علی

●•▪• فـــریاد مهتـــاب •▪•● چادر نماز من کجاست؟

آتش بر خانه وحی

عمر فریاد میزند، بروید هیزم بیاورید.
آنجا را نگاه کن!
عده ای دارند هیزم میاورند.
هر کس را نگاه میکنی هیزم در دست دارد، همه آنها به یک سو میروند.
آنها به سوی خانه ی فاطمه (علیهاالسلام) می آیند.
این دستور عمر است که هیزم بیاورید، برای همین اینها دارند در اطراف خانه ی فاطمه هیزم جمع میکنند.
خدای من اینها میخواهند چه کنند؟
آیا عمر میخواهد این خانه را آتش بزند؟
آری عمر فکر میکند که اهل این خانه مرتد و از دین خدا خارج شده اند، و برای همین باید آنها را از بین برد، برای حفظ اسلام باید دشمنان خلیفه را نابود کرد.
لحظه ای نمیگذرد تا اینکه هیزم زیادی در اطراف خانه جمع میشود.
عمر را نگاه کن!
شعله آتشی را در دست دارد و به این سو می آید.
او فریاد میزند.
خانه را با اهل آن به آتش بکشید.
هیچ کس باور نمیکند.
آخر به چه جرم و گناهی میخواهند اهل این خانه را آتش بزنند.
اینجا خانه ای است که جبرئیل بدون اجازه وارد نمیشود، اینجا خانه ای ست که فرشتگان آرزو میکنند به آن قدم نهند.
ای مسلمانان مگر فراموش کرده اید، این در خانه، همان در خانه ای ست که چهل روز پیامبر می آمد و کنار آن می ایستاد و به اهل این خانه سلام میداد و آیه تطهیر را میخواند.

خداوند چنین میخواهد که خاندان پیامبر را از هر پلیدی پاک نماید. ( احزاب 33 )

آری اهل این خانه به حکم خدا معصوم و از هر گناهی پاک هستند.
پس چرا عمر میخواهد این خانه و اهل این خانه را در آتش بسوزاند؟
عمر میخواهد کار را یکسره کند، باید کاری کرد که دیگر هیچ کس جرات مخالفت با خلیفه را نداشته باشد.
باید این خانه را آتش زد، این خانه محل جمع شدن دشمنان خلیفه است، اینجا را باید آتش زد تا دیگر کسی نتواند اینجا جمع شود.
آری وقتی در این خانه رو آتش بزنند دیگر هیچ کس جرات مخالفت با حکومت اسلامی را نخواهد داشت.
آنوقت دیگر همه ی مردم تسلیم خلیفه ی پیامبر خواهند بود.
تا زمانی که علی (ع) بیعت نکرده است حکومت اسلامی در خطر است، باید هر طور شده علی را مجبور به بیعت کرد و اگر او حاضر به بیعت نشود باید او را سوزاند.
عده ای جلو می آیند و به عمر میگویند:
- در این خانه فاطمه( علیها السلام) و حسن و حسین (علیهما السلام) هستند.
- باشد هر که میخواهد باشد، من این خانه را آتش میزنم.
هیچ کس جرات نمیکند مانع کارهای عمر شود.
آخر او منسب قضاوت را به عهده دارد، او اکنون بالاترین قاضی حکومت اسلامی است، او فتوا داده که برای حفظ اسلام سوزاندن این خانه واجب است.

عمر می آید، شعله ی آتش را به هیزم میگزارد، آتش شعله میکشد.
در خانه نیم سوخته میشود.
عمر جلو می آید و لگد محکمی به در میزند.:Ghamgin:
خدای من، فاطمه ( علیها السلام) پشت در است...
فاطمه ( علیها السلام) بین در و دیوار قرار میگیرد، صدای ناله اش بلند میشود.
عمر در را فشار میدهد.
صدای ناله ی فاطمه (علیها السلام) بلندتر میشود.
میخ در که از آتش داغ شده در سینه ی فاطمه ( علیها السلام) فرو میرود.
:geryeh:

سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود



ای قلم خاموش شو!
کدام دل طاقت دارد، چه کسی تاب دارد که تو شرح سیلی خوردنناموس خدا را بدهی...
گوشواره از گوش او جدا میشود و فاطمه (علیها سلام) از صورت بر روی زمین میافتد.
فریادی در فضای مدینه میپیچد.

بابا!
یا رسول الله!
نگاه کن ببین با دختر تو چه میکنند.

فاطمه (علیهما السلام) به کنار دیوار پناه میبرد.
اکنون عمر وارد خانه میشود.
خالد که او را شمشیر اسلام لقب داده اند شمشیرش را از قلاف بیرون کشیده و میخواهد فاطمه ( علیها السلام) را به قتل برساند.
وای برمن !
او میخواهد فاطمه (علیها السلام) را به قتل برساند.
آیا میدانید که چرا خالد میخواهد این کار را بکند؟
پدر خالد از کافرانی است که در جنگ بدر به دست علی (ع) کشته شده است.اکنون او میخواهد او انتقام خون پدر کافر خود را بگیرد.

ناگهان علی (ع) با شمشیرش جلو میآید .. اینجا دیگر جای صبر نیست، درست است پیامبر علی (ع) را مامور کرده تا در بلاها صبر کند، اما اینجا دیگر جای صبر نیست.
خالد تا برق شمشیر علی (ع) را می بیند شمشیر خود را رها میکند.

اکنون فاطمه (علیها السلام) میخواهد نفرین کند!

اگر او نفرین کند چه خواهد شد؟
علی به کنار همسرش می آید و میگوید:

ای دختر پیامبر، پدر تو ما یه ی رحمت و مهربانی برای همه بود، نکند تو نفرین کنی، فاطمه جان اگر تو نفرین کنی هیچ کس از عذاب خدا نجات پیدا نخواهد کرد.

فاطمه (علیها السلام) با سخنان علی آرام میشود، آری، او مطیع امام زمان خود است.

حقیقت

علی(ع) فرمود: «ایها الناس!لاتَسْتَوحِشُوا فی طریق الهُدی لِقِلَّةِ اَهلِه؛ ای مردم!در طریق هدایت، از کمی تعدادِ هدایت یافته ‏ها دلتنگ نشوید»(نهج البلاغه دشتی، ص 422، خطبه 201).
من فقط عضو شدم اینارو بزارم و یاعلی وعده دیدار قیامت
1-اعتراف عالم سنی
http://up6.iranblog.com/images/y0kuix8r5yerjrh2fyi.flv
2-اثبات حقانیت شیعه در یک دقیقه
http://www.aparat.com/public/public/...1829485882.flv
اینم مطالعه کنید بد نیست
http://www.jawab.ir/qa/%DA%86%D8%B1%...4-%D9%85%DB%8C

برچسب: 

وصیت ابن عباس به علی علیه اسلام به نقل از ابن ابی الحدید


بسم الله الرحمن الرحیم


یوم الله عید غدیر خم را به پیروان نبی اکرم و ولی بر حقش علی علیه السلام و ارادتمندان خاندان برزگوارنبی و ولی تبریک و تهنیت عرض میکنم
و اما بعد
هر عید غدیر که فرا میرسد مجالی فراهم است برای یک باز نگری یک واقعه کلیدی و مهم در دنیای اسلام که این واقعه از لحاظ اهمیت دست کمی از پذیرش دین و یا نپذیرفتن آن ندارد.

در این مجال نیت بر این است که وصیت عباس رحمه الله علیه عموی علی علیه السلام و نبی اکرم ( ص) را به نقل از ابن ابی الحدید در بخشی از خطبه 239 نهج البلاغه نقل کرده را نقل نمایم و البته ان شاء الله بهمراه مطالب مکملی از دوستان.


متاسفانه تنها تعریف معروفی که در اسلام برای صحابه شهرت یافته تعریفی است که ابن تیمیه از صحابه کرده و آن عبارتست از هر مسلمانی که در طول حیات نبی اکرم موفق به دیدار آن حضرت حتی برای دقیقه ای شده اند صحابه آن حضرت به حساب می آیند.

با این حساب ابوسفیان صحابه نبی اکرم است ولی اویس قرنی رضوان الله تعالی علیه که موفق به زیارت آن حضرت نشدند از صحابه نیست.

حتی اگر عامی ترین افراد جامعه اسلامی میخواست برای صحابه تعریفی ارائه دهد بدون شک از این تعریف ابن تیمیه تعریف عمیقتر و دقیقتری ارائه میداد .

ولی چه میشود کرد زمانیکه دیانت ابزاری میشود در دست حکام
و همواره مردمی هستند که بجای تامل و تعمق در دیانت الهی چشمانشان را به دهان فلان مفتی درباری میدوزند تا هر آنچه که او میگوید انها نیز باور و تکرار کنند .


البته لازم به ذکر است که قبلا استاد کاوه گرامی بهمراهی استاد صدر در تاپیک حسادت صحابه به حضرت علی به گوشه دیگری از این شرح و همچنین دیگر اسناد اشارات بسیار مفیدی داشته اند .

یاحق