جمع بندی ایا خدا نیازمنده؟

تب‌های اولیه

64 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شریعت عقلانی;424567 نوشت:
یا موجود مادی هم از ازل بوده است یا خیر؟

با سلام و عرض ادب خدمت دوست محترم جناب شریعت عقلانی

در تکمیل فرمایشات برادر عزیز جناب حامد نکاتی را خدمت شما عرض می کنم :

دو نظریه در رابطه با این پرسش مطرح است ؛ نظریه متکلمین و نظریه فلاسفه ، متکلمن عالم را حادث می دانند و معتقدند عالم ماده مسبوق به عدم بوده یعنی زمانی بوده که عالم ماده وجود نداشته است؛ در مقابل این نظریه فلاسفه عالم را قدیم زمانی می دانند (نه قدیم ذاتی) یعنی تا خدا بوده عالم ماده هم بوده است با توجه به اینکه وجود خداوند ازلی است در نتیجه عالم ماده هم ازلی است اما نه ازلی ذاتی ، چون عالم ماده ممکن الوجود است و در ایجاد و بقاء نیازمند علت موجده است .

نتیجه اینکه عالم ماده قدیم زمانی و حادث ذاتی است مثل اینکه تا خورشید بوده نور خورشید هم موجود بوده است اما پرتو های خورشید هر لحظه در بقاء خود به خورشید نیازمندند . عالم ماده نیز اگر چه (طبق نظریه فلاسفه) قدیم زمانی است اما حادث رتبی و ذاتی و محتاج واجب الوجود است و هر «آن» نور وجودی را از واجب دریافت می کند.

استاد مصباح یزدی در این رابطه می فرمایند:
ماده به لحاظ زماني مي تواند ازلي و ابدي باشد يعني زماني نتوان يافت كه ماده در آن زمان نباشد، چرا كه زمان مقدار حركت است و حركت حالت تغيير جسم را گويند و جسم موجودي است داراي ماده (محمد تقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، تهران، موسسه انتشارات امير كبير ٰ 1378ه.ش، ج 2، ص 151)

هادی;424529 نوشت:
با سلام و عرض ادب

در پست های قبل به این پرسش جواب داده شد ، خداوند از ازل خالق بوده و تا ابد نیز خالق خواهد بود ، اینکه فلاسفه صحبت از عقل اول کرده اند منظور اول زمانی نیست بلکه اول رتبی است ، مثل اینکه حرکت دست شما با حرکت انگشتر شما هم زمان است اما حرکت دست از لحاظ رتبی مقدم بر حرکت انگشتر است ، نه از لحاظ زمانی ... چون حرکت هر دو هم زمان بوده است .
در مورد خداوند هم زمان مطرح نیست ، خدایی که خالق نباشد خدا نیست لذا خداوند از ازل خالق بوده و تا ابد نیز خالق خواهد بود .

اگر مایل بودید توضیحات تفصیلی را انشاء در فرصت بعد خواهم داد .

سلام و عرض ادب

با کمال میل منتظر توضیحات تفصیلی شما هستیم

همچنین بفرمایید اگر خلق خدا با خود خدا همیشه بوده حالا یا ماده یا غیر ماده
با توجه به اینکه فکر کنم در قران امده همه چیز فانی و فقط خدا باقیست
ایا نمی توان خلق خدا را با خود خدا یکسان دانست ؟

با تشکر

حامد;424640 نوشت:
سلام
عالم ماده همیشه بوده است اما خود ماده در حال خلق مدام است لذا باید گفت مرتبه ماده مدام است اما این مرتبه نیاز به خلق و آفرینش دم به دم دارد
لذا به یک اعتبار عالم ماده نو نو است و به یک اعتبار ازلی است
والله الموفق

سلام

پس با توجه به فرمایش شما عالم ماده و معنا و خدااز اول بوده و خواهد بود و تفاوت انها در مرتبه وجودیشان
است

پس ایا می توان گفت خود ماده و معنا چون ازلیند پس خدا هستند ؟

چون گفتارهایی وجود دارد مبنی بر اینکه همه چیز فانیست و فقط خداوند باقیست و ازلی
اگر ماده ومعنا را ازلی بدانیم منطبق می شود بر وجود خدا

با تشکر

پریا;424734 نوشت:
الان این که باز شد نیازمند بودن خدا !!

توجه: در ابتدای همین تاپیک عرض کردم ذات خداوند برای هیچ بشری قابل درک نیست چون از عقول بشر خارج است « اَلَّذِى لا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لا يَنالُهُ غَوْصُ الْفَطِنِ، اَلَّذِى لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدُّ مَحْدُوْدٌ، وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ و ... »(نهج البلاغه خطبه اول) اما صفات خداوند متناسب با رتبه وجودی افراد دست یافتنی است لذا ذات الهی از ازل احد و واحد است و هیچ مخلوقی به ذات دست رسی ندارد
هر چه هست ظهور و تجلی ذات الهی است ، وقتی در مورد خداوند صحبت می کنیم منظور ظهورات ذات است نه خود ذات چون ذات الهی با هیچ وصفی توصیف نمی شود نه با وصف عالمیت و نه با وصف خالقیت و ... . بنابراین مباحثی که مطرح می شود مربوط به صفات و مظاهر خدای سبحان است نه ذات .
خالق و مخلوق عبارت دیگر علت و معلول است ، خداوند علت تامه جهان هستی است و تمامی مخلوقات معلول خدایند ؛ وقتی علت تامه محقق شد معلول هم بالضروره موجود می شود، محال است علت تامه محقق بشود و معلول موجود نگردد به محض اینکه علت تامه محقق شد معلول هم بالضروره موجود خواهد شد .
برای مثال وقتی شما اراده می کنید شیئی را در ذهن خود تصور بفرمایید به محض اراده شما آن شی در ذهن موجود می شود ، در حقیقت آن شی متصور، معلول شماست چون به محض اینکه علت تامه (خود شما باضافه اراده و ...) محقق گشت بالضروره معلول (شیئ متصور در ذهن) هم موجود خواهد شد . (شهید مطهری در مجموعه آثارش این مثال را آورده اند)

حال این سوال مطرح است که ؛ آیا معلول متصور در ذهن جدای از شماست ؟ متصور ذهنی شما نه خود شماست و نه جدای از شما به بیان دیگر متصور ذهنی غیر شما نیست بلکه یک نوع اتحاد بین متصور ذهنی و خود شما وجود دارد .
نسبت مخلوقات به خداوند چیزی شبیه به هیمن است ، مخلوقات ظهور اراده خداوند و تجلی ذات پروردگار هستند ، که در حقیقت طبق فرمایش مولی علی علیه السلام «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه »(نهج البلاغه خطبه184) طبق فرمایش امام معصوم مخلوقات با خداوند سبحان نه غیریت دارند و نه عینیت (درک چنین چیزی برای افراد عادی ممکن نیست)
مثالی دیگر در این باب: شما وقتی یک لامپ را در نظر بگیرید نور لامپ با خود لامپ غیریتی ندارد نور در حقیقت تجلی خود لامپ است که به صورت نور ظاهر گشته است آیا لامپ برای اینکه متصف با صفت لامپ شود به نورش نیاز دارد؟ خورشید فروزان دائما نور و گرما می دهد و لحظه ای این فیض منقطع نمی شود آیا خورشید برای اینکه خورشید باشد به نورش نیاز ندارد ، مسلما چنین نیست بلکه این مظاهر خورشید هستند که به نور خورشید نیاز دارند .
خداوند هم برای اینکه به صفت خالقیت یا رازقیت متصف بشود به مخلوقات نیاز ندارد بلکه او منبع فیض است و فیض وجودی اش هر «آن» بر همه عالم می تابد و عالم هستی که تجلی نور خداوند هستند هر آن محتاج خداوند هستند .
سوال شما مانند این است که بفرمایید علت برای اینکه علت باشد باید معلول داشته باشد ! این سوال از اساس اشتباه است چون تحقق یافتن علت مساوی است با متحقق شدن معلول ، در این بین فاصله زمانی نیست علت تامه به محض اینکه محقق شد معلول هم محقق می گردد و در این بین هیچ نوع نیازمندی دیده نمی شود .
به بیان دیگر علت و معلول در اندیشه حکمای اسلامی یک حقیقت ذو مراتب اند ، علت مرتبه بالای این حقیقت و معلول مرتبه پایین حقیقت است لذا علت و معلول لازم ملزوم بکدیگرند (این مطلب را جناب علامه طباطبایی در نهایه الحکمه و ملاصدرا در اسفار تشریحا بیان فرمودند و همچنین استاد مصباح یزدی در آموزش فلسفه درس 209 اشاره ای به این فرموده اند)

مثالی دیگر در این زمینه؛ بالا و پایین متضایفند یعنی اگر بالا باشد حتما پایین هم خواهد داشت اما نمی توان گفت که بالا برای اینکه بالا باشد باید پایین داشته باشد این دو لازم ملزوم یکدیگر هستند .

از بابت طولانی بودن پاسخ عذرخواهی می کنم

بسم السلام
:»من نظرات را خواندم و فهمیدم خدای را موجودی پنداشته اید که این صفات را دارد که این کاملا اشتباه است زیرا خدا فعلیت است ومنظور این است که خود ان چیزی که هست خداست ولی خدا نیستاگه بخوام ساده بیان کنم فعلیت یعنی اینکه هرانسان یا بطور کلی جهان خداست ما می گیم نعمت خدا ولی خود خداست چون او دیده نمشود وفقط فعلیتش پدیدار میشود بنابرین به همین علت امام علی گفته هر که خود را بشناسد خدای خود را شناخته وحلاج گفته انا الحق چون خودش رو شناخته والسلام

[="Tahoma"]

بی نظیر;425823 نوشت:
چون گفتارهایی وجود دارد مبنی بر اینکه همه چیز فانیست و فقط خداوند باقیست و ازلی

سلام
خدای تعالی یک صفت دارد که خاص خدایی اوست و آن استقلال وجودی است و دیگران همه فقیرند هرچند ازلی و ابدی باشند به هر حال ازلیت را از ذات خود ندارند بلکه به تبع ذات او دارند
والله الموفق

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;424004 نوشت:
ولی یه نجاری که در مغازشو ببنده دیگه نجار نیست
ضرورت با نیاز فرق میکنه ولی در هر دو حالت خدا نیاز داره به موجوداتی غیر از خودش

این پیام مربوط به چند صفحه قبل است و توضیحات مفصلی برای سوال شما داده شده است ولی یه توضیح ساده هم میتونه این باشه:
ببینید , وقتی از نجاری که در خانه نشسته بپرسید چه کاره هستید یا صفت شما چیست؟ اگر بگه من نجارم آیا مشکلی پیش میاد؟
یا ان نجار آیا نیازمند اینه که همیشه در حال نجاری باشه؟
البته مثال نجاری در با صفت رزاق بودن خیلی منطبق نیست چون اولی بیشتر یک شغله و دومی صفتی است که به واسطه آن فعل روزی رسانی به بندگان ایجاد میشه ولی شاید مشابه هم باشن که فرقی در منظور من نداره . ولی یک رزاق نیازمند چیزی نیست که به آن نیازمند باشه. یک مثال دیگه شاید در درک موضوع مفید باشه:
یک شخص با هوش را در نظر بگیرید که آیکیو خیلی بالائی داشته باشه و دربردارنده صفت"باهوش" باشه.
حالا فرض کنید که تا به حال کسی از ایشون تست آیکیو نگرفته باشه و یا تا به حال از هوش خودش استفاده نکرده باشه.
خوب این شخص همواره باهوشه و نیازمند موردی نیست که بخواد در مورد آن از هوش خودش استفاده کنه و حالا اگر در جائی هم لازم باشه ممکنه از هوش خودش استفاده کنه ولی ایشون همواره باهوشه و نه نیازمند !
موفق باشید.

هادی;424527 نوشت:
علی الظاهر حضرت عالی مطالب بنده رو فراموش فرمودید ؛ عرض کردم عوالمی که مافوق این عالم هستند ابدی اند ، از جمله روح انسان که موجودی است ابدی ، با این بیان خداوند تا ابد (یعنی تا بی نهایت) مخلوق دارد لذا خداوند همیشه (از ازل تا ابد) مخلوق داشته و به تبع آن رازق هم بوده است .
ضمن اینکه موجود ، محال است از بین برود ؛ چیزی که موجود شد تا ابد باقی است

هو القــــــــــــــــــــــــــــادر

اگر میگیم خدا صفت "قادر " را داراست پس طبیعتا میتونه همه عوالم رو از بین ببره..حالا برای خدا چه فرقی میکنه این عوالم ابدی باشن یا غیر ابدی !؟!!
آیا این حرف شما صفت قادر بودن خدا رو نقض نمیکنه؟!!؟
:Gig::Gig:

بی نظیر;425823 نوشت:
پس ایا می توان گفت خود ماده و معنا چون ازلیند پس خدا هستند ؟

چون گفتارهایی وجود دارد مبنی بر اینکه همه چیز فانیست و فقط خداوند باقیست و ازلی
اگر ماده ومعنا را ازلی بدانیم منطبق می شود بر وجود خدا

با تشکر

با سلام مجدد خدمت شما

مخلوق با خالق یکسان نیست حضرت امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه »(نهج البلاغه خطبه184) همان طور که متصور ذهنی ما نه خود ماست و نه جدای از ما ؛ خداوند نیز با توجه به آیات قرآن کریم «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏» و هر كجا باشيد او با شماست‏ (الحدید 4) نه خود مخلوقات است و نه جدای از مخلوقات . مثل اینکه متصور ذهنی ما نه خود ماست و نه جدای از ما .
آیه ای که حضرت عالی مطرح کردید این است : «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون‏‏»جز ذات او همه چيز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوى او بازگردانيده مى‏شويد (قصص 88)

اما هالک و فانی به معنی معدوم شدن نیست چون ادامه آیه شریفه فرمود «و الیه ترجعون» فانی و هالک در این جا به معنی وجود رابط است ، معلول نسبت به علت حیثیت ربطی دارد ، یعنی معلول ربط محض نسبت به علت است مثل اینکه متصور ذهنی ما ربط محض نسبت به خود ماست زیرا اگر لحظه ای توجه خود را از متصور ذهنی برداریم معلول فانی خواهد شد .

ما الآن نیز فانی هستیم لکن از فنای خود خبر نداریم ؛ چون علّت خود را شهود نمی کنیم. امّا در قیامت که زلف از رخ یار کنار رفت و شهود آن جمال جمیل حاصل شد ، همگان به فناء خود پی می برند.

amir al;426429 نوشت:
اگر میگیم خدا صفت "قادر " را داراست پس طبیعتا میتونه همه عوالم رو از بین ببره..حالا برای خدا چه فرقی میکنه این عوالم ابدی باشن یا غیر ابدی !؟!!
آیا این حرف شما صفت قادر بودن خدا رو نقض نمیکنه؟!!؟

با سلام خدمت شما دوست بزرگوار

با توجه به اینکه پرسش شما مرتبط با این تاپیک نیست پاسخ اجمالی برای سوال عرض می کنم:
برای خدا تفاوتی نمی کنه عوالم ابدی باشند یا نه ، مسئله این است که وجود ابدی است و معدوم شدنش محال است چیزی که متصفت به صفت وجود است محال است معدوم شود و این ربطی به قادریت خداوند ندارد . «ْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ »(بقره 20) خداوند بر هر چیزی توانا است .

Mohammad2db;424495 نوشت:
و يا قناعت سخاوت و شفقت !!!

[="#006400"]دوستي از من خرده گرفته! بايد بگم
منظورم از شفقت مشقت نبود و فرق بين شفقت و مشقت رو ميدونم !

همون شفقت .
چون هميشه خدايي شدن به مشقت نيست بلكه بيشتر به شفقت انسانهاست .
وقتي لذت در كار و راهت درك بشه مشقت معنا و مفهومي پيدا نميكنه ...[/]

پرسش:
آیا خدا برای اینکه صفت روزی دهنده رو داشته باشه نیازمند موجوداتی غیر از خودشه؟

پاسخ:
صفات خداوند به دو صفت فعلی و ذاتی تقسیم می شود ، صفاتی که به خدای متعال نسبت داده می شود یا مفاهیمی است که از ذات الهی با توجه به نوعی از کمال وجودی ، انتزع می شود مانند صفت علیم ، قدیر ، حی و ... و یا مفاهیمی است که عقل از مقایسه بین ذات الهی و مخلوقاتش با توجه به نوعی رابطه وجودی انتزاع می کند مانند خالقیت ، رازقیت و ... دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه می نامند. (1)

حال اولا: رازقیت مفهومی است که عقل از مقایسه بین ذات الهی و مخلوقاتش انتزاع می کند(صفت فعل)
ثانیا:صرف نظر از فعل خداوند آنچه در ذات خداست رازقیت ذاتی است ، «رازقیت برای خداوند ذاتی است » خداوند سبحان از ازل رازق بوده و تا ابد نیز رازق خواهد بود(2) ، لذا خداوند برای متصفت شدن به این نوع صفات نیازمند غیر نمی باشد ، چرا که قبل از اینکه ما این صفات را (از نسبت بین خدا و مخلوقاتش) انتزاع کنیم ، خداوند سبحان ذاتا متصف به این صفات بود لذا هیچ نیازمندی به غیر در این جا وجود ندارد.
برای توضیح بیشتر عرض می شود:
خداوند برای اینکه به صفت خالقیت یا رازقیت متصف شود به مخلوقات نیاز ندارد بلکه او منبع فیض است و فیض وجودی اش هر «آن» بر همه عالم می تابد و عالم هستی که تجلی نور خداوند است هر «آن» محتاج و نیازمند فیض وجودی خداوند است .
طبق فرمایش قرآن کریم «الله نور السماوات و الارض» خدا نور آسمانها و زمين است‏ (النور؛ 35) همچنانکه شعاع خورشید دائما با خورشید بوده و این شعاع نمی تواند جدای از خورشید باشد، مخلوقات خدا نیز از ازل بوده اند و فرض ندارد که زمانی خداوند مخلوق نداشته است؛ اگر فرض شود که خورشید از ازل وجود داشته شعاع او نیز از ازل همراه با خورشید بوده است.
مخلوقات، ظهورِ اراده و تجلی ذات پروردگار هستند؛ در حقیقت طبق فرمایش مولی علی( علیه السلام) «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه »(3) مخلوقات با خداوند سبحان نه غیریت دارند و نه عینیت .
نور لامپ با خود لامپ غیریتی ندارد؛ نور، در حقیقت تجلی خود لامپ است که به صورت نور ظاهر گشته است آیا لامپ برای اینکه متصف با صفت لامپ شود به نورش نیاز دارد؟ خورشید فروزان دائما نور و گرما می دهد و لحظه ای این فیض منقطع نمی شود آیا خورشید برای اینکه خورشید باشد به نورش نیاز ندارد ، مسلما چنین نیست بلکه این مظاهر خورشید هستند که به نور خورشید نیاز دارند .

به بیان دیگر علت و معلول در اندیشه حکمای اسلامی یک حقیقت ذو مراتب اند، علت مرتبه بالای این حقیقت و معلول مرتبه پایین حقیقت است لذا علت و معلول لازم ملزوم بکدیگرند (4)
سوال شما مانند این است که بفرمایید علت برای اینکه علت باشد باید معلول داشته باشد! این سوال از اساس اشتباه است چون تحقق یافتن علت مساوی است با متحقق شدن معلول، در این بین فاصله زمانی نیست؛ علت تامه به محض اینکه محقق شد معلول هم محقق می گردد و در این بین هیچ نوع نیازمندی دیده نمی شود.

............................................................................................
1. آموزش فلسفه،ج2،درس65
2. الاسفار، ج3، المرحلة التاسعة، فصل(9)، ص275
3. نهج البلاغه خطبه184
4. این مطلب را جناب علامه طباطبایی در نهایه الحکمه و ملاصدرا در اسفار تشریحا بیان فرمودند و همچنین استاد مصباح یزدی در آموزش فلسفه درس 209 اشاره ای به این فرموده اند

موضوع قفل شده است