جمع بندی سوالات اعتقادی و سردرگمی
تبهای اولیه
سلام
خسته نباشید...
من امسال 18 سالم تموم شد و وارد 19 سالگی شدم...
راستش چند وقتی هس ک درگیر مسائل فلسفی شدم اوایل زیاد فک نمیکردم ولی الان دیگه خیلی زیاد شده فکر به وجود خدا , قرآن واقعا از طرف خداست ؟ , اصن چرا زندگی میکنیم و جهنم و بهشتی وجود نداره و...
برای جواب به سوال هام هم به ویکیپدیا مراجعه کردم ولی به شدت از دین دور شدم به حدی ک وجود خدا هم برام سخت شده..
راجب قرآن خوندم تو سایت ویکیپدیا اما به شدت با چیزایی ک از قرآن میدونم تناقض داشت و میشه گفت تو همه چی سردرگم شدم.کنکورم هم خراب کردم و واقعا دچار یه کلافگی عجیبی شدم.
چون تو سایت ویکیپدیا متن هایی ک نوشته بود اکثرن از جانب یه فرد معروفی بود یه ذره باور کردم و الان قشنگ اخساس میکنم دیگه به هیچی نمیتونم اطمینان کنم.
احساس میکنم قرآن از جانب خدا نیست و یا وقتی بمیریم میریم تو هیچی و...
یا مثلا وقتی نگاه میکنم به اختلاس هایی که میکنن مثل آقای خاوری با خودم میگم اینا کسایی بودن که داشتن از اعتماد ما سواستفاده میکردن و سر ما رو گزم میکردن..
فیلم هایی هم پخش شده ک بعضی از زن هایی ک حجاب دارند به کسایی ک حالا بی حجابن فحاشی میکنن(مثلا امر به معروف) و این یه جوری با چیزایی ک من از اسلام میدونم تناقض داره
جالبه من با دوستام هم صحبت میکنم اونا هم همچین عقیده ای پیدا کردن
نمیدونم چم شده..تا به حال به همچین چیزایی اصلا فکر هم نکرده بودم ولی الان..
پیشاپیش مرسی
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
من امسال 18 سالم تموم شد و وارد 19 سالگی شدم...
راستش چند وقتی هس ک درگیر مسائل فلسفی شدم اوایل زیاد فک نمیکردم ولی الان دیگه خیلی زیاد شده فکر به وجود خدا , قرآن واقعا از طرف خداست ؟ , اصن چرا زندگی میکنیم و جهنم و بهشتی وجود نداره و...
برای جواب به سوال هام هم به ویکیپدیا مراجعه کردم ولی به شدت از دین دور شدم به حدی ک وجود خدا هم برام سخت شده..
سلام محمد جواد عزیز
من کاملا شما را درک می کنم، شما در آغاز جوانی و از سنین حساسی هستید که انسان با سوال های زیادی روبرو میشود و می خواهد خودش حقیقت را بفهمد، و این اتفاقا خیلی خوب و طبیعی بوده و اصلا جای نگرانی نیست، اما مسئله مهم این است که برای گرفتن پاسخ سوالاتش به کجا مراجعه کند.
حقیقت این است که شما برای جواب سوالهاتون به بد جایی مراجعه کرده اید! ویکی پدیا یک منبع اطلاعات عمومی است که توسط یه عده مقاله نویس نوشته میشود، در بسیاری از مقالات آن سلیقه های شخصی برای انتخاب مطالب به وضوح دیده میشود! به همین خاطر در مسائل دینی هرگز منبع خوب و قابل اعتمادی به شمار نمیرود. بلکه گاهی در لفافه شبهه اندازی می کند. شما برای هر مسئله ای باید به سایت های تخصصی همان عرصه مراجعه کنید.
در هر صورت برای پاسخ باید به چند نکته خیلی خیلی مهم توجه بفرمایید:
نکته اول:
اسیر جوّ حاکم بر فضای مجازی نشوید، تبلیغات سنگین و گسترده ای که امروزه علیه دین شکل گفته دلالت بر حقانیت این تبلیغات نیست، وزیر ارتباطات می گوید: کمتر از 5 درصد از فضای شبکه های مجازی به تبلیغ دین مشغول است...!! این یعنی ما درگیر یک جنگ کاملا نابرابر هستیم، اما نباید نسبت به مسیرمان دلسرد شویم.
امام علی(ع) می فرمایند: «يَا مَعْشَرَ النَّاسِ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه»؛ ای جماعت مردم، در مسیر درست و مسیر هدایت از کمبودن نفرات نترسید.
این جریان بی دینی امروز میخواهد دین را فقط از نگاه خداناباورانی چون صادق هدایت و نیچه و راسل و داوکینز و مانند آن به ما معرفی کند، در حالی که حتی در بین خود غربی ها شخصیت های بسیار برجسته تری هستند که سخنان خوبی در مورد دین دارند، اما هرگز آنها را برای مردم ما نقل نمی کنند، نقش مذهب در سلامت روان که ویلیام جیمز پدر روانشناسی مدرن آمریکا به آن اشاره می کند، یا خدمات پیامبراسلام(ص) به جامعه بشریت که گوستاولوبون و روسو به آن اشاره کرده اند، و...
بنابراین در این جنگ بین دینداران و بی دینان اسیر کمیّت نشوید، چون کمیّت واقعا به سمت یک طرف سنگین تر است، روی کیفیت حرف ها تمرکز کنید.
نکته دوم:
در مورد اینکه برخی از مسلمانان بد رفتار می کنند یا امثال خاری که پول بیت المال را برداشته و فرار کرده اند اولا: این یک طرفه نیست، مگر کسانی که خدا و قیامت را باور ندارند همگی آدم های خوبی هستند؟ دزدی نمی کنند؟ بد اخلاقی نمی کنند؟
ثانیا این رفتارها اصلا دخالتی در حق و باطل بودن اعتقاد ندارد؛ اگر به یک کسی که خدا را قبول ندارد بگویید منکرین خدا و معاد در فلان منطقه اقدام ضد بشری انجام دادند می گوید خب رفتار آنها بد بوده، چه ربطی به درستی یا نادرستی اعتقادشان دارد؟ و این حرف هم حرف درستی است. درستی یا نادرستی رفتار ربطی به درستی و نادرستی اعتقادات ندارد.
حساب دین از متدینین جداست، تشخیص حقانیت دین از روی رفتار متدینان مسیری خطاست، همانطور که پزشکی که خودش سیگار میکشد یا تغذیه ناسالم دارد هرگز شما را نسبت به علم پزشکی بدبین نمی کند!
ثالثا: مگر من و شما به امثال خاوری ایمان آورده ایم که با لغزش آنها ایمان ما هم بلغزد؟ اصلا خاوری را شما مسلمان حساب می کنید؟ ما به پیامبر(ص) و امام علی(ع) و امام حسین(ع) است که ایمان می آوریم، امثال خاوری چه نسبتی با اسلام دارند؟
مراقب باشیم به جای پیامبر(ص) به اختلاس گران ایمان نیاوریم که چنین ایمانی فرو خواهد ریخت، امام صادق(ع) در روایت زیبایی می فرمایند:
«مَنْ دَخَلَ فِي هَذَا الدِّينِ بِالرِّجَالِ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجَالُ كَمَا أَدْخَلُوهُ فِيهِ وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ»؛ کسی که به خاطر مردم وارد این دین شود، همان مردم او را از دین خارج می سازند، و کسی که به خاطر قرآن و سنت وارد این دین شود حتی اگر کوه ها زایل شوند ایمان او زوال نمی پذیرد.(بحارالانوار، ج2، ص105)
اسلام برنامه ای برای نزدیک شدن به خداوند است، و هر کسی باید خودش را با این برنامه به خدا نزدیک تر کند، ممکن است شما از من که عمامه به سر دارم به خدا و اسلام نزدیک تر باشید، پس چرا باید ایمانتان را به ایمان من گره بزنید؟
امثال خاوری فقط نماد نفاق هستند، نه نماد اسلام، کسی که ذره ای مسلمان باشد می داند که یک مثقال از پول بیت المال چنان حسابرسی سنگینی دارد که به تمام خوشی های دنیا نمی ارزد!
نکته سوم:
اگرچه انسان نباید در اصول دین تقلید کند اما برای تبیین این اصول و شنیدن استدلال های دینی باید با یک مشاور دینی در ارتباط باشد، همان طور که در هر رشته ای مثل پزشکی و مکانیک و مانند آن نیازمند یک متخصص است تا با او مشورت کند، این که انسان تصمیم بگیرد خودش برای تحقیق به سایت ها و شبکه ها مراجعه کند که برخی از آنها ضد دین هستند چنین تحقیقی نتیجه ای جز گمراهی نخواهد داشت. چون پشت این سایت ها متخصصین ضد دین نشسته اند، و پاسخ متخصصین ضد دین را باید متخصصین دین بدهند، نه عموم مردم!
حضور یک انسان غیر متخصص در برابر مطالب آنها مثل این است که شخصی با اطلاعات دینی پایین، برای مناظره با یک متخصص ضد دین روبرو شود! خب نتیجه چنین مناظره ای از قبل روشن است! بنابراین برای چنین رویارویی یا انسان باید خودش متخصص باشد یا یک متخصص را در کنار خودش داشته باشد.
نکته چهارم:
بر فرض محال حتی اگر خدا و آخرتی در کار نباشد ما ضرر نمی کنیم، چون تمام دستورات دین منطقی و موافق با فطرت بشر است، مگر خوش اخلاق بودن بد است؟ مگر بی بند و باری جنسی نداشتن بد است؟ مگر مهربانی با پدر و مادر بد است؟ مگر پرهیز از خوردن مال مردم بد است؟
از آن طرف از عالمان دین، تا روان شناسان دین مثل ویلیام جیمز، و تا سرسخت ترین منکرین خدا مثل داوکینز همگی قبول دارند که دین موجب آرامش شگفت انگیزی در انسان میشود که هرگز در افراد بی خدا یافت نمیشود؛ مگر این ها آثار کم ارزشی است؟
بنابراین حتی اگر بر فرض محال خدا و آخرتی در کار نباشد کسی که دین را قبول می کند هیچ ضربه ای نمی خورد بلکه بهره ها می برد، اما در مقابل، اگر خدا و آخرت باشد، آیا می توان آسیبی که یک منکر دین و خدا خواهد دید را محاسبه کرد؟ قرآن کریم هم به این مسئله اشاره نموده و خطاب به پیامبر(ص) می فرماید:
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ في شِقاقٍ بَعيد»؛ (به کافرین) بگو: به من خبر دهيد: اگر [قرآن] از سوى خدا باشد و سپس شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراهتر از آن خواهد بود كه در مخالفتى دور [از من منطق و صواب] قرار دارد؟
امام صادق(ع) نیز در استدلال مشابهی به ابن ابی العوجاء فرمودند:
«إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا تَقُولُ وَ لَيْسَ كَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ وَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا نَقُولُ وَ هُوَ كَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَكْت»؛ اگر مطلب اين باشد كه تو مىگويى (و خدا و قيامتى در كار نباشد) كه مسلما چنين نيست، هم ما اهل نجاتيم و هم تو، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما مىگوئيم، و حق نيز همين است، ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مىشوى.(کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص78)
جهان آخرت دیگر صحبت بر سر 70،80 سال دنیوی نیست، زندگی نامحدود است! دینداران 70، 80 سال دنیا را با انسانیت طی می کنند و اگر آخرتی نباشد که بین ایشان و بی دینان اختلافی نیست، اما اگر آخرت باشد صحبت از میلیاردها سال است که راه بازگشتی برای جبران نیست!
نکته پنجم:
تفکر در مورد دین و کشف مسیر درست خوب است، اما مراقب باشید این مسئله به یک وسواس فکری برای شما تبدیل نشود، چون در این صورت غیر قابل کنترل خواهد شد. امروز بسیاری از جوانان هستند مراجعه میکنند که به شدت دچار افسردگی و پریشان حالی شده اند، صبح تا شب فکر و ذهنشان شده است این مسائل! و آرامششان به هم ریخته است!
افراط در فکر کردن وسواس گونه در یک مسئله به جایی می رسد که مثل وسواس تمیزی و پاکی دیگر دست خود اشخاص نیست، مهمترین چیز در این میان آرامش روحی و روانی شماست، اگر می بینید که پرداختن به این مباحث ارامش شما را به هم زده و تبدیل به یک وسواس شده فعلا دست نگه دارید، ابتدا آرامش را به خودتان برگردانید، سپس در آرامش، یک به یک مباحث را دنبال کنید.
در آرامش است که می توانید مسیر درست را تشخیص دهید.، اولویت را به آرامش خودتان اختصاص دهید، و به افکار شرک آلود ناخودآگاهتان توجهی نکنید، و هرگز از اینکه این افکار شرک آلود به ذهنتان می آید عذاب وجدان نگیرید، چون در روایات از پیامبر(ص) هم تصریح شده که این افکار که دست خود انسان نیست هیچ گناهی نداشته و بر انسان بخشیده شده اند(الکافی، ج2، ص463) چرا که فکر کردن به آنها کار را خراب تر کرده و می تواند به یک وسواس فکری منجر شود.
آیا قرآن از جانب خداوند است؟
از آنجا که مهمترین شبهه ای که مطرح کرده اید در مورد قرآن است، من فقط چند نکته در این رابطه توضیح دهم:
اول: آیا من اگر به شما بگویم حافظ و سعدی حتی یک روز در حوزه ادبیات فعالیت نداشته اند اما این اشعار و این نثرها را از خود سروده اند شما باور می کنید؟ کسی اگر بخواهد در یک حوزه نوآوری داشته باشد باید سال ها در آن حوزه کار کرده باشد، مثلا نیما یوشیج که به عنوان مبدع یک سبک نو در شعر سرودن بوده است خب کسی نبوده که با شعر گفتن بیگانه باشد، عمرش را در این راه صرف کرده است.
اما قرآن در نهایت فصاحت و بلاغت و با یک نوآوری در سبک و اسلوب از سوی کسی آمد که حتی برای سواد خواندن و نوشتن هم به مکتب نرفت! هرگز دست به قلم نبرد.
اسلوب آیات قرآن ممتاز و یگانه است، به گونه ای که حتی با خطبه های خود پیامبر(ص) کاملا متفاوت است، یعنی اگر جملات خطبه های خود پیامبر(ص) را در کنار آیات قرآن بگذارید، آیات قرآن به راحتی قابل تشخیص است.
در بین سایر متون عربی نیز به راحتی میتوان آیات قرآن را تشخیص داد، یک سبک کاملا نو و جدید در ادبیات عرب است. حتی به راحتی می توان آیات قرآن را از لابلای جملات امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه تشخیص داد، و این نشان دهنده اسلوب ویژه قرآن است.
دوم: نکته دیگر پیشگویی قرآن کریم است که کسی هرگز نخواهد توانست مانند آن را بیاورد، و تا امروز این وعده محقق شده است، کسانی هم که خواستند با قرآن مبارزه کنند و مانند آن بیاورند باز از اسلوب خود قرآن تقلید کردند در حالی که این مبارزه نیست! مثل این است که بخواهید با اشعار نیما یوشیج رقابت کنید اما از سبک خود او تقلید کنید، خب این تقلید است، نه رقابت!
سوم: نکته دیگر ظرافت های علمی قرآن کریم است مانند اشاره به وجود یک ظرافت خاص در انگشتان(قیامت:4) که ما از آن به اثر انگشت یاد می کنیم؛ یا تنگی نفس هنگام بالا رفتن در آسمان(انعام:125)
چهارم: نکته دیگر که اگرچه ساده به نظر می رسد اما یک دلیل عمیق است برای کسانی که با تدبر نگاه کنند حادثه معاصری است که اتفاق افتاده، یعنی ماجرای غریبی به نام حافظ قرآن شدن یک شبه مرد بیسواد و کم حافظه ای به نام کربلایی کاظم.
تفصیل ماجرا را با جستجو در اینترنت و خواندن نظرات افردی که از نزدیک ایشان را می شاخته اند دنبال کنید، اما این مرد کسی بوده که به شواهد اطرافیانش حافظه ضعیفی داشته به گونه ای که حتی دعاها را نیز اشتباه می خوانده، اما یک شبه به گونه ای حافظ قرآن میشود که حتی می تواند بگوید مثلا فلان حرف در فلان سوره چند بار به کار ررفته است!
بزرگان و مراجعی چون آیت الله بروجردی، و آیت الله سبحانی وی را با امتحانات و سوالات دشواری امتحان کرده، و سپس او را تصدیق کردند، من شاگرد آیت الله سبحانی هستم، میشناسم چنین شخصیت هایی به راحتی حرف کسی را نمیپذیرند، بسیار سخت گیر تر از امثال من و شما هستند، اما وی را تصدیق کردند.
این شخصیت به گونه ای بود که اگر آیات قرآن را با هم ترکیب کرده و آیه ای جدید می ساختید به گونه ای که واقعا همه گمان می کردند واقعا یک آیه از قرآن است، اما او به شما میگفت: کدام کلمات را از کدام آیات جدا کرده اید! همانطور که شهید عبدالحسین واحدی او را چنین امتحان کرد، آیه ای ساخت که هیچ کدام از علمای حاضر نمی دانستند در قرآن نیست، اما کربلایی کاظم گفت این آیه نیست، بلکه فلان کلمه را از فلان آیه، فلان کلمه را از فلان آیه اضافه کرده ای و چند تا واو هم از جیبت گذاشته ای...!
بنابراین نباید اجازه بدهیم این که قرآن در دسترس ما بوده آن را برایمان عادی کند، کسانی که بی طرفانه برای تحقیق سراغ قرآن رفته اند مسیر درست را در قرآن یافته اند، به عنوان مثال زندگی دکتر میلر بزرگترین کشیش مبلغ مسیحیت در کانادا را مطالعه کنید که می گوید گمان می کردم قرآن که 1400 سال پیش از سوی یک عرب در مناطق محروم آورده شده نباید چیز مهمی داشته اشد و خواستم آن را نقد کنم، اما خواندن قرآن همان و مسلمان شدنش همان...!!
یا دکتر کینت گریک استاد دانشگاه کمبریج که کتاب "قرآن را چگونه شناختم" را نوشته است.
سلام
خسته نباشید...
من امسال 18 سالم تموم شد و وارد 19 سالگی شدم...
راستش چند وقتی هس ک درگیر مسائل فلسفی شدم اوایل زیاد فک نمیکردم ولی الان دیگه خیلی زیاد شده فکر به وجود خدا , قرآن واقعا از طرف خداست ؟ , اصن چرا زندگی میکنیم و جهنم و بهشتی وجود نداره و...
برای جواب به سوال هام هم به ویکیپدیا مراجعه کردم ولی به شدت از دین دور شدم به حدی ک وجود خدا هم برام سخت شده..
راجب قرآن خوندم تو سایت ویکیپدیا اما به شدت با چیزایی ک از قرآن میدونم تناقض داشت و میشه گفت تو همه چی سردرگم شدم.کنکورم هم خراب کردم و واقعا دچار یه کلافگی عجیبی شدم.
چون تو سایت ویکیپدیا متن هایی ک نوشته بود اکثرن از جانب یه فرد معروفی بود یه ذره باور کردم و الان قشنگ اخساس میکنم دیگه به هیچی نمیتونم اطمینان کنم.
احساس میکنم قرآن از جانب خدا نیست و یا وقتی بمیریم میریم تو هیچی و...
یا مثلا وقتی نگاه میکنم به اختلاس هایی که میکنن مثل آقای خاوری با خودم میگم اینا کسایی بودن که داشتن از اعتماد ما سواستفاده میکردن و سر ما رو گزم میکردن..
فیلم هایی هم پخش شده ک بعضی از زن هایی ک حجاب دارند به کسایی ک حالا بی حجابن فحاشی میکنن(مثلا امر به معروف) و این یه جوری با چیزایی ک من از اسلام میدونم تناقض داره
جالبه من با دوستام هم صحبت میکنم اونا هم همچین عقیده ای پیدا کردن
نمیدونم چم شده..تا به حال به همچین چیزایی اصلا فکر هم نکرده بودم ولی الان..
پیشاپیش مرسی
سلام.
برادر...آیا، از جست و جو و پرسش های زیاد خسته شدی؟می خوایی خیلی ساده و دو دوتا چهارتایی، برای سوالاتی مثل اینکه، خدا وجود داره؟قیامت و معادی هست؟نبوتی بوده، قرآن کلام الله هست یا نه جوابی پیدا کنی؟فرصت مطالعه حجم گسترده ای مطالب رو نداری؟ ما برای شما برنامه ی ویژه ای داریم... پس، برادر برو، روی مساله جبر و اختیار اندیشه کن...خیلی ساده، دو دوتا چهارتایی می تونی بفهمی که اختیار وجود نداره و جبر حاکمه..بر عالم و آدم جبر حاکمه....خدا یا انسان یا هر موجود دیگری فرقی نمی کنه.پس خدا و معاد و نبوت و الی ماشاالله باور و عقیده از ریشه زده می شه..روی این موضوع تحقیق کن...خیلی مساله ساده هست...بچه راهنمایی هم این مساله رو می تونه درک کنه....البته، از اونجایی که جبر حاکمه و برنامه ریزی شده هستیم...ممکنه کسانی و عالمانی و اساتیدی رو ببینی که از درک همین دو دوتا چهار تای ساده، عاجز باشن..خوب، جبره حاکم باشه همین می شه دیگه...مثلا شما بری پیش یک ربات هوشمند، اگر برنامه ریزی نشده باشه، که جواب سلامتو بده، هرچقدر هم اون ربات هوشمند باشه، هرچقدر هم شما جلوش دست دراز کنید، بالا پایین کنی...جواب سلامتو نمی ده...به نظر می رسه، کارشناسان و اساتید بسیاری هستند آزاد و مختار نیستند و یک دو دوتا چهار تای ساده که بچه دبستانی اگر نگم بچه راهنمایی درکش می کنه، رو درک نمی کنن...کاری به اونا نداشته باشن.تعصبی که روی خون شهدا و دین و پیغمبر دارن و اینکه و مواردی از این دست، مزید بر علته..اونا محترم هستن، قصد جسارت بهشون ندارم، ولی دیگه مختار و آزاد نیستن که...کاریش نمی شه کرد...
اگر در این زمینه مطلبی نخوندی، این تاپیک پایین پایینی رو به شما معرفی می کنم...
خدا وکیلی، کجا دیدی که برای این همه سوال بنیادی، یک طرح ویژه و ساده ، یک پاسخ ساده داده باشه؟؟؟ :d
خدا وجود داره؟الله همان خداست؟؟قرآن کلام خداست؟حضرت محمد پیامبر خداست؟معاد وجود داره؟عدالت و عدل برقراره؟ و کلی سوال دیگه، در طرح ویژه ما :d
:Lflasher: http://www.askdin.com/showthread.php?t=61654
لینک، دوم:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63016&p=993134#post993134
با سلام و احترام
برادر برو، روی مساله جبر و اختیار اندیشه کن...خیلی ساده، دو دوتا چهارتایی می تونی بفهمی که اختیار وجود نداره و جبر حاکمه..بر عالم و آدم جبر حاکمه
جناب پارسامهر فارغ از نیت شما که هر چه هست، طرح این مسئله برای کسی که دغدغه و سوالات متعدد در ذهنش دارد منصفانه به شمار نمیرود! اگر شما را نمی شناختم می گفتم در حق این جوان دارید خیانت می کنید...
چون نمی دانید ایجاد چنین تردیدهایی که جواب روشنی دارد در دل این جوان که ذهنش مملو از نا آرامی است چه تاثیر منفی می گذارد، هرگز طرح چنین مسائلی نمی تواند به ایشان کمک کند...!
فقط بدانید تمام کسانی که در زبان به جبر معتقد هستند در رفتار فریاد می زنند که آن را قبول دارند!! وگرنه اگر شما باور داشتید که من و جناب محمد جواد مجبور هستیم سعی نمی کردید که ما را قانع کنید که جبر وجود دارد! همین که شما سعی می کنید ما را قانع کنید یعنی قبول دارند که جبری در کار نیست و ما آزادانه تصمیم می گیریم، لذا سعی دارید ادله ای را برای ما بیاورید که معتقد به جبر شویم...!!
لطفا اگر ابهامی در خصوص جبر و اختیار دارید آن را در تاپیک مستقلی دنبال بفرمایید، اگر که دنبال پذیرش حق هستید...!!
سلام
برادر گرامی اولین خطا شما مربوط دانستن اعمال افراد با حقیقت دین هست قبل از خاوری دین اسلام همان بوده که بعدش هست پس تغییری به وجود نیامده که باعث شک شود متاسفانه آن چیزی که موجب شک و تردید شما و جوانان دیگر شده حکومتی هست که اسمش را اسلامی گذاشتند ولی با حکومت واقعی اسلام فرسنگها فاصله دارد متاسفانه با زدن نقاب دین بر چهره کشور سعی در موجه دانستن اشتباههای ریزو درشت مسئولین شدند آقای مسلم زمان شاه کاباره ها باز بود تلویزیون و سینما که وضعیتش مشخص بود از نظر تبلیغاتی به مراتب شرایط بدتر از امروز بود چطور مردم انقلاب اسلامی کردند؟
پس باید مشکل از جای دیگری هست مشکل اصلی همین حکومت سرتاسر فساد به نام اسلام هست قاری قرآن باش و لواط کن و زنا کن و.................
روحانی باش و دزدی کن و غرق در مادیات شو.
با سلام و احترام
جناب پارسامهر فارغ از نیت شما که هر چه هست، طرح این مسئله برای کسی که دغدغه و سوالات متعدد در ذهنش دارد منصفانه به شمار نمیرود! اگر شما را نمی شناختم می گفتم در حق این جوان دارید خیانت می کنید...
چون نمی دانید ایجاد چنین تردیدهایی که جواب روشنی دارد در دل این جوان که ذهنش مملو از نا آرامی است چه تاثیر منفی می گذارد، هرگز طرح چنین مسائلی نمی تواند به ایشان کمک کند...!فقط بدانید تمام کسانی که در زبان به جبر معتقد هستند در رفتار فریاد می زنند که آن را قبول دارند!! وگرنه اگر شما باور داشتید که من و جناب محمد جواد مجبور هستیم سعی نمی کردید که ما را قانع کنید که جبر وجود دارد! همین که شما سعی می کنید ما را قانع کنید یعنی قبول دارند که جبری در کار نیست و ما آزادانه تصمیم می گیریم، لذا سعی دارید ادله ای را برای ما بیاورید که معتقد به جبر شویم...!!
لطفا اگر ابهامی در خصوص جبر و اختیار دارید آن را در تاپیک مستقلی دنبال بفرمایید، اگر که دنبال پذیرش حق هستید...!!
سلام و عرض ارادتــــــ! استاد، چرا خیانت؟من احساس کردم ایشون دنبال یک سری پاسخ به یک سری سوال های بنیادی و اساسی هستن،و در این بین، من یک پاسخ سر راستی که به نظرم می رسه و خیلی هم ساده و قابل هضم هست رو پیشنهاد بدم براشون، خیانتـــ هست؟؟والا، ما طالب حقیقت بودیم و خوره ی حقیقت بودیم و هستیم(امید) و دوست داریم حقیقت رو هم تا جای ممکن نشر بدیم.این در ذات ماست...خودمون انتخابش نکردیم....فقط همین...دیگه، انگیزه و نیت دیگری در کار نیست..هیچ سودی هم به ما نمی رسه هیچ، بلکه، ضرر های بسیار بسیاری می تونه به ما برسه...مثلا ممکنه همون کسی که می فهمه جبر بر عالم و آدم حاکمه، بی وجدان باشه و به سرش بزنه که بره، حالا این وسط جنایتی بکنه، میگن کوه به کوه نمی رسه، آدم به آدم می رسه... اون آدم بی وجدان ممکنه زبانم لال، بلای جان من یا فرزند فعلا نداشته ی من باشه..
به هر ما حال ما خوره حقیقت هستیم و در این راه، این خطرات و ضرر ها رو به جان می خریم(البته سعی می کنیم، خطرات و ضررات به جاهای باریک کشیده نشه)[-x
این جا تاپیک جبر و اختیار نیست..فقط کوتاه که شما می فرمایید که،
اگر شما باور داشتید که من و جناب محمد جواد مجبور هستیم سعی نمی کردید که ما را قانع کنید که جبر وجود دارد! همین که شما سعی می کنید ما را قانع کنید یعنی قبول دارند که جبری در کار نیست و ما آزادانه تصمیم می گیریم، لذا سعی دارید ادله ای را برای ما بیاورید که معتقد به جبر شویم...!!
به هر حال، فقط هموطن ما، اگر واقعا طالب حقیقتن بدون پیشداوری و قضاوت، بروند کل تاپیک ها را بخوانند.پاسخ های خود کارشناسان سایت همانجا هست..من یک لینکی رو دادم که دو طرف، مخالف و موافق نظر داده اند در آن.
اشکال بنده هم خیلی ریاضی وار هست..یعنی بدون هیچگونه، دخالت، احساسات و عواطف و درونیات که میشن به شکل های مختلف تفسیر بشن.دیگه، اگر می خواهید ریاضی رو هم قبول نداشته باشید که دیگه هیچی، من عرضی ندارم.
اگر هم فقط و فقط می خواهند خودشون رو یک جوری قانع کنن که اسلام بر حقه و خدایی هست که هیچ، راه های زیاد و پاسخ های دم دستی زیادی هست که آدم یک جوری خودش رو جسارتا گول بزنه که مثلا، اسلام تمام گذاره هاش عین حقیقته....در طول تاریخ زیاد رخ داده، اینطور نیست از نظر شما؟؟..سنی، وهابیت و....
مشکل اصلی همین حکومت سرتاسر فساد به نام اسلام هست
انصافا سیاهنمایی است، ولی بر فرض که اینطور باشد، انسان ها باید هوشیار باشند، وگرنه در حکومت پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) هم اختلاس و کم کاری و رانت و مانند آن بود.
فساد فلان مسئول به اسلام چه؟! لباس روحانیت دو متر پارچه است هر کسی می تواند آن را روی سرش بگذارد، اما به اسلام و روحانیت چه؟!
همین حکومتی که می گویید مشکل اصلی در فراری دادن مردم از اسلام شده است نهایتا چند نفر را غیر مسلمان کرده است؟ بیشتر از 5 میلیون؟! اما همین حکومت حدود 50 میلیون نفر را در جهان شیعه کرده است(نه مسلمان) فقط شیعه!!
حکومت ما کاستی ها و نواقصی دارد قبول، اما نگذاریم دشمنان این حکومت در قضاوت ما در خصوص حکومت ابراز نظر کنند! که رسانه های دشمن علی(ع) حکومت علی(ع) را هم حکومت جور، و علی(ع) را بی نماز معرفی میکردند!
قاری قرآن باش و لواط کن و زنا کن
آقا سعید عزیز من میدانم به چه مسئله ای اشاره می کنید، خودم هم اصلا قضاوتی در این خصوص ندارم چون بینی و بین الله نمی دانم چکدام طرف راست می گوید، اما خیلی باید در قضاوت هایمان مراقب باشیم، یک درصد احتمال بدهیم داریم اشتباه قضاوت می کنیم، می دانید چه عباداتی از ما می رود؟! چه ثواب هایی که به طرف تقدیم می کنیم؟!
ما چه اصراری داریم در تمام پرونده هایی که قاضی نیستیم و شواهد طرفین را نخوانده ایم نظر بدهیم؟ یعنی آخرت اینقدر برای ما بی ارزش است که چوب حراج به اعمالمان بزنیم؟!
اما همین حکومت حدود 50 میلیون نفر را در اسلام شیعه کرده است(نه مسلمان) فقط شیعه!!
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
اگر در این کشور 50 میلیون شیعه واقعی زندگی میکند و هنوز امام زمان ظهور نکرده ، بنده همینجا از تشیع انصراف می دهم!
کدام شیعه برادر من؟
مساجد زمان نماز صبح خالی است و در برخی مساجد گاهی تعطیل می شود !
بین محب اهل بیت بودن و شیعه بودن تفاوت قائل شوید !
بسیاری از مسیحیان نیز محب اهل بیت هستند
آن ها را هم می توان در این آمار گیری شما لحاظ کرد؟!
شما فقط 5 میلیون نفر مسلمان واقعی به بنده نشان دهید ( تشیع پیش کش) !
اگر در این کشور 50 میلیون شیعه واقعی زندگی میکند و هنوز امام زمان ظهور نکرده ، بنده همینجا از تشیع انصراف می دهم!
منظورم 50 میلیون نفر در جهان بود، من پستم را اصلاح کردم، این حکومت حداقل 50 میلیون نفر را در جهان شیعه کرده است...
از آن طرف آنهایی هم که به بهانه مفاسد حکومت از اسلام گریخته اند هم مسلمان و شیعه واقعی نبوده اند...! وگرنه می فهمیدند که مفاسد برخی مسئولین به اسلام و تشیع ربطی ندارد...!
ثالثا: سخن در این نیست که آیا شیعیان، شیعه واقعی هستند یا خیر؟! سوال در مورد حکومت است؛ ما که مدعی نیستیم این حکومت بی نقص است، منتهی سوال در این است که تأثیرات مثبت حکومت بر جذب مردم به دین بیشتر بوده، یا تاثیرات منفی آن؟ یعنی مصالح این حکومت بیشتر بوده یا مفاسد آن؟ جاذبه دینی حکومت بیشتر بوده یا دافعه ی آن؟!
کسی که یک ذره انصاف داشته باشد می گوید جاذبه ی آن.
[QUOTE=پارسا مهر;993259۵[-x
، اینکه من، کد هایی می دهم که شما، بروید مثلا مطالعه کنید و ببینید جبر هست مثل این ماند که مهره شطرنجی رو در مقابل چشمان یک ماشین شطرنج باز جابه جا کنم، و امید، که آن ربات یا ماشین، مهره ی مناسبی و مد نظر رو به جلو جابه جا کند و این به این معنی نیست که من ربات و ماشین مقابلم رو مختار و آزاد می دونم! اینکه من ادله ای می آورم برای شما، مثل جابه جا کردن یک مهره شطرنج در مقابل چشمان یک ماشین شطرنج باز هست و امید که، نتیجه اش فهم موضوع جبر باشد یعنی همانطور که ماشین شطرنج باز، در مقابل حرکت و جابه جایی یک مهره شطرنج، شاه را جابه جا می کند، من هم انتظار دارم، که شما در برابر ادله های بنده، جبر را فهم و درک کنید و این ربطی به اینکه شما را مختار و یا مجبور می بینم ندارد!این رفتار ها هم دیگه از سر جبره که از من سر می زنه، من معذورم!!..
با سلام
اینطور که از نوشته شما برمیاد شما درصدید جبر رو اینطور تبیین کنید که ورودی های مشخص خروجی خاص میدهد.
اگر اینطوره پس وقتی شما کدهای خاصی رو اینجا به ما دادید ما باید به نتیجه ی مشخصی که پذیرش جبر هست برسیم.
پس چرا نؤشته اید امید که به پذیرش جبر برسید؟ چرا نوشته اید امید که اون ماشین شطرنج مهره مورد نظر رو جابجا کنه؟اگر جبری که میفرمایید درست باشه ،ما باید قطعا به نتیجه ی مورد نظر برسیم.
استاد شرمنده که خارج از موضوعه.
سلام.
برادر...آیا، از جست و جو و پرسش های زیاد خسته شدی؟می خوایی خیلی ساده و دو دوتا چهارتایی، برای سوالاتی مثل اینکه، خدا وجود داره؟قیامت و معادی هست؟نبوتی بوده، قرآن کلام الله هست یا نه جوابی پیدا کنی؟فرصت مطالعه حجم گسترده ای مطالب رو نداری؟ ما برای شما برنامه ی ویژه ای داریم... پس، برادر برو، روی مساله جبر و اختیار اندیشه کن...خیلی ساده، دو دوتا چهارتایی می تونی بفهمی که اختیار وجود نداره و جبر حاکمه..بر عالم و آدم جبر حاکمه....خدا یا انسان یا هر موجود دیگری فرقی نمی کنه.پس خدا و معاد و نبوت و الی ماشاالله باور و عقیده از ریشه زده می شه..روی این موضوع تحقیق کن...خیلی مساله ساده هست...بچه راهنمایی هم این مساله رو می تونه درک کنه....البته، از اونجایی که جبر حاکمه و برنامه ریزی شده هستیم...ممکنه کسانی و عالمانی و اساتیدی رو ببینی که از درک همین دو دوتا چهار تای ساده، عاجز باشن..خوب، جبره حاکم باشه همین می شه دیگه...مثلا شما بری پیش یک ربات هوشمند، اگر برنامه ریزی نشده باشه، که جواب سلامتو بده، هرچقدر هم اون ربات هوشمند باشه، هرچقدر هم شما جلوش دست دراز کنید، بالا پایین کنی...جواب سلامتو نمی ده...به نظر می رسه، کارشناسان و اساتید بسیاری هستند آزاد و مختار نیستند و یک دو دوتا چهار تای ساده که بچه دبستانی اگر نگم بچه راهنمایی درکش می کنه، رو درک نمی کنن...کاری به اونا نداشته باشن.تعصبی که روی خون شهدا و دین و پیغمبر دارن و اینکه و مواردی از این دست، مزید بر علته..اونا محترم هستن، قصد جسارت بهشون ندارم، ولی دیگه مختار و آزاد نیستن که...کاریش نمی شه کرد...
اگر در این زمینه مطلبی نخوندی، این تاپیک پایین پایینی رو به شما معرفی می کنم...
خدا وکیلی، کجا دیدی که برای این همه سوال بنیادی، یک طرح ویژه و ساده ، یک پاسخ ساده داده باشه؟؟؟ :d
خدا وجود داره؟الله همان خداست؟؟قرآن کلام خداست؟حضرت محمد پیامبر خداست؟معاد وجود داره؟عدالت و عدل برقراره؟ و کلی سوال دیگه، در طرح ویژه ما :d
:Lflasher: http://www.askdin.com/showthread.php?t=61654
لینک، دوم:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63016&p=993134#post993134
یا بارئ
سلام علیکم. متاسفانه استدلال ها و براهین فلسفی برای عمده مردم، حتی اهل فن، دشوار هستند و تبحر در این امور به آسانی بدست نمی آید. احتمالا، اشتباه از ما بوده که گمان کردیم استدلالات برای همگان روشن هستند، درحالی که بوضوح درک کنه این مورد برای کسانی که مطالعات فلسفی اندک دارند دور از دسترس است.دنبال پاسخ ساده میگردید، همینجاست. به گمانم، بهترین راه برای خاتمه مبحث یک چیز است، و آن استدلالی است که خواهید دید.
این پست کلام بنده نیست، کلام خدا است با شما، و تمام افرادی که در طول تاریخ به هزار و یک سفسطه و کوته بینی، منکر معاد هستند. چند آیه از سوره واقعه هست.یک دقیقه وقت میگیرد، بخوانید آنکه شما را آفریده چگونه انذار می کند.
[=Nazanin]فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ (84) وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (87)
پس چرا هنگامي که جان کسي به گلو رسد. ( 83 )
و شما وقت مرگ (بر بالين آن مرده حاضريد و او را) مينگريد. ( 84 )
و ما به او از شما نزديکتريم ليکن شما بصيرت نداريد. ( 85 )
پس چرا اگر حيات به دست شما و طبيعت است و شما را آفرينندهاي نيست ( 86 )
روح را دوباره به بدن مرده باز نميگردانيد اگر راست ميگوييد؟ (87)
صدق الله العلی العظیم
راستش چند وقتی هس ک درگیر مسائل فلسفی شدم اوایل زیاد فک نمیکردم ولی الان دیگه خیلی زیاد شده فکر به وجود خدا
در کنار آنچه که عرض کردم دو نکته دیگر باید اضافه کنم:
نکته اول: شما باید یک برنامه مطالعاتی برای خودتان تنظیم کنید...
کتاب در جستجوی خدا نوشته آیت الله مکارم شیرازی
کتاب نشانه هایی از او نوشته آیت الله سید رضا صدر
کتاب "توحید" و "معاد" نوشته شهید دستغیب
و جلد اول، و جلد چهارم از مجموعه آثار شهید مطهری
این کتاب ها را مطالعه کنید
نکته دوم: اگر سوال یا شبهه ای در ذهنتان مطرح شد آن را در همین سایت یا با کارشناسان مورد اطمینان دینی در جای دیگر طرح کرده و پاسخ بگیرید، نگذارید این شبهات در ذهنتان انبار شود، چون حجم شبهات که زیاد شد مانع از تمرکز درست میشود، و این خودش سبب ناآرامی ذهن خواهد شد، چون شما به دنبال پاسخ هر کدام از شبهات که بروید ذهنتان درگیر سایر شبهات شده و نمی گذارد پاسخ به دلتان بنشیند.
اگر سوال یا ابهام دیگری وجود دارد بفرمایید؛ تاپیک ان شالله تا فردا یا پس فردا جمع بندی خواهد شد.
یا حق
سلام
خسته نباشید...
من امسال 18 سالم تموم شد و وارد 19 سالگی شدم...
راستش چند وقتی هس ک درگیر مسائل فلسفی شدم اوایل زیاد فک نمیکردم ولی الان دیگه خیلی زیاد شده فکر به وجود خدا , قرآن واقعا از طرف خداست ؟ , اصن چرا زندگی میکنیم و جهنم و بهشتی وجود نداره و...
برای جواب به سوال هام هم به ویکیپدیا مراجعه کردم ولی به شدت از دین دور شدم به حدی ک وجود خدا هم برام سخت شده..
راجب قرآن خوندم تو سایت ویکیپدیا اما به شدت با چیزایی ک از قرآن میدونم تناقض داشت و میشه گفت تو همه چی سردرگم شدم.کنکورم هم خراب کردم و واقعا دچار یه کلافگی عجیبی شدم.
چون تو سایت ویکیپدیا متن هایی ک نوشته بود اکثرن از جانب یه فرد معروفی بود یه ذره باور کردم و الان قشنگ اخساس میکنم دیگه به هیچی نمیتونم اطمینان کنم.
احساس میکنم قرآن از جانب خدا نیست و یا وقتی بمیریم میریم تو هیچی و...
یا مثلا وقتی نگاه میکنم به اختلاس هایی که میکنن مثل آقای خاوری با خودم میگم اینا کسایی بودن که داشتن از اعتماد ما سواستفاده میکردن و سر ما رو گزم میکردن..
فیلم هایی هم پخش شده ک بعضی از زن هایی ک حجاب دارند به کسایی ک حالا بی حجابن فحاشی میکنن(مثلا امر به معروف) و این یه جوری با چیزایی ک من از اسلام میدونم تناقض داره
جالبه من با دوستام هم صحبت میکنم اونا هم همچین عقیده ای پیدا کردن
نمیدونم چم شده..تا به حال به همچین چیزایی اصلا فکر هم نکرده بودم ولی الان..
پیشاپیش مرسی
سلام
و عرض ادب
.
با فاکتور گیری از عبارت "به نظر من":
رسیدن به حالتی که هر فردی به خودش بگه، چیزهایی که تا الان قبول کردی، باور کردی (خصوصا موارد تقلیدی و کورکورانه)؛ اشتباه بوده یا امکان داره اشتباه باشه، واقعا حالت عجیب است همراه با مخلوطی از احساساتی نظیر ترس، نفرت، حماقت، ملامت، ناامیدی و....
این موضوع فقط مربوط به دین نیست. (مثال فرزند خواندگی، خیانت در امانت و...)
.
بهترین راه در هنگام تردید و شک، رها کردن شک نیست.
بلکه عبور از شک و رسیدن یا بیشتر نزدیک شدن به حقیقت است. شاید بپرسید اگر شک شما رو به باطل سوق داد چی؟ پاسخ این است، این بستگی به میزان مطالعه و بررسی عقلانی بدون دخیل موضوعات غیر مرتبط دارد. و دقت کنید، شما شک کردید، چون عامل به وجود آورنده شک در اون موضوع خاص (در اینجا دین) وجود داشته. پس شک میتونه کمک کنه به حل مشکل.
.
حال من چند پیشنهاد دارم که در زمان های آزادتون اگر شرایطش رو داشتید بهش بپردازید. (نیازی نیست دائما در فکر این مسائل و حل اون باشید!)
0- پیش از هر کاری مرزهای تعصب و احساسات رو در وجودتون مشخص کنید که در دام آنها نیفتید.
1- ترجمه قرآن رو بخونید؛ و برای محتوای هر آیه نهراسید از پرسش و چرایی آن. قرآن رو با اخلاق، منطق و علم به صورت جداگانه مقایسه کنید.
2- راجع به اثبات وجود خدا (خالق) یا خدایان تحقیق کنید. اگر به اثبات وجود خدا و یگانگی آن رسیدید، به سراغ آن بروید که ببینید خدای اثبات شده الله است یا نه. این مطلب میتونه خیلی صرفه جویی کنه در وقتتون، چون وقتی اصل وجود خدا براتون اثبات بشه یا نشه، تکلیفتون با خیلی چیزای دیگه مشخص میشه.
3- کتاب های موافقین ادیان و مخالفین ادیان رو بخونید. با هم مقایسه کنید. حین خواندن نقدشون کنید.به دنبال صحت دلایلی که آنها میگن باشید.
4- راجع به دو نظریه بیگ بنگ و فرگشت مطالعه داشته باشید و به طور کلی کتاب و مدیای علمی (مستند) بخوانید و تماشا کنید.
.
آرزوی موفقیت
3- کتاب های موافقین ادیان و مخالفین ادیان رو بخونید. با هم مقایسه کنید. حین خواندن نقدشون کنید.به دنبال صحت دلایلی که آنها میگن باشید.
4- راجع به دو نظریه بیگ بنگ و فرگشت مطالعه داشته باشید و به طور کلی کتاب و مدیای علمی (مستند) بخوانید و تماشا کنید.
این دو شماره پایانی برای تحقیق ضرورت نداشته، بلکه ممکن است ایجاد سردرگمی کند، مگر آنکه کسی بخواهد به صورت تخصصی حوزه دین را دنبال کنند، وگرنه برای کسی که ذهنش آشفته بوده،و درگیر ابهامات است واقعا نیازی به مطالعه اینها نیست.
علاوه بر اینکه بسیاری از کتاب هایی که با نگرش نقادانه نسبت به دین نوشته شده اند خالی از مغالطه نیستند، و گاهی فقط احساسات مخاطب را تحریک می کنند و لذا نوجوان یا جوانی که هنوز درعرصه منطق و تشخیص مغالطات خیلی قوی نبوده، و در درونش مملو از هیجانات است ممکن است نتواند حق را تشخیص دهد.
مثلا من هر بار که کتاب پندار خدا اثر ریچارد داوکینز را میخوانم بر ایمانم افزوده میشود، اما ممکن است یک جوان غیر متخصص تحت تاثیر ادبیات خوش رنگ و لعاب و تحقیر کننده ی داوکنیز قرار بگیرد!
بنابراین کسی که همان کتاب های اعتقادی را با دقت و تأمل بخواند، تأکید می کنم با دقت و نگاه نقادانه بخواند، دیگر می فهمد چه بیگ بنگ اثبات بشود و چه نشود، چه فرگشت اثبات بشود و چه نشود هیچ تفاوتی در ضرورت وجود خداوند نخواهند داشت.
دوست عزیز محمد جواد 78
بنده پیشنهادم همان پست قبلیست و برای روشنتر شدن:
در صورت مطالعه منابع مختلف اگر دچار سردگمی شدید، اتفاقی است که خود شما متوجهش خواهید شد و می تونید با یادداشت برداری و مرتب کردن افکارتون مجددا بهشون انسجام بدید.
و الزاما نیازی نیست منِ نوعی نتایج اعتقاد داشتن یا نداشتنم را در اختیار شما قرار دهم و با پیش داوری و برچسب مغالطه زدن (روی مطالعاتی که نپذیرفتم) سعی کنم شما رو همسو با خودم کنم.
دوستانه پیشنهاد میکنم در مطالعه عجله نداشته باشید و با کنار گذاشتن تعصب، بدون هراس از زیر سوال بردن چیزی یا کسی، مطالعه کنید، سوال بپرسید و به دنبال جواب باشید.
موفق باشید
وزیر ارتباطات می گوید: کمتر از 5 درصد از فضای شبکه های مجازی به تبلیغ دین مشغول است.
تبلیغ دین ینی چه ؟
مگر می خواهید بازار یابی کنید ؟
مگر می خواهید جنس بفروشید ؟؟
تبلیغ دین معنی ندارد
پس ناخواسته و ندانسته قبول دارید که دین همچو یک کالای تجاری است و باید برایش تبلیغ کرد !!
ولی بدانید که دین یک باور درونی و خود دست یافتنی است نیازی به تبلیغ ندارد
مگر امسال مه افرید خسروی خاوری بابک زنجانی م . م م . ر و دهها حروف الفبای دیگر در دامن تبلغات اسلامی و حکومت دینی پرورش نیافته اند و آنها را دها بار از غربال گزینش و حراست نگذرانده بودن ؟
مگر اقا زاده های ناشایسته ی رانت خوار و اختلاسگران بزرگ شده در دامن مسولان متدین حکومت اسلامی نیستند
ایا اینها جز نتیجه تبلیع دین است و افراط دردین است ؟؟؟
تبلیغ در دین شیادی ؛ سود جویی و ریا کار پروری , اتلاف بیت المال و تنفر از دین را بدنبال دارد
برای دین نباید تبلیغ کرد
خود فرد باید انگیزه داشته باشد و درونش پاک باشد و به دنبال حقیقت برود
این دو شماره پایانی برای تحقیق ضرورت نداشته، بلکه ممکن است ایجاد سردرگمی کند، مگر آنکه کسی بخواهد به صورت تخصصی حوزه دین را دنبال کنند، وگرنه برای کسی که ذهنش آشفته بوده،و درگیر ابهامات است واقعا نیازی به مطالعه اینها نیست.
علاوه بر اینکه بسیاری از کتاب هایی که با نگرش نقادانه نسبت به دین نوشته شده اند خالی از مغالطه نیستند، و گاهی فقط احساسات مخاطب را تحریک می کنند و لذا نوجوان یا جوانی که هنوز درعرصه منطق و تشخیص مغالطات خیلی قوی نبوده، و در درونش مملو از هیجانات است ممکن است نتواند حق را تشخیص دهد.مثلا من هر بار که کتاب پندار خدا اثر ریچارد داوکینز را میخوانم بر ایمانم افزوده میشود، اما ممکن است یک جوان غیر متخصص تحت تاثیر ادبیات خوش رنگ و لعاب و تحقیر کننده ی داوکنیز قرار بگیرد!
بنابراین کسی که همان کتاب های اعتقادی را با دقت و تأمل بخواند، تأکید می کنم با دقت و نگاه نقادانه بخواند، دیگر می فهمد چه بیگ بنگ اثبات بشود و چه نشود، چه فرگشت اثبات بشود و چه نشود هیچ تفاوتی در ضرورت وجود خداوند نخواهند داشت.
اتفاقا خیلی هم ضرورت دارد. درغیر اینصورت این اسمش تحقیق نیست. میشه القائات
تبلیغ دین ینی چه ؟
مگر می خواهید بازار یابی کنید ؟
مگر می خواهید جنس بفروشید ؟؟
تبلیغ دین معنی ندارد
پس ناخواسته و ندانسته قبول دارید که دین همچو یک کالای تجاری است و باید برایش تبلیغ کرد !!
ولی بدانید که دین یک باور درونی و خود دست یافتنی است نیازی به تبلیغ ندارد
یکی از مشکلات حوزه دین برداشت های اشتباه و عامیانه از اصطلاحات دینی است، همانطور که در واژه «تقلید»، برداشت این واژه به معنای عامیانه اش منشأ شبهات بسیاری شده و برخی گمان کرده اند منظور از تقلید یعنی همان تقلید و پیروی کورکورانه یا ادا در آوردن!!
اینجا هم متاسفانه شما از واژه «تبلیغ»، همان معنای پیام های بازرگانی برداشت کرده اید!!! در حالی که تبلیغ از ماده «بلغ» به معنای رساندن پیام است، باید دین را به مردم ابلاغ کرد، این وظیفه انبیاء بوده، وظیفه جانشینان انبیاء هم هست.
بله اصل دین، و اصل توحید فطری است، اما اولا گاهی چنان غبار غفلت وشبهات بر آن پوشیده میشود که حق بر انسان مخفی شده و باطل جانشین میشود.
ثانیا ولو آنکه شخص وجود خداوند و یگانگی خداوند را از روی فطرت بپذیرد، مراحل بعدی چه؟ نبوت و امامت و احکام دین که دیگر درونی و فطری نیست! نیازمند تبلیغ و آگاهی بخشی است!
مگر امسال مه افرید خسروی خاوری بابک زنجانی م . م م . ر و دهها حروف الفبای دیگر در دامن تبلغات اسلامی و حکومت دینی پرورش نیافته اند و آنها را دها بار از غربال گزینش و حراست نگذرانده بودن ؟
مگر اقا زاده های ناشایسته ی رانت خوار و اختلاسگران بزرگ شده در دامن مسولان متدین حکومت اسلامی نیستند
ایا اینها جز نتیجه تبلیع دین است و افراط دردین است ؟؟؟
تبلیغ در دین شیادی ؛ سود جویی و ریا کار پروری , اتلاف بیت المال و تنفر از دین را بدنبال دارد
برادر عزیز، بنده عرض کردم حساب دین باید از متدینین جدا شود؛ اگر قبول دارید پس این سخنان چیست؟ اگر قبول ندارید خب به چه دلیل باید حساب کسانی که ادعای دینداری دارند به پای دین نوشته شود؟!
پرورش یافتگان مکتب اسلام هرگز امثال خاوری و زنجانی نیستند، شما باید زندگی چمران و بابایی و همت و باکری را بخوانید تا ببینید اسلام در زندگی چه کسی موج میزند!
کسانی که در این شرایط سخت اقتصادی به فکر منافع شخصی بوده و مردم را فدای منافع خویش می کنند انسان هم نیستند چه برسد به مسلمان!! در حکومت انبیاء و معصومین هم انسان های نخاله کم نبوده اند، ولی این به پای آنها نوشته نمیشود! همان کوفه ای که علی(ع) بر آن حکومت میکرد، هزاران نامه برای فرزندش حسین(ع) نوشتند اما او را در کربلا تنها گذاشتند!
اتفاقا خیلی هم ضرورت دارد. درغیر اینصورت این اسمش تحقیق نیست. میشه القائات
نگفتم مقلدانه بخوانند که می فرمایید: القائات! گفتم دقیق و منتقدانه بخوانند؛ چرا که اگر به معیارها و ملاک هایی که در کتب دینی معتبر مثل کتب شهید مطهری(ره) آمده دقت کنند و بعد بروند سراغ کتاب های ضد دین اشکالی ندارد؛ اما اگر خالی الذهن به سراغ کتاب های ضد دین بروند ممکن است اسیر مغالطات و تحریک احساسات شوند...
مثلا کسی که ملاک های فلسفی، ومفاهیم امکان و وجوب وجود و مانند آن را خوب بفهمد دیگر می فهمد اصلا مهم نیست بیگ بنگ یا فرگشت اثبات شود یا نشود! اما کسی که فاقد این ملاک ها باشد ممکن است اسیر ادبیات علم گرایانه غربی ها شود! غرور علمی تجربی در غرب، ممکن است منجر به نادیده گرفتن فقر آنها در فلسفه و علوم عقلی شود! و شخص به خاطر مسائل علمی چون فرگشت و بیگ بنگ خداناباور شود در حالی که اصلا این دوتا به هم ربطی ندارند!
یا حق
نگفتم مقلدانه بخوانند که می فرمایید: القائات! گفتم دقیق و منتقدانه بخوانند؛ چرا که اگر به معیارها و ملاک هایی که در کتب دینی معتبر مثل کتب شهید مطهری(ره) آمده دقت کنند و بعد بروند سراغ کتاب های ضد دین اشکالی ندارد؛ اما اگر خالی الذهن به سراغ کتاب های ضد دین بروند ممکن است اسیر مغالطات و تحریک احساسات شوند...مثلا کسی که ملاک های فلسفی، ومفاهیم امکان و وجوب وجود و مانند آن را خوب بفهمد دیگر می فهمد اصلا مهم نیست بیگ بنگ یا فرگشت اثبات شود یا نشود! اما کسی که فاقد این ملاک ها باشد ممکن است اسیر ادبیات علم گرایانه غربی ها شود! غرور علمی تجربی در غرب، ممکن است منجر به نادیده گرفتن فقر آنها در فلسفه و علوم عقلی شود! و شخص به خاطر مسائل علمی چون فرگشت و بیگ بنگ خداناباور شود در حالی که اصلا این دوتا به هم ربطی ندارند!
اگر منظورتون در حد ابتدا خواندن چند جلد از کتابهای شهید مطهری است که اختلافی نداریم. اما اگر منظورتان ابتدا خوب فهمیدن فلسفه اسلامی است با شما موافق نیستم.
ابتدا یک حاشیه: میفرمایید دقیق و منتقدانه ابتدا فلسفه اسلامی و آثار شهید مطهری را بخواند بعد دقیق و منتقدانه وارد مطالعه منابع مخالف شود. آنگاه چنین شخصی اگر نتایج مطالعه دقیق و منتقدانه خودش را در قالب یک مقاله یا کتاب منتشر کند چه سرنوشتی در انتظارش است (ارتداد)
از این موضوع که بگذریم حرف شما را ممکن است دیگران نیز به پیروانشان بگویند مثلا یک متکلم مسیحی بگوید ابتدا کلام مسیحی را بخوبی یاد بگیر بعدش برو سراغ کتابهای اسلامی چون آنها مغالطات دارند و تو نمیتوانی تشخیص بدهی.
در اینصورت ممکن است از هزار نفر یک نفر هم نتواند ابتدا کلام مسیحی را به خوبی یاد بگیرد تا بعد بتواند وارد اسلام بشود. و شما این رو توصیه نخواهید کرد.
پس این یک راهکار خوب منطقی و جهانشمول نیست.
راهکار خوب:
1- فرد منصفانه به همه نظرات تواما توجه میکند. و در حد خودش قضاوت میکند. ولی در این صورت به قول شما ممکن است کمی با تشتت فکری روبرو شود بعد با خودش بگوید اصولا دین اگر از جانب خدا بود باید راهی آسان برای حقانیت آن برای بنده هاش میگذاشت و آن را موکول به مطالعات رشته تخصصی نمیکرد بعد کلا دین را محق نمیداند هرچند ممکن است مفید بداند. (مفید بودن غیر از حقانیت است)
2- ممکن است بعد از آن فرد که به قول شما میبیند توانایی اش در تشخیص مغالطات بکار رفته در اسلام و افکار دیگر کم است از طرفی با خودش میگوید تشخیص دین نباید پیچیدگی ای داشته باشد و باید به راحتی هر چه تمامتر امکان پذیر و قابل تست باشد ولی چون بعد از مدتی به مباحث دینی علاقهمند شده سعی میکند اگر توانست نیازهای زندگیش رو برطرف کنه (که اکثر مردم از این مرحله عبور نمیکنند) بعدش مقدماتو ابزارهای مطالعه تخصصی را فراهم کند مثلا منطق یاد بگیرد. زبان یاد بگیرد. هوشش را افزایش بدهد. و ...
[="Tahoma"][="Navy"]سلام
خسته نباشید...
من امسال 18 سالم تموم شد و وارد 19 سالگی شدم...
راستش چند وقتی هس ک درگیر مسائل فلسفی شدم اوایل زیاد فک نمیکردم ولی الان دیگه خیلی زیاد شده فکر به وجود خدا , قرآن واقعا از طرف خداست ؟ , اصن چرا زندگی میکنیم و جهنم و بهشتی وجود نداره و...
برای جواب به سوال هام هم به ویکیپدیا مراجعه کردم ولی به شدت از دین دور شدم به حدی ک وجود خدا هم برام سخت شده..
راجب قرآن خوندم تو سایت ویکیپدیا اما به شدت با چیزایی ک از قرآن میدونم تناقض داشت و میشه گفت تو همه چی سردرگم شدم.کنکورم هم خراب کردم و واقعا دچار یه کلافگی عجیبی شدم.
سلام
شک آغاز خوبی است اما پایان خوبی نیست.
معمولا انسانها برای اینکه بتوانند به مراتبی بالاتر در دانش و معرفت برسند باید در آنچه می دانند دچار شک شوند و قائل باشند آنچه می دانند تمام حقیقت نیست بلکه ممکن است سطح بالاتری از آن هم باشد...و اینگونه برای کشف علوم بیشتر سعی و تلاش می کنند...
اما هر مقصدی را باید از راه خودش رفت...شما برای اطلاع و آگاهی از مسائل فیزیکی سراغ فلسفه نمی روید برای اطلاع از قرآن سراغ کتاب شیمی نمی روید پس نباید برای آموختن دین سراغ دانشنامه های عمومی که هرکس می تواند در آن دخل و تصرف کند بروید. قرآن کریم هم به ما توصیه کرد که منبع علمی خود را بخوبی انتخاب کنیم. "فلینظر الانسان الی طعامه" که در حدیث امام صادق ع آمده: انسان بنگرد غذای علم و دانش را از چه کسی می گیرد. مطمئنا هرکسی شایستگی ارائه یک علم و دانش به ما نیست و ما باید علم و دانش را از معتبرترین منابع آن بگیریم.
شما پیش از اینکه به منابع غیر معتبر در معرفی دین و آموزه های دین مراجعه کنید باید از منابع معتبر برخوردار شوید و وقتی از آن کاملا استفاده کردید و سوالهایتان پاسخ خود را پیدا کرد سراغ سایر منابع بروید و اشکالات و ابهامات سایر منابع را هم ببینید. آنگاه است که ممکن است یک اشکال شما را به تلاشی علمی برای یافتن پاسخ سوالی بی جواب رهنمون شود اما قبل از این اشکالات و ابهامات نه تنها به شما کمکی نمی کند بلکه شما را از راه باز می دارد.
در خصوص افرادی که در نظام اسلامی دچار لغزش خیانت دنیاپرستی و امثال آن می شوند باید بگوییم که آنها هم مثل شما یک داوطلب برای عمل به دین بوده اند و همانطور که ممکن است شما اشتباه کنید آنها هم خطا و اشتباه می کنند پس اصلا ملاکی برای سنجش دین نیستند همانطور که شما ملاک سنجش دین نیستید.
یا علیم[/]
اگر منظورتون در حد ابتدا خواندن چند جلد از کتابهای شهید مطهری است که اختلافی نداریم. اما اگر منظورتان ابتدا خوب فهمیدن فلسفه اسلامی است با شما موافق نیستم.
بله منظور من هم تخصص در فلسفه اسلامی نیست، در حد همین آگاهی که یک باور را برای انسان باور پذیر و منطقی کند.
ابتدا یک حاشیه: میفرمایید دقیق و منتقدانه ابتدا فلسفه اسلامی و آثار شهید مطهری را بخواند بعد دقیق و منتقدانه وارد مطالعه منابع مخالف شود. آنگاه چنین شخصی اگر نتایج مطالعه دقیق و منتقدانه خودش را در قالب یک مقاله یا کتاب منتشر کند چه سرنوشتی در انتظارش است (ارتداد)
خیر، ارتداد معنای خاصی دارد که بحث از آن مجال خود را می طلبد! این همه نگاه های نقادانه به دین و تعالیم دین میشود، بحث تا بحث علمی باشد مشکلی نیست.
از این موضوع که بگذریم حرف شما را ممکن است دیگران نیز به پیروانشان بگویند مثلا یک متکلم مسیحی بگوید ابتدا کلام مسیحی را بخوبی یاد بگیر بعدش برو سراغ کتابهای اسلامی چون آنها مغالطات دارند و تو نمیتوانی تشخیص بدهی.
در اینصورت ممکن است از هزار نفر یک نفر هم نتواند ابتدا کلام مسیحی را به خوبی یاد بگیرد تا بعد بتواند وارد اسلام بشود. و شما این رو توصیه نخواهید کرد.
پس این یک راهکار خوب منطقی و جهانشمول نیست.
اتفاقا من به پیروان تمام ادیان و مکاتب فکری می گویم با نگاه نقادانه ادله و معتقدات دینی خودشان را مطالعه کنند، اگر آنها را کافی نیافتند به دنبال پاسخ باشند.
بنده معتقدم برای ابطال مسیحیت مطالعه متون خودشان کفایت می کند!
1- فرد منصفانه به همه نظرات تواما توجه میکند. و در حد خودش قضاوت میکند. ولی در این صورت به قول شما ممکن است کمی با تشتت فکری روبرو شود بعد با خودش بگوید اصولا دین اگر از جانب خدا بود باید راهی آسان برای حقانیت آن برای بنده هاش میگذاشت و آن را موکول به مطالعات رشته تخصصی نمیکرد بعد کلا دین را محق نمیداند هرچند ممکن است مفید بداند. (مفید بودن غیر از حقانیت است)
همانطور که عرض کردم بنده هم منظورم از مطالعه دینی، تخصص در دین نیست، لذا کار چندان سختی نیست.
اما، دقت کنید اما اگر کسی بخواهد کتاب های ضد دین را هم بخواند خب اینجا وارد حیطه تخصصی شده است، اینجا نمی تواند بدون فهم تخصصی از دین به مطالعه تخصصی مباحث ضد دینی برود! چون چه بخواهیم و چه نخواهیم مباحث تخصصی مطرح شده اند، اینکه بیگ بنگ و فرگشت آیا با وجود خداوند در تعارض هسند یا نه مووضعات جزئی مطرح می کند که بحث را ریز و تخصصی می کند، اما مباحث و ملاک های کلی دینی بحث خیلی دشواری نیست.
البته بنده مخالف خواندن کتاب های ضد دینی نیستم، اما باید کفه ترازوی دو طرف یکسان باشد، یعنی اگر انسان خودش تخصص دارد که هیچ، وگرنه در کنار یک مشاور متخصص آنها را بخواند تا بتواند درست قضاوت کند.
خیر، ارتداد معنای خاصی دارد که بحث از آن مجال خود را می طلبد! این همه نگاه های نقادانه به دین و تعالیم دین میشود، بحث تا بحث علمی باشد مشکلی نیست.
این پاسخ را که در نقل قول از این مطلب میفرمایید خواهشا فقط به فکر علم کلام که توجیه دین با هر پاسخی است نباشید یعنی عملا وقتی میگویید خیر، یعنی چاپ مقاله و کتاب در نقد قرآن ممنوع نیست؟ یا خیر ارتداد در صورتی است که فرد تحقیقاتش را برای خودش نگه دارد و به دیگران نگوید؟
اتفاقا من به پیروان تمام ادیان و مکاتب فکری می گویم با نگاه نقادانه ادله و معتقدات دینی خودشان را مطالعه کنند، اگر آنها را کافی نیافتند به دنبال پاسخ باشند.
بنده معتقدم برای ابطال مسیحیت مطالعه متون خودشان کفایت می کند!
تا با متضاد آنها و نقد آنها آشنا نشوند ممکن است به ذهن خودشان چیزی نرسد و همان تفاسیر و توجیهات خودشان را کافی بدانند. مثلا همان مسیحی غرق در محبت خدای خودش هم بشود. مطمئنید همین را توصیه میکنید؟
همانطور که عرض کردم بنده هم منظورم از مطالعه دینی، تخصص در دین نیست، لذا کار چندان سختی نیست.
اما، دقت کنید اما اگر کسی بخواهد کتاب های ضد دین را هم بخواند خب اینجا وارد حیطه تخصصی شده است
چرا اگر کسی یک دوره تفسیر قران و یک دوره سیر مطالعاتی شهید مطهری را بخواند وارد حیطه تخصصی نشده است ولی اگر کتاب ضد دین بخواند وارد حیطه تخصصی شده است؟
همانطور که عرض کردم بنده هم منظورم از مطالعه دینی، تخصص در دین نیست، لذا کار چندان سختی نیست.
اما، دقت کنید اما اگر کسی بخواهد کتاب های ضد دین را هم بخواند خب اینجا وارد حیطه تخصصی شده است اینجا نمی تواند بدون فهم تخصصی از دین به مطالعه تخصصی مباحث ضد دینی برود! چون چه بخواهیم و چه نخواهیم مباحث تخصصی مطرح شده اند، اینکه بیگ بنگ و فرگشت آیا با وجود خداوند در تعارض هسند یا نه مووضعات جزئی مطرح می کند که بحث را ریز و تخصصی می کند، اما مباحث و ملاک های کلی دینی بحث خیلی دشواری نیست.
این که بدیهیه که هر دو تخصصی و غیر تخصصی وجود داره چرا ضد دینی تخصصی هست ولی دینی خیر؟
البته بنده مخالف خواندن کتاب های ضد دینی نیستم، اما باید کفه ترازوی دو طرف یکسان باشد، یعنی اگر انسان خودش تخصص دارد که هیچ، وگرنه در کنار یک مشاور متخصص آنها را بخواند تا بتواند درست قضاوت کند.
این نظرتون درسته هرچند نظر اسلام این نیست. اگر مخالف نیست ارتداد نویسنده آن مطلب چه معنی ای دارد؟
بیان جامعترش هم این میشه که همچنانکه نظر اون فرد رو به عالم مسلمون عرضه میکنی هرچیزی رو به مخالفش هم عرضه کن ببین اون چی میگه.
عملا وقتی میگویید خیر، یعنی چاپ مقاله و کتاب در نقد قرآن ممنوع نیست؟
بحث و ابراز نظر در محافل علمی مشکلی ندارد، تاریخ و سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) پر است از این بحث ها در مورد وجود خدا، یا اوصاف و افعال او
بنابراین اگر بحث و نوشتن در صورتی که شرایط مساوی بوده و عوام فریبی نباشد مشکلی ندارد
مثلا همان مسیحی غرق در محبت خدای خودش هم بشود. مطمئنید همین را توصیه میکنید؟
من عرض نکردم با احساسات، عرض کردم با نگاه دقیق عقلی و نقادانه! جدّا معتقدم اگر هر کسی نسبت به اعتقاداتش با نگرش دقیق و بدون دخالت احساسات نگاه کند به حقانیت اسلام و بطلان سایر مکاتب پی خواهد برد. مثلا همین مثال مسیحی که زدید، همین که کتاب آسمانی مسیحیت سند قطعی ندارد برای ناکارآمدی این دین کفایت می کند.
چرا اگر کسی یک دوره تفسیر قران و یک دوره سیر مطالعاتی شهید مطهری را بخواند وارد حیطه تخصصی نشده است ولی اگر کتاب ضد دین بخواند وارد حیطه تخصصی شده است؟
من عرض نکردم یک دوره تفسیر، و یا یک دوره آثار شهید مطهری، خب شهید مطهری آثار عمومی دارد، آثار تخصصی هم دارد، من آن چند جلدی که اعتقادات را به ورت عمومی و با زبان ساده بیان کرده را عرض کردم.
این نظرتون درسته هرچند نظر اسلام این نیست. اگر مخالف نیست ارتداد نویسنده آن مطلب چه معنی ای دارد؟
نظر اسلام را شما بهتر می دانید یا بنده؟!
بارها عرض کرده ام هیچ کسی تا زمانی که در محافل علمی به دنبال بحث و کشف حقیقت باشد اعدام نمی شود، اما اگر رفت بین عوام و شروع کرد به شبهه پراکنی این حرکت بوی توطئه میدهد نه بوی حرکت علمی، این عوام فریبی است، نه آزاد اندیشی!
با سلام
تحقیق درباره ی اصول دین کاری سهل الوصول است و زمان بر نیست پس این که شما زمان زیادی است که درگیر اصول دین هستید غیرطبیعی است . به نظر من مشکل شما این است که کسی برای شما اصول دین را به شکل ساده بیان نکرده و شما درگیر یک سری سوالات سخت و پیچیده شده اید . به هیچ عنوان ناامید نباشید و به خود تلقین بی ایمانی نکنید . پیدا نکردن جواب چندتا سوال که انسان را از دین خارج نمی کند . خب بعد از اینکه به شکل ساده اصول دین برایتان جا افتاد یقینا باز آن شبهات و سوالات مثل یک فکر سمج در سر شما خواهد آمد آن وقت چون شما استدلال قانع کننده دارید با مرور آن استدلال ساده ولی قانع کننده افکار سمج را از خود دور خواهید کرد ولی بعد از چند وقت احساس خواهید کرد آن استدلال های ساده دیگر حس یقین را در شما ایجاد نمی کند و به دنبال پاسخ دادن به سوالات و شبهات سمج خواهید رفت اینجا باید هوشیار باشید و این کار نکنید می دانید چرا ؟ چون تفکر درباره اصول دین ممکن است در ابتدا حس یقین را در انسان ایجاد کند ولی بعد از مدتی آن حس از بین می رود جالب است بدانید که فلسفه یقین آور نیست بلکه اعمال ما در راه عبودیت خداوند است که به مرور باعث طی پله های نردبان یقین می شود و هرچه در مسیر عبودیت قدم برداریم یقین ما اضافه می شود پس به استدلال های ساده ولی قانع کننده اکتفا کنید و خود را غرق در سوالات پیچیده نکنید و بدانید آن حس شکی که دارید با کنجکاوی بیشتر از بین نمی رود بلکه عمل انسان است که به مرور باعث ایجاد یقین می شود پس برای داشتن مراتب بالای یقین باید صبر و پشتکار داشته باشید .
یا علی
من خودم به شخصه معجزاتی از امام حسین(ع) دیدم که اگه براتون تعریف کنم از شدت ایمان موهای بدنتون سیخ میشه که گفتنش در این مجال نمیگنجه . اگه نتونستی با راه حل بالا از شر افکار مزاحم خلاص بشی من به عنوان شخصی که معتقده شهادت میدهم که دین اسلام دین برحقه و مذهب شیعه صحیح ترین مذهب هاست و خیالت رو بابت صحیح بودن دینت راحت میکنم البته اگه منو آدم راست گویی بدونی . ناگفته نمونه منم خودم مدتی دچار وسواس فکری بودم .
پرسش:
من به تازگی وارد 19 سالگی شده ام، و ذهنم پر از سوالاتی در مورد خدا و قرآن شده است، اینکه چرا زندگی می کنیم؟ آیا بهشت و جهنمی وجود دارد؟ برای جواب سوالاتم به سایت ویکی پدیا مراجعه کردم اما مطالبی در مورد قرآن آورده شده بود که مرا سردرگم کرد و احساس می کنم به شدت از دین دور شدم. احساس میکنم قرآن از جانب خدا نیست و یا وقتی بمیریم میریم هیچ می شویم.
همچنین بدرفتاری مسلمانان بر تردیدم افزوده است، مثلا وقتی نگاه میکنم به اختلاس هایی که امثال خاوری مرتکب شده اند، یا فیلم هایی که پخش شده از زن های با حجاب که به کسانی که بی حجاب هستند فحاشی میکنند.
پاسخ:
من کاملا شما را درک می کنم، شما در آغاز جوانی و از سنین حساسی هستید که انسان با سوال های زیادی روبرو میشود و می خواهد خودش حقیقت را بفهمد، و این اتفاقا خیلی خوب و طبیعی بوده و اصلا جای نگرانی نیست، اما مسئله مهم این است که برای گرفتن پاسخ سوالاتش به کجا مراجعه کند.
حقیقت این است که شما برای جواب سوالهاتون به بد جایی مراجعه کرده اید! ویکی پدیا یک منبع اطلاعات عمومی است که توسط یه عده مقاله نویس نوشته میشود، در بسیاری از مقالات آن سلیقه های شخصی برای انتخاب مطالب به وضوح دیده میشود! به همین خاطر در مسائل دینی هرگز منبع خوب و قابل اعتمادی به شمار نمیرود. بلکه گاهی در لفافه شبهه اندازی می کند. شما برای هر مسئله ای باید به سایت های تخصصی همان عرصه مراجعه کنید.
در هر صورت برای پاسخ باید به چند نکته خیلی خیلی مهم توجه بفرمایید:
نکته اول:
اسیر جوّ حاکم بر فضای مجازی نشوید، تبلیغات سنگین و گسترده ای که امروزه علیه دین شکل گفته دلالت بر حقانیت این تبلیغات نیست، وزیر ارتباطات می گوید: کمتر از 5 درصد از فضای شبکه های مجازی به تبلیغ دین مشغول است...!! این یعنی ما درگیر یک جنگ کاملا نابرابر هستیم، اما نباید نسبت به مسیرمان دلسرد شویم.
امام علی(سلام الله علیه) می فرمایند: «يَا مَعْشَرَ النَّاسِ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه»؛ ای جماعت مردم، در مسیر درست و مسیر هدایت از کم بودن نفرات نترسید.(1)
این جریان بی دینی امروز میخواهد دین را فقط از نگاه خداناباورانی چون صادق هدایت و نیچه و راسل و داوکینز و مانند آن به ما معرفی کند، در حالی که حتی در بین خود غربی ها شخصیت های بسیار برجسته تری هستند که سخنان خوبی در مورد دین دارند، اما هرگز آنها را برای مردم ما نقل نمی کنند، نقش مذهب در سلامت روان که ویلیام جیمز پدر روانشناسی مدرن آمریکا به آن اشاره می کند، یا خدمات پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله) به جامعه بشریت که گوستاولوبون و روسو به آن اشاره کرده اند، و...
بنابراین در این جنگ بین دینداران و بی دینان اسیر کمیّت نشوید، چون کمیّت واقعا به سمت یک طرف سنگین تر است، روی کیفیت حرف ها تمرکز کنید.
نکته دوم:
در مورد اینکه برخی از مسلمانان بد رفتار می کنند یا امثال خاوری که پول بیت المال را برداشته و فرار کرده اند اولا: این یک طرفه نیست، مگر کسانی که خدا و قیامت را باور ندارند همگی آدم های خوبی هستند؟ دزدی نمی کنند؟ بد اخلاقی نمی کنند؟
ثانیا این رفتارها اصلا دخالتی در حق و باطل بودن اعتقاد ندارد؛ اگر به یک کسی که خدا را قبول ندارد بگویید منکرین خدا و معاد در فلان منطقه اقدام ضد بشری انجام دادند می گوید خب رفتار آنها بد بوده، چه ربطی به درستی یا نادرستی اعتقادشان دارد؟ و این حرف هم حرف درستی است. درستی یا نادرستی رفتار ربطی به درستی و نادرستی اعتقادات ندارد.
حساب دین از متدینین جداست، تشخیص حقانیت دین از روی رفتار متدینان مسیری خطاست، همانطور که پزشکی که خودش سیگار میکشد یا تغذیه ناسالم دارد هرگز شما را نسبت به علم پزشکی بدبین نمی کند!
ثالثا: مگر من و شما به امثال خاوری ایمان آورده ایم که با لغزش آنها ایمان ما هم بلغزد؟ اصلا خاوری را شما مسلمان حساب می کنید؟ ما به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام علی(سلام الله علیه) و امام حسین(سلام الله علیه) است که ایمان می آوریم، امثال خاوری چه نسبتی با اسلام دارند؟
مراقب باشیم به جای پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اختلاس گران ایمان نیاوریم که چنین ایمانی فرو خواهد ریخت، امام صادق(سلام الله علیه) در روایت زیبایی می فرمایند:
«مَنْ دَخَلَ فِي هَذَا الدِّينِ بِالرِّجَالِ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجَالُ كَمَا أَدْخَلُوهُ فِيهِ وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ»؛ کسی که به خاطر مردم وارد این دین شود، همان مردم او را از دین خارج می سازند، و کسی که به خاطر قرآن و سنت وارد این دین شود حتی اگر کوه ها زایل شوند ایمان او زوال نمی پذیرد.(2)
اسلام برنامه ای برای نزدیک شدن به خداوند است، و هر کسی باید خودش را با این برنامه به خدا نزدیک تر کند، ممکن است شما از من که عمامه به سر دارم به خدا و اسلام نزدیک تر باشید، پس چرا باید ایمانتان را به ایمان من گره بزنید؟
امثال خاوری فقط نماد نفاق هستند، نه نماد اسلام، کسی که ذره ای مسلمان باشد می داند که یک مثقال از پول بیت المال چنان حسابرسی سنگینی دارد که به تمام خوشی های دنیا نمی ارزد!
نکته سوم:
اگرچه انسان نباید در اصول دین تقلید کند اما برای تبیین این اصول و شنیدن استدلال های دینی باید با یک مشاور دینی در ارتباط باشد، همان طور که در هر رشته ای مثل پزشکی و مکانیک و مانند آن نیازمند یک متخصص است تا با او مشورت کند، این که انسان تصمیم بگیرد خودش برای تحقیق به سایت ها و شبکه ها مراجعه کند که برخی از آنها ضد دین هستند چنین تحقیقی نتیجه ای جز گمراهی نخواهد داشت. چون پشت این سایت ها متخصصین ضد دین نشسته اند، و پاسخ متخصصین ضد دین را باید متخصصین دین بدهند، نه عموم مردم!
حضور یک انسان غیر متخصص در برابر مطالب آنها مثل این است که شخصی با اطلاعات دینی پایین، برای مناظره با یک متخصص ضد دین روبرو شود! خب نتیجه چنین مناظره ای از قبل روشن است! بنابراین برای چنین رویارویی یا انسان باید خودش متخصص باشد یا یک متخصص را در کنار خودش داشته باشد.
نکته چهارم:
بر فرض محال حتی اگر خدا و آخرتی در کار نباشد ما ضرر نمی کنیم، چون تمام دستورات دین منطقی و موافق با فطرت بشر است، مگر خوش اخلاق بودن بد است؟ مگر بی بند و باری جنسی نداشتن بد است؟ مگر مهربانی با پدر و مادر بد است؟ مگر پرهیز از خوردن مال مردم بد است؟
از آن طرف از عالمان دین، تا روان شناسان دین مثل ویلیام جیمز، و تا سرسخت ترین منکرین خدا مثل داوکینز همگی قبول دارند که دین موجب آرامش شگفت انگیزی در انسان میشود که هرگز در افراد بی خدا یافت نمیشود؛ مگر این ها آثار کم ارزشی است؟
بنابراین حتی اگر بر فرض محال خدا و آخرتی در کار نباشد کسی که دین را قبول می کند هیچ ضربه ای نمی خورد بلکه بهره ها می برد، اما در مقابل، اگر خدا و آخرت باشد، آیا می توان آسیبی که یک منکر دین و خدا خواهد دید را محاسبه کرد؟ قرآن کریم هم به این مسئله اشاره نموده و خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ في شِقاقٍ بَعيد»؛ (به کافرین) بگو: به من خبر دهيد: اگر [قرآن] از سوى خدا باشد و سپس شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراهتر از چنین کسی خواهد بود كه در مخالفتى دور [از من منطق] قرار دارد؟(3)
امام صادق(سلام الله علیه) نیز در استدلال مشابهی به ابن ابی العوجاء فرمودند:
«إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا تَقُولُ وَ لَيْسَ كَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ وَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا نَقُولُ وَ هُوَ كَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَكْت»؛ اگر مطلب اين باشد كه تو مىگويى (و خدا و قيامتى در كار نباشد) كه مسلما چنين نيست، هم ما اهل نجاتيم و هم تو، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما مىگوئيم، و حق نيز همين است، ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مىشوى.(4)
جهان آخرت دیگر صحبت بر سر 70، 80 سال دنیوی نیست، زندگی نامحدود است! دینداران 70، 80 سال دنیا را با انسانیت طی می کنند و اگر آخرتی نباشد که بین ایشان و بی دینان اختلافی نیست، اما اگر آخرت باشد صحبت از میلیاردها سال است که راه بازگشتی برای جبران نیست!
نکته پنجم:
تفکر در مورد دین و کشف مسیر درست خوب است، اما مراقب باشید این مسئله به یک وسواس فکری برای شما تبدیل نشود، چون در این صورت غیر قابل کنترل خواهد شد. امروز بسیاری از جوانان هستند مراجعه میکنند که به شدت دچار افسردگی و پریشان حالی شده اند، صبح تا شب فکر و ذهنشان شده است این مسائل! و آرامششان به هم ریخته است!
افراط در فکر کردن وسواس گونه در یک مسئله به جایی می رسد که مثل وسواس تمیزی و پاکی دیگر دست خود اشخاص نیست، مهمترین چیز در این میان آرامش روحی و روانی شماست، اگر می بینید که پرداختن به این مباحث ارامش شما را به هم زده و تبدیل به یک وسواس شده فعلا دست نگه دارید، ابتدا آرامش را به خودتان برگردانید، سپس در آرامش، یک به یک مباحث را دنبال کنید.
در آرامش است که می توانید مسیر درست را تشخیص دهید.، اولویت را به آرامش خودتان اختصاص دهید، و به افکار شرک آلود ناخودآگاهتان توجهی نکنید، و هرگز از اینکه این افکار شرک آلود به ذهنتان می آید عذاب وجدان نگیرید، چون در روایات از پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم تصریح شده که این افکار که دست خود انسان نیست هیچ گناهی نداشته و بر انسان بخشیده شده اند(5) چرا که فکر کردن به آنها کار را خراب تر کرده و می تواند به یک وسواس فکری منجر شود.
نکته ششم:
شما باید یک برنامه مطالعاتی برای خودتان تنظیم کنید، با توجه به سنی که دارید این کتاب ها می توانند کتاب های خوبی برای شما باشند:
کتاب در جستجوی خدا نوشته آیت الله مکارم شیرازی
کتاب نشانه هایی از او نوشته آیت الله سید رضا صدر
کتاب "توحید" و "معاد" نوشته شهید دستغیب
و جلد اول، و جلد چهارم از مجموعه آثار شهید مطهری
این کتاب ها را مطالعه کنید
همچنین اگر سوال یا شبهه ای در ذهنتان مطرح شد آن را با کارشناسان مورد اطمینان دینی در این سایت یا در جای دیگری در میان گذاشته، و پاسخ بگیرید، نگذارید این شبهات در ذهنتان انبار شود، چون حجم شبهات که زیاد شود مانع از تمرکز درست میشود، و این خودش سبب ناآرامی ذهن خواهد شد، چون شما به دنبال پاسخ هر کدام از شبهات که بروید ذهنتان درگیر سایر شبهات شده و نمی گذارد پاسخ به دلتان بنشیند.
نکته هفتم:
از آنجا که مهمترین شبهه ای که مطرح کرده اید در مورد قرآن است، من فقط چند نکته در این رابطه عرض می کنم:
اول: آیا من اگر به شما بگویم حافظ و سعدی حتی یک روز در حوزه ادبیات فعالیت نداشته اند اما این اشعار و این نثرها را از خود سروده اند شما باور می کنید؟ کسی اگر بخواهد در یک حوزه نوآوری داشته باشد باید سال ها در آن حوزه کار کرده باشد، مثلا نیما یوشیج که به عنوان مبدع یک سبک نو در شعر سرودن بوده است خب کسی نبوده که با شعر گفتن بیگانه باشد، عمرش را در این راه صرف کرده است.
اما قرآن در نهایت فصاحت و بلاغت و با یک نوآوری در سبک و اسلوب از سوی کسی آمد که حتی برای سواد خواندن و نوشتن هم به مکتب نرفت! هرگز دست به قلم نبرد.
اسلوب آیات قرآن ممتاز و یگانه است، به گونه ای که حتی با خطبه های خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) کاملا متفاوت است، یعنی اگر جملات خطبه های خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در کنار آیات قرآن بگذارید، آیات قرآن به راحتی قابل تشخیص است.
در بین سایر متون عربی نیز به راحتی میتوان آیات قرآن را تشخیص داد، یک سبک کاملا نو و جدید در ادبیات عرب است. حتی به راحتی می توان آیات قرآن را از لابلای جملات امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه تشخیص داد، و این نشان دهنده اسلوب ویژه قرآن است.
دوم: نکته دیگر پیشگویی قرآن کریم است که کسی هرگز نخواهد توانست مانند آن را بیاورد، و تا امروز این وعده محقق شده است، کسانی هم که خواستند با قرآن مبارزه کنند و مانند آن بیاورند باز از اسلوب خود قرآن تقلید کردند در حالی که این مبارزه نیست! مثل این است که بخواهید با اشعار نیما یوشیج رقابت کنید اما از سبک خود او تقلید کنید، خب این تقلید است، نه رقابت!
سوم: نکته دیگر ظرافت های علمی قرآن کریم است مانند اشاره به وجود یک ظرافت خاص در انگشتان(6) که ما از آن به اثر انگشت یاد می کنیم؛ یا تنگی نفس هنگام بالا رفتن در آسمان(7)
چهارم: نکته دیگر که اگرچه ساده به نظر می رسد اما یک دلیل عمیق است برای کسانی که با تدبر نگاه کنند حادثه معاصری است که اتفاق افتاده، یعنی ماجرای غریبی به نام حافظ قرآن شدن یک شبه مرد بیسواد و کم حافظه ای به نام کربلایی کاظم.
تفصیل ماجرا را با جستجو در اینترنت و خواندن نظرات افردی که از نزدیک ایشان را می شاخته اند دنبال کنید، اما این مرد کسی بوده که به شواهد اطرافیانش حافظه ضعیفی داشته به گونه ای که حتی دعاها را نیز اشتباه می خوانده، اما یک شبه به گونه ای حافظ قرآن میشود که حتی می تواند بگوید مثلا فلان حرف در فلان سوره چند بار به کار ررفته است!
بزرگان و مراجعی چون آیت الله بروجردی، و آیت الله سبحانی وی را با امتحانات و سوالات دشواری امتحان کرده، و سپس او را تصدیق کردند، چنین شخصیت هایی به راحتی حرف کسی را نمیپذیرند، بسیار سخت گیر تر از امثال من و شما هستند، اما وی را تصدیق کردند.
این شخصیت به گونه ای بود که اگر آیات قرآن را با هم ترکیب کرده و آیه ای جدید می ساختید به گونه ای که واقعا همه گمان می کردند واقعا یک آیه از قرآن است، تشخیص میداد و به شما میگفت: کدام کلمات را از کدام آیات جدا کرده اید! همانطور که شهید عبدالحسین واحدی او را چنین امتحان کرد، آیه ای ساخت که هیچ کدام از علمای حاضر نمی دانستند در قرآن نیست، اما کربلایی کاظم گفت این آیه نیست، بلکه فلان کلمه را از فلان آیه، فلان کلمه را از فلان آیه اضافه کرده ای و چند تا واو هم از جیبت گذاشته ای...!
بنابراین نباید اجازه بدهیم این که قرآن در دسترس ما بوده آن را برایمان عادی کند، کسانی که بی طرفانه برای تحقیق سراغ قرآن رفته اند مسیر درست را در قرآن یافته اند، به عنوان مثال زندگی دکتر میلر بزرگترین کشیش مبلغ مسیحیت در کانادا را مطالعه کنید که می گوید گمان می کردم قرآن که 1400 سال پیش از سوی یک عرب در مناطق محروم آورده شده نباید چیز مهمی داشته اشد و خواستم آن را نقد کنم، اما خواندن قرآن همان و مسلمان شدنش همان...!! یا دکتر کینت گریک استاد دانشگاه کمبریج که کتاب "قرآن را چگونه شناختم" را نوشته است.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج34، ص359.
2. بحارالانوار، ج2، ص105.
3. فصلت:52/41.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص78.
5. الکافی، ج2، ص463.
6. قیامت:4/75.
7. انعام:125/6.