حضرت علامه بحرالعلوم،یکی از کملین اهل معرفت،در تفسیر آیه
"ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
در ذیل جمله "عند ربهم یرزقون" فرموده اند：آنان شیرمردانی هستند
که معارف و حقایق ذاتیه الهیه را مستقیما از مشرب ذات حق تلقی
می کنند و رزقشان،تحصیل معارف الهیه است.شهادت در میدان جنگ
یکی از مراتب مفهوم این آیه است،اما اینطور نیست که فقط به شهیدان
در میدان جهاد اصغر مربوط شود.بالاتر از این شهیدان،کسانی هستند
که در جهاد اکبر به سر می برند و موتشان موت ارادی است.بالاتر از جهاد
اکبر و کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس،موت اسود است.
موت اسود،موتی است که انسان را به سیاه چال می کشاند و این کار هر
کسی نیست.شیر مردی می خواهد که بگوید،هر چه می خواهند به من
بد بگویند.این نه تنها مانع راه من نمی شود،بلکه درهای ملکوت را بیشتر
به رویم باز می کند.
پایین تر از موت اسود،موت ابیض و موت احمر و موت اخضر وجود
دارد.موت احمر شهادت در میدان رزم است،موت ابیض روزه گرفتن و
دل را نورانی کردن است و موت اخضر صبر برابر سختیها و بلاهای
طبیعی است.ولی از همه مهمتر موت اسود است.که فحش و ناسزا
شنیدن و بی احترامیها را تحمل کردن و در عین حال در توحید الصمد
قرآنی مراقبت داشتن و عندیت را حفظ کردن و از ارتباط با عوالم
ملکوتیه دست نکشیدن است.موتی که آدمی باید در آن،آبرویش را
برای حضرت دوست فدا کند و این خیلی انسان را قوی می کند.
[=#000080][=114]حضرت علامه بحرالعلوم،یکی از کملین اهل معرفت،در تفسیر آیه
"ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
در ذیل جمله "عند ربهم یرزقون" فرموده اند：آنان شیرمردانی هستند
که معارف و حقایق ذاتیه الهیه را مستقیما از مشرب ذات حق تلقی
می کنند و رزقشان،تحصیل معارف الهیه است.شهادت در میدان جنگ
یکی از مراتب مفهوم این آیه است،اما اینطور نیست که فقط به شهیدان
در میدان جهاد اصغر مربوط شود.بالاتر از این شهیدان،کسانی هستند
که در جهاد اکبر به سر می برند و موتشان موت ارادی است.بالاتر از جهاد
اکبر و کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس،موت اسود است.
موت اسود،موتی است که انسان را به سیاه چال می کشاند و این کار هر
کسی نیست.شیر مردی می خواهد که بگوید،هر چه می خواهند به من
بد بگویند.این نه تنها مانع راه من نمی شود،بلکه درهای ملکوت را بیشتر
به رویم باز می کند.
مكاشفه علامه حسن زاده املي در قبرستان تاريك شيخان
تجلی_حقیقت
فرد ناشناس نزد حضرت علامه حسن زاده هنگام شب در قبرستان تاریک شیخان قم که بود؟
حضرت آقاجان علامه استاد آیت الله حسن حسن زاده آملی_اطال الله عمره الشریف_ میفرمایند:
در شبی از نیمه دوم رجب 1388 هجری قمری در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقای آیت الله سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی برادر زاده مرحوم آیت الله آقای حاج سید علی آقای قاضی،در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد،با جناب ایشان در اثنای راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی_رضوان الله علیه_ سخن به میان آوردم و سوال از تربتشان کردم.فرمودند:
قبر ایشان در همین شیخان قم نزدیک مرحوم میرزای قمی،صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.
من به وقت شنیدن این که لوح قبر دارد،از ایشان نپرسیدم که در کدامت سمت قبر میرزای قمی....
و چون با جناب آقای سید حسین قاضی خداحافظی کردم،شتابان به سوی شیخان رفتم که مبادا درب را ببندند.به آن جا رفتم و بسیاری از الواح قبور را نگاه کردم که بعضی را چون شب بود و برق های آن جا هم بسیار ضعیف بود؛تشخیص دادن بسیار دشوار بود.با خود گفتم:حالا که شب است و تاریک است،باشد تا فردا
آیسا داشتم از شیخان بدر می آمدم ولی آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصی ناشناس از درب شرقی شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوی من می آید،تا به من رسید گفت:
آقا قبر آ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را می خواهید؟
مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد که از قبرستان بدر رود.من بی اختیار تکانی خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم و گفتم:
آقا من قبر ایشان را می خواستم،اما شما از کجا می دانستید؟
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت،صورت خود را برگردانید و نیم رخی به سوی من نمود و گفت:
ما مشتری های خودمان را می شناسیم.....
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت،
اگر اشکالی نداشته باشد ، و بزرگان اجازه بدهند ،من به بررسی فیزیکی مسایل " خاص " علاقه دارم. صرفا از باب کنجکاوی علمی.
او که مرده بوده (به حسب ظاهر) بنابراین :
1- این بدن ، بدن مثالی بوده. چرا این بدن مستقیما به آسمان نرفت؟ چرا در جا ناپدید نشد و برای جدا شدن از علامه (پایان راهنمایی) ، حرکت مکانی به سمت درب خروجی را انجام داد؟ چرا به طرف درب غربی رفت؟ درب غربی چه ویژگی داشت که بقیه دربها نداشتند؟
2- شاید افراد کامل ،بتوانند بعد از فوت ، به نحوی از بدنی عنصری و مادی مثل بدن خود ما ، اما با قیافه خودشان استفاده کنند. البته نه جهت خوردن و خوابیدن و ... ، بلکه جهت انجام اموری فیزیکی که جهت راهنمایی افراد خاصی و کمک به آنها لازم است. در این صورت ، موقعی که این کمک لازم نیست ، این بدن کجاست؟ بدون استفاده است؟
حضرت علامه بحرالعلوم،یکی از کملین اهل معرفت،در تفسیر آیه
"ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
در ذیل جمله "عند ربهم یرزقون" فرموده اند：آنان شیرمردانی هستند
که معارف و حقایق ذاتیه الهیه را مستقیما از مشرب ذات حق تلقی
می کنند و رزقشان،تحصیل معارف الهیه است.شهادت در میدان جنگ
یکی از مراتب مفهوم این آیه است،اما اینطور نیست که فقط به شهیدان
در میدان جهاد اصغر مربوط شود.بالاتر از این شهیدان،کسانی هستند
که در جهاد اکبر به سر می برند و موتشان موت ارادی است.بالاتر از جهاد
اکبر و کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس،موت اسود است.
موت اسود،موتی است که انسان را به سیاه چال می کشاند و این کار هر
کسی نیست.شیر مردی می خواهد که بگوید،هر چه می خواهند به من
بد بگویند.این نه تنها مانع راه من نمی شود،بلکه درهای ملکوت را بیشتر
به رویم باز می کند.
������پایین تر از موت اسود،موت ابیض و موت احمر و موت اخضر وجود
دارد.موت احمر شهادت در میدان رزم است،موت ابیض روزه گرفتن و
دل را نورانی کردن است و موت اخضر صبر برابر سختیها و بلاهای
طبیعی است.ولی از همه مهمتر موت اسود است.که فحش و ناسزا
شنیدن و بی احترامیها را تحمل کردن و در عین حال در توحید الصمد
قرآنی مراقبت داشتن و عندیت را حفظ کردن و از ارتباط با عوالم
ملکوتیه دست نکشیدن است.موتی که آدمی باید در آن،آبرویش را
برای حضرت دوست فدا کند و این خیلی انسان را قوی می کند.
سلام.
بسیار زیبا و بسیار مفید.
موت اسود ، در عین نزدیک بودن ، چقدر دور است! در عین آسان بودن ، چقدر سخت است!
زمانی درد کلیه داشتم. دردی بسیار جانفرسا به نحوی که جز کلمه "مردم" (mordam) چیزی نمیگفتم و خودم را به زمین می کوبیدم. و فقط فریاد "مردم مردم" سر می دادم. حاضر بودم شب تاریک مطلق باشد و من در بیابانی راه بروم که در هر متر آن یک چاه عمیق بی حفاظ باشد و فاصله بین چاها هم پر از خار و شیشه خورده باشد و در آن بیابان صد هزار گرگ گرسنه باشد و در هر وجب آن بیابان ده مار سمی و عقرب باشد، اما در عوض فقط 10% این دردی که دارم کاهش پیدا کند....
خیلی درد سختی بود اما یک زیبایی خیلی خاصی داشت و آن اینکه به خاطر شدت زیاد درد ، ارتباطم با همه مادیات قطع شده بود. به آینده ام فکر نمیکردم. اصلا نمیدانستم چه کسی اطراف من هست ؟ به عینه میدیدم که اطرافیانم و کادر پزشکی علیرغم تمام تلاششان نمی توانند برایم کاری بکنند.... لذا از تمام ممکنات جدا شده بودم و جز به خدا به هیچ چیزی امید نداشتم....
آری این درد مرا در آغوش خدا قرار داده بود. من نزد خدا بودم. بسیار شیرین بود. اما درد خیلی سختی بود! یک شیرینی فوق العاده اما با یک سختی فوق تصور!
این درد یک ویژگی خاص داشت: شب شروع می شد (موقع خوابیدن همه مردم) (جوری که دیگر از لحظه خواب رفتن وحشت داشتم و سعی میکردم کل شب چشمامو باز نگهدارم و خواب نروم) و دقیقاً زمانی که موذن اولین الله اکبر اذان صبح را میگفت ، به نحو عجیبی در یک لحظه آنی درد کاملا رفع میشد و من به کادر پزشکی اطرافم میگفتم : من خوب شدم. دیگر هیچ اقدامی لازم نیست. میخواهم بروم خانه.
مناسبت با هر چيز انسان را به كمال آن چيز مي رساند
نفوس سالم كه از فطرتهاي پاك برخوردار و امور دنيوي آنها را خشن و زبر و سخت نكرده ( وبه قساوت قلب گرفتار نشده اند ) و اين سويي نشده اند و به همان فطرت سليم باقي مانده اند و عاصي نشده اند
وقتي حرف صالحان و عالمان و مقامات انسان را مي شنوند و ابتهاجهاي معنوي كه به بعضي دست داده به گوششان مي رسد اشتياقي و لذتي به ايشان دست ميدهد و مي كوشند كه به آن مقامات معنوي برسند
و وطن واقعي خود را بيابند كه
به قول شيخ بهايي :
اين وطن مصرو عراق و شام نيست
اين وطن شهري است كو را نام نيست
و به عكس مي بينيد كساني كه هدفشان اين سويي و اين جايي است و به همين اندازه اكتفا مي كنند اين كلمه ي
" مناسبت " خيلي ارزنده است و اين مناسبت است كه اينها را به كمالشان
مي كشاند اين مناسبت خيلي خوش حرفي است .
دیشب خواب میدیدم که صدام که مرده بود ، جسم بی جانش جایی بود که من به آنجا دسترسی داشتم و آنجا بودم. به جسم بی جانش نگاه می کردم که یهو دیدم شروع کرد به نفس کشیدن و زنده شد! البته شخصیت بد و منفور قبلی را نداشت و از گذشته خودش (زندگی قبلی اش) کاملا بی اطلاع بود. و رذیلتی در او مشاهده نمی شد.
می دانستم که این ، همان صدام است ؛ اما از نظر محتوای درونش ، مثل یک کودک تازه به دنیا آمده، نو و خالی بود ، گرچه ظاهرش کودک نبود بلکه آدم بزرگسالی بود. حتی قیافه اش با صدامی که توی تلویزیون می دیدیم خیلی فرق داشت و اصلا هیچ شباهتی به آن نداشت. اما به هر حال من یقینی می دانستم که این همان صدام است که قبلا فلان کارها را کرده و سپس کشته شده.
من میخواستم با موبایلم به یکی از دوستان حزب اللهی ام خبر بدهم که صدام زنده شده ولی جدای از رزدیلتهای قبلی اش است و چیزی از گذشته به یاد ندارد و ... و بیا تا با او جوری رفتار کنیم که به سمت خوبی ها جذب شود و دوباره آدم بدی نشود.... اما موبایلم را به کسی داده بودم و آن کس هم آنجا نبود تا ازش بگیرم و به آن دوستم زنگ بزنم.
سعی می کردم با او دوست خوبی باشم تا او را جذب کنم. به همین خاطر صدام جدید را "برادر" صدا می زدم و ازش پرسیدم گرسنه ای؟ گفت بله. با وجودی که پولی هم نداشتم ، او را به جای خوبی بردم و غذای خوبی برایش سفارش دادم اما برای خودم فقط یک نیمرو سفارش دادم (به خاطر همراه نداشتن پول). برای این غذای خوب به او دادم که می خواستم او را جذب اسلام و خط اهل بیت کنم.
وقتی نازل شد حرف هایش شبیه به حرف های معمولی نبود
و با همان کلمات داشت تسبیح خدا را می گفت،پیامبر به او فرمود:
"تا به حال چنین بر من نازل نشده بودی."
جبرئیل نیستم آقا جان
صرصائیلم
خدا فرموده نور را به عقد نور در بیاور
که را به عقد که دربیاورم؟
فاطمه را به عقد علی دربیاور.
رسول خدا فاطمه را در حضور
جبرائیل، میکائیل و صرصائیل به عقد علی درآورد.
آدم بال درمی آورد از ذوق دیدن این همه شاهد
بال دار....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بحارالانوار،ج43،ص123
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
گرچه عید قربان یکی از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار آمده، ولی از آن به «عید اکبر» که بزرگ‌ترین عید باشد، تعبیر نشده است.
ولی آنچه در کتاب‌های حدیثی از امامان معصوم(ع) نقل شده، از عید غدیر به عنوان عید اکبر و بزرگ‌ترین عید یاد شده، نیز از آن به عید آل محمد تعبیر شده است.(1)
فردی از امام صادق(ع) پرسید: آیا برای مسلمانان غیر از جمعه و فطر و قربان عیدی هست؟ فرمود: «بلی، عیدی هست که از همه حرمتش بیشتر است، و آن روزی است که رسول خدا(ص) امام علی(ع) را به عنوان خلیفه خود منصوب کرد و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی(ع) مولای اوست. تمامی پیامبران آن روز را عید میداشتند».(2)
اگر کسی در روز غدیر روزه بگیرد، معادل صد حج و صد عمره است.(3)
امام صادق(ع) فرمود: «صیام یوم غدیر خم یعدل صیام عمر الدنیا... وهو عید الله الأکبر؛(4) روزه روز غدیر خم برابر است با روزه عمر دنیا... و آن عید اکبر خدا است».(4)
پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 562.
2. همان.
3. جامع الأخبار، ص 81؛ سید بن طاوس، اقبال، ص 464.
4. التهذیب، شیخ الطوسی، ج 3، ص 143؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 89.
[="]خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد[="]
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد
[="]و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد
و باغی از هجوم داس ها پرپر نخواهد شد[="]
[="]خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچک تر از باران
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد[="]
[="]و کرم کوچکی...پروانه ای زیبا...و کوهی سخت
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد[="]
[="]خدا وقتی بخواهد، می شود... وقتی نخواهد، نه...
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد [="]
خدا وقتی بخواهد، غیر ممکن می شود ممکن
ولی وقتی نخواهد، واقعاً دیگر نخواهد شد
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند…
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم
آمده ایم تا عشق را ؛ ایمان را ؛ دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم !!!
جناب وصی، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزندش ابن حنفیه وصیت می کند و می فرماید: فرزندم قرآن عهد خداست،
مبادا شب و روز بر تو بگذرد و از عهد الله غافل بمانی. قرآن عهد الله است، و از این عهد الله غافل مباش و بر هر مسلمان واجب است که هر روز در عهد او بنگرد و هر چند در پنجاه آیه، که لااقل شب و روزی پنجاه آیه را با نظر و تدبر قرائت کند.
امام رضا(ع)
عید غدیر روز تبریک و تهنیت است...هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد چنین بگوید:
« الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام»...
همیشه افرادی که به عنوان محافظان و نزدیکان مقامات هستند ،خاطراتی از اتفاقاتی که در حین انجام ماموریت برای آن ها رخ می دهد دارند که گاها به بیان آن ها می پردازند.
یکی از محافظان آیت الله خامنه ای خاطره ی جالبی از سیلی خوردن خود به دست پیرمردی را اینگونه تعریف می کند: اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.
تا سخن‌رانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکه ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.
پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.
اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.
توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد.
بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس میکنم.»
امام رضا(ع)
عید غدیر روز تبریک و تهنیت است...هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد چنین بگوید:
« الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام»...
خیلی جالبه ...
این متن رو من ننوشتم ... بعدش به اسم من نوشتنش .... تازه صلوات هم گرفته !!!
رضايت پروردگار،
دوستى فرشتگان،
سنت پيامبران،
نور معرفت،
ريشه ايمان،
آسايش بدن ها،
مايه ناراحتى شيطان،
سلاحى بر ضدّ دشمنان،
مايه اجابت دعا،
قبولى اعمال و بركت در روزى است.
[="Times New Roman"][="Navy"]عرض سلام و ادب خدمت اهالی کلبه فیروزه ای
عید عزیز غدیر رو تبریک عرض میکنم.
به رسم هر سال با عیدی خدمتتون رسیدم ببخشید دیگه دنیای مجازیه و محدودیتهاش.
همراه با 14 صلوات و یک آیه الکرسی برای کسانی که زیر این پست صلوات بزنن.
ان شاالله عیدی اصلی رو از امام زمان عج الله بگیرید و زندگی و عاقبت هممون سرشار از خیر و برکت باشه.
التماس دعا[/]
[=Times New Roman]عرض سلام و ادب خدمت اهالی کلبه فیروزه ای
عید عزیز غدیر رو تبریک عرض میکنم.
به رسم هر سال با عیدی خدمتتون رسیدم ببخشید دیگه دنیای مجازیه و محدودیتهاش.
همراه با 14 صلوات و یک آیه الکرسی برای کسانی که زیر این پست صلوات بزنن.
ان شاالله عیدی اصلی رو از امام زمان عج الله بگیرید و زندگی و عاقبت هممون سرشار از خیر و برکت باشه.
التماس دعا
آیت الله بهجت :
استاد ما، آیت الله اصفهانی دائم ذکر میگفت.
از ایشان پرسیدند، شما چه ذکری را دائم مشغول هستید؟
فرمود : خوب است روزی هزار بار سوره قدر را بخوانید.
مهر ای یاد آور نام خدا
مهر ای یاد آور راه رضا
مهر ای یاد آور مهر وصفا
مهر ای یاد آور لطف ووفا
مهر ای یاد آور درس وکتاب
مهر ای یاد آور گل های ناب
مهر ای یاد آور آموز گار
مهر ای یاد آور گل در بهار
مهر ای یاد آور مشق وفلم
مهر ای یاد آور خانم صنم
مهر ای یاد آور گل های ناز
مهر ای یاد آور راز ونیاز
مهر ای یاد آور چرخ فلک
مهر ای یاد آور شوق ملک
مهر ای یاد آور صد گونه گل
مهر ای یاد آور فرخنده مٌل
مهر ای یاد آور مهر آوران
مهر ای یاد آور پیر وجوان
مهر ای یاد آور ختم سفر
مهر ای یاد آور علم وهنر
مهر ای یاد آور نظم دقیق
مهر ای یاد آور یاد رفیق
مهر ای یاد آور مشق وکلاس
مهر ای یاد آور شکر وسپاس .
کاربر مهمان خوش آمدید
[="Navy"]
حضرت علامه بحرالعلوم،یکی از کملین اهل معرفت،در تفسیر آیه
"ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
در ذیل جمله "عند ربهم یرزقون" فرموده اند：آنان شیرمردانی هستند
که معارف و حقایق ذاتیه الهیه را مستقیما از مشرب ذات حق تلقی
می کنند و رزقشان،تحصیل معارف الهیه است.شهادت در میدان جنگ
یکی از مراتب مفهوم این آیه است،اما اینطور نیست که فقط به شهیدان
در میدان جهاد اصغر مربوط شود.بالاتر از این شهیدان،کسانی هستند
که در جهاد اکبر به سر می برند و موتشان موت ارادی است.بالاتر از جهاد
اکبر و کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس،موت اسود است.
موت اسود،موتی است که انسان را به سیاه چال می کشاند و این کار هر
کسی نیست.شیر مردی می خواهد که بگوید،هر چه می خواهند به من
بد بگویند.این نه تنها مانع راه من نمی شود،بلکه درهای ملکوت را بیشتر
به رویم باز می کند.
پایین تر از موت اسود،موت ابیض و موت احمر و موت اخضر وجود
دارد.موت احمر شهادت در میدان رزم است،موت ابیض روزه گرفتن و
دل را نورانی کردن است و موت اخضر صبر برابر سختیها و بلاهای
طبیعی است.ولی از همه مهمتر موت اسود است.که فحش و ناسزا
شنیدن و بی احترامیها را تحمل کردن و در عین حال در توحید الصمد
قرآنی مراقبت داشتن و عندیت را حفظ کردن و از ارتباط با عوالم
ملکوتیه دست نکشیدن است.موتی که آدمی باید در آن،آبرویش را
برای حضرت دوست فدا کند و این خیلی انسان را قوی می کند.
[=#000080][=114]حضرت علامه بحرالعلوم،یکی از کملین اهل معرفت،در تفسیر آیه
"ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون"
در ذیل جمله "عند ربهم یرزقون" فرموده اند：آنان شیرمردانی هستند
که معارف و حقایق ذاتیه الهیه را مستقیما از مشرب ذات حق تلقی
می کنند و رزقشان،تحصیل معارف الهیه است.شهادت در میدان جنگ
یکی از مراتب مفهوم این آیه است،اما اینطور نیست که فقط به شهیدان
در میدان جهاد اصغر مربوط شود.بالاتر از این شهیدان،کسانی هستند
که در جهاد اکبر به سر می برند و موتشان موت ارادی است.بالاتر از جهاد
اکبر و کشتن نفس و پیروز کردن عقل در مقابل نفس،موت اسود است.
موت اسود،موتی است که انسان را به سیاه چال می کشاند و این کار هر
کسی نیست.شیر مردی می خواهد که بگوید،هر چه می خواهند به من
بد بگویند.این نه تنها مانع راه من نمی شود،بلکه درهای ملکوت را بیشتر
به رویم باز می کند.
[="Times New Roman"][="Navy"]
مكاشفه علامه حسن زاده املي در قبرستان تاريك شيخان
تجلی_حقیقت
فرد ناشناس نزد حضرت علامه حسن زاده هنگام شب در قبرستان تاریک شیخان قم که بود؟
حضرت آقاجان علامه استاد آیت الله حسن حسن زاده آملی_اطال الله عمره الشریف_ میفرمایند:
در شبی از نیمه دوم رجب 1388 هجری قمری در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقای آیت الله سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی برادر زاده مرحوم آیت الله آقای حاج سید علی آقای قاضی،در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد،با جناب ایشان در اثنای راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی_رضوان الله علیه_ سخن به میان آوردم و سوال از تربتشان کردم.فرمودند:
قبر ایشان در همین شیخان قم نزدیک مرحوم میرزای قمی،صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.
من به وقت شنیدن این که لوح قبر دارد،از ایشان نپرسیدم که در کدامت سمت قبر میرزای قمی....
و چون با جناب آقای سید حسین قاضی خداحافظی کردم،شتابان به سوی شیخان رفتم که مبادا درب را ببندند.به آن جا رفتم و بسیاری از الواح قبور را نگاه کردم که بعضی را چون شب بود و برق های آن جا هم بسیار ضعیف بود؛تشخیص دادن بسیار دشوار بود.با خود گفتم:حالا که شب است و تاریک است،باشد تا فردا
آیسا داشتم از شیخان بدر می آمدم ولی آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصی ناشناس از درب شرقی شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوی من می آید،تا به من رسید گفت:
آقا قبر آ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را می خواهید؟
مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد که از قبرستان بدر رود.من بی اختیار تکانی خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم و گفتم:
آقا من قبر ایشان را می خواستم،اما شما از کجا می دانستید؟
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوی درب غربی شیخان می رفت،صورت خود را برگردانید و نیم رخی به سوی من نمود و گفت:
ما مشتری های خودمان را می شناسیم.....
اگر اشکالی نداشته باشد ، و بزرگان اجازه بدهند ،من به بررسی فیزیکی مسایل " خاص " علاقه دارم. صرفا از باب کنجکاوی علمی.
او که مرده بوده (به حسب ظاهر) بنابراین :
1- این بدن ، بدن مثالی بوده. چرا این بدن مستقیما به آسمان نرفت؟ چرا در جا ناپدید نشد و برای جدا شدن از علامه (پایان راهنمایی) ، حرکت مکانی به سمت درب خروجی را انجام داد؟ چرا به طرف درب غربی رفت؟ درب غربی چه ویژگی داشت که بقیه دربها نداشتند؟
2- شاید افراد کامل ،بتوانند بعد از فوت ، به نحوی از بدنی عنصری و مادی مثل بدن خود ما ، اما با قیافه خودشان استفاده کنند. البته نه جهت خوردن و خوابیدن و ... ، بلکه جهت انجام اموری فیزیکی که جهت راهنمایی افراد خاصی و کمک به آنها لازم است. در این صورت ، موقعی که این کمک لازم نیست ، این بدن کجاست؟ بدون استفاده است؟
سلام.
بسیار زیبا و بسیار مفید.
موت اسود ، در عین نزدیک بودن ، چقدر دور است! در عین آسان بودن ، چقدر سخت است!
زمانی درد کلیه داشتم. دردی بسیار جانفرسا به نحوی که جز کلمه "مردم" (mordam) چیزی نمیگفتم و خودم را به زمین می کوبیدم. و فقط فریاد "مردم مردم" سر می دادم.
حاضر بودم شب تاریک مطلق باشد و من در بیابانی راه بروم که در هر متر آن یک چاه عمیق بی حفاظ باشد و فاصله بین چاها هم پر از خار و شیشه خورده باشد و در آن بیابان صد هزار گرگ گرسنه باشد و در هر وجب آن بیابان ده مار سمی و عقرب باشد، اما در عوض فقط 10% این دردی که دارم کاهش پیدا کند....
خیلی درد سختی بود اما یک زیبایی خیلی خاصی داشت و آن اینکه به خاطر شدت زیاد درد ، ارتباطم با همه مادیات قطع شده بود. به آینده ام فکر نمیکردم. اصلا نمیدانستم چه کسی اطراف من هست ؟ به عینه میدیدم که اطرافیانم و کادر پزشکی علیرغم تمام تلاششان نمی توانند برایم کاری بکنند.... لذا از تمام ممکنات جدا شده بودم و جز به خدا به هیچ چیزی امید نداشتم....
آری این درد مرا در آغوش خدا قرار داده بود. من نزد خدا بودم. بسیار شیرین بود. اما درد خیلی سختی بود! یک شیرینی فوق العاده اما با یک سختی فوق تصور!
این درد یک ویژگی خاص داشت: شب شروع می شد (موقع خوابیدن همه مردم) (جوری که دیگر از لحظه خواب رفتن وحشت داشتم و سعی میکردم کل شب چشمامو باز نگهدارم و خواب نروم) و دقیقاً زمانی که موذن اولین الله اکبر اذان صبح را میگفت ، به نحو عجیبی در یک لحظه آنی درد کاملا رفع میشد و من به کادر پزشکی اطرافم میگفتم : من خوب شدم. دیگر هیچ اقدامی لازم نیست. میخواهم بروم خانه.
مناسبت با هر چيز انسان را به كمال آن چيز مي رساند
نفوس سالم كه از فطرتهاي پاك برخوردار و امور دنيوي آنها را خشن و زبر و سخت نكرده ( وبه قساوت قلب گرفتار نشده اند ) و اين سويي نشده اند و به همان فطرت سليم باقي مانده اند و عاصي نشده اند
وقتي حرف صالحان و عالمان و مقامات انسان را مي شنوند و ابتهاجهاي معنوي كه به بعضي دست داده به گوششان مي رسد اشتياقي و لذتي به ايشان دست ميدهد و مي كوشند كه به آن مقامات معنوي برسند
و وطن واقعي خود را بيابند كه
به قول شيخ بهايي :
اين وطن مصرو عراق و شام نيست
اين وطن شهري است كو را نام نيست
و به عكس مي بينيد كساني كه هدفشان اين سويي و اين جايي است و به همين اندازه اكتفا مي كنند اين كلمه ي
" مناسبت " خيلي ارزنده است و اين مناسبت است كه اينها را به كمالشان
مي كشاند اين مناسبت خيلي خوش حرفي است .
دیشب خواب میدیدم که صدام که مرده بود ، جسم بی جانش جایی بود که من به آنجا دسترسی داشتم و آنجا بودم. به جسم بی جانش نگاه می کردم که یهو دیدم شروع کرد به نفس کشیدن و زنده شد! البته شخصیت بد و منفور قبلی را نداشت و از گذشته خودش (زندگی قبلی اش) کاملا بی اطلاع بود. و رذیلتی در او مشاهده نمی شد.
می دانستم که این ، همان صدام است ؛ اما از نظر محتوای درونش ، مثل یک کودک تازه به دنیا آمده، نو و خالی بود ، گرچه ظاهرش کودک نبود بلکه آدم بزرگسالی بود. حتی قیافه اش با صدامی که توی تلویزیون می دیدیم خیلی فرق داشت و اصلا هیچ شباهتی به آن نداشت. اما به هر حال من یقینی می دانستم که این همان صدام است که قبلا فلان کارها را کرده و سپس کشته شده.
من میخواستم با موبایلم به یکی از دوستان حزب اللهی ام خبر بدهم که صدام زنده شده ولی جدای از رزدیلتهای قبلی اش است و چیزی از گذشته به یاد ندارد و ... و بیا تا با او جوری رفتار کنیم که به سمت خوبی ها جذب شود و دوباره آدم بدی نشود.... اما موبایلم را به کسی داده بودم و آن کس هم آنجا نبود تا ازش بگیرم و به آن دوستم زنگ بزنم.
سعی می کردم با او دوست خوبی باشم تا او را جذب کنم. به همین خاطر صدام جدید را "برادر" صدا می زدم و ازش پرسیدم گرسنه ای؟ گفت بله. با وجودی که پولی هم نداشتم ، او را به جای خوبی بردم و غذای خوبی برایش سفارش دادم اما برای خودم فقط یک نیمرو سفارش دادم (به خاطر همراه نداشتن پول). برای این غذای خوب به او دادم که می خواستم او را جذب اسلام و خط اهل بیت کنم.
[="Navy"]
وقتی نازل شد حرف هایش شبیه به حرف های معمولی نبود
و با همان کلمات داشت تسبیح خدا را می گفت،پیامبر به او فرمود:
"تا به حال چنین بر من نازل نشده بودی."
جبرئیل نیستم آقا جان
صرصائیلم
خدا فرموده نور را به عقد نور در بیاور
که را به عقد که دربیاورم؟
فاطمه را به عقد علی دربیاور.
رسول خدا فاطمه را در حضور
جبرائیل، میکائیل و صرصائیل به عقد علی درآورد.
آدم بال درمی آورد از ذوق دیدن این همه شاهد
بال دار....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بحارالانوار،ج43،ص123
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
روز يكشنبه روز زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهراسلام الله علیها است
زیارت کنیم حضرت علی (ع) را با این زیارت:
السَّلاَمُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِالْمُونِقَة ِ (الْمُونِعَةِ) بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلاَيَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ (عَلَيْكُمْ) أَجْمَعِينَ.
و زیارت کنیم حضرت زهرا(س) را با این زیارت:
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ(طَاهِرٌ) بِوِلاَيَتِكِ وَ وِلاَيَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ منبع:مفاتیح الجنان
[="Times New Roman"][="Navy"]
[="Times New Roman"][="Navy"]
[/]
[="Navy"]
یا امیرالمومنین علی(ع)
حرفِ من بود، آنچه دیگرشاعران هم گفته اند
عشقِ هر کس محترم، امـا تو چیزِ دیگری...
غدیر در راه است......
غدیر یون کجاید......
مهر غدیر به پیشانی حک کنید....ولایت ولایت ولایت...
[="Times New Roman"][="Navy"]
وجود مسلم برکتی ست برای تاریخ..
در آن پیچ تاریخی که مردم کوفه راه راگم کردند و مسلم کشته شد؛
تاریخ فهمید که در نبود حسین، مسلم مطاع است..
اگر مسلم مطاع نشد ، شیطان مطاع خواهد بود!
سلام
ﻋﯿﺪﺗﻮﻥ
ﻣﺒـﺎﺭﮐــــــــــ
_________,✬.*`,.*`,✬
______,✬.*`,.*`,✬.
___,✬.*`,.*`,✬.
__,✬.*`,.*`,✬.
_,✬.*`,.*`,✬.
,✬.*`,.*`,✬.
✬.*`,.*`,✬.
✬.*`,.*`,✬.
✬.*`,.*`,✬.
✬.*`,.*`,✬.
✬.*`,.*`,✬.
.✬.*`,.*`,✬.
_,✬.*`,.*`,✬.
__,✬.*`,.*`,✬.
____,✬.*`,.*`,✬.
______,✬.*`,.*`,✬.
_________,✬.*`,.*`,✬.
____________,✬.*`,.*`,✬.
________________,✬.*`,.*✬.
عید قربان و عید غدیر مبارک
.
.
.
عید آمد وعید آمد
با نقل و نبات آمد
دنیا شده یڪسرگل
هرگوشه پراز بلبل
هرخاڪ شده بستان
چون نور امید آمد
عید قربان و عید غدیر مبارک باد
★ ☆ ★
★ ☆ ★ ☆
☆ ★ ☆ ★
☆ ★ ☆ ★ ☆
☆ ★ ☆ ★ ☆
★ ☆ ★ ☆ ★
★ ☆ ★ ☆ ★
★ ☆ ★ ☆ ★
☆ ★ ☆ ★
☆ ★ ☆ ★
☆ ★ ☆ ★
☆ ★ ☆ ★
☆ ★ ☆ ★
★ ☆ ★
★ ☆ ★
★ ☆ ★
★ ☆ ★
☆ ★
☆ ★
☆ ★
★
★★★ ★★★
★★★★★ ★★★★★
★★★★★★★★★★★
★★★★★★★★★
★★★★★★★
★★★★★
عیدتان مبارک
❤️
عرض سلام و ادب
عید مبارک قربان را به همۀ اساتید،مدیران و کاربران گرامی و بزرگوار تبریک عرض می کنم
سلام
عید بر همه مبارک
امام باقر علیه السلام:
ایما مؤمن حافظ علی الصلوات المفروضة فصلاها لوقتها فلیس هذا من الغافلین
هر مؤمنی محافظت برنمازش نماید، و او را در وقتش به جا آورد، از انسانهای غافل شمرده نمی شود.
( وسائل الشیعه ، ج 3، ص 79 )
خدایا ما را از نمازگزاران قرار بده !
آمین یا ربّ العالمین
التماس دعا
ای کاش قالب الفاظ می شکستند ای کاش روح معانی تا این حد در بند الفاظ نبودند
شاید اینگونه مردم از هر سخن همانی را می فهمیدند که غرض گوینده است،ای کاش
تهمت الفاظ روح معانی را نمی خراشید.
گرچه عید قربان یکی از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار آمده، ولی از آن به «عید اکبر» که بزرگ‌ترین عید باشد، تعبیر نشده است.
ولی آنچه در کتاب‌های حدیثی از امامان معصوم(ع) نقل شده، از عید غدیر به عنوان عید اکبر و بزرگ‌ترین عید یاد شده، نیز از آن به عید آل محمد تعبیر شده است.(1)
فردی از امام صادق(ع) پرسید: آیا برای مسلمانان غیر از جمعه و فطر و قربان عیدی هست؟ فرمود: «بلی، عیدی هست که از همه حرمتش بیشتر است، و آن روزی است که رسول خدا(ص) امام علی(ع) را به عنوان خلیفه خود منصوب کرد و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی(ع) مولای اوست. تمامی پیامبران آن روز را عید میداشتند».(2)
اگر کسی در روز غدیر روزه بگیرد، معادل صد حج و صد عمره است.(3)
امام صادق(ع) فرمود: «صیام یوم غدیر خم یعدل صیام عمر الدنیا... وهو عید الله الأکبر؛(4) روزه روز غدیر خم برابر است با روزه عمر دنیا... و آن عید اکبر خدا است».(4)
پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 562.
2. همان.
3. جامع الأخبار، ص 81؛ سید بن طاوس، اقبال، ص 464.
4. التهذیب، شیخ الطوسی، ج 3، ص 143؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 89.
...........................
[="]خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد[="]
[="]و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتدگلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد
و باغی از هجوم داس ها پرپر نخواهد شد[="] [="]خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچک تر از باران
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد[="] [="]و کرم کوچکی...پروانه ای زیبا...و کوهی سخت
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد[="] [="]خدا وقتی بخواهد، می شود... وقتی نخواهد، نه...
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد
[="]
خدا وقتی بخواهد، غیر ممکن می شود ممکن
ولی وقتی نخواهد، واقعاً دیگر نخواهد شد
.......................
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند…
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم
آمده ایم تا عشق را ؛ ایمان را ؛ دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم !!!
یه کلیپ زیبای آذری در ارتباط با حضرت علی و حضرت فاطمه
اگه اذری بلدین حتما دانلودش کنید فوق العادست
http://www.aparat.com/v/4Up8m/%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%D8%AF%DB%8C_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%88
وصلی الله علی محمد و اله الأطیبین
[="Navy"]نگویم دستم بگیر ... عمریست گرفته ای ... خدایا مبادا رها کنی ...
[/]
جناب وصی، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزندش ابن حنفیه وصیت می کند و می فرماید: فرزندم قرآن عهد خداست،
مبادا شب و روز بر تو بگذرد و از عهد الله غافل بمانی. قرآن عهد الله است، و از این عهد الله غافل مباش و بر هر مسلمان واجب است که هر روز در عهد او بنگرد و هر چند در پنجاه آیه، که لااقل شب و روزی پنجاه آیه را با نظر و تدبر قرائت کند.
حضرت علامه حسن زاده آملي
امام صادق (علیه السلام)
یک درهم به برادران با ایمان و معرفت، دادن در روز عید غدیر برابر هزار درهم است
بنابرین در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان.
امام رضا(ع)
عید غدیر روز تبریک و تهنیت است...هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد چنین بگوید:
« الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام»...
همیشه افرادی که به عنوان محافظان و نزدیکان مقامات هستند ،خاطراتی از اتفاقاتی که در حین انجام ماموریت برای آن ها رخ می دهد دارند که گاها به بیان آن ها می پردازند.
یکی از محافظان آیت الله خامنه ای خاطره ی جالبی از سیلی خوردن خود به دست پیرمردی را اینگونه تعریف می کند: اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.
تا سخن‌رانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکه ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.
پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.
اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.
توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد.
بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس میکنم.»
برگرفته از کتاب «حافظ هفت»
منبع: افکارنیوز
دستورالعمل آیت الله کشمیری
بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه، ماشین، برکت رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می‌خواستند.
آن بزرگوار می‌فرمود:
《سوره‌ی یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام تقدیم کنید》
حاجت شما را خواهند داد.
گاه امر می‌کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می‌دانست.»
روح و ریحان، ص 101-102
خیلی جالبه ...
این متن رو من ننوشتم ... بعدش به اسم من نوشتنش .... تازه صلوات هم گرفته !!!
پيامبر صلى الله عليه و آله:
نماز شب، موجب؛
رضايت پروردگار،
دوستى فرشتگان،
سنت پيامبران،
نور معرفت،
ريشه ايمان،
آسايش بدن ها،
مايه ناراحتى شيطان،
سلاحى بر ضدّ دشمنان،
مايه اجابت دعا،
قبولى اعمال و بركت در روزى است.
ارشاد القلوب (دیلمی)، ج 1، ص 191
[="Times New Roman"][="Navy"]عرض سلام و ادب خدمت اهالی کلبه فیروزه ای
عید عزیز غدیر رو تبریک عرض میکنم.
به رسم هر سال با عیدی خدمتتون رسیدم ببخشید دیگه دنیای مجازیه و محدودیتهاش.
همراه با 14 صلوات و یک آیه الکرسی برای کسانی که زیر این پست صلوات بزنن.
ان شاالله عیدی اصلی رو از امام زمان عج الله بگیرید و زندگی و عاقبت هممون سرشار از خیر و برکت باشه.
التماس دعا[/]
سلام
شما چی نوشته بودید؟
سلام
عیدتون مبارک
سلام
دوستان لطفا در این تاپیک مهم شرکت کنید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56444
[="Times New Roman"][="Navy"][=times new roman]می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
[=times new roman]" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"
[=times new roman]
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله نعلین علی است
[=times new roman]سید حمیدرضا برقعیآیت الله بهجت :
استاد ما، آیت الله اصفهانی دائم ذکر میگفت.
از ایشان پرسیدند، شما چه ذکری را دائم مشغول هستید؟
فرمود : خوب است روزی هزار بار سوره قدر را بخوانید.
شمیم مهر :
مهر ای یاد آور نام خدا
مهر ای یاد آور راه رضا
مهر ای یاد آور مهر وصفا
مهر ای یاد آور لطف ووفا
مهر ای یاد آور درس وکتاب
مهر ای یاد آور گل های ناب
مهر ای یاد آور آموز گار
مهر ای یاد آور گل در بهار
مهر ای یاد آور مشق وفلم
مهر ای یاد آور خانم صنم
مهر ای یاد آور گل های ناز
مهر ای یاد آور راز ونیاز
مهر ای یاد آور چرخ فلک
مهر ای یاد آور شوق ملک
مهر ای یاد آور صد گونه گل
مهر ای یاد آور فرخنده مٌل
مهر ای یاد آور مهر آوران
مهر ای یاد آور پیر وجوان
مهر ای یاد آور ختم سفر
مهر ای یاد آور علم وهنر
مهر ای یاد آور نظم دقیق
مهر ای یاد آور یاد رفیق
مهر ای یاد آور مشق وکلاس
مهر ای یاد آور شکر وسپاس .
ارزگانی
با نام خدا
با سلام خدمت همه ی اسکدینی ها
اعیاد گذشته با تاخیر بر همگی مبارک
8->
[="Times New Roman"][="Navy"]
[="Tahoma"][="Black"]
[/]
استاد فاطمےنیا :
حديث داريم كہ اگر كسے پشت سر برادر مؤمنش جملہ اے بگويد كہ احترام او پايين بيايد،
از ولايت اللّہ خارج مےشود.
خارج شدن از ولايت خدا شوخے نيست!