شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

من مانده ام تنهایی تنها (مهارت های رویارویی با غم غربت)
قابل توجه
سربازان
مبلغان طرح هجرت
دانشجویان خارج از کشور
طلاب مهاجر به قم
طلاب غیر ایرانی
و......

نظریه پردازان صفوف شهریه

حامی;261053 نوشت:

نظریه پردازان صفوف شهریه
شهریه واژه­ای شیرین است که با چثه لاغر خود انیس قسط­ها، قرین غم­های اقتصادی و تسکین دهنده دردهای صاحب­خانه، مهمان چند روزه جیب پاک طلاب است. به هیم دلیل است که نظریه­های متعددی دربارة کمیت و کیفیت گرفتن آن، رژیم چاقی، چگونگی تقسیم عادلانه بین همه روزهای یک ماه و...توسط کارشناسان شهریه بگیر ارائه شده است. وقتی یکی از این نظریه ها را مطالعه کردم، متوجة طرح پیشنهادی ارائه شهریه و ادغام صفوف پر رمز و راز شهریه شدم. این طرح چندی پیش در یک صفحه به دیوار مدرسه دارلشفاء جا خوش کرده بود. از آن جایی که بنده خودم را کم­تر از برخی از این کارشناسان نمی­دانم لازم دیدم چند سطری دربارة صفوف شهریه بنویسم، شاید که ردی محترمانه باشد و البته مبرهن، بر نظریة ادغام صفوف، در ذیل توجه شما را به قطره­ای از فواید دریای صفوف متعدد شهریه جلب می­کنم.

1- رفع ناراحتی افراد کم در آمد: زمانی برادرم می­گفت: این کارخانه، به کارمندانش چهار یا پنج برابر حقوق بیش­تر نسبت به ما که در شرکت خصوصی آنجا هستیم، با مدرک مساوی، پرداخت می­کند. خلاصه از وضع اقتصادی و عدالت اجتماعی گله داشت. به او گفتم: بین تو هشت یا نه ساله بودی که من از دانشگاه دولتی، نه آزاد و بسته، انصراف دادم و وارد حوزه شدم و الان هم حدود بیست سال است که مشغول درس و بحث و تبلیغ­ام، اما شهریة ما از همان حقوق اداره کاری شما هم کم­تر است. آیا خمی به ابروهایم دیده­ای؟ تازه خدا را شکر کن، تو با یک فیش حقوقی، یک جا حقوقت را می­گیری، من باید ده – یازده صف بایستم تا شهریه­ام را بگیریم. برادرم از شنیدن این سخنان خوش به حالش شد و گفت خدا را شکر، وضع ما زیاد هم بد نیست و... این جا بود که پی بردم به مثل عرب ها که میگن بلای عمومی عروسیه.

2- نشاط فردی و اجتماعی طلاب: ما که وقت و پول نداریم باشگاه فوتبال، کاراته، استخر، بدن سازی و... برویم. این چند روز اول ماه یک جنب و جوشی مناسبی به خود می­دهیم ودر حقیقت وضعیت جسمی خود را تا یک ماه با تحرک و ورزش اجباری بیمه می­کنیم. ادامه دارد....

3- تذکر از گذشت زمان: در بین کارت­های شهریه­ای که تعداد آنها تا یکی دو سال آینده به یازده –دوازده تا می­رسد حتماً عکس­ یا عکس­هایی از دوره جوانی­ات وجود دارد. لازم نیست تو هوای گرم و خشک قم دنبال جوی آب بنشینی و گذر عمر ببینی، زمانی که داخل صفوف ایستاده­ای می­توانی قسمتی از وقت خودت را صرف دیدن آلبوم عکس­های روی کارت خود و دوستانت کنی. ثانیا با توجه به گذر عمر گرانمایه مدیریت زمان بهتری خواهی داشت که الفرصه تمرُّ مرَّالسحاب.
4- دید و بازدید: دید و بازدید یک ساله ایام عید، سفارش­های صله رحم و معاشرت با دوستان و احباب، با درآمدهای ما تناسب ندارد؛ پس بهتر است با شکار لحظه­ها تا می­توانیم از وضعیت موجود برای دیدار استادان و دوستان چندین ساله خود در این ایام بهترین استفاده را ببریم.
5- خشنودی مؤمنان و ناراحتی دشمن: ایام شهریه، افراد غیر طلبه(مهمان، بازدید کننده، نفوذی و ...) داخل مدرسه دیده می­شوند دوستان از تعداد صفوف به هم فشرده گمان می­کنند که خبری هست و خوشحال می­شوند و دشمنان نیز بالطبع از پای بندی ما به سنت­های اصیل، ناراحت می­شوند.

6- آشنایی با روان­شناسان کاربردی: خواندن روان­شناسی به تنهایی کفایت نمی­کند مهارت به کارگیری دانش روان­شناسی است که زندگی شیرین به ما می­بخشد. در ایام سرور انگیز شهریه، یاد می­گیریم تا علم خودمان را کارآمدتر و پویاتر کنیم و با آن گوشه­ای از مشکلات فردی و اجتماعی مان را حل کنیم. برخی از دست فروشان، کتاب فروشان، گدایان، نرم افزار فروشان که مطالب یک نرم افزار را از این کاسه به آن کاسه می­ریزند با اسم­های مختلف و البته مهر خود، با توجه به ایام شهریه و هیجان طلاب از پول دار شدن مقطعی، برنامه ماهیانه و گردشی خود را طوری تنظیم می­کنند تا در ایام شهریه، دوره گردیشان دقیقاً به درب مدرسه فیضه ختم شود. این دقت کار دوره گردان حتی منجمان را هم به شگفتی واداشته است.

7- عبادت: حتماً بین مقسمین شهریه و شهریه بگیران محترم، افراد سالمند و عالمان وارسته و متواضعی وجود دارند. همان هایی که در فشار جمعیت متواضع الاضلاع هم می­شوند. شما می­توانید با نگاه رایگان به ایشان ثواب جمع کنید که نگاه به عالم عبادت است؛ النظر الی وجه العالم عباده. از تواضع آنها درس فروتنی و افتادگی عملی بیاموزید و تمرین کنید که مثل استادن کهنسال بدون تکبری با شاگردان صفر کیلومتر و آک بند. برای 10-15 هزار تومان در یک صف بایستی. و نیز از وقت خود با مطالعه کتاب استفاده کنی.

8- تربیت فرزندان: یک بار مجبور شدم برای گرفتن شهریه، فرزند خردسالم را با خود ببرم. از طرفی مهمان هم داشتیم. نیاز بود که پس از گرفتن شهریه مقداری از پول های را به سرعت از برادران دیگرشان جدا کنم و به غربت (دخل مغازه داران) بفرستم. پسرم که حسابی حوصله اش سر رفته بود گفت بابا! هر ماه این قدر خسته می­شوی؟! (منظورش این بود که هر ماه باید برای گرفتن شهریه تو راه زیر زمین و پله ها سینه خیز بروی؟ و هفت خان رستم را بگذارنی). بله همین امر سبب شد که پسرم قدر پدرش را بیشتر بداند. بماند که شب میان مهمان­ها که البته همه غریبه هم نبودند، داد زد: بابا! اگر بچه خوبی باشم منو می بری همان جا که رفتیم از این و اون پول جمع کنیم.
تازه فرزند خردسال من با خواندن تابلوی شهریه مراجع به روز شده و فهمیده که ما فعلاً چند مرجع تقلید داریم در حالی که برخی هنوز که هنوز است از آیت الله خویی تقلید می­کنند نمی­دانم شاید هنوز خبر رحلت این مرجع عظیم الشأن به آنها نرسیده است. لازم است حوزه در خبر رسانی قوی­تر عمل کند.

ادامه دارد...

منبع: م ح قديري، نشريه دانش پژوه، موسسه امام خميني قم

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
چقدر اینجا سوت و کور شده؟
منم بگم؟
فقط یه طلبه شیطون مثل منه که وقتی توی مدرسه قدم میزنه توی همه حجره ها سرک میشه و میگه سلام:Khandidan!:.

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
چند شب پیش شام آب دوغ خیار داشتیم.
من عاشق این غذا هستم....وای توش نون بریزی و بعد بخوری یک حالی میده:khandeh!:.
وقتی غذارو گرفتم و رفتم پیش دوستام نشستم دیدم همه قیافه هاشون شده اینشکلی::khobam:..
با تعجب نگاه کردم و نشستم.
چشتون روزی بد نبینه:vamonde:.
غذامون که چیزی نبود وقتی یه قاشوق زدم انگار توش یه بسته نمک خالی کرده بودن:shad:.
به قول آشپز خاطره ای براتون موند....
خدارو شکر خیارایی که توی آب دوغ خیار ریخته بودن رو رنده نکرده بودن و با چاقو برش دادن واسه همین میشد خیاراش رو خالی از نمک کرد و خورد....بقیه اش یعنی دوغش شور شده بود در حد تیم ملی:khandeh!:.
[/]

[="Arial Black"][="Navy"][=Arial Black]
يكى از فضلاى حوزه علميه قم فرمودند: به اتفاق چند نفر از دوستان جهت اداى نماز به مسجدى كه حضرت آيت الله بهجت (رحمه الله) در آن اقامه نماز مى كند رفتيم و نماز را با امامت ايشان به جماعت خوانديم بعد از نماز كمى زودتر از آقاى بهجت از مسجد خارج شديم و در بين مسير حركت آقا به حرم مطهر حضرت معصومه (عليه السلام) منتظر مانديم تا اينكه آقا تشريف آورد. بنده خدمت آقا رسيدم و از ايشان تقاضا نمودم كه اجازه بدهيد تا از شما عكس بگيرم . حضرت آيت الله بهجت
[=Arial Black](رحمه الله) بدون مكث فرمود: (( سالبه جزئيه عكس ‍ ندارد. ))

منبع

صبا313;268682 نوشت:
سالبه جزئيه عكس ‍ ندارد.

یعنی چی؟ما عربیمون ضعیفه!:Ghamgin:

هست هستی;268688 نوشت:
یعنی چی؟ما عربیمون ضعیفه!:ghamgin:

سلام دوست عزیز
این ربطی به عربی نداره بلکه یه بحث منطقیه .
با اجازه اساتید بزرگوار
اگه بخوام خیلی ساده بگم جملات چند دسته هستند بعضیاشون یه چیزی رو برای چیز دیگه ثابت میکنن مثلا میگیم
بعضیاشون سلب میکنن مثلا میگیم
بعضیاشون کلی هستن مثلا میگیم هر اسبی حیوان است > یا هیچ آهنی جاندار نیست >
و بعضیاشون جزئی هستن مثلا میگیم بعضی از پرندگان گوشتخوار هستند > یا بعضی گلها خوشبو نیستند >
اون جمله ای که هم جزئی باشه هم یه چیزی رو سلب کنه میگن سالبه جزئیه . مثل بعضی گلها خوشبو نیستند >
حالا بعضی ازین جملات رو میشه عکس کرد که طبق قوانین منطق مثلا عکس جمله هر اسبی حیوان است > میشه
اما جمله سالبه جزئیه رو نمیشه عکس کرد .
البته این چیزایی که گفتم بحثای مفصلی داره که جاش اینجا نیست

حالا مرحوم آیت الله بهجت (رحمه الله ) هم برای اینکه هم مزاح کرده باشن هم تواضع خودشون رو به سالبه جزئیه تشبیه کردن .

[spoiler]اساتید بزرگوار اگه بیانم خوب نیست به بزرگی خودتون عفو بفرمایید .[/spoiler]

تلخ تر از عسل
ماهنامه دانش پژوه، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
نویسنده: محمدحسین قدیری

اینجا خارج است.
چند روز قبل دم مجتمعی بودم. نگهبان نمی دونست من طلبه ام. به او گفتم. آینه ماشینم را اینجا شکستند. در باک ماشینم را با پیچ گوشی از کار انداختند و نوار روی ماشین را کنده اند. اظهار تأسف کرد و گفت: خارج این طوری نیست و............... بعد از کمی صحبت گفت چند روز قبل رفتم مدرسه علمیه ای با مدیر مدرسه کار داشتم. متوجه شدم طلبه ها خودشون توی این مدرسه قدیمی به بوفه تشکیل داده اند هر کسی چیزی می خواست می رفت و بر می داشت و پولش را توی دخل می انداخت واقعا جو مدرسه با صفا بود و آدم حظ می کرد این چیزها را اونجا می دید. گفتم اینگاری اینجا خارج است

طلبگی و غنا
دوره آخر الزمونه، طلبه باید از نظر اخلاقی از دیگران یک سر وگردن بالاتر باشد. موسیقی لهوی زندگی معنوی را ویران می کند. موسیقی لهوی و غنا از گناهان گبیره است.
مدرسه علمیه ای بودم به عنوان مشاور، اگر خودم نمی دیدم باورم نمی شد طلبه باید مانند پرنده باشه یک بالش علم بال دیگش تقوا باشه اون وقت آدم می بینه که تو حوزه برخی از طلاب اهل غنا بودند. ای کاش دیگه علنی نمی کردند.
راست راست تو چشم آدم نگاه می کنه و افتخار هم می کنه که اهل غنا هستند.
من نمی دونم مسؤلین جواب امام زمان را چی می دهند که این افراد را گزینش می کنند.:khandeh!:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%86%D8%A7

امر به معروف خرکی
چند روز قبل از یک کلانتری ای در شهر ایکس عده ای به چند مجتمع ریخته اند و با زور به پشت بام رفته اند و دیش های ماهواره را از بالا به پایین پرتاب کرده بودند.
صاحبان این دیش ها اعتراض کرده بودند. مأموران به صاحبان این دیش ها گفته بودند شما شاکی خصوصی دارید.
من نام این کار را امر به معروف خرکی می گذارم چرا که آنها با کارشان افراد این مجتمع را به هم بدبین کرده اند. یعنی افرادی که دیش داشته اند به افرادی که نداشته اند بدبین و بدگمان شده اند.
خب چرا یک مأمور اگر حکمی دارد نباید بگوید مثلا براساس این حکم ما موظف هستیم این کار را بکنیم. و چرا باید با خشونت دیش ها را از بالا پرتاب کنند.
آیا این کار با شعائر دینی همخوانی دارد؟
برخی هم به من بد بین شده بودند می گفتند چون ایشان حوزوی است کار ایشان است. من گفتم چون حوزوی هستم این کار را نوعی امر به معروف خرکی می دانم

آیا نمی توانند اگر قرار است این کار را انجام دهند با برخورد مناسب این کار را انجام دهند؟
نمی توانند سی دی آموزشی بدهد و علل را بگویند.
و..........
به نظر من باید با این افراد آمر به منکر (مأموران ناشی)برخورد شود
امر به معروف و نهی از منکر کار هر کسی نیست.
نکات فوق العاده دقیق و روان شناختی در مراتب و شرایط امر به معروف وجود دارد.
طلبه ای مسئول جامع ناصحین قم بود. قسم می خورد که من تا به حال یک مورد هم کارم به خشونت لفظی و عملی کشیده نشده است.

حامی;273239 نوشت:
امر به معروف خرکی
چند روز قبل از یک کلانتری ای در شهر ایکس عده ای به چند مجتمع ریخته اند و با زور به پشت بام رفته اند و دیش های ماهواره را از بالا به پایین پرتاب کرده بودند.
صاحبان این دیش ها اعتراض کرده بودند. مأموران به صاحبان این دیش ها گفته بودند شما شاکی خصوصی دارید.
من نام این کار را امر به معروف خرکی می گذارم چرا که آنها با کارشان افراد این مجتمع را به هم بدبین کرده اند. یعنی افرادی که دیش داشته اند به افرادی که نداشته اند بدبین و بدگمان شده اند.
خب چرا یک مأمور اگر حکمی دارد نباید بگوید مثلا براساس این حکم ما موظف هستیم این کار را بکنیم. و چرا باید با خشونت دیش ها را از بالا پرتاب کنند.
آیا این کار با شعائر دینی همخوانی دارد؟
برخی هم به من بد بین شده بودند می گفتند چون ایشان حوزوی است کار ایشان است. من گفتم چون حوزوی هستم این کار را نوعی امر به معروف خرکی می دانم

شک نکنید برخی از برخوردها نادرست در امر به معروف از سوی مغرضان دین و نظام صورت می گیرد.
امر معروف را باید از آیت الله قاضی یاد گرفت که با ارتباطی صمیمی با مردی که صورتش را می تراشیده دست و رو بوسی می کند و در گوشش می گوید جای بوس من اولاد پیغمبر را نتراش.

از شهید مطهری
که رو سری به دربان دانشگاه می دهد به دربان می گوید به خانم های بی حجاب یک رو سری هدیه بدهید و....

[="Tahoma"][="Green"]

بسم الله الرحمن الرحیم.
:hey:
خدایا بمن صبر بده.


[/]

تبریک میگم شیخ

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

anoushiravan;273616 نوشت:
تبریک میگم شیخ

گفتم صبر بده چون برای رفتن به جلو خیلی بی قراری میکنم.
وگرنه هنوز به ما از اینا ندادن تازه اول راحیم و جاده صافه صافه....
انتها نا پیداست...
یا علی...[/]

خدا نیست چون دیده نمی شود.
سخنان کودکانه فلاسفه ملحد

[=arial, helvetica, sans-serif]- «داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟ آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟»
[=arial, helvetica, sans-serif]- «نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک روشنفکرم. مگه تا حالا مامان رو دیدی؟»

حامی;277886 نوشت:
خدا نیست چون دیده نمی شود. سخنان کودکانه فلاسفه ملحد - «داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟ آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟» - «نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک روشنفکرم. مگه تا حالا مامان رو دیدی؟»

می گویند کسی ادعا کرد که خدا نیست چون دیده نمی شود بهلول محکم با لگد به او زد او داد و هوار به را هانداخت. قاضی گفت چرا او را زدی؟
بهلول گفت: بابا شما چرا فریب او را می خورید اگر دردی دارد به من شما نشان دهد من تا با چشمم نبینم باور نمی کنم.
بله

عدم الوجدان لایدلّ علی عدم الوجود:
نیافتن دلیل بر نبودن نیست ما قدرت آهنربا، برق، شوری نمک، خیسی آب، امواج رسانه ها و مغز را نمی بینیم ولی هستند و وجود دارند.

حامی;277886 نوشت:
- «داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟ آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟» - «نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک روشنفکرم. مگه تا حالا مامان رو دیدی؟»

[=B Lotus]جنین از مادر از راه بند ناف تغذیه می­شود و منکر مادر است و ما نیز در فیض الهی غرقیم و....
[=B Lotus]منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود م[=B Lotus]ُ[=B Lotus]م[=B Lotus]ِ[=B Lotus]د حیات است و چون برمی آید مفرح ذات. [=B Lotus]از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید....

[=B Lotus] بنده همان به که ز تقصیر خویش[=B Lotus]
[=B Lotus]عذر به درگاه خدای آورد
[=B Lotus] ورنه سزاوار خداوندیش
[=B Lotus] کس نتواند که بجای آورد.

پیر زن و تسبیح




می گفت: خدا رحمت کنه آیت الله حاج آقا حسن فقیه امامی را، ایشان نقل کردند که روزی زنگ خانه به صدا در آمد گفتند پیر زنی با شما کار دارد بلندشدم رفتم دم در گفتم کاری دارید بفرمایید. گفتند: حاج آقا من این تسبیح را خریده ام بشمارید ببینید دانه هایش درست است. من هم گرفتم و شمرد و بهش دادم و گفتم درست است.
پایان نامه ارشد می نوشتم استادم را ده بار تماس می گرفتم تا ببینمش بعد دم خانه اش قرار می گذاشت وقتی می رفتم زنگ خانه را می زدم فرزندشان می آمد می گفت بابا میگه کاری دارید به من بگو.
این استاد خودش را مرید امثال آیت الله حسن امامی هم می داند ولیکن این کجا و آن کجا....همین می شود که وقتی مثل حاج آقا حسن از دنیا می روند مرکز استان اصفهان یک پارچه عزدار می شوند و بازاریان مغازه ها را می بندند و تفت می زنن ولی امثال من و این استاد محترم که از دنیا می رویم همسایه هنر کند از پنجره نگاه می کند ببیند بیرون چه خبری شده.
یکی از طلاب می گفت یکی از اساتید دانشگاهی رشته حقوق که مسؤلیت کشوری هم دارد استاد ما بود بعد از کلاس رفتم از او سؤال کنم همین طوری بدون این که نگاه کنه از طبقه اول می رفت طبقه دوم و...بالاخره طبقه پنجم گفتم استاد ببخشید من یک سؤال دارم کل این ساختمان ما را دارید می گردانید آیا واقعا این قدر بی اهمیت است؟ استاد نگاهی کرد و گفت اسمت چیست گفتم فلان. نامم را یادداشت کرد و گفت به خاطر این بی احترامی این ترم نمره بهت نمی دم.

حامی;278341 نوشت:
می گفت: خدا رحمت کنه آیت الله حاج آقا حسن فقیه امامی را، ایشان نقل کردند که روزی زنگ خانه به صدا در آمد گفتند پیر زنی با شما کار دارد بلندشدم رفتم دم در گفتم کاری دارید بفرمایید. گفتند: حاج آقا من این تسبیح را خریده ام بشمارید ببینید دانه هایش درست است. من هم گرفتم و شمرد و بهش دادم و گفتم درست است. پایان نامه ارشد می نوشتم استادم را ده بار تماس می گرفتم تا ببینمش بعد دم خانه اش قرار می گذاشت وقتی می رفتم زنگ خانه را می زدم فرزندشان می آمد می گفت بابا میگه کاری دارید به من بگو.

دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه
هر دو جا سوزند ولیکن این کجا و آن کجا

سلام
چه کسی می گوید نمی توان خدا را دید
می شود با چشن بصیرت خدا رو دید
و حدیث داریم بر این که خدا را ان گونه عبادت کن که گویا او را می بیینی و احادیث دیگر ...
حضرت علی علیه السلام خدا رو دیده است

وفاداری

تعريف ميكرد كه يكي از اساتيد والا مقام حوزه شبها قران رو تو تاريكي و بدون روشن كردن چراغي مطالعه ميكردند...ميگه وقتي ازشون ميپرسيديم كه شما چطوري كلماتو ميبينيد؟؟؟
ميگفتن كه كلمات قران جلوي چشمام مثل نور ميدرخشند...ميگه اين در زديم اون در زديم تا بفهميم ماجرا چيه تا اينكه يه روزي خود اون بزرگوار سر اين موضوع رو فاش ميكنن....
و بطور خلاصه جريان از اين قرار بوده كه ايشون خانومش سالها مريض بودن و او حتي براي نماز از جانب خانومش اعضا و جوارحش رو وضو ميداده و همه كارهاي اون رو مثل يك پرستار انجام ميداده ...حتي يكروز كه خانومش پيشنهاد ميكنه كه اقا شما بريد همسر جديد بگيريد ...اين بزرگوار بقدري ناراحت ميشه كه ميگه اون روزي كه من بخوام به همسرم بيوفا بشم خدا منو از روي كره زمين برداره... وقتي خانومشون اين جمله رو ميشنوه شوهرش رو دعا ميكنه ...

تا اينكه بعد از مدتي از دنيا ميرن...و اين استاد گرانقدر خودش خانوم رو كفن ميكنه و ميزاره تو قبر . فرموده بوده كه وقتي داشتم جسد رو تو قبر جابجا ميكردم زير گردن رو كه بلند كردم احساس كردم يه نوري از پشت گردن ايشون اومد درون قلبم...و از اون لحظه به بعد هر وقت قران رو ميخونم احتياج به نور ندارم....

اون دسته افرادي كه حتي وقتي بيوفايي ميبينن بازم وفادار ميمونن...و كم نميارن...بله اينها قطعا پيش خدا خيلي عزيزن...


متاع دوستی و گوهر وفای به عهد
در این زمانه‌ی عسرت، حقیر و ناچیزند
مجوی مهر و محبت ز مردگانی که
مسیح را به صلیب ستم بیاویزند
دروغ در رگشان موج می‌زند، عجبا
ز مردمی که همه اهل زهد و پرهیزند!
شراب عشق به این زیرکان بده، شاید
دمی به مستیشان راستی بیامیزند...

نماز لب طلایی
یکی از اساتید اخلاق می‌گفت: امام زمان - علیه‌السلام - کی نماز صبح می‌خواند!؟ نماز صبح لب طلایی می‌خواند!؟ برای شماها که نماز صبح می‌خوانید می‌گویم. نماز صبح لب طلایی یعنی آفتاب می‌آید بالای دیوار و زردی آفتاب مثل این نعلبکی‌های لب طلایی که لبش طلاست پیدا می‌شود. کدام یک از ائمه، در چه زمان، نماز صبح لب طلایی خوانده‌اند!؟ ائمه چطوری نماز صبح می‌خواندند!؟ چرا ما این قدر نسبت به نماز صبح بی قیدیم!؟ یک چیزی شنیده‌ایم که اگر آدم خوابش ببرد و نمازش قضا شود، چون خواب بوده گناه ندارد. خیلی خوب، ولی آیا این بی اعتنایی نیست!؟ شما در یک دانشکده ای دانشجو هستی. استاد شما یک چیزی را پنجاه مرتبه به شما می‌گوید. شما می‌گویید: ببخشید خوابم برده بود. آیا به شما نمی‌گوید: شما از بی اهمیتی این جوری هستید!؟ اگر آدم اهمیت بدهد، این جوری نمی‌شود. چند مرتبه شده از هواپیما عقب بمانی در مسافرت!؟ یا از قطار!؟ یا از ماشین!؟ یا هیچ، یا در حد هیچ. چرا؟ برای اینکه دلمان شور می‌زند. به هواپیما خیلی اهمیت می‌دهیم. چرا نماز صبحمان باید قضا بشود!؟ چرا باید نمازمان را آن موقع بخوانیم!؟ چرا در اول وقت که می‌توانیم، بدون اینکه یک وجه شرعی و به اصطلاح یک عذر شرعی داشته باشیم، می‌نشینیم گپ می‌زنیم، اما نماز اول وقت نمی‌خوانیم!؟ چرا!؟ زندگی ائمه چه جوری بوده!؟

قرآن کریم
کتابخانه اهل البیت
کتابخانه حدیث
کتابخانه عقائد
کتابخانه فقه
کتابخانه اخلاق
کتابخانه اصول
کتابخانه رجال
کتابخانه تاریخ وسیره
کتابخانه ادبیات و شعر
کتابخانه تفسیر
کتابخانه علوم قران
کتابشناسی
کتابخانه دعا وزیارت
کتابخانه منطق
کتابخانه فلسفه
کتابخانه عرفان
کتابخانه کلام
کتابخانه ادیان و مذاهب
کتابخانه خانواده
کتابخانه انقلاب اسلامی
کتابخانه شخصیت ها
کتابخانه حوزه
کتابخانه اقتصاد
کتابخانه حقوق
کتابخانه پیامبر اکرم (ص)
کتابخانه حضرت فاطمه (ع)
کتابخانه امام علی علیه السلام
کتابخانه امام حسن علیه السلام
کتابخانه امام حسین علیه السلام
کتابخانه امام زین العابدین (ع)
کتابخانه امام باقر علیه السلام
کتابخانه امام صادق علیه السلام
کتابخانه امام کاظم علیه السلام
کتابخانه امام رضا علیه السلام
کتابخانه امام جواد علیه السلام
کتابخانه امام هادی علیه السلام
کتابخانه امام عسکری (ع)
کتابخانه امام مهدی علیه السلام
کتابخانه حضرت زینب (ع)
کتابخانه حضرت عباس (ع)
شیعه شدگان
کتابخانه حکایات و داستان
کتابخانه حضرت معصومه (ع)
کتابخانه امام خمینی (ره)
کتابخانه بهداشت و سلامت
کتابخانه مرگ و معاد
کتابخانه سياسي
کتابخانه زنان
کتابخانه جوان
کتابخانه كودك و نوجوان
کتابخانه ونرم افزار موبایل
نرم افزار های اسلامی
کتابخانه ازدواج و زناشویی
کتابخانه آیت الله مکارم
کتابخانه آیت الله بهجت
کتابخانه آیت الله خامنه ای
کتابخانه آیت الله خویی
کتابخانه آیت الله مصباح یزدی
کتابخانه شیخ مفید
کتابخانه شیخ طوسی
کتابخانه شیخ صدوق
کتابخانه حجه الاسلام قرائتی
کتابخانه حجه الاسلام انصاریان
کتابخانه آيت الله جعفر سبحاني
کتابخانه شيخ عباس قمي
کتابخانه علامه حلي
کتابخانه فيض کاشاني
کتابخانه علامه طباطبايي
کتابخانه شيخ انصاري
کتابخانه شيخ بهايي
کتابخانه سيد ابن طاووس
کتابخانه آيت الله ميلاني
کتابخانه علامه مجلسي
کتابخانه ابن سينا
کتابخانه شهید مطهری
کتابخانه آیت الله مظاهری
کتابخانه آیت الله دستغیب
کتابخانه بانو امین
کتابخانه صوتی
کتابخانه رد شبهات
کتابخانه نماز
کتابخانه زکات
کتابخانه حج
کتابخانه خمس
کتابخانه شهید ثانی
***(( كتابخانه حوزه علميه ))***
پايه اول
پايه دوم
پايه سوم
پايه چهارم
پايه پنجم
پايه ششم
پايه هفتم
پايه هشتم
پايه نهم
پايه دهم
***(( كتابخانه دروس خارج ))***
درس خارج فقه
درس خارج اصول فقه
کتابخانه لغت ودیکشنری
کتابخانه غدیر
کتابخانه پاسخ به شبهات
کتابخانه دفاع مقدس
کتابخانه احکام
کتابخانه شعراء
كتابشناسى امام علی علیه السلام
کتابشناسی فاطمه علیها السلام
كتابشناسى امام حسن علیه السلام
كتابشناسى امام حسین علیه السلام
كتابشناسى امام زین العابدین (ع)
كتابشناسى امام باقر علیه السلام
كتابشناسى امام صادق علیه السلام
كتابشناسى امام کاظم علیه السلام
كتابشناسى امام رضا علیه السلام
كتابشناسى امام جواد علیه السلام
كتابشناسى امام هادی علیه السلام
كتابشناسى امام عسکری (ع)
کتابشناسی امام مهدی علیه السلام
کتابشناسی پیامبر اکرم (ص)
کتابشناسی اهل البیت
اصطلاحات قرآن
اصطلاحات علوم حدیث
اصطلاحات اعتقادات
اصطلاحات توحید
اصطلاحات فقه
اصطلاحات اخلاق اسلامی
کتابخانه چینی
کتابخانه انگلیسی
کتابخانه اردو
کتابخانه ترکی
آموزش زبانهای دنیا

پیامک غفلت شکن
امروز از بیمارستان الزهرای اصفهان به یک خانمی پیامکی به این مضمون آمده بود:
تا حالا شده از ته دل خدا را شکر کنید. یادت میاد کی خدا را شکر کردی و برای چه بوده؟ همین الان برای این که در صف دیالیز نایستاده ای خدا را شکر کن




[=B Lotus]ما با تو که روبرو شدیم آقا جان!
پیش تــو بی­آبرو شدیم آقا جان!
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
«
[=B Lotus]چـوپان دروغگو
[=B Lotus]» شدیم آقا جان!
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امـا گلة بـی­شمـار داریم از تــو
مـا منتظر تـو نیستیم آقـاجــان
تنهـا همه «
[=B Lotus]انتــظار[=B Lotus]» داریم از تو[=B Lotus]

حامی;284307 نوشت:
ما با تو که روبرو شدیم آقا جان! پیش تــو بی­آبرو شدیم آقا جان! خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم «چـوپان دروغگو» شدیم آقا جان! نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو امـا گلة بـی­شمـار داریم از تــو مـا منتظر تـو نیستیم آقـاجــان تنهـا همه «انتــظار» داریم از تو

خوش به حال عرفاتی ها
امروز جایی بودند که حاج مهدی(عج) حضور داشتند



روحانی کاروانی به شوخی روی بسته های سوغاتی های یکی از حجاج نوشته بود:
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه


و چه غریبانه بود برائت از مشرکان
در این سال که مسلمانان هم غریب بودند


دکترای روان شناسی و درس خارج حوزه داشت حال بمانه که با همین مدرک هنوز ماشین هم نداره می گفت:
بذارید از آخر بگم:Nishkhand:
دیشب با یکی از دوستان هم کلاسم تلفنی گپی زدیم مدتی بود از دوستانم بی خبر بود.
به او گفتم
روان شناسی و ما ادراک ماالروان شناسی:Gig:
باید برخی از مسئولان را برد کلاس فنون روان شناسی و به آنها گفت صد تا کارگاه بحث همدلی را شرکت کنند. تا به جای همدلی با مرد بدبخت و بیچاره نگویند بحران می خواهید ببینید بروید کشورهای اروپایی را ببینید
بگذریم که درد زیاد است و به خدا اگر غیر از این بود نمی نوشتم
ادامه دارد....

همدلی
خیلی دلم میخواد کتابی درباره عایق های تبلیعی بنویسم.
کلاسی داشتم با عنوان روان شناسی اجتماعی به بچه ها گفتم یک نفر بحث عایق های تبلیغی کار کند
به نظر من ما طلاب و روحانیون در قسمت همدلی باید خیلی کار کنیم. وقتی یک نفر درد و دل می کند و یا از روی فشار اقتصادی که داره استخون هایش می شند ناله ای می کند و ناسزایی می گوید خیلی ها حالت تدافعی به خود می گیرد و فکر می کنند الان اصل ولایت فقیه را داره زیر آبش را می زند
قربان امام حسن
فدای امام سجاد
که گرد کف پای شان هم نیستم
به ناسزاگو هم عنایت داشتند
و جان به قربانت یا رسول الله که نزد فرشته های موکل عذاب از چشمان قشنگ اشک ها دانه دانه از ناودون چشماشون می ریخت و می گفت: به اینا رحم کنید آخه نمی دونن
اهد قومی انهم لا یعلمون
و صدای خدا هم در آمد که طاهای عزیزم من قرآن را برای مشقت تو نازل نکردم نزدیک است که به خاطر آنها جانت را هم فدا کنی
طاها ما انزلنا علیک القرآن لتشقی
و متأسفانه همدلی در این دوران خیلی کم یاب شده از شب قدر هم مخفی تر شده است
و واقعا ما ایتام آل محمد هستم.
بخوانیم با هم بابایمان را:
مهدی بیا آقا بیا
که فرمودند انا وعلی ابوا هذه امه
و امام زمان پدر ما در این عصر است.
می گفتم
طلبه و روحانی نباید فکر کند که درد و ناله یعنی مخالفت با نظام
مقام معظم رهبری : بین طلاب بجنورد سخنان بسیار جالبی داشتند. که انقلاب به برکت روحانیون و محبوبیت شان بین همین مردم پیروز شد
اصلا بذارید شب عیدی یک بیت شعر بگم جهنم ضررش حافظ که نیست دادگاهی مان کند
حالا دادگاه هم که بماند .....
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من.....
و مفسدان اقتصادی چه راحت می چرند در این آشفته بازار......
بازم قربانت آقا امیرالمومنین قتل فی محراب عبادته لشده عدله
اگر آقا مثل برخی مسئولان سیاسی بودند عمرشان ادامه داشت تا انقلاب مهدی:ok: شلاق به دست تو اون هوای گرم توی بازار راه می رفتن
آقا چرا شما
این وقت روز
مگه نمی خواهید استراحت....
استراحت؟‌من بخوابم و مظلومی به من نیاز داشته باشد مگر پرده چشمام را می توانم پایین بکشم و جایی را نبینم
عین الله هستند

یکی از عایق های دیگه تبلیغی اینه که وقتی کسی ناله می کند سریع ما مقایسه و تطبیق می کنیم
که زمان شاه اله و بود و الان بله و.....
مردم می دانند خودشون انقلاب کردن
خودش دنبال رهبری می دوند
و اشک می ریزند
و خودشان اگر باز هم نیاز شود به مبارزه می کنند
از خودم شرمم میاد وقتی گلزار شهدا قدم می زنم ؛ 17 ساله - 18 ساله - 14 ساله و....قس علی هذا

خوب به مردم واقعیت ها را باید گفت باید بگوییم که

به پیر به پیغمبر آمریکا همه چیز را تحریم کرده هست حتی نظارت مسئولان بر بازارها را.

به پیر به پیغمبر آمریکا همه چیز را تحریم کرده هست حتی نظارت مسئولان بر بازارها را.

به پیر به پیغمبر آمریکا همه چیز را تحریم کرده هست حتی نظارت مسئولان بر بازارها را.

نه این که نظارت نشه که بشه :ok: یعنی میشه بشه یادم یک سال شب عیدی چند سال قبل خوب نظارت میشد و مردم شکایت می کردند رسیدگی میشد به مسئولان البته از سوی پاساژی ها:ok: دمشون را می دیدند این یعنی صله رحم یعنی نوع دوستی یعنی خسته نباشی و تازه عید را هم تبریک می گفتن به اونا می گفتن شب عیدی خسته نکنید خودتون را ما هوای باز را داریم حسابی بازگرمی می کنیم یا یازار را گرم می کنیم یا...

راستی تا یادم نرفته بگم
آخه می دونید که حافظه کوتاه مدته و هیچ اعتباری بهش نیست مثلا بنزینه می پره. عجب برکتی داره این شبکه های ای فیلم و نمایش و پویا و...به هر حال سرگرم مون کردن و سرمون را گرم کردن، خدا خیرشون بده

ادامه دارد....
راستی این ها را سیاسی نخونید
روان شناختی بخونید:Cheshmak:
فحش مردم هم گُله
هر کی نخوره خُله

ادامه دارد....

اندر معانی شیخ
من خیلی لغت های فارسی و عربی را گشتم: وقتی معنای شیخ را دنبالش بود دیدم نوشته شیخ به معنی: خواجه، پیرمرد، کسی که اولاد زیاد دارد، کسی که علم زیاد دارد،

به خدا هیچ جا ننوشته بود کسی که مردم باید ارث اجدادشون را ازش بخواهند
جایی ننوشته بود کسی که دیواری از او کوتاه تر نیست
نوشته بود سپر بلای سیاسیون
ننوشته بود فردی که باید برای کارها و کم کارهای افرادی که وکیل مردم و به انتخاب خود مردم، رئیس جمهور و نماینده می شوند باید فحش بشنوند و تاوان کار نکرده را پس بدهند و...

راستی راستی این قدر مردم به ما گفتند به شما می رسند که خودمون هم باورمون شد.
ماشین های درب داغون سوار می شویم خوشیم بازم شکر
همون هایی که از همه بیشتر ناله می کنند از همه بیشتر مایه دار تر شده اند. خونه خوب و ماشین خوبه و....
خدا اول ما خلق الله( عقل) را از کسی نگیره بگیره چی میشه
یه مثال بزنم؟
افراد زیادی تو صف دستشویی بودیم یه دفعه دیدم یه آقایی با کمال خونسردی با شورت یقه هفتی :Moteajeb!: اومد بیرون و....خلاصه بد دردیه. چی؟ بابا همون دادن اجاره بالا خونه را میگم
با ماشین شصت میلیونی داره می ره به حاج آقایی که یک پراید مدل قدیمی سوار شده تکه و متک می پرونه که حسابی نون تون تو روغنه ها...
می گفت با برخی هم کلاس بودیم تنها من کنکور قبول شدم از کلاس آن هم وقتی که تجارت خانه هایی به نام دانشگاه آزاد و....نبود افرادی که 4 سال دبیرستان را برای این که پایه هایشان قوی شود 8 سال خواند به برکت مسئولان الان دارند باز نشسته می شوند و من که چهار موتوره درس خواندم و تدریس کردم وضع اقتصادی مناسبی ندارم از خدا هم هیچ شکایتی ندارم ولی همون آقا بدون خجالت به من میگه هوا تون را دارند ها (بله به خدا هوا مون را دارند می دونم چون فرمودند
انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم
ما شما را رها نکرده ایم و پیوسته به یادتان هستم

گر طبیبانه بیایی به سر بیمارم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را

به دو عالم ندهم لذت بیماری را

به دو عالم ندهم لذت بیماری را


ادامه دارد...

داشتم از دوستم می گفتم. خیلی درد و دل داشت
حکایتی را با گلوی گرفته و غمیگن برایم می گفت بغض تمام وجودش را گرفته بود.
می گفت: طلبه ای که سال هفتم حوزه بود و اهل جنوب بود با خانمش برای مشکلی آمده مشاوره.....
شب عیدی نگم بهتر...

عیدی شما با حاج مهدی(عج)
در پناه حق

ادامه دارد.......

حامی;284326 نوشت:
ماشین های درب داغون سوار می شویم خوشیم بازم شکر همون هایی که از همه بیشتر ناله می کنند از همه بیشتر مایه دار تر شده اند. خونه خوب و ماشین خوبه و....


روحانی ای می گفت:‌ در یکی از کارخانه های بزرگ کشور پیش نماز بودم حال نگم او کارخانه مجتمع فولاد مبارکه بود که بد هم نشود:khandeh!:( از این شکلک زیاد خوشم نمیاد به روی ماه خودتون ببخشید نداریه دیگه چه کنم باید بسازیم و چی....)
می گفتیم
داشتیم چه کار می کردیم:Gig:
آهان یادم اومد
داشتیم می خندیدم. این طوری نه :khaneh: ، این طوری:Nishkhand: هم نه، ایـــــــن طـــــــــــوری:khaneh:
گذشته از جدی، به شوخی بگیم .شوخی بهتره چون پیامبر هم شوخی می کردند ولی شوخ شوخی جدی میگفتن (انی لامزح و لا اقول الا حقا؛من هم شوخی می کنم ولی به غیر حق سخنی نمی گویم.)
آن روحانی می گفتن: یه مردی بود به زمین و زمان تو نماز خونه بد وبیراه گفت و می نالید :aatash:خوب چه کنیم دیگه ننه ام وقتی به دنیا اومدم:nini: اسمم را گذاشت سنگ صبور.
گفت بعد از شنیدن سخنانش و همدلی کردن با او در مشکلاتی که هست گفتم: ولی تجربه به من نشون داده اونایی که داراترند بیش از افراد دیگه می نالند.
من اصلا آمادگی نداشتم وقتی این حرف را زدم دیدم بمب خنده حضار ترکیدید و همه زدند زیر خنده (حالا کی بیاد تو رفتگی های این خنده را درست کنه)
:ghash:
گفتم چی شد؟!
گفتن
آی گفتید
باید این سخنان را با آب هویج که نه با آب طلا بنویسیم
این آقا همکار ماست ولی از همه ما ها دارا تر است و تجربه شما دقیق است

و اون آقا ..:kill:

و بقیه....:moj:
و من:ghash:

مشکلات مالی طلاب

حامی;284326 نوشت:
اندر معانی شیخ

حامی;284326 نوشت:

من خیلی لغت های فارسی و عربی را گشتم: وقتی معنای شیخ را دنبالش بود دیدم نوشته شیخ به معنی: خواجه، پیرمرد، کسی که اولاد زیاد دارد، کسی که علم زیاد دارد،
به خدا هیچ جا ننوشته بود کسی که مردم باید ارث اجدادشون را ازش بخواهند
جایی ننوشته بود کسی که دیواری از او کوتاه تر نیست
نوشته بود سپر بلای سیاسیون
ننوشته بود فردی که باید برای کارها و کم کارهای افرادی که وکیل مردم و به انتخاب خود مردم، رئیس جمهور و نماینده می شوند باید فحش بشنوند و تاوان کار نکرده را پس بدهند و...
راستی راستی این قدر مردم به ما گفتند به شما می رسند که خودمون هم باورمون شد.
ماشین های درب داغون سوار می شویم خوشیم بازم شکر همون هایی که از همه بیشتر ناله می کنند از همه بیشتر مایه دار تر شده اند. خونه خوب و ماشین خوبه و.... خدا اول ما خلق الله( عقل) را از کسی نگیره بگیره چی میشه یه مثال بزنم؟ افراد زیادی تو صف دستشویی بودیم یه دفعه دیدم یه آقایی با کمال خونسردی با شورت یقه هفتی اومد بیرون و....خلاصه بد دردیه. چی؟ بابا همون دادن اجاره بالا خونه را میگم با ماشین شصت میلیونی داره می ره به حاج آقایی که یک پراید مدل قدیمی سوار شده تکه و متک می پرونه که حسابی نون تون تو روغنه ها... می گفت با برخی هم کلاس بودیم تنها من کنکور قبول شدم از کلاس آن هم وقتی که تجارت خانه هایی به نام دانشگاه آزاد و....نبود افرادی که 4 سال دبیرستان را برای این که پایه هایشان قوی شود 8 سال خواند به برکت مسئولان الان دارند باز نشسته می شوند و من که چهار موتوره درس خواندم و تدریس کردم وضع اقتصادی مناسبی ندارم از خدا هم هیچ شکایتی ندارم ولی همون آقا بدون خجالت به من میگه هوا تون را دارند ها (بله به خدا هوا مون را دارند می دونم چون امام زمان فرمودند
انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم

ما شما را رها نکرده ایم و پیوسته به یادتان هستم
گر طبیبانه بیایی به سر بیمارم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را

داشتم از دوستم می گفتم. خیلی درد و دل داشت
حکایتی را با گلوی گرفته و غمیگن برایم می گفت بغض تمام وجودش را گرفته بود.
می گفت: طلبه ای که سال هفتم حوزه بود و اهل جنوب بود با خانمش برای مشکلی آمده بودند مشاوره.

در ضمن سخنانش گفت: 160 هزار تومان شهریه می گریم 200 هزار تومان اجاره خونه می دهم.
از پول یارانه 40 هزار تومان می گذارم روی پول شهریه می دهم به صاحبخانه و با بقیه آن زندگی می گذارنیم.
در مورد گوشت می گفت:‌نسبت به گوشت که عادت کرده ایم به نخوردن مدت هاست که بی خیال گوشت و مرغ شده ایم. چرا گاهی ممکن است به مناسبتی برادرم برای فرزندم به جای هدیه و کادو پول بیاورند. برای این که به رشد فرزندم خللی وارد نشود برایش گوشت می خریم و بهش می دهیم.
و الان در این اوضاع آشفته بازار خدا می داند که مردم و این قشر(طلاب) چه می کشند

حامی;284510 نوشت:

و الان در این اوضاع آشفته بازار خدا می داند که مردم و این قشر(طلاب) چه می کشند

سلام
بدون سختی انسان به جایی نمی رسد!

مخصوصا اهل علم که عادتشان است و اصلا شکم پر، ضد آموختن است!

همین الان شام 3 دانشجوی دکتری و یک فوق لیسانس، تقریبا 2 تخم مرغ بود+کمی رب!

درسته
سنوات تحصیلی حوزه خیلی طولانی است
یعنی طلاب بعد از حجره نشینی این مشکلات را دارند ولی بسیار از تحصیل کرده های دانشگاه بعد از لیسانس یا فوق یا دکترا جذب کار می شوند
یک نفر با دیپلم یا لیسانس برود حوزه بعداز نه سال لیسانس حوزه می گیرد و تازه اول بسم الله است.و..

خبر /نقشه راه / حاشیه دیدار/ عکس// فيلم// صوت/صوت/جدول بیانات


۱۳۹۱/۰۷/۱۹
بيانات در ديدار علما و روحانيون خراسان شمالى



مصلی امام خمینی بجنورد

بسم

‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمد للّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين سيّما بقيّةاللّه فى الأرضين.
يكى از جلساتى كه در سفرهاى ما براى بنده شيرين و دلپذير است، جلسه‌ى با روحانيون و علما و فضلا و طلاب جوان است. دلائل اين احساس هم از نظر من روشن است و يكى دو تا هم نيست. اگر كسى فلسفه‌ى روحانيت را بداند، و اگر كسى در دل حوزه‌ها با اين طلاب جوان حشر و نشر داشته باشد، خوب تشخيص ميدهد كه چرا كسى مثل بنده در سنين دهه‌ى هفتاد عمر، از جوانان طلبه و آغاز راه واردشده روحيه ميگيرم و احساس نشاط ميكنم. خوشبختانه در دوره‌ى بعد از انقلاب، طلاب شامل خواهران هم هستند. دختران دانشجو، پسران دانشجو، دانشجويان علوم دينى، طلاب، آماده‌سازان خويش براى حضور در نقاط حساس جبهه‌هاى مقدم و حساس دين‌اند. روحانيت اين است.
خب، امشب هم ما تا آنجائى كه حال و توان اجازه بدهد، با شما عرايضى را عرض ميكنيم؛ با اميد فراوان به اينكه ان‌شاءاللّه اين حرفها در دلهاى پاك و نورانى شما اثر بگذارد و آن تحول و حركت و تكميلى كه اين مسير نياز دارد، با همت شماها، با خواست شماها و با اراده‌ى مسئولان محترم حوزه‌ها تحقق پيدا كند.
اولاً عرض بكنيم؛ اين منطقه‌ى بجنورد، يعنى منطقه‌اى كه امروز «خراسان شمالى» ناميده ميشود، از فاروج بگيريد تا نزديك مرز گلستان و جنگل گلستان - شرقى و غربى و شمال و جنوبى هم كه معلوم است - يك منطقه‌ى استعدادخيز است. نميخواهيم مبالغه كنيم از لحاظ كثرت علمائى كه از اين منطقه برخاستند و آنها را با بعضى از شهرهائى كه عالمان زيادى داشتند، مقايسه كنيم؛ اما ميخواهيم عرض كنيم علمائى كه ما شناختيم كه از اين منطقه برخاستند، بسيارى‌شان جزو برجستگان استعداد بودند.
حالا يك نفرى كه من خودم ايشان را زيارت كردم و در درسشان شركت كردم، مرحوم آقاى آميرزا حسن بجنوردى هستند. وقتى ايشان در سال 40 يا 41 براى زيارت مشهد و قم از نجف به ايران آمدند، امام بزرگوار (رضوان اللّه تعالى عليه) اصرار كردند كه شما بايد در قم بمانيد. يعنى شخصيت علمى او جورى بود كه امام بزرگوار با آن روحيه‌ى سختگيرى كه در زمينه‌ى علم و علميات و همراهى علميات با معنويات و اخلاق داشتند، به اين مرد اصرار كردند كه شما بايد در قم بمانيد. ايشان هم قبول كردند، قرار درس هم گذاشته شد، ولى متأسفانه همان روزى كه قرار بود ايشان بيايند مدرسه‌ى فيضيه درس بگويند، سكته كردند، بيمار شدند؛ لذا مجبور شدند نمانند و برگردند نجف. البته من در نجف هم چند جلسه‌اى درس ايشان را درك كردم. مرحوم آقاى آميرزا حسن بجنوردى در مسجد طوسى درس ميگفتند و عده‌اى از فضلاى ناب در درس ايشان شركت ميكردند. ايشان مجمعى بود از استعداد و ذوق و حافظه. اين برجستگى را ما در ايشان ديديم. ايشان يكى از كسانى است كه از اين منطقه برخاسته.
رفيق و همدرس ايشان، مرحوم آقاى حاج ميرزا احمد بجنوردى مرتضوى بود. اين دو نفر - كه ظاهراً هم اهل خراشاه بودند - اولِ طلبگى از بجنورد آمدند مشهد، در درس مرحوم آقازاده و مرحوم آقاى حاج آقا حسين قمى شركت كردند. پدر من در آن وقت جزو فضلاى مشهد بودند؛ اينها را ميشناختند، با اينها مرتبط بودند، از اينها خيلى تعريف ميكردند. بعد هم اينها رفتند نجف. بعد از آن هم مرحوم والد ما مشرف شدند نجف، در نجف هم با اينها مربوط بودند. آقاى حاج ميرزا احمد بعد از چند سالى برگشت بجنورد. ايشان در بجنورد روحانى متصرفِ قدرتمندِ مردمىِ بانفوذ در سرتاسر اين منطقه بود. با اينكه آن وقت حكومت با روحانيون بد بود و اگر روحانى‌اى بانفوذ بود، هر طور ميتوانستند، سعى ميكردند او را از نفوذ بيندازند - يا او را با خودشان همراه كنند، يا انگشتهاى نفوذ او را ببرّند و قيچى كنند - در مورد مرحوم حاج ميرزا احمد نتوانستند اين كار را بكنند. ايشان اينجا روحانى بود، مرد بسيار محترمى بود؛ مشهد هم كه مى‌آمد - ما آن وقت طلبه‌ى مشهد بوديم - علماى مشهد از ايشان تجليل ميكردند، ديدن ايشان ميرفتند، احترام ميكردند.
قبل از اينها، مرحوم شيخ محمدتقىِ معروف بجنوردى بود. ايشان در مشهد امام جماعت معتبر و موجّه مسجد گوهرشاد و معروف به عبادت و زهد و علم - همه با هم - بود. البته زمان ايشان مال قرن قبل از ماست، در حدود صد سال قبل ايشان فوت كردند؛ ليكن از آن زمان تا همين چند سال قبل از اين، خانه‌ى شيخ محمدتقى در بالاخيابان مشهد و در كوچه‌اى كه به نام ايشان بود: كوچه‌ى شيخ - مشهدى‌ها كوچه‌ى شيخ و منزل شيخ را كاملاً ميشناسند - محل اجتماع مردم بود. مهمترين مجلس عزاى دهه‌ى عاشورا، همين منزل بود؛ كه مردم نذورات زيادى ميكردند، مى‌آوردند. پسر ايشان، مرحوم شيخ مرتضى، از علماى مشهد، راه ايشان را ادامه داد. بعد فرزند ايشان، مرحوم آشيخ رضا بود؛ كه ما آشيخ رضا را زيارت كرده بوديم. مرحوم آقاى حاج ميرزاحسنعلى مرواريد، داماد آقاى آشيخ رضا بودند. ببينيد، اينها برجسته‌هاى اين منطقه‌اند. بله، از لحاظ كميت زياد نيستند، اما زبده‌اند، برجسته‌اند.
اين استعداد را ما در زمان طلبگىِ خودمان هم ديديم. به دوستان گفتم؛ ما در درس كفايه و مكاسب مرحوم آشيخ هاشم قزوينى كه شركت ميكرديم، يك طلبه‌اى بود كه استعداد او از همه‌ى طلاب آن درس، كه شايد نزديك دويست نفر شركت ميكردند و آن وقت خيلى زياد بود - حالاها اين عددها به خاطر وسعت حوزه‌ها چيزى نيست؛ اما آن زمان دويست تا طلبه پاى يك درس، چيز مهمى بود - بالاتر بود. او در درس كفايه اشكال ميكرد و حاج شيخ را به بحث واميداشت. ايشان اهل همين منطقه بود - ظاهراً مال منطقه‌ى آشخانه بود - اسمش هم شيخ حسين كُرد بود؛ جزو كُردهاى اين منطقه بود. متأسفانه در آن دوران، اين استعدادها نه شناخته ميشد، نه وقتى شناخته شد، مورد استفاده قرار ميگرفت. كسى سؤال نميكرد فلان استعداد كجا رفت، چه شد، درس را تا كجا خواند، چقدر توانست در پيشرفت علم منشأ اثر باشد. آن زمان اينجورى بود؛ امروز نبايد اينجور باشد، و نيست.
در بين همين شهداى روحانى، من با دو نفر از نزديك آشنائى داشتم. البته طلاب جوانى بودند كه رفتند جنگ، جهاد كردند و به شهادت رسيدند. من اسمهاى اينها را ديدم، ولى توفيق آشنائى با اينها را از نزديك نداشتم؛ ليكن من با دو نفر از نزديك آشنائى داشتم: مرحوم آشيخ قاسم صادقى گرمه‌اى - كه اهل گرمه بود - و مرحوم طيبى. مرحوم حاج شيخ قاسم صادقى چندين سال با بنده مباحثه ميكرد؛ ما با هم شرح لمعه و مكاسب را مباحثه ميكرديم. ايشان آيت استعداد بود. او هم اگر چنانچه درس ميخواند و ادامه ميداد، يقيناً يك عالم برجسته‌اى ميشد؛ اما آن وقت معمول نبود كه از طلبه بپرسند: شما كه هستى؟ چه هستى؟ چه كار ميخواهى بكنى؟ راهنمائى كنند، دستگيرى كنند، به او كمك‌هزينه‌ى تحصيلى بدهند، برايش امكانات تحصيل فراهم كنند؛ آن روزها اين حرفها نبود. ايشان هم رفت مشغول كارهاى ديگر شد. البته در انقلاب، هم ايشان، هم مرحوم طيبى آمدند نماينده‌ى مجلس شدند و در بين هفتاد و دو شهيد حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيدند.
ببينيد، پس اينجا مركز استعداد است. از خود بجنورد بگيريد تا اين مناطق اطراف - اسفراين، شيروان، فاروج - بعد اين طرف، شهرستانهاى ديگرى كه در اينجا هستند؛ چه آن منطقه‌اى كه برادران سنى ما هستند، چه آن قسمتى كه شيعه هستند.
برادران سنى هم حق دارند. همين روحانيت تركمن سنى - من صبح گفتم - نقش‌آفرينى كردند در خواباندن فتنه‌اى كه كمونيستها ميخواستند در اين منطقه به نام تركمنها به راه بيندازند. من از نزديك علمائى را ميشناختم كه اهل انگيزه بودند، اهل فكر بودند، اهل اقدام بودند؛ اينها نقش‌آفرينى كردند.
اينجا جايگاهى است كه يك حوزه‌ى علميه‌ى كامل، با سطوح عالى درسى، با كيفيتِ خوب ميتواند فراهم شود. استاد بايد بيايد. اين منطقى نيست كه طلبه حتماً در دورانهاى اوليه‌ى درس هجرت كند، برود به حوزه‌هاى بزرگ، بعد هم ديگر برنگردد؛ اين نميشود. در همين شهرستانهاى اطراف خراسان بزرگ، علماى بزرگ داشتيم. من به خيلى از اين شهرها رفتم؛ مجتهدين درجه‌ى يك در آنجا اقامت داشتند. در بيرجند دو تا مجتهد بودند كه اگر چنانچه در نجف بودند، به احتمال زياد جزو مراجع تقليد ميشدند: مرحوم تهامى و مرحوم آشيخ محمدحسين آيتى. اينها در بيرجند مانده بودند و متعلق به مردم بيرجند شده بودند. در قوچان، كسى مثل مرحوم آقا نجفى قوچانى مى‌آيد ساكن ميشود، كه يكى از شاگردان برجسته‌ى مرحوم آخوند خراسانى است. در بجنورد - عرض كرديم - مرحوم حاج ميرزا احمد مرتضوى بود، و در شهرستانهاى ديگر هم همين جور؛ علماى بزرگ و علماى برجسته‌اى بودند.
بعضى ميگويند خب آقا، آن وقت ارتباطات بين شهرهاى بزرگ و شهرهاى كوچك آسان نبود؛ علما مجبور بودند آنجا بنشينند. اين استدلال بعكس نتيجه ميدهد. امروز كه ارتباط آسان است، شما يك رايانه ميگيريد، پاى رايانه مى‌نشينيد، از بهترين درسهاى حوزه‌هاى بزرگ مستقيماً استفاده ميكنيد. پس امروز بايد به حوزه‌هاى بزرگ نروند، نه آن روز. شما شبهه‌ى علمى داشته باشيد، سوار ماشين ميشويد، دو سه ساعته خودتان را ميرسانيد مشهد، ميرويد پيش يك عالم دينى، شبهه را برطرف ميكنيد، برميگرديد. امروز با پيش‌آمدن امكانات فراوان، حوزه‌هاى شهرستانها بايد رونق بگيرد؛ بايد كمّاً و كيفاً توسعه پيدا كند.
اين طرح هجرتى كه بنده چندين سال قبل از اين مطرح كردم، موجب گسترش فعال روحانيت در سرتاسر كشور ميشود. بايد از حوزه‌هاى بزرگ هجرت كنند، بيايند در شهرستانها بمانند؛ چه اهل آنجا باشند، چه نباشند. افراد گاهى هم اهل آنجا نيستند. مرحوم محقق سبزوارى - صاحب ذخيره و صاحب كفايه و ملاى معروف و شيخ‌الاسلام بزرگ اصفهان در دوران صفويه - بلند ميشود از اصفهان مى‌آيد مشهد ساكن ميشود. آن وقت اصفهان بزرگترين شهر ايران بود، مشهد يك شهر كوچكى مثل يك ده بزرگ بود. مدرسه‌ى باقريه‌ى مشهد - كه طلبه‌هاى قديمى مشهد آن را ديده بودند و امروز خراب شده - مدرسه‌اى است كه ايشان تعمير كرده. مى‌آمدند، ميماندند، ولو شهر خودشان هم نبود. مرحوم ميرزا مهدى شهيد اصفهانى‌الاصل، كه يكى از چهار شاگرد برجسته‌ى مرحوم وحيد بهبهانى است - كه چهارتا شاگرد او به نام «مهدى» است و به آنها ميگويند «مهادى اربعه» - مى‌آيد مشهد ميماند، در همين جا هم به شهادت ميرسد. در طول اين سالها، علماى بزرگى در بين اعقاب او حضور داشتند. چه اشكال دارد اهل آنجا هم نباشند، اما بيايند؟ فضلاً از اينكه(1) اهل آنجا باشند. اگر اهل آنجا باشند، بايد بيايند.
فضلاى بجنوردىِ مشهد و قم بنشينند بين خودشان ده نفر را انتخاب كنند، آنها را بفرستند اينجا، حوزه هم موظف باشد امكانات فراهم كند؛ بيايند اينجا، درسها را بگويند. حالا ميگويند تا سطح ده تدريس ميشود. بالاتر بگويند، درس خارج بگويند. بله، طلبه‌اى كه اينجا درس خارج خوانده و قريب‌الاجتهاد شده، مانعى ندارد و خوب است كه دو سال، سه سال، پنج سال هم برود در يك حوزه‌ى ديگرى - مثلاً حوزه‌ى قم يا حوزه‌ى مشهد - حضور پيدا كند و بعد برگردد اينجا. وقتى يك روحانىِ ملاىِ باسوادِ عميق در اين روزگار - كه روزگار فكر و فرهنگ و گسترش انديشه‌هاى نو در سرتاسر دنياى اسلام است - در يك شهرِ اينجورى باشد، ميدانيد چه اتفاقى مى‌افتد؟
امروز اين شهر يا اين استان، نزديك به چهل هزار دانشجو دارد. از اين چهل هزار دانشجو چندتاشان با شما طلبه‌ها مرتبطند؟ با چندتاشان مى‌نشينيد حرف ميزنيد؟ تعدادى از شما ممكن است به بعضى از مجامع آنها دعوت شوند و بروند؛ پنجاه نفر، صد نفر آنجا باشند، برايشان سخنرانى كنند. مسئله اين نيست. بايد بالمشافهه حرف بزنيد، طرف مقابل را بسازيد؛ اين احتياج دارد به وقت، احتياج دارد به كار، احتياج دارد به سواد كافى، احتياج دارد به ملاحظه‌ى نيازهاى فكرى و فرهنگى، و احتياج دارد به عشق؛ اين كار بايد اتفاق بيفتد.
خب، شما بحمداللّه جمعيت زيادى هستيد - هم خانمها، هم آقايان - در اينجا انسان مشاهده ميكند. بايد درس بخوانيد، خوب درس بخوانيد، عالم شويد، ملا شويد، قوى شويد، قدرت تجزيه و تحليل افكار نو را پيدا كنيد. مطالعات جنبى هم داشته باشيد. بعضى از اين درسهائى كه در حوزه‌ها معمول شده، در قم يا تهران، ميتواند به صورت مطالعات جنبى استفاده شود؛ مثل ادبيات فارسى، اخلاق و بعضى درسهاى ديگر - البته ادبيات عرب لازم است؛ آن جزو ابزار كار ماست - لزومى ندارد اينها حتماً در برنامه‌هاى درسى وارد شود. البته من دخالت نميكنم، سليقه‌ام را عرض ميكنم؛ برنامه‌ريزان بنشينند رويش فكر كنند.
طلبه بايد دستش از كتاب رها نشود؛ كتاب بخواند، همه جورش را بخواند، در دوره‌ى جوانى بخواند. اين ذخيره‌ى حافظه را كه بى‌نهايت داراى ظرفيت است، هرچه ميتوانيد، در دوره‌ى جوانى پر كنيد. ما هرچه در جوانى در حافظه انباشتيم، امروز موجود است؛ هرچه در دوران پيرى - كه بنده همين حالا هم با همه‌ى گرفتارى‌ها، بيش از جوانها مطالعه ميكنم - به دست مى‌آوريم، ماندگارى ندارد. الان شما جوانيد. اين منبع قيمتىِ ارزشمند را از اطلاعات ارزشمند، از آگاهى‌هاى مفيد و لازم در زمينه‌هاى مختلفى كه براى تبليغ به آنها احتياج داريد، هرچه ميتوانيد، انباشته كنيد؛ از اين استفاده خواهيد كرد.
آنچه كه لازم است عرض بكنم - كه از همه‌ى اين مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌هاى علميه است با انقلاب و نظام اسلامى. هيچ كس در عالم روحانيت، اگر انصاف و خرد را ميزان قرار بدهد، نميتواند خودش را از نظام اسلامى جدا بگيرد. نظام اسلامى يك امكان عظيمى را در اختيار داعيان الى‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده. كِى چنين چيزى در اختيار شما بود؟ امروز يك طلبه‌ى فاضل در تلويزيون مى‌نشيند نيم ساعت حرف ميزند، ده ميليون، بيست ميليون مستمع از روى شوق به حرف او گوش ميدهند. كِى چنين چيزى براى من و شما در طول تاريخ روحانيت، از اول اسلام تا حالا، وجود داشته؟ اين اجتماعات بزرگ كِى وجود داشت؟ اين نمازجمعه‌ها كِى وجود داشت؟ اين همه جوان مشتاق و تشنه‌ى معارف كِى وجود داشت؟ امروز اين جوانهاى دانشجو و غير دانشجو را كه مشاهده ميكنيد - حالا من دانشجوها را ميگويم - همه‌شان تقريباً و تغليباً مشتاقند از مفاهيم اسلامى و معارف اسلامى چيزهائى را بشناسند و چيزهائى را بفهمند و سر در بياورند. من و شما بايد زمينه فراهم كنيم كه بتوانيم به آنها جواب دهيم. اين فرصت تا امروز كِى براى روحانيت وجود داشته؟ علاوه بر اين، ابزارهاى تسهيل‌كننده، مثل رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى هم كه الان در اختيار شماست. اگر بتوانيد اينها را ياد بگيريد، ميتوانيد يك كلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى كه شما آنها را نميشناسيد، برسانيد؛ اين فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ نبادا اين فرصت ضايع شود. اگر ضايع شد، خداى متعال از من و شما روز قيامت سؤال خواهد كرد: از فرصت اين همه جوان، اين همه استبصار، اين همه ميل و شوق به دانستن، شما براى ترويج معارف اسلامى چه استفاده‌اى كرديد؟ نظام اسلامى يك چنين خدمتى به ما معممين و روحانيون كرده. مگر ميتوانيم خودمان را كنار بگيريم؟
اين كه يك آقائى در يك گوشه‌اى عبايش را بكشد به كول خودش، بگويد من به كارهاى كشور كار ندارم، من به نظام كار ندارم، افتخار نيست؛ اين ننگ است. روحانى بايد از وجود يك چنين نظامى كه پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همه‌ى وجود استقبال كند. مراجع تقليد كنونى، مكرر متعددى‌شان به بنده گفتند كه ما تضعيف اين نظام را به هر كيفيتى حرام قطعى ميدانيم. خيلى‌شان از روى لطف به من پيغام ميدهند يا ميگويند كه ما تو را مرتباً دعا ميكنيم. اين نشان دهنده‌ى قدرشناسى از نظام اسلامى است. حالا يك معممى يك گوشه‌اى بيايد خودش را از نظام كنار بگيرد؛ بهانه هم اين است كه ما فلان انتقاد را داريم. خيلى خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دويست تايش به خود ما عمامه‌اى‌ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نيست؟ وجود انتقاد و عيب در يك مجموعه مگر موجب ميشود كه انسان اين همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبيند و ملاحظه نكند؟ در روحانيت هم همين جور است؛ عيوب الى ماشاءاللّه. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بيائيد براى شما همين جا يك فهرست از بر بنويسم. صد تا اشكال در ما هست؛ اما اين صد تا اشكال موجب ميشود ما از روحانيت اعراض كنيم؟ ابداً. در مقابل اين صد تا اشكال، هزار تا حُسن وجود دارد. در كسر و انكسار مصالح و مفاسد است كه انسان ميتواند خط مستقيم را پيدا كند.
حوزه‌هاى علميه بايد خود را سربازان نظام بدانند، براى نظام كار كنند، براى نظام دل بسوزاند، در خدمت تقويت نظام حركت كنند؛ و اين درست عكس آن چيزى است كه سياست سرويسهاى امنيتى انگليس و آمريكا و اسرائيل و ديگران و ديگران دنبال ميكنند. آنها تلاش ميكنند بلكه بتوانند يك منفذى پيدا كنند. يك آخوندى يك گوشه‌اى حرفى ميزند، كه على‌الظاهر برخلاف خواست و فهم و عقيده‌ى كلى نظام است، بزرگش ميكنند؛ آن آدم را اگر كوچك هم باشد، از او يك تصوير بزرگى درست ميكنند، براى اينكه فاصله‌ى بين نظام و روحانيت را برجسته كنند؛ القاء كنند كه چنين فاصله‌اى وجود دارد. بنابراين حوزه‌هاى علميه نميتوانند سكولار باشند. اينكه ما به مسائل نظام كار نداريم، به مسائل حكومت كار نداريم، اين سكولاريسم است.
معناى حرف من اين نيست كه حالا همه بايد از روز اول بيايند در مشاغل نظام كار كنند؛ نخير، بايد درس بخوانيد. بنده از دوران مبارزات، خودم درگير مبارزات بودم. در مشهد درس مكاسب و كفايه ميدادم. خيلى از شاگردهاى ما درگير مبارزات بودند. از بس گرم كارهاى مبارزاتى ميشدند، به نظرشان مى‌آمد كه اين حرفهاى مكاسب و استدلالهاى كفايه فايده‌اش چيست. مكرر بنده به آنها ميگفتم: آقاجان! بى‌مايه فطير است؛ بايد مايه پيدا كنيد. اگر مايه پيدا كرديد، آن وقت ميتوانيد در منصب و جايگاهى مثل جايگاه امام بزرگِ عالى‌مقام، اين حركت عظيم را انجام دهيد.
نظام، مرتبط و متصل و همزاد است نسبت به روحانيت. اگر روحانيت نبود، شما بدانيد اين نظام تشكيل نميشد؛ اين انقلاب پيروز نميشد. بنده از قبل از انقلاب در محافل روشنفكرى بوده‌ام، با گروه‌هاى سياسى ارتباط نزديك داشته‌ام، همه‌ى آنها را هم ميشناختم، با خيلى‌هاشان هم بحث و جدل كرده بوديم. اين را من از روى اعتقاد و با استدلال ميگويم: اگر جامعه‌ى روحانيت نبود، اين انقلاب پيروز نميشد؛ تا صد سال ديگر هم پيروز نميشد. روشنفكران سياسى ما كه بعضى‌شان هم آدمهاى خوبى بودند، دلسوز هم بودند - همه، آدمهاى ناراه و منحرفى نبودند - توانائى‌اش را نداشتند، مقبوليت نداشتند، در بين مردم نفوذ نداشتند، نميتوانستند بر دلهاى مردم حكومت كنند. آن كه ميتوانست اولاً از حيث سطح، تمام كشور را فرا بگيرد، ثانياً از حيث عمق و تأثير، تا اعماق دلها نفوذ كند، روحانيت بود؛ كه همه جا بود.
بنده يك وقتى در اوائل انقلاب، اين آيه‌ى شريفه‌ى سوره‌ى نحل را خواندم: «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم. و اوحى ربّك الى النّحل ان اتّخذى من الجبال بيوتا و من الشّجر و ممّا يعرشون. ثمّ كلى من كلّ الثّمرات فاسلكى سبل ربّك ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للنّاس».(2) گفتم بله، اين جوانهاى طلبه مثل زنبورهاى عسل رفتند بر روى گلهاى معرفتى كه از بيان امام روئيده بود، نشستند تغذيه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر كشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نيش زدند؛ هم عسل، هم نيش؛ نيش و نوش با هم. از هيچ دسته‌اى، از هيچ حزبى، از هيچ جمعيت ديگرى غير از روحانيت، اين كار برنمى‌آمد. و اگر اين نميشد، اين انقلاب اجتماعى به وقوع نميپيوست؛ انقلابى كه همان شعارى كه در تهران روز عاشورا داده ميشود، در فلان كوره‌دهِ يك استان دورافتاده هم مردم راهپيمائى ميكنند، همان شعار را ميدهند، همان حرف را ميزنند، همان درخواست را ميكنند. اين ميشود انقلاب اجتماعى؛ كه نتيجه‌اش سقوط آنچنان حكومتى است، و تشكيل اينچنين نظامى. استقامت و استحكام و ريشه‌دارى اين نظام به گونه‌اى است كه به توفيق الهى، قرنها اين نظام پابرجا خواهد بود.
مبانى فكرى را هم باز خود روحانيون آماده كردند. امثال شهيد مطهرى، امثال علامه‌ى طباطبائى و بزرگانى از اين قبيل، مبانى فكرىِ مستحكم را آماده كردند؛ اين زيرساختهاى فكرى را كه بر اساس آنها ميشود نشست فكر كرد، پرورش داد، گسترش داد، تفريع فروع كرد و نيازهاى فكرى امروز جوانها را پاسخ داد. در كشور ما آن سخن قاطعى كه توانست تفكرات ماركسيستى را مثل پنبه‌اى حلاجى كند، به هم بزند و باد هوا كند، فرمايشات مرحوم مطهرى بود - كه ايشان شاگرد آقاى طباطبائى بود - و بعضى ديگر از شاگردان مرحوم علامه‌ى طباطبائى. اين نظام در يك چنين بسترى به وجود آمده.
بنابراين وظيفه سنگين است، كار هم زياد است. وظيفه‌ى شما خيلى زياد است. از لحاظ معنوى بايد خودتان را بسازيد؛ هم از لحاظ اخلاقى، هم از لحاظ تهذيب، هم از لحاظ تدين، هم از لحاظ پايبندى و تقيد به فرايض و نوافل و تلاوت قرآن. اين طلبه‌ى عزيز ما چه قرآن خوبى تلاوت كردند، و چه آياتى: «لقد كان لكم فى رسولاللّه اسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الأخر و ذكر اللّه كثيرا».(3) اگر «يرجوا اللّه و اليوم الأخر» هستيم، اسوه، پيغمبر است. نه اينكه ما مثل او عمل كنيم - كه محال است - راه او را بايد ادامه دهيم. آن وقت در آيه‌ى بعد، وضع مؤمنان به اين پيغمبر روشن ميشود: «و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله».(4) در جنگ احزاب، از همه طرف حمله كردند. در جنگ بدر يك گروه بودند، در جنگ احد يك گروه بودند، در جنگهاى ديگر قبائلِ كوچك بودند؛ اما در جنگ احزاب، همه‌ى قبائل مشرك مكه و غير مكه و ثقيف و غيره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نيروى رزمنده فراهم كردند؛ يهودى‌هایی هم كه همسايه‌ى پيغمبر بودند و امان‌يافته‌ى پيغمبر بودند، خيانت كردند؛ اينها هم با آنها همكارى كردند. اگر بخواهيم اين را با امروز مقايسه كنيم، يعنى آمريكا با آنها مخالفت كرد، انگليس مخالفت كرد، رژيم صهيونيستى مخالفت كرد، فلان رژيم مرتجعِ نفتخوار مخالفت كرد. پولهاشان را خرج كردند، نيروهاشان را جمع كردند، يك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابى كه دلها را خيلى ترساند. اوائل همين سوره ميفرمايد: «و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا»؛(5) مردم را ميترساندند. الان هم همين جور است. الان هم يك عده‌اى مردم را ميترسانند: آقا بترسيد. مقابله‌ى با آمريكا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مى‌آورند! آن جنگ نظامى‌شان، اين تحريمشان، اين فعاليتهاى تبليغى و سياسى‌شان. در آخر اين سوره باز ميفرمايد: «لئن لم ينته المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم».(6) مرجفون همينهايند. در يك چنين شرائطى، شرح حال مؤمن اين است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نميكنيم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند كه اگر پابند به توحيد باشيد، پابند به ايمان به خدا و رسول باشيد، دشمن داريد؛ دشمنها سراغتان مى‌آيند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ ديديم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ايمانا و تسليما»؛ ايمانشان بيشتر شد. منافق، ضعيف‌الايمان، فى قلوبهم مرض - كه طوائف گوناگونى‌اند - وقتى دشمن را مى‌بينند، تنشان مثل بيد ميلرزد؛ بنا ميكنند به مؤمنين باللّه و زحمتكشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذيت كردن و فشار آوردن: آقا چرا اينجورى ميكنيد؟ چرا كوتاه نمى‌آئيد؟ چرا سياستتان را اينجورى نميكنيد؟ همان كارى كه دشمن ميخواهد، انجام ميدهند. اما از آن طرف، مؤمنينِ صادق ميگويند: ما تعجبى نميكنيم؛ خب، بايد دشمنى كنند؛ «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله».
يك جا هم فرموده: «و لن ترضى عنك اليهود و لا النّصارى حتّى تتّبع ملّتهم»؛(7) تا وقتى كمند آنها را به گردن نيندازيد، دنباله‌رو آنها نشويد، همين آش است و همين كاسه. خودت را قوى كن كه كمندش در گردن تو تأثير نگذارد؛ يك تكان بدهى، كمندش پاره شود. خودت را قوى كن. چرا خودت را ضعيف ميكنى تا در مقابل او تسليم شوى، خاكسار شوى، به خاك بيفتى؟ «و ما زادهم الاّ ايمانا و تسليما». اينجورى باشيد عزيزان من، فرزندان من، جوانهاى طلبه! با نيت صادقانه درس بخوانيد، به قصد اينكه در اين ميدان عظيم كه در صفوف مقدمش خواهيد بود، جزو برجستگان صفوف مقدم باشيد.
من سفارش ميكنم كه كانونهاى فرهنگى - هنرى مساجد را فراموش نكنيد؛ البته با همكارى بسيج. بد است كه بين روحانى مسجد و بسيج مسجد، اختلاف به وجود بيايد. نه، با همكارى بسيج، اين كانونهاى فرهنگى - هنرى مساجد را مؤثر كنيد، برايش كار كنيد. بنشينيد فكر كنيد، مطالعه كنيد و سخنى كه متناسب با نياز آن جوانى است كه آنجا حضور پيدا ميكند، فراهم كنيد. مطالعه كنيد. كتابهائى وجود دارد كه ميشود از اين كتابها استفاده كرد. كتابهائى هست؛ برويد بپرسيد، تحقيق كنيد از كسانى كه اهلش هستند. خودتان را مجهز كنيد، مسلح به سلاح معرفت و استدلال كنيد، بعد به اين كانونهاى فرهنگى - هنرى برويد و پذيراى جوانها باشيد. با روى خوش هم پذيرا باشيد؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبيّه»، كه ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا كنيد. ممكن است ظاهر زننده‌اى داشته باشد؛ داشته باشد. بعضى از همينهائى كه در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهمان‌نواز، هم بقيه‌ى آقايان - الان در اين تريبون از آنها تعريف كرديد، خانمهائى بودند كه در عرف معمولى به آنها ميگويند «خانم بدحجاب»؛ اشك هم از چشمش دارد ميريزد. حالا چه كار كنيم؟ ردش كنيد؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به اين جبهه است؛ جان، دلباخته‌ى به اين اهداف و آرمانهاست. او يك نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى اين حقير باطن است؛ نمى‌بينند. «گفتا شيخا هر آنچه گوئى هستم / آيا تو چنان كه مينمائى هستى؟». ما هم يك نقص داريم، او هم يك نقص دارد. با اين نگاه و با اين روحيه برخورد كنيد. البته انسان نهى از منكر هم ميكند؛ نهى از منكر با زبان خوش، نه با ايجاد نفرت. بنابراين با قشر دانشجو ارتباط پيدا كنيد.
آقاى فرجام در مورد لباس روحانيت تذكر خوبى دادند. آنهائى كه درسشان يك قدرى پيش رفته، لباس روحانيت بپوشند؛ اما بدانند لباس طلبگى پوشيدن، بار سنگينى است. اين عمامه‌ى چند سيرى كه شما روى سرت ميگذارى، خيلى سنگين است. بمجردى كه ديدند شما عمامه دارى، سيل سؤال و اشكال و اينها وارد ميشود. اگر آنچه كه نميدانى، گفتى نميدانم، بعد رفتى آن را تحقيق كردى و دانستى و احياناً آمدى به او گفتى، اين خوب است؛ اما اگر آنچه كه نميدانى، به شكل غلط جواب دادى، يا چون نميدانستى، عصبانى شدى كه چرا اين را از من سؤال كرد، اين ديگر خوب نيست. اگر بناست آدم اينجور باشد، نبودن بهتر است.
امامت جماعت در مساجد را محترم بشماريد، مهم بشماريد. كسانى كه شايستگى دارند، امامت مساجد خيلى مهم است. در هر وعده‌ى نماز، يا لااقل در هر شبانه‌روزى يك وعده‌ى نماز، با مردم حرف بزنيد و افكار را باز كنيد. با ذكر حقايق دين و مناقب ائمه (عليهم‌السّلام) دلها را روشن كنيد؛ دلها روشن ميشود.
خب، صحبت ما يك قدرى طولانى هم شد. خداوند ان‌شاءاللّه بركات وجود جناب آقاى مهمان‌نواز را براى اين منطقه محفوظ بدارد. در ديدارهائى كه گاهى با ايشان داشتيم، راجع به آمدن به بجنورد مكرر ميگفتند، ما هم ميگفتيم چشم، «الأمور مرهونة بأوقاتها»؛ خب، حالا اوقاتش رسيد. ايشان در بجنورد مانده‌اند، كار بسيار خوبى كردند؛ بركتى هستند براى اين شهر. ايشان وظائفى دارند؛ امام جمعه‌ى محترم هم كه بحمداللّه انسان احساس ميكند هم خوش‌بيان، هم خوشفكر، هم تواناى براى كار هستند، ان‌شاءاللّه به وظيفه‌ى امامت جمعه به بهترين وجهى عمل ميكنند. اين يكى از همان مواردى است كه بنده آرزو دارم: چيزى از دست ندهيم، چيزى هم به دست بياوريم. بجنورد الحمدللّه آقاى مهمان‌نواز را از دست نداد و بركات وجود ايشان، مراجعه‌ى به ايشان، مثل سابق هست؛ يك چيزى هم اضافه گيرمان آمد، كه امام جمعه‌ى محترم است.
خدايا! آنچه را كه ميكنيم، آنچه را كه ميگوئيم، آنچه را كه در نيت ميگذرانيم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را به كرم و فضلت از ما قبول كن. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى كن؛ ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! اين جمع حاضر و ديگر فضلا و طلاب و روحانيونى كه هستند و در اين منطقه‌ى بزرگ مشغول كارند، همه را سربازان واقعى اسلام و قرآن قرار بده. اين الفت و انسى كه امروز بين برادران شيعه و سنى در اين منطقه هست، روزبه‌روز آن را بيشتر كن؛ همه‌شان را به راه خير و راه صلاح و راه هدايت امت راهنمائى بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌

1) چه رسد به اينكه
2) نحل: 68 و 69


3) احزاب: 21

4) احزاب: 22

5) احزاب: 13

6) احزاب: 60

7) بقره:

دانلود کتب اخلاقی

منوي درختي
کتاب 10 - 1
کتاب شیدا
کتاب دریای عرفان
سوخته
آداب تعليم و تعلم در اسلام
داستانهاى عارفانه در آثار علامه حسن زاده آملى
حكمت عملى
یکصد موضوع 500 داستان
داستانهاى كودكى بزرگان تاریخ جلد اول
داستانهاى كودكى بزرگان تاریخ جلد دوم
داستانهاى كودكى بزرگان تاریخ جلد چهارم

کتاب 20 - 11
معراج السعادة
طعم خوب بندگى
شرح حديث جنود عقل و جهل
عوامل عزت و ذلت از ديدگاه قرآن كريم
حیوة القلوب جلد اول
احسن القصص شرح مستند داستان حضرت يوسف (ع)
الگوهاى رفتارى امام على جلد 1
الگوهاى رفتارى امام على جلد 2
الگوهاى رفتارى امام على جلد 3
الگوهاى رفتارى امام على جلد 4

کتاب 30 - 21
الفباى زندگى
كليد سعادت
داستانهاى بحارالانوار جلد 5
داستانهاى عارفان
داستانهاى ما جلد اول
داستانهاى ما جلد دوم
داستانهاى ما جلد سوم
داستان هاى جوانمردان
توبه
امام حسين (ع) الگوى زندگى

کتاب 40 - 31
جوان در کلام نور
اخلاق در قرآن - جلد 1
اخلاق در قرآن - جلد 2
اخلاق در قرآن - جلد 3
داستان های شگفت
حکایت پارسایان
پندهاى كوتاه از نهج‏ البلاغه
نماز خوبان
یاد او
بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمایلات- جلد اول

کتاب 50 - 41
سيرى در تربيت اسلامى
رهگشای جوانان
رساله سیر و سلوک بحرالعلوم
در محضر عارفان
داستان ها و پندها - جلد 1
داستان ها و پندها - جلد 2
داستان دوستان - جلد 1
داستان دوستان - جلد 2
داستان دوستان - جلد 4
داستان دوستان - جلد 5

کتاب 60 - 51
كمالات وجودى انسان
كيش پارسايان
مشاوره در آينه علم و دين
مناظره زبان و اندامها
نظم و انضباط
گامی در مسیر
برگى از دفتر آفتاب
حكمت عملى يا اخلاق مرتضوى
دستور العملهاي عرفاني از علماي بزرگ اخلاق
گلشن ابرار (1)

کتاب 70 - 61
گلشن ابرار (2)
دستور العمل هاى عرفانى و اخلاقى
عرفان اسلامی - جلد 1
عرفان اسلامی - جلد 2
عرفان اسلامی - جلد 3
عرفان اسلامی - جلد 4
عرفان اسلامی - جلد 5
عرفان اسلامی - جلد 6
عرفان اسلامی - جلد 7
عرفان اسلامی - جلد 8

کتاب 80 - 71
عرفان اسلامی - جلد 10
عرفان اسلامی - جلد 11
عرفان اسلامی - جلد 12
ترجمه ارشادالقلوب ديلمى
اخلاق در خانه
در آغوش خدا (توبه)
آداب راز ونياز به درگاه بى نياز
آداب معنوى 2000 عمل مستحب و مكروه
عاقبت بخيران عالم
درسنامه اخلاق براى طلاب پايه سوم

کتاب 90 - 81
درسنامه اخلاق براى طلاب پايه چهارم
بدبینی و بدگمانی
چگونه بهترين همسر باشم؟
دعاشناسى موضوعى (پژوهشى نوين در دعاى جوشن كبير )
دعاهاى قرآن
اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت
دروغ مصلحت آميز، بحثى در مفهوم و گستره آن
عرفان حافظ
گزيده عين الحياة در اخلاق
فيضى از وراى سكوت

کتاب 100 - 91
فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار علامه حسن زاده
جلوه های نور
در جستجوى استاد
كشكول شيخ بهائى
در محضر عارفان
مبادی اخلاق در قرآن کریم
منازل الآخرة (حكايات و روايات مرگ و عالم پس از مرگ)
شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق جلد 1
شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق جلد 2
شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق جلد 3

کتاب 110 - 101
مراحل اخلاق در قرآن كريم
معرفت يافتگان (از مجموعه شميم عرش)
مفتاح الفلاح
ترجمه مصباح الشريعه
مقامات العليه (مختصر معراج السعاده)
دستورالعمل و مرواريدهاى درخشان (لئالي منثوره)
نماز و عبادت فاطمه زهرا سلام الله عليها
نماز عارفانه
نيايش هايى از سويداى دل
نشان از بی نشانها

کتاب 120 - 111
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهرا (عليه السلام)
اوصاف روزه داران شرح خطبه شعبانيه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله)
پرتوى از اسرار نماز
پاداش و مجازات
پرده پندار (تحليلى از غفلت در پرتو خطبه 174 نهج البلاغه)
شب قدر «اعمال و فضيلت»
راه خودسازی
رازهاى نماز
روح عرفانى روح الله
صحيفة الحسن عليه السلام

کتاب 130 - 121
در سايه سار رمضان
ساده زیستی
صفاى باطن در پرتو رمضان
شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملى (جلد اول)
شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملى (جلد دوم)
مجموعه شميم عرش - تشرف يافتگان (دفتراول)
برنامه سلوك در نامه هاى سالكان
سروش هدايت
حلية المتقين
طريق عرفان (ترجمه و شرح رساله الولايه)

کتاب 140 - 131
طبيب دلها
تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام
توبه (الاءوبة الى التوبه مـن الحـوبـة)
تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى
ياد خدا (تجلي ذكر در آينه وحي)
زندگى موفق رازهاى خوب زيستن

عين الحيات (( مولف : علامه محمدباقر مجلسي(ره) ))

الخصال الممدوحه و المذمومه (صفات پسنديده و نكوهيده) (( مولف : محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق) ))

مفتاح الفلاح (( مولف : شيخ بهايى رحمة الله عليه ))

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل) (( مولف : سيد بن طاووس ))

آداب راز ونياز به درگاه بى نياز ( با ترجمه عدة الداعى و نجاح الساعى ابن فهد حلى (ره ) همراه با شرح اسماء الله )(( ترجمه و تحشيه :محمد حسين نائيجى نورى ))

شهابُ الحكمة(در آداب و اخلاق و حكمت عملي)(( مؤلف : شيخ شرف الدين يحيى المفتى البحرانى ))

آرام بخش دل داغديدگان يا مسکن الفؤاد(( مؤلف : شهيد ثانى ))

ترجمه المراقبات(مرحوم آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي(ره))

رساله لقاء الله(مرحوم آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي(ره))

اخلاق در اداره(( مؤلف : آيت الله حسين مظاهرى ))

زندگى در پرتو اخلاق (ذكر الله)(( مؤلف : شهيد سيد عبد محمد تقوى ))

سخن و سخنوري(( مؤلف : محمدتقي فلسفي ))

كلمه طيبه(( مؤلف : علامه حاج ميرزا حسين طبرسى نورى (رحمة الله ) ))

آداب معاشرت با مردم(( مؤلف : شيخ حر عاملي ))

سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار استاد شهيد مرتضى مطهرى»((گروه معارف اسلامى دانشگاه امام صادق عليه السلام ))

بر درگاه دوست (( مؤلف :آيت الله محمدتقي مصباح يزدي ))

به سوي خودسازي(( مؤلف : آيت الله محمدتقي مصباح يزدي ))

پيام امام صادق(عليه السلام) به ره جويان صادق (( مؤلف : آيت الله محمدتقي مصباح يزدي ))

خودشناسي براي خودسازي(( مؤلف : آيت الله محمدتقي مصباح يزدي ))

به سوي او(( مؤلف : آيت الله محمدتقي مصباح يزدي ))

نصايح (سخنان چهارده معصوم) (( مؤلف : آية الله مشكينى ))

آداب و مستحبات نماز(( مؤلف : عباس عزيزى ))

مجالس شوشترى(( مؤلف : مرحوم علامه شيخ جعفر شوشترى ))

آيين زندگي از ديدگاه امام رضا(ع)(( مؤلف :محسن كتابچى ))

نيش و نوش ((نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان ))(( مؤلف :شكيبا سادات جوهرى ))

آسان ترين راه براي سير سلوک(( مؤلف : مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي ))

آيين زندگي و درسهاي اخلاق اسلامي(( مؤلف : مرحوم حاج شيخ جواد تهراني ))

نماز شب يا تهجد(( مؤلف : موسى خسروى ))

سجاده عشق در فضيلت نماز شب(( مؤلف : محمدمهدى عليقلى ))

اخلاق اسلامى جلد 3(( مؤلف : على تهرانى ))

انسان كامل و (معرفت امام و امامت)(( مؤلف : سيد على طباطبائى ))

حيات عارفانه فرزانگان(( مؤلف : حسن صدرى مازندرانى ))

پندهاى حكيمانه جلد 3(در آثار علامه حسن زاده)(( مؤلف : عباس عزيزي ))

مكافات عمل(( مؤلف : سيد محمد رضى رضوى ))

اخلاق معاشرت(( مؤلف : جواد محدثى ))

صراط حميد (دستور العمل هاى اخلاقى و عرفانى)(( مؤلف : حميد كامران ماورديانى))

كاوشى نو در: اخلاق اسلامى و شوؤن حكمت عملى ج 1(( مؤلف : آية الله حسين مظاهري))

استقامت (( مؤلف : آية الله سيد رضا صدر))

حسد (( مؤلف : آية الله سيد رضا صدر))

دروغ (( مؤلف : آية الله سيد رضا صدر))

دفتر اول آداب زندگى اسلامى (ترجمه فارسى مكارم الاخلاق) (( مؤلف : حسن بن فضل بن حسن طبرسى))

ملكوت اخلاق (( مؤلف : سيد حسين اسحاقى))

با سالکان وادي نور (( مؤلف : شيخ قدرت الله نجفي))

اخلاق اسلامى (( مؤلف : شهيد آيت الله دستغيب))

گنجينه اخلاق «جامع الدرر» (جلد اول) (( مؤلف : آيت الله حاج سيد حسين فاطمى (ره) ))

گنجينه اخلاق «جامع الدرر» (جلد دوم) (( مؤلف : آيت الله حاج سيد حسين فاطمى (ره) ))

ره توشه ى دو جهان «شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص)» (( مؤلف : حجة الاسلام و المسلمين محمّدتقى ناطقى ))

اخلاق در قرآن جلد1 (( آية الله العظمي مكارم شيرازي با همكاري جمعي از فضلاء و دانشمندان ))

اخلاق در قرآن جلد2 (( آية الله العظمي مكارم شيرازي با همكاري جمعي از فضلاء و دانشمندان ))

اخلاق در قرآن جلد3 (( آية الله العظمي مكارم شيرازي با همكاري جمعي از فضلاء و دانشمندان ))

علم اخلاق اسلامي (ترجمه کتاب جامع السعادات مولي مهدي نراقي)جلد1 (( دكتر سيد جلال الدين مجتبوى ))

علم اخلاق اسلامي (ترجمه کتاب جامع السعادات مولي مهدي نراقي)جلد2 (( دكتر سيد جلال الدين مجتبوى ))

علم اخلاق اسلامي (ترجمه کتاب جامع السعادات مولي مهدي نراقي)جلد3 (( دكتر سيد جلال الدين مجتبوى ))

علم اخلاق اسلامي (ترجمه کتاب جامع السعادات مولي مهدي نراقي)(گزيده) (( دكتر سيد جلال الدين مجتبوى ))

هشت درِ بهشت (( نويسنده: ملا محسن فيض كاشاني ))

جهاد با نفس (( اثر : استاد حسين مظاهري ))

نماز محبوب عارفان (( نويسنده: عبدالله ))

جهاد با نفس (( مؤلف: شيخ حر عاملى قدس سره ))

اخلاق (ترجمه کتاب الاخلاق مرحوم سيد عبدالله شبر)(( مترجم : محمدرضا جباران ))

پندهاى شيرين(( نويسنده : سيد حسين شيخ الاسلامى ))

دروغ مصلحت آميز، بحثى در مفهوم و گستره آن(( نويسنده : سيد حسن اسلامى ))

سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد اول)(( سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله يثربي ))

سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد دوم)(( سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله يثربي ))

سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام (جلد سوم)(( سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله يثربي ))

اخلاق در خانه(1)(( مؤلف : استاد حسين مظاهرى ))

اخلاق در خانه(2)فضائل و رذائل اخلاقي(( مؤلف : استاد حسين مظاهرى ))

ارباب امانت (اخلاق ادارى در نهج البلاغه)(( نويسنده : مصطفى دلشاد تهرانى ))

شب قدر (اعمال و فضيلت )(( نويسنده : ناصر باقرى بيدهندى ))

الگوهاى فضيلت(فرازهايي از سيره عملي معصومين عليهم السلام )(( نويسنده : محمد غفارى ))

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهرا (عليه السلام )(( نويسنده : حليمه صفرى ))

تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام(( مولف : عبدالكريم پاك نيا ))

مرواريدهاي درخشان(( مولف : حاج شيخ عباس قمي ))

حلية المتقين(( مولف : علامه محمدباقر مجلسي(ره) ))

چگونه بهترين همسر باشم؟(( مولف : محسن كاظمي ))

نيايش هايى از سويداى دل( مولف : سيد ابن طاووس قدس سره )(( بازگردان : سيد على رضوى ))

در جستجوى استاد ( شرح حال عارف فرزانه آيه الله آقا شيخ محمد تقى آملى رحمه الله عليه )(( تاليف : صادق حسن زاده ))

گفتگو در محضر اميرالمومنين على (ع )(( نام مولف : عباس رحيمى ))

اخلاق (درسنامه اخلاق براى طلاب) جلد اول (( نام مؤلف : حضرت امام خمينى قدس سره ))

اخلاق (درسنامه اخلاق براى طلاب) جلد سوم (( نام مؤلف : حضرت امام خمينى قدس سره ))

اخلاق (درسنامه اخلاق براى طلاب) جلد چهارم (( نام مؤلف : حضرت امام خمينى قدس سره ))

پرده پندار (تحليلى از غفلت در پرتو خطبه 174 نهج البلاغه )(( نام مولف : احد فرامرز قراملكى ))

شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق _ جلد سوم(( نويسنده محمد تقى فلسفى ))

شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق _ جلد دوم(( نويسنده محمد تقى فلسفى ))

شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق _ جلد اول(( نويسنده محمد تقى فلسفى ))

ياد خدا(( نويسنده : كاظم محمدى ))

رازهاى نماز(( نام مولف : آية الله جوادى آملى ))

توبه(( نام نويسنده : استاد علامه حسن زاده آملى ))

فيضى از وراى سكوت (رهنمودها و ارشادات شيخ الفقهاء و العرفا حضرت آيت الله العظمى بهجت )(( نام نويسنده : مسعود دلاور تهرانى ))

سروش هدايت(( مولف : على شيروانى ))

پاداش و مجازات (گزيده اى از كتاب : ثواب الاعمال و عقاب الاعمال )(( نام نويسنده : شيخ صدوق ))

نماز عارفانه(( ترجمه ، تلخيص و نگارش : جواد محدثى ))

صفاى باطن در پرتو رمضان(( مؤلف : سيد محمد شفيعى ))

پندهاى كوتاه از نهج البلاغه(( نويسنده : هئيت تحريريه بنياد نهج البلاغه ))

تشرف يافتگان (مجموعه شميم عرش دفتراول)(( نام مؤلف : پژوهشكده تزكيه اخلاقى امام على (ع ) ))

صالحان (مجموعه شميم عرش)(( نام مؤلف : پژوهشكده تزكيه اخلاقى امام على عليه السلام ))

معرفت يافتگان (از مجموعه شميم عرش)(( مؤلف : پژوهشكده تزكيه اخلاقى امام على عليه السلام ))

بدبينى و بد گمانى(( نام نويسنده : عباس عزيزى ))

آثار و بركات صلوات(( نام نويسنده : عباس عزيزى ))

آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى)(( ترجمه : حسين غفارى ساروى ))

آداب معنوى 2000 عمل مستحب و مكروه(( مؤلف : روح الله ولى ابرقوئى ))

دعاهاى قرآن(( مؤلف : حسين واثقى ))

در آغوش خدا (توبه )(( تاليف : استاد ابراهيم خرمى مشگانى ))

اوصاف روزه داران شرح خطبه شعبانيه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله(( بيان و قلم : سيد محمد على جزايرى (آل غفور) ))

اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت(( تاءليف : سيد حسين موسوى راد لاهيجى ))

صحيفة الحسن عليه السلام (دعا و كلمات امام حسن عليه السلام )(( ترجمه و تنظيم : جواد قيومى اصفهانى ))

نماز و عبادت فاطمه زهرا سلام الله عليها(( نام نويسنده : عباس عزيزى ))

بحرالمعارف (جلد اول)(( مولف : عالم ربانى و عارف صمدانى مولى عبدالصمد همدانى ))

بحرالمعارف (جلد دوم)(( مولف : عالم ربانى و عارف صمدانى مولى عبدالصمد همدانى ))

نشان از بى نشانها (شرح حال و كرامات و مقالات و طريقه سير و سلوك عرفانى عارف ربانى مرحوم شيخ حسنعلى اصفهانى )(( مؤلف : على مقدادى اصفهانى ))

شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملى(جلد اول)(( نام شارح : صمدى آملى ))

شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملى(جلد دوم)(( نام شارح : صمدى آملى ))

طريق عرفان (ترجمه و شرح رساله الولايه ، اثر: علامه طباطبائى ره)(( با مقدمه و تفريط: حضرت آية اللّه حسن زاده آملى ))

باده گلگون (( چهارصد و چهل كلمه در سير و سلوك الى الله ))

فضائل و سيره چهارده معصوم (عليه السلام) در آثار استاد علامه حسن زاده آملى(( نويسنده : عباس عزيزى ))

صله ارحام ، آثار و ثمرات آن(( مؤلف : سلمان زوّارى نسب ميانجى ))

طبيب دلها گفته هاى و ناگفته هاى درباره عارف كامل ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى(( مولف : صادق حسن زاده ))

راه خودسازى (چهل مجلس)(( مؤلف : جواد حبيبى تبار ))

فلاح السائل(( تاءليف : علاّمه بزرگوار سيّد بن طاووس قدّس سرّه ))

ره توشه راهيان نور

مسأله حجاب(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

فلسفه اخلاق(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

فطرت(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

حق و باطل(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

جاذبه و دافعه على (ع)(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

تكامل اجتماعى انسان(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب(( اثر: متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری (ره) ))

برنامه سلوك در نامه هاى سالكان با آثارى از عارفان وارسته به كوشش على شيروانى

روح عرفانى روح الله تنظيم از : محمد رضا رمزى اوحدى

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال نويسنده : مرحوم شيخ صدوق

پرتوى از اسرار نماز تاليف : محسن قرائتى

گناه شناسى تاليف : محسن قرائتى تنظيم و نگارش : محمدى اشتهاردى

تحليلى بر روشهاى تربيت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحى نويسنده : اكبر دهقان

در محضر عارفان مولف : واصف باد كوبه اى

تربيت اسلامى با تاكيد بر ديدگاه امام خمينى نويسنده : دكتر محمد رضا شرفى

حكمت عملى يا اخلاق مرتضوى شرح و ترجمه : استاد محى الدين الهى قمشه اى

خورشيد عرفان مولف : محمد رضا رمزى اوحدى

اخلاق در خانواده و تربيت فرزند اثر : سيد محمد نجفى يزدى

گلشن ابرار جلد اول مولف: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم

گلشن ابرار جلد دوم مولف: جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم

شرح حال شيخ السالكين حضرت آيت الله العظمى بهجت اثر : رضا باقى زاده پلامى

حكمت عملى اثر : سيد محمد رضا غياثى كرمانى

دعا شناسى موضوعى پژوهشى نوين در دعاى جوشن كبير نويسنده : على رضا فراهانى منش

عمل در ترازوى حق اثر : مصطفى جعفر طيارى دهاقانى

سعادت نامه تاليف : آيت الله حاج ملا محمد گنابادى

راه روشن جلد اول مولف : مولى محسن فيض كاشانى قدس سره

راه روشن جلد سوم مولف : مولى محسن فيض كاشانى قدس سره

راه روشن جلد چهارم مولف : مولى محسن فيض كاشانى قدس سره

راه روشن جلد پنجم مولف : مولى محسن فيض كاشانى قدس سره

راه روشن جلد هفتم مولف : مولى محسن فيض كاشانى قدس سره

راه روشن جلد هشتم مولف : مولى محسن فيض كاشانى قدس سره

كودك از نظر وراثت و تربيت جلد 2 اثر : دانشمند فقيد . محمد تقى فلسفى

معرفت دينى تهيه و تنظيم از موسسه در راه حق

واژه هاى اخلاقى از اصول كافى گرد آورنده ابراهيم پيشوايى ملايرى

اخلاق اسلامى تهيه شده در موسسه در راه حق

كشكول شيخ بهايى ترجمه عزيزالله كاسب

رساله ترجمه الشريعه تاليف : ملا محسن فيض كاشانى

زاد السالك توشه سالكان تاليف : ملا محسن فيض كاشانى

امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى تاليف محمد دشتى

نور اليقين شرح خطبه صفات متقين از اميرالمومنين عليه السلام نگارش حسين شفيعى

انسان كامل نوشته شهيد مرتضى مطهرى

منازل الآخره نوشته :حاج شيخ عباس قمى

گزيده عين الحياه در اخلاق نويسنده : علامه محمد باقر مجلسى

رهنمودهاى امام صادق عليه السلام يكصد موضوع عرفانى عبادى اخلاقى و اجتماعى

ارزشها و ضد ارزشها در قرآن تاليف : ابوطالب تجليلى

ناز و نياز تاليف : محمد مهدى بهداروند

اخلاق اسلامى برگرفته از درس اخلاق حضرت امام ره

مقامات العليه مختصر معراج السعاده

گزيده حلية المتقين تاليف : علامه محمدباقر مجلسى - ويرايش و بازنگارى: ابراهيم احمديان

ارشاد القلوب ديلمى تاليف : ابى محمد حسن ديلمى

اسرار نماز تاليف : شيخ ثانى

عاقبت به خيران عالم تاليف : على محمد عبداللهى

مشعلهاى شعله ور پيام امام صادق عليه السلام به عبدالله بن جندق

عرفان حافظ

فرهنگ فرزانگى

حديث معراج

خلاصه نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى

احاديث قدسى

سخنى درباره روزه

در سايه سار رمضان

از ژرفاى نماز مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى

جلوه هاي نور

ياد او

ساده زيستى

اخلاق كارگزاران در كلام امام خمينى(ره)

ديدار با خدا

ذكرهاى مستحبى «تاليف : عباس عزيزي»

نردبان آسمان «مجموعه اى از درسهاى اخلاق حضرت آية الله بهاءالدينى»

سلوك معنوى ((گفتارها، مصاحبه ها و خاطره هايي از فقيه وارسته و عارف فرزانه حضرت آيت الله بهاءالديني )) «مؤلف : اكبر اسدى»

تعليم و تربيت در اسلام

حكمتها و اندرزها

سيرى در سيره نبوى

رساله حقوق : نامه امام زين العابدين عليه السلام به يكى از اصحاب خود

شرح حديث جنود عقل و جهل

سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السلام

شرح صد كلمه قصار از كلمات اميرالمومنين عليه السلام

زندگى موفق رازهاى خوب زيستن

امر به معروف و نهى از منكر

ترجمه الحياة (جلد اول)

ترجمه الحياة (جلد سوم)

ترجمه الحياة (جلد چهارم)

رهنمودهاى پرواپيشگان (تذكرة المتقين ) در آداب سير و سلوك

اخلاق الاهىمؤلف : استاد آيت الله مجتبى تهرانى

اخلاق اسلامىمؤلف : محمد على سادات

آيين تزكيه محمد حسن رحيميان و محمد تقى رهبر

نجاة المومنين (در اصول دين و اخلاق) مؤلف : آية الله حاج ملا حسينعلى تويسركانى

الگوى مصرف « برگزيده اسلام و الگوى مصرف» مؤلف : دكتر على اكبر كلانترى

اخلاق در بازار «به ضميمه فتاواى حضرت امام خمينى (ره) در آداب كسب و تجارت» مؤلف : حسن صنعتكار

http://www.ghadeer.org/index.html

طلاب غیر ایرانی مظلوم
هفته گذشته یک نفر طلبه از اهل ترکیه می گفت: تو مغازه طلاسازی که وهابی بود بحث مان به مناظره کشیده شد اول نمی دانست شیعه هستم بعد که فهمید داد و بیداد راه انداخت به جای پاسخ به سئوالاتم وهابی های دیگر هم گرد ما جمع شدند او قسم خورد که خون تو خانواده ات برای ما ریختنش حلال است وقتی از مغازه از لابه لای نگاه خشمگین وهابی ها بیرون می آمدم احتمال فرو کردن خنجری به پهلویم را داشتم چون سابقه داراند ولی خدا رو شکر به سلامت بیرون آمدم.

همان هفته طلبه ای از اهل پاکستان می گفت در محلی زندگی می کنیم که وهابی ها به خون ما تشنه اند دایی من که پزشک حاذق و سرشناس است جانش در خطر بود به همین دلیل از کشور مهاجرت کرد.

و امروز
قرار بود به حجره سه طلبه پاکستانی بروم. وقتی رفتم دیدم زانوی غم بغل کرده اند غبار غم بر چهره دارند. یکی از آنها با ادب و احترام گفت الان خبر فوت پدر دوستم را به او داده اند.
طلاب از کشورهای مختلف دسته دسته برای تسلیت گفتن به این عزیز داغدار وارد حجره او می شدند و گل دسته های صلوات و فاتحه نثار این شیعه تازه گذشته می کردند.
از غربت طلاب غیر ایرانی هر چه بنویسم کم است به خصوص افراد سیاه پوستی که در رنگ خود نقشی نداشتند یا اهل کشوری که سال های متمادی منابع و وحدت شان را استعمار به تاراج برده و الان هم در بند هستند و متأسفانه در کشورمان مورد بی مهری و نگاه سرد واقع می شوند.
یکی از اقوام نذر داشت گفتم می توانی نذر تان را برای طلاب غیر ایرانی در نظر بگیری همان هایی که برای یادگیری علوم دینی از دیار مأنوس و یار مونس خود دور شده اند و بسیاری از آنها در معیشت سختی به سر می برند.

مال معیار ازدواج

امشب اجازه بدهید
یک نکته ای دیگر هم بگم عقده نشه
هفته گذشته طلبه ای اهل ترکیه برای مشاوره آمده بود. مشکل ازدواج داشت. می گفت قبلا مدیر رستوران بودم وضعیت مالی خوبی داشتم بعد از مطالعه زیاد شیعه شدم و کسب و کارم را رها کردم مدتی در ترکیه دروس حوزه خواندم و بعد راهی قم شده ام.
ترکیه که بودم از دختر عفیفی خواستگاری کردم و خانواده هم موافق بود بعد از عقد به ایران آمدم بعد از 5- 6 ماه خانواده او اعلام مخالفت کردند و گفتند تو طلبه هستی و وضعیت مالی خوبی نخواهی داشت بنابراین نمی توانیم اجازه بدهیم با دخترمان ازدواج کنی.
او می گفت درد و دلم را بعد از نماز با امام زمان می کنم و از شیعه شدن و فقرم هم ناراضی نیستم چون گوهر گرانقدر شیعه و باورهای ناب به دست آورده ام

حامی;289515 نوشت:
و امروز قرار بود به حجره سه طلبه پاکستانی بروم. وقتی رفتم دیدم زانوی غم بغل کرده اند غبار غم بر چهره دارند. یکی از آنها با ادب و احترام گفت الان خبر فوت پدر دوستم را به او داده اند. طلاب از کشورهای مختلف دسته دسته برای تسلیت گفتن به این عزیز داغدار وارد حجره او می شدند و گل دسته های صلوات و فاتحه نثار این شیعه تازه گذشته می کردند.

کتاب مسکن الفواد (اسلام در کنار داغدیدگان را به او معرفی کردم)

http://www.askdin.com/thread9114.html

برخورد آیت الله ناصری با دختر جوان

[=&quot]

[=&quot]امشب توفیقی دست داد. نماز آیت ­الله ناصری اصفهانی این استاد اخلاق بزرگوار رفتم. نورانیت ایشان یادآور معنویت آیت ­الله بهجت است و مسجد ایشان همان صفای مسجد آیت الله بهجت را دارد. بعد از نماز با گروه زیادی همراه ایشان رفتیم می خواستند سوار پیکان ساده­ ای شوند و به منزل بروند که دختر جوانی با حجاب مانتویی، خودش را به ایشان رساند و گفت: می­خواهم در رابطه با موضوعی با شما خصوصی صحبت کنم. ایشان فرمودند: در رابطه با چه موضوعی؟ دختر جوان گفت: اگر اجازه دهید می­خواهم خصوصی شما را ببینم و آن را بگویم. استاد فرمودند: فردا صبح به دفترم تماس بگیرید. دختر رفت خواست سوار پیکانی که منتظرش بود شود که صدای دختر توجه او و همه را جلب کرد:«استاد! استاد! این دو شاخه گل را از من قبول می کنید؟» استاد: در حالی که سرشان پایین بود، با احترام گفتند: نه خیر.

[=&quot]تحلیل داستان:


[]
  • [=&quot]روابط دو نامحرم را باید از الگوهایی دینی یاد بگیریم.
  • [=&quot]قصد آیت الله ناصری بی­ حرمتی به این خانم نبود، ولی این خانم باید بدانند که تقدیم گل به نامحرم محبت به او نیست.
  • [=&quot]تبلیغ اسلامی با تبلیغ مسیحی فرق دارد در تبیلغ مسیحیت سیاه لشکر درست کردن مهم است ولی در تبلیغ اسلامی باورهای قلبی محکم. در تبلیغ مسیحیت برای رسیدن به اهداف خود از شوخی با نامحرم، مشروب و رقص و...کمک می گیرند.
  • [=&quot]هرگز نباید برای ترس از برچسب متحجر یا اُمل خوردن بیش از ضرورت شرعی با نامحرم سخن بگوییم.
  • [=&quot]تا می توانیم باید خود را از موضع تهمت دور کنیم.
  • [=&quot]متأسفانه در رسانه اسلامی ما مجری و خبر نگار زن را عمدا برای مردان به کار می گیرند.یکی از کارشناسان خانم سمت خدا شرط کرده بودند درصورتی در برنامه حاضر می شوند که مجری خانم باشد.
  • [=&quot]الگوهای دینی که به دیگران سرمشق می­دهند باید دقت زیادی به رفتار و گفتار خود کنند.
  • [=&quot]می گویند: بانو مجتهده امین، حتی هنگام تدریس به خانم­ها، حجاب کامل داشتند. خانم­ها گفتند که اینجا نامحرمی نیست!؟ ایشان فرمودند: اگر این جا تمرین و مراقبت کنیم بیرون از کلاس بهتر و موفق تر عمل می کنیم.
  • [=&quot]وقتی آیت­ الله ناصری که استاد اخلاق هستند و کهنسال، با نامحرم این­گونه محتاط برخورد می­کنند، جوانان باید خیلی دقت بیشتری کنند. در اصول کافی آمده است: «حضرت علی(ع) بر زنان سلام می­کرد ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می­فرمود: نگران هستم از این که از صدای آنها خوشم بیاید و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد»[=&quot].[=&quot] البته احتمالاً این تفاوت در رفتار ایشان و پیامبر، با این که هر دو معصوم هستند، به دلیل اختلاف سن یا ناپسند دانستن متعارف مردم باشد[=&quot].
  • [=&quot]علاقه معنوی بدون مفسده به استاد اخلاق داشتن، گناه نیست. [/]
    [=&quot]این محبت از محبت ها جداست حُبّ محبوب خدا حُبّ خداست.

    [=&quot]استفتاء از امام خمینی(ره): آيا نگاه دختر يا زن به روحانيون و مردان مؤمن از روى معنويت و محبّت الهى و عارى از هوس حرام است يا خير؟ جواب: نگاه به صورت مرد نامحرم در فرض نداشتن مفسده مانع ندارد.[1]

    [=&quot] خانم ها چون دامنه و قدرت مانور و نوسان هیجانشان از مردان بیشتر است، باید در ارتباط با نامحرمانی که با آنها ارتباط تحصیلی، کاری، معنوی و...دارند، مدیریت هیجانی بالایی داشته باشند. چند روز قبل خانمی به رادیو معارف تماس گرفته بود ایشان به شکل غیر حضوری چند جز قرآن حفظ کرده بود به استادی که از او سؤال می­کرد، سلام و تعارف کرد و گفت: خیلی خوشحال شدم صداتون را شنیدم. مسلماً این یک نوع ارتباط معنوی بود نه گناه آلود، ولی از خانمی که می­خواهد قرآن را الگوی خود قرار دهد، انتظار می­رود این را هم به نامحرم نگوید. و لزومی ندارد در رسانه اسلامی مرد مثلا تصحیح کننده حمد و سوره زن شود. الان در رسانه جمهوری اسلامی خیلی راحت یک مجری مرد به مجری خانم وقتی سلام تعارف می کند می گوید سلام و عرض ادب می کنم خدمت شما همکار عزیزم. که این زیبنده رسانه اسلامی نیست. استفتا زیر الگوی عفاف اجتماعی را در رسانه ترسیم می­کنید:


    [=&quot]سؤال: تهيه و پخش مسابقات تلويزيوني كه موجب ريختن حجب و حياي زنان مي شود مانند جيغ زدن در حضور نامحرم ، شوخي بيش از حد مجريان با زنان نا محرم كه درمسابقات شركت كرده اند چه صورت دارد ؟

    [=&quot]جواب :

    [=&quot]رهبري: دراين گونه برنامه ها بايد همه موازين شرعي مراعات شود .

    [=&quot]فاضل لنکرانی: در فرض سئوال جایز نیست.

    [=&quot]صافی گلپایگانی: بر فرض فساد و ارتکاب حرام جایز نیست.

    [=&quot]بهجت: هرچه موجب ریبه شود باید اجتناب شود.

    [=&quot]مکارم شیرازی: جایز نیست.

    [=&quot]سیستانی: باید از رفتار شهوت انگیز آنها جلوگیری شود.

    [=&quot]تبریزی: اموری که جامعه را به فساد می­کشد و معرض ارتکاب گناه باشد هر نوع شرکت نمودن و پول خرج کردن و ترویج آن حرام است.[2]

    به مناسبت این ایام یک حکم کاربردی بیان کنم

    [=&quot]حضور سخنران و مداح مرد در مجالس زنانه

    [=&quot]سوال : با وجود سخنرانان و مداحان برجسته میان بانوان استفاده از سخنران و مداح مرد در جلسات خانم ها چه صورت دارد؟
    [=&quot]حضرت آیت الله مکارم شیرازی :[=&quot]با رعایت موازین [=&quot]شرع اشکالی ندارد .
    [=&quot]حضرت آیت الله صافی گلپایگانی : در مجالس زنانه با حفظ حدود شرعی مانعی ندارد .
    [=&quot]حضرت آیت الله فاضل لنکرانی : با رعایت کامل موازین شرعی مانعی ندارد.
    [=&quot]حضرت آیت الله بهجت : مراعات احکام شرعی چه در صورت استفاده از مرد و چه زن باید بشود.
    [=&quot]حضرت آیت الله تبریزی: با حفظ حجاب و مصون بودن از معرضیت فساد مانعی ندارد.
    [=&quot]حضرت آیت الله سیستانی : فی حد نفسه مانعی ندارد.[=&quot][=&quot][3]

    [=&quot]..................


    [=&quot][1] استفتاءات، ج‏3، ص: 26
    [=&quot].
    [=&quot][2] . سید محسن محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید، جلد3، ص 163.
    [=&quot].[=&quot][3][=&quot]سید محسن محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید، جلد4، ص 75 و 74.
  • حامی;289515 نوشت:
    طلاب غیر ایرانی مظلوم


    سلام

    البته حرفتان حق هست

    اما

    ظاهرا یک دانشجویی بوده از یکی از کشورهای عربی (سوریه)

    ایشون با این که مثل بلبل با دانشجوها فارسی حرف میزد

    وقتی انتهای ترم میشد و دادن نمره ها

    گردنش رو کج می کرد و می رفت پیش اساتید و با زبان دست و پا شکسته به استاد می گفت من فارسی بلد نیستم و هرچی شما سر کلاس می گید باید اول به انگلیسی ترجمه کنم و بعد به عربی، تا متوجه بشم!!! و به همین دلیل نمراتم ضعیفه و ...
    اساتید هم معمولا دلشون می سوخت و نمره رو می دادن!

    حامی;290419 نوشت:
    [=&quot]سوال : تهيه و پخش مسابقات تلويزيوني كه موجب ريختن حجب و حياي زنان مي شود مانند جيغ زدن در حضور نامحرم ، شوخي بيش از حد مجريان با زنان نا محرم كه درمسابقات شركت كرده اند چه صورت دارد ؟[/]

    متاسفانه کار از این حرف ها گذشته

    حداقل طرفای ما




    نرم افزای توپ و کاربردی

    شادکامی در آموزه های دینی




    شادکامي در آموزه‌هاي ديني [لوح ويدئويي ديجيتال]/ عباس پسنديده.- مشهد: آستان قدس رضوي، موسسه خدمات مشاوره‌اي جوانان و پژوهشهاي اجتماعي، ۱۳۹۰.

    معرفی نرم افزار :


    سعادت و خوشبختی چیست ؟
    چگونه باید به خوشبختی پایدار دست یافت ؟

    آیا شادی و نشاط می تواند احساس خوشبختی و شادکامی را به وجود آورد ؟
    به نظر شما روح و روان انسان بیشتر نیازمند شادی ها و لذتهای مادی است یا معنوی
    ؟

    آیا می دانید روانشناسان غربی معتقدند هیجان و نشاط ، روح انسان را بسط می دهد و توسعه ی روح ، امکان فعالیت و پویایی را به وجود می آورد ؟ به نظر شما اسلام درباره یشادی و نشاط چه نظری دارد ؟ چقد راز زندگی خود رضایت دارید ؟
    هیچ فکر کرده اید رضایت از زندگی حاصل چه تفکری است و چه نقشی در شادکامی شما دارد ؟





    مدیرعامل موسسه خدمات مشاوره‌ای، جوانان و پژوهش‌های اجتماعی آستان‌قدس رضوی از تولید دو مجموعه لوح فشرده تحت عنوان موفقیت و شادکامی در آموزه‌های دینی در این مؤسسه خبر داد.
    به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آستان‌قدس رضوی، جواد محمدزاده مقدم با بیان این مطلب اظهار داشت: در این دو نرم‌افزار استاد حوزه و دانشگاه، حجت‌الاسلام عباس پسندیده، به تشریح اصول موفقیت و شادکامی از منظر آیات قرآن، احادیث و روایات می‌پردازد. وی افزود: در نرم‌افزار موفقیت مباحثی چون کار و تلاش، صبر و استقامت، عاقبت‌اندیشی، انعطاف‌پذیری، توکل و ... مورد بحث و واکاوی قرار می‌گیرد.

    محمدزاده مقدم خاطرنشان کرد: در نرم‌افزار شادکامی نیز در چهار محور اساسی رضایتمندی، شادی و نشاط، رضایتمندی در خوشایندها و رضایتمندی در ناخوشایندها به طرح موضوع پرداخته شده است.

    مدیرعامل موسسه خدمات مشاوره‌ای، جوانان و پژوهش‌های اجتماعی آستان قدس رضوی بیان داشت: در این نرم افزار با طرح سوالاتی مانند سعادت و خوشبختی چیست؟چگونه باید به خوشبختی پایدار دست یافت؟چقدر از زندگی خود رضایت دارید؟و سئوالاتی از این قبیل به بررسی ابعاد مختلف شادکامی از منظر آموزه‌های دینی می‌پردازد.



    موضوع قفل شده است