جمع بندی جنگی بی پایان با شیطان و هوای نفس؛ راهکار پیروزی چیست؟
تبهای اولیه
سلام.
نمیدونم مطرح کنم یا نه؟؟
این داستان خیالی ولی از جنس واقعیته....
داستان....
جوان به ساعت نگاه کرد دم غروب بود هوا کمی به سردی میزد و نسیم سرد سیلی زنان میگذشت.دودل بود پایش میرفت و قلبش نمی رفت. دلش میخواست و وجدانش نمیخواست.با خودش گفت میرم یه بار برای همیشه این بار میبینم دیگه پیش نمیگیرم.
تازه فیلتر شکن از دوستش گرفته بود نمیخواست بگیره اما انگار دست خودش نبود وقتی جلوی کافی نت رسید میخواست بره داخل ناگهان صدا اذان بلند شد آهی کشید همونجا خوشکش زد با صدای تو قلبش همراه شد ذکر صلوات رو زمزم کرد به زور خودش از کناره کافینت دور کرد و به مسجد رسوند وضو گرفت و نماز جماعتش خوند بعدش قرآن گرفت و شروع کرد به خوندن سوره واقعه"افرادی که نامه عملشون تو دست راست و گروهی دست چپ و گروهی از مقربانند" اشک پهنای صورتش پرکرده بود... هق هق گریش توجه دیگران و به خودش جلب میکرد و او بی توجه گریه میکرد در حالی که به یاد وسوسه های این چند روزش می افتاد و استغفار میکرد
این حال جوانان ماست در این دنیای پر از هوس که اگه همین حالا یک کلمه غیر اخلاقی رو سرچ کنید ببین چند هزار سایت باز میشه حالا خدا نکرده فیلتر شکنم داشته باشیم.
فرمولش چی؟
چجوری خدا به حضرت یوسف کمک کرد به گناه نیوفته؟
راه فرار از نفس و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس چی؟
لطفا راهنمایی کنید...
سلام.
نمیدونم مطرح کنم یا نه؟؟
این داستان خیالی ولی از جنس واقعیته....داستان....
جوان به ساعت نگاه کرد دم غروب بود هوا کمی به سردی میزد و نسیم سرد سیلی زنان میگذشت.دودل بود پایش میرفت و قلبش نمی رفت. دلش میخواست و وجدانش نمیخواست.با خودش گفت میرم یه بار برای همیشه این بار میبینم دیگه پیش نمیگیرم.
تازه فیلتر شکن از دوستش گرفته بود نمیخواست بگیره اما انگار دست خودش نبود وقتی جلوی کافی نت رسید میخواست بره داخل ناگهان صدا اذان بلند شد آهی کشید همونجا خوشکش زد با صدای تو قلبش همراه شد ذکر صلوات رو زمزم کرد به زور خودش از کناره کافینت دور کرد و به مسجد رسوند وضو گرفت و نماز جماعتش خوند بعدش قرآن گرفت و شروع کرد به خوندن سوره واقعه"افرادی که نامه عملشون تو دست راست و گروهی دست چپ و گروهی از مقربانند" اشک پهنای صورتش پرکرده بود... هق هق گریش توجه دیگران و به خودش جلب میکرد و او بی توجه گریه میکرد در حالی که به یاد وسوسه های این چند روزش می افتاد و استغفار میکرداین حال جوانان ماست در این دنیای پر از هوس که اگه همین حالا یک کلمه غیر اخلاقی رو سرچ کنید ببین چند هزار سایت باز میشه حالا خدا نکرده فیلتر شکنم داشته باشیم.
فرمولش چی؟
چجوری خدا به حضرت یوسف کمک کرد به گناه نیوفته؟
راه فرار از نفس و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس چی؟
لطفا راهنمایی کنید...
باسمه تعالی
باسلام و تشکر از سوالی که مطرح فرمودید:
یار نزدیکتر از من به من است/وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست/در کنار من و من مهجورم(1)
مهمترین عامل برای فرار از نفس اماره و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس این است که ما بدانیم در محضر حق تعالی هستیم ،اگر واقعا این حالت برای ما ملکه شود دیگر به این راحتی تسلیم وسوسه های نفس اماره و شیطان نخواهیم شد.
د رهمین مثالی که زدید (سرچ کلمه اخلاقی و چه بسا دیدن تصاویر مستهجن،)اگر فرضا پدر یا مادرمان کنار مان باشند آیا باز هم این کار را می کنیم ؟قطعا جواب منفی است چون حضور آنها مانع این کار می شود در مقامی که کنی قصد گناه/گر کند کودکی از دور نگاه
شرمت آید ز گنه در گذری/پرده عصمت خود را ندری
شرم ناید که خداوند جهان/کو بود واقف اسرار و نهان
نظرش در تو بود بیگه و گاه/تو کنی در نظرش قصد گناه
ما با بینش توحیدی پیدا کردن به اینکه حق تعالی در همه جا حضور دارد حتی در پستوی خانه و اینکه خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است و حتی از وسوسه های درونی ما آگاه است(لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقراب الیه من حبل الورید)2-
می توانیم در میدان عمل موفق شویم
پی نوشت:
[1].سعدی
[2].ق،16
سلام.
ممنون از پاسختون.
شاید کوتاه بود ولی دلیل مدرک و راه خوبی برای این جنگ بی پایان نفس ها بود.
جوابتون رو آویزه گوشم می کنم.
بنام او
باسلام..
این حال جوانان ماست
جنگی بی پایان با شیطان و هوای نفس
ابتدا با تشکر ویژه از دایرکننده این تاپیک..و البته همه انسانها بنوعی با این مشکل مواجه اند و بلکه همه ما انسانها بنوعی با این مشکل مواجه ایم و البته من خودم به شخصه راهکاری که بتواند بطور کامل یا کلی هوای نفس و گناه را ازبین ببرد ندارم و البته هیچکس هم ندارد و البته هیچکس هم چنین انتظاری را ندارد و نباید هم داشته باشد چرا که خالق این تاپیک بنوعی نبرد را اجتناب ناپیر دانسته و راههای پیروزی را خواستارشده و البته از نگاه منه حقیر هم گناه نوعی از انرژی ها و بلکه یکی از دو نیرو یا انرژی عظیم و زاینده دنیای ماده یا زمینی ما محسوب میگردد که بخواست خالقش و برای اهدافی خاص خلق گردیده که این نوع انرژی نیز و البته احتمالا برای دستیابی به اهداف مد نظرخالقش باید هم باشند که به هیچ عنوان قابل نابودی هم نبوده و هیچگاه هم نخواهدبود {منظور از خالقش .. منظور همان خالق یکتایی ست که خوبی هاراهم خلق نموده البته مگر عده ای بخواهند بگویند باورهایمان در این زمینه و تاکنون اشتباه بوده و بلکه دنیا دارای دوخالق بوده و میباشد 1 بدی ها و خالق بدی ها 2 خوبی ها و خالق خوبی ها که البته این هم میتواند مورد تحقیق و تفکر و بحث گذاشته شود که چرا بعضی ها دنیا را اینگونه میبینند و آیا این از عشق به خالقشان است که قصد دارند او را از هر نوع تهمت و افترایی معصون نگاه دارند ..؟؟}
ادامه..
اما میشود در مقابل کاری کرد که ازبار گناهان انسان کاسته و از طرفی نیز بر خوبی هایش اضافه نمود .. چگونه ..؟؟
من خودم به شخصه به راهکارهای علمی و عملی باور و ایمان دارم و هرنوع ایجاد شعار یا سر دادن شعار را فقط تا مقداری که باعث زایشهای مثبت گردند موافق نبوده و نخواهم بود که در واقع راههای علمی و عملی اند که کارسازند و تعدد و تکرار شعارها بنوعی باعث دوری از اصل واقعه و هدف هم خواهدشد{راهکارهای علمی و عملی .. البته اگر باور و ایمان داشته باشیم که این دنیا حول محور ماده و انرژی و مخصوصا قدرتهایی پنهان از شناخته شده تا ناشناخته و با یک علم و هوش سرشار نیز بناشده که البته شده}
توجه بفرمایید .. البته متوجه مقداری از آنها درهمین مقدارهم خواهیم شد:
دودل بود .. میرفت و نمی رفت......میخواست و نمیخواست
تازه فیلتر شکن از دوستش گرفته بود
انگار دست خودش نبود
و مخصوصا دراینجا که انرژی ها و قدرتهای گاه شناخته و گاه آشکار در دنیای ماده و انرژی و قدرتهای گاه ناشناخته و گاه پنهان در دنیای ماده را به عینه خواهیم دید:
جلوی کافی نت رسید میخواست بره داخل ناگهان صدا اذان بلند شد آهی کشید همونجا خوشکش زد .. صدای اذان با صدای تو قلبش همراه شد ذکر صلوات رو زمزمه کرد ، به زور خودش را از کناره کافینت دور کرد و به مسجد رسوند وضو گرفت و نماز را با جماعت خوند و بعدش قرآن گرفت و شروع کرد به خوندن سوره واقعه
صدای اذان .. صدای اذان .. یک اتفاق بظاهر ساده و اما با تاثیرگذاری بسیار خوب و مثبت و البته با چند پیامد متوالی و پیاپی و مثبت دیگر ..
فرمولش چیه؟
چجوری خدا به حضرت یوسف کمک کرد به گناه نیوفته؟
راه فرار از نفس و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس چیه؟
لطفا راهنمایی کنید...
باور من ..
اگر واقعا قصد کمک بخودمون و جوانانمون و مردم کشورمون را داریم اگر واقعا بعنوان یک مسلمان پیرو مکتب عشق و معصومیت یا بعنوان حتی یک ایرانی ایران دوست و ازطریق این مکان مقدس و در این مکان مقدس ، آرزویی ست برای ما که ایران و تشیع و اسلام را در راس ببینیم و در راس یک هرم {هرم قدرت و ثروت و انسانیت} {یا حتی معرفت و گذشت و محبت} تنها راه عملی که درعمل حرف بزند نه درشعار و نه در راههای غیر عملی و غیر منطقی و شعارگونه .. فقط دولتها و خاصه در کشور ما .. دولتها به اضافه حوزه ها یا مراکز اعتقادی و دینی ما هستند که در واقع مراکز فرهنگساز ما هم میباشند که از دهه های پیشین فرهنگ امروز ما را شکل داده که میتوانند کاری مفید انجام دهند آنهم بدلیل دراختیارداشتن ثروت و قدرت هر دو باهم و درکنار یکدیگر که میتوانند زاس مهم و اصلی این هرم را {انسانیت را} بسازنند که به این دلیل که تیغشان هم برش بیشتری داشته یا خواهدداشت فقط میماند : خوب این ثروت و اینهم قدرت بعدش چی یا بعدش چه باید کرد و بعد از آن .. این انسانیت یا اخلاقهای نیکو چگونه باید خلق شوند..؟؟
واقعا بعد از آن چه باید کرد و بعبارتی تمرکز این دو نیروی بالفعل و بالقوه چه فایده ای داشته یا خواهندداشت که هم اکنون نیز بیش از گذشت چندین سال از اتحاد این دو و با تمام اقدامات و بلکه دلسوزی هایی هم که برای هدایت شهروند ایرانی یا شیعی صورت گرفته یا انجام شده متاسفانه بازهم شاهد یک رکود فرهنگی بسیار شدید و خطرناک در عرصه اخلاقیات فردی و گروهی شهروند جوان ایرانی و شیعی خود بوده که بر این اساس تعداد نفرات انسانی مسجدرو بسیارکمتر از تعداد انسانهای مسجدنرو شده و میباشند که متاسفانه باید باورنمود که اثرات همه این محبتها و دلسوزی های صورت گرفته با تمام عشق و علاقه ای که در متن و نمای آنها پنهان و آشکار بوده بازهم بسیارناچیز و نامقدار بوده که گواه این ادعا هم اخبار و بلکه وضعیت اسفبار جامعه کنونی ماست که به عینه داریم آنهارا میبینیم که همه دارند میبینند که همه داریم به عینه میبینیم که مساجد ما چگونه از نیروی قدرتمند و عظیمی بنام اشرف مخلوقات ایرانی اش که نماز را ستون دین و باورهایش میداند خالی و کم تعداد شده که داریم به عینه و وضوح میبینیم و هیچ احتیاجی هم به کتمان و انکار ضروری نخواهدبود که اتفاقا بیان مشکلات است که کمک مینماید به رفع مشکلات چه درغیر اینصورت این مشکلات در لایه هایی از انکار و کتمان به زایشهای پنهان و بسیار مخرب خود ادامه داده تا جاییکه ..؟؟ تا جاییکه برای رفع مجدد آنها که حالا بیشتر هم شده اند باید هزینه و نیروی گزاف و سرشاری هم خرج و صرف نمود که آیا بازهم موفقیتی حاصل گردد یا خیر..؟؟
که به اعتقاد شخصی .. یک جای کار لنگ زده که بازهم دارد میزند که باید ابتدا گشت و آن یکجای لنگ را پیدا نمود .. {البته اگر قلبا خواهان بازگشت اخلاقیات یا بنوعی پر شدن مساجد مسلمانان از نفرات مسلمان خود یا رسیدن به راهکارپیروزی یا عملی نمودن آن هستیم که بدون شک این آرزوی همه بزرگترها یا پدران و مادران دلسوز و مهربان بوده و میباشد که فرزندانشان نمازخوان یا خوش اخلاق و موفق گردند} {والبته در اینجا بحث بر سر فقط جوان یا جوانان نخواهدبود بلکه از نظر حقیر بحث بر سر انسان و راههای رسیدن بخدا یا موفقیت های اخلاقی خواهند بود که واقعا برای نجات خود هم که شده چه باید کرد}
مشکل در عدم موفقیت راهکارهای فعلی و موجود در بروز اخلاقیات نسل جوان ما یا بعبارتی ، عدم پیروزی یا پیروزی نهایی در نبرد نهایی بین دو نیروی خیر و شر برای انسان یا ما انسانها کجابوده یا خواهدبود ..؟؟
و احتمالا برای رسیدن به پیروزی های کوچک و بزرگ یا پیروزی های نهایی باید ابتدا احتمال و دلایل عدم پیروزی یا احتمال و دلایل منطقی شکستها از دیروز را نیز در نظر گرفته یا مورد جست وجو و بررسی های کارشناسانه و اما واقع بینانه خود قرار داد تا شاید نتیجه ای مفید نیز حاصل گردد..انشاا...
{باسپاس}
با سلام، به نظر من بهترین راه خویش تن داری هست که از اجر بسیار عظیمی در درگاه خداوند برخورداره، ولی اگه یه نفر دید که دیگه نمیتونه خویش تن داری بکنه، مجبور نیست که به گناه بیوفته، دین اسلام راهکار براش گذاشته و اون ازدواج موقت هست، اما با این وضع جامعه فکر نمیکنم کسی بتونه ازدواج موقت بکنه، چون اگه به پدرش بگه، همون جا گردنشو میشکونه و خدا لعنت کنه کسی رو که این فرهنگ رو تو جامعه رواج داده، پیامبر (ص) میفرمایند:"با وجود ازدواج موقت، هرکس به سمت گناهان جنسی بره، فساد در وجود اون فرد هست"، البته نه این بودنی که تو جامعه ما هست! در پناه حق.
[="Microsoft Sans Serif"] مــادر بـتهــا، بت نفــس شمــاست /// زآنکــه آن بت، مــار و ایـن بت، اژدهــاست
چون اگه به پدرش بگه، همون جا گردنشو میشکونه و خدا لعنت کنه کسی رو که این فرهنگ رو تو جامعه رواج داده، پیامبر (ص) میفرمایند:"با وجود ازدواج موقت، هرکس به سمت گناهان جنسی بره، فساد در وجود اون فرد هست"، البته نه این بودنی که تو جامعه ما هست! در پناه حق.
هیچ دختر، و هر زنی، این گونه از همسرداری را نمیپسندند و تنها زنانی آنرا میپذیرند که از بیچارگی، دیگر چارهای برایشان نمانده است!
اینگونه زنها، بیشترشان دارای بیماریهای آمیزشی هستند.
بسیارند کسانی که از اینگونه همسرها دارند ولی پس از آن بسیار پشیمان شدهاند زیرا دیگر ازدواج هم نمیتوانند بکنند.
هیچ دختر، و هر زنی، این گونه از همسرداری را نمیپسندند و تنها زنانی آنرا میپذیرند که از بیچارگی، دیگر چارهای برایشان نمانده است!
باسلام و احترام
تصور خیلی ها ممکن است از احکام دین اسلام و شرایط آن تصور درستی نباشد و این دلیل بر خطا بودن و نقص داشتن احکام الهی نیست. اگر ازدواج موقت نشان بیچارگی است، باید عرض کنم که ازدواج دائم هم دلیل بر بیچارگی است. چه فرقی می کند بالاخره در هردو، ممکن است شخصی بیچاره شده باشد که به سمت ازدواج رفته باشد.
اینگونه زنها، بیشترشان دارای بیماریهای آمیزشی هستند.
هر کسی که ازدواج می کند، مشکل آمیزشی دارد؟ مگر شما با همه آنها صحبت کرده اید؟ خیلی ها از سرنیاز روحی و عاطفی این کار را می کنند. استقرای شما ناقص است.
بسیارند کسانی که از اینگونه همسرها دارند ولی پس از آن بسیار پشیمان شدهاند زیرا دیگر ازدواج هم نمیتوانند بکنند.
اتفاقا بسیاری هم هستند که بعد از چنین ازدواجهایی بسیار شاد و خوشحال و از خدای خود تشکر می کنند که خدا مشکل آنها را حل کرد و از طرف مقابلشان نیز سپاسگزاردند.
[=Microsoft Sans Serif] لیــک انــدر هــر صــدف، نبود گُــهر /// چشـــم بگشـــا در دلِ هــریک نگـــر *****
درود بر آقای «بصیر» :Gol:
باسلام و احترام
تصور خیلی ها ممکن است از احکام دین اسلام و شرایط آن تصور درستی نباشد و این دلیل بر خطا بودن و نقص داشتن احکام الهی نیست.
ما در سخن گفته شدهمان، کاری به درستی یا نادرستی آن دستورها نداشتیم و تنها دید مردم را بیان کردیم.
اگر ازدواج موقت نشان بیچارگی است، باید عرض کنم که ازدواج دائم هم دلیل بر بیچارگی است. چه فرقی می کند بالاخره در هردو، ممکن است شخصی بیچاره شده باشد که به سمت ازدواج رفته باشد.
در ایران کسی که بیچاره باشد، ازدواج نمیکند و تنها آنانی که دستشان به دهنشان میرسد، چنین کاری را میکنند که در غیر این صورت، خرد آنکس مشکل دارد!
اگرهم منظور از بیچارگی، بیچارگی احساسی است، با توجه به دوستیهای تازهای که باب شده است، چنین چیزی نیز، چارهای بسیار ارزان دارد.
(این دید ما نیست؛ تنها کافیست گردنها را بچرخانیم و چشمان را باز کنیم و ببینیم آیا سخن گفته شده، که میگوید بیشتر مردم چنین دوستیهایی را دارند، درست است، یا نه)
هر کسی که ازدواج می کند، مشکل آمیزشی دارد؟ مگر شما با همه آنها صحبت کرده اید؟
شما با همهی آنها سخن گفتهاید؟
خیلی ها از سرنیاز روحی و عاطفی این کار را می کنند. استقرای شما ناقص است.
بله، دلیلهای بسیاری میتواند داشته باشد. ولی ما در این مورد گفت و گو نکردیم: «گفتیم، چون دید بدی نسبت به اینگونه از همسرداری در ایران هست، زنانی که چنین کاری را میکنند کم هستند ولی مردان بیشترند؛ بدینمایه: «تقاضا > عرضه»؛ هرگاه چنین چیزی باشد، میزان کیفیت، خودبهخود پایین میآید و ناهنجاریهایی پیدا میشوند.
اتفاقا بسیاری هم هستند که بعد از چنین ازدواجهایی بسیار شاد و خوشحال و از خدای خود تشکر می کنند که خدا مشکل آنها را حل کرد و از طرف مقابلشان نیز سپاسگزاردند.
"HIV"، پس از ماهها و سالها خود را نشان میدهد؛ امیدواریم در آنزمان هم شاد باشند.
جناب بصیر استاد گرامی آنچه که از حرف های برادر گرامیمان بر می آید ایشان بشتر نگاه به عرف و آنچه که در جامعه امروزی ما میگذرد به این موضوع نگاه کردند که بی راهه هم نرفته اند چرا که متاسفانه جامعه ما در برخی موارد و شاید در بسیاری از موارد دین را کنار گذاشته و به غیر مشغول است که البته این موضوع تازه نیست.
متاسفانه گروهایی هستند که از اسلام ایرانی صحبت میکنن نه از ایران اسلامی که این خود از بزرگترین نقص های روزگار است.
اگر ان شاالله جامعه اسلامی با آن شرایط که اسلام در نظر گرفته شکل بگیرد که شکل میگیرد(برای ظهورش صلوات) بسیاری از مشکلاتی که هم اکنون داریم از قبیل همین دوستی های نا مشروع خانمان سوز از جامعه پر میکشد.
لازم به ذکر است که ما باید در این مسیر قدم برداریم و راه را آماد آن جامعه کنیم --و از طرفی چون ازدواج موقت از مطالبی است که روایات بسیار بر آن گذشته قدم برداشتن در این راه و به عرف وارد کردن آن از وظایف است.
این تفکراتی که امروزه از ازدواج موقت وجود دارد حاصل یک پندار عمیق غلط است که لازم است ریشه یابی شود.
در ایران کسی که بیچاره باشد، ازدواج نمیکند و تنها آنانی که دستشان به دهنشان میرسد، چنین کاری را میکنند که در غیر این صورت، خرد آنکس مشکل دارد!
اگرهم منظور از بیچارگی، بیچارگی احساسی است، با توجه به دوستیهای تازهای که باب شده است، چنین چیزی نیز، چارهای بسیار ارزان دارد.
(این دید ما نیست؛ تنها کافیست گردنها را بچرخانیم و چشمان را باز کنیم و ببینیم آیا سخن گفته شده، که میگوید بیشتر مردم چنین دوستیهایی را دارند، درست است، یا نه)
منظور ما از بیچارگی این است که هر ازدواجی از سر نیاز است یا نیاز جسمی یا روحی یا هر چه، بالاخره از سر نیاز منشا می گیرد به عبارت بنده همه بیچاره ایم. هیچ کسی نمی تواند بگوید من نمی خواستم ازدواج کنم من را حول دادند اصلا راضی نبودم و نیازی به ازدواج ندارم من خودم همه چیز دارم و محتاج شخص دومی نیستم.
شما با همهی آنها سخن گفتهاید؟
بنده ادعایی نکردم، شما ادعا کردید که اینها که ازدواج موقت می کنند مشکل آمیزشی دارند. بله بنده مثال نقض خیلی دارم که این کار در اثر مشکلات آمیزشی نبوده بلکه عاطفی بوده است.
بله، دلیلهای بسیاری میتواند داشته باشد. ولی ما در این مورد گفت و گو نکردیم: «گفتیم، چون دید بدی نسبت به اینگونه از همسرداری در ایران هست، زنانی که چنین کاری را میکنند کم هستند ولی مردان بیشترند؛ بدینمایه: «تقاضا > عرضه»؛ هرگاه چنین چیزی باشد، میزان کیفیت، خودبهخود پایین میآید و ناهنجاریهایی پیدا میشوند.
این که چه کسی نیازش بیشتر است یا چه کسی شروع می کند یا چه کسی تقاضایش بیشتر است، کاری به این کارها نداریم، باید حواسمان باشد که این حکم الهی است و نباید جلوی حکم خدا ایستاد بلکه باید موانع آن را برطرف کرد و با احکام الهی مبارزه و مخالفتند ننمود.
"HIV"، پس از ماهها و سالها خود را نشان میدهد؛ امیدواریم در آنزمان هم شاد باشند.
خیلی معذرت میخواهم، شما مثل این که ازدواج موقت که حکمی از احکام الهی است را با زنا و هوسرانی که منهی الاهیست اشتباه گرفته اید. بله ازدواج دائمش هم اگر نکات بهداشتی رعایت نشود بیماریها به دنبال خواهد داشت.
پرسش:
راه فرار از نفس و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس چیست؟
پاسخ:
«یار نزدیکتر از من به من است/وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست/در کنار من و من مهجورم»(1)
مهمترین عامل برای فرار از نفس اماره و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس این است که ما بدانیم در محضر حق تعالی هستیم، اگر واقعا این حالت برای ما ملکه شود دیگر به این راحتی تسلیم وسوسه های نفس اماره و شیطان نخواهیم شد.
د رهمین مثالی که زدید (سرچ کلمه اخلاقی و چه بسا دیدن تصاویر مستهجن،)اگر فرضا پدر یا مادرمان کنار مان باشند آیا باز هم این کار را می کنیم ؟قطعا جواب منفی است چون حضور آنها مانع این کار می شود.
«در مقامی که کنی قصد گناه/گر کند کودکی از دور نگاه
شرمت آید ز گنه در گذری/پرده عصمت خود را ندری
شرم ناید که خداوند جهان/کو بود واقف اسرار و نهان
نظرش در تو بود بیگه و گاه/تو کنی در نظرش قصد گناه»
ما با بینش توحیدی پیدا کردن به اینکه حق تعالی در همه جا حضور دارد حتی در پستوی خانه و اینکه خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است و حتی از وسوسه های درونی ما آگاه است
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد (2) و ما انسان را آفريديم وسوسه نفس او را مىدانيم و ما به او از رگ گردنش نزديكتريم.»
می توانیم در میدان عمل موفق شویم.
پی نوشت:
1.سعدی.
2.ق/16.