیرین است

قانون طبیعته که وقتی مثلا آب بریزه روی لب تاب روشنت، عیب پیدا کنه، پس ما باید از آن محافظت کنیم؛
ما مذهبی باشیم یا نباشیم یه حقیقت وجود داره؛ سیستم روان مان با بی احتیاطی و خروج از جاده شرع عیب پیدا می کنه.

عقل ناقص
گفت حاج آقا یکی از اقوام دو زن دارد و با آن دو به مسافرت، پیاده روی و.. می رود غالبا مرد بین آن دو است.
مگر حرکت از بین دو زن عقل را کم نمی کند؟
حاج آقا گفت: مرد حسابی اگه او عقل داشت که تو این وضع اقتصادی نمی رفت یه زن دیگه هم بگیره.

پدر سوخته گیری
گفت حاج آقا میگن شما حاضر جوابید چون تو حوزه چند واحد حاضر جوابی و شوخ طبعی و پدرسوخته گیری می خونید.
حاج آقا گفت نیازی به این کار نیست همین که با پدر سوخته هایی مثل تو سروکله می زنیم حاضر جواب می شویم

گفت: لپ لپ خوردن اشکال داره
گفت مگه تو شتری؟!
گفت چه ربطی داره؟
گفت: مگه نشنیدی میگن:
شتر در خواب بیند پنبه دانه
گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه

دوستان سلام
یه شوخی نوشتم دوستم pymn_nzr
نوشتند که این شوخی مناسب این فضا نیست بله حق با ایشان است باید دقت کرد تا شوخی به بی ادبی و لودگی کشید نشود
باز هم ممنون از تذکر دوستمان

خدا جون!
تو این تورم اقتصادی و گرما ما توقعی نداشتیم مهمونی بدید ها:Cheshmak:

فرا رسیدن ماه خدا
ماه مبارک رمضان را پیشاپیش تبریک عرض می کنیم

من خوب تو بد
من بد تو خوب
من بد تو بد
من خوب تو خوب
اگر به روابط مردم اطراف مان نگاه کنیم می بینیم یکی از 4 سبک بالا را دارند
بهترین سبک ، شیوه من خوب - تو خوب است.
مدل اول خودخواهانه و نارسیستانه است
مدل دومی با احساس خودکم بینی است
مدل سوم مدل بدبینانه است
مدل آخری نرمال است

وقتی رسید بهش گفت: حاج آقا این همه از داخل مغازه دارم صدات می زنم چرا نگاه نمی کنی؟
گفت: راستش من همه را حاج آقا و انسان های شریفی می بینم واقعا فکر نمی کردم منظورتون من باشم. این مدل من خوب تو خوب است

حامی;247343 نوشت:
من خوب تو بد من بد تو خوب من بد تو بد من خوب تو خوب اگر به روابط مردم اطراف مان نگاه کنیم می بینیم یکی از 4 سبک بالا را دارند بهترین سبک ، شیوه من خوب - تو خوب است. مدل اول خودخواهانه و نارسیستانه است مدل دومی با احساس خودکم بینی است مدل سوم مدل بدبینانه است مدل آخری نرمال است وقتی رسید بهش گفت: حاج آقا این همه از داخل مغازه دارم صدات می زنم چرا نگاه نمی کنی؟ گفت: راستش من همه را حاج آقا و انسان های شریفی می بینم واقعا فکر نمی کردم منظورتون من باشم. این مدل من خوب تو خوب است

کتاب ماندن در وضعیت آخر و وضعیت آخر هریس را مطالعه کنید

[=arial]مرداب به رود گفت :

[=arial]چه کردی که زلالی ؟!

[=arial]جواب داد :

[=arial]” گذشتم ... “

[=arial]آری برای زلال بودن باید گذشت داشت و گذشت کرد ...

بنفسی انت من مغیب لا یخلو عنا

شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت!

***
رفاقت مثل آدم برفی میمونه، درست کردنش راحت؛ اما نگه داشتنش سخت!

امام زمان!
دعا کنید رفیق باشیم و رفیق بمونیم


[=arial]بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را ،
[=arial]بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند
[=arial]راحلان طریق می دانند که ماندن نیز در رفتن است.
[=arial]«شهید آوینی»

ما یکسره به فکر این کشور و آن کشور هستیم که کجا جنگ شد، کجا صلح کردند، مذاکره کردند، کجا کودتا شده. اما هیچ به فکر کشور نفس خودمان نیستیم که مبادا این نفس کودتا کند و ما را بیچاره کند اگر این نفس بر ما غالب شود ما از حیوانات هم بدتر می شویم.

( أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ )

«اعراف/179»

آداب الطلاب - مرحوم مرحوم مجتهدی تهرانی

حامی;248377 نوشت:
امام زمان! دعا کنید رفیق باشیم و رفیق بمونیم


سایه ها محصول پشت کردن دیوارها به آفتاب اند؛

گستاخی دیوارها را تقلید نکنیم، تا آفتابی بمانیم ...



ای افتاب حسن برون آ دمی ز ابر ...


حامی;248383 نوشت:
سایه ها محصول پشت کردن دیوارها به آفتاب اند؛ گستاخی دیوارها را تقلید نکنیم، تا آفتابی بمانیم ... ای افتاب حسن برون آ دمی ز ابر ...

[=arial]همیشه سکوت ، یک جنایت جنگی ست ...
[=arial]وقتی ظلمِ ظالم بر مظلوم را می بینی و ساکت می نشینی ...

[=arial][=arial]

[=arial]

و
ما را
به خاطر سکوتمان ببخش

ارادت الکی
چند وقت پیش بود که در قسمت نظرات، عزیزی نوشته بود میخواد بره مشهد ...
دلم تنگ روزهایی شد که ...
در جواب نوشتم خوشبحالتون، عرض ارادت ما رو به آقا برسونید ...
قبل از اینکه دکمه ی ارسال رو بزنم، کمی روی کلمه ی ارادت تامل کردم .
با خودم گفتم: کدوم ارادت ؟
گفته راست برو ، چپ رفتم !
گفته مستقیم برو، کج رفتم !
گفته بخاطر خودت و رضای خدا بالا برو ، پایین رفتم !

مگر میشه مرید کسی بود ولی دوستدار کارهای مورد پسندش نبود ؟
مگر میشه مرید کسی بود ولی دوستدار و مرتکب اعمال مورد تنفر و نهی ایشون بود ؟
واقعن میشه ؟
به گفتن التماس دعا رضایت و کفایت دادم .

آقا شما از ما دورید ... که نه ! ما از شما دوریم .
این متن رو نوشتم که بگم :
حسرت و داغ گفتن پیامی که می خواستم بنویسم تا بهتون برسونند بر دلم مونده ...

======================================

السلام علیک یا انیس النفوس السلام علیک یا سلطان یا علی ابن موسی الرضا
منبع: یک گیله مرد
منبع یکـ گیله مرد

بله

ما ساکن عصر جمعه هایم
تو منتظری که ما بیاییم
غربت چه حکایت غریبیست
آقا تو کجا و ما کجاییم

می گفت: اسراف نکنید هندونه و خربزه های چسبیده به پوست شان را هم گاز بزنید بخورید
این دو تا فایده بزرگ داره
یکی این که چشماتون را بزرگ می کنه:Moteajeb!:
دوم این که دندان هاتون هم سفید میشن:khandeh!:

خیلی خنده دار بود وبانمک دستتتون درد نکنه

تبیان مبلغین


سلام
پست بالا شوخ طبعی طلبگی نیست پس نخندید:ok: البته اخم :Ghamgin:هم نکنید
این پست حاکی از سخت کوشی طلبگی است.:Cheshmak:
به برکت بهارقرآن
بهاری باشید

سر به سر باباش می گذاشت می گفت:
خدایا اموات ما را ببخش.
وسایل ازدواج جوانا را فراهم کن
بیماران را شفا بده
پدر عاصی من (نه پدر من عاصی) را هم طول عمر با برکت بده.

عاصی: گنکار

با باباش (چقدر با) نه با پدرش رفیق بود.
به شوخی گفت: اگه من باسواد نشدم و مرجع تقلید تقصیر من نیست ها
زندگی مراجع را مطالعه کن زود پدرشون را از دست داده اند.

می گفت: همه با پارتی بازی و رشوه برای خودشون یه خری شدن
اما
ما همون آقایی که بودیم هستیم:ok:

حامی;249639 نوشت:
سلام پست بالا شوخ طبعی طلبگی نیست پس نخندید البته اخم هم نکنید این پست حاکی از سخت کوشی طلبگی است. به برکت بهارقرآن بهاری باشید

موضوعات
دانلود کتاب (قابل کپی برداری) (316)
دانلود کتاب (پی دی اف) (9)
دانلود تصویری شیعی (5)
دانلود صوتی شیعــی (47)
دانلود نرم افزار موبایل شیعی (64)
احادیث (193)
شهدا (54)
پندهای حکیمانه (46)
داستان ها و پندها (3)
موارد دیگر (16)
نرم افزار کاربردی کامپیوتر (2)
نقد فراماسونری (1)
قاب های ماندگار (5)
اهل البیت (ع) (4)
الهی نامه (5)
گاه نوشت (12)
قطعات نغز و دلکش (2)
حجاب (0)

نویسندگان
عبید فرار (322)
مرتضی (287)
سید علی اکبر (124)
صادق (48)
علیرضا (10)
ایمان (5)

محبوب ترین کتب
ترجمه قرآن کریم
نهج البلاغــــــه
صحیفه سجادیه
مفاتیح الجنـــان
تفسیــر المیزان
تفسیــر تسنیم
تفسیــر نمونــه
تفسیــر کوثــــر
تفسیــر روشـن
الله شناســــی
توحیـــد صدوق
اصول کافــــــی
وسائل الشیعـه
شیعه در اسلام
الروضه من الکافى
الغدیــــر
لهـــــوف
الخصائص الحسینیّة
جنگ و جهاد در نهج البلاغه
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
پندهاى حکیمانه علامه حسن زاده
داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده)
کتاب داستان های بحارالانوار (5جلد)
چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران
665 پرسش و پاسخ (در محضر علاّمه طباطبائى)
داستانهائى از بازگشت ائمه به این دنیا (رجعت)
مشکلات جنسی جوانان تالیف آیه الله مکارم
برگی از دفتر آفتاب (شرح حال آیت الله بهجت)
در محضر آیت الله العظمى بهجت
اصلاحات از منظـر نهج البلاغــه
پندهــاى کوتاه از نهج‏ البلاغــه
شرح حدیث جنود عقل و جهل
نقش ائمـــه در احیـــاء دیــــن
فاطمــة الزهـــرا علیهاسلام
قرآن هرگــز تحریف نشـــده
اجتهـــاد در مقابــل نــــصّ
ترجمه امالی شیخ مفید
آموزش فلسفه (2جلد)
علم الیقین (جلد1)
حلیة المتقیـــن
معراج السعادة
رساله لقـاء الله
باده گلگـــــــون
رهنمای سلوک
طبیب دلهـــــــا
صحیفه علویــه
طریق عرفـــان
اسرار نمـــــــاز
فلاح السائــــل
نجــــــم الثاقب
ارشـــاد القلوب
حیــــوة القلوب
عین ‏الحیـــــات
تبرک و توســل
تاریخ انبیـــــــاء
مسکن الفـــؤاد
گلشن ابرار (جلد1)
گلشن ابرار (جلد2)
داستانهـاى شگفت
کشکول شیخ بهائى
منتهی الامال جلد1
منتهی الامال جلد2
اصول عقاید (توحید)
طعم خوب بندگـــى
نماز راز دوست
آموزش دین
زن در قرآن
انتظـــار
تؤبـــه
یـاد او

کتب محرم
لهوف
زیتون
جلوه عشق
پیام عاشورا
شهداى کربلا
روضة الشهداء
از عاشورا تا غدیر
الخصائص الحسینیّة
اسـرار عاشورا (جلد1و2)
کرامات الحسینیه (ع) ج1
کرامات الحسینیه (ع) ج2
کرامات العباسیـه (ع)
چهره درخشان قمر بنى هاشم(ع) 3ج
داستان هایی از تربت امام حسین (ع)
داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا و تربت سید الشهدا (ع)
زندگانی سفیر امام حسین (ع)
200 داستان از فضایل،مصایب و کرامات حضرت زینب (س)
ستاره درخشان شام حضرت رقیه(س)
زینب عقیله بنی هاشم
چهل حدیث عزاداری
روز شمار تاریخ اسلام(ماه محرم)
روز شمار تاریخ اسلام(ماه صفـر)

کتب استاد مطهری
توحیـــد
نبــــوت
معــــاد
پیامبر امــی
وحی و نبوت
ختــــم نبوت
خـــــــاتمیت
فطـــــــــرت
جهـــــــــــاد
حــق و باطل
ده گفتــــــار
انسان کامل
انسان و ایمـان
انسان و سرنوشت
انسـان در قرآن
بیست گفتــــار
داستان راستان
آزادى معنـــوى
گفتارهای معنوی
مسئله شناخت
مسئله حجاب
جامعه و تاریخ
فلسفه اخلاق
اخلاق جنسی
امامت و رهبری
ولاء ها و ولایتها
حکمتها و اندرزها
شرح منظومه (2جلد)
سیری در سیره نبوی
سیری در نهج البلاغه
تکامل اجتماعی انسان
علل گرایش به مادیگری
مساله ربا به ضمیمه بیمه
نقــــدی بر مارکسیسم
تعلیم و تربیت در اسلام
نظام حقوق زن در اسلام
حماسه حسینی (3جلد)
پیرامون جمهوری اسلامی
استاد مطهری و روشنفکران
درسهای الهیات شفا (2جلد)
خدمات متقـابل اسلام و ایران
نظری به نظام اقتصـادی اسلام
امدادهای غیبی در زندگی بشر
اسلام و مقتضیات زمان (2جلد)
سیری در سیره ائمه اطهار (ع)
آشنایی با علوم اسلامی (3جلد)
جاذبه و دافعه علی علیه‏ السلام
حرکت و زمان در فلسفه اسلامی
نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر
شش مقاله (الغدیر و وحدت اسلامی)
قیام و انقلاب مهدی(ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ

کتاب موبایل منتخب
نهج البلاغــــــه
غرر الحکم و درر الکلم
مفاتیح الجنان نسخه3
مفاتیح الجنان نسخه2
مفاتیح الجنان نسخه1
اصول کافی
الغدیر
صد خاطره (نسخه 1)
خاطرات زیبا و پندآموز دوران دفاع مقدس
داستان و راستان
بیست گفتار
حلیة المتقین
داستان های شگفت

رو کرد به مداح مسجد و گفت: حاجی تو را خدا یه بار هم شده برای امام زمان هم دعا کنید.
مداح گفت: من که دعا می کنم.
گفت: همیشه میگید هدیه به پیشگاه آقا امام زمان صلوات.
- خب مگه این دعا نیست؟
لبخندی زد و گفت: چرا دعاست ولی برای بابای امام زمان (آقا امام زمان) است نه خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:Nishkhand:

قاری بین الملل و استاد حوزه بود. شنیده بودیم که کل قرآن را حفظ است.
در کلاس درس پرسیدیم استاد شما کل قرآن را حفظید؟
گفت: کـــــــل قرآن؟
با تعجب گفتیم: ولی ما شنیده ایم که کل قرآن را حفظید
گفت: دوستان لطف دارند ولی 30 جز را یه جز یه جز حفظم

به شکل کنایه ای گله می کرد و می گفت: تو شهر راه می روید خبری از بیکاری نیست. همه سر کارند خوشبختانه مغازه ها جوانان و نوجوانان را به کار گرفته اند به هر کدام یک ماژیک وایت برد دادند و گفتند: زود به زود قیمت قبلی پاک کن اونی که ما میگیم بنویس.
هم خط شون خوب میشه هم ورزش مفتیه بدن سازی بخواهند بروند ماهی 40- 50 هزار تومان باید بدهند در ثانی همین که تو بازارند و اون قدر جنس می بینند چشم و دلشون سیر میشه.

بابا تورمی در کار نیست از دم مغازه ها رد می شدم، الحمدلله همه چیز خوبه. هرچی می خواستند پول می دادند و می خریدند

حامی;250327 نوشت:
راه و رسم طلبگی






1. نگاه عمدة این سایت به طلاب مبتدی است و عمده‌ترین مخاطب آن را این گروه از طلاب تشکیل می‌دهند. این سایت به‏غرض اعطای بینش کلی نسبت به هویت طلبگی و راهنمایی در برنامه‏ریزی صحیح، به‏ مخاطبان ارائه شده‏است. در ضمن، به اصلاح پاره‏ای از تصورات، مفروضات و انتظارات پیشین طلبه ـ که ناشی از آشنایی سطحی با حوزه است ـ می‏پردازد.
2. علاوه بر طلاب مبتدی همة کسانی که به شناخت ماهیت حوزه و دریافت انگارة کلی از فعالیت‏های طلبگی علاقه دارند به ویژه دانش‏آموزان دبیرستانی که در انتخاب میان حوزه و دانشگاه به کسب اطلاعات جامع و دورنمای آینده خود نیاز دارند، دانشجویان و نیز پدران و مادران و خانواده‏های طلاب جوان که علاقه‏مندند اجمالاً در فضای کاری فرزندان خود قرار گیرند، از این سایت بهره‏ای خواهند داشت.
3. اینها مخاطبان اولیة این سایت هستند که مستقیما از آن بهره می‌گیرند. اما بسیار امیدواریم که علاوه بر این گروه، اساتید و اندیشمندان نیز از عنایت به محتوای این سایت دریغ نکنند و آنرا با اصلاح و نقد و نظر خود مورد لطف قرار داده و ارتقا بخشند؛ اساتید و مربیانی که در مقام مشاوره تربیتی یا هدایت تحصیلی طلاب قرار دارند و نوعی مرجعیت فکری یافته‌اند که قول و فعل و تقریر آنها برای طلاب جوان، جهت‌بخش و امیدآفرین و انگیزه‌ساز است و بعضا صاحبِ سخنِ پرورده، مقاله یا کتابی در این زمینه نیز هستند. نگارندگان علاقه‌مندند گفتگوهای خود با طلاب مبتدی را در منظر عالمان و بزرگان قرار دهند و دقت و استحکام و توانایی خود را در این مسئولیت مهم محک بزنند و با موشکافی و سخت‌گیری مورد ارزیابی قرار گیرند و افتخار خواهند کرد اگر این اثر قابلیت مباحثه میان اندیشمندان را پیدا کند و توانسته باشد باب گفتگوی جدی پیرامون مهم‌ترین مسائل زندگی طلاب جوان را ـ که به واقع سرمایه‌های ارزشمند امت اسلامی و ذخایر بی‌نظیر خدمت به دین هستند ـ باز کرده باشد و عزم تأمل جدی در این زمینه را شعله‌ورتر ساخته باشد.



4. نگارنده که همچنان خود را جوان می‌پندارد سال‌ها است که با طلاب جوان زندگی کرده و با عناوین و مسئولیت‌های مختلف (تدریس و مشاوره و سرپرستی و.. .) از نزدیک در معرض گلایه‌ها، ابهام‌ها، حیرت‌ها، پرسش‌ها و دردهای آنان قرار داشته و تلاش کرده که با ارتباط سازنده و بیان گویا، منطقی، صریح و قانع کننده آنها را با بایسته‌ها و هنجارها و نیز کاستی‌ها و مشکلات آشنا سازد، فرصت‌ها و قوت‌ها و نیز تهدید‌ها و ضعف‌ها را بنمایاند و شور و حرکت و امید و آمادگی و آگاهی و توانمندی در آنان بیافریند. با این همه خود را در ابتدای راه و سزاوار دستگیری و راهنمایی می‌بیند و از همه دلسوزان و آگاهان در این مورد استمداد می‌طلبد.

5. محتوای این سایت به سبک مقالات علمی یا پایان‏نامة پژوهشی پدید نیامده، بلکه بیشتر در صدد انتقال پیام به مخاطب اصلی، در قالبی متناسب با دانش او بوده است. به همین جهت علی‏رغم لکنت سنگین و عدم برخورداری از ذائقة سرشار هنری از مثال و تمثیل و توضیح و تفصیل، پرهیز نکرده و در استعمال واژه‏ها و گزاره‏ها، صرفه‏جویی را نپسندیده و این چگونگی را عاملی برای بلاغت کلام یافته است.[1]



[1]. بلاغت كه به معنی رسایی پیام و كلام است، امروزه منحصر در تشبیه و استعاره و مجاز و كنایه نیست. طرح‏ها، نمودارها، تصاویر، جداول، تقسیم‏بندی‏های درختی، ذكر خلاصه بحث، برجسته كردن واژه‏ها و جملات مهم، و ویرایش دقیق متن نیز در بلاغت كلام مؤثر است.











میگفت یه نفر در نماز وسواس داشت
برای تکبره الاحرام میگفت الله اکبر نشد و دوباره ده بار تکرار کردی دهمی به دلش نشست گفت حــــــــالا شدا بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب .......



حكايتى از مرد وسواسى‏
در مشهد و در صحن مسجد گوهرشاد، نماز خيلى شلوغى بود كه امام جماعت آن، مرحوم حاج ميرزا حبيب الله گلپايگانى بود كه از اولياى خدا بود و به مقامات خوبى رسيده بود. اگر كسى درد داشت، كنار جانماز ايشان مى‏آوردند، ايشان اصلًا مريض را نگاه نمى‏كرد، همين كه در محراب نشسته بود، دست خود را دراز مى‏كرد و روى محل درد مى‏گذاشت، ديگر درد نداشت و او براى هميشه خوب مى‏شد. بيشتر متدينين تهران و مشهد به ايشان اقتدا مى‏كردند. ايشان داخل مسجد كه نماز مى‏خواند، تا نصف حياط، جمعيت مأمومين مى‏ايستادند. مردى كه در نماز وسواس داشت، مى‏خواست به ايشان اقتدا كند، حاج ميرزا حبيب الله تكبيرةالاحرام را گفت، خيلى آرام نماز مى‏خواند، نماز مغرب ايشان شايد بيست دقيقه طول مى‏كشيد. چند نفر از تهرانى‏هاى نيز اقتدا كرده بودند. همه «الله اكبر» را گفتند، اين مرد وسواسى چند بار گفت: «الله اكبر»، مقدارى فكر مى‏كرد و مى‏گفت: نشد.
حاج ميرزا حبيب الله حمد و سوره را خواند و به ركوع رفت، اما او هنوز اقتدا نكرده بود. حاج ميرزا حبيب الله چند بار ذكر ركوع را گفت، اين مرد دفعه چندم گفت: «الله اكبر» و گويا مطمئن شد، به ركوع رفت. آن شخص تهرانى در ركوع گفت: نشد. اين مرد وسواسى از ركوع برخاست و گفت: خدا تو را لعنت كند، اين بار شده بود، تو خرابش كردى. بخش عمده‏اى از افراد در حياط از خنده، نمازشان به هم خورد. اين چه نمازى است؟ نماز يك تكبيرةالاحرام دارد، نه بيشتر، چون دين گفته‏ است: يك بار «الله اكبر» بگو.

منبع: مرگ و فرصت ها ص : 345

وسواس، ماهی پر تیغ

بحث مطهرات بود می گفت: یکی از مطهرات آب و یکی آفتاب و.... خدا نخواسته ما با وسواس مزه دین را برای خودمون تلخ کنیم. اگر ماهی تیغ های خیلی ریزی داشته باشه و شما مرتب بخواهید تیغ ماهی از قاشق و دهان بیرون بکشید آن پلو ماهی اصلا مزه نمی دهد. اگر وسواس داشته باشیم مزه دینداری را نمی چشیم.
یه نفر دو ساعت در حمام غسل می کرده بعد به دلش نمی چسبیده با همان وضع می آمده توی حیاتشون زیر نور خورشید دراز می کشیده تا برای محکم کاری اگر آب پاک نکرده باشه آفتاب پاک کنه.
یه بار همسایه می رود آنتن شون را تنظیم کنه چشمش به همسایه افتاد که برهنه (یعنی برهنه برهنه) تو حیات دراز کشیده کمی سرفه و اهن و اوهن می کنه می بینه فایده نداره. لنگه کفشش را می کنه و پرتاب می کنه می زنه به وسواسی.
فرد وسواسی که ناراحت شده بود. داد زد زدی باهات کاری ندارم ولی خدا وکیلی بگو ببینم کفش پاک بود یا نجس.

حامی;250529 نوشت:
وسواس، ماهی پر تیغ بحث مطهرات بود می گفت: یکی از مطهرات آب و یکی آفتاب و.... خدا نخواسته ما با وسواس مزه دین را برای خودمون تلخ کنیم. اگر ماهی تیغ های خیلی ریزی داشته باشه و شما مرتب بخواهید تیغ ماهی از قاشق و دهان بیرون بکشید آن پلو ماهی اصلا مزه نمی دهد. اگر وسواس داشته باشیم مزه دینداری را نمی چشیم. یه نفر دو ساعت در حمام غسل می کرده بعد به دلش نمی چسبیده با همان وضع می آمده توی حیاتشون زیر نور خورشید دراز می کشیده تا برای محکم کاری اگر آب پاک نکرده باشه آفتاب پاک کنه. یه بار همسایه می رود آنتن شون را تنظیم کنه چشمش به همسایه افتاد که برهنه (یعنی برهنه برهنه) تو حیات دراز کشیده کمی سرفه و اهن و اوهن می کنه می بینه فایده نداره. لنگه کفشش را می کنه و پرتاب می کنه می زنه به وسواسی. فرد وسواسی که ناراحت شده بود. داد زد زدی باهات کاری ندارم ولی خدا وکیلی بگو ببینم کفش پاک بود یا نجس.

رسول الله (ص):


الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ‏ صَاعٌ

«براي وضو حدود كمتر از يك كيلو،

و براي غسل سه كيلو آب كافي است[1]».

[=B Lotus][1][=B Lotus] [=B Lotus].[=B Lotus] [=B Lotus]من لا يحضره الفقيه،جلد1‏، صفحه 35 ، باب مقدار الماء للوضوء و الغسل[=B Lotus]. وسائل الشيعه، ج 1، ص 512، ح 3.[=B Lotus]

حامی;250558 نوشت:
و براي غسل سه كيلو آب كافي است

دو تا بطری خالی نوشابه یک و نیم لیتری که آب شده کافی
است این مستحبش است

حامی;250569 نوشت:
دو تا بطری خالی نوشابه یک و نیم لیتری که آب شده کافی است این مستحبش است

یکی از مراجع ظاهر اسید علی قاضی برای اجتناب دادن مردم از وسواس، لنگی به خود بستند و
جلوی گروهی با پارچه ای که به آب آغشته اش می کردند، غسل کردند.

شریعتی محمدی، شریعت آسان گیری است


عمامه، بوی رسول الله را اگر بدهد، نگاهش هم که کنی، عبادت است.
و اگر به من باشد، می گویم می شود به این عمامه دخیل بست و از آن تبرّک جست!
که «عمامه» به نام رسول الله، عمامه است... وگرنه، چه بسیار "معاویه" ها و "مأمون" هایی که عمامه بر سر می گذاشتند، آن هم در نهایت زیبایی و شیکّی!!...
عمامه، بوی رسول الله را اگر ندهد، با پشیزی هم برابر نیست!
آنجا که امام عارفان و زینت عابدان، به منبری که در مجلس یزید، بر آن «علی» را لعن و «حسین» را طعن می کنند، خطاب می کند: (تخته پاره ها...)، پس عمامه ای که حقش ادا نشود، چیزی جز چند متر پارچه ی بی ارزش نخواهد بود...

روحانی اگر نشود به او گفت (علیه السلام)، لااقل باید بشود به او گفت (رضی الله عنه)! و آنهایی که (علیه السلام) و (رضی الله عنه) نیستند، حسابشان باشد با کرام الکاتبین.
البته اول، حساب شان باشد با آدم هایی که حجّت بی چون و چرایشان در گفتوگو با تو اینست: ( قسم به عمامه ی رسول الله که رو سر شماس...) و (قسم به منبر رسول الله که روش روضه می خونین...) که از عهده ی جواب این آدم ها اگر برآمدند، تازه برسند خدمت کرام الکاتبین!

سلام بر روحانی هایی که نگاهشان به عبا و عمامه، مثل لباس سفید احرام است و وقتی عمامه بر سر می گذارند و عبا بر دوش می کشند، اگر احساس مُحرم شدن نکنند، از خودشان می پرسند: "هی! پس واسه چی داری اینو می پوشی وقتی با کت و شلوار فرقی برایت نمی کند!"

سلام بر روحانی هایی که هر روز وقتی می خواهند عمامه بر سر بگذارند و عبا بر دوش بشکند و از خانه بزنند بیرون، انگار می کنند که عمامه ی خونین و خاک آلود سیدالشهداء را از طف تفتیده ی نینوا برداشته اند و بر سر گذاشته اند نه عمامه ی خودشان را!

سلام بر روحانی هایی که عمامه ی خاک و خون آلود سیدالشهداء را قدر و حرمت می شناسند!
سلام بر روحانی هایی که از فرط "روحانی بودن"، از کنارشان که رد می شوی، زلالی شان به تو هم سرایت می کند! و وقتی نگاه شان می کنی یک عالمه اتفاق های خوب توی دلت می افتد...
سلام بر روحانی هایی که حتی بعدِ هزار و سیصد سال، می شود بهشان گفت: «شاگردان امام صادق»!

حامی;250570 نوشت:

یکی از مراجع ظاهر اسید علی قاضی برای اجتناب دادن مردم از وسواس، لنگی به خود بستند و
جلوی گروهی با پارچه ای که به آب آغشته اش می کردند، غسل کردند.

شریعتی محمدی، شریعت آسان گیری است

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

دکتر این واقعه رو می تونید دقیق تر توضیح بدید

چطوری بود؟ که با پارچه خیس غسل کردند؟

کبوتر حرم الزهرا;251883 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دکتر این واقعه رو می تونید دقیق تر توضیح بدید چطوری بود؟ که با پارچه خیس غسل کردند؟

[=B Lotus]زراه می­گوید: از امام باقر(ع) درباره غسل جنابت سؤال شد، فرمودند: «سه مشت آب بر سرت بريز و بر طرف راست و بر طرف چپ و همين كه آب را مانند روغن بر بدنت بمالي كافي است[=Times New Roman][1]».

[=B Lotus]در کتاب اسوه عارفان در شرح حال آسید علی قاضی آمده است.
[=B Lotus]یکی از علما که از دوستان عارف بزرگ آقای قاضی بود می­گوید: روز جمعه­ای به منزل آقای قاضی رفتم بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود: ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعه­ای بکنم؛ چون من ملتزم به انجام آن هستم. پس از آن بلند شد و در ایوان منزل لباس از تن درآورد و لنگی به کمر بست و یک پارچ کوچک را که در حدود دو لیوان آب می­گرفت پر از آب کرد و در کنار خود گذاشت، سپس پارچه­ای را داخل پارچ کرده و خیس نمود و با آن سر خود را مرطوب کرد پس از آن صورت، بعد بدن و بالاخره تمام بدن را خیس کرد و سپس با حوله پاک نمود و لباس­هایش را پوشیده و نزد ما آمد و نشست. ما که با تعجب به ایشان نگاه می­کردیم گفتیم: آقای قاضی! غسل شما این بود؟! قاضی فرمود: « بلی! این غسل مستحب است که در آن نباید اسراف بشود. » و ما از این رفتار بی­آلایش و بدون تکلف ایشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم.»

[1][=B Lotus] . شیخ حر آملی، وسايل الشيعه، ج 2، ص241.

سلام دوستان!
چند روزی بود به دلیل مشکلاتی که داشتم کمتر به سایت سر می زدم
دعا کنید مشکل همه مسلمانان و مؤمنان حل بشود.
راستش خیلی ها فکر می کنن که من از تغییر رنگم ناراحت شدم. وقتی دیدم رنگم آبی شده. دعا کردم خدایا ما را بی رنگ کن که شیخ ما حافظ خوب فرمودند:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
دعا کنید
خالی از رنگ شویم. و رنگ خدایی بگیرم. صبعة الله و من احسن من الله صبغة

این یکی شوخی نیست ها

مي‌گويند مرحوم‌ حاج‌ شيخ‌ غلامرضا يزدي‌ اين‌ ملاي‌ عارف‌ بعضي‌ اوقات‌ روي‌ منبر مي‌فرموده‌ است‌ كه‌ همه‌ شيطان‌ دارند اما غلامرضا، ملا شيطان‌ دارد. خيلي‌ حرف‌ خوبي‌ است.‌ يعني‌ آن‌ شياطيني‌ كه‌ براي‌ عموم‌ مردم ‌گمارده‌ مي‌شوند، غير از آن‌ شياطيني‌ است‌ كه‌ براي‌ علما گمارده‌ مي‌شود؛ آنها ملا شيطان‌ هستند. خيلي‌ خوب‌ مي‌توانند توجيه‌ كنند. خيلي‌ خوب‌ مي‌توانند گول‌ بزنند. لذا با همين‌ يك‌ جمله‌ انسان‌ گول‌ مي‌خورد.

سایت آیت الله مظاهری، درس اخلاق شماره 201

من یا شما؟
به بهانه روز قدس


قسمت اول
آه از جور شما! داد از بیداد شما انسان ها!
ای کاش مثل قلب برخی از انسان ها بودم و نمی شکستم. کاش روی روزگار را نمی دیدم؛ باور کنید نه سیاهی« حجرالاسود» به سیاهی قلب برخی از شما آدمیان است و نه سختی ما به برحمی برخی از قلب هایتان.
ما عزیزیم که طوفگه فرشتگان و آدمیان گشتیم و سمبلی از عنایت و توجه حضرت حق. ما با مقاومت و صبر بها و مقام می یابیم.

یکی از اجدادمان در خاطراتش نوشته بود موعظه و اشارات حضرت موسی(ع) در دل، به اصطلاح شما، سفت و سخت ما اثر کرد: اضرب بعصاک الحجر فانجرت منه اثنتا عشر عینا.
ولی دل و قلب بنی اسرائیل را تکانی هم نداد. کاری با او کردند که ده ها بار، خدا، قصه پر غصه او و ناله هایش را در قرآن شریف متذکر شده است.
شما صاحبان عقل و فهم! من بی چاره را به پای پیامبر خدا (ص) زدید و پیشانی فرزند زهرا(س) را با منِ به اصطلاح خودتان بی زبان مجروح کردید و...؛ دلم گرفته از جور زمانه، دیشب که در خود فرورفته بودم؛ با خود گفتم: ای کاش اساتید ادب، در تدریس« تشبیه» نمی گفتند:« قلب یزید مثل سنگ سخت بود» کاش شاعر نکته سنج مرا در ابیات خویش« صخره صماء» نمی نامید.
به خدا ما هم قلب داریم و شکستنی هستیم ما هم حرف می زنیم مگر ما نبودیم که در دستان حضرت رسول(ص) تسبیح خداوند رحمان گفتیم:
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خاموشیم

من یا شما؟
قسمت دوم
آری، محرمان صدای ما را هم می شنوند و از این رو دوست داریم در آغوش گرم انگشتر خوبان منزل گزینیم و بلا گردان شان گردیم.
فقط به این جهت سنگ مزار شدیم تا شما را در این دریای طوفانی چون فانوسی به ساحل هدایت رهنمون گردیم و مسر تاریک و پر خطرتان را یادآور شویم. سنگ شدن را به این جهت پسندیدیم تا شیشه غمتان را بر سرخود بشکنیم چون:
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ
اما شما، ای نامحرمان!
در خرابه های باستانی تک و تنها در سرما و گرما ایام را گذراندی تا سرگذشت رو سیاهان تاریخ را برایتان حکایت کنیم؛ اما حالا چی؟ پس از این همه انتظار، باید شاهد اشک مظلومان و محرومان باشیم.
براستی مبارزه سنگ و تانک، دست خالی و تفنگ و...چه نازیباست؛ پس بوسه هایمان نثار دستان تان باد! ای مظلومان و ای فلسطینیان.
ادامه دارد....

من یا شما؟
قسمت آخر
ای کاش منفجر می شدیم و خانه ظلم را ویران می کردیم؛ کاش آتشفشان غیرتمان به جوش می امد و دشمنان خدا را با گدازه های ظلم ستیزمان، می سوزاندیم.
شما ای ظالمان! بدانید که ما از شما نفرت دیرینه داریم؛ ما بودیم که شیاطین رجیم را در آسمان ها رسوا کردیم و در جمرات زمین مفتضح.
دی شب که حالی و خلسه ای داشتم و در اشک خود غوطه ور بودم، این جملات را ترنم می کردم:
چرا به من؟
به من بی گناه!
به من ساکت و آرام و بی آزار، سنگ و سخت ...می گویند؟
به خدا قسم آن قدرها هم ما سنگ ها سخت و نشکن نیستیم؛ هر آه مظلومی، هر ناله پدر و مادر شهیدی، هر غصه گلوگیر و اشک یتیمی، دل ما را می سوزاند و قلب مان را را زیر و رو می کند.
ای خدای خوب من!
شاید....
آری، شاید ما هم مثل خیلی ها مرتکب جرم و جنایت و بی رحمی شده ایم؟
شاید، پای لنگ بیچاره ای را مجروح کرده ایم و یا شیشه مظلومی را شکسته ایم که دیگر حنای دعاهای ندبه مان رنگ خود را باخته؛
اما ای حکیم! من را به جهنم نیز ببری حرفی نیست؛ ولی مرا سنگ آسیابی که قرار است ابرهه ها، فرعون ها و شارون ها و...را با دندان های آسیابش خرد و خمیر کنی.
ای خدای کعبه!
و ای رب البیت! طیراً ابابیل خودت را بفرست و ما را هم مثل حجاره من سجیل بر سر ابرهه های شهوات و آمال، ببار
آمین.
منبع:محمدحسین قدیری، نشریه دانش پژوه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

عاَلم و عالِم عاشقی
در این مقاله از صنعت مراعات و نظیر و توجیه سود جسته شده و اغلب کتب دروس حوزوی در سه سطح مقدمات، سطح وخارج با ظرافت بیان شده است.
علم و عاشقی
افسوس که فرصت های خود را غنیمت نشمردیم و ایام«صرف»[1] لهو و لعب بگذشت. بامطالعه و رجوع به «شرح امثله»[2]های عرفانی به هیچ «نحو»[3] «هدایتی»[4] نیافتیم؛ چرا که بادانستن و باور، هدایت حاصل گردد نه با خواندن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم.
آری طرحی دوباره باید دراندازیم و از «حاشیه»[5] رویاجتناب کنیم. «توضیح مسائل»[6] مبهم و «عوامل»[7] تثاقُل الی الارض مان را باید از اساتیدو سالکان طریق جویا شویم.

که سالک بی خبر نبود

ز راه و رسم منزل ها

و از «تجزیه»[8] و تحلیل و «تفسیر»[9] و «ارشادهای مفید»[10] وسازنده آنها مدد بگیریم.
«ترکیب»[11] عناصر «احکام»[12]، «اخلاق»[13] و مباحثقرآنی و آشنایی با «سیره پیشوایان»[14] چراغ هدایتی می سازد که انوار آن شکافنده ظلمتجهل بشر خواهد بود.
پس ای دوست بیا تا بحث دوباره ای راآغاز کنیم.
بیا تا «ادبیات فارسی»[15] را از الف« اول العلم معرفة الجبّار» تا یای «آخر العلم تفویض الامر الیه»[16] به شکل «جامع»[17] مجددا «مباحثه»[18] کنیم و تأملمختصری روی تک تک حروف آن داشته باشیم.
ای عزیز! بیا تانشأی «اعرابی بودن»[19] کوچ کنیم و با «فهم عمیقی»[20] از آینده، از بیابان های موات و بایرشک و تردید به شهر با صفا و دیدنی «مدینه العلم»[21] سفر کنیم.
بیا تا از شهر سنتی «مدینة المعاجز»[22] بازدید کنیم و چند شبی در «بوستان»[23] و کوچه باغ هایش بیتوته کنیم و از «گلستان»[24] های آن گل مست کننده محمدیبه ارمغان آوریم.
ای صمیمی! بیا تا با توافق خود مایه «بهجتو سرور و مرضی»[25] ولی عضر(عج) باشیم. باالهام از فرهنگ غنی خودمان از فرهنگ غرب، «مُغنی»[26] و از تهاجمفرهنگی شان در امان باشیم.

ای حبیب! بیا تا زبان، «منطق» و عمل خود را «مطهّر»[27] سازیم . و همه مردم را به همایش بزرگ توحید دعوتعملی (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم) کنیم وپایه ها و «اصول عقاید امامیه»[28] را که «مصباح»[29] هدایت است را به بشر هدیهکنیم.
بیا در کلاس فنون «حکمت و موعظه های خوب و جدل های زیبا»[30] شرکت کنیم و بر دشمنان خود با این شیوه های «منطقی ظفر»[31]یابیم.
ای شفیق! بیا تا برای رهایی از قیل و قال های بیحاصل سیاسی و غیر سیاسی چند «سفر»[32]ی به «منظومه»[33] های عشق برویم و از روشنایی و«لمعات»[34] این منظومه ها، راه مان را بیابیم.
بیا تا بزرگترینفروشگاه زنجیره ای دنیا را تأسیس کنیم و دنیا را محل تجارت و «مَتجر»[35] خود قرار دهیمکه الدنیا مَتجرُ اولیاء الله.
بیا تا از اموال و «مکاسب»[36]دینی و اخروی حلال خود در« تحجیر»[37] قلوب مستعد استفاده کنیم و با «رجال»[38] با «کفایت»[39] دین همنواشویم و با «درایت»[40] و کیاست کامل حرف دین و «فلسفه احکام»[41] و «علل شرایع»[42] را به تمامی«ملل و نحل»[43] دنیا صادر کنیم و آرامش و صفا و یک رنگی را به بشر به اصطلاح متمدن وسرگردان در گرداب های اِنانیت ها و غرور و جنایت هدیه کنیم.
بیا تا با اجرای «حدود»[44] و تعیین ثغور الهی مدینه آرمانی و جامعه مدنی حقیقی را«سطح»[45] وجود و «عالم خارج»[46] بنا سازیم و زمینه را برای طلوع عشق حقیقی مهیاکنیم.
ای صدیق! بیا... بیا دست به دست هم دهیم و تفرج کناناز «ابتدای تا انتهای باغ حکمت»[47] قدم بزنیم و یادی از گذشته و «ابتدای معارفه»[48] و خودکنیم و نامه ها و «رسائل»[49] روزگار آشنایی را ورقی بزنیم.
ایدوست! بیا به خاطر خدا هم که شده، فکری به حال آزادی، این کبوتر سفید و قشنگ کنیم واز کرکس صفتان نجاتش بخشیم.

منبع: http://zndgiearam.persianblog.ir/post/1231/


[=Calibri][1] . علم صرف.

[=Calibri][2] . شرح امثله: کتابی در زمینه صرف.

[=Calibri][3] . علم نحو.

[=Calibri][4]. کتاب هدایه در زمینه نحو.

[=Calibri][5] . حاشیه ملا عبدالله در زمینه منطق.

[=Calibri][6] . توضیح المسائل مراجع

[=Calibri][7] . عوامل ملا محسن در زمینه نحو.

[=Calibri][8] . علم تجزیه کلمات عرب

[=Calibri][9] . علم تفسیر قرآن

[=Calibri][10] . تاریخ ائمه

[=Calibri][11] . علم ترکیب.

[=Calibri][12] . احکام شرعی

[=Calibri][13] . علم اخلاق

[=Calibri][14] . کتاب تاریخی

[=Calibri][15] .کتاب ادبیات فارسی.

[=Calibri][16] . اشاره به حدیث اول کتاب جامع المقدمات

[=Calibri][17] . کتاب جامع المقدمات در زمینه صرف و نحو

[=Calibri][18] . شیوه تحصیلی وسنتی مباحثه که در حوزه متداول است.

[=Calibri][19] . اشاره به حدیث تفقهوا و لاتکونوا اعرابیاً

[=Calibri][20] . معنی لغوی فقه.

[=Calibri][21] . اشاره به حدیث نبوی انا مدینه العلم و علی بابها

[=Calibri][22] . کتابی که معجزه های پیامبر اسلام در آن ثبت شده است.

[=Calibri][23]. گلستان سعدی که در حوزه خوانده می شد.

[=Calibri][24] . بوستان سعدی که در حوزه خوانده می شد.

[=Calibri][25] . اشاره به کتاب البهجه المرضیه در زمینه علم نحو. شرح اشعار الفیه ابن مالک.

[=Calibri][26] . اشاره به کتاب مغنی البیب و مغنی الادیب در زمینه علم نحو

[=Calibri][27] . کتاب آشنایی با منطق اثر استاد شهید مطهری

[=Calibri][28] . اشاره به کتب عقاید و کلامی .

[=Calibri][29]. عقاید آیت الله مصباح یزدی

[=Calibri][30]. اشاره به آیه شریفه: ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن.

[=Calibri][31].کتاب منطق مظفر.

[=Calibri][32] . کتاب اسفار اربعه و حکمت متعالیه ملاصدرا.

[=Calibri].[=Calibri][33] کتاب منظومه ملاهادی سبزواری

[=Calibri][34] . کتاب لمعه : کتاب فقهی نیم استدلالی.

[=Calibri][35] . کتاب لمعه : کتاب فقهی نیم استدلالی.

[=Calibri][36] . کتاب فقهی متاجر.

[=Calibri][37] . کتاب فقهی مکاسب.

[=Calibri][38] . اصطلاحی فقهی.

[=Calibri][39] . علمی آشنایی با راویان حدیث.

[=Calibri][40] . کتاب اصول فقه.

[=Calibri][41]. علم فهم احادیث.

[=Calibri][42] . کتاب علل الشرایع.

[=Calibri][43] . کتاب ملل و نحل.

[=Calibri][44] . اصطلاحی فقیهی.

[=Calibri][45] . دروس سطح حوزه: از سال هفتم تا دهم.

[=Calibri][46] .درس خارج حوزه: سال دهم به بعد.

[=Calibri][47] . کتاب بدایه الحکمه و کتاب نهایه الحکمه دو اثر علامه طباطبایی در زمینه فلسفه. به زبان عربی.

[=Calibri][48] . کتاب بدایه المعارف در زمینه اعتقادات به زبان عربی

[=Calibri][49] . کتاب رسائل اثر شیخ انصاری در زمینه اصول فقه.

منبع: محمد حسین قدیری، گاهنامه دانش پژوه، سال اول، پیش شماره دوم، تیرماه 1380

[=B Lotus]رسالة الوسواسین
[=B Lotus]در جبهه بسیجی­ها در بدترین شرایط هم دست از شوخ­طبعی­ خود برنمی­داشتند. همان چیزی که حکایتش را شنیده­ایم؛ شوخ­طبعی یاران امام حسین در شب عاشورا. در واقع آرامش و نشاط خاصیت جهان­بینی توحیدی است. در شرایطی که افراد نمی­توانستند حمام بروند، لباس خونی عوض کنند و یا حتی گاهی تطهیر کنند نیاز به یک مرجع تقلید کم بود که یکی از بچه­ها این رسالت را قبول کرده­بود. محمّد ادَعا می­کرد، صاحب فتواست. اتفاقاً رساله­‌ای هم برای خودش داشت، که اسمش را گذاشته بود «رسالة الوسواسین» مشخص است دیگر، محمّد مرجع تقلید وسواسی­ها بود؛ همان­هایی که از شدّت وسواس یک ساعت تمام زیر آب سرد این پا و آن پا می­کردند و آخرش هم به یقین نمی‌رسیدند که غسل­شان درست بود، یا نه. همان‌ها که اگر به پاکی صابون شک می‌­کردند، آن‌ را با « تاید» می­‌شستند.
[=B Lotus]یکی از احکام رساله­‌اش این بود که « در صورت نجس شدن لباس و نداشتن لباس دیگر، پوشیدن آن به صورت پشت ‌و رو، جایز است.» [1]

[=Calibri][1] . نرم افزار حکایات و شوخ طبعی­های طلبگی، برای دانلود می توانید به سایت اسک دین انجمن نرم افزار رجوع کنید.

نظریه پردازان صفوف شهریه
شهریه واژه­ای شیرین است که با چثه لاغر خود انیس قسط­ها، قرین غم­های اقتصادی و تسکین دهنده دردهای صاحب­خانه، مهمان چند روزه جیب پاک طلاب است. به هیم دلیل است که نظریه­های متعددی دربارة کمیت و کیفیت گرفتن آن، رژیم چاقی، چگونگی تقسیم عادلانه بین همه روزهای یک ماه و...توسط کارشناسان شهریه بگیر ارائه شده است.
وقتی یکی از این نظریه ها را مطالعه کردم، متوجة طرح پیشنهادی ارائه شهریه و ادغام صفوف پر رمز و راز شهریه شدم.
این طرح چندی پیش در یک صفحه به دیوار مدرسه دارلشفاء جا خوش کرده بود. از آن جایی که بنده خودم را کم­تر از برخی از این کارشناسان نمی­دانم لازم دیدم چند سطری دربارة صفوف شهریه بنویسم، شاید که ردی محترمانه باشد و البته مبرهن، بر نظریة ادغام صفوف، در ذیل توجه شما را به قطره­ای از فواید دریای صفوف متعدد شهریه جلب می­کنم.
1- رفع ناراحتی افراد کم در آمد: زمانی برادرم می­گفت: این کارخانه، به کارمندانش چهار یا پنج برابر حقوق بیش­تر نسبت به ما که در شرکت خصوصی آنجا هستیم، با مدرک مساوی، پرداخت می­کند. خلاصه از وضع اقتصادی و عدالت اجتماعی گله داشت. به او گفتم: بین تو هشت یا نه ساله بودی که من از دانشگاه دولتی، نه آزاد و بسته، انصراف دادم و وارد حوزه شدم و الان هم حدود بیست سال است که مشغول درس و بحث و تبلیغ­ام، اما شهریة ما از همان حقوق اداره کاری شما هم کم­تر است. آیا خمی به ابروهایم دیده­ای؟ تازه خدا را شکر کن، تو با یک فیش حقوقی، یک جا حقوقت را می­گیری، من باید ده – یازده صف بایستم تا شهریه­ام را بگیریم. برادرم از شنیدن این سخنان خوش به حالش شد و گفت خدا را شکر، وضع ما زیاد هم بد نیست و... این جا بود که پی بردم به مثل عرب ها که میگن بلای عمومی عروسیه.
2- نشاط فردی و اجتماعی طلاب: ما که وقت و پول نداریم باشگاه فوتبال، کاراته، استخر، بدن سازی و... برویم. این چند روز اول ماه یک جنب و جوشی مناسبی به خود می­دهیم ودر حقیقت وضعیت جسمی خود را تا یک ماه با تحرک و ورزش اجباری بیمه می­کنیم.
ادامه دارد....

3- تذکر از گذشت زمان: در بین کارت­های شهریه­ای که تعداد آنها تا یکی دو سال آینده به یازده –دوازده تا می­رسد حتماً عکس­ یا عکس­هایی از دوره جوانی­ات وجود دارد. لازم نیست تو هوای گرم و خشک قم دنبال جوی آب بنشینی و گذر عمر ببینی، زمانی که داخل صفوف ایستاده­ای می­توانی قسمتی از وقتت را صرف دیدن آلبوم عکس­های روی کارت خود و دوستانت کنی. ثانیا با توجه به گذر برق آسای عمر گرانمایه مدیریت زمان بهتری خواهی داشت که الفرصهُ تَمرُّ مرَّالسحابِ.

4- دید و بازدید: دید و بازدید یک ساله ایام عید، سفارش­های صله رحم و معاشرت با دوستان و احباب، با درآمدهای ما تناسب ندارد؛ پس بهتر است با شکار لحظه­ها تا می­توانیم از وضعیت موجود برای دیدار استادان و دوستان چندین ساله خود در این ایام، بهترین استفاده را ببریم.

5- خشنودی مؤمنان و ناراحتی دشمن: ایام شهریه، افراد غیر طلبه(مهمان، بازدید کننده، نفوذی و ...) داخل مدرسه دیده می­شوند دوستان از تعداد صفوف به هم فشرده گمان می­کنند که خبری هست و خوشحال می­شوند و دشمنان نیز بالطبع از پای بندی ما به سنت­های اصیل، ناراحت می­شوند.
ادامه دارد...

سلام
جناب حامی خدا قوت

حامی;260784 نوشت:
این یکی شوخی نیست ها

مي‌گويند مرحوم‌ حاج‌ شيخ‌ غلامرضا يزدي‌ اين‌ ملاي‌ عارف‌ بعضي‌ اوقات‌ روي‌ منبر مي‌فرموده‌ است‌ كه‌ همه‌ شيطان‌ دارند اما غلامرضا، ملا شيطان‌ دارد. خيلي‌ حرف‌ خوبي‌ است.‌ يعني‌ آن‌ شياطيني‌ كه‌ براي‌ عموم‌ مردم ‌گمارده‌ مي‌شوند، غير از آن‌ شياطيني‌ است‌ كه‌ براي‌ علما گمارده‌ مي‌شود؛ آنها ملا شيطان‌ هستند. خيلي‌ خوب‌ مي‌توانند توجيه‌ كنند. خيلي‌ خوب‌ مي‌توانند گول‌ بزنند. لذا با همين‌ يك‌ جمله‌ انسان‌ گول‌ مي‌خورد.

سایت آیت الله مظاهری، درس اخلاق شماره 201


بله همینطوه البته اگه عالمش فقط اسماً عالم نباشه وگرنه یه جوجه شیطان هم کفایتش میکنه .
حامی;260822 نوشت:
شوخی با الفاظ
....

لذت بردیم :ok:
خیلی ممنون





شناسنامه

نمايى از طنز دينى كد: 842 نويسنده: ولى الله عظيمى ناشر و تهيه كننده: مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما ليتوگرافى: سروش مهر چاپ و صحافى: نگارش نوبت چاپ: اول / 1383 شمارگان: 1500 بها: 1100 تومان حق چاپ براى ناشر محفوظ است نشانى: قم، بلوار امين، مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما پست الكترونيكى: Email:
چکیده

طنز، يكي از آرايه هاي ادبي و قابليت هاي اجتماعي است كه مي تواند پيام ها، درد و رنج ها و حوادث اجتماعي را با معجوني هدفمند از نيش و نوش بيان كند. پژوهش حاضر، نگرشي ديني با رويكردي انتقادي به ساختار هنري طنز در برنامه هاي صدا و سيماست كه از نظر پژوهشي، جنبه علمي ـ كاربردي دارد و از نظر اجرايي، به هر دو جنبه حقوقي و مديريتي (برنامه ريزي) در آن توجه شده است. موضوع مورد بحث در اين مجموعه، «طنز و دين» است كه هدف هاي آن عبارتند از: دست يابي به مفهومي دقيق و جامع و مانع از طنز، كشف حكم شرعي طنز، بيان حد و مرزهاي اركان طنز ديني و كاربردي كردن حدود شرعي در حوزه برنامه ريزي هاي صدا و سيما. روش پژوهشي

فهرست
دیباچه

موضوع قفل شده است