بهزیستی

داستان های کوچک ما

به نام خدا

سلام

این بخش مخصوص دوستان و کاربران کانون گفتگوی دینی است.

داستانهای خودتان یا داستانهای جالب و شنیدنی و خاطراتی که زیبا وشنیدنی هستند در این بخش می گذاریم.

باسم الله!

:hamdel::Gol::hamdel::Gol::hamdel::Gol:

آیا اطلاعاتی در زمینه این نوع ازدواج دارید؟

انجمن: 

سلام به کارشناس محترم و سایر دوستان گرامی
من قبلا در یک پست که ارسال کرده بودم مشکلم رو به صورت مبسوط توضیح داده بودم.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=58738
این لینکش هست. کارشناس محترم سایت و سایر دوستان عزیزی که مایل باشند می‌تونن برای اطلاعات بیشتر اون پستم رو بخونن.
ولی در این پست به صورت خلاصه یه گزارشی از وضعیتم می‌دم و ضمنا سوالم رو مطرح می‌کنم. لطفا در این پست در مورد سوال مطرح شده در اینجا نظرات ارزشمند خودتون رو مطرح بفرمائید و اگر اطلاعاتی در مورد سوالم داشتید در اختیار بزارید.
بسیار بسیار سپاس‌گذارم.

همچنین از مدیران تالار متشکر خواهم بود اگر تاپیک رو به قسمت سایر موارد منتقل نکنند تا در قسمت اصلی افراد بیشتری موضوع رو ببینند و کمک کنند.

*******************************
*** و اما سوال مرتبط با این پست من***
*******************************

با سلام. من پسری هستم 36 ساله از یک خانواده متوسط. متاسفانه به دلیل برخی مشکلات و اختلافات با مادرم در مورد مساله ازدواج و اینکه ظرف 13 سال گذشته ایشون به شدت با ازدواج من مخالفت میکنه و تا به حال دوبار خواستگاری و نامزدی من رو به هم زده موفق به ازدواج نشدم. سعی کردم به نحوی از انحاء نظر ایشون رو برای ازدواج جلب کنم اما تا به این سن موفق نشدم و زندگیم داره تباه می‌شه. لذا تصمیم گرفتم بدون کمک خانواده ازدواج کنم.

از طریق طرح همسان‌گزینی دانشگاهی و همچنین سایت‌های همسریابی، و معرفی و آشنایی از طرق مختلف، با چند خانم که صحبت کردم و مشکلم رو گفتم به دلایل مختلف عقب نشینی کردند. مثلا اینکه پسری که مادرش و پدرش در قید حیاته تنها خواستگاری بیاد، اینکه بدون حمایت خانواده در شروع زندگی ممکنه از نظر مالی دستم عقب باشه، اینکه به دلیل نبودن خانواده من امکان برگزاری مراسم عادی و نرمال جشن عروسی وجود نداره، اینکه برخی به قضیه من شک می‌کنند و فکر می‌کنن ریگی به کفشم هست و دلایل مختلف دیگه.

در این مدت یکی از دوستان به من پیشنهاد کرد با یکی از دخترانی که از داشتن خانواده محروم بودن و یا ساکن موسسات خیریه و وابسته به بهزیستی هستند ازدواج کنم. چون این دخترها سخت گیریهاشون کمتره و معمولا عاطفی تر بوده و بیشتر هم اهل زندگی هستند.
من کسی رو می خوام که از نظر جسمی سالم باشه و از نظر روحی و عاطفی و روانی نیز کاملا سالم و طبیعی باشه. همچنین شخصی تحصیل کرده مثلا لیسانس یا بالاتر و یا حداقل دانشجو باشه و از نظر ظاهری هم به حد کفایت از زیبایی بهره داشته باشه و ترجیحا یک هنری هم داشته باشه. در مجموع جدای از شرایطی که درگذشته براش رقم خورده آدم موفقی باشه و رو به جلو بانشاط و پرامید.

با این اوصاف لطفا من رو راهنمایی کنید چه باید بکنم و از کجا میتونم اطلاعات بیشتری اخذ کنم؟

من خودم دانشجوی دکترا هستم و ساکن تهران با شغل و درآمد مناسب و کمی پس انداز که یک زندگی متوسط رو می‌تونم اداره کنم. از نظر جسمی سالم و از نظر قیافه و تیپ معمولی. مثه همه آدمها اخلاق خوب و بد دارم. ولی در مجموع آدم مثبت و موجهی هستم. سوالم اینه آیا شخص مناسبی برای من و شزایط من پیدا میشه؟ آیا به دلیل مشکلات و بدبیاریهایی که این عزیزان در زندگی داشتند از نظر روحی و عاطفی برای ازدواج با فرد عادی مناسب هستند؟ من به هیچ عنوان قصد انجام کار خیر ندارم. بلکه قصدم ازدواج برای داشتن یک زندگی آرام و عاشقانه است. می دونم که ازدواج با این عزیزان ضمن اجر معنوی دارای مسییولیتهایی به مراتب سنگین هست. به همین دلیل می‌خوام یه تصمیم درست بگیرم.

الان سوال من دقیقا این هست که من به کجا باید مراجعه کنم؟ چه کسی رو ملاقات کنم؟ چی بگم؟
چون بهزیستی کلی اداره و ساختمون اداری داره + کلی ساختمان‌هایی که افراد بی‌سرپرست در اون نگهداری می‌شن + کلی موسسات خیریه زیر نظر بهزیستی. من از کجا شروع کنم؟ پیش کی‌برم؟ چی بگم؟

آیا کسی آشنایی داره تو بهزیستی یا موسسات خیریه که بتونه من رو راهنمایی کنه که من از کجا شروع کنم؟ به کی مراجعه کنم؟ اگر خلاف قوانین سایت هست لطفا به صورت خصوصی برام ارسال کنید.
آیا کارشناس محترم می‌تونه من رو به صورت دقیق‌تر راهنمایی کنه به کجا مراجعه کنم؟

پیرامون نهاد مقدس خانواده و فرمایشات رهبر معظم انقلاب

انجمن: 

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

ابتدانمیدانم که آیا بحث و نظرم مربوط بهمین قسمت میباشد یاخیر اما حدس میزنم که جایگاه درستی راانتخاب نموده ام{چه درغیراینصورت منتقل شود}ممنون.

امروز رهبر معظم انقلاب بالاخره بعداز چندین سال که ازفروپاشی نهادمقدس خانواده در درون جامعه شیعه و مسلمان و متمدن محور ایرانی و توسط نهادها و سازمانهای بی کفایت مربوطه گذشت یا میگذشت قفل سکوت و احترام گذاشتن و ملاحظات را شکستند و دراین مورد مهم سخنرانی جامع و کاملی را ایراد فرمودند.

حال چه کسانی یا چه ارکانی ازاین جامعه مقدس و طی اینهمه سال مقصر بوده و هستند که حال و روز ما ملت یا این ملت شده این ، بایست گذاشت و گذشت و باید که بفکر ارائه راه حل بود نه دنبال مقصر گشتن که عمری نیز برای آن به هدر خواهدرفت لذا باید همچون رهبر فرزانه بفکر حل مسئله بود نه پاک کردن صورت مسئله یا کی مقصر بوده که رهبر عزیز و عظیم ما بفکر حل مسئله برآمده اند و هر کس که خودش را دوستدار و عاشق امام و مذهب و ایران و انسانیت میداند باید آستین همت را بالا بزند چرا که آسیبی که جامعه ایرانی دیده و میبیند دودش توی چشم همه چه انقلابی و چه غیر انقلابی رفته که بازهم میرود چرا که این جامعه ایرانیه که سقوط کرده و همچنان درحال سقوط است نه جوامع عربی و یا غربی و یا غیره و غیره.

لذا غیر از اقدامات کارشناسان خبره و مربوطه،من نیز تنها بحکم وظیفه بفکر راه حل هستم نه دنبال مقصر گشتن و تنها انتقادکردن.
حال بیاییم از ابتدا یک مرور بیسوادانه براین مهم داشته باشیم

بنظر من درجامعه ایرانی وقتی زن شد مرد و مرد شد زن>>نتیجه این شد که بعدها و بمرور شد>>یعنی مردها خانه نشین شدند و زنها کارمند و کارگر و نان آور خانه و این شد که جرقه ای زده شد.
جرقه ای زده شد و نظام خلقت و طبیعت در امر خانه و خانواده در ایران بر هم خورد و لذا جای مرد و زن در همان جامعه مسلمان محور ایرانی عوض شد و ..

و حالا هرچی بود گذشت>>چه خوب و درست یا ناخوب و نادرست>>بیاییم فکرکنیم ازاین پس چه باید بکنیم؟؟

الان وضعیت جامعه و خانواده ایرانی این است >> جامعه ایرانی کمرش تا بیش از وسط شکسته یا خمیده شده است الان چه باید کرد؟؟

بنظر من در این شرایط بس بغرنج و ملال آور و عذاب آور دقیقا همانی که رهبر معظم فرمودند بهترین راه حل بوده وهست >> یعنی ایجاد یک جرقه در یک جامعه درهم تنیده تقریبا فسادزده.

یعنی چی؟؟

یعنی باید بدانیم که نه فقط 3 ملیون زوج های نابارور یا بی فرزند که چندین میلیون زوجهای کمتراز حداقل 4 فرزند هم دچار مصیبتند لذا با این تفکر و دید باید که بداد نهاد خانواده رسید و باید قوانینی وضع نمود که در همه جا یا اکثر جاها اولویت در نظام و کانون خانواده قراربگیرد >> یعنی چی؟؟

یعنی ابتدا اگریک پلیس راهنمایی و رانندگی یا کلانتری و غیره قصد توقف یک موتور سیکلت را داشت باید توجه نماید که موتورسواری که یک خانم همراه دارد نباید متوقف شود حتی اگر لحظاتی پیش اعلام شده باشد که یک زوج موتورسوار یک طلافروشی را سرقت نموده و متواری شده اند.

بله باید قانونی وضع و ابلاغ شود که بواسطه آن همگان بفهمیم که نباید بخاطر یک سرقت و تنها یک طلافروشی حرمت زن و خانواده بر مرکب یک دستگاه موتورسیکلت ناقابل هم شکسته شود و اگر توجه نماییم میبینیم که این آغاز راه پیشرفت است بله اگر بفهمیم که مقصود و هدف چیست و اگر درک نماییم که آغاز هر پایان بدی یک آغاز و شروع بد است که به سرانجامهایی خوب و بهترهم ختم خواهدشد آنرا با آغوش باز خواهیم پذیرفت.

چرا چونکه این دقیقا آغاز راه سقوط ما و جامعه ماشد دقیقا همان روزی که حرمت زن و خانواده که میبایست حرمت داشته باشد و درخانه بنشیند و به امرمهم خانه داری و تولید و تربیت فرزند و انسان و شهروند ایرانی مبادرت ورزد بخاطر وجود فقر ناشی از مسائل سیاسی و فرهنگی جامعه قدرتمند مردانه اما ضعیفکش ایرانی،شکسته شد و این شد که امروز همگان شاهدش هستیم یعنی محوشدن کانون مقدس خانواده درایران که متاسفانه برخی از ما تا این جامعه و کانون را کاملا نابودشده نبینیم باورمان نمیشد که اوضاع تا چه اندازه مخرب و وحشتناک بوده و هست.

دومین راهکاربیسوادانه اما پایه:
بنابراین برای رشد و نمو یک جامعه راهی نیست بغیر ازاینکه ابتدا به زن حرمت داده شود.هرجا که زن حرمت پیدا کرده فرزندان و خانواده ای پاک و مقدس و بااعتماد به نفس و شاد و سرزنده و فعال متولد شده و تحویل جامعه خود داده است و متاسفانه برعکس،هرجا که زن بی حرمت شد و توسری خور شد نتیجه هم شد فرزندان غمگین یا بااسیب پذیری بالا.
لذا وضع این قانون که هرجا پای یک زن درمیان است{چه همسر،چه مادر،چه خواهر و عمه و دختر و خاله و غیره و غیره} احترام مردم و جامعه و کارکنان سه قوه را بدنبال باید داشته باشد یا خواهدداشت{و این قانون باید ابتدا اجرایش برای خود دولت اجباری شود}
امروز برکسی پوشیده نیست که حاصل فقر یا مبارزه با فقر در نهایت شد سیاست تک فرزندی که امروزهم هنوز مسئله فقر را حل نکردند بفکر ازدیاد جمعیت هم هستند{منظورم مسئولان مربوطه هست} لذا امروز که کانون های گرم خانوده و خانوارهای ایرانی بطورتقریبی از هم پاشیده شده است{در ابتدا عرض شد که چه عدم ازدواج مردان و دختران و چه ازدواج های منجربه طلاق و چه ازدواجهایی با کمتراز4 فرزند>>ازنظر من اینها همه شکست یک جامعه محسوب شده و یا خواهندشد مخصوصا برای جامعه مسلمان و شیعه مذهب ما >> چرا که یک فرزند باید هم فرزند باشد و هم فردا بتواند دایی و عمو و عمه و خاله که در خانواده های کمتر از 4 فرزند آنهم 2 دختر و 2 پسر این یک فاجعه خواهدبو.د} لذا لازم و واجب است که دولت و مخصوصا سازمان بهزیستی قانونی وضع نماید که همه خانواده های ایرانی اعم از پولدار و کم پول و اعم از زوج و همسر باشن یا که خواهروبرادر پا به سن گذاشته که هیچیک موفق به ازدواج یا تداوم ازدواج نشده اند و اعم ازاینکه فرزند دارند یا ندارند یا چند فرزند دارند و فقط درصورتیکه تمایل دارند و از وجود این فرزند برای کارهای غیرقانونی استفاده نخواهندکرد بتوانند بیایند و کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست را به فرزندی گرفته و تنها قوانین اعطای این فرزندان باید وضع این قوانین باشد:

1-قصد وهدف {که فقط و ابتدا خداوند از انها باخبر است} خیر و خوب باشد یعنی ابتدا سعادت و سلامت این فرزند را ملاک خود قرار داده و خواهندداد و برای سعادت و خوشبختی آنها از جان و مال خود مایه گذاشته و خواهندگذاشت{ابتدا و مهمترین اصل همین بایدباشد که بقیه مشکلات حل خواهندشد چون وجود فرزند به آن پدر یا مادر روحیه زندگی و کار و تلاش میبخشد}
2-اوضاع اقتصادی متوسط تا آنجا که نان بخور و نمیری تامین باشد و پولی که بتوانند با آن،فرزندخود را به مدرسه بفرستند نه تکدی گری. وضع همین قوانین به اضافه کنترل نامحسوس که هرازگاهی دورادور توسط مسئولان بهزیستی انجام گیرد بگونه ای که اگر خانواده ای نخواستند دیگراعضای خانواده و اقوام و همسایگانشان بفهمند جریان این فرزند چیست،بتوانند آنرا از دید سایرین پنهان نگاهدارند و دولت هم محرم اسرار مردم و خانواده ها گردد.

3 اعطای آسان شناسنامه فرزند به پدر و مادران {یا هریک به تنهایی حتی فقط مادران حتی بدون داشتن همسر{ پدر } یا برعکس}
4موازی با این سری اقدامات،متولیان امر و صدا و سیما برنامه هایی بسازند که بمرور واژه زشت پدر و مادرخوانده یا فرزندخوانده از جامعه ایرانی و شیعی و مسلمان ما پاک و محو شود یا از بین رفته و حساسیت های جامعه نسبت به این واژگان زشت کم کم ازبین رفته و تبدیل به واژگان مقدسی گردند که جامعه شیعی و ایرانیه ما لیاقتش را داشته و خواهدداشت {و اگر مادرخوانده ای عاشق فرزندخوانده خود میباشد همین مقدار برای قانون و مردم و آشنایان کفایت نماید و کافی باشد حتی اگر تشری هم به این فرزند بزند>>مگر پدران و مادران واقعی به فرزندان واقعی خود تشر نمیزنند یا دعوایشان نمیکنند؟؟}
4-تاکید بر ازبین بردن حساسیتها بهرطریق منجمله زیاد نمودن تعداد فرزندخواندگان که وقتیکه این فرزند بزرگ شد خودش را تنها نبیند{تجربه این مورد را شاهدش بودم>>دریک خانواده تقریبا بزرگ حدود 3 زوج فرزند خوانده داشتند و وقتیکه اینها بزرگتر شدند و واقعیت را فهمیدند هیچگونه تنشی در وجودشان بوجود نیامد چون احساس کردند تنها نیستند لذا هرچه تعداد فرزندخواندگان بیشترشوند حساسیتها و رنجها و نگرانی ها هم از فاش شدن این پدیده کمترخواهدشد}

سومین راهکار بیسوادانه اما پایه:
تقدم خانواده بر همه قوانین جاری و ارکان جامعه برای تشویق مردم به تشکیل خانواده:{که البته احتیاج به تحقیق بیشتری دارد}

{همه این نوشتار باعجله انجام شده و هیچگونه ویرایشی روی آنها صورت نگرفته لذا اگرکاستی و کمی و نقصی داشتند ببخشید}[/][/]