╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Times New Roman"][="Navy"]

[/]

دیدگاه علامه حسن زاده آملی نسبت به حضرت معصومه (س)

آیت‌الله حسن رمضانی می‌گفت:
چندین سال قبل، دانشگاه قم برای تجلیل از مقام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها گردهمایی تشکیل دادند و از من خواستند که واسطه شوم و حضرت استاد علامه حسن زاده آملی را برای این مجمع دعوت کنم.
معمولا حضرت استاد به خاطر کسالت و اشتغالات فراوانشان این دعوت‌ها را قبول نمی‌‌کردند، اما وقتی این مساله را مطرح کردم با کمال صفا و صمیمیت و تمام وجود، سریعا قبول کردند.
حتی به مسئولین آنجا تماسی نگرفتیم که وسیله‌ای برای حضور استاد در مراسم بفرستند. خود ایشان به محل جلسه تشریف آوردند و به محض حضور در مجلس، جلسه منقلب شد و قرار نبود ایشان سخنی بگویند، اما اصرار مسئولین و دیگران ایشان را به حرف آورد و جمله‌ای که با تمام وجود فرمودند و ابراز کردند و همه را منقلب کرد این بود: «اگر برای من ممکن بود و مواجه با مشکل نمی‌‌‌شدم برای تجلیل از شخصیتی مانند فاطمه معصومه سلام الله علیها این مسیر را سینه‌خیز می‌‌آمدم!»
همچنین علامه می‌فرمود: «ما امام‌زاده زیاد داریم و خود موسی بن جعفر علیهماالسلام فرزندان زیادی داشتند، اما کدام یک از ایشان مانند فاطمه معصومه (س) درخشید و منشأ خیرات و برکات شد و باید یک مقام ثبوتی باشد که این مقام اثبات رقم خورده باشد و ای کاش من می‌‌توانستم در این مسیر این‌طور به محضر شما تشرف پیدا کنم.»

حضرت علامه حسن زاده آملي


از امام صادق عليه‏ السلام پرسیدند: كار خود را بر چه اساسى استوار ساخته‏ اى؟
فرمودند: بر چهار اصل:
1- فهمیدم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى ‏دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم
2- دانستم كه خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حيا كردم
3- فهمیدم كه روزى مرا ديگرى نمى‏ خورد پس آرام گرفتم؛
4-دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.
بحار الانوار: ج75، ص228

عارفی را گفتند محبت را از که آموختی؟
گفت از درخت شکوفه.
پرسیدند چگونه؟
گفت هر موقع به او
لگدی زدم به جای
تلافی بر سرم شکوفه ریخت...

استاد فاطمی نیا:
چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
براي حضورقلب در نماز و عدم هجوم تخيلات وافكار حين نماز ، آن مقداري را كه ميتوانيد كنترل كنيد و اختيارا دنبال نكنيد، آنچه راهم كه غيراختياري وارد ميشود، اهميت ندهيد؛
خداي متعال وعده داده است كه هركس درراه معنويت تلاش كند ،من دستش را ميگيرم. اگر مامتعهد شويم كه آن قسمتي كه ميتوانيم ودراختيار ماست، كنترل كنيم،از بركت اين مجاهده ، انشالله خداوند به تدريج آن مهمان هاي ناخوانده را از قلب ما بيرون ميفرمايد.

معلم به شاگردانش گفت:

هر کس از من نمره ۲۰ می خواد باید برای من یک مشت خاک بهشت بیاره !
فردای اون روز دانش آموز یک مشت خاک با خود آورد!
معلم با خود گفت این حتما دروغ می گوید!
از اون پرسید : این خاک را از کجا آوردی؟
او گفت: از زیر پای مادرم.....

مردی درحالی‌که به قصرها و خانه‌های زیبا می‌نگریست به دوستش گفت:
«وقتی این همه اموال را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم؟!!!»
دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: «وقتی این بیماری‌ها را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم؟!!!»
انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و... همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده...

هفت پند عرفانی

ﺷﺐ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﺧﻄﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ

ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ

ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐ

ﺭﻭﺩﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

ﺩﺭﯾﺎﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ : ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﯽ ..

ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ :

ﺍﻭﻝ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ… ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ..…

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ

ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ
ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ ..!

ﭼﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﺯﻩ ﺑﺰﻧﯽ ﭼﻪ ﮐﻮﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﺎ ﮐﻮﺯﻩ
ﺍﺳﺖ ..…

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ..!

‏«ﻗﺪﺭﺕ‏» ﺩﺭ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻌﺎﯾﺐ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺍﺳﺖ ...

مولوی جلالدین بلخی

دلهای قاسی را نرم کردن مشکلتر از نرم نمودن آهن است زیرا خداوند درقرآن فرموده اند :
بعضی از دلها قساوتشان ازسنگ بیشتراست.
چراخداوند نفرمود :
قساوت وسختی آنها از آهن سخت تراست؛
علتش این است که آهن به آتش نرم می شود اما سنگ به آتش می شکند وپراکنده می شود وآهک می گردد. پس دلی که سخت تر از سنگ است امرش شدیدتر است ونصیحت در او کارگر نیست!

حضرت علامه حسن زاده آملی

صادق;904241 نوشت:

حضرت علامه حسن زاده آملی

مزیت این سایت ، فقط پرسش به سئوالات کاربران نیست.

از این سایت ، انتظارات دیگری هم می رود.....

از جمله اینکه چون اساتید آن ، اهل علم و فضل هستند و مظنون به تهجد اند ، انتظار داریم که کاربران سایت را ، خصوصاً در هنگام نماز شب خود ، دعا کنند.

مشکلات علمی و عملی کاربران سائل این سایت ، فقط با بحث علمی حل نمی شود.
خیلی جاها مشکلات ، با دعای خیر حل می شود. این از اعتقادات ماست.

ما به این دعا نیاز شدید داریم.

دعا ، اثر دارد.
دعا ، اسلحه مومن است.
امام رضا علیه السلام می فرمایند: دعا از نیزه کارگرتر است و دعا بر مى گرداند قضا را هر چند از آسمان نازل شده باشد و محکم شده باشد و دعا کلید همه رحمت ها است.
دعا در حق غیر ، به استجابت نزدیکتر است.

شما اساتید ، بزرگان ما هستید.

بزرگان!
خدا را ، خدا را ، خدا را ، ما را دعا کنید.
ما بسیار مستحق و نیازمند دعای شما هستیم.

یاقوت احمر;904425 نوشت:

مزیت این سایت ، فقط پرسش به سئوالات کاربران نیست.

از این سایت ، انتظارات دیگری هم می رود.....

از جمله اینکه چون اساتید آن ، اهل علم و فضل هستند و مظنون به تهجد اند ، انتظار داریم که کاربران سایت را ، خصوصاً در هنگام نماز شب خود ، دعا کنند.

مشکلات علمی و عملی کاربران سائل این سایت ، فقط با بحث علمی حل نمی شود.
خیلی جاها مشکلات ، با دعای خیر حل می شود. این از اعتقادات ماست.

ما به این دعا نیاز شدید داریم.

دعا ، اثر دارد.
دعا ، اسلحه مومن است.
امام رضا علیه السلام می فرمایند: دعا از نیزه کارگرتر است و دعا بر مى گرداند قضا را هر چند از آسمان نازل شده باشد و محکم شده باشد و دعا کلید همه رحمت ها است.
دعا در حق غیر ، به استجابت نزدیکتر است.

شما اساتید ، بزرگان ما هستید.

بزرگان!
خدا را ، خدا را ، خدا را ، ما را دعا کنید.
ما بسیار مستحق و نیازمند دعای شما هستیم.



با سلام وتشکر
از حسن نظر و اظهار لطف و پیشنهاد درس آموز یاقوت احمر بزرگوار بی نهایت سپاس .
بی تردید دعای مومنین در حق همدیگر کار ساز و چاره ساز است انشاءالله این توجه متقابل بین همه عزیزان
هموار دایر باشد

یک نوستالژی فوق العاده دوست داشتنی:

چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی به غیر تاول دستان مادرم

تنها اتاق خلوت رویای کودکی؛
شاهانه بود چادر ارزان مادرم

قایم که می شدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته به دندان مادرم

...............

((جستجوی عیب دیگران))
سعدی می گوید:

یاد دارم که در ایام طفولیت، مُتعبد بودمی و شب‌خیز و مولع زهد و پرهیز. (برای زهد ولع داشتم)

شبی در خدمت پدر (رحمة‌الله علیه) نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مُصحَـف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گِرد ما خفته
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند؛ که مرده‌اند!
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به، از آن که در پوستین خلق افتی(جستجوی عیب دیگران کردن).

به نام خدا.

سلام.

عصر همگی بخیر و نیکی.

ستایشگر :Gol:

سلام

کتاب ارزشمندی را که امروز باهاش آشنا شدم به دوستان عزیز تقدیم می کنم.

زیارت آل یس ، نظر به مقصد جان هر انسان
اصغر طاهر زاده
ناشر: لب المیزان

فرمت اندروید

حضرت علے عليہ السّلام مےفرمایند:

چهار چيز براے چهار مقصد ديگر آفريدہ شدہ اند:

مال براے خرج ڪردن در احتياجات زندگے نہ براے نگهدارے.
علم براے عمل ڪردن بہ آن نہ جدال و ڪشمڪش و بحث.
انسان براے بندگے و اطاعت از خدا نہ خوشگذرانے و معصيت.
دنيا براے جمع آورے توشہ آخرت نہ غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا.

مصاحبه با حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله
خاطرات از زبان خودشان

سؤال : برای ما مقداری از زندگانی شخصی خود از جهات معیشتی و غیره - که برای طلبه ها می تواند مفید باشد، بیان بفرمائید.
استاد: درباره معیشیت که البته[ ما من دابه الا علی الله رزقها].
اما:
با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم
یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
طلبه ، معشوقش ، درس و کتاب واستاداست و محضراستاد
به هوس راست نیاید به تمنی نشود
کاندرین ره ، بسی خون جگر باید خورد
باید با عزم واراده واستقامت ، پیش رفت . با تن پروری و تجملات زندگی و پریشان خاطری ، نمی شود.امکان نداردانسان بخواهد درس بخواند و دنبال آبادی و عمران دنیا هم باشد،این دوبا هم جمع نمی شود. جناب [شیخ الرئیس ابوعلی سینا] در یکی از رسائل خود، به نام رساله [سعادت] حدیثی رااز پیامبراکرم (ص ) نقل می کند:
ان الحکمه من السماء فلا تدخل قلیا هم غد.
حکمت از آسمان نازل می شود،اما بر قلبی که در آن هم و غصه فردا هست ، نازل نمی شود.
نفس مطمئنه ، علوم و معارف را می گیرد. نفس مضطربه ، به جائی نمی رسد. شخص پریشان خاطر، عالم نمی شود. هم واحد می خواهد.اصولا تعقل با تعلق جمع نمی شود.

کتابهای تذکره ر، بخوانید، با شرح حال بزرگان ، آشنا شوید. ببنید که در راه معشوقشان - که تحصیل علم و کمال است - مشتهیات نفسانی ر، زیر پا گذاشتند.این بود که شیخ طوسی شدند، علامه حلی شدند، محقق طوسی شدند، فارابی شدند، ملاصدرا شدند، صاحب جواهر شدند و ...

خاطره ای از مرحوم[ شعرانی] دارم که ایشان روزی ازاستاد خود، مرحوم[ میرزا محمود رضوان قمی] صحبت به میان آورد. (آقای شعرانی اساتید بسیار، دیده بودند. هم در تهران ، هم در قم و هم در نجف . در هر سه حوزه ،اساتید بسیار بزرگ داشتند و یکی ازاساتیدایشان ، مرحوم [محمود رضوان قمی] بوده است که تربتشان در[ ایوان طلا] - در جوار حضرت معصومه (ص ) است .) فرمودند: روزی[ استاد رضوان قمی] در درس اسفار، یک مقدار درنگ کرد - یک مقدار برای بدست آوردن مطلب ، تامل کردند، با وجوداینکه ،ایشان استاد و خریط در صناعت بودند - بعد که مطلب را فرمود، برای تاملش ، عذرخواهی کرد و فرمود:اگر شما در شرائط من ، بوده باشید، همین چهار کلمه ای را که من بلدم و می گویم بکلی ازیاد، می برید و فراموش می کنید.

اساتید م، نقل می کردند که ایشان (مرحوم رضوان قمی ) عجیب به فقر، مبتلا بوده است و بسیار زندگی سختی داشته اند، در عین حال درس و بحث و شاگردپروری را تعطیل نکردند.اینان مردانی بودند مجسمه تقوی و دینداری واینه، برای دیگران حجتند.

عارف و جهانگرد

جهانگردی به دیدار عارفی رفت،با تحیر وتعجب دید از وسائل لوکس وتجملات در خانه عارف خبری نیست،از او پرسید:وسائل زندگیت کو؟
عارف به اوگفت وسائل تو کجاست؟
او گفت:من مسافرم،مسافر که باخود وسائل برنمیدارد.
عارف گفت: من هم چند سالی در این دنیا مسافرهستم،وسائل بیشتری نیاز ندارم

عمر با برکت

آیت الله بهلول می فرمود:
کربلا در صحن امام حسین (علیه السلام) شیخ عباس قمی کناری ایستاده و زیارتنامه می خواند به او گفتم چرا داخل حرم نمی روید؟ گفت:شلوغه وجمعیت زیاد است از همینجا عرض ادب میکنم.
به او گفتم:البته شما احتیاج نیست داخل بروید چون هر کسی که وارد می شود یک شیخ عباس قمی زیر بغل گرفته و داخل می شود (منظورمفاتیح الجنان)شما آنقدر خداوند بهت توفیق داده که با همه زوار وارد حرم می شوی،و خوشابحالت که چنین عمر با برکتی داری.

[="Times New Roman"][="Black"][b]content[/b][/]

دعايى حضرت_بقيةالله_الاعظم_عج :

اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَ أَكْرِمْنَا بِالهُدَى وَ الاسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ أَيْدِيَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِيَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِيبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِيحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِينَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِينَ بِالاتِّبَاعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ عَلَى مَشَايِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَيَاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ وَ بَارِكْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِي الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ
بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
ترجمه دعا
خدايا، توفيق فرمان برى، و دورى از نافرمانى، و درستى نهاد و شناخت واجبات را روزى ما بدار و ما را به هدايت و پايدارى گرامى دار، و زبانمان را به راستگويى و حكمت استوار ساز، و دل هايمان را از دانش و بينش پر كن، و شكم هايمان را از حرام و شبهه پاك فرما، و دستانمان را از ستم و دردى بازدار و ديدگانما را از ناپاكى و خيانت فرو بند، و گوش هايمان را از شنيدن بيهوده و غيبت ببند، و و بر دانشمندان مان زهد و خيرخواهى و بر دانش آموزان تلاش و شوق، و بر شنوندگان پيروى و پندآموزى، و بر بيماران شفا و آرامش، و بر مردگان مهر و رحمت، و بر پيران متانت و آرامش، و بر جوانان بازگشت و توبه و بر زنان حيا و پاكدامنى و بر ثروتمندان فروتنى و گشادگى، و بر تنگدستان شكيبايی و قناعت، و بر جنگجويان نصر و پيروزى، و بر اسيران آزادى و راحتى، و بر حاكمان دادگسترى و دلسوزى، و بر زيردستان انصاف و خوش رفتارى تفضّل فرما، و حاجيان و زيارت كنندگان را در زاد و خرجى بركت ده، و آنچه را بر ايشان از حج و عمره واجب كردى توفيق اتمام عنايت كن به فضل و رحمتت اى
مهربان ترين مهربانان.

كفعمى: كتاب «مصباح»

امام علی(ع):
در دگرگونيهاى احوال وزمانه است كه گوهرمردان شناخته مى شود

(في تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ)

ميزان الحكمه ج2ص43

[="DarkRed"]برجلوه‌ی روی ماه مهدے صلواتـــــ
برجذبه‌ی هر نگاه مهدے صلواتـــــ
مارا نبوَد چو هدیه‌ای ‌در‌خورِ او بفرست به پیشگاه مهدے صلوات

[="DarkRed"][=Mihan-Iransans]بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

[=Mihan-Iransans]
یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید : تو به من گفتی :
از این عشق حذر كن!
لحظه ای چند بر این آب نظر كن
آب ، آئینه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!
با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پیش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
اشكی ازشاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!
اشك در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید،
یادم آید كه از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم![/]

[="DarkRed"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بنده ای سمت خودت
آمده با این گله ها

تا که با دست خودت
باز شوند این گره ها[/]

[="DarkRed"][=Mihan-IransansBold]اگر خداوند زیانی به تو رساند؛
هیچ کس جز او نمیتواند آن را
برطرف کند
و اگر خیری رساند
او بر همه چیز تواناست...
#انعام_17
[/]

[="Times New Roman"][="Navy"]

[/]


باغ درگیر بهار است و دل انگیز شدن
شاخ وبرگش ولی آماده ی پاییز شدن


کوه در هم که بریزد ز خودش آزاد است
گاه خوب است رها بودن و ناچیز شدن

ای غمِ کهنه که در عمق دلم جا داری
در مرام تو نبود اینهمه سرریز شدن!

آخرالامر همه ثانیه ها پایان است
سرنوشت همه آینه ها ریز شدن!

حال و روز من و تکلیف دلم معلوم است
چه ثمر دارد با بخت گلاویزشدن؟

دست کم حرف دلم را پس از این می شنوم
روی لبهای تو با شعر غم انگیز شدن

در دست این خُمار غم ات هیچ چاره نیست،

جز باده ای که در قَدح غمگسار توست!



دوستت دارم را

من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است.

دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق

که بری خانه دشمن

که فشانی بر دوست،

راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست!

در دل مردم عالم به خدا

نور خواهد پاشید

روح خواهد بخشید.

تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو

این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت

نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو

« دوستم داری » را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

فریدون مشیری

امــام صــــادق علیه السلام فرمودنــد :

نفــس کشیــدن کسى کهـ بخاطــر مظلومیتــــــ ما محــزون باشد ، ذکــر و تسبیــــح است .
منبع : کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمى (ره)

تویی کامل منم ناقص،
تویی خالص منم مخلص
تویی سور و منم راقص،
من اَسفل تو مُعَلایی
عجب حلواي قندي تو،
امير بي گزندي تو
عجب ماه بلندي تو،
که گردون را بگردانی

"مولانا"



آدمها چقدر با هم فرق می‌کنند

عشق برای بعضی‌ها یک دلگرمیست

و برای بعضی‌ها فقط یک سرگرمیست

عمر با ارزش ترین داراییِ آدمه.
اگر کسی برات وقت گذاشت یعنی داره از ارزشمندترین و غیرقابل تکرارترین چیزی که داره خرجت می کنه!
قدرش رو بدون


زنده ياد خسرو شكيبايي

کی ﻣﯿﮕﻪ ﻧﺴﻞ 40، 50، 60، ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﺱ؟؟
ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﻁ ﻭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻭ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻛﺮﺩیم...
ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺗﻮﻯ ﭘﺸﻪ ﺑﻨﺪ و ﺁﺏ ﺗﻨﻰ ﺗﻮﻯ ﺣﻮﺽ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ...
ﻛﻴﻚ ﺗﻮﻟﺪﺍﻣﻮﻥ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ...
ﻫﺮ ﻛﻰ ﻛﺎﺩﻭ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﺻﻤﻴﻢ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻮﺩ و
ﻛﺴﻰ ﻭﺍﺳﻪ ﻛﺎﺩﻭ ﺩﺍﺩﻥ، ﻣﺎ ﺭﻭ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ...
ﺣﺘﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻮﻩی ﺧﺎﻟﻪ ﻋﻤﻪی ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﻴﺪﻳﺪﻳﻢ،
ﻧﻪ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭا ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻫﻤﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻦ...
ﻋﻴﺪ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ...
ﻋﻴﺪﻯ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻴﻢ...
ﻛﻢ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ، ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﻴﺸﺪ ﻛﺎﻓﻰ ﺑﻮﺩ...
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻬﺎﻯ ﻓﺎﻣﻴﻠﻰ ﻣﻴﺮﻓﺘﻴﻢ...
ﺣﺎﻻ ﻫﺮﻛﻰ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻣﻴﺮﻩ، ﻣﻴﺘﺮﺳﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﻔﻬﻤﻪ!
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻋﺎﻟﯽ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﺎﺣﺎﻝ...
ﻫﻤﻤﻮﻥ ﻋﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ...
ﻋﯿﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺮﻭﺩ!
ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﺷﮑﻞ ﻫﻢ...
ﺧﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﯿﻦ ﻫﻢ...

ﻋﻤﻪ
ﺧﺎﻟﻪ
ﺩﺍﯾﯽ
ﻋﻤﻮ
ﻣﺎﻣﺎﻥﺑﺰﺭﮔﺎ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺑﺰﺭﮔﺎ ﮐﻪ ﺟﺰﺀ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ...
ﺍﮔﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﻢ، ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ...
ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ...
ﮐﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﯾﻢ؟!!!

ﻧﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﯽ...
ﻧﻪ ﺗﺒﻠﺘﯽ...
ﻧﻪ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﯽ...
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺑﺪﯾﺶ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﮑﯽ ﺑﻮﺩ...
ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭﻧﻮﻗﺘﺎ؛
ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﯾﻢ ﻧﯿﺴﺘﻦ...
ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺍﻭﻧﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ...! ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻣﺎ...!
ﮐﻠﯽ ﺫﻭﻕ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ:
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﻩ...

ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻪ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﯿﻦ...
ﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﻋﺴﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
ﺑﭽﮕﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
ﺣﺎﺍﺍﺍﺍﺍﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻝ ﺩﯾﺮﻭﺯ، ﺩﻫﻪ ۴۰، ۵۰، ۶٠،

خانم متاهل عزیز ی که در دنیای مجازی پرسه میزنیوبه هرکس میرسی دخیل میبندی پیر و جوونو میانسال و متاهل و مجردشم برات تفاوتی نداره

عزیزم اگر از کمبود محبت رنج میبری
راه گفتگو و روانشناس ودر نهایت طلاق باز هست
اگر ذات جنبنده ای داری راه دیگری برای شکوفایی استعداد ت هست


عزیز من باور کن هیچ مردی به اندازه ی کسی که ده یا دوازده سال شریک تمام ثانیه هات بوده تو رو نمیشناسه و برات ارزش قایل نیست این همه آویزونه غریبه ها میشی و هزار راه برای جلب محبتشونو میری اون ها رو خرج شریکت کن قطعا نتیجه میده


گدایی محبت از هر غریبه ای در شان یک بانوی زاینده ی محبت نیست
شما که تو دنیای واقعیت شاخ نشدی اینجا هم نمیشی


به زندگیت برس ...

باور کن هیچ چیز ارزش فدا کردن آرامش رو نداره ...



ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑــــــﻪ ﺩﻟــﺖ ﺑﺎﺷـــﺪ …

ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫـــﺮ ﺟﺎﯾـــﯽ ﻧﮕــﺬﺍﺭ …
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻣـــے ﺩﺯﺩﻧــﺪ …
ﺑـﻌـﺪ ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﻧﺨـــــﻮﺭﺩ
ﺟــﺎے ﺻﻨــﺪﻭﻕ ﭘﺴـــﺖ !
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳطـﻞ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﻣﯽ ﺍﻧــــﺪﺍﺯﻧــــﺪ !!!
ﻭ ” ﺗـﻮ ”
ﺧﻮﺏ مـــے ﺩﺍﻧــے ﺩﻟــےﮐــﻪ
ﺍﻟﻤﺜﻨﯽ ﺷـﺪ !
ﺩﯾـﮕﺮ ﺩﻝ ﻧـﻤــــے ﺷــﻮﺩ …

[=\]


[=\]پرنده در مسیر سقوط به گلوله گفت

[=\]دلت خیلی گرم است

[=\]تو هم عاشقی؟؟


اختلاف سلیقه داریم
از میان
قرارداد های زندگی

من ماندن را میپسندم
تو رفتن را
من سیاه میپوشم
تو سپید
من خانه را دوست دارم
تو جاده
من دل میدهم
تو
دل میشکنی

اما
این
تفاوتها
باعث نمیشود
تو
در شعر هایم
نباشی

تقدیم به بروبچ خوب اسک دینی ها

شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او

لیک پروانهء دیوانه اگر بگذارد

شیخ هم رشته گیسوی بتان دارد دوست
هوس سبحه صد دانه اگر بگذارد
دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد
چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد

[=\]زندگی
[=\]در معمولی ترین شکلش
[=\]می تواند خیلی زیبا باشد خیلی

[=\]


" [=\]زندگی "
[=\]داشتنِ دوست داشتنی ها نیست
" [=\]زندگی "
[=\]دوست داشتنِ داشتنی هاست

هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست

عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
در حریمش بار دارم لیک در بیرون در
کرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار
می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست
گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو
گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست

[=\]من عادت دارم آرزوهایم را در کاغذی بنویسم و

[=\] [=\]
آتش_بزنم

صدای آرزوهایم ک ب آسمان نرسید شاید

دودش_برسد

قصه عشق:

انساڹ بودڹ ماست

اڪَر ڪسي احساست

را نفهمیدمهم نیست

سرت را بالا بڪَیر

ولبخند بزڹ فهمیدڹ

احساس ڪار هر آدمي نیست

از
زلزله
و عشق
خبر کس
ندهد؛

آن
لحظه
خبر شوی
که
ویران شده ای



در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟

اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم

در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویرخداواضح وچشمان توخواب است

شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود ، با نم باران خدا شست

گویی که خدا در بدن و در تنمان هست
نزدیکتر از خون و رگ گردنمان هست




موضوع قفل شده است