سلام اقای نقی ... بابته جوابتون که خیلی بابتش وقت گزاشتین متشکرم .
بگذریم ...
من واقعا میخوام این آزمایش رو انجام بدم . از دوستان این سایت هم میخوام نظرشون رو بگن ... موافق هستند یا مخالف و چرا ....
سوال ...
کسی واقعا با بیان های فلسفی و عقلی و خواندن حجتهایی مانند قران و .... نتونسته ایمان پیدا کنه که خدا وجود داره ...
این شخص آزمایشی ترتیب میده با این عنوان ...
من نیاز به دلیلی برای وجود خدا دارم .
دلیلهایی که موجود هستند و در موردش بحث میشه به دلایلی از نظر من قانع کننده نیستند .
من نیاز به یک نشانه دارم که مسیری که در اون قدم میزارم مسیری درست هست .
نشانه ... وجود دو کبوتر سفید در کنار هم و در مکانی خاص بین ساعت 13 تا 13:01
اگر وجود داشتند هسچ بهانه ای قابل قبول نیست . و باید تا آخر عمر مومن باشم .
آگر وجود نداشتند . یعنی خدا نشانه ای برای یک گمشده و آواره و سرگردون نفرستاده .
کارهایی که حاضرم در مدت 3 ماه انجام بدم تا نشانه خودم رو ببینم .
1. نمازهام را اول وقت بخونم .
2. کار کنم و روزی حلال در بیارم . ( جهاد در راه خدا )
3 . گناه نکنم .
راستش رو بخواین خیلی کارهای دیگه هم دوست داشتم انجام بدم ولی نمیتونم . از ساعت 6 صبح باید بیدار بشم و برم سره کار ... تا ساعت 8 شب وقتی هم که میام از فرط خستگی میوفتم ... حال عبادت کردن و راز و نیاز و دعای هفت هیکل و لعنت فرستادن به این و اون و ... ندارم .
. وجود دو کبوتر سفید در کنار هم و در مکانی خاص بین ساعت 13 تا 13:01
اگر وجود داشتند هسچ بهانه ای قابل قبول نیست . و باید تا آخر عمر مومن باشم .
سلام
اگر این احتمال وجود داشته باشه که دنیا اتفاقی بوجود اومده باشه و تمام نظم جهان هم اتفاقی باشه، احتمال اینکه دو کبوتر سفید هم در جا و زمانی خاص کنار هم بشینن، خیلی خیلی بیشتر از احتمالیه که موجب بوجود آمدن دنیا و استمرار میلیارد ها ساله اش شده... بنا براین وقوع این رخداد دلیل وجود خدا نمیتونه باشه.....اونوقت شما مجبور میشی برای خدایی که باز هم احتمالا نیست یک عمر عبادت کنی. بنا بر این فکر میکنم این راه خوبی برای اثبات وجود خدا نباشه!!
وجود خدا را در جای دیگری باید جستجو کرد...
"قوانینی داره برآورده شدن حاجت ... بنده آماده ی این چالش هستم ، گرچه مستجاب الدعوه بودنم رو نمیدونم ، اما از قوانین الهی خبر دارم . شما اول بالاتر گفتید که کسی نمیاد جلو چون میدونه که یک توهمه !!! حالا که اومدم برام اون مثال رو میزنید و ردم میکنید ؟؟ به شتر مرغ گفتن بار ببر ، گفت من مرغم ، گفتن تخم کن ، گفت من شترم!!
حالا دیدید اشکال از گیرنده ست نه فرستنده ؟"
حالا دیدید مشکل از فرستنده ست نه گیرنده!!؟؟:khandeh!:
سلام علیکم
اشتباه و خلط بسیاری از تابعین علوم تجربی و آزمایشگاهی این هست که تصور می کنند همه چیز رو میشه با شرایط آزمایشگاهی تجربه کرد و از این تجربه قاعده ای نسبتا کلی به دست داد
در حالی که خود موسسین و دانشمندان قرون وسطی اعتراف می کنند, شرایط آزمایشگاهی محدود به عوامل طبیعی است,
چون قوانین عالم طبیعت یکسان هست
وقتی شما در یک شرایط و مولفه های خاصی از یک فرآیند آزمایشی نتیجه ای رو تحصیل کنی اون نتیجه در تمام موارد مشابه با همان شرایط یکسا خواهد بود...
نمی گم محال ولی ضرورت طبیعت و عناصر ماده اقتضاء این یکسان بودن رو می کنند...
و صد البته که این روش فواید و ثمرات چشم گیری رو در عرصه های مختلف از جمله پزشکی داشته
اما مسئله اینه که
آیا مسائل ماورای ماده و فیزیک رو هم جوابگو هست؟؟؟
لذا عده ای در علومی که موضوع آن انسان هست
از جمله روانشناسی علوم اجتماعی مثل جامعه شناسی جرم شناسی و...
روش آزمون و خطا رو نه تنها مفید که مضر و غلط می دونند
چون می گویند این موضوع( انسان) قابل حصر در عناصر خاص و مولفه های محدودی گنجانده نمیشه
علت رفتار یک انسان با انسان دیگر در همان رفتار می تواند متعدد, باشد, و با سنجیدن و مطالعه رفتار عده ای از انسان ها ولو در کنش و واکنش های مشابه و همسان ؛ باز نمی توان به قطع یک قاعده کلی برداشت کرد
بله می توان گفت غالبا انسان ها اینگونه اند
لذا هیچ کس نمی تواند بگوید دعا به عنوان یک رفتار و علت همیشه این نتیجه و معلول رو به همراه دارد...
چون نفس دعاگو, ظرف تحق دعا و از همه مهمتر مشیت الاهی اصلا قابل گنجوندن در مولفه هایی خاص و شرایط آزمایشگاهی نیست...
بله نفس رجحان این عمل و بلکه در روایاتی تعبیر به اصل و اساس عبادت ؛ رو کسی نمی تونه منکر بشه...
از طرف دیگر اجابت دعا همیشه به منظور شدن منویات دعاگو نیست, گفتم مشیت الاهی گاهی اقتضا می کنه خواسته فرد در ظرف دیگری که به بیشتر به صلاح اوست صورت بگیرد...
البته در روایات هست که اگر دعا کننده می دانست در قیامت به ازای هر دعایی که مستجاب نشده چی خدا بهش می دهد, آرزو می کرد ای کاش هیچ دعای از من مستجاب نمی شد.
خلاصه با این ریسمان هیچ عاقلی ته چاه نمیره
سلام
ببینید، من میگم اگه چیزی رو از من نخواید، شاید بهتون بدم و شاید بهتون ندم و اگه چیزی رو از من بخواید، شاید بهتون بدم و شاید بهتون ندم!! ادعای شما اینه و تنها کارش بی معنی کردن دعا برای رفع نیازه!!
اگه مطابق مثال خودتون باشه غالب هم کارو راه میندازه ولی چنین چیزی هم نیست!!
آیا اون که سیل و زلزله میفرسه همون مشیت الهی نیست!!؟ پس نمیشه گفت هر چی خوبیه تو مشیت الهیه!!
سلام
اگر این احتمال وجود داشته باشه که دنیا اتفاقی بوجود اومده باشه و تمام نظم جهان هم اتفاقی باشه، احتمال اینکه دو کبوتر سفید هم در جا و زمانی خاص کنار هم بشینن، خیلی خیلی بیشتر از احتمالیه که موجب بوجود آمدن دنیا و استمرار میلیارد ها ساله اش شده... بنا براین وقوع این رخداد دلیل وجود خدا نمیتونه باشه.....اونوقت شما مجبور میشی برای خدایی که باز هم احتمالا نیست یک عمر عبادت کنی. بنا بر این فکر میکنم این راه خوبی برای اثبات وجود خدا نباشه!!
وجود خدا را در جای دیگری باید جستجو کرد...
سلام
این تفکر شما بخاطر مغالطاتیه که در قوانین احتمال توسط برخی مذهبون بظاهر روشن فکر صورت گرفته و بعدم رواج داده شده!!
بعضی اوقات مسئله به اینصورته که ما 100 تا مهره داریم و 90تاشو(یا اصلا 100تاشو) ور میداریم! احتمال اینکه مهره 50ـم هم جزو انتخابامون باشه چقدره!؟ آیا چنین احتمالی کمه!!؟ نمیدونم اصلا کی اولین بار چنین فکر مسخره ای به سرش زد که فقط حالت منتهی به موفقیت اتفاق افتاده!! چنین چیزی تو طبیعت غیرممکنه اصلا!!
سلام
اگر این احتمال وجود داشته باشه که دنیا اتفاقی بوجود اومده باشه و تمام نظم جهان هم اتفاقی باشه، احتمال اینکه دو کبوتر سفید هم در جا و زمانی خاص کنار هم بشینن، خیلی خیلی بیشتر از احتمالیه که موجب بوجود آمدن دنیا و استمرار میلیارد ها ساله اش شده... بنا براین وقوع این رخداد دلیل وجود خدا نمیتونه باشه.....اونوقت شما مجبور میشی برای خدایی که باز هم احتمالا نیست یک عمر عبادت کنی. بنا بر این فکر میکنم این راه خوبی برای اثبات وجود خدا نباشه!!
وجود خدا را در جای دیگری باید جستجو کرد...
سلام ...
احتمال قرار گرفتن 20 گلوله با نظمی مشخص در کنار همدیگر برابر یک تقسیم بر 20 فاکتوریل هست یعنی احتمال وقوع چنین پدیده ای 0.00000000000000000001 میباشد .
بدن انسان در حدود 37.2 تریلیون سلول داره .... بنابر این احتمال قرار گیری سلولهای بدن انسان مطابق نظمی خاص برابر یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل میشه ... یعنی طبق محاسبات شما احتمال بوجود آمدن بدن انسان بر اساس تصادف میشه یک تقسیم بر 37 تریلون فاکتوریل .... که ماشین حساب ویندور تنها میتونه احتمال قرار گرفتن در حدود 3000 سلول منظم را حساب کنه ....
احتمال بوجود اومدن 3000 سلول با نظمی خاص طبق گفته شما میشه یه چیزی در حدود 0.0000000000000001 نخواستم تعداد صفرهاش رو وارد کنم .... یک دونه 1 با 9000 تا صفر قبل از اون .
خوب ...
یعنی این همه دانشمند و فیزیکدان و شیمیست که کافر هستند ... نمیفهمن این حرف رو !!!! لج کردن !!! دوست دارن گناه کنن !!! از خوب بودن بدشون میاد !!!
پس اساس صحبت چیز دیگری هست .... نحوه محاسبه اینجور که شما میگین نیست ... بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم ... چون موضوع عوض میشه ....
من سوالم رو برای کسایی که نخوندن تکرار میکنم .
نقل قول:
سوال ... کسی واقعا با بیان های فلسفی و عقلی و خواندن حجتهایی مانند قران و .... نتونسته ایمان پیدا کنه که خدا وجود داره ... این شخص آزمایشی ترتیب میده با این عنوان ...
من نیاز به دلیلی برای وجود خدا دارم . دلیلهایی که موجود هستند و در موردش بحث میشه به دلایلی از نظر من قانع کننده نیستند . من نیاز به یک نشانه دارم که مسیری که در اون قدم میزارم مسیری درست هست . نشانه ... وجود دو کبوتر سفید در کنار هم و در مکانی خاص بین ساعت 13 تا 13:01
اگر وجود داشتند هسچ بهانه ای قابل قبول نیست . و باید تا آخر عمر مومن باشم . آگر وجود نداشتند . یعنی خدا نشانه ای برای یک گمشده و آواره و سرگردون نفرستاده .
کارهایی که حاضرم در مدت 3 ماه انجام بدم تا نشانه خودم رو ببینم . 1. نمازهام را اول وقت بخونم . 2. کار کنم و روزی حلال در بیارم . ( جهاد در راه خدا ) 3 . گناه نکنم .
راستش رو بخواین خیلی کارهای دیگه هم دوست داشتم انجام بدم ولی نمیتونم . از ساعت 6 صبح باید بیدار بشم و برم سره کار ... تا ساعت 8 شب وقتی هم که میام از فرط خستگی میوفتم ... حال عبادت کردن و راز و نیاز و دعای هفت هیکل و لعنت فرستادن به این و اون و ... ندارم .
بزرگواران که نظرشان را بفرمایند؛ اما نظر بنده و دیگران که خیلی اهمیت ندارد و واقعیت را عوض نمی کند؛
از خداوند بخواهید؛ همان مطلبی را هم که فرمودید بخواهید؛ اما اگر به غیر از آن مطلب و از راهی دیگر که خودتان هم اصلاً تصورش را نداشتید متذکر شدید و آنگونه که خواستید اجابت نشدید، می پذیرید یا نه؟ یعنی قبل از رسیدن آن موعد به مطلبی دیگر برخورد نمودید و یا اصلاً بعد از رسیدن آن موعد به مطلبی و نشانه ای دیگر برخورد نمودید، آیا با خودتان می گویید که چون آنگونه که من خواستم نشد دیگر هر چه هم بشود نمی پذیرم؟ آن چیزی که ابداً اهمیت ندارد اینست که مثلاً شما بعد از سه ماه تشریف بیاورید و بفرمائید که مثلاً من نشانه خدا را یافتم؛ اگر به کسی که نشانه خدا را یافته است بفرمائید می شود شبیه کسانی که با هم به یک باغ خوش و آب و هوا در رامسر و در هوای بارانی اردیبهشت رفته اند و حالا از خاطرات آن باغ می گویند و از ذکر و یادآوری آن لذت می برند؛ اما اگر شما نشانه خدا را بیابید و برای کسانی بگوئید که هنوز نیافته اند می شود قصه جنابان آبرنگ و مسعود11 و دوستان این سایت؛ این بزرگواران به شما می فرمایند که بانوی بزرگوار، به خودتان القاء کرده اید؛ به خاطر تلقینات کودکی است؛ به خاطر ترس است و کلاً به شما می گویند توهم فرموده اید و شما که جانتان منور شده است و هنوز لذت آن زیر زبانتان، چه خواهید کرد؟!
در مورد خودم که اینگونه است و اینطور که از ادبیات و نحوه سلوک و گفتگوی اکثر دوستان سایت هم می بینم نوعاً نیت این بزرگواران هم از حضور در چنین گفتگوهایی اینست که آن لذت چشیده شده به اشتراک گذاشته شود؛ یعنی از روی محبت است نسبت به دوستان دیگر؛ و الا نه شما بنده را می شناسید نه بنده شما را؛ نه شما جناب سین را نه جناب سین بنده را و نه ....؛ پس همه می خواهیم آن وجدانیات و آن تجربه های نورانی که داشته ایم برای همدیگر به اشتراک بگذاریم تا همه بهره مند شوند؛ از روی محبت؛.
در این بین در لابلای برخی حرفها نوری دیده نمی شود؛ در انکار خدا قلب چه کسی است که منور شود؟ در حرفهایی که از سوی جناب مسعود11 و جناب آبرنگ بیان شد، کدام یک از مخاطبان (با هر نوع طرز تفکری و هر نوع اعتقادی) اثری از نور مشاهده می نمایند؟ در حرفهای داوکینگ و داروین قلب شما منور می شود؟ آیا کسی هست که بگوید از حرفهای منکران خدا قلبم نورانی می شود و چنین گزارشی را بگوید؟ آیا من با فطرتم چنین امری را قبول می کنم؟
همه حرف کتاب خدا اینست که از ظلمت ذاتی و درونمان به نور برسیم؛ همه حرف در اینست؛ الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور؛ اگر کسی به نور رسیده باشد، شاید سختش باشد از آن دل بکند؛ تقریباً همه ما خاطره ای از حالت در نور بودن داریم؛ به خودم که نگاه می کنم حالی که من دم افطار دارم، الان نمی توانم به صورت اختیاری و با تلقین و غیره برای خودم ایجاد کنم؛ آن حال دم افطار برای من به خاطر گرسنگی نیست؛ چون وقتی روزه نباشم و گرسنه شوم که شاکی می شوم و اصلاً حالم خوش نیست؛ اما آن نور دم افطار چیست؟
اگر به تلقین باشد و مثلاً اختیاری من باشد که همین الآن و هر وقت که دلم بخواهد که می توانم آنگونه باشم که؛ اما به خودم نیست؛ فعل خداوند در وجود من است؛ اوست که مرا از ظلمت به نور می برد... و دین خدا برای اینست که همیشه در این نور باشم (به دینداران و مدعیانی مثل من که نظر کنید که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند؛ بین خداوند و خلق او هستند کسانی که حتی به خلوت هم بروند آن کار دیگر نکنند؛ آنها هستند که بر من و امثال من حجتند؛)؛ به من گفته است نماز بخوانم تا به معراج بروم و در آن نور باشم؛ به من از روی مهر فرموده است روزه بگیر تا از ظلمت به نور بروم؛ به من فرموده است که نگاهت را از آنچه که نباید برگیر تا از نور به ظلمت نروی؛ دروغ گفته است؟ من اگر نگاهم را داشته باشم، اگر زبانم را، اگر قلبم را، اگر گوشم را، اگر قلبم را و فکرم را داشته باشم، وجودم و قلبم ظلمانی می شود یا نورانی؟ او راستگوترین است؛ او خواسته است مرا منور بفرماید و از این ظلمت خارجم کند؛ از بس که مهربان است.
این توضیحات را از این جهت عرض کردم که عرایضی که الآن خدمت شما عرض می کنم را تلقین تصور نفرمایید؛ تذکری تلقی بفرمایید از جنس اینکه شما واقعاً در همان هوای اردیبهشت بوده اید و حالا یادتان رفته است. در واقع مطلب اینست که در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را؛ اگر شما در میان خانه نبودید از کجا می توانستید به کسی که گمان می کند بدون خداوند و یاد او در آرامش است بفرمایید که چنین مطلبی صحیح نیست؟ اگر آن نور همین الان در شما نبود از کجا اینقدر با اطمینان می فرمودید؟ به نظرتان چراغ این نور را چه کسی در وجود شما روشن نگه داشته است؟ آیا نمی شد شما هم مثل برخی دیگر از دوستان بفرمائید که همین الآن که سوالاتی نسبت به دین و آخرت برایتان ایجاد شده است، خیلی هم ریلکس و آرام هستید؟ قطعاً میشد که شما هم به یک حالت تخدیر می رسیدید که فکر می کردید الآن خیلی ریلکس تر از زمانی هستید که با خدا و نماز بودید؟ چه کسی این عدم آرام و قرار را در شما نگه داشته است؟ او همان کسی است که می خواهد بذکر او دلتان آرام شود و بارها و بارها هم این آرام بودن قلب و روشن بودن قلب خودتان را با یاد او تجربه کرده اید. یعنی اگر کسی از شما بپرسد که خداوکیلی آیا هیچ زمانی با یاد و گفتگوی با او دلتان آرام آرام و مطمئن نشده است بعید بفرمائید که حتی یک بار هم این اتفاق نیفتاده است. بعید است شما بتوانید با قدرت و صلابت بفرمایید که "الا بذکر الله تطمئن القلوب" دروغ است؛ چون اطمینان قلبتان را با یاد خدا چشیده اید و حالا در برابر کسی که می گوید بدون یاد خدا آرام است، می فرمایید که راست نمی گوید.
عرضم اینست که همان چیزی را که گمان می کنید می تواند برایتان نشانه باشد بخواهید از خداوند متعال؛ در این راه تلاش هم بکنید؛ اما اگر قبل از این سه ماه و یا بعد از آن سه ماه با نشانه ای که اصلاً گمان آن را هم نداشتید مواجه شدید، از نور آن در قلبتان پذیرایی کنید؛ با خداوند در همین مدت صحبت کنید؛ در قنوت نمازتان هم مثلاً اهدنا الصراط المستقیم را بخواهید؛ این حرفهایی که گاهی اینجا می فرمایید، بعد از نمازتان در حد یکی دو دقیقه به خود خداوند بگویید.
بزرگوار لطفاً تلقین تلقی نفرمایید؛ اما شما نه تنها خدا را با تمام وجودتان قبول دارید بلکه بالاتر از این، شما او را خیلی دوست دارید (حداقل و با اطمینان تمام عرض می کنم که حداقل از بنده بیشتر خدا را دوست دارید)؛ شما دلتان نمی آید از او دل بکنید؛ برای همین نمی فرمایید که من فردا نماز میخوانم و اگر شد که شد و اگر نشد دیگر می روم سوی خودم؛ شما این را نمی فرمائید؛ مثلاً می خواهید در دلتان به خداوند متعال وقت بدهید؛ چون دوستش دارید؛ چون نمی خواهید از خدا دل بکنید؛ چون از این مدتی که با خدا قهر بودید ناراحتید؛ خدا بیشتر از شما منتظر شماست؛ مرا هم در نمازتان دعا بفرمایید تا حداقل اندازه شما راست بگویم و حداقل اندازه شما خدا را دوست داشته باشم؛ به نظرم از شما خیلی بیشتر عبارات و الفاظ و لقلقه های زبانی و اصطلاحاً دینی را بلدم اما باور کنید به شما غبطه خوردم...دروغ نگفتم و اشکم گواهم.
"قوانینی داره برآورده شدن حاجت ... بنده آماده ی این چالش هستم ، گرچه مستجاب الدعوه بودنم رو نمیدونم ، اما از قوانین الهی خبر دارم . شما اول بالاتر گفتید که کسی نمیاد جلو چون میدونه که یک توهمه !!! حالا که اومدم برام اون مثال رو میزنید و ردم میکنید ؟؟ به شتر مرغ گفتن بار ببر ، گفت من مرغم ، گفتن تخم کن ، گفت من شترم!!
حالا دیدید اشکال از گیرنده ست نه فرستنده ؟"
حالا دیدید مشکل از فرستنده ست نه گیرنده!!؟؟:khandeh!:
سلام
دوست عزیز ... بنده در بحث کردن با شما عرض کردم که شما دنبال حقیقت نیستید ، اما دعا کردن و هدایت شدن رو هنوز هم رد نمیکنم ... براتون دعا میکنم چنان که از اون موقع تا الان هم این کارو کردم .. ولی یکجوری بحث میکنید که در شان خودم نمیبینم ادامه بدم ( رک گفتم امیدوارم ناراحت نشید ).
نمی دانم چرا هنوز نفهمیدیم که دعا صرفا برای این است که امیدوار شویم و البته یک امید واهی وگرنه من خودم هزاران دعا کردم ولی یکیش به جواب نرسیده است؟اگر قرار بود کسی بشنود شنیده بود اما تجربه کردم و دیدم نشد واین تجربه را دراختیارتان می گذارم. اون خونه ای رو که داریم درش رو می کوبیم خبری توش نیست.
نمی دانم چرا هنوز نفهمیدیم که دعا صرفا برای این است که امیدوار شویم و البته یک امید واهی وگرنه من خودم هزاران دعا کردم ولی یکیش به جواب نرسیده است؟اگر قرار بود کسی بشنود شنیده بود اما تجربه کردم و دیدم نشد واین تجربه را دراختیارتان می گذارم. اون خونه ای رو که داریم درش رو می کوبیم خبری توش نیست.
خبری هست؛ خبر عظیمی هم هست.
اگر کسی چیزی را نیابد که به این معنی نیست که نیست؛ شاید کسانی یافته باشند؛ حداکثر می توانید بفرمائید که شما نیافته اید یا اینکه تا بحال نیافته اید.
نمی دانم چرا هنوز نفهمیدیم که دعا صرفا برای این است که امیدوار شویم و البته یک امید واهی وگرنه من خودم هزاران دعا کردم ولی یکیش به جواب نرسیده است؟اگر قرار بود کسی بشنود شنیده بود اما تجربه کردم و دیدم نشد واین تجربه را دراختیارتان می گذارم. اون خونه ای رو که داریم درش رو می کوبیم خبری توش نیست.
Masood11;744675 نوشت:
بین عوام و بدون در نظر گرفتن هزاران هزار عامل دیگه، وقتی دعا کردن، فقط به نتیجه رسیدن رو به دعا ربط میدن!
کتاب معجزه ذهن از دکتر مرتضی احمدی نش رو دانلود کنید!
کتاب صوتیش هم در دست رس هست و با یک سرچ ساده و سطحی پیدا میشه!
در اون کتاب به تاثیر علمی دعا مطابق با فیزیک کوانتوم و ضمیر ناخودآگاه پرداخته شده!
با مطالعه این کتاب متوجه میشید که چرا دعاهاتون مستجاب نمی شدن! پیشنهاد میدم این کتاب رو از دست ندید ...
همچنین امروز یه مستند توی یوتیوب دیدم که درمورد واکنش نشون دادن مولکول های آب نسبت به دعا بود!
می تونید با سرچ عبارت :
prayer effect on water به مطالب عظیمی در این باره برسید! البته می تونید فارسی هم سرچ کنید ولی فکر کردم شاید به مطالب فارسی اعتماد نداشته باشید!
پس اساس صحبت چیز دیگری هست .... نحوه محاسبه اینجور که شما میگین نیست ... بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم ...
با سلام
من مدافع دعا نیستم. اشتباه نکنید. ولی با مخالفت بی دلیل با آن هم کسی راه به جایی نمیبرد. فکر میکنم هدف اکثریت دوستانی که در این مباحث شرکت میکنند یافتن حقیقت است. اگر به تاپیک دعا ؛ شرایط و موانع استجابت که خود من مدتها پیش باز کرده بودم مراجعه بفرمایید خواهید دید که نهایتا در مورد دعا به استدلال قانع کننده ای از سوی پاسخگوی محترم نرسیده ام. حالا هم بحث همان است. از منظر دینی باور به الله باور به دعا را در پی دارد و هر دوی این باور ها در قالب های تعریف شده دینی و فلسفی که از پیشینیان ما به ما رسیده، به ما بازگو میشود. در تمام موارد قدر مسلم این است که ما باید تابع استدلالات منطقی باشیم و آنچه را عقل ما تایید میکند بپذیریم و از اخساسات چه مثبت و چه منفی دوری جوییم. حال در این راه اگر آنطور که شما میفرمایید محاسبه نحوه دیگری دارد، باید آنرا بفرمایید. بگذارید در مورد آن بحث و گفتگو شود. هیچکدام ما عالم نیستیم. شاید این محاسبات بتواند برای کسی راهگشا باشد.
ولی جواب سوال شما راحت نیست و احتیاج به مقدمات زیادی داره .
بزار برات یه مثال برنم . فرض کن شما یه پیچ داری و برتش دنبال یه مهره میگردی ....
اولین مغازه نداره .
میری سراغ دومین مغازه اونم نداره
و ....
بعد از یک ساعت گشتن ... و رابط جور کردن ... و به این و اون زنگ زدن و پول خرج کردن و تفکر و عقل بالاخره از یه جایی برای پیچت یه مهره گیر میاری ....
حال فرض کن ما یه ساختار dna ناقص داریم و این ساختار نیاز به الگویی خاص از تیمین و سیتوزین و گوانین و ادنین داره ... کافی هستش شما dnaمذکور را در درون محلولی خاص قرار بدی .... اتوماتیک برای ساختار ناقص شما ساختار مکمل بوجود میاد .
یعنی بدن اینکه سعی کرده باشی ...
فکری کرده باشی ...
عقلی به خرج داده باشی ...
فسفری سوزانده باشی ....
برای ساختار ناقصت مکمل پیدا کرده ای ...
با اینکه ظاهر این دو یک چیز هست ... اما باطنا با هم زمین تا آسمون فرق دارند .
پن اگر مهره ای رو ببینم که در درون پیچی هست تقریا میتونم بگم 100 درصد کسی مهره رو به اندازه اون درست کرده . کسی بر اساس اون خرید انجام داده و در نهایت کسی مهره را در پیچ پیچانده است .
ولی ساختاری بسیار پیچیده تر و سنگین تر ... مانند مکمل ساختار dna به صورت طبیعی و بدون وجود موجود با شعوری در طبیعت شکل میگیره ...
در اینده میخوام یه موضوع درست کنم با عنوان ....
چه کسی مساله من را حل کرد ...
و یک الگوریتم سخت رو بر اساسdna computerها حل کنم ...
و ثابت کنم بدوناینکه شعوری وجود داشته باشد ... ساختارهای منظم در جهت حل یک مساله بوجود می ایند .
[="Microsoft Sans Serif"]درود بی پایان بر دو دوست گرامی و دیرین:Gol:
مارینر;753184 نوشت:
من نیاز به دلیلی برای وجود خدا دارم .
دلیلهایی که موجود هستند و در موردش بحث میشه به دلایلی از نظر من قانع کننده نیستند .
من نیاز به یک نشانه دارم که مسیری که در اون قدم میزارم مسیری درست هست .
نشانه ... وجود دو کبوتر سفید در کنار هم و در مکانی خاص بین ساعت 13 تا 13:01
بت پرستا دعا میکنن، یک در میون (یا کمتر یا بیشتر) دعاشون مستجاب میشه. وقتی دعاشون مستجاب میشه، بت رو میپرستن که کمکشون کرده.
خداپرستا هم دعا میکنن و یک در میون دعاشون مستجاب میشه؛ وقتی ام مستجاب میشه، خداشون رو میپرستن که کمکشون کرده.
به نظر شما بت یا خدا اراده ای در انجام کارها دارن یا اینکه این کارها خود بخود انجام میشن؟
برخی ایمان دارن که خدا دعاشون رو برآورده کرده و ایمانی سخت به خدا دارن؛ برخی هم ایمان دارن که بت فلان دعاشون رو برآورده کرده و ایمان سختی به اون بت دارن.
نگاهی به گفتار شما انداختم و اندیشه دوسال پیش خودم رو دیدم!
چقد پرحرف بودم اون موقع ها:khaneh: و چقد روش نگرش من تو این دوسال دگرگون شده! اون زمان در پی عرفان اسلامی بودم و چقد امیدوار ...
درست یادمه؛ اون زمان یک سال پس از اعتکاف من بود که توی اون گفتار هم به «دیدن امام زمان» اشاره کردم.
بابت پرحرفی هام از شما پوزش میخوام :Gol:
سلام جناب نقی ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
همونجوری که من نوری رو دیدم و شیفتش شدم و به سمتش رفتم . زمانی هم بوده که تو یه خیابون زیر بارون تک و تنها بودم و زیر ضربه های سهمگین ادمها با تمام وجودم فریاد زدم خدا .... و جز انعکاس صدای خودم صدایی دیگر رو نشنیدم .
شاید خدا بخواد جبران کنه ... ولی اون آدم مرده ... اون ادم ایدیولوژی هاش عوض شده ...
بابت پست پر از مهرتون تشکر میکنم ... و نمیخوام اون همه امید دادن و ... به من رو یه جور وقت تلف کردن بدونین.
الان یکی از مهمترین قوانین زندگی من اینه که اگر نوری رو دیدم . تو دلم احساس شیرینی کردم به دنبال اون نور نرم ...
مانند هزاران حشره ... که مسیرشون رو گم میکنن و به نور یه چراغ و گرمای اون دل خوش میکنن ... من از سرمای تنم نمیترسم و دلم زو به دریا میزنم تا به اون چیزی که حقیقت داره برسم .
در ارتباط با اینکه اگر خدا به فرمی دیگر اثبات کرد چی ...
خاطرم هست که تقریبا چهار سال پیش یکی از قوانین من برای زندگی این بود که آرزو نداشته باشم ... چون آرزو باعث میشه التماسش کنم . پورتی برای نفوذ خدا !!!
باشه ...
من هیچ مشگلی ندارم اگر خدا یه جور دیگه خودش رو بهم ثابت کنه ...
ولی ... با پر کردن نیازهام ... نمیتونه این کار رو بکنه ...
با قلیان دادن احساستم نمیتونه این کار رو بکنه ....
اگر تنم با نماز خوندن گرم شد خودم رو حشره ای میبینم که کنار چراغ وایساده و داره خودش رو گرم میکنه
و ...
من به اون ارامشی که شما دارین و بدستش اوردین و گرم هستین دل خوش نمیکنم . زیر سرمای زمستون میزنم بیرون تا به حقیق
ت برسم ...
با خوابهای زیبای آبی رنگ دلم رو خوش نمیکنم
.
با صدای اذان از خواب بیدار شدن دلم رو خوش نمیکنم .
خوبی کسی رو تو دلم بخوام و ببینم طرف خوب شده ... بابتش دلم رو خوش نمیکنم
جناب نقی من واقعا شرمنده شما میشم که اینقدر وقت میزارین ... من هم ماننده شما ایدیولوژی هام بسته شده . خواستم این رو بگم که اینقدر خو تون رو اذیت نکنین و طومار بنویسین ... متشکر .
. فرض کن شما یه پیچ داری و برتش دنبال یه مهره میگردی ....
اولین مغازه نداره .
میری سراغ دومین مغازه اونم نداره
و ....
بعد از یک ساعت گشتن ... و رابط جور کردن ... و به این و اون زنگ زدن و پول خرج کردن و تفکر و عقل بالاخره از یه جایی برای پیچت یه مهره گیر میاری ....
حال فرض کن ما یه ساختار dna ناقص داریم و این ساختار نیاز به الگویی خاص از تیمین و سیتوزین و گوانین و ادنین داره ... کافی هستش شما dnaمذکور را در درون محلولی خاص قرار بدی .... اتوماتیک برای ساختار ناقص شما ساختار مکمل بوجود میاد .
با عرض سلام
در هر دو مثالی که زدید یک مطلب مشترک وجود دارد و آن شیوه رسیدن به پاسخ است. در مورد پیچ شاید لازم نباشد شما مفازه های مختلف را جستجو کنید. کافی است مشخصات فنی پیچ را بدانید (سایز پیچ، متزیک یا امپریال بودن آن، جنس آن ....) و بعد مراجعه به سورسی که آن را دارد. دقیقا در مورد دی ان ای هم شما آن را درون محلولی خاص=سورس پیچ قرار میرهید و......
در مورد اول قطعا اگر پیچ را به قصابی ببرید مهره ای برای آن (به صورت سیستماتیک) پیدا نخواهید کرد کما اینکه اگر دی ان ای مورد نظر را هم درون هر محلولی فرار دهید ساختار مکمل را نخواهید یافت. در هر دو مورد این عبارات نادرست است:
مارینر;753419 نوشت:
بدون اینکه سعی کرده باشی ...
فکری کرده باشی ...
عقلی به خرج داده باشی ...
فسفری سوزانده باشی ....
برای ساختار ناقصت مکمل پیدا کرده ای ...
نه مهره مورد نیاز شما و نه محلول خاص مورد نیاز، هیچکدام بدون فکر و تعقل بوجود نیامده اند. من برداشت دیگری از فرمایش شما نکردم. اگر منظور شما چیز دیگری است لطفا بیشتر توضیح بدهید. اگر هم منظورتان انتخاب طبیعی است که آن هم داستان خودش را دارد.
سلام
...
اون بحث بخاطر این بود که داشتن از قوانین خودساخته ی احتمال سوء استفاده میکردن!! وقتی ما هزاران بار 100تا تاسو میندازیم و هر کدوم شیش اومدو جدا میکنیم، خیلی سریع همشون شیش میشه!! از طرفی اینکه احتمالش کمه، مال وقتیه که هدفی داشته باشه!! در صورتی که این اتفاقات در وهله اول بی هدفه تا وقتی که زنده شن و هدف نجات ژنه!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
مطمئن نیستم متوجه منظورتان از قوانین خودساختهی احتمال و سوء استفادهی از آن چیست؟ یا همینطور منظورتان از اینکه ۱۰۰ تا تاس را اگر هزاران بار بریزیم و ششهایش را جدا کنیم خیلی سریع همه شش میشوند یعنی چی؟ یا همینطور بحث هدف چه ارتباطی با توضیح دادن یک احتمال خیلی خیلی ناچیز دارد و اینکه چطور متوجه شدید که هدف چیست؟
آن مطلب مرتبط با فرگشت را به دلیلی برایتان نوشتم که سعی میکنم دقیق شرحش دهم:
شما یک آزمایش علمی ترتیب میدهید که نقش یک عامل را در آن بسنجید ... آیا روی تمام شرایط عوامل مؤثر در آزمایش کنترل کامل دارید که تمام آنها را ثابت نگاه دارید و تنها همین یک عامل مورد سؤالتان که دعا هست را به آزمایش اضافه کنید و نتیجهاش را بسنجید؟ ... طبیعی است که چنان کنترلی ندارید و حتی راهی هم برای شناخت تمام عوامل مؤثر بر نتیجهی آزمایش ندارید تا چه برسد به کنترل تمامی آنها ... یعنی باید خدا بود تا بشود چنان کنترلی داشت ... باید مدبّرالأمور بود ... جنابمسعود۱۱ بودن کافی نیست برای آنکه چنین آزمایشی کاملاً یک آزمایش علمی کنترل شده باشد ... حالا شما میگویید ما به اندازهی بضاعت خودمان آزمایش را سعی میکنیم دقیق و علمی باشد، شرایط را آنقدر محدود کننده میگیرم و دقت را آنقدر بالا میبرم که احتمال رخداد تصادفی آن خیلی خیلی کم بشود، تا آنجا که هیچ عقل سلیمی نتواند بپذیرد که چنان رخدادی با آن دقت و سازگاری با شرایطی که من برایش تعیین کردهام اتفاقی رخ داده باشد ...
به عبارت دیگر برای آنکه بتوانید این آزمایش را باریبههرجهت انجام دهید ناچار هستید که به عقل سلیم روی بیاورید و احتمالهای خیلی پایین را صرفنظر کرده و عملاً ناممکن اعلام نمایید ... مثلاً میگویید برای اطمینان بیشتر این آزمایش را ۱۰ بار انجام میدهم و دیگر اگر ۱۰ بار چنین و چنان شد باید بپذیرم ... ما هم میگوییم بله انتظار هر عاقلی این است که بپدیرید و ساده از کنارش رد نشوید ... اما بعد به خودتان رجوع میکنید و میبینید مدتهاست که دیگر نمیتوانید از دیدن این همه نظم پی به خدا ببرید چون همواره این احتمال آزارتان میدهد که شاید همهی اینها اتفاقی باشد ... شاید ۱۰ به توان ۵۰۰ بار مهبانگ رخ داده باشد و فقط همین یک بار اینقدر منظم شده باشد، چرا که هر احتمال کمی هم به هر حال احتمال دارد رخ بدهد ... بعد با خود میگویید پس این چه آزمایش علمی است که من ترتیبش دادهام وقتی نتایجش هر چه که باشد برایم خدا را اثبات نمیکند و باز باید در شک باقی بمانم؟
شاید بعد به خودتان بگویید که اگر انجام ندهد ولی مطمئن میشوم که وجود ندارد اگر از انجام شدنش نتوانم به وجود خدا برسم ... یعنی آزمایش شما دیگر یک آزمایش علمی برای اثبات یا عدم اثبات وجود خدا (عدم اثبات وجود و نه اثبات عدم وجود) نیست و آزمایشی است برای اثبات یا عدم اثبات وجود نداشتن خدا ... این آزمایش در این صورت درست خواهد بود و این گزارهی شما درست خواهد بود به شرط آنکه حالا خود ساز و کار آزمایشتان برای کاربردی که مدّ نظرتان هست معتبر باشد ...[INDENT=2]
- مثلاً اینکه آیا خدای ادیان که میخواهید وجود او را از طریق پاسخگوییاش بسنجید هیچ ضمانتی داده است که برای اینکه یک وقت فراموش نشود و کنارش نگذارند پاسخگو باشد؟ ...
- یا آیا اصلاً هر دعایی را که حاوی خواستهای باشد میپذیرد؟ اگر هر دعایی که نتیجهاش برای هدایت بندگان مفید باشد آیا برای آزمایش شما که چنین رویکردی را در پیش نگرفته هم چنان خواهد کرد؟ ...
[/INDENT]
درک فعلی حقیر این است که پاسخ هر دوی این سؤالها منفی باشد:
خداوند محدود به زمان نیست و اسماء و صفات خدا هم محدود به زمان و مکان نیست ... چه میشود که خدای غفار که هر گناهی را میبخشد اگر توبه کنیم در قیامت معذرت ظالمین را نمیپذیرد؟ چه میشود که به کافران میگویند خودتان به درگاه خدا دعا کنید ولی دعای کافران جز در گمراهی نیست؟
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا ... [دعای کمیل]
گاهی دعا حبس میشود و از خود شخص بالاتر نمیرود که به خدا برسد ... چرا که ارتباط دعاکننده با خدا قطع شده است ...
حالا فکر کنید کسی بخواهد دعایی را بیازماید که اگر برآورده شود وجود خدا را به او ثابت نکرده و فقط اثبات کرده که خدا ممکن است وجود داشته باشد یا دعا ممکن است اثر داشته باشد و ممکن هم هست که نعوذبالله نه خدا وجود داشته باشد و نه دعا اثر داشته باشد ... جهنمیان اگر دعایشان گم میشود و به خدا نمیرسد بخاطر این است که ایشان در غفلت از خدا جاودانه میشوند و فقط به فکر خودشان و چطور تحمل کردن دردها و رنجهایشان هست ... میدانند که خدا هست ولی باور ندارند ... میدانند که خدا غافر است ولی باورشان نمیشود که مغفرت خدا شامل حال ایشان هم بشود، ایشان از رحمت خدایشان مأیوس هستند و البته جز کافران کسی از رحمت خدا مأیوس نیست «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» ... آنقدر سرگرم بدبختیهایشان میشوند که دیگر وقتی برای فکر کردن به خدا ندارند و اگر هم دعایی به زبان بیاورند در جهت همان نجات خودشان هست و لقلقهی زبانشان است، مثل کسی که در رانندگی مدام به ماشینهای جلویی و بقلی میگوید برو کنار و تند برو و گاهی هم ناسزا میگوید با آنکه میداند آنها هیچ کدام هیچ یک از حرفهای او را نمیشنوند، او فقط دارد آرزویش را بلندبلند بیان میکند و با خودش کلنجار میرود ...
اگر پاسخ حقیر با درک فعلیام درست باشد اگر خداوند جواب شما را نداد هم دیگر نمیتوانید محکم نتیجه بگیرید که پس خدا وجود ندارد ... با این ترتیب آزمایش شما از هر طرف که نگاهش کنید شکست میخورد و هیچ نتیجهی خاصی نمیتواند به شما بدهد ... مگر آنکه ... مگر آنکه دست از متههایی که روی خشخاش گذاشتهاید که شما را به انکار بدیهیات کشانده است بردارید ... احتمالهایی که هر عقل سلیمی رخداد آنها را رد میکند را رد کنید ... این کار شما را از اعتقاداتی مانند فرگشت هم به اعتقاداتی از جنس طرح هوشمند میرساند ... جهان با این نظم نمیتواند بدون مدبّر باشد ... ده به توان میلیاردها مهبانگ را فرض کنیم که وجود دارد ولی در عوض خدایی را فرض نکنیم با آنکه به هر حال به وجود خدا برای به وجود آوردن محتوی جهانها نیاز هست خردمندانه نیست ...
Masood11;752868 نوشت:
گفتم که! شما منو نمیشناسید و من خودمو میشناسم!
همینطور نمیتونم آینده رو پیش بینی کنم!
مطمئن نیستم که شناخت حقیر از شما چه تأثیری در علمی بودن یا نبودن این آزمایش میگذارد و باز مطمئن نیستم شما خودتان چقدر خودشناسی داشته باشید ... اما واضح است که اگر از ابتدا بدون تحلیل نتایج ممکن و متفاوت یک آزمایش آن آزمایش را طراحی نمایید هیچ تضمینی نیست که آن آزمایش در آخر نتیجهی قابل اعتنایی را به شما بدهد و اینکه اگر چنان نتیجهای داد فلان نتیجهی دیگر را میتوان از آن گرفت یک ادعاست که به زعم حقیر به نقص در طراحی آزمایش برمیگردد و واقعاً نتیجهی این آزمایش برای شما نمیتواند باشد ...
باز هم هر طور که خودتان مایل هستید ...
اگر دوست دارید بروید نزد علمای سرشناسی که در شهرهای متفاوت هستند و از ایشان بخواهید که دعا کنند تا آنچه خواستید را خداوند برایتان برآورده کند و یا اصلاً خودتان دعا کنید ... نیازی به مشورت کردن با امثال ما نیست ... به فرض حقیر ادعا کنم که مستجابالدعوه هستم، بعد دعا کنم و شما ببینید که نشد، از کجا میدانید که حقیر راست گفته باشم که مستجابالدعوه هستم و اشکال از دعا باشد؟
راستی اگر تصمیم گرفتید تجدید نظری در برخورد خود با احتمالاتی که به سمت صفر میل میکنند داشته باشید برای آنکه مطمئن شوید نیتتان درست است از ابتدا با خودتان نیت کنید که اگر این پول را خدا به شما رساند به شکرانهی اینکه هدایتتان کرده تمام آن را صدقه خواهید داد ... یا چیزی شبیه به آن ... خیلی پیش میآید که انسان بگوید نیتم فلان است ولی بعد خودش بفهمد که این دروغ نفسش بوده است و توجیه او نه اینکه واقعاً چنان نیتی داشته باشد ...
نمیدونم اصلا کی اولین بار چنین فکر مسخره ای به سرش زد که فقط حالت منتهی به موفقیت اتفاق افتاده!! چنین چیزی تو طبیعت غیرممکنه اصلا!!
بسم الله
سلام
تا هدف چه باشد که بعد بگوییم موفقیت چگونه باید تعریف شود و آیا هر چه در جهان رخ داده موفق در راستای آن هدف بوده است یا خیر ... اگر شما به دنبال این هستید که بگویید خدا میخواهد همه را هدایت کند ولی همه هدایت نشدند پس خدا نعوذبالله شکست خورده و خدایی که شکست بخورد هم که وجود ندارد پس اصلاً خدایی وجود ندارد، یا اگر دنبال این هستید که بگویید خدا میخواهد مدام جهان را بهتر و کاملتر کند و مدام بر گونههای جانوری آن بیفزاید و سیستمهای بدنی آنها را پیچیدهتر و متکاملتر کند ولی چنین الگویی در پیدایش گونههای جانوری دیده نشده است و به عکس بیشتر گونهها منقرض شدهاند و در نتیجه نعوذبالله خدا در هدفش شکست خورده و چنین خدایی نمیتواند وجود داشته باشد، در تمامی این موارد و احتمالاً موارد مشابه آن جایی که در محاسباتتان اشتباه کردهاید همان شناسایی هدف برای خداوند تبارک و تعالی است ... چنانکه خودش هم فرموده است:
وَ مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ... [الأنعام، ۳۸] -و هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی امتهایی مانند شما هستند ...
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَ لَا يَسْتَقْدِمُونَ [الأعراف، ۳۴] و هر گروهى را مدتى است. پس چون مدتشان به سر آيد نه ساعتى درنگ توانند كرد و نه پيشى گيرند.
إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ [فاطر، ۱۶] اگر خواهد، شما را ببرد و آفريدهاى نو بيارد.
Masood11;753220 نوشت:
این تفکر شما بخاطر مغالطاتیه که در قوانین احتمال توسط برخی مذهبون بظاهر روشن فکر صورت گرفته و بعدم رواج داده شده!!
منظورتان را اگر صریحتر بفرمایید راحتتر جواب میدهم ولی تا جایی که حقیر دیدم مخالفان اسلام از مبحث احتمالات کمتر اطلاع دارند، در واقع اطلاع دارند ولی خود را میفریبند، مثل وقتی که میگویند از ندانستن و از رندوم بودن میتوان دانستن و دانایی بیرون کشید، وقتی که گمان میکنند از جهل خود تولید دانایی کردهاند، از ظلمت نور پدید آوردهاند، از عدم وجود بیرون کشیدهاند، حال آنکه دروغ میگویند ... در این مورد با هم صحبتی داشتیم اگر بخاطر بیاورید ... بله وقتی یک تاس را میاندازند فرض را بر این میگذارند که کاملاً نسبت به نتیجهی آن جهل داشته باشند و احتمال رخداد هر عددی بین ۱ تا ۶ را مساوی و برابر ۱/۶ میگیرند، این یعنی جهل، قبول، بعد تعداد دفعات انداختن تاس را زیاد میکنند و میبینند که احتمال رخداد اعداد بین ۱ تا ۶n به سمت یک توزیع گؤسی (نرمال) میل میکند، پس میگویند که ما از جهل خود تولید یک علم کردهایم ... حال آنکه دروغ است ... همینکه احتمال رخداد اعداد کمتر از ۱ و بیشتر از ۶ و هر عددی بین اعداد ۱ تا ۶ را صفر گذاشتهاند و در واقع مسأله را مدل کردهاند این مدلسازی بر اساس علم به شرایط آزمایش انداختن تاس انجام گرفته است و هر علمی هم که از نتایج بحث گرفته شود بر اساس همین دانایی ابتدایی بوده است، از ندانستن دانایی بیرون نکشیدهاند بلکه از یک دانایی دانایی دیگری را بیرون کشیدهاند ... مگرنه رندوم محض بودن هیچ اطلاعاتی درش نیست و با آن هیچ چیزی ایجاد نمیشود ... خلقت آسمانها و زمین را نمیتوان بر اتفاق حمل کرد و گفت ما معتقد به علم احتمالات هستیم، فرگشت را نمیتوان بدون مدبر در نظر گرفت و گفت در علم احتمالات از رندوم بودن هم میتوان نظم ایجاد کرد ... نظم از نظم پدید میآید و نه از رندوم بودن ... بماند که چیزی که حقیقتاً رندوم باشد نداریم و اگر داشته باشیم راهی برای فهم رندوم بودن آن نداریم و همواره ناچار هستیم از در نظر گرفتن این احتمال که شاید این پدیدهی ظاهراً رندوم علتی داشته باشد که ما از آن بیخبر هستیم ... مسلمین از علم احتمالات سوء استفادهای نکردهاند اگرچه شاید برخی از ایشان صورت مسأله را بد تعریف کرده باشند یا برای مقصد درست خود به طرز اشتباهی از وسایلشان استفاده کرده باشند ... اجازه ندهید که علم که باید مسیرتان را روشن کند خودش حجاب تاریک مقابلتان گردد :Gol:
سلام ...
احتمال قرار گرفتن 20 گلوله با نظمی مشخص در کنار همدیگر برابر یک تقسیم بر 20 فاکتوریل هست یعنی احتمال وقوع چنین پدیده ای 0.00000000000000000001 میباشد .
بدن انسان در حدود 37.2 تریلیون سلول داره .... بنابر این احتمال قرار گیری سلولهای بدن انسان مطابق نظمی خاص برابر یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل میشه ... یعنی طبق محاسبات شما احتمال بوجود آمدن بدن انسان بر اساس تصادف میشه یک تقسیم بر 37 تریلون فاکتوریل .... که ماشین حساب ویندور تنها میتونه احتمال قرار گرفتن در حدود 3000 سلول منظم را حساب کنه ....
احتمال بوجود اومدن 3000 سلول با نظمی خاص طبق گفته شما میشه یه چیزی در حدود 0.0000000000000001 نخواستم تعداد صفرهاش رو وارد کنم .... یک دونه 1 با 9000 تا صفر قبل از اون .
خوب ...
یعنی این همه دانشمند و فیزیکدان و شیمیست که کافر هستند ... نمیفهمن این حرف رو !!!! لج کردن !!! دوست دارن گناه کنن !!! از خوب بودن بدشون میاد !!!
پس اساس صحبت چیز دیگری هست .... نحوه محاسبه اینجور که شما میگین نیست ... بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم ... چون موضوع عوض میشه ....
بسم الله
سلام سرکار مارینر
با توجه به اینکه بزرگوارانی این آزمایش را طراحی کردهاند که به راحتی احتمالات خیلی ناچیز را هم مهم میدانند و میگویند کل این نظم در عالم اتفاقاً ناشی از رخداد همان احتمالات ناچیز است بنابراین اگر نحوهی محاسبات را که میفرمایید طور دیگری است توضیح دهید از بحث اصلی هم دور نمیشویم ...
آنچه در بالا نوشتهاید تا قبل از دو خطّ آخرش خیلی جالب بود (جزئیات محساباتتان را چک نکرده چون اگر ده تا صفر هم کم و زیاد گذاشته باشید چندان اهمیتی ندارد)، بعد یکهو یک گزارهای را اضافه کردید که محال است این همه دانشمند و فیزیکدان و کافر مغلوب هوای نفسشان شده باشند، در نتیجه واضح و مبرهن است که اساس صحبت چیز دیگری است ... ولی ما هم به محال بودن آن گزارهای که شما محال دانستهاید اعتراض داریم، لطفاً اثبات کنید که اینطور نیست و ایشان مغلوب هوای نفس خود یا مرعوب مخالفت با جریان فکری غالب نشدهاند ...
یا علی علیهالسلام
[=Franklin Gothic Medium]پسنامه: متوجه شدم جناب چالشگر هم این سؤال را از شما پرسیدند و شما هم جواب ایشان را دادید و ایشان هم جواب شما را دادهاند (پست ۱۲۰) ...
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .
اجازه بدین مثال اصلی که میخوام برنم رو کاملا آماده کنم بعدش بزارمش در درون سایت . مثال هستش که اگر سوپر کامپیوترهای امروزی بخوان حلش کنند حداقل به یک ماه وقت نیاز دارند تا حلش کنند اما همین مساله در فضایی دیگر در کمتر از یک روز حل میشه . بدون اینکه شعور یا پردازنده ای پشت قضیه باشه . و بر این اساس هستش که من ادعا میکنم انسان به صرف انسان بودنش و محدوده دیدش فکر میکنه مسیره بوجود امدن یک موجود هوشیار مثلا یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل هست . در حالیکه احتمال وجود چنین موجودی در فضاها و ابعادی دیگر میتونه خیلی کمتر از این باشه .
و اما یه مثال که کمی ما رو به بحث نزدیک کنه ...
فرض کن موجود هوشمندی از ترکیب 37 تریلون گلوله بوجود میاد که این 37 تریلون گلوله باید دقیقا از بزگ به گوچک پشت در پشت هم قرار بگیرند .
در نقطه ای از جهان این اتفاق میوفت5 و این موجود هدشمند بوجود میاد ...
بعدش ... اون موجود هوشمند درس آمار و احتمال رو پاس میکنه و با خودش میگه احتمال اینکه من بر اساس تصادف بوجود اومده باشم یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل هست . پس محال هست من براساس تصادف بوجود اومده باشم . و عابد و زاهد و سالک میشه .
در همین لحظه سکانس دوربین عقب میره و مشخص میشه این موجود در فضای یک سانتریفیوژ داره زندگی میکنه ...( فضایی که با سرعت بسیار بالایی داره حول محور خودش میچرخه )
در درون یک سانتریفیوژ اجرام متناسب با جرمی که دارند منظم میشوند ... و علت منظم شدن ان 37 تریلون سلول ایشان همان سانتریفیوژ بوده ...
حال بیایم و احتمال بوجود اومدن یک سانتریفیوژ را محاسبه کنیم ...
دو جرم در فضایی با این عظمت با سرعتی خاص به هم نزدیک بشن و تشکیل یک سانتریفیوژ بدن ... اتفاقی که داره هر روزه در طبیعت اتفاق میوقته .
بنابراین ...
ناظری هوشمند که در درون چنین دنیایی زندگی میکنه احتمال وجود خودش رو یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل محاسبه میکنه
و ناطری که از بیرون داره به این سانتریفیوژ نگاه میکنه احتمال بوجود اومدن این موجود رو 1 میبینه .
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .
اجازه بدین مثال اصلی که میخوام برنم رو کاملا آماده کنم بعدش بزارمش در درون سایت . مثال هستش که اگر سوپر کامپیوترهای امروزی بخوان حلش کنند حداقل به یک ماه وقت نیاز دارند تا حلش کنند اما همین مساله در فضایی دیگر در کمتر از یک روز حل میشه . بدون اینکه شعور یا پردازنده ای پشت قضیه باشه . و بر این اساس هستش که من ادعا میکنم انسان به صرف انسان بودنش و محدوده دیدش فکر میکنه مسیره بوجود امدن یک موجود هوشیار مثلا یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل هست . در حالیکه احتمال وجود چنین موجودی در فضاها و ابعادی دیگر میتونه خیلی کمتر از این باشه .
بسم الله
سلام، ان شاء الله که شما هم خوب و خوش و سلامت باشید
ان شاء الله منتظر این مثالتان هستیم و حقیر با یقین میگویم که نمیتوانید از غیر نظم تولید نظم و از غیر اطلاعات تولید اطلاعات کنید :ok:
[=Franklin Gothic Medium]هر مسألهای را میتوان سادهتر یا سختتر کرد، این خیلی طبیعیه، خیلی از معادلات دیفرانسیل شاید در فضای اوقلیدوسی حلشان ساده نباشد، آنها را به فضاهای دیگری میبرند که با این کار شکل معادلات دیفرانسیل سادهتر میشود و راحتتر حل میگردد، یا اصلاً چرا راه دور برویم، تبدیل لاپلاس و فوریه مگر غیر همین کار را میکنند؟ یک پل میزنند بین فضای فیزیکی و فضای لاپلاس یا فضای فرکانسی و معادلات را میبرند آنطرف پل و راحت حلش میکنند و بعد از یک پل دیگر برش میگردانند به فضای فیزیکی ... آن پلها هم هر دو از جنس یک انتگرالگیری معین هستند که متغیرهای مستقل یک فضا را به کل حذف میکند تا با تغییر متغیر مستقل عملاً وارد در فضایی دیگر شویم، چه با حذف متغیرهای فیزیکی برای رفتن به فضای لاپلاس یا فضای فرکانسها و چه با حذف متغیر لاپلاس یا فرکانس برای رفتن به فضای فیزیکی ... اینها طبیعی است ... هر مسألهای یک سری راه سادهتر و مستقیمتر دارد و یک سری هم راه پیچیدهتر ... شما میتوانید قاشق غذا را مستقیم بگذارید در دهانتان و میتوانید هم اول دو دور آن را دور سرتان بچرخانید و بعد بگذارید در دهانتان ... موضوع سر این نیست، موضوع سر این است که به هر حال این سادهسازی مسأله از حدّی بیشتر که نمیشود ... یعنی هر مسألهای تا حدّی ساده میشود که ذاتی آن باشد، مثلاً مسائلی که تقارن استوانهای دارند را طبیعیتر است که در مختصات استوانهای حل کنید، همین، نه بیشتر، دیگر جادوگری که نمیشود، ناگهان مسأله تبدیل به یک مسألهی خیلی خیلی ساده و بدیهی که نمیشود ... با این مقدمات حالا ابتدا یک کلاس همارزی تعریف میکنیم برای تمام راه حلهایی که یک مسأله را حل کرده و یک پاسخ مشخص میدهند، اندازهی سختی این کلاس همارزی را هم تعریف میکنیم که به اندازهی سادهترین راه از این راهحلها باشد ... بنابراین هر مسأله الآن فقط یک راه حل دارد (خود آن راه حل یک کلاس از راه حلهاست که شاید مشتمل بر چند هزار یا اصلاً بیشمار راه حل جور و واجور باشد) با یک درجهی خاص از سختی که ذاتی آن مسأله است ... یعنی اگر مسأله از هر راه حل دیگری حل شود سختی که به حل اضافه شده است بخاطر ذات خود مسأله نیست بلکه بخاطر انتخاب نامناسب روش حل توسط کسی است که دارد مسأله را حل میکند ... پس شما باید برای هر مسألهای سادهترین راه حلها را در نظر گرفته و نشان دهید که همان یک راه حل هم حتماً یک راه حل بدیهی یا نزدیک به بدیهی است که احتمال رخداد تصادفی آن قابل توجه باشد ... آیا میتوانید چنین چیزی را اثبات کنید؟
جالب است که خود ریاضیدانها وقتی میخواهند انتخاب یک راه حل را بهترین راه حل مسأله معرفی کنند از اصطلاح راه حل طبیعی مسأله استفاده میکنند (Natural Choice) ... کلاً در علم امروزی طبیعت را بهینه میشناسند و مثلاً تلاش زیادی میکنند که مثلاً در بیومکانیک از طبیعت ایدههای مهندسی بگیرند ... یعنی شما با یک نظم معمولی هم سر و کار ندارید، بلکه با نظمی سر و کار دارید که خودش بهینه است ... اگر این بهینه بودن رخدادهای طبیعی را لحاظ کنید و بعد ۲۰۰ سال رشد تکنولوژی بشری را بگذارید کنارش که چه عواقب زیستمحیطی به همراه داشته است شاید بهتر بتوانید به عظمت خلقت خدا پی ببرید ... «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ[=Franklin Gothic Medium]»
حالا تا آن مثالتان را بیاورید به مثالی که در این پست دیگر زدید بپردازیم:[INDENT=2]
مارینر;753885 نوشت:
و اما یه مثال که کمی ما رو به بحث نزدیک کنه ...
فرض کن موجود هوشمندی از ترکیب 37 تریلون گلوله بوجود میاد که این 37 تریلون گلوله باید دقیقا از بزگ به گوچک پشت در پشت هم قرار بگیرند .
در نقطه ای از جهان این اتفاق میوفت5 و این موجود هدشمند بوجود میاد ...
بعدش ... اون موجود هوشمند درس آمار و احتمال رو پاس میکنه و با خودش میگه احتمال اینکه من بر اساس تصادف بوجود اومده باشم یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل هست . پس محال هست من براساس تصادف بوجود اومده باشم . و عابد و زاهد و سالک میشه .
در همین لحظه سکانس دوربین عقب میره و مشخص میشه این موجود در فضای یک سانتریفیوژ داره زندگی میکنه ...( فضایی که با سرعت بسیار بالایی داره حول محور خودش میچرخه )
در درون یک سانتریفیوژ اجرام متناسب با جرمی که دارند منظم میشوند ... و علت منظم شدن ان 37 تریلون سلول ایشان همان سانتریفیوژ بوده ...
حال بیایم و احتمال بوجود اومدن یک سانتریفیوژ را محاسبه کنیم ...
دو جرم در فضایی با این عظمت با سرعتی خاص به هم نزدیک بشن و تشکیل یک سانتریفیوژ بدن ... اتفاقی که داره هر روزه در طبیعت اتفاق میوقته .
بنابراین ...
ناظری هوشمند که در درون چنین دنیایی زندگی میکنه احتمال وجود خودش رو یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل محاسبه میکنه
و ناطری که از بیرون داره به این سانتریفیوژ نگاه میکنه احتمال بوجود اومدن این موجود رو 1 میبینه .
[/INDENT]
چه کسی گفته است که در یک سانتریفیوژ که نیروی گریز از مرکز داریم ذرات به ترتیب وزن پشت سر هم چیده میشوند؟ تمامی ذرات شتاب جانب مرکز و در نتیجه نیروی گریز از مرکز را تجربه میکنند و هر کدام متناسب با جرمش شتابی گرفته و به صورت شعاعی به سمت بیرون از سانتریفیوژ پرتاب میشود ... جایی نمیایستند تا چه برسد به اینکه پشت سر هم بایستند ... جایی نمیایستند مگر آنکه حرکت آنها را به صورتی مهار نمایید، اگر این کار را کردید هم باز دلیلی ندارد که پشت سر هم و به ترتیب بایستند، هر کدام از بقل دیگری سر میخورد و میرود در دروترین محل از مرکز سانتریفیوژ میایستد، یعنی همه در یک شعاع که بزرگترین شعاع سانتریفیوژ هست متوقف میشوند، برخی از ایشان شاید به هم چسبیده باشند و برخی هم با فاصله از هم باشند، اگر مهار آنها را طوری قرار دادید که آنها مجبور شوند پشت سر هم بایستند بسته به اینکه این مهار را چطور فراهم کرده باشید جوابها متفاوت خواهد شد، مثلاً باید آنها را تماماً در یک شیار یک بعدی در جهت شعاع بگذارید که تنها در همان شیار بتوانند حرکت شعاعی داشته باشند، ولی در این صورت اگر حرکتشان خطی باشد ترتیبشان همان ترتیبی خواهد بود که شما از ابتدا برایشان وضع کرده بودید، اگر شیار مورد نظر صفحهای باشد این امکان هست که گلولهها روی هم سر بخورند و جایشان با هم عوض شود، ولی همانطور که میتوانند از روی سر یکدیگر رد شوند به همان صورت هم دیگر لزومی ندارد که پشت سر هم بایستند و باز در آن صفحه نظم میگیرند و نظم مورد نظر شما را نمیدهند ... بنابراین فکر کنم تنها راهی که دارید این است که به مکانیزمهای هوشمندانهای روی بیاورید که در سانتریفیوژهای صنعتی برای جدا کردن اجرام سبک و سنگین از هم انجام میدهند و البته خطای آن را هم باید ملاحظه نمایید و کار غربالگری را در چند مرحله انجام دهید تا دقت مورد نظرتان کسب شود ....
چندان هم ساده نبود ... بود؟ احتمال اینکه زنجیرهای ۳۷ تریلیون گلولهای داشته باشید که همه جا دقیقاً نظم مورد نظر شما رعایت شده باشد چقدر است؟ واقعاً احتمال رخدادش ۱ است همانطور که ادعا فرمودید؟
از طرف دیگر ساخت چنان سانتریفیوژی هم به همان سادگی که شما میفرمایید ممکن است؟ البته راستش را بخواهید اصلاً نفهمیدم چطور با دو جرم که به سمت هم میآیند توانستید یک سانتریفیوژ بسازید ... اگر صلاح میدانید بیشتر توضیح دهید مگرنه شاید دوستان بهتر بتوانند روی آن بحث نمایند، حقیر درست متوجه فرمایشتان نشدم
منظورتان را اگر صریحتر بفرمایید راحتتر جواب میدهم ولی تا جایی که حقیر دیدم مخالفان اسلام از مبحث احتمالات کمتر اطلاع دارند، در واقع اطلاع دارند ولی خود را میفریبند، مثل وقتی که میگویند از ندانستن و از رندوم بودن میتوان دانستن و دانایی بیرون کشید، وقتی که گمان میکنند از جهل خود تولید دانایی کردهاند، از ظلمت نور پدید آوردهاند، از عدم وجود بیرون کشیدهاند، حال آنکه دروغ میگویند ... در این مورد با هم صحبتی داشتیم اگر بخاطر بیاورید ... بله وقتی یک تاس را میاندازند فرض را بر این میگذارند که کاملاً نسبت به نتیجهی آن جهل داشته باشند و احتمال رخداد هر عددی بین ۱ تا ۶ را مساوی و برابر ۱/۶ میگیرند، این یعنی جهل، قبول، بعد تعداد دفعات انداختن تاس را زیاد میکنند و میبینند که احتمال رخداد اعداد بین ۱ تا ۶n به سمت یک توزیع گؤسی (نرمال) میل میکند، پس میگویند که ما از جهل خود تولید یک علم کردهایم ... حال آنکه دروغ است ... همینکه احتمال رخداد اعداد کمتر از ۱ و بیشتر از ۶ و هر عددی بین اعداد ۱ تا ۶ را صفر گذاشتهاند و در واقع مسأله را مدل کردهاند این مدلسازی بر اساس علم به شرایط آزمایش انداختن تاس انجام گرفته است و هر علمی هم که از نتایج بحث گرفته شود بر اساس همین دانایی ابتدایی بوده است، از ندانستن دانایی بیرون نکشیدهاند بلکه از یک دانایی دانایی دیگری را بیرون کشیدهاند ... مگرنه رندوم محض بودن هیچ اطلاعاتی درش نیست و با آن هیچ چیزی ایجاد نمیشود ... خلقت آسمانها و زمین را نمیتوان بر اتفاق حمل کرد و گفت ما معتقد به علم احتمالات هستیم، فرگشت را نمیتوان بدون مدبر در نظر گرفت و گفت در علم احتمالات از رندوم بودن هم میتوان نظم ایجاد کرد ... نظم از نظم پدید میآید و نه از رندوم بودن ... بماند که چیزی که حقیقتاً رندوم باشد نداریم و اگر داشته باشیم راهی برای فهم رندوم بودن آن نداریم و همواره ناچار هستیم از در نظر گرفتن این احتمال که شاید این پدیدهی ظاهراً رندوم علتی داشته باشد که ما از آن بیخبر هستیم ... مسلمین از علم احتمالات سوء استفادهای نکردهاند اگرچه شاید برخی از ایشان صورت مسأله را بد تعریف کرده باشند یا برای مقصد درست خود به طرز اشتباهی از وسایلشان استفاده کرده باشند ... اجازه ندهید که علم که باید مسیرتان را روشن کند خودش حجاب تاریک مقابلتان گردد :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام
کی گفت اسلام!؟ اتفاقا 90 درصد این مغالطه ها از مسیحیا نشات میگیره!!
ببینید، از ندونستن، دونستن بیرون کشیدن رو غیرمنطقی میدونید ولی از غیر ماده(خدا)، ماده بیرون اومدن رو منطقی میدونید!؟؟
در واقع هزاران بار اولی دیده شده ولی دومی!!؟
فرگشت مدبر داره! کی گفته نداره!؟ ولی این مدبر طبیعته! هدف داره، ولی آیا همیشه به هدفش میرسه!؟ نه! چون عواملش هدف رو نمیشناسن و راندومن!
سلام علیکم
ببینید
شما به دنبال نتیجه ای هستید که
این راه توان کشف اون نتیجه رو نداره
به عبارتی این شرایط با همه قیود و مولفه هایی که برای دقیق بودن آزمایش به کار می گیرید, نمی تونه یک خروجی قطعی و یقینی رو به ما بده
چون اصلا مقوله دعا و استجابت دعا امری نیست که قابل پیش بینی باشه
یعنی بشه در یک چهار چوبی گنجاند و یک نتیجه کلی گرفت
حرف آخرم به شما اینه
خدا بارزترین و ظاهر ترین حقیقت هستی هست
منتهی اگر ی لحظه به دل مون وقت بدیم و با هجمه تلقینات ذهنی اونو به این ور و اون ور نکشونیم
آیا اون که سیل و زلزله میفرسه همون مشیت الهی نیست!!؟ پس نمیشه گفت هر چی خوبیه تو مشیت الهیه!!
سلام علیکم
به نظرم کار داره به جاهای باریک می کشه
نه از این جهت که پاسخ رونش نباشه یا سوال مبهم باشه
بلکه از این جهت که مقیاسی که آقایان طراح سوال گرفتن و با آن مسائل خاص اعتقادی رو دارند بررسی می کنند
اصلا کشش و توان حل و درک این مسائل رو نداره
اصلا این روش غلط هست
شما بخوای تو شرایط و فضای علمی مسائلی که جنس و نوع شون در این فضا نمی گنچه رو تحلیل کنی
خوب صد در صد خروجی ای که میگیری غلط خواهد بود
نه اینکه خروجی نمی ده
چرا ولی اصلا قابل اتکا و پذیرش نیستند
سلام علیکم
به نظرم کار داره به جاهای باریک می کشه
نه از این جهت که پاسخ رونش نباشه یا سوال مبهم باشه
بلکه از این جهت که مقیاسی که آقایان طراح سوال گرفتن و با آن مسائل خاص اعتقادی رو دارند بررسی می کنند
اصلا کشش و توان حل و درک این مسائل رو نداره
اصلا این روش غلط هست
شما بخوای تو شرایط و فضای علمی مسائلی که جنس و نوع شون در این فضا نمی گنچه رو تحلیل کنی
خوب صد در صد خروجی ای که میگیری غلط خواهد بود
نه اینکه خروجی نمی ده
چرا ولی اصلا قابل اتکا و پذیرش نیستند
سلام
اگه چیزی تاثیر مادی داشته باشه، با ابزار مادی هم میشه بهش رسید! فقط در صورتی که غیرمادی باشه، مطلب شما درسته!
خیلی ها فکر میکنند باید شب تا صبح خودشون رو اویزون کنند اسم خدا رو بگن باید ریاضت بکشند ولی اینطور نیست این افراد کسانی هستند که تسلیم به معنایی حقیقی خداوند حی القیوم هستند مانند استاد بنده اما همان طور که خداوند در قران فرموده روح خودم را به هر که که بخواهد میدهم تفسیری که هست این است که خداوند به هر کسی که خودش صلاح میدونه میدهد اما این صحیح نیست این دور از عدل خداوند هست
خداوند دوست داره اعطا کنه تا بنده اش شبیه خودش باشد ولی چه کسی عاشق خداوند میشه نشانه عشق چیه تسلیمه بعد از تسلیم و ثابت کردن عشقت به خداوند هو الحی القیوم دست هات زنده میشند نگاهت زنده میشند کلماتت زنده میشند من خدای زنده ایی هستم تو را مانند خود میکنم...
{{{گفته های استاد ا.م.ا حفظی الله}}}
سلام و عرض ادب
شمایی که اینقدر استاد بنده استاد بنده میکنید و حاظر نیستید اسمش رو بگید با صورت مستند اطلاعاتی رو در اختیار کاربران قرار بدید.
خودتون تونستید با آموخته هایی که از این استادتون به دست آوردید دعا کنید و مستجاب بشه ؟
از استادتون خیالی شما زیاد شنیدیم بهتره یکمی از خیالات خارج بشید...
ارادتمند...
[=Franklin Gothic Medium]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
مطمئن نیستم متوجه منظورتان از قوانین خودساختهی احتمال و سوء استفادهی از آن چیست؟ یا همینطور منظورتان از اینکه ۱۰۰ تا تاس را اگر هزاران بار بریزیم و ششهایش را جدا کنیم خیلی سریع همه شش میشوند یعنی چی؟ یا همینطور بحث هدف چه ارتباطی با توضیح دادن یک احتمال خیلی خیلی ناچیز دارد و اینکه چطور متوجه شدید که هدف چیست؟
آن مطلب مرتبط با فرگشت را به دلیلی برایتان نوشتم که سعی میکنم دقیق شرحش دهم:
شما یک آزمایش علمی ترتیب میدهید که نقش یک عامل را در آن بسنجید ... آیا روی تمام شرایط عوامل مؤثر در آزمایش کنترل کامل دارید که تمام آنها را ثابت نگاه دارید و تنها همین یک عامل مورد سؤالتان که دعا هست را به آزمایش اضافه کنید و نتیجهاش را بسنجید؟ ... طبیعی است که چنان کنترلی ندارید و حتی راهی هم برای شناخت تمام عوامل مؤثر بر نتیجهی آزمایش ندارید تا چه برسد به کنترل تمامی آنها ... یعنی باید خدا بود تا بشود چنان کنترلی داشت ... باید مدبّرالأمور بود ... جنابمسعود۱۱ بودن کافی نیست برای آنکه چنین آزمایشی کاملاً یک آزمایش علمی کنترل شده باشد ... حالا شما میگویید ما به اندازهی بضاعت خودمان آزمایش را سعی میکنیم دقیق و علمی باشد، شرایط را آنقدر محدود کننده میگیرم و دقت را آنقدر بالا میبرم که احتمال رخداد تصادفی آن خیلی خیلی کم بشود، تا آنجا که هیچ عقل سلیمی نتواند بپذیرد که چنان رخدادی با آن دقت و سازگاری با شرایطی که من برایش تعیین کردهام اتفاقی رخ داده باشد ...
به عبارت دیگر برای آنکه بتوانید این آزمایش را باریبههرجهت انجام دهید ناچار هستید که به عقل سلیم روی بیاورید و احتمالهای خیلی پایین را صرفنظر کرده و عملاً ناممکن اعلام نمایید ... مثلاً میگویید برای اطمینان بیشتر این آزمایش را ۱۰ بار انجام میدهم و دیگر اگر ۱۰ بار چنین و چنان شد باید بپذیرم ... ما هم میگوییم بله انتظار هر عاقلی این است که بپدیرید و ساده از کنارش رد نشوید ... اما بعد به خودتان رجوع میکنید و میبینید مدتهاست که دیگر نمیتوانید از دیدن این همه نظم پی به خدا ببرید چون همواره این احتمال آزارتان میدهد که شاید همهی اینها اتفاقی باشد ...شاید ۱۰ به توان ۵۰۰ بار مهبانگ رخ داده باشد و فقط همین یک بار اینقدر منظم شده باشد، چرا که هر احتمال کمی هم به هر حال احتمال دارد رخ بدهد ... بعد با خود میگویید پس این چه آزمایش علمی است که من ترتیبش دادهام وقتی نتایجش هر چه که باشد برایم خدا را اثبات نمیکند و باز باید در شک باقی بمانم؟
شاید بعد به خودتان بگویید که اگر انجام ندهد ولی مطمئن میشوم که وجود ندارد اگر از انجام شدنش نتوانم به وجود خدا برسم ... یعنی آزمایش شما دیگر یک آزمایش علمی برای اثبات یا عدم اثبات وجود خدا (عدم اثبات وجود و نه اثبات عدم وجود) نیست و آزمایشی است برای اثبات یا عدم اثبات وجود نداشتن خدا ... این آزمایش در این صورت درست خواهد بود و این گزارهی شما درست خواهد بود به شرط آنکه حالا خود ساز و کار آزمایشتان برای کاربردی که مدّ نظرتان هست معتبر باشد ...[INDENT=2]
- مثلاً اینکه آیا خدای ادیان که میخواهید وجود او را از طریق پاسخگوییاش بسنجید هیچ ضمانتی داده است که برای اینکه یک وقت فراموش نشود و کنارش نگذارند پاسخگو باشد؟ ...
- یا آیا اصلاً هر دعایی را که حاوی خواستهای باشد میپذیرد؟ اگر هر دعایی که نتیجهاش برای هدایت بندگان مفید باشد آیا برای آزمایش شما که چنین رویکردی را در پیش نگرفته هم چنان خواهد کرد؟ ... [/INDENT]
درک فعلی حقیر این است که پاسخ هر دوی این سؤالها منفی باشد:
خداوند محدود به زمان نیست و اسماء و صفات خدا هم محدود به زمان و مکان نیست ... چه میشود که خدای غفار که هر گناهی را میبخشد اگر توبه کنیم در قیامت معذرت ظالمین را نمیپذیرد؟ چه میشود که به کافران میگویند خودتان به درگاه خدا دعا کنید ولی دعای کافران جز در گمراهی نیست؟
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا ... [دعای کمیل]
گاهی دعا حبس میشود و از خود شخص بالاتر نمیرود که به خدا برسد ... چرا که ارتباط دعاکننده با خدا قطع شده است ...
حالا فکر کنید کسی بخواهد دعایی را بیازماید که اگر برآورده شود وجود خدا را به او ثابت نکرده و فقط اثبات کرده که خدا ممکن است وجود داشته باشد یا دعا ممکن است اثر داشته باشد و ممکن هم هست که نعوذبالله نه خدا وجود داشته باشد و نه دعا اثر داشته باشد ... جهنمیان اگر دعایشان گم میشود و به خدا نمیرسد بخاطر این است که ایشان در غفلت از خدا جاودانه میشوند و فقط به فکر خودشان و چطور تحمل کردن دردها و رنجهایشان هست ... میدانند که خدا هست ولی باور ندارند ... میدانند که خدا غافر است ولی باورشان نمیشود که مغفرت خدا شامل حال ایشان هم بشود، ایشان از رحمت خدایشان مأیوس هستند و البته جز کافران کسی از رحمت خدا مأیوس نیست «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» ... آنقدر سرگرم بدبختیهایشان میشوند که دیگر وقتی برای فکر کردن به خدا ندارند و اگر هم دعایی به زبان بیاورند در جهت همان نجات خودشان هست و لقلقهی زبانشان است، مثل کسی که در رانندگی مدام به ماشینهای جلویی و بقلی میگوید برو کنار و تند برو و گاهی هم ناسزا میگوید با آنکه میداند آنها هیچ کدام هیچ یک از حرفهای او را نمیشنوند، او فقط دارد آرزویش را بلندبلند بیان میکند و با خودش کلنجار میرود ... اگر پاسخ حقیر با درک فعلیام درست باشد اگر خداوند جواب شما را نداد هم دیگر نمیتوانید محکم نتیجه بگیرید که پس خدا وجود ندارد ... با این ترتیب آزمایش شما از هر طرف که نگاهش کنید شکست میخورد و هیچ نتیجهی خاصی نمیتواند به شما بدهد ... مگر آنکه ... مگر آنکه دست از متههایی که روی خشخاش گذاشتهاید که شما را به انکار بدیهیات کشانده است بردارید ... احتمالهایی که هر عقل سلیمی رخداد آنها را رد میکند را رد کنید ... این کار شما را از اعتقاداتی مانند فرگشت هم به اعتقاداتی از جنس طرح هوشمند میرساند ... جهان با این نظم نمیتواند بدون مدبّر باشد ... ده به توان میلیاردها مهبانگ را فرض کنیم که وجود دارد ولی در عوض خدایی را فرض نکنیم با آنکه به هر حال به وجود خدا برای به وجود آوردن محتوی جهانها نیاز هست خردمندانه نیست ...
مطمئن نیستم که شناخت حقیر از شما چه تأثیری در علمی بودن یا نبودن این آزمایش میگذارد و باز مطمئن نیستم شما خودتان چقدر خودشناسی داشته باشید ... اما واضح است که اگر از ابتدا بدون تحلیل نتایج ممکن و متفاوت یک آزمایش آن آزمایش را طراحی نمایید هیچ تضمینی نیست که آن آزمایش در آخر نتیجهی قابل اعتنایی را به شما بدهد و اینکه اگر چنان نتیجهای داد فلان نتیجهی دیگر را میتوان از آن گرفت یک ادعاست که به زعم حقیر به نقص در طراحی آزمایش برمیگردد و واقعاً نتیجهی این آزمایش برای شما نمیتواند باشد ...
باز هم هر طور که خودتان مایل هستید ...
اگر دوست دارید بروید نزد علمای سرشناسی که در شهرهای متفاوت هستند و از ایشان بخواهید که دعا کنند تا آنچه خواستید را خداوند برایتان برآورده کند و یا اصلاً خودتان دعا کنید ... نیازی به مشورت کردن با امثال ما نیست ... به فرض حقیر ادعا کنم که مستجابالدعوه هستم، بعد دعا کنم و شما ببینید که نشد، از کجا میدانید که حقیر راست گفته باشم که مستجابالدعوه هستم و اشکال از دعا باشد؟
راستی اگر تصمیم گرفتید تجدید نظری در برخورد خود با احتمالاتی که به سمت صفر میل میکنند داشته باشید برای آنکه مطمئن شوید نیتتان درست است از ابتدا با خودتان نیت کنید که اگر این پول را خدا به شما رساند به شکرانهی اینکه هدایتتان کرده تمام آن را صدقه خواهید داد ... یا چیزی شبیه به آن ... خیلی پیش میآید که انسان بگوید نیتم فلان است ولی بعد خودش بفهمد که این دروغ نفسش بوده است و توجیه او نه اینکه واقعاً چنان نیتی داشته باشد ...
یا علی علیهالسلام
سلام
دعای من یه نمونه ست! هر ذهن میتونه هزاران دعای بسته تر و بهتر از این طرح کنه و در آخر حداقلش یکیشون بی نقص میشه!
نمیدونم شما چقدر با علوم طبیعی آشنا هستید ولی اگه بخوام خلاصه و ساده بگم، طبیعت تنبله!! یعنی لقمه رو دور سرش نمیچرخونه! همیشه از ساده ترین راه میره و ساده ترین راهم کمترین احتمالو داره!!
کی گفته هدفش هدایت نیست!!؟
خیلیها کسایی که درباره خدا یا مذهب سوالی میپرسنو هیولاهای خونخوار و بی منطقی تصور میکنن که تنها هدفش نابود کردن همه ست!! قبلا که حقوق بشر و... نبود و دست واسه اعدامشونم بازتر بود و بعدم خوشحال که دینشون حفظ شده!! واقعا چرا!!؟
تا حالا 90 درصد جوابایی که برای 90درصد سوالام گرفتم این بوده که تو هدف دیگه داری و ...!! هدف من فقط دونستنه! نه هیولای خونخوارم و نه چیز دیگه! با بشریتم دشمنی ندارم! فقط میخوام بدونم!!
(مخاطب این قسمت سبز فقط شما نیستید!)
اگه نتیجه نداد میتونیم نتیجه بگیریم که دعا هم مثل تلاش 50 50ست و تلاش که آشکارتره بهتره!(چون پیشرفت و... قابل دیدنه!)
تاثیرش اینه که نمیتونید دستی تو نتیجه داشته باشید!
جواب فقط یه چیزه: تجربه! وقتی تعداد زیادی بگن فرد ایکس برام دعا کرد و گرفت، و برای من دعا کرد و نگرفت، ننیجه میگیرم که دعا فقط با باور داشتن بهش کار میکنه که اونم مختص دعا نیست و اگه به یه سنگم اعتقاد داشته باشی، کمکت میکنه!!
سلام
کی گفت اسلام!؟ اتفاقا 90 درصد این مغالطه ها از مسیحیا نشات میگیره!! ببینید، از ندونستن، دونستن بیرون کشیدن رو غیرمنطقی میدونید ولی از غیر ماده(خدا)، ماده بیرون اومدن رو منطقی میدونید!؟؟
در واقع هزاران بار اولی دیده شده ولی دومی!!؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
اگر دنبال کرده باشید حقیر با بزرگوارانی که از مجردات ماده را بیرون میکشند مخالفت کرده و دارم میکنم، اگر در مورد خدا خودم هم حرف ایشان را میزنم و خدا را غیرمادی میدانم به یک دلیل ساده است، اینکه خدا موجودی نامعقول است و اثرگذاریهایش هم لزومی ندارد که از عقل تبعیت نماید، ولی چون فرض کردهام که جز خدا همه چیز قابل تعقل و درک باشد در نتیجه بجز خدا در مورد هر موجود دیگری آن بحث را معتبر میدانم ...
Masood11;754206 نوشت:
فرگشت مدبر داره! کی گفته نداره!؟ ولی این مدبر طبیعته! هدف داره، ولی آیا همیشه به هدفش میرسه!؟ نه! چون عواملش هدف رو نمیشناسن و راندومن!
مدبر بودن یک پیشفرض باشعور بودن را در خود دارد، اگر طبیعت را یک موجود باشعور میدانید حرفی نیست (این «حرفی نیست» را امام صادق علیهالسلام در توحید مفضل در مورد دهریمسلکها بیان کردهاند، به این معنا که ایشان هم اگر چنین گفتند قائل به خدا هستند و فقط اسمش را گذاشتهاند طبیعت) ولی تا جایی که خاطرم هست نمیدانید ... بماند که هدف طبیعت از فرگشت را هم شما حدس زدهاید و اثباتی برای آن ندارید ...
نمیخواهم زیاد از بحث دور شوم، ولی تا وقتی که یکی از این دو کار را نکنید آزمایشتان یک آزمایش علمی نیست (به این معنا که نمیتوانید نتیجهی قابل اعتمادی از آن استخراج کنید):[INDENT=2]
۱. آزمایشی طراحی کنید که کمترین احتمال خلافی در پذیرش یا رد شدن گزارهای که دارید محکش میزنید نرود
۲. احتمالهای از حدّی کمتر را که اصطلاحاً عقل سلیم رویش حساب نمیکند را کنار بگذارید (بحث فرگشت و پذیرش خدا از طریق برهان نظم هم در همین زمینه مطرح شد)
[/INDENT]
شما کار سومی را هم سراغ دارید که با رعایت آن آزمایشتان علمی بشود؟ :Gol:
یا علی علیهالسلام
تا حالا 90 درصد جوابایی که برای 90درصد سوالام گرفتم این بوده که تو هدف دیگه داری و ...!! هدف من فقط دونستنه! نه هیولای خونخوارم و نه چیز دیگه!
مسعود جان
باور کن توی اون کتابی که بهت معرفی کردم پاسخ سوالتو میگیری
ولی از اونجایی که ما ایرانیا خیلی تنبلیم! ( لغت بهتری سراغ داشتم! )
من خلاصه کتاب رو بهت میگم ولی واسه اطلاعات بیشتر خودت دیگه باید بری دنبال همون کتابی که گفتم و دانلودش کنی ...
چیزایی که دارم میگم خیلی مختصر و اجمالی هستن ... اگه سوالی پیش بیاد دوستان خودتون برید دنبالش ...
خدا اموات گوگلو بیامرزه ...
=============================================================================
ذهن انسان ساخته شده از دو بخشه: " ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه "
ضمیر خود آگاه:
این منبع تفکر و اندیشه و اختیار هست و بس
ضمیر ناخودآگاه:
این منبع قدرت هست! خیلیا میگن این همون روح خدادی انسان هست ( سر این موضوع اختلاف نظر هست پس بیخیال واردش نشیم! )
ضمیر ناخودآگاه با اینکه خیلی وقته کشف شده اما همچنان بسیار ناشناختس!
حالا این چه ربطی به تاپیک داره؟؟؟
ببین عزیزم یکی از کار هایی که ضمیر ناخودآگاه انجام میده ساختن زندگی تک تک ماست!
تک تک اتفاقای زندگیمون رو اون میسازه! شاید باورت نشه ولی دقیقا همین طوره!
چه طور این کارو میکنه؟؟؟
با باور هایی که درونش ذخیره میکنی!
ضمیر ناخودآگاه در هر لحظه به جهان فرکانس میفرسته!
و جهان این فرکانس هارو تبدیل به اتفاقات و شرایط و ... میکنه و اونارو وارد زندگیت میکنه!
و باور های تو فرکانس های ارسالیتو میسازن!
یادمه قران هم به این موضوع اشاره کرده بود و گفته بود : " چیزایی که توی زندگیتون اتفاق میفتن به واسطه ی چیزهایی هست که پیشاپیش می فرستید "
یه همچین چیزایی بود
اصلا باور چیه؟؟؟
باور یک فکریه که زیاد تکرار میشه!
نسبت به خداوند چه باوری داری؟؟؟؟
باور داری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ آره حق با توعه!
باور نداری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ بازم حق با توعه!
باور داری خدا آرزوتو برآورده میکنه؟؟؟ پس مطمئن باش آرزوت برآورده میشه!
خودم تاحالا نشده چیزی رو از خدا بخوام و خدا اونو بهم نده! به خدا راست میگم!
من یه مثال برات میزنم!
قبل از آوریل 1954 علم به این نتیجه رسیده بود که فیزیک بدن انسان طوریه که نمی تونه 1 مایل رو زیر 4 دقیقه بدوه! و هر بار دونده های حرفه ای تلاش میکردن که این کارو بکنن شکست می خوردن! و دیگه همه باور کرده بودن که این غیر ممکن هست! ولی سال ها گذشت و شخصی بنام راجر بنستر در یکی از مسابقاتش خیلی اتفاقی تونست 1 مایل رو زیر چهار دقیقه بدوه! و از اون موقع تا حالا 20000 نفر تونستن این کارو تکرار کنن و این دیگه یه چیز عادی شده! حتی بچه مدرسه ای ها هم میتونن دیگه این کارو کنن! حالا سوالی که پیش میاد اینه!!! چه چیزی تغییر کرد؟؟؟؟ آیا چیزی به غیر از باور تغییر کرد؟؟؟ چون بنستر تونست چنین کاری کنه همه باور کردن که میشه این کارو کرد!
فکر میکنی اینایی که میرن حرم امام رضا و شفا میگیرن چه طور شفا میگیرن؟؟؟
اینا به خاطر باور بسیار عمیقی که اون لحظه دارن شفا میگیرن! ( البته رسیدن به اون باور رو مدیون امام رضا و شرایط جوی حرم هستیم! )
جناب سین بابته پاسختون ممنون ..
ببخشید باز هم سرم شلوخ شده ... و دوست داشتم در این مورد حسابی باهاتون صحبت کنم ...
من اگر از سره کار بیام خونه و ببینم یه دیگ قرمه سبزی رو گاز هست ... با خودم میگم صد در صد کسی این قرمه سبزی رو درست کرده ... چون مسیره درست کردن قرمه سبزی رو میدونم و میدونم که شخص باید از مسیرش حرکت کن5 تا بتونه قرمه سبزی درست کنه .
ولی مسیر ساخت این دنیا رو نمیدونم . هر چقدر هم که از دیده من پیچیده باشه ... حتی اگر من با عقلم نتونم مثلش رو درست کنم نمیتونم برای ناظم داشتن یا نداشتن اون تصمیم بگیرم .
شما ثابت کنین درست کردن جهان و نظم بخشیدن به اون مانند درست کردن قرمه سبزی میمونه ... شما ثابت کنین ساخته شدن دنیا مثله نظم بخشیدن به اجزای یک ماشین هست ....بعدش برهان نظم بزنین .
من نمیدونم ساخت دنیا چجوری بوده ... بنابراین نمیتونم براش تصمیم بگیرم .
من دنیا رو میبینم تنها گیج میشم ...
فکر هم نمیکنم کسی اومده باشه 37 تریلون سلول رو منظم کرده که من بوجود اومدم .
اگر میفهمیدم که چجوری ساخته شدم میتونستم تصمیم بگیرم خالقی داشتم یا نه ...
ثانیا ... چرا موضوع بحث رو اوردین در ارتباط با برهان نظم ...
برهان نظم اگر هم درست باشه خیلی خیلی راه باید طی کنه تا برسه به اعتقادات شما ...
سلام
دعای من یه نمونه ست! هر ذهن میتونه هزاران دعای بسته تر و بهتر از این طرح کنه و در آخر حداقلش یکیشون بی نقص میشه!
بسم الله الرحمن الرحیم سلام جناب مسعود،
لطفاً اثبات کنید که وجود دارد چنان دعایی که بینقص باشد ...
در ضمن اینکه تا شما آن دعا را در دست نداشته باشید نمیتوانید خودتان دست به آزمایش بزنید، میخواهید حدس بزنید که اگر به آن دعا دسترسی داشتیم چه نتیجهای میشد از آزمایش آن گرفت؟
Masood11;754262 نوشت:
نمیدونم شما چقدر با علوم طبیعی آشنا هستید ولی اگه بخوام خلاصه و ساده بگم، طبیعت تنبله!! یعنی لقمه رو دور سرش نمیچرخونه! همیشه از ساده ترین راه میره و ساده ترین راهم کمترین احتمالو داره!!
حالا چون اصل حمار میگوید که خر روی خط مستقیم به سمت هویج میرود شما نتیجه گرفتید که خر تنبل است؟ چرا نتیجه نگرفتید که خردمند است که وقتی میشود از راه نزدیکتر به هویج رسید راه خودش را دور نمیکند؟ طبیعت را یک نفر میگوید هوشمند و خردمندانه و حکیمانه است و یک نفر هم میگوید تنبل است ... عجب! شاید خردمندی و تنبلی دو روی یک سکه است و کسی تا کنون به آن توجه نکرده است!؟ البته راستش را بخواهید حق دارید که اینطور بفرمایید ... چون بخش بزرگی از علوم بشری در خدمت تنبلی و تنپروری است ... خرد در خدمت تنپروری ... شبیه موضوع انشاء بچهها شد
از شوخی که بگذریم شخص تنبل هم تا خردمند نباشد نمیفهمد که میتواند از کدام راه کوتاهتر به مقصدش برسد ... بنابراین طبیعت تنبل هم که باشد هوشمندانه بودنش را نمیتوانید منکر شوید ... انسان خردمند غیرتنبل ۲۴ ساعت و دو شیفت دارند تحقیق میکنند تا راهکارهای طبیعت را بشناسند و به نفع خودشان از آن سوء استفاده کنند! طبیعت که تازه هر چه کرده ابتکار خودش هست و از جای دیگری الگوگیری هم نکرده است! ...
Masood11;754262 نوشت:
کی گفته هدفش هدایت نیست!!؟
خیلیها کسایی که درباره خدا یا مذهب سوالی میپرسنو هیولاهای خونخوار و بی منطقی تصور میکنن که تنها هدفش نابود کردن همه ست!! قبلا که حقوق بشر و... نبود و دست واسه اعدامشونم بازتر بود و بعدم خوشحال که دینشون حفظ شده!! واقعا چرا!!؟
تا حالا 90 درصد جوابایی که برای 90درصد سوالام گرفتم این بوده که تو هدف دیگه داری و ...!! هدف من فقط دونستنه! نه هیولای خونخوارم و نه چیز دیگه! با بشریتم دشمنی ندارم! فقط میخوام بدونم!!
(مخاطب این قسمت سبز فقط شما نیستید!)
خیلی ممنون که مخاطبتان فقط بندهی حقیر نبودم و با این جملات عدهی خیلی بیشتری را نوازش دادید
فقط ای کاش توضیح میدادید که اینها چه ربطی به صحبتهای حقیر داشت ... الآن حقیر شما را هیولای خونخوار و بیمنطق دیدهام یا شما حقیر را ...؟ مسأله این است ...
از آنجا که احتمالاً منظورم را متوجه نشدهاید بار دیگر با زبان دیگر بیانش میکنم ... تقصیر شما هم نبوده دیدم یک اجابت میکند را در نوشتنم از قلم انداخته بودم گویا ...:[INDENT=2]حتی اگر بپذیریم که خداوندی که هدفش هدایت است و دعاهایی که در جهت این هدف باشد را اجابت میکند، وقتی که آزمایش شما بخاطر احتمالات و انقلتهایی که درش هست راه را بر هدایت شدن شما نمیگشاید چرا باز خداوند باید در این آزمایش ورود کرده و دعای شما را اجابت کند؟
[/INDENT]
Masood11;754262 نوشت:
اگه نتیجه نداد میتونیم نتیجه بگیریم که دعا هم مثل تلاش 50 50ست و تلاش که آشکارتره بهتره!(چون پیشرفت و... قابل دیدنه!)
اولاً نتیجهی ۵۰٪ یعنی هیچ چیزی نمیدانم، یعنی لا أدری مطلق ... واقعاً در مورد تلاش هم همینطور فکر میکنید که هر تلاشی کنید معلوم نیست جواب بدهد؟ ما که میبینید مدام هر کاری کنیم میگوییم ان شاء الله بخاطر اینکه پشت تلاش خودمان خواست و ارادهی خدا را به عنوان مسببالأسباب میبینیم! منظور از ان شاء الله گفتن یکجور شیر یا خط کردن نیست ...
ثانیاً دعا در اسلام جایگزین تلاش نیست ...
ثالثاً مگر شما به دنبال پول هستید که این دعا را مطرح کردهاید که تلاش را جایگزین بهتر آن معرفی میکنید؟ شما دنبال جواب هستید که خدایی هست یا نه و این خدا بندگانش را جواب میدهد یا نه، آیا با تلاش میتوانید به چنین جوابی هم برسید؟
رابعاً برای آنان که خدا را قبول دارند دعا کردن یعنی اینکه خدایا ما تو را مسببالأسباب میدانیم و نسبت به نیاز و خواست خود از تو تکبر نمیورزیم که به قول شاعر «افتادگی آموز اگر طالب فیضی * هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» و به قول خداوند «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» [بگو توجهی نمیکرد به شما پروردگارم اگر نبود دعایتان] ... ولی برخی هستند که از دعا کردن به درگاه خدا عارشان میآید، یعنی خودشان را بزرگ میشناسند، میگویند تا میتوانم خودم کاری کنم چرا از خدا بخواهم؟ یعنی یک کارهایی را فکر میکنند حتماً از خودشان ساخته است و اگر نبود هم قیدش را میزنند تا به درگاه خدا روی نیاورند ... اینجاست که خدا میفرماید «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا» [پس دعوت من بر ایشان جز دوری نیفزود] و «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي» [همانا کسانی که طلب بزرگی خود را میکنند با عبادت نکردن برای من] ... این عبارت دوم را جالب است که در محل نزولش ببینید که چگونه است، درست بعد از مطرح کردن دعا وارد شده است و البته در روایات دعا را مخّالعبادة معرفی کردهاند، یعنی مغز عبادت: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» [و گفت پروردگارتان که مرا بخوانید تا اجابت کنم برایتان، همانا کسانی که طلب بزرگی کنند با عبادت نکردن برای من به جهنم وارد میشوند در حالیکه خوارترین مردمان هستند]
Masood11;754262 نوشت:
تاثیرش اینه که نمیتونید دستی تو نتیجه داشته باشید!
فقط یک دسته از احتمالات این است که حقیر طوری صحنهسازی کنم که آنطور بشود تا شما فریب خورده و باور کنید که خدایی هست که دعای بندگانش را میشنود و اجابت میکند (البته خداوند واقعاق هم چنین است!)، گرچه همین هم محتمل است چون پیدا کردن شما از طریق اینترنت هم غیرممکن نیست ... ولی در هر حال یک دستهی دیگر از احتمالات که ظاهراً نادیدهاشان گرفتهاید این است که آنچه میخواهید بدون دخالت حقیر روی دهد ... همین هم به خودی خود غیرممکن نیست ... یک مثال از چگونگیاش را برایتان زدم اگر خاطرتان باشد، در آن مثال حقیر یا کسی که برای شما دعا کرده یا میکند نقشی نداریم ولی بدون نقش ما در ماجرا هم باز احتمال رخداد تصادفی آن واقعه صفر نیست اگرچه خیلی کم باشد ...
Masood11;754262 نوشت:
جواب فقط یه چیزه: تجربه! وقتی تعداد زیادی بگن فرد ایکس برام دعا کرد و گرفت، و برای من دعا کرد و نگرفت، ننیجه میگیرم که دعا فقط با باور داشتن بهش کار میکنه که اونم مختص دعا نیست و اگه به یه سنگم اعتقاد داشته باشی، کمکت میکنه!!
پس شما بیایید یک آزمایش دیگر راه بیاندازید ... از همین الأن به یک سنگ معتقد شوید و بعد دعا کنید که اجابتتان کند ... اگر کرد همو را بپرستید ... و خدا میداند که شما چقدر از راستگویان هستید ... با این آزمایش هم میتوانید خدای قرآن را محک بزنید چون در قرآنش فرموده است:
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ [الأحقاف، ۵] و چه کسی گمراهتر است از كسى كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه پاسخ او را نمیدهد تا روز رستاخيز و آنها از خواندن اينان غافلند؟
سلام و عرض ادب
شمایی که اینقدر استاد بنده استاد بنده میکنید و حاظر نیستید اسمش رو بگید با صورت مستند اطلاعاتی رو در اختیار کاربران قرار بدید.
خودتون تونستید با آموخته هایی که از این استادتون به دست آوردید دعا کنید و مستجاب بشه ؟
از استادتون خیالی شما زیاد شنیدیم بهتره یکمی از خیالات خارج بشید...
ارادتمند...
شما هنوز در اوهام خود هستید زمانی که شما حرف های بی ربط میزنید 10 تا شگرد داشتم که به من میگفتند به تو ایمان اوردیم مثل اینکه نعوذ بلله پیامبرم
به هیچ کس ربطی ندارد اسم ایشون بگم یا نه به شما هم هیچ ربطی نداره فهمیدید خیال شمایید که حرف مفت میزنید
جواب فقط یه چیزه: تجربه! وقتی تعداد زیادی بگن فرد ایکس برام دعا کرد و گرفت، و برای من دعا کرد و نگرفت، ننیجه میگیرم که دعا فقط با باور داشتن بهش کار میکنه که اونم مختص دعا نیست و اگه به یه سنگم اعتقاد داشته باشی، کمکت میکنه!!
سین;754381 نوشت:
پس شما بیایید یک آزمایش دیگر راه بیاندازید ... از همین الأن به یک سنگ معتقد شوید و بعد دعا کنید که اجابتتان کند ... اگر کرد همو را بپرستید ... و خدا میداند که شما چقدر از راستگویان هستید ... با این آزمایش هم میتوانید خدای قرآن را محک بزنید چون در قرآنش فرموده است:
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ [الأحقاف، ۵]
و چه کسی گمراهتر است از كسى كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه پاسخ او را نمیدهد تا روز رستاخيز و آنها از خواندن اينان غافلند؟
یا علی علیهالسلام
خواهرم چه طور شخصی مثل ایشون که گفتن اگه سنگ رو هم باور داشته باشی دعات مستجاب میشه مصداق چنین آیه ای هست!
اما افردی که یه تیکه حلب واقع شده در مشهد رو صدا میکنن! و باورشونو دادن به اون ... کاملا عین توحید هستن؟؟؟!!!
بله دیوید بکهام هم باور داشت که اگه کتونی های سفیدشو بپوشه حتما گل میزنه! و خودش میگه همیشه این باورم به واقعیت تبدیل میشد!
حالا آیا کتونی های سفید قدرتی دارن؟؟؟!!!
خیر! باور هست که قدرتمنده! و نه چیز دیگری!
ولی باور به خداوند یه چیز دیگس! از همه باورا قوی تره ...
شما هنوز در اوهام خود هستید زمانی که شما حرف های بی ربط میزنید 10 تا شگرد داشتم که به من میگفتند به تو ایمان اوردیم مثل اینکه نعوذ بلله پیامبرم
به هیچ کس ربطی ندارد اسم ایشون بگم یا نه به شما هم هیچ ربطی نداره فهمیدید خیال شمایید که حرف مفت میزنید
سلام و عرض ادب.
عجیبه برام
واقعاً عجیبه
شما شاگرد ایشون هستید و از کرامات ایشون میگید.
استاد خیالی شما توی کلاس ها و سخرانی هاشون هم همینطور با شاگردانشون صحبت میکنند ؟
اگر به همین شکل هست که بفرمایید ایشون رو به اساتید اخلاق انجمن معرفی کنیم.
دوست عزیز ادبیات هر فرد نشان دهنده شخصیت اوست. لطفاً رعایت کنید.
با این لحن و برخورد شما به یقین رسیدم این فرد اصلاً وجود خارجی نداره.
مسعود جان
باور کن توی اون کتابی که بهت معرفی کردم پاسخ سوالتو میگیری
ولی از اونجایی که ما ایرانیا خیلی تنبلیم! ( لغت بهتری سراغ داشتم! )
من خلاصه کتاب رو بهت میگم ولی واسه اطلاعات بیشتر خودت دیگه باید بری دنبال همون کتابی که گفتم و دانلودش کنی ...
چیزایی که دارم میگم خیلی مختصر و اجمالی هستن ... اگه سوالی پیش بیاد دوستان خودتون برید دنبالش ...
خدا اموات گوگلو بیامرزه ...
=============================================================================
ذهن انسان ساخته شده از دو بخشه: " ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه "
ضمیر خود آگاه:
این منبع تفکر و اندیشه و اختیار هست و بس
ضمیر ناخودآگاه:
این منبع قدرت هست! خیلیا میگن این همون روح خدادی انسان هست ( سر این موضوع اختلاف نظر هست پس بیخیال واردش نشیم! )
ضمیر ناخودآگاه با اینکه خیلی وقته کشف شده اما همچنان بسیار ناشناختس!
حالا این چه ربطی به تاپیک داره؟؟؟
ببین عزیزم یکی از کار هایی که ضمیر ناخودآگاه انجام میده ساختن زندگی تک تک ماست!
تک تک اتفاقای زندگیمون رو اون میسازه! شاید باورت نشه ولی دقیقا همین طوره!
چه طور این کارو میکنه؟؟؟
با باور هایی که درونش ذخیره میکنی!
ضمیر ناخودآگاه در هر لحظه به جهان فرکانس میفرسته!
و جهان این فرکانس هارو تبدیل به اتفاقات و شرایط و ... میکنه و اونارو وارد زندگیت میکنه!
و باور های تو فرکانس های ارسالیتو میسازن!
یادمه قران هم به این موضوع اشاره کرده بود و گفته بود : " چیزایی که توی زندگیتون اتفاق میفتن به واسطه ی چیزهایی هست که پیشاپیش می فرستید "
یه همچین چیزایی بود
اصلا باور چیه؟؟؟
باور یک فکریه که زیاد تکرار میشه!
نسبت به خداوند چه باوری داری؟؟؟؟
باور داری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ آره حق با توعه!
باور نداری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ بازم حق با توعه!
باور داری خدا آرزوتو برآورده میکنه؟؟؟ پس مطمئن باش آرزوت برآورده میشه!
خودم تاحالا نشده چیزی رو از خدا بخوام و خدا اونو بهم نده! به خدا راست میگم!
من یه مثال برات میزنم!
قبل از آوریل 1954 علم به این نتیجه رسیده بود که فیزیک بدن انسان طوریه که نمی تونه 1 مایل رو زیر 4 دقیقه بدوه! و هر بار دونده های حرفه ای تلاش میکردن که این کارو بکنن شکست می خوردن! و دیگه همه باور کرده بودن که این غیر ممکن هست! ولی سال ها گذشت و شخصی بنام راجر بنستر در یکی از مسابقاتش خیلی اتفاقی تونست 1 مایل رو زیر چهار دقیقه بدوه! و از اون موقع تا حالا 20000 نفر تونستن این کارو تکرار کنن و این دیگه یه چیز عادی شده! حتی بچه مدرسه ای ها هم میتونن دیگه این کارو کنن! حالا سوالی که پیش میاد اینه!!! چه چیزی تغییر کرد؟؟؟؟ آیا چیزی به غیر از باور تغییر کرد؟؟؟ چون بنستر تونست چنین کاری کنه همه باور کردن که میشه این کارو کرد!
فکر میکنی اینایی که میرن حرم امام رضا و شفا میگیرن چه طور شفا میگیرن؟؟؟
اینا به خاطر باور بسیار عمیقی که اون لحظه دارن شفا میگیرن! ( البته رسیدن به اون باور رو مدیون امام رضا و شرایط جوی حرم هستیم! )
باور نمی کنی؟؟
باور کن!
مجیر از دست قانون های خدا خستم از باور خستم از خودم خسته ام از خدا خستهام از امام رضا هم دلخوشی ندارم وباز هم خسته ام
توزمان های قدیم یه بار به قول پدربزرگم یه بار از خدا میخواستیم و سریع خدا جواب میداد الان نه بسته ما دیگه نسل سوخته ایم
سلام و عرض ادب.
عجیبه برام
واقعاً عجیبه
شما شاگرد ایشون هستید و از کرامات ایشون میگید.
استاد خیالی شما توی کلاس ها و سخرانی هاشون هم همینطور با شاگردانشون صحبت میکنند ؟
اگر به همین شکل هست که بفرمایید ایشون رو به اساتید اخلاق انجمن معرفی کنیم.
دوست عزیز ادبیات هر فرد نشان دهنده شخصیت اوست. لطفاً رعایت کنید.
با این لحن و برخورد شما به یقین رسیدم این فرد اصلاً وجود خارجی نداره.
این دیگه به خوده من مربوط میشه شما نگران نباشید و در اوهام خودتون فروبرید انشاللله که خیره....
مسعود جان
باور کن توی اون کتابی که بهت معرفی کردم پاسخ سوالتو میگیری
ولی از اونجایی که ما ایرانیا خیلی تنبلیم! ( لغت بهتری سراغ نداشتم! )
من خلاصه کتاب رو بهت میگم ولی واسه اطلاعات بیشتر خودت دیگه باید بری دنبال همون کتابی که گفتم و دانلودش کنی ...
چیزایی که دارم میگم خیلی مختصر و اجمالی هستن ... اگه سوالی پیش بیاد دوستان خودتون برید دنبالش ...
خدا اموات گوگلو بیامرزه ...
=============================================================================
ذهن انسان ساخته شده از دو بخشه: " ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه "
ضمیر خود آگاه:
این منبع تفکر و اندیشه و اختیار هست و بس
ضمیر ناخودآگاه:
این منبع قدرت هست! خیلیا میگن این همون روح خدادی انسان هست ( سر این موضوع اختلاف نظر هست پس بیخیال واردش نشیم! )
ضمیر ناخودآگاه با اینکه خیلی وقته کشف شده اما همچنان بسیار ناشناختس!
حالا این چه ربطی به تاپیک داره؟؟؟
ببین عزیزم یکی از کار هایی که ضمیر ناخودآگاه انجام میده ساختن زندگی تک تک ماست! تک تک اتفاقای زندگیمون رو اون میسازه! شاید باورت نشه ولی دقیقا همین طوره!
چه طور این کارو میکنه؟؟؟
با باور هایی که درونش ذخیره میکنی!
ضمیر ناخودآگاه در هر لحظه به جهان فرکانس میفرسته!
و جهان این فرکانس هارو تبدیل به اتفاقات و شرایط و ... میکنه و اونارو وارد زندگیت میکنه!
و باور های تو فرکانس های ارسالیتو میسازن!
یادمه قران هم به این موضوع اشاره کرده بود و گفته بود : " چیزایی که توی زندگیتون اتفاق میفتن به واسطه ی چیزهایی هست که پیشاپیش می فرستید "
یه همچین چیزایی بود
اصلا باور چیه؟؟؟
باور یک فکریه که زیاد تکرار میشه!
نسبت به خداوند چه باوری داری؟؟؟؟
باور داری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ آره حق با توعه!
باور نداری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ بازم حق با توعه!
باور داری خدا آرزوتو برآورده میکنه؟؟؟ پس مطمئن باش آرزوت برآورده میشه!
خودم تاحالا نشده چیزی رو از خدا بخوام و خدا اونو بهم نده! به خدا راست میگم!
من یه مثال برات میزنم!
قبل از آوریل 1954 علم به این نتیجه رسیده بود که فیزیک بدن انسان طوریه که نمی تونه 1 مایل رو زیر 4 دقیقه بدوه! و هر بار دونده های حرفه ای تلاش میکردن که این کارو بکنن شکست می خوردن! و دیگه همه باور کرده بودن که این غیر ممکن هست! ولی سال ها گذشت و شخصی بنام راجر بنستر در یکی از مسابقاتش خیلی اتفاقی تونست 1 مایل رو زیر چهار دقیقه بدوه! و از اون موقع تا حالا 20000 نفر تونستن این کارو تکرار کنن و این دیگه یه چیز عادی شده! حتی بچه مدرسه ای ها هم میتونن دیگه این کارو کنن! حالا سوالی که پیش میاد اینه!!! چه چیزی تغییر کرد؟؟؟؟ آیا چیزی به غیر از باور تغییر کرد؟؟؟ چون بنستر تونست چنین کاری کنه همه باور کردن که میشه این کارو کرد!
فکر میکنی اینایی که میرن حرم امام رضا و شفا میگیرن چه طور شفا میگیرن؟؟؟
اینا به خاطر باور بسیار عمیقی که اون لحظه دارن شفا میگیرن! ( البته رسیدن به اون باور رو مدیون امام رضا و شرایط جوی حرم هستیم! )
باور نمی کنی؟؟
باور کن!
خب اون چیزی که منم تایید میکنم همینه! باور قدرت میاره نه عواملی که بهشون باور داریم!
با اون قسمت نارنجی مخالفم! ناخودآگاه اون تاثیرو میزاره ولی نه اینکه برش کنترلی داشته باشه! اینکه ما کی هستیم و قراره چیکار کنیمو فقط ژنمون تایید میکنه! البته این به این معنی نیست که زندگی مثل یه بازی دو بعدی ساده ست!! ولی خب ما رو محدود به 3 4 تا پایان میکنه!!
سین;754381 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام جناب مسعود،
لطفاً اثبات کنید که وجود دارد چنان دعایی که بینقص باشد ...
در ضمن اینکه تا شما آن دعا را در دست نداشته باشید نمیتوانید خودتان دست به آزمایش بزنید، میخواهید حدس بزنید که اگر به آن دعا دسترسی داشتیم چه نتیجهای میشد از آزمایش آن گرفت؟
سلام
روش قدیمی چطوره!!؟؟ "شما اثبات کنید که نیست"!!
هر چیزی اولینی داره! و این اولینم ممکنه نیاز به نهایتو از بین ببره!!
نقل قول:
حالا چون اصل حمار میگوید که خر روی خط مستقیم به سمت هویج میرود شما نتیجه گرفتید که خر تنبل است؟ چرا نتیجه نگرفتید که خردمند است که وقتی میشود از راه نزدیکتر به هویج رسید راه خودش را دور نمیکند؟ طبیعت را یک نفر میگوید هوشمند و خردمندانه و حکیمانه است و یک نفر هم میگوید تنبل است ... عجب! شاید خردمندی و تنبلی دو روی یک سکه است و کسی تا کنون به آن توجه نکرده است!؟ البته راستش را بخواهید حق دارید که اینطور بفرمایید ... چون بخش بزرگی از علوم بشری در خدمت تنبلی و تنپروری است ... خرد در خدمت تنپروری ... شبیه موضوع انشاء بچهها شد
از شوخی که بگذریم شخص تنبل هم تا خردمند نباشد نمیفهمد که میتواند از کدام راه کوتاهتر به مقصدش برسد ... بنابراین طبیعت تنبل هم که باشد هوشمندانه بودنش را نمیتوانید منکر شوید ... انسان خردمند غیرتنبل ۲۴ ساعت و دو شیفت دارند تحقیق میکنند تا راهکارهای طبیعت را بشناسند و به نفع خودشان از آن سوء استفاده کنند! طبیعت که تازه هر چه کرده ابتکار خودش هست و از جای دیگری الگوگیری هم نکرده است! ...
این حماری که میفرمایید اگه وقتی بسته ست یه چوب بذاریم دور از هویج و بعد طنابشو دور اون چوب بپیچیم،(به این شکل: ' . ") میاد اول چوبو دور میزنه یا اول و آخر میره سمت هویج!!؟ تجربه میگه میره سمت هویج و این اسمش هوشمندی نیست! فقط تنبلیه!! طبیعت که آدم نیست که بگیم رفته گشت و گذار و بالاخره راهشو پیدا میکنه!! اصلا دنبال راه نمیگرده! هر راهی که اومد جلوشو میره که نتیجه ش میشه انتخاب راه ساده تر!!
نقل قول:
خیلی ممنون که مخاطبتان فقط بندهی حقیر نبودم و با این جملات عدهی خیلی بیشتری را نوازش دادید
فقط ای کاش توضیح میدادید که اینها چه ربطی به صحبتهای حقیر داشت ... الآن حقیر شما را هیولای خونخوار و بیمنطق دیدهام یا شما حقیر را ...؟ مسأله این است ...
از آنجا که احتمالاً منظورم را متوجه نشدهاید بار دیگر با زبان دیگر بیانش میکنم ... تقصیر شما هم نبوده دیدم یک اجابت میکند را در نوشتنم از قلم انداخته بودم گویا ...:[indent=2]حتی اگر بپذیریم که خداوندی که هدفش هدایت است و دعاهایی که در جهت این هدف باشد را اجابت میکند، وقتی که آزمایش شما بخاطر احتمالات و انقلتهایی که درش هست راه را بر هدایت شدن شما نمیگشاید چرا باز خداوند باید در این آزمایش ورود کرده و دعای شما را اجابت کند؟
[/indent]
واقعیتیه که دیده شده دیگه!! خیلی جاها دیدم!!
خب من خودم دارم میگم که این احتمالات در این آزمایش روی من تاثیری نداره!!
نقل قول:
اولاً نتیجهی ۵۰٪ یعنی هیچ چیزی نمیدانم، یعنی لا أدری مطلق ... واقعاً در مورد تلاش هم همینطور فکر میکنید که هر تلاشی کنید معلوم نیست جواب بدهد؟ ما که میبینید مدام هر کاری کنیم میگوییم ان شاء الله بخاطر اینکه پشت تلاش خودمان خواست و ارادهی خدا را به عنوان مسببالأسباب میبینیم! منظور از ان شاء الله گفتن یکجور شیر یا خط کردن نیست ...
ثانیاً دعا در اسلام جایگزین تلاش نیست ...
ثالثاً مگر شما به دنبال پول هستید که این دعا را مطرح کردهاید که تلاش را جایگزین بهتر آن معرفی میکنید؟ شما دنبال جواب هستید که خدایی هست یا نه و این خدا بندگانش را جواب میدهد یا نه، آیا با تلاش میتوانید به چنین جوابی هم برسید؟
رابعاً برای آنان که خدا را قبول دارند دعا کردن یعنی اینکه خدایا ما تو را مسببالأسباب میدانیم و نسبت به نیاز و خواست خود از تو تکبر نمیورزیم که به قول شاعر «افتادگی آموز اگر طالب فیضی * هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» و به قول خداوند «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» [بگو توجهی نمیکرد به شما پروردگارم اگر نبود دعایتان] ... ولی برخی هستند که از دعا کردن به درگاه خدا عارشان میآید، یعنی خودشان را بزرگ میشناسند، میگویند تا میتوانم خودم کاری کنم چرا از خدا بخواهم؟ یعنی یک کارهایی را فکر میکنند حتماً از خودشان ساخته است و اگر نبود هم قیدش را میزنند تا به درگاه خدا روی نیاورند ... اینجاست که خدا میفرماید «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا» [پس دعوت من بر ایشان جز دوری نیفزود] و «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي» [همانا کسانی که طلب بزرگی خود را میکنند با عبادت نکردن برای من] ... این عبارت دوم را جالب است که در محل نزولش ببینید که چگونه است، درست بعد از مطرح کردن دعا وارد شده است و البته در روایات دعا را مخّالعبادة معرفی کردهاند، یعنی مغز عبادت: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» [و گفت پروردگارتان که مرا بخوانید تا اجابت کنم برایتان، همانا کسانی که طلب بزرگی کنند با عبادت نکردن برای من به جهنم وارد میشوند در حالیکه خوارترین مردمان هستند]
جواب اولنش اینکه من تلاشو پایین آوردم تا یه وقت به دعا بر نخوره! وگرنه احتمال موفقیت با تلاشو همه میدونن!!
جوب دومنش اینکه این دعا این مشکلو رفع کرده!!
سومن اینکه اینجا هدف فهمیدنه ولی برای رسیدن به این هدف باید نتیجه مشخص بشه که این نتیجه رو با تلاشم میشه گرفت!!
نقل قول:
فقط یک دسته از احتمالات این است که حقیر طوری صحنهسازی کنم که آنطور بشود تا شما فریب خورده و باور کنید که خدایی هست که دعای بندگانش را میشنود و اجابت میکند (البته خداوند واقعاق هم چنین است!)، گرچه همین هم محتمل است چون پیدا کردن شما از طریق اینترنت هم غیرممکن نیست ... ولی در هر حال یک دستهی دیگر از احتمالات که ظاهراً نادیدهاشان گرفتهاید این است که آنچه میخواهید بدون دخالت حقیر روی دهد ... همین هم به خودی خود غیرممکن نیست ... یک مثال از چگونگیاش را برایتان زدم اگر خاطرتان باشد، در آن مثال حقیر یا کسی که برای شما دعا کرده یا میکند نقشی نداریم ولی بدون نقش ما در ماجرا هم باز احتمال رخداد تصادفی آن واقعه صفر نیست اگرچه خیلی کم باشد ...
احتمال هیچ چی صفر نیست! اینو میدونم!
نقل قول:
پس شما بیایید یک آزمایش دیگر راه بیاندازید ... از همین الأن به یک سنگ معتقد شوید و بعد دعا کنید که اجابتتان کند ... اگر کرد همو را بپرستید ... و خدا میداند که شما چقدر از راستگویان هستید ... با این آزمایش هم میتوانید خدای قرآن را محک بزنید چون در قرآنش فرموده است:
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ [الأحقاف، ۵] و چه کسی گمراهتر است از كسى كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه پاسخ او را نمیدهد تا روز رستاخيز و آنها از خواندن اينان غافلند؟
یا علی علیهالسلام
راستش این آزمایش قبلا انجام شده و همین الانم هر روزه انجام میشه! مگه هندوستان کم بت پرست داره!؟ یعنی همشون با خداشون دشمنن و میخوان بتاشونو بشکنن!!؟ تا اونجا که میدونم اونا سالیان ساله که به آیینشون مونده! دلیلشون چیه!؟
[=Franklin Gothic Medium]
مدبر بودن یک پیشفرض باشعور بودن را در خود دارد، اگر طبیعت را یک موجود باشعور میدانید حرفی نیست (این «حرفی نیست» را امام صادق علیهالسلام در توحید مفضل در مورد دهریمسلکها بیان کردهاند، به این معنا که ایشان هم اگر چنین گفتند قائل به خدا هستند و فقط اسمش را گذاشتهاند طبیعت) ولی تا جایی که خاطرم هست نمیدانید ... بماند که هدف طبیعت از فرگشت را هم شما حدس زدهاید و اثباتی برای آن ندارید ...
نمیخواهم زیاد از بحث دور شوم، ولی تا وقتی که یکی از این دو کار را نکنید آزمایشتان یک آزمایش علمی نیست (به این معنا که نمیتوانید نتیجهی قابل اعتمادی از آن استخراج کنید):[INDENT=2]
۱. آزمایشی طراحی کنید که کمترین احتمال خلافی در پذیرش یا رد شدن گزارهای که دارید محکش میزنید نرود
۲. احتمالهای از حدّی کمتر را که اصطلاحاً عقل سلیم رویش حساب نمیکند را کنار بگذارید (بحث فرگشت و پذیرش خدا از طریق برهان نظم هم در همین زمینه مطرح شد)
[/INDENT]
شما کار سومی را هم سراغ دارید که با رعایت آن آزمایشتان علمی بشود؟ :Gol:
یا علی علیهالسلام
با این جمله مخالفم!بزارید مثالی بزنم! شرکتی یه مدیر داره! این مدیر کمی شیرین عقله!! ماهی یکی دوتا از کارمندای نمونه رو اخراج میکنه! واسه استخدام با ده بیس سی چل انتخاب میکنه و...!! تا سال بعد راندمان شرکت 2 تا 3 برابر بالا میره!! چرا!!؟ یعنی اون مدیره خیلی باشعور بوده!!؟
جناب سین بابته پاسختون ممنون ..
ببخشید باز هم سرم شلوخ شده ... و دوست داشتم در این مورد حسابی باهاتون صحبت کنم ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
شما ما شاء الله خیلی سرتان شلوغ است ...
مارینر;754371 نوشت:
من اگر از سره کار بیام خونه و ببینم یه دیگ قرمه سبزی رو گاز هست ... با خودم میگم صد در صد کسی این قرمه سبزی رو درست کرده ... چون مسیره درست کردن قرمه سبزی رو میدونم و میدونم که شخص باید از مسیرش حرکت کن5 تا بتونه قرمه سبزی درست کنه .
ولی مسیر ساخت این دنیا رو نمیدونم . هر چقدر هم که از دیده من پیچیده باشه ... حتی اگر من با عقلم نتونم مثلش رو درست کنم نمیتونم برای ناظم داشتن یا نداشتن اون تصمیم بگیرم .
شما ثابت کنین درست کردن جهان و نظم بخشیدن به اون مانند درست کردن قرمه سبزی میمونه ... شما ثابت کنین ساخته شدن دنیا مثله نظم بخشیدن به اجزای یک ماشین هست ....بعدش برهان نظم بزنین .
من نمیدونم ساخت دنیا چجوری بوده ... بنابراین نمیتونم براش تصمیم بگیرم .
من دنیا رو میبینم تنها گیج میشم ...
فکر هم نمیکنم کسی اومده باشه 37 تریلون سلول رو منظم کرده که من بوجود اومدم .
اگر میفهمیدم که چجوری ساخته شدم میتونستم تصمیم بگیرم خالقی داشتم یا نه ...
ثانیا ... چرا موضوع بحث رو اوردین در ارتباط با برهان نظم ...
برهان نظم اگر هم درست باشه خیلی خیلی راه باید طی کنه تا برسه به اعتقادات شما ...
علت اینکه بحث رفت بر روی برهان نظم این بود که در آزمایش طراحی شده توسط جناب مسعود هر نتیجهای که گرفته شود مقداری احتمال خلاف آن هم میرود و در نتیجه جواب آزمایش به طور قطع هیچ چیزی را نشان نمیدهد، در نتیجه اگر ایشان اصرار داشته باشند که من حتماً یک نتیجه از این آزمایش خواهم گرفت به این معناست که از برخی از احتمالات خیلی خیلی ناچیز صرفنظر کردهاند، کاری که هر عقل سلیمی انجام میدهد ... این اصطلاح عقل سلیم هم یک اصطلاح اسلامی یا ایرانی نیست، چند وقت پیش یک کتاب فیزیکی میخواندم نوشتهی اجانب که از عبارت every right minded man will accept استفاده کرده بود ... برخی مطالب را هر انسان نرمالی میپذیرد ولی گاهی کسانی که خیلی فکر میکنند نمیتوانند بپذیرند و عجیب است که ایشان گاهی هیچ راه دیگری هم برای فهمیدن مطالب نمییابند و دست به ندانمگرایی میزنند ... جایش خالی است آن فیلسوفی که گفت «احمق ها کاملا به خود یقین دارند، در حالی که دانایان سرشار از شک و تردیدند!» ... خود این بیان هم حاکی از یقین گویندهاش در مورد نظرش هست ...
[SPOILER]اینکه نتیجهی تفکر زیاد ندانستن بشود البته کمی عجیب و بهتآور است، باز هم هر عقل سلیمی انتظار دارد که کسی که بیشتر فکر میکند بیشتر بداند، بداند در راستای دانستن نه اینکه بیشتر بداند که نمیداند یعنی دانستن اینکه نمیداند ... اینکه هر چیزی را که بفهمیم صد تا سؤال دیگر از کنارش برایمان ایجاد میشود فرق دارد با اینکه بگوییم همان یک چیز را هم نفهمیدهایم ... تفکر باید بالأخره یک دانشی جز اینکه خیلی نمیدانم هم جزء نتایجش داشته باشد و اگر ندارد که دیگر اصلاً چرا فکر کنیم؟ از اول میگوییم نتیجهی تمام تفکرهای تمام دانشمندان را میدانیم، اینکه ما هیچ نمیدانیم! و چنین کسی که نتیجهی تمام تفکرات را اینچنین بداند را عالم و دانشمند نمیگویند ... میگویند؟ ... حالا فرق دانستن و ندانستن در چیست؟ ... کسی که میگوید نمیدانم را ما میگوییم میداند و کسی که بگوید میدانم را میگوییم نادان است ... ساده بود، نه؟ ... این نتیجهی یک عمر تفلسف یک فیلسوف بود اما ... و البته نظر او چیز دیگری بود ولی عدهای اینطور نظرات او را اشاعه میدهند تا به هدف خودشان برسند ... اینکه هر کسی به ایشان گفت چه کاری درست است و چه کاری نیست سریع بگویند تو یک احمق هستی و این را فلاسفه میگویند![/SPOILER]
برهان نظم هم به گونهای است که هر عقل سلیمی آن را میپذیرد ولی برخی از افرادی که ادراکشان در انتهای تفکرشان هست و نه اینکه تفکرشان در خدمت ادراکشان باشد احتمالی ناچیز را گرفته و بزرگ میکنند و میگویند نکند همان احتمال ناچیز باشد که رخ داده است!؟ به هر حال احتمالش صفر که نبوده است!
حالا اگر جناب مسعود میتوانند احتمالات ناچیز را صرفنظر کنند به جای این دعا بیایند و از براهینی فطری مانند برهان نظم کمک بگیرند، و اگر نمیتوانند از آن احتمالات صرفنظر کنند در این صورت این آزمایشی که مطرح کردهاند هم ایشان را به جایی نمیتواند برساند ...
علت انحراف بحث اگر بتوان اسمش را انحراف گذاشت این بود ... در واقع هدف جلب کردن نظر ایشان به سمت رویکرد علمی بود که مدعی است هر احتمالی که صفر مطلق (نه حتی صفر حدّی) نیست پس قابل بررسی است و اینکه یک شخص منصف از دو استاندارد برای بررسی نظرات موافق و مخالف خودش استفاده نمیکند ... و البته جناب مسعود را بارها در بحثها دیدهام که منصفانه بحث میکنند، بنابراین چیزی که حقیر گفتم صرفاً تذکر چیزی بود که قاعدتاً در طراحی آزمایششان از نظرشان دور مانده بود ...
اما اینکه شما میفرمایید چون نمیدانید دنیا چطور ساخته شده تا به اینجا برسد نمیتوانید قضاوت خوبی بکنید که لازم بوده خدایی باشد که خلقش کند یا نه راستش حقیر هم همینطور بودم ... یعنی روی کاغذ میفهمیدم که بالأخره این چیزها همینطوری کنار هم چیده نشدهاند و باید شعوری پشت آنها باشد که حکیم و توانا بوده باشد اما درک درستی از آن نداشتم و در واقع با برهان نظم خیلی میانهی خوبی نداشتم ... تا اینکه یک بار یک اتفاق خیلی ساده افتاد ... یک چیز کوچک مثل مثلاً یک جعبهی نوک مدادنوکی یا چیزی شبیه به آن دستم بود، نگاهم افتاد به یک سوراخ یا یک شیار که در ته آن بود، هر چه فکر کردم که آخر این سوراخ یا شیار چیست که اینجا گذاشتهاند و به چه دردی میخورد به ذهنم نرسید و با قاطعیت گفتم همینطوری آن را گذاشتهاند آنجا، بعد یکهو انگار که تلنگور خورده باشم گفتم آخر همینطوری که چنین شکلی ایجاد نمیشود، باید در پروسهی ساختش طراحی شده باشد که قرارش بدهند، بعد ناگهان یاد برهان نظم افتادم که پس چطور فرض کنم این همه ریزهکاری در طبیعت اتفاقی درست شدهاند و تازه برایم جا افتاد که این برهان چه میگوید ... صورت برهان نظم پیچیده نیست ولی برای خودم هم عجیب است که تا قبل از آن اتفاق ساده چطور از درک درستش عاجز بودم!
در هر صورت اگر میخواهید به وجود خدا پی ببرید قویتر از برهان نظم برهانی است که امام صادق علیهالسلام برای آن شخص زندیق آوردند:
[INDENT=2]
... ابن ابى العوجای زندیق برخاست و نزد امام صادق (ع ) رفت و پس از مناظره نزد دوستش ابن مقفع بازگشت و گفت: واى بر تو اى ابن مقفع! ما هذا ببشر و ان كان فى الدنيا روحانى يتجسد اذا شأ ظاهراً و يتروح اذا شأ باطناً فهو هذا... [اين شخص بشر نیست و بالاتر از بشر است؛ اگر در دنيا روحانیای باشد که هر وقت بخواهد به صورت جسم متجسم گشته و ظاهر گردد و هر وقت بخواهد باطن بگردد او همین مرد است.]
ابن مقفع پرسید: او را چگونه يافتى ؟
گفته: نزد او نشستم؛ هنگامى كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم آغاز سخن كرد و به من گفت اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده دور کعبه) مى گويند؛ چنانكه حق هم همين است؛ در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد؛ و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست؛ آنگاه شما با آنها (مسلمانان) برابر هستيد (در هر دو صورت مسلمانان زيان نكرده اند).
- من به او (امام) گفتم :خدايت رحمت كند؛ مگر ما چه مى گوئيم و آنها (مسلمانان) چه مى گويند؟ سخن ما با آنها يكى است.
فرمود: چگونه سخن شما با آنها (مسلمين) يكى است با اينكه آنها به خداى يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز قيامت و آبادى آسمان و وجود فرشتگان اعتقاد دارند، ولى شما به هيچيك از اين امور معتقد نيستيد و منكر وجود خدا مى باشيد؟
- من فرصت را بدست آورده و به او (امام) گفتم : اگر مطلب همان است كه آنها (مسلمانان) مى گويند و قائل به وجود خدا هستند چه مانعى دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد و آنها را به پرستش خود دعوت كند تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند؟ چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاى نشان دادن خود فرستادگانش را به سوى آنها فرستاده است؟ اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مى گرفت طريق ايمان آوردن مردم به او نزديكتر بود.
او (امام) فرمود: واى بر تو چگونه بر تو پوشیده و پنهان گشته است خدایی که قدرت خود را در وجود خودت به تو نشان داده است؟ قبلاً هيچ بودى سپس پيدا شدى (بیانکه تو در این کار نقشی داشته باشی)، كودك گشتى و بعد بزرگ شدى؛ و بعد از ناتوانى توانمند گرديدى و سپس ناتوان شدى، و پس از سلامتى بيمار گشتى سپس تندرست شدى، پس از خشم شاد شدى سپس غمگين گشتی؛ دوستيت را به دشمنی بدل کرد و دشمنیت را به دوستی؛ تصميمت را به درنگ بدل کرد و درنگت را به تصمیم؛ اميدت داد بعد از نااميدى و ناامیدت کرد بعد از امیدواری؛ ياد آوريت نمود بعد از آنکه فراموش کردى و فراموشیات بخشید بعد از یادآوری و...
به همين ترتيب پشت سرهم از آثار وجودی خدای خودش در خودم برشمرد که گمان کردم اکنون خدای خود را میان من و خودش مجسم خواهد نمود، در تنگنا افتادم، برخاستم و از پیش او جستم و نزد تو برگشتم.
[/INDENT]
در مورد ساخته شدن دنیا اگر ندانید در مورد فرایندهایی که در درون خودتان اتفاق میافتد که بهتر میتوانید شناخت پیدا کنید ... آزمایشهایی برای محک زدن نقش خدا در درون خودتان ترتیب بدهید ... حقیر علاوه بر آزمایشهایی به سبک جناب مسعود و شما آزمایشهایی به این سبک را هم در خودم تجربه کردهام ... خدا به هر دو آزمایش جواب میدهد اگر انسان با خودش صادق باشد و دنبال بهانه برای پذیرفتن یا رد کردن نباشد ... ان شاء الله
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
جناب سین من باهاتون مخالفم ...
احتمال این هم وجود دارد که خدا وجود داشته باشد و انسانهایی که لزوما مسلمان نیستند در مراتبی بالاتر قرار بگیرند .
1. فرض کنید مسیر حقیقت شاهراهی در یک باغ طویل هست ... در مسیر این باغ چراغهای زیادی رو روشن کرده اند و حشرات بسیاری گرداگرد این چراغها جمع شده اند .
ولی حشره ای هست که میفهمد تمام این چراغها سرابی بیش نیستند و عزمش رو جزم میکنه تا به هدفش برسه ... تا اینکه این حشره وارد ابعادی میشه که ...
یا دیوونه میشه .
یا یخ میزنه .
یا گم میشه .
ولی واقعا کدوم یک از این حشرات ارزششون بیشتر هست .
فکر میکنی بدون خدا بودن راحت هست .
فکر میکنی خوشحال کننده نیست که ادم یه کسی رو بالا سرش داشته باشه .
شبها وقتی داره میخابه به اون فکر کنه ...
ولی برخی از انسانها نوعی علم پیدا کرده اند ... که خیلی چیزها رو سراب میبینن ...
اکثر کسایی که با دین مشگل دارن بخاطره این هستش که اونو کم میدونن ...
همین چند روز پیش داشتم تو خیابون راه میرفتم ... یه مرده نمیدونم چی افتاده بود رو پاش ... پاش داغون شده بود و حسابی چرک کرده بود و گوشه خیابون افتاده بود .
یک ساعت داشتم حرص میخوردم که چی کار میتونستم براش بکنم . بعدش دیدم هیچی ....
واقعا هیچی ...
نهایتش 50 هزار تومن پول از جیبم در بیارم و بدم یهش ...
اونم چون مغزش مسیر موفقیت رو نمیدونه .... میره مثلا با 50 هزار تومن یه پیتزا میخره و ...
اینقدر داد میزنین هوار میزنین که اسلام یک دین اجتماعی هست ...خمس میگیره ... زکات میگیره که باهش پول بده به ...
روحانی ها .
یا سیدها ...
ولی هیچ فکر اجتماعی برای این بدبخت ها نکرده ....
همه جایه دنیا قوانین اجتماعی به داد مسحق ها میرسه ...
بعدش قوانین اجتماعی اسلام به داد روحانیت و سیدها میرسه ....
یا به داد 800 هزار تا ماشین تو پارکینگ ها ...
اسلام هم که دستور فردی به انسانها داده که به فقیرها کمک کنند ... کاری که هیچ وقت مساله فقر رو تو جامعمون حل نمیکنع .
سلام
روش قدیمی چطوره!!؟؟ "شما اثبات کنید که نیست"!!
هر چیزی اولینی داره! و این اولینم ممکنه نیاز به نهایتو از بین ببره!!
بسم الله ...
سلام
روش قدیمی خیلی خوبه ... حقیر برای اینکه از زیر این بار کمرشکن خلاص بشوم حق را میدهم به شما و فرض میکنم که چنین دعایی وجود دارد ... حالا هم دعا میکنم که حتماً برایتان مستجاب شود تا به قدرت دعا ایمان بیاورید ... حالا اگر چطور بشود ایمان میآورید وقتی نمیدانید چه دعایی کردم و خودم هم نمیدانم؟
برادر جان ... ما با وجود چنان دعایی کار نداریم که شما میگویید بالأخره یکی پیدا میکند دعایی را که هیچ نقصی نداشته باشد، شما یک آزمایش دارید که در همین آزمایش باید یک دعای بدون نقص را به آزمایش بگذارید تا نتایجش برای خودتان قابل تحلیل و نتیجهگیری باشد ...
گرچه شما هم مدام تکرار میکنید که از یک طرف:[INDENT=2]
Masood11;754414 نوشت:
احتمال هیچ چی صفر نیست! اینو میدونم!
[/INDENT] و از طرف دیگر هم:[INDENT=2]
Masood11;754414 نوشت:
خب من خودم دارم میگم که این احتمالات در این آزمایش روی من تاثیری نداره!!
[/INDENT] و حالا چطوری بین این دو را با هم جمع میکنید دیگر نمیدانم :Gig: ... مگر آنکه بگویید احتمالهای کم را صرفنظر میکنید که در این صورت باید استاندارد دوگانهاتان را منطقاً تغییر دهید و چنین رویکردی را در مسائل دیگر هم در پیش بگیرید تا باور کنیم صادقانه بحث میکنید و صرفاً نمیخواهید وارد یک بازی دو سر بُرد (البته ظاهراً دو سر بُرد) بشوید که یا پول را به دست بیاورید اگر اجابت شد و یا خدا را منکر شوید اگر اجابت نشد
Masood11;754414 نوشت:
این حماری که میفرمایید اگه وقتی بسته ست یه چوب بذاریم دور از هویج و بعد طنابشو دور اون چوب بپیچیم،(به این شکل: ' . ") میاد اول چوبو دور میزنه یا اول و آخر میره سمت هویج!!؟ تجربه میگه میره سمت هویج و این اسمش هوشمندی نیست! فقط تنبلیه!!
راستش رفتارشناسی حمار را که پاس نکردهام و البته صورت سؤالی که برای خر ما طرح کردید را هم درست نفهمیدم (با به کارگیری تنبلیام هم نتوانستم معنای شکلی که کشیدید را متوجه شوم!) تا چه برسد به اینکه شما انتظار دارید خر ما متوجه شود ... بعدش هم برادر کملطفی نکنید، بالأخره حمار است دلفین که نیست که، به اندازهی خودش خردمند است نه به اندازهی ما و شما، همینکه میفهمد برای تنبلی هیچ راهی بهتر از خط مستقیم نیست هم خودش خردمندی است، مگرنه مثل مورچه زیگزاگ میرفت تا برسد به هویج، و البته شما هم میگویید مورچه چون تنبل نیست آنطور راه میرود :Gig: (مورچه را دیگر همه قبول دارند که تنبل نیست! اصلاً نماد زحمت کشیدن است!) جان من اگر نمیگفتم شما همین دلیل را در توجیه حرکت زیگزاگی مورچه نمیآوردید؟ :khandeh!:
Masood11;754414 نوشت:
طبیعت که آدم نیست که بگیم رفته گشت و گذار و بالاخره راهشو پیدا میکنه!! اصلا دنبال راه نمیگرده! هر راهی که اومد جلوشو میره که نتیجه ش میشه انتخاب راه ساده تر!!
و با همین انتخاب راه سادهتر رسیده است به ساختمان مغز شما؟ یا به اینکه الاستین در ریشهی آئورت چقدر بیشتر باشد که تحمل انبساط و انقباضهای شدید نزدیک قلب را داشته باشد؟ یا به اینکه چه آنزیمهایی در هضم غذا استفاده شود تا سوخت هیدروکربنی که در موتور ماشین در دمای چند صد درجهی سانتیگراد میسوزد در بدن در دمای حدود ۳۷ درجه بسوزد تا شما بتوانید زنده بمانید و خودتان هم همراه غذایتان مشتعل نشوید؟ ... میخواهید بگویید تنبل است بگویید، ولی دارید عمرتان را روی احتمالات نزدیک به صفر سرمایهگذاری میکنید اگر هوشمندی را این وسط نادیده بگیرید ...
Masood11;754414 نوشت:
واقعیتیه که دیده شده دیگه!! خیلی جاها دیدم!!
خوب لااقل در این تاپیک حقیر هم این واقعیت را از شما دیدم ... پس جایی برای اعتراض نیست ...
Masood11;754414 نوشت:
جواب اولنش اینکه من تلاشو پایین آوردم تا یه وقت به دعا بر نخوره! وگرنه احتمال موفقیت با تلاشو همه میدونن!!
جوب دومنش اینکه این دعا این مشکلو رفع کرده!!
سومن اینکه اینجا هدف فهمیدنه ولی برای رسیدن به این هدف باید نتیجه مشخص بشه که این نتیجه رو با تلاشم میشه گرفت!!
اولاً همه نمیدانند ... پیشبینی میکنند ولی قطعی نیست ...
دوماً ...
سوماً مطمئن نیستم آن بایدی که گفتید از کجا آمد ولی در هر صورت بله اگر هدف فهمیدن باشد اشکالی ندارد ...
Masood11;754414 نوشت:
راستش این آزمایش قبلا انجام شده و همین الانم هر روزه انجام میشه! مگه هندوستان کم بت پرست داره!؟ یعنی همشون با خداشون دشمنن و میخوان بتاشونو بشکنن!!؟ تا اونجا که میدونم اونا سالیان ساله که به آیینشون مونده! دلیلشون چیه!؟
MJR;754395 نوشت:
خواهرم چه طور شخصی مثل ایشون که گفتن اگه سنگ رو هم باور داشته باشی دعات مستجاب میشه مصداق چنین آیه ای هست!
اما افردی که یه تیکه حلب واقع شده در مشهد رو صدا میکنن! و باورشونو دادن به اون ... کاملا عین توحید هستن؟؟؟!!!
بله دیوید بکهام هم باور داشت که اگه کتونی های سفیدشو بپوشه حتما گل میزنه! و خودش میگه همیشه این باورم به واقعیت تبدیل میشد!
حالا آیا کتونی های سفید قدرتی دارن؟؟؟!!!
خیر! باور هست که قدرتمنده! و نه چیز دیگری!
ولی باور به خداوند یه چیز دیگس! از همه باورا قوی تره ...
می تونید امتحان کنید!
... و عدهای هم معتقد هستند به قانون جذب ...
اتفاقاً همین اعتقاد ایشان را هم به دلایلی که آزمایشتان علمی نیست اضافه کنید ... چون اگر دعایتان برآورده شد میتوانید بگویید چون خواستم و این خواستهام انرژی ساطع کرد که انعکاسش از کیهان چنین چیزی بود! :Nishkhand:
میبینید که راه برای توجیه باز است ... یک راه دیگر را برای محک زدن وجود خدا و کاکرد دعا انتخاب کنید ... مگر اینکه تکلیفتان با خودتان مشخص باشد که اگر خدا چه کار کند ایمان میآورید و دیگر هر چیزی هم که بشود در درستی آن شک نمیکنید، اگر در چنین وضعیتی هستید بسم الله ... خدا به خود شما هم جواب میدهد ... من حیث لا یحتسب ... لازم نیست حتماً مثل کارتونها باشد، ولی طوری هست که دست خدا در آن کار را بشناسید ... فقط نباید وسواسی بود ... عقل سلیم را نباید کنار گذاشت ... تفکر در خدمت ادراک انسان است و ما موافق تفکر کور و منطق ماشینی که ادراک را بسازد نیستیم ... حقیر نبودم شما را نمیدانم ...
جناب MJR اگر کسی در مشهد از حلبی چیزی خواستند ایشان را نهی از منکر کنید و به ایشان بگویید حلبی اگر اثری دارد از خدا دارد پس وسیله شاید باشد ولی خدای شما نیست و مستقل از خدا اثری ندارد، پس از حلبی چیزی نخواهید که عین شرک است ... «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ[=Franklin Gothic Medium]» ... سبحان الله
حجم مباحث طرح شده بسیار زیاد شده است. از این رو بدون نقل قول به مسئله مهمی که وجود دارد می پردازم.
(پیش از پرداختن به این مسئله اصلی، از دوستان گرامی می خواهم، از طرح کردن مباحثی که به این موضوع مربوط نیست، بپرهیزند. همان طور که شاهد هستید، خود این موضوع ابعاد مختلفی دارد و طرح کردن مسائل دیگر، جز گمراهی بحث، نتیجه ای نخواهد داشت.)
آیا دعا کردن تاثیر ندارد و صرفا این باور است که اثر گذار است؟
در پاسخ به این سوال باید به چند مسئله توجه کرد:
- اینکه دعا تاثیر دارد معنایش این نیست که غیر دعا تاثیر ندارد و تمام تاثیرات، ناشی از دعا کردن است. بسیاری از مثال هایی که زده شد از افرادی مانند مرتاضان هندی یا دیگرانی که از راه تقویت اراده به امری می رسند، منافاتی با ادعای ما در تاثیر دار بودن دعا ندارد. زیرا ما ادعا نکرده ایم که تنها دعا کردن است که اثر دارد. بلکه انسان این توانایی را دارد که با سختی کشیدن و ریاضت، به قدرتهای خاصی دست پیدا کند که کارهای فراتر از امور عادی انجام دهد. بنابراین افرادی که عقیده صحیح ندارند هم می توانند چنین کارهایی انجام دهند.
از همین روست که عرفای ما گفته اند که در پی این امور به ظاهر خارق العاده نباشید بلکه در پی معرفت الله باشید. زیرا این امور به ظاهر خارق العاده نه هدف از خلقت است و نه بر انسانیت انسان می افزاید بلکه صرفا حاصل برخی ریاضتهاست و ممکن است انسان را از مسیر اصلی دور کند. (هر چند افراد صالحی بوده اند در کنار توجه به طی طریق، این امور را نیز داشته اند.)
- مسئله دیگر این است که در بسیاری از موارد نسبت قابل درکی بین دعا کردن و محقق شدن آن دعا، به نحوی که واسطه اراده کردن باشد وجود ندارد. فرض کنید فردی دعا می کند که امروز کسی بیاید و مبلغ مورد نیاز او را تامین کند و از قضا دعای وی مستجاب می شود و چنین فردی پیدا می شود، در این جا فرد صرفا یک جمله گفته و از خدا خواسته که چنین فردی پیدا شود، آیا صرف بیان یک جمله بدون آنکه اراده چندانی وجود داشته باشد، موجب چنین اثری شده؟ یا اینکه فردی طلب باران میکند و از قضا باران می بارد، چه ارتباطی بین دعا یک فرد، اراده ی او و باریدن باران وجود دارد؟
اگر بخواهیم بگوییم دعا تاثیر ندارد و صرفا اراده ی فرد است، چگونه باید این موارد را تبیین کرد؟ آیا گفتن یک نفر، موجب می شود که پدیده ای به نام باران ببارد؟
- همان طور که در پاسخ های قبلی اشاره کردم، دعا کردن دو مطلوب دارد: 1. ارتباط با خالق جهان، در عبادتی که شائبه ریا در آن به کمترین مقدار ممکن است و عبادتی خالص و ناب است که خود این ارتباط به یک معنا استجابت دعاست. 2 . خواستن یک مطلوب از خداوند که اگر شرایط مهیا باشد، تامین شود.
در بحث های همواره باید در نظر داشت که در مورد دعا کردن صرفا نباید به مسئله دوم پرداخت بلکه باید مد نظر داشته باشیم که دعا کردن یک "عبادت" است و جنبه عبادی آن نیز باید در نظر باشد.
با این جمله مخالفم!بزارید مثالی بزنم! شرکتی یه مدیر داره! این مدیر کمی شیرین عقله!! ماهی یکی دوتا از کارمندای نمونه رو اخراج میکنه! واسه استخدام با ده بیس سی چل انتخاب میکنه و...!! تا سال بعد راندمان شرکت 2 تا 3 برابر بالا میره!! چرا!!؟ یعنی اون مدیره خیلی باشعور بوده!!؟
بسم الله
جناب مسعود در یک مسألهی هزار متغیره دو متغیر را ثابت گرفتهاید و گمان میکنید مسأله یک متغیره است و مدام مشتق میگیرید ببینید تابع کجا صعودی است و کجا نزولی ... حال آنکه هنوز ۹۹۷ متغیر دیگر هستند که روی شیب تابع اثر دارند ...
در روایتی در همین زمینه از معصوم علیهالسلام سؤال شد که چرا گاهی دیده میشود که احمقها وضع مالی بهتری دارند؟ امام علیهالسلام فرمودند تا عاقلان عبرت گیرند که روزی دست خداست و اگر به هوش بود باید هوشمندان همیشه وضع مالی بهتری داشته باشند ... :ok:
شما این عبرت را رها کرده و اما عبرت دیگری گرفتهاید ... البته نفهمیدم شما چه عبرتی گرفتید ... بگذارید حدس بزنم ... میدانید که مدیر مورد نظر شعور کافی نداشته است ولی میدانید هم که وضعش خیلی خوب شده است، علتش را پس لابد به جای خواست خدا شانس و اتفاق میدانید ... یعنی شما کلاً همه چیز را بر پایهی علم احتمالات میدانید ... حالا خود علم احتمالات هم بر اساس تصادف و احتمالات به وجود آمده است یا اصلاً علم نیست و در خانه علم صدایش میکنند؟ ... یک سؤال جالب در مبحث احتمالات میدانید چیست!؟ اینکه وقتی همه چیز دلیل دارد استفادهی از یک روشی مانند روش مونت-کارلو که بر اساس الگوریتمهای تولید عدد رندوم کار میکند چطور میتواند جوابهای مناسبی بدهد! جواب شما چیست اگر علم احتمالات را علم وضع شده نمیدانید و همینطوری آن را علم خطاب میکنید؟ و اگر علم است واضع این علم کیست؟
یا علی علیهالسلام
این دیگه به خوده من مربوط میشه شما نگران نباشید و در اوهام خودتون فروبرید انشاللله که خیره....
سلام جناب سنا ...
من نمیدونم که استادتون کی هست و نظراتش چی هست ...
یکی از بزرگترین فیلسوفهای آلمانی نیچه هست ... که تازگی ها دارم کتابهاش رو میخونم و عاشقش شدم .
کاری که ایشون میکنه و دیدی که به شاگرداش یاد میده ...
این هست که بفهمند چگونه حقیقت رو محک بزنند ...
چگونه بفهمند چه چیزی حقیقت هست و چه چیزی تخیل ...
فلسفه رو بهشون یاد میده ... نه برای اینکه چیزی رو راشون اثبات کنه ... برای اینکه بهشون یاد بده یه حرف غلط رو چجوری تشخیص بدند .
و در نهایت وقتی میبینه شاگردانش دورش جمع شده اند ...
بهشون میگه ...
حال مسیر و راه را یادگرفته اید .... پس اگر از من میشنوید هر کس به راه خود رود ....
که سعادت شما در این است .
نمیدونم این استادت کی هست و چی بهت میگه ...
ولی ...
اگر داره از چیزی میترسونتت ... یا اینکه برات شعر میخونه ... تهییجت میکنه .. بهت وعده و وعید میده .... بدونکه بی راهه داری میری ...
ولی اگر طریقه استدلال درست رو داره بهت یاد میده ... داره بهت یاد میده چجوری فکر کنی ... چجوری از مسیرت فیدبگ بگیری ... چجوری مسیرت رو اصلاح کنی ...بدونکه اونوقت هر مسیری که بری به سعادت میرسی .
جناب سین من باهاتون مخالفم ...
احتمال این هم وجود دارد که خدا وجود داشته باشد و انسانهایی که لزوما مسلمان نیستند در مراتبی بالاتر قرار بگیرند .
1. فرض کنید مسیر حقیقت شاهراهی در یک باغ طویل هست ... در مسیر این باغ چراغهای زیادی رو روشن کرده اند و حشرات بسیاری گرداگرد این چراغها جمع شده اند .
ولی حشره ای هست که میفهمد تمام این چراغها سرابی بیش نیستند و عزمش رو جزم میکنه تا به هدفش برسه ... تا اینکه این حشره وارد ابعادی میشه که ...
یا دیوونه میشه .
یا یخ میزنه .
یا گم میشه .
ولی واقعا کدوم یک از این حشرات ارزششون بیشتر هست .
فکر میکنی بدون خدا بودن راحت هست .
فکر میکنی خوشحال کننده نیست که ادم یه کسی رو بالا سرش داشته باشه .
شبها وقتی داره میخابه به اون فکر کنه ...
ولی برخی از انسانها نوعی علم پیدا کرده اند ... که خیلی چیزها رو سراب میبینن ...
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به اینکه استاد گفتند دیگر ادامه ندهیم و این بحث هم از موضوع تاپیک دور میشود اگر موافق باشید دیگر ادامهاش ندهیم ...
فقط این احتمال را هم بدهید که در میان آن چراغها یکی باشد که حقیقت باشد و شما به اشتباه آن را هم سراب دانستهاید ...
بدون خدا بودن حتماً ساده نیست، ولی با خدا بودن هم سختی خودش را دارد، بیخود نیست خیلیها احساس راحتی بیشتری میکنند که بدون خدا زندگی کنند تا با خدا، راحتی با خدا بودن یک راحتی باطنی است و راحتی بیخدا بودن یک راحتی دنیایی و راحتطلبانه ... شما به خودتان نگاه کنید که چه چیزی مانع از این میشود که خدا را بپذیرید، آن مانع را بررسی کنید، اگر درست بود دیگر خدا را بگذارید کنار، ولی اینکه بگویید تا نوری در درون خودم ببینم آخر شب یک چیزی را میشکنم که از آن حال بیرون بیایم هم که درست نیست، با چیزهایی که قبلاً از خودتان گفتهاید واضح است که یک زمانی خیلی افراط کردهاید و انتظارهایتان هم مطابق همان افراط بالا رفت و بعد یک احساس خلأ کردید، حقیر هم مشابه این دوران را گذراندم (البته نگذاشتم کار به آن خلأ برسد، شکر خدا)، زمانی که سیر و سلوک صوفیانه داشتم ... آن زمان اگرچه به ظاهر بر نفسم مسلط بودم ولی جزء روزهای روشن زندگیام نبوده است، مثل مردم معمولی بودن و با خدا بودن خیلی بهتر از مرتاض بودن و مغرور شدن به عبادتهای سنگین و ریاضتهای آنچنانی است ... خالص برای خدا بودن راه رسیدن به خداست نه عبادت کردن و مغرور شدن به عبادتهای خود و احساس خدایی داشتن برای حتی خود خدا، انگار که خدا قرار است که نعوذ بالله بندهی ما باشد و مطیع فرمان ما ...
حدیثی از امام سجاد علیهالسلام هست اگر درست خاطرم باشد که عبادت اندک خود را برای خدایت خالص کن تا برای تو کفایت از عبادت بسیار کند ....
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام اقای نقی ... بابته جوابتون که خیلی بابتش وقت گزاشتین متشکرم .
بگذریم ...
من واقعا میخوام این آزمایش رو انجام بدم . از دوستان این سایت هم میخوام نظرشون رو بگن ... موافق هستند یا مخالف و چرا ....
سوال ...
کسی واقعا با بیان های فلسفی و عقلی و خواندن حجتهایی مانند قران و .... نتونسته ایمان پیدا کنه که خدا وجود داره ...
این شخص آزمایشی ترتیب میده با این عنوان ...
من نیاز به دلیلی برای وجود خدا دارم .
دلیلهایی که موجود هستند و در موردش بحث میشه به دلایلی از نظر من قانع کننده نیستند .
من نیاز به یک نشانه دارم که مسیری که در اون قدم میزارم مسیری درست هست .
نشانه ... وجود دو کبوتر سفید در کنار هم و در مکانی خاص بین ساعت 13 تا 13:01
اگر وجود داشتند هسچ بهانه ای قابل قبول نیست . و باید تا آخر عمر مومن باشم .
آگر وجود نداشتند . یعنی خدا نشانه ای برای یک گمشده و آواره و سرگردون نفرستاده .
کارهایی که حاضرم در مدت 3 ماه انجام بدم تا نشانه خودم رو ببینم .
1. نمازهام را اول وقت بخونم .
2. کار کنم و روزی حلال در بیارم . ( جهاد در راه خدا )
3 . گناه نکنم .
راستش رو بخواین خیلی کارهای دیگه هم دوست داشتم انجام بدم ولی نمیتونم . از ساعت 6 صبح باید بیدار بشم و برم سره کار ... تا ساعت 8 شب وقتی هم که میام از فرط خستگی میوفتم ... حال عبادت کردن و راز و نیاز و دعای هفت هیکل و لعنت فرستادن به این و اون و ... ندارم .
لطفا نظرتون رو بگین .
سلام
اگر این احتمال وجود داشته باشه که دنیا اتفاقی بوجود اومده باشه و تمام نظم جهان هم اتفاقی باشه، احتمال اینکه دو کبوتر سفید هم در جا و زمانی خاص کنار هم بشینن، خیلی خیلی بیشتر از احتمالیه که موجب بوجود آمدن دنیا و استمرار میلیارد ها ساله اش شده... بنا براین وقوع این رخداد دلیل وجود خدا نمیتونه باشه.....اونوقت شما مجبور میشی برای خدایی که باز هم احتمالا نیست یک عمر عبادت کنی. بنا بر این فکر میکنم این راه خوبی برای اثبات وجود خدا نباشه!!
وجود خدا را در جای دیگری باید جستجو کرد...
"قوانینی داره برآورده شدن حاجت ... بنده آماده ی این چالش هستم ، گرچه مستجاب الدعوه بودنم رو نمیدونم ، اما از قوانین الهی خبر دارم . شما اول بالاتر گفتید که کسی نمیاد جلو چون میدونه که یک توهمه !!! حالا که اومدم برام اون مثال رو میزنید و ردم میکنید ؟؟ به شتر مرغ گفتن بار ببر ، گفت من مرغم ، گفتن تخم کن ، گفت من شترم!!
حالا دیدید اشکال از گیرنده ست نه فرستنده ؟"
حالا دیدید مشکل از فرستنده ست نه گیرنده!!؟؟:khandeh!:
سلام
ببینید، من میگم اگه چیزی رو از من نخواید، شاید بهتون بدم و شاید بهتون ندم و اگه چیزی رو از من بخواید، شاید بهتون بدم و شاید بهتون ندم!! ادعای شما اینه و تنها کارش بی معنی کردن دعا برای رفع نیازه!!
اگه مطابق مثال خودتون باشه غالب هم کارو راه میندازه ولی چنین چیزی هم نیست!!
آیا اون که سیل و زلزله میفرسه همون مشیت الهی نیست!!؟ پس نمیشه گفت هر چی خوبیه تو مشیت الهیه!!
سلام
این تفکر شما بخاطر مغالطاتیه که در قوانین احتمال توسط برخی مذهبون بظاهر روشن فکر صورت گرفته و بعدم رواج داده شده!!
بعضی اوقات مسئله به اینصورته که ما 100 تا مهره داریم و 90تاشو(یا اصلا 100تاشو) ور میداریم! احتمال اینکه مهره 50ـم هم جزو انتخابامون باشه چقدره!؟ آیا چنین احتمالی کمه!!؟ نمیدونم اصلا کی اولین بار چنین فکر مسخره ای به سرش زد که فقط حالت منتهی به موفقیت اتفاق افتاده!! چنین چیزی تو طبیعت غیرممکنه اصلا!!
سلام ...
احتمال قرار گرفتن 20 گلوله با نظمی مشخص در کنار همدیگر برابر یک تقسیم بر 20 فاکتوریل هست یعنی احتمال وقوع چنین پدیده ای 0.00000000000000000001 میباشد .
بدن انسان در حدود 37.2 تریلیون سلول داره .... بنابر این احتمال قرار گیری سلولهای بدن انسان مطابق نظمی خاص برابر یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل میشه ... یعنی طبق محاسبات شما احتمال بوجود آمدن بدن انسان بر اساس تصادف میشه یک تقسیم بر 37 تریلون فاکتوریل .... که ماشین حساب ویندور تنها میتونه احتمال قرار گرفتن در حدود 3000 سلول منظم را حساب کنه ....
احتمال بوجود اومدن 3000 سلول با نظمی خاص طبق گفته شما میشه یه چیزی در حدود 0.0000000000000001 نخواستم تعداد صفرهاش رو وارد کنم .... یک دونه 1 با 9000 تا صفر قبل از اون .
خوب ...
یعنی این همه دانشمند و فیزیکدان و شیمیست که کافر هستند ... نمیفهمن این حرف رو !!!! لج کردن !!! دوست دارن گناه کنن !!! از خوب بودن بدشون میاد !!!
پس اساس صحبت چیز دیگری هست .... نحوه محاسبه اینجور که شما میگین نیست ... بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم ... چون موضوع عوض میشه ....
من سوالم رو برای کسایی که نخوندن تکرار میکنم .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله؛
بزرگواران که نظرشان را بفرمایند؛ اما نظر بنده و دیگران که خیلی اهمیت ندارد و واقعیت را عوض نمی کند؛
از خداوند بخواهید؛ همان مطلبی را هم که فرمودید بخواهید؛ اما اگر به غیر از آن مطلب و از راهی دیگر که خودتان هم اصلاً تصورش را نداشتید متذکر شدید و آنگونه که خواستید اجابت نشدید، می پذیرید یا نه؟ یعنی قبل از رسیدن آن موعد به مطلبی دیگر برخورد نمودید و یا اصلاً بعد از رسیدن آن موعد به مطلبی و نشانه ای دیگر برخورد نمودید، آیا با خودتان می گویید که چون آنگونه که من خواستم نشد دیگر هر چه هم بشود نمی پذیرم؟ آن چیزی که ابداً اهمیت ندارد اینست که مثلاً شما بعد از سه ماه تشریف بیاورید و بفرمائید که مثلاً من نشانه خدا را یافتم؛ اگر به کسی که نشانه خدا را یافته است بفرمائید می شود شبیه کسانی که با هم به یک باغ خوش و آب و هوا در رامسر و در هوای بارانی اردیبهشت رفته اند و حالا از خاطرات آن باغ می گویند و از ذکر و یادآوری آن لذت می برند؛ اما اگر شما نشانه خدا را بیابید و برای کسانی بگوئید که هنوز نیافته اند می شود قصه جنابان آبرنگ و مسعود11 و دوستان این سایت؛ این بزرگواران به شما می فرمایند که بانوی بزرگوار، به خودتان القاء کرده اید؛ به خاطر تلقینات کودکی است؛ به خاطر ترس است و کلاً به شما می گویند توهم فرموده اید و شما که جانتان منور شده است و هنوز لذت آن زیر زبانتان، چه خواهید کرد؟!
در مورد خودم که اینگونه است و اینطور که از ادبیات و نحوه سلوک و گفتگوی اکثر دوستان سایت هم می بینم نوعاً نیت این بزرگواران هم از حضور در چنین گفتگوهایی اینست که آن لذت چشیده شده به اشتراک گذاشته شود؛ یعنی از روی محبت است نسبت به دوستان دیگر؛ و الا نه شما بنده را می شناسید نه بنده شما را؛ نه شما جناب سین را نه جناب سین بنده را و نه ....؛ پس همه می خواهیم آن وجدانیات و آن تجربه های نورانی که داشته ایم برای همدیگر به اشتراک بگذاریم تا همه بهره مند شوند؛ از روی محبت؛.
در این بین در لابلای برخی حرفها نوری دیده نمی شود؛ در انکار خدا قلب چه کسی است که منور شود؟ در حرفهایی که از سوی جناب مسعود11 و جناب آبرنگ بیان شد، کدام یک از مخاطبان (با هر نوع طرز تفکری و هر نوع اعتقادی) اثری از نور مشاهده می نمایند؟ در حرفهای داوکینگ و داروین قلب شما منور می شود؟ آیا کسی هست که بگوید از حرفهای منکران خدا قلبم نورانی می شود و چنین گزارشی را بگوید؟ آیا من با فطرتم چنین امری را قبول می کنم؟
همه حرف کتاب خدا اینست که از ظلمت ذاتی و درونمان به نور برسیم؛ همه حرف در اینست؛ الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور؛ اگر کسی به نور رسیده باشد، شاید سختش باشد از آن دل بکند؛ تقریباً همه ما خاطره ای از حالت در نور بودن داریم؛ به خودم که نگاه می کنم حالی که من دم افطار دارم، الان نمی توانم به صورت اختیاری و با تلقین و غیره برای خودم ایجاد کنم؛ آن حال دم افطار برای من به خاطر گرسنگی نیست؛ چون وقتی روزه نباشم و گرسنه شوم که شاکی می شوم و اصلاً حالم خوش نیست؛ اما آن نور دم افطار چیست؟
اگر به تلقین باشد و مثلاً اختیاری من باشد که همین الآن و هر وقت که دلم بخواهد که می توانم آنگونه باشم که؛ اما به خودم نیست؛ فعل خداوند در وجود من است؛ اوست که مرا از ظلمت به نور می برد... و دین خدا برای اینست که همیشه در این نور باشم (به دینداران و مدعیانی مثل من که نظر کنید که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند؛ بین خداوند و خلق او هستند کسانی که حتی به خلوت هم بروند آن کار دیگر نکنند؛ آنها هستند که بر من و امثال من حجتند؛)؛ به من گفته است نماز بخوانم تا به معراج بروم و در آن نور باشم؛ به من از روی مهر فرموده است روزه بگیر تا از ظلمت به نور بروم؛ به من فرموده است که نگاهت را از آنچه که نباید برگیر تا از نور به ظلمت نروی؛ دروغ گفته است؟ من اگر نگاهم را داشته باشم، اگر زبانم را، اگر قلبم را، اگر گوشم را، اگر قلبم را و فکرم را داشته باشم، وجودم و قلبم ظلمانی می شود یا نورانی؟ او راستگوترین است؛ او خواسته است مرا منور بفرماید و از این ظلمت خارجم کند؛ از بس که مهربان است.
این توضیحات را از این جهت عرض کردم که عرایضی که الآن خدمت شما عرض می کنم را تلقین تصور نفرمایید؛ تذکری تلقی بفرمایید از جنس اینکه شما واقعاً در همان هوای اردیبهشت بوده اید و حالا یادتان رفته است. در واقع مطلب اینست که در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را؛ اگر شما در میان خانه نبودید از کجا می توانستید به کسی که گمان می کند بدون خداوند و یاد او در آرامش است بفرمایید که چنین مطلبی صحیح نیست؟ اگر آن نور همین الان در شما نبود از کجا اینقدر با اطمینان می فرمودید؟ به نظرتان چراغ این نور را چه کسی در وجود شما روشن نگه داشته است؟ آیا نمی شد شما هم مثل برخی دیگر از دوستان بفرمائید که همین الآن که سوالاتی نسبت به دین و آخرت برایتان ایجاد شده است، خیلی هم ریلکس و آرام هستید؟ قطعاً میشد که شما هم به یک حالت تخدیر می رسیدید که فکر می کردید الآن خیلی ریلکس تر از زمانی هستید که با خدا و نماز بودید؟ چه کسی این عدم آرام و قرار را در شما نگه داشته است؟ او همان کسی است که می خواهد بذکر او دلتان آرام شود و بارها و بارها هم این آرام بودن قلب و روشن بودن قلب خودتان را با یاد او تجربه کرده اید. یعنی اگر کسی از شما بپرسد که خداوکیلی آیا هیچ زمانی با یاد و گفتگوی با او دلتان آرام آرام و مطمئن نشده است بعید بفرمائید که حتی یک بار هم این اتفاق نیفتاده است. بعید است شما بتوانید با قدرت و صلابت بفرمایید که "الا بذکر الله تطمئن القلوب" دروغ است؛ چون اطمینان قلبتان را با یاد خدا چشیده اید و حالا در برابر کسی که می گوید بدون یاد خدا آرام است، می فرمایید که راست نمی گوید.
عرضم اینست که همان چیزی را که گمان می کنید می تواند برایتان نشانه باشد بخواهید از خداوند متعال؛ در این راه تلاش هم بکنید؛ اما اگر قبل از این سه ماه و یا بعد از آن سه ماه با نشانه ای که اصلاً گمان آن را هم نداشتید مواجه شدید، از نور آن در قلبتان پذیرایی کنید؛ با خداوند در همین مدت صحبت کنید؛ در قنوت نمازتان هم مثلاً اهدنا الصراط المستقیم را بخواهید؛ این حرفهایی که گاهی اینجا می فرمایید، بعد از نمازتان در حد یکی دو دقیقه به خود خداوند بگویید.
بزرگوار لطفاً تلقین تلقی نفرمایید؛ اما شما نه تنها خدا را با تمام وجودتان قبول دارید بلکه بالاتر از این، شما او را خیلی دوست دارید (حداقل و با اطمینان تمام عرض می کنم که حداقل از بنده بیشتر خدا را دوست دارید)؛ شما دلتان نمی آید از او دل بکنید؛ برای همین نمی فرمایید که من فردا نماز میخوانم و اگر شد که شد و اگر نشد دیگر می روم سوی خودم؛ شما این را نمی فرمائید؛ مثلاً می خواهید در دلتان به خداوند متعال وقت بدهید؛ چون دوستش دارید؛ چون نمی خواهید از خدا دل بکنید؛ چون از این مدتی که با خدا قهر بودید ناراحتید؛ خدا بیشتر از شما منتظر شماست؛ مرا هم در نمازتان دعا بفرمایید تا حداقل اندازه شما راست بگویم و حداقل اندازه شما خدا را دوست داشته باشم؛ به نظرم از شما خیلی بیشتر عبارات و الفاظ و لقلقه های زبانی و اصطلاحاً دینی را بلدم اما باور کنید به شما غبطه خوردم...دروغ نگفتم و اشکم گواهم.
سلام
دوست عزیز ... بنده در بحث کردن با شما عرض کردم که شما دنبال حقیقت نیستید ، اما دعا کردن و هدایت شدن رو هنوز هم رد نمیکنم ... براتون دعا میکنم چنان که از اون موقع تا الان هم این کارو کردم .. ولی یکجوری بحث میکنید که در شان خودم نمیبینم ادامه بدم ( رک گفتم امیدوارم ناراحت نشید ).
موفق باشید
نمی دانم چرا هنوز نفهمیدیم که دعا صرفا برای این است که امیدوار شویم و البته یک امید واهی وگرنه من خودم هزاران دعا کردم ولی یکیش به جواب نرسیده است؟اگر قرار بود کسی بشنود شنیده بود اما تجربه کردم و دیدم نشد واین تجربه را دراختیارتان می گذارم. اون خونه ای رو که داریم درش رو می کوبیم خبری توش نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛
خبری هست؛ خبر عظیمی هم هست.
اگر کسی چیزی را نیابد که به این معنی نیست که نیست؛ شاید کسانی یافته باشند؛ حداکثر می توانید بفرمائید که شما نیافته اید یا اینکه تا بحال نیافته اید.
سلام دوست عزیزم ... اثبات تاثیر دعا خیلی راحته!
کتاب معجزه ذهن از دکتر مرتضی احمدی نش رو دانلود کنید!شما می تونید
کتاب صوتیش هم در دست رس هست و با یک سرچ ساده و سطحی پیدا میشه!
در اون کتاب به تاثیر علمی دعا مطابق با فیزیک کوانتوم و ضمیر ناخودآگاه پرداخته شده!
با مطالعه این کتاب متوجه میشید که چرا دعاهاتون مستجاب نمی شدن! پیشنهاد میدم این کتاب رو از دست ندید ...
همچنین امروز یه مستند توی یوتیوب دیدم که درمورد واکنش نشون دادن مولکول های آب نسبت به دعا بود!
prayer effect on water به مطالب عظیمی در این باره برسید! البته می تونید فارسی هم سرچ کنید ولی فکر کردم شاید به مطالب فارسی اعتماد نداشته باشید!می تونید با سرچ عبارت :
امیدوارم مفید بوده باشه ...
اشتباهی به مجلس رندان سر زده اید بزرگوار...
با سلام
من مدافع دعا نیستم. اشتباه نکنید. ولی با مخالفت بی دلیل با آن هم کسی راه به جایی نمیبرد. فکر میکنم هدف اکثریت دوستانی که در این مباحث شرکت میکنند یافتن حقیقت است. اگر به تاپیک دعا ؛ شرایط و موانع استجابت که خود من مدتها پیش باز کرده بودم مراجعه بفرمایید خواهید دید که نهایتا در مورد دعا به استدلال قانع کننده ای از سوی پاسخگوی محترم نرسیده ام. حالا هم بحث همان است. از منظر دینی باور به الله باور به دعا را در پی دارد و هر دوی این باور ها در قالب های تعریف شده دینی و فلسفی که از پیشینیان ما به ما رسیده، به ما بازگو میشود. در تمام موارد قدر مسلم این است که ما باید تابع استدلالات منطقی باشیم و آنچه را عقل ما تایید میکند بپذیریم و از اخساسات چه مثبت و چه منفی دوری جوییم. حال در این راه اگر آنطور که شما میفرمایید محاسبه نحوه دیگری دارد، باید آنرا بفرمایید. بگذارید در مورد آن بحث و گفتگو شود. هیچکدام ما عالم نیستیم. شاید این محاسبات بتواند برای کسی راهگشا باشد.
ممنون
سلام جناب چالشگر ...
بابته اینکه اینجوری بهتون جواب دادم عذر میخوام ...
ولی جواب سوال شما راحت نیست و احتیاج به مقدمات زیادی داره .
بزار برات یه مثال برنم . فرض کن شما یه پیچ داری و برتش دنبال یه مهره میگردی ....
اولین مغازه نداره .
میری سراغ دومین مغازه اونم نداره
و ....
بعد از یک ساعت گشتن ... و رابط جور کردن ... و به این و اون زنگ زدن و پول خرج کردن و تفکر و عقل بالاخره از یه جایی برای پیچت یه مهره گیر میاری ....
حال فرض کن ما یه ساختار dna ناقص داریم و این ساختار نیاز به الگویی خاص از تیمین و سیتوزین و گوانین و ادنین داره ... کافی هستش شما dnaمذکور را در درون محلولی خاص قرار بدی .... اتوماتیک برای ساختار ناقص شما ساختار مکمل بوجود میاد .
یعنی بدن اینکه سعی کرده باشی ...
فکری کرده باشی ...
عقلی به خرج داده باشی ...
فسفری سوزانده باشی ....
برای ساختار ناقصت مکمل پیدا کرده ای ...
با اینکه ظاهر این دو یک چیز هست ... اما باطنا با هم زمین تا آسمون فرق دارند .
پن اگر مهره ای رو ببینم که در درون پیچی هست تقریا میتونم بگم 100 درصد کسی مهره رو به اندازه اون درست کرده . کسی بر اساس اون خرید انجام داده و در نهایت کسی مهره را در پیچ پیچانده است .
ولی ساختاری بسیار پیچیده تر و سنگین تر ... مانند مکمل ساختار dna به صورت طبیعی و بدون وجود موجود با شعوری در طبیعت شکل میگیره ...
در اینده میخوام یه موضوع درست کنم با عنوان ....
چه کسی مساله من را حل کرد ...
و یک الگوریتم سخت رو بر اساسdna computerها حل کنم ...
و ثابت کنم بدوناینکه شعوری وجود داشته باشد ... ساختارهای منظم در جهت حل یک مساله بوجود می ایند .
[="Microsoft Sans Serif"]درود بی پایان بر دو دوست گرامی و دیرین:Gol:
مارینر;753184 نوشت: بت پرستا دعا میکنن، یک در میون (یا کمتر یا بیشتر) دعاشون مستجاب میشه. وقتی دعاشون مستجاب میشه، بت رو میپرستن که کمکشون کرده.
خداپرستا هم دعا میکنن و یک در میون دعاشون مستجاب میشه؛ وقتی ام مستجاب میشه، خداشون رو میپرستن که کمکشون کرده.
به نظر شما بت یا خدا اراده ای در انجام کارها دارن یا اینکه این کارها خود بخود انجام میشن؟
برخی ایمان دارن که خدا دعاشون رو برآورده کرده و ایمانی سخت به خدا دارن؛ برخی هم ایمان دارن که بت فلان دعاشون رو برآورده کرده و ایمان سختی به اون بت دارن.
چقد پرحرف بودم اون موقع ها:khaneh: و چقد روش نگرش من تو این دوسال دگرگون شده! اون زمان در پی عرفان اسلامی بودم و چقد امیدوار ...
درست یادمه؛ اون زمان یک سال پس از اعتکاف من بود که توی اون گفتار هم به «دیدن امام زمان» اشاره کردم.
بابت پرحرفی هام از شما پوزش میخوام :Gol:
سلام جناب نقی ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
همونجوری که من نوری رو دیدم و شیفتش شدم و به سمتش رفتم . زمانی هم بوده که تو یه خیابون زیر بارون تک و تنها بودم و زیر ضربه های سهمگین ادمها با تمام وجودم فریاد زدم خدا .... و جز انعکاس صدای خودم صدایی دیگر رو نشنیدم .
شاید خدا بخواد جبران کنه ... ولی اون آدم مرده ... اون ادم ایدیولوژی هاش عوض شده ...
بابت پست پر از مهرتون تشکر میکنم ... و نمیخوام اون همه امید دادن و ... به من رو یه جور وقت تلف کردن بدونین.
الان یکی از مهمترین قوانین زندگی من اینه که اگر نوری رو دیدم . تو دلم احساس شیرینی کردم به دنبال اون نور نرم ...
مانند هزاران حشره ... که مسیرشون رو گم میکنن و به نور یه چراغ و گرمای اون دل خوش میکنن ... من از سرمای تنم نمیترسم و دلم زو به دریا میزنم تا به اون چیزی که حقیقت داره برسم .
در ارتباط با اینکه اگر خدا به فرمی دیگر اثبات کرد چی ...
خاطرم هست که تقریبا چهار سال پیش یکی از قوانین من برای زندگی این بود که آرزو نداشته باشم ... چون آرزو باعث میشه التماسش کنم . پورتی برای نفوذ خدا !!!
باشه ...
من هیچ مشگلی ندارم اگر خدا یه جور دیگه خودش رو بهم ثابت کنه ...
ولی ... با پر کردن نیازهام ... نمیتونه این کار رو بکنه ...
با قلیان دادن احساستم نمیتونه این کار رو بکنه ....
اگر تنم با نماز خوندن گرم شد خودم رو حشره ای میبینم که کنار چراغ وایساده و داره خودش رو گرم میکنه
و ...
من به اون ارامشی که شما دارین و بدستش اوردین و گرم هستین دل خوش نمیکنم . زیر سرمای زمستون میزنم بیرون تا به حقیق
ت برسم ...
با خوابهای زیبای آبی رنگ دلم رو خوش نمیکنم
.
با صدای اذان از خواب بیدار شدن دلم رو خوش نمیکنم .
خوبی کسی رو تو دلم بخوام و ببینم طرف خوب شده ... بابتش دلم رو خوش نمیکنم
جناب نقی من واقعا شرمنده شما میشم که اینقدر وقت میزارین ... من هم ماننده شما ایدیولوژی هام بسته شده . خواستم این رو بگم که اینقدر خو تون رو اذیت نکنین و طومار بنویسین ... متشکر .
با عرض سلام
در هر دو مثالی که زدید یک مطلب مشترک وجود دارد و آن شیوه رسیدن به پاسخ است. در مورد پیچ شاید لازم نباشد شما مفازه های مختلف را جستجو کنید. کافی است مشخصات فنی پیچ را بدانید (سایز پیچ، متزیک یا امپریال بودن آن، جنس آن ....) و بعد مراجعه به سورسی که آن را دارد. دقیقا در مورد دی ان ای هم شما آن را درون محلولی خاص=سورس پیچ قرار میرهید و......
در مورد اول قطعا اگر پیچ را به قصابی ببرید مهره ای برای آن (به صورت سیستماتیک) پیدا نخواهید کرد کما اینکه اگر دی ان ای مورد نظر را هم درون هر محلولی فرار دهید ساختار مکمل را نخواهید یافت. در هر دو مورد این عبارات نادرست است:
نه مهره مورد نیاز شما و نه محلول خاص مورد نیاز، هیچکدام بدون فکر و تعقل بوجود نیامده اند. من برداشت دیگری از فرمایش شما نکردم. اگر منظور شما چیز دیگری است لطفا بیشتر توضیح بدهید. اگر هم منظورتان انتخاب طبیعی است که آن هم داستان خودش را دارد.
با تشکر
[="Franklin Gothic Medium"] Masood11;752868 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
مطمئن نیستم متوجه منظورتان از قوانین خودساختهی احتمال و سوء استفادهی از آن چیست؟ یا همینطور منظورتان از اینکه ۱۰۰ تا تاس را اگر هزاران بار بریزیم و ششهایش را جدا کنیم خیلی سریع همه شش میشوند یعنی چی؟ یا همینطور بحث هدف چه ارتباطی با توضیح دادن یک احتمال خیلی خیلی ناچیز دارد و اینکه چطور متوجه شدید که هدف چیست؟
آن مطلب مرتبط با فرگشت را به دلیلی برایتان نوشتم که سعی میکنم دقیق شرحش دهم:
شما یک آزمایش علمی ترتیب میدهید که نقش یک عامل را در آن بسنجید ... آیا روی تمام شرایط عوامل مؤثر در آزمایش کنترل کامل دارید که تمام آنها را ثابت نگاه دارید و تنها همین یک عامل مورد سؤالتان که دعا هست را به آزمایش اضافه کنید و نتیجهاش را بسنجید؟ ... طبیعی است که چنان کنترلی ندارید و حتی راهی هم برای شناخت تمام عوامل مؤثر بر نتیجهی آزمایش ندارید تا چه برسد به کنترل تمامی آنها ... یعنی باید خدا بود تا بشود چنان کنترلی داشت ... باید مدبّرالأمور بود ... جنابمسعود۱۱ بودن کافی نیست برای آنکه چنین آزمایشی کاملاً یک آزمایش علمی کنترل شده باشد ... حالا شما میگویید ما به اندازهی بضاعت خودمان آزمایش را سعی میکنیم دقیق و علمی باشد، شرایط را آنقدر محدود کننده میگیرم و دقت را آنقدر بالا میبرم که احتمال رخداد تصادفی آن خیلی خیلی کم بشود، تا آنجا که هیچ عقل سلیمی نتواند بپذیرد که چنان رخدادی با آن دقت و سازگاری با شرایطی که من برایش تعیین کردهام اتفاقی رخ داده باشد ...
به عبارت دیگر برای آنکه بتوانید این آزمایش را باریبههرجهت انجام دهید ناچار هستید که به عقل سلیم روی بیاورید و احتمالهای خیلی پایین را صرفنظر کرده و عملاً ناممکن اعلام نمایید ... مثلاً میگویید برای اطمینان بیشتر این آزمایش را ۱۰ بار انجام میدهم و دیگر اگر ۱۰ بار چنین و چنان شد باید بپذیرم ... ما هم میگوییم بله انتظار هر عاقلی این است که بپدیرید و ساده از کنارش رد نشوید ... اما بعد به خودتان رجوع میکنید و میبینید مدتهاست که دیگر نمیتوانید از دیدن این همه نظم پی به خدا ببرید چون همواره این احتمال آزارتان میدهد که شاید همهی اینها اتفاقی باشد ... شاید ۱۰ به توان ۵۰۰ بار مهبانگ رخ داده باشد و فقط همین یک بار اینقدر منظم شده باشد، چرا که هر احتمال کمی هم به هر حال احتمال دارد رخ بدهد ... بعد با خود میگویید پس این چه آزمایش علمی است که من ترتیبش دادهام وقتی نتایجش هر چه که باشد برایم خدا را اثبات نمیکند و باز باید در شک باقی بمانم؟
شاید بعد به خودتان بگویید که اگر انجام ندهد ولی مطمئن میشوم که وجود ندارد اگر از انجام شدنش نتوانم به وجود خدا برسم ... یعنی آزمایش شما دیگر یک آزمایش علمی برای اثبات یا عدم اثبات وجود خدا (عدم اثبات وجود و نه اثبات عدم وجود) نیست و آزمایشی است برای اثبات یا عدم اثبات وجود نداشتن خدا ... این آزمایش در این صورت درست خواهد بود و این گزارهی شما درست خواهد بود به شرط آنکه حالا خود ساز و کار آزمایشتان برای کاربردی که مدّ نظرتان هست معتبر باشد ...[INDENT=2]
- مثلاً اینکه آیا خدای ادیان که میخواهید وجود او را از طریق پاسخگوییاش بسنجید هیچ ضمانتی داده است که برای اینکه یک وقت فراموش نشود و کنارش نگذارند پاسخگو باشد؟ ...
- یا آیا اصلاً هر دعایی را که حاوی خواستهای باشد میپذیرد؟ اگر هر دعایی که نتیجهاش برای هدایت بندگان مفید باشد آیا برای آزمایش شما که چنین رویکردی را در پیش نگرفته هم چنان خواهد کرد؟ ...
[/INDENT]
درک فعلی حقیر این است که پاسخ هر دوی این سؤالها منفی باشد:
[سورهی غافر] وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ ﴿٤٩﴾ قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۚ قَالُوا فَادْعُوا ۗ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿٥٠﴾ إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ ﴿٥١﴾ يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ ۖ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ﴿٥٢﴾
خداوند محدود به زمان نیست و اسماء و صفات خدا هم محدود به زمان و مکان نیست ... چه میشود که خدای غفار که هر گناهی را میبخشد اگر توبه کنیم در قیامت معذرت ظالمین را نمیپذیرد؟ چه میشود که به کافران میگویند خودتان به درگاه خدا دعا کنید ولی دعای کافران جز در گمراهی نیست؟
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا ... [دعای کمیل]
گاهی دعا حبس میشود و از خود شخص بالاتر نمیرود که به خدا برسد ... چرا که ارتباط دعاکننده با خدا قطع شده است ...
حالا فکر کنید کسی بخواهد دعایی را بیازماید که اگر برآورده شود وجود خدا را به او ثابت نکرده و فقط اثبات کرده که خدا ممکن است وجود داشته باشد یا دعا ممکن است اثر داشته باشد و ممکن هم هست که نعوذبالله نه خدا وجود داشته باشد و نه دعا اثر داشته باشد ... جهنمیان اگر دعایشان گم میشود و به خدا نمیرسد بخاطر این است که ایشان در غفلت از خدا جاودانه میشوند و فقط به فکر خودشان و چطور تحمل کردن دردها و رنجهایشان هست ... میدانند که خدا هست ولی باور ندارند ... میدانند که خدا غافر است ولی باورشان نمیشود که مغفرت خدا شامل حال ایشان هم بشود، ایشان از رحمت خدایشان مأیوس هستند و البته جز کافران کسی از رحمت خدا مأیوس نیست «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» ... آنقدر سرگرم بدبختیهایشان میشوند که دیگر وقتی برای فکر کردن به خدا ندارند و اگر هم دعایی به زبان بیاورند در جهت همان نجات خودشان هست و لقلقهی زبانشان است، مثل کسی که در رانندگی مدام به ماشینهای جلویی و بقلی میگوید برو کنار و تند برو و گاهی هم ناسزا میگوید با آنکه میداند آنها هیچ کدام هیچ یک از حرفهای او را نمیشنوند، او فقط دارد آرزویش را بلندبلند بیان میکند و با خودش کلنجار میرود ...
اگر پاسخ حقیر با درک فعلیام درست باشد اگر خداوند جواب شما را نداد هم دیگر نمیتوانید محکم نتیجه بگیرید که پس خدا وجود ندارد ... با این ترتیب آزمایش شما از هر طرف که نگاهش کنید شکست میخورد و هیچ نتیجهی خاصی نمیتواند به شما بدهد ... مگر آنکه ... مگر آنکه دست از متههایی که روی خشخاش گذاشتهاید که شما را به انکار بدیهیات کشانده است بردارید ... احتمالهایی که هر عقل سلیمی رخداد آنها را رد میکند را رد کنید ... این کار شما را از اعتقاداتی مانند فرگشت هم به اعتقاداتی از جنس طرح هوشمند میرساند ... جهان با این نظم نمیتواند بدون مدبّر باشد ... ده به توان میلیاردها مهبانگ را فرض کنیم که وجود دارد ولی در عوض خدایی را فرض نکنیم با آنکه به هر حال به وجود خدا برای به وجود آوردن محتوی جهانها نیاز هست خردمندانه نیست ...
مطمئن نیستم که شناخت حقیر از شما چه تأثیری در علمی بودن یا نبودن این آزمایش میگذارد و باز مطمئن نیستم شما خودتان چقدر خودشناسی داشته باشید ... اما واضح است که اگر از ابتدا بدون تحلیل نتایج ممکن و متفاوت یک آزمایش آن آزمایش را طراحی نمایید هیچ تضمینی نیست که آن آزمایش در آخر نتیجهی قابل اعتنایی را به شما بدهد و اینکه اگر چنان نتیجهای داد فلان نتیجهی دیگر را میتوان از آن گرفت یک ادعاست که به زعم حقیر به نقص در طراحی آزمایش برمیگردد و واقعاً نتیجهی این آزمایش برای شما نمیتواند باشد ...
باز هم هر طور که خودتان مایل هستید ...
اگر دوست دارید بروید نزد علمای سرشناسی که در شهرهای متفاوت هستند و از ایشان بخواهید که دعا کنند تا آنچه خواستید را خداوند برایتان برآورده کند و یا اصلاً خودتان دعا کنید ... نیازی به مشورت کردن با امثال ما نیست ... به فرض حقیر ادعا کنم که مستجابالدعوه هستم، بعد دعا کنم و شما ببینید که نشد، از کجا میدانید که حقیر راست گفته باشم که مستجابالدعوه هستم و اشکال از دعا باشد؟
راستی اگر تصمیم گرفتید تجدید نظری در برخورد خود با احتمالاتی که به سمت صفر میل میکنند داشته باشید برای آنکه مطمئن شوید نیتتان درست است از ابتدا با خودتان نیت کنید که اگر این پول را خدا به شما رساند به شکرانهی اینکه هدایتتان کرده تمام آن را صدقه خواهید داد ... یا چیزی شبیه به آن ... خیلی پیش میآید که انسان بگوید نیتم فلان است ولی بعد خودش بفهمد که این دروغ نفسش بوده است و توجیه او نه اینکه واقعاً چنان نیتی داشته باشد ...
یا علی علیهالسلام
[="Franklin Gothic Medium"] Masood11;753220 نوشت:
بسم الله
سلام
تا هدف چه باشد که بعد بگوییم موفقیت چگونه باید تعریف شود و آیا هر چه در جهان رخ داده موفق در راستای آن هدف بوده است یا خیر ... اگر شما به دنبال این هستید که بگویید خدا میخواهد همه را هدایت کند ولی همه هدایت نشدند پس خدا نعوذبالله شکست خورده و خدایی که شکست بخورد هم که وجود ندارد پس اصلاً خدایی وجود ندارد، یا اگر دنبال این هستید که بگویید خدا میخواهد مدام جهان را بهتر و کاملتر کند و مدام بر گونههای جانوری آن بیفزاید و سیستمهای بدنی آنها را پیچیدهتر و متکاملتر کند ولی چنین الگویی در پیدایش گونههای جانوری دیده نشده است و به عکس بیشتر گونهها منقرض شدهاند و در نتیجه نعوذبالله خدا در هدفش شکست خورده و چنین خدایی نمیتواند وجود داشته باشد، در تمامی این موارد و احتمالاً موارد مشابه آن جایی که در محاسباتتان اشتباه کردهاید همان شناسایی هدف برای خداوند تبارک و تعالی است ... چنانکه خودش هم فرموده است:
وَ مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ... [الأنعام، ۳۸]
-و هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی امتهایی مانند شما هستند ...
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَ لَا يَسْتَقْدِمُونَ [الأعراف، ۳۴]
و هر گروهى را مدتى است. پس چون مدتشان به سر آيد نه ساعتى درنگ توانند كرد و نه پيشى گيرند.
إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ [فاطر، ۱۶]
اگر خواهد، شما را ببرد و آفريدهاى نو بيارد.
منظورتان را اگر صریحتر بفرمایید راحتتر جواب میدهم ولی تا جایی که حقیر دیدم مخالفان اسلام از مبحث احتمالات کمتر اطلاع دارند، در واقع اطلاع دارند ولی خود را میفریبند، مثل وقتی که میگویند از ندانستن و از رندوم بودن میتوان دانستن و دانایی بیرون کشید، وقتی که گمان میکنند از جهل خود تولید دانایی کردهاند، از ظلمت نور پدید آوردهاند، از عدم وجود بیرون کشیدهاند، حال آنکه دروغ میگویند ... در این مورد با هم صحبتی داشتیم اگر بخاطر بیاورید ... بله وقتی یک تاس را میاندازند فرض را بر این میگذارند که کاملاً نسبت به نتیجهی آن جهل داشته باشند و احتمال رخداد هر عددی بین ۱ تا ۶ را مساوی و برابر ۱/۶ میگیرند، این یعنی جهل، قبول، بعد تعداد دفعات انداختن تاس را زیاد میکنند و میبینند که احتمال رخداد اعداد بین ۱ تا ۶n به سمت یک توزیع گؤسی (نرمال) میل میکند، پس میگویند که ما از جهل خود تولید یک علم کردهایم ... حال آنکه دروغ است ... همینکه احتمال رخداد اعداد کمتر از ۱ و بیشتر از ۶ و هر عددی بین اعداد ۱ تا ۶ را صفر گذاشتهاند و در واقع مسأله را مدل کردهاند این مدلسازی بر اساس علم به شرایط آزمایش انداختن تاس انجام گرفته است و هر علمی هم که از نتایج بحث گرفته شود بر اساس همین دانایی ابتدایی بوده است، از ندانستن دانایی بیرون نکشیدهاند بلکه از یک دانایی دانایی دیگری را بیرون کشیدهاند ... مگرنه رندوم محض بودن هیچ اطلاعاتی درش نیست و با آن هیچ چیزی ایجاد نمیشود ... خلقت آسمانها و زمین را نمیتوان بر اتفاق حمل کرد و گفت ما معتقد به علم احتمالات هستیم، فرگشت را نمیتوان بدون مدبر در نظر گرفت و گفت در علم احتمالات از رندوم بودن هم میتوان نظم ایجاد کرد ... نظم از نظم پدید میآید و نه از رندوم بودن ... بماند که چیزی که حقیقتاً رندوم باشد نداریم و اگر داشته باشیم راهی برای فهم رندوم بودن آن نداریم و همواره ناچار هستیم از در نظر گرفتن این احتمال که شاید این پدیدهی ظاهراً رندوم علتی داشته باشد که ما از آن بیخبر هستیم ... مسلمین از علم احتمالات سوء استفادهای نکردهاند اگرچه شاید برخی از ایشان صورت مسأله را بد تعریف کرده باشند یا برای مقصد درست خود به طرز اشتباهی از وسایلشان استفاده کرده باشند ... اجازه ندهید که علم که باید مسیرتان را روشن کند خودش حجاب تاریک مقابلتان گردد :Gol:
یا علی علیهالسلام
[=Franklin Gothic Medium] مارینر;753221 نوشت:
بسم الله
سلام سرکار مارینر
با توجه به اینکه بزرگوارانی این آزمایش را طراحی کردهاند که به راحتی احتمالات خیلی ناچیز را هم مهم میدانند و میگویند کل این نظم در عالم اتفاقاً ناشی از رخداد همان احتمالات ناچیز است بنابراین اگر نحوهی محاسبات را که میفرمایید طور دیگری است توضیح دهید از بحث اصلی هم دور نمیشویم ...
آنچه در بالا نوشتهاید تا قبل از دو خطّ آخرش خیلی جالب بود (جزئیات محساباتتان را چک نکرده چون اگر ده تا صفر هم کم و زیاد گذاشته باشید چندان اهمیتی ندارد)، بعد یکهو یک گزارهای را اضافه کردید که محال است این همه دانشمند و فیزیکدان و کافر مغلوب هوای نفسشان شده باشند، در نتیجه واضح و مبرهن است که اساس صحبت چیز دیگری است ... ولی ما هم به محال بودن آن گزارهای که شما محال دانستهاید اعتراض داریم، لطفاً اثبات کنید که اینطور نیست و ایشان مغلوب هوای نفس خود یا مرعوب مخالفت با جریان فکری غالب نشدهاند ...
یا علی علیهالسلام
[=Franklin Gothic Medium]پسنامه: متوجه شدم جناب چالشگر هم این سؤال را از شما پرسیدند و شما هم جواب ایشان را دادید و ایشان هم جواب شما را دادهاند (پست ۱۲۰) ...
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .
اجازه بدین مثال اصلی که میخوام برنم رو کاملا آماده کنم بعدش بزارمش در درون سایت . مثال هستش که اگر سوپر کامپیوترهای امروزی بخوان حلش کنند حداقل به یک ماه وقت نیاز دارند تا حلش کنند اما همین مساله در فضایی دیگر در کمتر از یک روز حل میشه . بدون اینکه شعور یا پردازنده ای پشت قضیه باشه . و بر این اساس هستش که من ادعا میکنم انسان به صرف انسان بودنش و محدوده دیدش فکر میکنه مسیره بوجود امدن یک موجود هوشیار مثلا یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل هست . در حالیکه احتمال وجود چنین موجودی در فضاها و ابعادی دیگر میتونه خیلی کمتر از این باشه .
و اما یه مثال که کمی ما رو به بحث نزدیک کنه ...
فرض کن موجود هوشمندی از ترکیب 37 تریلون گلوله بوجود میاد که این 37 تریلون گلوله باید دقیقا از بزگ به گوچک پشت در پشت هم قرار بگیرند .
در نقطه ای از جهان این اتفاق میوفت5 و این موجود هدشمند بوجود میاد ...
بعدش ... اون موجود هوشمند درس آمار و احتمال رو پاس میکنه و با خودش میگه احتمال اینکه من بر اساس تصادف بوجود اومده باشم یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل هست . پس محال هست من براساس تصادف بوجود اومده باشم . و عابد و زاهد و سالک میشه .
در همین لحظه سکانس دوربین عقب میره و مشخص میشه این موجود در فضای یک سانتریفیوژ داره زندگی میکنه ...( فضایی که با سرعت بسیار بالایی داره حول محور خودش میچرخه )
در درون یک سانتریفیوژ اجرام متناسب با جرمی که دارند منظم میشوند ... و علت منظم شدن ان 37 تریلون سلول ایشان همان سانتریفیوژ بوده ...
حال بیایم و احتمال بوجود اومدن یک سانتریفیوژ را محاسبه کنیم ...
دو جرم در فضایی با این عظمت با سرعتی خاص به هم نزدیک بشن و تشکیل یک سانتریفیوژ بدن ... اتفاقی که داره هر روزه در طبیعت اتفاق میوقته .
بنابراین ...
ناظری هوشمند که در درون چنین دنیایی زندگی میکنه احتمال وجود خودش رو یک بخش بر 37 تریلون فاکتوریل محاسبه میکنه
و ناطری که از بیرون داره به این سانتریفیوژ نگاه میکنه احتمال بوجود اومدن این موجود رو 1 میبینه .
[=Franklin Gothic Medium] مارینر;753880 نوشت:
بسم الله
سلام، ان شاء الله که شما هم خوب و خوش و سلامت باشید
ان شاء الله منتظر این مثالتان هستیم و حقیر با یقین میگویم که نمیتوانید از غیر نظم تولید نظم و از غیر اطلاعات تولید اطلاعات کنید :ok:
[=Franklin Gothic Medium]هر مسألهای را میتوان سادهتر یا سختتر کرد، این خیلی طبیعیه، خیلی از معادلات دیفرانسیل شاید در فضای اوقلیدوسی حلشان ساده نباشد، آنها را به فضاهای دیگری میبرند که با این کار شکل معادلات دیفرانسیل سادهتر میشود و راحتتر حل میگردد، یا اصلاً چرا راه دور برویم، تبدیل لاپلاس و فوریه مگر غیر همین کار را میکنند؟ یک پل میزنند بین فضای فیزیکی و فضای لاپلاس یا فضای فرکانسی و معادلات را میبرند آنطرف پل و راحت حلش میکنند و بعد از یک پل دیگر برش میگردانند به فضای فیزیکی ... آن پلها هم هر دو از جنس یک انتگرالگیری معین هستند که متغیرهای مستقل یک فضا را به کل حذف میکند تا با تغییر متغیر مستقل عملاً وارد در فضایی دیگر شویم، چه با حذف متغیرهای فیزیکی برای رفتن به فضای لاپلاس یا فضای فرکانسها و چه با حذف متغیر لاپلاس یا فرکانس برای رفتن به فضای فیزیکی ... اینها طبیعی است ... هر مسألهای یک سری راه سادهتر و مستقیمتر دارد و یک سری هم راه پیچیدهتر ... شما میتوانید قاشق غذا را مستقیم بگذارید در دهانتان و میتوانید هم اول دو دور آن را دور سرتان بچرخانید و بعد بگذارید در دهانتان ... موضوع سر این نیست، موضوع سر این است که به هر حال این سادهسازی مسأله از حدّی بیشتر که نمیشود ... یعنی هر مسألهای تا حدّی ساده میشود که ذاتی آن باشد، مثلاً مسائلی که تقارن استوانهای دارند را طبیعیتر است که در مختصات استوانهای حل کنید، همین، نه بیشتر، دیگر جادوگری که نمیشود، ناگهان مسأله تبدیل به یک مسألهی خیلی خیلی ساده و بدیهی که نمیشود ... با این مقدمات حالا ابتدا یک کلاس همارزی تعریف میکنیم برای تمام راه حلهایی که یک مسأله را حل کرده و یک پاسخ مشخص میدهند، اندازهی سختی این کلاس همارزی را هم تعریف میکنیم که به اندازهی سادهترین راه از این راهحلها باشد ... بنابراین هر مسأله الآن فقط یک راه حل دارد (خود آن راه حل یک کلاس از راه حلهاست که شاید مشتمل بر چند هزار یا اصلاً بیشمار راه حل جور و واجور باشد) با یک درجهی خاص از سختی که ذاتی آن مسأله است ... یعنی اگر مسأله از هر راه حل دیگری حل شود سختی که به حل اضافه شده است بخاطر ذات خود مسأله نیست بلکه بخاطر انتخاب نامناسب روش حل توسط کسی است که دارد مسأله را حل میکند ... پس شما باید برای هر مسألهای سادهترین راه حلها را در نظر گرفته و نشان دهید که همان یک راه حل هم حتماً یک راه حل بدیهی یا نزدیک به بدیهی است که احتمال رخداد تصادفی آن قابل توجه باشد ... آیا میتوانید چنین چیزی را اثبات کنید؟
جالب است که خود ریاضیدانها وقتی میخواهند انتخاب یک راه حل را بهترین راه حل مسأله معرفی کنند از اصطلاح راه حل طبیعی مسأله استفاده میکنند (Natural Choice) ... کلاً در علم امروزی طبیعت را بهینه میشناسند و مثلاً تلاش زیادی میکنند که مثلاً در بیومکانیک از طبیعت ایدههای مهندسی بگیرند ... یعنی شما با یک نظم معمولی هم سر و کار ندارید، بلکه با نظمی سر و کار دارید که خودش بهینه است ... اگر این بهینه بودن رخدادهای طبیعی را لحاظ کنید و بعد ۲۰۰ سال رشد تکنولوژی بشری را بگذارید کنارش که چه عواقب زیستمحیطی به همراه داشته است شاید بهتر بتوانید به عظمت خلقت خدا پی ببرید ... «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ[=Franklin Gothic Medium]»
حالا تا آن مثالتان را بیاورید به مثالی که در این پست دیگر زدید بپردازیم:[INDENT=2]
[/INDENT]
چه کسی گفته است که در یک سانتریفیوژ که نیروی گریز از مرکز داریم ذرات به ترتیب وزن پشت سر هم چیده میشوند؟ تمامی ذرات شتاب جانب مرکز و در نتیجه نیروی گریز از مرکز را تجربه میکنند و هر کدام متناسب با جرمش شتابی گرفته و به صورت شعاعی به سمت بیرون از سانتریفیوژ پرتاب میشود ... جایی نمیایستند تا چه برسد به اینکه پشت سر هم بایستند ... جایی نمیایستند مگر آنکه حرکت آنها را به صورتی مهار نمایید، اگر این کار را کردید هم باز دلیلی ندارد که پشت سر هم و به ترتیب بایستند، هر کدام از بقل دیگری سر میخورد و میرود در دروترین محل از مرکز سانتریفیوژ میایستد، یعنی همه در یک شعاع که بزرگترین شعاع سانتریفیوژ هست متوقف میشوند، برخی از ایشان شاید به هم چسبیده باشند و برخی هم با فاصله از هم باشند، اگر مهار آنها را طوری قرار دادید که آنها مجبور شوند پشت سر هم بایستند بسته به اینکه این مهار را چطور فراهم کرده باشید جوابها متفاوت خواهد شد، مثلاً باید آنها را تماماً در یک شیار یک بعدی در جهت شعاع بگذارید که تنها در همان شیار بتوانند حرکت شعاعی داشته باشند، ولی در این صورت اگر حرکتشان خطی باشد ترتیبشان همان ترتیبی خواهد بود که شما از ابتدا برایشان وضع کرده بودید، اگر شیار مورد نظر صفحهای باشد این امکان هست که گلولهها روی هم سر بخورند و جایشان با هم عوض شود، ولی همانطور که میتوانند از روی سر یکدیگر رد شوند به همان صورت هم دیگر لزومی ندارد که پشت سر هم بایستند و باز در آن صفحه نظم میگیرند و نظم مورد نظر شما را نمیدهند ... بنابراین فکر کنم تنها راهی که دارید این است که به مکانیزمهای هوشمندانهای روی بیاورید که در سانتریفیوژهای صنعتی برای جدا کردن اجرام سبک و سنگین از هم انجام میدهند و البته خطای آن را هم باید ملاحظه نمایید و کار غربالگری را در چند مرحله انجام دهید تا دقت مورد نظرتان کسب شود ....
چندان هم ساده نبود ... بود؟ احتمال اینکه زنجیرهای ۳۷ تریلیون گلولهای داشته باشید که همه جا دقیقاً نظم مورد نظر شما رعایت شده باشد چقدر است؟ واقعاً احتمال رخدادش ۱ است همانطور که ادعا فرمودید؟
از طرف دیگر ساخت چنان سانتریفیوژی هم به همان سادگی که شما میفرمایید ممکن است؟ البته راستش را بخواهید اصلاً نفهمیدم چطور با دو جرم که به سمت هم میآیند توانستید یک سانتریفیوژ بسازید ... اگر صلاح میدانید بیشتر توضیح دهید مگرنه شاید دوستان بهتر بتوانند روی آن بحث نمایند، حقیر درست متوجه فرمایشتان نشدم
یا علی علیهالسلام
سلام
کی گفت اسلام!؟ اتفاقا 90 درصد این مغالطه ها از مسیحیا نشات میگیره!!
ببینید، از ندونستن، دونستن بیرون کشیدن رو غیرمنطقی میدونید ولی از غیر ماده(خدا)، ماده بیرون اومدن رو منطقی میدونید!؟؟
در واقع هزاران بار اولی دیده شده ولی دومی!!؟
فرگشت مدبر داره! کی گفته نداره!؟ ولی این مدبر طبیعته! هدف داره، ولی آیا همیشه به هدفش میرسه!؟ نه! چون عواملش هدف رو نمیشناسن و راندومن!
سلام علیکم
ببینید
شما به دنبال نتیجه ای هستید که
این راه توان کشف اون نتیجه رو نداره
به عبارتی این شرایط با همه قیود و مولفه هایی که برای دقیق بودن آزمایش به کار می گیرید, نمی تونه یک خروجی قطعی و یقینی رو به ما بده
چون اصلا مقوله دعا و استجابت دعا امری نیست که قابل پیش بینی باشه
یعنی بشه در یک چهار چوبی گنجاند و یک نتیجه کلی گرفت
حرف آخرم به شما اینه
خدا بارزترین و ظاهر ترین حقیقت هستی هست
منتهی اگر ی لحظه به دل مون وقت بدیم و با هجمه تلقینات ذهنی اونو به این ور و اون ور نکشونیم
سلام علیکم
به نظرم کار داره به جاهای باریک می کشه
نه از این جهت که پاسخ رونش نباشه یا سوال مبهم باشه
بلکه از این جهت که مقیاسی که آقایان طراح سوال گرفتن و با آن مسائل خاص اعتقادی رو دارند بررسی می کنند
اصلا کشش و توان حل و درک این مسائل رو نداره
اصلا این روش غلط هست
شما بخوای تو شرایط و فضای علمی مسائلی که جنس و نوع شون در این فضا نمی گنچه رو تحلیل کنی
خوب صد در صد خروجی ای که میگیری غلط خواهد بود
نه اینکه خروجی نمی ده
چرا ولی اصلا قابل اتکا و پذیرش نیستند
سلام
اگه چیزی تاثیر مادی داشته باشه، با ابزار مادی هم میشه بهش رسید! فقط در صورتی که غیرمادی باشه، مطلب شما درسته!
سلام و عرض ادب
شمایی که اینقدر استاد بنده استاد بنده میکنید و حاظر نیستید اسمش رو بگید با صورت مستند اطلاعاتی رو در اختیار کاربران قرار بدید.
خودتون تونستید با آموخته هایی که از این استادتون به دست آوردید دعا کنید و مستجاب بشه ؟
از استادتون خیالی شما زیاد شنیدیم بهتره یکمی از خیالات خارج بشید...
ارادتمند...
سلام
دعای من یه نمونه ست! هر ذهن میتونه هزاران دعای بسته تر و بهتر از این طرح کنه و در آخر حداقلش یکیشون بی نقص میشه!
نمیدونم شما چقدر با علوم طبیعی آشنا هستید ولی اگه بخوام خلاصه و ساده بگم، طبیعت تنبله!! یعنی لقمه رو دور سرش نمیچرخونه! همیشه از ساده ترین راه میره و ساده ترین راهم کمترین احتمالو داره!!
کی گفته هدفش هدایت نیست!!؟
خیلیها کسایی که درباره خدا یا مذهب سوالی میپرسنو هیولاهای خونخوار و بی منطقی تصور میکنن که تنها هدفش نابود کردن همه ست!! قبلا که حقوق بشر و... نبود و دست واسه اعدامشونم بازتر بود و بعدم خوشحال که دینشون حفظ شده!! واقعا چرا!!؟
تا حالا 90 درصد جوابایی که برای 90درصد سوالام گرفتم این بوده که تو هدف دیگه داری و ...!! هدف من فقط دونستنه! نه هیولای خونخوارم و نه چیز دیگه! با بشریتم دشمنی ندارم! فقط میخوام بدونم!!
(مخاطب این قسمت سبز فقط شما نیستید!)
اگه نتیجه نداد میتونیم نتیجه بگیریم که دعا هم مثل تلاش 50 50ست و تلاش که آشکارتره بهتره!(چون پیشرفت و... قابل دیدنه!)
تاثیرش اینه که نمیتونید دستی تو نتیجه داشته باشید!
جواب فقط یه چیزه: تجربه! وقتی تعداد زیادی بگن فرد ایکس برام دعا کرد و گرفت، و برای من دعا کرد و نگرفت، ننیجه میگیرم که دعا فقط با باور داشتن بهش کار میکنه که اونم مختص دعا نیست و اگه به یه سنگم اعتقاد داشته باشی، کمکت میکنه!!
[="Franklin Gothic Medium"] Masood11;754206 نوشت:
Masood11;754206 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
اگر دنبال کرده باشید حقیر با بزرگوارانی که از مجردات ماده را بیرون میکشند مخالفت کرده و دارم میکنم، اگر در مورد خدا خودم هم حرف ایشان را میزنم و خدا را غیرمادی میدانم به یک دلیل ساده است، اینکه خدا موجودی نامعقول است و اثرگذاریهایش هم لزومی ندارد که از عقل تبعیت نماید، ولی چون فرض کردهام که جز خدا همه چیز قابل تعقل و درک باشد در نتیجه بجز خدا در مورد هر موجود دیگری آن بحث را معتبر میدانم ...
مدبر بودن یک پیشفرض باشعور بودن را در خود دارد، اگر طبیعت را یک موجود باشعور میدانید حرفی نیست (این «حرفی نیست» را امام صادق علیهالسلام در توحید مفضل در مورد دهریمسلکها بیان کردهاند، به این معنا که ایشان هم اگر چنین گفتند قائل به خدا هستند و فقط اسمش را گذاشتهاند طبیعت) ولی تا جایی که خاطرم هست نمیدانید ... بماند که هدف طبیعت از فرگشت را هم شما حدس زدهاید و اثباتی برای آن ندارید ...
نمیخواهم زیاد از بحث دور شوم، ولی تا وقتی که یکی از این دو کار را نکنید آزمایشتان یک آزمایش علمی نیست (به این معنا که نمیتوانید نتیجهی قابل اعتمادی از آن استخراج کنید):[INDENT=2]
۱. آزمایشی طراحی کنید که کمترین احتمال خلافی در پذیرش یا رد شدن گزارهای که دارید محکش میزنید نرود
۲. احتمالهای از حدّی کمتر را که اصطلاحاً عقل سلیم رویش حساب نمیکند را کنار بگذارید (بحث فرگشت و پذیرش خدا از طریق برهان نظم هم در همین زمینه مطرح شد)
[/INDENT]
شما کار سومی را هم سراغ دارید که با رعایت آن آزمایشتان علمی بشود؟ :Gol:
یا علی علیهالسلام
مسعود جان
باور کن توی اون کتابی که بهت معرفی کردم پاسخ سوالتو میگیری
ولی از اونجایی که ما ایرانیا خیلی تنبلیم! ( لغت بهتری سراغ داشتم! )
من خلاصه کتاب رو بهت میگم ولی واسه اطلاعات بیشتر خودت دیگه باید بری دنبال همون کتابی که گفتم و دانلودش کنی ...
چیزایی که دارم میگم خیلی مختصر و اجمالی هستن ... اگه سوالی پیش بیاد دوستان خودتون برید دنبالش ...
خدا اموات گوگلو بیامرزه ...
=============================================================================
ذهن انسان ساخته شده از دو بخشه: " ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه "
ضمیر خود آگاه:
این منبع تفکر و اندیشه و اختیار هست و بس
ضمیر ناخودآگاه:
این منبع قدرت هست! خیلیا میگن این همون روح خدادی انسان هست ( سر این موضوع اختلاف نظر هست پس بیخیال واردش نشیم! )
ضمیر ناخودآگاه با اینکه خیلی وقته کشف شده اما همچنان بسیار ناشناختس!
حالا این چه ربطی به تاپیک داره؟؟؟
ببین عزیزم یکی از کار هایی که ضمیر ناخودآگاه انجام میده ساختن زندگی تک تک ماست!
تک تک اتفاقای زندگیمون رو اون میسازه! شاید باورت نشه ولی دقیقا همین طوره!
چه طور این کارو میکنه؟؟؟
با باور هایی که درونش ذخیره میکنی!
ضمیر ناخودآگاه در هر لحظه به جهان فرکانس میفرسته!
و جهان این فرکانس هارو تبدیل به اتفاقات و شرایط و ... میکنه و اونارو وارد زندگیت میکنه!
و باور های تو فرکانس های ارسالیتو میسازن!
یادمه قران هم به این موضوع اشاره کرده بود و گفته بود : " چیزایی که توی زندگیتون اتفاق میفتن به واسطه ی چیزهایی هست که پیشاپیش می فرستید "
یه همچین چیزایی بود
اصلا باور چیه؟؟؟
باور یک فکریه که زیاد تکرار میشه!
نسبت به خداوند چه باوری داری؟؟؟؟
باور داری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ آره حق با توعه!
باور نداری که خدا کمکت میکنه؟؟؟ بازم حق با توعه!
باور داری خدا آرزوتو برآورده میکنه؟؟؟ پس مطمئن باش آرزوت برآورده میشه!
خودم تاحالا نشده چیزی رو از خدا بخوام و خدا اونو بهم نده! به خدا راست میگم!
من یه مثال برات میزنم!
قبل از آوریل 1954 علم به این نتیجه رسیده بود که فیزیک بدن انسان طوریه که نمی تونه 1 مایل رو زیر 4 دقیقه بدوه! و هر بار دونده های حرفه ای تلاش میکردن که این کارو بکنن شکست می خوردن! و دیگه همه باور کرده بودن که این غیر ممکن هست! ولی سال ها گذشت و شخصی بنام راجر بنستر در یکی از مسابقاتش خیلی اتفاقی تونست 1 مایل رو زیر چهار دقیقه بدوه! و از اون موقع تا حالا 20000 نفر تونستن این کارو تکرار کنن و این دیگه یه چیز عادی شده! حتی بچه مدرسه ای ها هم میتونن دیگه این کارو کنن! حالا سوالی که پیش میاد اینه!!! چه چیزی تغییر کرد؟؟؟؟ آیا چیزی به غیر از باور تغییر کرد؟؟؟ چون بنستر تونست چنین کاری کنه همه باور کردن که میشه این کارو کرد!
فکر میکنی اینایی که میرن حرم امام رضا و شفا میگیرن چه طور شفا میگیرن؟؟؟
اینا به خاطر باور بسیار عمیقی که اون لحظه دارن شفا میگیرن! ( البته رسیدن به اون باور رو مدیون امام رضا و شرایط جوی حرم هستیم! )
باور نمی کنی؟؟
باور کن!
جناب سین بابته پاسختون ممنون ..
ببخشید باز هم سرم شلوخ شده ... و دوست داشتم در این مورد حسابی باهاتون صحبت کنم ...
من اگر از سره کار بیام خونه و ببینم یه دیگ قرمه سبزی رو گاز هست ... با خودم میگم صد در صد کسی این قرمه سبزی رو درست کرده ... چون مسیره درست کردن قرمه سبزی رو میدونم و میدونم که شخص باید از مسیرش حرکت کن5 تا بتونه قرمه سبزی درست کنه .
ولی مسیر ساخت این دنیا رو نمیدونم . هر چقدر هم که از دیده من پیچیده باشه ... حتی اگر من با عقلم نتونم مثلش رو درست کنم نمیتونم برای ناظم داشتن یا نداشتن اون تصمیم بگیرم .
شما ثابت کنین درست کردن جهان و نظم بخشیدن به اون مانند درست کردن قرمه سبزی میمونه ... شما ثابت کنین ساخته شدن دنیا مثله نظم بخشیدن به اجزای یک ماشین هست ....بعدش برهان نظم بزنین .
من نمیدونم ساخت دنیا چجوری بوده ... بنابراین نمیتونم براش تصمیم بگیرم .
من دنیا رو میبینم تنها گیج میشم ...
فکر هم نمیکنم کسی اومده باشه 37 تریلون سلول رو منظم کرده که من بوجود اومدم .
اگر میفهمیدم که چجوری ساخته شدم میتونستم تصمیم بگیرم خالقی داشتم یا نه ...
ثانیا ... چرا موضوع بحث رو اوردین در ارتباط با برهان نظم ...
برهان نظم اگر هم درست باشه خیلی خیلی راه باید طی کنه تا برسه به اعتقادات شما ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود،
لطفاً اثبات کنید که وجود دارد چنان دعایی که بینقص باشد ...
در ضمن اینکه تا شما آن دعا را در دست نداشته باشید نمیتوانید خودتان دست به آزمایش بزنید، میخواهید حدس بزنید که اگر به آن دعا دسترسی داشتیم چه نتیجهای میشد از آزمایش آن گرفت؟
حالا چون اصل حمار میگوید که خر روی خط مستقیم به سمت هویج میرود شما نتیجه گرفتید که خر تنبل است؟ چرا نتیجه نگرفتید که خردمند است که وقتی میشود از راه نزدیکتر به هویج رسید راه خودش را دور نمیکند؟ طبیعت را یک نفر میگوید هوشمند و خردمندانه و حکیمانه است و یک نفر هم میگوید تنبل است ... عجب! شاید خردمندی و تنبلی دو روی یک سکه است و کسی تا کنون به آن توجه نکرده است!؟ البته راستش را بخواهید حق دارید که اینطور بفرمایید ... چون بخش بزرگی از علوم بشری در خدمت تنبلی و تنپروری است ... خرد در خدمت تنپروری ... شبیه موضوع انشاء بچهها شد
از شوخی که بگذریم شخص تنبل هم تا خردمند نباشد نمیفهمد که میتواند از کدام راه کوتاهتر به مقصدش برسد ... بنابراین طبیعت تنبل هم که باشد هوشمندانه بودنش را نمیتوانید منکر شوید ... انسان خردمند غیرتنبل ۲۴ ساعت و دو شیفت دارند تحقیق میکنند تا راهکارهای طبیعت را بشناسند و به نفع خودشان از آن سوء استفاده کنند! طبیعت که تازه هر چه کرده ابتکار خودش هست و از جای دیگری الگوگیری هم نکرده است! ...
خیلی ممنون که مخاطبتان فقط بندهی حقیر نبودم و با این جملات عدهی خیلی بیشتری را نوازش دادید
فقط ای کاش توضیح میدادید که اینها چه ربطی به صحبتهای حقیر داشت ... الآن حقیر شما را هیولای خونخوار و بیمنطق دیدهام یا شما حقیر را ...؟ مسأله این است ...
از آنجا که احتمالاً منظورم را متوجه نشدهاید بار دیگر با زبان دیگر بیانش میکنم ... تقصیر شما هم نبوده دیدم یک اجابت میکند را در نوشتنم از قلم انداخته بودم گویا ...:[INDENT=2]حتی اگر بپذیریم که خداوندی که هدفش هدایت است و دعاهایی که در جهت این هدف باشد را اجابت میکند، وقتی که آزمایش شما بخاطر احتمالات و انقلتهایی که درش هست راه را بر هدایت شدن شما نمیگشاید چرا باز خداوند باید در این آزمایش ورود کرده و دعای شما را اجابت کند؟
[/INDENT]
اولاً نتیجهی ۵۰٪ یعنی هیچ چیزی نمیدانم، یعنی لا أدری مطلق ... واقعاً در مورد تلاش هم همینطور فکر میکنید که هر تلاشی کنید معلوم نیست جواب بدهد؟ ما که میبینید مدام هر کاری کنیم میگوییم ان شاء الله بخاطر اینکه پشت تلاش خودمان خواست و ارادهی خدا را به عنوان مسببالأسباب میبینیم! منظور از ان شاء الله گفتن یکجور شیر یا خط کردن نیست ...
ثانیاً دعا در اسلام جایگزین تلاش نیست ...
ثالثاً مگر شما به دنبال پول هستید که این دعا را مطرح کردهاید که تلاش را جایگزین بهتر آن معرفی میکنید؟ شما دنبال جواب هستید که خدایی هست یا نه و این خدا بندگانش را جواب میدهد یا نه، آیا با تلاش میتوانید به چنین جوابی هم برسید؟
رابعاً برای آنان که خدا را قبول دارند دعا کردن یعنی اینکه خدایا ما تو را مسببالأسباب میدانیم و نسبت به نیاز و خواست خود از تو تکبر نمیورزیم که به قول شاعر «افتادگی آموز اگر طالب فیضی * هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» و به قول خداوند «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» [بگو توجهی نمیکرد به شما پروردگارم اگر نبود دعایتان] ... ولی برخی هستند که از دعا کردن به درگاه خدا عارشان میآید، یعنی خودشان را بزرگ میشناسند، میگویند تا میتوانم خودم کاری کنم چرا از خدا بخواهم؟ یعنی یک کارهایی را فکر میکنند حتماً از خودشان ساخته است و اگر نبود هم قیدش را میزنند تا به درگاه خدا روی نیاورند ... اینجاست که خدا میفرماید «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا» [پس دعوت من بر ایشان جز دوری نیفزود] و «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي» [همانا کسانی که طلب بزرگی خود را میکنند با عبادت نکردن برای من] ... این عبارت دوم را جالب است که در محل نزولش ببینید که چگونه است، درست بعد از مطرح کردن دعا وارد شده است و البته در روایات دعا را مخّالعبادة معرفی کردهاند، یعنی مغز عبادت: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» [و گفت پروردگارتان که مرا بخوانید تا اجابت کنم برایتان، همانا کسانی که طلب بزرگی کنند با عبادت نکردن برای من به جهنم وارد میشوند در حالیکه خوارترین مردمان هستند]
فقط یک دسته از احتمالات این است که حقیر طوری صحنهسازی کنم که آنطور بشود تا شما فریب خورده و باور کنید که خدایی هست که دعای بندگانش را میشنود و اجابت میکند (البته خداوند واقعاق هم چنین است!)، گرچه همین هم محتمل است چون پیدا کردن شما از طریق اینترنت هم غیرممکن نیست ... ولی در هر حال یک دستهی دیگر از احتمالات که ظاهراً نادیدهاشان گرفتهاید این است که آنچه میخواهید بدون دخالت حقیر روی دهد ... همین هم به خودی خود غیرممکن نیست ... یک مثال از چگونگیاش را برایتان زدم اگر خاطرتان باشد، در آن مثال حقیر یا کسی که برای شما دعا کرده یا میکند نقشی نداریم ولی بدون نقش ما در ماجرا هم باز احتمال رخداد تصادفی آن واقعه صفر نیست اگرچه خیلی کم باشد ...
پس شما بیایید یک آزمایش دیگر راه بیاندازید ... از همین الأن به یک سنگ معتقد شوید و بعد دعا کنید که اجابتتان کند ... اگر کرد همو را بپرستید ... و خدا میداند که شما چقدر از راستگویان هستید ... با این آزمایش هم میتوانید خدای قرآن را محک بزنید چون در قرآنش فرموده است:
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ [الأحقاف، ۵]
و چه کسی گمراهتر است از كسى كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه پاسخ او را نمیدهد تا روز رستاخيز و آنها از خواندن اينان غافلند؟
یا علی علیهالسلام
شما هنوز در اوهام خود هستید زمانی که شما حرف های بی ربط میزنید 10 تا شگرد داشتم که به من میگفتند به تو ایمان اوردیم مثل اینکه نعوذ بلله پیامبرم
به هیچ کس ربطی ندارد اسم ایشون بگم یا نه به شما هم هیچ ربطی نداره فهمیدید خیال شمایید که حرف مفت میزنید
خواهرم چه طور شخصی مثل ایشون که گفتن اگه سنگ رو هم باور داشته باشی دعات مستجاب میشه مصداق چنین آیه ای هست!
اما افردی که یه تیکه حلب واقع شده در مشهد رو صدا میکنن! و باورشونو دادن به اون ... کاملا عین توحید هستن؟؟؟!!!
بله دیوید بکهام هم باور داشت که اگه کتونی های سفیدشو بپوشه حتما گل میزنه! و خودش میگه همیشه این باورم به واقعیت تبدیل میشد!
حالا آیا کتونی های سفید قدرتی دارن؟؟؟!!!
خیر! باور هست که قدرتمنده! و نه چیز دیگری!
ولی باور به خداوند یه چیز دیگس! از همه باورا قوی تره ...
می تونید امتحان کنید!
سلام و عرض ادب.
عجیبه برام
واقعاً عجیبه
شما شاگرد ایشون هستید و از کرامات ایشون میگید.
استاد خیالی شما توی کلاس ها و سخرانی هاشون هم همینطور با شاگردانشون صحبت میکنند ؟
اگر به همین شکل هست که بفرمایید ایشون رو به اساتید اخلاق انجمن معرفی کنیم.
دوست عزیز ادبیات هر فرد نشان دهنده شخصیت اوست. لطفاً رعایت کنید.
با این لحن و برخورد شما به یقین رسیدم این فرد اصلاً وجود خارجی نداره.
مجیر از دست قانون های خدا خستم از باور خستم از خودم خسته ام از خدا خستهام از امام رضا هم دلخوشی ندارم وباز هم خسته ام
توزمان های قدیم یه بار به قول پدربزرگم یه بار از خدا میخواستیم و سریع خدا جواب میداد الان نه بسته ما دیگه نسل سوخته ایم
این دیگه به خوده من مربوط میشه شما نگران نباشید و در اوهام خودتون فروبرید انشاللله که خیره....
چرا اخه عزیزم! باور که خیلی زیباس!
یکی از دلایلی که من خدارو قبول دارم همین باور و ضمیر ناخودآگاهه ...
شما مشکلتون چیه
خب اون چیزی که منم تایید میکنم همینه! باور قدرت میاره نه عواملی که بهشون باور داریم!
با اون قسمت نارنجی مخالفم! ناخودآگاه اون تاثیرو میزاره ولی نه اینکه برش کنترلی داشته باشه! اینکه ما کی هستیم و قراره چیکار کنیمو فقط ژنمون تایید میکنه! البته این به این معنی نیست که زندگی مثل یه بازی دو بعدی ساده ست!! ولی خب ما رو محدود به 3 4 تا پایان میکنه!!
سلام
روش قدیمی چطوره!!؟؟ "شما اثبات کنید که نیست"!!
هر چیزی اولینی داره! و این اولینم ممکنه نیاز به نهایتو از بین ببره!!
این حماری که میفرمایید اگه وقتی بسته ست یه چوب بذاریم دور از هویج و بعد طنابشو دور اون چوب بپیچیم،(به این شکل: ' . ") میاد اول چوبو دور میزنه یا اول و آخر میره سمت هویج!!؟ تجربه میگه میره سمت هویج و این اسمش هوشمندی نیست! فقط تنبلیه!!
طبیعت که آدم نیست که بگیم رفته گشت و گذار و بالاخره راهشو پیدا میکنه!! اصلا دنبال راه نمیگرده! هر راهی که اومد جلوشو میره که نتیجه ش میشه انتخاب راه ساده تر!!
واقعیتیه که دیده شده دیگه!! خیلی جاها دیدم!!
خب من خودم دارم میگم که این احتمالات در این آزمایش روی من تاثیری نداره!!
جواب اولنش اینکه من تلاشو پایین آوردم تا یه وقت به دعا بر نخوره! وگرنه احتمال موفقیت با تلاشو همه میدونن!!
جوب دومنش اینکه این دعا این مشکلو رفع کرده!!
سومن اینکه اینجا هدف فهمیدنه ولی برای رسیدن به این هدف باید نتیجه مشخص بشه که این نتیجه رو با تلاشم میشه گرفت!!
احتمال هیچ چی صفر نیست! اینو میدونم!
راستش این آزمایش قبلا انجام شده و همین الانم هر روزه انجام میشه! مگه هندوستان کم بت پرست داره!؟ یعنی همشون با خداشون دشمنن و میخوان بتاشونو بشکنن!!؟ تا اونجا که میدونم اونا سالیان ساله که به آیینشون مونده! دلیلشون چیه!؟
با این جمله مخالفم!بزارید مثالی بزنم! شرکتی یه مدیر داره! این مدیر کمی شیرین عقله!! ماهی یکی دوتا از کارمندای نمونه رو اخراج میکنه! واسه استخدام با ده بیس سی چل انتخاب میکنه و...!! تا سال بعد راندمان شرکت 2 تا 3 برابر بالا میره!! چرا!!؟ یعنی اون مدیره خیلی باشعور بوده!!؟
[="Franklin Gothic Medium"] مارینر;754371 نوشت:
مارینر;754371 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
شما ما شاء الله خیلی سرتان شلوغ است ...
علت اینکه بحث رفت بر روی برهان نظم این بود که در آزمایش طراحی شده توسط جناب مسعود هر نتیجهای که گرفته شود مقداری احتمال خلاف آن هم میرود و در نتیجه جواب آزمایش به طور قطع هیچ چیزی را نشان نمیدهد، در نتیجه اگر ایشان اصرار داشته باشند که من حتماً یک نتیجه از این آزمایش خواهم گرفت به این معناست که از برخی از احتمالات خیلی خیلی ناچیز صرفنظر کردهاند، کاری که هر عقل سلیمی انجام میدهد ... این اصطلاح عقل سلیم هم یک اصطلاح اسلامی یا ایرانی نیست، چند وقت پیش یک کتاب فیزیکی میخواندم نوشتهی اجانب که از عبارت every right minded man will accept استفاده کرده بود ... برخی مطالب را هر انسان نرمالی میپذیرد ولی گاهی کسانی که خیلی فکر میکنند نمیتوانند بپذیرند و عجیب است که ایشان گاهی هیچ راه دیگری هم برای فهمیدن مطالب نمییابند و دست به ندانمگرایی میزنند ... جایش خالی است آن فیلسوفی که گفت «احمق ها کاملا به خود یقین دارند، در حالی که دانایان سرشار از شک و تردیدند!» ... خود این بیان هم حاکی از یقین گویندهاش در مورد نظرش هست ...
[SPOILER]اینکه نتیجهی تفکر زیاد ندانستن بشود البته کمی عجیب و بهتآور است، باز هم هر عقل سلیمی انتظار دارد که کسی که بیشتر فکر میکند بیشتر بداند، بداند در راستای دانستن نه اینکه بیشتر بداند که نمیداند یعنی دانستن اینکه نمیداند ... اینکه هر چیزی را که بفهمیم صد تا سؤال دیگر از کنارش برایمان ایجاد میشود فرق دارد با اینکه بگوییم همان یک چیز را هم نفهمیدهایم ... تفکر باید بالأخره یک دانشی جز اینکه خیلی نمیدانم هم جزء نتایجش داشته باشد و اگر ندارد که دیگر اصلاً چرا فکر کنیم؟ از اول میگوییم نتیجهی تمام تفکرهای تمام دانشمندان را میدانیم، اینکه ما هیچ نمیدانیم! و چنین کسی که نتیجهی تمام تفکرات را اینچنین بداند را عالم و دانشمند نمیگویند ... میگویند؟ ... حالا فرق دانستن و ندانستن در چیست؟ ... کسی که میگوید نمیدانم را ما میگوییم میداند و کسی که بگوید میدانم را میگوییم نادان است ... ساده بود، نه؟ ... این نتیجهی یک عمر تفلسف یک فیلسوف بود اما ... و البته نظر او چیز دیگری بود ولی عدهای اینطور نظرات او را اشاعه میدهند تا به هدف خودشان برسند ... اینکه هر کسی به ایشان گفت چه کاری درست است و چه کاری نیست سریع بگویند تو یک احمق هستی و این را فلاسفه میگویند![/SPOILER]
برهان نظم هم به گونهای است که هر عقل سلیمی آن را میپذیرد ولی برخی از افرادی که ادراکشان در انتهای تفکرشان هست و نه اینکه تفکرشان در خدمت ادراکشان باشد احتمالی ناچیز را گرفته و بزرگ میکنند و میگویند نکند همان احتمال ناچیز باشد که رخ داده است!؟ به هر حال احتمالش صفر که نبوده است!
حالا اگر جناب مسعود میتوانند احتمالات ناچیز را صرفنظر کنند به جای این دعا بیایند و از براهینی فطری مانند برهان نظم کمک بگیرند، و اگر نمیتوانند از آن احتمالات صرفنظر کنند در این صورت این آزمایشی که مطرح کردهاند هم ایشان را به جایی نمیتواند برساند ...
علت انحراف بحث اگر بتوان اسمش را انحراف گذاشت این بود ... در واقع هدف جلب کردن نظر ایشان به سمت رویکرد علمی بود که مدعی است هر احتمالی که صفر مطلق (نه حتی صفر حدّی) نیست پس قابل بررسی است و اینکه یک شخص منصف از دو استاندارد برای بررسی نظرات موافق و مخالف خودش استفاده نمیکند ... و البته جناب مسعود را بارها در بحثها دیدهام که منصفانه بحث میکنند، بنابراین چیزی که حقیر گفتم صرفاً تذکر چیزی بود که قاعدتاً در طراحی آزمایششان از نظرشان دور مانده بود ...
اما اینکه شما میفرمایید چون نمیدانید دنیا چطور ساخته شده تا به اینجا برسد نمیتوانید قضاوت خوبی بکنید که لازم بوده خدایی باشد که خلقش کند یا نه راستش حقیر هم همینطور بودم ... یعنی روی کاغذ میفهمیدم که بالأخره این چیزها همینطوری کنار هم چیده نشدهاند و باید شعوری پشت آنها باشد که حکیم و توانا بوده باشد اما درک درستی از آن نداشتم و در واقع با برهان نظم خیلی میانهی خوبی نداشتم ... تا اینکه یک بار یک اتفاق خیلی ساده افتاد ... یک چیز کوچک مثل مثلاً یک جعبهی نوک مدادنوکی یا چیزی شبیه به آن دستم بود، نگاهم افتاد به یک سوراخ یا یک شیار که در ته آن بود، هر چه فکر کردم که آخر این سوراخ یا شیار چیست که اینجا گذاشتهاند و به چه دردی میخورد به ذهنم نرسید و با قاطعیت گفتم همینطوری آن را گذاشتهاند آنجا، بعد یکهو انگار که تلنگور خورده باشم گفتم آخر همینطوری که چنین شکلی ایجاد نمیشود، باید در پروسهی ساختش طراحی شده باشد که قرارش بدهند، بعد ناگهان یاد برهان نظم افتادم که پس چطور فرض کنم این همه ریزهکاری در طبیعت اتفاقی درست شدهاند و تازه برایم جا افتاد که این برهان چه میگوید ... صورت برهان نظم پیچیده نیست ولی برای خودم هم عجیب است که تا قبل از آن اتفاق ساده چطور از درک درستش عاجز بودم!
در هر صورت اگر میخواهید به وجود خدا پی ببرید قویتر از برهان نظم برهانی است که امام صادق علیهالسلام برای آن شخص زندیق آوردند:
[INDENT=2]
... ابن ابى العوجای زندیق برخاست و نزد امام صادق (ع ) رفت و پس از مناظره نزد دوستش ابن مقفع بازگشت و گفت: واى بر تو اى ابن مقفع! ما هذا ببشر و ان كان فى الدنيا روحانى يتجسد اذا شأ ظاهراً و يتروح اذا شأ باطناً فهو هذا... [اين شخص بشر نیست و بالاتر از بشر است؛ اگر در دنيا روحانیای باشد که هر وقت بخواهد به صورت جسم متجسم گشته و ظاهر گردد و هر وقت بخواهد باطن بگردد او همین مرد است.]
ابن مقفع پرسید: او را چگونه يافتى ؟
گفته: نزد او نشستم؛ هنگامى كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم آغاز سخن كرد و به من گفت اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده دور کعبه) مى گويند؛ چنانكه حق هم همين است؛ در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد؛ و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست؛ آنگاه شما با آنها (مسلمانان) برابر هستيد (در هر دو صورت مسلمانان زيان نكرده اند).
- من به او (امام) گفتم :خدايت رحمت كند؛ مگر ما چه مى گوئيم و آنها (مسلمانان) چه مى گويند؟ سخن ما با آنها يكى است.
فرمود: چگونه سخن شما با آنها (مسلمين) يكى است با اينكه آنها به خداى يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز قيامت و آبادى آسمان و وجود فرشتگان اعتقاد دارند، ولى شما به هيچيك از اين امور معتقد نيستيد و منكر وجود خدا مى باشيد؟
- من فرصت را بدست آورده و به او (امام) گفتم : اگر مطلب همان است كه آنها (مسلمانان) مى گويند و قائل به وجود خدا هستند چه مانعى دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد و آنها را به پرستش خود دعوت كند تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند؟ چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاى نشان دادن خود فرستادگانش را به سوى آنها فرستاده است؟ اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مى گرفت طريق ايمان آوردن مردم به او نزديكتر بود.
او (امام) فرمود: واى بر تو چگونه بر تو پوشیده و پنهان گشته است خدایی که قدرت خود را در وجود خودت به تو نشان داده است؟ قبلاً هيچ بودى سپس پيدا شدى (بیانکه تو در این کار نقشی داشته باشی)، كودك گشتى و بعد بزرگ شدى؛ و بعد از ناتوانى توانمند گرديدى و سپس ناتوان شدى، و پس از سلامتى بيمار گشتى سپس تندرست شدى، پس از خشم شاد شدى سپس غمگين گشتی؛ دوستيت را به دشمنی بدل کرد و دشمنیت را به دوستی؛ تصميمت را به درنگ بدل کرد و درنگت را به تصمیم؛ اميدت داد بعد از نااميدى و ناامیدت کرد بعد از امیدواری؛ ياد آوريت نمود بعد از آنکه فراموش کردى و فراموشیات بخشید بعد از یادآوری و...
به همين ترتيب پشت سرهم از آثار وجودی خدای خودش در خودم برشمرد که گمان کردم اکنون خدای خود را میان من و خودش مجسم خواهد نمود، در تنگنا افتادم، برخاستم و از پیش او جستم و نزد تو برگشتم.
[/INDENT]
در مورد ساخته شدن دنیا اگر ندانید در مورد فرایندهایی که در درون خودتان اتفاق میافتد که بهتر میتوانید شناخت پیدا کنید ... آزمایشهایی برای محک زدن نقش خدا در درون خودتان ترتیب بدهید ... حقیر علاوه بر آزمایشهایی به سبک جناب مسعود و شما آزمایشهایی به این سبک را هم در خودم تجربه کردهام ... خدا به هر دو آزمایش جواب میدهد اگر انسان با خودش صادق باشد و دنبال بهانه برای پذیرفتن یا رد کردن نباشد ... ان شاء الله
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
جناب سین من باهاتون مخالفم ...
احتمال این هم وجود دارد که خدا وجود داشته باشد و انسانهایی که لزوما مسلمان نیستند در مراتبی بالاتر قرار بگیرند .
1. فرض کنید مسیر حقیقت شاهراهی در یک باغ طویل هست ... در مسیر این باغ چراغهای زیادی رو روشن کرده اند و حشرات بسیاری گرداگرد این چراغها جمع شده اند .
ولی حشره ای هست که میفهمد تمام این چراغها سرابی بیش نیستند و عزمش رو جزم میکنه تا به هدفش برسه ... تا اینکه این حشره وارد ابعادی میشه که ...
یا دیوونه میشه .
یا یخ میزنه .
یا گم میشه .
ولی واقعا کدوم یک از این حشرات ارزششون بیشتر هست .
فکر میکنی بدون خدا بودن راحت هست .
فکر میکنی خوشحال کننده نیست که ادم یه کسی رو بالا سرش داشته باشه .
شبها وقتی داره میخابه به اون فکر کنه ...
ولی برخی از انسانها نوعی علم پیدا کرده اند ... که خیلی چیزها رو سراب میبینن ...
اکثر کسایی که با دین مشگل دارن بخاطره این هستش که اونو کم میدونن ...
همین چند روز پیش داشتم تو خیابون راه میرفتم ... یه مرده نمیدونم چی افتاده بود رو پاش ... پاش داغون شده بود و حسابی چرک کرده بود و گوشه خیابون افتاده بود .
یک ساعت داشتم حرص میخوردم که چی کار میتونستم براش بکنم . بعدش دیدم هیچی ....
واقعا هیچی ...
نهایتش 50 هزار تومن پول از جیبم در بیارم و بدم یهش ...
اونم چون مغزش مسیر موفقیت رو نمیدونه .... میره مثلا با 50 هزار تومن یه پیتزا میخره و ...
اینقدر داد میزنین هوار میزنین که اسلام یک دین اجتماعی هست ...خمس میگیره ... زکات میگیره که باهش پول بده به ...
روحانی ها .
یا سیدها ...
ولی هیچ فکر اجتماعی برای این بدبخت ها نکرده ....
همه جایه دنیا قوانین اجتماعی به داد مسحق ها میرسه ...
بعدش قوانین اجتماعی اسلام به داد روحانیت و سیدها میرسه ....
یا به داد 800 هزار تا ماشین تو پارکینگ ها ...
اسلام هم که دستور فردی به انسانها داده که به فقیرها کمک کنند ... کاری که هیچ وقت مساله فقر رو تو جامعمون حل نمیکنع .
[=Franklin Gothic Medium] Masood11;754414 نوشت: Masood11;754414 نوشت: Masood11;754414 نوشت:
Masood11;754414 نوشت:
Masood11;754414 نوشت:
Masood11;754414 نوشت:
Masood11;754414 نوشت:
Masood11;754414 نوشت:
MJR;754395 نوشت:
بسم الله ...
سلام
روش قدیمی خیلی خوبه ... حقیر برای اینکه از زیر این بار کمرشکن خلاص بشوم حق را میدهم به شما و فرض میکنم که چنین دعایی وجود دارد ... حالا هم دعا میکنم که حتماً برایتان مستجاب شود تا به قدرت دعا ایمان بیاورید ... حالا اگر چطور بشود ایمان میآورید وقتی نمیدانید چه دعایی کردم و خودم هم نمیدانم؟
برادر جان ... ما با وجود چنان دعایی کار نداریم که شما میگویید بالأخره یکی پیدا میکند دعایی را که هیچ نقصی نداشته باشد، شما یک آزمایش دارید که در همین آزمایش باید یک دعای بدون نقص را به آزمایش بگذارید تا نتایجش برای خودتان قابل تحلیل و نتیجهگیری باشد ...
گرچه شما هم مدام تکرار میکنید که از یک طرف:[INDENT=2]
[/INDENT]
و از طرف دیگر هم:[INDENT=2]
[/INDENT]
و حالا چطوری بین این دو را با هم جمع میکنید دیگر نمیدانم :Gig: ... مگر آنکه بگویید احتمالهای کم را صرفنظر میکنید که در این صورت باید استاندارد دوگانهاتان را منطقاً تغییر دهید و چنین رویکردی را در مسائل دیگر هم در پیش بگیرید تا باور کنیم صادقانه بحث میکنید و صرفاً نمیخواهید وارد یک بازی دو سر بُرد (البته ظاهراً دو سر بُرد) بشوید که یا پول را به دست بیاورید اگر اجابت شد و یا خدا را منکر شوید اگر اجابت نشد
راستش رفتارشناسی حمار را که پاس نکردهام و البته صورت سؤالی که برای خر ما طرح کردید را هم درست نفهمیدم (با به کارگیری تنبلیام هم نتوانستم معنای شکلی که کشیدید را متوجه شوم!) تا چه برسد به اینکه شما انتظار دارید خر ما متوجه شود ... بعدش هم برادر کملطفی نکنید، بالأخره حمار است دلفین که نیست که، به اندازهی خودش خردمند است نه به اندازهی ما و شما، همینکه میفهمد برای تنبلی هیچ راهی بهتر از خط مستقیم نیست هم خودش خردمندی است، مگرنه مثل مورچه زیگزاگ میرفت تا برسد به هویج، و البته شما هم میگویید مورچه چون تنبل نیست آنطور راه میرود :Gig: (مورچه را دیگر همه قبول دارند که تنبل نیست! اصلاً نماد زحمت کشیدن است!) جان من اگر نمیگفتم شما همین دلیل را در توجیه حرکت زیگزاگی مورچه نمیآوردید؟ :khandeh!:
و با همین انتخاب راه سادهتر رسیده است به ساختمان مغز شما؟ یا به اینکه الاستین در ریشهی آئورت چقدر بیشتر باشد که تحمل انبساط و انقباضهای شدید نزدیک قلب را داشته باشد؟ یا به اینکه چه آنزیمهایی در هضم غذا استفاده شود تا سوخت هیدروکربنی که در موتور ماشین در دمای چند صد درجهی سانتیگراد میسوزد در بدن در دمای حدود ۳۷ درجه بسوزد تا شما بتوانید زنده بمانید و خودتان هم همراه غذایتان مشتعل نشوید؟ ... میخواهید بگویید تنبل است بگویید، ولی دارید عمرتان را روی احتمالات نزدیک به صفر سرمایهگذاری میکنید اگر هوشمندی را این وسط نادیده بگیرید ...
خوب لااقل در این تاپیک حقیر هم این واقعیت را از شما دیدم ... پس جایی برای اعتراض نیست ...
اولاً همه نمیدانند ... پیشبینی میکنند ولی قطعی نیست ...
دوماً ...
سوماً مطمئن نیستم آن بایدی که گفتید از کجا آمد ولی در هر صورت بله اگر هدف فهمیدن باشد اشکالی ندارد ...
... و عدهای هم معتقد هستند به قانون جذب ...
اتفاقاً همین اعتقاد ایشان را هم به دلایلی که آزمایشتان علمی نیست اضافه کنید ... چون اگر دعایتان برآورده شد میتوانید بگویید چون خواستم و این خواستهام انرژی ساطع کرد که انعکاسش از کیهان چنین چیزی بود! :Nishkhand:
میبینید که راه برای توجیه باز است ... یک راه دیگر را برای محک زدن وجود خدا و کاکرد دعا انتخاب کنید ... مگر اینکه تکلیفتان با خودتان مشخص باشد که اگر خدا چه کار کند ایمان میآورید و دیگر هر چیزی هم که بشود در درستی آن شک نمیکنید، اگر در چنین وضعیتی هستید بسم الله ... خدا به خود شما هم جواب میدهد ... من حیث لا یحتسب ... لازم نیست حتماً مثل کارتونها باشد، ولی طوری هست که دست خدا در آن کار را بشناسید ... فقط نباید وسواسی بود ... عقل سلیم را نباید کنار گذاشت ... تفکر در خدمت ادراک انسان است و ما موافق تفکر کور و منطق ماشینی که ادراک را بسازد نیستیم ... حقیر نبودم شما را نمیدانم ...
جناب MJR اگر کسی در مشهد از حلبی چیزی خواستند ایشان را نهی از منکر کنید و به ایشان بگویید حلبی اگر اثری دارد از خدا دارد پس وسیله شاید باشد ولی خدای شما نیست و مستقل از خدا اثری ندارد، پس از حلبی چیزی نخواهید که عین شرک است ... «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ[=Franklin Gothic Medium]» ... سبحان الله
یا علی علیهالسلام
با سلام خدمت دوستان گرامی
حجم مباحث طرح شده بسیار زیاد شده است. از این رو بدون نقل قول به مسئله مهمی که وجود دارد می پردازم.
(پیش از پرداختن به این مسئله اصلی، از دوستان گرامی می خواهم، از طرح کردن مباحثی که به این موضوع مربوط نیست، بپرهیزند. همان طور که شاهد هستید، خود این موضوع ابعاد مختلفی دارد و طرح کردن مسائل دیگر، جز گمراهی بحث، نتیجه ای نخواهد داشت.)
آیا دعا کردن تاثیر ندارد و صرفا این باور است که اثر گذار است؟
در پاسخ به این سوال باید به چند مسئله توجه کرد:
- اینکه دعا تاثیر دارد معنایش این نیست که غیر دعا تاثیر ندارد و تمام تاثیرات، ناشی از دعا کردن است. بسیاری از مثال هایی که زده شد از افرادی مانند مرتاضان هندی یا دیگرانی که از راه تقویت اراده به امری می رسند، منافاتی با ادعای ما در تاثیر دار بودن دعا ندارد. زیرا ما ادعا نکرده ایم که تنها دعا کردن است که اثر دارد. بلکه انسان این توانایی را دارد که با سختی کشیدن و ریاضت، به قدرتهای خاصی دست پیدا کند که کارهای فراتر از امور عادی انجام دهد. بنابراین افرادی که عقیده صحیح ندارند هم می توانند چنین کارهایی انجام دهند.
از همین روست که عرفای ما گفته اند که در پی این امور به ظاهر خارق العاده نباشید بلکه در پی معرفت الله باشید. زیرا این امور به ظاهر خارق العاده نه هدف از خلقت است و نه بر انسانیت انسان می افزاید بلکه صرفا حاصل برخی ریاضتهاست و ممکن است انسان را از مسیر اصلی دور کند. (هر چند افراد صالحی بوده اند در کنار توجه به طی طریق، این امور را نیز داشته اند.)
- مسئله دیگر این است که در بسیاری از موارد نسبت قابل درکی بین دعا کردن و محقق شدن آن دعا، به نحوی که واسطه اراده کردن باشد وجود ندارد. فرض کنید فردی دعا می کند که امروز کسی بیاید و مبلغ مورد نیاز او را تامین کند و از قضا دعای وی مستجاب می شود و چنین فردی پیدا می شود، در این جا فرد صرفا یک جمله گفته و از خدا خواسته که چنین فردی پیدا شود، آیا صرف بیان یک جمله بدون آنکه اراده چندانی وجود داشته باشد، موجب چنین اثری شده؟ یا اینکه فردی طلب باران میکند و از قضا باران می بارد، چه ارتباطی بین دعا یک فرد، اراده ی او و باریدن باران وجود دارد؟
اگر بخواهیم بگوییم دعا تاثیر ندارد و صرفا اراده ی فرد است، چگونه باید این موارد را تبیین کرد؟ آیا گفتن یک نفر، موجب می شود که پدیده ای به نام باران ببارد؟
- همان طور که در پاسخ های قبلی اشاره کردم، دعا کردن دو مطلوب دارد: 1. ارتباط با خالق جهان، در عبادتی که شائبه ریا در آن به کمترین مقدار ممکن است و عبادتی خالص و ناب است که خود این ارتباط به یک معنا استجابت دعاست. 2 . خواستن یک مطلوب از خداوند که اگر شرایط مهیا باشد، تامین شود.
در بحث های همواره باید در نظر داشت که در مورد دعا کردن صرفا نباید به مسئله دوم پرداخت بلکه باید مد نظر داشته باشیم که دعا کردن یک "عبادت" است و جنبه عبادی آن نیز باید در نظر باشد.
موفق باشید
[="Franklin Gothic Medium"] Masood11;754419 نوشت:
بسم الله
جناب مسعود در یک مسألهی هزار متغیره دو متغیر را ثابت گرفتهاید و گمان میکنید مسأله یک متغیره است و مدام مشتق میگیرید ببینید تابع کجا صعودی است و کجا نزولی ... حال آنکه هنوز ۹۹۷ متغیر دیگر هستند که روی شیب تابع اثر دارند ...
در روایتی در همین زمینه از معصوم علیهالسلام سؤال شد که چرا گاهی دیده میشود که احمقها وضع مالی بهتری دارند؟ امام علیهالسلام فرمودند تا عاقلان عبرت گیرند که روزی دست خداست و اگر به هوش بود باید هوشمندان همیشه وضع مالی بهتری داشته باشند ... :ok:
شما این عبرت را رها کرده و اما عبرت دیگری گرفتهاید ... البته نفهمیدم شما چه عبرتی گرفتید ... بگذارید حدس بزنم ... میدانید که مدیر مورد نظر شعور کافی نداشته است ولی میدانید هم که وضعش خیلی خوب شده است، علتش را پس لابد به جای خواست خدا شانس و اتفاق میدانید ... یعنی شما کلاً همه چیز را بر پایهی علم احتمالات میدانید ... حالا خود علم احتمالات هم بر اساس تصادف و احتمالات به وجود آمده است یا اصلاً علم نیست و در خانه علم صدایش میکنند؟ ... یک سؤال جالب در مبحث احتمالات میدانید چیست!؟ اینکه وقتی همه چیز دلیل دارد استفادهی از یک روشی مانند روش مونت-کارلو که بر اساس الگوریتمهای تولید عدد رندوم کار میکند چطور میتواند جوابهای مناسبی بدهد! جواب شما چیست اگر علم احتمالات را علم وضع شده نمیدانید و همینطوری آن را علم خطاب میکنید؟ و اگر علم است واضع این علم کیست؟
یا علی علیهالسلام
سلام جناب سنا ...
من نمیدونم که استادتون کی هست و نظراتش چی هست ...
یکی از بزرگترین فیلسوفهای آلمانی نیچه هست ... که تازگی ها دارم کتابهاش رو میخونم و عاشقش شدم .
کاری که ایشون میکنه و دیدی که به شاگرداش یاد میده ...
این هست که بفهمند چگونه حقیقت رو محک بزنند ...
چگونه بفهمند چه چیزی حقیقت هست و چه چیزی تخیل ...
فلسفه رو بهشون یاد میده ... نه برای اینکه چیزی رو راشون اثبات کنه ... برای اینکه بهشون یاد بده یه حرف غلط رو چجوری تشخیص بدند .
و در نهایت وقتی میبینه شاگردانش دورش جمع شده اند ...
بهشون میگه ...
حال مسیر و راه را یادگرفته اید .... پس اگر از من میشنوید هر کس به راه خود رود ....
که سعادت شما در این است .
نمیدونم این استادت کی هست و چی بهت میگه ...
ولی ...
اگر داره از چیزی میترسونتت ... یا اینکه برات شعر میخونه ... تهییجت میکنه .. بهت وعده و وعید میده .... بدونکه بی راهه داری میری ...
ولی اگر طریقه استدلال درست رو داره بهت یاد میده ... داره بهت یاد میده چجوری فکر کنی ... چجوری از مسیرت فیدبگ بگیری ... چجوری مسیرت رو اصلاح کنی ...بدونکه اونوقت هر مسیری که بری به سعادت میرسی .
[=Franklin Gothic Medium] مارینر;754437 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به اینکه استاد گفتند دیگر ادامه ندهیم و این بحث هم از موضوع تاپیک دور میشود اگر موافق باشید دیگر ادامهاش ندهیم ...
فقط این احتمال را هم بدهید که در میان آن چراغها یکی باشد که حقیقت باشد و شما به اشتباه آن را هم سراب دانستهاید ...
بدون خدا بودن حتماً ساده نیست، ولی با خدا بودن هم سختی خودش را دارد، بیخود نیست خیلیها احساس راحتی بیشتری میکنند که بدون خدا زندگی کنند تا با خدا، راحتی با خدا بودن یک راحتی باطنی است و راحتی بیخدا بودن یک راحتی دنیایی و راحتطلبانه ... شما به خودتان نگاه کنید که چه چیزی مانع از این میشود که خدا را بپذیرید، آن مانع را بررسی کنید، اگر درست بود دیگر خدا را بگذارید کنار، ولی اینکه بگویید تا نوری در درون خودم ببینم آخر شب یک چیزی را میشکنم که از آن حال بیرون بیایم هم که درست نیست، با چیزهایی که قبلاً از خودتان گفتهاید واضح است که یک زمانی خیلی افراط کردهاید و انتظارهایتان هم مطابق همان افراط بالا رفت و بعد یک احساس خلأ کردید، حقیر هم مشابه این دوران را گذراندم (البته نگذاشتم کار به آن خلأ برسد، شکر خدا)، زمانی که سیر و سلوک صوفیانه داشتم ... آن زمان اگرچه به ظاهر بر نفسم مسلط بودم ولی جزء روزهای روشن زندگیام نبوده است، مثل مردم معمولی بودن و با خدا بودن خیلی بهتر از مرتاض بودن و مغرور شدن به عبادتهای سنگین و ریاضتهای آنچنانی است ... خالص برای خدا بودن راه رسیدن به خداست نه عبادت کردن و مغرور شدن به عبادتهای خود و احساس خدایی داشتن برای حتی خود خدا، انگار که خدا قرار است که نعوذ بالله بندهی ما باشد و مطیع فرمان ما ...
حدیثی از امام سجاد علیهالسلام هست اگر درست خاطرم باشد که عبادت اندک خود را برای خدایت خالص کن تا برای تو کفایت از عبادت بسیار کند ....
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام