ظهور

مصاديق و تاريخچه بحث عدل الهي

انجمن: 

مصاديق و تاريخچه بحث عدل الهي
IMAGE(http://noorportal.net/Page-Data/StaticImages/maaref/1322/1323/4567/maoq05.jpg) مصاديق عدل الهي
مصاديق كلي عدل و حكمت الهي عبارتند از:
1. عدل و حكمت در آفرينش و تدبير:
يعني خداوند هر موجودي را با توجه به استعداد و قابليت ذاتي او ايجاد كرده، و متناسب با غايت مطلوب آن موجود، اسباب و شرايط لازم براي نيل به آن غايت را در اختيار او گذاشته است. آيه كريمه «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى».[1] بيانگر اين مطلب است. همين گونه است آيه كريمه «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى»[2] در حديث نبوي معروف آمده است: «بالعدل قامت السموات و الأرض».
2. عدل و حكمت در تشريع:
خداوند موجوداتي كه شايستگي دريافت كمالات عقلاني و معنوي رادارند، از هدايت‎هاي تشريعي بهره‎مند ساخته، و معارف و احكام و تعاليم ديني كه تأمين كنندة نيازها و پرورش دهندة استعدادهاي آنان است را از طريق عقل و وحي به آنان آموخته است. نكتة ديگر اين كه در قانون گذاري و تشريع توان و طاقت بشر را نيز در نظر گرفته و تكليف به مالايطاق نكرده است. اين دو مطلب نيز در آيات قرآن بيان شده است.
3. عدل و حكمت در جزا:
يعني خداوند بر پاية عدل و حكمت كيفر مي‎دهد، و از پاداش نيكوكاران نيز نمي‎كاهد، و آنچه را شايستة آنان است و به آنها وعده داده است به آنان عطا خواهد فرمود: «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً».[3]
واژة قسط در آية كريمه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ»[4] همة مصاديق و مظاهر قسط وعدل را شامل مي‎شود. چنان كه يكي از اقوالي كه علامة طبرسي در تفسير آيه نقل كرده است اين است كه خداوند تدبير خلق (تكويني و تشريعي) و جزاي اعمال را براساس عدل انجام مي‎دهد.[5]
آنچه گفته شد مصاديق و مظاهر كلي عدل الهي بود، در نگاهي ديگر و از منظر قرآن كريم به قلمرو عدل دارد مي‎توان موارد ديگري را نيز برشمرد كه از توابع مصاديق ياد شده است به دست آورد. استاد مطهري پس از بيان آياتي از قرآن كريم در زمينة عدل در حوزه‎هاي مختلف گفته است:
«در قرآن، از توحيد گرفته تا معاد، از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمانهاي فردي گرفته تا هدف‎هاي اجتماعي، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحيد، ركن معاد، هدف تشريع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معيار كمال فرد، و مقياس سلامت اجتماع است».[6]
تاريخ و انگيزة بحث عدل
مسئلة عدل الهي در كلام اسلامي، تاريخي كهن دارد و مي‎توان گفت از نخستين روزهاي ظهور اسلام مطرح بوده است.
گذشته از آيات قرآن كه بر عدل الهي تأكيد و تصريح نموده است، در احاديث نبوي و سيرة پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز اين مسأله مورد توجه شايان قرار گرفته است. و حتي گفتگوهايي در اين باره ميان پيروان برخي از اديان با پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ صورت گرفته است چنان كه شيخ صدوق روايت كرده است:[7]
روزي فردي يهودي نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و دربارة مسائل بسياري از آن حضرت سخن گفت، كه از آن جمله عدل الهي بود. يهودي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيد: آيا پروردگارت ستم مي‎كند؟
ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خير.
ـ يهودي: به چه دليل؟
ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : لعلمه بقبحه و استغنائه عنه: چون زشتي ظلم را مي‎داند، و نيازي هم ندارد.
ـ يهودي: آيا در اين باره،‌از جانب خداوند مطلبي نازل شده است؟
ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : آري. آن گاه آيات ذيل را براي او تلاوت نمود.
«وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ».[8]
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ».[9]
«وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ».[10]
«وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ».[11]
پس از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ (در عصر خلفا) نيز مسئله عدل الهي مورد بحث و گفتگو بود، و امام علي ـ عليه السلام ـ به عنوان برترين شخصيت علمي و كلامي، پاسخگوي پرسش‎هايي كه در اين باره مطرح مي‎شد، بودند. و با نظارت دقيق و روشنگري‎هاي خود، از بروز انحراف در اين گونه مسائل جلوگيري مي‎كردند. گفتگوهاي آن حضرت در مسائل قضا و قدر، جبر و اختيار گواه روشن اين مدعاست.
پس از اين دوره، فصل جديدي در تاريخ الهيات اسلامي گشوده شد، افزايش انديشه‎ها و افكار گوناگون در اثر بسط جغرافياي اسلام، و اختلاط و آميزش آنان با فرهنگ‎هاي مختلف از يك سو، و اختناق سياسي دستگاه اموي كه سبب قطع رابطه مردم با خاندان وحي و رسالت شده بود، از سوي ديگر، سبب پيدايش فرقه‎هاي گوناگون، و طرح ديدگاه‎هاي مختلف دربارة مسائل اعتقادي و از جمله دربارة عدل الهي گرديد. حسن بصري (متوفاي 110 هجري) كه در آن زمان به عنوان يكي از انديشه‎پردازان در جهان اسلام مطرح بود، به انگيزة دفاع از عدل الهي به تفويض (در مقابل جبر) گرايش يافت و گفت:
«همه چيز به قضا و قدر الهي است مگر گناهان».[12]
قدريه نيز همين عقيده را برگزيدند.
پس از قدريه نوبت به معتزله رسيد، آنان نيز به انگيزة دفاع از عدل و حكمت الهي نظرية تفويض را برگزيدند.
در اين دوران ائمة اهل بيت ـ عليهم السلام ـ با همه محدوديت‎هايي كه از سوي دستگاه سياسي اموي بر آنان تحميل مي‎شد، به تبيين درست عدل الهي پرداخته، و انديشة تفويض را هم چون جبر ابطال مي‎نمودند. چنان كه شاگردان برجسته آنان نظير هشام بن حكم و ديگران نيز در ترويج ديدگاه ائمة اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از هيچ كوششي دريغ نمي‎ورزيدند.
اهل حديث از اهل سنت نيز در اين دوره مطابق روش و مبنايي كه برگزيده بودند، از ورود در بحث‎هاي كلامي پرهيز مي‎كردند، و به تخطئه قدري‎گري و تفويض بسنده مي‎كردند. در هر حال، آنان بحث كلامي خاصي در باب عدل الهي ندارند. ولي پس از آن كه ابوالحسن اشعري به دفاع از عقايد آنان پرداخت از روش‎هاي كلامي بهره جست، و همين امر موجب تحول در مباحث كلامي ـ و از جمله ـ مسئلة عدل الهي گرديد.
حاصل آن كه مسئلة عدل الهي پيوسته مورد توجه و اهتمام بوده است، و بحث‎هاي كلامي در اين باره تاريخي ديرينه دارد، و انگيزه اين بحث‎ها نيز اثبات منزه بودن افعال الهي از قبايح و ناروايي‎ها بوده است.
جايگاه عدل در كلام عدليه
اگر چه همة مسلمانان به عدل الهي اعتقاد دارند و اين مسئله از ضروريات اسلام به شمار مي‎رود، ولي هر يك از عقل گرايان عدل الهي را به گونه‎اي خاص تفسير نموده‎اند، عقل گرايان كه آن را براساس حسن و قبح عقلي تفسير نموده‎اند، خود را معتقد و مدافع واقعي عدل الهي دانسته، و منكران حسن و قبح عقلي را در حقيقت منكر عدل به شمار آورده‎اند. از اين روي، عدل را به عنوان يكي از اصول مذهب خود قرار داده‎اند. عدل هم در مذهب معتزله و هم در مذهب اماميه از اصول اساسي مذهب آنان به شمار آمده است. بدين جهت اين دو مذهب كلامي را «عدليه» مي‎نامند.
علامة حلي دربارة اهميت اصل عدل گفته است:
«اصل عدل، اصل مهمي است كه قواعد و احكام اسلامي بر آن استوار است»[13].
استاد مطهري نيز در اين باره گفته است:
«اصل عدل، ‌اگر چه از آن نظر كه از مسلمات قرآن و ضروري دين است، جزء اصول اعتقادي است، ولي از آن جهت در مكتب معتزله و مذهب شيعه جزء اصول پنجگانه آنان قرار گرفته، شاخص مكتب آنان به شمار مي‎رود».[14]
پی نوشت ها:
[1] . طه/ 50.
[2] . اعلي/ 2ـ3.
[3] . انبياء/ 47.
[4] . آل عمران/ 18.
[5] . مجمع البيان، ج 1، ص 420.
[6] . عدل الهي، ص 42.
[7] . توحيد، ص 397ـ398.
[8] . فصلت/ 46.
[9] . يونس/ 44.
[10] . آل عمران/ 108.
[11] . غافر/ 31.
[12] . سيد مرتضي، امالي، ج 1، ص 106.
[13] . اعم ان هذا اصل عظيم تبتني عليه القواعد الإسلامية بل الاحكام الدينية مطلقاً... نهج الحق و كشف الصدق، ص 72.
[14] . آشنايي با علوم اسلامي (كلام، عرفان) ص 25؛ با اندكي تصرف در عبارت
سایت اندیشه قم

ظهور امام زمان (عج)

امام زمان کی ظهور خواهد کرد؟
طبق روایات گفته شده که امام زمان به علت گناهان ما شیعیان ظهورشان به تاخیر می افتد و ازسویی دیگر می گویند امام وقتی ظهور می کنند که جهان پر از ظلم و فسا د باشد آیا این دو با هم منافات ندارد؟

برچسب: 

تقدیم به گل نرگس:ختم قرآن و زیارات و ادعیه و اذکار*صلوات خانه اهلبیت*آل یس*

سلامی دوباره:Gol:

همه ما شاید تو روز چندین بار ذکر صلوات بفرستیم
خوب این تاپیک یه نیروی محرکه ای هست برای اینکه بیشتر صلوات بفرستیم و تقدیم به امام عصر (عج) کنیم.:Gol:

هر کدوم از ما وارد تاپیک شدیم هر وقتی هر روزی هر ساعتی هر چندتا صلوات تونستیم بفرستیم(حتی یه دونه هم شد بفرستید و در یه پست عددشو بگذارید) و تعدادشو در یک پست بگذاریم :Gol:


(ایده ی این کار از من نیست از یه عزیز دیگری هست)


:hamdel:التماس دعا:hamdel:

چگونه عاشق امام زمان شویم؟!

سلام

موضوع روشنه کسی راه حلی سراغ داره

بگویید

:Gol:

(اگر منظورمو متوجه نشدید به برچسب ها نگاه کنید):Sham:

◄◄ قــدم به قــدم تا ظهــور ►►

ســـــــــــــــلام
و عرض ادب
اولین پست .. بلــــــه بالاخره همیشه باید یک اولینی باشه دیگه

خدمت شما عرض کنم که
این روزها مثل کسانی که گم گشته ای دارند دنبال خبرها تو این سایت و اون سایت میگردم
انگار باید اتفاقی باید بیافته

بعد از مقالاتی راجع به ستاره دنباله دار نیبیرو یا ub 313 یا به قول دانشمند روس، النین به این نتیجه رسیدم که از این ماه رمضان باید یه چیزهایی اتفاق بیافته...

این روزها روز به روز فشارها بر سوریه داره بیشتر میشه.. فرستادن سلاح به مخالفین و همینطور موبایل های پیشرفته... و بازی مسخره رعایت حقوق بشر و عدم کشتن شهروندان کاملا مسلح!!، .. همش نشون میده توطئه بسیار قدیمی که برنامه ریزی شده بود در حال انجام هست....

لابد تا حالا نقشه های جدید خاورمیانه رو دیدید.. البته هرگز به کوری چشم دشمنان اسلام این نقشه های جغرافیایی شیطانی عملی نخواهد شد کاملا.. ولی خب یک مرحله که اجرا شد ... سودان تجزیه شد. بعدیش البته سوریه و لیبی هست

فقط دوستان چیزی که من دارم به شدت مطالعه میکنم زلزله ی معروف آخرالزمانی در شام هست که آیا این زلزله همون اقدامات مسلحانه و پیش از جنگ در سوریه هست یا نه واقعا یک زلزله ی واقعی!!؟

به هر حال در چند ماه ، شاید حتی کمتر حمله ای صورت خواهد گرفت.. اسرائیل به شدت داره مین گذاری میکنه در مرز سوریه و اردن هم که امروز به سوریه اخطار داد.. و البته وووووو صد البته ترکیه همیشه خائن اینبار نقاب از چهر برداشته و رسما نیروهاشو آماده نگه داشته

من راستش در عین حال که متاسفم برای این اوضاع ولی از اونجایکه بوی یار میاد، در پوست خودم نمیگنجم..
وقتی 10 سال پیش شروع کردم اخبار رو دنبال کردن هرگز فکر نمیکردم که این روزها رو با چشم خودم میبینم.. ولی منتظرم چه کنم.. دلم پر میکشه وقتی میگن این اتفاق فلان جا افتاد اون اتفاق فلان جا

سرتون رو درد آوردم
فقط میخواستم بگم اگه میتونید برام مقالاتی، در این رابطه، زلزله، که جدید و با تطبیق اتفاقات اخیر باشند به اشتراک بگذارید که یک مشتاق رو خوشحال کردید .. و میتونیم بشینیم ساعت ها راجع به یار با هم صحبت کنیم نــــــــــــــــه ؟

خدا میداند و بس

انواع وجود و ظهور

برای هر چیز دو نوع وجود است: " وجود فی نفسه " و " وجود برای ما ". وجود هر چیزی برای ما وابسته است به ساختمان قوای ادراکی ما و به شرائط خاصی که باید باشد. از اینرو ظهور نیز بر دو قسم است: ظهور فی نفسه و ظهور برای ما. حواس ما به حکم محدودیتی که دارد فقط قادر است موجودات مقید و محدود و دارای مثل و ضد را در خود منعکس کند. حواس ما از آنجهت رنگها و شکلها و آوازها و غیر اینها را درک می کنند که به مکان و زمان محدود می شوند، در یک جا هستند و در جائی دیگر نیستند، در یک زمان هستند و در زمانی دیگر نیستند، مثلا اگر روشنی همیشه و همه جا بطور یکنواخت می بود قابل احساس نبود، اگر یک آواز بطور مداوم و یک نواخت شنیده شود هرگز شنیده نمی شود.

ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و زمان او را محدود نمی کند نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی از کمال وجودش است سبب خفای او از حواس ما است، جهت ظهور و جهت بطون در ذات او یکی است، او از آنجهت پنهان است که در نهایت پیدائی است، او از شدت ظهور در خفاست.

یا من هو اختفی لفرط نوره *** الظاهر الباطن فی ظهوره
حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال *** نهان زچشم جهانی زبس که پیدایی

گوساله سامری

سلام

چطور امام زمان بر مردمی ظهور کند که در پشت بام خانه های مردمش اینهمه دیش ماهواره ای وجود دارد مگر وقتی امت موسی در غیاب چهل روزه اش گوساله پرست شدند جز خودشان در حق خودشان ظلم کردند ایا اینهمه دیش ماهواره ای در کل جهان نشانه پر شدن جهان از ظلم و جور نیست پس به هوش باشید که ظهور نزدیک است .

ظهور يونانيان‌ در تاريخ‌

تصويري‌ از سپيده‌ دم‌ تاريخ‌
5-1- در سپيده‌ دم‌ تاريخ‌ (مثلاً 1500 پ‌.م‌.) يونانيان‌ همچون‌ مردمي‌ نيمه‌ بيابان‌نشين‌ آريايي‌ جلوه‌گر مي‌شوند كه‌ خردخرد به‌ سوي‌ چراگاههاي‌ جنوب‌ به‌ بالكان‌ روانند و با تمدن‌ كهن‌ اژه‌ كه‌ كنوسوس‌ جلوه‌گاه‌ آن‌ بود برخورد مي‌كنند و با آن‌ مي‌جنگند و در مي‌آميزند.

در شعرهاي‌ هومر ، اين‌ قبيله‌هاي‌ يوناني‌ به‌ يك‌ زبان‌ مشترك‌ سخن‌ مي‌گويند و يك‌ سنت‌ مشترك‌ كه‌ در شعرهاي‌ حماسي‌ آمده‌ است‌ ايشان‌ را يك‌ پارچه‌ نگاه‌ مي‌دارد. در عين‌ اينكه‌ يگانگي‌ آنان‌ چندان‌ استوار نيست‌، همه‌ قبيله‌هاي‌ مختلف‌ خويش‌ را به‌ نام‌ هلنس‌ (Hellenes) مي‌خوانند. شايد در گروههاي‌ متعدد به‌ يونان‌ آمده‌ باشند. مثلاً ايونيان‌ و اِ اوليان‌ و دوريان‌ (Ionians, Eolians, Dorians) لهجه‌هاي‌ بسيار فراوان‌ داشتند. ايونيان‌ گويا پيش‌ از ديگران‌ آمده‌ و با مردم‌ متمدني‌ كه‌ بر آنان‌ چيره‌ گشته‌ بودند سخت‌ درآميختند. مردم‌ شهرهايي‌ مانند آتن‌ و ملطيه‌ شايد از نظر نژادي‌ كمتر ريشه‌ي‌ نزديك‌ داشته‌ باشند تا مديترانه‌اي‌. دوريان‌ گويا بازپسين‌ و نيرومندترين‌ و كم‌ تمدن‌ترين‌ اين‌ نو رسيدگان‌ باشند. اين‌ قبيله‌هاي‌ هلني‌ تمدن‌ اژه‌اي‌ را كه‌ پيش‌ از آمدن‌ ايشان‌ در سرزمينهاي‌ شمال‌ شرقي‌ مديترانه‌ گسترش‌ يافته‌ بود درهم‌ شكسته‌ و برانداختند و بر فراز خاكستر آن‌ تمدني‌ از خويشتن‌ بنياد افكندند. ايشان‌ به‌ دريانوردي‌ پرداختند و از راه‌ دريا و جزيره‌ها به‌ آسياي‌ صغير راه‌ جستند و از تنگه‌هاي‌ داردانل‌ و بسفور گذشته‌ و در كرانه‌هاي‌ شمال‌ درياي‌ سياه‌ جاي‌ گرفتند. همچنين‌ از سوي‌ مغرب‌ به‌ جنوب‌ ايتاليا راه‌ جستند كه‌ سرانجام‌ Magna- Craecia يا يونان‌ بزرگ‌ نام‌ گرفت‌ و نيز در كرانه‌هاي‌ شمال‌ مديترانه‌ پراكنده‌ شدند. شهر مارسي‌ را در جايگاه‌ يك‌ آبادي‌ فينيقي‌ بر پا داشتند در سيسيل‌ به‌ هم‌ چشمي‌ فينيقيان‌ در 735 پ‌ .م‌. ساكن‌ شدند.

بعد از هلنيها
5-2- به‌ دنبال‌ يونانيان‌ اصلي‌ قبيله‌هاي‌ خويشاوند آنان‌ مانند مقدونيان‌ و تراكيان‌ آمدند و در سوي‌ چپ‌ تراكيان‌ فريگيان‌ از بسفور گذشتند و به‌ آسياي‌ صغير راه‌ يافتند. همه‌ي‌ اين‌ گستردگي‌ يونانيان‌ پيش‌ از آغاز تاريخ‌ و خط‌ و كتابت‌ روي‌ داد. در سده‌ي‌ هفتم‌ پ‌.م‌. (يعني‌ به‌ هنگام‌ اسارت‌ يهود در بابل‌) آثار جهان‌ كهن‌ پيش‌ از تمدن‌ يوناني‌ در اروپا برافتاد و ناپديد شد. صيدا و كنوسوس‌ ديگر اهميت‌ خود را از دست‌ داده‌ و از ميسن‌ و تروا تنها افسانه‌اي‌ مانده‌ و شهرهاي‌ بزرگ‌ جهان‌ نوبنياد يونان‌ همانا آتن‌ و اسپارت‌ (پايتخت‌ لاكدمون‌) و كرنت‌ و طب‌ و ملطيه‌ اند. اين‌ جهاني‌ كه‌ پدران‌ ما آن‌ را « يونان‌ كهن‌ » ناميدند برفراز ويرانه‌هاي‌ فراموش‌ شده‌ي‌ آباديهايي‌ برپا شد كه‌ در هنر و تمدن‌ دست‌ كمي‌ از تمدن‌ يونان‌ كهن‌ نداشتند و امروزه‌ تازه‌ بر اثر كوشش‌ كاوشگران‌ از آن‌ آگاهي‌ مي‌يابيم‌.

جلوه‌هاي‌ يونان‌ كهن‌
5-3- جلوه‌هاي‌ يونان‌ كهن‌ كه‌ از آن‌ سخن‌ خواهيم‌ گفت‌ هنوز در خيال‌ و در سازمانهاي‌ اجتماعي‌ آدميان‌ زنده‌ مانده‌ است‌. زيرا كه‌ زبان‌ آن‌ زمان‌ آريايي‌ دلنشين‌ و زيبا و بسيار رسا بود كه‌ با زبانهاي‌ ما بسيار همانند است‌ و از آن‌ رو كه‌ الفباي‌ مديترانه‌اي‌ را گرفته‌ و با افزودن‌ حروف‌ با صدا تكميل‌ كردند هنر خواندن‌ و نوشتن‌ را آسان‌ ساختند و بسياري‌ توانستند آن‌ را فراگيرند و سرمايه‌اي‌ براي‌ اعصار بعد بر جاي‌ گذاشتند.

جلوه‌هاي‌ تمدن‌ هلني‌ چيست‌؟
5-4- اينك‌ اين‌ تمدن‌ يوناني‌ كه‌ در جنوب‌ ايتاليا و يونان‌ و آسياي‌ صغير در سده‌ي‌ هفتم‌ پ‌.م‌. رو به‌ پيشرفت‌ گذاشت‌ تمدني‌ است‌ كه‌ از بسياري‌ جهات‌ مهم‌ از دو تمدن‌ دره‌ي‌ نيل‌ و دو رود بين‌النهرين‌ فرق‌ داشت‌. اين‌ تمدنها در قرون‌ بسيار پيشرفت‌ كرد و آهسته‌ و كند برفراز زندگي‌ وابسته‌ به‌ پرستشگاه‌ و كشاورزي‌ بدوي‌ و كاهن‌ شاهان‌ و خداشاهان‌ كشور شهرهاي‌ نخستين‌ به‌ امپراطوري‌ مبدل‌ شد. اما يونانيان‌ گله‌دار وحشي‌ و مهاجم‌ به‌ سوي‌ جنوب‌ به‌ جهاني‌ روي‌ آوردند كه‌ تمدن‌ آن‌ در آن‌ هنگام‌، كهن‌ گشته‌ بود. كشتي‌راني‌ و كشاورزي‌ و شهرهاي‌ بارودار و خط‌ پيدا آمده‌ بود. يونانيان‌ تمدني‌ از آن‌ خويشتن‌ پديد نياوردند. تمدني‌ را تباه‌ ساختند و از ويرانه‌هاي‌ آن‌ تمدني‌ ديگر سر هم‌ كردند.

يونان‌ بدون‌ كاهن‌ - پادشاه‌
5-5- بايد بيفزاييم‌ كه‌ در تاريخ‌ يونان‌ اثري‌ از IMAGE(http://iptra.ir/images/layout/fa/fa_doc6.gif) IMAGE(http://iptra.ir/images/pixel.gif) تنها تفاوت‌ واقعي‌ ميان‌ «اليگارشي‌» و دموكراسي‌ يوناني‌ آن‌ بود كه‌ در اليگارشي‌ مردم‌ تنگدست‌ و نا مهم‌ حق‌ رأي‌ نداشتند و در دموكراسي‌ همه‌ي‌ شهريان‌ حق‌ رأي‌ داشتند. ارسطو در كتاب‌ سياست‌، نتايج‌ عملي‌ اين‌ تفاوت‌ را بسيار آشكار بيان‌ مي‌كند. در اليگارشي‌ ميزان‌ ماليات‌ بر شانه‌ي‌ توانگران‌ سنگيني‌ نمي‌كرد. اما در دموكراسيها ماليات‌ توانگران‌ سنگين‌ بود و به‌ تهيدستان‌ بيشتر كمك‌ خرج‌ مي‌دادند. IMAGE(http://iptra.ir/images/pixel.gif)
مرحله‌ي‌ كشور - پرستشگاهي‌ و كاهن‌ - شاهي‌ نيست‌. يونانيان‌ بلافاصله‌ به‌ سازمان‌ شهري‌ كه‌ در مشرق‌ زمين‌ به‌ گرد پرستشگاه‌ پديدار شد، رسيدند. آنچه‌ بيشتر در ايشان‌ از ظواهر شهري‌ اثر گذاشت‌ ديوارهاي‌ پيرامون‌ آن‌ بود. در اين‌ امر ترديد داريم‌ كه‌ آنان‌ بي‌درنگ‌ به‌ زندگي‌ شهري‌ خوكرده‌ باشند. نخست‌ در روستاهاي‌ بي‌حصار بيرون‌ شهرها كه‌ به‌ دست‌ ايشان‌ ويران‌ شده‌ بود زيستند و آن‌ شهرها همچون‌ سرمشقي‌ در برابر چشم‌ آنان‌ قرار داشت‌. نخست‌ شهر را جاي‌ امني‌ در هنگام‌ زد و خورد پنداشتند. پرستشگاه‌ را هم‌ براي‌ شهر طبيعي‌ يافتند. آنان‌ اين‌ ميراث‌ را از تمدن‌ گذشته‌ يافتند و هنوز هم‌ انديشه‌ها و سنت‌ سرزمينهاي‌ پر جنگل‌ در فكر ايشان‌ ريشه‌اي‌ ژرف‌ داشت‌. نظام‌ پهلواني‌ جامعه‌ي‌ ايلياد اين‌ سرزمين‌ را فرا گرفت‌ و با وضع‌ جديد سازگار شد. هر چه‌ زمان‌ مي‌گذرد يونانيان‌ به‌ دين‌ و خرافات‌ گرايش‌ بيشتري‌ مي‌يابند. پنداري‌ ايمان‌ و اعتقادات‌ قوم‌ شكست‌ خورده‌ از پايين‌ به‌ ايشان‌ رسوخ‌ مي‌كند.

ساختمان‌ اجتماعي‌ - يونانيان‌
5-6- ساختمان‌ اجتماعي‌ آرياييان‌ نخستين‌ بر نظامي‌ دو طبقه‌اي‌ مبتني‌ بود از اشراف‌ و مردم‌ عادي‌ كه‌ چندان‌ مرز مشخصي‌ ميان‌ آنان‌ نبود و به‌ هنگام‌ جنگها پادشاهي‌ كه‌ تنها رئيس‌ يك‌ خانواده‌ي‌ اشرافي‌ بود با عنوان‌: primus inter pares يعني‌ رهبر در ميان‌ همگنان‌ و برابران‌ ، مردم‌ را فرمانروا مي‌شد. پس‌ از شكست‌ دادن‌ مردم‌ بومي‌ و ساختمان‌ شهرها، دو طبقه‌ي‌ ديگر از كارگران‌ كشاورز و كارگران‌ ماهر و غير ماهر در پايين‌ دو طبقه‌ي‌ برشمرده‌ شده‌ افزوده‌ مي‌شد. اينان‌ بيشتر بنده‌ بودند. اما در همه‌ي‌ اجتماعات‌ يوناني‌ از اين‌گونه‌ مردم‌ «پيروزمند» اشرافي‌ و عادي‌ نبودند. بعضي‌ شهرها از «پناهندگان‌» تشكيل‌ مي‌شد كه‌ همانا مردم‌ شكست‌ يافته‌ و گريخته‌ در آنها گرد آمده‌ بودند و در آنها ديگر دو طبقه‌ي‌ بومي‌ ياد شده‌ نبودند.

5-7- در بسياري‌ از اجتماعات‌ نخستين‌، بازماندگان‌ نفوس‌ قديم‌، طبقه‌ي‌ فرمانبر را تشكيل‌ مي‌دادند كه‌ بندگان‌ كشور بودند مانند هلوتها در اسپارت‌. اشراف‌ و مردم‌ عادي‌ ملاك‌ و كشاورزان‌ ارباب‌ شدند. اينان‌ بودند كه‌ كشتي‌سازي‌ را سرپرستي‌ مي‌كردند و سفارش‌ مي‌دادند و دست‌ به‌ كار بازرگاني‌ مي‌زدند. اما بعضي‌ از شهريان‌ آزاده‌ي‌ تنگدست‌ در پي‌ كارهاي‌ دستي‌ رفتند يا حتي‌ به‌ پاروزني‌ در كشتيها برخاستند. كاهناني‌ كه‌ در يونان‌ بودند يا متولي‌ زيارتگاهها و يا پرستشگاهها بودند يا تشريفات‌ قرباني‌ گذراندن‌ با آنها بود. ارسطو در كتاب‌ سياست‌، اينان‌ را طبقه‌اي‌ فرعي‌ از طبقه‌ي‌ رسمي‌ خودشان‌ مي‌داند. شهريان‌ در جواني‌ به‌ سپاهيگري‌ مي‌پرداختند و به‌ هنگام‌ رسيدگي‌ و خردمندي‌ فرمانروايي‌ مي‌كردند و به‌ پيري‌ كاهن‌ مي‌شدند. طبقه‌ي‌ كاهنان‌ در مقام‌ مقايسه‌ با طبقه‌ي‌ همانند در مصر و بابل‌ كوچك‌ و ناچيز بود. خدايان‌ خاص‌ يونانيان‌ يعني‌ خدايان‌ يونانيان‌ دوران‌ پهلواني‌ چنان‌ كه‌ گفتيم‌ آدمياني‌ بودند سرافرازي‌ يافته‌ و با آنان‌ بي‌هراس‌ و بيم‌ فراوان‌ رفتار مي‌شد. فرو دست‌ اين‌ خدايان‌ مردم‌ آزاده‌ي‌ پيروزمند، خدايان‌ ديگري‌ از آن‌ مردم‌ شكست‌ يافته‌ مي‌خزيدند كه‌ پيرواني‌ از ميان‌ مردم‌ زير دست‌ از ميان‌ بندگان‌ و زنان‌ مي‌يافتند. از خدايان‌ اصلي‌ آرياييان‌ انتظار معجزه‌ و تسلط‌ بر زندگي‌ مردم‌ نمي‌رفت‌. اما مردم‌ يونان‌ مانند مردم‌ بيشتر كشورهاي‌ شرقي‌ هزاره‌ي‌ اول‌ پ‌. م‌. بسيار پابند پيشگويي‌ وفال‌گيري‌ بودند. پيش‌ گوي‌ پرستشگاه‌ دلفي‌ به‌ ويژه‌ پرآوازه‌ بود. گيلبرت‌ موري‌ گويد «چون‌ پيرترين‌ مردان‌ قبيله‌ از راهنمايي‌ باز مي‌ماند دست‌ به‌ دامن‌ مردگان‌ بركشيده‌ و برجسته‌ ميزدند. همه‌ي‌ پيش‌ گوها بر مزار پهلوانان‌ جاي‌ داشتند، آنان‌ از «تميس‌» راهي‌ كه‌ بايد در پيش‌ گرفت‌ يا به‌ همان‌ شيوه‌اي‌ كه‌ امروزه‌ روحانيون‌ مي‌كنند و مي‌گويند اراده‌ي‌ خدا چيست‌ سخن‌ مي‌گفتند». كاهنان‌ و كاهن‌ بانوان‌ پرستشگاهها در يك‌ طبقه‌ يكي‌ نشده‌ بودند و نيروي‌ طبقه‌ي‌ اجتماعي‌ نداشتند. طبقه‌ي‌ اشراف‌ و طبقه‌ي‌ مردم‌ عادي‌ گاهي‌ با هم‌ يكي‌ مي‌شدند و حكومت‌ را اداره‌ مي‌كردند. در بسياري‌ از كشور شهرها شمار بندگان‌ و بيگانگان‌ آزاد از شهريان‌ يعني‌ اشراف‌ و مردم‌ عادي‌ بسيار بيشتر بود. اما حكومت‌ تنها در دست‌ همان‌ دو طبقه‌ بود. حكومت‌ اين‌ دو طبقه‌ چه‌ به‌ بندگان‌ و بيگانگان‌ وقعي‌ مي‌گذاشت‌ و چه‌ نمي‌گذاشت‌ امور كشور را در دست‌ داشت‌ و حكومت‌ مطلق‌ مي‌كرد.
5-8- ساختمان‌ اجتماعي‌ يوناني‌ با ساختمان‌ اجتماعي‌ پادشاهيهاي‌ شرقي‌ تفاوت‌ فراوان‌ داشت‌. اهميت‌ خاص‌ شهريان‌ يوناني‌، كمابيش‌ نگرنده‌ را به‌ ياد اهميت‌ بني‌اسرائيل‌ به‌ روزگار اخير كشور يهود مي‌اندازد. اما از لحاظ‌ انبياء و كاهنان‌ يونان‌ با يهود و نيز حكومت‌ عامي‌ يهود هيچ‌ قابل‌ قياس‌ نيست‌.