شب عروسی

شروع یک رابطه

انجمن: 

12-13 ساله بودم که رفتار یک زوج جوان به خصوص خانم خانواده برایم جلب توجه خاصی می کرد. یک زوج به ظاهر خوشبخت که بعد از شروع زندگی مشرک زود هم یک کوچولو به جمع دونفره شان اضافه شده بود و دومی هم توی راه بود؛ اما برخلاف ظاهر رو به راه زندگی یشان، با این که هیچ گاه مشاجره و نزاعی بین شان نبود اما همیشه یک جور نارضایتی و بی میلی در نگاه خانم می شد احساس کرد؛ یک جور سردی، یک جور میل به جدایی
با این که یکی- دو بار بیشتر آن خانم را ندیده بودم بلاخره یک روز جلو رفتم و گفتم: چرا شوهرت را دوست نداری؟
نگاه پر از بغض اش را به من دوخت و چیزی نگفت. خواهرم زود کشیدم کنار که این چه حرفی ست می زنی؟
بعد هم برایم توضیح داد که چگونه آن خانم شب زفاف سیلی خورده...
فهمیدم که چطور هنوز جای سرخ آن سیلی روی قلب آن خانم مانده است.
زندگی آن ها در آخر منجر به جدایی شد.

فکر می کردم در زندگی ام فقط با همین یک مورد مواجه خواهم شد، فکر می کردم تاثیر تحصیلات کم و فقر فرهنگی است؛ اما این روزها می بینم مسئله ریشه دارتر و گسترده تر از آن است که من فکر می کردم!
**************
نتیجه ی اخلاقی: من از بچگی مشاور بودم! :Nishkhand:

یک سوال درباره مراسم عروسی

سلام خسته نباشید
سوال داشتم
1) مراسم شب عروسی چطور باید انجام شود ؟
2) اگر مراسم را با ترانه و بزن و بکوب گرفته شود لهب و لعب است و اول زندگی با گناه آغاز میشود اگر مولودی برگزار شود مطمئن هستم با شناختی که فامیل دارم هیچ استقبالی از مراسم نمیشود و با اعتراض سنگین مواجه میشوم لطفا راهنمایی کنید یکی از اقواممان که همین مشکل رو داره ازم خواست که از مشاوران برایش بپرسم این دوست من آدم معتقدی هست ولی اقوامش نه!