جمع بندی چرا کارد گلوی اسماعیل را نبرید ولی گلوی امام حسین (ع) را برید؟
تبهای اولیه
چرا کارد گلوی اسماعیل رانبرید ولی گلوی امام حسین رابرید
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مشکور | |
[TD][/TD] | |
چرا کارد گلوی اسماعیل رانبرید ولی گلوی امام حسین رابرید
سلام و ادب@};-
در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنیم:
اولاً ویژگی خاص چاقو بصورت طبیعی بُرندگی است اگر چاقو این ویژگی را داشته باشد و در بریدن مانعی نباشد، حتما میبُرد چه آن فرد نبی خدا باشد یا امامی واجب التعظیم، همچون امام حسین (علیه السلام) و یا هر فرد دیگری. سنت و طبیعت چاقو بریدن است و چون قابلیت بریدن را دارد حتما میبُرد چنانکه لبهی دیگر چاقو که قابلیت بریدن را ندارد، نمیبُرَد.
ثانیاً تحقّق هر پدیده در جهان، منوط به اجازه تکوینی آفریدگار جهان است. توضیح مطلب، اینکه در نظام آفرینش، هر پدیده، علّت خاصّی دارد که تنها از مجرای آن، قابل تحقّق است؛ امّا تأثیر اسباب در مُسبّبات، منوط به اذن الهی است؛ یعنی برای نمونه، تا خدا نخواهد، آتش نمی سوزانَد، چنان که آتش نمرود، ابراهیم (علیه السلام) را نسوزاند. همچنین تا خدا نخواهد، کارد نمی بُرَد، چنان که کاردِ ابراهیم (علیه السلام)، گلوی اسماعیل (علیه السلام) را نبُرید، و این، معنای «توحید اَفعالی» است. به عبارتی چاقو در ماجرای حضرت اسماعیل (علیهالسلام) از سنت خود یعنی بریدن عدول نکرد بلکه به اراده تکوینی خداوند، قابلیت برندگی از آن چاقو و جسم برنده برداشته شد و آن چاقو دیگر قدرت بریدن نداشت.
ثالثاً اما اینکه چگونه کارد، گلوی مبارک حبیب خدا امام حسین (علیه السلام) را برید؟ گفتنی است: در شماری از روایات، به نقل از امام حسین (علیه السلام) آمده که ایشان، صبح عاشورا، ضمن دعوت کردن یاران خود به شکیبایی و مقاومت، فرمود: «إنَّ اللّهَ عز و جل قَد أذِنَ فی قَتلِکمُ الیومَ وقَتلی، فعلیکم الصبر.» (1) خداوند عز و جل امروز به کشتن شدن شما و من ، اجازه داد.» با ملاحظه این گونه روایات روشن می شود که مقصود از «اذن» در این روایت که ملاحظه شد، قطعا اذن تشریعی نیست. زیرا بی تردید، کشته شدن امام (علیه السلام) و یارانش، سرآمد محرّمات تشریعی الهی است. بنا بر این، سخن امام حسین (علیه السلام) در مورد اذن خداوند متعال در کشته شدن او و یارانش، اشاره به این آیه شریف است که «ومَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَا بِإِذْنِ اللَّهِ؛(2) هیچ ناگواری ای به شما نمی رسد، مگر اینکه به فرمان خداست». مقصود از این اذن، نیز اذن تکوینی الهی در حادثه خونین کربلاست.(3) بدین سان، امام علیه السلام با این سخن، می خواهد به یاران خود بگوید که تقدیر حکیمانه خداوند، این است که ما همگی، امروز، در راه انجام وظیفه، شهید شویم. از این رو، باید در برابر این مصیبت، شکیبایی پیشه سازیم و تسلیم تقدیر الهی و راضی به قضای او باشیم.
در نتیجه؛ در داستان حضرت اسماعیل (علیه السلام) گرچه اذن تشریعی به ذبح اسماعیل تعلق گرفته بود (فرمان خدا به ابراهیم) اما إذن تکوینی تعلق نگرفت از این رو چاقو بر خلاف سنت و طبیعت خود به اراده تکوینی خداوند نتوانست ببُرد در حالیکه در جریان عاشورا و شهادت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قضیه برعکس بود، نه تنها اذن تشریعی به این کار تعلق نگرفته بود بلکه اقدام به شهادت آن حضرت از اعظم محرمات الهی بود اما اذن تکوینی به این امر تعلق گرفته بود و در اراده تکوینی خداوند مقدر شده بود تا امام حسین و یارانش را در راه دفاع و حفظ از دین الهی در خون خود مشاهده کند. چنانکه امام حسین (علیه السلام) فرمود: در عالم رؤيا جدم به من فرموده است: «ان الله شاء أن يراك قتيلا»(4)
موفق باشید ...@};-
پی نوشت ها:
1. المسعودی فی اثبات الوصیة؛ بحارالأنوار ج: 45 ص: 86 با این تفاوت که در بحارالانوار «و قتلی» ذکر نشده است.
2. تغابن: آيه ۱۱.
3. توضیح اینکه إذن بر دو قسم است: 1. اذن تشریعی و 2. اذن تکوینی.
4. بحارالانوار، ج 44 / ص 364.
سلام و ادب@};-در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنیم:
اولاً ویژگی خاص چاقو بصورت طبیعی بُرندگی است اگر چاقو این ویژگی را داشته باشد و در بریدن مانعی نباشد، حتما میبُرد چه آن فرد نبی خدا باشد یا امامی واجب التعظیم، همچون امام حسین (علیه السلام) و یا هر فرد دیگری. سنت و طبیعت چاقو بریدن است و چون قابلیت بریدن را دارد حتما میبُرد چنانکه لبهی دیگر چاقو که قابلیت بریدن را ندارد، نمیبُرَد.
ثانیاً تحقّق هر پدیده در جهان، منوط به اجازه تکوینی آفریدگار جهان است. توضیح مطلب، اینکه در نظام آفرینش، هر پدیده، علّت خاصّی دارد که تنها از مجرای آن، قابل تحقّق است؛ امّا تأثیر اسباب در مُسبّبات، منوط به اذن الهی است؛ یعنی برای نمونه، تا خدا نخواهد، آتش نمی سوزانَد، چنان که آتش نمرود، ابراهیم (علیه السلام) را نسوزاند. همچنین تا خدا نخواهد، کارد نمی بُرَد، چنان که کاردِ ابراهیم (علیه السلام)، گلوی اسماعیل (علیه السلام) را نبُرید، و این، معنای «توحید اَفعالی» است. به عبارتی چاقو در ماجرای حضرت اسماعیل (علیهالسلام) از سنت خود یعنی بریدن عدول نکرد بلکه به اراده تکوینی خداوند، قابلیت برندگی از آن چاقو و جسم برنده برداشته شد و آن چاقو دیگر قدرت بریدن نداشت.
ثالثاً اما اینکه چگونه کارد، گلوی مبارک حبیب خدا امام حسین (علیه السلام) را برید؟ گفتنی است: در شماری از روایات، به نقل از امام حسین (علیه السلام) آمده که ایشان، صبح عاشورا، ضمن دعوت کردن یاران خود به شکیبایی و مقاومت، فرمود: «إنَّ اللّهَ عز و جل قَد أذِنَ فی قَتلِکمُ الیومَ وقَتلی، فعلیکم الصبر.» (1) خداوند عز و جل امروز به کشتن شدن شما و من ، اجازه داد.» با ملاحظه این گونه روایات روشن می شود که مقصود از «اذن» در این روایت که ملاحظه شد، قطعا اذن تشریعی نیست. زیرا بی تردید، کشته شدن امام (علیه السلام) و یارانش، سرآمد محرّمات تشریعی الهی است. بنا بر این، سخن امام حسین (علیه السلام) در مورد اذن خداوند متعال در کشته شدن او و یارانش، اشاره به این آیه شریف است که «ومَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَا بِإِذْنِ اللَّهِ؛(2) هیچ ناگواری ای به شما نمی رسد، مگر اینکه به فرمان خداست». مقصود از این اذن، نیز اذن تکوینی الهی در حادثه خونین کربلاست.(3) بدین سان، امام علیه السلام با این سخن، می خواهد به یاران خود بگوید که تقدیر حکیمانه خداوند، این است که ما همگی، امروز، در راه انجام وظیفه، شهید شویم. از این رو، باید در برابر این مصیبت، شکیبایی پیشه سازیم و تسلیم تقدیر الهی و راضی به قضای او باشیم.
در نتیجه؛ در داستان حضرت اسماعیل (علیه السلام) گرچه اذن تشریعی به ذبح اسماعیل تعلق گرفته بود (فرمان خدا به ابراهیم) اما إذن تکوینی تعلق نگرفت از این رو چاقو بر خلاف سنت و طبیعت خود به اراده تکوینی خداوند نتوانست ببُرد در حالیکه در جریان عاشورا و شهادت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قضیه برعکس بود، نه تنها اذن تشریعی به این کار تعلق نگرفته بود بلکه اقدام به شهادت آن حضرت از اعظم محرمات الهی بود اما اذن تکوینی به این امر تعلق گرفته بود و در اراده تکوینی خداوند مقدر شده بود تا امام حسین و یارانش را در راه دفاع و حفظ از دین الهی در خون خود مشاهده کند. چنانکه امام حسین (علیه السلام) فرمود: در عالم رؤيا جدم به من فرموده است: «ان الله شاء أن يراك قتيلا»(4)
موفق باشید ...@};-
پی نوشت ها:
1. المسعودی فی اثبات الوصیة؛ بحارالأنوار ج: 45 ص: 86 با این تفاوت که در بحارالانوار «و قتلی» ذکر نشده است.
2. تغابن: آيه ۱۱.
3. توضیح اینکه إذن بر دو قسم است: 1. اذن تشریعی و 2. اذن تکوینی.
4. بحارالانوار، ج 44 / ص 364.
سلام
شنیده اید میگویند
کارد، گلوی امام حسین علیه السلام را نبرید.
و از قفا و پشت، گردن را بریدند.
سلام
شنیده اید میگویند
کارد، گلوی امام حسین علیه السلام را نبرید.
و از قفا و پشت، گردن را بریدند.
سلام و تشکر
درباره اینکه چرا شمر گلوی مبارک امام حسین(علیه السلام) را از جلو نبرید با توجه به نقلهایی که برای چگونگی شهادت امام حسین(علیه السلام) وارد شده، دو احتمال گفته شده:
1. افراد دیگری -غیر از شمر- مانند شبث بن ربعى و سنان و نیز خولى بن یزید اصبحى که میخواستند نزدیک امام حسین(علیه السلام) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری میافکند، تن و دلشان میلرزید و شمشیر از دستشان میافتاد. (1) سپس شمر گفت: «چه مردم ترسویی هستید! هیچکس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(علیه السلام) نشست.(2) شاید با توجه به این جریانات، برای اینکه شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین(علیه السلام) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین(علیه السلام) نیفتد.
2. احتمال دیگر اینکه: علامه مجلسی مینویسد: در بعضى از کتابهای معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «...پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) پیشانی و گلوى امام حسین(علیه السلام) را زیاد میبوسید».(3) همچنین به نقل از کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء»(4) آمده است: شمر خواست سر امام حسین(علیه السلام) را از گلو جدا کند، ولى شمشیرش نبرید، امام حسین(علیه السلام) فرمود: «واى بر تو! آیا میپندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا(ص) بر آن فراوان بوسه زد میبرد»؟! شمر (برآشفت و) آنحضرت(علیه السلام) را به رو افکند و سر مطهرش را از قفا جدا کرد.(5) ولی این بخش از سخن امام حسین(علیه السلام) در منابع و مقاتل معتبر ذکر نشده است.(6) به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین(علیه السلام) مکان بوسه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بوده، شمر سر امام حسین(علیه السلام) را از پشت برید.
البته نمیتوان به طور قطعی گفت: علت اصلی بریدن سر امام حسین(علیه السلام) از قفا همان است که در برخی کتابها نوشته شده است.(7)
پی نوشت ها:
1. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربى، ج 3، ص 82، و ص 83 نشر اسوه، قم، چاپ دوم، 1422ق؛ لبیب بیضون، موسوعة کربلاء، ج 2، ص 177، مؤسسة الاعلمى، بیروت، چاپ اول، 1427ق.
2. همان منبع.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 187 – 188، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
4. این کتاب نوشته مولى محمد صالح بن آقا محمد(متوفی 1283ق)، و برادرش حاج مولى محمد تقی برغانی قزوینی، معروف به شهید سوم است. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 21، ص 220 – 221، اسماعیلیان، قم، 1408ق.
5. گروهى از نویسندگان، موسوعة الامام الحسین(علیهالسلام)، ج 4، ص 596، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى، دفتر انتشارات کمک آموزشى، تهران، چاپ اول، 1378ش.
6. مانند: «الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد» شیخ مفید؛ «اللهوف على قتلى الطفوف» سید ابن طاوس و ... .
7. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سایت اسلام کوئست، چرا شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید؟، با کمی تغییر.
سلام و تشکردرباره اینکه چرا شمر گلوی مبارک امام حسین(علیه السلام) را از جلو نبرید با توجه به نقلهایی که برای چگونگی شهادت امام حسین(علیه السلام) وارد شده، دو احتمال گفته شده:1. افراد دیگری -غیر از شمر- مانند شبث بن ربعى و سنان و نیز خولى بن یزید اصبحى که میخواستند نزدیک امام حسین(علیه السلام) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری میافکند، تن و دلشان میلرزید و شمشیر از دستشان میافتاد. (1) سپس شمر گفت: «چه مردم ترسویی هستید! هیچکس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(علیه السلام) نشست.(2) شاید با توجه به این جریانات، برای اینکه شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین(علیه السلام) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین(علیه السلام) نیفتد.2. احتمال دیگر اینکه: علامه مجلسی مینویسد: در بعضى از کتابهای معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «...پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) پیشانی و گلوى امام حسین(علیه السلام) را زیاد میبوسید».(3) همچنین به نقل از کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء»(4) آمده است: شمر خواست سر امام حسین(علیه السلام) را از گلو جدا کند، ولى شمشیرش نبرید، امام حسین(علیه السلام) فرمود: «واى بر تو! آیا میپندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا(ص) بر آن فراوان بوسه زد میبرد»؟! شمر (برآشفت و) آنحضرت(علیه السلام) را به رو افکند و سر مطهرش را از قفا جدا کرد.(5) ولی این بخش از سخن امام حسین(علیه السلام) در منابع و مقاتل معتبر ذکر نشده است.(6) به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین(علیه السلام) مکان بوسه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بوده، شمر سر امام حسین(علیه السلام) را از پشت برید.البته نمیتوان به طور قطعی گفت: علت اصلی بریدن سر امام حسین(علیه السلام) از قفا همان است که در برخی کتابها نوشته شده است.(7)پی نوشت ها:1. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربى، ج 3، ص 82، و ص 83 نشر اسوه، قم، چاپ دوم، 1422ق؛ لبیب بیضون، موسوعة کربلاء، ج 2، ص 177، مؤسسة الاعلمى، بیروت، چاپ اول، 1427ق.2. همان منبع.3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 187 – 188، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.4. این کتاب نوشته مولى محمد صالح بن آقا محمد(متوفی 1283ق)، و برادرش حاج مولى محمد تقی برغانی قزوینی، معروف به شهید سوم است. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 21، ص 220 – 221، اسماعیلیان، قم، 1408ق.5. گروهى از نویسندگان، موسوعة الامام الحسین(علیهالسلام)، ج 4، ص 596، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى، دفتر انتشارات کمک آموزشى، تهران، چاپ اول، 1378ش.6. مانند: «الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد» شیخ مفید؛ «اللهوف على قتلى الطفوف» سید ابن طاوس و ... .7. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سایت اسلام کوئست، چرا شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید؟، با کمی تغییر.
به نظرم احتمال اول، طبیعی تر به نظر می رسد.
ولی کدام یک قوی تر است از حیث منبع و سند ؟
ان طور که یادم مانده یکی از مفسران ( ایت الله جوادی املی ) در مورد قرآن خواندن سر بر سر نیزه یا موردی مانند آن، گفته بودند این صداها و موارد توسط هر کسی شنیده نشده است. بلکه انسانهای متقی و پاک، می شنیدند.
ولی کدام یک قوی تر است از حیث منبع و سند ؟سپاس از راهنمایی تان
به نظرم احتمال اول، طبیعی تر به نظر می رسد.
سلام مجدد
دیدگاه دیگری که مطرح است اینکه؛ تمامي مورخين و نويسندگان، شهادت امام حسين(علیه السلام) و جدا شدن سر مبارک از تن ايشان را نقل مي کنند و عدّه اي مي گويند آخرين نفر که سر امام(علیه السلام) را بريد سنان بن أنس بوده و عدّه اي ديگر مي گويند: شمر ملعون سر امام حسين (عليه السّلام) را از تن جدا کرد ولي هيچ اشاره اي به ماجراي بريدن سر از پشت سر نمي کنند. از این رو، اين گفته اگر چه بر سر زبان ها افتاده و در مجالس عزاداري هم در ذکر مصيبت ها گفته مي شود، امّا آنچه که در واقع، مورّخين و نويسندگان حادثة عاشورا پيرامون آخرين لحظات شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ گفته اند غير اين است. و اين نقل را که نتوانستند سر امام (عليه السّلام) را از جلو ببرند چون پيامبر حلقوم مبارک ايشان را بارها بوسيده بوده است، لذا ناچاراً از پشت، سر مبارک امام را جدا کردند، هيچ نويسنده اي ذکر نکرده است. بنابراین، بنظر می رسد دیدگاه سوم به واقع نزدیکتر است.
معرفي منابع بیشتر جهت مطالعه: 1ـ مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني.
2ـ در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، شيخ عباس قمي.
3ـ زندگاني امام حسين(ع)، سيد هاشم رسولي محلاتي.
ان طور که یادم مانده یکی از مفسران ( ایت الله جوادی املی ) در مورد قرآن خواندن سر بر سر نیزه یا موردی مانند آن، گفته بودند این صداها و موارد توسط هر کسی شنیده نشده است. بلکه انسانهای متقی و پاک، می شنیدند.
در این خصوص، تایپیک هایی در همین سایت ایجاد شده می توانید در آرشیو مطالب، جستجو کنید، اگر احیاناً جواب سؤال خود را نیافتید بصورت سؤل مشخصی در تایپیک جدیدی طرح نمایید.
موفق باشید ...
سلام مجدددیدگاه دیگری که مطرح است اینکه؛ تمامي مورخين و نويسندگان، شهادت امام حسين(علیه السلام) و جدا شدن سر مبارک از تن ايشان را نقل مي کنند و عدّه اي مي گويند آخرين نفر که سر امام(علیه السلام) را بريد سنان بن أنس بوده و عدّه اي ديگر مي گويند: شمر ملعون سر امام حسين (عليه السّلام) را از تن جدا کرد ولي هيچ اشاره اي به ماجراي بريدن سر از پشت سر نمي کنند. از این رو، اين گفته اگر چه بر سر زبان ها افتاده و در مجالس عزاداري هم در ذکر مصيبت ها گفته مي شود، امّا آنچه که در واقع، مورّخين و نويسندگان حادثة عاشورا پيرامون آخرين لحظات شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ گفته اند غير اين است. و اين نقل را که نتوانستند سر امام (عليه السّلام) را از جلو ببرند چون پيامبر حلقوم مبارک ايشان را بارها بوسيده بوده است، لذا ناچاراً از پشت، سر مبارک امام را جدا کردند، هيچ نويسنده اي ذکر نکرده است. بنابراین، بنظر می رسد دیدگاه سوم به واقع نزدیکتر است.
معرفي منابع بیشتر جهت مطالعه:
1ـ مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني.
2ـ در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، شيخ عباس قمي.
3ـ زندگاني امام حسين(ع)، سيد هاشم رسولي محلاتي.در این خصوص، تایپیک هایی در همین سایت ایجاد شده می توانید در آرشیو مطالب، جستجو کنید، اگر احیاناً جواب سؤال خود را نیافتید بصورت سؤل مشخصی در تایپیک جدیدی طرح نمایید.
موفق باشید ...
سلام
ببخشید متوجه نشدم دیدگاه سوم چیست.
ظاهرا دیدگاه اول میگوید :
از قفا بود و علتش لرزش و رعشه بر تن افتادن بود.
دیدگاه دوم میگوید :
از قفا بود و علتش بوسه پیامبر بود و لذا چاقو از جلو نبرید.
اما دیدگاه سوم میگوید :
از جلو برید ؟
یا
دیدگاه سوم میگوید :
ما نمیدانیم از جلو برید یا از قفا ؟
ظاهرا دیدگاه اول میگوید : اما دیدگاه سوم میگوید :سلام
ببخشید متوجه نشدم دیدگاه سوم چیست.
از قفا بود و علتش لرزش و رعشه بر تن افتادن بود.
دیدگاه دوم میگوید :
از قفا بود و علتش بوسه پیامبر بود و لذا چاقو از جلو نبرید.
از جلو برید ؟
یا
دیدگاه سوم میگوید :
ما نمیدانیم از جلو برید یا از قفا ؟
سلام مجدد
دبدگاه سوم بر آن است که تمامي مورخين و نويسندگان، شهادت امام حسين(علیه السلام) و جدا شدن سر مبارک از تن ايشان را نقل مي کنند اما هيچ اشاره اي به ماجراي بريدن سر از پشت سر نمي کنند. بعبارتی در باره نحوه آن ساکت اند.
سلام مجدددبدگاه سوم بر آن است که تمامي مورخين و نويسندگان، شهادت امام حسين(علیه السلام) و جدا شدن سر مبارک از تن ايشان را نقل مي کنند اما هيچ اشاره اي به ماجراي بريدن سر از پشت سر نمي کنند. بعبارتی در باره نحوه آن ساکت اند.
سلام استاد
وقتی روایات و تواریخ ساکت هستند، بدان معناست که ما نمیدانیم گلو از جلو بریده شده است یا از قفا.
سکوت شواهد به معنای نادانی ما میشود.
وقتی روایات و تواریخ ساکت هستند، بدان معناست که ما نمیدانیم گلو از جلو بریده شده است یا از قفا.سلام استاد
سکوت شواهد به معنای نادانی ما میشود.
سلام مجدد@};-
اصل قضیه و آنچه در آن واقعه، مهم و اساسی است که اتفاقاً در منابع معتبر مورد اشاره و تأکید قرار گرفته، شهادت امام (علیه السلام) و بریده شدن سر مبارک آنحضرت است مابقی حواشی و اضافاتی است که در قالب احتمالاتی که بیانش گذشت در طول تاریخ گفته شده، فلذا عدم بیان نحوه بریده شدن سر مبارک (سکوت) به معنای نادانی نیست.
موفق باشید ...@};-
سلام مجدد@};-اصل قضیه و آنچه در آن واقعه، مهم و اساسی است که اتفاقاً در منابع معتبر مورد اشاره و تأکید قرار گرفته، شهادت امام (علیه السلام) و بریده شدن سر مبارک آنحضرت است مابقی حواشی و اضافاتی است که در قالب احتمالاتی که بیانش گذشت در طول تاریخ گفته شده، فلذا عدم بیان نحوه بریده شدن سر مبارک (سکوت) به معنای نادانی نیست.
موفق باشید ...@};-
سلام
بله ما میدانیم سر حضرت بریده شده است. اینکه قطعی است.
صحبت بر سر این بود که نمیدانیم از جلو بریده شده یا از قفا. در این موارد چون شواهد ساکت هستند به معنای نادانی ما است.
پس این احتمال وجود دارد که سر ایشان به مانند اسماعیل بریده نشده باشد و این معجزه برای هر دو اتفاق افتاده باشد. اگر چه در آخر میدانیم سر بریده شده است ولی نمیدانیم قبل از بریده شدن اعجازی رخ داده یا نداده و لذا احتمال این اعجاز وجود دارد.
موفق باشید
هو من لا هو الا هو
سلام و عرض ادب
تو قران نوشته که : و حق است بر ما که مومنان را نجات دهیم ./
همه ی پیامبران نوشته شده در قران از مهلکه نجات پیدا کردند .....ولی چرا امام حسین نجات پیدا نکرد؟
هو من لا هو الا هوسلام و عرض ادب
تو قران نوشته که : و حق است بر ما که مومنان را نجات دهیم ./
همه ی پیامبران نوشته شده در قران از مهلکه نجات پیدا کردند .....ولی چرا امام حسین نجات پیدا نکرد؟
با سلام و احترام
حتمن این حدیث را شنیده است که میگوید«همانا حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است»
مومنینی که همراه امام حسن (ع) بودند نجات و به چه مقامات رفیعی رسیدند و سفاکانی که عذاب جهنم را خریدند بی شک در روز قیامت از نجات یافتگان نیستند.
اگر منظورتان از نجات، نجات دنیوی است که اینطور نیست، در قران کریم هست که قوم هایی بوده اند که پیامبران فرستاده شده را کشته اند. نمونه آن حضرت یحیی (ع).
آزمایش های پیامبران و اولیای خدا با یکدیگر متفاوت است و آنها را با هم مقایسه نکنید.
سپاس
سلام
بله ما میدانیم سر حضرت بریده شده است. اینکه قطعی است.
صحبت بر سر این بود که نمیدانیم از جلو بریده شده یا از قفا. در این موارد چون شواهد ساکت هستند به معنای نادانی ما است.
پس این احتمال وجود دارد که سر ایشان به مانند اسماعیل بریده نشده باشد و این معجزه برای هر دو اتفاق افتاده باشد. اگر چه در آخر میدانیم سر بریده شده است ولی نمیدانیم قبل از بریده شدن اعجازی رخ داده یا نداده و لذا احتمال این اعجاز وجود دارد.
سلام مجدد
چنانکه گفتیم چیزی در تاریخ و روایات بنحو قطعی در این خصوص بجز همان احتمالاتی که بیان شد گفته نشده، فلذا نمی توان در این خصوص حکم به اعجاز نمود، پاسخ در پست اول داده شد که در خصوص حضرت اسماعیل (علیه السلام) اراده و اذن تکوینی خداوند بنحو اعجاز آمیزی به این امر تعلق گرفت که چاقو سر مبارک حضرت اسماعیل(علیه السلام) را نبُرد اما در باره امام حسین (علیه السلام) اذن و اراده تکوینی به شهادت آن حضرت تعلق گرفته بود چنانکه در بیان خود حضرت نیز اشارت شد فلذا مسأله اعجاز در این فقره منتفی است.
موفق باشید ...
سلام مجدد
فلذا
نمی توان در این خصوص حکم به اعجاز نمود
سلام مجدد
فلذا
در این خصوص نه میتوان حکم به اعجاز کرد
و نه میتوان حکم به اعجاز نکرد.
(تفاوت دانستن و ندانستن این است.)
ممکن است اعجاز رخ داده باشد و ممکن است رخ نداده باشد.
چرا کارد گلوی اسماعیل رانبرید ولی گلوی امام حسین رابرید
خیلی ساده:
اگر گلوی اسماعیل را می برید، امام حسین و حتی پیامبر اکرم و ... که از نسل اسماعیل هستند به وجود نمی آمدند و این، هم فاجعه ای برای بشریت بود که چنین انسانهای کامل و راهنمایان بزرگی به وجود نیایند و هم دین اسلام که قرار بود توسط پیامبر و ائمه آورده شود و گسترش یابد، قابل تحقق نبود.
چون آن زمان، اسماعیل جوانی بود که هنوز ازدواج نکرده بود.
اما در شهادت امام حسین (ع) این محظورات نبود.
سلام مجدد
فلذا
در این خصوص نه میتوان حکم به اعجاز کرد
و نه میتوان حکم به اعجاز نکرد.
(تفاوت دانستن و ندانستن این است.)
ممکن است اعجاز رخ داده باشد و ممکن است رخ نداده باشد.
سلام مجدد@};-
پاسخ شما روشن است چنانکه گفتیم در جریان داستان حضرت ذبح اسماعیل (علیه السلام) به امر و اراده خدا بنحو اعجاز آمیزی کارد گلوی اسماعیل (علیه السلام) را نبرید پس معجزه محقق شده است اما در جریان عاشورا اذن و اراده تکوینی خداوند بر این تعلق گرفته بود که امام حسین (علیه السلام) و یارانش به شهادت برسند فلذا شمر ملعون با خنجر، سر مبارک امام (علیه السلام) را جدا کرد، و از اینرو مطلب روشن است که در واقعه عاشورا معجزه ای صورت نپذیرفته است.
ضمن تشکر از همه عزیزان، برای پیشگیری از تکرار و بمنظور جمعبندی بحث، تایپیک بسته خواهد شد.
موفق باشید ...@};-
پرسش:
الف- چرا کارد گلوی اسماعیل (علیه السلام) را نبرید ولی گلوی امام حسین (علیه السلام) را برید؟
ب- آیا کارد گلوی امام حسین (علیه السلام) را از جلو نبرید و قاتل، ناگزیر سر مبارک حضرت را از قفا برید؟
پاسخ:
پاسخ سؤالات شما را در دو بخش تقدیم می کنیم:
الف- چرا کارد سر امام حسین (علیه السلام) را برید در حالیکه سر اسماعیل را نبرید؟
اولاً ویژگی خاص چاقو بصورت طبیعی بُرندگی است اگر چاقو این ویژگی را داشته باشد و در بریدن مانعی نباشد، حتما میبُرد چه آن فرد نبی خدا باشد یا امامی واجب التعظیم، همچون امام حسین (علیه السلام) و یا هر فرد دیگری.
ثانیاً تحقّق هر پدیده در جهان، منوط به اجازه تکوینی آفریدگار جهان است. توضیح مطلب، اینکه در نظام آفرینش، هر پدیده، علّت خاصّی دارد که تنها از مجرای آن، قابل تحقّق است؛ امّا تأثیر اسباب در مُسبّبات، منوط به اذن الهی است؛ یعنی برای نمونه، تا خدا نخواهد، آتش نمی سوزانَد، چنان که آتش نمرود، ابراهیم (علیه السلام) را نسوزاند. همچنین تا خدا نخواهد، کارد نمی بُرَد، چنان که کاردِ ابراهیم (علیه السلام)، گلوی اسماعیل (علیه السلام) را نبُرید، و این، معنای «توحید اَفعالی» است. در اینجا چاقو از سنت خود یعنی بریدن عدول نکرد بلکه به اراده تکوینی خداوند، قابلیت برندگی از آن چاقو و جسم برنده برداشته شد.
ثالثاً اما اینکه چگونه کارد، گلوی مبارک حبیب خدا امام حسین (علیه السلام) را برید؟ گفتنی است: در شماری از روایات، به نقل از امام حسین (علیه السلام) صبح عاشورا، به یارانش فرمود: «إنَّ اللّهَ عز و جل قَد أذِنَ فی قَتلِکمُ الیومَ وقَتلی، فعلیکم الصبر.» (1) خداوند عز و جل امروز به کشته شدن شما و من ، اجازه داد.» این سخن امام حسین (علیه السلام) اشاره به این آیه شریفه دارد که «ومَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَا بِإِذْنِ اللَّهِ؛(2) هیچ ناگواری ای به شما نمی رسد، مگر اینکه به فرمان خداست». و یا در بیانی دیگر فرمود: در عالم رؤيا جدم به من فرموده است: «اِنَّ الله شَاءَ أَن يَرَاكَ قَتيِلاً»(3) بدون شک، مقصود از «اذن» در این قبیل روایات، قطعا اذن تشریعی نیست، زیرا بی تردید، کشته شدن امام (علیه السلام) و یارانش، سرآمد محرّمات تشریعی الهی است. بنابراین، امام (علیه السلام) با این سخنان، می خواهد به یاران خود بگوید که تقدیر حکیمانه و اذن تکوینی خداوند، بر این امر تعلق گرفته که ما همگی، در راه انجام وظیفه، شهید شویم. در نتیجه؛ در داستان حضرت اسماعیل (علیه السلام) اذن تشریعی به ذبح اسماعیل تعلق گرفته بود اما إذن تکوینی تعلق نگرفت، در حالیکه در جریان عاشورا و شهادت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قضیه برعکس بود، اذن تشریعی تعلق نگرفته بود اما اذن تکوینی خداوند به این امر تعلق گرفت.
رابعاً چه بسا اگر کارد گلوی اسماعیل (علیه السلام) را می برید، چه بسا اولیاء شایسته الهی همچون پیامبر اکرم و اوصیاء الهی اش (صلوات الله علیهم اجمعین) که از نسل اسماعیل(علیه السلام) هستند به وجود نمی آمدند و این امر، فاجعه بزرگی برای بشریت بود که از فیض وجود چنین انسانهای کامل و راهنمایان بزرگ آخرین و کامل ترین دین الهی یعنی اسلام محروم می شدند اما در خصوص شهادت امام حسین (علیه السلام) چنین محذوراتی نبود.
ب- چرا کارد سر مبارک امام (علیه السلام) را از جلو نبرید؟
در این باره سه احتمال گفته شده:
1. افراد دیگری -غیر از شمر- مانند شبث بن ربعى و سنان و نیز خولى بن یزید اصبحى که میخواستند نزدیک امام حسین(علیه السلام) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری میافکند، تن و دلشان میلرزید و شمشیر از دستشان میافتاد. (5) سپس شمر گفت: «چه مردم ترسویی هستید! هیچکس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(علیه السلام) نشست.(6) شاید با توجه به این جریانات، برای اینکه شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین(علیه السلام) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین(علیه السلام) نیفتد.
2. احتمال دیگر اینکه: علامه مجلسی مینویسد: در بعضى از کتابهای معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «...پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) پیشانی و گلوى امام حسین(علیه السلام) را زیاد میبوسید».(7) همچنین به نقل از کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء»(8) آمده است: شمر خواست سر امام حسین(علیه السلام) را از گلو جدا کند، ولى شمشیرش نبرید، امام حسین(علیه السلام) فرمود: «واى بر تو! آیا میپندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا(ص) بر آن فراوان بوسه زد میبرد»؟! شمر (برآشفت و) آنحضرت(علیه السلام) را به رو افکند و سر مطهرش را از قفا جدا کرد.(9) ولی این بخش از سخن امام حسین(علیه السلام) در منابع و مقاتل معتبر ذکر نشده است.(10) فلذا نمیتوان به طور قطع گفت: علت اصلی بریدن سر امام حسین(علیه السلام) از قفا همان است که در برخی کتابها نوشته شده است.(11)
3. دیدگاه سوم بر آن است که تمامي مورخين و نويسندگان معتبر، اصل جریان شهادت امام حسين(علیه السلام) بدست سَنان و یا شمر ذی الجوشن و جدا کردن سر مبارکش را نقل مي کنند اما هيچ اشاره اي به ماجراي بريدن سر از قفا نمي کنند. از این رو، اين گفته اگر چه بر سر زبان ها افتاده در اشعار و روضه ها و مرثیه خوانی ها خوانده مي شود، امّا هیچ سند معتبری از قول مورّخين و نويسندگان حادثة عاشورا در اینباره وجود ندارد.(12)
بنظر می رسد دیدگاه سوم به واقعیت عقلی و تاریخی نزدیکتر باشد.
پی نوشت ها:
1. المسعودی فی اثبات الوصیة؛ بحارالأنوار ج: 45 ص: 86 با این تفاوت که در بحارالانوار «و قتلی» ذکر نشده است.
2. تغابن: آيه ۱۱.
3. بحارالانوار، ج 44 / ص 364.
4. اذن الهي به دو نوع تكويني و تشريعي تقسيم مي گردد: اراده و اذن تكويني كه مربوط به هستي اشيائي است كه از طريق قوانين و سنتهاي حاكم بر آن تحقق مي يابد، مثل اينكه مي گوئيم اراده خداوند چنين بوده است كه مرگ فلان شخص در فلان تاريخ برسد و نظائر آن ... اما اراده و اذن تشريعي مربوط به دستورات و بايد و نبايدهاي الهي است. انسان ممكن است با اراده خود آن را انجام دهد يا مخالفت كند مانند انجام واجبات و ترک محرمات و یا اطاعت و رعایت حرمت پیامبر و اولوالامر (علیهم صلوات الله)، بنقل از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
5. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربى، ج 3، ص 82، و ص 83 نشر اسوه، قم، چاپ دوم، 1422ق؛ لبیب بیضون، موسوعة کربلاء، ج 2، ص 177، مؤسسة الاعلمى، بیروت، چاپ اول، 1427ق.
6. همان منبع.
7. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 187 – 188، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
8. این کتاب نوشته مولى محمد صالح بن آقا محمد(متوفی 1283ق)، و برادرش حاج مولى محمد تقی برغانی قزوینی، معروف به شهید سوم است. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 21، ص 220 – 221، اسماعیلیان، قم، 1408ق.
9. گروهى از نویسندگان، موسوعة الامام الحسین(علیهالسلام)، ج 4، ص 596، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى، دفتر انتشارات کمک آموزشى، تهران، چاپ اول، 1378ش.
10. مانند: «الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد» شیخ مفید؛ «اللهوف على قتلى الطفوف» سید ابن طاوس و ... .
11. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سایت اسلام کوئست، چرا شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید؟، با کمی تغییر.
12. معرفي منابع بیشتر جهت مطالعه: 1ـ مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني؛ 2ـ در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، شيخ عباس قمي؛ 3ـ زندگاني امام حسين(ع)، سيد هاشم رسولي محلاتي.