جمع بندی ایا عبادات یک ندانم گرا مورد قبول است؟
تبهای اولیه
[="Arial"][="Blue"]سلام عليكم و رحمة الله
يكي از شروط صحت عبادات، قصد قربت است. يعني عبادت كننده قصد ميكند با اين عبادت به خداوند متعال نزديك شود. بنابراين هدف از عبادت قربت و نزديكي معنوي به خالق هستي است.
با اين مقدمه، اگر كسي كلا منكر خالق براي هستي باشد، قصد قربت معنا نخواهد داشت. چرا كه اين شخص اصلا مبدئي براي هستي قائل نيست تا بخواهد قصد قربت به او داشته باشد.
اما اگر كسي بعد از تحقيق(مطابق سوال) به ندانم گرايي رسيد و نتوانست بين وجود و عدم خالق براي هستي يكي را انتخاب كرده و به نتيجه قطعي برسد، ميتواند از باب احتياط و دفع ضرر محتمل، اعمال عبادي بيان شده در دين را انجام دهد. زيرا عمل احتياطي بر دو فرض مبتني ميگردد:
الف) عمل مطابق با واقع باشد.
ب) عمل مطابق با واقع نباشد.
به عبارتي در عمل احتياطي ما در صدد كسب منفعت واقعي هستيم، بدين ترتيب عمل مازادي(بنابراينكه احتياط مستلزم تكرار عمل باشد) را انجام ميدهيم تا صد در صد به منفعت و مصلحت واقعي دست پيدا كنيم.
شخص ندانم گرا نيز احتمال ميدهد كه خدايي وجود داشته باشد و بر فرض وجود خدا ميتواند عبادات را انجام دهد. از طرفي خداوند به اندازه وسع مكلف از او بازخواست ميكند(لا يكلف الله الا وسعها) بنابراين او اگر تمام وسع خود را بكار گرفته باشد، معذور بوده و جزا دادن به او بعيد نيست. هر چند بين عمل انسان با يقين و عمل شخص ديگر با شك و ترديد تفاوت بسياري در ميزان وجود دارد.
در پناه حق باشيد[/]
سلام
یک سوالی که پیش می آید این هست که چطور یک ندانم گرا به اسلام عمل کند؟!
یعنی کسی که به اثبات خدا نرسیده از کجا فهمیده باید به اسلام عمل کند؟
چرا به مسیحیت عمل نکند؟
چرا بودیسم نه؟
چرا آیین های دیگر نه؟
سلام عليكم و رحمة الله
يكي از شروط صحت عبادات، قصد قربت است. يعني عبادت كننده قصد ميكند با اين عبادت به خداوند متعال نزديك شود. بنابراين هدف از عبادت قربت و نزديكي معنوي به خالق هستي است.
با اين مقدمه، اگر كسي كلا منكر خالق براي هستي باشد، قصد قربت معنا نخواهد داشت. چرا كه اين شخص اصلا مبدئي براي هستي قائل نيست تا بخواهد قصد قربت به او داشته باشد.
اما اگر كسي بعد از تحقيق(مطابق سوال) به ندانم گرايي رسيد و نتوانست بين وجود و عدم خالق براي هستي يكي را انتخاب كرده و به نتيجه قطعي برسد، ميتواند از باب احتياط و دفع ضرر محتمل، اعمال عبادي بيان شده در دين را انجام دهد. زيرا عمل احتياطي بر دو فرض مبتني ميگردد:
الف) عمل مطابق با واقع باشد.
ب) عمل مطابق با واقع نباشد.
به عبارتي در عمل احتياطي ما در صدد كسب منفعت واقعي هستيم، بدين ترتيب عمل مازادي(بنابراينكه احتياط مستلزم تكرار عمل باشد) را انجام ميدهيم تا صد در صد به منفعت و مصلحت واقعي دست پيدا كنيم.
شخص ندانم گرا نيز احتمال ميدهد كه خدايي وجود داشته باشد و بر فرض وجود خدا ميتواند عبادات را انجام دهد. از طرفي خداوند به اندازه وسع مكلف از او بازخواست ميكند(لا يكلف الله الا وسعها) بنابراين او اگر تمام وسع خود را بكار گرفته باشد، معذور بوده و جزا دادن به او بعيد نيست. هر چند بين عمل انسان با يقين و عمل شخص ديگر با شك و ترديد تفاوت بسياري در ميزان وجود دارد.در پناه حق باشيد
سلام برشما
ممنون از جواب کاملتان
همانطوری که دوست عزیز فرمودن
سوالی دیگری مطرح می شود
اگر کسی در وجود خدا به ندانم گرایی رسیده باشد قاعدتا در وجود دین حق هم ندانم گرا می باشد
یا قایل به پلورالیزم دینی می باشد
این شخص سه راه پیش رو دارد
یا اینکه معتقد به هیچ دینی نباشد و ارزشهای اخلاقی و وجدانی را رعایت کند
یا اینکه دین اجدادیش را ادامه دهد منتهی با تساهل و تسامح مثلا گاهی نماز بخواند و گاهی نخواند و ...
یا اینکه به اسانترین دین بپیوندد مثلا میسحی شود
لطفا همه این موارد را بررسی کرده و پاسخ دهید
تشکر
سلام برشماممنون از جواب کاملتان
همانطوری که دوست عزیز فرمودن
سوالی دیگری مطرح می شود
اگر کسی در وجود خدا به ندانم گرایی رسیده باشد قاعدتا در وجود دین حق هم ندانم گرا می باشد
یا قایل به پلورالیزم دینی می باشد
این شخص سه راه پیش رو دارد
یا اینکه معتقد به هیچ دینی نباشد و ارزشهای اخلاقی و وجدانی را رعایت کند
یا اینکه دین اجدادیش را ادامه دهد منتهی با تساهل و تسامح مثلا گاهی نماز بخواند و گاهی نخواند و ...یا اینکه به اسانترین دین بپیوندد مثلا میسحی شود
لطفا همه این موارد را بررسی کرده و پاسخ دهید
تشکر
سلام.به نظرم جواب روشن است.در مورد انتخاب دین.شخص بررسی می کند که خدایش به کدام یک از خدایان ادیان نزدیک تر است و کدام دین احتمال بیشتر دارد که از جانب خدا باشد.احتمالا در این بررسی ها اسلام را کامل تر و بر ادیان دیگر معتبر تر و قابل اعتماد تر ببیند.آنوقت اسلام را انتخاب می کند...........شاید هم نتیجه گرفت که اصولا خدایی هم اگر باشد دین و کتابی نمی فرستد.آنوقت به هیچ دینی معتقد نمی شود .
اما گذشته از اینها برایم سوال است که فکر نمی کنید که عجیب باشد که امی ترین افراد و بی سواد ترین افراد هم خدا را شناخته و خدا انتظار بندگی و اسلام از آنها دارد، ولی شما که ماشاالله اهل علم و دانش هستید به ندانم گرایی و چه کنم چه کنم افتاده باشید؟از این وضعیتی که در آن گیر افتاده اید، چه نتیجه گیری می توان کرد؟نمی توان نتیجه گرفت، که اسلام نمی تواند حق باشد؟اسلامی که انتظار از امی ترین افراد هم انتظار بندگی و اسلام آوردن دارد؟
بسمه الهادی
اگر شخصی پس از تحقیق و مطالعه به ندانم گرایی رسیده باشد
عرض سلام و ادب
اجازه دارم بپرسم مقصودتان از مطالعه و تحقیق چیست؟ و با چه روشی؟ چگونه ؟و از چه منابعی؟
با تشکر
اما گذشته از اینها برایم سوال است که فکر نمی کنید که عجیب باشد که امی ترین افراد و بی سواد ترین افراد هم خدا را شناخته و خدا انتظار بندگی و اسلام از آنها دارد، ولی شما که ماشاالله اهل علم و دانش هستید به ندانم گرایی و چه کنم چه کنم افتاده باشید؟از این وضعیتی که در آن گیر افتاده اید، چه نتیجه گیری می توان کرد؟نمی توان نتیجه گرفت، که اسلام نمی تواند حق باشد؟اسلامی که انتظار از امی ترین افراد هم انتظار بندگی و اسلام آوردن دارد؟
سلام
اتفاقا مردم امی و بی سواد کمتر به چه کنم چه کنم می رسن
زیرا انها دین ابا و اجدادیشون و به ارث می برند و هرگز هم به فکر مطالعه و تحقیق در مورد درستی ان نمی کنند
و یک ایمان قوی بدون مطالعه و تحقیق دارند
ندانم گرایی و چه کمک چه کنم از انجایی شروع می شود که شخص به فکر تحقیق درباره دین و وجود خدا می افتد
عرض سلام و ادباجازه دارم بپرسم مقصودتان از مطالعه و تحقیق چیست؟ و با چه روشی؟ چگونه ؟و از چه منابعی؟
سلام بر شما
مطالعه و تحقیق درسطح معمولی و از سایتها چون همه چیز ماشاالله در سایتها مطرح می شود
مباحث خداناباوران
مباحث منتقدین
شبهات
مباحث ندانم گراها
مباحث خداباوران
مطالعه کتابهایی درمورد خداوند و صفات او
و تفکر خودش
و از همه اینها به جمع بندی ندانم گرایی رسیده باشد
زیرا انها دین ابا و اجدادیشون و به ارث می برند و هرگز هم به فکر مطالعه و تحقیق در مورد درستی ان نمی کنند
و یک ایمان قوی بدون مطالعه و تحقیق دارند
ندانم گرایی و چه کمک چه کنم از انجایی شروع می شود که شخص به فکر تحقیق درباره دین و وجود خدا می افتد
همین مردم امی هستند که می روند جبهه ی جنگ و در راه اسلام شهید می شوند.اسلامی که شهادت را از افراد امی می پذیرد و وعده حوری و برترین نعمت های بهشتی می دهد، می تواند از جانب خدا باشد؟مردم عرب چه قدر اهل تحقیق ئ تفکر و مطالعه بودند، اما مسلمان شدند و مسلمانیشان هم پذیرفته شد، شما که از آنها کمتر نیستید؟یا باید نتیجه بگیریم که اسلام دین کاملی نیست و انتظارات بی جا دارد، یا باید نتیجه بگیریم که شما بهانه ی بی خود می آورید و باید مثل مردم امی به اسلام پایبند باشید
همین مردم امی هستند که می روند جبهه ی جنگ و در راه اسلام شهید می شوند.اسلامی که شهادت را از افراد امی می پذیرد و وعده حوری و برترین نعمت های بهشتی می دهد، می تواند از جانب خدا باشد؟مردم عرب چه قدر اهل تحقیق ئ تفکر و مطالعه بودند، اما مسلمان شدند و مسلمانیشان هم پذیرفته شد، شما که از آنها کمتر نیستید؟یا باید نتیجه بگیریم که اسلام دین کاملی نیست و انتظارات بی جا دارد، یا باید نتیجه بگیریم که شما بهانه ی بی خود می آورید و باید مثل مردم امی به اسلام پایبند باشید
جالبه صحبتاتون
بسمه الرئوف
سلام بر شمامطالعه و تحقیق درسطح معمولی و از سایتها چون همه چیز ماشاالله در سایتها مطرح می شود
مباحث خداناباوران
مباحث منتقدین
شبهات
مباحث ندانم گراها
مباحث خداباوران
مطالعه کتابهایی درمورد خداوند و صفات او
و تفکر خودش
و از همه اینها به جمع بندی ندانم گرایی رسیده باشد
متشکر از پاسختان
شما شخصا فکر می کنید روش ایشان برای شناخت حق از باطل
شناختی که سرنوشت انسان را رقم می زند و بر همه ی ابعاد زندگی
او تأثیر می گذارد با یک سطح معمولی از تحقیق در سایتها،روشی منطقی است؟
اگر من بخواهم شخصی را از همه ی ابعاد بشناسم،غیر از تحقیق راجع به او، نزد
کسانی که با او مأنوسند و او را می شناسند و مورد اعتمادند و اطمینان دارم که
دروغ نخواهند گفت،خواهم رفت،یک کار دیگر هم باید انجام دهم و آن معاشرت با
خود اوست،چه کسی بهتر از خود هر شخص می تواند معرف خویش باشد؟
شما شخصا فکر می کنید روش ایشان برای شناخت حق از باطلشناختی که سرنوشت انسان را رقم می زند و بر همه ی ابعاد زندگی
او تأثیر می گذارد با یک سطح معمولی از تحقیق در سایتها،روشی منطقی است؟
اگر من بخواهم شخصی را از همه ی ابعاد بشناسم،غیر از تحقیق راجع به او، نزد
کسانی که با او مأنوسند و او را می شناسند و مورد اعتمادند و اطمینان دارم که
دروغ نخواهند گفت،خواهم رفت،یک کار دیگر هم باید انجام دهم و آن معاشرت با
خود اوست،چه کسی بهتر از خود هر شخص می تواند معرف خویش باشد؟
سلام.ببخشید چون بنده هم تقریبا یک همچین حالتی را دارم و یک ندانم گرا می توانم بگویم، هستم....عرض کنم....در درجه اول، ما نمی خواهیم شخصی که خدا باشد از همه ابعاد بشناسیمش.تنها می خواهیم بدانیم یک شعور و خالق با شعوری در پس این دنیا هست یا نه.وجود داشتنش را کشف کنیم کلاهمان را بالا می اندازیم،دیگر شناخت همه جانبه اش پیش کش.
بسمه الحکم العدل
همین مردم امی هستند که می روند جبهه ی جنگ و در راه اسلام شهید می شوند
عجب
شهید چمران با دکترای پلاسما فیزیک از دانشگاه برکلی کالیفرنیا و استخدام در ناسا امی بودند؟
شهید متوسلیان با مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه علم و صنعت ایران بیسواد بودند؟
شهید احمد کاظمی با مدرک دکترای دفاع ملی بیسواد بودند؟
شهید مهدی باکری با مدرک مهندسی مکانیک بیسواد بودند؟
شهید بابایی تحصیلکرده رشته ی خلبانی امی بودند؟(ایشون ابتدا در رشته ی پزشکی تحصیل می کردند)
شهید جواد فکوری،عباس دوران و ....بیسواد بودند؟
شهید تهرانی مقدم مهندس صنایع چطور؟
سید اهل قلم شهید آوینی چطور؟
اینها کسانی هستند که بنده شناخت داشتم امّا در میان شهدای دفاع مقدس شما
خیل تحصیلکردگان و دانشجوها را می بینید که از همه چیزشان برای دین گذشتند!!!!!!
بسمه السبحان
سلام.ببخشید چون بنده هم تقریبا یک همچین حالتی را دارم و یک ندانم گرا می توانم بگویم، هستم....عرض کنم....در درجه اول، ما نمی خواهیم شخصی که خدا باشد از همه ابعاد بشناسیمش.تنها می خواهیم بدانیم یک شعور و خالق با شعوری در پس این دنیا هست یا نه.وجود داشتنش را کشف کنیم کلاهمان را بالا می اندازیم،دیگر شناخت همه جانبه اش پیش کش.
سلام علیکم
جسارتا شما ابتدا وجود شهدای مظلوم را که تاریخ معاصرتان است،جلوی چشمانتان است
امنیت و استقلال امروزتان را مدیون خون آنها هستید بشناسید و قضاوت کنید بعد راجع به
چگونگی و کیستی شعور حاکم بر جهان بحث خواهیم کرد!
شهید چمران با دکترای پلاسما فیزیک از دانشگاه برکلی کالیفرنیا و استخدام در ناسا امی بودند؟شهید متوسلیان با مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه علم و صنعت ایران بیسواد بودند؟
شهید احمد کاظمی با مدرک دکترای دفاع ملی بیسواد بودند؟
شهید مهدی باکری با مدرک مهندسی مکانیک بیسواد بودند؟
شهید بابایی تحصیلکرده رشته ی خلبانی امی بودند؟(ایشون ابتدا در رشته ی پزشکی تحصیل می کردند)
شهید جواد فکوری،عباس دوران و ....بیسواد بودند؟
شهید تهرانی مقدم مهندس صنایع چطور؟
سید اهل قلم شهید آوینی چطور؟
اینها کسانی هستند که بنده شناخت داشتم امّا در میان شهدای دفاع مقدس شما
خیل تحصیلکردگان و دانشجوها را می بینید که از همه چیزشان برای دین گذشتند!!!!!!
سلام.
گرامی من کلی حرف زدم.نگفتم که بلا استثناء همه ی شهدا اینطور بودن.کلی گفتم.بیشترشان اینطور بودن.همین مردم کوچه و بازار بودند دیگه.همه که مهندس و عالم و با سواد نبودند.از طرفی، نکته بسیار مهم، تحصیلات دانشگاهی و امثال اینها که در بحث ما، شخص را از امی بودن در نمی آید.کسی که دکترای مکانیک دارد ولی هنوز به فرض نمی دونه ناسخ و منسوخ چیه، یا نمی دونه ضرورت بعثت انبیاء چطور ثابت می شه و به تامل و تفکر ودرست نداشته و اصلا منطق درست رو یاد نگرفته، فقط یک چیزایی حفظ کرده و شده مهندس مکانیک..از دید ما امی هست.یعنی سواد دینی و فسلفی نداره.پس حتی دکتر چمران هم با داشتن دکترای پلاسما می تونه امی نامیده بشه...از طرفی ما فقط یک دفاع مقدس را نداشتیم.من کلی گفتم.این همه جنگ در طول تاریخ اسلام در گرفته.شما فقط یک جنگ دفاع مقدس را در نظر دارید؟
سلام.
گرامی من کلی حرف زدم.نگفتم که بلا استثناء همه ی شهدا اینطور بودن.کلی گفتم.بیشترشان اینطور بودن.همین مردم کوچه و بازار بودند دیگه.همه که مهندس و عالم و با سواد نبودند.از طرفی، نکته بسیار مهم، تحصیلات دانشگاهی و امثال اینها که در بحث ما، شخص را از امی بودن در نمی آید.کسی که دکترای مکانیک دارد ولی هنوز به فرض نمی دونه ناسخ و منسوخ چیه، یا نمی دونه ضرورت بعثت انبیاء چطور ثابت می شه و به تامل و تفکر ودرست نداشته و اصلا منطق درست رو یاد نگرفته، فقط یک چیزایی حفظ کرده و شده مهندس مکانیک..از دید ما امی هست.یعنی سواد دینی و فسلفی نداره.پس حتی دکتر چمران هم با داشتن دکترای پلاسما می تونه امی نامیده بشه...از طرفی ما فقط یک دفاع مقدس را نداشتیم.من کلی گفتم.این همه جنگ در طول تاریخ اسلام در گرفته.شما فقط یک جنگ دفاع مقدس را در نظر دارید؟
کلی گفتید؟
بعد در این کلی گویی شما همه بیسواد بودند جز اندکی؟!
پس ملاک شما برای با سواد بودن تحصیلات آکادمیک نیست
تحصیلات علوم دینی و فلسفی است.
جسارتا تحصیلات شما در علوم دینی و فلسفی است؟
یا شما هم امی محسوب می شوید؟
جسارتا شما ابتدا وجود شهدای مظلوم را که تاریخ معاصرتان است،جلوی چشمانتان استامنیت و استقلال امروزتان را مدیون خون آنها هستید بشناسید و قضاوت کنید بعد راجع به
چگونگی و کیستی شعور حاکم بر جهان بحث خواهیم کرد!
گرامی، فکر می کنم کمی تند رفته اید.شما انکار می کنید که چه بسیار کسانی که همان دبیرستان را رها کردند رو رفتند شهید شدند.چه کسانی که دانشگاه ندیدند و رفتند شهید شدند.اصلا دانشگاه و مهندس چیست.من در حال حاظر در دانشگاه دولتی و مطرحی درس می خوانم، ولی به نظرم اکثر قریب به اتفاق دانشجوهایش امی هستند.آن امی که مد نظر ماست.مثلا جالب است بدانید من رفتم سراغ یکی از اساتید دانشگاه، در مورد ناسخ و منسوخ صحبت کنم.به من خندید و گفت، تو می دونی اصلا ناسخ و منسوخ چیه، شما بهتر است کمی دیدگاهتان را بهتر کنید.به نظرم کمی تند رفتید
لی گفتید؟بعد در این کلی گویی شما همه بیسواد بودند جز اندکی؟!
پس ملاک شما برای با سواد بودن تحصیلات آکادمیک نیست
تحصیلات علوم دینی و فلسفی است.
جسارتا تحصیلات شما در علوم دینی و فلسفی است؟
یا شما هم امی محسوب می شوید؟
تحصیلات دانشگاهی مهم نیست، که علوم دینی باشد یا فلسفی.من مهندسی مکانیک می خوانم.ولی به این خاطر نمی گویم امی نیستم.در کنار درس و دانشگاه کتاب های دینی و فلسفه تا حد امکان می خوانم و مهم تر از آن بسیار فکر و تامل می کنم و فکر نمی کنم با این حساب امی باشم.در مورد سوال اولتان در پست پیشین عرض داشتم.
بسمه الشاهد
تحصیلات دانشگاهی مهم نیست، که علوم دینی باشد یا فلسفی.من مهندسی مکانیک می خوانم.ولی به این خاطر نمی گویم امی نیستم.در کنار درس و دانشگاه کتاب های دینی و فلسفه تا حد امکان می خوانم و مهم تر از آن بسیار فکر و تامل می کنم و فکر نمی کنم با این حساب امی باشم.در مورد سوال اولتان در پست پیشین عرض داشتم.
تحصیلات دانشگاهی ملاک نیست
شهدا اغلب کوچه بازاری و امیّ هستند.
کوچه بازاری ها کتاب نمی خوانند
شما چند کتاب خوانده اید و امی نیستید!
بنده دیگر حرفی ندارم.
کوچه بازاری ها کتاب نمی خوانند
حالا نمی دانم چرا گیر داده اید به امی بودن یا نبودن بنده.عجب!اصلا من هم امی.چه چیز را می خواهید ثابت کنید!!!
بسمه البصیر
آن چیزی که من متصور شدم بداهتش به قدری واضح هست که همگان بر آن شهادت می دهند.
مقدمات بحث حضرتعالی و همچنین تعریف شما از شخص امّی با استثنائات و سایر لواحق و حواشی آن
در هیچ علمی به شکل تصورات شما تعریف نشده است،لذا کلیّت این بحث جز مغالطه و جدل چیزی نیست.
و این روش بحث منتج به هیچ نتیجه ی منطقی نخواهد شد.
مقدمات بحث حضرتعالی و همچنین تعریف شما از شخص امّی با استثنائات و سایر لواحق و حواشی آندر هیچ علمی به شکل تصورات شما تعریف نشده است،لذا کلیّت این بحث جز مغالطه و جدل چیزی نیست.
و این روش بحث منتج به هیچ نتیجه ی منطقی نخواهد شد.
گرامی همین حالا بروید در چهل عدد از همسایه هایتان را بزنید.و از هر که دم در آمد بپرسید، ناسخ و منسوخ چیست؟آنوقت ببینم که همه مثل بلبل جواب می دهند!
به هر حال اگر باعث رنجش شدم عذر می خواهم.
گرامی.مگر من چه حرف پیچیده ای زدم.من فقط عرض کردم، بسیاری از مسلمانان از صدر اسلام تا به اکنون را افراد امی تشکیل داده اند
مفهوم شناسی واژه ی امّی
ابن فارس مینویسد:
«این واژه در اصل یک معنا دارد که از آن چهار معنای نزدیک به هم، یعنی: اصل، مرجع، جماعت و دین متفرع میشود»
(ابن فارس، مقاييس اللغة، ج1، ص21).
شیخ طبرسی میگوید:
«امّی کسی است که ناآشنا به نوشتن است، چنین فردی را به یکی از چند دلیل، امّی مینامند:
اول. از امّت به معنای خلقت گرفته شده باشد؛ یعنی کسی که بر خلقت و طبیعت اصلی خود باقی است.
دوّم. مأخوذ از امّت به معنای جماعت باشد؛ يعني فردی که همچون توده مردم با نوشتن سرو کار ندارد.
سوّم. برگرفته از امّ باشد؛ یعنی کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زاییده شده است، بماند»
(طبرسي، مجمع البیان، ج 1، ص 144).
راغب اصفهانی مینویسد:
«امّی کسی است که نمینویسد و نمیخواند.
قطرب گوید: امّی از امّیه به معنای غفلت و نادانی گرفته شده است، بنابراین در مورد کسی که شناخت و معرفت اندک دارد،
واژة امّی را به کار میبرند.
علامه طباطبایی مینويسد:
«امّی منسوب به امّ است؛ یعنی فردی که نمیخواند و نمینویسد، در حقیقت دلسوزی و مهربانی مادر نسبت به چنین
فردی مانع از آن ميشود که کودک خود را برای آموزش و تربیت نزد معلم بفرستد و فقط خودش او را تربیت ميكند»
(طباطبايي، المیزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 215).
قاسمی نيز امّی را این گونه تفسیر میکند:
«کسی که دانش خود را از بشر نیاموخته است» (قاسمي، محاسن التأویل، ج7، ص 2869)
پ.ن
1-نتیجه اینکه ترادف واژه ی باسواد با فلسفه دان و ناسخ و منسوخ دان(طبق مدعای حضرتعالی اساس علمی ندارد)
2-از استاد محترم و استارتر گرامی حهت انحراف در بحث عذرخواهم
سلام بر دوستان
من با نظر جناب پارسا مهر موافقم
ایشان امی را نه به معنای کتابی ان بلکه به معنای کسی گرفته که اهل مطالعه و تفکر نیست
چه بسا کسانی دکترا هم باشند فقط در رشته خودشان
ولی در جهت مطالعه و تفکر دین و خدا شناسی امی باشند
بسمه البصیر
سلام بر دوستانمن با نظر جناب پارسا مهر موافقم
ایشان امی را نه به معنای کتابی ان بلکه به معنای کسی گرفته که اهل مطالعه و تفکر نیست
چه بسا کسانی دکترا هم باشند فقط در رشته خودشان
ولی در جهت مطالعه و تفکر دین و خدا شناسی امی باشند
سلام خواهر گرامی
البته اگر به دقت سخنان ایشان را مطالعه بفرمائید خواهید دید که تعریف ایشان از سواد
داشتن اطلاعات فلسفی و دانستن مسائلی مثل ناسخ و منسوخ است،بنده هم ملاک
نقدم را سخن خود جناب پارسا قرار دادم نه چیز دیگری.
سوّم. برگرفته از امّ باشد؛ یعنی کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زاییده شده است، بماند» (طبرسي، مجمع البیان، ج 1، ص 144).
گرامی.شما فرمودید:
یعنی کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زاییده شده است، بماند این طور می توانیم بگوییم.
کسی که نمی داند به فرض ناسخ و منسوخ چیست، کسی که نمی تواند در مقام یک مسلمان با بنده سر تحدی قرآن یا نمی دانم ضرورت بعثت انبیا و وجود یا عدم وجود خدا بحث کند، چجور آدمی باید خواندش؟؟کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زائیده شده، باقی مانده، غیر از این است؟حالا شاید بگویید که مکانیک و یا پلاسما که خوانده، آن چه.می گوییم با توجه به سیاق تاپیک و موضوع تاپیک، مکانیک و پلاسما خوندن را اصلا در نظر نمی گیریم.چنین فردی با این مشخصات، از مادر مسلمان بدنیا آمده و مسلمان باقی مانده.همانطور که فلانی مسیحی بدنیا آمده و مسیحی باقی مانده.
خیلی خوب است که آدم سر تک تک کلمات زوم کند و کلمات را در جای درست و به جا استفاده کند، ولی نه تا این حد که شما انتظار دارید؟گاهی برای شیرینی سخن و مفید و مختصر بودن سخن از کلماتی استفاده می کنیم که شاید درست انتخاب نشده باشند، ولی شنونده باید متوجه منظور بشود.با توجه به حواشی و سیاق موضوع.من این طور فکر می کنم که منظور از امی بودن مشهود.با تشکر از پست مفیدتان
شما شخصا فکر می کنید روش ایشان برای شناخت حق از باطلشناختی که سرنوشت انسان را رقم می زند و بر همه ی ابعاد زندگی
او تأثیر می گذارد با یک سطح معمولی از تحقیق در سایتها،روشی منطقی است؟
سلام مجدد
من فکر می کنم برای این شخص کافیست مخصوصا که این مطالعات حدود هفت هشت سالی طول کشیده
اگر من بخواهم شخصی را از همه ی ابعاد بشناسم،غیر از تحقیق راجع به او، نزدکسانی که با او مأنوسند و او را می شناسند و مورد اعتمادند و اطمینان دارم که
دروغ نخواهند گفت،خواهم رفت،یک کار دیگر هم باید انجام دهم و آن معاشرت با
خود اوست،چه کسی بهتر از خود هر شخص می تواند معرف خویش باشد؟
مشکل این است که این افراد مورد اعتماد وجود ندارند
واگر هم وجود دارند اخلاق و رفتارشان مورد پسند نیست تا بتوان به انها اعتماد کرد
و از طرفی فرمودید معاشرت با خود خدا
ایشان بارها و سالها از خود خدا خواسته ا گر وجود دارد خودش را نشان بدهد
و نتیجه ای نگرفته
به هر حال اگر باعث رنجش شدم عذر می خواهم.
خیر رنجشی نیست.
بحث اگر منطقی و استوار بر مبانی علمی و توأم با انصاف باشد برای همه مفید خواهد بود.
نقد بنده به سخنان حضرتعالی از این منظر است نه به دلیل رنجش و یا جانبداری و غرض ورزی.
اما گذشته از اینها برایم سوال است که فکر نمی کنید که عجیب باشد که امی ترین افراد و بی سواد ترین افراد هم خدا را شناخته و خدا انتظار بندگی و اسلام از آنها دارد، ولی شما که ماشاالله اهل علم و دانش هستید به ندانم گرایی و چه کنم چه کنم افتاده باشید؟از این وضعیتی که در آن گیر افتاده اید، چه نتیجه گیری می توان کرد؟نمی توان نتیجه گرفت، که اسلام نمی تواند حق باشد؟اسلامی که انتظار از امی ترین افراد هم انتظار بندگی و اسلام آوردن دارد؟
عجب پس شما هم ندانم گرا هستید !
ابتدا فکر کردم برای مقابله و دشمنی امده اید و دارید بحث می کنید
ببینید بیشتر افراد دین ارثی دارند و چه بسا ممکن است هم ایمان محکمی داشته باشند تا ورود
به وادی تحقیق و مطالعه نشده باشند
اما همینکه ورود به این وادی خطرناک کنند با خیل عظیم سوالات و شبهاتی مواجه می شوند که جواب قانع ککنده هم برایش وجود ندارد
به نظر من همین بهتر که کسی ورود به این وادی خطرناک نکند و همیشه هم دیگران را از ورود به این مرحله حذر می دارم
گرامی.شما فرمودید:
یعنی کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زاییده شده است، بمانداین طور می توانیم بگوییم.
کسی که نمی داند به فرض ناسخ و منسوخ چیست، کسی که نمی تواند در مقام یک مسلمان با بنده سر تحدی قرآن یا نمی دانم ضرورت بعثت انبیا و وجود یا عدم وجود خدا بحث کند، چجور آدمی باید خواندش؟؟کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زائیده شده، باقی مانده، غیر از این است؟
بنده عرض نکردم این کلام عالم و مفسر بزرگ شیعه،طبرسی(ره) است.
و مقصود ایشان کاملا روشن است یعنی همانطور که:"...اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا..."
از بطنهای مادرانتان خارجتان کردیم در حالیکه چیزی (از جمله نوشتن) نمی دانستید،همانگونه "نا نویسا"
باقی بماند،به قرینه ی صدر کلام طبرسی و تعریف وی از امّی:
شیخ طبرسی میگوید:«امّی کسی است که ناآشنا به نوشتن است، چنین فردی را به یکی از چند دلیل، امّی مینامند:
پ.ن
در هر صورت یادمان باشد،مقوله تحقیق،حاوی حقیقت جویی است و یافتن حقیقت در گرو التزام به تبعیت از علم.
آیه:"لا تقف ما لیس لک به علم إنّ السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا" اسراء /36
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
سلام مجددمن فکر می کنم برای این شخص کافیست مخصوصا که این مطالعات حدود هفت هشت سالی طول کشیده
سلام بر شما خواهر خوبم
کافی نیست می دانید چرا؟
چون اگنوستیک(ندانم گرایی) یعنی حقیقت را درنیافته ام،نفیا و اثباتا.
مگر اینکه قائل باشیم حقایق ماورایی قابلیّتِ ادراک و دریافت را ندارد
خب این بخش از دین را با متد تجربه گرایانه،نمی توان ادراک کرد
نه خداوند و نه موجودات عوالم غیب در آزمایشگاه قابل بررسی نیستند.
برای همین عرض کردم:
اگر من بخواهم شخصی را از همه ی ابعاد بشناسم،غیر از تحقیق راجع به او، نزد
کسانی که با او مأنوسند و او را می شناسند و مورد اعتمادند و اطمینان دارم که
دروغ نخواهند گفت،خواهم رفت،یک کار دیگر هم باید انجام دهم و آن معاشرت با
خود اوست،چه کسی بهتر از خود هر شخص می تواند معرف خویش باشد؟
مشکل این است که این افراد مورد اعتماد وجود ندارند
واگر هم وجود دارند اخلاق و رفتارشان مورد پسند نیست تا بتوان به انها اعتماد کردو از طرفی فرمودید معاشرت با خود خدا
ایشان بارها و سالها از خود خدا خواسته ا گر وجود دارد خودش را نشان بدهد
و نتیجه ای نگرفته
و مقصودم از افراد قابل اعتماد علمای طراز اول دین در بخش اعتقادات هستند
و البته مقصود اصلیم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که علماء علومشان
را از آن ذوات مقدسه گرفته اند.
و مقصودم از معاشرت و انس با خدا،مطالعه و تفکر در قران بود که کلام خداست.
خداوند خودش و دین نازل از سوی حضرتش را در قران معرفی کرده است،یکبار هم شده
قران را با دیدگاهی محققانه مطالعه کنند و در آن به دنبال کشف حقیقت باشند،خالی الذهن
بدون جانبداری و تعصب،خدا خودش را در آیات و نشانه هایش نشان داده است،قوه عقل
و تفکرات عمیق یکی از جمله ابزار شناخت است.
اگر بنده بخواهم دین بودایی را بشناسم علمی ترین و مطمئن ترین روش این است که بروم
سراغ تعالیم بودا،برای شناخت هر چیزی باید سراغ خودش رفت.
بنده عرض نکردم این کلام عالم و مفسر بزرگ شیعه،طبرسی(ره) است.و مقصود ایشان کاملا روشن است یعنی همانطور که:"...اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا..."
از بطنهای مادرانتان خارجتان کردیم در حالیکه چیزی (از جمله نوشتن) نمی دانستید،همانگونه "نا نویسا"
به هر حال من فکر می کنم باید منظور بنده را از امی متوجه می شدید.اینجا نا نویسا و نا آشنا به نوشتن، همان نا آشنا به اصول منطق و کلام و فلسفه ووووو هست که در پست پیش هم توضیح دادم...به هر حال حالا اینها مهم نیست.مهم است که متوجه منظورم شده باشید که فکر می کنم شده اید الحمدالله
حالا از شما یک سوال دارم:
در هر صورت یادمان باشد،مقوله تحقیق،حاوی حقیقت جویی است و یافتن حقیقت در گرو التزام به تبعیت از علم.آیه:"لا تقف ما لیس لک به علم إنّ السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا" اسراء /36
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
فکر می کنید چند درصد مردم به معنی واقعی از آنچه آگاهی ندارن پیروی نمی کنند؟؟فکر می کنید چند درصد مسلمانان به معنای واقعی تحقیق کرده اند و به درستی لایق مسلمان بودن هستند.اصلا از نظر شما مسلمان کیست؟و فکر می کنید که سرکار گلشن به اندازه اکثریت مردم ایران که مسلمان هستند، عقل و فهم و سواد و شعور ندارند.ببخشید اینطور حرف می زنم یا خود بنده، فکر می کنید به اندازه اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان و اجدادم، عقل و فهم و شعور و سواد ندارم؟چرا آن ها مسلمان و من....این وسط یکی از ما، به حق نیست.یا من و یا گلشنی که گویا ندانم گرا هستند.یا اکثریت مسلمان در طول تاریخ؟
بسمه البصیر
.اینجا نا نویسا و نا آشنا به نوشتن، همان نا آشنا به اصول منطق و کلام و فلسفه ووووو هست که در پست پیش هم توضیح دادم...به هر حال حالا اینها مهم نیست.مهم است که متوجه منظورم شده باشید که فکر می کنم شده اید الحمدالله
خیر یکی نیست،چون این واژه، امّی بودن به معنای خاص لغوی آن را بیان می کند نه مقصود شما را!
بنده از ابتدا هم مقصود شما را درک کرده بودم،بحث بر سر روش بحث و نوع استدلال شما است.
فکر می کنید چند درصد مردم به معنی واقعی از آنچه آگاهی ندارن پیروی نمی کنند؟؟فکر می کنید چند درصد مسلمانان به معنای واقعی تحقیق کرده اند و به درستی لایق مسلمان بودن هستند.اصلا از نظر شما مسلمان کیست؟و فکر می کنید که سرکار گلشن به اندازه اکثریت مردم ایران که مسلمان هستند، عقل و فهم و سواد و شعور ندارند.ببخشید اینطور حرف می زنم یا خود بنده، فکر می کنید به اندازه اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان و اجدادم، عقل و فهم و شعور و سواد ندارم؟چرا آن ها مسلمان و من....این وسط یکی از ما، به حق نیست.یا من و یا گلشنی که گویا ندانم گرا هستند.یا اکثریت مسلمان در طول تاریخ؟
زحمت کشیده و آنچه در ذهن دارید را به عنوان ذهنیات بنده مطرح نفرمائید.
راجع به اینکه چه کسی دارای شعور و یا فاقد آن است؟در این تاپیک بحثی بین بنده و شما نبوده است
لذا شما از پیش فرضهای ذهنی خودتان راجع به شخص بنده تبعیت می کنید همان عدم تبعیت
از علم!
عامه ی مسلمین اعتقادات خویش را از راه تجربه ی دینی و به تدریج بدست می آورند.
در واقع شناخت و معرفت قلبی و بسیار هم در اعتقاداتشان قوی و محکم هستند
و باید دانست این یکی از روشهای شناخت است و اگر با شناخت از راه تفکر همراه شود
آنوقت قلب و عقل هر دو اقناع خواهند شد.
بنده از ابتدا هم مقصود شما را درک کرده بودم،بحث بر سر روش بحث و نوع استدلال شما است.
عجب!شما که مقصود مرا دریافته بودید دیگر چرا آن همه پست زدید و نمی دانم حرف از چمران و دکترای پلاسمایش سخن راندید!مهم این بود که شما و سرکار گلشن منظورم را بفهمید که فهمیده بودید.من عرض کردم گاهی برای مفید و مختصر کردن سخن.....بگذریم.
واللا من کمی گیج شدم!!!
زحمت کشیده و آنچه در ذهن دارید را به عنوان ذهنیات بنده مطرح نفرمائید.
گرامی بنده فقط سوال کردم:-?? اصلا ذهنیت کسی را نخواندم.فقط سوالی کردم که مایل بودم نظر شما را بدانم همین.حالا اگر خوشایندتان نیست یا بی فایده می دانید پاسخ دادن به سوال بنده را یا هرچیز دیگر عذر می خواهم.بنده هم دیگر عرضی ندارم.
[="Arial"][="Blue"]سلام
یک سوالی که پیش می آید این هست که چطور یک ندانم گرا به اسلام عمل کند؟!
یعنی کسی که به اثبات خدا نرسیده از کجا فهمیده باید به اسلام عمل کند؟
چرا به مسیحیت عمل نکند؟
چرا بودیسم نه؟
چرا آیین های دیگر نه؟
سلام
اگرچه در پاسخ اشاره اي به دين خاصي نشد! اما اگر به سوال استارتر محترم توجه كرده باشيد به نماز و روزه اشاره كرده و فرض بر اين است كه در فضاي اسلامي بوده است و در تحقيقات خود فعلا به نتيجه نرسيده است. بنابراين هر دو احتمال براي او علي السويه است. اما در يك احتمال(وجود خدا) ترس از ضرر وجود دارد كه اگر واقعا خدايي باشد، شخص بي اعتقاد ابديت خود را باخته است و اگر هم نباشد، با چند عبادت چيزي را از دست نداده است.
اين بيان مضمون روايتي است از امام صادق(ع) خطاب به يك دهري كه اگر ما درست بگوييم و خدايي باشد شما ضرر بزرگي كرده ايد و اگر شما درست بگوييد ما چيزي از دست نداده ايم.[/]
همین مردم امی هستند که می روند جبهه ی جنگ و در راه اسلام شهید می شوند.اسلامی که شهادت را از افراد امی می پذیرد و وعده حوری و برترین نعمت های بهشتی می دهد، می تواند از جانب خدا باشد؟مردم عرب چه قدر اهل تحقیق ئ تفکر و مطالعه بودند، اما مسلمان شدند و مسلمانیشان هم پذیرفته شد، شما که از آنها کمتر نیستید؟یا باید نتیجه بگیریم که اسلام دین کاملی نیست و انتظارات بی جا دارد، یا باید نتیجه بگیریم که شما بهانه ی بی خود می آورید و باید مثل مردم امی به اسلام پایبند باشید
جالبه صحبتاتون
سلام و عرض ادب و احترام .
سخن شما به چند دلیل ناصواب است :
الف . در هر جامعه ای نسبت افرادی که به قول شما امی هستند به متفکرین ، اندیشمندان و روشنفکران کم تر است . توجه داشته باشید که امی را به معنای اهل تفکر نبودن درنظرگرفته ایم و نه مدرک تحصیلی . برای مثال هم می توان عصر جدید را در نظرگرفت که ایالات متحده در راس آن قرار می گیرد که کاملا ضد روشن فکری است و دغدغه اش زندگی روزمره است .
امروز در آمریکا، فلسفه محبوب نیست. [مثلا]مارکو روبیو [کاندیدای حزب جمهوریخواه] با لحنی زشت میگوید: «ما به جوشکار بیشتر نیاز داریم، تا به فیلسوف». پت مک کروی؛ فرماندار کارولینای شمالی، فلسفه را رشتهای حاوی «مباحث بیارزش» توصیف میکند که «برای مردم فرصت اشتغال زایی ایجاد نمیکند». مردم رشتههای فنی-مهندسی را میپسندند، چرا که رشتههای سودآوری هستند. هرچند به طور کلی همه رشتههای علوم انسانی [امروزه به نوعی] تحقیر میشوند، اما نگرش منفی خاصی نسبت به فلسفه وجود دارد، شاید به این خاطر که فلسفه علاوه بر اینکه ظاهرا بیارزش است، ویرانگر نیز هست، و تهدیدی برای ارزشهای سنتی محسوب میشود.اما اوضاع [فلسفه] همیشه اینطور نبوده است. [هرچند] در سراسر تاریخ فلسفه در اروپا، شاهدیم که حامیان سنت و نیروهای مرجعیت [دینی] به فلسفه توهین میکنند. اما [وضع فلسفه در زمان] کشف آمریکا متفاوت بود: کاشفان این قاره حامیان روشنگری بودند، و روشنگری ریشه در آثار روسو، مونتسکیو، آدام اسمیت، و فیلسوفان یونانی و روم باستان؛ به ویژه سیسرو و رواقیان رومی دارد. افتخار حامیان روشنگری این بود که بیشتر تابع عقل و استدلال هستند، تا سنتهای تعبدی و غیرنقادانه. استقلال فکری آنها، و ژرف اندیشی نظریشان به خوبی به کارشان آمد، به ویژه وقتی که میخواستند سنگ بنای یک ملیت جدید را بگذارند. ما [آمریکاییها] از چنین آغازگاهی، تا به امروز مسیر طولانیای را پیمودیم، ولی در جهت صحیحی حرکت نکردیم.
کاملش را از وبلاگ گروه فلسفه علم دانشگاه شریف بخوانید : http://sharifphilosophy.com/?p=2465
ب . خدای فرضی در عقیده مومنین تنها از راه احساس _ به معنای حواس پنجگانه _ اثبات نمی شود ، شاید در نظر عده ای اصلا اثبات نمی شود . بنابراین آن ها معرفت شناسی های دیگر از قبیل " تجربه دینی " ، " قلب " ، " فطرت " و غیره را برای اثبات خدا و دینشان مطرح می کنند و سپس بعد از باور به دین خودشان با استفاده از " عقل " شان شروع به دفاع از دین می کنند .
در نتیجه اگر بپذیریم واقعا پدیده هایی مثل " فطرت " ، " روح " ، " قلب _ به معنایی که در متون دینی است _ " و مانندآن ها وجود دارند لذا معرفتی که از راه آن ها به دست می آید نیز معتبر است لذا ایمان به خدا و دین از این راه قابل قبول است .
اما برای کسانی که حس گرا هستند و فرای آنچه که نمی بینند را نه رد می کنند و نه پذیرش ؛ طبیعی است که ایمان به خدا از طریق فطرت نادیده را درک نکنند .
و مقصودم از افراد قابل اعتماد علمای طراز اول دین در بخش اعتقادات هستندو البته مقصود اصلیم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که علماء علومشان
را از آن ذوات مقدسه گرفته اند.
با سلام و آرزوی نیک فرجامی .
اما یک سوال از شما . گویی حدود 4200 دین مختلف داریم .از آنجا که در نزد ندانم گرایان تمام این 4200 دین منزلت یکسانی دارند و مشخص است که نمی توانیم تمام کتب دینی هر یک از آن ها را مطالعه کنیم و به سخن بزرگانشان گوش کنیم تا حق را از باطل تشخیص دهیم، . بنابراین به نظرتان نباید یک نوع آگاهی فطری نسبت به حقانیت تشیع در وجود تمام انسان ها باشد ؟
سلام
سلام . آقای کارشناس ضمن آرزوی سلامتی ؛ آیا با آنچه که گفته شد موافق هستید ؟
کافی نیست می دانید چرا؟
به نظر من کافیست
می دانید چرا ؟ چون زندگی فقط تفکر درباره این مسایل نیست
باید به مسایل دیگه هم رسید
باید زندگی کرد
و مقصودم از افراد قابل اعتماد علمای طراز اول دین در بخش اعتقادات هستند
اگر شخص به اینها اعتماد داشت که مشکل همان اول حل شده بود و کار به اینجا نمی کشید
و مقصودم از معاشرت و انس با خدا،مطالعه و تفکر در قران بود که کلام خداست.خداوند خودش و دین نازل از سوی حضرتش را در قران معرفی کرده است،یکبار هم شده
قران را با دیدگاهی محققانه مطالعه کنند و در آن به دنبال کشف حقیقت باشند،خالی الذهن
بدون جانبداری و تعصب،خدا خودش را در آیات و نشانه هایش نشان داده است،قوه عقل
و تفکرات عمیق یکی از جمله ابزار شناخت است.
این مورد انجام شده و شخص به نتیجه عکس رسیده است
موفق باشید
اين بيان مضمون روايتي است از امام صادق(ع) خطاب به يك دهري كه اگر ما درست بگوييم و خدايي باشد شما ضرر بزرگي كرده ايد و اگر شما درست بگوييد ما چيزي از دست نداده ايم.
سلام بر شما کارشناس محترم
من این حرف را قبول ندارم که اگر بی دینان و بی خدایان راست بگویند مومنین چیزی از دست نداده اند
به نظرم مومنین دنیایشان را از دست داده اند و از لذات دنیوی خودشان را محروم کرده اند و سختیهای الکی کشیده اند
مگر نماز خواندن و یا روزه گرفتن کم سختی دارد
یا پرهیز از محرمات
سلاماگر شخصی پس از تحقیق و مطالعه به ندانم گرایی رسیده باشد
و در عین حال برای حفظ احتیاط عباداتی مانند نماز و روزه و ... را انجام دهد
ایا اگر واقعا خدایی وجود داشته باشد عبادات او قبول می شود ؟
به هر حال من فکر می کنم باید منظور بنده را از امی متوجه می شدید.اینجا نا نویسا و نا آشنا به نوشتن، همان نا آشنا به اصول منطق و کلام و فلسفه ووووو هست که در پست پیش هم توضیح دادم...به هر حال حالا اینها مهم نیست.مهم است که متوجه منظورم شده باشید که فکر می کنم شده اید الحمدالله
حالا از شما یک سوال دارم:فکر می کنید چند درصد مردم به معنی واقعی از آنچه آگاهی ندارن پیروی نمی کنند؟؟فکر می کنید چند درصد مسلمانان به معنای واقعی تحقیق کرده اند و به درستی لایق مسلمان بودن هستند.اصلا از نظر شما مسلمان کیست؟و فکر می کنید که سرکار گلشن به اندازه اکثریت مردم ایران که مسلمان هستند، عقل و فهم و سواد و شعور ندارند.ببخشید اینطور حرف می زنم یا خود بنده، فکر می کنید به اندازه اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان و اجدادم، عقل و فهم و شعور و سواد ندارم؟چرا آن ها مسلمان و من....این وسط یکی از ما، به حق نیست.یا من و یا گلشنی که گویا ندانم گرا هستند.یا اکثریت مسلمان در طول تاریخ؟
با سلام
ابتدا از سرکار گلشن تشکر میکنم که این تاپیک را ایجاد کردند چون سوال خودم بود اگرچه نه دقیقا و میخواستم تاپیکش را ایجاد کنم که شما زحمتش را کشیدید.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55133
جناب پارسامهر و سرکار گلشن
من فکر نمیکنم شرط ایمان تحقیق آکادمیک باشد. و انها که ایمان اورده اند در صدر اسلام نه فلسفه بلد بودند و نه منطق
در رساله ها نوشته اند اعتقادات باید از روی آگاهی باشد و تقلیدی نباشد اما شاید نه به ان معنا که اصلا از کسی چیزی یاد نگیریم
فکر میکنم این ارسال مفید باشد
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55203&p=808917#post808917
درباره آگاهی از دین و محتوایش تعابیری وجود دارد مثلا به کسی که از محتوای دین به میزان کمتری آگاهی دارد از تعبیر اعرابی استفاده میشود. انها که تفقه در دین میکنند فقیه نامیده میشوند. به هر حال تعابیر مختلف است و اصطلاحاتی نیز وجود دارد
با تشکر
مسأله ۳. شخص مسلمان باید اعتقادش به اصول دین از روی آگاهی و شناخت باشد و نباید در اصول دین تقلید نماید، به عبارت دیگر، وی نمیتواند گفته كسی که عالم به اصول دین است را تنها به این دلیل كه او گفته، قبول كند
ولی چنانچه شخص به عقاید بر حق اسلام معتقد باشد و آنها را اظهار نماید
- هرچند از روی آگاهی و شناخت نباشد -
آن شخص مسلمان و مؤمن است
و همه احكام اسلام و ایمان بر او جاری میشود
من یک ندانم گرا هستم. خداوند برای من اثبات نشده است.
کارهای خیری انجام میدهم چون فکر میکنم کارهای خوبی هستند و با انجام این کارها احساس بهتری دارم و زندگی شادتری دارم.
آیا خداوند اگر باشد به کارهای نیک من پاداش میدهد؟
این سوالی بود که میخواستم تاپیک جدیدی برایش ایجاد کنم
فکر میکنم جوابی که کارشناس محترم داده اند این باشد
بعید نیست پاداشی داده شود و عبادت او قبول شود
ولی به این مطلب یقین نداریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و آرزوی نیک فرجامی .
اما یک سوال از شما . گویی حدود 4200 دین مختلف داریم .از آنجا که در نزد ندانم گرایان تمام این 4200 دین منزلت یکسانی دارند و مشخص است که نمی توانیم تمام کتب دینی هر یک از آن ها را مطالعه کنیم و به سخن بزرگانشان گوش کنیم تا حق را از باطل تشخیص دهیم، . بنابراین به نظرتان نباید یک نوع آگاهی فطری نسبت به حقانیت تشیع در وجود تمام انسان ها باشد ؟
عرض سلام و احترام
پاسخ بنده خاص استارتر گرامی بود که نوع خاصی ندانم گرایی محتاطانه را در پیش گرفته اند.
البته بنده گمان می کنم ایشان بیشتر به نوعی دچار شک در مبانی اعتقادی شده اند و گرنه
ندانم گرایان التزامی به مناسک دینی مانند نماز و روزه ندارند.
امّا در مورد سؤال حضرتعالی بله موافقم نمی توان همه ی آن 4200 دین را مطالعه کرد
منتهی موضوع این است که همه ی این ادیان شرایع الهی نیستند،بیشترشان مکاتب
بشریند که مورد توجه ندانم گرایان نیست،چرا که آنها در برابر وجود و یا عدم خدای ادیان
موضعی بی طرف می گیرند،چرا که از یک جهت قادر به اثبات تجربی خداوند نیستند
و از سویی ابزار تجربی را در حیطه ای کاملا غیر مادی ناکارآمد می دانند.
پس محور بحث خداست،و خدای ادیان الهی هم مشترک است،پس اگر
به هر طریق:تجربه ی درونی،فطری و یا تفکرات عقلی شخص بتواند خدا را برای
خویش اثبات کند و وجود او را بپذیرد،حق را دریافته است و بعد نوبت تشخیص شریعت
حق می رسد.
[="Arial"][="Blue"]من این حرف را قبول ندارم که اگر بی دینان و بی خدایان راست بگویند مومنین چیزی از دست نداده اند
به نظرم مومنین دنیایشان را از دست داده اند و از لذات دنیوی خودشان را محروم کرده اند و سختیهای الکی کشیده اند
مگر نماز خواندن و یا روزه گرفتن کم سختی دارد
یا پرهیز از محرمات
سلام مجدد
اولا مومنين از تمام لذات دنيوي محروم نيستند! بلكه برخي لذات ظاهري را ترك ميكنند.
ثانيا وقتي نسبت دنيا(زماني، كيفي، كمي و ...) و اخرت را در نظر بگيريد، به اين مطلب ميرسيد كه مومنين چيز زيادي را از دست نداده اند.
ثالثا بر فرض كه هر دو دسته چيزي را از دست بدهند، كداميك جبران ناپذير است؟ كدام مهمتر است؟[/]
مسأله ۳. شخص مسلمان باید اعتقادش به اصول دین از روی آگاهی و شناخت باشد و نباید در اصول دین تقلید نماید، به عبارت دیگر، وی نمیتواند گفته كسی که عالم به اصول دین است را تنها به این دلیل كه او گفته، قبول كندولی چنانچه شخص به عقاید بر حق اسلام معتقد باشد و آنها را اظهار نماید
- هرچند از روی آگاهی و شناخت نباشد -
آن شخص مسلمان و مؤمن است
و همه احكام اسلام و ایمان بر او جاری میشود
یک نکته مهم در این مسئله وجود دارد
اینکه گفته شده احکام اسلام و ایمان بر او جاری میشود
آیا به این معناست که این یک حکم ظاهری برای سایر مسلمانان است یا خداوند نیز با او مانند یک مسلمان برخورد کرده و جزا و پاداش میدهد؟
فکر میکنم از انجا که صراحتاگفته اند مسلمان و مومن است
پس خدا نیز به مانند یک مسلمان با او رفتار میکند.
[="Arial"][="Blue"]سلام
و از طرفی فرمودید معاشرت با خود خدا
ایشان بارها و سالها از خود خدا خواسته ا گر وجود دارد خودش را نشان بدهد
و نتیجه ای نگرفته
اگر منظور شما از رويت و ديدن، ديدن با چشم است كه به چندين دليل(مثلا مادي نبودن خدا) ممكن نيست و از چنين خواسته اي نميتوان به عدم وجود خدا حكم كرد.
اما اگر منظور شما نديدن اثار و الطاف الهي است، اين مورد هم نقد و نقض هاي فراوان دارد. بر فرض كه كسي در تجربه شخصي اش اثري از الطاف العي نبيند، با اين همه تجارب متعدد ديگران چه ميكند؟ آيا صرف تجربه شخصي دليل بر عدم وجود خداست؟ البته در نيافتن اثر در تجربه هاي شخصي هم ترديد جدي وجود دارد كه شايد از عدم التفات باشد.
ببینید بیشتر افراد دین ارثی دارند و چه بسا ممکن است هم ایمان محکمی داشته باشند تا ورود
به وادی تحقیق و مطالعه نشده باشند
اما همینکه ورود به این وادی خطرناک کنند با خیل عظیم سوالات و شبهاتی مواجه می شوند که جواب قانع ککنده هم برایش وجود ندارد به نظر من همین بهتر که کسی ورود به این وادی خطرناک نکند و همیشه هم دیگران را از ورود به این مرحله حذر می دارم
قبول دين براي افراد متفاوت است.
هر چند قبول دين بصورت ابا و اجدادي و موروثي قابل قبول نيست، البته براي همه نيز آوردن استلال هاي پيچيده لازم نيست و گاهي اعتقاد افراد با فطرت و يا برهان نظم به شكل ساده شكل ميگيرد.
اما توجه داشته باشيد ورود به شبهات بدون زمينه مناسب در علوم عقلي چيزي جز گمراهي را به ارمغان نمي آورد. لذا كسي كه وارد اين عرصه ميشود بايد مسلح باشد. در غير اينصورت بايك مغالطه ساده منحرف خواهد شد.[/]
اما گذشته از اینها برایم سوال است که فکر نمی کنید که عجیب باشد که امی ترین افراد و بی سواد ترین افراد هم خدا را شناخته و خدا انتظار بندگی و اسلام از آنها دارد، ولی شما که ماشاالله اهل علم و دانش هستید به ندانم گرایی و چه کنم چه کنم افتاده باشید؟از این وضعیتی که در آن گیر افتاده اید، چه نتیجه گیری می توان کرد؟نمی توان نتیجه گرفت، که اسلام نمی تواند حق باشد؟اسلامی که انتظار از امی ترین افراد هم انتظار بندگی و اسلام آوردن دارد؟
هيچ نتيجه اي نميشه گرفت!!!!!!!!!!!!!!
بعضي وقتا پيروان حق كمند...
با اين حرف شما ياد يه روايت افتادم
اگه تو دستت جواهر بود و همه گفتن گردوئه تو به جواهر بودنش شك نميكني و اگه تو دستت گردو بود ولي همه گفتن جواهره بازم شك نميكني
پس حقيقت حقيقته چه يه عده اونو قبول كنن و چه نكنن
سلام.
در رساله ها نوشته اند اعتقادات باید از روی آگاهی باشد و تقلیدی نباشد اما شاید نه به ان معنا که اصلا از کسی چیزی یاد نگیریم
فکر میکنم این ارسال مفید باشد
به هر حال به نظرم چیزی که مسلم است اگر این آگاهی که در رساله های آمده مساویست با تعقل و برهان و ووووو و نه دل و احساس و فطرت، این نوشته در رساله ها تنها در حد یک شعار می تواند خودنمایی کند و در عمل با شکست مواجه می شود و مهم تر اینکه مواجه شده
البته این شعار یک ابزار نیز هست که افراد بی دین را به دین اسلام جذب کند.اگر یک مسیحی بگوید، من با قلبم و فطرتا دین مسیح را حق یافتم و عیسی را خدا و یا پسر خدا یافتم، یا بودایی همچنین، با این ابزار یا شعار به او حمله می کنیم و او را وا می داریم که تحقیق کند و از دریچه عقل و منطق به قضیه نگاه کند تا بتوانیم از این رهگذر او را به اسلام جذبش کنیم.و جالب اگر به نتیجه نرسید و اسلام نیاورد و خدا و اسلام را انکار کرد بر می گردیم و به او می گوییم، کری و کوری لالی و در کل موجود نفهمی هستی.این شعار در صدر اسلام کاربرد فراوان داشت، می توانست که مردم بت پرست را از ایمان و عقیده شان دور سازد و آنها را به دین اسلام جذب کند.
در هر جامعه ای نسبت افرادی که به قول شما امی هستند به متفکرین ، اندیشمندان و روشنفکران کم تر است . توجه داشته باشید که امی را به معنای اهل تفکر نبودن درنظرگرفته ایم و نه مدرک تحصیلی
البته من روی جامعه هایی غیر از ایران تاکیدی ندارم.چون خیلی دورادور با آنها برخورد داشته ام و از وضعیت آنها بی اطلاع هستم.و به نظرم اگر امی را اهل تفکر نبودن در حوزه دین و الاهیات به صورت اصولی و منطقی و بنیادی در نظر بگیریم.به نظرم قریب به اتفاق جامعه مسمان ایرانی امی هستند.کافیست وقتی دایی و عمو و خاله و پسر خاله ها وووووو در خانه تان جمع هستند چند سوال کلیدی و بنیادی از آنها در مورد خدا و پیغمبر بکنید، می بینید که اکثر قریب به اتفاقشان در می مانند.با این توضیحات شما می توانی بپذیری که در هر جامعه ای امی ها نسبت به متفکرین کمتر هستند؟حالا امی را کنار بگذاریم که بازی ای شد برای خودش.حرف بنده این بود که اکثر قریب به اتفاق جامعه ایران و مسلمان بدون تحقیق و تفکر و تدبر کافی و دقیق و اصولی در مسائل به خدا و پیغمبر ایمان دارند و اعتقاداتشان بیشتر از روی تقلید بوده و احساس.
پس حقيقت حقيقته چه يه عده اونو قبول كنن و چه نكنن
با سلام اگر بنده منظورتان را متوجه شده باشم.باید عرض کنم اصلا گویا شما حرف بنده را درست متوجه نشدید.من خورده نگرفتم که مثلا تعداد دانشمندان مسلمان کمتر است و اینها یا آن یکی بیشتر است نتیجه اسلام حق نیست.عرض من این بود که خدا یک دینی فرستاده، وقتی با علم و دانش و منطق بررسی اش می کنیم به راحتی نمی توانیم بپذیریم که حق است یا نه.آیا باید بدان ایمان بیاوریم یا نه.و این در حالیست که این خدا انتظار دارد حتی افراد به اصلاح امی هم به دین اسلام بپیندند.و می بینیم که چه بسیار پیوسته اند و چه بسیار هم در طول تاریخ پای این اسلام شهید شده اند.بنده به این انتظار بی جا خورده گرفته همین.
جناب پارسامهر و سرکار گلشن
من فکر نمیکنم شرط ایمان تحقیق آکادمیک باشد. و انها که ایمان اورده اند در صدر اسلام نه فلسفه بلد بودند و نه منطق
در رساله ها نوشته اند اعتقادات باید از روی آگاهی باشد و تقلیدی نباشد اما شاید نه به ان معنا که اصلا از کسی چیزی یاد نگیریم
بله درست است شرط ایمان تحقیق اکادمیک نیست مانند افراد صدر اسلام
که حتی جانشان را هم برای اسلام می دادند
ولی چه فرقی بین انها و ما وجود دارد ؟چرا انها به اسانی ایمان اورند ولی ما با این همه تحقیق به نتیجه نمی رسیبم ؟
ایا خدا عدالت را رعایت کرده ؟
یک چیزی باید اینجا اشتباه باشد ؟یک حلقه گم شده ؟!
ابتدا از سرکار گلشن تشکر میکنم که این تاپیک را ایجاد کردند چون سوال خودم بود اگرچه نه دقیقا و میخواستم تاپیکش را ایجاد کنم که شما زحمتش را کشیدید.
خواهش می کنم