■ فهمیده های کلاس llı.✿.ıll روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید■

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
■ فهمیده های کلاس llı.✿.ıll روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید■

بسم الله الرحمن الرحیم

کاروان شهیدان با پرچم برافراشته ی خود پیشاپیش ما در حرکت است و ما با دیدگان حسرت بار ، مبهوت از این همه شور و اشتیاق در برابر آنان روانیم ؛ در این انتظار و التهاب که نوبت ما کی فراخواهد رسید.

امام خامنه ای (مدظله العالی)


[=Times New Roman]
خدا پشت و پناهت زود برگرد
فدای شکل ماهت زود برگرد...


[=times new roman]
شهید محمد رضا شمس الدین


استان : سمنان
تاریخ شهادت : 22/11/64
محل شهادت : ام الرصاص
نام عملیات : والفجر 8
مزار : گلزار امام زاده یحیی


■■■■■
[=times new roman]
دلم راضی نمیشد برود. گفتم : «اگر بروی شیرم را حلالت نمی کنم.»
گفت : «قبول! یعنی راضی هستی من توی خیابان تصادف کنم و بمیرم ولی در جبهه شهید نشوم؟! اصلا اگر نگذاری بروم شکایتت را پیش حضرت زینب (سلام الله علیها) میکنم. مگر خون من از خون علی اکبر و علی اصغر امام حسین:alayhe: رنگین تر است؟»
می دانستم حریفش نمیشوم. گفتم : «برو ، خدا به همراهت...»

شهید محمد رضا رمضانی شهری

استان : خراسان رضوی
تاریخ شهادت: 19 / 11 / 60
محل شهادت : چزابه
نام عملیات : مولی متقیان (نبرد چزابه)
مزار: گلزار بهشت سید حسن گناباد

■■■■■

خودش جوهر آورد و انگشتم را زد روی کاغذ. می دانست که برایم سخت است از پیشم برود.
مدام می گفت : «مامان از ته دلت راضی باش ! خب؟ »
آخر از ته دل راضی ام کرد و رفت.

[=times new roman]شهید محمد رضا فتح آبادی:Gol:

استان : کردستان
تاریخ شهادت: 8/ 10/ 64
محل شهادت : سلیمانیه عراق
نام عملیات : والفجر9
مزار: گلزار شهدای بیجار


محمدرضا تحصيلات دوره راهنمايي را در مدرسه شهيد چمران آغاز كرد و در همين دوران بعنوان عضو فعال پايگاه بسيج به فعاليت پرداخت. و بارها براي ثبت نام و اعزام به جبهه اقدام كرد اما به سبب كمي سن موفق به اين كار نشد اما شور و عشق شديد محمدرضا به دفاع از ميهن اسلامي باعث شد پس از دستكاري شناسنامه خواهر بزرگترش موفق به ثبت نام براي اعزام به جبهه شود.


[=times new roman]شهید محمد رضا فتح آبادی:Gol:

استان : کردستان
تاریخ شهادت: 8/ 10/ 64
محل شهادت : سلیمانیه عراق
نام عملیات : والفجر9
مزار: گلزار شهدای بیجار


مادر محمدرضا مي­گويد: اكثراوقات كه پدرش براي كاركردن دوراز خانه بود درنبود او محمدرضا سرپرست خانواده بود، درزمان حمله هوايي با شنيدن صداي آژير خطر ما را به پناهگاه مي­برد. و خود بيرون از پناهگاه به پشت بام مي­رفت ، باوجود سن كمي كه داشت بسيار شجاع و نترس بود.

[=times new roman]شهید محمد رضا فتح آبادی:Gol:

استان : کردستان
تاریخ شهادت: 8/ 10/ 64
محل شهادت : سلیمانیه عراق
نام عملیات : والفجر9
مزار: گلزار شهدای بیجار


آخرين سفر او به جبهه مصادف با عمليات والفجر 9 در ارتفاعات سليمانيه عراق بود . محمدرضا كه عاشق وصال حضرت حق بود شهادت خود را پيش بيني كرده بود. در وصيتنامه اش به تاريخ 18/12/64 و تنها 5 روز قبل از شهادتش مي­نويسد. «حالا كه وصيتنامه ام را مي­خوانيد، ديگر دربين شما نيستم، خدايم مرا به مهمانيش فراخوانده و من هم با تمام وجود و چشمي باز و آغوشي بازتر از هميشه دعوتش را پذيرفتم و با گام­هاي استوار قدم در اين راه نهادم، اميد است كه با انتخاب اين راه و اين هدف مقدس وظيفه­اي را كه بردوشم بود ادا كرده باشم .»

---------------------------

آدم وقتی وصیت نامه هاشونو میخونه باورش نمیشه که دانش آموز باشند . اونها کجا و ما ...


شهید رضا صفری

استان: همدان
تاریخ شهادت: 4 / 8 / 66
محل شهادت : مهران
مزار: گلزار باغ بهشت

■■■■■

با عجله کیفش را برداشت که برود مدرسه. گفتم : «مادر جان صبحانه نخوردی! »
گفت : «مدرسه ام دیر می شه»
ظهر که برگشت خانه سریع وضو گرفت و آماده شد. گفتم :«ناهار آماده است» گفت : «از نماز عقب می مونم» ناهار نخورده رفت مسجد.
روزه بود. نمی خواست کسی بفهمد.

شهید مسعود دارابی

استان: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 22 / 5 / 66
محل شهادت : ارتفاعات دوپازا
نام عملیات : نصر7
مزار : گلزار حسینی شهرستان هرسین

■■■■■

از جبهه برگشته بود برای مرخصی. دیر وقت بود که رسید خانه.زمستان بود و هوا هم سرد.کلید در حیاط را داشت ولی در ورودی هال از پشت قفل بود. رفته بود توی زیرزمین و همان جا روی خاک ، توی سرما و بدون پتو خوابیده بود.
نمی خواست کسی را بیدار کند.

شهید رسول خالقی

استان: زنجان
تاریخ شهادت: 21 / 12 / 62
محل شهادت : جزیره مجنون
نام عملیات : خیبر
مزار : گلزار شهدای پایین

■■■■■

توی سنگر هر کس مسئول کاری بود. یک بار خمپاره ای آمد و خود کنار سنگر. به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است. نمی توانست درست و حسابی راه برود.
از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام می دادند. کم کم بچه ها بهش شک کردند.
یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش. صبح بلند شد ؛ راه که افتاد ، پای چپش می لنگید!
سنگر از خنده ی بچه ها رفته بود روی هوا! تا می خورد زدندش و مجبورش کردند تا یک هفته کارهای سنگر را انجام بدهد.
خیلی شوخ بود. همیشه به بچه ها روحیه میداد. اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت.

شهید محمد علی ترک احمدی

استان: گلستان
تاریخ شهادت: 2 / 9 / 62
محل شهادت : کردستان
مزار : گلزار شهرستان آزادشهر

■■■■■

خیلی دلم میخواست برویم سینما. رفتیم. دم در سینما گفت : «من همین جا می مانم ، تو برو فیلمت را تماشا کن»
پرسیدم : «تو چرا نمی آیی؟» گفت : « دوست ندارم فیلم هایی را ببینم که در آنها بی حجابی و گناه هست»

یادشون بخیر
سال 1391 رو با صلواتی برای شادی آنها شروع کنیم.

[=&quot]شهید [=&quot]محسن دانش نیا



[=&quot]استان[=&quot]:[=&quot]اهواز



[=&quot]تاریخ شهادت[=&quot]: [=&quot]۱۳۶۱/۱۱/۲۰



[=&quot]محل شهادت[=&quot]:[=&quot]فکه









[=&quot]وصیت نامه
[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم
[=&quot]

[=&quot]تو را با باد پیوند است اى گل



[=&quot]خریدارت خداوند است اى گل



[=&quot]

[=&quot]کسى جز ذات حق این را نداند



[=&quot]که قدر و ارزشت چند است اى گل



[=&quot]

[=&quot]و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) «گمان مبرید که آنها که در راه کشته شدند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و در نزد خدا روزى مى‌گیرند» سلام به خانواده عزیزم امیدوارم که حال همگى خوب باشد . وصیت مى‌کنم که همیشه امام را دعا کنید و این رزمندگان اسلام که جان خود را نثار این انقلاب و جنگ کرده‌اند و مى‌کنند. آنها را دعا کنید. آخر این دنیا ارزشى براى انسان ندارد که همیشه طالب دنیا باشیم. باید خودمان را از بند دنیوى رها کنیم و دل به آخرت خوش کنیم. هر کس که خدا را شناخت در راهش مبارزه کند. و قدم در صراط المستقیم بگذارد که در دنیا و آخرت پاداش بیکران دارد. این وصیت نامه من. دیگر سر شما را درد نمى‌آورم دست همه شما را از دور مى‌بوسم با اجازه. از رحمت الهى مأیوس نباشید[=&quot].
[=&quot]

[=&quot]شمشیر عشق بر سر سنگ مزار ماست



[=&quot]ما عاشقیم و شهید شدن افتخار ماست






[=&quot]۲۲/۱۰/۶۱ [=&quot]محسن دانش‌نیا


شهید رضا حسین ابوالی:Gol:

سوم دبيرستان بود. دوست داشت به جبهه برود. ‌گفتم:«يك سال ديگه صبر كن، ديپلمت رو بگير بعد برو! ».
‌گفت:« نه، مملكت ما در حال جنگه و از هر طرف آتش مي‌باره؛ اون وقت من اين جا راحت و بي‌خيال بشينم؟ ».

راوی: پدر شهيد

به نقل از روایتگر

[=Arial Black]

[=times new roman] شهید عبدالله علیزاده


استان : گیلان
تاریخ تولد: 1347/11/1
تاریخ شهادت :
1363/1/21
محل شهادت : مریوان
نام عملیات : بدست کومله
مزار : روستای ازبر فومن


■■■■■

قطعه ای از وصیت نامه:


اگر در جبهه شهادت نصیبم شد،خدایا تو شاهد باش که چیزی عزیزتر از جانم نداشتم تا فدای راهت کنم.

روحش شاد
یادش ماندگار
و راهش مستدام
:Gol::Gol::Gol:


نام و نام خانوادگی: نقی کوچک نیا

نام پدر : حسن

تاریخ تولد: ۱۳۴۸

شماره شناسنامه:۲۱۹۷

محل تولد:کومله

تحصیلات:سوم راهنمایی

تآهل:مجرد

شغل:دانش آموز

عضویت :بسیجی

رسته:سپاه

مسئوليت: تک تیر انداز

تاریخ شهادت: ۲۶/۱۰/۶۵

محل شهادت و نام عملیات: شلمچه کربلای ۵

نحوه شهادت : اصابت ترکش

محل دفن:کومله

یکی از مشخصات بارز شهید: متانت

قطعه ای از وصیت نامه: اي مردم امام را تنها نگذاريد و تا پايان راه همراه امام باشيد تا اسلام پيروز شود
تصویری از دستنوشته ی شهید

خودش جوهر آورد و انگشتم را زد روی کاغذ. می دانست که برایم سخت است از پیشم برود. مدام می گفت : «مامان از ته دلت راضی باش ! خب؟ » آخر از ته دل راضی ام کرد و رفت. شهید محمد رضا رمضانی شهری
منبع : فهمیده های کلاس - روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید