خنده حلال حكيمانه شعبه اسك دين (شکلات معنوی بدون عوارض)

تب‌های اولیه

1956 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

احسنت ، عالی بود
:Kaf: :solh: :Kaf:

مادر پسره براش می ره خواستگاری، پدر دختر می پرسه: خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره می گه: پسرم دیپلماته.
پدر دختر می گه: اوه چه عالی! یعنی چه کار می کنه؟
مادره می گه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش رو گرفته، همین طوری ماته!

یادش بخیر محرم 1430 کربلا بودیم و قدم به قدم که راه می رفتیم یاچای میدادند یا شیر یا غذا و ...

چای هاشون هم که میدونید 180 درجه با چای های ایرانی تفاوت داره !!! (کربلا رفته ها میدونن :Cheshmak: ) برای همون بعضی از دوستان تبرکاً آب جوش می گرفتند .

یه روز که تو هتل دور هم نشسته بودیم یکی از خانم ها از چایهایی که در کربلا میددند گله می کرد که اصلا خوشمزه نیست و ...
یکی دیگه گفت : من رفتم گفتم ماء الحار بدین خودشون متوجه شدند برام آب جوش ریختن و تبرکا خوردم ؛ نیازی نیست که حتما چای بخوری !

این قضیه تموم شد و گذشت ...

یه روز تو اتاق نشسته بودیم که دوست مون وارد شد کلی می خندید !!! :Khandidan!:

علت رو پرسیدیم! گفت :
رفتم به یک آقای عربی که چای میداد گفتم : ببخشید یک استکان ماء الحمار بدین

یه نگاهی بهم انداخت و گفت : شما به همون زبون فارسی صحبت کنین من میفهمم چی میگین !!!

منم تازه فهمیدم چه دسته گلی آب دادم و چی گفتم :ghash: سرم رو انداختم پایین و فوری اومدم به طرف هتل ...

شاد باشید :Gol:

سلام
خوشحالم از اين كه دوستان شركت فعال دارند و خنده بازار شرعي راه انداخته اند
موفق باشيد

ماه بانو;87666 نوشت:
مادر پسره براش می ره خواستگاری، پدر دختر می پرسه: خوب پسرتون چه کاره هست؟ مادره می گه: پسرم دیپلماته. پدر دختر می گه: اوه چه عالی! یعنی چه کار می کنه؟ مادره می گه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش رو گرفته، همین طوری ماته!

سلام
متأسفانه امروزه به دليل بيكاري و نيافتن شغل متناسب با رشته تحصيلي شاهد
ليسانسمات و فوق ليسانسمات و به زودي دكترامات هم هستيم.
درد دل
در كشور به نخبه ها اهميت مي دهند ولي به نخبه پروري يوخ.
ديگه علم بهتر است يا ثروت بعيد مي دانم موضوع انشاء باشد چون در زمان ما معلمان خودشان شك داشتند الان با مدارس انتفاعي(نه غير انتفاعي) علم گره كوري با پول داشتن خورده است.
شكايت از مسئولان فرهنگي فرنگي
قبلا شهيد بهشتي و باهنر در زمان شاه دبيرستان دين ودانش با خون دل خوردن زدند تا افرادي متدين پرورش دهند امروز اگر ما بخواهيم فرزندمان رشد علمي كنند و در مدارس درس بخوانند كه به مسائل ديني پرورش بيابند بايد حسابي پول بدهند گويا ما در كشوري لائيك زندگي مي كنيم.

حامی;87828 نوشت:
در كشور به نخبه ها اهميت مي دهند ولي به نخبه پروري يوخ .


با سلام
لطفا به توصیه گل لیلای عزیز از اصطلاحات قومیتی استفاده نکنید!!!

شروط ازدواج( تلخ اما واقعي)
جواني رفته بود خواستگاري
پدر دختر: خب پسرم ماشين داري
پسر: نه
پدر دختر: خب خونه چطور؟
پسر: نه
پدر دختر: شغل نون و آب دار چه طور؟
پسر نه؟
مادر عروس: مادر داري؟
پسر: بله
مادر عروس : خواهر چه طور؟
پسر: بله
مادر عروس: زن داداش؟
پسر: بله
مادر عروس به پدر عروس نگاه كرد و گفت تماشا كردي؟
عجب زندگي ورونه اي دارند ها اون سه تا كه بايد داشته باشن ندارن و اون سه تا كه نبايد دارن.

abcdefg;87864 نوشت:
با سلام لطفا به توصیه گل لیلای عزیز از اصطلاحات قومیتی استفاده نکنید!!!

استفاده از اصطلاحات قوميتي وقتي ايراد دارد و غيبت و بي ادبي به حساب مي آيد كه در آن توهين باشد. وگرنه همه اين ها كه گفته مي شود و مي نويسيم به فارس ها بر مي خورد(تأمل شود)

زندگي شيرين
زندگي يتان ار با كتاب زير شيرين كنيد:
مواد لازم
كليك: يك عدد
مطالعه: به مقدار لازم
عمل كردن: تا دلت بخواد
دانلود کتاب آيين همسردارى آيت الله ابراهيم امينی( كتاب دانلود كنيد)

روزی يکي برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه

وهمسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها میکنه

خلاصه

همسرش گفت : حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟

او گفت: من برای تو نامه مینویسم....

همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدیو نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
او گفت :من برای تو نقاشی میکنم ...

تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟

خلاصه

مرد به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..

این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ شما چیزی فهمیدید !!!!!!!
من که نفهمیدم
این نامه رو فقط همسرش میفهمه چی نوشته شده

حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟

خط دوم :بچه ها چه طورن ؟

خط سوم : مادرت چه طوره ؟

خط چهارم :شنیدم سر و گوشت می جنبه!!!

خط پنجم : فقط برگردم خونه....

خط ششم : می‌کشمت

خط هفتم :من از آلمان...

گريه حلال حكيمانه براي هم نوعان مان

[=Franklin Gothic Medium]از قول یک دبیر شیمی:
یه روز که سر کلاس داشتم درس می دادم، آفتاب از پنجره افتاده بود داخل کلاس و نصف بچه ها تو آفتاب بودن.
همین طور که روی تابلو می نوشتم متوجه شدم که یکی از بچه ها با یه آینه یا یک وسیله ی شفاف نور آفتاب رو روی تابلو میندازه.
اما هر بار که برمیگردم به سمت بچه ها دیگه اثری از اون نور نیست. و وقتی دوباره پشت به بچه ها شروع به نوشتن روی تابلو می کنم دوباره همون نور ظاهر میشه.
در حین نوشتن روی تابلو ، وقتی اون نور دوباره پیداش شد گفتم : « نکن!»
اما اون دانش آموز که من نمی دونستم کدوم یکی از بچه هاست باز به کارش ادامه داد.
دوباره گفتم « نکن این کارو!»
اما فایده نداشت.
بعد از چند بار تذکر دیدم فایده نداره ، رو کردم به سمت بچه ها و گفتم یعنی چی؟ شما ها مگه بچه این؟
این کارا چیه؟
من وقتی تذکر میدم ادب حکم می کنه دیگه این کار تکرار نشه....
در بین حرفهای من یکی از بچه ها گفت : « آقا ، میشه یه چیزی بگم؟!»
من هم عصبانی بودم گفتم « نه ، دارم باهاتون حرف می زنم!»
و ادامه دادم.....
دوباره همون دانش آموز گفت: « آقا ببخشید میشه یه چیزی بگم؟»
و من دوباره گفتم « نه ، وقتی حرفهای من تمام شد بگو! »
بالاخره حرفها و نصیحت های من تمام شد و اون دانش آموز دوباره گفت : « آقا حالا بگم؟»
گفتم بگو.
گفت « آقا این نور به خاطر ساعت خودتونه! »
:Khandidan!:

طالع بینی دانشجویی : یه سکه رو بالا میندازیم اگه شیر اومد میخوابیم ، اگه خط اومد فیلم می بینیم و اگه لبه اومد درس می خونیم.

یه دانشمند به یه تیکه یخ تو دستش داشت نگاه میکرد . رفیقش بهش گفت به چی اینقدر متفکرانه نگاه میکنی؟

گفت به اینکه اب ازش چکه میکنه اما کجاش سوراخه معلوم نیست!!!!!!!

گل گیسو;87341 نوشت:
سلاممممم دوباره بر اسک دینی های عزیز
اینجانب تصمیم گرفتم ی مطلب آموزنده بذارم اینجا که دل جناب حامی و دوستاشونو به دست بیارم و هم شما را بخندانم البته این داستان واقعی هستا

هشدار برای اکبرها و کبری ها(بشتابیدددددد)

ليلي و مجنون امروزي

يكي بود يكي نبود غير از خداي مهربون يه آدما داشتن با خوبي و خوشي در كنار هم زندگي ميكردن كه ميزنه و طبق عادت مالوف يه گل پسر و نازدختر عاشق هم ميشن كه با هم فاميل هم بودن و يه جورايي فاميل ما هم ميشن

خلاصه انقد انقد انقد اين دو تا بوقلمون عاشق همديگرو دوست داشتن كه حد نداشت اصلا ليلي و مجنون و ديدي اينا نوه هاش بودن ديگه.از قضا وقتي سن ازدواج اين ليلي و مجنون ميرسه مامان باباهاشون همانند ضحاك نميذارن اينا با هم عروسي كنن اين دوتا عاشق هم چون خيلي همديگرو ميخاستن و ديدن هرچي زور ميزنن فايده نداره يه تصميمي گرفتن

به هم قول دادن اون نازدختره به اولين خواستگارش بببببله بگه گل پسره هم همينطوری بره خواستگاري و زن بگيره و بعد از شيش ماه اينا از همسراشون طلاق بگيرن و با هم ازدواج كنن(آخه عقلو ببين؟؟؟!!!) حالا ببينيد آتش عشق اينا چقد شعله ور بود كه حتي وقتي با يه نفر ديگه رفتن زير يه سقف بازم فايده نداشته و هنوز عاشق همديگه بودن

خلاصه سرتونو درد نيارم اينا همين كارو ميكنن و از همسراشون طلاق ميگيرن و بعد از يه مدتي اين گل پسر ونازدختر عاشق به هم ميرسن حالا دست دست دست دست دست بازم دستا شله.......خيلي ذوق نكنيد پايان ماجرا آمريكايي تموم ميشه

زندگي خوب و خوش و خرم ادامه داشت تا ابنكه دست بر قضا زن سابق گل پسر ما(اگه گفتي چي ميشه؟؟؟هر كي درست بگه برنده ي يك سيم كارت ايرانسل ميشه خودم جايزه رو بش ميدما پس زود بگو چي ميشه؟؟؟!!) ......نه.....اينم اشتباس.....چرا داستان و هندي كردي گفتم آمريكايي.....پاسخ شما 100%غلطه.....بيخيال بابا زياد فشار نياريد خودم ميگم....زن سابق گل پسر قصه ي ما مهريه شو ميذاره اجرا، اين جناب مجنون هم براي اينكه مهريه ي زن سابقشو نده پولاشو گم و گور ميكنه و خونشون هم به اسم ليلي قصه ي ما سند ميزنه با اين ترفند از زير مهريه دادن هم در ميره(اينجا عقلش خوب كار كرد ياد بگيريد)

بعد از يه مدتي گل پسره ميخواد خونه رو بفروشه و(من دقيقا نميدونم با پول خونه ميخواست چيكار كنه ولي طبق اطلاعات رسيده از يك منبع مبسق كه حرفاي درگوشي مامان و بابا باشه مثل اينكه ميخواسته يه بزرگترشو بخره) جناب مجنون تصميم ميگيره خونه رو بفروشه كه ليلي خانم راضي نميشه سند خونه اي رو كه به نامشه رو به اسم شوهرش كنه...

يه خونه ميشه بلاي جون عشق اين دوتا.....هر روز جنگ و دعوا....ليلي و مجنون قصه ي ما تغيير اسم ميدن،ميشن خروس جنگي.....كار به جايي ميرسه كه جناب مجنون قاطي ميكنه(با درجه و دز خيلي بالا) يه شب كه زنش تو خونه خواب بوده ميره بنزين ميخره بعد بنزين و ميريزه رو خونه كه معشوقش و خونشو با هم بسوزونه...

دست بر قضا وقتي كبريت و روشن ميكنه (اينجا آماتور بازي درمياره ديگه حرفه اي نبوده، بايد يه كلاس قتل و آدم كشي پيش شما ميومد، ديگه ببخشيدش استاد اشتب كرد) بله حرفه اي نبود و دستاشو بعد از اينكه بنزين ريخت رو خونه نشست(انقد اين معلماي بهداشت ميگن دستا تونو بشوريدا) دستاشو نشست و تا اومد كبريت روشن كنه كه كرد،خودشو و اون خونه و ليلي خانم با هم خاكستر شدند......متاثر شديد؟...اينم از ليلي و مجنون قصه ي ما.......لطفا اگه زحمتي نيست،ميدونم خيلي سخته ها ولي خواهشا عبررررررررررررررت بگيريد

و شاهد ماجرا ؟"؟
ته فیلمو کی فهمیده؟
شاید شوهر عمدا خود سوزی کرده چون همچین عاشقی نمیتونه بی یارش زنده بمونه:Nishkhand:

مـــریم;88056 نوشت:
و من دوباره گفتم « نه ، وقتی حرفهای من تمام شد بگو! » بالاخره حرفها و نصیحت های من تمام شد و اون دانش آموز دوباره گفت : « آقا حالا بگم؟» گفتم بگو. گفت « آقا این نور به خاطر ساعت خودتونه! »

سلام دوستان
به همين راحتي ذهن ما تحريف ميشه چه جاهايي كه حق با ما نبوده و به دليل ميل مان خودمان را حق مي ديديم دم عيدي خونه دلمون رو هم خونه تكوني كنيم و گرد كينه ها را از ان بيرون.
ياحق

چه انتظار از من داری ؟

روزی يکي از دوستش پرسید : آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
او در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم
وي دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
او جواب داد : بر خرم سوار شده و به کشوري سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود...
به شهر ديگري رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود
ولی آخر به جايي رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟
او گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم!!!

:ok:

استادي داشتيم كه به دوستاني كه قصد ازدواج داشتند اين مثل را ميفرمودن:دو نفر را دنبال دو كار نفرست پيرمرد را دنبال خريدن درازگوش وجوان را دنبال زن گرفتن چون هر دو در اين كار عجله ميكنند!

دعای دختران مجرد

اللهم انزلنا جوانک الرشید، الغنى و الصاحب المدرک و بالخصوص المسکن الگنده!
راکب زانتیا.
لا خواهر و لا مادر.
متخصص الطبخ الغذاء لذیذ و النظافت المنزل و ماهر بالتعویضة الکهنة الطفل الصغیر.
الخاصه: الزن ذلیلا
آمین یا رب العالمین .......!
بده منتظریم .................!



دعای پسرهای مجرد
الهم نزلنا حوریاً تک دانه و توپ (خدایا منو به خاطر این درخواست سنگینم ببخش(...!
کم توقعا...!
السّن الصغیرا...!
لا کوزه ترشی...!
الوضع المالی.... عالی و جهیزیتها کاملةُ...!
و والدینها رو به موتا، ترجیحاً لا خواهر و مادر و پدر و کلهم فک و فامیلا...!
الچشم البسته (لا آفتاب مهتاب دیده(...!
کدبانوا فی المور المنزل (همه جور چیزا(...!
١٠٠% مطیع الامر، لا چون و چرا و تسلیماً لخشمنا...!
قویاً فی تحمل بوی جوراب و الغیر چیزها...!






با زلزله در هراس و در بیم شدیم
در فکر فرائض و تعالیم شدیم
گفتیم که فکر آخرت باید بود
چون رفت ،همان کسی که بودیم شدیم
می گفت دوباره این وری می آیم
با لرزه و پس لرزه، سری می آیم
اینبار نشد ، بزودی انشا ء الله
با ریشتر بیشتری می ایم

جديدترين ضرب المثل چيني مي گويد:

يک ايراني اگر هواپيمايش سقوط نکند،از حوادث رانندگي جان سالم به در ببرد، آلودگي هوا زنده اش بگذارد و زلزله زير آوار له اش نکند،حتماً از خوشحالي خواهد مرد!!!!

پیامک زد شبی لیلی بهمجنون

که هر وقت آمدی از خانه بیرون


بیاور مدرک تحصیلی ات را


گواهی نامه ی پی اچ دی ات را


پدر باید ببیند دکترایت


زمانه بد شده جانم فدایت


دعا کن مدرکت جعلی نباشد


زدانشگاه هاوایی نباشد


وگرنه وای بر احوالت ای مرد


که بابایم بگیرد حالت ای مرد


چو مجنون این پیامک خواند وارفت


به سوی دشت و صحرا کله پا رفت


اس ام اس
زد ز آنجا سوی لیلی

که می خواهم تورا قد تریلی


دلم در دام عشقت بی قرار است


ولیکن مدرکم بی اعتبار است


شده از فاکسفورد این دکترا فاکس


مقصر است در این ماجرا فاکس


چه سنگین است بار این جدایی


امان از دست این مدرک گرایی


شعري باب دل مجردها

یا رب ز کرم جزای نیکی بفرست


ماشین و آپارتمان شیکی بفرست
من میل به تک خوری ندارم، لطفا”
از این دم بخت ها شریکی بفرست

:ok:




گل ليلا;89222 نوشت:
شعري باب دل مجردها یا رب ز کرم جزای نیکی بفرست ماشین و آپارتمان شیکی بفرست من میل به تک خوری ندارم، لطفا” از این دم بخت ها شریکی بفرست

سلام
يك افرادي كه يك همسر دارند مجرد حساب مي شوند؟ دوتا كه باشند از تكي در ميايند:Nishkhand:

ماه بانو;89248 نوشت:
خود تحویل گیری

خوب جايي نشسته حقشه
خدا تو قران فرموده
افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت
ولي
نفرموده
افلا ينظرون الي پرايد ام پرشيا ام سمند كيف صنع

حامی;89259 نوشت:
خوب جايي نشسته حقشه خدا تو قران فرموده افلا ينضرون الي الابل كيف خلقت

حال گيري
يكي از دوستان روي آينه اتاقش آيه افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت ( آيا به شتر نمي نگريد كه چگونه خلقش كرديم ) را نصب كرده بود روزي يكي از بچه داشت زلف هايش را شانه مي زد كه يه دفعه رنگش قرمز شد:Narahat az: و گفت كدام فلان فلان شده اي اين آيه را روي آينه زده است.

یه جوجه ای از یه جوجه ای خوشش اومد ازش قول گرفت وقتی بزرگ شد با او ازدواج کنه و جوجه هم قبول کرد

چند سال بعد ...

جوجه اول به دیدن جوجه دومی رفت تا باهاش ازدواج کنه دید خروسه

منبع : وبلاگ زندگي آرام

ماه بانو;89696 نوشت:
یه جوجه ای از یه جوجه ای خوشش اومد ازش قول گرفت وقتی بزرگ شد با او ازدواج کنه و جوجه هم قبول کرد

چند سال بعد ...
جوجه اول به دیدن جوجه دومی رفت تا باهاش ازدواج کنه دید خروسه

به یاد ازدواج های اینترنتی افتادم که شش ماه از طریق فضای مجازی چت ارتباط برقرار می کنند گل میگن و گل میشنوند و تو افکار و رویاهاشون غوطه ور میشن بعد که وارد فضای حقیقی میشن و از نزدیک همدیگه رو می بینند ... IMAGE(<a href="http://forum.irantrack.com/images2/smilies/" rel="nofollow">http://forum.irantrack.com/images2/smilies/</a>(120).gif)

من گرفتم تو نگير

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسير … من گرفتم تو نگير
چه اسيری كه ز دنيا شده ام يكسره سير … من گرفتم تو نگير

بود يك وقت مرا با رفقا گردش و سير … ياد آن روز بخير

زن مرا كرده ميان قفس خانه اسير … من گرفتم تو نگير

ياد آن روز كه آزاد ز غمها بودم … تك و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجير … من گرفتم تو نگير

بودم آن روز من از طايفه دّرد كشان … بودم از جمع خوشان

خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير … من گرفتم تو نگير

ای مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم

زن مگير ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصير … من گرفتم تو نگير

بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم … مستحق لگدم

چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير … من گرفتم تو نگير

من از آن روز كه شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام

می دهد يونجه به من جای پنير … من گرفتم تو نگير:khaneh:

نمیدونم کی نوشته معذرت:Gig:


قوانین طلائی همسرداری (برای مردان‎ ‎):

قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و ... خوب باشد‎ ‎.

قانون دوم: باید زنی داشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید‎ ‎.

قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و اطمینان و راستگو‎ .

قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش خاطر شما باشد‎ .

قانون پنجم: خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یکدیگر بی خبر باشند‎:khaneh: ‎!!! ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

آموزش همسر داري در سه ثانيه!!!:Gig:

این ارسال توسط جناب محمد صادق در گروه زنگ تفریح یاوران مهدی بود که بنده اینجا گذاشتم بقیه هم ببینند .



ان شاالله که اسک دین اینطور نباشه. :Nishkhand:

اگه خوب به رفتار و گفتار خودمون ازصبح تا شب نگاه کنیم هزاران دلیل خنده دار میتونه توی حالات و رفتارمون باشه عصبانی شدنامون زیر آبی رفتنامون زبروزرنگیامون؟؟؟؟؟:Narahat az:

همش قرار نيست شوخي باشه
بعضيها هم بايد حکيمانه باشه

:ok:


چهار دعای برتر لحظه تحویل سال

اول دعا برای ظهور آن بی مثال


دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال
سوم رسیدن ما به قله های کمال
چهارم تمام جیب ها پر از پول ، اما حلال

:Cheshmak:


درخواست مرخصي


همسر يکي از فرماندهان پاسگاه که به تازگي هم ازدواج کرده و چندين ماه از زندگيشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش مي گذشت بدجوري دلتنگ خانواده پدري اش شده بود چندين بار از شوهرش درخواست مي کند که براي ديدن پدر ومادرش به شهرشان به اتفاق هم يا به تنهايي مسافرت کند ولي هر بار شوهرش به بهانه اي از زير بار موضوع شانه خالي مي کند. زن که در اين مدت با چگونگي برخورد ماموران زير دست شوهرش و بعضا مکاتبات آنها براي گرفتن مرخصي و غيره هم کم و وبيش آشنا شده بود به فکر مي افتد حالا که همسرش به خواسته وي اهميتي قائل نمي شود او هم به صورت مکتوب و به مانند ماموران درخواست مرخصي براي رفتن و ديدن خانواده اش بکند ، پس دست به کار شده و در کاغذي درخواست کتبي به اين شرح مي نويسد:

" جناب ....
فرمانده محترم ...
اينجانب ....... همسر حضرتعالي که مدت چندين ماه است پس از ازدواج با شما دور از خانواده و بستگان خود هستم حال که شما بدليل مشغله بيش از حد کاري فرصت سفر و ديدار بستگان را نداريد بدينوسيله درخواست دارم که با مرخصي اينجانب به مدت ... براي مسافرت و ديدن پدر ومادر واقوام موافقت فرمائيد ."
با احترام ..... همسر شما

و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش مي گذارد

چند وقت بعد جواب نامه به اين مضمون بدستش ميرسد:

*"*سرکار خانم ...
عطف به درخواست مرخصي سرکار عالي جهت سفر براي ديدار اقوام ، با درخواست شما به شرط تامين جانشين موافقت ميشود

فرمانده

نتيجه اخلاقي:
مردان طاقت دوري همسرانشان را ندارند
:khandeh!:

یا حق

حافظه قدرت شگفت انگیزی است که به یاد شما می اندازد دیروز کار مهمی داشتید و فراموش کرده اید!!!:khandeh!:
:khandeh!:

گل ليلا;91475 نوشت:
با درخواست شما به شرط تامين جانشين موافقت ميشود

این حاضر جوابی و جواب نقد آقایون که جوابی جز سکوت و اطاعت در مقابلش نیست خیلی برای بنده عجیبه :Moteajeb!: :Kaf:

:Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:

دعوای دختر و پدر
سال 1230
مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...
زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو...
باباه:جیکش در نمی یاد...
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]معنی همه چیز تغییر کرده !!! طنز

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

مدرک تحصیلی :

کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !

اوراقچی :

تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند !

حراج :

اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده

و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!

رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید

و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!

بزرگراه :

نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های ۲۰۱۰ !

شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !

شب توبه !

البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست

تحقیق :

Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه میفروشن … ۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !

گارانتی :

یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !

وقتی هم میبری میگن : تعویض که نداریم روی اون جای انگشت دست خورده هست !

بعد از ۳۸۹۲۶۴۹۸۲۶۴۳۲ بار التماس میگن اوکی تعمیرش میکنیم !

این قطعه رو ۸۹۳۶۲۴۹۳۸۲۶۴۹۳۲۸۶۴ روز دیگه میتونید تحویل بگیرید !

بیمه عمر :

قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته

تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !

سریال :

فیلمی است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین

شیوه های دزدی را به شما آموزش می دهد …!

تلفن همراه :

وسیله ای ۴ کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن ، عکس و فیلم گرفتن و...

عذرخواهی :

از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم

از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،

ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده می شود!

خودپرداز :

دستگاهی است که همیشه خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد

و اگر صفی در کار نباشد ۹۷/۴۵ درصد اوقات خراب است !

اونجاهایی هم که ظاهرا سالمه و خلوت میری کارتت رو میذاری

یهو میبینی کارتت رو قورت داد !

شناسنامه یا کارت ملی :

دفترچه و کارتی که هرکدام از آنها بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتشان لازم هستند !

اگر کارت ملی بدی شناسنامه میخوان

شناسنامه بدی کارت ملی میخوان

جدیدا هر دو رو با هم بدی گواهینامه میخوان

گواهینامه بدی میگن پس کارت ملی کو؟

کارت ملی و گواهینامه باهم بدی میگن شناسنامه کو؟

هر سه تا رو باهم بدی میگن کارت پایان خدمت کو … !!!؟

ایرانسل :

خط تلفنی است جهت ایجاد مزاحمت و سر به سر دوست و آشنا گذاشتن !

برای کلاه برداران بسیار کاربرد دارد !

از پذیرفتن خانم های بد حجاب معذوریم ! :

تابلویی که در همه جا نصب شده، جهت خنده و عوض کردن روحیه ی مردم !

سلام دوستان
لطف كنيد مطالبي كه در اين تاپيك قرار ميديد از نوع خنده حلال حكيمانه اسك ديني باشد والا مطالب طنز و فكاهي تو اينترنت زياد هست. ما هم كه الحمدلله پاك كن جديد گرفتيم خيلي هم خوب كار ميكنه:khaneh: (اي جونم چه با حال ميخنده)هر چند دوست نداريم زياد باهاش كار كنيم.:Cheshmak:

ماه بانو;91493 نوشت:
این حاضر جوابی و جواب نقد آقایون که جوابی جز سکوت و اطاعت در مقابلش نیست خیلی برای بنده عجیب

چرا جواب داره ایناهاش:

:kill:

:khaneh:

زیتون;91545 نوشت:
چرا جواب داره ایناهاش:

:kill:
:khaneh:

خیلی باحال جواب دادی زیتون جان ، کلی خندیدم :Khandidan!:

مدیر اجرایی;91515 نوشت:
سلام دوستان
لطف كنيد مطالبي كه در اين تاپيك قرار ميديد از نوع خنده حلال حكيمانه اسك ديني باشد والا مطالب طنز و فكاهي تو اينترنت زياد هست. ما هم كه الحمدلله پاك كن جديد گرفتيم خيلي هم خوب كار ميكنه:khaneh:

با سلام و تشکر از مدیریت اجرایی محترم

خب یه ذره زودتر متذکر می شدین ما حساب کار رو متوجه می شدیم :Narahat az:

وقتی دیدم به نامه ی غضنفر به همسرش ایرادی گرفته نشده ، منم نامه ی مادر غضنفر رو به غضنفر گذاشتم که کلی خنده دار بود برام

خوب بود تذکر دادین وگرنه این راه ادامه پیدا می کرد :Nishkhand:

موفق و سربلند باشید

مدیر اجرایی;91515 نوشت:
سلام دوستان
لطف كنيد مطالبي كه در اين تاپيك قرار ميديد از نوع خنده حلال حكيمانه اسك ديني باشد والا مطالب طنز و فكاهي تو اينترنت زياد هست. ما هم كه الحمدلله پاك كن جديد گرفتيم خيلي هم خوب كار ميكنه:khaneh: (اي جونم چه با حال ميخنده)هر چند دوست نداريم زياد باهاش كار كنيم.:cheshmak:

سلام
عرض ادب و احترام
تشکر ویژه از مدیر محترم اجرایی
چه تذکر خوب و به موقعی تاپیک از هدف اصلی خودش داشت منحرف می شد
چقدر خوب است در سایت کسانی هستند که به موقع اشتباهات ما را تذکر می دهند کاش در جامعه هم این طور بود
با تشکر
موفق و پیروز باشید

ماه بانو;91564 نوشت:
وقتی دیدم به نامه ی غضنفر به همسرش ایرادی گرفته نشده ، منم نامه ی مادر غضنفر رو به غضنفر گذاشتم که کلی خنده دار بود برام

سلام
اون رو هم بنده ويرايش کرده بودم
اگر توجه بفرماييد

:ok:

چرا خانوما هميشه زود قضاوت مي کنند:Gig:


يه روز مردي نشسته بود و روزنامه مي خوند كه يک دفعه زنش با ماهي تابه مي كوبه تو سرش.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

مرد گفت: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي کرد و رفت ه کاراي خونه برسه.

نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند

:ok:


.
.
.
.
.
سه روز بعدش مرد بيچاره داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ دوباره مي كوبه تو سرش!

بيچاره مرد وقتي به خودش مياد مي پرسه: اين دفعه ديگه چرا منو زدي؟

زنش جواب ميگه: آخه اسبت زنگ زده بود!:khaneh:

نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند

:ok:



گل ليلا;92309 نوشت:
سلام
اون رو هم بنده ويرايش کرده بودم
اگر توجه بفرماييد
:ok:

با سلام و تشکر
ظاهراً فقط نامها رو ویرایش کردین ؟
چشم سعی میشه اسم هیچ قومیتی رو نبریم حتی جناب غضنفر ( برای آخرین بار :Nishkhand:)

ولی بنده اینطور برداشت کردم که مدیریت اجرایی محترم کمی محدودیت بیشتری رو در بیانات شون منظور داشتند . که البته درست فرمودند و ما هم قبول داریم .

به فرموده ی ایشون مطلب طنز و جک و ... در اینترنت زیاد هست ، ولی یادمون نره به قول جناب حامی بزرگوار باید نکته دار و ادب آموز باشه :ok:

موفق و سربلند باشید.

موضوع قفل شده است