ولایت فقیه.ولی فقیه

آیا می شود ولایت فقیه را فقط بر مبنای یک حدیث انتخاب کرد؟

سلام به تمامی کارشناسان عزیز
آیا می شود ولایت فقیه را فقط بر مبنای یک حدیث( مقبوله عمر بین حنظله) انتخاب کرد؟ آن هم حدیثی ضعیفی که توسط مکتب ثقه رد شده است
پس اینگونه باشد می توان به اهل سنت در رجوع به نظام خلافت حق داد؟

ولایت فردی یا شورایی؟

س رفقا:Black (9):

میخواستم بدانم نظر فقها :doa(9): بر اساس روایات و احادیث
که ایا ولایت فقیه به صورت فردی باشد بهتر است یا شورایی؟؟؟

اگر شورایی بهتر است چرا ؟
اگر فردی بهتر است چرا؟

........

این موضوع ولایت شورایی را ایه الله رفسنجانی :razi: پیگیری میکنند و از ان بحثهاست که اگر مسکوت بماند ممکن است در تعیین رهبر یا رهبران اینده جامعه را به حاشیه ببرد.
بهتراست این موضوع خیلی باز بشود و در کرسی های ازاد اندیشی و مساجد در مورد ان بحث شود.

مشابه این تاپیک در همین بخش بود اما ان جوابی که میخواستم درش نبود.
سوال همانطور که گفتم این است شورایی اگر بهتر است چرا؟
اگر فردی بهتر است چرا؟
لطفا نظر فقها را بیان بفرمایید

تعریف ولایت فقیه از نظر مقام معظم رهبری

(پاسخ به پرسشهایی درباره ولایت فقیه ـ 1)


مقام معظم رهبری در تعریف ولایت فقیه می نویسند:
«ولایت فقیه به معناى حاكمیّت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌اى است از ولایت ائمه‌ى اطهار (علیهم السلام) كه همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) مى‌باشد.»[1]
بنابر این تعریف، ولایت فقیه از جنس حاکمیت است حاکمیتی که آن را مجتهدی جامع الشرایط بر عهده دارد.
مجتهد جامع الشرایط کیست؟

مجتهد به کسی می گویند که توان استنباط احکام الهی را از منابع اصلی دین؛ یعنی قرآن و روایات داراست و مراد از جامع الشرایط مجتهدی است که فراتر از دانش فقه و توان استنباط دارای شرایط زیر باشد:
«اجتهاد مطلق»، «عدالت مطلق»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبری». یعنی از سویی باید صدر و ساقه ی اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوی دیگر، در تمام زمینه ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت كند و از هیچ یك تخطّی و تخلّف ننماید و از سوی سوّم، استعداد و توانایی مدیریت و كشورداری و لوازم آن را دارا باشد.[2] بنابراین کسی می تواند مسوولیت ولایت و مدیریت جامعه ی اسلامی را بپذیرد و از عهده ی آن برآید که مجتهد مطلق، عادل مطلق و دارای توان مدیریت و رهبری باشد.

توضیح این سه عنوان

مجتهد مطلق، مجتهد مطلق اسلام شناسی است که در همه ی اصول و فروع دین، مجتهد باشد؛ دینی که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش می باشد.
كسی كه در تحلیل همه ی معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد متجزی» است، صلاحیت ولایت بر جامعه اسلامی و اداره ی آن را ندارد و همچنین فقیهی كه ابعاد سیاسی اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسوولیت عظیمی را نمی تواند داشته باشد؛ زیرا کسی که برخی از مسایل اسلامی برای خودش حل نشده و خود نمی تواند آنها را عمیقاً بررسی نماید؛ نه می تواند فتوا بدهد و نه می تواند اسلام را به اجرا درآورد و بر مسند ولایت و رهبری جامعه اسلامی تکیه زند.
بنابراین ولی فقیه باید کسی باشد که ضمن آشنایی و تسلط کامل به اصول و فروع دین، بتواند مسایل جدید مسلمانان را با درایتی عاقلانه و با استفاده از منابع اصلی دین (قرآن و روایات) حل كند.

مقام معظم رهبری ولایت فقیه را حکم شرعی تعبدی دانسته که مورد تأیید عقل نیز می باشد؛ یعنی نه تنها نصوص دینی ما را به برپایی چنین نظامی توصیه می کند؛ بلکه عقل نیز به تنهایی وجود چنین نظامی را برای جامعه اسلامی و رهبری مسلمانان مورد تأیید قرار می دهد

عادل مطلق

اسلام شناسی که می خواهد ولایت و رهبری جامعه اسلامی را عهده دار شود علاوه بر این كه لازم است علم دین را درست بفهمد، باید آن علم را در خودش و در جامعه ی اسلامی نیز به درستی اجرا نماید. برای همین لازم است همه وظایف دینی خود را انجام داده و آن چه از دین باید به مردم ابلاغ كند، ابلاغ نموده و چیزی را كتمان نكند. فقیه عادل، نباید کاری را بر اساس میل و هوس انجام دهد؛ مطیع هواهای نفسانی نگردد و گناهی از او سر نزند؛ نه واجبی را ترك كند و نه حرامی را مرتكب شود. برای همین شخصی كه مطیع هوس است هیچ گاه صلاحیت ولایت و هدایت جامعه اسلامی را ندارد.
بنابراین، ویژگی دوم رهبر جامعه اسلامی، ترك هوا و هوس و تابعیت عملی محض نسبت به احكام و دستورهای دین است. فقیه حاكم، اگر فتوا می دهد، باید خود نیز به آن عمل كند و اگر حكم قضایی صادر می كند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حكم ولایی و حكومتی صادر می نماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نكند.

توان مدیریت و رهبری جامعه

رهبر جامعه اسلامی علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، باید هم بینش درست و صحیحی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی داخل و خارج كشور داشته باشد و ترفندهای دشمنان را خوب بشناسد و هم از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد؛ زیرا مدیریّت، گذشته از تئوری، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است. هنر اداره و تدبیر، غیر از دانش و بینش سیاسی است؛ هنری است كه هر كس آن را ندارد.[3]
برای همین در اصل یكصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در بیان شرایط و صفات رهبری، آمده است:
1- صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2- عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3- بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت ، مدیریّت و قدرت كافی برای رهبری.
و نیز آمده است: در صورت تعدّد واجدین شرایط فوق، شخصی كه دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد مقدّم است.

ولایت فقیه در عصر غیبت

بنابر تعریفی که مقام معظم رهبری از ولایت فقیه ارائه می دهند این ولایت و حاکمیت را مخصوص دوران غیبت دانسته و آن را شعبه ای از ولایت ائمه‌ى اطهار (علیهم السلام) كه همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) می دانند. این بدان معناست که حاکمیتی را که مجتهد جامع الشرایط در عصر غیبت عهده دار است و از آن به ولایت فقیه تعبیر می شود چیزی جدای از حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) بر جامعه اسلامی در عصر خودشان نیست و با همان ساز و کار و به سوی همان هدف است؛ هدفی که جز پیاده کردن احکام اسلامی و ایجاد زمینه ای مناسب برای بندگی خدا نیست.
با این تفاوت كه احكام مربوط به ولایت فقیه مانند سایر احكام فقهى از ادله شرعى استنباط مى‌شوند[4] ولی احکام صادره از سوی حضرات معصومین(علیهم السلام) به شکل مستقیم و یا به واسطه معصوم پیشین از وحی گرفته می شد.

كسی كه در تحلیل همه ی معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد متجزی» است، صلاحیت ولایت برجامعه ی اسلامی و اداره ی آن را ندارد و همچنین فقیهی كه ابعاد سیاسی اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسوولیت عظیمی را نمی تواند داشته باشد؛ زیرا کسی که برخی از مسایل اسلامی برای خودش حل نشده و خود نمی تواند آنها را عمیقاً بررسی نماید؛ نه می تواند فتوا بدهد و نه می تواند اسلام را به اجرا درآورد و بر مسند ولایت و رهبری جامعه اسلامی تکیه زند

ولایت فقیه، حکم شرعی تعبدی است

مقام معظم رهبری ولایت فقیه را حکم شرعی تعبدی دانسته که مورد تأیید عقل نیز می باشد[5] ؛ یعنی نه تنها نصوص دینی ما را به برپایی چنین نظامی توصیه می کند؛ بلکه عقل نیز به تنهایی وجود چنین نظامی را برای جامعه اسلامی و رهبری مسلمانان مورد تأیید قرار می دهد.

شیوه ی تعیین ولی فقیه

مقام معظم رهبری درباره شیوه ی تعیین شخصی که باید عهده دار این مسند شود می نویسد:
«در تعیین مصداق آن روش عقلائى وجود دارد كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بیان شده است.»[6] که مراد تشکیل مجلس خبرگان رهبری با رأی مردم و بعد تعیین ولی فقیه با توجه به شرایط فقهی قانونی از سوی این خبرگان است.

نتیجه اینکه

بر اساس تعریف مقام معظم رهبری، ولایت فقیه یعنی حاکمیت فقیهی عادل و توانا در مدیریت بر جامعه اسلامی برای اداره آن بر اساس موازین اسلامی. که این شیوه ی حاکمیت مخصوص عصر غیبت است و نصوص دینی ما را بر تشکیل چنین حکومتی دستور می دهند؛ شیوه ای که عقل سلیم نیز بر آن اعتراف داشته و آن را تأیید می کند.

ولایت فقیه مسأله ای اعتقادی است یا تعبدی و تقلیدی؟

سلام
در عصر غیبت امام زمان(عج) به ولایت فقیه باید اعتقاد داشت!!؟؟ و با دلیل و استدالال آن را پذیرفت یا اینکه مانند نماز و رروزه یک مسئلهی تعبدی و تقلیدی است ؟؟؟!

ولایت مطلقه فقیه ، همان ولایت رسول الله است

[="darkgreen"]امام خميني(ره) فرمودند:ولایت مطلقه فقیه همان ولایت رسول الله است
با توجه به معصوم بودن رسول وهمچنين تفاوتهاي عمده ديگر چگونه اين سخن مرحوم امام قابل توجيه است؟
[/]

استنباط فقهی و اعتقادی غیرمعصوم

سلام.

یکی از نقدهای وارد بر اهل کتاب و از بقیه ی آنها پیشرفته تر، مسیحیت، وارد است، این است که استنباطات آنها در مورد عقیده و احکام از سوی غیرمعصوم صورت می گیرد. برای مثال در مسیحیت،شورایی از بزرگترین علمای دین جمع می شوند، و نظر می دهند که عقیده این است و هر کس جز این بگوید، ملعون است، که این نقد بر فرقه های غیرکاتولیک مسیحیت، وارد است(کاتولیکها پاپ را عقلاً مصون از راهنمایی اشتباه می دانند، زیرا نمی شود منبع هدایت، راه را اشتباه نشان بدهد- البته این زیاد معقول نیست، زیرا پاپ بی خطا را، کاردینالهای خطادار انتخاب می کنند و کلیسای کاتولیک معاهده ای با خدا ندارد که هر کس که کاردینالها انتخابش کردند، نتواند راه اشتباهی را نشان بدهد!)

امّا مسئله ای که هست، اینکه در اسلام نیز، بسیاری از آنچه ما امروز داریم، استنباط است. برای مثال در تاپیکی سؤال کردیم که منبع تحریم دوستی دختر و پسر چیست؟ که مشخص شد که هیچ آیه یا حدیثی به طور مستقیم، آنرا تحریم ننموده است، و مسئله بر سر استنباط فقهی علما و اجماع علما بر آن است. همین مسئله ممکن است در برخی عقاید نیز مشکل ایجاد کند، که وارد جزئیات نمی شوم، ولی به طور خلاصه گاهی ما هم به نفع عقیده ای آیه داریم و هم بر علیه آن، و تفسیر ماست که یک آیه را به نفع آیه دیگر توجیه می کند(دقت شود که تناقض در شرایطی است که دو آیه را با هیچ تفسیری نتوان در کنار هم قرار داد.) اینجاست که مناقشه ایجاد می شود و در حوزۀ الهیات، گروهی نظری پیدا می کند و گروهی نظری دیگر.

پس ما هم در حوزه عقیده و فقه، با مسائلی مهم سر و کار داریم، که منابع معصوم(قرآن و چهارده معصوم) یا در مورد آن سخنی ندارند یا سخنی تفسیرشدنی دارند و ما تفسیرش می کنیم.

سؤال: چگونه می توان به استنباطات افراد غیرمعصوم اعتماد کرد؟(حتی اگر نگرش غیرمعصوم به اجماع هم برسد)

ولایت فقیه در اندیشه سیاسی شیعه

بسم الله الرحمن الرحیم
ولايت فقيه
انديشه سياسي شيعه در عصر غيبت کبري با نظريه «ولايت فقيه» گره خورده است. در اصطلاح «زعيم و ولي فقيه» کسي است که عالم به سياست هاي ديني و برقرار کننده عدالت اجتماعي در ميان مردم باشد. طبق اخبار، او دژ اسلام و وارث پيامبران و جانشين پيامبر خدا و همچون پيامبران بني اسرائيل بوده، بهترين خلق خدا بعد از ائمه است. مجاري امور و احکام و دستورها، به دست او بوده و حاکم بر زمامداران است. مسأله «ولايت فقيه» گرچه ريشه کلامي دارد؛ ولي جنبه فقهي آن موجب گرديده تا فقها از روز نخست، در ابواب مختلف فقهي از آن بحث کنند و موضوع ولايت فقيه را در هر يک از مسائل مربوطه روشن سازند. در باب جهاد و تقسيم غنايم و خمس و گرفتن و توزيع زکات و سرپرستي انفال و نيز اموال غايبين و قاصرين و باب امر به معروف و نهي از منکر و باب حدود و قصاص و تعزيرات و مطلق اجراي احکام انتظامي اسلام، فقها از مسأله «ولايت فقيه» و گستره آن بحث کرده اند.مقصود از مطلقه بودن ولايت فقيه گستره دامنه ولايت فقيه است، که در شعاع مسؤوليت رهبري سياسي او است و تمامي ابعاد مربوط به مصالح امت را شامل مي شود (از جمله اجراي تمامي احکام انتظامي اسلام). در مقابل آن، ولايت هاي خاصّ، مانند ولايت پدر درباره ازدواج دختر يا ولايت پدر و جد در رابطه با تصرفات مالي فرزندان صغير قرار دارد. اساساً اضافه شدن ولايت به وصف عنواني «فقيه» محدوديت آن را در چارچوب فقه مي رساند، در واقع فقه او است که حکومت مي کند، نه شخص او. پس هيچ گونه قاهريت و حاکميت اراده شخصي در کار نيست. از همين جا، مسؤوليت مقام رهبري - در اسلام - در پيشگاه خدا و مردم روشن مي گردد. او در پيشگاه خدا مسؤول است تا احکام را کاملاً اجرا نمايد و در مقابل مردم مسؤول است تا مصالح همگاني را به بهترين شکل ممکن تأمين نمايد و عدالت اجتماعي را در همه زمينه ها و به صورت گسترده و بدون تبعيض اجرا کند و هرگز در اين مسؤوليت کوتاه نيايد.