جمع بندی چرا باید فرمانبردار خدا باشیم؟
تبهای اولیه
سلام
چرا باید فرمانبردار خدا باشیم؟ آیا تهدید به جهنم دلیل موجهی است؟ آیا باید از تهدید بترسیم و فرمانبردار شویم؟
شاید بگویید چون خدا صلاح ما را بهتر میداند. صلاح ما آن است که گرفتار رنج غیر قابل تحمل نشویم. اگر خدا به دنبال صلاح ما بود جهنم را درست نمیکرد. به جای آن مانع کاری میشد که صلاح نیست. در ضمن ظاهرا صلاح و غیر صلاح را هم خود با آفرینشش به وجود آورده است و میتوانست طوری درست که نشود کاری کرد که صلاح نباشد. بنابراین فرمانبرداری از خدا مشابه فرمانبرداری از پزشک نیست و صلاح و مصلحتی در کار نیست بلکه از نوع بردگی است و چرا باید برده بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلامچرا باید فرمانبردار خدا باشیم؟ آیا تهدید به جهنم دلیل موجهی است؟ آیا باید از تهدید بترسیم و فرمانبردار شویم؟
شاید بگویید چون خدا صلاح ما را بهتر میداند. صلاح ما آن است که گرفتار رنج غیر قابل تحمل نشویم. اگر خدا به دنبال صلاح ما بود جهنم را درست نمیکرد. به جای آن مانع کاری میشد که صلاح نیست. در ضمن ظاهرا صلاح و غیر صلاح را هم خود با آفرینشش به وجود آورده است و میتوانست طوری درست که نشود کاری کرد که صلاح نباشد. بنابراین فرمانبرداری از خدا مشابه فرمانبرداری از پزشک نیست و صلاح و مصلحتی در کار نیست بلکه از نوع بردگی است و چرا باید برده بود؟
با سلام و احترام
برای پاسخ به این سوال توجه به سه نکته لازم است:
نکته اول: مراتب عبادت
خداوند هرگز به دنبال عبادت از روی ترس از جهنم نیست، بلکه اصلا عبادت از روی ترس، از مراتب پایین عبادت است، همان طور که امام صادق(ع) می فرماید:
«إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ»؛ به درستی که عبادت کنندگان سه دسته هستند، عده ای خداوند را از روی ترس عبادت می کنند، پس این عبادت بردگان است، عده ای خداوند را از روی طلث ثواب و پاداش عبادات می کنند، پس این عبادت تجّار و بازرگانان است، و عده ای خداوند را از روی عشق و محبت عبادت می کنند، و این عبادت احرار است، که افضل عبادات است.
اما باید منطقی بود، مردم یکسان نیستند، برخی را باید با عشق و محبت جلب کرد، بخشی را با تشویق و پاداش، برخی را با تهدید و تنذیر، و برخی حتی با تهدید و تشویق هم هدایت پذیر نیستند.
پس در این شکی نیست که عبادت عاشقانه و بدون توقع مزد، وبدون ترس از جهنم برترین عبادت است، اما باید مخاطب شما هم این ظرفیت را داشته باشد یا نه؟ در جایی که مخاطب علی(سلام الله علیه ) باشد، بله، اوست که قرآن می فرماید در ازای فداکاری هایش فقط به دنبال جلب رضایت معشوق است:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه»؛و از مردم كسى است كه جانش را براى خشنودى خدا مىفروشد(بقره:272)
اما در جایی که اگر شما عنصر تهدید را بردارید مخاطب شما همین هدایت حداقلی را هم از دست می دهد آیا کنار گذاردن آن منطقی است؟
لذا اگر شما برای هدایت مردم یک منطقه فرستاده بشوید، برای هدایت حداکثری نیازمند رویکردهای متفاوت هستید، هم تشویق، هم تنذیر، و هم ایجاد رابطه محبت آمیز، اگر هر کدام از این رویکرد ها را کنار بگذارید، هدایت بخشی از این مردم را از دست خواهید داد.
دو دوتا چهارتای روشنی است، ما بین دو امر باید یکی را انتخاب کنیم، کنترل بخشی از مردم با ترس از جهنم، یا رها کردن آنها! حال از شما می پرسم این که مردم از ترس جهنم در حق یکدیگر ظلم نکنند، دروغ نگویند، و به انسانیت رفتار کنند(ولو از سر ترس) بهتر است، یا اینکه در ارتکاب این امور آزاد گذارده شوند تا دروغ بگویند، و در حق یکدیگر ظلم و فساد کنند؟ خدا که نفرموده از ترس جهنم این کار را نکنید، خدا در وهله اول می فرماید به خاطر رضایت من و انسانیت خودتان این کار را نکنید، اما اگر مخاطب شأنش پایین تر از این بود چاره چیست؟
مثل بانک ها که همواره مردم را با تشویق به سپرده گذاری و حُسن رابطه متقابل دعوت می کنند، و عموم مردم هم به همین نیت به بانک مراجعه می کنند، اما بالاخره ممکن است برخی باطنشان به گونه دیگری باشد، و بخواهند از این تشویق های صِرف، سوء استفاده کرده و بانک را سرقت کنند، لذا یک مأمور محافظ هم باید در کنار آن بانک باشد، اما وجود این مأمور برای کنترل انسان هایی که خود کنترلی دارند که نیست، لذا وجود آن اصلا به ایشان بر نمی خورد، و نمیگویند آقا مگر به ما اعتماد ندارید؟! بلکه برای دسته دیگر انسان هاست. چه بسا اگر روزی برسد که فرهنگ سازی به قدری قوی شود که کسی فکر سرقت به سرش نزند، ضرورت وجود این مأمور هم از بانک ها برداشته شود.
پس نباید یک طرفه قضیه را دید، رفتار هدایت گر همواره باید متناسب با ظرفیت مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نخواهد بود.
نکته دوم: مجازات های قراردادی و تکوینی
نکته دومی که باید توجه بفرمایید این است که عذاب های اخروی قراردادی نیستند، قراردادی مثل این که 80 ضربه شلاق را به عنوان مجازاتی برای شراب خواری قرارداد میکنند، تا صرفا عامل بازدارنده ای باشد برای این فعل، وگرنه شراب و شلاق هیچ ربطی به هم ندارند، عذاب های اخروی اینگونه نیستند، بلکه تکوینی هستند، یعنی میان فعل و مجازات رابطه علّی تکوینی وجود دارد، مثل کوری ناشی از برخورد خودکار با چشم، اصلا کوری نتیجه این برخورد است، نه اینکه کسی آن را به عنوان مجازات قرار داده باشد، لذا کسی نمی تواند اعتراض کند آخر چرا این عذاب کوری را برای برخورد خودکار به چشم به عنوان مجازات قرار داده اید تا مردم خودکار به چشمشان نزنند!
این حرکت برخی انسان هاست که به جهنم و آتش ختم می شود، این جهنم را خودشان درست می کنند، نه خدا،، هیزم این آتش که موجب شعله ور شدن آن شده اند، خود انسان ها هستند:
«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»؛ از [آتشى] كه هيزمش مردم و سنگهايند، بپرهيزيد.(بقره:24)
این یک نگاه عوامانه است که گمان کنیم خدا انسان ها را خلق کرده و از روی سرگرمی انسان ها را امتحان میکند و مواظب آنهاست، و آتشی هم روشن کرده و منتظر است تا بدکاران بمیرند و آنها را وارد آتش شوند، خیر، این آخرت در ادامه سیر تکاملی انسان است، لذا بدکاران الان هم داخل آتش هستند، و کسانی که مال حرام میخورند واقعا الان دارند آتش می خورند، اما نمی دانند:
«إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ نارا»؛ بىترديد كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، فقط در شكم خود آتش مىخورند.(نساء:10)
این عذاب ها اکتسابات خود انسان است، و روز قیامت فقط روز آشکار شدن این حقائق است: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»؛ روزى كه رازها فاش مىشود(طارق:9) و حقیقتی که انسان برای خود ساخته برای همه هویدا می شود و هر کسی به او نگاه کند می فهمد اهل چه اعمالی بوده: «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُم»؛ مجرمین از صورتهایشان شناخته می شوند.(الرحمن:41)
در آن روز که حقیقت پلید و چندش آور لذات حرام دنیوی که با آنها انس داشته است برای انسان آشکار میشود، آرزو می کند که بین او و اعمالش فاصله زیادی می بود: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً»؛ روزى كه هر نفسى آنچه را در دنيا كرده چه خير و چه شر برابر خود حاضر مى بيند در آن روز آرزو مى كند اى كاش بين او و آنچه كرده زمانى طولانى فاصله بود.(آل عمران:30)
نکته سوم: حکمت در مسیر رشد
اما اگر بگویید درست است که این عذاب ها نتیجه تکوینی رفتار انسان هاست، اما بالاخره خداوند این نتایج را برای آن اعمال قرار داده است، پاسخ این است که باید نگرشی جامع و فلسفی به حقائق داشت:
خداوند برای هر موجودی هدفی معین فرموده است، حیات گیاهی، و حیات حیوانی، و سپس بالاترین مرتبه حیات حیات انسانی است، لذا تکاملشان برای رسیدن به آن هدف نیازمند یک قوانین در یک چارچوب خاص است، مثلا تکامل یک گیاه به وجود نور و آب و مواد معدنی زمین است، یا تکامل حیوانات که هر کدام چارچوب خاص خودش را دارد.
وقتی جسم در حرکت تکاملی دارای نفس ناطقه شده و وارد حیات انسانی شد، طبیعتا تکامل آن از حرکت نمی ایستد، بلکه برای ادامه تکامل باید آنچه مقتضای حرکت انسانی است انجام دهد، یعنی ادامه تکامل آن در قانون انسانیت است، شما که توقع ندارید خداوند قانون را بر عکس کند و بگوید موجودات وقتی به مرتبه نفس ناطقه انسانی، یا مقام انسان بودن رسیدند باید برای ادامه تکامل حرکتی حیوانی را برگزینند؟ مثلا هرچه خواستند بخورند و هرگونه خواستند رفتار کنند و...
طبیعتا آنچه موجب تقویت حیات انسانی می شود رفتارهای انسانی است، توحید و یگانه پرستی، صداقت، عدالت، احترام و گذشت، تشکر از کسی که در حقشان نیکی می کند، رابطه خوب با خالق و...، طبیعتا این امور در تکامل انسانی نفس انسانی تأثیرگذار هستند و انسان با عمل به اینها در حال رشد خواهد بود.
و در مقابل اگر انسانی رفتارهای حیوانی در پیش بگیرد باطنش به حد حیوانات تنزل می کند، همن طور که قرآن کریم در وصف اهل جهنم می فرماید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل»؛ آنها دلهایی [عقلها] دارند كه با آن (انديشه نمىكنند، و) نمىفهمند و چشمانى كه با آن نمى بينند و گوشهايى كه با آن نمى شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر.(اعراف:179)؛ و در قیامت هم با همان حقیقت حیوانی شان محشور خواهند شد: «يحشر بعض النّاس على صور يحسن عندها القردة و الخنازير»؛ برخی از مردم در قیامت به صورت هایی محشور میشوند بدتر از صورت بوزینه ها و خوک ها.(خوئی، منهاج البراعة، ج19، ص303)
برخی را باید با عشق و محبت جلب کرد، بخشی را با تشویق و پاداش، برخی را با تهدید و تنذیر، و برخی حتی با تهدید و تشویق هم هدایت پذیر نیستند.
آیا خدا دست به هر کاری از جمله تهدید و شکنجه های وحشتناک زده است که مردم را هدایت کند؟ و هنوز هدایت نشده اند؟
و خدای تهدید کننده را چگونه باید دوست داشت؟
و قرآن چرا حرفی از تقسیم عباد نزده است و حرفش خرید و فروش است؟
اگر شما عنصر تهدید را بردارید مخاطب شما همین هدایت حداقلی را هم از دست می دهد
و شاید کسان دیگری که با این تهدیدها مشکل دارند هدایت میشدند.
برای هدایت حداکثری نیازمند رویکردهای متفاوت هستید، هم تشویق، هم تنذیر، و هم ایجاد رابطه محبت آمیز، اگر هر کدام از این رویکرد ها را کنار بگذارید
و این بعنی دو رویی و سیاست بازی. به اینها وعده بده آنها را بترسان با آنها رفاقت کن که همراه تو باشند. صداقت چه میشود؟ اگر به جای این کارها انسانها را محترم میشمرد و یکی را ترسو و یکی را طمع کار و یکی را عاشق نمیدید و با هر یک با نقطه ضعفش وارد معامله نمیشد خدای منصفتری به نظر میرسید. اگر هم میخواست به هر روشی مردم را هدایت کند که میتوانست به زور این کار را بکند.
عذاب های اخروی اینگونه نیستند، بلکه تکوینی هستند، یعنی میان فعل و مجازات رابطه علّی تکوینی وجود دارد، مثل کوری ناشی از برخورد خودکار با چشم، اصلا کوری نتیجه این برخورد است، نه اینکه کسی آن را به عنوان مجازات قرار داده باشد، لذا کسی نمی تواند اعتراض کند آخر چرا این عذاب کوری را برای برخورد خودکار به چشم به عنوان مجازات قرار داده اید تا مردم خودکار به چشمشان نزنند!
خدا خود را انتقام گیر و شدیدالعقاب معرفی میکند. و بهشت و... را اجر میداند. اینها با نتیجه طبیعی بودن در تضاد است.
در ضمن چه کسی گفته است رابطه جنسی با حور نتیجه طبیعی کارهای خیر مثل نماز و...است؟
اما اگر بگویید درست است که این عذاب ها نتیجه تکوینی رفتار انسان هاست، اما بالاخره خداوند این نتایج را برای آن اعمال قرار داده است، پاسخ این است که باید نگرشی جامع و فلسفی به حقائق داشت:
خداوند برای هر موجودی هدفی معین فرموده است، حیات گیاهی، و حیات حیوانی، و سپس بالاترین مرتبه حیات حیات انسانی است، لذا تکاملشان برای رسیدن به آن هدف نیازمند یک قوانین در یک چارچوب خاص است، مثلا تکامل یک گیاه به وجود نور و آب و مواد معدنی زمین است، یا تکامل حیوانات که هر کدام چارچوب خاص خودش را دارد.
وقتی جسم در حرکت تکاملی دارای نفس ناطقه شده و وارد حیات انسانی شد، طبیعتا تکامل آن از حرکت نمی ایستد، بلکه برای ادامه تکامل باید آنچه مقتضای حرکت انسانی است انجام دهد، یعنی ادامه تکامل آن در قانون انسانیت است، شما که توقع ندارید خداوند قانون را بر عکس کند و بگوید موجودات وقتی به مرتبه نفس ناطقه انسانی، یا مقام انسان بودن رسیدند باید برای ادامه تکامل حرکتی حیوانی را برگزینند؟ مثلا هرچه خواستند بخورند و هرگونه خواستند رفتار کنند و...طبیعتا آنچه موجب تقویت حیات انسانی می شود رفتارهای انسانی است، توحید و یگانه پرستی، صداقت، عدالت، احترام و گذشت، تشکر از کسی که در حقشان نیکی می کند، رابطه خوب با خالق و...، طبیعتا این امور در تکامل انسانی نفس انسانی تأثیرگذار هستند و انسان با عمل به اینها در حال رشد خواهد بود.
اینها حرفهای خوبی است اما قرآن و احادیث به صراحت اینها را نمیگویند. اگر اینقدر منطقی و انسانی با ما حرف میزدند که مشکلی نبود. مشکل آنجاست که آنها اصلا انسانها را انسان به حساب نمی آورند و زبان و لحنشان زبان و لحن تهدید و تطمیع است نه منطق. حتی در مورد عشق و محبت هم چیز زیادی در قرآن نیست. بلکه تهدید و تطمیع. گویی انسانها همه مثل اعراب نادان زمان پیامبرند.
که البته خیلی هم آن طور که توصیف میشود نادان نبودند و شعرهای شاعران آن زمان نشان میدهد افرادی فرهیخته هم در آن جا بودند در کنار اهل کتاب (که پیامبر کفار را تحمل کرد اما اهل کتاب را تاب نیاورد و یا اعدام و یا اخراجشان کرد که جای تعجب فراوان دارد).
تهدیدها تنها آخرت و عذابهای اخروی نیست که بگویید نتیجه تکوینی اعمال است. مجازاتهای دنیوی نیز وحشیانه اند و شاید منطبق با رسوم اعراب زمان پیامبرند. صد ضربه شلاق سنگسار و قس علی هذا که برخی اهل دین امروزی سعی دارند بگویند اینها جزء اسلام نبوده و بلکه وارداتی است. این نشان میدهد احتمالهر دو نوع مجزات تعیین شده اند و طبیعی نیستند.
رابطه زن و مرد را در نظر بگیرید اگر چهار کلمه خطبه عقد گفته شده باشد مجازات اخروی ندارد اما اگر گفته نشده باشد مجازات اخروی دارد. این زیاد با تکوینی و طبیعی بودن مجازاتها سازگار نیست. بلکه محاسبه و حساب و کتاب و بخشش الهی هم میگویند مجازاتها قراردادی و تعیینیند. وگرنه برای مجازاتهای طبیعی کسی دادگاه تشکیل نمیدهد. کسی که از بلندی خود را انداخت کسی دادگاه تشکیل نمیدهد که چرا انداختی. می افتند و آسیب میبیند حالا به هر علتی. موجه یا غیر موجه.
به علاوه مجازاتها اگر طبیعی باشند اطاعت از مرجع اعلم فرد را مصون نمیدارد از اشتباهاتی که مرجع کرده است.
نتیجه آن که این نظریه تکوینی بودن مجازاتها یک توجیه بعید است. استباطهای نه چندان دقیق فیلسوفان اسلامی است و با نصوص و واقعیات سازگار نیست.
در نهایت دلیلی برای فرمانبرداری ارایه نکردید بلکه خدا و فرمانهایش را مرجعی علمی دانستید که برای رهایی از خطر که به نظر توجیه میرسد و یا گفتید به سبب حب و علاقه است که پرسیده شد یک خدای تهدید کننده را چگونه باید دوست داشت.
با سلام مجدد
خواهش میکنم بدون پیش فرض وارد بحث شوید، احتمال بدهید طرف مقابل شما هم یک حرف منطقی دارد، از ابتدا با رویکرد نقد سخنان بنده وارد بحث نشوید، ما به دنبال حق و حقیقت هستیم نه دنبال شکست دادن دیگری، پس چرا اینچنین طوفانی و به نیت نقد وارد می شوید؟ 99درصد شما درست می گویید، اما1درصد هم احتمال بدهید شاید حرف بنده درست باشد، خواهش می کنم؛ برای دقت درآن1درصد دوباره به پاسخ های بنده توجه بفرمایید، من پاسخ اکثر سوالات جدید شما را در همان پست اولم داده ام، دوباره ببینید:
که مردم را هدایت کند؟ و هنوز هدایت نشده اند؟
برخی را با تهدید و تنذیر، و برخی حتی با تهدید و تشویق هم هدایت پذیر نیستند.
خدای تهدید کننده را چگونه باید دوست داشت؟
اگر مخاطب شأنش پایین تر از این بود چاره چیست؟
رفتار هدایت گر همواره باید متناسب با ظرفیت مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نخواهد بود
قرآن چرا حرفی از تقسیم عباد نزده است و حرفش خرید و فروش است؟
فقط به دنبال جلب رضایت معشوق است:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه»؛و از مردم كسى است كه جانش را براى خشنودى خدا مىفروشد(بقره:272)
شاید کسان دیگری که با این تهدیدها مشکل دارند هدایت میشدند.
وجود مأمور بانک برای کنترل انسان هایی که خود کنترلی دارند که نیست، لذا وجود آن اصلا به ایشان بر نمی خورد
این بعنی دو رویی و سیاست بازی
از موضوع خارج شدید! بحث هدایت گری است!! سخن از روش های تربیتی است؛ سیاست بازی یعنی چی؟! پدر و مادر هم گاهی تنبیه و گاهی تشویق و گاهی عاشقانه و گاهی سخت گیرانه رفتار می کنند، این را شما سیاسی بازی می دانید؟!
به اینها وعده بده آنها را بترسان با آنها رفاقت کن که همراه تو باشند. صداقت چه میشود؟ اگر به جای این کارها انسانها را محترم میشمرد و یکی را ترسو و یکی را طمع کار و یکی را عاشق نمیدید و با هر یک با نقطه ضعفش وارد معامله نمیشد خدای منصفتری به نظر میرسید
رفتار هدایت گر همواره باید متناسب با ظرفیت مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نخواهد بود.
دو دوتا چهارتای روشنی است... از شما می پرسم این که مردم از ترس جهنم در حق یکدیگر ظلم نکنند، دروغ نگویند، و به انسانیت رفتار کنند(ولو از سر ترس) بهتر است، یا اینکه در ارتکاب این امور آزاد گذارده شوند تا دروغ بگویند، و در حق یکدیگر ظلم و فساد کنند؟
خداخود را انتقام گیر و شدیدالعقاب معرفی میکند. و بهشت و... را اجر میداند. اینهابا نتیجه طبیعی بودن در تضاد است.
روشن است که هر امری در عالم اتفاق می افتد را میتوان به خالق اصلی نسبت داد، ولو یک اتفاق طبیعی باشد، رویش گیاهان، تولد حیوانات، و مانند آن را نمی توان به خدا نسبت داد؟ در حالی که همه اینها امور تکوینی هستند! چنین استنادی صحیح است چون همه موجودات در جهان هستی و همه قواعد و قوانین حاکم بر آن مخلوق او هستند.
درضمن چه کسی گفته است رابطه جنسی با حور نتیجه طبیعی کارهای خیر مثل نماز و...است؟
اینها حرفهای خوبی است اما قرآن و احادیث به صراحت اینها را نمیگویند.
استباطهای نه چندان دقیق فیلسوفان اسلامی است و با نصوص و واقعیات سازگار نیست.
ابتدایی ترین گام در نقد یک اعتقاد، یا یک دین، یا یک مذهب شناخت آن است، انصافا شما چقدر با آیات و روایات آشنایی دارید که چنین قاطعانه در حد یک کارشناس نظر می دهید؟ بارها با برخی از دوستانی که مخالف قرآن بوده اند برخورد کرده ام، اما دیده ام از قرآن فقط آن آیاتی را خوانده اند که در سایت ها به عنوان نقد قرآن آمده، حتی حاضر نشده اند پس و پیش آن آیه را مستقیما در قرآن ببینند، چه برسد سایر آیات قرآن را هم در کنار آن مشاهده کنند!
این که قرآن می فرمایدآنچه عمل کرده اید را در آخرت می بینید، نه پاداش آن را: ««يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ»؛ روزى كه هر نفسى آنچه را در دنيا كرده چه خير و چه شر برابر خود حاضر مى بيند.(آل عمران:30)
«الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»؛ فقط آنچه که انجام داده اید جزای شماست.(تحریم:7)
«يَوْمَئذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْاْ أَعْمَلَهُمْ* فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ* وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»؛ در آن روز مردم بصورت گروههاى پراكنده (از قبرها) خارج مىشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! پس هر كس هم وزن ذرّه اى كار خير انجام دهد آن را مى بيند! و هر كس هم وزن ذرّه اى كار بد كرده آن را مى بيند (زلزله:6و7و8)
البته روایات هم فراوان است، من فقط به آن روایت اشاره می کنم که پیامبر(ص) در معراج دیدند ملائکه ای که به ساخت بهشت مشغول هستند گاهی دست از کار میکشند، و گاهی کار می کنند، وقتی علت را پرسید، پاسخ دادند: هر زمان که مصالحی از دنیا برسد ما کار می کنیم، و وقتی نرسد دست می کشیم(بحارالانوار، ج18، ص409) یعنی بهشت با رفتار انسان هاست که دارد ساخته می شود، و روشن است که کار ملائکه تدبیر امور تکوین است.
زبان و لحنشان زبان و لحن تهدید و تطمیع است نه منطق
در اسلام، در آیات و روایاتش، در سیره الگوهایش، در تعالیمش هم تهدید است، هم تشویق است، هم منطق است، هم استدلال است.
خدا را گواه میگیرم گاهی از سخنانتان واقعا تعجب می کنم، شما نقاط قوت یک دین را ضعف تلقی می کنید!!! در مسیر هدایت و تربیت همه اینها لازم است، هیچ روانشناس و مشاور خانواده ای نیست که بگوید پدر و مادر اصلا نباید بچه را تنبیه کنند، یا اصلا نباید بچه را تشویق کنند، یا اصلا نباید عاطفی با او برخورد کنند و فقط باید با او با عقل و منطق صحبت کنند!
عینک بد بینی تان را کنار بگذارید، برای تربیت انسان همه این ها سر جای خودش لازم و ضروریست.
رابطه زن و مرد را در نظر بگیرید اگر چهار کلمه خطبه عقد گفته شده باشد مجازات اخروی ندارد اما اگر گفته نشده باشد مجازات اخروی دارد. این زیاد با تکوینی و طبیعی بودن مجازاتها سازگار نیست.
بدون شک حقیقت ازدواج در این الفاظ نیست، الفاظ یک قرارداد است لذا به هر زبانی خوانده شود کفایت می کند، منظور اسلام از خواندن این الفاظ بستن یک پیوند است به گونه ای که زن و مرد بعد از بستن این پیوند با یکدیگر خود را زن و شوهر بدانند، برخلاف زن و مردی که بدون هیچ پیوندی با ترس و دلهره و فرار از دیگران و به دور از چشم ها می خواهند با هم ارتباط داشته باشند.
خب اینها در تکوین انسان خیلی نقش دارد. این آرامش در کنار همسر با ناآرامی و استرس در کنار یک فرد دیگر، این امید به آینده در کنار همسر، تا بی اعتنایی به آینده و...
به علاوه مجازاتها اگر طبیعی باشند اطاعت از مرجع اعلم فرد را مصون نمیدارد از اشتباهاتی که مرجع کرده است.
نوع نگرش انسان هم در کنار سیره او موجب رشد است، یعنی هم اعمال و هم افکار، لذا پیروی از متخصص در هر رشته یک امر معقول و منطقی است که مایه رشد انسان است، و اگر آن متخصص درست بگوید می شود دو دستاورد، و اگر اشتباه کند می شود یک دستاورد(مشی عاقلانه)، اما کسی که به جای رجوع به متخصص از خودش یا از هر غیر متخصصِ دیگری پیروی می کند، اصلا مشی فکری و عاقلانه او دچار اختلال است، چه برسد به سیره رفتاری اش.
تهدیدها تنها آخرت و عذابهای اخروی نیست که بگویید نتیجه تکوینی اعمال است. مجازاتهای دنیوی نیز وحشیانه اند
این سخن شما به موضوع تاپیک ربطی ندارد، لذا این اولین و آخرین پاسخ بنده است در این رابطه:
آنچه آفت مباحث حقوقی است و بدون شک یکی از مهمترین آفات هم محسوب می شود نگرش های احساساتی است، در تعیین جزا و تناسب آن با جرم هرگز نباید احساساتی به مجازات نگاه کرد، شلاق برای شرابی است که تنها تفاوت انسان با سایر حیوانات، یعنی عقل او را ضایع می کند، و خودش منشأ جرائم بعدی خواهد بود، با این حال اسلام می فرماید اگر کسی در خلوت خودش خورد لازم نیست اعتراف علنی کند، بلکه بین خود و خدایش توبه کند.
در سایر جرائم هم همینطور، یعنی این شلاق یک مجازات در برابر جرم اجتماعی است، یعنی زمانی مجرم شلاق خواهد خورد که آن گناه را به قصد لذت نمی خواهد مرتکب شود، بلکه به دنبال علنی سازی، ترویج ناهنجاری های اجتماعی، و کج دهنی به فرمان خداست.
در مورد سنگسار هم فقط این را بدانید وقتی اسلام میگوید برای اثبات آن 4 شاهد عادل لازم است که ماجرا را و جزئیات را بعینه دیده باشند، باید توجه داشت که شاهدین عادل هرگز به دنبال تجسس در امور مردم نمی روند، و حتی اگر آن را ببینند از آن روی گردان خواهند بود، پس این مجرم است که گناه فحشا بین همسرداران را به میان جامعه آورده به گونه ای که چهار شاهد عادل آن را به وضوح دیده اند، یعنی این مجازات سنگسار در حقیقت مجازاتی برای اشاعه زنا بین متأهلین است، نه خود زنا.
بنابراین واقعا و حقیقتا به ندرت چنین شهادتی با شرایطش اتفاق خواهد افتاد و خداوند به دنبال حکم آن به عنوان یک عامل بازدارنده بوده است، و ثانیا این حکم برای زنا نیست، برای اشاعه آن است، نه در بین مجردین، بلکه در بین متاهلین که قوام خانواده و یک جامعه به آن وابسته است.
گفتید به سبب حب و علاقه است که پرسیده شد یک خدای تهدید کننده را چگونه باید دوست داشت.
همان گونه که انسان پدر و مادر تهدید کننده، و بلکه تنبیه کننده اش را عاشقانه دوست دارد.
یا علی(سلام الله علیه)
خدای تهدید کننده را چگونه باید دوست داشت؟
خدا اگر تهدیدت میکنه بخاطر اینه که میخادت.خودت کار اشتباهی کردی که خدا تهدیدت میکنه
این حدیثو این متنو بخونید ممکنه زیاد باشه اما راجبهش فکر کنین
[h=1]هدف آفرینش انسان در احادیث[/h]فارسینسخه موبایل5629 نمایش |
از مهمترین سؤالاتى که هر کس از خود می کند این است که ما براى چه آفریده شده ایم؟ و هدف آفرینش انسانها و آمدن به این جهان چیست؟ از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی، جهان یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود. اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود نیست و نابود می گردد. جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نا به جا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم بر اساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبب مخصوص خود آن را باید انتظار داشت. قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود می آورد. قضا و تقدیر الهی یک شیء، عین قضا و تقدیر سلسله علل اوست.
خداوند در آیات 56 تا 58 سوره ذاریات هدف از آفرینش جن و انس را عبادت خداوند معرفی می کند و در سوره ملک آیه 2 این هدف را مساله آزمایش و امتحان انسانها از نظر "حسن عمل" معرفى می کند. و در سوره طلاق آیه 12،علم و آگاهى از قدرت و علم خداوند به عنوان هدفى براى آفرینش آسمانها و زمین (و آنچه در آنها است) ذکر شده است. و در سوره هود آیه 118 و 119 رحمت الهى هدف اصلى آفرینش انسان معرفی شده است. هدف اصلى همان "عبودیت" است که در آیات مورد بحث به آن اشاره شده، و مساله "علم و دانش" و "امتحان و آزمایش" اهدافى هستند که در مسیر عبودیت قرار می گیرند، و "رحمت واسعه خداوند" نتیجه این عبودیت است.
این موضوع در روایات نیز بررسی شده است از جمله: در حدیثى از امام موسى بن جعفر (ع) آمده که از حضرتش سؤال کردند معنى این سخن پیامبر چیست که فرموده «اعملوا فکل میسر لما خلق له؛ تا می توانید عمل کنید که همه انسانها براى هدفى که آفریده شده اند آمادگى دارند.» امام فرمود:«ان الله عز و جل خلق الجن و الانس لیعبدوه، و لم یخلقهم لیعصوه و ذلک قوله عز و جل و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون فیسر کلا لما خلق له، فویل لمن استحب العمى على الهدى؛ خداوند بزرگ جن و انس را براى این آفریده که او را عبادت و اطاعت کنند، براى این نیافریده است که نافرمانیش نمایند، و این همان است که می فرماید و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون، و چون آنها را براى اطاعت آفریده راه را براى رسیدن به این هدف براى آنان آسان و هموار ساخته، پس واى به حال کسانى که چشم بر هم گذارند و نابینایى را بر هدایت ترجیح دهند.» (توحید صدوق/ طبق نقل المیزان جلد 18 صفحه 4233) این حدیث اشاره پر معنایى است به این حقیقت که چون خداوند انسانها را براى هدف تکاملى آفریده وسائل آن را از نظر تکوین و تشریع فراهم ساخته و در اختیار او گذارده است. در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) می خوانیم که امام حسین (ع) در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود: «ان الله عز و جل ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه؛ خداوند بزرگ بندگان را نیافریده مگر به خاطر این که او را بشناسند، هنگامى که او را بشناسند عبادتش می کنند، و هنگامى که بندگى او کنند از بندگى غیر او بى نیاز می شوند.» (علل الشرائع/ صدوق طبق همان مدرک)
سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر خداوند بندگان را براى عبودیت آفریده است پس چرا گروهى راه کفر را پیش می گیرند؟ آیا ممکن است اراده خداوند از هدفش تخلف پذیرد؟ کسانى که این ایراد را می کنند در حقیقت اراده تکوینى و تشریعى را با هم اشتباه کرده اند زیرا هدف عبادت اجبارى نبوده، بلکه عبادت و بندگى توأم با اراده و اختیار است، و در چنین زمینه اى هدف به صورت آماده کردن زمینه ها تجلى می کند، فى المثل هنگامى که گفته می شود من این مسجد را براى نماز خواندن مردم درست کرده ام، مفهومش این است آن را آماده براى این کار ساخته ام نه اینکه مردم را به اجبار به نماز وادارم، همچنین در موارد دیگر مانند ساختن مدرسه براى تحصیل و بیمارستان براى درمان و کتابخانه براى مطالعه. به این ترتیب خداوند این انسان را آماده براى اطاعت و بندگى ساخته و هر گونه وسیله را اعم از عقل و عواطف و قواى مختلف را از درون و پیامبران و کتب آسمانى و برنامه هاى تشریعى را از برون براى آنها فراهم نموده است. مسلم است این معنى در مؤمن و کافر یکسان است هر چند مؤمن از امکانات خود بهره بردارى نموده و کافر ننموده است.
به همین دلیل در حدیثى از امام صادق (ع ) می خوانیم که وقتى از تفسیر این آیه (و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون) از آن حضرت سؤال کردند، فرمود:
«خلقهم للعبادة؛ آنها را براى عبودیت آفریده است.» راوى می گوید: سؤال کردم: خاصة ام عامة؟؛ آیا گروه خاصى منظور است یا همه مردم؟» امام فرمود: عامة همه مردم. (بحارالانوار جلد 5 صفحه 314 حدیث 77) و در حدیث دیگرى از همان امام (ع) نقل شده که وقتى از تفسیر این آیه سؤال کردند فرمود:«خلقهم لیأمرهم بالعبادة؛ آنها را آفرید تا دستور عبادت به آنها دهد.» (همان مدرک حدیث 5) اشاره به اینکه هدف اجبار به عبادت و بندگى نبوده بلکه زمینه سازى براى آن بوده است، و این در حق عموم مردم صادق می باشد. البته اسلام در همه جا روى "کیفیت" عمل تکیه می کند نه روى کثرت و کمیت عمل. در حدیثى در همین زمینه از امام صادق (ع) چنین نقل شده: لیس یعنی «اکثر عملا و لکن اصوبکم عملا، و انما الاصابة خشیة الله، و النیة الصادقة، ثم قال الإبقاء على العمل حتى یخلص اشد من العمل، و العمل الخالص، الذى لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله عز و جل؛ خداوند کثرت عمل را نمی خواهد بلکه درستى عمل را می خواهد، و درستى عمل به آن است که با خدا ترسى و نیت پاک توأم باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى به ریا و نیات نادرست مشکلتر از خود عمل است و عمل خالص عملى است که نخواهى هیچکس جز خدا تو را به خاطر آن ستایش کند. (تفسیر برهان جلد 2 صفحه 2077)
[h=2]منـابـع[/h][h=3]ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 22 صفحه 398-386[/h]
[h=2]کلیــد واژه هــا[/h]آفرینشانسانخداقرآنجهان بینی اسلامی
0 نظراشتراک گذاریارسالچاپپرسش در مورد این مطلبافزودن به علاقه مندی ها[h=2]بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد[/h]
- [h=3]آفرینش انسان از دیدگاه قرآن[/h]
- [h=3]آفرینش و هدف آن از نظر قرآن[/h]
- [h=3]فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه[/h]
[h=2]مطالب مرتبط[/h]
- [h=3]تمامیت فاعلیت و قابلیت در حیات متألهانه[/h]
- [h=3]دیدگاههای مختلف در باب هدف آفرینش انسان[/h]
- [h=3]مقایسه آغاز آفرینش در قرآن با عهدین[/h]
- [h=3]شئون زندگی انسان در اسلام[/h]
- [h=3]قرآن کتاب راهنمای انسان[/h]
- [h=3]کرامت انسان در قرآن[/h]
- [h=3]بعث و برانگیخته شدن دوباره[/h]
[h=2]جستجو[/h]
[h=2]آخریــن صفحــات دیـده شـده[/h]
[h=2]فروشگـاه طهـور[/h][h=3]کتاب صوتی آه[/h]روایتی از مقتل امام حسین (ع) شامل وقایع پس از بیعت مردم با یزد ابن معاویه ,خروج امام از مدینه و حرکتش به سوی عراق و ویایع کربلا و بازگشت خاندان حضرت حسین ابن علی (ع) -بی او - به مدینهادامــه
سلام
چرا اینچنین طوفانی و به نیت نقد وارد می شوید؟
این ایراد به مسعود فراستی هم وارد است. اما نقدهای او این گونه است و لا تبدیل لخلق الله.
از این گذشته من که با پیش شرط حرف شمار ا قبول کردم. گفتم اگر این حرفها در قرآن و حدیث بود خوب بود. اما با این صراحت و وضوح نیست. بلکه اثبات عکسش آسانتر است.
یک بخشش هم این است که میدانم شما جز آن چه قرار است ثابت کنید چیز دیگری را ثابت نمیکنید وگرنه در اینجا کارشناس نبودید. مثلا با یک حکومتی که در مورد مشروعیت ولایت فقیه صحبت میکنیم معلوم است که اصلا قرار نیست قانع شود و حتی یک قدم از ولایت فقیه دور شود. چون نادیده گرفتن این کمی سختی است لحنها کمی انتقادی میشود.
و در نهایت به هر حال حرفهای شما تأثیراتی در عقیدۀ من دارد. حالا نه لزوما 180 درجه.
که مردم را هدایت کند؟ و هنوز هدایت نشده اند؟
خب منظور من این بود که اکثر مردم دنیا الان نامسلمانند و آن مسلمانهایش هم زیاد مسلمان نیستند. پس هدایت نشدهاند.
اگر مخاطب شأنش پایین تر از این بود چاره چیست؟
اما برای مخاطب قرار دادن تمایزی نمیبنیم. حرفها برای همه است. یک پادگان را در نظر بگیرید که همه سربازها شرّند و چهارتا سرباز خوب هم هست. فرمانده میآید بر سر همه داد میزند. بر سر آن چهار نفر هم. چنین فرماندهی را آن چهار نفر هم نمیتوانند دوست داشته باشند. مگر آن که آنها را جدا کند و با آنها برخورد متفاوتی داشته باشد. یک خدای تهدید کننده که با عذابهای (به نظر) وحشیانه مشکلی ندارد با روحیۀ افرادی که با این عذابها مشکل اساسی دارند، جور نیست و نمیتوانند او را دوست داشته باشند.
رفتار هدایت گر همواره باید متناسب با ظرفیت مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نخواهد بود
دقیقاً. اما شما از این جمله، حکمت خدا را نتیجه میگیرید و من چنین برداشتی ندارم. قوانین حقوق بشر حکیمانهتر به نظر میرسند و الان هم وضع جاهای که قوانین حقوق بشر اجرا میشود از وضع ایران و عربستان بهتر است. میشود گقت خدا با حکمتش داعش و اعدامهای وحشتناک به وجود آورده است (در واقع دستورات تند خدا در متن دین الهام بخش امثال داعش شده است). چگونه این چنین حکیمی را (که نتیجۀ فرمانهای حکیمانهاش داعش و امثال آن است) میتوان دوست داشت!؟ حتما میگویید این برداشت اشتباه افراد(مثلا داعشیها) از دین است و اصل دین و حکمت خدا بینقص است. اما آیا دینی که برداشت اشتباه هم به راحتی از آن ممکن است، حکیمانه است؟
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه
اینجا هم حرف از فروش است. فروش جان در ازای خشنودی خدا. خرید و فروش جز برای کسب منفعت نیست. پس وقتی حرف از فروش است، آنچه خریده میشود منفعت شخصی دارد. یعنی این رضایت منفعت شخصی دارد که این منفعت شخصی احتمالاً بهشت است. به هر حال میگویند کلمه به کلمه قرآن مهندسی شده است. شما بفرمایید «فروش» چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ چرا به جای آن «فدا کردن» یا «ایثار کردن» گذاشته نشده است؟ چرا به جای «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّ» گفته نشده «حبا لله»؟
از موضوع خارج شدید! بحث هدایت گری است!
بحث این است که چرا باید از خدا اطاعت کرد. باید در خدا ارزشهایی پیدا کرد و ثابت کرد ضدارزش ندارد که از نظر انسانی موجودی قابل اطاعت باشد. مثلاً اگر شیطان انسانها را آفریده بود و خود را مالک انسان مینامید باز هم انسان باید از او اطاعت میکرد؟ حالا یک کسی ما را درست کرده یا ادعا میکند درست کرده و خود را الله نامیده است. چرا باید از او اطاعت کرد؟ باید ثابت شود او لایق اطاعت است. مثلاً یک شکنجهگر بی رحم لایق اطاعت نیست. شما بگویید چرا خدا شکنجهگر بی رحم نیست. در حالی که متون دینی پر از تهدید به شکنجه است.
سخن از روش های تربیتی است؛ سیاست بازی یعنی چی؟!
حالا شما اسمش را بگذارید روشهای تربیتی نه سیاستبازی. چه فرقی میکند. اصلش این است که انسانها را عاقل نمیپندارد بلکه انگار کودکانی میپندارد که باید با حقههای مختلف سر به راه شوند. به یکی وعدۀ شکلات میدهد، به یکی میگوید «میزنمتا» و به یکی میگوید «دیگه دوسِت ندارم». روشهای تربیتیش هم قدیمی است انگار. در نهایت اصل ماجرا را با زبان علم و منطق نمیگوید که خود شخص انتخاب کند. مشکل اول من این ادبیات و نحوۀ برخورد خداست. این که فلاسفۀ اصسامی چیزهای دیگری میگویند که منطقی است و علمی، حرفهایشان خوب است اما با ادبیات تهدید و تطمیع دینی جور نیست. میگویند این تهدید و تطمیعها را نادیده بگیر و به اصل ماجرا نگاه کن. من میگویم نمیشود نادیده گرفت چرا به جای شما خدا خودش این حرف را نزده؟
پدر و مادر هم گاهی تنبیه و گاهی تشویق و گاهی عاشقانه و گاهی سخت گیرانه رفتار می کنند، این را شما سیاسی بازی می دانید؟!
بله. مگر ما بچهایم که خدا تربیت کند. بهنر نیست خدا اگر حرف حق یا دلسوزیای دارد بیاید بی تهدید و تطمیع بگوید؟ بعد هم این تهدیدهای خدا از حد سختگیری گذشته است. خیلی هم گذشته است. وعدۀ سوزاندن!
وعدۀ رابطۀ جنسی. شما فکر کن یکی بیاید به عدهای وعدۀ رابطۀ جنسی بدهد! آیا زشتتر و تحقیرکنندهتر از این وعده میشود وعدهای داد؟ بله شاید برای اعراب زمان پیامبر(ص) همینها خوب بوده است.
رفتار هدایت گر همواره باید متناسب با ظرفیت مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نخواهد بود.
این رفتار هدایتگرانه نیست جز برای افرادی با سطح فکر و فرهنگ اعراب آن زمان. نزدیک به نگاه به حیوانات است. شما یک نمونه از هدایت در قرآن مثال بزنید که برای دانشمندان و امثال انیشتن مناسب باشد. مطمئناً اکثر آنها آنقدر منصف هستند که حرف حق را بپذیرند و پذیرش آنها به پذیرش خیلیهای دیگر به پیروی از آنها منجر میشود.
انصافا شما چقدر با آیات و روایات آشنایی دارید که چنین قاطعانه در حد یک کارشناس نظر می دهید؟
دست کم یکبار دو سوم اول قرآن را خواندهام آن هم موقعی که هیچ انتقادی حتی سیاسی در ذهنم نبود. موقع خواندن، این حس تهدید شدن را داشتم که مدام حرف از تهدید و اختناق است و خدا مانند یک پادشاه سختگیر بر جهان حکمرانی میکند. یعنی برداشت من با آن چیزی که بر منابر جار میزنند دین مهربانی و پیامبر رحمت اصلا یکی نبود. من واقعاً نمیدانم این برداشتهای دور از متن و نص را از کجا میآورند. نتیجه این شد که مثلا بگویم مهربانی خدا را ما نمیفهمیم (تا خدا مهربان باقی بماند با آن همه تهدید و شکنجه و امثال اینها). نکتۀ دیگر منطق قرآن بود که اصلاً با منطق من جور نبود و پر از سؤال بودم. مثلا این آیه:
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَي الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأي بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ يَؤُساً
به نظر نوعی اعتراض به رفتار انسان است و در آیۀ بعدی میگوید:
قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدي سَبيلاً
در این آیه میگوید علت اعراض انسان شاکلهاش است و شاکلهاش را چه کسی درست است؟ معلوم است خدا؟ پس در آیۀ قبل خدا داشت به خودش اعتراض میکرد! در این جا و تقریبا هر جای دیگر منطق قرآن برای من جا نمیافتد. حالا نمیگویم منطقی ندارد میگویم قابل فهم نیست برایم.
آنها که با آیات و روایات آشنایی دارند کی این مثال را توضیح دادهاند؟ اصلا آنها با چه چیز آشنایی دارند که به این سوالات اولیه دربارۀ متن قرآن پاسخ ندادهاند! آنها که خود را متخصص بررسی آیات میدانند نگاهشان نگاه به یک متن عالی است که هیچ عیبی ندارد و شیرِ علمِ الهی باز شده است و این علم ریخته است روی زمین و حالا باید نشست و این کلمات والا را هضم کرد وچه کسی میتواند چنین کلمات والایی را هضم کند!
من برای بررسی این نگاه اغراقی را ندارم. ار نظر من متن مشخص است و آنچه از ظاهراً آن میشود فهمید اصل است نه توجیههای عجیب برای آیات. متخصص برای من کسی است که نگاهش به قرآن مثل نگاهش به هر کتاب دیگر باشد. آیا چنین متخصصی میشناسید؟ نگاه مراجع تقلید به قرآن و دین که آنها را متخصص میدانید نگاه بی طرف و علمی مورد نظر من نیست. بلکه نگاهی عاشقانه است که هیچ عیبی بر معشوق نمیبیند.
دو دوتا چهارتای روشنی است... از شما می پرسم این که مردم از ترس جهنم در حق یکدیگر ظلم نکنند، دروغ نگویند، و به انسانیت رفتار کنند(ولو از سر ترس) بهتر است، یا اینکه در ارتکاب این امور آزاد گذارده شوند تا دروغ بگویند، و در حق یکدیگر ظلم و فساد کنند؟
به کودک بگویند اگر شیطنت کنی لولو تو را میخورد یا به شدت تنبیهت میکنیم یا دستت را زیر در میگذاریم در را میبندیم بهتر است یا این که به او بگویند اگر شیطنت کنی کسی تو را تحمل نخواهد کرد و یا دوست نخواهد داشت و یا به تو کمک نخواهد کرد؟ به نظر میرسد قرآن روش اول را دارد. در حالی که روش دوم صادقانهتر و انسانیتر است.
چنین استنادی صحیح است چون همه موجودات در جهان هستی و همه قواعد و قوانین حاکم بر آن مخلوق او هستند.
اولا این سوال مطرح است که چرا قرآن این استناد را به کار برده است؟ لابد منظوری دارد. برای مقایسه، لحن آیت الکرسی را ببینید که خدا چنین استنادهایی نمیکند.
ثانیاً انتقام گیر بودن خدا با استناد به خدا فرق دارد. انتقام یک حس منفی است که خدا میگوید من این حس منفی را دارم و به خاطر آن است که شما را میبرم و شکنجه میکنم. آیا کسی با چنین حس منفیای دوست داشتنی و قابل اطاعت است؟
بارها با برخی از دوستانی که مخالف قرآن بوده اند برخورد کرده ام، اما دیده ام از قرآن فقط آن آیاتی را خوانده اند که در سایت ها به عنوان نقد قرآن آمده
برخی از آن نقدها حاصل تفسیرند که نقد جدیای نیستند خیلی از پاسخها هم حاصل تفسیرهای دور از ذهنند که باز هم نمیشود پذیرفت. مثلاً «فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ» واضحتر از آن است که با تفسیرها معنی دیگری بر آن سوار کنند.
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ
این آیه نشان از طبیعی بودن مجازات ندارد. بلکه میگوید خود اعمال به شکلی موجودند. نه این آن اعمال همان عذابها هستند. اتفاقاً آیۀ بعد از این آیه خیلی به آنچه شما میخواهید ثابت کنید کمک میکند:
قُل ان كنتم تُحبّون اللهَ فاتّبعونی یُحببكمُ اللهُ و یغفِر لَكُم ذُنوبكم و الله غَفور رَحیم
که لحنی انسانی و قابل قبول دارد. اما آیۀ بعدی را ببینید:
قُلْ أَطِيعُوا اللّه َ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّه َ لا يُحِبُّ الْكافِرِينَ
«اگه گوش ندید خدا دیگه شما رو دوست نداره»
نمیدانم همه اصرار بر اطاعت برای چیست. آیۀ قبلی گفتی فهمیدیم! با تکرار که بیشتر نمیفهمیم.
این جا حرفی از تهدید نیست. اما مخاطب خاصی هم مشخص نیست و مخاطب همهاند. مثل آنجاها که تهدید است یا تطمیع است. مخاطب خاصی نداریم. وقتی یک نفر قرآن را میخواند یک جا میگوید اطاعت وگرنه جهنم یک جا میگوید اطاعت تا برید بهشت؛ یک جا هم میگوید اطلاعت نکنید شما را دوست ندارم آدم میتواند به این فکر کند که آیا خدا حالش خوب است؟ این روش ذهن به یاد کسی میاندازد که هیچ کاری دستش نیست و هر ترفند کلامیای که میداند به کار میبرد تا هر جور شده همه را به اطاعت بکشاند. آن هم اطاعت از رسول (وگرنه اطاعت مستقیم از خدا که معنی ندارد همۀ دستورات خدا از طریق رسول به ما میرسد).
الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون
جزا یا همان مجازات برای نتیجۀ طبیعی بیان نمیشود. به علاوه این آیه آنقدر صراحت و کمال ندارد که بشود نتیجه گرفت مجازاتها نتیجۀ طبیعی اعمال است بدون این که انتقام خدا در بین باشد. شاید منظور «به خاطر» اعمالی که انجام شدهاند باشد.
يَوْمَئذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْاْ أَعْمَلَهُمْ* فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ* وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ
این جا هم از وجود اعمال به شکلی سخن میگوید. اما این که مجازات ناشی از ساختار طبیعی آفرینش باشد از این نتیجه نمیشود.
ملائکه ای که به ساخت بهشت مشغول هستند
به ساخت درخت و جوی آب و حوری؟ مشغولند؟! ان یقول له کن یکون! مشغولند؟! به نظر تمثیلی میرسد. چگونه قبل از حساب و کتاب و قبل از غفران و شفاعت و حبط اعمال و ... آنها مشغولند! اگر روز قیامت سوال میپرسند لابد برای دفاع است، لابد کاری که وضعیتش معلوم نیست قرار است ارزشگذاری شود. قبل از ارزشگذاری و حساب و کتاب به چه کاری مشغولند! پس این واقعاً زبان تمثیل است. در مقابل چرا فرشتگانی را در جهنم مثال نزدهاند که آنها مشغولند!؟
میبینید چه قدر شبیه خیالبافی است و هیچ چیز زیاد با عقل جور در نمی آید و صاحبان دین باید با یک زحمتی یک توجیهی بیاورند!
در اسلام، در آیات و روایاتش، در سیره الگوهایش، در تعالیمش هم تهدید است، هم تشویق است، هم منطق است، هم استدلال است.
همه هست. اما منطقش آن قدر عمق ندارد که بشود آن را منطق نامید. منطقهای عمیقتر، از فلاسفۀ اسلامی است که بعدها شکل گرفته و توسعه یافته است. مثلا جایی از قرآن درمورد این که چرا قرآن را اساطیر اولین مینامند ایراد میگیرد. اما نمیگوید اساطیر اولین هست یا نه اگر نیست چرا نیست. اساطیر اولین که در آن فراوان است پس چرا ایراد میگیرد؟ آن منطقی که میگویید کجاست؟ در آیۀ بعد از اعتراض به اساطیر اولین نامیدن قرآن، تهدیدی خطاب به اساطیر نام دهندگان است. معلوم نیست این تهدید به کدام جرم است؛ به این جرم که قرآن پر از اساطیر اولین است؟ منطق قرآن و خدا چیست؟ تهدید؟ چرا هر جا دنبال دلیل و فهم بیشتر هستیم به جایش تهدید دریافت میکنیم؟ یا سریع موضوع عوض میشود. خلاصه ربطی به این بحث ندارد زیاد اما این را که اسلام همیشه با اهل منطق با منطق عمیق حرف میزند را چندان قبول ندارم بلکه منطقش به نظر بسیار سطحی است. برداشت من این است که گفتمان غالب تهدید و تطمیع است.
خدا را گواه میگیرم گاهی از سخنانتان واقعا تعجب می کنم، شما نقاط قوت یک دین را ضعف تلقی می کنید!!! در مسیر هدایت و تربیت همه اینها لازم است، هیچ روانشناس و مشاور خانواده ای نیست که بگوید پدر و مادر اصلا نباید بچه را تنبیه کنند، یا اصلا نباید بچه را تشویق کنند، یا اصلا نباید عاطفی با او برخورد کنند و فقط باید با او با عقل و منطق صحبت کنند!
ببینید اولا شما مردم را با بچهها یکی میگیرید. مشکل من با تعالیم همین است که چرا مثل بچهها با انسانها حرف میزنند؟
ثانیاً تنبیه هم حدی دارد. سنگسار و قطع ید و آتش که دیگر تنبیه نیست. (امروزه) وحشیگری است. اگر نیست وحشیگری چیست؟ این که اسرائیل تیر میزند یک فلسطینیِ چاقو به دست را میکشد وحشی است اما این که خدا برای یک نگاه منحرف هزاران سال یک نفر را در آتش میسازاند آن هم سالهای آخرتی، وحشیگری نیست؟
ثالثاً نحوۀ حرف زدن نشان دهندۀ دیدگاه گوینده است. لحن تهدید یعنی تحقیر و عدم امنیت. لحن تطمیع هم لحن خوبی نیست. حرف از حب که در قرآن در آیاتی آمده است قابل قبولتر است اما حبِ مشروط زیاد خواستنی نیست. «اگر اطاعت کنید شما را دوست دارم!» «اگر دوست داشته باشید دوست دارم». بنابراین لحن گوینده آن طور نیست که برخی از ما احساس کنیم با ما محترمانه و انسانی برخورد شده است.
شاید این روش خدا سیاست خوبی در جلب حداکثری اعراب زمان پیامبر(ص) باشد اما لااقل من که دعوتی محترامانه حس نمیکنم. بلکه (درست یا غلط) حس میکنم که طرف مقابل از هر روشی ولو غیر صادقانه بهره میگیرد تا مرا به اطاعت محض وادارد! اساساً من نه با تهدیدکنندهها همراه میشوم و نه با تطمیعکنندهها. به همین سبب شخصاً نه از پلیس دل خوشی دارم نه از کسانی که وعدههایی مادی در ازای همکاری میدهند. مشکل اساسی من هم با این شکل از دعوت خدا همین است. آیا باید در برابر چنین خدایی که هر جور شده میخواهد ما را به اطاعت وا دارد و زیاد از روش دعوت او حس احترام انسانی نمیکنیم فرمانبردار باشیم؟
کسی که به جای رجوع به متخصص از خودش یا از هر غیر متخصصِ دیگری پیروی می کند، اصلا مشی فکری و عاقلانه او دچار اختلال است، چه برسد به سیره رفتاری اش.
در جایی در یک پست توضیح دادم که اساساً هیچ کس نمیتواند از غیر خودش پیروی کند! اساساً این محال عقلی است. در پیروی از متخصص در اصل از خودمان پیروی میکنیم. در هر حال جای بحثش اینجا نیست.
آنچه آفت مباحث حقوقی است و بدون شک یکی از مهمترین آفات هم محسوب می شود نگرش های احساساتی است، در تعیین جزا و تناسب آن با جرم هرگز نباید احساساتی به مجازات نگاه کرد، شلاق برای شرابی است که تنها تفاوت انسان با سایر حیوانات، یعنی عقل او را ضایع می کند، و خودش منشأ جرائم بعدی خواهد بود، با این حال اسلام می فرماید اگر کسی در خلوت خودش خورد لازم نیست اعتراف علنی کند، بلکه بین خود و خدایش توبه کند.
در سایر جرائم هم همینطور، یعنی این شلاق یک مجازات در برابر جرم اجتماعی است، یعنی زمانی مجرم شلاق خواهد خورد که آن گناه را به قصد لذت نمی خواهد مرتکب شود، بلکه به دنبال علنی سازی، ترویج ناهنجاری های اجتماعی، و کج دهنی به فرمان خداست.
در مورد سنگسار هم فقط این را بدانید وقتی اسلام میگوید برای اثبات آن 4 شاهد عادل لازم است که ماجرا را و جزئیات را بعینه دیده باشند، باید توجه داشت که شاهدین عادل هرگز به دنبال تجسس در امور مردم نمی روند، و حتی اگر آن را ببینند از آن روی گردان خواهند بود، پس این مجرم است که گناه فحشا بین همسرداران را به میان جامعه آورده به گونه ای که چهار شاهد عادل آن را به وضوح دیده اند، یعنی این مجازات سنگسار در حقیقت مجازاتی برای اشاعه زنا بین متأهلین است، نه خود زنا.
بنابراین واقعا و حقیقتا به ندرت چنین شهادتی با شرایطش اتفاق خواهد افتاد و خداوند به دنبال حکم آن به عنوان یک عامل بازدارنده بوده است، و ثانیا این حکم برای زنا نیست، برای اشاعه آن است، نه در بین مجردین، بلکه در بین متاهلین که قوام خانواده و یک جامعه به آن وابسته است.
خارج از بحث است اما آثار مخرب این مجازاتها امروزه از خود خطاها بیشتر است. در فرهنگهای که چنین مجازاتهایی نیست چه مشکلی رخ داده است؟ چرا پس آنها شاخصهای شادی خیلی بهتری از مسلمانان دارند؟
شما پزشکی را تصور کنید که بیماران را تهدید کند اگر دارو نخورند دستشان را قطع میکند! آقای پزشک شما توصیهات را بکن همه قبول میکنند نمیخواهد مجازات تعیین کنی. این مجازات شما از دارو نخوردن بدتر است.
در جایی دیگر توضیح دادم که عدم وجود سیستم قانونگذاری و پلیس و فرهنگ اعراب پیامبر(ص) را به اجرای چنین مجاراتهای سنگینی رساند. الآن که شرایط عوض شده است اجرای این مجازاتها و خیلی از احکام اجتماعی لزومی ندارد بلکه اجرایشان مضر است و باید احکام اجتماعی جایشان را به قانون بدهند.
همان گونه که انسان پدر و مادر تهدید کننده، و بلکه تنبیه کننده اش را عاشقانه دوست دارد.
هیچ کس پدر و مادرش را برای کتک زدنهایش دوست ندارد. بلکه تنها مهربانیهایشان موجب دوست داشتن است و اگر مهربانیای در کار نباشد علاقهای هم در کار نخواهد بود.
در نهایت اصل ماجرا را با زبان علم و منطق نمیگوید که خود شخص انتخاب کند. مشکل اول من این ادبیات و نحوۀ برخورد خداست.
سلام نمیدانم پدر هستید یا نه اما آیا پدران و مادران با بچه های خودشان که هنوز سن کافی ندارند ، اینگونه که شما مایلید حرف میزنند؟ یعنی برای بچه هفت ساله یا حتی پانزده ساله و ... فقط مسایل را با علم و منطق توضیح می دهند؟ حتما میگویید: مردم بچه نیستند. پاسخم این است که فاصله ما با "خداوند عالم مطلق" از فاصله درک یک بچه تا درک پدر و مادرش هم بیشتر است. چون بچه نهایتا تا چند سال دیگه به سطح درک پدر و مادرش میرسه ولی ما هرگز به سطح علم خداوند نمیرسیم.
ضمناً توی کدام کتاب روانشناسی نوشته شده که از روش تشویق و تهدید استفاده نکنید و صرفا مسایل را برای متربی ها با علم و منطق توضیح بدین؟ همه روانشناسها معتقدند که روش تشویق و تنبیه به شکل درست و در جای خودش باید باشه. قصد خداوند هم تربیت مردم است.
تازه ، قرآن برای همه مردمه نه فقط افراد خاصی. خیلی از مردم ممکنه سواد و علم کافی برای درک توضیحات منطقی و علمی نداشته باشند. اینها هم باید هدایت و تربیت بشوند. اما با روشهای دیگر. قرآن همه را در نظر گرفته. اونهایی که میتونن از توضیح علمی قرآن استفاده کنند ، چه بهتر. اونهایی هم که توضیح علمی قرآن را متوجه نمی شوند ، تشویق ها و انذارها از نظر روانشناسی براشون انگیزه ای میشه تا از مسیر درست خارج نشوند.
ضمنا توجه کنید که خداوند مسایل را به روش منطقی هم توضیح داده. و اینطور نیست که صرفاً روش تهدید و تشویق باشه و توضیح منطقی نداشته باشه. بلکه اینها در کنار یکدیگر و مکمل هم هستند.
نکته دیگر اینکه در همان کشورهایی که به قول شما حقوق بشر را رعایت می کنند و وضعشان از ما بهتر است (به قول شما) ، آیا در قوانینشون ، برای افراد بزهکار مجازاتهایی تعیین نشده؟ چرا مسایل را برای مردم فقط توضیح علمی و منطقی ندادند تا مردم خودشان انتخاب کنند؟
خداوند باید به مردم درباره حقایق اطلاعات ضروری را بده. خداوند جهنم و بهشت را آفریده. حالا خوبه به مردم نگوید که بهشتی در کار است و جای آدمهای خوب است ْ و جهنمی هم در کار است و جای آدمهای بد است ْ آن وقت مردم در جهان آخرت ببینند که بعضیها به بهشت میروند و بعضیها به جهنم می روند ْ آیا گناهکاران به خداوند نخواهند گفت: اگر به ما میگفتی که جایی پر از غذاب به نام جهنم هم هست و جایی پر از نعمت به نام بهشت هم هست ْ ما مسیر دیگری می رفتیم تا سرنوشتمان اینطوری نشود و امروز وارد جهنم نشویم؟ چرا به ما اطلاع ندادی؟
شما که میفرمایید خداوند مسایل را برای مردم توضیح بده تا خودشون انتخاب کنند ، و حرف از تهدید و تشویق نباشه ، بفرمایید اگر خداوند همه مسایل را توضیح داد و باز افرادی در اجتماع پیدا شدند که راه درست را انتخاب نکردند و مثلا اقدام به گناهانی مثل قتل و سرقت کردند ، تکلیف اون افرادی که از ظلم و گناه این افراد آسیب می بینند چیه؟ باید دین یک زبان تشویق و تهدید هم داشته باشه. دین میخواد جامعه را ساماندهی کنه. وقتی در ساماندهی کردن جامعه دنیوی ، نیاز به تشویق و تنبیه هست (مثل همون کشورهای مورد اشاره شما از نظر حقوق بشر)، برای ساماندهی دینی جامعه و زندگی فردی مدم هم همین نیاز هست.
حتما می گویید با وجود این تشویق ها و تنبهه هایی که خداوند ذکر کرده ْ باز هم افراد ظالم وجود دارند. پاسخم اینست که در همه حکومتهای جوامع مختلف ْ وقتی قانون وضع شد و پاداش و مجازات ذکر شد ْ باز هم ممکن است افرادی رعایت نکنند. این به معنی بی اثر و بی نتیجه نبودن آن سیستم پاداش - تنبیه نیست. اگر آن پاداش ها و تنبیه ها وضع نمی شد ْ یقین بدانید که افراد بسیار بیشتری به ظلم مبادرت می کردند.
آیا پدران برای اینکه بچه هاشون درس بخونند و کارهای زشت انجام ندهند ، از روش تشویق و تنبیه (در کنار توضیح منطقی) استفاده نمیکنند؟ چرا از خدا انتظار دارید که برای مردم فقط توضیح بدهد و دیگر هیچ تشویق و تنبیهی را ذکر نکند؟
هیچ کس پدر و مادرش را برای کتک زدنهایش دوست ندارد. بلکه تنها مهربانیهایشان موجب دوست داشتن است
آیا همان کتک و تنبیه از روی خیرخواهی و مهربانی و صلاح نیست؟ آیا مگر نه این است که اگر همان کتک و تنبیه در کار نبود ْ ممکن بود فرزندشان از راه به در برود و آینده خودش را خراب کند؟
ممکن است فرزندان تا وقتی کوچک ( کم عقل) هستند فقط مهربانی پدر و مادر را قابل دوست داشتن بدانند ْ اما وقتی بزرگتر شدند و عقلشان بیشتر شد ْ درک می کنند که همان تنبیه ها هم (به شرطی که درست و به جا بوده باشد) از روی خیرخواهی و به سود آنها بوده است و بابت همه آنها پدر و مادرشان را دوست خواهد داشت.
این مساله آنقدر بدیهی است که حتی می توانید آن را از مردمی که سنشان مثلاَ از ۳۰ سال به بالاتر است ْ نظرسنجی هم بفرمایید.
مگر ما بچهایم که خدا تربیت کند.
عرض کردم که فاصله ما با خداوند ْ از فاصله بچه خردسال با پدر و مادرش هم بسیار بیشتر است.
در همه جا ْ یکی از صفات خداوند را عالم مطلق در نظر می گیرند. خوب شما بفرمایید فاصله بزرگترین دانشمندان زمان ما با موجودی حتی فرضی که عالم مطلق است ْ چقدر است؟ آیا همه دانشمندان ما به داشتن انبوهی از مجهولات اعتراف نمی کنند؟ آیا همه دانشمندان ما قبول ندارند که آنچه می دانند در قبال آنچه نمی دانند ْ ذره ای بیش نیست؟
شما شما اگر موجودی را عالم مطلق فرض کنی ْ در فرض هم می بینید که فاصله بزرگترین دانشمندان ما تا این موجود ْ بسیار بسیار زیاد است. بسیار بیشتر از فاصبله فرزند خردسالی که تا چند سال دیگر به سطح علم پدرش می رسد.
سلام
برای بچه هفت ساله یا حتی پانزده ساله و ... فقط مسایل را با علم و منطق توضیح می دهند؟
با بچه ها باید منطقی و جدی حرف زد:
http://www.parentskills.com.au/blog/how-take-your-child-seriously-and-enrich-your-relationship-forever
درباره جنبش TCS تحقیق کنید. به هر حال این از فرهنگ غلط و تصورات اشتباه است که کودکان را باید تهدید و تطمیع کرد. سریالهای آقای رسام و بیرنگ را به یاد بیاورید. خانه سبز دنیای شیرین دریا. در آنجا برخورد با کودکان چگونه بود؟
حتما میگویید: مردم بچه نیستند. پاسخم این است که فاصله ما با "خداوند عالم مطلق" از فاصله درک یک بچه تا درک پدر و مادرش هم بیشتر است.
من کاری ندارم خدا کجاست و چگونه است. با من مثل آدم حرف بزند ببینم چه میگوید. میخواهد تهدید و تطمیع کند من هم تهدیدش میکنم به بی توجهی.
ضمنا توجه کنید که خداوند مسایل را به روش منطقی هم توضیح داده.
من منطق قوی ای ندیدم. حرفهای منطقی ای که میشنویم حرفهای ابن سینا و ملا صدرا و امثال اینهاست که برای اسلام منطقهای عمیق تراشیده اند. نصوص اصلی اغلب جنبه تنبه و تشویق و بازی با احساسات دارند.
آیا در قوانینشون ، برای افراد بزهکار مجازاتهایی تعیین نشده؟ چرا مسایل را برای مردم فقط توضیح علمی و منطقی ندادند تا مردم خودشان انتخاب کنند؟
مجازاتهای آنها تحریمی است. یعنی قایدتا باید تحریمی باشد یعنی اگر نمیخواهی با نرم های ما زندگی بفرما در زدان جدا از ما زندگی کن. در برخی کشورها مجازات اعدام هم نیست. در اصل مجازات معنی ندارد چون به حکومت ربطی ندارد یک نفر چه روشی را بر میگزیند. منطق زندان این است که برای وجود یک نظم و حیات قابل قبول - عده ای که خلاف قوانین عمل میکنند باید از جامعه جدا شوند. فکر نمیکنم به قصد تنبیه چنین کاری بکنند. اگر روزی یک جرم به نرم تبدیل شد آن جرم دیگر جرم نیست. مثل شرابخواری. در مورد ایران هم تحریم میکنند تا مطابق نرم های بین المللی رفتار
علاوه بر این این نظام اداره جامعه هنوز کامل نیست و بسیاری از مدلهای اداره جامعه داده شده است که هنوز تجربه نشده است. مثل مدلهای آنارشیستی که حکومت و قانون را ظلم میدانند و روشهای دیگری برای همزیستی انسانها و ادارأ جامعه اراپه میدهند که باید در عمل آزمایش شوند تا معلوم شود اجرایی هستند یا نه. به هر حال نیاز به آموزش و فرهنگ سازی دارند. تمدن هنوز جای پیشرفت فراوان دارد.
خداوند باید به مردم درباره حقایق اطلاعات ضروری را بده. خداوند جهنم و بهشت را آفریده.
توصیفات بهشت و جهنم متناقض به نظر میرسند و انگار برای تهدید و تطمیع چنین تصورات نه چندان دقیقی بیان شده اند. شبیه خوابند. شاید نظریه زیاد سروش بتواند توجیه گرشان باشد. جهنم و عدالت خدا جور نیستند. طبق نص دین جهنم برای انتقام گیری است.
حال هر چه هستند و هر چه قدر عذاب شدید یا پاداش بزرگ - سوال اصلی این تاپیک این است که آیا انسانیت و عزت به ما اجازه میدهد تسلیم تهدید و تطمیع شویم؟
جالب است شما در مورد خدا میگویید روشهای تربیتی اما آمریکا که ایران را تهدید میکند میگویید دوران تهدید گذشته است. عزت ایرانی اجازه نمیدهد تسلیم زور و تهدید آمریکا شویم و از این حرفها. یا آمریکا بیاید با احترام متقابل بیاید با ما سخن بگوید.
خب خدا هم که همین رفتار را دارد چرا در مورد خدا نمیگویید تسلیم تهدید نمیشویم. چرا از خدا نمیخواهیدبا احترام و عزت سخن بگوید. حالا شما نمیخواهید من میخواهم! وعده رابطه جنسی با حور میدهد تا اطاعت کنم؟ آیا نباید بگویم حورت مال خودت!؟
باسمه الذی ذوالجلال و الاکرام
سلام علیکم
آیا تهدید به جهنم دلیل موجهی است؟ آیا باید از تهدید بترسیم و فرمانبردار شویم؟
آیات مربوط به بهشت و جهنم خبر از حقایق عالم عقل یا قیامت است.
درک لذت(بهشت)بستگی به درجات علم و عمل انسان دارد هر چه معرفت انسان وسیع تر و عمیق تر باشد
جهان عقلی وی وسیع تر و لذت بخش تر خواهد بود.حال اگر جان کسی تنها در بند محسوسات بود و با معارف عقلی
بیگانه، بلکه نوعی ضدیت داشت از درک لذات عالم عقل(قیامت) و حضور در بهشت ممنوع و محروم بوده و در باطن و متن
عالم محسوس که همان جهنم است باقی خواهد ماند.
در واقع بهشت هر کس مطابق با درجات معرفتی است که او با علم و عمل صالح در این دنیا کسب کرده و در آن درجات
سیر کمالی داشته است و اگر کسی از این سیر صعودی به واسطه ی حبس در علایق حیوانیِ حسی محروم شده باشد
در واقع در درکات جهنم مشغول سیر نزولی و قهقرایی خواهد بود و بعد از مرگ با برداشته شدن پرده ها و حجابهای
حواس،خویش را در آن درکات می بیند،درکاتی که در تمام طول مدت عمرش در آنها حضور داشته و نمی دیده و نمی فهمیده است.
پس آنچه شما از آن به عنوان تهدید یاد می کنید تأویل حقایقی است که ظاهرش غوطه ور شدن در لذات حسی و باطنش ادراک آلام
عقلی در جهان روحانی و عقلی است.
[="Tahoma"][="Navy"] شاید بگویید چون خدا صلاح ما را بهتر میداند. صلاح ما آن است که گرفتار رنج غیر قابل تحمل نشویم. اگر خدا به دنبال صلاح ما بود جهنم را درست نمیکرد. به جای آن مانع کاری میشد که صلاح نیست. در ضمن ظاهرا صلاح و غیر صلاح را هم خود با آفرینشش به وجود آورده است و میتوانست طوری درست که نشود کاری کرد که صلاح نباشد. بنابراین فرمانبرداری از خدا مشابه فرمانبرداری از پزشک نیست و صلاح و مصلحتی در کار نیست بلکه از نوع بردگی است و چرا باید برده بود؟چرا باید فرمانبردار خدا باشیم؟ آیا تهدید به جهنم دلیل موجهی است؟ آیا باید از تهدید بترسیم و فرمانبردار شویم؟
سلام
خبر از جهنم و عذابهای آن خبر از یک رابطه حقیقی تکوینی بین اعمال و سرنوشت ماست
یعنی همانطور که خدای متعال می تواند بگوید دستتان را داخل آتش نکنید که که می سوزد می گوید گناه نکنید که می سوزید و هردو نوع سوزاندن هم کار خداست چه اینکه هیچ پدیده ای بدون ارتباط با خدای متعال تحقق نمی یابد الا اینکه اینجا این رابطه بر ما پنهان و در آخرت آشکار است
و اما در خصوص فرمانبری از خدای متعال
ما چه بخواهیم چه نخواهیم تابع فرامین تکوینی حق متعال هستیم
اما تابع فرامین تشریعی او شدن بستگی به اختیار ما دارد
و مطئنا اگر انسان ،خدای دانا و حکیم و مهربان خود را بشناسد از فرمانبری از او امتناع نمی کند
یا علیم[/]
یعنی همانطور که خدای متعال می تواند بگوید دستتان را داخل آتش نکنید که که می سوزد می گوید گناه نکنید که می سوزید و هردو نوع سوزاندن هم کار خداست
من با نوع دوم مشکلاتی دارم:
1) یکی آن که اطلاع دادن آن اصلا علمی نیست.نحوۀ اطلاع دادنش علمی نیست بلکه با لحن تهدید آمیز یا تطمیع کننده بیان میشود. در واقع بازی با احساس است.
2) اگر بگوییم همۀ این تهدیدها دقیق است اصلا انگار راهی برای رهایی از آتش نیست. کسی غیبت کند میرود جهنم دروغ بگوید میرود جهنم هر کاری میکند یا هر احساسی پیدا میکند (مثل تکبر یا حسادت) میرود جهنم. شما احادیث را بررسی میکنید میبینید چه قدر مجازاتها به نظر اغراق شدهاند و اجرای فرامین سخت و طاقتفرسا. انگار یک تیر و کمان دست ماست و یک سیب روی سر یک نفر. کوچکترین خطایی فاجعه به بار میآورد. کلا فرامین خیلی vulnerable هستند در حالی که دنیا اغلب این طوری نیست. چه طور خدا دنیا را اینقدر قابل زیستن آفریده و آخرت را اینقدر سخت که کوچکترین خطا فاجعه بار است. اصلا خودشان میگویند شما غرق گناهید خدا میبخشد که میروید بهشت. خب خدا یک خرده بیشتر ببخشد ما هر کاری خواستیم میکنیم. ما که نمیتوانیم استانداردهای بهشت را خودمان به دست بیاوریم. اگر هم خیلی سعی کنیم تازه بگیر نگیر دارد. خدا هم هر کس را خواست هدایت میکند یا میبرد بهشت. خب اصلا به ما چه. کار را به خودش میسپاریم میرویم پی زندگی خودمان. اگر بگوییم تهدیدها دقیق نیستند و اغراقیند و بازی با احساس؛ که این یعنی دورغند.
3) سوزاندن آتش در این دنیا قابل بررسی علمی است. آتش را میشود حس کرد دید و با آزمایش بررسی کرد. اثر آن هم محسوس و فوری است. نیازی به پیامبر و... هم ندارد آدم خودش میفهمد. کسی هم آن را انتقام و عقوبت الهی نمینامد. «و هر کس فرمان رسول و خدا سرپیچی کند و دست خود را در آتش فرو کند به سوختنی ابدی محکوم است و هرگز بازگشتی از سوزش آن نخواهد و خداوند انتقام گیرنده و قهار است و نافرمانان را دوست ندارد».
4) خدا در همین قرآن گفته است دعا کنید اجابت میکنم. یا کار خوب بکنید پاداش خیر در همین دنیا هم هست. اما دعا میکنیم بدتر میشود. حالا مبلغین دین میآیند هزارتا توجیه میکنند. حالا شاید نافرمانی کردیم و نسوخیتیم و همین توجیهها برای نسوختن بود!
5) همۀ آدمها میدانند آتش میسوزاند اما همه نمیدانند که گناه چیست و چه گناهی انسان را به آتش آخرت میرساند.
6) کسی در این تاپیک توضیح نداد که اگر عقاب آخرت طبیعی و تکوینی است پس محاکمه ودادگاه و سؤال و جواب چه معنایی دارد.
7) کسانی هستند که سوختن را به حفظ عزت و انسانیت ترجیح میدهند. خیلی از افراد که مبارزۀ سیاسی یا فرهنگی میکنند میدانند عاقبت کارشان زندان یا حتی شکنجه است اما باز هم این کار را میکنند و حتی پس از بازگشت از زندان به کار ومبارزۀ اصلی خودشان بر میگردند. آیا باید انسانیت را کنار بگذاریم و برای عذابهای خدا دست از آنچه انسانیت تشخیص میدهیم بشوییم؟ و مثلا اگر خدا گفت بزنید این را اعدام کنید آن را اعدام کنید و هزار مجازات تکوینی هم برایش قرار داد باید انسانیت را کنار بگذاریم و فرمانبردار شویم از ترس عقوبت به بهای از دست دادن انسانیت و عقوبت درونی نفس؟
خدا اگر میخواهد کمک و خبر بدهد چرا مثل انسان با ما برخورد نمیکند و خود را انتقام گیر و متکبر مینمایاند. این طرز برخورد آیا از روی دلسوزی است؟ بهتر نیست مانند خبر دهندهای مهربان خبر خود را نه از طریق تاریخ و اعراب بلکه به طریقی روشنتر و بی ابهام به خلق خود برساند؟ طوری که این همه فرقۀ مختلف و برداشت و فلسفۀ مختلف پیش نیاید؟ و کسانی در نیایند و مثل داعش یا برخی دادگاههای نظام ایران دست به اعدام و شکنجههای غیر انسانی بزنند؟
9) فرمامین و نحوۀ ابلاغ خدا، زندگی خیلی از آدمها را به هم ریخته است و آنها را دچار عذابهای وحشتناک کرده است. از اعدامها و حدود سنگین و داعش و حکام بد سلیقه که بگذریم، خیلیها به خاطر حرف زدن با نامحرم کلی عذاب وجدان میگیرند. برخی به خاطر گرفتاری در یک گناه که از غرایز طبیعی است هزار دعا و نذر و نیاز میکنند و میروند از امام رضا (ع) و.. کمک میخواهند آخرش هم از آن گناه راحت نمیشوند و دچار افسردگی میشوند که چرا خدا و ائمه به ما کمک نکرد. کسانی که وسواس دارند دچار شکنجههای وحشتناک به خاطر دستورات مبهم و غیر معقول دینی میشوند و ... . ایران هم به خاطر همین دین یکی از منفورترین کشورهای جهان شده است و هیچ کشوری که سرش به تنش بیرزد حاضر نیست با ایران رابطه برقرار کند همه به خاطر دین. آن هم دینی که با این همه تلاش ما برای حفظش، ما هنوز غرق گناهیم و معلوم نیست آیا خدا ما را ببخشد یا دلش نخواهد و نبخشد! و در هر صورت او بدهکار ما نیست! بلکه ما گناهکاریم و باید هی احساس گناه کنیم.
چه قدر هزینۀ دین و تعالیمی مبهم را بدهیم؟ خدا در این هزار سال گذشته کجا بوده؟ چرا نمیآید بگوید کدام فرقه برداشت صحیحی دارد و کارش درست است. چرا ایران را در این 40 سال که فرمانبردارش ده است و مدام به فرمان او مردمش را اعدام کرده است ابرقدرت نکرد (خدایی که یوسف را به خاطر قرمانبرداریش عزیز کرد). چرا ایران هنوز هشتش گرو نهش است؟ لابد هنوز هم بدهکاریم به خدا! خدایی که هیچ وقت نمیشود فرمانهایش را درست اجرا کرد و همیشه تقصیر ماست و او هیچ تقصیری ندارد و کارش درست درست است! اگر فکر میکنیم کارش غلط است ایراد از ماست. ما نمیفهمیم ما ظرفیت نداریم!
10) برخی میآیند و فرامین خدا را به اسم خود مصادره میکنند و خدا میشوند و خدای اصلی هیچ واکنشی در برابر این ادعا از خود نشان نمیدهد. مثلا معلوم نیست برخی بعد از هزار سال از کجا و چگونه نظریۀ از نظر اجرایی بی سابقۀ ولایت مطلقۀ فقیه را استنباط کردهاند و خود را ولی فقیه نامیدهاند و میگویند فرامین من فرامین خداست. یکی در ممکلت آن بالا نشسته و میگوید چه فرمان یزدان چه فرمان من. موضوعی که به این روشنی غلط و ساختگی است به خاطر بهره برداری سوء از احساست دینی (دین خدا)، این همه طرفدار از نوع حزب اللهی، بسیجی و.. پیدا کرده است و خدا هم آن بالا نظاره میکند و هیچ واکنشی نشان نمیدهد! گویی به خدایی زمینی راضی است! و ما هم باید به خاطر احساسات دینی این قدر نادان باشیم که فرامین یک انسان ضعیف را که ذهینی گاه ضعیفتر از ما دارد را فرمان خدا بدانیم و مو به مو اجرا کنیم حتی اگر گفت بروید کشته شوید.
و مشکلات دیگر.
سلام
بحث این است که چرا باید از خدا اطاعت کرد. باید در خدا ارزشهایی پیدا کرد و ثابت کرد ضدارزش ندارد که از نظر انسانی موجودی قابل اطاعت باشد.
دقیقا درسته. و فقط باید همینو دنبال کنید.
و اگه با این دنبال کردن اخرش برسید به اینکه باید همه ی دستورات خدا رو گوش داد و غرور رو در برابرش شکست شما هرگز مثل 98 درصد مسلمانان جهان نخواهید بود.
بارها و بارها شده به اطرافیانم گفتم من یک بی دین و بی خدا , الان خدارو ثابت کنید برام. بالای 80 90 درصدشون نمیتونن برام خدای که پرستش میکنن رو ثابت کنن و اونای هم که ثابت میکنن بلد نیستن بگن حالا چرا باید پرستشش کنم!
درخود قران هم داریم باید با تحقیق ایمان اورد و بارها خدا بت پرستها رو نقد کرده که بت پرستها چرا میگن چون دین بابامون بوده ما هم قبولش کردیم !
دقیقا خدا از شما این توقع رو داره که همه چیز رو زیر سوال ببرید که چرا؟ چرا اینه چرا اونه! و خدای که جوابی نداشته باشه قطعا اینجوری با اطمینان نمیگه تحقیق کنید.
یه تکه از حرفای شما (اینو گیر دادن و رو کم کنی و هر چیزی ندونیدا.ممنون). قوانین حقوق بشر حکیمانهتر به نظر میرسند
مثل جرائم رانندگی ؟ که فقط جریمه هست و اخم پلیس!
میشه باهاش الان هیتلر رو با جرم های مثل :قتل میلیونها نفر,اوارگی میلیونها نفر,خسارات هزاران میلیاردی به دنیا,لرزوندن همه ی دلهای مردم دنیا, رو مجازت کنه؟ و همه این میلیوها رو راضی کنه؟
یک قتل یک اعدام
میلیونها قتل یک اعدام
می ارزه انگار ادم کشتن و کشور گشا باشه با این قانون حقوق بشر !
حق وتو هم که داشته باشی دیگه بقول خودشون واااو!
و جالبه هیتلر خودش خودشو کشت!
چون طاقت اینو نداشت که ببینه دیگه هیچ کارست و تمام تلاشش برا هدفش نابود شده!
و نمیدونست داره جای میره که اونجا کاملا هیچ کارست ووضعیت بدتره و کافیه خدا, هیتلر رو بزاره یه گوشه خلوت جهنم تا در همین وضعیت بمونه و دیگه اونجا خودکشی و یا هر چیزی دیگه نیست که بخوات فرار کنه! تا پایان مجازاتش!
و با قانون پاداش دادن میتونه به دردهای که این چند میلیون نفر کشیدن جواب بده و با اینکار از عذاب هیتلر هم کم بشه
حالا بیخیال اینا.
سوال اول شما اینه چرا باید از خدا فرمان ببرم؟سوالتون عالیه.بعدا میگم چرا!
;)خودم از کسی که سوالمو با سوال بده خوشم نمیاد ولی ببخش سوال اول من از شما اینه: کدوم خدا؟ خدا چطور اثبات شده براتون , وجود داره اصلا؟
یکی آن که اطلاع دادن آن اصلا علمی نیست.نحوۀ اطلاع دادنش علمی نیست بلکه با لحن تهدید آمیز یا تطمیع کننده بیان میشود. در واقع بازی با احساس است.
سلام
هیچ علمی بالاتر از بیان حقیقت خارجی محقق نیست و خدای متعال همین شیوه را دارد و اما لحن به مدیریت کلان انسانها برمی گردد یعنی اقتضای خصوصیات اکثری انسانها این نوع بیان است همانطور که پدر دانا و حکیم با فرزندان بی اطلاع عصیانگر اینگونه سخن می گوید
اگر بگوییم همۀ این تهدیدها دقیق است اصلا انگار راهی برای رهایی از آتش نیست. کسی غیبت کند میرود جهنم دروغ بگوید میرود جهنم هر کاری میکند یا هر احساسی پیدا میکند (مثل تکبر یا حسادت) میرود جهنم. شما احادیث را بررسی میکنید میبینید چه قدر مجازاتها به نظر اغراق شدهاند و اجرای فرامین سخت و طاقتفرسا. انگار یک تیر و کمان دست ماست و یک سیب روی سر یک نفر. کوچکترین خطایی فاجعه به بار میآورد. کلا فرامین خیلی vulnerable هستند در حالی که دنیا اغلب این طوری نیست. چه طور خدا دنیا را اینقدر قابل زیستن آفریده و آخرت را اینقدر سخت که کوچکترین خطا فاجعه بار است. اصلا خودشان میگویند شما غرق گناهید خدا میبخشد که میروید بهشت. خب خدا یک خرده بیشتر ببخشد ما هر کاری خواستیم میکنیم. ما که نمیتوانیم استانداردهای بهشت را خودمان به دست بیاوریم. اگر هم خیلی سعی کنیم تازه بگیر نگیر دارد. خدا هم هر کس را خواست هدایت میکند یا میبرد بهشت. خب اصلا به ما چه. کار را به خودش میسپاریم میرویم پی زندگی خودمان. اگر بگوییم تهدیدها دقیق نیستند و اغراقیند و بازی با احساس؛ که این یعنی دورغند.
نه رابطه عمل با سرنوشت قراردادی است و نه رابطه انسان با بهشت و جهنم. اگر بدانیم رابطه عمل با سرنوشت رابطه جزئی از حقیقت او با آینده اش و رابطه انسان و بهشت و جهنم رابطه پیدا و پنهان حقیقت وجودی اوست آنوقت دیگر نه پاداش را از خودش جدا می داند و نه بهشت و جهنم را در جایی آنسوتر از خود می جوید.
و اما مساله مغفرت راهی برای جبران بر اساس توانایی خدای متعال برای پنهان ساختن یا متحول کردن ابعاد وجودی انسان است که خودش خالی از درد و رنج نیست. دیگر اینکه مساله دین بخصوص دین اسلام تنها مساله مدیریت فرد و امور معنوی او نیست بلکه مساله مدیریت کلان جامعه است اگر خدای متعال در مغفرت گناهان وسعت زیادی بدهد موجب جرات و جسارت افراد و تعدی بیش از پیش آنها به یکدیگر می شود و این خلاف حکمت و به ضرر افراد بشر است
سوزاندن آتش در این دنیا قابل بررسی علمی است. آتش را میشود حس کرد دید و با آزمایش بررسی کرد. اثر آن هم محسوس و فوری است. نیازی به پیامبر و... هم ندارد آدم خودش میفهمد. کسی هم آن را انتقام و عقوبت الهی نمینامد. «و هر کس فرمان رسول و خدا سرپیچی کند و دست خود را در آتش فرو کند به سوختنی ابدی محکوم است و هرگز بازگشتی از سوزش آن نخواهد و خداوند انتقام گیرنده و قهار است و نافرمانان را دوست ندارد».
علم تا کنون ابزار لازم برای بررسی آثار معنوی اعمال نیافته است چراکه علم روز بر مبنای بی باوری به عالم معنا پایه گذاری شده ست با اینحال نشانه هایی بر این تاثیر و تاثر است از جمله نقش بسیار زیاد اوضاع روحی بر ایجاد یا استمرار بیماریها . این مساله تایید شده روزنه ای است به آثار جاودانه اخروی که در بیانات دینی آمده است چه اینکه حیات اخروی چیزی جز جداشدن حقیقت انسان از امور مادی و جسمانی نیست. آنگاه است که حقیقت معنوی انسان آنطور که هست بی مانع و رادع خود را نشان می دهد با هر آنچه از دارایی هایی علمی و عملی که اورا ساخته است.
و اما آتش آخرت بی پایان نیست الا اینکه تغییر و تحول در ورای حیات جسمانی بسیار سخت تر و طولانی تر است.
خدا در همین قرآن گفته است دعا کنید اجابت میکنم. یا کار خوب بکنید پاداش خیر در همین دنیا هم هست. اما دعا میکنیم بدتر میشود. حالا مبلغین دین میآیند هزارتا توجیه میکنند. حالا شاید نافرمانی کردیم و نسوخیتیم و همین توجیهها برای نسوختن بود!
فرمود اجابت می کنم نفرمود اجابت می کنم همان چیزی را که خواستی. بله گاهی همان را اجابت می کند اما در مواردی حوائجی مهمتر و برتر را اجابت می کند که ما از آن بی اطلاعیم. مثل آن است که شما از کسی هزار تومان پول بخواهید و او یک بیماری که هزینه اش میلیاردی است از شما درمان کند. جای تشکر است یا اعتراض؟
همۀ آدمها میدانند آتش میسوزاند اما همه نمیدانند که گناه چیست و چه گناهی انسان را به آتش آخرت میرساند.
خداوند عادل پاداش عمل انسانها را به حد عقل و دانایی آنها تنزل می دهد یا بالا می برد و این بر او سخت نیست
کسی در این تاپیک توضیح نداد که اگر عقاب آخرت طبیعی و تکوینی است پس محاکمه ودادگاه و سؤال و جواب چه معنایی دارد.
اگر به معامله ای که نفس و وجدان پس از عمل خوب یا بدمان با ما می کند دقت کنیم محاسبه و محاکمه و غیره را بخوبی در می یابیم.
کسانی هستند که سوختن را به حفظ عزت و انسانیت ترجیح میدهند. خیلی از افراد که مبارزۀ سیاسی یا فرهنگی میکنند میدانند عاقبت کارشان زندان یا حتی شکنجه است اما باز هم این کار را میکنند و حتی پس از بازگشت از زندان به کار ومبارزۀ اصلی خودشان بر میگردند. آیا باید انسانیت را کنار بگذاریم و برای عذابهای خدا دست از آنچه انسانیت تشخیص میدهیم بشوییم؟ و مثلا اگر خدا گفت بزنید این را اعدام کنید آن را اعدام کنید و هزار مجازات تکوینی هم برایش قرار داد باید انسانیت را کنار بگذاریم و فرمانبردار شویم از ترس عقوبت به بهای از دست دادن انسانیت و عقوبت درونی نفس؟
انسانیت را هر کسی طوری تعریف می کند اما انسان متدین انسانیت خود را در سایه تعالیم الهی کسب می کند. در همان انسانیت کذایی شما هم گاهی به قتل و کشتن افراد حکم می شود چون انسانیت نمی تواند خالی از حکمت و مصلحت باشد. گاهی فرد باید فدای جامعه شود.
خدا اگر میخواهد کمک و خبر بدهد چرا مثل انسان با ما برخورد نمیکند و خود را انتقام گیر و متکبر مینمایاند. این طرز برخورد آیا از روی دلسوزی است؟ بهتر نیست مانند خبر دهندهای مهربان خبر خود را نه از طریق تاریخ و اعراب بلکه به طریقی روشنتر و بی ابهام به خلق خود برساند؟ طوری که این همه فرقۀ مختلف و برداشت و فلسفۀ مختلف پیش نیاید؟ و کسانی در نیایند و مثل داعش یا برخی دادگاههای نظام ایران دست به اعدام و شکنجههای غیر انسانی بزنند؟
تمام داده های الهی و از جمله هدایت و تعلیم واضح و روشن اند . آنچه که این هدایت و تعلیم را مبهم و گنگ می سازد انسان است. و قرار هم نیست به جبر، هدایت و تعلیم صورت گیرد لذا هر کس موظف به تعلیم و تادیب و تطهیر خود اقدام کند تا به چشمه پاک هدایت راهنمایی شود.
فرمامین و نحوۀ ابلاغ خدا، زندگی خیلی از آدمها را به هم ریخته است و آنها را دچاز عذابهای وحشتناک کرده است. از اعدامها و حدود سنگین و داعش و حکام بد سلیقه که بگذریم، خیلیها به خاطر حرف زدن با نامحرم کلی عذاب وجدان میگیرند. برخی به خاطر گرفتاری در یک گناه که از غرایز طبیعی است هزار دعا و نذر و نیاز میکنند و میروند از امام رضا (ع) و.. کمک میخواهند آخرش هم از آن گناه راحت نمیشوند و دچار افسردگی میشوند که چرا خدا و ائمه به ما کمک نکرد. کسانی که وسواس دارند دچار شکنجههای وحشتناک به خاطر دستورات مبهم و غیر معقول دینی میشوند و ... . ایران هم به خاطر همین دین یکی از منفورترین کشورهای جهان شده است و هیچ کشوری که سرش به تنش بیرزد حاضر نیست با ایران رابطه برقرار کند همه به خاطر دین. آن هم دینی که با این همه تلاش ما برای حفظش، ما هنوز غرق گناهیم و معلوم نیست آیا خدا ما را ببخشد یا دلش نخواهد و نبخشد! و در هر صورت او بدهکار ما نیست! بلکه ما گناهکاریم و باید هی احساس گناه کنیم.
چه قدر هزینۀ دین و تعالیمی مبهم را بدهیم؟ خدا در این هزار سال گذشته کجا بوده؟ چرا نمیآید بگوید کدام فرقه برداشت صحیحی دارد و کارش درست است. چرا ایران را در این 40 سال که فرمانبردارش ده است و مدام به فرمان او مردمش را اعدام کرده است ابرقدرت نکرد (خدایی که یوسف را به خاطر قرمانبرداریش عزیز کرد). چرا ایران هنوز هشتش گرو نهش است؟ لابد هنوز هم بدهکاریم به خدا! خدایی که هیچ وقت نمیشود فرمانهایش را درست اجرا کرد و همیشه تقصیر ماست و او هیچ تقصیری ندارد و کارش درست درست است! اگر فکر میکنیم کارش غلط است ایراد از ماست. ما نمیفهمیم ما ظرفیت نداریم!
برای سعادت فرد و جامعه شرایطی لازم است که اگر رعایت نشود پیروزی و موفقیت حاصل نمی شود چه مومن باشد چه کافر . برای مومنان که می خواهند سعادت مادی را همراه با کمال معنوی به دست آورند کار سخت تر است اما آیا واقعا ما بیش از دیگران زحمت می کشیم ؟ بیش از دیگران درس می خوانیم؟ بیش از دیگران به اصول عقلی و دینی پایبندیم؟ در برخی امور بله ولی در بسیاری امور خیر. مثلا ما ایرانیها اسراف کارترین ملت جهانیم و خداوند در قرآن اسرافکاران را برادران شیطان نامید. این یک مشت از خروار
برخی میآیند و فرامین خدا را به اسم خود مصادره میکنند و خدا میشوند و خدای اصلی هیچ واکنشی در برابر این ادعا از خود نشان نمیدهد. مثلا معلوم نیست برخی بعد از هزار سال از کجا و چگونه نظریۀ از نظر اجرایی بی سابقۀ ولایت مطلقۀ فقیه را استنباط کردهاند و خود را ولی فقیه نامیدهاند و میگویند فرامین من فرامین خداست. یکی در ممکلت آن بالا نشسته و میگوید چه فرمان یزدان چه فرمان من. موضوعی که به این روشنی غلط و ساختگی است به خاطر بهره برداری سوء از احساست دینی (دین خدا)، این همه طرفدار از نوع حزب اللهی، بسیجی و.. پیدا کرده است و خدا هم آن بالا نظاره میکند و هیچ واکنشی نشان نمیدهد! گویی به خدایی زمینی راضی است! و ما هم باید به خاطر احساسات دینی این قدر نادان باشیم که فرامین یک انسان ضعیف را که ذهینی گاه ضعیفتر از ما دارد را فرمان خدا بدانیم و مو به مو اجرا کنیم حتی اگر گفت بروید کشته شوید.
این نظر شماست و نشان می دهد اطلاعات شما از مسائل دینی سطحی و سمعی است. توصیه می شود کمی بیشتر مطالعه کنید . مطمئنا با مطالعه بیشتر خیلی از مسائل شما حل می شود.
یا علیم
سلام
و نمیدونست داره جای میره که اونجا کاملا هیچ کارست ووضعیت بدتره و کافیه خدا, هیتلر رو بزاره یه گوشه خلوت جهنم تا در همین وضعیت بمونه و دیگه اونجا خودکشی و یا هر چیزی دیگه نیست که بخوات فرار کنه! تا پایان مجازاتش!
ببینید احتمالا این وضعیتهای وحشتناک را افراد دیگری که خودشان پیامبر نامیدهاند و معجزۀ اثبات شدهای نداشتهاند (مثل پیامبر اسلام (ص) که هیچ دلیل محکمی بر معجزه داشتنش نداریم که بر عکس بر معجره نداشتنش دلیل هست) توصیف کردهاند. و کسی نمیترسد که نکند راست گفته باشند.
میگویند آب قطعا تمام میشود و همه تشنه میمانند و کسی نمیترسد. آمریکا میگوید حمله میکنم هیچ کس نمیترسد. نتیجه این که نترسیدن یک رفتار عادی است. قرار نیست که هر کس آمد یک تهدیدی کرد بترسیم. تهدیدها خیلی زیادند. بعد از پیامبر خیلیهای دیگر هم ماجراهای ترسناک از عقوبت اخروی گفتهاند که مثلا فلانی را که یک درهم بدهکار بود در خواب دیدم که آن یک درهم به صورت آتشی درآمده و او را میسوزاند و از این جور حرفها!
در ضمن همۀ مردم مشکلشان انتقام گرفتن نیست. هیتلر بیشترین زجر را هم که بکشد این افرادی را که کشته به زندگی بر نمیگردند . خرابیها درست نمیشوند خرابیها همین طوری درست میشوند که شدهاند. حالا هیتلر هزار بار اعدام شود.
به علاوه چه کسی گفته است اعدام مجازات است؟ بلکه اعدام شاید راه خلاصی باشد.
در کنار اینها مجازات اساسا چه فایدهای دارد؟ چه کسی گفته است هر جرمی باید مجازات شود. اتفاقا مجرمها باید از بقیه دور شوند که آزاری نرسانند نه این که مجازات شوند. هر کس هم حس انتقام آزارش میدهد میتواند با روشهای روانشناسی خود را التیام بخشد نه این که برود جنایتی انجام دهد و بگوید این مجازات بود!
در ضمن بی طرف نگاه کنیم پیغمبر(ص) خشنتر رفتار میکرد یا هیلتر؟ اولش که ظاهرا با حمله به کاروانهای مکه و مصادره کرده اموالشان در مدینه قدرت گرفت لابد مثل حسام بیک و مراد بیک! بعد هم که مدام به قبایل مختلف حمله میکرد و اموال مصادره میکرد باغ آتش میزد و تا جایی که به یاد دارم تمام مردان یکی از قبایل یهودی را پس از محاصره گردن زد و زن و بچههایشان را به بردگی گرفت. حالا شما فرض کن یک دختر نه ساله هم جزء این بردهها بوده باشد که پس از دیدن گردن زدن پدرش شب مورد تجاوز مسلمانان هم قرار میگیرد(تجاوز که نه رابطۀ حلال اسلامی). آیا هیتلر چنین کرد؟ آیا کار پیامبر (ص) الهی بود کار هیتلر شیطانی؟
بالای 80 90 درصدشون نمیتونن برام خدای که پرستش میکنن رو ثابت کنن و اونای هم که ثابت میکنن بلد نیستن بگن حالا چرا باید پرستشش کنم!
اثبات خدا خیلی راحتتر از اثبات این است که محمد(ص) فرستادۀ خدا بود.
کدوم خدا؟ خدا چطور اثبات شده براتون , وجود داره اصلا؟
در این تاپیک منظورم خدای اسلامی الله است. هر که هست و هر طور که برای مسلمانان ثابت شده است.
نه رابطه عمل با سرنوشت قراردادی است و نه رابطه انسان با بهشت و جهنم. اگر بدانیم رابطه عمل با سرنوشت رابطه جزئی از حقیقت او با آینده اش و رابطه انسان و بهشت و جهنم رابطه پیدا و پنهان حقیقت وجودی اوست آنوقت دیگر نه پاداش را از خودش جدا می داند و نه بهشت و جهنم را در جایی آنسوتر از خود می جوید.
ببینید نشان صریحی از اینگزاهها فلاسفه در قرآن و حدیث بدهید. قرار نیست که به فلاسفه ایمان بیاوریم و هر چه گفتند بپذیریم. البته با توجه به ابهام آیات و اشاره وار بودنشان هر آیهای مثال بزنید میتوانم بگویم شاید منظورش چیز دیگری است. احادیث هم گاه همین گونهاند جز آن که میتوان به آنها ایراد سندی هم گرفت.
البته غرض ایراد گرفتن نیست بلکه دست یافتن به سندی انکار نشدنی است.
اما مساله مغفرت راهی برای جبران بر اساس توانایی خدای متعال برای پنهان ساختن یا متحول کردن ابعاد وجودی انسان است که خودش خالی از درد و رنج نیست.
مغفرت نمیخواهیم بهتر است یک لیست دقیق و بی ابهام از کارهایی که موجب عذاب آخرت میشود به ما داده شود. مغفرت پیش کش. در حال حاضر با این اسلامی که به ما رسیده در مورد درست و غلط بودن خیلی از کارها ابهام جدی داریم. مثلا دائمی بودن احکام حدود مشکوک است. نماز مسافر احکامش مبهم است. و خیلی ابهامات دیگر. این همه فرقه این همه مرجع و فتواهای متناقض کدامشان به آتش ختم میشود؟ خدا بهتر است کار پیام رسانیش را کامل انجام دهد نمیخواهد منت بگذارد و مغفرت کند آن هم بعد از کلی التماس و بروکراسی آخرش هم بگویند شاید بخشیده باشد شاید هم نه.
دین بخصوص دین اسلام تنها مساله مدیریت فرد و امور معنوی او نیست بلکه مساله مدیریت کلان جامعه است
مدیرت کلان جامعۀ ایران و عربستان قدرت دین و میزان اجرایی بودنش را نشان میدهد. حتی مدیریت زمان امام اول شیعیان که ظاهرا حتی اذان تغییر یافته توسط خلیفۀ دوم را هم تغییری نداد یا نتوانست تغییری بدهد. بر عکس مدیریت غربی در هر جامعهای قابل پیاده سازی است.
چراکه علم روز بر مبنای بی باوری به عالم معنا پایه گذاری شده ست
این اشتباه است. اگر روشی علمی برای اثبات چیزهای غیر مادی وجود داشت خوب بود. این همه مسلمان دانشمند چرا یکیشان این قوانین مخفی را کشف نکرده است؟ چرا یکی از این قوانین در دین نیست که قابل آزمایش دقیق باشد؟
من تا به حال هیچ چیز ماورایی را تجربه نکردهام نه خوابی دیدهام که راست از آب در آمده باشد نه جن و فرشته دیدهام نه سحر ساحر دیدهام نه قدرت عجیبی مثل ذهن خوانی دیدهام نه حتی شفا گرفتن غیر قابل قبولی از امام رضا(ع) و ... سراغ دارم. البته ادعاها و داستانها زیادند اما من ندیدهام. همۀ تجارب من توجیههای مادی دارند. اگر چیزهای با توجیه غیر مادی بود علم کشفش میکرد.
نشانه هایی بر این تاثیر و تاثر است از جمله نقش بسیار زیاد اوضاع روحی بر ایجاد یا استمرار بیماریها
درواقع این اوضاع روانی است که تأثیر میگذارد و ربطی به روحی که در دین میگویند ندارد بلکه میتواند کاملا مادی باشد. مثل کامپیوتری که ویروس گرفته و کند شده است. لابد کسی نداند میگوید روح کامپیوتر درگیر شیاطین شده است در حالی که همه چیز مادی است.
این مساله تایید شده روزنه ای است به آثار جاودانه اخروی که در بیانات دینی آمده است چه اینکه حیات اخروی چیزی جز جداشدن حقیقت انسان از امور مادی و جسمانی نیست.
برای من هنوز تأیید نشده است.
اما آتش آخرت بی پایان نیست الا اینکه تغییر و تحول در ورای حیات جسمانی بسیار سخت تر و طولانی تر است.
باز این استنباطات فیلسوفانه است و در نصوص پیدا نمیشود.
فرمود اجابت می کنم نفرمود اجابت می کنم همان چیزی را که خواستی.
در این صورت بهتر بود هیچ چیز نفرماید. مجبور که نبود. بی خودی یک عدهای را امیدوار میکند مثل وعده وعیدهای انتخاباتی.
اما در مواردی حوائجی مهمتر و برتر را اجابت می کند که ما از آن بی اطلاعیم.
میخواهد کمک کند کمک کند اما چرا کلید این کمک یک دعای بی ربط باشد؟ انگار خدا گیر خودش است با خود میگوید بگذار یک دعای بی ربط بکند که فلان چیز را درست کنم یک خرده پیش میرود متوقف میماند تا دعای بعدی از راه برسد!
من ماندهام چرا این همه آدم با چنین توجیه خنده داری قانع میشوند! خب مثل آدم اعتراف کنید دعا کنیم برآورده نمیشود دیگر! چرا میپیچانید؟ تازه برای این که باز هم دعا کنیم میگویید شاید هم حالا همان چیزی را که خواستهای برآورده کرد. اصلا نمیخواهم هیچ چیز را برآورده کند!
انسان متدین انسانیت خود را در سایه تعالیم الهی کسب می کند.
یعنی اعدام میکند. میرود با غیر مسلمانان میجنگد و آنها را به خاک و خون میکشد تا یا تسلیم شوند و یا به داد جزیه قانع شوند. دست میبرد. با بردههای مؤنث نه ساله رابطۀ جنسی برقرار میکند و این همه را انسانیت میداند! فکر نمیکنید کارهای شیطانی را انسانیت مینامید؟ آیا درست و غلط انسانی را فراموش کردهاید و درست و غلطی را که چند نفر مرجع تقلید از متون مبهم و پر از تحریف اسلامی درآوردهاند انسانیت میدانید؟ به همین خاطر نیست که ایران به جای این که برای گرسنههای افغانستان ایران و آفریقا غذا تهیه کنید موشک میسازد و به گروههای مخالف میدهد؟ یا افرادی را به خاطر دینشان از تحصیل محروم میکند یا به خاطر گرایش سیاسیشان اعدام میکند؟
تمام داده های الهی و از جمله هدایت و تعلیم واضح و روشن اند .
آیا آیهای از قرآن هست که کمتر از سه برداشت متناقض بشود از آن کرد؟happy
این نظر شماست
خیر این نظر امام خمینی است. فقط او خود را خدا ننامید بلکه خود را نمایندۀ تامالختیار خدا نامید (که عملاً با خدا فرقی ندارد). او فرامینش را مانند امر خدا واجب الاطاعه میدانست و جان مال مردم را در کف قدرت خویش میدید. چنان که پس از او نیز چنین است. این برداشت واقعی است نه سطحی. بلکه برخی متدنین آن چه را واضح است به خاطر پردۀ احساسات دینی نمیبینند.
من هم هیچ چیز جدیدی به ولی فقیه نسبت ندادهام فقط اسمها را حقیقیتر کردم! جالب است بدانید که امام خمینی هیچ گاه اجازه نداد خبرگان بر او نظارت کنند و این روش همچنان ادامه دارد.
آمدند گفتند همه چیز دست خداست. اما خدا کو! لابد یک نمایندهای دارد! نمایندهاش کیست؟ خب منم دیگر! شما هر چه را خدا از طریق نمایندهاش میگوید اجرا کنید! جالبتر آن که از حب ولایت حرف میزنند. بیایید مرا دوست هم داشته باشید! من نمیدانم کجای یک پیرمرد با چهرهای درهم را باید دوست داشت! یا چرا باید حرفهای کسی که که جدیدترین کتابی را که خواند از چند صد سال پیش است پذیرفت! بله این که میپرسم چرا باید از خدا اطاعت کرد یک دلیلش هم همین سوء استفادهها از احساسات و پیشینۀ دینی مردم است.
سلام.خوبید؟
ببینید احتمالا این وضعیتهای وحشتناک رو افراد دیگهای که خودشان پیامبر نامیدهاند و معجزۀ اثبات شدهای نداشتهاند (مثل پیامبر اسلام (ص) که هیچ دلیل محکمی بر معجزه داشتنش نداریم که بر عکس بر معجره نداشتنش دلیل هست) توصیف کردهاند. و کسی نمیترسد که نکند راست گفته باشند.
خدای که قبول دارید از همه نظر کامله؟ عقل تفکر حکمت علم ....؟
اگه توی هر کدومشون کم داره دیگه خدا نیستا !
اگه هم عقلش رو بهتر از همه میدونید(چون خداست) چرابه حرفای که میزنه و دستوراتش گوش نمیدین؟
دستوراتش زورگویانست؟ پس زور گفتن از فرد کم عقل سر میزنه پس چون کم عقله دیگه خدا نیست و باید بگردید دنبال خدای واقعی!
اینکه این پیامبر واقعا فرستاده خداست و قران رو از خدا گرفته بحثش جداست و این باید ثابت بشه براتون .مثل همون اثبات خدا.مثلا اول ثابت بشه پیامبر چیه.خدا واقعا کسی میفرسته و بعد از کجا معلوم فرستادشه وووو...
پس کاری به این نداریم
یه نفر به اسم هیتلر غلطی کرده.چرا میگم هیتلر چرا نمیگم مثلا پیامبر؟ چون مدارک اثبات وحشی گری هیتلر کاملا واضح هست و یه مدرک هم در مخالفش نیست! انقدر که کسی نیاز نمیبینه وقت بزاره برا اثباتش!
حالا هیتلر نه باشه یه ادم نادون یه ملت رو به خاک و خون کشیده .چه چیزهای نابود شده؟ صرفا یه جانور دو پا رو کشته؟ نه اون قاتل همه انسانیته. انسانهای که شاید اگه زنده میموندن ما دنیای بهتری برا زندگی و لذت بردن داشتیم
و این ادم پست با کشت و کشتار خیلی چیزها رو از همه گرفته! و نه تنها کمکی نکرده باعث شده صدها نفر دیگه هم مثل خودش بوجود بیان!
یه بچه کوچیک که پدرشو در این جنگ از دست داده دوست نداره ببخشه و انتقام بگیره و بزرگ که شد دنبال کشت اون طرفه! (شما که توقع نداری یه ادم بزور به حرف روانشناسا گوش بده؟)
چرا باید این ادمی که این همه رو کشته و افتخار میکنه و معذرت هم نخواسته رو ببخشد!؟.
اما اگه این گذشتن باعث بشه هیتلرهای دیگه پرو بشن و این گذشتن در اینده بسیاردور ضرر بدتری به بشریت بزنه خود این گذشت محکوم به مجازات نیست؟!.
فحش که نداده و شخصی باشه طرف بگذره!
میگویند آب قطعا تمام میشود و همه تشنه میمانند و کسی نمیترسد. آمریکا میگوید حمله میکنم هیچ کس نمیترسد. نتیجه این که نترسیدن یک رفتار عادی است. قرار نیست که هر کس آومد یک تهدیدی کرد بترسیم. تهدیدها خیلی زیادند. بعد از پیامبر خیلیهای دیگر هم ماجراهای ترسناک از عقوبت اخروی گفتهاند که مثلا فلانی را که یک درهم بدهکار بود در خواب دیدم که آن یک درهم به صورت آتشی درآمده و او را میسوزاند و از این جور حرفها!
کسی که نترسه سیستم بدنش مشکل داره.غلبه بر ترس مهمه
چرا نباید هر کس امد و تهدید کرد نترسیم ؟ اتفاقا امریکا تهدید میکنه باید ترسید.جنگ اصلا خوشکل نیست!
اگه نترسیده بودیم شهر موشکی نداشتیم! و این واکنشها کاملا طبیعی هست.
اما در مورد خواب. خواب هیچ کس از نظر شیعه مدرک نیست!( ازنظر من که اصلا خنده دار هم هست و نقل کنندش رو داری ضعف میدونم).هرجا هر کسی رو دیدین از خواب گفت یا گفت از فلان رفیق و استادم شنیدم اصلا باور نکنید.حتی اونای که بالای منبرن و معروف!
در ضمن همۀ مردم مشکلشون انتقام گرفتن نیست. هیتلر بیشترین زجر رو هم که بکشد این افرادی رو که کشته به زندگی بر نمیگردند . خرابیها درست نمیشوند خرابیها همین طوری درست میشوند که شدهاند. حالا هیتلر هزار بار اعدام شود.
قیامت و رفتار خدا:
مردم رنج دیده از هیتلر:
چیزهای که قرار بوده اون ملت بشن و نشد که بشن رو خدا اونجا هزاران برابرش رو براشون انجام میده!
انقدر که از تصوراتشون خارجه.
اما هیتلر که ظلم کرده به مردم زمان خود و ایندگان:
باید قدر تک تک ادمهای که کشته و تمامی خرابها حال و اینده که بخاطر رفتارهیتلر به وجود اومده در جهنم باید همه ی اون دردهای که به همه وارد کرده رو تجربه کنه!
مثلا اگه بعد از مرگ هیتلر یه مرد فقیر بره دزدی.این مرد دستگیر بشه ابروش هم میره و دیگه شاید مثل قبل نتونه زندگی کنه و گناهان بشتری هم کنه.
بعد بچه این ادم دزد چی در میاد در اینده و الا اخر مثل یک دومینو. گناه این دزدی گردن هیتلر هم هست و باید بخاطرش مجازات بشه.و بجای اونای هم که
ازشون دزدی شده و ازار دیدن ازار ببینه!
و بعد از اتمام مجازات به بهشت میره!
اصلا جهنم نیست
اخه این چه خدایه که هیتلر رو میزاره همونجای که اینشتین هم هست!همونجای که ادمهای که بهشون ظلم هم شده هست!
به علاوه چه کسی گفته است اعدام مجازات است بلکه اعدام شاید راه خلاصی باشد.
بله دقیقا افرین
خدا هم همچین کسانی رو تهدید به جهنم میکنه تا فکر نکنن قتل میکنن ونهایت اعدام میشنن دیگه خلاص!
اون جهان هم هر کار خواستن باز انجام بدن دیگه اعدامی هست نیست و عمر ابدیه!
تا فکر نکنن مردم چه قاتل باشن چه دانشمند همه یکجا میرن بهشت!
در کنار اینها مجازات اساسا چه فایدهای دارد؟ چه کسی گفته است هر جرمی باید مجازات شود. اتفاقا مجرمها باید از بقیه دور شوند که آزاری نرسانند نه این که مجازات شوند. هر کس هم حس انتقام آزارش میدهد میتواند با روشهای روانشناسی خود را التیام بخشد نه این که برود جنایتی انجام دهد و بگوید این مجازات بود!
مجازات در همون قانون حقوق بشری هم هستا!
مجازات چه فایده دارد؟ برا کسی هست که به هیچ روشی نمیخوات دزدی رو ترک کنه نیمخواد اوباش بازی و مواد فروشیش و زورگیرشو در پاکها کنار بزاره.
نمیزاره خانوادها در این پارک خوش بگذروننو لذت ببرن
چرا همیچن فردی مجازات نشه؟
مجرم باید از بقیه دور شود؟ خب این اسمش زندان و زندان مجازات نیست؟
ایا دور کردن این فرد از جامعه همون مجازات نیست؟
حس انتقام ازار نمیده کسی رو.اینکه اون عزیزشو داعش ازش گرفته ازارش میده!
اگه نخواد بره پیش روانشناس چی؟ انسانها ازادن در انتخاب!
تهید به جهنم مثل پدال گاز دیر ماسین هست.ایا پدال گاز داخل ماشین تهدید ما به اینکه گاز ندیم؟ یا سرعتمون رو کنترل کنیم؟
در ضمن بی طرف نگاه کنیم پیغمبر(ص) خشنتر رفتار میکرد یا هیلتر. اولش که ظاهرا با حمله به کاروانهای مکه و مصادره کرده اموالشان در مدینه قدر گرفتلابد مثل حسام بیک و مراد بیک! بعد هم که مدام به قبایل مختلف حمله میکرد و اموال مصادره میکرد باغ آتش میزد و تا جایی که به یاد دارم تمام مردان یکی از قبایل یهودی را پس از محاصره گردن زد و زن و بچههایشان را به بردگی گرفت. حالا شما فرض کن یک دختر نه ساله هم جزء این برده بوده است که پس از دیدن گردن زدن پدرش شب مورد تجاوز مسلمانان هم قرار میگیرد(تجاوز که نه رابطۀ حلال اسلامی). آیا هیتلر چنین کرد؟ آیا کار پیامبر (ص) الهی بود کار هیتلر شیطانی؟
ببخش شاید نارحت بشی از دستم ولی
بدون هیچ مدرکی ,دقیقا مثل اونای حرف میزنی که میگن من خواب دیدم فلان عالم دین را و او نیز چنین گفت من را ...!!!!
بنظرم بهتره راجب موضوع تاپیک بحرفیم تا اینکه جهمنو اینا چی هستن. چرا هستن و ... این پست خیلی طولانی شد در پست بعدیراجب اینکه چراباید دستور خدا رو گوش بدیم میحرفم.(فقط اینو بگم گوش دادن به دستورخدا فقط بخاطر جهنمو بهشت نیست.)
خدای که قبول دارید از همه نظر کامله؟
من از خدای مورد قبول مسلمانان الله حرف میزنم. کامل هم که معنای روشنی ندارد. در هر حال او را محدود در قوانین منطق میدانند و معلوم نیست چه طور در دام منطق افتاده است.
عقل تفکر حکمت علم ....؟
اگر چون معیار را به ناچار عقل خودم میگیرم خیلی از رفتارهای خدا را عاقلانه نمیبینم. مثلا ابهامهایی که دین گذاشته است. آزادیهای جنسی که به پیامبرش داده است و... با عقل من جور نیستند. میشود گفت عاقل است اما یک جور دیگر همان طور که مهربان است یک جور دیگر.
اگه توی هر کدومشون کم داره دیگه خدا نیستا !
نمیدانم چرا نباید خدا باشد. میتواند خدا باشد اما عقلش با عقل من نخورد!
اگه هم عقلش رو بهتر از همه میدونید(چون خداست) چرابه حرفای که میزنه و دستوراتش گوش نمیدین؟
در این تاپیک پرسیدم چرا باید گوش بدهم؟ حالا به فرض عاقلترین (اگر معیاری برای سنجش عقل باشد). من باید با عقل خودم درست و غلطها را بسنجنم. من که نمیتوانم با عقل کس دیگری بسنجم. هر کسی به ناچار با عقل خودش خوب یا بد را میفهمد.
یک جایی توضیح دادم که هر کس مجبور است طبق عقل و انسانیت خود چیزها را بررسی کند. حالا ممکن است گاهی با عقل خودش به این نتیجه برسد که برخی از عقول یا وسایل، سریعتر و قویتر از ذهن خودش، نتیجه میگیرند. موقتاً به آن عقول، اذهان یا وسایل اعتماد کند. مثلا ذهن انسان میتواند تا حدی محاسبات ریاضی را انجام دهد اما درمیابد که ماشین حساب همین محاسبات را با سرعت و دقت بیشتر انجام میدهد در نتیجه به ماشین حساب اعتماد میکند و این به معنی عدول از عقل خودش نیست بلکه با عقل خودش فهمیده است که میتواند به ماشین حساب اعتماد کند. اما اگر روزی ماشین حساب چیزی خلاف عقلش بگوید باید آن را به کنار بیندازد.
خدا هم یک جور ماشین حساب است برای محاسبات عقلی. خیلی قویتری و سریعتر اما قبل از این که ما به عقلش اعتماد کنیم باید از بالاتر بودن و قویتر بودن عقل او مطمئن شویم و بدانیم که خلاف معیارهای عقلی ما چیزی نمیگوید اما اگر همین خدا آمد حرفهایی به وضوح ضد عقل ما زد دیگر نمیتوانیم از او پیروی کنیم و باید او را مثل ماشین حساب خراب دور بیندازیم. معیار اصلی هر کس عقل خودش است. اگر با عقل خودش به خدا رسید خدا نمیتواند این عقل را نقض کند چون در این صورت زیر پای خودش را خالی کرده است. اگر این عقل انسانی من اشتباه است لابد در تشخیص عاقلتر بودن خدا نیز اشتباه کرده است. پس چرا از خدایی پیروی کنم که معلوم نیست عاقلتر باشد!؟
معیار هر کس منحصرا عقل و احساس خودش است و نمیتواند چیز دیگری باشد.
حالا آمدیم و یک نفر تشخیص نداد خدا عاقلتر از اوست آیا این عدم تشخیص او را از خدایی میاندازد؟ نه. بگذار او خدا باشد ولی چرا باید از او پیروی کند! بلکه باید به عقل خودش یا عقلی که خودش تشخیص داده کاملتر است عمل کند.
اینکه این پیامبر واقعا فرستاده خداست و قران رو از خدا گرفته بحثش جداست و این باید ثابت بشه براتون .
این از گزارههایی است که هیچ اثباتی برایش نداریم و ندارند بلکه تنها باید با شواهد مختلف ایمان بیاوریم. مثلاً ببینم چه دستورات خوبی داده است و چه پیامبر مهربانی بوده است و اینها کم کم ما را به ایمان برساند. ایمان هم که ظاهرا مراتب دارد.
چرا میگم هیتلر چرا نمیگم مثلا پیامبر؟
چون پیروز نشد و ادعای پیامبری نکرد. و چون مردم زمان هیتلر انسانیت را بهتر تشخیص میدادند. وگرنه کوروش و امثال آن از هیتلر بهتر نبودند اما الآن تقدیس میشوند از سوی برخی.
چرا باید این ادمی که این همه رو کشته و افتخار میکنه و معذرت هم نخواسته رو ببخشد!؟
نبخشد اما میتواند چه کند؟
اما اگه این گذشتن باعث بشه هیتلرهای دیگه پرو بشن و این گذشتن در اینده بسیاردور ضرر بدتری به بشریت بزنه خود این گذشت محکوم به مجازات نیست؟!
نه. مجازات هیتلر برای عبرت دیگران به نظر من انسانی نمیرسد. راه دیگری باید برای پیشگیری یافت.
اگه نترسیده بودیم شهر موشکی نداشتیم!
از ترس نیست. به خاطر آرمانهای انقلاب است. ترس اگر بود بهتر بود ایران با آمریکا کنار بیاید. نه که وسایل جنگ آماده کند که خود جنگ آفرین است. به هیچ وجه ایران از جنگ نمیترسد چون از نظر عملی آمریکا هر وقت بخواهد میتواند شهرهای بزرگ ایران را با خاک یکی کند. شهر موشکی!
خدا اونجا هزاران برابرش رو براشون انجام میده!
بهتر بود همین یک برابر نقد را ازشان نگیرد که هزار برابر نسیه بدهد.
در ضمن کی کفار وارد بهشت میشوند تا آن هزاران برابر را بگیرند!
باید قدر تک تک ادمهای که کشته و تمامی خرابها حال و اینده که بخاطر رفتارهیتلر به وجود اومده در جهنم باید همه ی اون دردهای که به همه وارد کرده رو تجربه کنه!
پرورش این روحیۀ انتقام جویی چندان انسانی نیست. هیتلر تنها نباید در رأس قدرت باشد و باید کارهایش تقبیح شود این تنها انتقامی است که باید از او گرفت همین. حالا بیاییم او را ببیریم زیر شکنجه و... تا دلمان خنک شود اصلا قابل قبول نیست! مجازت هم هست باشد اما نه وحشیانه.
مثلا اگه بعد از مرگ هیتلر یه مرد فقیر بره دزدی.این مرد دستگیر بشه ابروش هم میره و دیگه شاید مثل قبل نتونه زندگی کنه و گناهان بشتری هم کنه.بعد بچه این ادم دزد چی در میاد در اینده و الا اخر مثل یک دومینو. گناه این دزدی گردن هیتلر هم هست و باید بخاطرش مجازات بشه.و بجای اونای هم که ازشون دزدی شده و ازار دیدن ازار ببینه!
و بعد از اتمام مجازات به بهشت میره!
اگر پیغمبر(ص)، اسلام را به ما نداده بود الآن داعش و القاعده و ... هم نبودند. این طور حساب کنید پیامبر(ص) هم باید مجازات شود.
شعار هیتلر کشتار نبود. در مسیری قرار گرفت و اهدافی به ذهنش رسید و سعی کرد به آن اهداف برسد. همان کارهایی که امام خمینی هم کرد. جالب است بدانید نتیجۀ mbti امام خمینی و هیتلر یکیست یعنی infj که شخصیتی نادر است.
اصلا جهنم نیست
اخه این چه خدایه که هیتلر رو میزاره همونجای که اینشتین هم هست!همونجای که ادمهای که بهشون ظلم هم شده هست!
همین خدا این دو را در این دنیا با هم گذاشته است. در ضمن اگر دنبال عدالتی که انسان عدالت میبیند میگردید شاید پیش خدای اسلام نباشد:
1) اگر پیرمردی در آخرین لحظۀ عمرش به پیامبر شک کند کافر میشود و طبق تصریح قرآن تمام اعمال نیکش باطل میشود و میرود جهنم.
2) خلود در جهنم به نظر با عدالت انسانی جور در نمیآید.
3) مجازاتها و حدود اسلامی بسیار وحشیانه به نظر میرسند.
4) بردهداری اسلام با عقل و عدالت ما جور نیست.
و... که البته برای همۀ اینها توجیه آوردهاند! برای هر چیزی میشود از این جور توجیهها آورد.
تا فکر نکنن مردم چه قاتل باشن چه دانشمند همه یکجا میرن بهشت!
آدمهای بر اساس ویژگیهای شخصیتی و تربیتی خودشان عمل میکنند. رفتارشان زیاد به اینها وابسته نیست. یک آدم اهل کمک هر دینی داشته باشد اهل کمک است. یک انسان مضر هم هر دینی داشته باشد مضر است. اصلاح ژنتیکی و تربیت از این تهدیدها و بهشت و جهنمها مؤثرتر است.
چرا همیچن فردی مجازات نشه؟
چون به ما هیچ ربطی ندارد یک شخص چه روشی برای زندگیش دارد. اصلا به ما چه که یک نفر میخواهد دزد باشد یا نه. او به این نتیجه رسیده است که دزد باشد یا قاتل باشد هر چند این غیر روش زندگی غیر انسانی است که نمیشود عقاید مردم را عوض کرد. تنها اگر برای جامعه مضر باشند تصمیم میگیرند آنها را در جایی جدا از جامعه نگه دارند تا ضررشان به افراد بیضرر نرسد. تنها مجازات جدایی از افرادی است که نمیخواهند دزد را تحمل کنند.
زندان مجازات نیست؟
اگر میشد آنها را به سیارهای دیگر فرستاد بهتر بود به جای زندان بفرستند آنجا!
حس انتقام ازار نمیده کسی رو.اینکه اون عزیزشو داعش ازش گرفته ازارش میده!
بله. وسواس هم آزار میدهد. خیلی چیزها آزار میدهد. اما آیا این مجوز وحشیگری است؟ اگر عقل کسی او را به این نتیجه میرساند عمل کند!
بدون هیچ مدرکی ,دقیقا مثل اونای حرف میزنی که میگن من خواب دیدم فلان عالم دین را و او نیز چنین گفت من را ...!!!!
اینها تاریخ به جا مانده از اسلام است و نشانههای اینها در قرآن هم هست. مثل آتش زدن باغ یا اعدام یهودیان.
سلام
من از خدای مورد قبول مسلمانان الله حرف میزنم. کامل هم که معنای روشنی ندارد. در هر حال او را محدود در قوانین منطق میدانند و معلوم نیست چه طور در دام منطق افتاده است.
پس وقتی خدا رو نمیشناسی و خدای اسلامو قبول نداری لازم نیست دستوراتش رو اجرا کنید!
گر چون معیار را به ناچار عقل خودم میگیرم خیلی از رفتارهای خدا را عاقلانه نمیبینم. مثلا ابهامهایی که دین گذاشته است. آزادیهای جنسی که به پیامبرش داده است و... با عقل من جور نیستند. میشود گفت عاقل است اما یک جور دیگر همان طور که مهربان است یک جور دیگر.
همون جواب بالا
+
برا باقی حرفاتون هم در تاپیکی دیکه با موضوع ازادی جنسی مدرک بیایرید برسی کنیم با هم.
جالبه بدون هیچ مدرکی قبول میکنید ازادی جنسی داشتن ولی هزارو یک دلیلو مدرک میخوای که قبول کنی نداشتن!
( یا مدارکی هست اما شما طبق میلیتون انتخاب میکنید کدوم به نفعتونه)
نمیدانم چرا نباید خدا باشد. میتواند خدا باشد اما عقلش با عقل من نخورد!
شما باید اول دنبال این برید که اصلا خدا چی هست.دنبال اینکه ایا موجودی بهتر و باهوش تر و کاملتر از ما در هستی وجود داره(بحث روز و داغ دانشمندان نجوم)
اگه هست چقدربالاتره و بالاترین اونها کیه.اون بالاترین عقل کامله و اون جهان رو کنترل میکنه(مستند هاشون رو خواستین ادرس میدم دانلود کنید )
خدا یعنی کسی که ضعفی درونش نیست و از همه عقل کامل تری داره و ........
در این تاپیک پرسیدم چرا باید گوش بدهم؟ حالا به فرض عاقلترین (اگر معیاری برای سنجش عقل باشد). من باید با عقل خودم درست و غلطها را بسنجنم. من که نمیتوانم با عقل کس دیگری بسنجم. هر کسی به ناچار با عقل خودش خوب یا بد را میفهمد.یک جایی توضیح دادم که هر کس مجبور است طبق عقل و انسانیت خود چیزها را بررسی کند. حالا ممکن است گاهی با عقل خودش به این نتیجه برسد که برخی از عقول یا وسایل، سریعتر و قویتر از ذهن خودش، نتیجه میگیرند. موقتاً به آن عقول، اذهان یا وسایل اعتماد کند. مثلا ذهن انسان میتواند تا حدی محاسبات ریاضی را انجام دهد اما درمیابد که ماشین حساب همین محاسبات را با سرعت و دقت بیشتر انجام میدهد در نتیجه به ماشین حساب اعتماد میکند و این به معنی عدول از عقل خودش نیست بلکه با عقل خودش فهمیده است که میتواند به ماشین حساب اعتماد کند. اما اگر روزی ماشین حساب چیزی خلاف عقلش بگوید باید آن را به کنار بیندازد.
خدا هم یک جور ماشین حساب است برای محاسبات عقلی. خیلی قویتری و سریعتر اما قبل از این که ما به عقلش اعتماد کنیم باید از بالاتر بودن و قویتر بودن عقل او مطمئن شویم و بدانیم که خلاف معیارهای عقلی ما چیزی نمیگوید اما اگر همین خدا آمد حرفهایی به وضوح ضد عقل ما زد دیگر نمیتوانیم از او پیروی کنیم و باید او را مثل ماشین حساب خراب دور بیندازیم. معیار اصلی هر کس عقل خودش است. اگر با عقل خودش به خدا رسید خدا نمیتواند این عقل را نقض کند چون در این صورت زیر پای خودش را خالی کرده است. اگر این عقل انسانی من اشتباه است لابد در تشخیص عاقلتر بودن خدا نیز اشتباه کرده است. پس چرا از خدایی پیروی کنم که معلوم نیست عاقلتر باشد!؟
معیار هر کس منحصرا عقل و احساس خودش است و نمیتواند چیز دیگری باشد.
حالا آمدیم و یک نفر تشخیص نداد خدا عاقلتر از اوست آیا این عدم تشخیص او را از خدایی میاندازد؟ نه. بگذار او خدا باشد ولی چرا باید از او پیروی کند! بلکه باید به عقل خودش یا عقلی که خودش تشخیص داده کاملتر است عمل کند.
وقتی قبول ندارید و تحقیق نکرید راجب عقل و عقل خداوند نیازی نیست دستور اجرا کنید.
انقدر عقل داره که بهون گفته با همین عقل که دارید میتونید همه چیز رو متوجه بشید
اینم جواب من به شما در جوابهای خودتون:
باید از بالاتر بودن و قویتر بودن عقل او مطمئن شویم و بدانیم که خلاف معیارهای عقلی ما چیزی نمیگوید اما اگر همین خدا آمد حرفهایی به وضوح ضد عقل ما زد دیگر نمیتوانیم از او پیروی کنیم
چرا دنبال این نیستین که ببیند عاقل هست یا نه!؟
راستی چرا ماشین حساب بدبخت رو دور میندازین؟
چرا تعمیرش نمیکنید؟
این دور انداختن شما مجازات نیست؟
شما خالق سنگدلی هستید!
خدارو بندازیم دور چون یه وقت چیزی میگه که عقل ما نمیفهمدش.
پس شما هم دوران گالیله بودید محکومش میکرید ! چرا؟ چون چیزی میگفت که فرای عقل شما بوده!
حالا آمدیم و یک نفر تشخیص نداد خدا عاقلتر از اوست آیا این عدم تشخیص او را از خدایی میاندازد؟ نه. بگذار او خدا باشد ولی چرا باید از او پیروی کند! بلکه باید به عقل خودش یا عقلی که خودش تشخیص داده کاملتر است عمل کند.
تشخیص میده ادمی که عاقل و منصف باشه و بره از کسانی که ادعا دارن سوال کنه متوجه میشه هوش برتری در هستی وجود داره!
اونو از خدای نمیندازه ولی در کنار عقل مهر هم داره (مهربونی بخشی از عقله) و دلش نمیخوات چیزی رو که خلق کرده کنار بزاره!
این از گزارههایی است که هیچ اثباتی برایش نداریم و ندارند بلکه تنها باید با شواهد مختلف ایمان بیاوریم. مثلاً ببینم چه دستورات خوبی داده است و چه پیامبر مهربانی بوده است و اینها کم کم ما را به ایمان برساند. ایمان هم که ظاهرا مراتب دارد.
کی به شما گفته پیامبر اومده فقط برای مهربونی کردن؟
بودا و .... اینها که خیلی بیشتر دستور به مهربونی دادن!!!
پیامبر اسلام قبل مطرح کردن به نبوت رسیدنش هم مهربون بودن راستگو بودن امانات دار بودن چی شد بعد اعلام نبوت یهو همه دنبال کشتنش هستن؟ بخاطر مهربونی کردن؟
مهربونیش یه بخش کوچیکه!
چون پیروز نشد و ادعای پیامبری نکرد. و چون مردم زمان هیتلر انسانیت را بهتر تشخیص میدادند. وگرنه کوروش و امثال آن از هیتلر بهتر نبودند اما الآن تقدیس میشوند از سوی برخی.
لطفا به مردم زمانهای قدیم توهین نکنید.ببخشید کورش چه کار بدی انجام داده؟ اینکه تقدسش میکنن گردن مردمه نه کورش.
نبخشد اما میتواند چه کند؟
مبهمه حرفتون.ببخشد متوجه نشدم.
نه. مجازات هیتلر برای عبرت دیگران به نظر من انسانی نمیرسد. راه دیگری باید برای پیشگیری یافت.
جوابهامو گزینشی انتخاب کردین و جواب دادین.
یه بخشش بله عبرت گرفتن دیگران چون انسان با دیدن و استفاده از تجربیات و اخر راه دیگران راهشون رو انتخاب میکنن.
از ترس نیست. به خاطر آرمانهای انقلاب است. ترس اگر بود بهتر بود ایران با آمریکا کنار بیاید. نه که وسایل جنگ آماده کند که خود جنگ آفرین است. به هیچ وجه ایران از جنگ نمیترسد چون از نظر عملی آمریکا هر وقت بخواهد میتواند شهرهای بزرگ ایران را با خاک یکی کند. شهر موشکی!
ببخشید کشورهای دیگه که شهر موشکی دارن هم دنبال ارمان انقلابشونن؟
ترس اگر بود با امریکا کنار میمومد؟
شما مار کبری بیاد خونتون چطور باهاش کنار میاید؟
عقل حکممیکنه وقتی دشمن داری و مسلحه باید مسلح شد! این فطرته انسانه در دفاع از جونش.
باقی حرفاتون هم تمسخر و بی دلیلو مدرکه . این روش گفتگو نیست!( منم بلدم این روشو .چون من یه زمانی استاد تحقیرو تمسخر بودم)
بهتر بود همین یک برابر نقد را ازشان نگیرد که هزار برابر نسیه بدهد.در ضمن کی کفار وارد بهشت میشوند تا آن هزاران برابر را بگیرند!
کجا خدا بهشون بده بهتره اینجا یا جای که تا ابد زنده هستن؟
کجا بهشون بده اونجای که میدونن چطور بهره ببرن یا اینجای که شاید با این داری منحرف بشن!
کی گفته مردمی که هیتلر کشت کفارن و بهشت نمیرن؟
پرورش این روحیۀ انتقام جویی چندان انسانی نیست. هیتلر تنها نباید در رأس قدرت باشد و باید کارهایش تقبیح شود این تنها انتقامی است که باید از او گرفت همین. حالا بیاییم او را ببیریم زیر شکنجه و... تا دلمان خنک شود اصلا قابل قبول نیست! مجازت هم هست باشد اما نه وحشیانه.
پرورش حس انتقام جوی؟ اینجا هم متوجه نشدم.
اینم جواب خودتون به خودتون:
هیتلر تنها نباید در رأس قدرت باشد و باید کارهایش تقبیح شود این تنها انتقامی است که باید از او گرفت همین.
اینجای که هیتلر در راس دینا نیست , جهنم است برای هیتلر! برای همین خودکشی کرد و خدا نمیزاره خودکشی راه فرارش باشه در جهنم داءم حسی که روزی ابر قدرت بود و الان نیست درونش زندست و تا پایان مجازاتش همراهشه.
من در پستی قبلی شرح دادم جهنم مثلا برای هیتلر چیه.
اگر پیغمبر(ص)، اسلام را به ما نداده بود الآن داعش و القاعده و ... هم نبودند. این طور حساب کنید پیامبر(ص) هم باید مجازات شود.شعار هیتلر کشتار نبود. در مسیری قرار گرفت و اهدافی به ذهنش رسید و سعی کرد به آن اهداف برسد. همان کارهایی که امام خمینی هم کرد. جالب است بدانید نتیجۀ mbti امام خمینی و هیتلر یکیست یعنی infj که شخصیتی نادر است.
ببخشد پیامبر دستور داده داعش به اسم اسلام سر ببرن؟
خوبه پس بعد این پدرو مادر قاتل ها رو هم مجازات کنیم ! اخه اونا نبودن این بچه هم نبود!
شعار پیامبر کشتار بود؟
بله جالبه بدونید دکتر جراح و اوباش سر کوچه هر دو چاقو کشانی ماهر هستند!
بعد ببخشد ایین تستو ازمایشو کی و چه تاریخی و در کجا از خمینی گرفتن؟
همین خدا این دو را در این دنیا با هم گذاشته است. در ضمن اگر دنبال عدالتی که انسان عدالت میبیند میگردید شاید پیش خدای اسلام نباشد:
1) اگر پیرمردی در آخرین لحظۀ عمرش به پیامبر شک کند کافر میشود و طبق تصریح قرآن تمام اعمال نیکش باطل میشود و میرود جهنم.
2) خلود در جهنم به نظر با عدالت انسانی جور در نمیآید.
3) مجازاتها و حدود اسلامی بسیار وحشیانه به نظر میرسند.
4) بردهداری اسلام با عقل و عدالت ما جور نیست.
و... که البته برای همۀ اینها توجیه آوردهاند! برای هر چیزی میشود از این جور توجیهها آورد.
بله همه در پیست مسابقه کنار هم قرار میگرن اما همه نمیرن روی سکوی قهرمانی!
راجب پیرمرد: این ادم دچار کفر انکار شده نه کفرهای دیگه و در همین حد کفر انکار مجازات داره! بدون تحقیق حرفی رو زدن همینه!( در این مورد اطلاعات در همین حده)
بله توجیه مثل شما که برا هر چیز توجیه میاورید.حداقل توجیه اسلام قوی تره!
آدمهای بر اساس ویژگیهای شخصیتی و تربیتی خودشان عمل میکنند. رفتارشان زیاد به اینها وابسته نیست. یک آدم اهل کمک هر دینی داشته باشد اهل کمک است. یک انسان مضر هم هر دینی داشته باشد مضر است. اصلاح ژنتیکی و تربیت از این تهدیدها و بهشت و جهنمها مؤثرتر است.
اصلاح زوری ژنتیکی !؟
چرا یه جا میگید به اعتقادات یه دزد برا دزدیش باید احترام گذاشت یه جا میگید باید اصلاح ژنتیکی بشه.بنظرم بهشون توهین کردید.
چون به ما هیچ ربطی ندارد یک شخص چه روشی برای زندگیش دارد. اصلا به ما چه که یک نفر میخواهد دزد باشد یا نه. او به این نتیجه رسیده است که دزد باشد یا قاتل باشد هر چند این غیر روش زندگی غیر انسانی است که نمیشود عقاید مردم را عوض کرد. تنها اگر برای جامعه مضر باشند تصمیم میگیرند آنها را در جایی جدا از جامعه نگه دارند تا ضررشان به افراد بیضرر نرسد. تنها مجازات جدایی از افرادی است که نمیخواهند دزد را تحمل کنند.
به شما چه یکی میاد پولتون رو میدزده چرا میری شکایت میکنید؟ اون به این نتیجه رسیده بیاد خونتون دزدی و حتی زبونم لال باباتون رو هم عشقش بکشه بکشه.به شما چه!
اها را چرا باید در جای دیگر نگهداری کنم در حالی که این بدبدخت شیوه زندگیش رو این انتخاب کرده قاطی جامعه زندگی کنه ؟
چرا در حقش ظلم میکنید ؟چرا انقدر خشن؟
خب ما مسلمونارو هم بفرستین یه جا دیگه مثلا مریخ چرا به اعتقاداتمون حمله میشه!و توهین میکنن بهمون!اما اعتقاد یهدزد محترمه!
بله. وسواس هم آزار میدهد. خیلی چیزها آزار میدهد. اما آیا این مجوز وحشیگری است؟ اگر عقل کسی او را به این نتیجه میرساند عمل کند!
من گفتم مجوز وحشیگری است؟؟؟؟؟
اینها تاریخ به جا مانده از اسلام است و نشانههای اینها در قرآن هم هست. مثل آتش زدن باغ یا اعدام یهودیان.
بسیار خب در این تاپیک راجب هزاران موضوع درهم حرف زدید خارج از سوال تاپیک خودتون.
از این شاخه به اون شاخه
شما در کل و از ریشه مشکل دارید باخدا بهتره از مباحث شناخت و اثبات خدا اغاز کنید اگه دنبال حقیقت هستید.
البته ادمهای محقق هیچ وقت با جبه و اعتقاد قبلی و ووو وارد موضوع تحقیقی نمیوند.
مثل شروع هر کلاسی هر چه در ذهن دارد رو پاک کیند و از اول شروع به شناخت خدا کنید.
اولین کلمه برا مسلمون شد شهادت دادن به وجود خداست .
تا الفبای زبان رو ندونید نمیتونید متنی راجب یک جراحی پیچیده رو به اون ززبون بخونید و متوجه بشید!
چرا وقتی نمیخواین دستوراتشو انجام بدید و میگن خلاف عقلتونه دنبال این میگریدن که چرا دستور داده. شما چکارش دارین یه حرفی زده یه عده هم گوش دادن.شما هم که با ازادی عقیده مخالفتی ندارید.
سلام
جالبه بدون هیچ مدرکی قبول میکنید ازادی جنسی داشتن ولی هزارو یک دلیلو مدرک میخوای که قبول کنی نداشتن!
منظورم این است که به پیامبر(ص) ازادی داده شده است که به هر تعداد خواست ازدواج کند بر خلاف سایر مسلمانان حداکثر چهار ازدواج را مجازند. این اجازه در متن قرآن آمده است.
شما باید اول دنبال این برید که اصلا خدا چی هست.
گفتم که همان خدای اسلام مورد بحث است. هر چه هست و هر جور که مسلمانان توصیفش میکنند.
خدارو بندازیم دور چون یه وقت چیزی میگه که عقل ما نمیفهمدش.
فکر میکنم عقل ما عقل او را نمیفهمد چنان که مهربانی او را نمیفهمد یا تکبر او را. و سؤال پست اول این بود ه چرا باید از او فرنبردار بود؟
پس شما هم دوران گالیله بودید محکوکمش میکرید ! چرا؟ چون چیزی میگفت که فرای عقل شما بوده!
بالاخره باید به شکلی بفهمیم راست میگوید تا به حرفش گوش کنیم.
بعد اعلام نبوت یهو همه دنبال کشتنش هستن؟
فکر نمیکنم. قومش از او حمایت میکردند.
ضررهای که هیتلر وارد کرد چی؟
هر حکومتی ضرر هم داشته است. غرامت ضررهایی که به فرانسه و دیگر کشورها خورد از مردم آلمان تا حدودی گرفته شد! مثل مصادرۀ زغال سنگهای اسن. که البته مردم با عدم همکاری نگذاشتند.
ببخشید کشورهای دیگه که شهر موشکی دارن هم دنبال ارمان انقلابشونن؟ببخشا ببخش اینه منطق عقل شما ؟
ترس اگر بود باهاش کنار میمومد؟
شما مار کبری بیاد خونتون چطور باهاش کنار میاید دقیقا؟
به هر حال من از اساس با آرمانگرایی تندروها در ایران مخالفم. از حمایتشان از فلسطین و دخالتهایشان در یمن و سوریه بگیر تا مسائل داخلی و شعارهای مرگ و برخورد با اقلیتها و زندانیان سیاسی و تئوری ولایت فقیه و.... به همه انتقادهایی جدی دارم. این بحث سیاسی اینجا و شاید هر جای دیگر به جایی نمیرسد.
راجب اینه پیرمرد این ادم دچار کفر انکار شده نه کفرهای دیگه و در همین حد کفر انکار مجازات داره! بدون تحقیق حرفی رو زدن همینه!
و من یرتدد منكم عن دینه فیمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم فى الدنیا و الاخرة
حداقل توجیه اسلام قوی تره!
به هر حال قاطع نیست. تنها یک برداشت است. همین برداشتهاست که فرقههای گوناگون را شکل دادهاند.
اصلاح زوری ژنتیکی
لزومی ندارد زوری باشد. فرهنگ سازی میشود.
به شما چه یکی میاد پولتون رو میدزده چرا میری شکایت میکنید؟ اون به این نتیجه رسیده بیاد خونتون دزدی و حتی زبونم لال باباتون رو هم عشقش بکشه بکشه.به شما چه!
به من ربطی ندارد که او دزدی را خوب میداند و در این مورد نمیتوانم متوسل به زور شوم. اما این که از من دزدی میکند به من مربوط است. او در عقیدهاش آزاد است و جامعه هم در برخورد با کارهای خلاف قانون.
در حالی که این بدبدخت شیوه زندگیش رو این انتخاب کرده قاطی جامعه زندگی کنه ؟
این از محدودیتهای حیات انسانهاست. وگرنه خوب نیست. اما ناچاریم این خشونت حداقلی را داشته باشیم.
من گفتم مجوز وحشیگری است
قصاص گاه وحشیگری است.
فقط چیزهای مونده که مورد رضایت شما هم انگاری چیز دیگه نمومنده!
به هر حال اینها هست. شما چیزهایی را مثال بزنید که اینها را جبران کند.
فقط چیزهای مونده که مورد رضایت شما هم انگاری چیز دیگه نمومنده!بسیار خب در این تاپیک راجب هزارن موضوع درهم حرف زدید خارج از سوال تاپیک خودتون.
از این شاخه به اون شاخه
شما در کل و از ریشه مشکل دارید باخدا بهتره از مباحث شناخت و اثبات خدا اغاز کنید اگه دنبال حقیقت هستید.
البته ادمهای محقق هیچ وقت با جبه و اعتقاد قبلی و ووو وارد موضوع تحقیقی نمیوند.
مثل شروع هر کلاسی هر چه در ذهن دارد رو پاک کیند و از اول شروع به شناخت خدا کنید.
اولین کلمه برا مسلمون شد شهادت دادن به وجود خداست .تا الفبای زبان رو ندونید نمیتونید متنی راجب یک جراحی پیچیده رو به اون ززبون بخونید و متوجه بشید!
گفتم که در این تاپیک وجود خدای اسلام را با همان ویژگیهای موصوفش و واقعیات دیگر دین را میپذیریم. سوال این است که چرا باید از این خدا اطاعت کرد؟ اشکال اصلیای که به او وارد کردم که چرا محترمانه با انسانها ارتباط برقرا نکرده است و با زبان تطمیع و تهدید و امثال اینها به هر شکل میخواهد به اطاعت وا دارد. به علاوه مجموعۀ دستورات او نتایج خوبی نداشتهاند و زیاد با نرمهای پذیرفته شدۀ مردم امروز جور نیستند. با وجود این اشکالات و اشکالات مشابه چرا باید از او اطاعت کرد از روی ترس؟ برای رسیدن به بهشت؟ از روی عشق؟ اگر از روی عشق است چرا باید عاشق او شد! در حالی که چنان مجازاتهایی به نظر وحشیانه در نصوص موجودند.
من فکر میکنم باید ارزشهایی انسانی در این خدا یافت و او را برخی اتهامات که برخی ذکر شد مبرا کرد تا قابل اطاعت شود. ذکر این ارزشها و برطرف کردن این اتهامهای مذکور میتواند یک پاسخ به سوال باشد.
برخی بحثهای جانبی هم پیش آمدند یا سوال شد یابه عنوان یک واقعیت بیان شد.
[="Tahoma"][="Navy"]ببینید نشان صریحی از اینگزاهها فلاسفه در قرآن و حدیث بدهید. قرار نیست که به فلاسفه ایمان بیاوریم و هر چه گفتند بپذیریم. البته با توجه به ابهام آیات و اشاره وار بودنشان هر آیهای مثال بزنید میتوانم بگویم شاید منظورش چیز دیگری است. احادیث هم گاه همین گونهاند جز آن که میتوان به آنها ایراد سندی هم گرفت.
البته غرض ایراد گرفتن نیست بلکه دست یافتن به سندی انکار نشدنی است.
سلام
این هم دلیل قرآنی بر یگانگی عمل و پاداش : [=Traditional Arabic]وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90)
می فرماید جزای جهنمیان چیزی جز اعمال آنها نیست
و در اینکه قیامت چیزی جز آشکار شدن حقیقت خود انسان نیست:
یوم تبلی اسرائر
روزی که سریره ها آشکار شود
مغفرت نمیخواهیم بهتر است یک لیست دقیق و بی ابهام از کارهایی که موجب عذاب آخرت میشود به ما داده شود. مغفرت پیش کش. در حال حاضر با این اسلامی که به ما رسیده در مورد درست و غلط بودن خیلی از کارها ابهام جدی داریم. مثلا دائمی بودن احکام حدود مشکوک است. نماز مسافر احکامش مبهم است. و خیلی ابهامات دیگر. این همه فرقه این همه مرجع و فتواهای متناقض کدامشان به آتش ختم میشود؟ خدا بهتر است کار پیام رسانیش را کامل انجام دهد نمیخواهد منت بگذارد و مغفرت کند آن هم بعد از کلی التماس و بروکراسی آخرش هم بگویند شاید بخشیده باشد شاید هم نه.
لیست داده شده است شما از شبهات و شکوک خود بدرآیید تا برایتان مسجل شود
مدیرت کلان جامعۀ ایران و عربستان قدرت دین و میزان اجرایی بودنش را نشان میدهد. حتی مدیریت زمان امام اول شیعیان که ظاهرا حتی اذان تغییر یافته توسط خلیفۀ دوم را هم تغییری نداد یا نتوانست تغییری بدهد. بر عکس مدیریت غربی در هر جامعهای قابل پیاده سازی است.
هر مدیریتی بدون اطاعت و پیروی و قانونگرایی ره بجایی نمی برد چه شرقی چه غربی
به قول امام علی ع : کسی که اطاعت نشود تدبیرش بی اثر است
مطمئنا پیروی جامعه از تعالیم دین موجب سعادت کامل آن می شود ولی اطاعت یا نیست یا کم است
این اشتباه است. اگر روشی علمی برای اثبات چیزهای غیر مادی وجود داشت خوب بود. این همه مسلمان دانشمند چرا یکیشان این قوانین مخفی را کشف نکرده است؟ چرا یکی از این قوانین در دین نیست که قابل آزمایش دقیق باشد؟
من تا به حال هیچ چیز ماورایی را تجربه نکردهام نه خوابی دیدهام که راست از آب در آمده باشد نه جن و فرشته دیدهام نه سحر ساحر دیدهام نه قدرت عجیبی مثل ذهن خوانی دیدهام نه حتی شفا گرفتن غیر قابل قبولی از امام رضا(ع) و ... سراغ دارم. البته ادعاها و داستانها زیادند اما من ندیدهام. همۀ تجارب من توجیههای مادی دارند. اگر چیزهای با توجیه غیر مادی بود علم کشفش میکرد.
ادله و شواهد کم نیست
حقیقت هستی ما را بسوی ذهنیاتمان سوق می دهد . حتما ذهنیتی ندارید تا بسوی این ادله و شواهد راهنمایی شوید
همین دیشب یک کلیپ کوتاه از یک دانشمند فیزیک آمریکایی می دیدم که بیگ بنگ را دلیل وجود خدا می دانست. می گفت تا چندی پیش ابتدا داشتن جهان بی معنا بود اما امروز ما باور داریم جهان آغازی داشته است. آغازی از عدم. و این ممکن نیست مگر با وجود چیزی در ورای آن.
خوب شما در فضای مطلوب خودتون سیر می کنید و از این چیزها خبری ندارید.
درواقع این اوضاع روانی است که تأثیر میگذارد و ربطی به روحی که در دین میگویند ندارد بلکه میتواند کاملا مادی باشد. مثل کامپیوتری که ویروس گرفته و کند شده است. لابد کسی نداند میگوید روح کامپیوتر درگیر شیاطین شده است در حالی که همه چیز مادی است.
قائلان روح ادله زیادی برای وجود آن دارند اگر توانستید همه آنها را رد کنید شاید آنوقت بتوانید بگویید همه چیز مادی است
باز این استنباطات فیلسوفانه است و در نصوص پیدا نمیشود.
به روایات مربوط به جهنم و آنها که از جهنم بیرون می آیند مراجعه کنید. ما نصوص را بهتر از شما می شناسیم.
میخواهد کمک کند کمک کند اما چرا کلید این کمک یک دعای بی ربط باشد؟ انگار خدا گیر خودش است با خود میگوید بگذار یک دعای بی ربط بکند که فلان چیز را درست کنم یک خرده پیش میرود متوقف میماند تا دعای بعدی از راه برسد!
من ماندهام چرا این همه آدم با چنین توجیه خنده داری قانع میشوند! خب مثل آدم اعتراف کنید دعا کنیم برآورده نمیشود دیگر! چرا میپیچانید؟ تازه برای این که باز هم دعا کنیم میگویید شاید هم حالا همان چیزی را که خواستهای برآورده کرد. اصلا نمیخواهم هیچ چیز را برآورده کند!
شما از جمله کسانی هستید که به بهشت هم بروید از نوع نعمتها و لذتها اشکال می گیرید. روح بیمار مثل مزاج بهم ریخته است که هرچه غذای خوب هم که به او بدهی پس می زند. امیدوارم بهبودی بیابید.
یعنی اعدام میکند. میرود با غیر مسلمانان میجنگد و آنها را به خاک و خون میکشد تا یا تسلیم شوند و یا به داد جزیه قانع شوند. دست میبرد. با بردههای مؤنث نه ساله رابطۀ جنسی برقرار میکند و این همه را انسانیت میداند! فکر نمیکنید کارهای شیطانی را انسانیت مینامید؟ آیا درست و غلط انسانی را فراموش کردهاید و درست و غلطی را که چند نفر مرجع تقلید از متون مبهم و پر از تحریف اسلامی درآوردهاند انسانیت میدانید؟ به همین خاطر نیست که ایران به جای این که برای گرسنههای افغانستان ایران و آفریقا غذا تهیه کنید موشک میسازد و به گروههای مخالف میدهد؟ یا افرادی را به خاطر دینشان از تحصیل محروم میکند یا به خاطر گرایش سیاسیشان اعدام میکند؟
همه می دانند که همه این کارها به نحو صحیحش از اقتضاءات جهان بیماری است که جراح دلسوز مجبور است در آن انجام دهد. دین با انسانها دشمنی ندارد بلکه از سر دلسوزی زیاد در برخی امور سختگیری می کند که جامعه سلامتی خود را باز یابد. البته ما پاسخگوی جنایت گروههای مزدوری که مدعیان انسانیت آنها را تسلیح کرده و به جان ملتها انداخته اند نیستیم.
آیا آیهای از قرآن هست که کمتر از سه برداشت متناقض بشود از آن کرد؟
وقتی آینه اندیشه انسان کج و معوج باشد بیشتر از این هم می شود برداشت متناقض کرد
خیر این نظر امام خمینی است. فقط او خود را خدا ننامید بلکه خود را نمایندۀ تامالختیار خدا نامید (که عملاً با خدا فرقی ندارد). او فرامینش را مانند امر خدا واجب الاطاعه میدانست و جان مال مردم را در کف قدرت خویش میدید. چنان که پس از او نیز چنین است. این برداشت واقعی است نه سطحی. بلکه برخی متدنین آن چه را واضح است به خاطر پردۀ احساسات دینی نمیبینند.
من هم هیچ چیز جدیدی به ولی فقیه نسبت ندادهام فقط اسمها را حقیقیتر کردم! جالب است بدانید که امام خمینی هیچ گاه اجازه نداد خبرگان بر او نظارت کنند و این روش همچنان ادامه دارد.
آمدند گفتند همه چیز دست خداست. اما خدا کو! لابد یک نمایندهای دارد! نمایندهاش کیست؟ خب منم دیگر! شما هر چه را خدا از طریق نمایندهاش میگوید اجرا کنید! جالبتر آن که از حب ولایت حرف میزنند. بیایید مرا دوست هم داشته باشید! من نمیدانم کجای یک پیرمرد با چهرهای درهم را باید دوست داشت! یا چرا باید حرفهای کسی که که جدیدترین کتابی را که خواند از چند صد سال پیش است پذیرفت! بله این که میپرسم چرا باید از خدا اطاعت کرد یک دلیلش هم همین سوء استفادهها از احساسات و پیشینۀ دینی مردم است.
این ولایت ستیزی عاقب کسانی است که در مراحل مختلف با حقیقت جنگیدند.
ما از این دو بزرگوار چیزی جز پاکی و پرهیزکاری و دوستی با مردم و مبارزه با استکبار ندیده ایم. آنها با وجود مقام بلند خویش هیچ سوء استفاده ای نکرده اند. اما بیماردلان به وساوس شیاطین گوش می سپارند و حقایق را وارونه می بینند در حالی که بر هیچ تصور آنها دلیل روشنی وجود ندارد.
برادر
من توصیه می کنم یکی از این دو کار را بکنید
با انصاف و استقلال رای به مطالعه و تحقیق بپردازید
یا به زندگی شخصی خود مشغول شوید و خود را با حقایق عالم درگیر نکنید. گردنکشان بسیار بسیار بزرگتر و قدرتمندتر از شما بوده اند که در این میدان خوار و ذلیل شده اند بهتر است راه دیگری بروید. در ایام دهه فجر انقلاب یاد عبرت انگیزی می کنیم از شاه پهلوی که با چه قدرتی بر ایران حکم می راند اما بخاطر جنگ با حقیقت و امام و مردم به ذلت و خواری افتاد و مرد. می گویند در آخر عمر روزی یکی از فرزندانش سخن نابجایی نسبت به خدا گفت. آن عبرت آموخته زیانکار رو به پسرش کرد و گفت: فلانی با خدا جنگ مکن که من کردم و به اینجا رسیدم.
یا غفار یا تواب
سلام.احوال شما.خوبید؟
منظورم این است که به پیامبر(ص) ازادی داده شده است که به هر تعداد خواست ازدواج کند بر خلاف سایر مسلمانان حداکثر چهار ازدواج را مجازند. این اجازه در متن قرآن آمده است.
ایه رو بیارید.
گفتم که همان خدای اسلام مورد بحث است. هر چه هست و هر جور که مسلمانان توصیفش میکنند.
خوبه.پس من در پست بعدی راجب دستور حرف میزنم در نگاه مسلمانان حقیقی!!!!!
فکر میکنم عقل ما عقل او را نمیفهمد چنان که مهربانی او را نمیفهمد یا تکبر او را. و سؤال پست اول این بود ه چرا باید از او فرنبردار بود؟
اینم باید مسلملن بود تا درکش کرد.چون در دید یه مسلملن که خدارو پذیرفته روی حداقل های خدا حساب باز کرده مثلا یقین داره مهربون ترینه چون خالق میهربونیه ولی نمیدونن چجوری و کجا و در چه حد گشترده هست مهربونیش.که اگه در حداقل ها نمیموندن شاهد این همه دردو رنج کشیدن نبودن!
یا مثلا قبول دارن عاقل ترینه اما نمیدونن چجوری چقدر و وووو
من در پست بعد میگم چرا دستور ولی شما چون حداقل هارو قبول ندارید شاید یه کم عجیب بنطر بیاد بیراتون.
اخه نمیشه مثلا سریال 100 قسمتی رو یهو از قسمت 70 شروع به دیدن کرد!
بالاخره باید به شکلی بفهمیم راست میگوید تا به حرفش گوش کنیم.
خب گفته ولی ادمها متکبرن این و چندتا صفت دیگه خدا رو نباید انسان در خودش پرورش بده .تکبر برا کسی هست که کامله!
خدا میگه تحقیق کن دائم بپرس دنبال شناخت خودت و من گرد اما کدوم مسلمون و چند درصدشون اینجورین؟ هیمن سایت رو ببین چقدر خلوته! البته حق هم دارن طرف از 7 صبح تا 8 شب باید مثل چی بدوندگی کنه بعدشم دیگه نای یبرا تحقیق نداره که بخوات بفهمه خداواقعا چیه و چرا دستور میده!
فکر نمیکنم. قومش از او حمایت میکردند.
از بد روزگار اینکه اولین مخالفینش اقوامش بودن!
هر حکومتی ضرر هم داشته است. غرامت ضررهایی که به فرانسه و دیگر کشورها خورد از مردم آلمان تا حدودی گرفته شد! مثل مصادرۀ زغال سنگهای اسن. که البته مردم با عدم همکاری نگذاشتند.
والا خبر ندارم ولی دست کم 10 میلیون در ایران از گشنگی مردن و ما جبرانی ندیدیم.(البته ربط چندانی به هیتلر نداشت این که گفتم)
به هر حال من از اساس با آرمانگرایی تندروها در ایران مخالفم. از حمایتشان از فلسطین و دخالتهایشان در یمن و سوریه بگیر تا مسائل داخلی و شعارهای مرگ و برخورد با اقلیتها و زندانیان سیاسی و تئوری ولایت فقیه و.... به همه انتقادهایی جدی دارم. این بحث سیاسی اینجا و شاید هر جای دیگر به جایی نمیرسد.
اگه برا یه لحظه این سلاح ها رو کنار بزاریم شک نکید امریکا بین من و شما هیچ فرقی قایل نمیشه!
و شک نکن ایران رو با خاک یکی میکنه
من تند رو نیستم میتونی اینو در تمامسپشتهای من در این سایت متوجه بشید که با همه تیپ ادمی بحث کردم و نقد داشتم بحشون.
حمایت از فلسطین؟امریکا هم حمایت از اسراییل خیلی روشنه هر کس از منافع خودش دفاع میکنه.
اسرایل حمایت میشه چون نزدیک از نظر مذهبی برا مسحیان خیلی جاسگاه مهمی برا ظهور عیسی هست.اگه این موضع براتون جالبه در تایپ جدید براوتن کامل بیارم علت حمایت ارمیکا از اسراییل رو یا تلگرام بحرفیم؟
و براتون کامل بگن حمایت ایران از سه کشور فلسطین سوریه لبان و الان عراق
شما شنیده بودین داعش هدف اصلیش حمله به ایران بوده؟و ایران اونارو در خاک سوریه و عراق هدف قرار داده .میدونید این از بعد نظامی چقدر مهمه؟
ارتش و سپاه بودجه ی دارن. ششپاه ا زبودجه خودش به فلسطین و اینا کمک میکنه اونم کمک نظامی برا امنیت خودش!
امریکا هم که اصلا دخالتی در هیچ کشوری نداره.بمب اتم رو هم ایران زد به ژاپن!!دلار رو هم ایران قیمتشو میبره بالا.چیزی راجب جنگ ارزی میدونید؟
راجب همه این چیزهای که فرمودید مطلب در نت پره و اینجا هم و میتونید تاپیک جدید هم بزنید.
لازم نیست قبول کنید اما همیشه حرفای طرف مقابل رو کامل بشونید.منم همینجورم بلاخره ادم باید به خودش بگه ببین شاید اشتباه میکنم بزار ببینم اونا چه دلایلی دارن.قبول دارین؟
راجب همین شعار بزن شعار مرگ بر امریکا نظرات رو بخون ببیند چقدر بین همن شیعیان ولایت قبول کرده اختلاف هست.پیداش کنید و بخونید جالبه براتون!
راجب اقلیتها هم نمیدونم کدوم و کجا و چی شده.اما اگه منظورتون اهل سنت هیت که بله فقط هفته وحدت یادی میشه ازشون!
و من یرتدد منكم عن دینه فیمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم فى الدنیا و الاخرة
ولی حداقلی رو ازش میدونم.
بله اجرش از بین میره چون اون کارهارو با نیت رضای خدا و غیره انجام داده .الان خدای و چیزی رو قبول نداره پس اون اعمال رو هم قبول نداره و حتی شاید از انجامشون پشیمون هم باشه مثل نماز!
همنجوری که اگه کافر بوده مسلمون بشه اعمال قبلیش از بین میره!
لزومی ندارد زوری باشد. فرهنگ سازی میشود.
اگه اصلاح ژنتیکی جواب میده برا اینکه کسی شراب نخوره زنا نکنه دروغ نگه ووووو
این عالیه !
ولی فکر نمیکنم جواب بده این اصلاح!
ادمها با گفتگو و تحقیق راه انتخاب میکنن که چی باشن.البته تحقیق ناقص یه جور توجیه برا کارهای خلاف انسانه.منظورم شما نستیدا ولی بعضی ادمها میخوان گناه کنن میان میزنن زیر کاسه کوزه خدا و ....خب عزیز من برو مثل مرد گناهتو انجام بده چرا منکر خداو قیامتش میشی.دروغ میگم؟
به من ربطی ندارد که او دزدی را خوب میداند و در این مورد نمیتوانم متوسل به زور شوم. اما این که از من دزدی میکند به من مربوط است. او در عقیدهاش آزاد است و جامعه هم در برخورد با کارهای خلاف قانون.
===
شما هم در عقیده ازادین اما این عقیده داره به خودتون اسیب میزنه و متوجه نستید اینجا خدا وارد عمل میشه و بهتون گیر میده اونم ناجور!قصاص گاه وحشیگری است.
فتم که در این تاپیک وجود خدای اسلام را با همان ویژگیهای موصوفش و واقعیات دیگر دین را میپذیریم. سوال این است که چرا باید از این خدا اطاعت کرد؟ اشکال اصلیای که به او وارد کردم که چرا محترمانه با انسانها ارتباط برقرا نکرده است و با زبان تطمیع و تهدید و امثال اینها به هر شکل میخواهد به اطاعت وا دارد. به علاوه مجموعۀ دستورات او نتایج خوبی نداشتهاند و زیاد با نرمهای پذیرفته شدۀ مردم امروز جور نیستند. با وجود این اشکالات و اشکالات مشابه چرا باید از او اطاعت کرد از روی ترس؟ برای رسیدن به بهشت؟ از روی عشق؟ اگر از روی عشق است چرا باید عاشق او شد! در حالی که چنان مجازاتهایی به نظر وحشیانه در نصوص موجودند.
من فکر میکنم باید ارزشهایی انسانی در این خدا یافت و او را برخی اتهامات که برخی ذکر شد مبرا کرد تا قابل اطاعت شود. ذکر این ارزشها و برطرف کردن این اتهامهای مذکور میتواند یک پاسخ به سوال باشد.
فرض کن شما یه برنامه , یه بازی یه داستان خلق کردید.
شما چون ادم عاقلی هستید از قبل میدونید این کتاب رو ممکنه خیلی ها بخونن از جمله:
یک مذهبی-مذهبی داغ-مذهبی یخ- یک مسلمان-یک مسیحی -یک دزد-یه دانشمند-ابوبکر بغدادی-ترامپ-یه کارگر ساده-دکتر-یه اخوند ووووو
پس شما چیزی مینوید که همه اینهارو جذب کنید و حرف حقتون رو بهشون بزنید و از اونا بخواید مثلا اصلاح ژنتیکی رو بپذیرن!
یه نفر سیگاریه شما بهش میگی دوست عزیزم برو بیرون بکش بیا داخل خونه.اونم اگه رفیقت باشه میگه برام مهم نی دودش بره توی حلقت و سیگارشو همونجا دود میکنه.اما میدونی چی بهت میگه میگه اه بابا کوفتم کردی نفهمیدم چی کشیدم!این حداقل اثر حرف شماست
خدا میدونست از هر تیپ ادمی قرانو میخونه. اونجای که خدا تیکه میندازه میگه اگه ادم بکشی پدرتو درمیارم , اگه کسی این افکارو داشته میترسه ,نترسه هم حداقل اونجای که میخوات ادم بکشه ترس داره
.کنارش میگه اما اگه هم انجام دادی و توبه کردی میبخشمت, و من از همه بخشنده تر و مهربونترم!
اتفاقا من میگم خدا انسان رو شدیدا پرو و لوس کرده. به راحتی میگه ادم هم کشتی میبخشمت!کافی توبه کنی و جبران( که حالا بحثش پیچیده تره و بازم باید جای دیگه برسی بشه)
خدا میگه ادم نکش.فطرت انشان هم همینو میگه-خدا میگه دروغ نگو فطرت انسان هم همینه باور کنید باقی دستورات خدا هم همینه منتها ما متوجه نمیشم .
من برم پست بعد راجب دستور رو تهیه کنم که بیشتر هم از حرفای استاد پناهیان هست.
با سلام مجدد
میدانم شما جز آن چه قرار است ثابت کنید چیز دیگری را ثابت نمیکنید وگرنه در اینجا کارشناس نبودید.
همان طور که عرض کردم شما با پیش فرض وارد بحث می شوید، شما با این ذهنیت وارد می شوید و من را مدافعی می بینید که اینجا گماشته شده ام که به هر طریقی از این اعتقاداتِ تعریف شده دفاع کنم!! به خدا قسم روزی که وارد این رشته شدم با خودم گفتم تمام پیش فرض ها و وابستگی ها را بریز دور و از نو ببینی کدام دین و عقیده بر حق است، و از چیزی که متنفرم این است که انسان از اعتقادی که خودش آن را باور ندارد و نامعقول میشمارد دفاع کند!
امروز هم اگر برایم اثبات شود اعتقادی اشتباه است، بدون تعصب آن را کنار می گذارم، اما من نزدیک به یک دهه است در این رشته، نه فقط اسلام، بلکه ادیان را خوانده و در مورد بعضی مقاله نوشته ام، هیچ اعتقادی، به تعادل و عقلانیت اسلام نیست.
با این حال ولی باز همواره در مورد اعتقاداتم فکر می کنم، سوال مخاطبم را با دقت و بدون تعصب پردازش می کنم، و این را برای هر آزاد اندیشی لازم می دانم، اما گاهی می بینم مخاطبم به طور کامل با پیش فرض ها، و نتیجه از قبل گرفته شده وارد می شود، پیش فرض های رهزن، از کلامش می فهمم که فقط آمده حرفش را اثبات کند، کلامش بوی صمیمیت نمی دهد، و من این را دوست ندارم.
تا زمانی که انسان از قبل موضع خودش را تعیین کرده و وارد بحث شود، آن بحث به نتیجه نخواهید رسید، ما باید در این تاپیک ها با همفکری به دنبال کشف حقیقت باشیم، نه اثبات نظرمان به دیگری، اگر دومی باشد هیچ بحثی در دنیا به نتیجه نخواهد رسید.(ممنونم)
اکثر مردم دنیا الان نامسلمانند و آن مسلمانهایش هم زیاد مسلمان نیستند. پس هدایت نشدهاند.
عیبی ندارد، چون اولا این به خاطر بی خبری آنها از اسلام است، ثانیا: در بسیاری از موارد به خاطر موج های اسلام هراسی است که در اروپا و آمریکا راه می اندازند.
در هر صورت مشکلی پیش نمی آورد چون ما با یک نگاه ساده جامعه شناختی در بین کسانی که معتقد به یکی از ادیان آسمانی هستند به نقش بازدارندگی این عذاب ها اذعان میکنیم، یعنی هر کسی می فهمد که اگر حکم این عذاب ها و ثوابها برداشته شود، در دنیا چه خبر می شود! همین مسئله برای اثبات ضرورت این احکام کفایت می کند.
حرفها برای همه است. یک پادگان را در نظر بگیرید که همه سربازها شرّند و چهارتا سرباز خوب هم هست. فرمانده میآید بر سر همه داد میزند. بر سر آن چهار نفر هم
شما توقع دارید که خداوند با انسان ها جدا جدا حرف بزند؟ یعنی مثل فرمانده پادگان که می تواند چهار نفر را کنار بکشد و با آنها جدا حرف بزند و تهدیدشان کند، چنین توقعی از خداوند دارید؟ روشن است که چنین توقعی ندارید، فقط می گویید در همان قرآن اینگونه سخن بگوید، خب دقیقا خدا هم اینچنین سخن گفته، یعنی وقتی تهدید می کند این تهدیدها ناظر به رفتار است، مثلا می فرماید: اگر فلان کار را بکنید چنین و چنان می شوید، خب کسی که اهل چنین رفتاری نیست.
هرگز آیه ای نداریم که خداوند بگوید: تمام شما را تنبیه خواهم کرد، تمامتان را به جهنم خواهم برد و...
آیا دینی که برداشت اشتباه هم به راحتی از آن ممکن است، حکیمانه است؟
براستی چه رابطه منطقی وجود دارد که برداشتهای اشتباه یا به نظرم بهتر است بگوییم مغرضانه را به پای دین بنویسیم؟ به عبارت دیگر برداشت اشتباه دیگران چه تلازمی با غیر حکیمانه بودن دین دارد؟
اینجا هم حرف از فروش است. فروش جان در ازای خشنودی خدا
چرا به جای آن «فدا کردن» یا «ایثار کردن» گذاشته نشده است؟
خواهش می کنم دقت بفرمایید:
وقتی سخن از فروش جان در برابر رضایت است فقط، نه بهشت و جهنم، نه ترس و شوق، قطعا پای محبت در میان است، نه چیز دیگر! قران می خواهد بفرماید سایر مردم جانشان را در برابر بهشت یا جهنم با خدا معامله می کنند، اما علی(ع) کسی است که جانش را در برابر رضایت خدا معامله می کند، یعنی فقط می خواهد رضایت خدا را به دست آورد، نه پاداش او را، و نه اینکه از عذاب او دور باشد! و اگر در نیت او پای بهشت و جهنم در میان نباشد چیزی نمی ماند جز محبت! یعنی او جانش را میدهد برای رضایت محبوب و معشوقش.
ایثار در جایی گفته می شود که شما از آنچه نیاز داری بگذری به خاطر نیاز دیگران، اما خدا به جان من و شما بلکه به هیچ چیزی نیاز نداردف لذا کلمه ایثار برای خدا اساسا معنا و کاربرد ندارد، اما معنای فدا شدن در همان معامله جان برای رضایت محبوب وجود دارد.
بحث این است که چرا باید از خدا اطاعت کرد. باید در خدا ارزشهایی پیدا کرد و ثابت کرد ضدارزش ندارد که از نظر انسانی موجودی قابل اطاعت باشد. مثلاً اگر شیطان انسانها را آفریده بود و خود را مالک انسان مینامید باز هم انسان باید از او اطاعت میکرد؟ حالا یک کسی ما را درست کرده یا ادعا میکند درست کرده و خود را الله نامیده است. چرا باید از او اطاعت کرد؟
بحثش مفصل است، اما اجمالا اینکه درست می فرمایید، اطاعت از هر کسی نیازمند دلیل است، طبق برهان امکان و وجوب سلسله موجودات باید به یک موجودی ختم شود که واجب الوجود باشد، و نقص در موجودی که واجب الوجود باشد راه ندارد، پس قطعا عقل می گوید باید از چنین موجودی اطاعت کرد، ولو اینکه حکمت برخی اوامر و نواهی اش را ما نفهمیم.
روشن است که تهدیدهای خدا شامل منحرفین و گنهکاران است، جایی مومنین به خاطر ایمان و تقوایشان تهدید نشده اند، پس کسی که اهل اطاعت، اهل محبت با خداست از این تهدیدها ناراحت نمی شود، و برایش حکم یک هشدار را دارند؛ من همه چیز را منطقی و در سر جایش می بینم.
حالا شما اسمش را بگذارید روشهای تربیتی نه سیاستبازی. چه فرقی میکند. اصلش این است که انسانها را عاقل نمیپندارد بلکه انگار کودکانی میپندارد که باید با حقههای مختلف سر به راه شوند. به یکی وعدۀ شکلات میدهد، به یکی میگوید «میزنمتا» و به یکی میگوید «دیگه دوسِت ندارم».
باور نمی کنید که عقل بسیاری از مردم چون یک کودک می ماند، مشکل این است که شما خودتان را به همه مردم سرایت می دهید، برخی ها را واقعا همین تهدیدها نگه داشته و کنترل کرده است، بعید می دانم شما از این بی خبر باشید! شما را به وجدانتان قسم اگر امروز اعلام کنید دیگر بهشت و جهنمی در کار نیست، هیچ مال حرامی را نباید پاسخ گو باشید و هیچ تعرضی عذاب ندارد، و هیچ کار خیر وکمک به دیگری هم در آخرت پاداش نخواهد داشت، وضع جامعه در آن صورت چه می شود؟
این تهدیدهای خدا از حد سختگیری گذشته است. خیلی هم گذشته است. وعدۀ سوزاندن!وعدۀ رابطۀ جنسی. شما فکر کن یکی بیاید به عدهای وعدۀ رابطۀ جنسی بدهد! آیا زشتتر و تحقیرکنندهتر از این وعده میشود وعدهای داد؟
متاسفانه شما فقط یک بُعدی نگاه می کند، خواهش می کنم فقط یکی دو دقیقه در کلام بنده که از کلام خدا گرفته شده فکر کنید:
الف) تشویق و عذاب باید متناسب با مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نیست.
ب) خالق انسان می فرماید: «اکثرهم لایعقلون» اکثر انسان ها در رفتارهایشان و انتخاب مسیرهایشان عقلانی رفتار نمی کنند، و تابع دنیا و مادیات هستند.
ج) از نظر خدا این نعمت های مادی بهشت نعمت های درجه دو هستند، و نعمت درجه یک، یک نعمت عقلانی است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ »؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن هاى پاكيزه اى در بهشت هاى جاودان؛ و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است.(توبه 72)
د) پس طبق قرآن از نظر خدا آن نعمت های عقلای و لقاء الله و جایگاه رضوان الهی بالاتر است، اما از نظر مردم این نعمت ها و لذات مادی و...؛ خب حال طبق مقدمه (الف) خدا باید چه کند؟
نگویید رابطه جنسی فقط می تواند برای اعراب مشوق باشد، چرا که همین رابطه جنسی امروزه تبدیل به یکی از پردرآمدترین صنعت های دنیا شده است، خب خدا نمی بایست به این وعده بدهد؟ (البته نعمت های اخروی مضرات دنیوی آنها را ندارد) روشن است که کاملا منطقی است، چون مخاطب در این حد است.
شما یک نمونه از هدایت در قرآن مثال بزنید که برای دانشمندان و امثال انیشتن مناسب باشد. مطمئناً اکثر آنها آنقدر منصف هستند که حرف حق را بپذیرند
«لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»؛اگر در آسمان و زمين، جز «اللَّه» خدايان ديگرى بود، فاسد مى شدند (و نظام جهان به هم مى خورد) (انبیاء:22)
«أَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُون»؛ آيا كسانى كه مرتكب بديها و گناهان شدند گمان كردند كه ما آنها را همچون كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه حيات و مرگشان يكسان باشد؟! چه بد داورى مىكنند.(جاثیه:21)
«ُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْه»؛ كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمىتوانند آن را باز پس گيرند!(حج:73)
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون»؛ تو هرگز پيش از اين كتابى نمى خواندى، و با دست خود چيزى نمى نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، (در قرآن و اینکه از جانب خداست) شك و ترديد كنند!(عنکبوت:48)
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون»؛ و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى خواند، پاسخ مى گويم! پس دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!(بقره:186)
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما ( فرقان) وسيله اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى دهد.(انفال:29)
و هزاران آیه دیگر، بلکه تمام قرآن.
قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدي سَبيلاً
در این آیه میگوید علت اعراض انسان شاکلهاش است و شاکلهاش را چه کسی درست است؟ معلوم است خدا؟ پس در آیۀ قبل خدا داشت به خودش اعتراض میکرد! در این جا و تقریبا هر جای دیگر منطق قرآن برای من جا نمیافتد.
خب عرض کردم باید کاملا بر آیات و روایات مسلط بود تا چنین نتیجه ای گرفته نشود، درست است که همه چیز منتسب به خداوند است، اما آیا انسان هیچ نقشی ندارد؟ کسانی که در کربلا آن جنایت را کردند درست است که به خطر شاکله آنها بود اما این شاکله را چه کسی ساخته بود؟ خداوند به طور جبری؟ یا خود آنها طبق قواعد و قوانین حاکم بر عالم؟ امام حسین(ع) فرمود لقمه حرام است که از اینها چنین شاکله هایی ساخته است، یا امیرالمومنین(ع) می فرماید مراقب رفتارت باش که شاکله تو را می سازد، پس رفتار و درون انسان رابطه متقابل داشته و در یکدیگر تاثیر می گذارند، روایات دال بر این موضوع فوق حد شمارش هستند.
به نظر میرسد قرآن روش اول را دارد. در حالی که روش دوم صادقانهتر و انسانیتر است.
تشبیه شما منطقی نیست، آیاتی که درپست اول اشاره کردم را دوباره ببینید، مجازات های قرآنی را با لولو مقایسه می کنید؟! قرآن می فرماید حقیقت رفتار شما این است، دنیا و آخرت فرق دارد، از یک امر حقیقی سخن می گوید، می گوید باطن لقمه حرام آتش است، تشبیه نمی کند تا بگویید باید بهتر تشیه می کرد یا بدتر!
ثانیاً انتقام گیر بودن خدا با استناد به خدا فرق دارد. انتقام یک حس منفی است که خدا میگوید من این حس منفی را دارم
این سوالات به خاطر رجوع به ترجمه های قرآن و مبتنی ساختن استدلال بر ترجمه هاست، و ثانیا غفلت از سایر ادله قرآنی و روایی، یا به تعبیری جزء نگری به جای کل نگری
ببینید انتقام از «نقم» به معنای انکار است(مفردات، ج1، ص822؛ قاموس قرآن، ج7، ص105) یا مکافات با عقوبت(لسان العرب، ج12، ص590) یعنی هر کسی کسی را عقوبت کرد از او انتقام گرفته شده است، اصلا پای یک مسئله شخصی در میان نیست طبق قاعده لغت، بر خلاف بار معنایی انتقام در زبان فارسی، که مثلا کسی می خواهد حس تنفرش ر ا بیرون بریزد می گوید از تو انتقام می گیرم و از این حرفها!
علاوه بر این که اگر در یک نگرش کل نگر هم ورود پیدا کرده و همه قرائن و ادله را با هم ببینیم به این نتیجه می رسیدیم که طبق عقل، طبق آیات و روایات دیگر اصلا احساسات در خدا راه ندارد که بعد بنشینیم حس انتقام را توجیه کنیم!
در مورد تکوینی بودن آثار اعمال واقعا از رویکرد شما تعجب کردم، خودتان پذیرفته اید که اعمال در قیامت حاضر می شوند:
این جا هم از وجود اعمال به شکلی سخن میگوید
اما بعد به جای استدلال چیدن برای رد، با شاید و اگر و اما ورود کرده اید:
شاید منظور «به خاطر» اعمالی که انجام شدهاند باشد
و سپس نتیجه را این گونه گرفته اید:
میبینید چه قدر شبیه خیالبافی است و هیچ چیز زیاد با عقل جور در نمی آید و صاحبان دین باید با یک زحمتی یک توجیهی بیاورند!
در حالی که قرآن تصریح دارد بر اینکه خود حضور این اعمال مایه عذاب است به طوری که مجرمین آرزو می کنند ای کاش بین آنها فاصله می افتاد: «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيدا»
در مقابل چرا فرشتگانی را در جهنم مثال نزدهاند که آنها مشغولند!؟
اتفاقا آن هم در حدیث معراج آمده است.
هیچ کس پدر و مادرش را برای کتک زدنهایش دوست ندارد. بلکه تنها مهربانیهایشان موجب دوست داشتن است و اگر مهربانیای در کار نباشد علاقهای هم در کار نخواهد بود.
حتی بنابر این فرض بالاخره می توان پدر و مادری که هم رحمت دارند و هم غضب را دوست داشت، خداوند هم وضعیت مشابهی دارد، پس می توان او را هم دوست داشت، خصوصا که ما طبق ادله پذیرفته ایم که رحمت و غضب الهی کاملا منطقی است و در مصداق کار خوب و بد بودن اشتباه نمی کند، اما پدر و مادر ممکن است گاهی کارِ خوب ما را بد تلقی کرده و بر ما غضب کنند.
و همچنین علاوه بر اینکه رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته است: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»؛ ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته!(ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج1، ص363)
سلام به همگی
واقعا بحث خوبی است.
به خاطر این بحث وارد سایت شدم.
اگر پیغمبر(ص)، اسلام را به ما نداده بود الآن داعش و القاعده و ... هم نبودند.
دوست عزیز ، این چه فرمایشی است؟
اگر کسی وسیله ای را برای استفاده مفیدی بسازد ، بعد یک نفر از آن سوء استفاده کند ، آیا باید فرد سازنده اولی آن را خاطی بدانیم؟
میدانید که پنی سیلین داروی بسیار مفیدی است.
شاید هم بدانید که برخی از افراد بر اثر تزریق پنی سیلین می میرند: اینجا
پس باید بگوییم اگر فلان دانشمند ، پنی سیلین را کشف نکرده بود ، الان خیلی از افراد در اثر شوک پنی سیلین نمی مردند؟؟
آیا اگر چرخ گوشت ، باعث قطع شدن انگشتان دست کسی شد ، باید سازنده آن را زیر سئوال ببریم؟
منظورم این است که به پیامبر(ص) ازادی داده شده است که به هر تعداد خواست ازدواج کند بر خلاف سایر مسلمانان حداکثر چهار ازدواج را مجازند. این اجازه در متن قرآن آمده است.
واقعا همین طور است دوست عزیز؟ مطمئن هستید؟
میشه بپرسم منبع این نظرتان چیست؟
من از قرآن برایتان نقل میکنم که طبق فرمایش شما چنین اجازه ای را به پیامبر داده است:
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا
از اين پس ديگر [گرفتن] زنان و نيز اينكه به جاى آنان زنان ديگرى بر تو حلال نيست هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد به استثناى كنيزان، و خدا همواره بر هر چيزى مراقب است.
سوره احزاب - آیه 52
ایه رو بیارید.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً
آیات اولیۀ سورۀ تریحم هم دعواهای زن و شهورهای پیامبر(ع) اشاره دارد که ظاهرا پیامبر(ص) سوگند خورده بوده با یکی از زنان معاشرت نکند (به نظر به خاطر دعوا یا چیزی شبیه آن) و آن آیات آمدند تا بگویند این سوگند باطل است راحت باش! واقعا من نمیدانم خدا چرا در دعواهای زن و شوهری دخالت میکند و حالا میکند بکند به ما چه ربطی دارد که باید در قرآن بخوانیم!؟ سران دینی برای همینها هم توجیه ساختهاند!
یه مسلملن که خدارو پذیرفته روی حداقل های خدا حساب باز کرده مثلا یقین داره مهربون ترینه چون خالق میهربونیه ولی نمیدونن چجوری و کجا و در چه حد گشترده هست مهربونیش.
مستندی میدیدم که در برکهای خشکسالی شده بود و حیوانات یکی یکی از بی آب میمردند عدهای از آنها بر سر آب نزاعهای دردناکی میکردند یک میمون یک چالۀ آب را صاحب میشد و نمیگذاشت حیوانی نزدیک شود. تا این که یک دفعه باران آمد گفتیم خب دیگر مهربانی خدا گل کرد اما فقط یک باران کوتاه بود و دوباره روند خشکی پیش رفت و همه مردند و تمساحهای گلی که به سایه پناه برده بودند و مردند و خشک شدند. آنجا بود که فهمیدم من مهربانی خدا را نمیفهمم! چون در نگاه من نظاره گر این رنج بودن و قدرت داشتن برای برطرف نکردنش نامهربانی است.
دیوید اتنبورو طبیعت شناس معروف که حتما مستندهایش را در تلویزیون دیدهاید دقیقا همین را میگوید وقتی دربارۀ خالقیت از او میپرسند:
My response is that when Creationists talk about God creating every individual species as a separate act, they always instance hummingbirds, or orchids, sunflowers and beautiful things. But I tend to think instead of a parasitic worm that is boring through the eye of a boy sitting on the bank of a river in West Africa, [a worm] that's going to make him blind. And [I ask them], 'Are you telling me that the God you believe in, who you also say is an all-merciful God, who cares for each one of us individually, are you saying that God created this worm that can live in no other way than in an innocent child's eyeball? Because that doesn't seem to me to coincide with a God who's full of mercy'.
یا داستان امام حسین(ع) یا داستان پیامبران که نمایندههایش هستند که بدترین حوادث رخ میدهد و خدا نگاه میکند و با چشمانی مهربان همۀ این مصیبتها را میبیند و مهربان است. مهربانی که شدید العقاب و جهنم را با آن شکنجههای وحشتناک ساخته است. مهربانی که شاید حکم سنگسار را تأیید کرده است. مهربانی که من مهربانیش را نمیفهمم. البته در تاپیکی دیگر در این مورد صحبت کردم با کارشناس همین تاپیک. حالا برای این که همچنان مهربان بماند و تناقض حل شود تنها راه این است که بگویم مهربان است اما یکجور دیگر. جوری که من نمیفهمم. همین طور در مورد علم و عقل او و سایر ویژگیهایش.
خب گفته ولی ادمها متکبرن این و چندتا صفت دیگه خدا رو نباید انسان در خودش پرورش بده .تکبر برا کسی هست که کامله!
ببینید مبلغین دینی یک چیزهایی گفتهاند و شما هم منطقی یافتهاید و قبول کردهاید. اما به نظر من منطقی نیست. اولا تکبر خدا مبهم است:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56989&p=890670&viewfull=1#post890670
یعنی متکبر است یک جوری که ما نمیفهمیم. ثانیا برخورد متکبرانه انسان را ناراحت میکند حالا طرف مقابل خدا هم باشد باشد. اگر خداست چرا درست و محترمانه حرف نمیزند؟ مگر کامل نیست پس باید محترمانهترین هم باشد! مبلغبن اینها را نمیگویند میآیند یک چیزهایی را در سر مردم میکنند که ساکت شوند! اما این برای مردم عادی خوب است نه کسی که بیشتر فکر میکند.
خدا میگه تحقیق کن دائم بپرس دنبال شناخت خودت و من گرد
من بر عکس میگویم مسلمانان اگر میخواهند ایمانشان قوی بماند هیچ چیز نپرسند هیچ تحقیقی نکنند که متوجه چیزهایی میشوند که تردیدهایشان را میافزاید! مثلا میفهمند که هیچ سندی بر معجزه داشتن پیامبر(ص) نیست! در حالی که غالیان معجزات عجیب و غریبی برایش ذکر کردهاند از جمله این که همیشه بالای سرش یک ابر حرکت میکرده است! یا سایه نداشته است!
از بد روزگار اینکه اولین مخالفینش اقوامش بودن!
مخالف شاید. اما هر کس به پیامبر(ص) تعرض میکرد با قوم پیامبر رو به رو بود برای همین او مصون بود و بردهها نه!
اگه برا یه لحظه این سلاح ها رو کنار بزاریم شک نکید امریکا بین من و شما هیچ فرقی قایل نمیشه!
و شک نکن ایران رو با خاک یکی میکنه
اینها توهماتی است که تندروها در ذهن ما کردهاند همین اخیرا یک ناو آمریکایی در خلیج فارس به یک کشتی ایرانی که دچار مشکل شده بود کمک کرد. البته اگر سپاه ایران بود به جای کمک گروگان میگرفت. اوباما خود برای رهبر ایران نامه فرستاد که بیا اختلافات را حل کنیم. تونی بلر زنگ زد به مجلس آمریکا که فعلا تحریم تصویب نکنید و اوباما در آخرین روزها آن مصوبۀ تحریم را امضا نکرد تا بگوید من موافق نیستم. اینها هیچ کدام در رسانههای حکومتی بازتاب نداشته است. پلیس ایران با مردم مثل حیوان برخورد میکند و کلیپهایش در فضای مجازی دور میگردند و رهبر و تلویزیون ایران از پلیس آمریکا شکایت میکنند که چرا زیاده روی میکنید! شاید شما تحت تأثیر رسانههای نظام هستید که اخبار را گزینشی طوری میگویند که مردم از آمریکا متنفر شوند. وگرنه بدبختی و دشمن اصلی در همین ایران است! تندروی و آرماگرایی به جای منطق و پیگیری منافع ملی.
؟امریکا هم حمایت از اسراییل خیلی روشنه هر کس از منافع خودش دفاع میکنه.
بله همان طور که ایران از بشار اسد ظالم حمایت میکند چون همپیمان اوست! آمریکا در حمایت از اسرائیل از جان آمریکاییها مایه نگذاشته اما ایران از جان ایرانیها برای حمایت از بشار اسد مایه میگذارد. در ضمن اسرائیل خیلی بهتر از آن است که ایران توصیف میکنند همین فلسطینیها مبارز مریض ئ زخمی که میشوند به بیمارستانها اسرائیلی مراجعه میکنند. حتی سربازان اسرائیل در برخی مناطق فلسطینی کمکهای بشر دوستانه هم توزیع میکنند. حالا چهارتا تندرو اسرائیلی یک غلطهایی هم میکنند که ایران روی آنها زوم میکند میگوید ببینید چه وحشیهایی هستند! در حالی که پلیس ایران وحشیتر است به استناد کلیپهایی که در فضای مجازی است.
اسرایل حمایت میشه چون نزدیک از نظر مذهبی برا مسحیان خیلی جاسگاه مهمی برا ظهور عیسی هست.اگه این موضع براتون جالبه در تایپ جدید براوتن کامل بیارم علت حمایت ارمیکا از اسراییل رو یا تلگرام بحرفیم؟
با تلگرام میشود بحث کرد آی دی من آن کنار هست. اما به نظر من تندروهای ایران تئوریهای توهمی زیادی را برای اسرائیل و آمریکا میسازند که بر عکس این تئوریها برای ایران درستترند. مثلا ایران پس از گروهک سازی در یمن و فلسطین و لبنان که همه را به جنگ کشاند اقداماتی برای گروهک سازی در آمریکا و مکزیک انجام داده است! فکر نکنید ایران توطئه نمیکند. بلکه از همۀ آنها بدتر است. آنها لااقل پست طرحهایشان که مورد تأیید چند کشور است دنبال دموکراسی و انسانیتند اما ایران پی آرمانگرایی و صدور انقلاب. ایران توطئۀ داخلی هم میکند نمونهاش آن اتوبوس نویسندههای مخالف نظام که میخواست بفرستد ته دره و شانس آوردند و نجات یافتند. همۀ اینهایی که در مورد توطئه گری و دشمنی آمریکا میگوید بیشترش لایق خودش است. این بحثهای سیاسی را رها کنم بهتر است.
شما شنیده بودین داعش هدف اصلیش حمله به ایران بوده؟و ایران اونارو در خاک سوریه و عراق هدف قرار داده .میدونید این از بعد نظامی چقدر مهمه؟
ارتش و سپاه بودجه ی دارن. ششپاه ا زبودجه خودش به فلسطین و اینا کمک میکنه اونم کمک نظامی برا امنیت خودش!امریکا هم که اصلا دخالتی در هیچ کشوری نداره.بمب اتم رو هم ایران زد به ژاپن!!دلار رو هم ایران قیمتشو میبره بالا.چیزی راجب جنگ ارزی میدونید؟
راجب همه این چیزهای که فرمودید مطلب در نت پره و اینجا هم و میتونید تاپیک جدید هم بزنید.
لازم نیست قبول کنید اما همیشه حرفای طرف مقابل رو کامل بشونید.منم همینجورم بلاخره ادم باید به خودش بگه ببین شاید اشتباه میکنم بزار ببینم اونا چه دلایلی دارن.قبول دارین؟
راجب همین شعار بزن شعار مرگ بر امریکا نظرات رو بخون ببیند چقدر بین همن شیعیان ولایت قبول کرده اختلاف هست.پیداش کنید و بخونید جالبه براتون!راجب اقلیتها هم نمیدونم کدوم و کجا و چی شده.اما اگه منظورتون اهل سنت هیت که بله فقط هفته وحدت یادی میشه ازشون!
تمایل داشتید بحث میکنیم اما من به سختی قانع میشوم چون چیزهای دیگری میدانم.
ا اینکه کسی شراب نخوره زنا نکنه دروغ نگه ووووو
ببینید اینها احکام اسلام برای اعراب دور و بر پیامبر(ص) بود. این احکام به جای قانون و پلیس آمده بود. آن زمان که قانون نداشتند. با احکام کنترل میکردند. امروزه با سیستمهای قانونی جدید نیازی به چنین احکامی برای کنترل جامعه نیست. شرایط آن زمان با الان فرق دارد. در آن زمان کنیزها بودند و ارتباط جنسی با کنیز با اجازۀ صاحبش (حتی به زور) جایز بود و حلال! یعنی یک مردی نیاز جنسی داشت و زن نداشت میرفت به دوستش میگفت یک ساعت کنیزت را بده با او کار دارم! حالا آن کنیز ممکن است ده ساله باشد. طبیعی و حلال بود! (چه بسا بر آن کنیز اطاعت واجب باشد:-o) این امروزه با تجاوز به عنف فرقی ندارد. خدای مهربانترین و عاقلترین و... همین احکام را آورده است. حالا با وجود این حکم با وجود این که پیامبر در 23 سال پیامبریش حدود بیست همسر داشت و عایشه را ظاهرا در 9 سالگی عقد کرد، شما میگویید زنا مورد تأیید اسلام نیست! اول باید چهار کلمه عقد موقت بخوانند بعد! خب بخوانند. آنچه در مورد رابطه بد است در غرب هم بد است. در غرب هم تجاوز به زور یا به کودکان مجازات سنگین دارد. همین قدر محدودیت خوب است. لازم نیست قوانین اعراب زمان پیامبر(ص) امروز اجرا شوند. شرایط عوض شده است. فکر میکنم خود قرآن هم برای آنها که توانایی ازدواج ندارند کنیزها را پیشنهاد کرده باشد (با این توضیح که عفاف بهتر است). متن آیهاش یادم نیست. حالا با این آزادیهای جنسی زمان پیامبر و خود پیامبر(ص) مبلغین میآیند در تلویزیون میگویند تنها راه ازدواج است، حرام اندر حرام، پلیس امنیت اخلاقی روسریها را تا روی دماغتان بکشید همین قدر که بتوانید نفس بکشید خوب است تازه آن هم مکروه است و بهتراست نفس نکشید. حالا اگر جلویتان را هم ندیدید مهم نیست عصای سفید دستتان بگیرد مهم این است که نامحرم شما را نبیند!
در مورد شراب هم بیشتر امر شخصی است مثل دین و عقیده. اگر ضرری برای جامعه درست کرد مجازات دارد مثلا اگر مست رانندگی کرد مجازات میشود. دروغ را هم مسلمانان انگار بیشتر میگویند مثلا این را ببینید:
http://www.aparat.com/v/vJQwX
فکر میکنم فلسفی در یکی از سخنرانیهایش گفت دروغ واجب است اگر مصلحت باشد یا چیزی شبیه به این.
تحقیق ناقص
تحقیق کامل وقتی است که خود پیامبر(ص) در دسترس باشد. اما کو؟ بیشتر این فلسفه بافیهای دینی مال پس از پیامبر(ص) است. وقتی خود مراجع دو سوم اصول کافی را برای فتوا دادن نامعتیر میدانند چه تحقیقی و چگونه!
دزدهااخرش بر علیه شما و قانون شما قیام میکنن و قانون خودشون رو بنا میکنن.
دموکراسی یعنی همین آن وقت غیر دزدها زندانی میشوند. خیلی هم طبیعی است. اما واقعیت این است که همیشه اکثر انسانها درست کارند و دزدی و هر کاری را که به همنوعشان آسیب بزند نمیپسندند. یعنی انسانیت دارند. شما نمیتوانید این انسانیت را به خاطر دین بدانید. انسانها نوع دوستند ولو کافر باشند.
متوجه نستید اینجا خدا وارد عمل میشه و بهتون گیر میده اونم ناجور!
انسانها برای ادارۀ خود وجامعهشان به خدا و تعالیمش نیازی ندارند. ادارۀ جامعه با تعالیم خدا هم که تا به حال موفق نبوده است.
یک فردی میزنه زیر گوش من منم با همون شدت میزنم زیر گوشش
و درگیری و کینه به وجود میآید. گاندی در مبارزات به پیروانش توصیه کرده بود اگر آنها خواستند با باتوم شما را بزنند شما حتی حق ندارید دستتان را برای دفاع از خود بالا بیاورید. همین شد که نهضتی عظیم در هند به راه افتاد و بریتانیاییها فهمیدند دیگر جایشان در بریتانیا نیست.
تعالیم مسیحیت هم که در مورد سیلی معروف است. اما اسلام حس انتقام جویی اعراب را معتبر در نظر گرفته است! همان طور که مراسم حج و سنگ حجر الاسود اعراب مشرک را معتبر در نظر گرفت همان طور که برده داری اعراب را معتبر دانست همان طور که ماههایی را که اعراب مشرک حرام اعلام کرده بودند حرام اعلام کرد!
فرض کن شما یه برنامه , یه بازی یه داستان خلق کردید.شما چون ادم عاقلی هستید از قبل میدونید این کتاب رو ممکنه خیلی ها بخونن از جمله:
یک مذهبی-مذهبی داغ-مذهبی یخ- یک مسلمان-یک مسیحی -یک دزد-یه دانشمند-ابوبکر بغدادی-ترامپ-یه کارگر ساده-دکتر-یه اخوند ووووو
پس شما چیزی مینوید که همه اینهارو جذب کنید و حرف حقتون رو بهشون بزنید و از اونا بخواید مثلا اصلاح ژنتیکی رو بپذیرن!
یه نفر سیگاریه شما بهش میگی دوست عزیزم برو بیرون بکش بیا داخل خونه.اونم اگه رفیقت باشه میگه برام مهم نی دودش بره توی حلقت و سیگارشو همونجا دود میکنه.اما میدونی چی بهت میگه میگه اه بابا کوفتم کردی نفهمیدم چی کشیدم!این حداقل اثر حرف شماست
خدا میدونست از هر تیپ ادمی قرانو میخونه. اونجای که خدا تیکه میندازه میگه اگه ادم بکشی پدرتو درمیارم , اگه کسی این افکارو داشته میترسه ,نترسه هم حداقل اونجای که میخوات ادم بکشه ترس داره
.کنارش میگه اما اگه هم انجام دادی و توبه کردی میبخشمت, و من از همه بخشنده تر و مهربونترم!
اتفاقا من میگم خدا انسان رو شدیدا پرو و لوس کرده. به راحتی میگه ادم هم کشتی میبخشمت!کافی توبه کنی و جبران( که حالا بحثش پیچیده تره و بازم باید جای دیگه برسی بشه)
خدا میگه ادم نکش.فطرت انشان هم همینو میگه-خدا میگه دروغ نگو فطرت انسان هم همینه باور کنید باقی دستورات خدا هم همینه منتها ما متوجه نمیشم .
من با همین نگاه تربیتی خدا مشکل دارم و میگویم محترمانه نیست. محترمانهاش را رها کن گاه وحشیانه و گاه وقیحانه به نظر میآیند. مثل وعدۀ حور. من میگویم این حداکثر زبان حرف زدن با اعراب بی سواد 1000 سال پیش است. آنها که با ادرار شتر دست و روی خود را میشستند. آنها که امروزه هم از نظر هوشی جز کم هوشترینها هستند (و ایرانیها نیز).
این برخورد و این تصویر از خدا به من چه ربطی دارد؟ چرا هیچ صدایی در اسلام نیست که بازی با احساسات را کنار بگذارد و بگوید آن دنیا چه خبر است. اعمال نیک و بد دقیقا کدامند. چرا به جای بازی با احساسات نگفته است حکومت مسلمانان باید چگونه باشد. خیلی چیزهای مهمتر بود که باید به صورت علمی و خارج از بازی تربیتی به قول مبلغین به ما اطلاع میداد. همین روش برخورد عامیانه و احساسی است که امروزه خیلیها را از اسلام دور کرده است. چه کسی گفته است مخاطب خدا در اسلام منم و چرا من باید از او اطاعت کنم؟ این وعده و وعیدههایی که هست واین لحن و این دستورات به درد من (و مردم امروز) که نمیخورد. چرا باید فکر کنم مخاطب خدا منم (و مردم جامعۀ امروز)؟ حالا خدا آمد یک حکوتی برای اعراب ساخت و این نحوۀ برخورد شاید بهترین برخورد با اعراب بود و این احکام بهترین احکام برای آنها. مردم امروز نه لحن خدا را محترمانه میبابند نه احکامش را مناسب و حلاّل مشکلات!
سلام
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ يَمينُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُمْ لِکَيْلا يَکُونَ عَلَيْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماًآیات اولیۀ سورۀ تریحم هم دعواهای زن و شهورهای پیامبر(ع) اشاره دارد که ظاهرا پیامبر(ص) سوگند خورده بوده با یکی از زنان معاشرت نکند (به نظر به خاطر دعوا یا چیزی شبیه آن) و آن آیات آمدند تا بگویند این سوگند باطل است راحت باش! واقعا من نمیدانم خدا چرا در دعواهای زن و شوهری دخالت میکند و حالا میکند بکند به ما چه ربطی دارد که باید در قرآن بخوانیم!؟ سران دینی برای همینها هم توجیه ساختهاند!
این الان اون ایه تعدد ازدواجه؟
همه جواباتون رو خوندم و برا همشون تک به تک جواب دارم ولی جوابی نمیدم و بطوری کلی چندتا اشاره میکنم
پیامبر نیست تحقیق ناقصه ؟ اما با این تحقیق ناقص بخاطر نبودن پیامبر حکم دادی پیامبر و قران و خداش یه چیز بیخوده ؟
خدایش این کار شما تحقیق نیست از چیزی عصبی هستید و عاملش رو مسلمونا و اسلام میدونید و اومی اینجا به سخره بگیریشدون , خب بگید ,بیا منو به باد اینکه احمقم عقب مونم املمو تقصیر یکی مثل منه و همه اینارو بارم کنید و اصلا سر منو بکشن و راحت و اروم بشید.اگه من حرفی زدم!
ببخش من انقدر رکم چون من کلمات قلمبه سلمبه خود برتری بینی غیره ندارم.مثل رفیقم بخدا باهات دارم گفتگو میکنم!
ولی
ولی خدایش مطلب برات میزارم طولانی تا تهش میخونی؟ حوصلت نشه صوتیشم دارم,تا تهش گوش میکنی به ده جلسه سخنرانی؟ مثل یک محقق حرفه ای و کار کشته,پایه هستی یا نه؟
اولش هم یه چند خط بصورت متنی همین صوت سخنرانیها رو که گفتم قرار میدم.
سلام
این چند سخنرانی که قرار دادم یکی بهترین جوابها به اینکه چرا رنج ,چرا دستور؟
حجم فایلها خیلی کمه
چند جلسه اول هم مربوط به اینکه چرا رنج باید بکشیم و جلسات بعدی اینکه چگونه لذت ببریم و در دو سه جلسه اخر اینو بحث میکنه استاد که چرا خدا دستور میده!
راز عبور از رنجهای زندگی و رسیدن به لذات بندگی/ دانشگاه امام صادق(ع) -ج1 (استاد پناهیان)
الف) «میتوان رنج نکشید» یک فریب بزرگ است!/ رنج در زندگی انسان تعبیه شده؛ زندگی یعنی مدیریت «رنج»!/ اگر صادقانه به کودکان نگوییم که در زندگی رنج خواهند کشید، مقاومتشان در قبال رنجهای زندگی کم میشود/ باید از رنج رنجور نشویم، رنجمان را کم کنیم و تسلیم رنجهای نابجا نشویم/ ب) ما برای لذت آفریده شدهایم؛ "همه" برای لذت تلاش میکنند؛ اولیاء خدا هم برای لذت عبادت میکنند/ هیچ لذتی حرام نیست، مگر لذتِ کمی که مانع رسیدن به لذت زیاد باشد/ هرکه کمتر لذت ببرد، در آن دنیا افسردهتر خواهد بود!/ هرچه در دنیا از بالاترین لذتها بهره ببرید، در آخرت هم از بالاترین لذتها برخوردار میشوید
تعجب اینجاست که چرا با اینکه دین در جامعۀ ما اینقدر جاری است، بااینکه معنویت اینقدر بالاست و اعتقادات اینقدر خوب است و ایمان در حد کافی واقعاً رواج دارد، ما چرا آن رشدِ لازم را نمیکنیم؟ ما چرا به اوج بندگی نمیرسیم؟ ما چرا هنوز درگیر بسیاری از مشکلاتی هستیم که علیالقاعده نباید این طور باشد؟
ما مخاطبان اصلی این بحث را افراد متدین میدانیم؛ افراد متدینی که انتظار از آنها بیش از این حرفهاست! افراد متدین و مذهبی که بسیاری از اصول را قبول دارند. اما این همه کاستیها برای چیست؟
. بنده اساساً این بحث را طراحی نکردهام تا کسانی که خارج از محیط معنوی هستند جذب به معنویت بشوند. البته همیشه آدم باید در چنین جامعهای که ما در آن به سر میبریم و همهجور افرادی در آن حضور دارند، این موضوع ملاحظه شود که حرفهایی که برای متدینین هم میزنید طوری باشد که غیرمتدینین را هم جذب کند. و شما در آیندۀ بحث خواهید دید که این بحث چقدر میتواند سوءتفاهمها را برطرف بکند؛ سوءتفاهمها را برای کسانی که دیندار نیستند!
کل جلسه:
دانلود صوت :
http://bayanbox.ir/download/1765207876906792498/950711-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-01-18k.mp3
راز عبور از رنجهای زندگی و رسیدن به لذات بندگی/ دانشگاه امام صادق(ع) -ج2
پناهیان: راههای «فرعی» عبور از رنج و رسیدن به بالاترین لذتها/ زندگی همۀ انسانها خلاصه میشود در «مدیریت رنجها و لذتها»/ نگذاریم رنجها و لذتها، ما را مدیریت کنند، ما رنج و لذت را مدیریت کنیم/ باید از دبستان، مدیریت رنج و لذت را به بچهها آموزش داد/ گاهی انسان برای رسیدن به لذت بالاتر، باید از برخی رنجها استقبال کند/ اگر انسان به بالاترین لذتها نرسد، متکبر، حسود و حریص میشود
در برخی از مدارس در کشورهای غربی به بچههای خودشان یاد میدهند که «از شیرینیِ مورد علاقۀ خودت بگذرد تا رشد کنی» اینرا از کودکی با بچه تمرین میکنند. آنها دین و ایمان ندارند ولی میگویند: «ما روی شخصیت بچهها کار میکنیم. چون بر اساس تحقیقات ما، کسی رشد میکند و به عالیترین درجات علمی خواهد رسید که بتواند شیرینیای دوستداشتنیاش را دیرتر بخورد» / رسیدن به بالاترین لذتها یک ضرورت است، اگر انسان به بالاترین لذتها نرسد مجازات میشود، روحیهاش خراب میشود، اخلاقش بد میشود، حسود میشود، حریص میشود، متکبر میشود، حسرتزده میشود، دنیاطلب میشود، شهوتپرست میشود، کسی که به بالاترین لذتها نرسد به اوج خلاقیت نخواهد رسید. و خیلی از استعدادهایش شکوفا نخواهد شد.انسان باید در این دنیا به بالاترین لذتها برسد، باید توپش پر باشد، باید وقتی خواست جان بدهد راحت جان بدهد و بگوید: «سود این زندگی را بُردهام، شیرۀ این عمر را کشیدهام، و هرچه در دنیا میشده چشیدهام؛ منتظر بقیهاش هستم که دیگر نمیشده در این دنیا به من بدهند.»
کل جلسه:
دانلود صوت :
http://bayanbox.ir/download/8226180641458091959/950712-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-02-18k.mp3
راز عبور از رنجهای زندگی و رسیدن به لذات بندگی/ دانشگاه امام صادق(ع) - ج 3
پناهیان: چند راه فرعی دیگر برای کاهش رنج /شرکت در مجالس معنوی برای برخی نقش «وجدان خفه کن» را دارد!/ گریۀ بر حسین(ع) باید آثار اجتماعی خودش را نشان دهد وگرنه عمر سعد هم بعد از شهادت حسین(ع) گریه کرد!/ اگر بعد از محرم، رشوه از بین نرود؛ معلوم میشود از گریۀ بر حسین(ع) بد بهرهبرداری میشود/ نکند این گریههای ما برای خلاص شدن از عذاب وجدان است!/ متأسفانه دستههای عزاداری رونق لازم را ندارند
پناهیان: بعضیها به مجالس معنوی میروند تا یک حسّ و حالی پیدا کنند و از عذاب وجدان خلاص شوند تا بعدش با یک انرژی مضاعفی برگردند و هر غلطی که دلشان میخواهند بکنند! در واقع آن جلسات معنوی برای اینها نقش «وجدان خفه کن» را دارد! / گریۀ بر حسین(ع) باید آثار اجتماعی خودش را نشان دهد. چطور است که یک قطره اشک، بهشت را بر یک نفر واجب میکند، اما یک جامعه را به سعادت نمیرساند؟! نکند این گریههای ما برای خلاص شدن از عذاب وجدان است! اگر بگویی: «ما برای خودمان آدم خوبی شدهایم و کاری به بقیه نداریم» نشان میدهد اصلاً نفهمیدهای انتظار دین از ما چیست؟ یعنی اینکه داری با گریه برای حسین(ع) خودت را ارضاء میکنی، یعنی داری برای نفس خودت «وجدان خفه کن» میگذاری! معنا ندارد بگویی «من خودم خوب شدهام؛ به بقیه چهکار دارم؟!» ببخشید، پس شما برای کی دارید گریه میکنید؟ مگر امام حسین در یک حادثهای مثل تصادف در راه مسافرت تفریح خانوادگی به شهادت رسیدندیا فوت کردند؟!
کل جلسه :
دانلود صوت :
http://Downloads\Music\950713-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-03-18k_2.mp3
راز عبور از رنجهای زندگی و رسیدن به لذات بندگی/ دانشگاه امام صادق(ع)- ج 4
پناهیان: کسی که فلسفۀ رنج را نداند، فلسفۀ انسان بودنش را درک نکرده/دبستان محل آموزش مدیریت رنج و لذت است /اگر بخواهند نسلی را نابود کنند، دبستانش را بیرنج و بدون ادب قرار میدهند/ نظام آموزش و پرورشی که «کار کردن» و «تولید ثروت» را به بچهها یاد ندهد، نظام غلطی است/ باید فرزندانمان را با زندگی طبیعی آشنا کنیم، و در زندگی طبیعی هم رنج تعبیه شده/ بسیجهای مساجد باید در ادارۀ بهترین دبستانها باهم رقابت کنند/ کارِ دینی این نیست که اصول عقائد به بچه یاد بدهیم؛ این است که مدیریت رنج و لذت را به او بیاموزیم
- نظام آموزش و پرورشی که کار کردن، تولید کردن، تولید ثروت کردن را به دانشآموزها یاد ندهد، نظام آموزش و پرورش غلطی است. چنین نظام آموزش و پرورشی نهتنها جوانها را و نوجوانهای آن جامعه را از رسیدن به قلههای بالا محروم میکند، بلکه در حق نوجوانها خیانت میکند، چون آنها را بد بار میآورد. اگر پدر و مادری بتوانند فرزندان خود را در چنین مدارسی نگذارند، به فرزندان خود خدمت کرده
کل جلسه:
دانلود صوت:
راز عبور از رنجهای زندگی و رسیدن به لذات بندگی/ دانشگاه امام صادق(ع)- ج 5
پناهیان: بخاطر همۀ لحظاتی که شادِ شاد نبودیم باید استغفار کنیم/برای عبور از رنج و رسیدن به لذت، اگر از راه اصلی نروی، تمام راههای فرعیِ خوب، تو را به دوزخ میبرند/ راه اصلی «اطاعت از دستور» است؛ نه خوب بودن بدون دستور!/ چرا خدا بهجای «پیشنهاد» برنامه، به ما «دستور» میدهد؟/ عشقبازی عبد با مولا از طریق «دستور» است / «اطاعت از دستور مولا» آخرین زییابیای است که انسانها بعد از خیلی خوب بودن درک میکنند/ «رسالۀ عملیه» وسیلۀ عشقبازی رزمندگان با خدا بود
حجت الاسلام پناهیان: آن راز و آن راه اصلی «اطاعت از دستور است» نه خوب بودن بدون دستور! یعنی اینکه انسان بهدنبال دستور باشد، نه بهدنبال کار خوب! بسیاری از مردم با محتوای دستورات خدا هم موافقند اما وقتی بهصورت «دستور» میآید، با خدا دعوایشان میشود! شاید بعضیها بگویند: «اگر دستور نبود ما خودمان اجرایش میکردیم! چرا دستوریاش میکنی؟!»
کل جلسه
دانلود صوت:
http://bayanbox.ir/download/7254537600562374466/950715-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-05-18k.mp3
راز عبور از رنجهای زندگی و رسیدن به لذات بندگی/ دانشگاه امام صادق(ع) -ج6
پناهیان: چرا دین باید دستوری باشد؛ نه یک برنامۀ پیشنهادی؟/ چرا خدا باید دستور بدهد؛ مگر ما عقل و فطرت نداریم؟!/ پاسخ چهارم: منیّت انسان که سرچشمۀ رنجها و مانع لذات برتر است، فقط با «دستور» از بین میرود/ برخی آموزشهای ما در مدارس مانند بنیامیه است؛ کفر را آموزش نمیدهد
کل جلسه
دانلود صوت:
http://bayanbox.ir/download/1018380126572625080/950716-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-06-18k.mp3
جلسه هفتم:
- نیاز به خودشکوفایی؛ بالاترین نیاز انسان(بررسی دیدگاه مازلو)
- مذهبیها بیشتر به خودشکوفایی میرسند
- بندگی خدا و رسیدن به اوج خودشکوفایی
- تلاش کنیم از درون خود، مطالبی را به دست بیاوریم؛ نه همیشه از راه دیدن و شنیدن
- دستور پذیرفتن و اجرای آن، لازمه خودشکوفایی
- دستور چگونه میتواند به خودشکوفایی کمک کند؟
کل جلسه
دانلود صوت:
http://bayanbox.ir/download/2938899033194856499/950717-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-07-18K.mp3
جلسه هشتم:
- آشنایی سؤالی مهم و فراگیر؛ «خدا چرا من را خلق کرد؟»
- علت دستور دادن خدا چیست؟
- بررسی فلسفه دستوری بودن دین
- ضرورت عشق و علاقه به دستورات دین
- درک فلسفه دستور برای درک شیرینی و حلاوت دینداری
- مسئلۀ اصلی قرآن، این مسأله است که «خدا باید دستور بدهد»
- تفاوت عشق به دستور داشتن و عشق به دستور نداشتن
- روایتی از امام صادق(ع) در مورد تأثیر تفکر بر به دست آوردن محبت خدا
- سرانجام شوم عاشق دستور نشدن
- احساس خوب انسان از مولا داشتن
- عبد بودن، مسؤولیت آفرین است
- پیوند و رابطه عجیب عبد و مولا
- آشنایی با زیباترین پیوند عالم
- رابطه انسان با خالقش را در دستور پذیرفتن جستجو کنیم
[*=right]دستورپذیری و افزایش معرفت
کل جلسه
دانلو صوت:http://bayanbox.ir/download/7469861914783986087/950718-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-08-18k.mp3
جلسه نهم:
- شباهت و تفاوت یک عارف و یک جوان معمولی در مورد خواستهها و توانمندیها
- بررسی علت دستور دادن خدا از زاویه خواستها و توانمندیها
- توانمندیها و خواستههای انسان؛ دو استعداد ویژه انسان
- بعد توانمندی و قدرت در انسان را بیشتر بشناسیم
- ضرورت افزایش توانمندی انسان
- توجه به اخلاق و توصیههای اخلاقی، باید موجب افزایش قدرت انسان شود
- تأثیر فرهنگ غرب بر ضعیف شدن انسان
- ضرورت آموزش در مورد آنچه میخواهیم و آنچه میتوانیم
- خدا به چه کسانی قدرت میدهد؟
- هر قدر بیشتر برای خواستهها تلاش کنیم، تواناییها کمتر میشود
- معنای توانمند شدن
- تأکید بزرگان بر ضرورت توانمند شدن انسان
- روایتی در مورد قدرت و قوّت مؤمن
- افزایش قدرت مؤمنین در زمان ظهور
- تأثیر دستور پذیرفتن بر قدرتمند شدن
- با راه افزایش قدرت آشنا شویم
- کنترل خواستهها؛ مهمترین افزایش توانمندیها
- دستور خدا، ریشه خواستههای انسانی را از بین میبرد
- تناسب دستور خدا با محبت خدا
کل جلسه
دانلود صوت:http://bayanbox.ir/download/3066308870440726987/950719-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-09-18k.mp3
جلسه دهم
- نقدی بر توصیههای اخلاقی صرف
- اخلاق را جای دین و دستور دین نگذاریم
- همراهی و تلازم توصیههای اخلاقی دین با دستور
- خوب بودن، عامل ایجاد عبودیت نمیشود
- حس عبودیت فقط با اطاعت کردن از خدا بهدست میآید
- به جای خوب بودن، دستور پذیرفتن را قرار دهیم
- به جای من میخواهم، دستور پذیرفتن را قرار دهیم
- تنها خواست اصلی ما: «من میخواهم دستور گوش کنم»
- مثال مربی پینگ پونگ؛ آشنایی با راه بندگی و روش تربیتی خدا
- تمرین عبد شدن و دستور شنیدن
- دستور دهنده همان تنظیم کننده مقدرات ما است
- آشنایی با غایت و نتیجه دستور گوش کردن
- ضرورت آشنایی فرهنگ جامعه با اهل دستور بودن
- آشنایی با حقیقت عبودیت
- عناصر اصلی در حقیقت عبودیت
- پذیرفتن دستور ولی خدا؛ نشانه صداقت در پذیرفتن دستور خدا
کل جلسه
دانلود صوت:http://bayanbox.ir/download/8298207613646055582/950720-Panahian-ImamSadeqUni-RazObor-10-18k.mp3
من جز اینا جواب بهتری بلد نیستم.ببخشد اگه درست نتونستم کمکی کنم.
خوشحال شدم از گفتگو با شما دوست عزیز ++C >
دوست عزیز ، این چه فرمایشی است؟
اگر کسی وسیله ای را برای استفاده مفیدی بسازد ، بعد یک نفر از آن سوء استفاده کند ، آیا باید فرد سازنده اولی آن را خاطی بدانیم؟
به هر حال اسلام اگر مفید هم باشد، مانند چاقویی است که به نااهلان داده شده است. خدایی حکیم چگونه این چاقو را به چنین افرادی داده است؟
شما فکر نکنید تنها آثار بد اسلام داعش و القاعده است بلکه ایران هم دچار این آثار شوم است چنان که قبلا توضیح دادم. اسلام از بعد فردی هم مشکلاتی برای مسلمانان به وجود آورده است اغلب این مشکلات از نوع سر در گمی است. برخی هم جسمی است مثل بیماریهایی که ناشی از روزه است و برخی روحی که بخشی از آنها را قبلا توضیح دادم:
9) فرمامین و نحوۀ ابلاغ خدا، زندگی خیلی از آدمها را به هم ریخته است و آنها را دچار عذابهای وحشتناک کرده است. از اعدامها و حدود سنگین و داعش و حکام بد سلیقه که بگذریم، خیلیها به خاطر حرف زدن با نامحرم کلی عذاب وجدان میگیرند. برخی به خاطر گرفتاری در یک گناه که از غرایز طبیعی است هزار دعا و نذر و نیاز میکنند و میروند از امام رضا (ع) و.. کمک میخواهند آخرش هم از آن گناه راحت نمیشوند و دچار افسردگی میشوند که چرا خدا و ائمه به ما کمک نکرد. کسانی که وسواس دارند دچار شکنجههای وحشتناک به خاطر دستورات مبهم و غیر معقول دینی میشوند و ... . ایران هم به خاطر همین دین یکی از منفورترین کشورهای جهان شده است و هیچ کشوری که سرش به تنش بیرزد حاضر نیست با ایران رابطه برقرار کند همه به خاطر دین. آن هم دینی که با این همه تلاش ما برای حفظش، ما هنوز غرق گناهیم و معلوم نیست آیا خدا ما را ببخشد یا دلش نخواهد و نبخشد! و در هر صورت او بدهکار ما نیست! بلکه ما گناهکاریم و باید هی احساس گناه کنیم.
چه قدر هزینۀ دین و تعالیمی مبهم را بدهیم؟
تازه همۀ این بدبختیها هست و کفّاری که اسلام به آنها نرسیده است جهنمی نمیشوند (مستضعفینند) اما ما که این همه بدبختی کشیدهایم ممکن است جهنمی شویم یا نشویم. بستگی دارد خدا عشقش بکشد ما را جهنمی کند یا بهشتی.
میدانید که پنی سیلین داروی بسیار مفیدی است.
راستش من که چیز مفیدی از اسلام نمیشناسم. اگر از دزدی نهی میکند که مسلمانان دزدترینند اگر از خشم نهی میکند که مسلمانان خشمگینترینند و قس علی هذا.
پس باید بگوییم اگر فلان دانشمند ، پنی سیلین را کشف نکرده بود
کشف پنیسیلین که جنبۀ اخلاقی ندارد. اختراع هم که نیست کشف است. کسی نگفته این پنیسیلین را کشف میکنم برای شفای مردم قربه الی الله. اما اسلام ناسلامتی آمده برای تکمیل مکارم اخلاق، یک مشت قاتل بی رحم یا دزد و دروغگو و حکومت پادشاهی به اسم اسلام شده نتیجۀ تکمیل مکارم اخلاق!
آیا اگر چرخ گوشت ، باعث قطع شدن انگشتان دست کسی شد ، باید سازنده آن را زیر سئوال ببریم؟
اگر زیر سوال نمیبردیم که چرخ گوشتهای جدیدتر حسگر تشخیص نداشتند.
در ضمن چرخ گوشت و پنیسیلین مورد نیاز و تقاضی انسان بوده است ولی هیچ کس به خدا نگفته است که بیا با دین اسلامت برای ما دردسر و محدودیت درست کن. خودش این دین را تحمیل کرد. هزار سال پیش آمده است چهارتا پیام مبهم رسانده و رفته است پی کارش و مانند کسی که گورش را گم کرده است هیچ پیامی نمیفرستد و نمیگوید کدام فرقه بر حق است و کدام روش درست.
واقعا همین طور است دوست عزیز؟ مطمئن هستید؟
بله آیهاش را آوردم. او موقع فوت 9 همسر داشت. در اسلام بیش از 4 همسر نمیتوان داشت. در ضمن خدا رعایت عدالت بین زنان را از او برداشته بود:
تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا
یعنی لزومی نداشت پیامبر با زنهایی که پیر و زشت شده بودند رابطۀ جنسی برقرار کند همان جوانها که بیشتر میپسندید را میتوانست انتخاب کند. همۀ اینها در متن قرآن آمده و ما باید تا پایان جهان بخوانیم این احکام زندگی خصوصی پیامبر را.
فکر میکنم همین آیۀ بالا که نازل شد برخی زنان غر زدند و یادم نیست انگار به او گفتند دوباره خدایت طرف تو را گرفت. این را که گفتند آیهای که آوردید نازل شد (آیۀ بعد از آیۀ بالا):
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا
اما گویا این آیه بعدا نسخ شد و پیامبر اجازه گرفتن زنهای بیشتر را یافت.
انگار واقعا خدا غصۀ عزیزۀ جنسی پیامبرش را میخورد ولی غصۀ این همه بدخت را که در آتش جنگهای اسلامی میسوزند یا بردههایی که برای تمتع جنسی دست به دست میشدند نمیخورد! من باید بگویم حتی عدالت خدا را هم نمیفهمم. خدایی که نگران غرایز پست پیامبرش است و نیازهای مهمتر عدهای دیگر را انگار فراموش کرده است. عجب خدایی. عجب پیامبری و عجب دینی.
حکم دادی پیامبر و قران و خداش یه چیز بیخوده ؟
نه حکمی نبود. گفتم این برداشتها به نظرم عاقلانه میرسد و منتظر نقد قانع کنندهای برای افکارم بودم.
از چیزی عصبی هستید و عاملش رو مسلمونا و اسلام میدونید
بله عصبی که هستم. اما عامل خیلی از عصبی بودنها اسلام است و نقصهایی که میبینم و همه را ماست مالی میکنند به هر شکلی.
ومی اینجا به سخره بگیریشدون
نه میخواهم ببینم کسی میتواند نقدها را جواب بدهد یا اگر نمیتواند چرا قانع نمیشود که این اشکالات هست.
ولی خدایش مطلب برات میزارم طولانی تا تهش میخونی؟ حوصلت نشه صوتیشم دارم,تا تهش گوش میکنی به ده جلسه سخنرانی؟ مثل یک محقق حرفه ای و کار کشته,پایه هستی یا نه؟
فکر میکنم بیایید در تلگرام بهتر است برای بحثهای دوستانهتر یا شاید دشمنانهتر.happy
این چند سخنرانی که قرار دادم یکی بهترین جوابها به اینکه چرا رنج ,چرا دستور؟
باشد میبینم اما نمیگویم امروز فردا. میبینم. من هم میتوانم چیزهایی بدهم شما بخوانید که شاید پایههای مذهبیتان را تخریب کند. اما خیلی کاری به عقاید دیگران و تغییرشان ندارم. فقط امیدوارم حرف منطقی را به گزارههای دیکته شدۀ مبلغین و احساسات دینی ترجیح دهند. احساسات دینی بین افراد مختلف در جهان متفاوت است اما منطق و احساسات انسانی مشترک است.
من جز اینا جواب بهتری بلد نیستم.ببخشد اگه درست نتونستم کمکی کنم.
جناب ++c ... این صحبتهاتون به نظره من هم درست هستند و هم دقیق ... و به نظره من جوابی براشون وجود تداره ... بنابراین به نظرم خودتون رو خسته نکنین ... بپذیرین که جوابی وجود نداره ...
چون پستهاتون رو خوندم میگم ... فکر میکنم شما هم مانند من در درون برزخ گیر افتادین ... برخی چیزهای دین رو درست و حکیمانه میبینین ... برخی چیزهاشون رو اشتباه ؛ ناقص ؛ ناکارمد . رویه هر نوع دین و ایدیولوژی هم که دست میزارین ... اونها هم همینطور هستند ... از مکاتب مادی گرفته تا مکاتب روحانی ... همه و همه با چنین مسائلی درگیر هستند ...
تعداد این شبهات و مشگلات هم داره روز به روز ( حداقلش برای من ) زیاد میشه ...
در حالیکه اگر چیزی بدون اشتباه بود :
- میوه میداد ... بیشتر میشد . با خودش بصیرت میاورد ؛ باهاش میشد چراغ قوه ساخت و در درون شب برون رفت
ولی خوب نمیشه .
بنابراین ... هدفتون رو به نظره من بزارین رویه این مساله که چه باید کرد ...
با نام خدا
دنیایی که درش زندگی میکنیم یه حالت سلسله مراتبی داره
به فرض مثال :
یه جوانه لوبیا برای رشد و شکوفایی نیاز داره پیرو نور خورشید باشه ( در معرض نور خورشید قرار بگیره)
اگر از نور خورشید پیروی نکند چه ممکن هست پیش بیاد ؟
ممکن هست رشد کن اما :
زرد رنگ باشه
نتیجه مطلوبی نده
به حد اعلای تکاملی که داره نرسه ( سبز رنگ و . . .)
_____________
ما برای اینکه به حد اعلای تکامل برسیم و شکوفا شویم نیاز هست که از خدا پیروی کنیم و خودمون رو در معرض او قرار بدیم
شما خدا را چگونه تعریف می کنید؟
کاری ندارم که خدا وجود خارجی دارد یا ندارد. بالاخره خدا ، مثل هر مفهوم دیگر ، تعریفی دارد.
شما چه تعریفی از خدا دارید؟
شما با این ذهنیت وارد می شوید و من را مدافعی می بینید که اینجا گماشته شده ام که به هر طریقی از این اعتقاداتِ تعریف شده دفاع کنم!!
بله متأسفانه من این نگاه را دارم. شواهد هم مدام این نگاهم را نسبت به افرادی که نسبت به نظام و تولیدات فکریش تعصب دارند، را تأیید میکنند. نمیدانم میشود چه کرد. گویی همۀ طرفدارن آن تفکر یک ذهن مشترک دارند. حتی شکهای مشترک دارند. مثلا دو نفر را میبینم که بی ربط به همند اما مثلاً در مورد فلان شخصیت نظام یک تئوری مشترک میگویند! طوری که میگویم نمیشود این دو نفر همزمان و جدا به این نتیجه رسیده باشند و به این فکر میکنم که شاید آن پشت، یک مافیای فکری پنهان وابسته به نظام فعالیت میکند و افکاری را به همۀ طرفداران تزریق میکند. اما بعد فکر میکنم ایرانیها اینقدر هم نمیتوانند برنامهریزی داشته باشند و کارهایشان الله بختکی است! و این فکرها. در هر حال آن پیشفرض هست و کاری هم نمیتوانم بکنم تا این که تجارب خلافش را ثابت کنند.
به خدا قسم روزی که وارد این رشته شدم با خودم گفتم تمام پیش فرض ها و وابستگی ها را بریز دور و از نو ببینی کدام دین و عقیده بر حق است، و از چیزی که متنفرم این است که انسان از اعتقادی که خودش آن را باور ندارد و نامعقول میشمارد دفاع کند!
happy
کلامش بوی صمیمیت نمی دهد، و من این را دوست ندارم.
ممکن است. اما بد هم نیست. من به دنبال تیر خلاص هستم برای قانع شدن. headshot. با کمتر از آن فوراً قانع نمیشوم هر چند ممکن برخی حرفها اثرگذار باشند و مرا به تردید وادارند. اما با تردیدهای اولیه سعی میکنم از ایدۀ آولیهام دفاع کنم. اما اگر تیر خلاص باشد کاری نمیشود کرد.
ما باید در این تاپیک ها با همفکری به دنبال کشف حقیقت باشیم، نه اثبات نظرمان به دیگری، اگر دومی باشد هیچ بحثی در دنیا به نتیجه نخواهد رسید.(ممنونم)
فکر میکنم اگر حساسیت نداشته باشید بهتر است. دنبال علت اصلی برخی اختلافات هستم. که پیدا نمیکنم. مثلاً من هیچ وقت نفهمیدم یک طرفدار افراطی نظام چرا دقیقاً طرفدار نظام است. فقط میدانم یک جور علاقه است. با علاقهها نمیشود کاری کرد.
اولا این به خاطر بی خبری آنها از اسلام است
یعنی فکر میکنید وقتی احکام بردهداری و حدود و اعدام مرتد و سنگسار و حج و نماز و... به آنها عرضه شود اسلام را دین معقول و خوبی مییابند؟ یا وقتی در مورد حملههای نظامی پیامبر(ص) و اعدام و اخراج قبایل یهودی یا آزادیهای خاص جنسی خود پیامبر(ص) و موضوع چند همسری او بدانند جذب دین میشود؟ بعید است. فتأمل.
در بسیاری از موارد به خاطر موج های اسلام هراسی است که در اروپا و آمریکا راه می اندازند.
هست اما من آنها را برنامهریزی شده از طرف استکبار و صهیونیزم نمیدانم. بلکه طبیعی است به خاطر اخبار داعش و اعتراض به کشورهای اسلامی به خاطر اعدامهای فراوان اسلام هراس شوند. به هیچ وجه هم دلیلی ندارم برای این که بگویم از اسلام نهراسند. 8-> اما این مربوط به حالا نیست 100 سال پیش هم همین بود.
یعنی هر کسی می فهمد که اگر حکم این عذاب ها و ثوابها برداشته شود، در دنیا چه خبر می شود! همین مسئله برای اثبات ضرورت این احکام کفایت می کند.
آیا فکر نمیکنید این تصور شما در مورد انسانها غلط است. انسانها اکثراً درستکارند و به دنبال درستکاری. نیازی نیست دینی بیاید آنها را تهدید کند که خوب باشند. شما در جوامع بی دین هم بروید از مردم مهربانی و کمک دریافت میکنید. مثلاً ماجرای کمک ناو آمریکایی به آن کشتی دچار مشکل شدۀ ایران در خلیج فارس را شنیدهاید؟ چرا باید کمک کنند؟ به خاطر دین؟
شما توقع دارید که خداوند با انسان ها جدا جدا حرف بزند؟
البته توقع معقولی است.
روشن است که چنین توقعی ندارید، فقط می گویید در همان قرآن اینگونه سخن بگوید، خب دقیقا خدا هم اینچنین سخن گفته، یعنی وقتی تهدید می کند این تهدیدها ناظر به رفتار است
البته دارم این توقع را. چون خدا میتوانست این کار را بکند. حالا بیاییم و بگوییم خدا معذور است به دلایلی که نمیدانیم چیست(چه عذری!؟). به نظر من درست آن بود که مثل فلاسفه یک کتاب معقول بنویسد و خطرات جهان پس از مرگ را دقیق و بی اغراق و بدون لحن تهدید بگوید و سپس روشهای رهایی از این خطرات را مو به مو و دقیق توضیح دهد (در این صورت دانشمندان خود پیامبر بودند و نیاز به یک پیامبر با عمر 23 سال و حدود 20 همسر نبود). نه با این همه ابهام که هر قومی برداشت خودش را بکند (البته اگر یادتان باشد در جایی در این مورد بحث کردیم و برای این که خدا را از این اتهام تبرئه کنم گفتم بهتر است بگوییم همۀ فِرق راه را درست رفتهاند و همه بر حقند و اسلام نسخۀ تکبرداشتی نیست که تنها یک برداشت صحیح باشد که مخالف بودید). حالا قرآن شده است احساسنامه که باید احساسها را (مثل علف هرز) کنار زد تا بفهمیم باید چه کنیم و آن دنیا چه خبر است و راه دور زدن خطرات چیست. اما این تلاش برای کنار زدن علف هرزها به جایی نمیرسد چون علف هرزها را که میکَنیم چیز زیادی باقی نمیماند مثل کف دست که مو ندارد! حالا چند خبر علمی هم که از لا به لای اینها پیدا میکنیم میبینیم زیاد معقول نیست. نه با حکمت خدا جور است نه رحمت و کلاً چیز قائده مند و قابل قبولی نیست. هر چند ممکن است برداشتهایمان خیلی هم دقیق نباشد که تقصیر ما نیست اشکال فرستنده است.
حالا که این طور است؛ سوال من این بود که آیا این خدا را برای تهدیدهایش باید اطاعت کرد؟ حرف معقولی از نظر ما که نمیزند محترمانه هم که چیزی نمیگوید که احساس کنیم ما را محترم شمرده (بلکه انگار ما را ترسو و طمعکار دانسته). حالا با این وضع چرا باید از او اطاعت کرد؟ شما مگر نمیگویید چون آمریکا حرف زور میزند و زبانش زبان تهدید است از او اطاعت نمیکنیم. خب خدا هم که همین طور است. چه طور احساس عزت شما یک جا کار میکند و یک جا از کار میافتد؟
هرگز آیه ای نداریم که خداوند بگوید: تمام شما را تنبیه خواهم کرد، تمامتان را به جهنم خواهم برد و...
اما داریم:
وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا
به عبارت دیگر برداشت اشتباه دیگران چه تلازمی با غیر حکیمانه بودن دین دارد؟
شاید میگویید یک برداشت حکیمانه بین برداشتهای مختلف که اکثر غیر حکیمانهاند وجود دارد. اما آیا مشخص نبودن آن بی حکمتی نیست؟
تصویر برفکی یعنی فرستنده ضعیف است یا مشکلی دارد.
نه پاداش او را، و نه اینکه از عذاب او دور باشد!
کاش این در متن میآمد.
اگر در نیت او پای بهشت و جهنم در میان نباشد چیزی نمی ماند جز محبت! یعنی او جانش را میدهد برای رضایت محبوب و معشوقش.
قبول است که خدا از محبت هم برای انگیزۀ اطاعت استفاده کرده است. اما دو اشکال دارم:
1) این محبت تنها به صورت ابزار مطرح است. مثلاً محبت خدا مشروط است به اطاعت است. انگار خدا هر جور شده میخواهد به اطاعت بکشاند. تهدید نشد تطمیع. تطمیع نشد محبت. محبت هم یک ابزار میشود. دلیل ابزار بودنش هم مشروط بودن است. یک مادر فرزند عاصیش را هم دوست دارد اما خدا کجا از چنین محبتی حرف زده است؟ محبت و اطاعت را با هم آورده است. محبت چیست؟ ابزاری برای جذب عدهای به اطاعت. این روش را هم نمیشود انسانی شمرد.
2) چرا باید خدا را دوست داشت وقتی تهدید کرده است و رفتارش در نظر ما محترمانه به نظر نمیرسد بلکه متکبرانه است یا رفتاری است که با کودکان میکنند؟
و من این سوآل برایم پیش آمده است که چرا خدا این قدر گیر داده است به اطاعت. برای هدایت راههای دیگری هم هست مثل همفکری، گفت و گو، همکاری. همان کاری که در مورد ترتیب کودکان مطرح است. اساساً تفکر خدا اطاعت است. گیر داده است به اطاعت. از من اطاعت کنید. از پیامبر اطاعت کنید. برده از صاحبش اطاعت کند. زن از شوهرش اطاعت کند، بی اذن شوهر پایش را از خانه بیرون نگذارد و... . انسانهای امروزی این همه اطاعتی نیستند. همکاری و همفکری خیلی انسانیتر و محترمانهتر است. مثلاً درست است که رهبر ایران خود را نمایندۀ تام الاختیار خدا میداد و صاحب جان و مال مردم. اما خوب میداند که مردم هم آن طور نیستند که هر حکمی که داد اطاعت کنند. به همین خاطر توصیهای و سفارسی سخن میگوید. سفارش میکند. دستور نمیدهد به مردم. میداند اطاعت تام خواستن از مردم باعث میشود به آنها بر بخورد. اما خدا انگار این قاعده را رعایت نکرده است.
نقص در موجودی که واجب الوجود باشد راه ندارد
اما به خدای اسلام اشکالات زیادی وارد میشود که برخی از آنها را اشاره کردم. یعنی وقتی دیدگاه ما او را ناقص ببیند چه طور او را باید با آن واجب الوجودی که گفتید منطبق بداند (بگذریم که من دلیلی بر ابطال تسلسل نیافتهام و لذا با این برهان، وجود واجب الوجود بر من ثابت نمیشود) .
اهل محبت با خداست از این تهدیدها ناراحت نمی شود، و برایش حکم یک هشدار را دارند؛ من همه چیز را منطقی و در سر جایش می بینم.
شاید.
اگر محبت با بررسی حقایق به دست آید!
برخی ها را واقعا همین تهدیدها نگه داشته و کنترل کرده است، بعید می دانم شما از این بی خبر باشید!
در مورد این باید تحقیق و نظر سنجی شود تا حقیقتش معلوم شود.
اما من فکر میکنم که اکثر انسانها شرور نیستند. اتفاقاً کسانی که خلافهای جدی میکنند ترسو نیستند. آنها از قانون پلیس نمیترسند و این ترسو نبودن باعث میشود از خدا هم نترسند. شاید هم تأثیر داشته باشد اما از آن طرف خیلیها هم دچار عذاب وجدانهای بد و غیر منطقی میشوند یا به این نتیجه میرسند که ما گناهانمان زیاد است و آب از سر ما گذشته است و انسانیت را هم کنار میگذارند. پس واقعاً معلوم هم نیست در کم کردن جرایم مؤثر بوده باشد.
بر در و دیوار شهرهای ایران نوشته است تخلف از قوانین رانندگی حرام شرعی است (امام خمینی) اما چه کسی به آن توجه میکند؟ فکر کنم شما روحانی باشید. چرا برخی روحانیون بدون کلاه ایمنی سوار موتو میشوند؟ یا یا سرعت غیر مجاز رانندگی میکنند؟ آنها که بهتر میدانند!
باید تحقیق کرد و دید آیا واقعا تأثیری دارد یا نه. شاید اثر منفی هم داشته باشد.
شما را به وجدانتان قسم اگر امروز اعلام کنید دیگر بهشت و جهنمی در کار نیست، هیچ مال حرامی را نباید پاسخ گو باشید و هیچ تعرضی عذاب ندارد، و هیچ کار خیر وکمک به دیگری هم در آخرت پاداش نخواهد داشت، وضع جامعه در آن صورت چه می شود؟
البته اگر این اعلام را همه فوراً بپزیرند؛ در غرب که هیچ اتفاقی نمیافتد. در ایران و عربستان و کشورهای اسلامی هم تا مدتی یک آشفتگیهایی پیش میآید اما خیلی زود مردم میفهمند که خبری نیست و زندگی عادی میشود. فکر میکنم این طوری شود. باید آزمود.
البته اگر خود پیامبر(ص) هم با معجزه بیاید بگوید بهشت و جهنمی وجود ندارد خیلیها نمیپذیرند. خیلی از روحانیون میگویند این پیامبر(ص) نیست! معجزهاش هم بی خودی است! یک موضوع روانشناسی هم هست که میگوید بخش والد ذهن که حامل دین است پس از شکلگیری خیلی تغییری نمیکند. یعنی خیلیها که از ابتدا نمازخوان بودند پس از اعلام عدم وجود بهشت و جهنم و حتی خدا، باز هم نماز میخوانند. باز هم در روز عاشورا عزاداری میکنند. اینها با فرهنگ مردم عجین شده است.
تشویق و عذاب باید متناسب با مخاطب باشد، وگرنه حکیمانه نیست.
اگر بپذیریم باید باشند بله باید متناسب باشند. اما متناسب نه افراطی!
از نظر خدا این نعمت های مادی بهشت نعمت های درجه دو هستند، و نعمت درجه یک، یک نعمت عقلانی است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ »؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن هاى پاكيزه اى در بهشت هاى جاودان؛ و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است.(توبه 72)
این هم حرفی است.
نگویید رابطه جنسی فقط می تواند برای اعراب مشوق باشد
من میگویم دادن چنین وعدهای زشت است. نمیگویم اصلش کشش حسی ندارد. این وعده برخورنده است. زشت است و تحقیرآمیز.
خب عرض کردم باید کاملا بر آیات و روایات مسلط بود تا چنین نتیجه ای گرفته نشود، درست است که همه چیز منتسب به خداوند است، اما آیا انسان هیچ نقشی ندارد؟ کسانی که در کربلا آن جنایت را کردند درست است که به خطر شاکله آنها بود اما این شاکله را چه کسی ساخته بود؟ خداوند به طور جبری؟ یا خود آنها طبق قواعد و قوانین حاکم بر عالم؟ امام حسین(ع) فرمود لقمه حرام است که از اینها چنین شاکله هایی ساخته است، یا امیرالمومنین(ع) می فرماید مراقب رفتارت باش که شاکله تو را می سازد، پس رفتار و درون انسان رابطه متقابل داشته و در یکدیگر تاثیر می گذارند، روایات دال بر این موضوع فوق حد شمارش هستند.
ابن هم تفسیری است برای حل مشکل: شاکله را خود انسان میسازد. اما اگر بگویند چرا إِذا أَنْعَمْنا عَلَي الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأي بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ يَؤُساً؟ پاسخ من این است که اگر منظور از برخی از انسانها باشد که این بر میگردد به ژنتیک و تربیت و شرایط زمان کودکی و زود مأیوس شدن دست خود شخص نیست. در نتیجه منظور از شاکله در آیۀ بعد میتواند همین ژنتیک و شخصیت شکل گرفته در کودکی باشد و جای ایراد گرفتن ندارد و به خدا ربط دارد نه انسان. و اگر منظور همۀ انسانها باشند که باز هم به روشنی بر میگردد به آفرینش خدا. پس آن تفسیر خوب است. اما بعید است و تفسیر بعید را هم توجیه مینامیم.
مجازات های قرآنی را با لولو مقایسه می کنید؟!
خب برای ترساندند مثل لولو.
قرآن می فرماید حقیقت رفتار شما این است، دنیا و آخرت فرق دارد، از یک امر حقیقی سخن می گوید، می گوید باطن لقمه حرام آتش است، تشبیه نمی کند تا بگویید باید بهتر تشیه می کرد یا بدتر!
من این برداشت شما را که حقیقت رفتار آتش است را از متن قرآن دریافت نمیکنم. بلکه متن بیشتر به این موضوع نزدیک است که نتیجه و انتقام الهی برای برخی اعمال این گونه خواهد بود پس بترسید و اطاعت کنید. توجه دارید که به خاطر ابهام و اختصار بیش از حد برخی آیات مجبوریم مدام بگوییم فلان برداشت نزدیکتر است یا دورتر! اغلب برداشت خاصی را با صراحت نمیتوان به قرآن نسبت داد.
ببینید انتقام از «نقم» به معنای انکار است(مفردات، ج1، ص822؛ قاموس قرآن، ج7، ص105) یا مکافات با عقوبت(لسان العرب، ج12، ص590) یعنی هر کسی کسی را عقوبت کرد از او انتقام گرفته شده است، اصلا پای یک مسئله شخصی در میان نیست طبق قاعده لغت، بر خلاف بار معنایی انتقام در زبان فارسی، که مثلا کسی می خواهد حس تنفرش ر ا بیرون بریزد می گوید از تو انتقام می گیرم و از این حرفها!
نمیدانم. اما شدید العقاب هم داریم. و این صفت به خدا نسبت داده شده است.
علاوه بر این که اگر در یک نگرش کل نگر هم ورود پیدا کرده و همه قرائن و ادله را با هم ببینیم به این نتیجه می رسیدیم که طبق عقل، طبق آیات و روایات دیگر اصلا احساسات در خدا راه ندارد که بعد بنشینیم حس انتقام را توجیه کنیم!
بیایید فکر کنیم ائمه(ع) تنها کسانی بودند که علم دینی بیشتری از دیگران در زمان خود داشتند. من دلیلی بر قدرت و ارتباطی ماورایی در آنها سراغ ندارم. بلکه از نظر احاطه به دین از دیگران برجستهتر بودند. همین. فکر میکنم این مردم و افراد غلوکننده بودند که آنها را به موجوداتی با قدرت و علمی ماورایی معرفی کردهاند. با این حساب متن روایت و نظر امام(ع) ارزش علمی بسی پایینتر از متن قرآن دارد و تنها نظر یک عالم دینی است. نظرات هم ممکن است درست یا نادرست دقیق یا نادقیق باشند. مثل نظرات امام خمینی.
پس اگر از روایاتی که معلوم نیست چه قدر اعتبار سندی و دقت در متن دارند، برداشتی میگیریم این برداشت در برابر متن قرآن هیچ ارزشی ندارد. متن قرآن پر از احساس است. خدا خشمگین میشود، عتاب میکند، منطقی میشود، مهربان میشود و... و تمام اینها در متن آیات پر از احساس قرآن جاری است. پس چگونه باید گفت احساسات در خدای قرآن راه ندارد؟ حالا کاری ندارم با در هم آمیختگی احساسات جاری در قرآن و حالات روحی پیامبر(ص) (که به قول سروش قرآن یک زاویه از حقیقتی بزرگتر است که از عالم رؤیا به پیامبر رسیده است و پیامبر با ذهن خود به ما منتقل کرده است. اما در هر حال شما که قرآن را کلمات برگزیدۀ خدایی انسانوار میدانید. نمیتوانید بگویید قرآن و در نتیجه پدیدآورندهاش خالی از احساس است. مگر آن که قبول کنید تمام قرآن پر از تمثیل است و در نتیجه احتمالا بهشت و جهنم نیز چنینند.
به نظر میرسد خدای قرآن احساس دارد و از جمله شاید حس انتقام.
در مورد تکوینی بودن آثار اعمال واقعا از رویکرد شما تعجب کردم، خودتان پذیرفته اید که اعمال در قیامت حاضر می شوند:
گفتم در روز قیامت اعمال به شکلی حاضر میشوند. ممکن است این شکل به صورت نوشتههایی باشد که توصیف اعمالند. ممکن است مانند فیلم باشند. ممکن هم هست به صورت شیئی ظاهرا مادی باشند. یا هر شکلی که معلوم نیست.
در حالی که قرآن تصریح دارد بر اینکه خود حضور این اعمال مایه عذاب است به طوری که مجرمین آرزو می کنند ای کاش بین آنها فاصله می افتاد: «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيدا»
بله ظاهرا بر حضور تصریح دارد. اما بر این تفسیر شما هم تصریح نشده است. ممکن است تنها یک صنعت ادبی باشد. ممکن است چون به خاطر آن اعمال و نه توسط آنها مجازات میشوند دوست دارند بینشان فاصله باشد.
خداوند هم وضعیت مشابهی دارد، پس می توان او را هم دوست داشت، خصوصا که ما طبق ادله پذیرفته ایم که رحمت و غضب الهی کاملا منطقی است
دوست داشتن پدر و مادر چند دلیل دارد:
1) مهر و محبتشان.
2) انس با آنها که خاطراتی را در ذهن شکل میدهد.
3) این که تحمل رنج فرزند را ندارند.
4) فرهنگی که به دوستی پدر و مادر سفارش میکند.
اینها باعث حس انس و وظیفه در فرزند میشود و اگر فرد آنها را دوست نداشته باشد یا رفتاری خوبی نکند احساس گناه میکند.
خدا اغلب این دلایل را ندارد. دوست داشتن خدا مشروط به اطاعت است، انس با خدا و خاطره داشتن از او زیاد معنی ندارد. خدا تحمل هر رنجی برای برای انسان دارد و ککش هم نمیگزد! فرهنگِ خدا دوستی، زیاد قوی نیست.
رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته است: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»
و تازه معلوم نیست امروز خوش اخلاق است یا بد اخلاق!
سلامچرا باید فرمانبردار خدا باشیم؟ آیا تهدید به جهنم دلیل موجهی است؟ آیا باید از تهدید بترسیم و فرمانبردار شویم؟
شاید بگویید چون خدا صلاح ما را بهتر میداند. صلاح ما آن است که گرفتار رنج غیر قابل تحمل نشویم. اگر خدا به دنبال صلاح ما بود جهنم را درست نمیکرد. به جای آن مانع کاری میشد که صلاح نیست. در ضمن ظاهرا صلاح و غیر صلاح را هم خود با آفرینشش به وجود آورده است و میتوانست طوری درست که نشود کاری کرد که صلاح نباشد. بنابراین فرمانبرداری از خدا مشابه فرمانبرداری از پزشک نیست و صلاح و مصلحتی در کار نیست بلکه از نوع بردگی است و چرا باید برده بود؟
با سلام
پستم را حذف کردم چون مطلب قابل به عرضی نداشت ...
فکر کنم شما با نحوه بیان خدا مشکل داشته باشید ...
که چرا خدا مثلا می گوید هر کس از عبادت من سرپیچی کند و پیرو شیطان شود او را با عذاب های گوناگون شکنجه ی ابدی خواهم کرد.
در حالی که مثلا می توانست بگوید نظام عالم بر محور من بنا نهاده شده است پس من نمی توانم من نباشم. دنیا هم سعی می کند به سمت من بیاید حالا اگر شما آن وسط خلاف سیر دنیا حرکت کند گرفتار جهنم می شوید. این سیر توسط اوامر من تعیین می شود.
یا مثلا بیان های خیلی مهربانانه تر ...
یا مشکلتان در شرور و ... است مثلا
خدا می توانست جهنم را خلق کند یا نکند اما خلق کرد ؟... یا خدا اصلا نمی توانست جهنم را خلق نکند؟ ...
إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
شاید منظور الا بما کنتم تعملون باشد و «ب» در کتابتهای اول اسلام افتاده باشد. و یا آن قدر مجازات را قطعی بداند که آن را با عمل یکی بگیرد نه این که واقعاً یکی باشند بلکه در کلام یکی گرفته شده است. مثل این که به یک نفر میگویند با این کار طناب دار را برای خودت میخری. در حالی که واقعاً او طناب دار را نمیخرد بلکه این مجازات به عملش آن قدر نزدیک و قطعی است که در کلام مجازات و عمل یکسان شدهاند.
و در اینکه قیامت چیزی جز آشکار شدن حقیقت خود انسان نیست:
یوم تبلی اسرائر
روزی که سریره ها آشکار شود
این هم چیزی نیست که بتوان به صراحت برداشت کرد که مجازات، همان عمل است.
لیست داده شده است شما از شبهات و شکوک خود بدرآیید تا برایتان مسجل شود
اگر لیست داده شده بود که مراجع بر سر خیلی از مسائل مثل نماز مسافر دچار مشکل و اختلاف نبودند. این همه فرقه و گرایش دینی مختلف نبود. و خیلی چیزهای دیگر. گفته شده است که در قیامت ذرهای خوبی یا بدی دیده میشوند اما در این دنیا ذرات خوب و بد مشخص نشدهاند.
مطمئنا پیروی جامعه از تعالیم دین موجب سعادت کامل آن می شود ولی اطاعت یا نیست یا کم است
شما نمیتوانید ویژگیهای جامعه شناختی و روانی را نادیده بگیرید. هیچ گاه و هیچ جامعهای تا آخر دنیا اطاعت پذیر مطلق نخواهند شد. بلکه با همین وضعیت اطاعت پذیری است که یک مدل حکومتی باید کارایی خود را نشان دهد. خدا چه طور چنین واقعیت مسلمی را نادیده بگیرد؟ شما مقصر ناکارامدی یک مدل حکومتی را مردم میدانید! در حالی که مردم رفتارهای انسانی عادی خود را دارند و زندگیشان را میکنند. این همه آنها را مقصر و گناهکار ننامید که مقصر و گناهکار اصلی خود شمایید. هیچ گاه هیچ جامعهای اطاعت پذیر مطلق نخواهد بود و این خیال را باید از سر بیرون کرد.
حقیقت هستی ما را بسوی ذهنیاتمان سوق می دهد . حتما ذهنیتی ندارید تا بسوی این ادله و شواهد راهنمایی شوید
همین دیشب یک کلیپ کوتاه از یک دانشمند فیزیک آمریکایی می دیدم که بیگ بنگ را دلیل وجود خدا می دانست. می گفت تا چندی پیش ابتدا داشتن جهان بی معنا بود اما امروز ما باور داریم جهان آغازی داشته است. آغازی از عدم. و این ممکن نیست مگر با وجود چیزی در ورای آن.
خوب شما در فضای مطلوب خودتون سیر می کنید و از این چیزها خبری ندارید.
بله دلایلی هست که وجود ذهنی متمرکز را تأیید میکند که توانایی طراحی و مهندسی دارد که میتوان آن ذهن متمرکز را خدا نامید. اما سحر و جنی و پیشگویی و امثال اینها را تا به حال ندیدهام. فقط ادعاهایی شنیدهام.
قائلان روح ادله زیادی برای وجود آن دارند اگر توانستید همه آنها را رد کنید شاید آنوقت بتوانید بگویید همه چیز مادی است
من نگفتم همه چیز مادی است من گفتم روح و جنی و فرشته و معجزه و سحر تا به حال به چشم ندیدهام! اگر ببینم خوب است چون اثباتی بر وجود موجودات و روشهایی غیر مادی است.
ما نصوص را بهتر از شما می شناسیم.
برخی از تفسیرهای شما را که از نصوص میبینم حس میکنم سعی دارید برداشتهای خود را با تفسیرهای خاص از نصوص تأیید کنید. در حالی که نصوص برای افراد عادی و اغلب بی سواد گفته شدهاند و این قدرها هم نباید آنها پیچاند!
مثلاً آیۀ فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ خیلی روشن است چه میگوید اما شما برای حفظ برخی فرضهایتان باید آن را به شکل دیگری تفسیر کنید.
شما از جمله کسانی هستید که به بهشت هم بروید از نوع نعمتها و لذتها اشکال می گیرید.
همین الآنش هم میگویم. آخر شیر و عسل باید در جوی روی زمین باشند! /:) همهاش هم که درخت و جوی آب و این چیزهاست! اینترنت و وای فای چه میشود پس!
روح بیمار مثل مزاج بهم ریخته است که هرچه غذای خوب هم که به او بدهی پس می زند. امیدوارم بهبودی بیابید.
بهتر است خدا دینی برای روحهای بیمار هم بفرستد که مناسب آنها باشد که این روحها کم نیستند. وگرنه چرا روح بیمار را درست کرد!؟!
همه می دانند که همه این کارها به نحو صحیحش از اقتضاءات جهان بیماری است که جراح دلسوز مجبور است در آن انجام دهد.
و جراحش هم سران حکومت ایرانند! عجب! جالب است که خودشان هم به این نتیجه رسیدهاند که دکترند و بیماری را تشخیص دادهند و جراحی هم میکنند آن هم بدون رضایت بیمار. مسئولیتی هم برای خرابکاریهایشان ندارند! مسئول و مقصر مردمند که خوب مطیع و برده نیستند.
دین با انسانها دشمنی ندارد بلکه از سر دلسوزی زیاد در برخی امور سختگیری می کند که جامعه سلامتی خود را باز یابد.
در این تاپیک سعی داشتم نسخههای دینی را از نظر علمی بررسی کنم.
ما پاسخگوی جنایت گروههای مزدوری که مدعیان انسانیت آنها را تسلیح کرده و به جان ملتها انداخته اند نیستیم.
این ادعای ایران است و خود ایران در تجهیز و گروهک سازی ید طولایی دارد. جنگ یمن و تداوم جنگ سوریه از نتایج گروهک سازی ایران است. اخیراً خبر رسید که ایران در بین افرادی در مکزیک و آمریکا هم نفوذ کرده است. لابد میخواهد آنجاها را هم به به جنگی بی پایان مثل فلسطین مبتلا کند.
ما از این دو بزرگوار چیزی جز پاکی و پرهیزکاری و دوستی با مردم و مبارزه با استکبار ندیده ایم.
ما هم چیزی جز بی تجربگی در شروع جنگ عراق - طول دادن بی ثمر یک جنگ بی ثمر - منزوی کردن و به تحریم کشاندن ملت ایران - حمایت از ظالمانی مثل بشار اسد و مایه گذاشتن از جان ایرانیها برای دفاع از او - دوستی با روسیۀ زیاده خواه - اعدامهای دسته جمعی زندانیان با جرمهای واهی - حصر بدون محاکمه - - فقر و تبعیض و دزدی و شعار مرگ و منفور کردن جهان و سوء مدیریت و تکبر و جمع کردن متملقین در رأس و خیلی چیزهای دیگر چیزی ندیدم.
جالب است کشورهای به قول ایران جنایتکار به افغانیهایی که یکی دو سال در کشورشان میمانند پناهندگی میدهد اما کشور در عدل علی افغانیهایی که 30 سال در ایران بودهاند از حقوق شهروندی اولیه برخوردار نیستند و آنگاه رهبری که هیچ بدیای از او ندیدهاید به فکر فلسطینیهای ستمدیده و حکومت قانونی بشار اسد و امثال اینهاست.
آنها با وجود مقام بلند خویش هیچ سوء استفاده ای نکرده اند.
مالک جان و مال مردم از چه چیز دزدی کند. همه چیز مال اوست از جیب به جیب میشود! تازه دزدی کند ببرد خارج از ایران. آنجا که جایی ندارد!
گردنکشان بسیار بسیار بزرگتر و قدرتمندتر از شما بوده اند که در این میدان خوار و ذلیل شده اند
بله با اعدام و قتلهای زنجیرهای. مخالفان عقیده شان را گردنکش مینامند و اعدام میکنند!
شاه پهلوی که با چه قدرتی بر ایران حکم می راند اما بخاطر جنگ با حقیقت و امام و مردم به ذلت و خواری افتاد و مرد.
مردم آزادی زندانیان، آزادی مطبوعات و هر چیزی که در هر انقلاب دیگری میخواهند میخواستند و اما عدهای به شعار آب و برق مجانی و آزادی مطبوعات و... سوار بر انقلاب شدند و انقلاب را به نفع خود مصادره کردند یکی از شعارهای پاریس و اوایل انقلاب را هم عملی نکردند.
می گویند در آخر عمر روزی یکی از فرزندانش سخن نابجایی نسبت به خدا گفت. آن عبرت آموخته زیانکار رو به پسرش کرد و گفت: فلانی با خدا جنگ مکن
شایه فکر میکرد آمریکا و غرب دیگر نمیخواهند او بر سر کار باشد و انقلاب را از توطئههای آنها میدید. نقل قولهایی از او هست که مؤید این مسألهاند. او وقتی دید مردم و دولتهای غربی دیگر نمیخواهند او بر سر کار باشد مسالمت آمیز رفت در حالی که فرماندهان ارتشش پیشنهاد سرکوب گسترده به او داده بودند و او نپذیرفت. شک ندارم در وضعیت مشابه اگر دوباره انقلاب شود نظامیان به مردم رحم نخواهند کرد به اسم اسلام.
فکر کنم شما با نحوه بیان خدا مشکل داشته باشید ...
که چرا خدا مثلا می گوید هر کس از عبادت من سرپیچی کند و پیرو شیطان شود او را با عذاب های گوناگون شکنجه ی ابدی خواهم کرد.
در حالی که مثلا می توانست بگوید نظام عالم بر محور من بنا نهاده شده است پس من نمی توانم من نباشم. دنیا هم سعی می کند به سمت من بیاید حالا اگر شما آن وسط خلاف سیر دنیا حرکت کند گرفتار جهنم می شوید. این سیر توسط اوامر من تعیین می شود.
یا مثلا بیان های خیلی مهربانانه تر ...
بله. مشکل اصلیای که در این تاپیک به آن پرداختم همین بود. بیانی که به نظرم زیاد محترمانه و علمی نیست بلکه مانند برخورد با کودکانی شیطانی است.
----------------------------
شما خدا را چگونه تعریف می کنید؟
در این تاپیک منظور از خدا همان خدای اسلام همان گونه که مسلمانان توصیفش میکنند.
بله. مشکل اصلیای که در این تاپیک به آن پرداختم همین بود. بیانی که به نظرم زیاد محترمانه و علمی نیست بلکه مانند برخورد با کودکانی شیطانی است.----------------------------
در این تاپیک منظور از خدا همان خدای اسلام همان گونه که مسلمانان توصیفش میکنند.
خوب نمیشود به روشنی گفت محترمانه و علمی نیست ...
مثلا ممکن است به کسی بگوییم تروریست و او ناراحت شود و بگوید به من توهین کرده اند ...
اما واقعا او تروریست باشد و نمی خواهد واقعیت را قبول کند ...
در مورد افرادی که بنای ارتباط بر اساس اعتماد شکل گرفته است اصلا درخواست بیان علمی نوعی بی احترامی به طرف محسوب می شود ...
مثلا دکتر می گوید برو این کار را بکن ... اگر انتظار داشته باشیم بیان علمی داشته باشد گویی بنا را بر پذیرش بدون چون و چرا نگذاشته ایم ... خصوصا خدا ...
والله العالم
مثلا دکتر می گوید برو این کار را بکن ... اگر انتظار داشته باشیم بیان علمی داشته باشد گویی بنا را بر پذیرش بدون چون و چرا نگذاشته ایم ... خصوصا خدا ...
یک فرقی هست و آن این که قبلا به شکلی به پذیرش نسخۀ دکتر اعتماد کردهایم. اولین دکترهایی که به ایران و جاهای دیگر آمدند باید ابتدا خود را به مردم ثابت میکردند. حالا پس از این اعتماد عمومی دکتر شاید انتظار پذیرش و اعتماد بیمار را دارد. با این حال رتار درست این است که پزشک در صورتی که که به علمیترین شکلی که بیمار خاص درک میکند توضیح دهد.
خدا باید ابتدا بیاید و خود را ثابت کند که اطاعت او همان چیزی است که ما میپسندیم و به دنبالش هستیم و یا به چنین چیزی میرساند. مانند پزشک.
حالا فرض کنید ما یک آدم علمی که میخواهیم ببینم خدای اسلام کیست و چه میگوید. آیا نباید به شکلی محترمانه حرف بزند؟ آیا نباید واقعیات را صادقانه توضیح دهد؟ آیا باید با تکبر و تهدید و تطمیع و اطاعت خواهی و... شروع کند؟ آیا نباید حرفهایش با عقل ما جور در بیاید؟ فکر کنید دو پیغمبر به اسم محمد میآیند یکی همین قرآن را میآورد یکی یک قرآن و خدای دیگر را معرفی میکند که محترمانهتر حرف میزند و حرفهایش علمیتر و عاقلانهتر و احکامش دقیقتر است. هر دو خدا هم مجازات و پاداش اخروی دارند اما هر کدام آن یکی را شیطان مینامد. شما از کدام خدا پیروی میکنید؟ من باشم از خدای معقولتر پیروی میکند چون دوست داشتنیتر و محترمتر است. احتمالا شما هم همین کار را میکنید. حالا فرض کنید آن خدای محو شود. آیا از خدا و قرآن فعلی پیروی میکنید با تهدید و احکامی که به نظرتان نامعقول است؟
مثلا ممکن است به کسی بگوییم تروریست و او ناراحت شود و بگوید به من توهین کرده اند ...اما واقعا او تروریست باشد و نمی خواهد واقعیت را قبول کند ...
باید دید برای چه به او تروریست میگوییم. اگر میخواهیم به حرف ما گوش دهد که نباید او را ناراحت کرد.
اگر خودش خودش را تروریست بداند ناراحت نمیشود.
ر این تاپیک منظور از خدا همان خدای اسلام همان گونه که مسلمانان توصیفش میکنند.
خدایی که مسلمانان توصیفش می کنند ، "کامل مطلق" است. از جمله صفات کمالیه او ، "علم" و "حکمت" است. وقتی مسلمانان ، برای خدا ، چنین صفاتی (عالم مطلق ، حکیم مطلق) قائل باشند ، نتیجه منطقی چنین اعتقادی این است که هر چه او فرمود ، صحیح است و باید فرمانبرداری شود.
اینکه انتظار داشته باشیم سخنان خدا را با عقل خودمان بسنجیم و بگوییم اینجایش چرا اینطور است ، آنجایش چرا آنطور است ، لازمه اش این است که ما علم و عقلمان در حد خود خدا باشد! و گرنه اگر قبول داشته باشیم که ما علم و عقلمان محدود است و او خدایی است که علم و حکمتش نامحدود است و خالق همه موجودات است (فرض) ، دیگر حتی توهم اینکه ممکن است او در جایی از سخنانش اشتباه وجود داشته باشد را هم نمی شود کرد. زیرا این خلاف فرض مذکور است. چگونه موجودی که طبق فرض ، علم و حکمتش نامحدود است و هیچگونه جهلی و نقصی برای او قابل تصور نیست ، و تمام موجودات جهان را آفریده است ، ممکن است اشتباه کند؟
دانشمندان ، علمشان را از کجا به دست آورده اند؟ از بررسی موجودات جهان و قوانین حاکم بر جهان. همان جهان و موجوداتی که خداوند آن را "خلق" کرده است. پس خداوند علمش بیشتر از همه دانشمندان (نه فقط در زمان ما ، بلکه تا آخر دنیا) است.
ضمناً به نکته دیگری هم توجه فرمایید:
"عبادت" یعنی چه؟ آیا عبادت یعنی اینکه برو مطمئن بشو حرف کسی درست است ، بعد ازش بپذیر؟
اینکه بهش نمی گویند عبادت. عبادت یعنی اینکه وقتی موجودی را لایق عبادت تشخیص دادی ، هر چه گفت ، بی چون و چرا قبول کنی.
این قبول کردن بی چون و چرا ، خلاف عقل نیست. چون قبل از آنکه خودمان را مقید به اطاعت بی چون و چرا از او بکنیم ، با عقلمان ، عالم مطلق و حکیم مطلق بودن او را فهمیده ایم.
اصلاً این خلاف عقل است که وقتی متوجه شدیم موجودی "عالم مطلق" و "حکیم مطلق" است و هیچ نقصی (اشتباه و ظلم و .... همگی ناشی از نقص هستند) در او راه ندارد ، در مقابل سخنانش ، چون و چرا بکنیم و اطاعت محض از او نداشته باشیم. چون و چرا را در جایی میکنند که احتمال اشتباه در سخنان کسی را بدهند. و جایی احتمال اشتباه را در سخنان کسی می دهند که او را کامل مطلق (عالم مطلق و حکیم مطلق) فرض نکرده باشند.
پس اگر شما ، خدا را با همان توصیفی که مسلمانان می کنند ، در نظر بگیرید ، اطاعت بی چون و چرا از چنین موجودی ، حکم عقل است.
مگر آنکه شما بفرمایید که من توصیفی که مسلمانان از خدا می کنند را قبول ندارم. که آن حرف دیگری است و مساله دیگری است و باید جداگانه بررسی شود.
یعنی فکر میکنید وقتی احکام بردهداری و حدود و اعدام مرتد و سنگسار و حج و نماز و... به آنها عرضه شود اسلام را دین معقول و خوبی مییابند؟ یا وقتی در مورد حملههای نظامی پیامبر(ص) و اعدام و اخراج قبایل یهودی یا آزادیهای خاص جنسی خود پیامبر(ص) و موضوع چند همسری او بدانند جذب دین میشود؟ بعید است. فتأمل.
هر یک از اینها یک بحث جداگانه است که باید به صورت جدا بررسی شود.
چند شاخه شدن بحث ، باعث تشتت و به هدف نرسیدن بحث می شود.
اجازه دهید فعلا بحث درباره "چرا باید فرمانبردار خدا باشیم" باشد. آنهم با توصیف و تعریفی که اسلام از خدا می کند.
ممنون از همه دوستان.
خدا باید ابتدا بیاید و خود را ثابت کند که اطاعت او همان چیزی است که ما میپسندیم و به دنبالش هستیم و یا به چنین چیزی میرساند. مانند پزشک.
حالا فرض کنید ما یک آدم علمی که میخواهیم ببینم خدای اسلام کیست و چه میگوید. آیا نباید به شکلی محترمانه حرف بزند؟
عرض کردم وقتی فرض کنیم بنا بر اعتماد است و طرف مقابل معتمد است، دیگر انتظار بیان علمی خلاف اعتماد است.
لذا یک شخصی که خدا برایش ثابت نشده باز هم باید به این نتیجه برسد که اگر خدایی باشد بیانش اینگونه خواهد بود...
این را در طول تاریخ میتوانید ببینید.. الان هم اینطور است...
دکتر، رییس جمهور،سلطان، نیروهای نظامی و...
باید دید برای چه به او تروریست میگوییم. اگر میخواهیم به حرف ما گوش دهد که نباید او را ناراحت کرد.
.
اشتباه است. برای اینکه کسی ناراحت میشود نباید از بیان واقعیت خودداری کرد.
البته این نوع ناراحتی شاید برای ایرانیان که غرق در تعارف و رودربایستی هستند بیشتر حس میشود...
در مورد لحن و بیان هم عرض کردم...
خدایی که مسلمانان توصیفش می کنند ، "کامل مطلق" است. از جمله صفات کمالیه او ، "علم" و "حکمت" است. وقتی مسلمانان ، برای خدا ، چنین صفاتی (عالم مطلق ، حکیم مطلق) قائل باشند ، نتیجه منطقی چنین اعتقادی این است که هر چه او فرمود ، صحیح است و باید فرمانبرداری شود.
اینکه انتظار داشته باشیم سخنان خدا را با عقل خودمان بسنجیم و بگوییم اینجایش چرا اینطور است ، آنجایش چرا آنطور است ، لازمه اش این است که ما علم و عقلمان در حد خود خدا باشد!
گفتم منظورم خدای مسلمانان است. خدای مسلمانان شدید العقاب هم هست. خود مسلمانان هم در توجیه ادعاهای خدا در قرآن ماندهاند. مثلا این که چرا گفته است دعا اجابت میکند ولی نمیکند. چرا گفته است مهربان است ولی از یک طرف در دنیا به مصیبتها بی توجه است و از آن طرف جهنم و شکنجه درست کرده است. خدای مسلمانان متکبر است. خدای مسلمانان اطاعت محض میخواهد. خدای مسلمانان قوانین برده داریای را تأیید کرده است که به وضوح خلاف حقوق بشر است. خدای مسلمانان بهترین است اما انگار نه برای ما. از نظر تئوری مسلمانان و از نظر خودش بهترین است نه در نظر و بررسیهای ما. یعنی ما نه مهربانیش را درک میکنیم نه عقلش را نه علمش را. اصلا هر صفتی را که بررسی میکنیم جور نیست. یک جور دیگر است.
بنابراین تمام صفاتی که مسلمانان به خدا میدهند همه اعتقادی است. در عمل با انتظارات ما از این صفات فرق دارد و آنهایی که درس دینی میخوانند بخشی از درسشان برای توضیح این تناقض در تئوری و عمل است.
خدایی که قرار است کاملترین علم را داشته باشد در قرآن یک حرف فرارتر از علم اعراب آن زمان نزده است. حتی برخی حرفها ایراد علمی هم دارد.
بالاخره این خدای کامل اعتقادی را که در نگاه ما مدام چیزهای متناقض با کمال در او میبینم و آن طور اطاعت مطلق از ما میخواهد چرا باید اطاعت کرد؟
اگر شما ، خدا را با همان توصیفی که مسلمانان می کنند ، در نظر بگیرید ، اطاعت بی چون و چرا از چنین موجودی ، حکم عقل است.
عقل ما به توصیف مسلمانان ایراد میگیرد و مسلمانان باید توجیه کنند و دوباره به توجیه آنها ایراد میگیرد و آنها دوباره باید توجیه کنند و این روند به جایی نامعلوم ختم میشود و معلوم نیست آخرش چه میشود.
خدای مسلمانان خیلی شبیه به یک انسان است. معلوم نیست شاید تنها تصوری قابل فهم از خدا برای آنها باشد و خدای واقعی متفاوت باشد.
به هر حال این که میگویند خدا کامل است یک اعتقاد است. اگر از نظر ذهن انسانی هم کامل بود ما همۀ دستورات و کارهایش را میپسندیدم چون اساساً انسان چیزی را که در نظرش بی نقص میبینید کامل میداند. نمیشود که یک موجود زشت را بیاورند بگویند حقیقت آن است که که این زیباست اما چون زیباییش بی نهایت است شما نمیفهمید که زیباست چون زیبایی شناسی ذهن شما نقص دارد و زیباییش را درک نمیکند. پس به حکم عقل که او بی نهایت زیباست آن را دوست داشته باشید! این که نمیشود! بالاخره ما باید زیبا ببینیمش که دوستش داشته باشیم. خدا را هم باید کامل و بی نقص و مهربان ببینیم تا به او ایراد نیگیریم و پیروش شویم و دوستش داشته باشیم. این خدای مسلمانان ظاهرا با عقل ما جور نیست. نه با ما محترمانه حرف میزند نه مهربانیش آن مهربانی دلخواه ماست و نه هیچ چیزش. چرا باید از چنین موجودی اطاعت کرد؟ کامل است خب باشد به ما چه ربطی دارد وقتی درک نمیکنیم این کمال را.
[="Tahoma"][="Navy"]شاید منظور الا بما کنتم تعملون باشد و «ب» در کتابتهای اول اسلام افتاده باشد. و یا آن قدر مجازات را قطعی بداند که آن را با عمل یکی بگیرد نه این که واقعاً یکی باشند بلکه در کلام یکی گرفته شده است. مثل این که به یک نفر میگویند با این کار طناب دار را برای خودت میخری. در حالی که واقعاً او طناب دار را نمیخرد بلکه این مجازات به عملش آن قدر نزدیک و قطعی است که در کلام مجازات و عمل یکسان شدهاند.
سلام
نه با افتاده است و نه معانی بعید قابل چسباندن به مفهوم واضح آیه است چه اینکه نمونه این بیان یا شبیه آن در موارد متعدد دیگری هم هست
این هم چیزی نیست که بتوان به صراحت برداشت کرد که مجازات، همان عمل است.
این آیه بیان کیفیت معاد است نه یگانگی پاداش و عمل. این آیه می فرماید: قیامت همان آشکار شدن کامل و تمام درون است
اگر لیست داده شده بود که مراجع بر سر خیلی از مسائل مثل نماز مسافر دچار مشکل و اختلاف نبودند. این همه فرقه و گرایش دینی مختلف نبود. و خیلی چیزهای دیگر. گفته شده است که در قیامت ذرهای خوبی یا بدی دیده میشوند اما در این دنیا ذرات خوب و بد مشخص نشدهاند.
آنچه اقتضای حکمت و عمل خدایی بوده انجام گرفته است او که قرار نیست جای ما بنشیند و درست هم بفهمد
هم در عقل هم در نقل معیار هست اگر نبود حرف شما درست بود
شما نمیتوانید ویژگیهای جامعه شناختی و روانی را نادیده بگیرید. هیچ گاه و هیچ جامعهای تا آخر دنیا اطاعت پذیر مطلق نخواهند شد. بلکه با همین وضعیت اطاعت پذیری است که یک مدل حکومتی باید کارایی خود را نشان دهد. خدا چه طور چنین واقعیت مسلمی را نادیده بگیرد؟ شما مقصر ناکارامدی یک مدل حکومتی را مردم میدانید! در حالی که مردم رفتارهای انسانی عادی خود را دارند و زندگیشان را میکنند. این همه آنها را مقصر و گناهکار ننامید که مقصر و گناهکار اصلی خود شمایید. هیچ گاه هیچ جامعهای اطاعت پذیر مطلق نخواهد بود و این خیال را باید از سر بیرون کرد.
هرچند مطلب ما را درست متوجه نشده اید ولی به بیان دیگر می گویم:
هر جامعه ای به اندازه پیروی اش از اصول و ارزشهای الهی و عقلانی سعادتمند می شود
بله دلایلی هست که وجود ذهنی متمرکز را تأیید میکند که توانایی طراحی و مهندسی دارد که میتوان آن ذهن متمرکز را خدا نامید. اما سحر و جنی و پیشگویی و امثال اینها را تا به حال ندیدهام. فقط ادعاهایی شنیدهام.
تعالیم و معارف دین سحر و پیشگویی نیست حقایقی است که با باور و عمل ثمره نیکویش را می دهد
من نگفتم همه چیز مادی است من گفتم روح و جنی و فرشته و معجزه و سحر تا به حال به چشم ندیدهام! اگر ببینم خوب است چون اثباتی بر وجود موجودات و روشهایی غیر مادی است.
خیلی چیزها را انسان با چشم نمی بیند اما با دلیل و عقل می تواند وجود آنها را باور کند
برخی از تفسیرهای شما را که از نصوص میبینم حس میکنم سعی دارید برداشتهای خود را با تفسیرهای خاص از نصوص تأیید کنید. در حالی که نصوص برای افراد عادی و اغلب بی سواد گفته شدهاند و این قدرها هم نباید آنها پیچاند!مثلاً آیۀ فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ خیلی روشن است چه میگوید اما شما برای حفظ برخی فرضهایتان باید آن را به شکل دیگری تفسیر کنید.
خوب این اختلاف تفسیرها قابل بحث است
شما دلیل می آورید ما هم می آوریم
اما آیا مخاطب قرآن فقط عوام است تا همه چیز را عوامانه تفسیر کنیم؟
همین الآنش هم میگیویم. آخر شیر و عسل باید در جوی روی زمین باشند! همهاش هم که درخت و جوی آب و این چیزهاست! اینترنت و وای فای چه میشود پس!
دین در صدد بالفعل کردن خود انسان است انسانی که اگر کامل بالفعل شود به هیچ چیزی در بیرون از خود نیاز ندارد او به تنهایی همه چیز است چون خلیفه خداست
بهتر است خدا دینی برای روحهای بیمار هم بفرستد که مناسب آنها باشد که این روحها کم نیستند. وگرنه چرا روح بیمار را درست کرد!؟!
خداوند به انسان ابزار آگاهی و عقل داد اختیار هم داد دیگر باید خودش خودش را حفظ کند با اینحال کتابی فرستاد که شفاء للمومنین است اگر ایمان بیاوریم و عمل کنیم
و جراحش هم سران حکومت ایرانند! عجب! جالب است که خودشان هم به این نتیجه رسیدهاند که دکترند و بیماری را تشخیص دادهند و جراحی هم میکنند آن هم بدون رضایت بیمار. مسئولیتی هم برای خرابکاریهایشان ندارند! مسئول و مقصر مردمند که خوب مطیع و برده نیستند.
حاکمیت ابعاد و اجزاء بسیار دارد چه بسا که برخی ابعاد و اجزاء هم دچار بیماری شوند و نیاز به درمان داشته باشند اما کلیت اهداف و برنامه ها در راستای بهبودی است. رابطه حاکمیتها و مردم رابطه عقلانی است که خود انسانها آنرا پذیرفته و تایید کرده اند بخصوص در کشوری که مردمش رای می دهند.
این ادعای ایران است و خود ایران در تجهیز و گروهک سازی ید طولایی دارد. جنگ یمن و تداوم جنگ سوریه از نتایج گروهک سازی ایران است. اخیراً خبر رسید که ایران در بین افرادی در مکزیک و آمریکا هم نفوذ کرده است. لابد میخواهد آنجاها را هم به به جنگی بی پایان مثل فلسطین مبتلا کند.
علی ع خوب فرمود که :
شیطان در دلهایتان تخم گذاشته و جوجه کرده و آنرا پرورانده است
هرکس گوش به دروغهای شیاطین بدهد همین حرفها را می زند
برای شما و امثال شما یقین هایی بود که می توانستید بدان چنگ بزنید اما آنها را به غفلت و ...از دست دادید و امروز باید از جوی آلوده شیاطین بنوشید
نوشیدنی که نه تنها سیر نمی کند بلکه بر عطشتان می افزاید
ما هم چیزی جز بی تجربگی در شروع جنگ عراق - طول دادن بی ثمر یک جنگ بی ثمر - منزوی کردن و به تحریم کشاندن ملت ایران - حمایت از ظالمانی مثل بشار اسد و مایه گذاشتن از جان ایرانیها برای دفاع از او - دوستی با روسیۀ زیاده خواه - اعدامهای دسته جمعی زندانیان با جرمهای واهی - حصر بدون محاکمه - - فقر و تبعیض و دزدی و شعار مرگ و منفور کردن جهان و سوء مدیریت و تکبر و جمع کردن متملقین در رأس و خیلی چیزهای دیگر چیزی ندیدم.
جالب است کشورهای به قول ایران جنایتکار به افغانیهایی که یکی دو سال در کشورشان میمانند پناهندگی میدهد اما کشور در عدل علی افغانیهایی که 30 سال در ایران بودهاند از حقوق شهروندی اولیه برخوردار نیستند و آنگاه رهبری که هیچ بدیای از او ندیدهاید به فکر فلسطینیهای ستمدیده و حکومت قانونی بشار اسد و امثال اینهاست.
من تعجبم چرا از کوچه ای که در آن زندگی می کنید چیزی نمی گویید. اینکه ماموران شهرداری خوب آنرا جارو نمی زنند یا جوبهایش گاهی گرفتگی دارد یا یک موتوری آنجاست که صدای نخراشیده اش موجب سلب آسایشتان می شود ووووو
بهتر نبود این لیست را کامل می کردید و تمام مشکلات یک مملکت هشتادمیلیونی را به گردن این دو بزرگوار می انداختید؟
ای وای ....تعجب نباید کرد که این مملکت این همه مشکل داشته باشد وقتی اهل فکری مثل شما تمام مشکلات داخلیه و خارجیه کشور را نتیجه عملکرد دو رهبر خود می داند. خب حتما دیگران در این مملکت بیکارند. شما هم حتما مسوولیتی جز انتقاد از خدا و دین و رهبر ندارید...
خب برادر حد اقل انصاف داشته باش و پیشرفتهای این مملکت را در سایه نظام اسلامی را هم ببین. چرا از این نمی گویی؟
چرا نمی گویی اگر روزی شاه مملکت به اندازه یک سرباز آمریکایی ارزش نداشت و تمام منابع و مافعش در اختیار بیگانگان بود امروز همین مملکت به چنان پیشرفت و اقتداری رسیده که قدرتهای متجاوز با هر وسیله ای حتی فریب دادن شهروندان غافلی مثل شما می خواهد جلو آنرتا بگیرد و نمی تواند.... چرا چشمتان را باز نمی کنید که ملتی سرفرازید که قدر قدرت جهان تنش از آن به لرزه درآمده و به هر بهانه ای می خواهد جلو پیشرفت صنعتی و اقتصادی و سیاسی آنرا بگیرد؟
به خدا که سخن امیر مومنان در مورد امثال شما راست است. شیطان با زیرکی چنان به فکر و دل شما راه یافته که با زبان شما سخن می گوید و با گوش شما می شنود و با دست شما خیانت خواهد کرد.
مالک جان و مال مردم از چه چیز دزدی کند. همه چیز مال اوست از جیب به جیب میشود! تازه دزدی کند ببرد خارج از ایران. آنجا که جایی ندارد!
مالک جانی که ندارد یک جفت دمپایی به اصطلاح آبرودار برای خود بخرد یا مالک نیست یا دل به دنیا ندارد که بخواهد از کسی چیزی بگیرد
بله با اعدام و قتلهای زنجیرهای. مخالفان عقیده شان را گردنکش مینامند و اعدام میکنند!
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم.....
مردم آزادی زندانیان، آزادی مطبوعات و هر چیزی که در هر انقلاب دیگری میخواهند میخواستند و اما عدهای به شعار آب و برق مجانی و آزادی مطبوعات و... سوار بر انقلاب شدند و انقلاب را به نفع خود مصادره کردند یکی از شعارهای پاریس و اوایل انقلاب را هم عملی نکردند.
از این دروغها زیاد گفته اید
قبل انقلاب ده تا مجله و نشریه نبود امروز بیش از دو هزار است
قبل انقلاب دو حزب بیشتر نبود الان بیش از دویست حزب و گروه است
وووو
شما گوشتان به دهان مزدوران بی بی سی و وآ هست
بهتر از این نمی توانید قضاوت کنید
شایه فکر میکرد آمریکا و غرب دیگر نمیخواهند او بر سر کار باشد و انقلاب را از توطئههای آنها میدید. نقل قولهایی از او هست که مؤید این مسألهاند. او وقتی دید مردم و دولتهای غربی دیگر نمیخواهند او بر سر کار باشد مسالمت آمیز رفت در حالی که فرماندهان ارتشش پیشنهاد سرکوب گسترده به او داده بودند و او نپذیرفت. شک ندارم در وضعیت مشابه اگر دوباره انقلاب شود نظامیان به مردم رحم نخواهند کرد به اسم اسلام.
اون نوکر بی اختیار خیلی بی عرضه و ترسو بود و این دومین بارش بود که فرار کرد
هر جنایتی هم که می توانست بکند کرد
هفده شهریورها کم نبود
کودتای نوژه هم که در نطفه به مدد الهی خفه شد می خواست امام و مردم را قتل عام کند
و اما آنروز را شما نخواهید دید که این نظام روی مردمش تیربگشاید همچنانکه در 88 سربازانش کتک خوردند و گلوله ای شلیک نکردند
انقلاب ما با همه فراز و فرودها به انقلاب مهدی موعود متصل خواهد شد و ارکان ظلم و فریب و گمراهی را در جهان فروخواهد ریخت
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
یا هادی[/]
عقل ما به توصیف مسلمانان ایراد میگیرد و مسلمانان باید توجیه کنند و دوباره به توجیه آنها ایراد میگیرد و آنها دوباره باید توجیه کنند و این روند به جایی نامعلوم ختم میشود و معلوم نیست آخرش چه میشود.
قرار بود شما خداوند را با همان توصیف مسلمانان در نظر بگیرید ، و بعد "فرمانبرداری" از چنین خدایی را بررسی کنیم.
اگر قرار باشد بر توصیف مسلمانان خرده بگیرید (که چنین قراری نبود و شما فرض خودت را نقض می کنید) ، باید یک قدم به عقب برگردیم و "خداشناسی" را محل بحث قرار دهیم.
تا زمانی که بحث "خداشناسی" به نتیجه نرسد و اشکالات آن پاسخ داده نشود ، بحث "لزوم فرمانبرداری از خدا" قابل بحث نیست و به هیچ نتیجه ای نمیرسد. زیرا این بحث مبتنی بر مقدمه ای است که قرار بود شما آن را بپذیرید (خدا را با توصیف اسلامی بپذیرید) اما وقتی بر آن مقدمه اشکال می گیرید ، خود مقدمه باید محل بحث قرار بگیرد.
ضمنا در مورد سایر مسایلی که مطرح کردید (مسایل مربوط به قرآن و پیامبر و ... ) بنده فایل الکترونیک تفسیر نمونه را در اینجا قرار می دهم که روی گوشی اندروید قابل اجراست.
خیلی از مباحث مطروحه را آنجا آیت الله مکارم شیرازی پاسخ گفته اند. مثلا آیه ای که در خصوص ازدواج های پیامبر (ص) آوردید ، من مراجعه کرده بودم خیلی خوب بحث کرده بودند.
عرض کردم وقتی فرض کنیم بنا بر اعتماد است و طرف مقابل معتمد است، دیگر انتظار بیان علمی خلاف اعتماد است.
به نظر من بنا بر اعتماد نیست. خدا اگر اعتماد میخواهد باید اول آن را به دست آورد.
این فایل تفسیر نمونه جهت گوشی اندروید است.
برای کسانی که می خواهند درباره قرآن تحقیق کنند و سئوالاتی دارند ، بسیار مناسب است.
یا علی مرتضی
دین در صدد بالفعل کردن خود انسان است انسانی که اگر کامل بالفعل شود
شما یک کلماتی اختراع میکنید که در ابتدا هیچ معنایی ندارند. سپس سعی میکنید بگویید آن کلمات حقیقت دارند و خوبند یا بدند و لباسهای گوناگون به آن میپوشانید طوری که باورتان میشود یک چیزی هست. بالفعل شدن هم از همین اختراعات است. همین مفهوم «ذات» در فلسفه یا خیلی چیزهای دیگر. یا حتی در سیاست، مفهومی توخالی به اسم «صهیونیزم» میسازید و آن را دلیل خیلی از رویدادهای طبیعی میدانید. یا مفاهیمی توو خالی مثل «نفوذ» یا «تهاجم فرهنگی».
البته مفهوم سازی یک روش علمی است (در روانشناسی هم مفهومهای مختلف تعریف میشود مثل ego مثل ناخودآگاه) یا در فیزیک مفهوم الکترون. اما همه میدانند که اینها مدلند کسی باور نکرده است که چیزی به اسم ناخودآگاه وجود دارد. اما اشکال شما این است که باور میکنید که این اسامی توخالی واقعا وجود دارند. بالفعل چیست! چه کسی خواست بالفعل شود!
آیا بالفعلها اضافه وزن دارند؟
اما آیا مخاطب قرآن فقط عوام است تا همه چیز را عوامانه تفسیر کنیم؟
قرآنی که تهدید و تطمیع میکند چه مخاطبی دارد! دست کم باید خود پیامبر بفهمد. آیا پیامبر دانشمند بود؟! او حتی برای نوشتن متن قرآن از کاتب کمک میگرفت. میگویند نادرشاه یا یکی دیگر از پادشاهان جنگاور به تاکتیکهای جنگی پیامبر ایراد میگرفت. خود پیامبر خیلفۀ پس از خود را به صراحت معرفی نکرد و کلی اختلاف و درگیری به خاطر همین کار پیش آمد که هنوز هم ادامه دارد. میگویند در مرض موت گفت قلم بیاورید نیاوردند ناراحت شد همه را بیرون کرد. اولا آن جا جای ناراحت شدن بود؟ ثانیا قبلا چرا چنین نکردی!؟ اینها نشان میدهد ظاهرا پیامبر دانشمند چندان برجستهای نبوده است و او باید قرآن را میفهمید پس قرآن باید در سطح او باشد. پیامبر فقه اسلامی را به وجود نیاورد بلکه دانشمندان بعدها نشستند فقه را ساختند. به کدام دلیل متن قرآن را دارای پیچیدگیهایی عجیب میدانید؟ مفاهیم قرآنی خیلی ساده است! نگاه کنید به شتر که چگونه خلق شده است. نمیگوید نگاه کنید به تکثیر سلولها بر اساس نقشۀ ژنتیکی!
کتابی فرستاد که شفاء للمومنین است
چنان که باید گفت باعث خیلی از بیماریهای جسمی و روحی نیز هست. چگونه شفایی است که بیمار هم میکند؟
رابطه حاکمیتها و مردم رابطه عقلانی است که خود انسانها آنرا پذیرفته و تایید کرده اند بخصوص در کشوری که مردمش رای می دهند.
بله در کشوری که شورای نگهبانش را مستقیم یا غیر مستقیم توسط یک نفر با عقاید تند تعیین شده است و هیچ کس از صافی شورای نگهبان نمیگذرد مگر متملق او باشد؛ چهار نفر پیدا میشود همه در یک سطح و همه موافق و متملق و مطیع آن یک نفر حالا هر کدام را مردم انتخاب کردند کردند فرقی ندارد. یک انتخابات فرمایشی!
شیطان در دلهایتان تخم گذاشته و جوجه کرده و آنرا پرورانده است
هرکس گوش به دروغهای شیاطین بدهد همین حرفها را می زند
شیطان کسی است که شعار مرگ میدهد و به جای کمک به فقرا موشک میدهد دست گروهکهای احمق و همه جا را به جنگهای تمام نشدنی مبتلا کرده است. چه ایران با هشت سال جنگ که تمام شدنش جام زبر بود. چه فلسطین که سالها جنگ است و ایران مدام ترغیبش میکند به جنگی بی فایده. چه یمن که اگر دخالت ایران در آن نبود جنگی هم نبود. چه سوریه که مردم داشتند حاکم ظالمش را ساقط میکردند که ناگهان ایران به کمک ظالم شتافت و جنگی طولانی در آنجا به راه انداخت و باعث تولد داعش در آن محیط عفونی جنگ شد. مصداق شیطان خیلی واضح است. شیطان آن نیست که در افغانسان و عراق دموکراسی برقرار کرد و کودکان افغان را به مدرسه فرستاد. شیطان آن است که افغانیهای داخل کشورش را سالها بلا تکلیف و بدون حق شهروندی رها کرده است.
همه چیز ایران از آمریکاست. چه شکل حکومتش چه تجیزات نظامیش چه اینترنت و وسایل دیگرش. آمریکا نبود هیچ یک از اینها نبود. حالا نمک میخورد و نکمدان میشکند که ما ریشۀ فتنه را میخشکانیم آن هم با جنگ راه انداختن در همه جا!
نمیشود که یکی از حجره و خزینۀ حوزه در بیاید برود در رأس سیاست قرار بگیرد و آن قدر باد داشته باشد که بخواهد دنیا را هم اصلاح کند در حالی که در اصلاح کشور خودش در مانده است. شیطان اوست یا آمریکا. شیطان معلوم است کیست. شما کورید. حب یا منافع شخصیتان کورتان کرده است.
از این دروغها زیاد گفته اید
به قطعنامههای تظاهراتهای زمان انقلاب مراجعه کنید. حرفهای امام در مصاحبههای پاریس هم خیلی روشنگرند.
اون نوکر بی اختیار خیلی بی عرضه و ترسو بود و این دومین بارش بود که فرار کرد
هر جنایتی هم که می توانست بکند کرد
هفده شهریورها کم نبود
کودتای نوژه هم که در نطفه به مدد الهی خفه شد می خواست امام و مردم را قتل عام کند
بله. چه در زمان شاه چه پس از او جنایات زیاد بودند. به همین سبب مردم به خیابانها ریختند چون محدودیتها زیاد شده بود.
انقلاب ما با همه فراز و فرودها به انقلاب مهدی موعود متصل خواهد شد
اولا که تولد مهدی از نطر تاریخی سند محکمی ندارد. شاید در آینده به دنیا بیاید! و شاید مانند احکام نسخ شدۀ قرآن حکم ظهور مهدی هم نسخ شده باشد. ثانیا شک نکنید که به محض ظهور افراد سپاه او را به جرم تشویش اذهان عمومی دستگیر خواهند کرد و چه بسا اعدامش کنند. فکر کردهاید اینها به این راحتی دست از قدرت میشویند و به کناری میروند و میگویند بفرما آقا شما بشو رهبر. همین الآن از بازیهای سیاسیشان و شورای نگهبانشان معلوم است که کسی را منتقد خود راه نمیدهند چه برسد بروند کنار و کس دیگری را جای خود بنشانند.
شما گوشتان به دهان مزدوران بی بی سی و وآ هست
ما نگاه میکنیم ببینیم حرف کی با عقل جورتر است حرفش را در اولویت قرار میدهیم. تلویزیون ایران که همه چیز عیله نظام را سانسور میکند و تنها بدترین اخبار غرب را پوشش میدهد یا تلویزیون بی بی سی که در مورد عیبهای دولت خود هم بحث میکند. تلویزیون ایران که مردم ایران هم علیهش شعار میدهند تلویزیونی است که رهبر ایران درست کرد.
حالا که بی بی سی خوب و بد را با هم میگوید شماها خشمگین میشود که آی شیاطین با اسلام در افتادند مسلمانان به پا خیزید. بهتر است این همه داد و هوار راه نیندازید و کولی بازی در نیاورید و مثل آدم بنشیند عیبهایتان را بر طرف کنید.
به نظر من بنا بر اعتماد نیست. خدا اگر اعتماد میخواهد باید اول آن را به دست آورد.
لطفا به حرفهایم دقت کنید
برای کسب اعتماد لازم نیست لحن و بیان دکتر و خدا و رییس جمهور تغییر کند...
با سلام مجدد
بله متأسفانه من این نگاه را دارم.
صداقت شما بنده را به بحث امیدوار می کند، اما چون دوست ندارم بحث به حاشیه برود از نوع نگرش شما نسبت به نظام و طرفداران آن عبور می کنم. فقط خواهش می کنم در این تاپیک این پیش فرضِ پایندی به نظام، یا مخالفت با آن را دخالت ندهید، انصافا به بحث هم ربطی ندارد، و اگر واقعا نمی توانید، موقتا ما را مخالفین نظامی تصور کنید که قائل به وجود خدایی مهربان هستیم.happy
ببینید بنده پست های شما و دوستان، و نیز پاسخ های متقابلتان را خواندم، به نظرم مهمترین منشأ اختلاف ما و حضرتعالی به اختلاف در مبانی برمی گردد، لذا شما یا باید مبانی را با ما یکسان سازی کنید، یا موقتا از باب تحقق یک محور برای بحث، مبانی ما را بپذیرید، یا اینکه بحث را برگردانیم به مبانی، یعنی تک تک این مبانی را در تاپیک های مستقلی به بحث بگذارید تا این موارد برای شما اثبات و حل شوند.
انسان یا خدای اسلام را می پذیرد، یا نمی پذیرد، این بحث مبنا است، اما اگر کسی خدای اسلام را پذیرفت، شما دیگر نمی توانید بر او خرده بگیرید که چرا تهدید و تشویق او را می پذیری؟
باقی مسائل هم همین است، همه به مبنا بر می گردد، به عنوان مثال بحث اعتماد و اطاعت، کسی که خدای اسلام را باور داشته باشد به او اعتماد می کند و اطاعت نیز در پی آن می آید.
می بینید که اختلاف در مبنا، یعنی خداشناسی است، وگرنه هم ما و هم شما همگی قبول داریم که جایی که اعتماد نباشد، اطاعت جایز نیست.
سیر عقلی ما اینگونه است که از برهان امکان و وجوب موجود واجب بالذاتی اثبات می کنیم، این موجود باید از نظر کمالات بی نقص باشد وگرنه واجب نخواهد بود.
اما شدید العقاب هم داریم
بنابر مبنای ما که بیان شد، خدا اگر شدید العقاب هم است، این شدت عقاب در جایی است که طرف مستحق چنین عقابی باشد، وگرنه خداوند پیش از آنکه شدید العقاب باشد، ارحم الراحمین است.
پیامبر(ص) و ائمه(ع) هم که تجلی اوصاف او هستند اینگونه اند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم»؛ محمّد (ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.(فتح:29)
این صفت به ظاهر متناقض را به خوبی میتوان در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دید، پیامبر(ص) در عین حال که به عیادت مرد یهودی که خار و خاکستر بر سر ایشان می ریخت رفت، اما اسرایی که یک بار بخشیده شده بوده و آزاد شده بودند و دوباره به جنگ بازگشته بودند را نبخشید.
یا امام علی(ع) که مرد میدان مبارزه می بود در کوچه برای آرام شدن کودکی یتیم او را بر دوش خود سوار کرده و صدای بع بع در میاورد.
یا امام حسین(ع) که در جنگ مردانه شمشیر میزد، حر را که اولین نفری بود که راه را بر ایشان بست و عامل بقیه ماجرا شد، بدون این که کوچکترین سرزنشی بکند بخشید و حتی دلداری میداد.
آیا فکر نمیکنید این تصور شما در مورد انسانها غلط است. انسانها اکثراً درستکارند و به دنبال درستکاری.
من و شما در این مسئله اختلاف نظر داریم، پس اگر فقط من و شما بودیم هر دو طرف قضیه احتمال داشت، اما بنده با توجه به پیش فرض های اسلامی ام که مبتنی بر ادله عقلی است، خداوند را که خالق بشر است نسبت به انسان، آگاه تر از خودم و شما می دانم، پس او بهتر می داند که این تشویق ها و تهدیدات باید باشد.
می بینید که بحث باز هم به مبانی بر می گردد.
شما مگر نمیگویید چون آمریکا حرف زور میزند و زبانش زبان تهدید است از او اطاعت نمیکنیم. خب خدا هم که همین طور است. چه طور احساس عزت شما یک جا کار میکند و یک جا از کار میافتد؟
خیر، منظور از حرف زور حرفی نیست که با اجبار باشد، بلکه حرفی است که به ناحق باشد، به همین خاطر شهادت به ناحق، شهادت بالزور نامیده می شود، لذا اگر کسی من را مجبور به کار خیر کند، حتی اگر از او دلگیر شوم، اما از آن کار رویگردان نمی شوم، چون این رویگردانی یعنی لج بازی، مثل کودکی که چون او را امر می کنند با این که می داند کارش اشتباه است اما باز هم لج بازی می کند!
نکته پایانی
وقتی اعتقاد داشته باشیم که خداوند هیچ نیازی ندارد:
«أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»؛ شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق و بخشش به دیگران در راه خدا دعوت مى شويد، بعضى از شما بخل مى ورزند و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است و خداوند بى نياز است.
پس خداوند به معنای واقعی کلمه هیچ نیازی به پرستیده شدن ندارد، این معنای واقعی کلمه یعنی حتی عقده اطاعت دیگران از او هم ندارد، به دنبال ارضاء حس درونی اش نیست، به دنبال منفعت مادی و معنوی نیست، به خاطر شهرت نیست، به خاطر هیچ عامل دیگری هم نیست، پس روشن می شود که نفع این عبادت و شر این مخالفت تماما به خود بشر بر می گردد، پس من با نگرش منطقی به این خدا با این اوصاف، هرچه مرا امر و نهی کند بیشتر عاشقش می شوم، چون میدانم فقط برای خودم می گوید.
چقدر در روایات از شدت محبت خداوند به انسان سخن به میان آمده است، به عنوان مثال امام باقر(ع) می فرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِكَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَهَا؛ به درستی که خوشحالی خداوند از توبه و بازگشت بنده اش، بیش از خوشحالی کسی است که زاد و توشه و مرکبی که گم کرده را در سفر پیدا می کند.(الکافی،ج2، ص435)
همچنین باید توجه بفرمایید که اگرچه خداوند به تمام وعده ها و تشویق هایش عمل خواهد کرد، اما لازم نیست به تمام وعیدها و تهدیدهایش عمل کند، همان طور که برخی آیات به این امر اشاره دارند که خداوند به جز شرک ممکن است بقیه گناهان را ببخشد:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»؛ خداوند (هرگز) شرك را نمىبخشد! و پايينتر از آن را براى هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مىبخشد.(نساء:48)
و نیز در روایات آمده است که:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَشَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَحْمَتَهُ حَتَّى يَطْمَعَ إِبْلِيسُ فِي رَحْمَتِه»؛ به هنگامى كه خداوند تبارك و تعالى در روز قيامت رحمتش را بگستراند، گستردگى رحمت به صورتى است كه ابليس در رحمت رحيميّه حضرت او به طمع افتد (صدوق، امالی، ص205)
خلاصه کلام اینکه اگر مبانی ما را بپذیرید تمام تهدیدهای خداوند به جای ناراحتی، مایه عشق و محبت می شود، و اگر مبانی ما را نپذیرید باید بر سر مبانی بحث کرد، نه رو بنا.
به نظر من ، دوستمان ، خدا را مانند یک فرد انسان در نظر گرفته اند و همان مشخصات و ویژگی ها و properties انسان را برای او در نظر گرفته اند منتها نامش را "خدا" گذاشته اند و ممکن است یک صفتی به نام "خالقیت" هم به او اضافه کرده باشند و صفتی مثل "جسمانیت" را از او حذف کرده باشند. اما از این دو سه تفاوت که بگذریم ، عمده نگاه ایشان به "خدا" مانند نگاه به یک "انسان" است.
خوب طبیعی است که اگر چنین باشد ، رابطه "انسان - خدا" مثل رابطه "انسان - انسان" در نظر گرفته خواهد شد و این اشکالات پیش خواهد آمد.
رابطه "انسان-خدا" با رابطه "انسان-انسان" فرق دارد:
هیچ "انسانی" نباید از "انسان" دیگری اطاعت بی چون و چرا بکند.
هیچ "انسانی" نباید از تهدید "انسان" دیگری بترسد و ...
هیچ "انسانی" نباید عبد و بنده "انسان" دیگری باشد.
اینها همگی مورد قبول همه انسانها است. زیرا "انسانها" در "انسان" بودن با هم برابر هستند.
اما "خدا" که یک "انسان" نیست!
اگر خدا را "کامل مطلق" بدانیم که هیچ "نقص"ایی در او نیست ؛ و اگر به این نکته توجه کنیم که هر شری و هر ظلمی که از کسی سر می زند ، به خاطر وجود یک "نقص" در اوست و آن ظلم را به این خاطر انجام می دهد که "نقص" خود را رفع کند ؛مثلاً میخواهد دارایی های خودش را بیشتر کند ، منافع خودش را تأمین کند ، قلمرو حکومت خودش را گسترش بدهد؛
اما خداوند که همه جهان را آفریده و مالک حقیقی همه اشیاء است ، ( توجه کنیم که مالک حقیقی اشیاء ، آفریننده آنهاست) چه کمبودی دارد که بخواهد آن را رفع کند؟
آیا خدا می خواهد ما را وادار کند تا برایش قصر بسازیم؟ آیا خدا می خواهد ما را به اطاعت خود وادار کند تا به عنوان سربازان او با خدای دیگری بجنگیم و قلمرو او را گسترش دهیم؟
پس اطاعت از "خدا" ، مثل اطاعت از یک "انسان" دیگر (که موجود کاملی نیست و در صدد رفع نقصها و کمبودهای خودش است) نخواهد بود. زیرا ما میدانیم که خداوند هیچ نقصی ندارد تا اینکه بخواهد با وادار کردن ما به اطاعت از خودش ، آن نقص را جبران کند!
وقتی خداوند هیچ نقصی ندارد ، پس فایده ای هم از اینکه ما از او اطاعت کنیم نمی برد. پس اگر اطاعت کردن ما از او فایده ای داشته باشد یا اگر اطاعت نکردن ما از او ضرری داشته باشد، این فایده یا ضرر برای خود ما است. پس چنین اطاعتی عین عقل خواهد بود.
نکته دیگر
همانطور که عرض کردم ، مالک حقیقی همه اشیاء ، خالق آنهاست. کسی که آنها را از عدم به وجود آورده است.
پس خداوند مالک ما هم هست.
پس اینکه ما از مالک خود اطاعت کنیم ، یک امر عاقلانه است. زیرا ما از اول ، وجود نداشتیم و او ما را به وجود آورد.
براستی اگر قرار باشد کسی را اطاعت کنیم ، چه کسی شایسته اطاعت شدن است؟
1- کسی که مثل خود ما انسان است؟
2- خودمان از خودمان اطاعت کنیم؟ (حالا اسمش را عقل خودمان بگذاریم ، یا تشخیص خودمان یا ... ، کاری ندارم. بالاخره اطاعت از خودمان است)
3- آفریننده خودمان را اطاعت کنیم؟
گو اینکه همانطور که در فراز اول عرض کردم ، چون مالک ما هیچ نقصی ندارد ، فایده ای هم از اطاعت کردن ما نمی برد. بلکه سود این اطاعت به خود ما می رسد.