جمع بندی ایا خدا نیازمنده؟
تبهای اولیه
ایا خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی غیر از خودشه؟
ایا خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی غیر از خودشه؟
با سلام و عرض ادب
متکلمین بر این عقیده اند که صفات خداوند به دو صفت فعلی و ذاتی تقسیم می شود ، صفاتی که به خدای متعال نسبت داده می شود یا مفاهیمی است که از ذات الهی با توجه به نوعی از کمال وجودی ، انتزع می شود مانند صفت علیم ، قدیر ، حی و ... و یا مفاهیمیاست که عقل از مقایسه بین ذات الهی و مخلوقاتش با توجه به نوعی رابطه وجودی انتزاع می کند مانند خالقیت ، رازقیت و ... دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه مینامند. (آموزش فلسفه،ج2،درس65)
بعد از ذکر این مقدمه پاسخ به پرسش حضرت عالی با دو مقدمه کوتاه روشن می شود:
الف: رازقیت مفهومی است که عقل از مقایسه بین ذات الهی و مخلوقاتش انتزاع می کند(صفت فعل)
ب:صرف نظر از فعل خداوند آنچه در ذات خداست رازقیت ذاتی است ، «رازقیت برای خداوند ذاتی است » خداوند سبحان از ازل رازق بوده و تا ابد نیز رازق خواهد بود(الاسفار، ج3، المرحلة التاسعة، فصل(9)، ص275) ، لذا خداوند برای متصفت شدن به این نوع صفات نیازمند غیر نمی باشد ، چرا که قبل از اینکه ما این صفات را (از نسبت بین خدا و مخلوقاتش) انتزاع کنیم ، خداوند سبحان ذاتا متصف به این صفات بود لذا هیچ نیازمندی به غیر در این جا وجود ندارد
وقتی هیچ موجودی نبوده از ازل خدا چه جوری و به کی روزی میداده؟
تا موجودی نباشه که خدا بهش روزی بده چه جوری میتونه روزی دادن تو ذاتش باشه؟؟
[="Tahoma"]
ایا خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی غیر از خودشه؟
سلام
خدای متعال برای دادن روزی نیاز به واسطه ندارد اما مشیت و حکمتش بر این قرار گرفته که از طریق اسباب به دیگران روزی دهد
والله الموفق
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
ببینید خداوند نور هست انرژی هست نقطه هست و هر چیزی در این گروه، اما چیزهایی که خودش آفریده و نه شبیه آنها بلکه چیزی جز آنها و این چیزها را در الفبا در بند کرده و ما فقط کلمه میبینیم و معنی که آموختهایم میشناسیم
پس ریزیترین ذره هست، اما نه ریز اما نه درشت نه فیزیکی نه نور نه هیچ چیزی دیگری، هیچ چیزی نیست که بشه گفت دقیقا او برابر او هست حتی شبیه او!
ما فقط مثال میزنیم که او مثلا نور هست یا نه، او بله نور هست اما نوری که خودش میداند
او نقطه هست، اما نقطهای که خودش میداند، چون هوشمند است و نه جایی میرود و جایی هست! شگفتانگیز! هیچ به ذات شگفتانگیز او دانا نیست!
ما فقط چیزی رو میتونیم درک کنیم که او خودش خواسته که آنطور بفمیمش
مثلا عرش کرسی آمدن خدا و فرشتگان در قیامت، دست خدا، نزدیک بودن خدا دور بودن، و و و
خداوند رو تقدیس بکنید و بدونید شگفتی مطلق هست! من دیدمش همونطور که او خودش رو نشون داده! منظورم این نیست که جایی باشه که من کشفش کرده باشد مثل این دانشمندان احمق که میگن «ذره خدا» رو پیدا کردهایم! احمقها! تا اینجا فهمیدند که خدا ذره هست! ولی تیرشون خورد به سنگ! ولی خداوند به من یاد داد که چی هست و چه اندازه شگفتانگیز هست و او حتی به من گفته که فرمول آفرینش چی هست : پیروزی خوبی بر بدی و خواست خوب و دید مثبت!!!!!! این رو فقط خداوند میتونه به کار ببره! و ما هم میتونیم به کار ببریم و زندگی رو بهتر کنیم! یا بدی رو نابود کنیم و شگفتی بیافرینیم!
الان خیلی از شماها، روح خدا رو دارید! خداوندا سپاسگذارم! زحمات ما به بار نشست! و میفهمید که من چه میگویم!
اکنون بیشتر شما ایرانیهای مسلمان و شیعه پاک هستید و آماده هستید به بهشت عدن برای یک جشن شگفتانگیز و غیرقابل باور! بروید! دست علی و مسیح و مهدی به همراهتون! خودشه!
داشتم میگفتم!
خدا نیاز داره به نیازی که بندگانش دارند! خودش بینیاز هست ولی نیاز بندگانش رو نیاز خودش میدونه! میدونستید؟ نمیدونستید که! من میدونستم!
وقتی هیچ موجودی نبوده از ازل خدا چه جوری و به کی روزی میداده؟
تا موجودی نباشه که خدا بهش روزی بده چه جوری میتونه روزی دادن تو ذاتش باشه؟؟
آخه برادر من! او هوشمندانه روزی میده! منطقا وقتی کسی برای دریافت روزی وجود نداشته باشه او هم نمیده! this is Logical!
سلام
خدای متعال برای دادن روزی نیاز به واسطه ندارد اما مشیت و حکمتش بر این قرار گرفته که از طریق اسباب به دیگران روزی دهد
والله الموفق
نه منظور منو متوجه نشدید
منظورم واسطه نبود منظورم انسان ها و حیوانات بود
تا ما یا حیوانات یا هر موجود دیگه نباشه خدا به کی میخواد روزی بده؟
پس خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی هست که بهشون روزی بده
درسته؟
آخه برادر من! او هوشمندانه روزی میده! منطقا وقتی کسی برای دریافت روزی وجود نداشته باشه او هم نمیده! this is Logical!
برادر نه خواهر :khandeh!:
پس وقتی روزی نده یعنی اگه ما نباشیم صفت روزی دهنده رو نداره پس برای اینکه این صفت رو داشته باشه به ما نیاز داره
بسم الله
بعضی از صفات خداوند وقتی که فعل آنها انجام شود به خدا داده میشود
مثل همین روزی که وقت خداوند روزی داد صفت رازق رو دادن
وقتی هیچ موجودی نبوده از ازل خدا چه جوری و به کی روزی میداده؟
تا موجودی نباشه که خدا بهش روزی بده چه جوری میتونه روزی دادن تو ذاتش باشه؟؟
با سلام مجدد
به نظر حکمای اسلامی خداوند متعال در مقام ذات ،واحد است و احدی در مقام ذات راه ندارند و اینکه گفته اند «یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود» سخن درست و معنی داری است اما منظور این است که خداوند در مقام ذات کسی همراهش نبود همچنانکه هم اکنون نیز در این مقام احد است و کسی به مقام ذات راه ندارد «قل هوالله احد» (بر گرفته از نهایه الحکمه علامه طباطبایی)
اما خداوند در مقام صفات از ازل مخلوق داشته و تا ابد هم مخلوق خواهد داشت ، اینطور نیست که خداوند سبحان در برهه ای از زمان متصف به صفت خالقیت نبوده باشد(چون خالقیت ، رازقیت و ... صفات کمالی و وجودی هستند و محال است خداوند فاقد این کمالات باشد) بلکه خداوند از ازل دارای این صفت کمالیه بوده لذا رازقیت هم به تبع خالقیت از ازل با خدا بوده است .( شيرازي، صدرالدين محمد (ملاصدرا)؛ الحكمة المتعالية في الاسفار الاربعة العقلية، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1419ه، چاپ پنجم، ج 3؛ با کمی تغییر در الفاظ)
برای فهم بهتر این موضوع به یک مثال ملموس متمسک می شویم:
قرآن کریم می فرماید :«الله نور السماوات و الارض» خدا نور آسمانها و زمين است (نور 35) همچنانکه شعاع خورشید دائما با خورشید بوده و این شعاع نمی تواند جدای از خورشید باشد، مخلوقات خدا نیز از ازل بوده اند و فرض ندارد که زمانی خداوند مخلوق نداشته است؛ اگر فرض شود که خورشید از ازل وجود داشته شعاع او نیز از ازل همراه با خورشید بوده است.
البته این نظر حکما و فلاسفه هست ، در مقابل این نظریه متکلمین عالم هستی را حادث می دانند (شرحالمقاصد، ج3، ص109ـ118) بر خلاف فلاسفه و حکما که عالم را قدیم می دانند( اسفار اربعه، ج 3، ص 246 )
برای مطالعه بیشتر می تونید از آثار شهید مطهری قسمت خداشناسی استفاده کنید . البته منابع زیادی برای مطالعه در این زمینه وجود دارد که اکثرا تخصصی است و ورود در این زمینه نیازمند موونه فلسفی است مانند بدایه و نهایه علامه طباطبایی و ... .
موفق و موید باشید
با سلام مجددبه نظر حکمای اسلامی خداوند متعال در مقام ذات ،واحد است و احدی در مقام ذات راه ندارند و اینکه گفته اند «یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود» سخن درست و معنی داری است اما منظور این است که خداوند در مقام ذات کسی همراهش نبود همچنانکه هم اکنون نیز در این مقام احد است و کسی به مقام ذات راه ندارد «قل هوالله احد» (بر گرفته از نهایه الحکمه علامه طباطبایی)
اما خداوند در مقام صفات از ازل مخلوق داشته و تا ابد هم مخلوق خواهد داشت ، اینطور نیست که خداوند سبحان در برهه ای از زمان متصف به صفت خالقیت نبوده باشد(چون خالقیت ، رازقیت و ... صفات کمالی و وجودی هستند و محال است خداوند فاقد این کمالات باشد) بلکه خداوند از ازل دارای این صفت کمالیه بوده لذا رازقیت هم به تبع خالقیت از ازل با خدا بوده است .( شيرازي، صدرالدين محمد (ملاصدرا)؛ الحكمة المتعالية في الاسفار الاربعة العقلية، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1419ه، چاپ پنجم، ج 3؛ با کمی تغییر در الفاظ)
برای فهم بهتر این موضوع به یک مثال ملموس متمسک می شویم:
قرآن کریم می فرماید :«الله نور السماوات و الارض» خدا نور آسمانها و زمين است (نور 35) همچنانکه شعاع خورشید دائما با خورشید بوده و این شعاع نمی تواند جدای از خورشید باشد، مخلوقات خدا نیز از ازل بوده اند و فرض ندارد که زمانی خداوند مخلوق نداشته است؛ اگر فرض شود که خورشید از ازل وجود داشته شعاع او نیز از ازل همراه با خورشید بوده است.البته این نظر حکما و فلاسفه هست ، در مقابل این نظریه متکلمین عالم هستی را حادث می دانند (شرحالمقاصد، ج3، ص109ـ118) بر خلاف فلاسفه و حکما که عالم را قدیم می دانند( اسفار اربعه، ج 3، ص 246 )
بالاخره یه روزییی بوده که خدا تنها بوده بعد فرشته ها و انسان ها و ... رو افریده
قبل از افریده شدن فرشته ها خدا تنها بوده
نمیتونیم بگیم از اول مخلوقات همراه خدا بودن
بسم الله
بعضی از صفات خداوند وقتی که فعل آنها انجام شود به خدا داده میشود
مثل همین روزی که وقت خداوند روزی داد صفت رازق رو دادن
درسته خالقیت هم عین همینیه که من گفتم
خدا باید یه موجوداتی می افرید تا میشدد خالق
بالاخره یه روزییی بوده که خدا تنها بوده بعد فرشته ها و انسان ها و ... رو افریده
قبل از افریده شدن فرشته ها خدا تنها بوده
نمیتونیم بگیم از اول مخلوقات همراه خدا بودن
تمام تلاش بنده در پست قبل این بود که به طور مختصر و ساده این مطلب را برسانم که وقتی در مورد خداوند قبل و بعد بکار می بریم خداوند را مقید به زمان کرده ایم در صورتی که زمان در مورد خداوند مفهومی ندارد خداوند فراتر از زمان و زمان آفرین است قبل و بعدی برای خدا وجود ندارد .
خدا تنها بوده یعنی چی؟ اصلا فرض اینکه خداوند تنها بوده فرض محالی است (مگر اینکه بگویید در مقام ذات تنها بوده بنده می گویم هم اکنون نیز خداوند در مقام ذات تنها است) ، خداوند از ازل مخلوق داشته و تا ابد هم خواهد داشت.
فرمودید:« قبل از افریده شدن فرشته ها خدا تنها بوده»
حضرت عالی قبل را در این جا به چه معنایی بکار بردید؟
[="Tahoma"]
نه منظور منو متوجه نشدید
منظورم واسطه نبود منظورم انسان ها و حیوانات بود
تا ما یا حیوانات یا هر موجود دیگه نباشه خدا به کی میخواد روزی بده؟
پس خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی هست که بهشون روزی بده
درسته؟
سلام
برای اینکه خدای تعالی بعنوان خالق جلوه کند نیاز است که خلق کند اما اینجا دو مساله است
1- در جلوه گری این نیاز وجود دارد نه در ذات الهی یعنی خدای متعال ذاتا خالق است اما برای جلوه گری آن باید خلق کند مثل اینکه بگوییم نجار ماهر نجار است چه نجاری بکند چه نکند اما برای اینکه این نجاری اشکار شود نیاز است که آنرا در قالب ساختن مثلا یک میز و صندلی نمایش دهد
لذا نیاز در مقام فعل است نه در مقام ذات
2- نیاز در اینجا به معنای فقر نیست بلکه به معنای ضرورت است یعنی لازم و ضروری است که خالقیت خدا در قالب آفرینش جلوه گر شود و بین این دو معنا ( نیاز و ضرورت ) تفاوت زیادی است یکی جنبه فقدانی و یکی جنبه وجدانی دارد
اگر خداوند را نیازمند به خلق کردن بدانیم مثل آنستکه خدای متعال کمبودی داشته که خواسته با آفریدن جبرانش کند
اما اگر بگوییم ضرورت دارد مفهومش این است که ذات باریتعالی بی نیاز است اما برای جلوه گری قدرت و علم او در صفت خالقیت ، لازم است فیض بیکرانش را در خارج از ذات جلوه گر سازد لذا خدای تعالی سرچشمه نوری است که انوار آفرینش از او فوران می کند
والله الموفق
تمام تلاش بنده در پست قبل این بود که به طور مختصر و ساده این مطلب را برسانم که وقتی در مورد خداوند قبل و بعد بکار می بریم خداوند را مقید به زمان کرده ایم در صورتی که زمان در مورد خداوند مفهومی ندارد خداوند فراتر از زمان و زمان آفرین است قبل و بعدی برای خدا وجود ندارد .
خدا تنها بوده یعنی چی؟ اصلا فرض اینکه خداوند تنها بوده فرض محالی است (مگر اینکه بگویید در مقام ذات تنها بوده بنده می گویم هم اکنون نیز خداوند در مقام ذات تنها است) ، خداوند از ازل مخلوق داشته و تا ابد هم خواهد داشت.فرمودید:« قبل از افریده شدن فرشته ها خدا تنها بوده»
حضرت عالی قبل را در این جا به چه معنایی بکار بردید؟
اصلا قبل و بعد رو بی خیال بشیم
شما فرض کن همه موجودات زنده تو هر جای از دنیا و سیاره ها از بین بره
اون وقت خدا دیگه روزی دهنده نیست
چون هیچچچچچچ موجودی نیستش که خدا بهش روزی بده
سلام
برای اینکه خدای تعالی بعنوان خالق جلوه کندنیاز است که خلق کند اما اینجا دو مساله است
1- در جلوه گری این نیاز وجود دارد نه در ذات الهی یعنی خدای متعال ذاتا خالق است اما برای جلوه گری آن باید خلق کند مثل اینکه بگوییم نجار ماهر نجار است چه نجاری بکند چه نکند اما برای اینکه این نجاری اشکار شود نیاز است که آنرا در قالب ساختن مثلا یک میز و صندلی نمایش دهد
لذا نیاز در مقام فعل است نه در مقام ذات
2- نیاز در اینجا به معنای فقر نیست بلکه به معنای ضرورت است یعنی لازم و ضروری است که خالقیت خدا در قالب آفرینش جلوه گر شود و بین این دو معنا ( نیاز و ضرورت ) تفاوت زیادی است یکی جنبه فقدانی و یکی جنبه وجدانی دارد
اگر خداوند را نیازمند به خلق کردن بدانیم مثل آنستکه خدای متعال کمبودی داشته که خواسته با آفریدن جبرانش کند
اما اگر بگوییم ضرورت دارد مفهومش این است که ذات باریتعالی بی نیاز است اما برای جلوه گری قدرت و علم او در صفت خالقیت ، لازم است فیض بیکرانش را در خارج از ذات جلوه گر سازد لذا خدای تعالی سرچشمه نوری است که انوار آفرینش از او فوران می کند
والله الموفق
ولی یه نجاری که در مغازشو ببنده دیگه نجار نیست
ضرورت با نیاز فرق میکنه ولی در هر دو حالت خدا نیاز داره به موجوداتی غیر از خودش
(اینکه من میگم خدا نیاز داره گناه داره؟میخوام شما متوجه منظورم بشین ها)
[="Tahoma"]
ولی یه نجاری که در مغازشو ببنده دیگه نجار نیست
ضرورت با نیاز فرق میکنه ولی در هر دو حالت خدا نیاز داره به موجوداتی غیر از خودش
سلام
اینجا محلی است که باید به مفاهیم و الفاظی که به کار می برید دقت کنید
نجار ماهر ی که در مغازه اش را بسته آیا مهارت نجاری را هم ندارد ؟
این که عرف میگوید او دیگر نجار نیست یعنی نجاری را در مقام فعل ندارد اما در مقام یک ملکه درونی و مهارت ذاتی هم ندارد ؟
لذا خداوند خالق است هرچند خلقی نباشد چون او علم و توانای آفریدن دارد
و اما بین ضرورت و نیاز فرق است ولی شما میتوانید به اشتباه یکی از ایندو را بجای دیگری بکار ببرید
و بنده خواستم متذکر این اشتباه بشوم
و اما غیر بودن مخلوقات از جهت تفاوت در رتبه وجودی درست است اما از آنجا که جلوه هرچیز از آن خود اوست پس غیریتی هم نیست . کسی بین شخص و فعلش تباینی قائل نیست . آفرینش فعل داست و فعل خدا از خدا جدا نیست تا غیریت به معنای مد نظر شما درست شود .
بکار بردن کلمه نیاز به معنای نقص و ضعف و فقر برای خدای متعال ، خلاف تعالیم دین است
والله الموفق
[=Microsoft Sans Serif] *****
این من و ما، بهر آن بر ساختی /// تا تو با خود، نردِ خدمت باختی
درود بر بانو «پریسا» :Gol:
نمیتونیم بگیم از اول مخلوقات همراه خدا بودن
ما، وجودی نداریم و وجود چیزیست که پیوسته به چیزی نباشد.
ما سویالله ی نیست! یعنی هیچ چیزی را نمیتوان یافت که جدای از خدا باشد؛ بلکه همه چیز، جلوهای از ویژگیهای او هستند.
خدا ما را نیافریده است و همهی ما، از همان ابتدا بودهایم ولی پس از یک بازهی زمانی پیدا شدهایم.
زمین و آسمانها، همگی از همان ابتدا بودهاند ولی کارهای خدا اینگونه است که هرچیزی، از راه خودش پیدایش مییابد.
نمونه: یک درخت، باید کمکم رشد کند تا به میوهدادن برسد ولی آن میوه - که جزوی از درخت است - از همان ابتدا بوده است.
متفق بودیم و یک جوهر همه /// بیسر و بیپا بُدیم، آنسر همه
یک گهر بودیم، همچون آفتاب /// بیگِره بودیم و، صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سَره /// شد عدد چون سایههای کُنگره
بالاخره یه روزییی بوده که خدا تنها بوده بعد فرشته ها و انسان ها و ... رو افریده
قبل از افریده شدن فرشته ها خدا تنها بوده
خدا هنوز هم تنهاست و همهی این چیزهایی که به ظاهر جدا از خدا هستند، همان خدا هستند که در جلوههای گوناگون نمایان میشوند.
زن، جلوهی زیبایی و مهر خداست.
جهنم، جلوهی قهر خداست.
اینها وجود یا آفریده نیستند.
همانند کَف و آب دریا؛ اگرچه کف از آب دریا متفاوت جلوه میکند، ولی کف، همان آب است و جدای از آن نیست:
کف همی بینی روانه هر طرف /// کفّ بیدریا، ندارد مُنصَرَف
از آب دریا، باران و برف نیز جلوه میکند؛ ولی همگی، آب دریا هستند که از همان ابتدا با دریا وجود داشتهاند و پس از یک بازهی زمانی به وجود نیامدهاند.
اصلا قبل و بعد رو بی خیال بشیم
شما فرض کن همه موجودات زنده تو هر جای از دنیا و سیاره ها از بین بره
اون وقت خدا دیگه روزی دهنده نیست
چون هیچچچچچچ موجودی نیستش که خدا بهش روزی بده
با تشکر از پیگیری و توجه شما
موجودات عالم هستی به این عالم محدود نمی شود ؛ طبق روایات و فرمایشات حکمای اسلامی غیر از عالم ماده (عالمی که هم اکنون بسر می بریم) عوالم دیگری نیز موجود است مانند عالم مثال ، عالم آخرت و ... اگر این عالم بر فرض از بین برود عوالم دیگری نیز وجود دارد که جاودان هستند و از بین نمی روند در ثانی روح انسان مجرد است و با نابود شدن این عالم روح باقی و جاوید است و از رزق و روزی خداوند متعال متنعم است «کلمه خالدون مکررا در قرآن کریم آمده است که اشاره به خلود «ابدیت» روح است».
مثال:
پرتو افکنی برای خورشید ذاتی است ، آیا می توان خورشید بدون نور را تصور کرد ؟ آیا خورشید به پرتوهای خود نیازمند است ؟ عالم هستی تجلی و ظهور خداوند متعال است؛ فرمایش شما به این می ماند که بفرمایید خورشید محتاج پرتوهای خود است ...
ما، وجودی نداریم و وجود چیزیست که پیوسته به چیزی نباشد.
ما سویالله ی نیست! یعنی هیچ چیزی را نمیتوان یافت که جدای از خدا باشد؛ بلکه همه چیز، جلوهای از ویژگیهای او هستند.
خدا ما را نیافریده است و همهی ما، از همان ابتدا بودهایم ولی پس از یک بازهی زمانی پیدا شدهایم.
زمین و آسمانها، همگی از همان ابتدا بودهاند ولی کارهای خدا اینگونه است که هرچیزی، از راه خودش پیدایش مییابد.
نمونه: یک درخت، باید کمکم رشد کند تا به میوهدادن برسد ولی آن میوه - که جزوی از درخت است - از همان ابتدا بوده است.متفق بودیم و یک جوهر همه /// بیسر و بیپا بُدیم، آنسر همه
یک گهر بودیم، همچون آفتاب /// بیگِره بودیم و، صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سَره /// شد عدد چون سایههای کُنگره
بالاخره یه روزییی بوده که خدا تنها بوده بعد فرشته ها و انسان ها و ... رو افریده
قبل از افریده شدن فرشته ها خدا تنها بوده
خدا هنوز هم تنهاست و همهی این چیزهایی که به ظاهر جدا از خدا هستند، همان خدا هستند که در جلوههای گوناگون نمایان میشوند.
زن، جلوهی زیبایی و مهر خداست.
جهنم، جلوهی قهر خداست.اینها وجود یا آفریده نیستند.
همانند کَف و آب دریا؛ اگرچه کف از آب دریا متفاوت جلوه میکند، ولی کف، همان آب است و جدای از آن نیست:کف همی بینی روانه هر طرف /// کفّ بیدریا، ندارد مُنصَرَف
از آب دریا، باران و برف نیز جلوه میکند؛ ولی همگی، آب دریا هستند که از همان ابتدا با دریا وجود داشتهاند و پس از یک بازهی زمانی به وجود نیامدهاند.
درود بر دوست گرامی آبرنگ.
در تایید فرمایشات شما :
و من الله توفیق
نه منظور منو متوجه نشدید
منظورم واسطه نبود منظورم انسان ها و حیوانات بود
تا ما یا حیوانات یا هر موجود دیگه نباشه خدا به کی میخواد روزی بده؟
پس خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی هست که بهشون روزی بده
درسته؟
سلام
موجودات فقط شامل حیوانات و انسانها نیستند و روزی فقط شبیهه روزی ما نیست
حتما موجوداتی ماورایی بوده اند و روزیهایی که متفاوت از روزی ما هست
موفق
سلامموجودات فقط شامل حیوانات و انسانها نیستند و روزی فقط شبیهه روزی ما نیست
حتما موجوداتی ماورایی بوده اند و روزیهایی که متفاوت از روزی ما هستموفق
اما در طبیعت به نظر من روزهخواران روزیخوار هستند، یعنی روزی دیگر عبادالله صالحین رو میخورند!
اتفاقا این موجودات وراء طبیعی هستند ولی
سلام
اینجا محلی است که باید به مفاهیم و الفاظی که به کار می برید دقت کنید
نجار ماهر ی که در مغازه اش را بسته آیا مهارت نجاری را هم ندارد ؟
این که عرف میگوید او دیگر نجار نیست یعنی نجاری را در مقام فعل ندارد اما در مقام یک ملکه درونی و مهارت ذاتی هم ندارد ؟
لذا خداوند خالق است هرچند خلقی نباشد چون او علم و توانای آفریدن دارد
و اما بین ضرورت و نیاز فرق است ولی شما میتوانید به اشتباه یکی از ایندو را بجای دیگری بکار ببرید
و بنده خواستم متذکر این اشتباه بشوم
و اما غیر بودن مخلوقات از جهت تفاوت در رتبه وجودی درست است اما از آنجا که جلوه هرچیز از آن خود اوست پس غیریتی هم نیست . کسی بین شخص و فعلش تباینی قائل نیست . آفرینش فعل داست و فعل خدا از خدا جدا نیست تا غیریت به معنای مد نظر شما درست شود .
بکار بردن کلمه نیاز به معنای نقص و ضعف و فقر برای خدای متعال ، خلاف تعالیم دین است
والله الموفق
درسته اون مهارت نجاری داره ولی تا وقتی که اینکارو نکنه که نجا نیست
یه مثال بهتر الان من توانایی مادر شدن رو دارم ولی کسی منو مادر صدا نمیزنه چون بچه ای ندارم
من برای مادر شدن احتیاج دارم یه بچه داشته باشم
[=Microsoft Sans Serif]
این من و ما، بهر آن بر ساختی /// تا تو با خود، نردِ خدمت باختی*****
درود بر بانو «پریسا» :Gol:
ما، وجودی نداریم و وجود چیزیست که پیوسته به چیزی نباشد.
ما سویالله ی نیست! یعنی هیچ چیزی را نمیتوان یافت که جدای از خدا باشد؛ بلکه همه چیز، جلوهای از ویژگیهای او هستند.
خدا ما را نیافریده است و همهی ما، از همان ابتدا بودهایم ولی پس از یک بازهی زمانی پیدا شدهایم.
زمین و آسمانها، همگی از همان ابتدا بودهاند ولی کارهای خدا اینگونه است که هرچیزی، از راه خودش پیدایش مییابد.
نمونه: یک درخت، باید کمکم رشد کند تا به میوهدادن برسد ولی آن میوه - که جزوی از درخت است - از همان ابتدا بوده است.
متفق بودیم و یک جوهر همه /// بیسر و بیپا بُدیم، آنسر همهیک گهر بودیم، همچون آفتاب /// بیگِره بودیم و، صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سَره /// شد عدد چون سایههای کُنگره
خدا هنوز هم تنهاست و همهی این چیزهایی که به ظاهر جدا از خدا هستند، همان خدا هستند که در جلوههای گوناگون نمایان میشوند.
زن، جلوهی زیبایی و مهر خداست.
جهنم، جلوهی قهر خداست.اینها وجود یا آفریده نیستند.
همانند کَف و آب دریا؛ اگرچه کف از آب دریا متفاوت جلوه میکند، ولی کف، همان آب است و جدای از آن نیست:
کف همی بینی روانه هر طرف /// کفّ بیدریا، ندارد مُنصَرَفاز آب دریا، باران و برف نیز جلوه میکند؛ ولی همگی، آب دریا هستند که از همان ابتدا با دریا وجود داشتهاند و پس از یک بازهی زمانی به وجود نیامدهاند.
با عرض شرمندگی باید بگم حرفاتون خیلی سنگین بود و من خیلی متوجه نشدم
اصلااااااااااا نمیتونم درک کنم ما از اول بودیم
اصلا اول کی هست؟
یه ذره گیج شدم:khandeh!:
با تشکر از پیگیری و توجه شماموجودات عالم هستی به این عالم محدود نمی شود ؛ طبق روایات و فرمایشات حکمای اسلامی غیر از عالم ماده (عالمی که هم اکنون بسر می بریم) عوالم دیگری نیز موجود است مانند عالم مثال ، عالم آخرت و ... اگر این عالم بر فرض از بین برود عوالم دیگری نیز وجود دارد که جاودان هستند و از بین نمی روند در ثانی روح انسان مجرد است و با نابود شدن این عالم روح باقی و جاوید است و از رزق و روزی خداوند متعال متنعم است «کلمه خالدون مکررا در قرآن کریم آمده است که اشاره به خلود «ابدیت» روح است».
مثال:
پرتو افکنی برای خورشید ذاتی است ، آیا می توان خورشید بدون نور را تصور کرد ؟ آیا خورشید به پرتوهای خود نیازمند است ؟ عالم هستی تجلی و ظهور خداوند متعال است؛ فرمایش شما به این می ماند که بفرمایید خورشید محتاج پرتوهای خود است ...
من منظورم از موجودات و عالم ها همه عالم ها بود چه اونایی که خبر داریم چه اونایی که نداریم
یا اونایی که قبل و بعد از ما بودن
منظورم کلش بود
اگه خدا یه روزی همه ش رو از بین ببره دیگه روزی دهنده و خالق نیست
متنعم یعنی چی؟
میشه یه کم به زبون روون تر بحرفید؟
[="Tahoma"]
درسته اون مهارت نجاری داره ولی تا وقتی که اینکارو نکنه که نجا نیست
یه مثال بهتر الان من توانایی مادر شدن رو دارم ولی کسی منو مادر صدا نمیزنه چون بچه ای ندارم
من برای مادر شدن احتیاج دارم یه بچه داشته باشم
سلام
مثال شما با مثال ما فرق دارد
در مثال ما توانایی و مهارت بالفعل است اما در خارج ظهور ندارد
در حالیکه مادر شدن مهارت نیست بلکه صرفا یک استعداد است
خدای متعال بدون افرینش ، هم قدرت آنرا دارد هم علمش را لذا او برای خالق بودن در مقام ذات نیازی به تحقق آفرینش ندارد
هرچند در مقام فعل لازم است ظهور کند
والله الموفق
خیلی قلمبه سلمبه حرف میزنید من هیچی نمیفهمم
ببین پریسا ، به نظر من خالقیت خدا اونجوری که مد نظر توئه نیست.
خدا نامحدوده.ولی تو داری محدود در نظر میگیریش.
صفت های خدا هم نامحدوده.یعنی وقتی صفت خالقیت رو داره ربطی به استفاده کردن یا استفاده نکردن از این صفت نداره.
خدا خالقه ولی هم میتونه خلق کنه هم نکنه.اگه از این ویژگی استفاده نکنه به این معنی نیست که اون ویژگی رو نداره.
مثلا یه زن رو درنظر بگیر.یه زن توانایی بچه دار شدن داره.
حالا چه بچه دار بشه چه بچه دار نشه،یعنی چه از تواناییش استفاده کنه چه استفاده نکنه بازم زن هست.
اینجوری نیست که اگه یه زن نخواد بچه داشته باشه مثلا به مرد تبدیل بشه که.
اون توانایی رو داره ولی ازش استفاده نکرده.حالا که ازش استفاده نکرده در ذات زن بودنش که اشکالی به وجود نمیاد.
خدا هم همینجوریه.ویژگی خالقیت و رازقیت رو داره.در ذاتش این ویژگی ها هست.
حالا میتونه استفاده کنه و چیزی رو خلق کنه میتونه هم استفاده نکنه.
حتی اگه استفاده نکنه و چیزی رو خلق نکنه بازم اون صفت ها رو در ذاتش داره و از بین نمیره.
خیلی قلمبه سلمبه حرف میزنید من هیچی نمیفهمم
[="#006400"]پريساي شيطون من و شما و كلا زميني ها
اولين و اخرين موجوداتي نيستيم كه خلق شديم
در مورد نياز خدا
حتي به بدترين شكل كه خداي ناكرده ممكنه به كفر نزديك باشه
بايد اينطور گفت كه به قبل احساس نياز با اراده و اشاره خود خداوند برطرف ميشه ...
براي همين نيازمند نبوده و نيست .
مثلا شما
اگر ميخوايي نياز مند نباشي لازمه اش اين نيست كه بي نياز زاييده بشي
لازمه اش اينه كه نيازها رو برطرف كني . با تفكر , اراده و عمل ...
و يا قناعت سخاوت و شفقت !!![/]
لازمه اضافه كنم كه حرفم جسارت به نظر نياد
چون ديدم حالت كاربريه كاربر روي شيطون تنظيم شده .اونو بعد از اسم اوردم
بايد اينطور گفت كه به قبل احساس نياز با اراده و اشاره خود خداوند برطرف ميشه ...
چی شد؟؟:Gig:
اگر ميخوايي نياز مند نباشي لازمه اش اين نيست كه بي نياز زاييده بشي
لازمه اش اينه كه نيازها رو برطرف كني . با تفكر , اراده و عمل ...
وقتی بی نیاز زاییده بشیم دیگه چه نیازهایی رو با اراده و تفکر و عمل برطرف کنیم؟:Gig:
وقتی بی نیاز زاییده بشیم دیگه چه نیازهایی رو با اراده و تفکر و عمل برطرف کنیم؟
توجه نكردين
عرض كردم لازمه اش اين نيست كه بي نياز زاييده بشي !!!
توجه نكردين
عرض كردم لازمه اش اين نيست كه بي نياز زاييده بشي !!!
آها آره دقت نکردم.
پاراگراف اولتون هم میشه توضیح بدید؟
سلام
پریسا خانوم
توصیه من اینه که اگر در زمینه فلسفه و کلام مطالعات گسترده ندارید ، وارد اینطور بحث ها نشید !
بحث هایی مثل قائم به ذات بودن خدا و واجب الوجود بودن خدا ، و اینکه بدایع در ذات مستقل نیستند می تونه به حل این موضوع کمک کنه ، اما اگر آشنایی با اونها نباشه ، فهم مطلب سخت و دشواره .
البته علوم تجربی نظر دیگه ای در مورد خداوند دارند ، شما می تونید به کتاب طرح بزرگ (The Grand Design) دکتر هاوکینگ مراجعه کنید و یا رساله پروفسور ریچارد داوکینز رو مطالعه کنید تا حدودی با عقاید و افکار دانشمندان علوم تجربی در مورد خداوند و نیازمندی اون یا بی نیازیش آشنا بشید .
اگه از من می شنوین دنبال هیچ کدوم نرید ! اینطوری با خودتون راحت ترید .
موفق باشید .
خدای متعال بدون افرینش ، هم قدرت آنرا دارد هم علمش را لذا او برای خالق بودن در مقام ذات نیازی به تحقق آفرینش ندارد
سلام
درضمن خواندن این تاپیک چند سوال قدیمی برایم زنده شد که چندین بار پرسیده ام ولی هیچوقت جواب قانع کننده ای دریافت نکرده ام
ممنون می شم که شما هم نظر خود را بیان کنید
فرموده اید خدای متعال بدون افرینش هم قدرت خلق دارد
ایا زمانی بوده است که خدا افرینشی نداشته باشد ؟
از نظر حقیر چون صحبت از مخلوق اول می کنید باید زمانی باشد
وگرنه مخلوق اول معنا ندارد
حال سوال این است که در ان زمان خدا چه می کرده است ؟
جوابی که معمولا می دهند این است که خدا در ظرف زمان نمی گنجد و برای خدا قبل و بعد معنا ندارد
اما به نظر من این جواب درست نیست
چرا که صحبت از مخلوق اول در میان است
و دلیل دیگر اینکه خداوند فرمود جهان را در شش روز افریده پس زمان برای خدا در گذر بوده
وگرنه می گفت جهان را در انی افریدم
و سوال دیگر اینکه خدای بدون افرینش را چگونه می توان نام خدا بر ان نهاد؟
مثلا یک فروشنده با وجوداینکه کالا زیاد دارد ولی اقدام به فروش نمی کند
در اینجا تا فروشنده اقدام به فروش نکند نام فروشنده بر ان نمی توان گذاشت
پس خدا تا خلق نکند خدا نیست
پس چگونه می توان برای خدا مخلوق اول تصور کرد ؟
با تشکر از جوابگویی
من منظورم از موجودات و عالم ها همه عالم ها بود چه اونایی که خبر داریم چه اونایی که نداریم
یا اونایی که قبل و بعد از ما بودن
منظورم کلش بود
اگه خدا یه روزی همه ش رو از بین ببره دیگه روزی دهنده و خالق نیستمتنعم یعنی چی؟
میشه یه کم به زبون روون تر بحرفید؟
با سلام مجدد
ضمن تشکر از دوستان عزیز که با مطالب خوبشون بنده رو به فیض می رسونن خدمت سرکار عرض می کنم:
علی الظاهر حضرت عالی مطالب بنده رو فراموش فرمودید ؛ عرض کردم عوالمی که مافوق این عالم هستند ابدی اند ، از جمله روح انسان که موجودی است ابدی ، با این بیان خداوند تا ابد (یعنی تا بی نهایت) مخلوق دارد لذا خداوند همیشه (از ازل تا ابد) مخلوق داشته و به تبع آن رازق هم بوده است .
ضمن اینکه موجود ، محال است از بین برود ؛ چیزی که موجود شد تا ابد باقی است .
متنعم یعنی «نعمت داده شده» انسان در بهشت متنعم است یعنی : انسان از نعمت های بهشتی استفاده می کند .
سعی بنده بر این بود تا حد امکان از الفاظ سنگین فلسفی عرفانی استفاده نکنم ...
موفق باشید
ایا زمانی بوده است که خدا افرینشی نداشته باشد ؟
با سلام و عرض ادب
در پست های قبل به این پرسش جواب داده شد ، خداوند از ازل خالق بوده و تا ابد نیز خالق خواهد بود ، اینکه فلاسفه صحبت از عقل اول کرده اند منظور اول زمانی نیست بلکه اول رتبی است ، مثل اینکه حرکت دست شما با حرکت انگشتر شما هم زمان است اما حرکت دست از لحاظ رتبی مقدم بر حرکت انگشتر است ، نه از لحاظ زمانی ... چون حرکت هر دو هم زمان بوده است .
در مورد خداوند هم زمان مطرح نیست ، خدایی که خالق نباشد خدا نیست لذا خداوند از ازل خالق بوده و تا ابد نیز خالق خواهد بود .
اگر مایل بودید توضیحات تفصیلی را انشاء در فرصت بعد خواهم داد .
پریسا بزار یه چیزی بگم ...
یه روزی یه مسیحیه ... داشته کافری رو به دین مسیحیت دعوت میکرده ...
تا میخواد در مورده خدا صحبت کنه .... طرف میگه یه لحظه وایسا ... یه سوال دارم ....
کافره ازش میپرسه ... خوب حالا فرض کن اینا رو به من گفتی ... تکلیف اون کافری که توی آفریقا زندگی میکرده و دسترسی به این علوم نداشته چی میشه ...
مسیحیه میگه ... چوت این مسائل رو نمیدونه ... بنابراین بهش حجت تموم نمیشه و حالی به هولی ...
کافره میگه ... پس نمیخوام حجت به من هم تموم بشه ... بزار منم برم حالی به هولی ....
مثلا یه زن رو درنظر بگیر.یه زن توانایی بچه دار شدن داره.
حالا چه بچه دار بشه چه بچه دار نشه،یعنی چه از تواناییش استفاده کنه چه استفاده نکنه بازم زن هست.
اینجوری نیست که اگه یه زن نخواد بچه داشته باشه مثلا به مرد تبدیل بشه که.
خدا هم همینجوریه.ویژگی خالقیت و رازقیت رو داره.در ذاتش این ویژگی ها هست.
حالا میتونه استفاده کنه و چیزی رو خلق کنه میتونه هم استفاده نکنه.
حتی اگه استفاده نکنه و چیزی رو خلق نکنه بازم اون صفت ها رو در ذاتش داره و از بین نمیره.
با سلام
لازم به تذکر می دونم ، اینکه فرمودید خالقیت برای خداوند متعال ذاتی است ؛ سخن درستی است اما در نظر داشته باشیم درسته خداوند با اراده خود مخلوقات رو خلق فرمود و می تونست خلق نکند اما دقت بفرمایید که خالقیت صفتی است که از ازل تا ابد در خداوند وجود دارد ، خداوند از ازل خالق بوده و زمانی نبوده است که خالق نباشد بنابراین خدایی که خالق نباشد خدا نیست مثل اینکه خورشیدی که پرتو افکنی نکند خورشید نیست .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ایا خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی غیر از خودشه؟
شبهات مانند این شبهه،فلسفی محسوب نمی شوند و باید آن ها را شبهات کلامی خواند.این سوال راجع به برخی از صفات خداوند برقرار است.برای مثال:
آیا می شود به خداوند گفت خالق،قبل از آنکه مخلوقی خلق کند؟
آیا می شود به خداوند گفت رازق،قبل از آنکه مرزوقی را رزق دهد؟
به طور کلی:آیا می شود به خداوند گفت علت،قبل از آن که معلولی را به وجود آورد؟
برای آن که خداوند را به صفت خالق وصف کنیم،باید مخلوقی را خلق کند.یعنی اتصاف خداوند به صفت خالق،وابسته به وجود مخلوق است.
پاسخ شبهه از نظر فلسفی آسان است.ابتدا یک معلول با نام c را در نظر می گیریم.حال داریم:
1-اتصاف صفت علت به خداوند،وابسته است به وجود c (فرض خلف).
2-صفات خداوند عین ذات او هستند (نظریه فلاسفه).
3-ذات خداوند،معلول وجود c است (نتیجه از 1 و 2).
4-علت،معلولِ c است (نتیجه از 3).
نتیجه:گزاره 4 دور است.لذا فرض خلف باطل و حکم ثابت است.پس اتصاف صفت علت به خداوند وابسته به وجود معلول نیست.
به طور مختصر:چون صفات خداوند عین ذات او هستند،پس وابسته بودن خداوند در اتصاف به این صفات مانند وابسته بودن و معلول بودن ذات اوست.حال آن که خداوند واجب بالذات است و معلول بودنش محال است.حتی با حذف گزاره 2 در استدلال بالا،باز هم می توان به نتیجه حاصله رسید.
این حل مسئله به روش خلف است.حل مسئله به روش مستقیم،انشاء الله در پست های بعدی.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
ایا زمانی بوده است که خدا افرینشی نداشته باشد ؟
از نظر حقیر چون صحبت از مخلوق اول می کنید باید زمانی باشد
وگرنه مخلوق اول معنا ندارد
با سلام.
در تکمیل مطالب کارشناس محترم عرض می شود که زمان و مکان قیودی هستند که در جهان مادی موضوعیت دارند. وقتی ماده ای وجود نداشته باشد زمان و مکانی هم نیست که بگوییم آیا زمانی بوده که خدا آفرینشی نداشته باشد؟
لذا وقتی صحبت از عقل اول می شود مسلما موجودی مجرد و غیر مادی است. لذا می توان گفت خداوند از ازل تا ابد خالق بوده است. لذا چیزی که مسلم است مخلوق غیر مادی و مجرد از ازل بوده است ولی این سوال برای من هنوز بی پاسخ است که :
آیا موجود مادی هم از ازل بوده است یا خیر؟
از کارشناس محترم تقاضا دارم به این سوال هم پاسخ دهند
و من الله توفیق
یعنی خدا اگه بخواد نمیتونه دنیای اخرتو و همه دنیا های دیگه رو از بین ببره؟
:Gig:
چیزایی که من فهمیدم تا الان این بوده که این صفت تو ذات خدا هست قبوله
حتی وقتی ازش استفاده نکنه باز هم تو ذاتش هست
ولی اگه استفاده نکنه اون صفتو بهش نمیدن
مثلا من میتونم مهربون باشم پس چون میتونم باشم همه باید بهم بگن مهربون؟
یا در مورد مثالی که پریا جوونم گفته درسته من میتونم هر موقع بخوام مادر بشم ولی ایا الان که نشدم کسی به من میگه مادر؟
[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]مقایسه ی اشتباهیه
صفات انسان ها ذاتیشون نیس و باید کسب بشه چه با تلاش خودشون چه با عنایت مستقیم خدا
در مورد خدا بحث متفاوته ذات خدا عین تمام اون صفات هست
انکار صفات، به منزله ی انکار ذات هست
پس نمیشه مقایسه کرد
اگه ما صفتی ذاتی داشتیم بله میشد راجع بهش همینطور عمل کرد که حتی اگه در تمام عمرمون یک بار هم ازش استفاده نکنیم باز هم به اون صفت، متصف بشیم[/]
[="Tahoma"]
فرموده اید خدای متعال بدون افرینش هم قدرت خلق دارد
ایا زمانی بوده است که خدا افرینشی نداشته باشد ؟
از نظر حقیر چون صحبت از مخلوق اول می کنید باید زمانی باشد
وگرنه مخلوق اول معنا ندارد
حال سوال این است که در ان زمان خدا چه می کرده است ؟
جوابی که معمولا می دهند این است که خدا در ظرف زمان نمی گنجد و برای خدا قبل و بعد معنا ندارد
اما به نظر من این جواب درست نیست
چرا که صحبت از مخلوق اول در میان است
و دلیل دیگر اینکه خداوند فرمود جهان را در شش روز افریده پس زمان برای خدا در گذر بوده
وگرنه می گفت جهان را در انی افریدم
و سوال دیگر اینکه خدای بدون افرینش را چگونه می توان نام خدا بر ان نهاد؟
مثلا یک فروشنده با وجوداینکه کالا زیاد دارد ولی اقدام به فروش نمی کند
در اینجا تا فروشنده اقدام به فروش نکند نام فروشنده بر ان نمی توان گذاشت
پس خدا تا خلق نکند خدا نیست
پس چگونه می توان برای خدا مخلوق اول تصور کرد ؟
سلام
از نظر حکمای اسلامی فیض خدای متعال ازلی است لذا هیچ زمان نبوده که خدای متعال آفرینشی نداشته باشد
و اما خلق اولی که از آن سخن میگوییم خلق اول در مرتبه وجود بعد از ذات باریتعالی است لذا مساله زمان در آن مطرح نیست
دیگر اینکه خلق شش روزه جهان به حسب مراحل آفرینش وجودی است که ذاتا دارای تدریج است پس این زمان برای مخلوق مطرح است نه برای خالق
والله الموفق
از نظر حکمای اسلامی فیض خدای متعال ازلی است لذا هیچ زمان نبوده که خدای متعال آفرینشی نداشته باشد
و اما خلق اولی که از آن سخن میگوییم خلق اول در مرتبه وجود بعد از ذات باریتعالی است لذا مساله زمان در آن مطرح نیست
دیگر اینکه خلق شش روزه جهان به حسب مراحل آفرینش وجودی است که ذاتا دارای تدریج است پس این زمان برای مخلوق مطرح است نه برای خالق
با سلام و تشکر از استاد گرامی جناب حامد اگر امکان دارد به سوال بنده هم پاسخ گویید :
آیا موجود مادی هم از ازل بوده است یا خیر؟
و من الله توفیق
[="Tahoma"]
آیا موجود مادی هم از ازل بوده است یا خیر؟
سلام
عالم ماده همیشه بوده است اما خود ماده در حال خلق مدام است لذا باید گفت مرتبه ماده مدام است اما این مرتبه نیاز به خلق و آفرینش دم به دم دارد
لذا به یک اعتبار عالم ماده نو نو است و به یک اعتبار ازلی است
والله الموفق
عالم ماده همیشه بوده است اما خود ماده در حال خلق مدام است لذا باید گفت مرتبه ماده مدام است اما این مرتبه نیاز به خلق و آفرینش دم به دم دارد
لذا به یک اعتبار عالم ماده نو نو است و به یک اعتبار ازلی است
با تشکر فراوان.
آیا می توان اینگونه استدلال کرد که ماده و زمان لازم و ملزوم یکدیگرند. مادامی که زمان بوده ماده هم بوده است. لذا زمان بی ماده معنا ندارد؟
و من الله توفیق
[="Tahoma"]
آیا می توان اینگونه استدلال کرد که ماده و زمان لازم و ملزوم یکدیگرند. مادامی که زمان بوده ماده هم بوده است. لذا زمان بی ماده معنا ندارد؟
سلام
بله زمان بیانگر کشش و امتداد وجودی ماده است
والله الموفق
خدایی که خالق نباشد خدا نیست مثل اینکه خورشیدی که پرتو افکنی نکند خورشید نیست .
الان این که باز شد نیازمند بودن خدا !!
[SPOILER](خدایا ببخشیدا..:Gig:)
[/SPOILER]چون خدا وقتی خداست که خالق باشه.پس خدا بودن در گروی خالق بودنه.
یعنی لازمه ی خدا بودن،خالق بودنه.
خالق،وقتی خالقه که چیزی رو خلق کنه.
تا خلق نکنه خالق نیست.پس برای خالق بودن نیاز به مخلوقاتش داره تا این صفت بهش نسبت داده بشه.
[="Tahoma"]
چون خدا وقتی خداست که خالق باشه.پس خدا بودن در گروی خالق بودنه.
سلام
ظاهرا منظور این استکه خدا از جهت معبود بودن وقتی خداست که خلق کند
این باز دو وجه دارد
معبود بودن به حسب شایستگی ذاتی
معبود بودن به حسب تحقق عبادت توسط یک عابد نسبت به او
اولی را معبودیت ذاتی
و دومی را تحققی می نامیم
اولی منوط به خالقیت به معنای انجام آفرینش نیست
و دومی هست
اما اینجا اناطه به معنای استلزام است یعنی برای تحققش لازم است او بیافریند عابدی را تا اورا عبادت کند
اما به عبادتش هم نیاز دارد ؟ خیر
والله الموفق