اضطراب همسرم در رابطه با جشن عروسی
ارسال شده توسط A.gi در شنبه, ۱۳۹۷/۱۲/۲۵ - ۰۰:۵۷سلام.من دختری هستم که دردانشگاه باهمسرم اشناشدم مدتی دوست بودیم وبعدازدواج کردیم باوجودتمام مخالفت های خانواده همسرم به دلیل اختلاف طبقاتی ومحل زندگی من که شهرستان بود.خلاصه بعدازازدواج ماپدرم فوت کردن چندماه بعد. بعدازفوت پدرمن بشدت افسرده شدم به شهرهمسرم اومدم ورفتم دنبال کاربرای تهیه جهیزیم کارکردم وبیشترجهیزیموخریدم چون مادرم پول نداشت...توی خرجی خودش وخواهرام هم مونده بود...خلاصه همسرمن دوواحدطبقه بالای خونشون بودیکی بزرگ یکی کوچک.مادرواحدکوچک مستقرشدیم تامن کازکنم جهیزیموبخرم بعدعروسی کنیم بریم واحدبزرگ همسرم درطی این مدت افسزده شد البته قبلاسابقه افسردگی داشته بخاطرکنکورداروهم مصرف میکرده.الان بشدت افسرده شده حتی باوجودمصرف دارودست وپادرده ودیگه نگذاشت من برم سرکار .حالابعدازاینهمه زحمت من که کازگری کردم واسه خرید جهیزیم میگه خانوادت بندازدوراوناتورونمیخوان من هم نمیتونم خانوادم بندازم دورمن عاشق مادروخواهرامم شوهرم میگه من عروسب نمیگیرم من گفتم باشه حداقل یه مهمونی ساده توخونه مادرم واسم بگیرکه فامیلام بیان میگه نه نمیشه مااهل شهرشتانیم واونجاسابفه نداره کسی اینجوری بره خونه شوهر من اگه اینجوری برم مادرم میمیره ازغصه ابرومون میره.چطورراضیش کنم واسم ی جشن کوچیک بگیره دیگه تحمل ندارم بس گریه کردم وغصه خوردم کلی ازموهام سفیدشدن.ضمن اینکه همسرمن اوایل سوسول باحیابودبعدبشدت مذهبی شدنمازشبش ترک نمیشد.الان پس ازافسردگی نمازشب کنارگذاشته اماهمچنان مسجدودعای ندبه اش سرجاشه یکم هم زیادی غیرتی شده که من اذیت میشم حتی پشت چراغ قرمزبمن میگه روتوکن بمن تاکسی منونبینه .ببخشیدزیادحرف زدم لطفاکمکم کنیدخیلی داغونم منتظرپاسخم بشدت.