حیوان

سرگذشت فرشته های کوچولو بعد از مرگ؟

سلام
من جوجوم مرده چند تا سوال داشتم
1.جوجوم بعد از مرگش کجا میره؟بهشت یا یه جای مخصوص؟دیگه عذاب نمیکشه؟
آخه بچم خیلی بیگناه و مظلوم بود.یه فرشته خیلی کوچولو
2.مردن یه جوجه واقعا مساله خاصی نیست؟با اینکه میگن بال زدن یه پروانه باعث طوفان میشه؟
3.چرا انجمن یه قسمتی واسه محیط زیست و حمایت از حیوانات نداره؟
و تو اسلام این مسایل اهمیتی داره؟

چرا اسب ها تاختند؟

بسم رب الحسین
سلام. چرا بعضی جاها میخونیم که حیوونا برای امامامون احترام قائل بودن و آزاری بهشون نمیرسوندن و انگار اماما رو میشناختن مثل این ماجرا:
در روزگار حکومت متوکّل، زنی ادّعا کرد که زینب دختر فاطمه زهرا(س) است متوکّل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از زمان رسول خدا(ص) سالیانی گذشته است.
آن زن گفت: رسول خدا دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکرده‌ام. متوکّل سران ابی طالب و فرزندان عبّاس و قریش را خواست و با آنها مشورت کرد. آنان گفتند: در فلان تاریخ زینب دختر حضرت فاطمه(س) وفات یافته است؛ ولی آن زن می‌گفت: دروغ است. متوکّل گفت: من از فرزندان عبّاس نیستم اگر نتوانم حجّت و دلیلی برای نقض سخن این زن بیاورم.اطرافیان گفتند: امام هادی(ع) را بخواه امید است که پاسخی داشته باشد. امام هادی(ع) به آن زن فرمود: «گوشت بدن فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است بنابراین اگر راست می‌گویی داخل محوطه درندگان بشو.»
آن زن گفت: دیگران که در این مجلس مدّعی هستند از فرزندان امام حسن و امام حسین(ع) هستند. داخل شوند.
متوکّل به حضرت هادی(ع) گفت: شما خودتان داخل شوید.
امام فرمود: «مانعی ندارد»، نردبانی آوردند و در محوطه‌ای که شش شیر بود، امام داخل شد. پس از ورود امام، تمام شیرها خود را به امام نزدیک کردند و امام دست بر سر آنها می‌کشید.
وزیر متوکّل گفت: تا این خبر منتشر نشده است، حضرت را خارج کن.
متوکّل گفت: ای ابوالحسن ما قصد سوئی نسبت به تو نداشتیم، فقط می‌خواستیم به گفته‌ات یقین پیدا کنیم، دوست دارم که بیرون بیایی. امام هادی(ع) برخاست و به طرف نردبان حرکت کرد؛ در حالی که همه شیرها خود را به لباس حضرت می‌مالیدند امام روی اوّلین پله نردبان که قرار گرفت، متوجّه شیرها شد و با دست اشاره کرد که برگردند و شیرها برگشتند، امام از محوطه شیران خارج شد و فرمود: «هرکس می‌پندارد که از فرزندان فاطمه است در این مکان برود.»
متوکّل به آن زن گفت: داخل محلّ شیران برو. آن زن گفت: شما را به خدا دست نگه دارید من ادّعای باطلی کردم من دختر فلانی هستم تنگ‌دستی و فشار مرا به این کار وادار کرد.
متوکّل گفت: او را داخل محوطه شیران بیفکنند. در این هنگام مادر متوکّل شفاعت کرد و او را نجات داد.
منبع
ولی تو ماجرای کربلا......؟:crying: چرا انقد باهم تفاوت دارن؟

شکر خدا به خاطر انسان بودنمان؟؟؟

با سلام و احترام خدمت به شما کاربران
ما موظفیم که خدا را همواره شکر کنیم گر چه شکر گزار خوبی نیستیم و هم چنین نعمت های خدا آنقدر زیاد هستند که شکر همه ی آن ها ناممکن است.
سوالی داشتم درباره ی همین نعمت ها و شکر آن ها :
آیا ما باید به خاطر انسان بودنمان خداوند را شکر کنیم؟ آیا انسان بودن یک نعمت است؟ و اما سوالی دیگر آیا ممکن بود ما انسان نمی شدیم حیوان یا گیاه و یا .. می شدیم؟؟؟

چطور میگیم حیوان روح نداره؟

انجمن: 

حیوان هم نفس میکشد..سیستم ایمنی دارد که با میکرب ها مبارزه میکنه..
اگه چنتا ضربه ای به سرش بزنی میوفته زمین و میمیره
چه چیزی این حیوان رو زنده نگه داشته بود تا اون لحظه که دیگه هرکاری کنیم زنده نمیشه؟
( در انسان میگیم که روحش از بدن خارج میشه)

چرم غیر اسلامی

سلام

یک سوالی که دارم اینست که چرمها همه طبیعی هستند؟احتمال مصنوعی بودن چقدر است؟اگر احتمال بیشتر بدهیم مصنوعی است میتوانیم آن را طاهر فرض کنیم؟