خنده حلال حكيمانه شعبه اسك دين (شکلات معنوی بدون عوارض)

تب‌های اولیه

1956 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بنظرتون این قیافه گویای چیه؟


این چشمهای معصوم خودش کاملا گویاست...

عجب شکار صحنه ای.
ممنون:Gol:

mnsy;130904 نوشت:


این کوچولو، دختر بچه ی یکی از خانم های سایت مون هست.

نمیدونم واقعا میتونه این همه برنج و گوشت رو بخوره؟!!!

آذر بانو;131037 نوشت:
این کوچولو، دختر بچه ی یکی از خانم های سایت مون هست.

نمیدونم واقعا میتونه این همه برنج و گوشت رو بخوره؟!!!

خدا ان شاء الله برای خانوادش حفظ و به بهترین مراتب دنیوی و اخروی هدایتش کنه...:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

1.يه شخصی لب دريا نشسته بود ,هي مي گفت ماشالا ماشالا، ازش پرسيدن چرا هي ميگي ماشالا گفت: پسرم نيم ساعت رفته زيرآب هنوزبالا نيامده...

2.از آسمان ندا رسيد به مؤمنى كه آرزويت بگو تا برآورده كنيم گفت عرض اقيانوس آرام را جاده بكشيد ندا آمدكاريست بس دشوار، مصالح زياد خواهد و كارگر فراوان، آرزويى ديگركن گفت: قدرتى خواهم تا زنها را بشناسم ندا آمد همان جاده كه خواستي 2بانده باشد يا 4بانده؟

تست شغلی
براي اينکه تشخيص دهيد کارمندان جديد رابهتر است در کدام بخش به کار بگماريد، مي‌توانيد به ترتيب زير عمل کنيد:400 عدد آجر در اتاقي بگذاريد و کارمندان جديد را به آن اتاق هدايت نماييد. آنها را ترک کنيد و بعد از 6ساعت بازگرديد. سپس موقعيت ها را تجزيه و تحليل کنيد:

- اگر دارند آجرها را مي شمرند، آنها را در بخش حسابداري بگذاريد.
- اگر از نو (براي بار دوم) دارند آجرها را مي شمرند، آنها را در بخش مميزي بگذاريد.
- اگرهمه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند، آنها را در بخش مهندسي بگذاريد.
-اگر آجرها را به طرزي فوق العاده مرتب کرده اند، آنها را در بخش برنامه ريزي بگذاريد.
- اگر آجرها را به يکديگر پرتاب مي کنند، آنها را در بخش اداري بگذاريد.
-اگر در حال چرت زدن هستند، آنها را در بخش حراست بگذاريد.
-اگر آجرها را تکه تکه کرده اند، آنها را در قسمت فناوري اطلاعات بگذاريد.
-اگر بيکار نشسته اند، آنها را در قسمت نيروي انساني بگذاريد.
- اگر سعي مي کنند با آجرها ترکيب هاي مختلفي داشته باشند و مدام جستجوي بيشتري مي کنند و هنوز يک آجر هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذاريد.
-اگر اتاق را ترک کرده اند، آنها را در قسمت بازاريابي بگذاريد.
-اگر به بيرون پنچره خيره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ريزي استراتژيک بگذاريد.
-اگر بدون هيچ نشانه اي از تکان خوردن آجرها با يکديگر در حال حرف زدن هستند، به آنها تبريک بگوييد و آنها را در قسمت مديريت قرار دهيد.

منبع : نرم افزار نیش ها و نوش ها

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه

:Khandidan!:

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر
:Khandidan!:


دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاک شیراک بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو میخواست
:Khandidan!:

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم
:Khandidan!:

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم
:Khandidan!:

سلام
هر کی از عزیزان به این 5 تا پست بنده یه خنده مشدی کرده،اموات ما رو به یه صلوات مهمون کنه،ایوالله.
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.


برای اینکه شناسایی نشیم تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.کد رمز آب هم 256 بود.من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 256 بفرستید.اما خبری نشد .بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات 256تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت.

همه برن سجده..!!!

شب سیزده رجب بود. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.

بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود. تعجب کردم! همچین ذکری یادم نمی آمد! خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند. هر چه صبر کردیم خبری نشد. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.

بچه ها منفجر شدند از خنده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیو هدیه کردند!

اخوی عطر بزن

شب جمعه بود

بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل

چراغارو خاموش کردند

مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی

زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت

یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما

عطر بزن ...ثواب داره

- اخه الان وقتشه؟

بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا

بزن به صورتت کلی هم ثواب داره

بعد دعا که چراغا رو روشن کردند

صورت همه سیاه بود

تو عطر جوهر ریخته بود...

بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..

پلنگ صورتی

شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .

نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!)

معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته

به نقل از یک سایت

پـَـَـ نــه پـَـَــ ( طنــــز )

به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای 50 درجه تستش کنم
رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ “زوروِ ” داره از دست گروهبان گارسیا در میره

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه

کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر

دارم با تلفن حرف میزنم. زنم میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سارکوزی بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو می خواست

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش می کنیم

صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت می‌کنه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست

حالا از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم

تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم صادقی گوش بدیم!

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم

میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم

رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !

جلو توالت عمومی… آقاهه میگه ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکیم اومدیم عید دیدنی

تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!

روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه… اومده میگه… روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم

دراز کشیده بودم لب استخر. دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم. مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجا میخورمش

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم

جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم

با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا كنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده كنن

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟

ماجرای طنز

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!


شبها سر سفره افطار، دستهای خالیتو با اخلاص و بی آلایش بالا بگیر و چند دقیقه ای نگه دار :Sham:
.
.
.
.
.
.
.تا بقیه هم بتونن یه چیزی بخورن :khandeh!:

سلام خدمت دوستان عزیز
این اتفاق برای خودم افتاد کلی خندیدم. گفتم شاید شما هم بخندید!!!
اول کمربندهای ایمنی رو ببندید، بعد مراحل زیرو به ترتیب دنبال کنید:

1) برید به این صفحه: http://www.askdin.com/showthread.php?t=5540&page=3

2) پست 27 رو بخونید!

3) حالا برید بالا یا پایین صفحه سمت راست کنار دکمه " موضوع جدید" رو بخونید!!

:ghash::ghash::ghash:

همیشه خندان باشید!!!

abcdefg;135041 نوشت:

1) برید به این صفحه: http://www.askdin.com/showthread.php?t=5540&page=3

با سلام و احترام

لينك باز نميشه!

در پی ابداع شگفت‌انگیز شبکه اول سیما در استفاده از سوالات چهاگزینه‌ای و زیرنویس در هنگام پخش سریال «سقوط یک فرشته» با تلاش شبانه‌روزی همکاران، متن کامل این سوالات در اختیار ما قرار گرفت، که در ادامه از نظر می‌گذرانید:

۱- عبارت «سقوط یک فرشته» یعنی چه؟

الف) یعنی یک سریال ماه رمضانی الف ویژه معناگرای دین‌پرور اخلاق‌مدار

ب) یعنی سقوط یک فرشته بر سر سفره یک عده آدم ویژه‌تر

ج) به شما ربطی ندارد!

د) گزینه جیم

۲- به نظر شما چرا «سارا» گول شیطان را خورد؟

الف) چون روزه نبود!

ب) چون از فاطمه زیباتر نبود!

ج) حاج آقا (مدیر شبکه) اینطوری می پسندید!

د) لپ‌تاپ + آب انار + جعبه موسیقی

۳- چرا «سارا» در هر قسمت هی بیشتر گول شیطان می‌خورد؟

الف) چون چادرش را به باد داد

ب) چون عشق شوهر او را کور کرده است

ج) در برخی کتب نقل شده که اگر خوردی، دیگه خوردی، در نتیجه باز هم می‌خوری و دائم هی می‌خوری!

د) چشم شیطان سارا را گرفته!

۴- نقش «یاور» در سقوط یک فرشته چیست؟

الف) نقش تلنگر قصه را بازی می‌کند.

ب) او بهلول موبور قصه است.

ج) باید صبر کرد، چند قسمت دیگر هنوز مانده است و می‌توان برای او نقش دست و پا کرد!

د) نقشی ندارد و تنها برای انبساط خاطر بیننده، گاه‌گاهی می‌رود روی ویبره!

۵- نیما چطور به شیطان تبدیل شد؟

الف) با عینک دودی و تراشیدن ریش‌هاش

ب) حلقه کیهانی

ج) با ماشین مدل اوووووووووف

د) با کافی شاپ در تپه‌های آنچنانی

۶- پدر سارا چطور او را نجات خواهد داد؟

الف) با ازدواج سه باره!

ب) با کشتن نیما بوسیله یاور

ج) با استفاده بهینه از حاج آقا داریوش کاردان از پشت تلفن

د) خدا بزرگه وچند قسمت دیگه باقی مانده!

۷- چرا همسر حاج بابا فوت کرد؟

الف) نویسنده جز ازدواج نقشی برای او ننوشته بود

ب) حضور بازیگر در دو تله‌فیلم و یک سریال همزمان دیگر

ج) ایجاد بهانه‌ای برای ازدواج سه‌جدد (مجدد+یک) حاج بابا

د) این اتفاق دو پیام اخلاقی دارد: اگر دخترتان گول شیطان را بخورد همسرتان می‌میرد/ همسر دوم باعث بدبختی دختر همسر اول می‌شود!

۸- نیما چه برنامه‌های خباثت آلودی برای سارا دارد؟

الف) پکاندن مغز او از طریق قرص‌های خیلی بد و روان گردان و مواد خفن!

ب) خراب کردن شناسنامه او به وسیله یک پارتی درست و درمان در یک دفتر ازدواج

ج) بی‌بند و باری کردن او با پوشیدن مانتوی قرمز با رعایت حجاب اسلامی!

د) رفتن به کافی شاپ، حلقه کیهانی، ارتباط با جریان انحرافی و ماشین سواری با سرعت زیاد + خوردن آب میوه درملاعام

۹- علت مرگ ماهی ها در این سریال چیست؟

الف) تخریب دولت خدمتگزار و نا امید کردن گروه‌های تولیدی و صنعتی و نا کارآمد جلوه دادن طرح بنگاه‌های زود‌بازده

ب) گرفتن نما‌های طولانی برای پر کردن هر قسمت بدون درد سر سکانس‌های خارجی

ج) به همان علت حضور یاور در سریال

د) طبق تحقیقات ماهی ها از جمله موجوداتی هستند که حضور شیطان را حس می‌کنند و در صورت سقوط یک فرشته، جان می‌دهند.

۱۰- پیام‌های اخلاقی- اجتماعی سقوط یک فرشته چیست؟

الف) هنوز هم می‌شود به خوبی شانه‌های تلویزیون را گرفت و به ریش ملت خندید!

ب) برای ساخت یک سریال ۳۰ قسمتی نیاز به فیلمنامه نیست و مراحل تولید کلا «شعر» است

ج) از پذیرش داماد پولدار تحت هر شرایطی خودداری کنید، حتی همسایه‌شدن با او خطرناک است

د) پرورش ماهی = بدبختی و فلاکت و سقوط

۱۱- نقطه قوت حاج بابا در این سریال چیست؟

الف) جوان مرگ کردن زن‌هایی که اختیار می‌کند

ب) تربیت فوق العاده دخترش

ج) مدیریت شگفت آور پرورش ماهی

د) اعتماد به نفس بالا برای ادامه زندگی

۱۲- نقطه ضعف سریال سقوط یک فرشته کجاست؟

الف) آنجا!

ب) نبود گشت ارشاد و چرخ زدن‌های بی‌تربیتی نیما و سارا در ماشین رو باز و آب انار و اینا

ج) دور زدن روحانیت و محو کردن نقش آن در سریال (کلا روحانی در این سریال کم است)

د) این مجموعه هیچ نقطه ضعفی ندارد

۱۳- کدام بخش سریال را بیشتر دوست دارید؟

الف) «نیما- سارا» بازی‌

ب) نریشن‌های شیطان خان جان!

ج) تیراژهای کاملا مربوط و فوق تصور در پایان هر قسمت

د) آگهی‌های بین سریال بویژه برنج «منم من...منم من»

۱۴- نقش فاطمه تا پایان سریال چیست؟

الف) گریه کردن برای مرگ مادر با چادر

ب) ادامه تحصیل و جواب رد به خواستگار بسیجی

ج) نصیحت سارا و نیما

د) جورکردن همسر برای حاج‌بابا

۱۵- آخر سریال «سقوط یک فرشته» چه می‌شود؟

الف) شیطان روسیاه می‌شود، سارا به آغوش خانواده باز می‌گردد، توبه می‌کند و همسر دوم حاج‌بابا زنده می‌شود، قرآن به امامزاده بر می‌گردد...

ب) هرچی حاج‌آقا بگه(مدیر شبکه)

ج) گزینه الف

د) نیما در استخر ماهی‌ها خفه می‌شود و پریچهر تا آخر عمر چلاق می ماند و سارا متنبه می‌شود و حالا گزینه الف.

۱۶- به نظر شما چطور می‌شود هنرمندان کشور بی‌حیثیت شوند؟

الف) انتخاب آنها برای سریالهای ماه رمضان

ب) قبول کردن پیشنهاد کار ویژه در ماه رمضان

ج)وجود تهیه‌کننده‌های عاشق مردم

د) شایسته سالاری در رسانه ملی

****

پاسخ‌های خود را یا تلفنی به ۱۶۲ برسانید و یا به صورت زنده برای ما کامنت بگذارید، به ۵۰ نفر از برگزیدگان به قید قرعه تا سال آینده یک دست(!) سوار شدن در ماشین نیما همراه با آب انار و همچنین فیلمنامه کامل سقوط یک فرشته ـ انشاء الله ـ تقدیم می‌گردد.

منبع
http://jahannews.com/vdcdxs0fnyt0js6.2a2y.html

بی ریا ترین نماز جماعت!!!

یکی می گفت هر کاری می کنم پسرم نماز نمی خونه
گفتم یه عمر وقتی تو سن رشد بود نماز نخوندی ازت الگو بگیره حالا خودتو سرزنش کن!!!

نازی..
منم یه دختر کوچولوی 2 ساله رو می شناسم وقتی اشتباهی می کنه سرش رو روی سجده می زاره تا از خدا معرت خواهی کنه. سجده کردنش خیلی قشنگه..

مجادله در ادبیات بر سر یک خال



حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا راهر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما رابه خال هندویش بخشم تمام روح اجزا راهر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشدنه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا راسر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشندنه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عیاد زاده
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما راخوشا بر حال خوشبختش،
بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم ،
نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم ؟ چه معنی دارد این کارا ؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاًکه با جراحی صورت عمل کردند خالها رانه حافظ داد املاکی ،
نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها ،
بگیرند وقت ما ها را ؟

مسیحا;148866 نوشت:
مجادله در ادبیات بر سر یک خال

اینم لیست کاملترش حوصله دارین بخونین

حکایت دعوا بر سر از زمان خواجه حافظ شیرازی آغاز گردید و تا زمان معاصر ما کشیده شد ! داستان با بیتی از اشعار حافظ شروع گردید . سپس صایب تبریزی در سالهایی بعد بگونه ای انتقادی و با الگو برداری از اصل شعر حافظ را محکوم به اشتباهش کرد و نهایتا شهریار پاسخی برای صایب تبریزی سرود

[="red"]حافظ[/]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

صایب تبریزی[="red"]
[/]
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

[="red"]شهریار:[/]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صایب که می بخشد سرو دست و تن و پا را

سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بهر ترک شیرازی که برده جمله دلها را

[="red"] امیر نظام گروسی در جواب حافظ میگه:[/]

اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را

جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

البته موارد بالا بصورت رسمی و از قول شاعران شناخته شده بود .

بهرحال داستان به اینجا ختم نشد و در گوشه کنار اشعاری را

با مضامینی مشابه داریم

مثلا

[="red"]سارا گیلانی[/]
در حمایت از شعر حافظ شیرازی در جواب اشعار صائب تبریزی و انوشه تهرانی فرمودند :

اگر آن مهوش گیلان بدست آرد دل ما را
بدو بخشم به سهم خود، چو حافظ ملک دنیا را
تن و جان، روح و معنا را به مخلوقی نمیبخشم
اگر بخشم به او بخشم که برپا کرده دنیا را

و

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

فدای مقدمش سازم سرودست و تن و پا را

من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم

نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

[="red"]و یا دکتر انوشه با کمی ور رفتن با اشعار فوق گفته:[/]

اگر آن مه رخ تهران بدست آرد دل ما را

به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن دلبر شیرین که شور افکنده دنیا را

سید حسن حاج سید جوادی در جواب به دکتر انوشه:

اگر میر کمانداران به دست آرد دل مارا

به ابروی خمش بخشم هزاران شعر زیبا را

تمام روح و معنا را به دست یار می بینم

چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را

[="red"]ویا در جایی دگر کمی طنزآلود[/]

آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا

سر و دست و تن و پا را ز خاک گور میدانیم

زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را

و

عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را

چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا

[="Red"]محمدرضا محمدی هم زیبا گفته که:[/]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا

نه می بخشم سمرقندش ، نه می بخشم بخارا را

هرآن کس چیز می بخشد ، به یک باره نمی بخشد

که شاید عشق آن دلبر کند آزرده دل ها را

بباید صبر بنمودش که تا عشقش شود دائم

نه چون آن کس که می بخشد به یک دم روح و اجزا را

[="Magenta"]اما داستان باز هم ادامه یافت[/]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را

مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟

که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را

کسی که دل بدست آرد که محتاج بدنها نیست

که صایب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را

تابه این شعر میرسیم که با کمی تغییر در وزن ، حافظ را مسؤل تمام این دعاوی میداند

چنان بخشیده حافظ جان! سمرقند و بخارا را

که نتوانسته تا اکنون کسی پس گیرد آنها را

از آن پس بر سر پاسخ به این ولخرجی حافظ

میان شاعران بنگر فغان و جیغ دعوا را

وجود او معمایی است پر از افسانه و افسون ببین!

خود با چنین بخشش معما در معما را

[="red"]دوستی گوید:[/]

هر آنکس چیز می بخشد ،به زعم خویش می بخشد

یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را

کسی چون من ندارد هبچ در دنیا

و در عقبا نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را

[="red"]
محمد فضلعلی میگوید:
[/]

اگر یک مهرخ شهلا بدست آرد دل ما را

زیادت باشد او را گر ببخشم مال دنیا را

سر و دست و دل و پا را به راه دین می بخشند

نه بر گور و نه بر آدم گری بخشند این ها را

[="red"]و در جواب دکتر انوشه و شهریار و... محمد فضلعلی می گوید:[/]

مگر ملحد شدی شاعر که روح و معنیش بخشی

نباشد ارزش یک فرد زیبا روح و معنا را

امام عصری و حاضر! چنین بیهوده می گویی؟

که روح و معنیش بخشی یکی مه روی شهلا را ؟

وگر لایق بود اینها به خاک پای او بخشم

که نالایق بود دست و سر و هم روح و معنا را

[="red"] و محمد فضلعلی در ادامه به طنز می گوید:[/]

مگر یک مه رخ خاکی به معنا چیز میبخشد؟

وگر روح ارزشش این گونه باشد عرش اعلا را؟

به یک مه روی تهرانی مگر معناش میبخشند؟

به یاوه چرت می گویی! ندانی این معما را!

الا ای حاتم طائی ! زجیب غیب می بخشی؟

نباشد ارزش یک بچه میمون ! روح ومعنا را!

البته این جواب موید حافظ است نه در جواب او! که معشوق را باید پایاپای هدیه بخشید!و ارزش ترک شیرازی بیش از سمرقند و بخارا نیست!

هرگاه جوابم تکمیل تر شد اینجا خواهم آورد...

[="Red"]آقا سهراب از باز دید کنندگان عزیز هم چنین بر ما روایت همی کنند که:[/]

((دوست عزیز حواستان کجاست؟ با این غزل مهرانگیز رساپور (م. پگاه) جناب حافظ سمرقند و بخارا را 5 سال پیش از ترک شیرازی پس گرفته و داده است به خود خانم پگاه! بفرمایید:

چنان بخشیده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گیرد آن‌ها را !

پگاه و بخشندگی حافظ !
مهرانگیز رساپور ( م . پگاه)

از آن پس برسر پاسخ به این ولخرجی حافظ
میان شاعران بنگر، فغان و جیغ و دعوا را

وجودِ او معمایی ست پر افسانه و افسون ١
ببین خود با چنین بخشش، معما در معما را !

بیا حافظ که پنهانی، من و تو دور ازاین غوغا
به خلوت با هم اندازیم این دل‌های شیدا را

رها کن ترکِ شیرازی! بیا و دختر لر بین !
که بریک طره‌ی مویش، ببخشی هردو دنیا را !

فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گیسو !
نگر بر دلبر جادو، که تا ته خوانده دریا را ! ٢

شبی گربخت‌ات اندازد به آتشگاهِ آغوشش
زخوشبختی و خوش سوزی ، نخواهی صبح فردا را

شنیدم خواجه‌ی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»

* * *
بدین فرمایش نیکو که حافظ کرد می‌دانم ،
مگر دیگر به آسانی کسی ول می‌کند ما را !

[="Blue"]در اینجا بد نیست نگاهی بندازیم به نظرات و اشعار و جوابیه های برخی از بازدیدکنندگان وبلاگ که با نام خودشون درج کردم..
[/]
ضمنا از همه دوستان کمال تشکر رو دارم که همکاری کردن.

[="red"]داوود
[/]
گر آن لر شیرین گو بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم آن یکی و آن دو تا را
که کس گر چیز می بخشد از این چیزها می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند وبخارا را

[="red"]مونا[/]

گر این استاد شورین وصف و
تلخین رو بیابد برگه مارا

به جان مادرم بخشم تمام جیب بابا را

فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گیسو !

نگر بر دلبر جادو، که تا ته خوانده دریا را !

شبی گربخت‌ات اندازد به آتشگاهِ آغوشش

زخوشبختی و خوش سوزی ، نخواهی صبح فردا را

[="red"] حمید :[/]
اگر آن سرور و مولا نماید یک نظر ما را
به خاک پای او بخشم تمام لحظه هایم را
چرا بخشم سمرقند و بخارارا
چرا بخشم سر و دست و تن و پا را
چرا بخشم تمام روح و اجزا را
چرا بخشم تمام روح و معنا را ب
تمام روح و معنا جمله باشد دست او ما را ب
چه باک ار من ببخشم هر دو دنیا را

بــهــایـش هـــم بــبـــایـــد او بـبخشد کل دنیـــــا را

مـگــر مـن مـغـز خــر خــوردم در این آشفته بــازاری

کــه او دل را بــه دست آرد ببخشم مــن بــخارا را ؟

نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را

و نــــه چـــون شهریـــارانم بـبـخشم روح و اجــزا را

کـــه ایـن دل در وجـــود مــا خــدا داـند که می ارزد

هــــزاران تــــرک شیـراز و هـــزاران عشق زیــبــا را

ولی گــر تــرک شـیــرازی دهـد دل را به دست مــا

در آن دم نــیــز شـــایـــد مـــا ببخشیمش بـخـارا را

کــه مــا تــرکیم و تبریزی نه شیرازی شود چون مـا

بـــه تــبــریــزی هـمـه بخشند سمرقـند و بـخـارا را

نثار مقدمش سازم شهنشاهی عالم را

اگر حافظ بدو بخشد سمرقند و بخارا را

و یا آن کرد گروسی تن و جان و سر و پا را

وگر با فخر می بخشد انوشه روح و معنا را

دم از قیمت زنند آخر برای درّ بی همتا

ولی آصف که می گوید شهنشاهی عالم را

بدو بخشد تن و معنا،بهشت و عرش اعلا را

[="red"]مجید نصیری (اهورا) گفته:[/]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام این هدایا را

که آن حافظ بر صائب به پشتش شهریارانم
به ظن خویش میبخشند سر و روح و بخارارا

مگر من جای او باشم که گیرم خرده بر کارش وگرنه
کدامین مدعی چون من بسنجد قدر آن زیبای رعنارا

خداوندا بر آن یکتاییت سوگند که آن مه روی شیرازی
اگر باشد! بود نوری ز روی تو ته چشم "اهورا "را

همه من پیشکش کردم بی آنکه بینمت جانا

کنون شیدایی ام باشد همه داراییم مه رخ

که آن را نیز می بخشم به خال هندویت یارا

[="red"] علی.ا[/]

خیلی کیف کردم و لذت بردم ولی نمیدونم چرا همه .همه چیزو به ترک شیرازی میبخشن. چون خدائیش هیچ وقت زیبا روهای شیراز به تبریز نمیرسه به خاطر همین یه جوابیه هم من مینویسم:(البته من تبریزی نیستم ولی تبریزی ها رو دوست دارملبخند)

اگر آن ترک تبریزی بدست آرد دل مارا
به لبخند ذلیخایش ببخشم کل دنیا را
به لبخند ذلیخایش که دادم کل دنیارا
بریزم زیر پایش ساکنان عرش اعلا را
نه چون حافظ نه چون صائب نه همچون شهریارانم
که بر آن ترک شیرازی دهند اینها و آنها را
نمی بخشم سمرقندی. تنی. روحی به شیرازی
که هرگز می نبردست او در این عالم دل ما را
تفاوت بین اینها از زمین تا آسمان باشد
کجا گیرد زمین خشک صحرا جای دریا را
اگر من برگزینم ترک شیرازی به تبریزی
ونوس زیبای زیبایان ملامت میکند ما را
امیدم هست هر شاعر برای وصف زیبائی
چنین گوید از این پس شرح حال روی زیبا را
به زیبائی! که حتی حوریان عرش اعلا هم
نمیگیرند هرگز جای ترک آذری ها را

[="red"] شاعری متخلص به ستوده:[/]

اگر از رحمت اعلا فرا گیرد دل مارا
همان حافظ چه می داند به معنی شور سقا را

[="red"]رادین :
جواب شحص خودم:[/]

اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل ما را
بدو بخشم دل و مهر و وفا ها را
نه مثل دیگران بخشم تمام روح و معنا را
سرو دست و تن و پارا سمرقتد و بخارارا
جوان مردی نه ان باشد که پشت رفتهگان بندی
مرام عشق نه ان باشد که از مال دیگری بخشی
تمام روح و معنا را سر و دستو تنو پا را سمرقندو بخارا را
فقط ان خالقی بخشدکه خلق کرده ما ها را
نه من ان خلق محدود که با گفتنم بخشم

[="red"]آقا احسان هم حجت رو برهمه تمام کرد.....[/]

[="red"]احسان:[/]

در شعر حافظ معنای ترک را اینگونه می نویسند که ترک به معنای زیبا رو هست نه قوم ترک .. !!

[="red"]میم شین :[/]

یکی بخشد به او ملک و یکی روح و یکی معنا
یکی بازارگرمی می کند آن قلب شیدا را

یکی بر نعل می کوبد دگر بر گرده سندان
ببین آن دلبر زیبا چه کرده این دل مارا؟

اگر آن دلبر زیبا بدست آرد دل مارا
بگویم من به جای این همه غوغا و اشعارا

که ای دل هرچه داری از وجود او بود ممکن
همه درد و بلای او ندارد قابل مارا

زسر تا پای انگشتان فدای غمزه و نازش
دهم بهر وصال او بقای عمر دنیا را

[="red"]هادی احمدی « سروش »[/]

هزاران یار زیبا رخ بدست آرند دل ما را
نه می‌خواهم نه می‌بخشم ز جسم خود سر و پا را
دل و جسمی اگر بخشم ز بهر یارِ زیبایی
کجا بر وصل خوش بینم تماس این بدنها را!؟
اگر حافظ در این دوران، نگاه مه رُخان می‌دید
پشیمان می‌شد از بذلِ سمرقند و بخارا را
نه تهرانی نه شیرازی به یُمن تیغ و جراحی
ندارد ارزشی دیگر، رخ صد یار رعنا را
ز راه دین، سر و پا را نمی‌بخشد دگر عاقل
وگرنه عابد و زاهد دهند اجزای اعضا را!
بجز این عالم شیرین کجا دانم که معنا چیست!
که بخشم بهر دلداری، جهانی هم ز معنا را
سروش و کرد گروسی ز یک شهرند و چند معنا
مکن شاعر بنام شعر مراعات اینها را

[="red"]اینم جوابیه آقا محمد و ختم غایله:[/]

جالبه واقعا برای من، یعنی تمام این شعرا معنی این بیت را نفهمیدن!!! این بیت یعنی"اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را" دیگه من کاری با بقیه ندارم و سمرقند و بخارا رو به خال هندوی اونجا می بخشم! در واقع ضمیر "یش" به شخص هندو برمیگردد نه به ترک شیرازی. کلا حافظ کارش درست تر از این حرفاست!

[="red"]ایشون هم خودشونو اینجوری معرفی کردن.:[/]
[="red"]یک انسان [/]

سلام دوست خوب حالا که دعوا بر سر ترک شیرازیه منم یه جوابیه بنویسم بد نیست

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم هر آنچه مانده بر جا را
که آنچه شهریار و حافظ و صائب به خال هندو بخشیدند
همه من پیشکش کردم بی آنکه بینمت جانا
کنون شیدایی ام باشد همه داراییم مه رخ
که آن را نیز می بخشم به خال هندویت یارا

[="red"]محمدرضا فاضلی :[/]
اگر آن دخت ایرانی به دست آرد دل ما را
گشم سرمه دوچشمم را زخاک مقدمش یارا
نمیگویم که ترک ولر بباشد یا که شیرازی
نمیخواهم کنم هرگز در اینجا من نژاد بازی
بباشد شیعه مولا و هم یک دخت ایرانی
چه فرقی میکند حالا که لر هست یا که تهرانی
زخاک مقدمش خواهم که چیزی زو نمیکاهد
نه چون شاعر که خال وگیس وکام ودیده میخواهد
کشم سرمه به چشمانم مرا نور بصر زاید
دل یارم به دست آرم مرا هم منفعت آید
نه چون او که هوس دارد وجان خویشتن بخشد
بود بهر خودش آفت سوالش هم خطا باشد

[="red"]و دوستی که نخواست نامش فاش شود!!!!!!!! در دو نوبت فرموده اند:[/]

اینترنت :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را
.........
اگر آن ترک تبریزی به دست آرد دل ما را
به رنگ گونه اش بخشم، بهشت هر دو دنیا را
نه چون حافظ که دنیا را،نه چون کردی که اعضا را
نه چون تهرانی عاشق ،که بخشد روح و معنا را.

[="red"]طاهره خیابانی مقدم :[/]
اگر ... که کردست عاشق دل ما را / همو که نبخشم یک تار مویش را
به یک لبخند به یک وعده به یک وعید / بی منت بخشم به او که خواسته هایش چون خودش یکتا
چه ملک خویش و سمرقند و بخارا را / چه دست و پا و روح و معنا را
نه چون آنان که خود خواهند و می بخشند هر چه خود خواهند را

[="red"]فریاد شریف :[/]

اگر آن ترک بجنوردی که جان من به قربانش به دست آرد دل ما را/ ازو گیرم همه غم و درد و رنج هایش را/
بخشش اعضا به کار کس نمی آید/ به دنیا ها بیارزد گر بگیری از یار دردهایش را

[="red"]سپنتا هم که به کل آب پاکی رو ریخت رو دست همه مون:[/]

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بدست آورده او گنجی که ارزد کل دنیا را

[="red"]یاسر از گلپایگان :[/]

اگر آن مه وش گلپا بدست آرد دل ما را / به تاب زلف او بخشم تمام هستی خود را ..
اگر می خواهی ببخشی چون من یاسر ببخش / نه چون حافظ،نه چون صائب ، سمرقند و سر وپارا ...
گر گذر کردی به کوی یار ما خود شهریار / فنا سازی هوای کوی او تمام روح و اجزا را...

[="red"]دوستی که خودشو من معرفی کرده اضافه کرده ان که :[/]

وقتی که ندونی قافیه و وزن و مشاعره و قانون و "حرف و صوت و گفت"، بعد یکدفعه می زنی زیر کاسه کوزه های شعرای محترم که غبغب پرباااااااد یا کم بااااااد دارند و میگی:
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

بعد هم یاد این مصرع می افتی:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم

[="red"] پدرام یوسفی هم رو کرده به ترک شیرازی و قشنگ گفته :[/]

ببین ای ترک شیرازی چه آشوبی به پا کردی
بدون مقصد و بی سود به هم انداخته ای ما را
کمر بستند همه تک تک،یکی بعد از یکی دیگر
طلف کردند همه با هم همه شعر و غزل ها را
الا ای خالق عالم بیا لطفی به ماها کن
بکش این ترک شیرازی رها کن این دل مارا

[="red"]طه محمدی :[/]

اگر آن بانوی ایرانی بدست آرد دل مارا
لحظه ای با او بودن را ندهم کل دنیا را

همه ایران سرای ماست.ترک ،شیرازی ،لر ....فراموش نکنید همه ایرانیم.

[="red"]محمد حسین صفدری هم آتیشش خیلی تنده :[/]

چرا حافظ به یک خالی ببخشی این همه جا را؟
چرا چیزی ببخشایی که دارد قیمتی بالا
تو یک چیزی ز پیش خود همین جوری به او دادی
ولی اکنون بیا بشنو ز ما این درد دل ها را
اگر بخشنده بودی خب به من چه حرف من این است
به جان هم چرا انداختی یک مشت خل ها را
برای شعر تو هر شاعری ایراد می گیرد
حیا کن حافظا ول کن سمرقند و بخارا را

[="red"]و بازم فرمودند:[/]

اگر آن موش صحرایی به دست آرد دل ما را
کدامین گربه می ماند گرسنه در خیابان ها
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشی؟
نگه کن گشنه مانده گربۀ بیچارۀ تنها
اگر مردی برای گربه شامی را مهیا کن
نمی خواهد ببخشایی سمرقند و بخارا را

[="Red"]و به قول خودم (صاحب منبع):[/]

اگر مشکات به دست آرد دل ما را

به خال آن لبش بخشم تمام این غزل ها را ...

منبع:zaros.persianblog.ir/


آیا میدانید . . .

اگر 90/9/9 ازدواج کنید

9 سالگرد ازدواجتان میشود 99/9/9

انجمن خلاقان بیکار !

*****************
فقط 56 روز دیگه فرصت دارین :Narahat az: :khandeh!:

آذر بانو;149446 نوشت:
اگر 90/9/9 ازدواج کنید 9 سالگرد ازدواجتان میشود 90/9/9

:Gig:
فکر کنم اینجا یه اشتباهی شده!
شما باید می نوشتی: 9سال دیگر سالگرد ازدواجتان می شود 99/9/9

حالا یه وقت 90/9/9 قمر در عقرب نباشه!:khandeh!:

مریم صبا;149458 نوشت:

:Gig:
فکر کنم اینجا یه اشتباهی شده!
شما باید می نوشتی: 9سال دیگر سالگرد ازدواجتان می شود 99/9/9

سلام
ممنونم، احسنت به دقت نظرتون :Kaf: :Gol:
شاید میخواستم تست بگیرم :Cheshmak: :Nishkhand: (توجیه اشتباهات)

مریم صبا;149458 نوشت:

حالا یه وقت 90/9/9 قمر در عقرب نباشه!:khandeh!:

به این موردش فکر نکرده بودم ولی الان دقت کردم دیدم روز چهارشنبه و 4 محرم هست. :Narahat az::Esteghfar: (قمر در عقربش رو نمیدونم.)


خداوند مرد را آفرید و به زنها قول داد مرد ایده آل را میتوان در هر "گوشه" زمین پیدا کرد!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

و سپس زمین را گرد آفرید!!!

دیکتاتور کیست !؟
بچه ای است ۲ ساله
که ۲۰ نفر مجبورند به خاطر اون کارتون نگاه کنند

:Nishkhand:

آذر بانو;153672 نوشت:
خداوند مرد را آفرید و به زنها قول داد مرد ایده آل را میتوان در هر "گوشه" زمین پیدا کرد! . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . و سپس زمین را گرد آفرید!!!

سلام.
فکر می کنم می شه کمی بیشتر به شوخی ها دقت کرد، نه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بدون شرح !



فرق بچه ها بالاشهر بچه های پایین شهر

.

.

.

فقط يه ايراني ميتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟

فقط يه ايراني ميتونه هر چیزی که میوفته رو زمین ! با یک فوت ضد عفونی‌کنه

فقط يه ايراني ميتونه جلد بستنی که هیچی توش نداره رو لیس بزنه ولی بعد وقتی مهمونی تموم میشه همینطوری دیس دیس غذا بریزه تو سطل اشغال!!!

فقط يه ايراني ميتونه ساعت مچی ببنده رو دستش بعد اگه بهش بگی ساعت چنده؟موبایلشو در بیاره و ساعت رو اعلام کنه

فقط يه ايراني ميتونه از حق اجتماعی خودش فقط در صف نانوایی و تاکسی دفاع کنه

با ما باشيد در صفحه بعد...:ok:

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده …… گفت : می خوای بری جایی؟ … گفتم : بله پدر عزیزم
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد فرزند صالح)

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم…اگه شما صلاح بدونین
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)

:khaneh:

بنام خدا.
سلام.
از شوخی های پیامبر ص و امام علی ع:
روزي پیامبر (ص) با امام علي (ع) در مجلسي خرما تناول مي فرمود، و ھسته ھاي خرما را مقابل علي (ع)
مي گذاشت، به گونه اي که اگر کسي وارد مي شد فکر مي کرد ھمه ي خرماھا را علي (ع) خورده و آن حضرت
چیزي تناول نفرموده است . آن گاه خطاب به علي (ع) فرمود: شما زياد خرما خورده ايد؟ حضرت جواب داد : آن کس زيادتر خورد که خرما را با ھسته ي آن تناول کرده است. که لبخند بر لبان پیامبر(ص) نقش بست.

من از کی دنبال این تایپیکم جن تا پ ن پ داشتم براتون

به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛
میگه آقاجون میخواد بره مگه؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ؛ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه



سر کلاس دستمو بلند کردم استاد میگه سوال داری ؟
پَــ نَ پَـــ " های هیتلر"


با سلام و احترام

كاربران عزيز اين همه صبر كردين :Kaf: حدود يك هفته ي ديگه هم صبر كنيد تا ايام شهادت ها تموم بشه؛ :ok:

ضمناً همه ي شكلات هاي معنوي و بدون عوارض تون رو جمع كنيد، ان شاءالله در ايام ربيع به نحو احسن از همه كاربران پذيرايي كنيم. :ok:

با تشكر از همكاري شما :Gol:
موفق باشيد در پناه امام زمان عليه السلام؛

من هروقت حس درس خوندن بهم دست میده،5 دقیقه دراز می کشم برطرف میشه:Gig:

از اول ابتدایی تا آخرین روز دبیرستان ، همه معلمها و ناظم ها:
" کلاس شما بدترین کلاسیه که تا حالا داشتم:ok:

انواع عقیده در تولید :
امریکایی : هم خوب کار کنه هم با دوام باشه
انگلیسی : جنسش خوب باشی و مشتری راضی باشه
ایرانی : تا وقتی مشتری میخره سالم باشه بعد که خرید مهم نیست
چینی : فقط ایرانی بخره ... !!!!:Khandidan!:

سه تا بهترین خوابیدن های دنیا:
1. خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای
2. خوابیدن رو شونه ی عشقت وقتی کلی تنهایی
3. خوابیدن با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده:Narahat az:

فقط یه ایرانی میتونه
شامپو رو تو یه هفته تموم کنه
و تهش رو با آب قاطی‌ کنه
و یک ماه بیشتر استفاده کنه ... !!!!:Moteajeb!:

اولین سوال دخترا در شروع ترم:
استاد منابع امتحانی چیا هست؟
پسرا از استاد در شروع ترم:
استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟:Gig:

ما ایرانی ها اولین کسانی هستیم که کشف کردیم باطری قلمی با ضربه شارژ میشه
مثال:زمانی که باتری کنترل دستگاهی ضعیف میشه و کار نمیکنه تق و تق میزنیم روش تا مجبور بشه کار کنه!!!:khaneh:

هیچ لذتی بالاتر از این نیس که یه تیکه از سرعت گیر کنده شده باشه و آدم بتونه 2 تا چرخش ماشینشو از اونجا رد کنه..هست خدایی؟! خدایا این لذتارو از ما نگیر..:Nishkhand:

تا حالا دقت کردین تو جاده های ایران وقتی قسمت انگلیسی تابلو اسم یک شهر رو می خونین بهتر متوجه میشین تا فارسیش رو ... !!!!:khandeh!:

یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی...همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه اشتباهی کردی.:Kaf:

سلام اینم هرچی دم دستم بود(بامزه-بی مزه)به مناسبت ربیع الاول:

فالگیر:فرداشوهرتون میمیره
زن:اینوکه خودم میدونم!بگوگیرپلیس میفتم یانه؟

دو نفر لب رودخانه کله پاچه میشستندآب کله رومیبره،اولی برای کله علف تکون میده دومی بهش میگه ولش کن نمیتونه فرارکنه پاهاش دست منه!!!:ghash:

دردوران تحصیل3چیزرابه خوبی یادگرفتم:
اس ام اس نوشتن بدون اینکه نگاه کنم
خوابیدن بدون اینکه خروپف کنم
کارگروهی سرجلسه امتحان!:khandeh!:

یه سكه رو بالا میندازیم,
اگه شیر اومد میخوابیم,
اگه خط اومد فیلم میبینیم,
و اگه لبه اومد درس میخونیم!‏:khandeh!:

مرد با افتخار میگه:زن من یه فرشته است.
دوستش با حسرت میگه:خـــوش به حــالت زن من هنوز زنده است!!!:Moshtagh:

از قلبم پرسیدم فرق عشق و دوستی چیه؟
قلبم جواب داد: کار من تأمین خون بدنه.
سؤالای چرت و پرت از من نپرس

سلام
إ!!!چرا باحال ترین جک م رو پاک کردین؟مشکلی نداشت که.


روباهى داشت با موبایلى شماره میگرفت؛
زاغه از بالاى درخت گفت:


پایین آنتن نمیده بده بالا برات شماره بگیرم!

روباه تا موبایل رو داد به زاغ؛

زاغ گفت: این عوض اون قالب پنیری که کلاس سوم ابتدایى ازم زدی بی وجدان... :khaneh:


بنام خدا.
سلام.
یه کامیون از روی یه مورچه رد میشه.مورچه میگه آخ مه قالنج

یه معما

اگه گفتید بدترین شکنجه چیه ؟:Graphic (7):

سلام

اینکه عمر خضر داشته باشی

موضوع قفل شده است