اجتماع نقیضین

عدم اعتقاد به محال و اجتناب ناپذیر

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز داشتم کتاب توحید استاد مطهری رو میخوندم، یه جا نوشته انسان میتونه به چیزهایی که محسوس نیستن علم داشته باشه و براش دلیل آورده که علیت چیز محسوسی نیست ولی ما بهش علم داریم ! و بعد هم ادامه داده که مفاهیم ضروری و محال از اصول فکری بشر هستن ولی محسوس نیستن !

میخواستم بدونم اگه کسی پیدا بشه که چیزهایی که تا کنون شناخته براش احتمالی باشه و چیزی رو اجتناب ناپذیر ندونه ( یعنی منکر این باشه که اجتناب ناپذیر و محال از اصول فکری بشری هستن ) اون وقت چطوری میشه براش استدلال کرد که خداوند قابل اثباته ؟

مثلا ممکنه شخصی اعتقاد داشته باشه که آتش همیشه میسوزونه ، ولی ممکنه شخصی اعتقاد داشته باشه که آتش به احتمال خیلی قوی میسوزونه !

بعد از نفر اول بپرسن چرا اعتقاد داری که آتش میسوزونه و بگه چونکه هر آتشی دیدم سوزونده !

از نفر دوم بپرسن تو چرا میگی به احتمال قوی میسوزونه ؟ و جواب بده چون قبلا بسیار چیزهایی دیدم که خلاف اون رو ندیده بودم و اعتقاد من این بود که خلاف اون چیزها محاله، مثلا هزار بار کلید فندک رو زدم و آتش روشن شد و اعتقاد پیدا کردم که محاله کلید رو بزنم و آتش روشن نشه ولی بعد مدتی خلافشو دیدم و متوجه شدم محال نبود ! پس نتیجه گرفتم چیزی که امروز محاله ممکنه فردا یا میلیارد ها سال دیگه محال نباشه ، بنابر این اعتقادم به محال و اجتناب ناپذیر بودن کاهش یافت و از اون جایی که محال یعنی نشدنی بدون احتمال شدن ! اعتقادم به مفهوم محال کاهش یافت !

خب به نظرتون حرف کدومشون درسته ؟ آیا معنا و مفهوم محال غیر از اینه که ما به هر چیزی که احتمالش خیلی کمه و عادت کردیم که نشدنیه میگیم محال ؟

لطفا در مورد محال و اجتناب ناپذیر توضیح بدید و بگین آیا اعتقاد به این مساله نقشی در باور به خدا داره یا نه !

شناخت شناسی

انجمن: 

سلام. عذر می خوام بنده چند سوالی در خصوص شناخت شناسی داشتم خوشحال میشم کسی اگر فلسفه می داند پاسخ بنده را بدهد,
1- چرا جمع نقیضین محال است؟
2-وسیله ی شناخت انسان در مورد هستی چیست؟

کارشناس بحث :‌صالح

شبهه 1: براهین اثبات خدا

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همگی
:Sokhan:طبق قولی که به دوستان داده بودم که شبهاتی که خانم یا آقای sasan2012 گذاشته بودند و قرار شده بود که بعد از 40 روز که آنها را تفکیک کنند تا هم سنگین نباشند و هم باعث نشود درست به آنها پرداخته شود ولی این کار رو نکرد من این پست های جدا از هم رو می ذارم ان شاءالله که مفید واقع شود و خیر باشه
شبهات دینی من(sasan2012) : این شبهات سنگین بوده و خواهشا چنانچه احساس می کنید که در باعث ضعف عقائد شما می شود اکیدا از خواندن آنها اجتناب کنید . با تشکر

1- در حالی که امروزه تقریبا همه برهانهای خداشناسی به شدت زیر سوال رفته اند و بر بعضی از آنها به طور کامل خط بطلان کشیده شده است ، چگونه می توان هنوز به وجود خدا باور داشت ؟ قوی ترین برهانهای خداشناسی ، برهان نظم و علیت می باشد . این براهین در هزاره های پیشین توسط دانشمندان یونانی و بعد مسیحی ابداع شدند و از همان زمان نیز مورد مخالفت شدید قرار گرفتند . ابوعلی سینا هر دو این نظریات را رد کرده بود . دیوید هیوم 25 سال بر روی این نظریه (برهان نظم) مطالعه کرد و مطالعات خود را تحت کتابی به عنوان محاورات به تألیف در آورد و نهایتا به شکست خود در اثبات این نظریه اعتراف کرد . شهید مطهری نیز در این زمینه تحقیقاتی به عمل آورد که نهایتا به نتیجه قابل ذکری نرسید و در عصر حاضر آیت الله جوادی آملی با قاطعیت می گوید : "هرگز برهان نظم بدون استمداد از براهین دیگر، توان اثبات ذات واجب را ندارد". وقتی که بزرگترین براهین خداشناسی چنین مورد نقض قرار می گیرند ، تکلیف سایر براهین کم اهمیت تر چه می شود . کار اثبات خدا چنان به تنگنا کشیده است که شخصی مانند پاسکال ، نظریه دفع خطر احتمالی را عنوان می کند که بیشتر به سفسطه می ماند تا یک برهان علمی . طبق این نظریه اگر خدایی نباشد( البته تاکید پاسکال بر خدای مسیحی و تثلیث است ) که هیچ ، ولی اگر خدایی باشد و در آن دنیا ما را مؤاخذه کند چه ؟ پس عقل سلیم می گوید که بهتر است خدا را قبول داشته باشیم . یک مسلمان می تواند این نظریه را برای الله به کار ببرد و یک بت پرست برای بت ها و هر کس از هر دینی می تواند این نظریه را برای خدایان و الهگان خود به کار ببرد و حتی یک شیطان پرست نیز می تواند ادعا کند که اگر تابع شیطان نباشید بعد از مرگ احتمالا روح شما را مجازات خواهد کرد پس بهتر است تنها به شیطان پناه ببرید تا از مجازات احتمالی در امان بمانید ! حتی بعضی رو به برهانهای احساس و فطرت و امیال درونی و میل به پرستش و ... می آورند در حالی که هنوز موجودیت فطرت و احساس و... و همچنین ماهیت و خواستگاه آنها در هاله ای از ابهام قرار دارد و برای اثبات خدا از طریق این براهین ابتدا باید خود فطرت و احساس اثبات شوند و سپس از آنها برای اثبات خدا استفاده کرد . به عنوان مثال یک انسان درستکار ممکن است بگوید احساس می کند که باید به جامعه خدمت کند و آن را اصلاح کند و یا یک بزهکار بگوید احساس می کند که باید از همان جامعه انتقام تمام رنجهایش را بگیرد . هر دو از احساس حرف می زنند ولی نوع احساس آنها تفاوت دارد و مسلما هر دو احساس به طور همزمان و موازی نمی توانند درست باشند .