سلامتی

رهبر انقلاب مأموریت اصلی سپاه را اعلام کردند

[h=1][/h]


[/HR]
سردار جعفری با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و پاسداران انقلاب اسلامی، گفت: «مقام معظم رهبری در دیداری که در محضرشان بودیم فرمودند که حفظ انقلاب یعنی حفظ پیش روندگی انقلاب و همین مأموریت اصلی سپاه پاسداران است. تنها نیرویی که باید بتواند انقلاب را حفظ کند سپاه است».


[/HR]
فرمانده کل سپاه پاسداران گفت: شعار نه غزه، نه لبنان در واقع دشمنی با اهداف بنیادین جمهوری اسلامی است اما وجود آزادی سیاسی که امروز در ایران اسلامی هست در خیلی از کشورهای مدعی دموکراسی وجود ندارد.

به گزارش خبرگزاری فارس، سردار سرلشکر جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صبح امروز در جلسه مجلس خبرگان رهبری، سخنرانی کرد. فرمانده سپاه پاسداران ضمن عرض تسلیت ایام سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) یاد و خاطره شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را گرامی داشت و در ادامه پیرامون مأموریت های سپاه پاسداران در عرصه های نظامی، امنیتی، فرهنگی و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی به عنوان مأموریت اصلی، سخن گفت.
سردار جعفری با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و پاسداران انقلاب اسلامی، گفت: «مقام معظم رهبری در دیداری که در محضرشان بودیم فرمودند که حفظ انقلاب یعنی حفظ پیش روندگی انقلاب و همین مأموریت اصلی سپاه پاسداران است. تنها نیرویی که باید بتواند انقلاب را حفظ کند سپاه است».
وی در ادامه گفت: «با توجه به این مأموریت سپاه پاسداران باید پیرامون دستاوردهای انقلاب اسلامی سخن بگوییم. الحمدالله انقلاب اسلامی با سرعت خوبی در حال پیشرفت است و نمونه آن صدور روز افزون انقلاب اسلامی می باشد. مرحله صدور انقلاب اسلامی، امروز وارد فصل جدیدی شده است و یکی از مصداق های آن همین نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا است که می بینیم با استقبال خوبی در خارج از کشور موجه بوده است».
فرمانده سپاه پاسداران در بخش دیگری از سخنان خود به فتنه 88 و پیامدهای آن برای کشور پرداخت و افزود: «فتنه 88 داشت تهدیداتی را برای انقلاب اسلامی و کشور پدید می آورد که بحمدالله با قیام یکپارچه مردم در 9 دی توطئه معاندان نظام اسلامی خنثی شد».
سردار جعفری همچنین بر ابعاد منطقه ای و جهانی جمهوری اسلامی و نقش تأثیرگذار انقلاب اسلامی تأکید کرد و تصریح نمود: «حزب الله لبنان و مقاومت آن در برابر یکی از ارتش های مدعی جهان یعنی ارتش رژیم صهیونیستی از معجزات انقلاب اسلامی است و نفوذ قدرتمندانه نظام اسلامی به عنوان سکاندار در منطقه است».
الحمدالله انقلاب اسلامی با سرعت خوبی در حال پیشرفت است و نمونه آن صدور روز افزون انقلاب اسلامی می باشد. مرحله صدور انقلاب اسلامی، امروز وارد فصل جدیدی شده است و یکی از مصداق های آن همین نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا است که می بینیم با استقبال خوبی در خارج از کشور موجه بوده است

وی معرفی شدن ملت ایران، محبوبیت جمهوری اسلامی و عزت آن را یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ارزیابی کرد و تأکید کرد: «این امر در سایه لطف الهی روز به روز در حال گسترش است».
فرمانده سپاه در ادامه از نقش مستشاری جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و پاکسازی مناطق عراق از گروه های تروریستی و داعش با کمک و مشاوره فرماندهان نظامی سپاه پاسداران را نیز یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی تحلیل کرد و افزود: «امروز نه تنها فلسطین و لبنان بلکه مردم عراق و سوریه نیز به نقش اثر گذار انقلاب اسلامی اذعان دارند و در این زمینه قدردان ملت ایران هستند و علی رغم تبلیغات دشمن و راه انداختن بحث عرب و عجم آنچه شاهد آن هستیم نزدیک بیش از پیش دو ملت را شاهدیم».
سردار جعفری بر تفکر انقلابی برای مقابله با توطئه دشمنان داخلی و خارجی ـ تأکید کرد و گفت: «شعار نه غزه، نه لبنان در واقع دشمنی با اهداف بنیادین جمهوری اسلامی است اما وجود آزادی سیاسی که امروز در ایران اسلامی هست در خیلی از کشورهای مدعی دموکراسی وجود ندارد نباید موجب شود افراد در قالب‌های مختلف و توطئه های گوناگون، دستاوردهای انقلاب اسلامی را زیر سوال برده و بر آن خدشه کنند».

وی همچنین از نقش عمیق بسیج در خنثی سازی فتنه ها نکاتی را بیان کرد و در ادامه از اقتدام نظامی و دفاعی نظام سخن گفت: «اقتدار نظامی و دفاعی ما با تکیه بر پشتوانه مردمی، مرهون فناوری های روز افزون سپاه و خودکفایی در این عرصه ها می باشد که دشمنان همه علی رغم میلی باطنی شان به آن اذعان دارند».
سردار جعفری از اقدامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عرصه سازندگی به ویژه در مناطق محروم در راستای محرومیت زدایی گزارشی ارائه داد و آن را در راستای مأموریت های این نهاد ارزشمند و انقلابی ارزیابی کرد.
فرمانده سپاه در پایان از بروز برخی ناهنجاری های فرهنگی و اقتصادی و وجود فسادهای اقتصادی، انتقاد کرد و گفت: «برای فائق آمدن بر مشکلات فرهنگی و اقتصادی نیازمند عزم جدی و استفاده از مدیران کار آمد هستیم که بتوانند در فقط بحران با مدیریت بحران از عهده عبور انقلاب از مشکلات به خوبی بر آید».
وی با استناد به فرمایشات رهبر معظم انقلاب از جمله مسوولیت های انقلاب اسلامی را اسلامی کردن جامعه در همه عرصه دانست و افزود: «اسلامی کردن جامعه از اهداف انقلاب اسلامی است که باید برای تحقق آن بکوشیم و این امر مستلزم تلاش مستمر همه مردم و مسوولین نظام است که انشاءالله باید تحقق پیدا کند».
پس از سخنرانی سردار جعفری، چند نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری پیرامون سخنان وی اظهار نظر کردند.

برچسب: 

سالروز عمليات عاشوراي3




بحث عملیات عاشورای 3 به فاصله یک روز پس از انجام عملیات عاشورای 2 در منطقه عمومی فکه مطرح شد. مدتی بود که به تیپ سیدالشهدا (ع) (که بعدها به لشکر تغییر یافت) مأموریتی واگذار نشده بود. این تیپ عنوان یگان خط شکن را داشت و حریف جدی لشکر گارد ریاست جمهوری عراق به حساب می‌آمد. بحث عملیات عاشورای 3 به فاصله یک روز پس از انجام عملیات عاشورای 2 در منطقه عمومی فکه مطرح شد. با توجه به این که آن محور حدود عملیات والفجر مقدماتی و رمضان بود، قسمت‌هایی از میدان‌های مین قدیمی در آن منطقه باقی مانده و تعدادی نیز به واسطه رمل و طوفان و سیلاب در زیر خاک پنهان شده بود. به همین دلیل کار عملیات با همت نیروهای گردان تخریب این تیپ و به فرماندهی شهید حاج محمود نوریان باز شد تا نیروهای عمل‌کننده سپاه در ساعت 2 و 19 دقیقه بامداد روز 25 مرداد ماه 1364 با رمز یا سیدالشهدا (ع) دست به حمله زده و با انهدام 2 گردان از تیپ 108 لشکر 16 ارتش عراق در شمال فکه، تعداد 635 تن از آنان را کشته و زخمی یا به اسارت بگیرند. هم‌چنین در این حمله ضربتی یک روزه 2 دستگاه تانک، و پل ارتباطی، یک پارک موتوری، 19 انبار مهمات، یک دستگاه لودر و تعدادی از ادوات و تجهیزات مهندسی دشمن نابود شده و شماری سلاح سبک و نیمه سنگین به همراه چندین قبضه خمپاره‌انداز و وسایل مخابراتی و لجستیکی به غنیمت گرفته شد.
خلاصه گزارش عملیات : نام عملیات: عاشورای 3 ـ ضربتی زمان اجرا: 25/5/1364 مدت اجرا: یک روز تلفات دشمن (کشته، زخمی و اسیر): 635 رمز عملیات: یا سیدالشهدا مکان اجرا: منطقه عمومی فکه ـ جبهه میانی جنگ ارگان‌های عمل‌کننده: نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهداف عملیات: انهدام قوای جنگی دشمن و گرفتن فرصت عکس العمل و طراحی نبرد انتهای پیام/

برچسب: 

زنی که نیروی تدارکات لشکر 27 محمد رسول‌الله بود

انجمن: 




گوشی را که برداشتم صدای حاجی عبادیان پیچید توی گوشم. مثل همیشه حال بچه‌ها را پرسید. بعد گفت: «خانم غلامی یک زحمتی برای شما دارم». گفتم: حاج آقا امر بفرمایید. حاجی خنده‌ای کرد و گفت: «خانم غلامی اینجا شدیداً به جارو نیاز داریم. هر چقدر می‌توانی برو جاور بخر و برای ما بفرست.»
شاید تاکنون نام «فاطمه غلامی» به گوشتان نخورده باشد. چون فاطمه غلامی بازیگر مشهوری نیست که تصویرش از تلویزیون بارها پخش شده باشد. این زن، ورزشکار مدال آوری نیست که خیلی ها بشناسندش.

فاطمه غلامی بانویی گمنام مثل هزاران بانوی ناشناخته دیگر است که در دوران دفاع مقدس همسر و فرزندانشان را به جبهه فرستادند و خودشان در پشت جبهه شب و روز کارکردند تا مایحتاج رزمندگان را تامین کنند. بانوان فداکاری که با گذشت بیست و پنج سال از پایان جنگ، هنوز قدر ندیده و بر صدر ننشسته اند.

فاطمه غلامی در زمان جنگ نیروی تدارکاتی حاج محمد عبادیان، مسئول تدارکات لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در پشت جبهه بود و همسرش جانباز حسین مهدوی از معاونان پر تلاش حاجی در خط مقدم نبرد. خانه کوچک این شیر زن فداکار در کرج، بنه تدارکاتی لشکر 27 محسوب می شد. حاج عبادیان به وقت ضرورت از جبهه تماس می گرفت و مایحتاج لشکر را به خانم غلامی سفارش می داد. از جارو گرفته تا وسایل دیگر. خانم غلامی خاطرات زیادی در این باره دارد که بسیار شنیدنی است. بی بهانه یکی از خاطرات ایشان را مرور می کنیم.
*** دم غروبی بود که تلفن خانه زنگ خورد. گوشی را که برداشتم، صدای حاجی عبادیان پیچید توی گوشم. اول احوالپرسی کرد و مثل همیشه حال بچه ها را پرسید. بعد گفت: «خانم غلامی یک زحمتی برای شما دارم». گفتم: حاج آقا امر بفرمایید. فرمایش شما عین رحمت است. حاجی خنده ای کرد و گفت: «خانم غلامی اینجا شدیداً به جارو نیاز داریم . هر چقدر می توانی برو جاور بخر و برای ما بفرست». گفتم: چشم حاج آقا . چقدر جارو نیاز دارید. باز خندید و گفت: «به اندازه یک نیسان».گفتم حاج آقا این همه جارو را از کجا تهیه کنم. گفت: «من کاری ندارم . هر جور شده باید تهیه کنید. نیاز داریم» یک چشمی گفتم و گوشی را گذاشتم. فردا علی الطلوع راه افتادم. توی کرج یک جارو فروشی می شناختم. رفتم سراغش. گفتم جارو می خواستم. پرسید چند تا حاج خانم. گفتم: به اندازه بار یک نیسان وانت. بنده خدا پا پس کشید و گفت: خانم شوخی می کنید؟ این همه جارو برای چی؟ نکنه می خواهید کار و کاسبی ما را تعطیل کنید. گفتم: می خواهم بفرستم جبهه. بنده خدا مانده بود که چکار کند. ترس برش داشته بود. گفت: یک نیسان جارو کلی پولش می شود. گفتم : شما نگران پولش نباشید. طوری نیست. پولش هم نقد است. بنده خدا یک کمی فکر کرد و آخر سر گفت: توکل بر خدا. برو یک وسیله ای جور کن بیار. من هم تا شما برگردید جاروها را آماده می کنم. آمدم سر جاده، با چند راننده وانت صحبت کردم. پرسیدند: خانم بارت چیه؟ همین که گفتم بارم جاروست، زدند زیر خنده. گفتم: شما چکار با بار دارید. پولتان را بگیرید و خلاص. قبول نکردند. یکی شان گفت: شوهرتان کجاست؟ گفتم شوهرم جبهه است. اینها را هم برای جبهه می فرستم. باز خندیدند. آخر سر یک بنده خدایی پیدا شد و قبول کرد که جارو ها را بار کند و ببرد جبهه. سوار ماشین شدیم و رفتیم جلو جارو فروشی. بنده خدا قسمتی از بار را آماده کرده بود. منتظر شدیم جاروها که آماده شد، بار زدیم. حساب و کتاب کردیم . پول جارو ها و کرایه راننده را دادم. بعد آدرس منطقه را. موقع حرکت راننده گفت: اگر رسیدم ، جاروها را به کی تحویل بدهم. گفتم: بروید سراغ حاج محمد عبادیان.

دفاع پرس

برچسب: 

دستور رهبر برای تغییر نام مینیاتور

[h=1]

[/h]
سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری حاشیه های خواندنی بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه پیشرفت های صنعت خودرو سازی ملی را منتشر کرده است که در پی می آید :
• وقتی رسیدیم سر قرار ساعت از 6 صبح گذشته بود و هوا هنوز تاریک بود. چند نفری زودتر آمده بودند و کت و کاپشنشان را سفت و محکم بسته بودند تا سردشان نشود. وقتی سوار مینی بوس شدیم برای حرکت، فهمیدیم رهبر انقلاب قرار است بروند برای بازدید یک کارخانه.
• یک طرف سالن موتورها و قطعات تولیدی جدید چیده شده بود و یک طرف دیگر هم ماشین‌های ساخت داخل؛ هم ماشین‌های سایپا هم ماشین‌های ایران خودرو. ته سالن هم که خط تولید موتور ملی بود. یک نفر داشت تلاش می‌کرد وانت‌پراید را از بین ماشین‌ها حذف کند و از سالن ببرد بیرون. می‌گفت رنگ قرمز این وانت توی ذوق می زند! یک نفر دیگر هم داشت توضیح می‌داد که می شد برنامه را در سالن بسیار بزرگی همین بغل انداخت، اما آن سالن 40 درصد مشارکت خارجی داشت. رهبر دنبال این نیستند تا چیزی را افتتاح کنند، این یک حرکت نمادین برای اهمیت به صنعت بومی در سال جدید است.
قبل از رسیدن رهبر انقلاب جمعمان جمع شد؛ وزیر صنایع و معادن، وزیر کار، وزیر دفاع، وزیر تعاون ، آقای رویانیان، مدیر عامل ایران خودرو، مدیر عامل سایپا و مدیران ارشد صنایع مرتبط و البته یک چهره‌ی آشنا برای خودم، مهندس میرسلیم، استاد دانشگاه خودمان، با آن کت و شلوار روشن و بدون یقه، کلاه بافتنی و کفش‌های اسپرت که چهره‌اش را متفاوت می‌کرد. میرسلیم در دانشگاه صنعتی امیر کبیر معروف بود به سختگیر و پر کار بودن. با اینکه دکتری نداشت ولی با مدرک فوق لیسانس به دانشجوهای تحصیلات تکمیلی درس می‌داد. بعدتر فهمیدیم که ناظر ارشد طراحی و تولید موتور ملی است و البته طراحی و ساخت اولین موتور دیزل هم زیر نظر مستقیم او انجام شده است.
• جماعت بیرون سالن به شکل «ال» ایستاده‌اند برای استقبال از رهبر. ایشان که آمدند اولین نفر صف وزیر صنایع و معدن ایستاده بود. همه سلام کردند و بعضی تبریک سال نو گفتند. وزیر دفاع ولی احترام نظامی گذاشت و وقتی رهبر دستش را دراز کرد، دست داد. رهبر با میرسلیم گرم‌تر از بقیه سلام و علیک کردند. در دوران ریاست جمهوری هم میرسلیم روابط خوب و نزدیکی با رهبر داشت.

• رهبر که پا داخل سالن گذاشتند مهندس‌ها از این طرف و آن طرف پیدا می‌شدند و می‌آمدند دست رهبر را می‌بوسیدند. تعدادشان کم‌کم زیاد شد. یک نفر آرام در گوش یکی از محافظ ها گفت وزرا را بیاورید جلوتر. تیم حفاظت هم به شکل عجیبی سخت گیری‌های برنامه‌های قبلی را نداشتند.
• همان اول جلسه قبل از اینکه یک مهندس فوق لیسانس قرآن بخواند، جاها پرشد. مهندس میرسلیم جامانده بود. یک نفر یک صندلی را روی دست گرفت و گذاشت پشت سر رهبر. میرسلیم نشست آنجا. بعد وزیر صنایع و معادن خیر مقدم گفت و کلی آمار و ارقام از سالهای گذشته تا حالا داد.
• بعد از وزیر، مجری از آقای میرسلیم خواست گزارشی از وضعیت موتور ملی بدهد، آن‌هم در 10 دقیقه.
• آقای میرسلیم که بلند شد رهبر آرام گفتند شما هرچقدر که لازم است توضیح بفرمایید. به آن 10 دقیقه خیلی توجه نکنید. میرسلیم توضیح داد فعالیت‌های تولید موتور در دو بخش صنایع خودرویی و صنایع سنگین متمرکز شد که در صنعت خودرو به موتور ملی منجر شد و موتور دیزل هم برای صنایع سنگین مثل راه آهن، صنایع دریایی و صنایع نیروگاهی طراحی و ساخته شد.
• وسط این قطعات یک قطعه را به رهبر نشان دادند و گفتند این همان توربو شارژ است که آقای میرسلیم اسم «پر خوران» را به عنوان معادل فارسی رویش گذاشتند.
• وقتی گروه همراه رهبر می‌رفتند سمت موتورها یک نفر توضیح می‌داد که قطعات الکترونیکی در اتوموبیل و موتور تعبیه شده که رفتار راننده را کنترل می‌کند و در برابر خودخواهی راننده برای کشیدن توان بیشتر از ماشین و تولید آلاینده‌های بیشتر مقاومت می‌کند.
• رهبر لبخند زدند و گفتند: «خوب است ماشین به همه‌ی خواسته‌های راننده عمل نکند!»
• رهبر از خط تولید موتور ملی هم دیدن کردند. نکته جالبش این بود که هرجا خودشان دقیق می‌فهمیدند چه اتفاقی می‌افتد سریع رد می‌شدند، هر جا هم می‌خواستند بیشتر بدانند صبر می‌کردند تا توضیحات کامل بشود. یک‌جا هم که میل‌لنگ موتور بسته می‌شد، پرسیدند: «شما زمان بندی این کارها را دارید؟ می دانید هر عملیاتی چقدر طول می کشد؟» که مدیر خط تولید و مدیرعامل ایران خودرو تند تند شروع کردند به جواب دادن.
• کارگرهای خط تولید وقتی رهبر می‌رسیدند بهشان ضمن انجام کار زیر چشمی رهبر را هم نگاه می‌کردند. معلوم بود بهشان گفته‌اند سرشان به کار خودشان گرم باشد و الا بعضی‌ها دوست داشتند گپ و گفتی هم داشته باشند و ابراز ارادت بکنند. یک جا هم یکی از دستگاهها که با آن پیچ‌های سرسیلندر بسته می‌شد، کار نکرد. کارگری که دسته دستگاه را فشار می‌داد به همکار بغل دستی‌اش نگاه کرد و با چشم اشاره کرد به کلیدهای برق که معلوم نبود چه مشکلی داشتند. وقتی توضیحات مدیر عامل تمام شد و از آنجا رد شدند، کارگر که میان‌سال هم بود با عصبانیت مشتی به دستگاه کوبید که وقتی رهبر از آنجا رد می شد کار نکرد.

• بعد از خط تولید موتور ملی، رهبر را راهنمایی کردند برای دیدن اتومبیل‌های ساخت داخل که اول سالن چیده شده بودند. اول از همه هم رفتند سراغ همان وانت‌پراید قرمز رنگ و بعد سمند سورن و ماشین‌های دیگر تا رسیدند به مینیاتور. رهبر ایستادند و گفتند: «چرا مینیاتور؟» آقایی که داشت توضیح می‌داد گفت مینیاتور اسم نقاشی‌های ایرانی است و همه می‌دانند که ما منظور دیگری نداریم و چه و چه. رهبر خیلی با طمأنینه گوش دادند و گفتند: «این کلمه در زبان فرانسوی هم استفاده می‌شود. کلماتی هم وجود دارد که مال ماست اما آنقدر آنجا استفاده شده که دیگر خارجی محسوب می‌شود. حالا چرا مینیاتور؟ یک اسم دیگر انتخاب کنید که حرف و حدیث نداشته باشد.» آن مسئول خواست زبلی کند و اسم ماشین را از زبان رهبر بگیرد؛ پرسید: به نظر شما اسمش را چی بگذاریم؟ رهبر هم گفتند: «نمی‌دانم چی بگذارید ولی مینیاتور نه!»
• رهبر از سالن خارج می‌شدند و کارگرها و مهندس‌های خط تولید به خودشان جرأت می‌دادند و از سر دستگاه‌هایشان می آمدند و دست ایشان را می بوسیدند و می‌رفتند. جوانکی از کنار یکی از محافظ‌ها رد شد و خواست برود دست‌بوسی که محافظ جلویش را گرفت. جوانک از رهبر عقب ماند و ناراحت و بغض‌کرده برگشت. بعضی از مسئولین تا لحظه‌ی سوار شدن حرف زدند و ایشان گوش دادند. وقتی که رفتند چند نفر نفسی عمیق کشیدند. رویانیان وزیر صنایع و معادن را بغل کرد و بوسید و تبریک گفت. بعد از او هم مدیر عامل ایران خودرو را بوسید.

برچسب: 

عهدی برای شهادت

انجمن: 

[h=1][/h]


[/HR]
باخدا عهد بسته بود تا بعد از دیدن فرزندش از دنیا برود و همین‌طور هم شد، فرزندش به دنیا آمد چند روزی کنارش بود و بعد به جبهه رفت و شهید شد.


[/HR]

شهید بزرگوار مصطفی مرادی در تاریخ اول مردادماه 1339 در روستای ابراهیم‌آباد اراک دیده به جهان گشود. از همان دوران کودکی بسیار سخت‌کوش و بااستعداد بود. دوران نوجوانی و جوانی را نیز با درس و تلاش و کوشش گذراند و دیپلم خود را گرفت. در زمان انقلاب ایشان 18 ساله بود و در اوج جوانی به یاری انقلابیون شتافت و تا پیروزی انقلاب از پای ننشست.
بعد از انقلاب و شروع جنگ تحمیلی به‌عنوان بسیجی 39 ماه بی‌امان به جبهه رفت و در سال 64 ازدواج کرد.
در سال 65 به عضویت رسمی سپاه درآمد و در سمت مسئول تدارکات لشکر 42 قدر به خدمت پرداخت و بعد از عمری تلاش و خدمت به مردم در تاریخ 08/12/1365 در منطقه عملیاتی شلمچه در اثر اصابت ترکش به بدن او به مقام رفیع شهادت دست پیدا کرد. مریوان تا جنوب
شش ماه بیش‌تر از سربازی مصطفی و سید احمد حسینی (دوست و هم‌رزم وی) نگذشته بود که یک روز اتفاقی نصرت‌الله دوست دوران کودکی و نوجوانی را دیدند. نصرت‌الله پس از پذیرفته شدن در دانشگاه به جبهه آمده و حالا مسئول جهاد سازندگی مریوان بود. به درخواست نصرت‌الله به جهاد منتقل شد و بقیه خدمت را در آنجا گذراند.
چند ماه از پایان خدمتش می‌گذشت و به‌پای دل، توی مریوان مانده بود. می‌توانست در میان سلام‌وصلوات اهالی ابراهیم‌آباد به خانه برگردد، دنبال کسب‌وکاری برود و برای ازدواج آستین بالا بزند، اما فهمیده بودند که اینجا کار مهم‌تری دارد. جهادگران در مریوان با کمبود امکانات و در شرایطی که کشور با بحران جنگ روبه‌رو بود، برای روستاهای دورافتاده برق می‌کشیدند، مدرسه و حمام می‌ساختند، پل و جاده می‌زدند و آب آشامیدنی می‌آوردند.
در دو سال سربازی، حسابی پاک و صیقلی شده بود؛ همان مصطفی بود، با همان قد رشید، هیکل تنومند، چهره گشاده، چشم و ابروهای مشکی، رک‌گو و حالات داش-مشدی توی حرف زدن و راه‌رفتن؛ اما انگار مصطفی جدیدی در بطن همین مصطفی پا گرفته بود: ریش‌های پرپشت و موهای به یک‌طرف خوابیده و عینکی فلزی بر روی چشمانش.
تنها یک‌چیز می‌توانست مصطفی را از ماندن در مریوان منصرف کند؛ هرروز خبرهایی از جبهه می‌رسید و همه را نگران می‌کرد. حال و هوای جنگ او را هم هوایی کرده بود؛ به‌ویژه از دورانی که حاج نصرت‌الله کاشانی مسوولیت جهاد مریوان را واگذار کرد و به شوش رفت تا به تیپ تازه تأسیس ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) کمک کند. دل مصطفی یک بام بود و دوهوا، مردد مانده بود بین ماندن در غرب و خدمت به مردم محروم و رفتن به جنوب.
سر آخر، راهی جنوب شد، خودش را به تیپ ۲۷ رساند و کار پشتیبانی آن را بر دوش گرفت.
تیپ 27 یک لشکر مکانیزه
یک سالی از آمدن مصطفی به جنوب می‌گذشت، حالا دیگر تیپ 27 هم تبدیل به یک لشکر مکانیزه شده بود. شرکت توی چندین حمله و نبرد پیاپی والفجر مقدماتی و والفجرهای ۱ تا ۴ با عنوان فرمانده پشتیبانی و تدارکات، از او یک مرد جنگی کارآزموده و تمام‌عیار ساخته بود.
زمستان سال ۱۳۶۲ از نیمه گذشته و مصطفی فرمانده تدارکات قرارگاه نجف اشرف شده بود و در تکاپو برای فراهم نمودن امکانات موردنیاز جبهه، یکسر بود و هزار سودا.
مرد اگر مرد با شه، باید زیر بار سنگین خودش رو نشون بده. این کار هم کار مردونه است

مرد کارهای بزرگ
تجربه نبردهای گذشته و بررسی علل موفقیت و شکست، فرماندهان سپاه را به این نتیجه رسانده بود که وجود یک لشکر مستقل مهندسی ـ رزمی در جنگ، ضروری است. عملی کردن این ایده کار آسانی نبود. بالاخره با پیگیری‌های مصطفی و سید احمد و چند تن دیگر، لشکر مهندسی ۴۲ قدر تأسیس شد. بااینکه خودش جزء موسسین لشکر بود، اما به همان فرماندهی تدارکات و پشتیبانی اکتفا کرد. سید احمد هم قائم‌مقام لشکر شد و هم چنان در کنار هم کار می‌کردند.
دریکی از جلسات، فرمانده سپاه موضوع ساخت یک بیمارستان مجهز با چندین اتاق عمل و محل شست‌وشو و معالجه بیماران شیمیایی در جزیره آبادان را مطرح کرد تا از زمان و خطرات انتقال مجروحین زیر آتش دشمن بکاهد. محسن رضایی جملاتش را گفت و منتظر جواب فرماندهان شد. همهمه‌ای توی جمع فرماندهان قرارگاه‌ها پیچید. این کار آن‌قدر دشوار و حتی غیرممکن به نظر می‌آمد که هیچ لشکری به‌راحتی داوطلب انجام آن نمی‌شد.
مصطفی با درخواست و پیشنهاد فرمانده سپاه، به فکر فرورفت، بعد از کمی فکر رو به فرمانده لشکر ۴۲ قدر کرد:
«حاج عطار! یا علی، بزن بریم، بابا! خودمان انجامش می دیم. با اعلام آمادگی حاج عطار، صدای صلوات از جمع فرماندهان بلند شد.»
با اتمام جلسه حاج عطار دست روی شانه مصطفی انداخت و گفت: «دارم به پشتیبانی تو جلو می‌رم. می دونم که اگر کاری رو تو قبول کنی، اون کار حتماً شدنیه و نتیجه می ده.»
مصطفی ایستاد و گفت: «مرد اگر مرد با شه، باید زیر بار سنگین خودش رو نشون بده. این کار هم کار مردونه است.»
خیلی زود دست‌به‌کار شد، به هرجایی که به فکرش می‌رسید سر می‌زد و به هر زبانی بودجه موردنیاز را تأمین کرد. کم‌کم کمک‌های نقدی و غیر نقدی، کامیون کامیون از راه رسید و مرحله اجرایی کار آغاز شد.


وفای به عهد
بالاخره یک‌بار که مصطفی به مرخصی آمده بود، مادر به آرزویی برای مصطفی رسید: برایش زن گرفت؛ اما مصطفی نتوانست خودش را از متن جبهه و جنگ جدا کند. این را با عروس جوانش هم طی کرده بود که تا جنگ است و دشمن بیدار، نمی‌تواند ردای رزمندگی را از تنش بیرون بیاورد. به گفته خودش باخدا عهد بسته بود تا بعد از دیدن فرزندش از دنیا برود و همین‌طور هم شد، با تولد فرزندش چند روزی کنارش بود و دوباره راهی جبهه شد.
سرانجام در روز هشتم اسفندماه سال ۱۳۶۵ هم پرواز با دیگر شهیدان نبرد تاریخی کربلای 5 در منطقه شلمچه ایران و شرق بصره عراق، درحالی‌که مسئولیت تدارکات لشکر ۴۲ قدر را بر عهده داشت، به مراد دل رسید...

مشتری خوب
فرازی به وصیت‌نامه شهید:
ان الله اشتری من المومنین و انفسهم بان لهم الجنه.
به‌درستی که خداوند مشتری خوبی برای جان مال مومنان و به‌پای بهشت است. سلام بر انبیاء و اولیاء و سلام بر امامان برحق خدا و سلام بر حسین سالار شهیدان سلام بر مهدی صاحب‌الزمان (عج) سلام بر نائب برحقش خمینی روح‌الله من در حالی وصیت‌نامه خود را می‌نویسم که عازم بسر حداد جمهوری اسلامی ایران به استان مظلومان ایران کردستان به سنندج هستم تا به کمک و یاری دیگر برادران جان‌برکف بشتابم این وظیفه دینی و عقیدتی مرا بر آن داشت تا در مرزهای وطنی از مرزهای مکتبی خود دفاع کنم من زمانی به‌سوی جبهه کفر علیه ظلمت عازم می‌شوم که همه قدرت‌های شرق و غرب در جهت ضربه زدن به‌نظام نوپای جمهوری اسلامی قد علم کردند و با مسلح کردن گروهک‌های الحادی در غرب کشور درصدد تجزیه کردستان مظلوم می‌باشند و این امر برایم احساس خطر شد تا راهی سنندج شوم تا با مزدوران ازخدابی‌خبر تاآخرین‌نفس بجنگم و سنندج مظلوم را از لوث وجود مزدوران پاک گردانم و اگر این کار را عملی کردم زمانی است که به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفتم و در این موقع به‌راحتی بجنگم حق خودم را نسبت به اسلام و قرآن وفاداری به امام عزیز و ولایت امر را ثابت گردانم و به همه راهیان حق و حقیقت به همه پویندگان طریقت الله سفارش می‌کنم در جهت پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی پابه‌پای امام قدم برداشته و در جهت نابودی امپریالیسم و مزدوران شرق و غرب تلاش مستمری داشته از خدای بزرگ بخواهید تا پروردگار منان همه یاوران دین خدا را نصرت پیروزی عطا فرماید. سخنی دیگر به پدر و مادرم. برادران و خواهران دارم که از آنان می‌خواهم همواره به رهبری امام امت ثابت‌قدم بوده و در جهت انقلاب قدم برداشته و امام را تنها نگذارید اگر من در این راه شهید شدم بر من نگریید زیرا دشمن از گریه کردن شما خوشحال می‌شود و برای اینکه دشمنان مأیوس و ناامید شوند با صبر و استقامت و باصلابت و حیا سرشار در جهت تداوم انقلاب بکوشید. در پایان از امت اسلام‌خواهانم برای یاری‌رساندن رزمندگان جان‌برکف آماده نبرد باشند. ان تنصرالله ینصرکم ویثبت اقدامکم. والسلام، خدایاخدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

برچسب: 

محیط زیست موضوعی ملی است

[h=1][/h]


[/HR]
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید کردند که حفظ محیط زیست یک وظیفه حاکمیتی است که باید با تهیه سند ملی محیط زیست و پیوست زیست محیطی برای همه طرحهای عمرانی و صنعتی و همچنین جرم انگاری تخریب محیط زیست، به این وظیفه بسیار مهم، عمل شود.


[/HR]
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح دیروز (یکشنبه) در دیدار مسئولان و دست اندرکاران منابع طبیعی و حفظ محیط زیست، حل مسائل و مشکلات زیست محیطی همچون آلودگی هوا، پدیده ریزگردها و دست اندازی به جنگل ها و مراتع و فضاهای سبز را نیازمند برنامه ریزی، تدبیر، پیگیری مستمر و جدی و قاطعیت دستگاههای مرتبط دانستند و تأکید کردند: حفظ محیط زیست یک وظیفه حاکمیتی است که باید با تهیه سند ملی محیط زیست و پیوست زیست محیطی برای همه طرحهای عمرانی و صنعتی و همچنین جرم انگاری تخریب محیط زیست، به این وظیفه بسیار مهم، عمل شود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به دیدگاه اسلام در خصوص اهمیت حفظ زمین و ثروتهای عمومی کره خاکی گفتند: اسلام و ادیان الهی همواره بر لزوم احساس مسئولیت انسان در قبال طبیعت و حفظ تعادل میان انسان و طبیعت تأکید کرده اند زیرا عامل اصلی بروز مشکلات زیست محیطی بر هم خوردن این تعادل است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: مسئله محیط زیست، مسئله این دولت یا آن دولت، مسئله‌ی این شخص یا آن شخص و مسئله این جریان و یا آن جریان نیست بلکه موضوعی کشوری و ملی است که باید برای حل مشکلات مرتبط با آن، همه دست به دست یکدیگر دهند

حضرت آیت الله خامنه ای، چالش زیست محیطی را چالشی فراگیر در سراسر جهان برشمردند و با اشاره به آثار بلندمدت مسائل زیست محیطی، خاطرنشان کردند: تجربه‌های کشورهای مختلف نشان می دهد بسیاری از مشکلات محیط زیستی قابل پیشگیری و دارای راه حل هستند.

ایشان به عنوان نمونه به موضوع آلودگی هوا در کلان شهرها و پدیده ریزگردها اشاره و تأکید کردند: این مشکلات، با صبر و حوصله و تدبیر و پیگیری لازم، قابل حل هستند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: مسئله محیط زیست، مسئله این دولت یا آن دولت، مسئله‌ی این شخص یا آن شخص و مسئله این جریان و یا آن جریان نیست بلکه موضوعی کشوری و ملی است که باید برای حل مشکلات مرتبط با آن، همه دست به دست یکدیگر دهند.

رهبر انقلاب اسلامی هوا، آب و خاک را سه عنصر اصلی در محیط زیست برشمردند و گفتند: برای حل مسائلی همچون آلودگی هوا در کلان شهرها، و پدیده گرد و غبار و همچنین کمبود آب و فرسایش خاک، بیشتر از تبلیغات، باید کار و تلاش جدی و پیگیری مستمر انجام داد.

تهیه سند ملی برای محیط زیست، پیوست محیط زیستی برای همه طرح های عمرانی، صنعتی و تجاری، پالایش و بازنگری قوانین برای جرم انگاری تخریب محیط زیست، و تقویت نظارت های بی اغماض از مهمترین راهکارها برای حفظ محیط زیست و مقابله با سود جویان و قانون شکنان است

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به جنگل ها و مراتع به عنوان ریه های تنفسی شهرها و عوامل نگهدارنده خاک، از دست اندازی افراد سودجو به جنگل ها و منابع طبیعی بخصوص در شمال کشور ابراز تأسف شدید کردند و افزودند: دستگاههای مسئول باید قاطعانه با تعدی به جنگل ها به هر بهانه ای اعم از هتل سازی و جذب گردشگر و ساخت حوزه علمیه و برخی توجیهاتِ به ظاهر قابل قبول ، مقابله کنند.
ایشان پدیده زمین خواری و اخیراً کوه خواری و ساخت و ساز در ارتفاعات را از دیگر مسائل رنج آور و اسف بار دانستند و تأکید کردند: باید در قانون، اینگونه اقدامات جرم تلقی شوند و افراد سوءاستفاده کننده بی هیچ اغماضی مورد تعقیب قضایی قرار گیرند و اگر در دستگاهها نیز کوتاهی انجام گیرد، باید با عوامل این کوتاهی هم بشدت برخورد شود.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حفظ محیط زیست یک وظیفه حاکمیتی است افزودند: تهیه سند ملی برای محیط زیست، پیوست محیط زیستی برای همه طرح های عمرانی، صنعتی و تجاری، پالایش و بازنگری قوانین برای جرم انگاری تخریب محیط زیست، و تقویت نظارت های بی اغماض از مهمترین راهکارها برای حفظ محیط زیست و مقابله با سود جویان و قانون شکنان است.
حضرت آیت الله خامنه ای، نقش آفرینی مردم برای حفظ محیط زیست و فرهنگ سازی در جامعه بوسیله رسانه ملی را مهم ارزیابی و خاطرنشان کردند: مطالبی که باید بیان شوند، امروز گفته شد و از این پس مردم باید قضاوت کنند که کدام دستگاهها به وظیفه خود برای حفظ محیط زیست عمل می کنند و کدام دستگاهها برای حفظ محیط زیست، تلاش و اقدام لازم را انجام نمی دهند.


[/HR]


منبع:
پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)
برچسب: 

فرهنگ رزمندگان عاشورایی بود

انجمن: 

[h=1][/h]


[/HR]
یکشنبه 18 آبان ماه 1359 مصادف شده بود با اول محرم 1401، یعنی تنها 40 روز از تهاجم رسمی عراق به مرزهای قانونی جمهوری اسلامی ایران می‌گذشت و این تهاجم تا یکشنبه 23 مرداد ماه 1367، اول محرم1409 جبهه نُه بار، ماه عزای محرم را تجربه کرد.


[/HR]
فرهنگ عاشورایی که جزء جدا نشدنی اعتقاد شیعه است، از همان روزهای آغازین دفاع، بر جبهه‌ها خود را نمایان کرد. چنان که نام‌گذاری بیشتر عملیات‌ها، لشکرها، تیپ‌ها و موقعیت‌ها در دفاع مقدس، برگرفته از فرهنگ عاشورا بود.
هر ساله با رسیدن موسم محرم و صفر سنگرها سیاه‌پوش می‌شدند و با پرچم‌های یا حسین (ع) و ابوالفضل (ع) مزین می‌شد؛ رزمندگان هرگاه از عملیات‌ها فارغ می‌شدند و وقتی به بدست می‌آوردند مراسم سخنرانی و سینه‌زنی اجرا می‌کردند و همیشه در بین رزمنده‌ها، مداح و سخنران وجود داشت.
یکی دیگر از تأثیرات مهم دهه محرم و برگزاری مراسم عزاداری امام حسین (ع) بر روحیه رزمندگان بعد حماسی قیام امام حسین (ع) بود و رزمندگان نیز با الگوبرداری از رشادت‌های عاشوراییان توانستند در مقابل دشمن مقاومت کنند. عاشورا، فرهنگ معنوی رزمندگان بود، زیارت عاشورا و دعای عهد جزء جدا نشدنی از روال شروع عملیات‌ها شده بود و رمز عملیات‌ها هم اگر از محرم صفر برگرفته می‌شد و یا گویای این فرهنگ بود.
رزمنده‌های گردان‌های حضرت معصومه (س) ، حضرت رسول(ص)، سیدالشهدا(ع) و امام سجاد(ع) در ایام ماه محرم و صفر قبل از نماز مغرب و عشا به صورت دسته عزاداری برای برپایی نماز حرکت می‌کردند. روز تاسوعا و عاشورا بچه‌ها از اندیمشک حرکت می‌کردند و روز تاسوعا را به شوش دانیال نبی(ع) و روز عاشورا هم به دزفول می‌رفتند که در این مراسم کلیه بچه‌های لشکرها به خصوص لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) حضور داشتند. یکی از کارهای خوب که در روز عاشورای سال 66-67 انجام گرفت ؛ این بود که بچه‌هایی که در گردان بودند و دستشان قطع شده بود به عنوان سقا آماده می‌کردند و به همراه مشک سقایی می‌کردند و این یک جلوه خاصی به عزاداری داده بود.

گاهی که شرایط اجازه می‌داد گردان‌ها در میدان صبحگاه با پرچم و علم و کتل‌هایی که از قبل مهیا کرده بودند، همانند دسته‌ها و هیئت‌های شهری کاروان به راه می‌انداختند و برادرانی که طبق عرف معمول و همه ساله نذری داشتند، نذری خود را در نهار روز عاشورا با نهار رزمندگان ادغام می‌کردند.
از نمودها و جلوه‌های عاشورا در فرهنگ دفاع مقدس، نام گذاری لشکرها، گردان‌ها، گروهان‌ها، پادگان‌ها، قرارگاه‌ها و حتی سنگرهای رزمندگان، به نام‌های آشنای کربلا، یاران و مظاهر فرهنگی عاشورا است.
این نام گذاری‌ها در روان و شخصیت رزمندگان و حتی نحوه عملیات جبهه‌ها، موثر بود. وقتی نام گردان حبیب بن مظاهر بود، رزمندگان را وامی‌داشت تا درباره شخصیت حبیب و نقش او در انقلاب عاشورا، آگاهی و آشنایی بیشتری کسب کنند. همچنین کسانی که به آن گردان قدم می‌گذاشتند، به ویژه مبلغان روحانی، بر همان شخصیت تکیه و از او یاد می‌کردند. این تکرار، تلقین و تبیین، زمینه ساز انس و الفت بیشتر رزمندگان، با شخصیت کسی می‌شد که نام او زینت مجموعه بود.
نام لشکرها، تیپ‌ها، گردان‌ها و گروهان‌ها بر روحیات، بافت مجموعه، شعارها و حتی نام افراد، اثر داشت؛ برای مثال، حبیب گردان حبیب(ع)، پیرترین چهره بود. در این گردان، برای صلوات فرستادن، می‌گفتند: بر «حبیب» خدا، محمد مصطفی، صلوات.
از نمودها و جلوه‌های عاشورا در فرهنگ دفاع مقدس، نام گذاری لشکرها، گردان‌ها، گروهان‌ها، پادگان‌ها، قرارگاه‌ها و حتی سنگرهای رزمندگان، به نام‌های شنای کربلا، یاران و مظاهر فرهنگی عاشورا است

در لشکر سیدالشهدا، امام حسین علیه‌السلام بیشتر با عنوان سیدالشهدا(ع) مطرح می‌شد و در گردان ابوالفضل(ع)، تیپ ابوالفضل(ع) یا گردان قمر بنی هاشم(ع)، شعار صبح گاهی و سوگندها به نام ابوالفضل(ع) بود و بیشترین روضه‌ها نیز به نام قمر بنی هاشم (ع)و ابوالفضل(ع) خوانده می‌شد.
در جبهه، سنگرهای جمعی و حتی انفرادی، اغلب به نام اباعبدالله(ع) متبرک می‌شد. تقدس و حرمت این نام، بیش از هر چیز، پاس داشته می‌شد. نمازخانه‌ها و «حسینیه»ها، نه تنها محفل و مجلس یاد اباعبدالله (ع)و مصائب عاشورا بود، بلکه نام و عنوان‌های کربلایی را همراه داشت؛ مانند حسینیه عاشقان کربلا و حسینیه ابوالفضل. نام شهیدان نیز بر پیشانی مساجد و حسینیه‌ها می‌نشست. مسجدها و حسینیه‌های هر گردان، گروهان و دسته‌ای، به نام شهیدان همان گردان و گروهان، به ویژه به نام فرماندهان شهید، نام گذاری می‌شد.

width: 488 align: center

لشکرها
تیپ‌های مستقل و غیرمستقل
گردان‌ها
25 کربلا
115 تکاوران نینوا
امام حسین از لشکر 110 خاتم‌الانبیا(ص)
31 عاشورا
79 اباعبدالله(ع)
61 علقمه از لشکر 27 حضرت رسول(ص)
41 ثارالله(ع)
57 ابوالفضل(ع)
علی اکبر 31 عاشورا
32 انصارالحسین(ع)
61 محرم
علی اکبر از لشکر 10 سیدالشهدا
14 امام حسین(ع)
44 قمر بنی هاشم(ع)
زینب (س) از لشکر 10 سیدالشهدا
10 سیدالشهدا(ع)
27 حضرت عباس(ع)
زهیر از لشکر 10 سیدالشهدا
[/TD]
[TD] 10 محرم
بریر از لشکر 10 سیدالشهدا
[/TD]
[TD] 9 ابوالفضل(ع)
قمر بنی هاشم از لشکر 10 سیدالشهدا
[/TD]
[TD] 8 محرم
حبیب بن مظاهر از لشکر 27 حضرت رسول(ص)
[/TD]
[TD] 3 عاشورا
مسلم از لشکر 27 حضرت رسول(ص)
[/TD]
[TD] 3 کربلا
امام حسین از لشکر 27 روح الله
[/TD]
[TD] 2 کربلا
امام حسین از لشکر 8 نجف
[/TD]
[TD] 2 عاشورا
عاشورا از لشکر 6 ویژه پاسداران
[/TD]
[TD] یکم ثارالله
ابوالفضل از تیپ امیرالمۆمنین بوشهر
[/TD]
[TD] نینوا
امام حسین از تیپ حر
[/TD]
[TD] (ناو تیپ) فرات
ذوالجناح
[/TD]
[TD]
راکبان کربلا

از مجموع 95 عملیات کوچک و بزرگ دفاع مقدس یعنی از عملیات امام مهدی(عج) در تاریخ 26/12/59 تا عملیات مرصاد در تاریخ 5/5/67، 27 عملیات، نام یا رمز و یا نام و رمز عاشورایی و کربلایی داشته‌اند که از این تعداد، نام 19 عملیات و رمز 14 عملیات، عاشورایی بود.

width: 484 align: center

نام عملیات
رمز عملیات
منطقه عملیات
تاریخ آغاز عملیات
ام الحسنین
یا پنج تن آل عبا(ع)
کرخه نور
24/12/60
حسین بن علی
یا جوادالائمه(ع)
میمک
26/6/61
مسلم بن عقیل
یا ابوالفضل العباس(ع)
غرب سومار
9/7/61
محرم
یا زینب (س)
منطقه عملیاتی شرهانی، زبیدات و بیات
10/8/61 (14 محرم)
میمک
یا اباعبدالله الحسین(ع)
ارتفاعات مرزی میمک
25/7/63 (21 محرم)
عاشورای 1
ــــــــــــــــــــــــــــ
تکاب و صائین دژ در شمال کردستان
23/5/64
عاشورای 2
یا مهدی ادرکنی(عج)
جنوب مهران
24/5/64
عاشورای 3
یا سیدالشهدا(ع)
شمال فکه
25/5/64
عاشورای 4
یا موسی‌الکاظم (ع)
غرب دریاچه ام النعاج، در هورالهویزه
30/7/64 (30 صفر)
نامنظم فتح 1
یا زینب (س)
منطقه کرکوک کردستان عراق
19/7/65 (6 صفر)
کربلای 1
یا ابوالفضل العباس ادرکنی(ع)
مهران
10/4/65
کربلای 2
یا اباعبدالله الحسین(ع)
عمومی حاج عمران
10/6/65
کربلای 3
حسبنا الله و نعم الوکیل(ع)
میدان جنگ دریایی
11/6/65
کربلای 4
محمد رسول الله(ع)
غرب اروند رود
3/10/65
کربلای 5
یا زهرا (س)
شلمچه و شرق بصره
19/10/65
کربلای 6
یا فاطمه الزهرا (س)
شمال سومار
23/10/65
کربلای 7
یا مولای متقیان(ع )
حاج عمران
12/12/65
کربلای 8
یا صاحب‌الزمان(عج)
شرق بصره
18/1/66
کربلای 9
یا مهدی ادرکنی(عج)
قصر شیرین
20/1/66
کربلای 10
یا صاحب‌الزمان ادرکنی(عج)
ماووت عراق
30/1/66
نصر 2
یا حسین مظلوم(ع)
میمک
13/3/66
نصر 6
یا اباعبدالله الحسین(ع)
میمک
10/5/66
فتح 10
یا اباعبدالله الحسین(ع)
شمال اربیل عراق
13/6/66 (عاشورا)
نامنظم ظفر 2
لبیک یا حسین(ع)
شهر کفری از استان کرکوک عراق
12/7/66 (10 صفر)
بیت‌المقدس 4
یا اباعبدالله(ع)
سلیمانیه عراق
6/1/67
بیت‌المقدس 5
یا اباعبدالله الحسین(ع)
منطقه عمومی پنجوین
23/3/67
بیت‌المقدس 7
یا اباعبدالله الحسین(ع)
منطقه عمومی شلمچه
23/3/67

این نام گذاری‌ها، از ارادت، ایمان و معرفت عاشورایی سرچشمه می‌گیرند و گواه آنند که نام حسین (ع) ، عاشورا و کربلایش، الهام بخش، راهنما و پشتوانه روحی و فکری هشت سال دفاع مقدس بوده است؛ به جرئت می‌توان گفت بیش از نیمی از نام‌های لشکرها، تیپ‌ها، گردان‌ها، عملیات‌ها و رمزهای آن، الهام گرفته از فرهنگ ناب عاشورایی است.

برچسب: 

عاشورای ذوالقدر

انجمن: 

[h=1][/h]


[/HR]
همرزم شهید ابراهیم ذوالقدر از عاشورای همسنگرش می گوید.


[/HR]
این رزمنده که بین دوستان و همکاران به حاج علی شهرت پیدا کرده، می گوید: نمی خواهم از من نامی برده شود اگر بر خود واجب دانستم تا لب به سخن بگشایم صرف ادای دین به این شهید بزرگوار است.
سال 64 ، اوایل پاییز بود. جزء گردان مالک اشتر، لشکر 27 محمد رسول الله حضور داشتیم. بچه های گردان از دوستان نزدیک ما بودند که قرار بود برای خط پدافندی اعزام شوند و ماموریتشان را اجرا کنند.
من بصورت شبانه وارد آن جمع شدم و برای اینکه کسی به حضور من مشکوک نشود وارد یکی از سنگرها شدم تا پست بدهم. گردان به سمت منطقه قلاویزان مهران حرکت کرد. وقتی عصر من هم فاطی گردان شدم، گلعلی بابایی گفت: «برو در بین دسته های حسین حکیمی.» به هر ترتیب در تاریکی شب به منطقه قلاویزان رسیدیم اما چون فرصتی نداشتیم، قبل از حضور ما در منطقه هیچ شناسایی صورت نگرفته بود. فاصله بین ایستادن خودروهای حامل تجهیزات با محل استقرار کمی زیاد بود و همین موضوع باعث شد که بچه ها احساس خستگی کنند. با این شرایط رسیدیم به سنگر و صبح در حالی که هوا گرگ و میش در یک سنگری که عقب تر بود مستقر شدیم. در بین کسانی که در آن سنگر بودیم، احمد دهقان و ادیبی مرا می شناختند اما ابراهیم ذوالقدر و حیدر داشی و حسین نماینده مرا نمی شناختند. صبح روز بعد یکی از بچه های سنگر دیگر در حال رد شدن از کنار سنگر ما بود که ابراهیم ذوالقدر او را دید. برخورد صمیمانه ای با او داشت و احوالپرسی گرمی کرد که باعث تعجب من شد. هنوز محاسن ابراهیم ذوالقدر به طور کامل در نیامده بود اما آن لحن خودمانی احوالپرسی او مرا خیلی متعجب کرد اما با خودم گفتم: «درست میشه» و آن موضوع تمام شد.

ظهر همان روز ما داشتیم نهار می خوردیم. روزنامه ای بود که به عنوان سفره استفاده می کردیم تصویر حرم امام رضا را چاپ کرده بود که خدام در حال تخلیه ضریح از پول بودند که حجم خیلی زیادی از اسکناس را جمع کرده بودند. ابراهیم ذوالقدر گفت: «چقدر خوب می شد اگه به این پولها دستبرد بزنیم.» من گفتم: «درست میشه!» ابراهیم ذوالقدر سوال کرد: «با مایی؟» من هم گفتم: «خب درست میشه دیگه» ذوالقدر هم گفت: «خب بشه» . این موضوع هم گذشت.
در آن خط هر گردان 10 روز استقرار داشت چون خط از لشکری به لشکر دیگه منتقل می شد و دست به دست می شد اما استقرار ما در آنجا خیلی بیشتر طول کشید و حدود 1 ماه در آنجا بودیم که این موضوع باعث شد در ماه محرم ما در آنجا باشیم. من که خیلی در مراسم های محرم فعالیت داشتم، خیلی ناراحت بودم که نمی توانم آنجا این کارها را انجام بدهم و با خودم خیلی کلنجار می رفتم. در فکرم آمد که در مهران، سوله ای را برای حسینیه استفاده کنیم.
حدود ساعت 1 شب بعد، درست در ساعاتی که نوبت نگهبانی ابراهیم ذوالقدر بود، ناگهان صدای انفجار مهیبی منطقه را فرا گرفت. یکی از کسانی که پست بود ،آمد و گفت: «ابراهیم شهید شد.» من به اتفاق دو نفر از بچه ها رفتیم سنگر و باقیمانده پیکر ابراهیم را جمع کردیم.

به همراه گلعلی بابایی پشت یک وانت که به سمت عقب حرکت می کرد نشستیم و رسیدیم در مقر آن سوله و رفتیم تا از فرمانده گردان اجازه بگیریم. صحبتها شروع شد. حاج نصرت اکبری که فرمانده گردان بود درخواست ما را رد کرد. گفت: «ما در منطقه خط هستیم و اگر بچه ها در یک نقه متمرکز شوند و خمپاره یا بمب به آن نقطه اصابت کند همه از بین می روند و من نمی توانم پاسخگو باشم. ما هم قانع شدیم و برگشتیم. هنگام برگشت با همان وانت در نزدیکیهای ارتفاعات قلاویزان من چند پتو را دیدم که بعد از تخریب یک سنگر بر جای مانده بود. به ذهنم رسید که آن پتو ها را برداریم تا از آن برای آماده کردن یک سنگر برای عزاداری در مقر خودمان استفاده کنیم. پتوها که مشکی رنگ بود از دیوار آویزان کردیم. چند پرچم زدیم و سیاهی نصب کردیم و فضای سنگ خودمان را به حسینیه تبدیل کردیم. از ابتدای محرم محمد طاهری، پور احمد، احمید مفید که برایمان سخنرانی می کرد. 2 بعد از ظهر تا ساعت 5 مراسم طول می کشید و کم کم مراسم پا گرفت و تعداد بیشتری از رزمنده ها در مراسم حاضر می شدند.

ابراهیم ذوالقدر در آن مدت صمیمیت ببشتری با من پیدا کرده بود و خیلی به هم نزدیک شده بودیم. قرآن را با علاقه می خواند اما غلط زیادی داشت و من کمتر غلطهای او را می گرفتم و او هم متوجه می شد که من فقط قصد دارم درست کنم نه اینکه بخواهم سوء استفاده کنم. مدتی که گذشت و ارتباط من با ابراهیم ذوالقدر بسیار صمیمی شد. حالات و روحیات شخصی و عرفانی او بسیار فوق العاده بود. روز 6 محرم به من گفت: "علی آقا من یک سوال دارم.گفت: « اگر یک نفر روز عاشورا به شهادت برسد یا در روز دیگر، این چه فرقی داره؟ من گفتم: فرق نمی کند». کل یوما عاشورا کل ارضا کربلا
آن شب عزاداری خیلی خوب بود. بعد از نماز ما همه آمدیم عقب اما ابراهیم ذوالقدر هنوز پای دعا و مناجات بود. دستش را روی سینه اش گذاشته بود و یک سلام عاشقانه داد. من همان جا گفتم: «دیدی درست شد؟» گفت: «درست شد؟» گفتم: «آره دیگه». آن روز گذشت حدود ساعت 1 شب بعد، درست در ساعاتی که نوبت نگهبانی ابراهیم ذوالقدر بود، ناگهان صدای انفجار مهیبی منطقه را فرا گرفت. یکی از کسانی که پست بود ،آمد و گفت: «ابراهیم شهید شد.» من به اتفاق دو نفر از بچه ها رفتیم سنگر و باقیمانده پیکر ابراهیم را جمع کردیم.
ابراهیم در آن روزهای اول خوی لوتی گری داشت اما در آن چند روز محرم به نقطه ای که باید می رسید، رسید و همینطور هم شد که در روز تاسوعا به شهادت رسید.

برچسب: 

خیالتان راحت هفت سین با من!

انجمن: 

[h=1]

[/h]


[/HR]
به لج عراقی‌ها هم که شده بود لحظه سال تحویل، سفره هفت سین را وسط خط مقدم علم می‌کردیم. آن هم چه هفت سینی!


[/HR]
دم دم‌های عید نوروز که می‌شد عراقی‌های هم شیطنت می‌کردند انگار تمام انرژی‌شان را ذخیره می‌کردند تا با به صدا در آمدن توپ تحویل سال، هر چی توپ و ترکش دارند روی سر ما بریزند. البته ما هم دستشان را می‌خواندیم و برای اینکه نشستن دور سفره هفت سین را از دست ندهیم همه جوره سرشان کلک می‌مالیدم. احمد استاد این کار بود. خوب یادم هست که بدجوری حال این عراقی‌ها را می‌گرفت. باورتان نمی‌شود این احمد آقا 2 ماه قبل از سال تحویل، دست به کار می‌شد. آن سال کارش این بود که تا می‌توانست کلاه خودهای آهنی اسقاطی رو جمع کند. می‌گفت:« این‌ها قراره لحظه سال تحویل به جای ما حال عراقی‌ها را بگیرند» و بعد با خنده‌ای که همیشه گوشه لب داشت نگاهی به کلاه‌های درب و داغانش می‌انداخت و سرش را به نشانه تایید تکان می‌داد. کسی سر از کارهای احمد در نمی‌آورد اما هر کس او را می‌شناخت این را می‌دانست که این آدم، آدمی نیست که بی گدار به آب بزند، همیشه به یک نحوی با کارهایش همه را غافل گیر می‌کرد. جالب اینجا بود این کارهایی که همیشه چاشنی‌اش با شیطنت بود، خوب از آب در می‌آمد و جواب می‌داد. خلاصه سرتان را درد نیاورم. گذشت و گذشت تا بالاخره لحظه‌ای که احمد انتظارش را می‌کشید فرا رسید. البته ناگفته نماند که عراقی‌ها هم خیلی انتظار این لحظه را می‌کشیدند. که به خیال خام خودشان حال ما را بگیرند. لحظه‌ای که دو سطر در موردش توضیح دادم: لحظه تحویل سال 1364 هجری شمسی، در وسط میدان جنگ منطقه فاو بود. درست چند ساعتی قبل از تحویل سال جدید، احمد هم دست به کار شد. آن وقت بود که تازه فهمیدم که این کلاه‌های آهنی را برای چه کاری می‌خواهد. احمد کلاه‌های آهنی را یکی یکی روی خاکریز قرار داد، در یک چشم به هم زدن احمد، یک عالم کلاه‌های آهنی درب و داغان پشت خاکریز انبار می‌کرد. آنقدر تعداد این کلاه‌ها زیاد بود که دشمن تصور کرد می‌خواهیم به آن‌ها پاتک بزنیم. خلاصه جانم برایتان بگوید؛ آقا احمد با آن کلاه‌های آهنی زوار دررفته‌اش محشری به پا کرد که تا آن روز نمونه‌اش را ندیده بودیم.
لحظه تحویل سال 1364 هجری شمسی، در وسط میدان جنگ منطقه فاو بود. درست چند ساعتی قبل از تحویل سال جدید، احمد هم دست به کار شد

[h=2]
به دنبال هفت؛ سین[/h] دشمن به هوای اینکه پاتک نخورد تا می‌توانست آتش ریخت بر سر کلاه‌هایی که کله داخلش نبود. احمد هم با چند تا از بچه‌ها در گوشه‌ای از خط مقدم، مشغول چیدن سفره هفت سین بود. مانده بودیم که در این آتش جنگ این پسر چطور می‌خواهد هفت سین جور کند. مدام می‌گفت: «خیالتان راحت هفت سین با من.» شالش را از دور گردن برداشت و پهن کرد و گفت: «این از سفره‌اش، باقی‌اش هم خدا کریم است.» احمد این را گفت و رفت به دنبال هفت سین!
[h=2]هشت سین ما جور شد[/h] در این میان هم دشمن خودش را هلاک کرد و یک سره آتش ریخت بر سر کلاه‌های بی سر. بعد از دقایقی که تیر و ترکششان ته کشید تازه فهمیدند که چه کلاه گشادی سرشان رفته. با خاموش شدن آتش دشمن خط مقدم آرام شد. بعد احمد بچه‌ها را صدا کرد که بیایید سفره هفت سین مان جور است، بیایید. آن روز را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم به خصوص سفره هفت سینی ای که احمد برایمان تدارک دیده بود. مطمئنم اگر سین‌هایش را برای شما هم بشمارم این سفره را هیچ وقت فراموش نخواهید کرد. هفت سین که نه هشت سین!

«خیالتان راحت هفت سین با من.» شالش را از دور گردن برداشت و پهن کرد و گفت: «این از سفره‌اش، باقی‌اش هم خدا کریم است.» احمد این را گفت و رفت به دنبال هفت سین!

سرنیزه، سیم خاردار، مین سوسکی، مین سبدی، سمبه، سیمینوف، سرب و ساچمه.
این نوشته برگی از خاطرات احد اویسی، جانباز شیمیایی 70 درصد است. رزمنده‌ای که 5 سال در مناطق جنگی در مقابل رژیم بعث عراق ایستادگی کرد.

برچسب: 

هویت زن در اندیشه رهبری

زن یکی از مسائل اخیر شخصیت ها در تعاملات سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی است اینکه چگونه به این قشر نگاه می کنند و چگونه آنها را در تعاملات وارد می کنند در این زمینه قطعا آگاهی از نظر رهبری و چیستی نگاه ایشان به زنان جالب و مفید خواهد بود.

کتاب «زن و بازیابی هویت حقیقی» که مشتمل برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون زن و جایگاه او در جامعه است از سوی انتشارات موسسه انقلاب اسلامی منتشر شده است. این کتاب که از 4 بخش اصلی با عنوان‌های: کلیات مباحث زن و خانواده، سیمای زن در بعد فردی، سیمای زن در بعد خانوادگی و سیمای زن در بعد اجتماعی تشکیل شده است و هر یک از این بخش‌ها به فصل‌ها و موضوعات مختلف تقسیم شده‌اند.
این کتاب از مجموعه سخنان مقام معظم رهبری که در موقعیت‌های مختلف پیرامون زن ایراد شده‌اند، جمع‌آوری شده و با توجه به موضوعات کلی بخش‌های اصلی کتاب تنظیم شده‌اند. «ضرورت پرداختن به موضوع زن»، «جایگاه و منزلت زن»، «تکریم واقعی زن»، «زن شریک واقعی مرد نه تابع محض او»، «آزادی زنان در انتخاب همسر» و .... نمونه‌های اندکی از این موضوعات هستند.
از سوی دیگر این کتاب صرفا به تعالیم و آموزه‌های دینی در رابطه با موضوع زن محدود نشده، بلکه نگاه انتقادی به موضع زن در جوامع غربی در جای جای این کتاب دیده می‌شود. «موجودی درجه دوم»، «نگاه غلط و ابزاری و اهانت آمیز به زن»، «تحقیر شدن زن توسط دیگران»، «ممنوعیت حجاب و احترام نگذاشتن کشورهای اروپایی به دموکراسی، آزادی و آراء مردم» و.... از موضوعاتی هستند که با نگاه انتقادی به مقوله زن در جوامع غربی پرداخته است.
در همین جا من عرض بکنم که یکی از مهم‌ترین علل مخالفت شدید و خصمانه دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی، همین مساله است. آنها روی این مساله بسیار حساسند. اگر جمهوری اسلامی، در همین یک مساله مقداری کوتاه می‌آمد و اجازه می داد که فرهنگ بی بند و بار غربی در زمینه روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقق پیدا بکند، بسیاری از مخالفت‌هایی که مجامع سیاستمداری و غیر سیاسی غرب با جمهوری اسلامی دارن، کم می‌شد، یا بعضا از بین می‌رفت.
تعدد موضوعات و نگاه انتقادآمیز آن که در سرتاسر کتاب دیده می‌شود، این کتاب را به منبعی برای رجوع زنان پیرامون شبهات و مسائل تبدیل کرده است. از دیگر ویژگی‌های این کتاب مشخص شدن این موضوعات در کتاب است که خواننده به راحتی می‌تواند به آنها رجوع کند.برای مثال رهبری که در سال 82 به دانشگاه بهشتی رفته بودند در پاسخ به یکی از دانشجویان در خصوص حجاب و گسترش بی‌حجابی در جامعه این گونه پاسخ می‌دهند:توصیه بنده معلوم است: حجاب را رعایت کنید و این لازم و واجب است. به برادر یا خواهری که این نامه را نوشته‌اند، می‌خواهم بگویم این طور هم نیست که شما می‌گویید زن‌های ما بی حجاب شده‌اند. ممکن است بعضی بگویند چشم شما به خواهرانی افتاده که همه حجاب دارند؛ نه، من گاهی به خیابان می‌روم تا مخصوصا وضع مردان و زنان را ببینم؛ البته با نگاه حلال نه حرام. آن طور که بعضی تصور می‌کنند، به نظر من نمی‌آید. البته چرا، اشکالاتی وجود دارد؛ من هم از همه گوشه و کناره‌ها با خبر نیستم. هرجا چنین وضعی وجود داشته باشد، راه آن نهی از منکر است.سخنان ایشان در مورد یکی از دلایل مخالفت‌های کشورهای غربی با ایران چنین است: در همین جا من عرض بکنم که یکی از مهم‌ترین علل مخالفت شدید و خصمانه دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی، همین مساله است. آنها روی این مساله بسیار حساسند. اگر جمهوری اسلامی، در همین یک مساله مقداری کوتاه می‌آمد و اجازه می داد که فرهنگ بی بند و بار غربی در زمینه روابط ناسالم زن و مرد در جامعه تحقق پیدا بکند، بسیاری از مخالفت‌هایی که مجامع سیاستمداری و غیر سیاسی غرب با جمهوری اسلامی دارن، کم می‌شد، یا بعضا از بین می‌رفت.در مقدمه این کتاب که به قلم دکتر طوبی کرمانی نوشته شده می‌خوانیم:محتوای این کتاب اگر چه در اقتضائات و شرایط و زمان‌های مختلف افاضه و ایراد گشته اما از یک هماهنگی و ارتباط درونی و روح واحد بهره‌مند است و نیز این کلمات از زبان انسانی جاری است که با ره توشه‌ی دانش الهی و آگاهی به مسائل زمان و حوادث واقعه، وظیفه سنگین پاسخگویی به نیاز انسانی و هدایتگری را عهده دار است.» وی همچنین با برشماری برخی اقدامات آمریکا و ناتو در کشتار مستقیم و غیر مستقیم و وارد آوردن آسیب‌های جانی بسیار به زنان و کودکان در کشورهای مختلف، به مصادیق متعدد عدم رعایت حق زنان و آزار آنها و نیز استفاده تحقیرآمیز از زن در تبلیغ کالاهای اقتصادی و موارد دیگری از این دست در کشورهای آمریکا و انگلیس اشاره کرده و می‌نویسد: «اینها از پیامدهای ناگوار نهضت‌های فمنیستی است، حرکتی که برپایه‌های متزلزل افکار سکولار "هوس‌مداری" و "آزادی مطلق" و عدم توجه به وحی و احکام دینی استوار است.»
این کتاب با توجه به اهمیت و جایگاه ویژه‌ی زن در حوزه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی در چهار بخش، توسط جمعی از محققان و پژوهشگران، زیر نظر موسسه‌ی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی تهیه شده است. بخش اول این کتاب به «کلیات مباحث زن و خانواده» در چهار فصل پرداخته است. در بخش دوم آن، موضوع «سیمای زن در بعد فردی» در پنج فصل مورد بررسی قرار گرفته است. «سیمای زن در بعد خانوادگی» موضوع بخش سوم این کتاب است که در هفت فصل تهیه و تدوین شده است. «سیمای زن در بعد اجتماعی» موضوع بخش چهارم کتاب «زن و بازیابی هویت حقیقی» است.
در بخشی از این کتاب با استفاده از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار گروهی از بانوان نخبه در آستانه‌ی سالروز میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در تاریخ 13 تیر 1386 آمده است: «... این ما هستیم که (به دنیای غرب) می‌گوئیم شما به بشریت عموماً و به زن خصوصاً خیانت کرده‌اید؛ با کشاندن زن و مرد به وادی ابتلائات جنسی و برافروختن و دامن زدن به آتش زیاده‌روی‌های جنسی بی‌قانون و بی‌نظم در جامعه، آوردن زن به شکل متبرج به وسط میدان.»


[/HR] منابع:فارس/ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر اثار ؟آیت الله خامنه ای
برچسب: