عقلی

آیا حسن و قبح ذاتی اعمال وجود دارد؟

سلام بنده این سوال را در ضمیمه ی یک تاپیک مطرح کردم اما بهتر دانستم این را جدا مطرح کنم.
بنده به دلایل زیر معتقدم که حسن و قبح ذاتی اعمال وجود ندارد.
نقد شما به این دلایل چیست؟

یکی از مهمترین دلایل آن را بیان کنم. بنده اعتقاد دارم که اصلا حسن و قبح ذاتی وجود ندارد. یعنی هیچ عملی وجود ندارد که ذاتا بد باشد. دلیل اول این مطلب توحید افعالی است. به گفته ی شهید مطهری : (( توحید افعالی به معنای باور به این مسئله است که همه نظام‌های علّی و معلولیِ موجود در جهان و هرچیزی که در جهان اتفاق می‌افتد، فعل خدا است. همچنین هیچ موجودی مستقلا نمی‌تواند فعلی انجام دهد و همه موجودات در انجام کارهای خود به فعل خدا و اراده او وابسته‌اند.[۲]برپایه توحید افعالی همان‌طور که خداوند در ذاتش شریکی ندارد، در فاعلیت هم شریک ندارد؛ یعنی هرکاری که هر مخلوقی انجام می‌دهد، فعل خدا است. ))
مثلا بنده اگر کودکی را عمدا بکشم کار بسیار بدی انجام داده ام ولی می بینیم که در بلایای طبیعی خداوند چندین کودک را می کشد. پس معلوم است که کشتن کودک بد نیست بلکه حیثیت انتسابش به بنده بد است و گناهی بزرگ است. حتی زمانی که من هم کودک را می کشم هم ، خدا او را کشته است و خدا کار بد نمی کند اما اگر به من منتسب شود بد است. از این گونه مثال ها خیلی می توان زد . بنابراین خوبی و بدی یک عمل ربطی به ذات آن عمل ندارد یعنی حسن و قبح ذاتی وجود ندارد بلکه انتساب عمل به فاعل است که آن را بد یا خوب می کند. دلیل دیگرم هم که در یک تاپیک در مورد آن بحث کردم این است که ما می بینیم کسانی را که قبل از بلوغ و قبل از دورانی که به آگاهی برسند گرفتار چیزهایی می شوند که شارع(البته منظورم فقها هستند نه شارع اصلی) به دلیل این که متوجه است که این ها ضرر دارند و فکر می کند که ضرر داشتن این ها ، یعنی بد هستند آن ها را حرام کرده است. مثلا به مواد مخدر اعتیاد پیدا می کنند و شارع چون فکر می کند که این بد است حکم به حرام بودن آن داده است. چرا بچه باید بدون آگاهی به چیزی که ذاتش بد است یا ذاتش قبح دارد ولو برای یک بار مبتلا شود؟ یعنی چرا باید این اتفاق در جهان واقعیت بیفتد؟ پس معلوم می شود که این ، ذاتا مشکلی ندارد بلکه زمانی که بچه فهمید این برای او ضرر دارد (که ضرر داشتن لزوما به معنای بد بودن نیست) حالا انتسابش به او بد می شود.
اگر قبول کنیم که اعمال حسن و قبح ذاتی ندارند ، بنابراین شریعت و دین جعل ارزش می کند نه این که از ارزش ها پرده برداری می کند. و بایستی به نظریه اشاعره یعنی نظریه امر الهی قائل شویم. اصلا اعمال بد ، بد هستند چون خدا گفته است نه این که چون این ها بد بوده اند و حالا خدا می خواسته ما را آگاه کند.

علمایی که با فلسفه مخالفند چگونه وجود خدا را برای یک بی دین اثبات می کنند؟

در بین علما گروهی هستند که با فلسفه مخالفت می کنند. (اسمش تفکیکی ها یا هرچی که هست).
جدای از اینکه کدام طرف درست هستند و کدام طرف غلط، این دوستانی که با فلسفه مخالفند در برخورد با کسی که اصلا وجود داشتن خدا را قبول ندارند (چه برسد به پیامبر و دین و قرآن) چگونه وجود داشتن خدا را ثابت می کنند؟
اگر بخواهند از براهین فلاسفه استفاده کنند یعنی خودشان فلسفه را قبول دارند. ولی اگر فلسفه را قبول ندارند و فقط قرآن و اهل بیت را قبول دارند باید بتوانند با همین دو منبع وجود داشتن خدا را اثبات کنند.
البته فکر نکنید که بی دین های خارجی خیلی سریع و راحت دلایل شما را قبول می کنند. مثلا اگر بگویید قرآن معجزه است تعداد زیادی ایراد علمی از قرآن ردیف می کنند که پاسخ دادن به آنها خیلی هم ساده نیست. حتی وجود داشتن روح را هم قبول ندارند و همه چیز را که ما به روح نسبت می دهیم به مغز نسبت می دهند حتی شخصیت هم به مغز نسبت می دهند و خیلی از دلایل مطرح شده از طرف علمای ما را رد می کنند.
به هر حال اثبات های این دوستان چیست؟ چگونه می توانند بدون استفاده از فلسفه وجود خدا را اثبات کنند.

حسن و قبح عقلی یا شرعی؟

انجمن: 

سلام
چرا ما میگیم حسن و قبح عقلیه ولی وقتی بعضی جاها که خدا حکمی را بیان کرده و با عقل سازگار نیست یه جورایی ما هم قائل میشیم به حسن و قبح شرعی، یعنی میگیم چون خدا این حکم را بیان کرده پس معلومه که خوبه و میگیم عقل درک نمی‌کنه!
چرا تا قبلش عقل درک می‌کنه و میگیم حسن و قبح عقلیه؟ خب از همون اول بگیم حسن و قبح شرعیه و خلاص!

دلیل شما برای اعتقاد به خدا

هرکس برای اعتقاد به خدا دلیل یا دلایلی دارد اما اکثرا دلیل مردم برهان علیت و برهان نظم هست. اگر دلیل شما این دلایل هست که هیچ اما اگر دلیل یا دلایل دیگری برای اعتقاد به خدا دارید اینجا مطرح کنید.

کدام عقلی کتاب دینی زرتشتیگری را با چنین گفتارهایی می پذیرد ؟

با سلام

برخي‌ از گناهان‌ مكافاتي‌ داشته‌ كه‌ گمان‌ را به‌ وهم‌ مي‌اندازد، امّا اين‌ حقيقتي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ ونديداد Vandidad آمده‌ است‌.
هرگاه‌ كسي‌ جسد مرده‌اي‌ را به‌ تنهايي‌ حمل‌ كند، مزداپرستان‌ بايستي‌ حصاري‌ در جايي‌ بنا كنند كه‌ دور از آب‌ و آباداني‌ باشد و مردي‌ كه‌ اين‌ چنين‌ گناهي‌ را مرتكب‌ شده‌ در آنجا محبوس‌ نموده‌ و از بدترين‌ خوراكها و سخت‌ترين‌ پوشاكها او را تا زماني‌ كه‌ به‌ پيري‌ مي‌رسد زنده‌ نگاه‌ دارند، يعني‌ به‌ سن‌ پنجاه‌، شست‌ و يا هفتاد سالگي‌ برسد، آن‌گاه‌ دژخيمي‌ را مي‌فرستند تا سرِ وي‌ را از بدن‌ قطع‌ كرده‌ و جسدش‌ را طعمه‌ي‌ جانوران‌ درنده‌ و گوشتخوار سازد. :Moteajeb!:
براي‌ دريافت‌ بهتر چنين‌ رسومي‌ كه‌ وصف‌ و شرح‌ و طرز عمل‌ شرعيِ آنها در ونديداد ] شرايع‌ ضدّ ديو [ جزء به‌ جزء آمده‌ است‌، از نوشته‌هاي‌ دامنه‌دار سومريان‌ و الواح‌ بازمانده‌ي‌ آنان‌ كه‌ از آسياي‌ مركزي‌ به‌ بين‌النّهرين‌ كوچ‌ كرده‌ بودند نيز مي‌توان‌ سود برد، و همچنين‌ مورد مطالعه‌اي‌ ديگر شرح‌ تازه‌ي‌ آيين‌شمني‌ Chamanisme است‌ كه‌ امروزه‌ در آن‌ سرزمينها ملاحظه‌ مي‌شود.
درباره‌ي‌ خدا و يا خدايان‌ در كهن‌ترين‌ شكل‌ آيين‌ مجوسي‌، خداياني‌ حقيقي‌ و خيرخواه‌ و نيك‌گراي‌ وجود ندارند.
تنها گروهي‌ انبوه‌ از خدايان‌ شرّ و ديوان‌ پليد وجود داشتند كه‌ زندگاني‌ روستانشينان‌ را همواره‌ به‌ تهديد و تباهي‌ مي‌كشيدند و جلوگيري‌ از اين‌ همه‌ پليدي‌ و زشت‌كرداريِ اين‌ ديوان‌ تنها با رسوم‌ و آيينها و آدابي‌ ميسّر بود.